نکات مخفی انیمیشن Spider-Man: Across the Spider-Verse
فیلمهای کامیکبوکی همینطوری بهطور پیشفرض لبریز از جزییاتِ مخفی و ارجاعاتی هستند که طرفداران را ترغیب میکنند تا تکتکِ فریمهایشان را برای پیدا کردنشان زیر و رو کنند. این موضوع بهطور ویژهای دربارهی انیمیشن «اسپایدرورس ۲» صادق است؛ سفر مایلز مورالز در سراسر دنیاهای موازی و سروکلهزدنش با نسخههای مختلفِ اسپایدرمن، این فیلم را از از نظرِ تعداد بالای ایستراِگهایش به یکی از پُرملاتترین فیلمهای ابرقهرمانی سینما تبدیل کرده است. پس در این ویدیو/مقاله برخی از جالبترین جزییاتِ مخفی این فیلم را مرور میکنیم؛ از ادای دِیناش به سهگانهی «مرد عنکبوتیِ» سم ریمی گرفته تا ارجاعاتش به دنیای سینمایی مارول.
۱-اولین ایستر اِگ فیلم قبل از به نمایش درآمدنِ لوگوی استودیوها قرار دارد؛ چیزی در گوشهی پایینِ سمت راستِ تصویر نظرمان را به خود جلب میکند: اگر خوب گوشهایتان را تیز کنید میتوانید صدای سرفه کردن را بشنوید؛ همزمان با این صدا، نامآوای «سرفه کردن» هم روی صفحه ظاهر میشود. ماجرای این سرفه جالب است: این صدای سرفه به کریستوفر میلر، یکی از مغزهای متفکرِ سریِ «اسپایدرورس» تعلق دارد. او و فیل لُرد، همکارش، عادت دارند این صدای سرفه را در آغازِ تقریبا همهی فیلمهایشان مخفی کنند. آنها با این کار میخواهند این حس را القا کنند که انگار دارند فیلم را همراهِ با بینندگانشان تماشا میکنند.
۲-وقتی لوگوی استودیوهای سازنده به نمایش درمیآید، هرکدام از این لوگوها موقتا دچار گلیچ میشوند و فونتشان تغییر میکند؛ هرکدام از این فونتها ارجاعی به سبکِ بصری برخی از کامیکهای مشهور مرد عنکبوتی هستند. مثلا این لوگوی سونی ارجاعی به فونتِ کامیکهای «آلتیمت اسپایدرمنِ مایلز مورالز» است (تصویر اول)؛ این لوگوی سونی شبیه به لوگوی کامیک «اسپایدر-وومن» به نظر میرسد که در سال ۱۹۹۳ منتشر شده بود (تصویر دوم)؛ این لوگوی استودیویِ «سونی پیکچرز انیمیشن» با الهام از جلدِ کامیکبوکهای «مرد عنکبوتیِ خوکی» طراحی شده است (تصویر سوم)؛ این یکی لوگوی «سونی پیکچرز انیمیشن» هم به جلدِ کامیکِ «سیکرت وارز» اشاره میکند (تصویر چهارم). درنهایت، این لوگوی «سونی پیکچرز انیمیشن» هم که عددِ ۳۰۰ در اطرافش به چشم میخورد، ارجاعی به شمارهی سیصدمِ کامیکهای «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» است (تصویر پنجم)؛ جالب است بدانید که شخصیت ونوم برای اولینبار در این شماره معرفی شد. تازه، لوگوی مارول هم برای یک لحظه دچار گلیچ میشود و به چندتا لوگوی مارول تغییر میکند (تصویر ششم)؛ چندتا شدنِ لوگوی مارول به این اشاره میکند که در این فیلم قرار است به دنیاهای مختلفی از مارول سر بزنیم.
۳-درست مثل قسمت اولِ «اسپایدرورس»، آخرین چیزی که قبل از شروع این فیلم روی صفحه نقش میبندد، لوگوی «ادارهی نظارت بر محتوای کامیک» است. این اداره که در سال ۱۹۵۴ توسط «اتحادیهی مجلههای کامیکِ آمریکا» شکل گرفت، ناشرانِ کامیکبوک را ترغیب به خودسانسوری میکرد تا از عدم وجودِ چیزهایی مثل محتوای ترسناک، خشونتآمیز و جنسی در داستانهایشان اطمینان حاصل کنند. بنابراین در دههی ۵۰ اگر کامیکها حاوی هیچکدام از این عناصرِ بهاصطلاح مُخرب نبودند و جرموجنایت را بهعنوان چیزی مثبت به تصویر نمیکشیدند، برچسبی از سوی این اداره به نشانهی تایید در گوشهی کامیکها زده میشد تا به والدین اطمینان داده شود که این کامیکها از لحاظ اخلاقی امن هستند و کودکانشان را به راه بد نمیکشانند!
۴-یکی از باحالترین ایستر اِگهای فیلم این است که بالاخره شانس دیدنِ گروه موسیقی گوئن استیسی را به دست میآوریم! این گروه که «مری جینز» یا «مری جینها» نام دارد، از مهمترین زنانِ زندگیِ پیتر پارکر تشکیل شده است: مری جین واتسون بهعنوان خواننده، بِتی برنت بهعنوان پیانیست و گلوریا گرنت بهعنوان گیتاریست. در خط داستانی اصلی کامیکهای مرد عنکبوتی، هردوی بتی برنت و گلوریا گرنت بهعنوانِ منشیِ جی. جونا جیمسون در دفتر روزنامهی دِیلی بیوگل کار میکنند. تازه، ناگفته نماند که اولین سکانس گوئن استیسی در این فیلم مستقیما اقتباسی از کامیکهاست: همانطور که داستانِ گوئن با درام زدن او درحالی که خاطراتِ دردناکِ گذشته را مرور میکند آغاز میشود، اولین حضورِ گوئن استیسی در شمارهی دوم کامیکهای «لبهی دنیای عنکبوتی» هم با سناریوی مشابهی شروع شده بود. راستی، حالا که حرف از مِری جین واتسون شد، جالب است بدانید در صحنهای که عمه مِی مشغولِ اسبابکشی است (تصویر بالا)، آن خانمِ مشاور املاک که خانهاش را فروخته است، مَدِلین واتسون نام دارد؛ مَدلین واتسون چه کسی است؟ او در کامیکهای مرد عنکبوتی مادر مری جین واستونِ خودمان است.
۵-در صحنهای که گوئن دارد دفترچه یادداشتِ مایلز رو ورق میزند، یک چیزی نظرمان را در لابهلای صفحاتش جلب میکند: یک بلیتِ اتوبوس. این بلیتِ همان اتوبوسی است که کاراکترها در فیلم قبلی پس از درگیری با دکتر اختاپوس، ازش برای بازگشت به خانه استفاده کرده بودند؛ مایلز این بلیت را هنوز به عنوانِ یادگاریِ اولین دیدارش با گوئن نگه داشته است.
۶-در اوایل فیلم مایلز تعریف میکند که او در مدتی که مرد عنکبوتی بوده، با آدمبدهای متعددی مبارزه کرده است و بعد ما مونتاژِ سریعی از این آدمبدها را میبینیم: اولی هَمرهد یا کلهچکشی نام دارد که در کامیکهای مرد عنکبوتی سردستهی یک باندِ مافیایی است. دومی فراگمن یا مرد قورباغهای نام دارد؛ در کامیکها، مرد قورباغهای لباسی دارد که او را قادر میکند تا ارتفاعِ بلندی بپرد. سومین تبهکار «بیتل» یا «سوسک» نام دارد؛ بیتل که به یک زرهِ مسلح و پیشرفته مُجهز است، حکم نسخهی شرورِ آیرونمنِ مارول را دارد. آخرین تبهکار هم «گریزلی» نام دارد؛ در کامیکها، گریزلی کشتیکجکاری است که مجوزش به خاطرِ نوع مبارزهی بیرحمانهاش باطل میشود. بنابراین او با پوشیدنِ زرهی شبیه به خرس تصمیم میگیرد از مسببانِ باطل شدنِ مجوزش انتقام بگیرد.
۷-در پایان فیلم معلوم میشود که آن عنکبوتِ رادیواکتیوی که در فیلم قبلی مایلز مورالزِ خودمان را نیش زده بود، درواقع قرار بوده مایلز مورالزِ زمینِ شمارهی ۴۲ را نیش بزند. اما آیا میدانستید در اوایل فیلم یک سرنخ وجود دارد که این غافلگیری را زمینهچینی میکند؟ خب، نکته این است: در دومین صحنهای که مایلز با اسپات روبهرو میشود، اسپات توضیح میدهد که او همان کسی است که عنکبوتِ زمین شمارهی ۴۲ را به دنیای مایلزِ خودمان منتقل کرده بود. سپس، یک نمای خیلی سریع از لحظهای که عنکبوتِ مذکور به دنیای مایلز منتقل میشود میبینیم: اگر گفتید پسر جوانی که در سمتِ چپ تصویر با موهای بافتهشده به چشم میخورد چه کسی است؟ بله، او همان مایلز مورالزِ شرورِ زمین شمارهی ۴۲ است. این لحظه نشان میدهد که این عنکبوت چقدر به نیش زدنِ این نسخه از مایلز نزدیک شده بود و این مایلز چه فاصلهی اندکی با اسپایدرمن شدن داشته است.
۸-وقتی مایلز اشتباهی به زمین شمارهی ۴۲ سفر میکند، توسط آرون دیویس و پرولر دستگیر شده و به یک کیسه بوکس بسته میشود. نکتهی اول این است: بسته شدنِ مایلز به کیسه بوکس ارجاعی به اولین دیدارِ مایلز و پیتر بی. پارکر در فیلم قبلی است. مایلز برای بازجویی کردن از پیتر بی. پارکر او را به کیسه بوکس بسته بود؛ پس همین که پرولر از روشِ مشابهی برای بازجویی کردنِ مایلز استفاده میکند یکی از سرنخهایی است که مایلزبودنِ پرولر را افشا میکند. اما نکتهی دوم این است که در فیلم قبلی، اولین درسی که پیتر بی. پارکر به مایلز یاد میدهد این است که: «هروقت یکی رو میبندی، باید حواست به دستهاش باشه، نه به دهناش». خب، ظاهرا پرولر این درس را یاد نگرفته است؛ چون فیلم درحالی به پایان میرسد که مایلز از عدمِ توجه کردنِ پرولر به دستهایش، برای آزاد کردنِ خودش استفاده میکند.
۹-وقتی مایلز از جامعهی عنکبوتی فرار میکند و به خانه بازمیگردد، چندتا سرنخ وجود دارد که نشان میدهند او اشتباهی به زمین شمارهی ۴۲ سفر کرده است. سرنخِ اول این است: مایلز درحینِ تارافکنی از کنارِ یک بیلبورد عبور میکند که یک برندِ نوشابهسازی به اسمِ «سودا-کوکا» را تبلیغات میکند. خب، مشکل این است که ما در فیلم قبلی دیده بودیم که این برندِ نوشابهسازی در دنیای خودِ مایلز «کوکا-سودا» نام دارد. اما سرنخ دوم چه چیزی است؟ وقتی مایلز وارد اتاقاش میشود، او برای اینکه لباسِ عنکبوتیاش را از چشمِ مادرش مخفی کند، یک هودی بنفشرنگ و یک کاپشنِ سبزرنگ به تن میکند. نکته این است: رنگهای بنفش و سبز رنگهای کلاسیک و اصلی شخصیتِ پرولر محسوب میشوند. درمقایسه، لباسهای مایلز در دنیای خودش، قرمز و آبی هستند. تازه، تصویری از دستکشهای پرولر هم روی دیوار اتاقِ مایلزِ زمین شمارهی ۴۲ به چشم میخورد. اما هنوز تمام نشده است؛ شاید نامحسوسترین سرنخی که هویتِ مایلزِ شرور رو زمینهچینی میکند این است: در اوایل فیلم در صحنهای که مایلز دارد اخبار تماشا میکند، مادرِ مایلز میگوید: «من شنیدم که اسپایدرمن پورتوریکوئیه». مایلز میترسد و جواب میدهد: «به نظر من بیشتر بهش میخوره که دومینیکن باشه». بخش جالب ماجرا این است که جارل جروم، صداپیشهی مایلز مورالزِ زمین شمارهی ۴۲ یک بازیگرِ دومینیکنتبار است!
۱۰-حالا که حرف از رنگهای معرفِ پرولر شد، این نکته را داشته باشید: پایانبندی «اسپایدرورس ۲» بالاخره یکی از رازهای فیلم اول را جواب میدهد. چه رازی؟ خب، اگر یادتان باشد در فیلم اول وقتی مایلز و پیتر پارکر برای اولینبار با هم آشنا میشوند (تصویر بالا)، حسِ عنکبوتی هردوتایشان فعال میشود. مسئله این است: حسِ عنکبوتیِ پیتر پارکر قرمز و آبی است. اما حس عنکبوتیِ مایلز در ابتدا بنفش و سبز است و سپس به تدریج تغییر میکند و به قرمز و آبی تبدیل میشود. ما در «اسپایدرورس ۲» متوجه میشویم آن عنکبوتِ رادیواکتیوی که مایلزِ خودمان را نیش زده بود، نباید او را نیش میزده. پس بنفش و سبزبودنِ حس عنکبوتیِ مایلز در فیلم اول بهمان سرنخ میدهد که یک جای کار میلنگد و مردعنکبوتی شدنِ مایلز در این دنیا به معنای پرولرشدن همتای مایلز در یک دنیای موازیِ دیگر است.
۱۱-در اوایل فیلم، در صحنهای که میگل اُهارا برای مبارزه با والچر به کمکِ گوئن میآید، شاهد یک ارجاعِ بامزه به دنیای سینمایی مارول هستیم: میگل درحالی که دارد از کسانی که ثباتِ دنیاهای موازی را به خطر میاندازند شکایت میکند، با کلافگی میگوید: «از دکتر استرنج و اون نِرد کوچولوی زمینِ شمارهی ۱۹۹۹۹ هم نگم برات». واضح است که منظورِ میگل دکتر استرنج و پیتر پارکرِ دنیای سینمایی مارول است که در فیلم «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» با سهلانگاریشان ثباتِ دنیاهای موازی را به خطر انداخته بودند. اما نکتهی اصلی این تکه دیالوگِ این است: مارول از دههی ۸۰ تصمیم گرفت تا هرکدام از دنیاهایش را شمارهگذاری کند. برای مثال، خط داستانی اصلیِ کامیکهای مارول در زمین شمارهی ۶۱۶ اتفاق میاُفتد. و خط داستانی دنیای سینمایی مارول هم بهطور رسمی در زمینِ شمارهی ۱۹۹۹۹ جریان دارد. اما مشکل این است که نهتنها در فیلم «مرد عنکبوتی: دور از خانه»، میستریو دنیای پیتر پارکر را بهعنوانِ زمینِ شمارهی ۶۱۶ معرفی میکند، بلکه در فیلم «دکتر استرنج ۲» هم کریستین پالمر خط اصلی دنیای سینمایی مارول را زمین شمارهی ۶۱۶ توصیف میکند. البته که اعصابِ طرفداران از این اشتباهِ فاحش خراب شده بود و نمیتوانستند آن را بپذیرند. بنابراین خطاب شدنِ دنیای سینمایی مارول به عنوان زمین شمارهی ۱۹۹۹۹ توسط میگل راهی برای به رسمیت شناختنِ این تناقض و تصحیح کردن آن است.
۱۲-اما ارجاعاتِ «اسپایدرورس ۲» به دنیای سینمایی مارول هنوز تمام نشده است: در صحنهای که میگل دارد ساختارِ دنیاهای موازی را به مایلز توضیح میدهد، او از تصویر یک درختِ پُرپیچوتابِ نورانی که هرکدام از شاخههایش حکمِ یک خط زمانی موازی را دارند استفاده میکند. اگر این تصویر برایتان آشناست اشتباه نمیکنید: همانطور که در سریال «لوکی» و در سکانسِ پسا-تیتراژِ «انتمن ۳» هم دیده بودیم، دنیای سینمایی مارول از درختِ مشابهی برای تجسم بخشیدن به درهمتنیدگیِ دنیاهای موازی استفاده میکند. تازه، در «اسپایدرورس ۲» وقتی دنیای مرد عنکبوتیِ هندی دچار فروپاشی میشود، شاهد شکلگیری یک حفره هستیم که یکجور جوهرِ سیاهرنگ از درونش به بیرون تراوش میکند. خب، در اپیزود چهارم سریال «چه میشد اگر؟» (What If) هم وقتی دکتر استرنج جلوی وقوعِ یک رویداد کَنون یعنی مرگِ کریستین پالمر را میگیرد، دنیایش دچار فروپاشی میشود و این سریال هم از جوهرِ سیاهرنگِ مشابهی برای تجسم بخشیدن به فروپاشی واقعیت استفاده میکند.
۱۳-در اواخر فیلم، در صحنهای که مایلز مورالز اشتباهی به زمینِ شمارهی ۴۲ سفر میکند، صدای گویندهی تلویزیون را میشنویم که میگوید: شهردار مدت زمان منعِ رفتوآمد در نیویورک را به علتِ نبردِ گروهِ «شش شرور» برای تصاحبِ کنترلِ خیابانها افزایش داده است. نکته این است: کمی قبلتر، در صحنهای که مایلز همراه با عمویش به پشتبام میروند، میتوانیم ببینیم که هرکدام از اعضای شش شرور شرکتهای خودشان را دارند و لوگوی نئونیِ شرکتهایشان روی آسمانخراشهای نیویورک قابلتشخیص است؛ آنها به ترتیب عبارتند از: الکترو، والچر، راینو، اسکورپیون، دکتر اختاپوس که با عدد هشت نشان داده میشود و سندمن یا همان مرد شنی. اما هنوز تمام نشده است: روی یکی دیگر از آسمانخراشها یک حرف «اِس» (S) که در اطرافش امواج الکتریکی دیده میشود به چشم میخورد که به شخصیتِ «شاکر»، یکی دیگر از دشمنانِ مرد عنکبوتی اشاره میکند. همچنین، روی یکی دیگر از آسمانخراشها واژهی «اسلاید» (Slyde) دیده میشود که به تبهکاری به همین نام از کامیکهای مرد عنکبوتی اشاره میکند. از آنجایی که زمینِ شمارهی ۴۲ بدونِ مرد عنکبوتی است، پس این تبهکاران موفق شدهاند بدونِ مقاومت رشد کنند و کنترلِ شهر را به دست بگیرند.
۱۴-بعد از اینکه موفقیتِ قسمت اول «اسپایدرورس»، مفهومِ مولتیورس را در هالیوود پُرطرفدار کرد، فیلمهای مولتیورسمحور متعددی مثل «دکتر استرنج ۲» و «فلش» ساخته شدند، اما شاید هیچکدامشان به اندازهی فیلم «همهچیز همهجا ناگهان»، برندهی هفت جایزهی اُسکار، موفق نبودند. خب، «اسپایدرورس ۲» دارای دوتا ارجاعِ بامزه به این فیلم است. در «همهچیز همهجا ناگهان» یک دونات سمبل مولتیورس است؛ حفرهی وسطِ این دونات نقش سیاهچالهای را ایفا میکند که میتواند کُلِ دنیاهای موازی را بلعیده و نابود کند. حالا در «اسپایدرورس ۲» هم اسپات موجودِ حفرهداری است که میتواند مولتیورس را نابود کند؛ او خودش را به عنوانِ همان دانشمندی که در فیلم اول دوناتِ پرتابشده توسط مایلز به سرش برخورد کرده بود، معرفی میکند. علاوهبر این، روی پشتبامِ آپارتمانِ اسپات یک بیلبوردِ تبلیغاتی با تصویرِ یک دونات وجود دارد که روی آن نوشته شده است: «همهچیز همیشه همهجا، برندهی هفت جایزهی تونی».
۱۵-آیا میدانستید یکی از سکانسهای «اسپایدرورس ۲» کارِ یک نوجوانِ ۱۴ ساله است؟ در اوایل فیلم به یک دنیای موازی سفر میکنیم که همهچیزش، از آدمکها و آجرهای لگویی ساخته شده است. این سکانس نه توسط هنرمندانِ کارکشتهی سونی، بلکه به دستِ یک انیماتور نوجوان اما بسیار بااستعداد به اسم پرستون موتانگا ساخته شده است. در اوایل سال ۲۰۲۳ پرستون ویدیویی را در کانالِ یوتیوب و صفحهی توییترش منتشر کرد که در آن با استفاده از نرمافزارهایی مثل «بلندر» تریلرِ تبلیغاتی «اسپایدرورس ۲» را طوری نمابهنما بازسازی کرده بود که انگار به یک دنیای لگویی تعلق دارد. ظرافت و پیچیدگیِ کارِ پرستون نظرِ فیل لُرد و کریستوفر میلر، خالقانِ اصلی سری «اسپایدرورس» و البته «لگو مووی» را جلب کرد. آنها با پرستون تماس گرفتند و ازش خواستند تا یکی از سکانسهای فیلم را که در یک دنیای لگویی اتفاق میاُفتاد بسازد. فیل لُرد دربارهی این تصمیم گفته است: «ما «لگو مووی» رو با الهام از افرادی که تو خونههاشون از آجرهای لگویی برای فیلم ساختن استفاده میکردن، ساختیم. یکی از ایدههای فیلمهای «اسپایدرورس» هم اینه که همه میتونن قهرمان باشن». به بیان دیگر، اینجا با یک تاثیرپذیریِ دوطرفه مواجهایم؛ پرستون کسی است که برای ساختِ ویدیوهای لگوییاش از فیلمِ لُرد و میلر که با الهام از کارِ افرادی مثل خودِ پرستون ساخته شده بود، تاثیر گرفته است.
۱۶-«اسپایدرورس ۲» دارای ارجاعاتِ آشکار متعددی به سهگانهی «مرد عنکبوتیِ» سم ریمی است، اما شاید یکی از نمونههای غیرعلنیترش از دهانِ اسپات خارج میشود: در صحنهای که اسپات پتانسیلِ واقعی قدرتاش برای سفر در بینِ ابعادِ مختلف را کشف میکند، میگوید: «قدرتِ مولتیورس تو کفِ دستمه». این دیالوگ ارجاعی به یکی از دیالوگهای مشهورِ «مرد عنکبوتی ۲» است؛ جایی که دکتر اختاپوس در واکنش به راکتورِ هستهایاش میگوید: «قدرتِ خورشید تو کفِ دستمه». راستی، حالا که حرف از فیلمهای سم ریمی شد، این نکته هم قابلذکر است: در صحنهای که مایلز برای دومینبار با اسپات مبارزه میکند، اسپات سهتا حفره به سمتِ مایلز پرتاب میکند و مایلز از آنها جاخالی میدهد؛ اگر نحوهی جاخالی دادنِ مایلز برایتان آشنا به نظر میرسد اشتباه نمیکنید: این لحظه ارجاعی است به نحوهی جاخالی دادنِ پیتر پارکرِ توبی مکگوایر از تیغهای گرین گابلین در قسمت اولِ مرد عنکبوتیِ سم ریمی (منظورم سکانس مبارزهی پیتر و گرین گابلین در ساختمانی که دچار حریق شده بود است).
۱۷-در صحنهای که پیتر بی. پارکر دارد خوابیدنِ میدی، دخترش را تماشا میکند، نهتنها لباسِ خوابِ مِیدی دارای طرحهای کوچکی از چهرهی مرد عنکبوتیِ خوکی است، بلکه عروسکهایش هم ارجاعی به تبهکارانِ مرد عنکبوتی هستند: اولی به گرین گابلین اشاره میکند و دومی هم یک اختاپوسِ عینکی است که مشخصا به دکتر اختاپوسِ خودمان ارجاع میدهد. مثل اینکه پیتر دارد مِیدی را از بچگی با دشمنانِ آیندهاش آشنا میکند!
۱۸-هرکدام از دنیاهای «اسپایدرورس ۲» سبک بصریِ منحصربهفردِ خودشان را دارند، اما احتمالا اکثرِ طرفداران موافق هستند که دنیای گوئن استیسی که مثل یک نقاشی اَمپرسیونیستیِ رویاگونه میماند، زیباترینشان است. جالب است بدانید که سبک بصری دنیای گوئن، وامدارِ کاورهایی است که رابی رودریگز برای کامیکهای این شخصیت طراحی کرده است (تصاویر بالا). نکتهی بعدی دربارهی سبکِ بصریِ دنیای گوئن این است که رنگِ محیطها و شخصیتهای این دنیا (خصوصا در سکانسهای دونفرهی گوئن و پدرش) از یک نما به نمای بعدی تغییر میکنند. دلیلش این است که مکتب هنری امپرسیونیسیم در موجزترین تعریفِ ممکن نه دربارهی بازآفرینی فنی و واقعگرایانهی یک صحنه، بلکه بر احساس و ادراکِ لحظهای و شخصیِ هنرمند از یک صحنه تاکید دارد. برای مثال، کلود مونهی فرانسوی، مهمترین نمایندهی امپرسیونیسیم، در قالبِ یک مجموعه نقاشی، کلیسای جامع روآنِ فرانسه را بارها و بارها از یک زاویهی یکسان در زمانهای مختلفی از روز و سال به تصویر کشیده بود. این نقاشیها تغییرِ پیوستهی ظاهرِ یک سازهی دائمی و ثابت براساسِ شرایط متفاوتِ آبوهوایی و روشنایی و حسوحالِ درونیِ هنرمند را بازتاب میدهند. حالا «اسپایدرورس ۲» هم از تکنیکِ مشابهی برای تجسم بخشیدن به دنیای گوئن بهره گرفته است. در مشاجرههای گوئن و پدرش گویی محیطِ پیرامونشان مستقیما به حالاتِ احساسیِ پُرنوسان و دائمالتغییرِ کاراکترها واکنش نشان میدهد و بلافاصله خودش را برای بازتابِ درونیاتِ پُرالتهاب و آشفتهشان تغییر میدهد.
۱۹-حالا که حرف از سبک بصری شد، بگذارید بگویم که سبک بصری دنیای میگل اُهارا یا مرد عنکبوتی ۲۰۹۹ هم وامدارِ کانسپت آرتهای هنرمندِ صاحبسبکی به اسم سید مید است. سبکِ سید مید «رتروفوتوریسم» نام دارد که به عنوانِ تصورِ آیندهای شیک، آرمانی و غیرممکن از نگاهِ گذشتگان شناخته میشود. طراحیهای سید مید در فیلمهای علمیتخیلی متعددی مثل «بلید رانر»، «استار ترک» و «ترون» مورد استفاده قرار گرفتهاند. علاوهبر این، همانطور که کانسپت آرتهای سید مید، حالتِ بداههپردازانه، خطخطی، کثیف و جلاکارینشدهی عامدانهای دارند، این موضوع دربارهی طراحیِ آناتومی مرد عنکبوتی ۲۰۹۹ و دنیای پیرامونش هم صادق است. مثلا به نمای حملهور شدنِ میگل به سمتِ مایلز یا خطوط هاشورِ روی شانههای میگل نگاه کنید (تصاویر بالا). همهچیز مثل یک نقاشی ناتمام به نظر میرسد.
۲۰-در اوایل فیلم یک مونتاژ پنج ثانیهایِ خیلی سریع از گوئن و خانوادهاش سر میز غذا وجود دارد که آنها را در روزها و موقعیتهای مختلف به تصویر میکشد. نکته این است: یک ایستر اِگ دردناک در لابهلای این مونتاژ مخفی شده است. یکی از نماهای این مونتاژ گوئن و خانوادهاش را در شبِ هالووین به تصویر میکشد. پدرش لباسِ یک کلانتر را به تن کرده است که خب، غیرمبتکرانهترین انتخابی است که یک مامور پلیس میتواند کند. اما لباسِ پیتر و گوئن توجهمان را بهطور ویژهای جلب میکنند: پیتر خودش را به شکلِ یک دایناسور درآورده است که خب، تبدیل شدنش به لیزارد را زمینهچینی میکند. گوئن هم لباسی به تن کرده است که تصویر یک کلهقندیِ نارنجیرنگ روی آن چاپ شده است. از کلهقندی معمولا به منظورِ هشدار دادن دربارهی خطر استفاده میشود. به بیان دیگر، خودِ گوئن همان خطری است که با کُشتنِ ناخواستهی پیتر به این دورانِ خوش پایان خواهد داد.
۲۱-یک ایستر اِگ نبوغآمیز: در اواخر فیلم، گوئن به دنیای خودش بازمیگردد و به دیدنِ پدرش میرود؛ درحالی که گوئن دارد از پنجرهی آپارتمانِ پدرش خارج میشود، سایهی پدرش را در شیشه میبیند. او بلافاصله برمیگردد و به خیالِ اینکه پدرش مسلح است، به سمتاش تار پرتاب میکند. اما معلوم میشود چیزی که دستِ پدرش است نه تفنگ، بلکه یک پنگوئنِ عروسکی است. بخش جالب ماجرا این است: شاید باورتان نشود، اما آیا میدانستید در کامیکها یک گوئن استیسیِ پنگوئنی وجود دارد؟ این پنگوئنِ عنکبوتی به همان دنیایی که مرد عنکبوتیِ خوکی ازش میآید تعلق دارد. اما بخشِ نبوغآمیز این ایستر اِگ چیست؟ پدر گوئن در واکنش به برخوردِ تار به پنگوئن میگوید، «میشه به پنگوئن سخت نگیری؟». از آنجایی که گوئن استیسی و پنگوئنِ عنکبوتی اساسا مترادفِ یکدیگر هستند، پس این جمله را میتوان به این شکل هم تفسیر کرد: «میشه به خودت سخت نگیری؟». به بیان دیگر، نویسندگان حتی از ظرفیتِ یک ایستراِگ برای داستانگویی هم بهرهبرداری کردهاند. گوئن در طولِ فیلم به خاطر کُشتن ناخواستهی پیتر عذاب وجدان دارد و با خودش درگیر است و باید با خودش آشتی کند. بنابراین، جملهی «میشه به پنگوئن سخت نگیری؟» (بخوانید: میشه به خودت سخت نگیری؟) اشارهای است به کشمکشِ درونی او.
۲۲-در صحنهای که میگل دارد سازوکارِ رویدادهای کَنون را به مایلز توضیح میدهد، او میگوید که مرگِ نسخههای مختلفِ سروان استیسی یک رویدادِ کَنون محسوب میشود و از آن به عنوانِ رویداد «اِیاِسام۹۰» (ASM90) یاد میکند. خب، این عبارت ارجاعی به شمارهی ۹۰اُم مجموعه کامیکهای «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» است که در سال ۱۹۷۰ منتشر شده بود. نسخهی اورجینالِ سروان استیسی برای اولینبار در این شماره درحینِ جلوگیری از سقوط آوار روی یک کودک، کُشته میشود. جالب این است که انیماتورها برای به تصویر کشیدنِ این رویداد در فیلم، دقیقا از پنلهای خودِ این کامیک استفاده کردهاند.
۲۳- پس از اینکه مایلز توسط پدرش به مدتِ دو ماه از ترک کردنِ خانه منع میشود، مایلز با کلافگی به اتاقاش بازمیگردد؛ در این نما (تصویر بالا) یک چیزی نظرمان را روی میزِ کنارِ تختخوابِ مایلز جلب میکند: کتابی به اسم «آتش بعدی» اثر جیمز بالدوین که به مسئلهی تبعیضِ نژادی در جامعهی آمریکا میپردازد. محتوای این کتاب ارتباطِ تماتیکِ نزدیکی با داستانِ مایلز مورالز دارد. بالدوین اولین مقالهی کتاباش را در قالبِ نامهای به برادرزادهی ۱۴ سالهاش نوشته است؛ درست همانطور که عمو آرون نقش راهنمای خردمند را برای مایلز ایفا میکرد. همچنین، بالدوین در این کتاب دربارهی این صحبت میکند که فرد نباید اجازه بدهد که اکثریت بهش بگویند که چه کسی هست، چه کسی باید باشد و چه کسی نمیتواند باشد؛ دقیقا همان کشمکشهایی که مایلز در این فیلم با پیوستن به جامعهی عنکبوتی با آنها دستوپنجه نرم میکند.
۲۴-در صحنهای که اسپایدرپانک و اسپایدرمنِ هندی با هم روبهرو میشود، آنها از روش خاصی برای دست دادن و احوالپرسی استفاده میکنند: آنها طوری رفتار میکنند که انگار دارند بوکس میکنند. خب، جالب است بدانید که فیل لُرد رسما تایید کرده است که نحوهی دست دادنِ اسپایدرپانک و اسپایدرمنِ هندی ارجاعی به دست دادنِ لبرون جیمز و دواِین وِید، بازیکنانِ سابقِ تیم بسکتبالِ مَیامی هیت است. اما این دو نفر تنها ورزشکارانی نیستند که این فیلم بهشان اشاره میکند: روی دیوار گَنکی لی، هماتاقیِ کرهای مایلز، پوستر یک فوتبالیست به چشم میخورد. این فوتبالیست سون هیونگ مین، بازیکنِ تیم تاتنهامِ لیگ برتر انگلیس است. نکته این است: سون هیونگ مین به این معروف است که بعد از گل زدن، با دستهایش ادای مرد عنکبوتی را در میآورد!