معرفی سریال All the Light We Cannot See | از سازندهی Peaky Blinders
درسال ۲۰۱۴ بود که رمانی با عنوان All the Light We Cannot See با قلم آنتونی دوئر منتشر شد که داستانی جنگی داشت؛ داستانی که در طی جنگ جهانی دوم جریان داشت. این رمان در مدت زمان کمی هم فروش بسیار بالایی داشت و هم نظر مثبت منتقدان خیلی زیادی را جذب کرد. از موفقیتهای رمان دوئر میتوان به قرار گرفتن در فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز، آن هم به مدت ۲۰۰ هفته اشاره کرد که بیش از ۱۵ میلیون نسخه از آن به فروش رفت. تعداد زیادی از انتشارات، این کتاب را جزو بهترین آثار ۲۰۱۴ عنوان میکردند. افتخار دیگر این کتاب، برنده شدن جایزه پولیتزر بود که در بخش داستانی و همچنین جایزه اندرو کارنگی بهعنوان اثر برجستهی داستانی دریافت کرد.
در سال ۲۰۱۹، سرویس استریم نتفلیکس و شرکت 21 Laps Entertainment حق ساخت و پخش یک مینی سریال براساس این رمان را بهدست آوردند. ۲ سال بعد از این اتفاق، مشخص شد که نتفلیکس قصد دارد این داستان را در قالب یک مینی سریال ۴ قسمتی تعریف کند، استیون نایت نقش خلق و نگارش فیلمنامه را دارد و شاون لوی هم تمام قسمتها را کارگردانی میکند. آریا میا لوبرتی در نقش ماری-لور لبلانک، لوئیس هوفمان در نقش ورنر فنینگ، لارس ایدینگر در نقش رینهولد وان رامپل، هیو لوری در نقش اتین لبلانک و مارک رافلو در نقش دنیل لبلانک، از جمله بازیگرانی هستند که در این سریال ایفای نقش کردند.
بخشهای زیادی از سریال All the Light We Cannot See (تمام نورهایی که نمیتوانیم ببینیم)، در یکی از شهرهای کوچک جنوبی کشور فرانسه از منطقهی آویرون فیلمبرداری شده بود (خیابانها، بمبگذاریها و آزادی سنت مالو). این شهر به این دلیل انتخاب شد که شباهتهای خیلی زیادی به سنت مالو، پیش از جنگ جهانی دوم و ویرانیهای گستردهی آن داشت و خیابانهای آن هم سبک دهه ۱۹۴۰ را داشتند. منتقدان راتن تومیتوز رضایت خیلی زیادی از آن نداشتند حتی میتوان گفت که آن را به باد انتقاد گرفتند؛ آنها معتقد بودند که سریال تمام نورهایی که نمیتوانیم ببینیم، بازیگران برجسته و پتانسیل خیلی زیادی دارد اما اغلب اوقات از تن و لحن ناهماهنگش که مدام بین جدی و احمقانه بودن جابهجا میشود، زجر میکشد.
از آنجایی که سریال کلا ۳ قسمت دارد، نمیتوان درباره داستان آن (بدون لو دادن بخشهایی از آن را) توضیحات زیادی داد. اما از همان ابتدا مشخص است که داستان سریال تمام نورهایی که نمیتوانیم ببینیم، از ۳ جهت اصلی روایت میشود. ماری-لور دختری نابیناست که در پاریس و در نزدیکی موزه تاریخ طبیعی زندگی میکند؛ جایی که پدرش در آنجا مشغول به کار است. زمانیکه به سن ۱۲ سالگی میرسد، نیروهای نازی به پاریس حمله میکنند و آنجا را به تسخیر خود در میآورند. به همین ترتیب هم این پدر و دختر مجبور میشوند که به شهر امنتری به نام سنت-مالو فرار کنند؛ جایی که عموی بزرگ ماری-لور در یک خانهی بلند درکنار دریا زندگی میکند.
در سمت دیگر داستان، ما یک پسر یتیم به نام ورنر فنینگ را میبینیم که در یک شهر معدنی در آلمان زندگی میکند. او به همراه خواهر کوچکتر خود در همان یتیمخانه بزرگ میشود؛ آن هم به همراه یک رادیوی نسبتا خراب. آنها به واسطهی این رادیو میتوانند اخبار و داستانهای مختلف را از نقاط مختلف گوش کنند؛ مکانهایی که هرگز ندیدند و حتی نمیتوانند آنها را تصور کنند. به مرور زمان، ورنر در زمینهی ساخت و تعمیر این ابزارهای مهم و جدید متخصص میشود و نبوغ خود در این زمینه پی میبرد. البته علاوهبر خودش، نظامیان هم به این نبوغ پی میبرند و سعی میکنند به هر شکلی از آن بهره ببرند.
به همین دلیل هم او را به زور، حتی زودتر از سن قانونی، وارد ارتش میکنند تا بلکه بتوانند از این مهارت و استعداد، برای ردیابی نیروهای مقاومت استفاده کنند. در طی همین مدت زمانیکه ورنر وارد ارتش میشود و به واسطهی مأموریت به سنت-مالو میرود، با ماری-لور هم برخورد میکنند. دوئر بهطرز ماهرانهای ماری-لور و ورنر را در هم میآمیزد و راه این دو را روشن میکند. ما در داستان دوئر میبینیم که چطور مردم در شرایط بسیار سختی که قرار دارند، سعی میکنند با یکدیگر خوب و مهربان باشند. البته داستان از یک جهت دیگر هم دنبال میشود.
زمانیکه پدر ماری در موزه کار میکرد، جواهری داشت که از تمام المانهای موزه مهمتر و باارزشتر بود. پیش از اینکه این پدر و دختر فرار کنند، او این جواهر را گم و گور میکند تا دست کسی به آن نرسد؛ زیرا گفته شده بود که میتواند به صاحب خود جاودانگی بدهد. حالا در این شرایط سخت جنگ، یکی از بالارتبهترین فرماندههای نازی، بهدنبال این سنگ میگردد. منتقدان انتخاب بازیگران، خصوصا آریا میا لوبرتی در نقش ماری-لور و جلوههای بصری را ستودند، اما احساس کردند که سریال نتوانسته عمق و ظرافت متریال اصلی را به تصویر بکشد. شخصیتپردازی و دیالوگ بهویژه مورد انتقاد آنها قرار گرفت؛ حتی برخی از آنها این احساس را داشتند که انگار نسخه اقتباسی در بررسی پیچیدگیهای قهرمان اصلی خود که وابسته به نازیها است، نکاتی را از دست داده است و نتوانسته آنطور که باید و شاید، عمق این موضوع را به تصویر بکشد.
سریال های مشابه سریال تمام نورهایی که نمیتوانیم ببینیم
سریال جهان در آتش
سریال World on Fire
- بازیگران: جونا هوئر-کینگ، هلن هانت و شان بین
- سال پخش: ۲۰۱۹ تاکنون
- تعداد قسمتها: ۱۳
در این سریال، داستان جنگ جهانی دوم به واسطهی زندگی مردم عادی سرتاسر اروپا نقل میشود؛ مردمانی که در هر طرف این درگیری جهانی قرار دارند و زندگیشان تحت تاثیر آن قرار گرفته است. فصل اول، اولین سال جنگ را به تصویر میکشد؛ ماجرایی که با حمله آلمان به لهستان در سپتامبر سال ۱۹۳۹ شروع شد و با نبرد بریتانیا به پایان رسید. داستان مدام بین مکانهای مختلف در فرانسه، بریتانیا، آلمان و لهستان جابهجا میشود؛ به همین واسطه، ما بارها و بارها شهرهایی مانند فرانسه، ورشو، منچستر، برلین و دانکرک را در این مجموعه میبینیم.
سریال جوخه برادران
سریال Band Of Brothers
- بازیگران: کرک اسودو، ایان بیلی و مایکل کادلیتز
- سال پخش: ۲۰۰۱
- تعداد قسمتها: ۱۰
در سریال جوخه برادران، داستان «ای» ایزی کامپنی را شاهد هستیم؛ هنگ ۵۰۶ لشکر ۱۰۱ هوابرد. سریال آموزش اولیهی این جوخه را که از سال ۱۹۴۲ تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه داشت، نشان میدهد. آنها در طی این دوران یک اردوگاه کار اجباری را آزاد کردند و اولین کسانی بودند که به عقب نشینی کوهستانی هیتلر در برشتسگادن وارد شدند.
سریال اقیانوس آرام
سریال The Pacific
- بازیگران: جیمز بج دیل، جان سدا و جوزف مازلو
- سال پخش: ۲۰۱۰
- تعداد قسمتها: ۱۰
این مجموعه روی اقدامات تفنگداران دریایی ایالات متحده در جبهه آسیایی- اقیانوس آرام، در جنگ گستردهتر این اقیانوس را به تصویر میکشد. اقیانوس آرام بر تجربیات سه تفنگدار دریایی (رابرت لکی، یوجین اسلج و جان باسیلون) تمرکز دارد؛ کسانی که در هنگهای مختلف (به ترتیب هنگ ۱، ۵ و ۷) از لشکر ۱ دریایی بودند. این مجموعه عمدتا براساس رمان خاطرات دو تن از همین تفنگداران یعنی کتاب US Marines: With the Old Breed: At Peleliu and Okinawa از یوجین اسلج و کتاب Helmet for My Pillow از رابرت لکی ساخته شده است.