آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ | از گرینبرگ تا زنان قرن بیستم

سه‌شنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۶:۵۹
مطالعه 4 دقیقه
تصاویری از فیلم‌های زنان قرن بیستمی به کارگردانی مایک میلز، گرینبرگ به کارگردانی نوآ بامبک و واقعیت تلخ است به کارگردانی بن استیلر
یک کمدی رمانتیک به کارگردانی بن استیلر و دو کمدی-درام از نوآ بامبک و مایک میلز؛ در این آخر هفته، به سراغ آثاری با ظاهری ساده رفته‌ام که برای خالقان‌شان، معنایی شخصی دارند.
تبلیغات

کمدی-درام‌ها، می‌توانند بازتاب وفادارانه‌ای از زندگی بسازند. غیرممکن است که تجربه‌ی هیچ‌یک از ما بودن در این جهان، تماما تلخ یا کاملا شیرین باشد. این دوگانگی جاری در زیست طبیعی انسان، در فیلم‌هایی مشهودتر است که هم موقعیت‌های چالش‌برانگیز عقلانی، احساسی و اخلاقی را پیش روی شخصیت‌هاشان قرار می‌دهند و هم تجارب شیرین و لذت‌بخش آن‌ها را به تصویر می‌کشند. آثاری که انسان را نه بر اساس معیارهایی کمال‌گرایانه یا فانتری، بلکه با تمام نقایص و محدودیت‌هاش می‌بینند.

چنین فیلم‌هایی، بهانه‌های مناسبی هم می‌سازند برای این که هنرمند، تجربه‌های شخصی زندگی‌اش را به متن وارد کند. در این شماره از سری مقاله‌های «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟»، به سراغ سه اثر از سینمای سی سال اخیر آمریکا رفته‌ام که کمابیش، چنین رویکردی را نسبت به زندگی انسان دارند. فیلم واقعیت تلخ است (Reality Bites) به کارگردانی بن استیلر، فیلم گرینبرگ (Greenberg) به کارگردانی نوآ بامبک و فیلم زنان قرن بیستم (20th Century Women) به کارگردانی مایک میلز.

ایتن هاک ایستاده کنار وینونا رایدر در نمایی از فیلم واقعیت تلخ است به کارگردانی بن استیلر
کپی لینک

فیلم Reality Bites

کپی لینک

فیلم واقعیت تلخ است

کارگردان: بن استیلر

بازیگران: ایتن هاک، وینونا رایدر، بن استیلر، رنه زلوگر

سال اکران: ۱۹۹۴

للاینا، تروی، ویکی و سمی، دوستانی هستند که با هم زندگی می‌کنند و باید چالش‌های مربوط به شغل، خانواده و زندگی عاشقانه‌شان را مدیریت کنند.

نام دوپهلوی نخستین ساخته‌ی بلند بن استیلرِ کارگردان، اصلا انگار در حال اشاره به همین دوگانه‌ی تلخی-شیرینی زندگی است! اگرچه معنا/ترجمه‌ی «واقعیت تلخ است» برای عنوان فیلم، رواج زیادی دارد، نویسنده‌ی اثر یعنی هلن چیلدرس، این نگاه را مناسب نمی‌داند و مقصودش از نام فیلم را، «تکه‌هایی از واقعیت» می‌داند! به هر حال، گویی با دو برداشت مختلف از پدیده‌ای واحد مواجه هستیم؛ تجارب پیچیده‌ی دوران پرتلاطم جوانیِ شخصیت‌های فیلم را، هم می‌توان تلخ دید و هم صرفا، بخش‌هایی از واقعیت!

«واقعیت تلخ است» به دسته‌ی فیلم‌های «نه‌چندان کم‌نقص ولی دوست‌داشتنی» تعلق دارد! فیلمنامه‌ی چیلدرس، شلخته و چندپاره است؛ اما این شلختگیِ ساختاری، به خاطرات اصیل خالق‌ متن بی‌ارتباط نیست و گویی، احساسِ زیست در برهه‌ی معلق و نامعین ابتدای جوانی را نمایندگی می‌کند. بابت همین، از همنشینی با گروه دوستانِ بامزه‌ی فیلم و پیگیری رابطه‌ی للاینا (وینونا رایدر) و تروی (ایتن هاک)، هم لحظات خالصِ پراکنده‌ای را به خاطر می‌سپریم و هم به شکلی غیرقابل‌توضیح، حسی شبیه به نوستالژی را تجربه می‌کنیم. شاید به همین دلیل است که «واقعیت تلخ است»، رفته‌رفته و در طول این سال‌ها، شبیه به یک فیلم کالت، هواداران و علاقه‌مندان بیشتری پیدا کرد.

گرتا گرویگ ایستاده با پس زمینه‌ای سبز در نمایی از فیلم گرینبرگ به کارگردانی نوآ بامبک
کپی لینک

فیلم Greenberg

کپی لینک

فیلم گرینبرگ

کارگردان: نوآ بامبک

بازیگران: بن استیلر، گرتا گرویگ، ریس ایفانس، جنیفر جیسون لی

سال اکران: ۲۰۱۰

پس از تجربه‌ی فروپاشی روانی، راجر گرینبرگ حاضر می‌شود که از خانه‌ی برادرش در لس‌ آنجلس، مراقبت کند. آشنایی او با دستیار برادرش به نام فلورنس، باعث شکل‌گیری رابطه‌ای غیرمنتظره میان این‌دو می‌شود.

فیلم‌ها می‌توانند خارج از متن‌شان هم شخصی باشند. ششمین ساخته‌ی بلند داستانی نوآ بامبک که بر خلاف اکثر آثارش، به جای نیویورک، در لس‌آنجلس می‌گذرد، همان فیلمی است که در فرایند ساخت‌اش، بامبک با گرتا گرویگ آشنا می‌شود و در نتیجه‌ی این ملاقات، ازدواج پنج ساله‌ی او با جنیفر جیسون لی به هم می‌خورد! بامبک، فیلمنامه‌ی گرینبرگ را مشترکا با خودِ لی نوشته بود. شخصیت اصلی فیلم یعنی راجر گرینبرگ (بن استیلر)، در گذشته،‌ رابطه‌ای را با زنی به نام بث داشته است و نقش بث را جنیفر جیسون لی بازی می‌کند! راجر در طول فیلم، رابطه‌ای عاشقانه را با دختر عجیب و غریب اما شیرینی به اسم فلورنس آغاز می‌کند و جالب است که گرتا گرویگ ایفاگر نقش این دختر است!

اما به خودِ متنِ گرینبرگ که برگردیم، با یکی دیگر از همان کمدی-درام‌های آشنای وودی آلنی مواجه هستیم که بامبک به‌شان علاقه‌ی زیادی دارد. مرد بازنده‌ای تلاش می‌کند که با گذشته‌ی پراشتباه‌اش به صلح برسد و با آینده‌ی نامعلوم‌اش مواجه شود. بن استیلر در نقش راجر گرینبرگ، یکی از ظریف‌ترین نقش‌آفرینی‌های کارنامه‌اش را ارائه می‌دهد. همچنین، این ساخته‌ی بامبک را می‌توان سکوی پرتاب گرتا گرویگ به سوی موفقیت‌هایی به حساب آورد که تا امروز هم ادامه دارند.

لوکاس جید زومان، گرتا گرویگ، آنت بنینگ، ال فنینگ و بیلی کراداپ ایستاده کنار هم در حال نگاه به دوربین در نمایی از فیلم زنان قرن بیستمی به کارگردانی مایک میلز
کپی لینک

فیلم 20th Century Women

کپی لینک

فیلم زنان قرن بیستم

کارگردان: مایک میلز

بازیگران: آنت بنینگ، گرتا گرویگ، ال فنینگ، بیلی کراداپ

سال اکران: ۲۰۱۶

دورسیا که مادری تنها و سرسخت است، برای بزرگ کردن پسر نوجوان‌اش، از دخترک همسایه‌شان یعنی جولی و ابی که یک آرتیست پانک است، کمک می‌گیرد.

جدیدترین عنوان میان سه فیلم معرفی‌شده در این مطلب، بهترین‌شان هم هست. ساخته‌ی درخشان سال ۲۰۱۶ مایک میلز، نه تنها ارزشمندترین فیلمِ کارگردان‌اش، بلکه جواهری است که نباید تماشای آن را از دست داد. فرمِ تلفیقی مطلوب میلز که از سوابق متنوع‌اش در رسانه‌های تصویری آمده است و پیش‌تر در تازه‌کارها (Beginners) هم تمرین‌اش کرده بود، در زنان قرن بیستم، با همراهی موسیقی شگفت‌انگیز راجر نیل و فیلمبرداری تماشایی شان پورتر، به یک دستاورد زیباشناختی جدی و حال‌و‌هوای اصیل سینمایی می‌رسد.

زنان قرن بیستم هم مثل دو فیلم قبلی این لیست، اهمیت شخصی زیادی برای خالق‌اش دارد. میلز، سومین فیلم بلند داستانی‌اش را نامه‌ای عاشقانه به زنانی می‌داند که او را بزرگ کرده‌اند! زنانی که نقش‌شان را آنت بنینگ، گرتا گرویگ و ال فنینگ به شکل درخشانی بازی می‌کنند. لوکاس جید زومان هم در نقش پسربچه‌ی باهوش و حساس فیلم یعنی جیمی، نمایشی دیدنی دارد.

مواجهه‌ی جیمی با پیچیدگی‌های بزرگ‌سالی، آشنایی او با مفاهیم فمینیستی -که طی دوره‌ی تاریخی داستان یعنی دهه‌ی هفتاد آمریکا، در حال گسترش و رشد هستند- و تلاش معصومانه‌اش برای درک تجربه‌ی زنان از زندگی، به خلق لحظات احساس‌برانگیز و کمیک منحصربه‌فردی منتج می‌شود که به سختی می‌توان فراموش‌شان کرد! بیلی کراداپ هم در نقش مکانیک خوش‌مشرب و آرام داستان، شمایل مردانه‌ی دوست‌داشتنی و جذابی را به این جهان زنانه، اضافه می‌کند. این فیلم آن‌قدر زیبا است که آدم دوست دارد در آغوش بگیردش!

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات