معرفی کتاب اصلاحات | رمانی برای آدم های تنها
باوری رایج درباره ادبیات فاخر وجود دارد که آثار ادبی جاودانه به شکلی غیرمستقیم ریشه در دل فرهنگ زمانهی خودشان دارند. به عبارت دیگر، این دسته از آثار با تیزبینی خاص خودشان -تاکید میکنم بهصورت غیرمستقیم- به اتفاقات زمانه خودشان میپردازند. این آثار نوری روشنگر بر مشکلات اساسی جامعه و بحرانهای پیش روی آن میافشانند. به قول دکتر حسین پاینده نویسندگان این رمانها طبیبهای فرهنگ هستند. آنها با آثار خود مشکلاتی را میبینند که ما مردم عادی ازشان غافل ماندهایم. آنها بر بحرانهایی پرتو میاندازند که قرار است در آیندهای نهچندان دور یقه تکتک افراد جامعه را دو دستی بچسپند و پوستشان را غلفتی بکنند. دربارهی رمانها و نویسندههایی صحبت میکنم که تاریخ انقضاء ندارند و به این زودیها دست از سر فرهنگ و ادبیات برنمیدارند و تا سالها نقل محافل ادبی جدی هستند. اصلاحات یکی از این رمانها و جاناتان فرنزن یکی از این نویسندهها است. در یک جایی میخواندم که جاناتان فرنزن از معدود مومنان واقعی به حقیقت در زمانهی ما است؛ او با اصلاحات صحّهای انکارناپذیر بر این ادعا میگذارد.
اما چرا میگویم اصلاحات یکی از آن رمانهای تیزبین و مهم است؟ چرا ادعا میکنم این رمان نوری روشنگر بر مشکلات اساسی و بحرانهای پیشروی جامعه خودش میاندازد؟ اجازه بدهید کمی توضیح بدهم. اصلاحات ۹ روز پیش از برخورد دو هواپیمای مسافربری به برجهای دوقلو در قلب نیویورک (همان حادثهی یازده سپتامبر خودمان) چاپ شد. کتاب درباره فروپاشی درونی خانوادهی امریکایی و بسیاری از ارزشهای اساسی و انسانی است. فرنزن در کتاب این فروپاشی تمام و کمال را هشدار میدهد. و دقیقا ۹ روز بعد از انتشار رمانش، دوتا از نمادهای تمدنِ امریکا در قلب یکی از شلوغترین مناطق نیویورک منفجر میشوند. فرنزن با اصلاحات هشدار میدهد که نهاد خانواده (برخلاف چیزی که تلویزیون و رسانههای جمعی نشان میدهند) در معرض فروپاشی تمام و کمال است؛ او با رمانش این زنگ خطر را به صدا درمیآورد که بسیاری از خانوادهها به واسطهی شکاف نسلی عمیق بین والدین و فرزندان در لبهی پرتگاه اضمحلال قدم میزنند. اگر لت و پار بودن روابط بینافردی یک خانواده امریکاییِ اهل غرب میانه در اصلاحات را یک استعاره برای در معرض خطر بودن مفاهیم بنیادین دیگر و همچنین خود خانواده در دیگر جوامع در نظر بگیریم، جامعهی امریکا فقط ۹ روز زمان نیاز داشت تا مهر تاییدی بر زنگ خطر جاناتان فرنزن بکوبد و رمانش را به یک کتاب ضروری برای مطالعه بدل کند.
اصلاحات داستان سادهای دارد: اینید لمبرت، همسر آلفرد لمبرت و مادر چیپر، گری و دنیس میخواهد اعضای خانوادهاش را برای آخرین کریسمس دور هم جمع کند. جاناتان فرنزن در اصلاحات عمق بینظیری به تکتک این شخصیتها داده است. نقل قول معروفی دربارهی اصلاحات وجود دارد: در این رمان حداقل یکی از اعضای خانوادهتان را پیدا خواهید کرد. و راستش را بخواهید، هنوز هم که هنوز است و پس از شخم زدن صفحات این رمان سترگ، به نظر نویسندهی متن حاضر، نقل قول ذکرشده درستترین جمله دربارهی اصلاحات است. هر یک از شخصیتهای رمان از چنان شخصیتپردازیای بهره میبرند که هر خوانندهای میتواند با یکی از ایشان همذاتپنداری کند. در طول خواندن اصلاحات قرار است با خانوادهی لمبرت، گذشتهی تاریک و تروماتیکشان، حال ناپایدار و در معرض فروپاشیشان و آیندهی از پیش ویرانشان زندگی کنید. حین خواندن رمان قرار است لحظات تعیینکنندهی زندگی تکتکشان را نظارهگر باشید، در کلیدیترین تصمیمگیریها همراهیشان کنید و سقوط، اصلاح، دلمردگی، بیکسوکاری و همچنین سروکله زدنشان را از نظر بگذرانید.
آلفرد لمبرت، یک مهندس سابق و سختکوش راهآهن است که از بیماری پارکینسون رنج میبرد. اینید لمبرت، همسر آلفرد و مادر خانهدار چیپر، گری و دنیس است. او زنی است پیر که تمام دغدغهاش حفظ بنیانهای از دست رفتهی خانواده است. چیپر لمبرت، استاد دانشگاهی است مارکسیست، جوان و روشنفکر. گری لمبرت، فرزند پولدار و موفق خانواده، بانکدار است و با کارولین و فرزندانشان زندگی میکند. دنیس، فرزند کوچک خانواده زنی است مستقل و آشپزی ماهر. البته باید به یاد داشته باشید که این تعریفهای یکخطی قرار نیست عمق و پیچیدگی حقیقی شخصیتهای اصلاحات را آشکار کند. همچنین از آنجا که سعی کردهام این شخصیتها رو بدون لو دادن داستان کتاب به شما معرفی کنم، نمیتوانم بسیاری از جزئیات مهم درباره ایشان را ذکر کنم. اما باید بدانید که اصلاحات یکی از نمونههای اعلی شخصیتپردازی در ادبیات معاصر است.
خانواده یکی از مهمترین مضامین کتاب است. جاناتان فرنزن، در مقام یک نویسندهی پسا-پسامدرن میکوشد بر مسئله فروپاشی و از دست رفتن خانواده، این نهاد بسیار مهم و کلیدیِ جامعه پرتو بیاندازد. تلاش اینید در راستای جمع کردن اعضای خانواده برای کریسمس، نشانهای است از تلاش او در جهت حفظ نهاد خانواده و جلوگیری از یا به تعویق انداختن فروپاشی آن. اینید نمیتواند بپذیرد که اعضای خانوادهاش با یکدیگر روابطی دلمرده و ماتمزده داشته باشند. او بر مشکلات حاکم بین فرزندانش آگاه است اما بااینحال تلاش میکند هرطور که شده، حداقل یک بار دیگر آنها را دور هم جمع کند. به همین ترتیب، این زنِ ستم دیده در سرتاسر رمان درگیر تلاشی رقتانگیز برای برگزاری یک دورهمی کریسمسی و خانوادگی است. اینید چنان برای ممکن شدن این دورهمی دست و پا میزند که گویی حیاتش به آن بستگی دارد. او که حالا حکمران بلامنازع بیت لمبرت است، میخواهد هرطور که شده از سقوط آن جلوگیری کند؛ سقوطی که البته مدتها است رخ داده است. خانوادهی لمبرت مدتها است که در دورافتادهترین و تاریکترین نقطهی قبرستان ارزشها دفن شده است.
کتاب فقط دربارهی فروپاشی خانواده نیست، بلکه به سقوط ارزشها هم میپردازد. بهترین فصل کتاب -به نظر شخصی من- فصل مربوطبه سقوط ارزشهای اخلاقی و تلاش یک مرد برای حفظ این ارزشهای راستین به هر قیمتی است. مردی که برای یک عمر زندگی با اینهمه تنهایی به توانی بینهایت احتیاج دارد. فصل مذکور از کتاب که برای جلوگیری از لو رفتن داستان اشاره مستقیمی به آن نخواهم کرد، آینهی تمامنمایی است از آنچه بر جهان میگذرد. کتاب در این فصل به سراغ مردی اخلاقمدار میرود که مجبور است در جامعهای رو به فروپاشی روزگار سپری کند. او محکوم است به همزیستی با مردمانی که اولویت اول زندگیشان تعاملات وقیحانه است؛ مردِ تنها محکوم است به شکنجهای مضاعف. دربارهی مردی صحبت میکنم که در تمام زندگیاش بهدنبال یافتن امر حقیقی و اخلاقی است؛ او با تمام وجود میکوشد که مبادا لحظهای از کدهای اخلاقی مدنظرش تخطی کند یا آنها را زیرپا بگذارد. از مردی میگویم که خود را مجهز به قویترین سلاح بشر میداند: قدرت خودداری کردن. اگر اولویتهای زندگی شخصیتان چنین مسائلی هستند، پس قرار است با خواندن روزگار این شخصیت بهخصوص لذتِ متعالی ببرید.
اصلاحات سرگذشت شخصیتهایی است دوستداشتنی، ترحمبرانگیز و در عینحال -گاهی- نفرتانگیز. سخن را کوتاه میکنم، چراکه عقیده دارم خودتان باید هرچه زودتر دست به کار شوید و با خواندن خود کتاب به عظمت آن پی ببرید. بگذارید یک اعتراف هم بکنم: از روزی که خواندن اصلاحات را شروع کردم، کتاب به همراه همیشگیام بدل شد. در مسافرت، در دانشگاه و در دفتر زومجی اصلاحات همراهم بوده. صبحها، یکی دو ساعت قبل از شروع ساعت کاری اوقاتم را با اصلاحات خواندن سپری میکنم و هربار فشار زندگی از حد معمول بیشتر میشود، اصلاحات یکی از پناهگاههایم است. حتی همین حالا که این مطلب را مینویسم، کتاب روی میزکارم است. خواندن اصلاحات را از دست ندهید. در ادامه و بهعنوان بخش پایانی مطلب حاضر، بخشی از رمان اصلاحات به ترجمهی پیمان خاکسار را آوردهام.
اینکه میل شدیدی داشت به پریدن و از جا برداشتن گوشی _ اینکه به همین سادگی میتوانست به اتلاف صعب یک روز خیانت کند _ بر اصالت رنجی که میبرد سایهی تردید انداخت. احساس میکرد مثل آدمهای افسردهی فیلمها و کتابها، توانایی از دست دادن کامل تمام امیال و گسستن از واقعیت را ندارد. وقتی تلویزیون را خاموش کرد و بهتاخت رفت سمت آشپزخانه، بهنظرش آمد حتی در تکلیف رقتانگیزِ فروپاشیدن هم شکست خورده است.