چرا Bojack Horseman ترسناک‌ترین اثر غیرترسناک تلویزیون است؟

جمعه ۲ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۶:۵۹
مطالعه 9 دقیقه
بوجک درمقابل آیینه
چگونه بوجک هورسمن به اثری تبدیل می‌شود که در ژانر ترسناک قرار نمی‌گیرد ولی می‌تواند به میزانی ترسناک باشد که مخاطب خود را شکنجه دهد؟ با زومجی همراه باشید تا برای این سؤال یک جواب مناسب پیدا کنیم.
تبلیغات

احتمالا شما هم مثل من و مثل بسیاری دیگر در اولین برخورد خودتان با بوجک هورسمن با نگاه یک انیمیشن کمدی و سیتکام به سراغ آن رفتید و خیلی سریع متوجه شدید که فکر اولیه شما درباره آن تا چه اندازه اشتباه بوده است. بوجک هورسمن به‌هیچ‌وجه یک کمدی نیست‌. چرا، المان‌های کمدی را در خودش جای داده ولی از دارک‌ترین نوع کمدی استفاده می‌کند تا جایی که مخاطب خود را چنان در این تاریکی فرو می‌برد که برای بیرون آمدن از آن تاریکی به کمک نیاز خواهد داشت.

اگر فراموش کرده‌اید باید به‌طور خلاصه داستان بوجک را مرور کنیم. بوجک یک اسب سلبریتی است که سال‌ها پیش در برنامه‌ای تلویزیونی به نام Horsin Around نقش‌آفرینی کرده و همین نقش‌آفرینی او را به یک چهره بسیار شناخته‌شده تبدیل کرده است و امروز در خانه مجلل خودش در هالیوود زندگی می‌کند ولی سال‌های طلایی خودش در بازیگری را پشت‌سر گذاشته و تلاش می‌کند تا نشان دهد همچنان مهارت زیادی در هنرنمایی دارد و تلاش او برای بیرون آمدن از سایه Horsin Around او را بیشتر در منجلاب افسردگی غرق می‌کند.

بوجک که حالا کمتر کار بازیگری انجام می‌دهد به‌دنبال هدفی برای زندگی خودش می‌گردد تا بتواند زندگی معنادارتری را تجربه کند ولی نمی‌تواند هدفی برای خود پیدا کند و هر بار بیش از دفعه قبل افسرده می‌شود. بوجک برای فرار از افسردگی به نوشیدنی‌های الکی و مواد مخدر روی می‌آورد، از خودش متنفر می‌شود و بدنش را هرروز به نابودی نزدیک‌تر می‌کند.

بوجک هورسمن و نسخه بالونی خود در سریال BoJack Horseman

باور کنید اگر بوجک هورسمن یک اسب با اخلاق مربوط‌به این حیوان نبود، اگر اطراف او افراد و حیوان‌های دیگری حضور نداشت، اگر کمدی‌های مربوط‌به تعامل انسان‌ها و حیوان‌ها در سریال نقشی نداشتند و اگر بوجک و سایر شخصیت‌های سریال افرادی معمولی بودند، بدون شک تحمل بوجک هورسمن به یک شکنجه روحی تبدیل می‌شد؛ کماکه همین الان هم با وجود این المان‌های کمدی تماشای بوجک هورسمن تا انتهای سریال کار بسیار سختی به‌شمار می‌رود. بااین‌حال همین کمدی تاریک در قالب زندگی یک سلبریتی بازنشسته شده چیزی است که نه تا امروز مانند آن را تماشا کرده‌ایم و نه احتمالا در آینده اثری مانند آن را تماشا خواهیم کرد.

بوجک: «احساس می‌کنم با یک سوراخ به دنیا اومدم. هرچی خوبی درونم بوده قطره‌قطره از این سوراخ ریخته بیرون و الان فقط سیاهی مونده»

بوجک هورسمن در تمام جنبش‌های مدنی و اجتماعی نقش دارد. از جنبش‌های نژادپرستی‌های سلبریتی‌ها گرفته تا هشتگ‌هایی که در جوامع مختلف ترند می‌شدند، همه و همه در تار و پود بوجک هورسمن حضور دارند. سازندگان این سریال هیچ ترسی ندارند تا وجه سیاه و تاریک موجود در زندگی سلبریتی‌ها و زندگی در مدیوم‌های مختلف سرگرمی را به‌تصویر بکشند. موضوعی که بیشتر اوقات در فضای مجازی به زیبایی به نمایش درمی‌آید در بوجک هورسمن می‌توانیم سمت مخالف آن را تماشا کنیم و ببینیم زندگی افرادی که در هالیوود هستند، چقدر تاریک است و این تاریکی تا چه اندازه واقعیت دارد. پس از تمام این صحبت‌ها باید این سؤال را بپرسیم که بوجک هورسمن آیا تنها قصد دارد یک تصویر تاریک از زندگی هالیوودی‌ها به تصویر بکشد یا واقعا اطلاعاتی واقعی و به‌دردبخور را از زندگی آن‌ها به مخاطب منتقل می‌کند؟

بوجک در زندگی شخصی خودش مدام در تلاش است تا نشان دهد که او تنها آن اسب محبوب برنامه Horsin Around نیست. او نه‌تنها دوست دارد که عموم مردم او را به چشم بهتری نگاه کنند که تلاش می‌کند اطرافیانش و افرادی که به اصطلاح دوست او هستند هم او را فراتر از آن اسب برنامه Horsin Around ببینند. بوجک در تلاش است تا نشان دهد شخصیتی بزرگ‌تر و بهتر از آن است، در تلاش است تا نشان دهد چیز بیشتری برای ارائه دارد.

در تمام این تلاش‌ها بوجک با شکست روبه‌رو می‌شود و نمی‌تواند خودش را به‌عنوان یک بازیگر تأثیرگذار و یک شخصیت مهم به سایرین نشان دهد.‌ تنفر بوجک از زندگی خودش در آن لحظه و تنفر او از شخصیتی که سایرین او را می‌بینند، بسیار قوی‌تر از تلاش‌هایی هستند که او در این مسیر انجام می‌دهد. بوجک تلاش می‌کند تا به زندگی بهتری برسد ولی هرچه بیشتر تلاش می‌کند، هدف از او دورتر می‌شود. هدف او هم پیدا کردن یک هدف مهم برای یک زندگی بهتر است ولی آن را هم پیدا نمی‌کند. بوجک از این زندگی متنفر است و این تنفر از هر المان دیگری در زندگی او قدرت بیشتری دارد. برای مثال قسمت ششم فصل پنجم را درنظر بگیرد. یک شاهکار به تمام معنا. بوجک در این قسمت تنها کاری که انجام می‌دهد این است که در یک مراسم عزاداری صحبت می‌کند و به چنان فروپاشی روانی می‌رسد که مانندش را هیچوقت ندیده بودیم.

بوجک برنامه‌ی سیکرتریت را تماشا می‌کند  بوجک هورسمن

مشخص است که بسیاری از مشکلات بوجک ریشه در سنین پایین او دارد، کماکه بسیاری از مشکلات تمام مردم دنیا ریشه در سنین پایین آن‌ها دارد. به‌همین‌دلیل مشکلات بوجک درکنار شهرت و محبوبیت او نه‌تنها کم‌رنگ‌تر نشدند که ناامنی ذهنی او را دوچندان کردند. هروقت که کوچک‌ترین خوشحالی و امیدی را در چهره و زندگی بوجک پیدا می‌کنیم، خیلی زود جامعه و مدیوم سرگرمی به او می‌گوید که شخصیت به‌دردبخوری نیست و همین موضوع به تنفر بیشتر از خودش ختم می‌شود که روی اطرافیان او هم اثر منفی زیادی می‌گذارد. خب این موضوع درباره زندگی افراد معروف چه چیزی به مخاطب می‌گوید؟

در نگاه نخست همه‌چیز منفی است. گویی بوجک هورسمن قصد دارد فقط و فقط درباره زندگی آن‌ها منفی بافی کند. مشکلات بوجک در سنین پایین‌تر و مشکلات روحی او در سنین بالا بدون شک نمود کمتری داشتند اگر او یک فرد معروف و ساکن هالیوود نبود. اگر یک زندگی عادی را طی می‌کرد شاید این مشکلات روحی برای او عادی‌تر بودند. اگر یک زندگی عادی داشت شاید مشکلات مهم‌تر و بزرگ‌تری سر راهش قرار داشتند که مشکلات زندگی او در هالیوود خیلی پیش آن‌ها نقشی نداشتند. توجه بیش از اندازه به بوجک در هالیوود به او این باور را داده که باید در زندگی هدف مهمی داشته باشد ولی همان‌طور که گفتیم او حتی نمی‌تواند آن هدف را پیدا کند. حالا این مشکل از سمت زندگی او در هالیوود است یا از سمت مشکلات تاریکی که در روح و روان او قرار دارند؟

سایر شخصیت‌های سریال را درنظر بگیرید. برای مثال آقای کره بادام زمینی (ای کاش می‌شد اسم من هم آقای کره بادام زمینی بود) مانند بوجک در همان جهان زندگی می‌کند و زندگی در هالیوود را با آغوش باز پذیرفته و به‌راحتی آن را به یکی از نقاط قوت زندگی خودش تبدیل کرده است. به این خاطر که آقای کره بادام زمینی یک دید مثبت به همه المان‌های زندگی دارد که همین دید بسیار مثبت گاهی اوقات حال آدم را بهم می‌زند ولی بااین‌حال زندگی به‌عنوان یک انسان بسیار معروف برای او مشکل‌ساز نبوده است. آقای کره بادام زمینی دوستان زیادی دارد و یک زندگی لوس و اعیان را تجربه می‌کند که راستش را بخواهید خیلی از ما آرزوی چنین زندگی‌ای را داریم. همه این‌ها به‌خاطر روحیه مثبت و توانایی او در حل مشکلاتش است که اطرافیانش را هم با مشکلات خود اذیت نمی‌کند؛ دقیقا برعکس بوجک.

بوجک احساس پوچی می‌کند  بوجک هورسمن

در مجموع اگر بخواهیم به توضیحات مقاله تا اینجا نگاه کنیم هم می‌توانیم بوجک هورسمن را نگاهی تاریک به هالیوود و افراد درون آن درنظر بگیریم و هم می‌توانیم مسیر سریال را در قالب اطلاعاتی مفید دنبال کنیم که زندگی افراد حوزه سرگرمی در هالیوود چه ابعادی دارد. گشتن به‌دنبال تایید شدن توسط دیگران به‌هیچ‌وجه رفتاری درست نیست ولی این موضوع چیزی است که در همه ما وجود دارد؛ در برخی کمتر و در برخی بیشتر. چه بخواهیم چه نخواهیم، چه آگاه باشیم چه آن را انکار کنیم، دوست داریم توسط اطرافیان خودمان مورد قبول واقع شویم، فقط می‌توانیم مقدار آن را تا حدی کم کنیم.

از طرف دیگر سرازیر کردن زندگی خود به سمت معروف بودن و قرار گرفتن زیر ذره‌بین هالیوود یا زیر ذره‌بین بودن در هر اکوسیستمی می‌تواند به یک ویروس کشنده در شخصیت هر فرد تبدیل شود و همین ویروس کشنده فرد را به سمت مورد قبول واقع شدن توسط دیگران بیشتر و بیشتر سوق می‌دهد و حتی می‌تواند شخصیت شما را بیش‌ازپیش شکننده‌تر کند. بااین‌حال زندگی در قالب یک فرد محبوب یا مشهور چیزی است که خیلی از ما به آن علاقه داریم و این موضوع به‌هیچ‌وجه قشنگ و سازنده نیست.

برای مثال خود بنده به یاد دارم در زمان کودکی فقط و فقط می‌خواستم که به فردی معروف و شناخته‌شده تبدیل شوم. همیشه برایم سوالی بود افرادی که فوتبالیست یا بازیگر نیستند، چگونه زندگی می‌کنند ولی امروزه این سؤال به‌طور کامل برایم تغییر کرده و این سؤال را می‌پرسم که این افراد معروف چگونه زندگی می‌کنند.

تمایل به معروف و محبوب بودن چیزی است که در زندگی همه وجود دارد ولی بااین‌حال زندگی عادی و به دور از تمام توجهات هم چیزی نیست که همه آن را المانی سالم بدانند و فکر هم نمی‌کنم که سازندگان سریال قصد داشته باشند که چنین پیامی را منتقل کنند. زندگی در هالیوود یا زندگی به‌عنوان فردی بسیار معروف به زیبایی چیزی که در فضای مجازی می‌بینیم نیست و لزوما نمی‌تواند چیز بدی هم باشد ولی بدون شک این را می‌دانیم که این توجهات زیادی می‌توانند تاریکی‌های موجود در شخصیت‌های ما را عیان‌تر کنند و شیاطینی که از سنین پایین در ما حضور داشتند را بیش‌ازپیش فعال نگه دارند.

بوجک: «من نیاز دارم که بهم بگی آدم خوبی هستم»

زندگی در توجهات از نگاهی دیگر می‌تواند یک جشن بزرگ باشد، برای مثال شما در یک حوزه فردی بسیار موفق هستید و خیلی‌ها شما را دوست دارند و شما را در این زمینه بهترین می‌دانند. این موضوع لزوما بد نیست ولی تا جایی که مغلوب این جهان رنگارنگ نشوید می‌توانید از آن لذت ببرید. معروفیت می‌تواند یک ماده مخدر بسیار قوی باشد، هرچه بیشتر در آن فرو روید بیشتر به آن معتاد می‌شوید و بیشتر به توجه دیگران نیاز خواهید داشت و بیشتر دلتان می‌خواهد اطرافیانتان شما را ستایش کنند. چاه عمیقی که بوجک در آن فرو رفته و هرچه بیشتر دست و پا می‌زند با سرعت بیشتری سقوط می‌کند. بوجک اگر زندگی ساده‌تری داشت یا حتی اگر نقش کم‌رنگ‌تری را در آن برنامه محبوب ایفا می‌کرد، احتمالا می‌توانست زندگی بهتری داشته باشد ولی مخدری به نام معروفیت این زندگی را از او سلب کرده است.

بوجک و دایان روی پشت بام صحبت می‌کنند  بوجک هورسمن

حالا به سؤال اصلی برمی‌گردیم؛ بوجک هورسمن آیا یک سری اطلاعات مفید به مخاطب ارائه می‌دهد یا تنها قصد دارد برای هالیوودی‌ها منفی‌بافی کند؟ راستش را بخواهید بوجک هورسمن با رسم تصویری تاریک و منفی اطلاعات بسیار خوبی به ما می‌دهد. حقیقتا اگر تنها قصد منفی‌بافی داشت به‌هیچ‌وجه تا این اندازه تأثیرگذار نبود. پیام بسیار مهمی که مانند یک هشدار عمل می‌کند. موضوعی که در ذات همه ما وجود دارد و بی‌توجهی به آن می‌تواند به‌طور ناخودآگاه شما را به سمت افسردگی ببرد.

موضوعی که یک یا چند سؤال را در ذهن شما ایجاد می‌کند: «آیا من انسان مفیدی هستم؟ آیا من برای اطرافیانم کافی هستم؟ آیا هدفی دارم؟ آیا هدفی که دارم کافی است؟». مسیر رسیدن به این سؤال‌ها برای هرکس متفاوت است و اصلا شاید متوجه رسیدن به این سؤال‌ها نشویم ولی باور کنید رسیدن به این سؤال‌ها از هرچیزی در جهان ترسناک‌تر است. این سؤال‌ها می‌توانند سالم‌ترین شخصیت‌ها را به نابودی بکشانند. این سؤال‌ها بوجک را به شخصیتی تبدیل کرده‌اند که من را می‌ترساند. این سؤال‌ها می‌توانند به کابوسی تبدیل شوند که مدت‌ها شما را شکنجه دهند.

درنهایت برای جمع‌بندی فکر می‌کنم باید به این نکته برسیم که باید برای زندگی و تاثیری که روی دیگران داریم خوشحال باشیم. شما اگر یک لیوان آب به فرد بغل‌دستی خودتان بدهید شما را به فردی تأثیرگذار تبدیل می‌کند و این یعنی شما فردی مفید هستید. نیازی نیست به این فکر کنیم که می‌توانستیم به ۱۰۰ نفر یک لیوان آب بدهیم؛ خیر، اصلا نیازی نیست. ما زیر ذره‌بینی بزرگ زندگی نمی‌کنیم و همین اتفاقات کوچک و کارهای کوچک می‌توانند ما را تعریف کنند. نیازی نیست از کاه کوه بسازیم و بیش از حد به چیزی کوچک فکر کنیم. همان لیوان آب به شما معنی می‌دهد. ما می‌توانیم با شیاطین موجود در شخصیتمان به روشی که مناسب حودمان است برخورد کنیم و وقتی به همان نفری که بغل ما نشسته و برای ما اهمیت دارد و ما او را دوستش داریم یک لیوان آب می‌دهیم یعنی آن یک نفر ما را به اندازه دنیا قبول دارد و همین کافی است.

بوجک زیر ذره‌بینی رفت که تحمل آن را نداشت، دنبال تایید شدن توسط افرادی بود که برایش اهمیتی نداشتند، شیاطینی در او زندگی می‌کردند که به‌دست بوجک ساخته شده بودند. ما زیر آن ذره‌بین زندگی نمی‌کنیم و وقتی توسط افرادی که برایمان اهمیت دارند مورد قبول واقع می‌شویم، کافی است. باور کنید در اطراف ما حداقل یک نفر وجود دارد که وقتی یک لیوان آب دستش بدهیم برایش کافی خواهیم بود و نیازی نیست تعداد این افراد بیش از یک نفر باشد.

بوجک هورسمن اثری غیرترسناک است که می‌تواند بیشتر از صدها اثر ترسناک، ترسناک باشد. بوجک هورسمن را تماشا نکنید، بوجک هورسمن را تجربه کنید.

داغ‌ترین مطالب روز

نظرات