آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟ از انیمه جین رو: فرقه گرگ ها تا نیش

سه‌شنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۱
مطالعه 5 دقیقه
آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟
در این شماره از مجموعه مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» با یکدیگر انیمه جین رو: فرقه گرگ ها (Jin-Roh: The Wolf Brigade) و دو فیلم نوار (Tape) و نیش (The Sting) را با یکدیگر به تماشا خواهیم نشست. با این مقاله همراه زومجی باشید.
تبلیغات

در این شماره از مجموعه مقالات «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» در ابتدا به‌سراغ انیمه‌ای کالت می‌رویم. اثری کمتر دیده شده از دهه‌ی ۹۰ میلادی. انیمه جین رو یک روایت دیستوپیایی از ژاپن بعد از جنگ است که در تاریخی آلترناتیو اتفاق می‌افتد. بعد از آن دوباره به‌سراغ اثری کمتر دیده شده خواهیم رفت. فیلمی از ریچارد لینکلیتر که در رده‌ی بهترین آثار تک لوکیشن قرار می‌گیرد. نوار اثری است که با ایده‌ای ساده شروع می‌شود و درنهایت به پیچش‌های داستانی سنگینی می‌رسد. و در آخر نیز یکی از بهترین فیلم‌های جنایی تاریخ سینما را از جورج هیل خواهیم دید. نیش فیلمی با ستارگان سال‌های دور سینمای جهان. اثری که برنده‌ی چندین جایزه‌ی اسکار شد.

شنل قرمزی در کنار دیوار در انیمه فرقه گرگ ها

انیمه جین رو: فرقه گرگ ها

انیمه Jin-Roh: The Wolf Brigade

  • کارگردان: هیرویوکی اوکیورا
  • سال اکران: ۱۹۹۹
در یک تاریخ آلترناتیو و در ژاپن بعد از جنگ یک نیروی پلیس شبه‌نظامی عاشق خواهر زنی می‌شود که در جریان اعتراضات می‌میرد.

این انیمه یکی از انیمه‌های جذاب و کمتر دیده‌‌ شده‌ی دهه‌ی ۹۰ میلادی است. فرقه گرگ‌ها بعد از اکران چندان نقد‌های مثبتی دریافت نکرد اما به مرور زمان شبیه همه‌ی فیلم‌هایی که جلوتر از زمان خود ساخته می‌شوند مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار گرفت. Jin-Roh: The Wolf Brigade، از یکی از خصوصیت‌های مهم فیلم‌های دیستوپیایی یعنی تاریخ آلترناتیو استفاده می‌کند. در این انیمه ارتش نازی‌ها پیروز جنگ جهانی دوم شده‌اند و حالا روی ژاپن و ساختارهای اجتماعی و سیاسی‌اش دست انداخته‌اند. فرقه گرگ‌ها در جهانی فاشیستی روایت می‌‌شود، جائی که داستان عاشقانه‌ای نیز جان می‌گیرد.

داستان این انیمه حول یک مبارزه‌ی سیاسی بین چند جناح در توکیو می‌چرخد. نبردهای خشونت‌آمیز بین یک سازمان تروریستی ضددولتی و پلیس پایتخت حادثه‌ی محرکی برای زندگی قهرمان این انیمه یعنی کازوکی می‌شود. کازوکی بعد از یک عملیات تروریستی انتحاری به دختری دل می‌بندد و زندگی‌اش تحت تاثیر این علاقه بهم می‌ریزد. این انیمه درنهایت تبدیل به یک تریلر سیاسی می‌شود، نمایشی با صحنه‌های تاریک و غم‌انگیز. جاسوسی و رقابت‌های سیاسی نمایش داده شده در این اثر قرابت زیادی با روزگار امروزی ما دارد و می‌تواند مخاطب را با خود همراه کند.

یکی از عناصری که در این انیمه خیلی خوب جلوه‌گری می‌کند، لحن کنترل‌شده‌ آن است. فرقه گرگ‌ها حس‌وحال دوران بعد از جنگ، درگیری‌های سیاسی و جهان تاریک توکیو را به‌خوبی به تماشاگر منتقل می‌کند. شنل قرمزها، خشونت‌ها، قتل‌های وحشیانه، فضای تاریک پلان‌ها، سیاسی بازی‌ها و... همگی اتمسفری تکان‌دهنده را بوجود می‌آورند. این انیمه هم از لحاظ بصری جذاب است و هم از لحاظ احساسی و روایی تکان‌دهنده. اما چیزی که در اینجا به‌عنوان یک عنصر فرامتنی به چشم می‌آید، انتقاد کارگردان از ژاپن بعد از جنگ است. فضای تخیلی و تاریخ آلترناتیو فرقه گرگ‌ها به تماشاگر این امکان را می‌دهد که درباره‌ی خیلی از مسائل سیاسی مثل گرایش‌های محافظه‌کارانه دست به تفکر بزند.

امی در حال صحبت با تلفن در فیلم نوار

فیلم نوار

فیلم Tape

  • کارگردان: ریچارد لینکلیتر
  • بازیگران: ایتن هاک، رابرت شان لئونارد
  • سال تولید: ۲۰۰۱
در اتاق هتلی در میشیگان و در یک ملاقات چند نفره رازهای زیادی فاش می‌شود.

ریچارد لینکلیتر، یکی از شخصیت‌های مهم و تاثیرگذار در سینماست. او به‌همراه کارگردان‌هایی مثل لارس فون تریه و اسپایک لی دست به خلق تجربیات تازه‌ای در سینما زده است. استخراج یک قصه‌ی ناب از دل ساده‌ترین چیزها در تخصص این کارگردان شناخته شده است. ریچارد لینکلیتر یک روایت‌کننده برای قصه‌های حومه‌نشینان و جوانان است. داستان‌هایی ساده اما گیرا و عمیق. فرم خاص و تجربی فیلم‌ها در جهان این فیلمساز دنیایی تازه را رو به مخاطب باز می‌کند و به او حس گَسی می‌بخشد. او فیلمنامه‌ی این فیلم را در سال‌های ابتدایی شروع کارنامه‌ی هنری‌اش و همزمان با یک انیمیشن خاص که با تکنیک روتوسکوپی ساخته شده بود، ساخت.

فیلم نوار یک اثر تک‌لوکیشن است. ساخت فیلم‌هایی با یک لوکیشن برای فیلمساز و تهیه‌کننده آنقدر ریسک‌زا است که خیلی‌ها همان ابتدا بی‌خیالش می‌شوند. فکر کنید در طول حداقل ۹۰ دقیقه، فیلمساز بدون اینکه حس بدی به مخاطب ببخشد و او را کلافه کند باید قصه‌اش را بگوید. روایت یک داستان و یا حتی ایده‌‌ای کوچک آنهم در فضایی محدود، بسیار سخت است اما اگر کارگردان بتواند از دل تنها لوکیشن‌اش قصه‌ای جذاب را بیرون بکشد، فیلم به‌عنوان اثری ماندگار در سینما شناخته خواهد شد. کارگردان در فیلم‌هایی با یک تک‌لوکیشن وظیفه دارد که هر چند پلان یک بار، تعلیقی تازه به روایت‌اش اضافه کند وگرنه مخاطب سینما را ترک خواهد کرد.

این فیلم که براساس نمایشنامه‌ای به‌همین نام ساخته شده است از ایده‌ای ساده سرچشمه می‌گیرد اما هرچه قدر که جلوتر می‌رود تعلیقی جذاب روایت را فرا می‌گیرد. کل فیلم در یک اتاق در متلی در میشیگان اتفاق می‌افتد و همه چیز از ملاقات دو دوست در این اتاق شروع می‌شود. در ابتدا هیچ چیز مشکوکی به چشم نمی‌آید اما وقتی جلوتر می‌رویم مسائل مبهمی از گذشته‌ی این دو نفر رو می‌شود و ماجرای یک تعرض به میان می‌آید. درنهایت پای نفر سومی هم به این میهمانی کشیده می‌شود و گذشته در هیئت شبحی می‌آید که گویا قرار نیست هیچگاه آدمی را رها کند. این فیلم یکی از فیلم‌های مورد علاقه‌ی راجر ایبرت بود، اثری روانشناختی همراه با بازی‌های فوق‌العاده. نمایشی که بعدها کارگردانان متعددی از آن الهام گرفتند.

ردفورد در حال روزنامه خواندن در فیلم نیش

فیلم نیش

فیلم The Sting

  • کارگردان: جورج روی هیل
  • بازیگران: پل نیومن، رابرت ردفور
  • سال انتشار: ۱۹۷۳
دو دوست قصد دارند تا از رئیس یک باند مافیایی انتقام بگیرند.

این فیلم یکی از بهترین فیلم‌های جنایی تاریخ سینماست. اثری که جورج هیل، پل نیومن و ردفورد را یکجا همراه خود دارد و خاطره‌ی فیلم بوچ کسیدی و ساندنس کید را برایمان زنده می‌کند. داستان نیش که برگرفته از یکسری وقایع واقعی است، ایده‌ای ساده دارد اما هرچه قدر که جلو برویم با پرداختی پیچیده روبه‌رو خواهیم شد. جورج هیل می‌خواست این فیلم یادآور فیلم‌های دهه‌ی ۱۹۳۰ باشد و برای الهام تمامی آثار آن دوران را مشاهده کرد. او برای طراحی نور نیز نوع نورپردازی آن دهه را با برخی از ترفندهای مدرن ترکیب کرد. جورج هیل حتی برخی صحنه‌های فیلم را طوری طراحی کرد که شبیه عکس‌های مجله‌ای باشد که به‌طور مرتب در دهه‌ی ۱۹۳۰ چاپ می‌شد.

یکی از المان‌های مهم و به‌یادماندنی فیلم، موسیقی متن آن است که بسیار مورد توجه منتقدان و تماشاگران قرار گرفت. داستان این فیلم در سال ۱۹۳۶ و در بحبوحه‌ی رکود بزرگ اقتصادی آمریکا اتفاق می‌افتد. پل نیومن و ردفورد در این روایت دو دوستی هستند که قرار است در برابر رئیس یک باند مافیایی بایستند و او را با یک نقشه از میدان به در کنند. شیمی بین این دو بازیگر از آن عناصر دلچسب فیلم است که مخاطب را سر کیف می‌آورد و داستان را برایش دلنشین‌تر می‌کند.

نیش یکی از فیلم‌های پرفروش تاریخ سینمای آمریکاست که در کانادا نیز به فروش قابل توجهی دست پیدا کرد. راجر ایبرت همیشه از این فیلم به‌عنوان یکی از شیک‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما یاد می‌کرد. این فیلم همچنین برنده‌ی چندین جایزه اسکار از جمله جایزه بهترین فیلمنامه، بهترین کارگردانی، بهترین تدوین و بهترین طراحی لباس شد.

داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات