گیشه: معرفی فیلم Furious 7
نظر منتقدان خارجی
پیتر تراویس از رولینگ استون در یادداشتش میآورد: «خشمگین ۷بهترین سریع و خشمگینی است که تاکنون عرضه شده. این فیلم دو ساعت تمام انفجارِ ناب به وسیلهی قلبی فداکارانه و پرشور است.» جیمز براردینلی از ریلویوز هم میآورد:«کسانی که برای دیدن اتفاقات تماشایی و باعظمت آمدهاند، ناامید نمیشوند. خشمگین۷ کاملا دربارهی اکشن است. صحنههای اکشنی که برخیهایشان مبتکرانهتر از بقیه هستند.» اسکات فونداس از ورایتی هم در نقدش مینویسد: «خشمگین ۷، هم فصل رضایتبخشی در سوپ اُپرای این ماشینبازهای خفن باز میکند و هم وداعی تکاندهنده و مناسب برای واکر ترتیب میدهد.» امتیاز متاکریتیک این فیلم ۶۷ است.
یادداشت زومجی
حدود ۱۴ سال پیش مجموعهی «سریع و خشمگین» با فیلمی جمعوجور اما هوشمندانهای کلید خورد. فیلمی که با ترکیب یک سری قُلدرِ ماشینباز، یک پلیسِ آماده برای قانونشکنی، هزارجور ماشینهای اسپورتِ خفنِ مجذوبکننده و اکشنهایی که در نتیجهی این ماشینها با سرعت و هیجان همراه میشدند، در یک چشم به هم زدن برای خودش نامی دست و پا کرد. اما آن فیلم در آن موقعیت باقی نماند. از آن زمان به بعد، «سریع و خشمگین» مثل «بیگ بنگ» درحال گسترش یافتن و باز شدن است. در طول این سالها و پس از هفت فیلم، هم روابط و خط زمانی داستانها به چیز پیچیدهای تبدیل شده و هم هستهی فیلم از آن مسابقات خیابانی به درگیری با تروریستهای مرگبارِ بینالمللی با ماشینهای شخصیسازیشده (!) رسیده است. و مهمتر از همه، اکنون «سریع و خشمگین» را به عنوان یکی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما میدانیم. این یعنی ساخت قسمتی بعدی و بعدی تا زمانی که مردمِ هنردوست از خرید بلیت دست بکشند. «سریع و خشمگین» از قسمت پنجم و ششماش حسابی جدی شد و رسما به عنوان بلاکباستری دیوانهوار معرفی شد. آن دو فیلم آنقدر در انتقال کلهشقیهای این رانندهها به مرحلهای بالاتر موفق بودند که نگو و نپرس! اما هدفِ جدیدترین قسمت این مجموعه اضافه کردن چیزی به این میراث نیست. بلکه ظاهرا تمام تلاش سازندگان این بوده تا روی خودشان را با سکانسهای اکشنی طولانیتر و ادویهدارتر کم کنند.
«خشمگین ۷» سرشار از همان عناصر کلاسیک قسمتهای گذشتهی این مجموعه است که حالا در بُعدی وسیعتر، تند و آتشینتر، احمقانهتر و غیرقابلکنترلتر دوباره بازآفرینی شدهاند. اما از آنجایی که داستانپردازی این قسمت خیلی ضعیف است، اکشنها بهطرز اشتباهی افسارگسیختهتر هستند و درگیریها فاقد تعلیق و انرژی هستند، نتیجه به مانند چرخ و فلکی میماند که شاید اندازهاش از ترن هوایی شهربازی بزرگتر باشد، اما وقتی سوارش میشوی، خبری از جیغ و هورا و هیجان نیست. فقط در اوج آسمان باید از تماشای منظرههای اطراف لذت ببری. «خشمگین ۷» چنین حالتی را برای من داشت. بعضی سکانسهای فیلم مثل پرواز با ماشین از یک برج صد طبقه به برج همسایه، در طراحی و اجرا تماشایی هستند، اما در واقع آنقدر مصنوعی، تر و تمیز و بیش از توان و منطق فیلم عظیم هستند که نمیتوانند با مخاطب رابطه برقرار کرده و او را هیجانزده، بیقرار و نگران سرنوشت شخصیتها رها کنند. این یعنی بزرگتر شدن فیلم در همهچیز به بیمغزتر، بیاحساستر و بیهیجانترشدن آن انجامیده است. بله، میدانم! برخی فیلمها با این هدف ساخته میشوند که احمقانه و باحال باشند. «سریع و خشمگین»ها در این دسته قرار میگیرند. پس، نمیتوان آن را از این زاویه مورد انتقاد قرار داد. اما قضیه این است که «خشمگین ۷» دیگر شور همهچیز را درآورده است!
استفادهی افراطی از انیمیشن و جلوههای ویژهی کامپیوتری که شاید در نگاه اول «شگفتانگیز» احساس شوند و دهان بیننده را با حالت اسلوموشن باز کنند، اما در اصل، از همان اندک تنش و هیجان فیلم کاستهاند. فیلمِ اکشن با این حجم از زد و خورد باید کاری کند تا تماشاگر را در جایش بیقرار کند. فیلمهای پنجم و ششم را با تمام روانیبازیهایشان به خاطر این بیشتر از قسمت هفتم دوست دارم که (۱) اکشنهایش از لحاظ اجرا واقعیتر بودند، (۲) کاراکترها ابرقهرمانانِ تمامعیار جادهها نبودند (سکانس دزدی از قطار یا مبارزه با تانک را به یاد بیاورید) و (۳) طراحی اکشنها فقط و فقط براساس بزرگ بودنشان نبود، بلکه کمی ذکاوت هم در آنها دیده میشد. اما در «خشمگین ۷» تکتک قهرمانانمان به هالک و کاپیتان امریکا پهلو میزنند. امکان ندارد آنها را در تنگنایی واقعی و زیر فشار ببینید. و حتی اگر هم ببینید، لازم نیست دلتان برایشان شور بزند، آنها همیشه به راحتی نجات پیدا میکنند. میخواهد راه نجات پریدن از لبهی صخره باشد یا پرواز از آسمانخراشی به آسمانخراشی دیگر! این صحنههای غولپیکر شاید باحال باشند، اما مسئله این است که تماشاگر با دیدن اینها دیگر یک سر سوزن هم برای دام یا برایان نگران نمیشود. چون میداند اگر آنها در سوزانترین جهنم هم گیر کرده باشند، بهطرز مسخرهای راهحلی برای فرار و برگرداندن ورق به نفع خودشان، پیدا میکنند.
«خشمگین ۷» سرشار از همان عناصر کلاسیک قسمتهای گذشتهی این مجموعه است
در فیلمهای «سریع و خشمگین» مرز مشخصی بین مرگ و زندگی نیست. یعنی تماشاگر دقیقا نمیداند چه چیزی کاراکترها را متوقف میکند. این موضوع در «خشمگین ۷» بدتر شده است. به حدی که نمیتوان به راحتی از کنارش گذشت و آن را نادیده گرفت. یکی از بهترین سکانسهای «خشمگین ۷» که در جادههای مارپیچ آذربایجان جریان دارد، همینگونه به پایانی مضحک ختم میشود. کاراکترها به جای هوششان برای قسر در رفتن، از تمایلِ قدرتمندشان به خودکشی و توانایی ماوراییشان در دستکاری قوانین هستی به نفع خودشان استفاده میکنند. همین باعث میشود تا بعد از رویارویی نهایی فیلم واکنشتان به یکی از کارکترهایی که بیهوش روی زمین افتاده، این باشد: «پاشو برو یکی دیگه رو گول بزن. تو از بدتر از ایناش هم جون سالم بدر بردی. شماها چرا گریه میکنین. شما که بهتر میدونین». خب، وقتی از «خشمگین ۷» بیشتر ناامید شدم که حتی اگر با مسئلهی «فرشتهی نجاتی که به این رانندهها یاری میرساند» کنار بیایید، قسمت هفتم با تمام پتانسیلش، ضعفها و کمکاریهایی نیز دارد که از کیفیتش کاستهاند.
در «خشمگین ۷» انتقام و خوانخواهی چیزی است که هر دو جبههی خوب و بد ماجرا را به حرکت میاندازد. دامینیک تورتو (وین دیزل) قاطیتر و خشنتر از همیشه دست به هرکاری برای محافظت از کسانی که دوستشان دارد، میزند. کسانی که قسمتهای قبلی را ندیده باشند، شاید در درک نحوهی انتقامگیری تورتو و عشقش به خانواده، مشکل پیدا کنند. چون خبری از آنچه گذشتی در آغاز فیلم نیست تا شما را با جزییات سالها رانندگیِ خطرناک این آدمها آشنا کند. البته چنین انتظاری از فیلمی که در عنوانش عدد «هفت» به چشم میخورد هم نمیرود. کسانی که «سریع و خشمگین ۶» را دیده باشند، میدانند اتفافات پایانِ قسمت ششم موتور این قسمت را به غرش میاندازد. سر و کلهی دکارد شاو (جیسون استاتهام) برادر اوون شاو، آنتاگونیستِ قسمت قبل، پیدا شده تا انتقام کسانی که برادرش را بیمارستانی کردهاند را بگیرد. بعد از اینکه جعبهای که از توکیو پُست شده، تقریبا تورتو و برایان (پاول واکر) را به هوا میفرستد، تورتو متوجه میشود که هان به دست دکارد کشته شده و این مامور سابقِ عملیاتهای سری بریتانیایی که همچون سایه بیصدا و غیرقابلردیابی است، راه افتاده تا زندگی تکتک کسانی که در فرستادنِ برادرش به کما نقش داشتهاند را به آتش بکشد.
باید اعتراف کنم «خشمگین ۷» نه با یکی، بلکه با چندتا «انفجار» شروع میشود. معرفی دکارد برای چنین فیلمی عالی است. کارگردان به سادگی با یک چرخشِ غیرمنتظرهی دوربین نشان میدهد، این آدم چقدر خطرناک و حرفهای است. بعد سکانس درگیری لوک هابز (دواین جانسون) و دکارد را داریم که آن هم خیلی خوب درآمده است. جیمز ون، کارگردان این قسمت که به خاطر فیلمهای مثل قسمت اول «اره»، «موذی» و «احضار» معروف است، برخلاف جاستین لین علاقهی بیشتری به حرکات سریع و شلوغکاری دوربین دارد. با اینکه من بیشتر دوربین آرام و روان را در فیلمهای اکشن ترجیح میدهم، اما ون در سکانس درگیری این دو، نمونهی خوبی از دوربین پُرتکان را نشان میدهد که اذیتکننده نمیشود. اما بعد از این سکانس دوتا از عناصر خوبی که انتظار تداوم آنها در ادامهی فیلم را داریم، حذف میشوند. اولین تصمیم بد سازندگان، حذف تقریبی شخصیت دواین جانسون است. لوک هابز یکی از چیزهایی بود که قسمت پنجم و ششم را بهتر از چیزی که میتوانستند باشند، کرده بود. در قسمت هفتم اما بعد از شروع قدرتمندی که با او داریم، دیگر به ندرت او را در ادامهی فیلم میبینیم. و این ناامیدی بزرگی برای من بود. چون هابز منبع آدرنالین و تولیدکنندهی خندهی زیادی در دو قسمت گذشته بود و عدم حضورش واقعا حس میشود.
نکتهی بعدی که بیشتر از هرچیزی در «خشمگین ۷» روی اعصاب میرود و بیشتر حجم گله و شکایت من به آن وارد است، نحوهی کارگردانی مبارزاتِ تن به تن است. بله، همانطور که گفتم مبارزهی ابتدایی فیلم، خیالمان را برای لحظاتی راحت میکند. اما متاسفانه جیمز ون این روند خوب را دیگر ادامه نمیدهد و هرچه به پایان فیلم نزدیکتر میشویم، با درگیریهای تن به تنی روبهرو هستیم که تکانهای شدید دوربین، کاتهای پرتعداد و بیمورد و نماهای نزدیک کاری میکنند تا واقعا از دیدن این همه تصاویرِ درهمبرهم، احساس سردرد و سرگیجه کنید و به سختی بتوانید متوجهی اتفاقاتی که درحال وقوع است، شوید.
رویارویی نهایی فیلم در مقایسه با فینالهای قسمت پنجم و ششم، چندان نوآورانه و جنونآمیز و مهمتر از دوتای قبلی، متمرکز نیست
بدتر از این وقتی است که با چشم میبینید چه پتانسیل عمیقی در آنها وجود دارد و چگونه اجرای ضعیف آنها، سکانسهایی که میتوانستند در کلکسیونِ صحنههای بهیادماندنی مجموعه قرار بگیرند، هرگز انتظارمان را برآورده نمیکنند. برای مثال ببینید سکانس نبرد گلادیاتوری تورتو و دکارد با آچارفرانسه و قفلفرمان که در نگاه اول خبر از یک ایدهی عالی میدهد، اما درنهایت نه تنشآفرین میشود و نه شاهد حرکاتِ خفن و شگفتآوری بین این دو هستیم. البته ماجرا به این بدی که به نظر میرسد، نیست. «خشمگین ۷» با تمام اینها هنوز یکی از جنونآمیزترین اکشنهای سالهای اخیر است. فقط تمام تیکها را بدست نمیآورد!
اگر دلتان صحنههای پُرجوش و خروش میخواهد، «خشمگین ۷» ارزشش را دارد. قسمت هفتم ثابت میکند که بهترین جمله برای توصیف این مجموعه، «رانندگی فانتزی» است. یادتان میآید وقتی در دوران کودکی ماشینبازی میکردید، چگونه ماشینتان را روی در و دیوار حرکت میدادید و بیاطلاع از قوانین فیزیک، برای خودتان سناریوهای دیوانهوار خلق میکردید. «خشمگین ۷» در رفتار با ماشینها چنین طرز فکری دارد. تنها گلهای که به تعقیب و گریزهای فیلم دارم، رویارویی نهایی فیلم است که در مقایسه با فینالهای قسمت پنجم و ششم، چندان نوآورانه و جنونآمیز و مهمتر از دوتای قبلی، متمرکز نیست.
مجموعهی «سریع و خشمگین» همواره از نداشتن یک بَدمن استخواندار رنج میبرده و خب، قسمت هفتم نیز این سنت را نمیشکند. افتتاحیهی فیلم شاید خبر از قدرت، تهدیدبرانگیزی و هوش بالایی در شخصیت دکارد شاو بدهد، اما طولی نمیکشد که با باز شدن پای یک مامور بالارتبهی امنیتیِ جیمز باندگونه و ماجرای دستگاه هککننده و یک تروریستِ شرور به داستان، دکارد به پشتصحنهی اتفاقات فرستاده میشود. و رسما یکجورهایی نقش بدمن قصه را از دست میدهد و صرفا به نیروی نامرئیای تبدیل میشود که فقط برای پیچیدهتر و قمر در عقربتر کردن اوضاع یکهویی ظاهر میشود و سر راه کاروانِ تورتو و رفقایش قرار میگیرد.
«خشمگین ۷» تلاشهایی هم برای شخصیتپردازی بیشتر کاراکترهای اصلیاش میکند. از مهمترینشان میتوان به برایان اُکانر اشاره کرد؛ کسی که بین زندگی پُرهیجان و خطرناک با دوستانش و رسیدن به وظایفش به عنوان یک پدر و همسر گیر کرده است. هرچند این مسئله آنقدرها هم که به نظر میرسد عمیق و پرجزییات نیست و فقط در حد رد و بدل کردن چند جمله است، اما مرگ نابهنگام پاول واکر بهطور غیرمستقیمی لایهی قابلاحساستری به این صحنهها میبخشد. این وسط، داستان سراغ بازسازی رابطهی دام و لتی (میشل رودریگز) میرود که نقش خاصی به جز پُر کردن فاصلهی خالی بین اکشنها را ندارند. مثل دو قسمت قبلی، جالبترین دیالوگهای فیلم مربوط به دعواهای کلامیِ بامزهی بین تِج، متخصص آیتی و رومَن، دلقک وراج گروه است.
در این میان، اگرچه سازندگان به زیبایی از پس جمعبندی آخرین حضور پاول واکر برآمدهاند، اما کارشان بدون اشکال هم نیست. با این حال، به هیچوجه در این زمینه به آنها انتقادی وارد نیست. متاسفانه، صحنههایی که با پاول واکرِ کامپیوتری طرف هستیم، توی ذوق میزنند. اما ظاهرا چارهای به جز این نبوده است. در پایانبندی فیلم هم این احساس وجود دارد که انگار تورتو و بقیه میدانند، دیگر برایان اُکانری در بینشان نخواهد بود. درنهایت، مونتاژی از فیلمهای قبلی و نمای هوایی دوربین جیمز ون از جادهای که دیزل و واکر در آن میرانند و کمی بعد وارد مسیر متفاوتی میشوند، واقعا متئاثرکننده و خداحافظی خوبی با یکی از ستارههای پرطرفدارِ این مجموعه است. «خشمگین ۷» مثل یک بسته چیتوز بزرگ میماند. در آن خبری از مواد مغذی (عنصر تعلیق) و مزهی تازهای (هیجان ناب) نیست. فقط باید چند نفری به آن حملهور شوید و از طعمِ شور، رنگ وسوسهکننده و مقدار زیادش لذت ببرید.
تهیه شده در زومجی
نظرات