با «جسیکا جونز»، قهرمانِ جدیدترین سریال مارول/نتفلیکس آشنا شوید
اگر اولین محصول همکاری مارول و نتفلیکس یعنی، «دردویل» را دوست داشتید، اگر «دردویل» در میان سیل فیلمهای رنگارنگ و خوشحالِ مارول همچون نقطهی سیاهی جذاب و درخشان، متفاوت بود، اگر قهرمان ضربهخورده و متزلزلش را بیشتر از تونی استارک و هالک درک کردید و از شخصیتپردازی ویلسون فیسک به عنوان یک آنتاگونیست خطرناک اما در عین حال آسیبپذیر هیجانزده شدید، خب، به احتمال فراوان از «جسیکا جونز»، محصول جدید مارول و نتفلیکس هم خوشتان خواهد آمد. دردویل شاید یکی از درجهیکترین ابرقهرمانان مارول نبود و سابقهاش در اقتباسهای سینمایی هم شکست را به یاد میآورد. اما این قهرمان زمانی قدم به تلویزیون گذاشت که خیلی از طرفداران دنیای سینمایی مارول دوست داشتند از مارول چیز جدیدی ببینند. چیزی بیرون از جنگهای بینکهکشانی با بیگانگان. سریال «دردویل» پاسخدهندهی همین نیاز بود و به همین دلیل، به سرعت به یک موفقیت عظیم تبدیل شد که راه را برای انتقال قهرمانانِ سیاهتری از گنجینهی مارول به تلویزیون باز کرد. «جسیکا جونز» دومین قدم این جنبش است. اما اگر به خاطر تاریخچهی بلند و بالای دردویل، کم و بیش چیزهایی دربارهاش میدانستیم، سریال «جسیکا جونز» با بازی کریستن ریتر («بریکینگ بد») در نقش اصلی، روی کاراکتری تمرکز کرده که نه سابقهی درازی در کمیکبوکها دارد و نه به خاطر حال و هوای کاراگاهی داستانهایش، اسمش سر زبانها افتاده. او کیست؟ به قول کسانی که کمیکهای این خانم ابرقهرمان را خواندهاند، جسیکا جونز شاید معروفترین و قدرتمندترین ابرقهرمان مارول نباشد، اما بددهنترین و مشکلدارترینشان است! یکی از دلایلی که جسیکا جونز را به یک نام ناآشنا تبدیل کرده، این است که او همین تازگیها در سال ۲۰۰۱ خلق شده است. اگرچه سری کمیکهای او حسابی پُرطرفدار است، اما هرگز از او به عنوان یکی از تکاندهندگان بزرگ دنیای مارول یاد نمیشود. با این حال، این سوال مطرح میشود که چرا مردم اینقدر برای دیدن جسیکا در قاب تلویزیون هیجانزده هستند؟ چون او یکی از معدود کاراکترهای مارول است که بیشتر از ابرقهرمان بودن، انسان است و بیشتر از آسمان و اتفاقات عظیم، در کوچهپسکوچههای کثیف و دورافتادهی شهر فعالیت میکند. اولین نقطهی زندگی جسیکا کمپل به زمانی برمیگردد که پیتر پارکر توسط همان عنکبوتِ معروف گزیده شده و تبدیل به اسپایدرمن میشود. جسیکا در همان دبیرستانی که پیتر در آنجا درس میخوانده، حضور داشته و دورا دور به مرد عنکبوتی آینده علاقهمند بوده و بالاخره تمام ارادهاش را جمع کرده بوده تا با او صحبت کند که پیتر گزیده میشود و همهچیز خراب میشود. یک روز پدر جسیکا که برای تونی استارک کار میکرده، از او بلیتهای دیزنیلند دریافت میکند. خانوادهی کمپل در حال بازگشت به خانه هستند که ماشینشان با یک کامیون حمل مواد شیمیایی برخورد میکند. والدین جسیکا میمیرند و خودش برای چندین ماه وارد کما میشود. بالاخره جسیکا از کما بیرون میآید و مدتی بعد درمییابد که دارای قدرتهای ماوراطبیعه شده است. از بدنی قدرتمندتر گرفته تا توانایی پرواز (قدرتهایی که جسیکا هرگز در طول دوران ابرقهرمانیاش در کنترلشان به درجهی استادی نرسید). این مربوط به زمانی میشود که جسیکا بعد از کما به یتیمخانه سپرده شده و خانوادهی جونز او را به فرزندخواندگی قبول کردهاند. جسیکا که بعدها مورد رفتار خوب پیتر پارکر قرار گرفت، این را به نشانهی دلسوزی گرفت و او را پس زد. هرچند درنهایت، دیدن مبارزهی اسپایدرمن و مردشنی باعث شد تا جسیکا به خودش بیاید و با انتخاب نام «جول» (Jewel) دورهی ابرقهرمانیگریاش را آغاز کرده و از قابلیتهایش برای کارهای مثبت استفاده کند. جول دوران کاری تقریبا بیاتفاقی داشت، تا اینکه او وارد رستورانی میشود که دردویل و یکی از مهمترین دشمنانش، «مرد بنفش» درحال مبارزه هستند. مرد بنفش با قدرتهایی که در کنترل ذهن قربانیانش دارد، جونز را تحت کنترل میگیرد و او را مورد شکنجههای روانی شدیدی قرار میدهد و از تواناییهایش برای انجام خلافکاریهایش استفاده میکند. بعد از هشت ماه تحمل آسیبهای روانی مرد بنفش، جونز یکجور احساس همدردی با گروگانگیرش پیدا میکند. جونز که درنهایت برای کشتنِ دردویل راهی «عمارت اونجرز» میشود، سر راه با اسکارلت ویچ که او نیز دارای قابلیتهای کنترل ذهن است برخورد میکند و همین او را از زیر سلطهی مرد بنفش در میآورد. اما قبل از اینکه هویت واقعی جونز مشخص شود، مرد آهنی و ویژن حسابی او را کتک میزنند. تجربهی خشونتباری که از مرد بنفش به یاد دارد و این حقیقت که کسی در این هشت ماه متوجهی ناپدیدیاش نشده بود، باعث میشود تا جونز لباس ابرقهرمانیاش را از تن در بیاورد و با تاسیس ادارهی «تحقیقات الیاس» (Alias Investigations) تبدیل به تنها صاحب و کاراگاه آن شود. اما شاید او دیگر لباس به تن نمیکند، اما کماکان قدرتهایش را دارد.
جسیکا جونز شاید معروفترین و قدرتمندترین ابرقهرمان مارول نباشد، اما بددهانترین و مشکلدارترینشان است!
اینجا است که تفاوت و اهمیت جونز با دیگر کاراکترهای مارول مشخص میشود. چون از طریق او است که وارد بخشهای پشت پرده و پیچیدهتری از زندگی ابرقهرمانان معروف میشویم و شاهد داستانهای واقعگرایانهتر و تاریکتری از شهر هستیم که اگرچه انتقامجویان هرگز خودشان را درگیر آنها نمیکنند، اما کسانی مثل دردویل و جونز باید آنها را کشف کنند. در کنار این، مطمئنا وجود شخصیتی با چنینِ پیشزمینهی فاجعهباری نوید قهرمان دیگری را میدهد که چیز جدیدی برای دنبال کردن و نکات بسیاری برای برانگیختنِ حس همدردی تماشاگران دارد. داستان سریال «جسیکا جونز» هم به همین زمان اختصاص دارد. اینکه به گذشته فلشبک میزنیم یا نه، هنوز مشخص نیست. اما همانند «دردویل»، در واقع با سریالی کاراگاهی در قالب ابرقهرمانی هستیم. با این تفاوت که اگر دردویل خیلی زود از وکیلبازی دست کشید، عناصر کشف و جستجوی صحنههای جرم در «جسیکا جونز» پُررنگتر به نظر میرسد. در این میان، فکر نکنید اقتباس تلویزیونی «جسیکا جونز» یکدفعه بعد از موفقیت «دردویل» به ذهن سازندگانش رسیده است. در واقع، ملیسا روزنبرگ، نویسنده و تهیهکنندهی سریال از سال ۲۰۱۰ در حال کار بر روی این پروژه است. بله، سریال «جسیکا جونز» قبل از اینکه «ثور» و «کاپیتان امریکا: اولین انتقامجو» روی پردهی سینماها پخش شوند و حتی قبل از اینکه «اونجرز» تبدیل به یک «هیت» شود و قبل از سریالهای مارولی معروفی مثل «ماموران شیلد» در اولویت ساخت بوده است. دیگر خودتان تا ته پتانسیلهای این سریال بروید! کاراکتر جسیکا جونز برای اولین بار در کمیکبوک »الیاس» مارول معرفی شد؛ مجموعهای متشکل از ۲۸ شماره که توسط برایان مایکل بندیس نوشته شده و مایکل گیداس هم تصویرسازی آن را برعهده داشته است. قلب «الیاس» همان داستانهای کند و آهستهی کاراگاهی بود و اولین قسمت این سری رابطهی تنگاتنگی با عناصر آشنای نوآر داشت. برای نمونه میتوان به داستانی اشاره کرد که در آن جسیکا توسط زن پولداری برای یافتن خواهر گمشدهاش استخدام میشود. پس از بررسیهای جسیکا، او به مدارکی دست پیدا میکند که نه تنها این پرونده را به یک ابرقهرمان مشهور و فعالیتهای سوالبرانگیزش وصل میکند، بلکه هویت مخفیاش را هم فاش میکند. در همین حین، مشتریاش گم و گور میشود، جنازهی خواهر گمشده پیدا میشود و پلیس جسیکا را برای بازجویی بازداشت میکند. همهچیز از یک اتفاق معمولی به ماجرای بزرگتر و کثیفتری تغییر شکل میدهد.
او کاراگاهی با گذشتهای دردناک و تاریک است. شبها یا نمیخوابد یا به زور قرص آرام میگیرد
پروندههایی که «الیاس» را درگیر میکند، از یافتن ابرقهرمانانِ گمشده شروع میشوند و تا محافظت از مت مرداک، کار کردن با جونا جیمسون (مدیر روزنامهی دیلی بیگل) و پیدا کردن همسرانِ خیانتکار و نوجوانان فراری ادامه دارد. مشخصاتِ خودِ جسیکا هم به چیزی میخورد که از قهرمانان نوآر میدانیم. او کاراگاهی با گذشتهای دردناک و تاریک است. شبها یا نمیخوابد یا به زور قرص آرام میگیرد و همیشه یک شیشه نوشیدنی در کشوی میزش نگه میدارد. جسیکا در اعتماد به دیگران و ارتباط برقرار کردن با مردم مشکل دارد. کمی الکلی است و اگرچه زندگیاش خیلی سخت بوده و هست، اما از احساس دلسوزی دیگران متنفر است. تمامی اینها باعث میشود او همیشه نسبت به کسانی که برای کمک به او نزدیک میشوند، رفتار ناخوشایندی داشته باشد. اما درست همانند کاراگاهانِ کلاسیک نوآر، مهارتهایش در بررسی و حل پروندهها، لجبازی دیوانهوارش در رسیدن به نتیجه و ارادهی بالایش در تسلیم نشدن در مقابله با هر نبردی، از او قهرمانی متعادل میسازد که شاید از معاشرت با او لذت نبرید، اما برای حل حلنشدنیترین مشکلاتتان به او احتیاج دارید. کسی که از جنس تاریکی است و از زدن به دل آن هراس ندارد. همین که کمیکهای «الیاس» زیر مهر «مکس» (MAX) چاپ میشدند، آن را برای کسانی که زیاد با دنیای بیخشونت و روشنِ مارول حال نمیکنند، هیجانانگیز میکند. «مکس» قسمتی از کمیکبوکهای مارول است که با موضوعاتِ بزرگسالانهی دنیای مارول سر و کار دارد. هدف این حرکت این بود که خوانندگان با دیدن لوگوی «مکس» متوجه شوند که در این کمیکبوکها با داستانهایی به مراتب تاریکتر، ترسناکتر و پیچیدهتری طرف هستند و البته این به معنای طراحیهای تصویری ماجراجویانهتر و متفاوتتر هم بود. کتابهای «مکس» در کتابفروشیهای معمولی و در کنار دیگر کمیکبوکها و اجناس مارول فروخته نمیشدند و لوگوی «مکس» همچون هشداری بود که فریاد میزد این کتابها برای بچهها نیستند. این مسئله از این طرف خوب بود، اما از آنجایی که بچهها هدف اصلی این کتابها نبودند، پس کاراکترهای پرچمدارِ مارول هم حضور کمرنگتری در آنها داشتند. یعنی خبری از اسپایدرمن، چهار شگفتانگیز و هیچکدام از اعضای مشهور ایکسمن نبود. در عوض، این فرصت کمیابی در دنیای کمیکبوکها را فراهم میآورد تا با کاراکتری از جنس تازهای روبهرو شویم. از همین سو، «الیاس» این شانس را داشت تا با آزادی کامل موضوعات ممنوعهای مثل جنسیت، سوءاستفادههای جنسی، استفاده از مواد مخدر، خشونت و دشنام را بهطور دقیق موردبررسی قرار داده و به تصویر بکشد. خلاصه، «الیاس» از جمله کمیکبوکهایی است که بیشتر به خاطرهای داستانهای بحثبرانگیزش مورد توجهی بزرگسالان است تا اکشنهایش! از آنجایی که جسیکا در داستانهایش با زندگی ابرقهرمانان و دیگر بخشهای دنیای مارول سر و کار دارد، نویسندهاش میبایست برای وصل کردن او با جامعهی تاریخدارِ ابرقهرمانان، نوآوریهای زیادی به خرج میداد. چون اگرچه جسیکا برای اولین بار در سال ۲۰۰۱ در کمیکبوکهایش ظاهر شد، اما طوری با زندگی برخی ابرقهرمانان و مهمترین رویدادهای دنیای مارول متصل شده که خواننده تصور میکند از ابتدا چنین شخصیتی حضور داشته است. یکی از جنبههای برجستهی کمیکبوک «الیاس» کاوش در زاویهی کمتر صحبتشدهی دنیای مارول یعنی بخش افتضاحِ ابرقهرمان بودن است. اگرچه ما قهرمان بودن را با احساس آزادی و لذت فوقالعادهای که به همراه میآورد، به خاطر داریم، اما داستان ریشههای جسیکا جونز، او را به یک تافتهی جدا بافته تبدیل کرده. کسی که اصلا خاطرهی خوشی از آن دوران ندارد.
اما بعد از جسیکا، یکی از مهمترین کاراکترهای حاضر در کمیکبوکهای «الیاس» و سریال نتفلیکس، شخصیت لوک کیج است. جسیکا شاید به افراد زیادی از پیتر پارکر گرفته تا انتمن علاقهمند بوده، اما نهایتا با لوک کیجی ازدواج میکند که بیشتر با اسم پاورمن (Power Man) معروف است. پاورمن که مایکل کولتر از سریال «هیلو» نقشاش را برعهده دارد، از جمله ابرقهرمانانی است که ارتباط تنگاتنگی با برنامههای آیندهی مارول و نتفلیکس دارد و به احتمال زیاد بعد از «جسیکا جونز»، او نیز سریال انحصاری خودش را خواهد داشت. لوک کیج مجرمی بوده که توسط داروهای آزمایشی به قدرتی فرابشری دست پیدا کرده. عکسهای سرصحنهی سریال که کریستن ریتر و کولتر را سوار بر موتور سیکلت نشان میدهد، خبر از این میدهد که احتمالا آنها رابطهی عاطفی نزدیکی در سریال خواهند داشت و همچنین جسیکا از او به عنوان همراهی قوی در انجام کارهایش استفاده میکند. در کنار این، ریچل تیلور هم نقش تریس واکر، نزدیکترین دوست جسیکا را بازی میکند که اسمش با یکی از ابرقهرمانان مارول یعنی، هلکت (Hellcat) مشابه است. باید دید آیا این تشابه به چیزی فراتر از این تبدیل میشود یا نه. نهایتا به قلب منفی سریال، کیلگریو معروف به مرد بنفش میرسیم که نقشاش برعهدهی دیوید تننت است. همانطور که گفتم مرد بنفش رابطهی نزدیکی با تصمیم جسیکا برای خارج شدن از دنیای ابرقهرمانی دارد. از همین رو، این میتواند نشانهای از خط داستانیای باشد که سازندگان قصد تعریفش را دارند. مرد بنفش که به خاطر رنگ عجیب پوستش به این نام مشهور شده، در ابتدا یکی از آنتاگونیستهای درجه سوم دردویل بود. اما وقتی برایان مایکل بندیس شخصیتپردازی او را در کمیکبوک «الیاس» برعهده گرفت، جنبهی شرورانهتری به او داد و کاری کرد تا او از قدرتهای کنترل ذهنش برای انجام کارهای به مراتب وحشتناکتر از سرقت بانک استفاده کند. جسیکا جونز که برای ماهها بردهی ذهنی مرد بنفش شده بود، مجبور بود آسیبهای روانی/جنسی زیادی را تحمل کند که به احتمال زیاد عنصر دوم حضور پررنگی در سریال نخواهد داشت. برای مرد بنفش، جسیکا نمایندهی شکستخوردهی جامعهی ابرقهرمانان بود. کلیتِ بسیاری از داستانهای «الیاس» پیرامون این موضوع میچرخد که شاید قهرمانان دنیای مارول کارهای قهرمانانهی زیادی بکنند، اما تخصیصِ تمام و کمال زندگیشان به این هدف که شامل پوشیدن لباسی پُرزرق و برق و زندگی در «عمارت اونجرز» میشود، میتواند اولویتبندیهایشان را خراب کند. ابرقهرمانان در پشت صحنه آدمهای غیرقابلاعتماد و مخفیکاری هستند و کاملا متقاعد شدهاند که هیچکس به جز خودشان حق ندارد و درست نمیگوید. با توجه به داستان جسیکا، ارتباط با ابرقهرمانان میتواند خطرناک باشد، حتی اگر خودتان دارای قدرتهای فرابشری باشید. البته اگرچه این تم اصلی کمیکبوک «الیاس» است، اما به احتمال خیلی زیاد سریال حداقل با این شدت سراغ بررسی این موضوع نخواهد رفت. بالاخره، هرطوری هم فکر کنید به نظر نمیرسد مارول قصد داشته باشد از این طریق جلوهی انتقامجویانش را خراب کند. از طرفی، صحبت دربارهی این مسائل بدون حضور ابرقهرمانان اصلی مارول در سریال شدنی نیست و انجام آن نیز با دخل و خرجِ یک سریال تلویزیونی جور در نمیآید. بنابراین، انتظار نداشته باشید مثل کمیکبوکها خبری از اسپایدرمن و اسپایدرومن و انتمت و کاپیتان مارول در یک سریال کمخرج اینترنتی باشد. شاید کمیکبوکهای جسیکا جونز در داشتن داستانهای پیچیده و بسیار بزرگسالانه و بررسی زاویهی دیگری از دنیای مارول خارقالعاده باشند، اما مطمئنا به دلیل مسائل بسیاری، خیلی از آنها در پروسهی ترجمه گم میشوند. با این حال، بعد از تجربهی متفاوتی که با «دردویل» داشتیم، مطمئنا «جسیکا جونز» هم این پتانسیل را دارد تا تبدیل به یکی از جدیترین اقتباسهای مارول شود. از قهرمان زنی که در کنار تواناییهای بسیارش، آسیبپذیر است گرفته تا ضدقهرمان ترسناکی که میتواند بعد از ویلسون فیسک تبدیل به قدرت تخریبگر جذابی شده و جای خالی نمادهای منفی بهیادماندنی در دنیای سینمایی مارول را پُر کند. همانطور که فصل اول «دردویل» لقب بهترین شوی ابرقهرمانی تلویزیون را گرفت، «جسیکا جونز» هم تمام مواد لازم برای تصاحب (حداقل) پنجاه درصدی این لقب را دارد. فقط باید تا ۲۵ نوامبر صبر کنیم و ببینیم نتیجهی ترکیب این مواد، «تکرار» است یا «تحول». منبع: Polygonتهیه شده در زومجی