گیشه: معرفی فیلم Mission: Impossible – Rogue Nation

شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۴ - ۲۰:۰۰
مطالعه 9 دقیقه
2015-08-mission-impossible-rogue-nationa
فیلم «ماموریت غیرممکن: قوم سرکش» یکی از چند اکشن قابل‌احترام تابستان امسال بود. زومجی در این بخش از «گیشه»، نگاهی به این فیلم انداخته است. همراه زومجی باشید. شاید مجموعه‌ی «ماموریت غیرممکن» در پنجمین قسمت سینمایی‌اش‌ به سر ببرد، اما تجربه‌ ثابت کرده روند ماموریت‌های مرگبار و هیجان‌انگیزِ تام کروز و دار و دسته‌اش خیلی شبیه به مورد عجیب بنجامین باتن است. اگرچه خیلی از بلاک‌باسترهای دنباله‌دار این روزها قسمت به قسمت هویتی که آنها را سر زبان‌ها انداخته و به موفقیت رسانده را فراموش می‌کنند و سال به سال بی‌حس‌و‌حال‌تر، پیرتر، شکسته‌تر و اعصاب‌خردکن‌تر می‌شوند، اما «ماموریت غیرممکن» درحالی کارش را شروع کرد که به جز یک کانسپت اولیه‌ی جاسوسی و یک موسیقی دینامیت‌وار چندان پُرزرق‌و‌برق نبود، اما سازندگان یاد گرفتند چگونه بعد از شروعی سنگ‌لاخ‌وار، از اشتباهاتشان درس بگیرند و به مرور زمان بهتر و جوان‌تر و سرزنده‌تر شوند و به جایی برسند که از این مجموعه به عنوان یکی از معدود سرگرمی‌های پاپ‌کورنی «حقیقی» یاد کنیم. اطمینان به کار سازندگان باعث شده با احساس خوشحالی منحصربه‌فردی به تماشای بدلکاری‌های ممکنِ تام کروز بنشینیم. چون یک‌جورهایی ته دلمان مطمئن هستیم که این فیلم بیشتر از اینکه به خاطر فروش فیلم قبلی چراغ سبز گرفته باشد و بیشتر از اینکه با هدف رو کم کردن انفجارهای فیلم قبلی ساخته شده باشد، قصد دارد در هوشمندی و پیچیدگی قسمت قبلی را پشت سر بگذارد و این ماموریتی واقعا کمیاب اما ارزشمندی است که «قوم سرکش»، جدیدترین قسمت از سریال دیوانه‌بازی‌های تام کروز به آن دست می‌یابد. راستش، واقعا خیلی سخت است اپیزود جدید یک مجموعه را ببینی و سریع با بی‌حالی یاد خاطرات جذابی که با قبلی‌ها داشتی، نیافتی. در هنگام تماشای «قوم سرکش» خبری از این حرف‌ها نیست. چون فیلم چه از لحاظ فیلمنامه و چه از لحاظ اجرا آن‌قدر مستحکم‌تر و خوش‌ساخت‌تر از قله‌ی مجموعه، یعنی «پروتکل شبح» است که هرچه‌قدر هم به روند آشنای این فیلم‌ها عادت کرده باشید، اما باز فیلم توانایی این را دارد تا انتظارات‌تان را دور بزند و شگفت‌زده‌تان کند. همین که بدون دیدن فیلم‌های قبلی مجموعه و بدون اینکه چیزی را از دست بدهید می‌توانید از «قوم سرکش» لذت ببرید، نشان می‌دهد «ماموریت غیرممکن» برخلاف سنت تهوع‌آور این روزهای بلاک‌باسترسازی هالیوود، قصد الکی پیچیده کردن و باد کردن خودش را ندارد. «ماموریت غیرممکن» یک سواری پیچیده‌ی سرگرم‌کننده‌ی واقعی تحویل‌مان می‌دهد و مثل بعضی‌ها با تیزرهای پسا-تیتراژی ادا-اطوار در نمی‌آورد. در عوض، با دهن کجی به آنها، فیلمش را با یک بدلکاری خفن که شامل آویزان شدن از هواپیما می‌شود، شروع می‌کند و بعد سراغ تیتراژ و ادامه‌ی فیلم می‌رود! همه‌ی اینها را باید از صدقه سری تام کروزی بدانیم که فقط یک بازیگر ساده‌ در نقش اصلی نیست و در واقع همه‌کاره‌ی این فیلم‌ها است؛ از آن تهیه‌کننده‌هایی با قدرت مطلق که فقط نفوذ ندارد، بلکه دانش و هوش استفاد‌ه‌ی درست از این نفوذ را نیز دارد. اگر «ماموریت غیرممکن»ها را این روزها به عنوان یکی از واقعی‌ترین و پیشروترین اکشن‌ها می‌شناسیم، تمامی‌اش به خاطر کروز است. او اما در ۵۳ سالگی متقاعد‌کننده‌تر از همیشه است. علاوه‌بر اینکه نفوذش در پشت صحنه به هرچه بهتر شدن لوکیشن‌ها و طراحی صحنه‌های دلهره‌آور فیلم انجامیده، بلکه این خودش است که وارد گود می‌شود و آنها را اجرا می‌کند. در دورانی که اکشن‌های بزرگ در جلوه‌های کامپیوتری بی‌حس‌و‌حال غرق شده‌اند، این یکی از مهم‌ترین عناصری است که «ماموریت غیرممکن» را از قلابی‌ها جدا می‌کند.
تبلیغات

«قوم سرکش» نیز مثل قبلی‌ها، بیشتر از اینکه داستان ایتن هانت باشد، داستانِ تام کروز است

2015-11-mission

«قوم سرکش» نیز مثل قبلی‌ها، بیشتر از اینکه داستان ایتن هانت باشد، داستانِ تام کروز است. این مرد در طول این مجموعه ثابت کرده در دویدن، پریدن، مبارزه، هک، رانندگی، جاسوسی، استراتژی و خیلی چیزهای دیوانه‌وار دیگر بهترین و قابل‌باورترین است و «قوم سرکش» هم از این قاعده جدا نیست. و همین به خطر انداختن جانش، علاوه‌بر افزودن به بار زیباشناسانه‌ی اکشن‌ها، او را به‌طرز اتوماتیک‌واری به عنوان قهرمانی دوست‌داشتنی هم پرداخت می‌کند که به لحظه‌ی لحظه‌ی فیلم یک‌جور حس کمیاب تعلیق و تنش می‌بخشد. در کنار همه‌ی اینها، تام کروز را در «قوم سرکش» دوست دارم، نه فقط به خاطر به خطر انداختن زندگی‌اش برای لذت ما، بلکه به خاطر انتخاب هوشمندانه‌ای که در جذب کریستوفر مک‌کوئری به عنوان کارگردان این قسمت گرفته است. سال پیش ترکیب مک‌کوئری (به عنوان یکی از نویسندگان) و کروز تبدیل به «لبه‌ی فردا»، یکی از بهترین اما قدرندیده‌ترین علمی‌-تخیلی‌های سال‌های اخیر شد. او که قبلا کروز را در «جک ریچر» کارگردانی کرده بود و به خاطر نوشتن «مظنونین همیشگی» اسکار گرفته است، شاید بهترین کسی است که حرف تام را می‌فهمد، با او «مچ» است و به قول معروف، تکمیل‌کننده‌ی کار او است. از همین رو، اگرچه «قوم سرکش» طبق معمول متعلق به کروز است، اما با این حال، می‌توان اثر انگشت مک‌کوئری را هم در طول فیلم، مخصوصا در سناریوی پیچیده‌اش تشخیص داد. اگر در فیلم قبلی با اجرای پروتکل شبح توسط رییس جمهور، ایتن هانت و گروهش پشتیبانی کشورشان را از دست دادند و باید اسمشان را به عنوان تروریست پاک می‌کردند، در «قوم سرکش» هم با چنین طرح مشابه‌ای طرف هستیم که خیلی پُر فراز و نشیب‌تر و غیرمنتظره‌تر به نگارش در آمده است. ماجرا از این قرار است که دولت با فشار سازمان سیا، نیروی IMF را به دلیل متودهای غیرمعمولشان در انجام ماموریت‌ها، مختل می‌کند. این درحالی است که هانت به تنهایی به دنبال زدن رد گروهی خرابکار به اسم «سندیکا» است که از ماموران سابق سازمان‌های جاسوسی سرتاسر دنیا تشکیل‌ شد‌ه‌اند. این گروه به رهبری مردی که ظاهرا مشکل حنجره دارد یا فقط به سبک آدم‌بد‌ها خش‌دار صحبت می‌کند و ترکیبی از یقه‌اسکی و دانش کامپیوتری استیو جابز و بی‌رحمی یک تروریست بین‌المللی است، کارهای خیلی بدی مثل ترور سیاسیون و گسترش هرج‌ومرج در کشورها می‌کنند و آن‌قدر قوی هستند که تام کروز را بدجوری در هچل انداخته‌اند. از همین رو، او مجبور است دست‌بسته کتک بخورد یا به درون سانترفیوژی زیرآبی شیرجه بزند تا یک «چیزی» را دوباره برنامه‌ریزی کند تا از آن طرف رفیقش، بنجی بتواند وارد مکان محافظت‌شده‌ای شود و یک «چیزی» را روی فلش مموری کپی کند! درحالی که سه دقیقه بیشتر برای زنده ماندن زیر آب وقت ندارد. اما همان‌طور که بنجی هم می‌گوید، به جز تام کروز چه کس دیگری می‌تواند این کار را انجام دهد؟

مک‌کوئری به عنوان نویسنده‌ی «مظنونین همیشگی» یک‌جور شک و تردید به تمام داستان و کاراکترها تزریق کرده است

2015-11-mission-impossible-rogue-nation-16
2015-11-missions

اگرچه مثل همیشه جزییات داستانی فرصتی برای پی‌ریزی بدلکاری‌های کروزی در قالب داستان هستند، اما باید بگویم فیلم تلاش زیادی می‌کند تا در لحظات بین اکشن‌ها، روابط کاراکترها را مهم کند و واقعا در این کار موفق است. در اینجا برخلاف مثلا دو-سه قسمت آخر «سریع و خشمگین» با یک داستان سرراست طرف نیستیم که الکی پیچیده شده باشد، «قوم سرکش» پیچش‌های زیادی دارد که شاید تکان‌دهنده نباشد، اما آن‌قدر قوی هستند که روند داستان را بیرون از اکشن‌ها هم هیجان‌انگیز و بُرنده نگه دارند. قبل از هرچیز، «قوم سرکش» در اجرای لحن این مجموعه، بهترین است. سازندگان می‌دانستند که قلب «ماموریت‌ غیرممکن» را داستان‌های جاسوسی/فانتزی‌ای تشکیل می‌دهند که بر لبه‌ی جدیت و شوخی حرکت کرده و با شکستنِ ریتم حساس اکشن‌هایشان، خنده تولید می‌کنند. «قوم سرکش» این قانون را به زیبایی رعایت کرده است. برای نمونه به سکانس برخورد کروز و همکارانش که برای پیدا کردن او به مراکش آمده‌اند نگاه کنید که چگونه از دل یک تعقیب و گریز هیجان‌انگیز، یک صحنه‌ی «پوکر فیس» باحال بیرون می‌کشد! در این زمینه، «قوم سرکش» خیلی به سینمای اکشن هنگ‌کونگی جکی چان نزدیک است. اگرچه خشونت و مبارزه‌های دردآور حضور پُررنگی دارند، اما در همین حین، فیلم حالت سبک‌سری و بی‌خیالی‌اش را نیز حفظ می‌کند. مک‌کوئری به عنوان نویسنده‌ی «مظنونین همیشگی» یک‌جور شک و تردید به تمام داستان و کاراکترها تزریق کرده است. رابطه‌ی رییس سازمان سیا، سندیکا، رییس MI6، ایتن هانت و زنی به اسم ایسا فاست (ربکا فرگوسن) که تمام جبهه‌های این بازی را به هم متصل می‌کند، طوری نوشته شده که هرکدامشان می‌توانند نسخه‌هایی از کایزر شوزه باشند؛ جادوگری که می‌توانست مثل آب خوردن دروغ بگوید، فریب بدهد، چهره و هویتش را عوض کند و به آدم جدیدی تبدیل شود. راستش، به‌شخصه از اکشن‌هایی که سعی می‌کنند بیشتر از توانشان داستان‌سرایی کنند، متنفرم. «قوم سرکش» اما موفق می‌شود تردید و فریب‌کاری‌های داستان‌های جاسوسی را طوری به اجرا درآورد که بیرون از اکشن‌ها، حوصله‌تان سر نرود و در پایان همه‌ی این کارها را به پای هیچ و پوچ ننویسید. مک‌کوئری اما در طراحی اکشن‌ها هم می‌درخشد. یکی از زیبا‌ترین اکشن‌های عمیق فیلم در سکانس تالار اُپرا اتفاق می‌افتد. جایی که درگیری کاراکترها معنایی فراتر به خودش می‌گیرد و مک‌کوئری به زیبایی حرکات مشت و لگد بازیگران را به رقص تئاترهای موزیکال تشبیه می‌کند و طبیعت جاسوس‌ها به عنوان بازیگرانی که هر لحظه در یک قالب متفاوت فرو می‌روند را منتقل می‌کند. در همین حین، مبارزه‌ی کاراکترها همچون بندبازهایی که بین زمین و هوا معلق هستند، تبدیل به استعاره‌ای از موقعیت حساس آنها می‌شود؛ جایی که دروغ‌ها و اعتمادها هر لحظه ممکن است فاش و شکسته شوند؛ چیزی که ماجراهای ادامه‌ی فیلم را زمینه‌چینی می‌کند. بقیه‌ی سکانس‌های هیجان‌انگیز فیلم نیز با چنین ظرافتی کارگردانی و به تصویر کشیده شده‌اند. مثلا سکانس شنای زیرآبی تام کروز با برداشت‌های بلند دوربین که گذشت سریع زمان را خیلی بهتر منتقل می‌کند، باعث شد واقعا احساس خفه‌شدگی بهم دست بدهد. یا فصل شیک موتورسواری که دوربین اول‌شخص مک‌کوئری خیلی خوب حس سرعت و «یک‌-لحظه-غفلت-و-کارت-تمام-است» را منتقل می‌کند. اگرچه نبردهای تن‌به‌تن با بهترین‌های روز فاصله دارد، اما بدون‌شک «قوم سرکش» در طراحی موقعیت‌های فشرده برای تام کروز، نه به خاطر عظمت‌شان، بلکه به خاطر موفقیت‌شان در تنش‌آفرینی به‌یادماندنی هستند. «قوم سرکش» نیز طبق معمول در استفاده از کاراکترهایش و پیدا کردن کاری برای آنها، کمی به مشکل برمی‌خورد. در بین همکاران تام کروز، بنجی (سایمون پگ) به عنوان منبع جوک و شوخی‌های فیلم تاثیرگذارترین عضو گروه است. اما برندت (جرمی رنر) که فقط وظیفه‌ی سر و کله‌ زدن با مخالفان IMF در امریکا را دارد و لوثر (وینگ ریمز) که آن‌قدر نقش‌اش زودگذر است که به قول خودش از خانه هم می‌توانست آن را انجام دهد، اضافی احساس می‌شوند. هرچند شاید این به خاطر اضافه شدن عضو مهم جدیدی به گروه باشد: ایسا فاست؛ یک مامور سه‌جانبه‌ی بریتانیایی که در یک کلام نسخه‌ی خانم تام کروز حساب می‌شود. او نه تنها در تیراندازی و رانندگی از کروز کم نمی‌آورد، بلکه به همان اندازه در مبارزه، مرگبار و خشن است و به همان اندازه در انجام ماموریت‌های غیرممکن، شجاع و نترس. بدون‌شک بعد از خود کروز، دومین جاذبه‌ی پُرکششِ فیلم، ایسا است. این او است که تمام اتفاقات فیلم را به هم مرتبط می‌کند و این اوست که یک‌بار به کروز نارو می‌زند و باری دیگر نجاتش می‌دهد و همین به کنجکاوی تماشاگر و پیچیدگی داستان می‌افزاید. وقتی هم که دوربین از تام کروز دور می‌شود، ایسا هست تا جلوی افت جذابیت فیلم را بگیرد. یعنی واقعا ناامید می‌شوم اگر خبری از او در فیلم بعدی مجموعه نباشد. هرچه‌قدر ایسا وصله‌ی خیلی جوری برای فیلم است، اما «قوم سرکش» هم آمد و رفت و باز چشم‌مان به جمال یک آنتاگونیست ترسناک روشن نشد. سلیمان لین (شان هریس) در تئوری آدم شروری به نظر می‌رسد و ایتن هانت هم طی سکانسی از عملیات‌های تروریستی‌اش می‌گوید؛ کارهایی که به بحران‌های سیاسی زیادی ختم شده، اما ما هرگز هیچکدام از اینها را نمی‌بینیم و همین باعث می‌شود تا سندیکا به تهدیدی قابل‌توجه تبدیل نشود. اگرچه انگیزه‌های او و سندیکا بحث‌برانگیز به نظر می‌رسند، اما فیلم هرگز به خودش زحمت نمی‌دهد تا آنها را با جزییات از هم باز کند و ایتن هانت را در مقابل گروهی با اهدافی خاکستری قرار دهد. اما اگر از جمله کسانی هستید که باور دارید آنتاگونیست‌های فیلم‌های «ماموریت غیرممکن» انسان‌ها نیستند، بلکه موانعی هستند که هانت باید آنها را پشت سر بگذارد، خب، در این زمینه ضدحال نمی‌خورید. «قوم سرکش» قسمتی است که کمبودهای تکراری و عناصر سرگرم‌کننده‌ی مجموعه را یک‌جا در خود دارد. تام کروز کماکان با دیوانه‌بازی‌هایش دل و روده‌هایتان را به هم گره می‌زند و کریستوفر مک‌کوئری هم در بیرون کشیدن هیجان و اضطراب از سکانس‌های اکشن، خوب ظاهر می‌شود. در پایان اما شاید بزرگ‌ترین نکته‌ی منفی فیلم این باشد که پیشرفتی نسبت به قبل در آن دیده نمی‌شود. اگر بعد از پایان «پروتکل شبح» انتظار داشتید که فیلم بعدی زندگی و عملیات‌های هانت و تیمش را دچار تغییر و تحول کند و از این روند آشنا بیرون بیاورد، اشتباه می‌کنید و اگر انتظار داشتید مک‌کوئری جلوه‌ی غافلگیرکننده‌ای از این مجموعه را به نمایش بگذارد و اثر انگشتش را روی این مجموعه رها کند، باز دلتان را صابون نزنید. با این حال، «قوم سرکش» می‌داند دقیقا چه چیزی می‌خواهد باشد، تام کروز را در حال نفس‌نفس زدن نگه می‌دارد و مجبورتان می‌کند تا آرزو کنید ماموریت غیرممکن دیگری در راه باشد؛ آرزویی که به جز «مکس دیوانه: جاده‌ی خشم» برای هیچکدام از مجموعه‌های پُرخرج امسال صدق نمی‌کند.

برای تماشای نسخه فارسی فیلم Mission Impossible: Rogue Nation به وب‌سایت فیلیمو مراجعه کنید.

تهیه شده در زومجی

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات