موشکافی صحنه به صحنه دومین تریلر فیلم Batman v Superman: Dawn of Justice
اولین تریلر «بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت» که رسما قرار است نقش همان سوییچی را بازی کند که ماشین دنیای گستردهی سینمایی دیسی را به حرکت میاندازد، همان تجربهای به نظر میرسید که برایش لحظهشماری میکردم. چون اگرچه آثار مارول را دوست دارم، اما درگیری مشتهای آهنین بتمن با چشمانِ لیزری سوپرمن در دنیایی تیره و تار، همان چیزی است که میتواند کفهی ترازوی ساختههای ابرقهرمانی را به تعادل برساند و از شدت حکمرانی بیرقیبِ مارول بکاهد. از همین سو، بعد از دیدن صدبارهی آن تریلر، هایپ و هیجان در وجودم به مرحلهی لبریز شدن رسیده بود. اما این آتش فقط تا یکی-دو روز پیش شعلهور ماند. چون استودیوی دیسی با انتشار تریلر دوم و ضعیفی از «بتمن علیه سوپرمن»، همچون آبی بر آتش، تمام انتظارات داغی که از متفاوت و ویژه بودن این فیلم داشتم را خاموش کرد. طراحی و تدوین تریلرهای تاثیرگذار هنر میطلبد. تریلرهای بسیاری هستند که یا فیلمها را بد معرفی میکنند، یا نقاط مهم داستانی را لو میدهند، یا جایی برای هیچ نظریهپردازی و راز و رمزی باقی نمیگذارند. تریلرهای خوب، تریلرهایی هستند که کمی از انگیزهها و حرکات کاراکترها نشان دهند و با نگاهی خیلی گذرا و دورادور به اتفاقات دیگر، بینندگان را هیجانزده کرده و مجبور به بحث و گفتگو کنند و البته تریلرهای خوب، تریلرهایی هستند که سورپرایزهای فیلم را برای جلب توجهی مخاطبان کژوآل در یک ویدیوی سه دقیقهای لو ندهند. تریلر اول «بتمن علیه سوپرمن» تمام ویژگیهای یک تریلر خوب را داشت. دومین تریلر اما انگار فقط و فقط براساس کم نیاوردن جلوی مارول ساخته شده است. مارول همین چند روز پیش ویدیویی از «کاپیتان امریکا: جنگ داخلی» منتشر کرد که یک نمونه از آن تریلرهای خوب بود. شاید بگویید خب، این تریلر اول «جنگ داخلی» بود و منتظر باش تا تریلر دومش به سرنوشتی مثل دومین تریلر «بتمن علیه سوپرمن» دچار شود. اما این دلیل نمیشود. تریلر اول یا دهم، تریلر جماعت نباید نقطههای عطف داستانی را فاش کند. نمونهی خوبش در میان بلاکباسترهای این روزها، «جنگهای ستارهای: نیرو بیدار میشود» است که در اطلاعات دادن خسیسی عجیبی به خرج میدهد و از همین طریق هم باعث ایجاد نظریهپردازیهای زیادی بین طرفدارانش شده است و دوباره یک نمونهی خوبش تیزری بود که قبل از تریلر دوم «بتمن علیه سوپرمن» منتشر شد و در کنار نشان دادن تصاویر جدید، ابهامبرانگیز نیز بود. دیسی اما در تدوین دومین تریلر «بتمن علیه سوپرمن» وارد محدودهی ممنوعه میشود و این وسط، از چیزهای ناامیدکنندهای پرده برمیدارد که شاید خیلی زودتر ما را با دیانای فیلم آشنا میکند، اما بهتر بود این ضدحالها را در هنگام تماشای فیلم میخوردیم. بله، ضدحالها! مشکل دومین تریلر فیلم فقط به اسپویلهایش خلاصه نمیشود. بلکه در اینجا تصاویری داریم که نشان میدهد ظاهرا «بتمن علیه سوپرمن» قرار نیست تبدیل به آن تجربهی «ویژه»ای شود که انتظارش را داریم.
بعضیها ممکن است بگویند، هورا پس دومزدی آنتاگونیست این فیلمه! اما برای من دانستن اینکه لکس لوثر پشت اتفاقاتی محرمانه است، کافی بود!
این حرفها به این معنی نیست که من چیزی از این تریلر را دوست نداشتم. چرا، داشتم. اما نکتهی طعنهآمیز ماجرا این است که هر چیزی که از این تریلر دوست داشتم، مربوط به تریلر و تیزر قبلی میشد؛ چیزهایی که میدانستم دوستشان دارم. اما هرچیز جدیدی که دیدم، همان چیزهایی بود که میترسیدم در فیلم وجود داشته باشند و ظاهرا اینطور شده است. برای شروع همهچیز خوب است. اینبار بروس وین و کلارک کنت را میبینیم که با سر و وضع عادیشان برای هم شاخ و شانه میشکند. کلارک کنت شروع میکند که آره این یارو خفاش چقدر ضایعاس و گاتهام مثل آشغالدونی میمونه و برو شهرتو جمع کن بابا! بروس هم جواب میده که حداقل بهتر از شهر شماس که هر وقت قهرمانش یه گربه گیرافتاده بالای درخت رو نجات میده، عکسش میره رو صفحه اول روزنامه و یه مقالهی ۴ هزار کلمهای هم قربون صدقهاش میرین! این یکی از اولین و آخرین صحنههای جدید این تریلر است که دوستش داشتم و تصمیم درستی است که تریلر را با رویارویی این دو کاراکتر شروع کنیم. کلا هرچیزی که من را دربارهی «بتمن علیه سوپرمن» هیجانزده میکند، تماشای درگیری لفظی و فیزیکی این دو است. یا مثلا ببینید چگونه بروس در یک دیالوگ به رویاروییاش با یک دلقک اشاره میکند و بعد توی صورت کلارک میگوید که من از آدمهایی که لباس دلقک میپوشند، متنفرم. سپس، جسی آیزنبرگ را داریم که ظاهر میشود و خب، نمیدانم شما هم هنوز مثل من دربارهی لکس لوثر جدید، حس منفی دارید یا نه؟ این تریلرها کماکان موفق نشدهاند، من را به دیدن آیزنبرگ به جای لوثر متقاعد کنند. حالا فعلا مهم نیست. مهم این است که صحنهی گفتگوی بروس و کلارک و لکس بیش از یک سوم زمان تریلر را به خودش اختصاص داده است. اینجا است که اولین نشانهی بد ماجرا نمایان میشود و کمکم متوجه میشوید با یکی از آن تریلرهایی طرف هستید که تمام دو ساعت و اندی زمان فیلم را بهطرز MP3واری فشرده کرده و میخواهد کل پلات فیلم را در عرض ۳ دقیقه جمعبندی کند. باز هم باید به «نیرو بیدار میشود» اشاره کرد که فقط با چهارتا تصویر و دیالوگ تبلیغ شده است. اما دیسی میآید و کل سهپردهی «بتمن علیه سوپرمن» را لو میدهد. بله، عدهای ممکن است از دیدن تصاویر بیشتر لذت ببرند و مطمئنا این تریلر برای آنها فوقالعاده خواهد بود و خوش به حالشان. اما من بهشخصه غافلگیر شدن را بیشتر میپسندم. اینکه وقتی به تماشای فیلم میروید، نتوانید چند دقیقه جلوتر را پیشبینی کنید و هنگام تماشای فیلم برای اولینبار با یک غول بیشاخ و دم طرف شوید، خفنتر است. اما هرچه این تریلر جلوتر میرفت، اکثر نقاط عطف داستانی فاش میشدند. از مهمترین آنها باید به معرفی «دومزدی» (Doomsday)، آنتاگونیست اصلی این فیلم و نحوهی ملحق شدن واندرومن به بتمن و سوپرمن اشاره کرد؛ عناصر مهمی که نمایش جایگاه آنها در داستان باعث میشود بینندگان با خط کشیدن بین این نقاط به یکدیگر، مسیر اصلی اتفاقات را از قبل حدس بزنند. بله، در دنیای سوپرمن، دومزدی یکی از کابوسهای این ابرقهرمان است و دیدن واندرومن در قالب نجاتدهندهی شوالیهی تاریکی با آن سپر باستانیاش، اوووف، نفسگیر هستند. اما خب، من ترجیح میدادم این چیزها را در هنگام تماشای محصول نهایی میفهمیدم. چون الان پردهی اول و دوم و سوم فیلم به سادگی لو رفته است؛ بروس سر خراب شدن برجهایش با سوپرمن دست به یقه میشود. در حالی که این دعوا به جاهای باریک کشیده شده، لکس لوثر از جنازهی ژنرال زاد برای خلق دومزدی استفاده میکند و بوووم! حالا بچهها باید آشتی کنند تا دشمن اصلیشان را در ۴۰ دقیقهی آخر فیلم بکشند. این وسط، واندرومن هم بدون دعوت وارد معرکه میشود. بعضیها ممکن است بگویند، هورا پس دومزدی آنتاگونیست این فیلمه! اما برای من دانستن اینکه لکس لوثر پشت اتفاقاتی محرمانه است، کافی بود! چیزی که بیشتر اهمیت داشت درگیری بتمن و سوپرمن بود. اینکه در زمان تماشای فیلم هرکداممان به طرفداری از کدام قهرمان بلند میشویم و افکارش را درستتر میدانیم. ایدهی به جان هم انداختن دوتا پروتاگونیست و بحثهایی که از خلالش دربارهی «حق با چه کسی است؟» گُر میگیرند، چیزی بود که من را برای «طلوع عدالت» بیتاب کرده بود. نه، یک موجودی سنگی! شاید ما از قبل حدس زده بودیم که جنگ شوالیهی تاریکی و پسر کریپتون بالاخره پایان مییابد و این دو متحد میشوند. اما اینکه با اطیمنان کامل و با مدرک ببینید که دعوای ابتدایی اینها کشک و ماست است، حس ناامیدکنندهای دارد. این در حالی است که حضور دومزدی خودش به تنهایی خطری برای کیفیت داستانگویی فیلم محسوب میشود. چون او چنان دشمن شرور و بزرگی است که پرداختش یک فیلم جداگانه میطلبد. اینکه وسط معرفی بتمن و سوپرمن و واندرومن و لکس لوثر، چنان کاراکتر مهمی هم حضور داشته باشد، خب، ممکن است به ضررش تمام شود. شاید هم برخلاف چیزی که فکر میکردیم، دیسی هم از همان فاز مارول در تولید «اونجرز»هایش پیروی میکند و فقط میخواهد صرفا جهت ترکاندن، گندهها را به جان هم بیاندازد و بس! بماند که طراحی قیافهی دومزدی نیز صدای خیلیها را بلند کرده است! نهایتا، این فقط مربوط به بررسی یک تریلر میشود و به این معنا نیست که از همین حالا باید فاتحهی فیلم را بخوانیم. احتمالا هنوز در محصول نهایی اسراری ناگفته وجود خواهند داشت، اما خب، برداشت من از این دومین تریلر «بتمن علیه سوپرمن» این بود که مارول با «جنگ داخلی» تمام مطبوعات و سایتها را به سوی خودش جلب کرد و دیسی هم که نمیخواست عقب بماند با رونمایی از آنتاگونیستی که نباید به این شکل لو میرفت و نمایش مسیر داستانی فیلم سعی کرد تا جبههی خودش را حفظ کند. راستش را بخواهید، آنها موفق هم شدند. اکنون همه دارند دربارهی «بتمن علیه سوپرمن» «حرف» میزنند. با این تفاوت که حالا «حرف زدن» جای «نظریهپردازی» و موضوع اتحاد بروس وین و کلارک کنت جای صحبت دربارهی جنگ آنها (که عنصر محوری این فیلم بود) را گرفته است. دومین تریلر «بتمن علیه سوپرمن» در جنگل تاریک انتظار برای فیلمهای دیسی، مشعل جدیدی دستم نداد، که چه بسا قبلی را نیز خاموش کرد. فقط امیدوارم در آینده اتفاقی بیافتد که نظرم تغییر کند!
اما چه چیزهای در این تریلر کاملا جدید دیدیم؟
یک مهمانی کلیشهای داریم که آدمبد قصه میلیاردرها و خبرنگارها را دعوت کرده است. در همین صحنه متوجه میشویم که آلفرد رانندهی بروس وین نیست. و همچنین بروس نیز علاقهاش را به لامبورگینی از دست داده و زده تو کار فولوکس قورباغهای و از این جور ماشینهای کلاسیک! یکی نیست بگوید، آخه با اون هیکل چطوری تو اون چوب کبریت جا شدی! ظاهرا خبرنگاران هم حسابی دوستش دارند. ولی از پوزخند تابلوش معلوم است که او زیاد با آنها حالا نمیکند و بیشتر دوست دارد خانه بماند و با لباس تانکیاش بازی کند! شاید کلارک دارد تظاهر میکند. اما او طوری رفتار میکند که انگار یکی از معروفترین مایهدارانِ دنیا را نمیشناسد. و بعد طوری به فکر فرو میرود که انگار در همان لحظه با یک دو دوتا چهارتای ساده فهمیده که او همان بتمن است. اگر اینطور باشد، پس جایزهی رکورد سریعترین کشف راز خاندان وین را باید از جان بلیک بگیریم و به کلارک بدهیم! این هم قیافهی تودارِ بروس وین که بن افلک انتخاب کرده است. در این نما کلارک را داریم که بهطرز معناداری نظر بروس را دربارهی شورشگر گاتهام میپرسد. بروس هم یکی از آن پوزخندهایش را روانهی او میکند. اما چیزی که در این صحنه مهم است در پسزمینه قرار دارد؛ ظاهرا لکس کوچولو از گلادیاتورها خوشاش میآید و به نظر میرسد لکس از آن تازه به دوران رسیدههایی است که فکر میکند گذاشتن موتور سیکلت در وسط خانه، هنر محسوب میشود! همانطور که بالاتر هم گفتم، کلارک و بروس دوتا تیکهی سوزاننده به یکدیگر میاندازند! برای لحظهای به نظر میرسد بزرگترین کاراگاه دنیا بو برده که کلارک کنت یکجورهایی پا پیچش شده است. در میان گفتگوی این دو، نماهایی از عملیاتهای بتمن برای برقراری عدالت در گاتهام را میبینیم. به نظر میرسد او قربانیانش را با بترنگ داغ میکند تا همیشه دیدارشان با بتمن در یادشان باقی بماند و بعد یک بترنگ هم به عنوان کارت ویزیت جا میگذارد! و از آن طرف، روشهای غیرترسناکترِ سوپرمن در برقراری عدالت را میبینیم. برخلاف تریلر قبل، به نظر میرسد قرار نیست سوپرمن به عنوان یک آنتاگونیست پردازش شود (چون دوتاش را همین الان داریم) و در عوض، ظاهرا خیلیها به او به عنوان شمایلی مسیحوار نگاه میکنند. کسی که برخلاف متودهای غیرمتعارف بتمن، فعالیت میکند. و البته زک اسنایدر است و یکعالمه نورهای مصنوعی برای کور کردن بیننده! در این لحظه لکس مثل قاشق نشسته وارد جمع بزرگترها میشود و از فرصت موجود استفاده میکند تا فیلم بدون یکی از آن جوکهای «نباید با این یارو در بیافتی» تمام نشود! این وسط، چرا لکس یک خبرنگار سطحپایین را با بروس وین مقایسه میکند؟ آیا او از هویت دوم کلارک خبر دارد؟ این صحنه را در اولین تریلر دیده بودیم، اما با توجه به چیزی که در ادامهی این تریلر میبینیم، معنای دیگری به خود میگیرد. در یک طرف تظاهراتکنندگان افرادی را میبینیم که به نظر میرسد دوست دارند سیارهشان را با بیگانگان تقسیم کنند. و در سوی دیگر، پلاکارتی با این مضمون را میبینیم که «بیگانگان ملتها را نابود میکنند» (با تاکید بر روی کلمهی Doom)؛ به این میگویند یک مقدمهچینی بزرگ! یکی از بهترین صحنههای این تریلر که تعظیم سربازان سوپرمن را نشان میدهد. احتمال اینکه تصاویر این دنیای آخرالزمانی و خاکی مربوط به یکی از کابوسهای بروس باشد، خیلی بالا است؛ آیندهای که توسط قدرت بیحد و مرز سوپرمن نابود شده است. سوپرمن را میبینیم که برخلاف ورود از طریق شکستن پنجرهای بسته به سبک بتمن، مثل بچهی آدم وارد مجلس سنای امریکا میشود و البته لکس هم آنجا حضور دارد و ادعا میکند که «بزرگترین دروغ در تاریخ امریکا اینه که قدرت میتونه معصوم باشه» و به این شکل هم خودش را به موشمُردگی میزند و هم اهداف شرورانهاش را مقدمهچینی میکند. نمای عالی از غار جدید بتمن که نشان میدهد لباس رابین در کنار راهپله قرار دارد (که فکر نکنم جای قابلاحترامی باشد!) و همچنین تصاویر نگاه کردن بروس به لباس تکرار میشوند. از طرفی، تمرکز زیادی روی نگاه کردن بروس به لباسش است که احتمالا به این موضوع اشاره میکند که بروس بعد از بازنشسته شدن، آن را در گنجه گذاشته و حالا بعد از مدتها در کشاکش تصمیم گرفتن برای پوشیدن دوبارهی آن است. دوباره شاهد نماهایی هستیم که کم و بیش آنها را قبلا دیده بودیم؛ جایی که اتفاقات پایانبندی «مرد پولادین» را از نقطهی دید بروس میبینیم. ظاهرا در این فیلم تمرکزی بیشتری بر روی نمایش خرابیهای جنگ سوپرمن و ژنرال زاد است و اسنایدر از این طریق میخواهد به تاثیرگذاری دراماتیک ویرانیها بر کسانی که روی زمین بودند، اشاره کند. از اینجا به بعد میتوانید به علاقهی فراوان اسنایدر به آتشبازی ایمان بیاورید. با دیدن چنین صحنههایی این احساس به آدم دست میدهد که انگار کارگردان قصد دارد تمام نماهای شناختهشده و نشدهی خودمایی و فیگور گرفتن قهرمانان را در فیلمش جا دهد. به محض اینکه بتمن لباس آهنینش را به رخ میکشد، سوپرمن کمی از زمین فاصله میگیرد و اوه اوه، روی او فرود میآید. و سپس، یک نمای سریع داریم که نشان میدهد ظاهرا چنگک جدید بتمن روی دستش وصل شده است. از اینجا به بعد دارم برای پایانبندی این فیلم نگران میشوم و این سوال به سرم زد که نکند اسنایدر از «مرد پولادین» درس نگرفته باشد. در نمای اول بتوینگ را داریم که بر روی دریایی سوزان پرواز میکند (خب، چرا که نه. آتش خوب است!) و به نظر میرسد سوپرمن هم دارد به سمت مخالفش پرواز میکند و در آن نما نیز زمین گرفتار شعلههای آتش است. یعنی رسما همهچیز در حال سوختن است. من ماندم بعد از ویرانیهای عظیمی که متروپلیس تجربه کرده، آنها چگونه میتوانند از یکی دیگر ریکاور شوند؟ آیا کارگرانِ متروپلیس خیلی بیکار هستند و بتمن و سوپرمن از این طریق قصد کارآفرینی دارند؟ نمیدانم! نمای زیبایی از بتمن عصبانی را داریم که ماشهی مسلسل بتموبیل را تا ته فشار داده و همانجا نگه داشته است. راستی، به نظر میرسد او یک سیستم صوتی خفن هم روی ماشینش نصب کرده! نکتهی جالب این صحنه این است که بتمن رسما به این باور رسیده که باید دست به هر کاری برای کشتن حریفش بزند. اما فکر کنم این قبل از فهمیدن این موضوع است که گلولههای معمولی روی بدن فولادی سوپرمن تاثیرگذار نیست. اما قبل از اینکه بروس سر عقل بیاید، سوپرمن چشمان لیزریاش را به نمایش میگذارد که احتمالا به معنی فاجعهای زودهنگام برای بتوینگ خواهد بود. البته در این نما میتوان درک کرد که چرا بروس او را شیطان میداند! این در حالی است که در این صحنه بتمن هنوز لباس زرهایش را ارتقا نداده است. پس، ممکن است این اولین دیدارشان باشد. دیدار لوییس لین و لکس لوثر. لوییس او را روانی میخواند و لکس هم میگوید او فقط به این خاطر این حرف را میزند که چشماندازش را درک نمیکند. بتمن که به نظر میرسد از ادب پسر کریپتون به جوش آمده، به صورت عملی «ورود خفن» را به او آموزش میدهد: ترکاندن پنجره. اما قبل از این، حتما باید تصویری ضدنور از نماد خفاشت را نیز به نمایش بگذاری. کلا قبل از اینکه این دو بفهمند باید با هم متحد شوند، انتظار شکسته شدن خیلی چیزها را داشته باشید. نمایی از بتمن که یک دریف بلند و طولانی با نسخهی جدیدی از سوپرماشینش میکشد. ماشینی که خیلی با تانک بلندِ نسخهی نولان فرق میکند و بیشتر شبیه ماشینهای فرمولا وان است. در این زمینه، به نظر نمیرسد راندن این ماشین در بیرون از جاده، پریدن از روی دستاندازها و رد شدن از روی جدولهای کنار خیابان کار عاقلانهای به نظر برسد. خدا را شکر در این نما متوجه میشویم که نبرد این دو چندان یک طرفه هم نیست. چون ظاهرا سوپرمن پس از نوش جان کردنِ یک مشت آبدار، بدجوری درد میکشد. هرچند به نظر میرسد این مشت دردناک بیشتر از لباس ضد-سوپرمن بتمن، حاصل استفاده از مقداری کریپتونات است. نیمنگاهی دیگر به کابوس آخرالزمانی بتمن که شامل چیزی جدید و عجیب است: سربازانی مسلح و حشرهوار که از بالا دشمنانشان را شکار میکنند و آنها را با خود میبرند. واضح است که آنها ترکیبی از موجودات انسانمانندِ جهشیافته و روبات هستند و اگر در کمیکبوکها جستجو کنیم، نزدیکترین چیزی که پیدا میکنیم، پارادیمونها، سربازان دارکساید، پادشاه سیارهی آپوکالیپس هستند. با این تفاوت که در اینجا نوع پوشش سیاهتر و مثلا واقعگرایانهتری برای آنها انتخاب شده است. واقعا در مغز بروس چه میگذرد؟ باز هم انفجارهای بیپروا. این یکی از چیزهایی است که من را از سرنوشت این فیلم نگران میکند: انگار اسنایدر نه تنها از خرابیهای مسخرهی «مرد پولادین» درس نگرفته، که هدف و چشماندازِ مقدساش این است که با به راه انداختن آتشبازیهای گستردهتر، «مرد پولادین» را در این زمینه پشت سر بگذارد. به نظر نمیرسد سوپرمن از ناکاوت کردنهای بروس لذت میبرد، اما واضح است که بتمن حتی با وجود لباس پیشرفتهاش مداوم شکست میخورد. هرچند، او قرار نیست به این سادگیها تسلیم شود. بله، واقعگرایی و تفاوت یعنی همهچیز را تا جای ممکن تاریک و بارانی کنید! نمای دیگری از آیندهی دربوداغان رویای بروس که در آن سوپرمن رهبر مستبد و ظالمی است. خب، نوبتی هم باشه، نوبت لو دادن نقشههای لکس لوثر است و در همین حین تایید میشود که او یک دانشمند روانی نیز است و قرار است کارهای ترسناکی با جنازهی زاد کند که معلوم نیست چرا بعد از آن همه مشت و لگدی که دریافت کرده، بدون کبودی است. از اینجا به بعد فیلم شدیدا حالوهوای فرانکشتاینی به خودش میگیرد. لوثر دانشمند دیوانه و قدرتمندی است که میخواهد با خلق نسخهی پیشرفتهای از انسان، روی خدا را کم کند. بهعلاوه، رعد و برق و مونولگ هم به اندازهی کافی داریم. به نظر میرسد در قالب لکس لوثر با همان نسخهی کلاسیک ویکتور فرانکنشتاین طرف هستیم. با این تفاوت که او قرار نیست از کردهاش پشیمان شود. یا حداقل تا قبل از کچل شدن! نکتهی کنجکاویبرانگیز ماجرا این است که سوپرمن در جریان آغاز عملیات حاضر است! اینجا این سوال مطرح میشود که لوثر دقیقا این تکنولوژیهای عجیب و غریب را از کجا بدست آورده است؟ آیا او آنها را از بقایای فضاپیمای زاد ساخته است؟ و آیا قبل از ماجرای سوپرمن و زاد، او در فکر خلق موجودی فرابشری بوده است یا نه؟ کسی که با جنازهی زاد چنین حرکتی میزند، آیا ممکن است دم و دستگاههایی برای ارتباط با ابعاد و دنیاهای فرازمینی داشته باشد؟ «چی کار کردی؟» البته که سوپرمن به عنوان صدای دانا، پاک و منطقی داستان باید چنین حرفی بزند. خب، دومزدی غرشکنان ظاهر میشود و ظاهرا اسنایدر در معرفی او از یکی از فیلمهای ابرقهرمانی امسال ایده گرفته است. چون از قرار معلوم فرود یک هیولای سنگی بزرگ از آسمان این روزها خیلی روی بورس است... و نمای بعدی که ظاهرا از یک کاراکتر غولپیکر دیگر کمیکبوکی قرض گرفته شده است. نحوهی پایین آمدن دومزدی با استفاده از ساختمان خیلی هالکوار است و مطمئنا هالک از این موضوع خوشحال نخواهد بود. اما الهامبرداری سازندگان در طراحی دومزدی هنوز تمام نشده است. او شباهت عجیبی به نتیجهی ترکیب ترولهای کوهستانِ «ارباب حلقهها» و لاکپشتهای نینجای فیلم آخر مایکل بی دارد. نسبت به چیزی که در کمیکبوکها دیدهایم، کوچکتر و غیراورژینال به نظر میرسد و احتمالا در پایان فیلم به یک تپه خاک تبدیل میشود؛ چیزی که مطمئنا خیانت بزرگی به طبیعت نامیرای دومزدی خواهد بود و امیدوارم سازندگان حواششان به این موضوع باشد! در همین حین، بتمن متوجه میشود که جوکر چه مرد خوبی بود! و این وسط به عنوان حرف آخر یک فحش هم میدهد تا به نظر برسد این فیلم قرار است بزرگسالانهتر از سهگانهی نولان باشد. اگرچه تریلر طوری تدوین شده که به نظر برسد این صحنه ناشی از انفجار صورت دومزدی است، اما این نتیجهی چیز کاملا متفاوتی است. انفجار قارچگونه و پخش شدن موج آتش نشان میدهد که به احتمال زیاد با ترکیدن بمب طرف هستیم. اگر همه از ویرانیهای متروپلیس در «مرد پولادین» عصبانی شده بودند، این فیلم قرار است آنها را خشمگینتر هم کند. واندرومن وارد معرکه میشود و از این فرصت استفاده میکند تا اعضای آیندهی لیگ عدالت را از جزغالهشدن نجات دهد و یک نمای قهرمانانهی خفن هم داشته باشد. در حالی که او شلیک دومزدی را دفع کرده، بتمن و سوپرمن با یک دیالوگ مضحکِ «اون با توئه؟ نه، من فکر کردم با توئه» نشان میدهند که حسابی با یکدیگر داداش شدهاند. خدا بخیر بگذراند! و البته که نمای نهایی هم برای نمایش اعضای اولیهی لیگ عدالت رزرو شده است که شامل آتش پسزمینه هم میشود. تنها مورد عجیب این نما، مسلسلِ بتمن است که از او بعید است و شاید بعدا معلوم شود تفنگی مجهز به کریپتونات «فقط برای از بین بردن بیگانگان بد» باشد. شما دربارهی دومین تریلر «بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت» چه فکر کردید؟ تهیه شده در زومجی
نظرات