گیشه: معرفی فیلم Knock, Knock
چند سالی است که الی راث با ساخت فیلمهایی که در زیرژانر «شکنجه» قرار میگیرند، اسم و رسمی برای خودش به هم زده است. فیلمهایش از شاهکارهای بهیادماندنی ژانر وحشت نیستند، اما شهرتش به حدی از کنترل خارج شده که برخی او را به عنوان کلهگندهی بیموویهای فرا-خشونتبار و تهوعآور میدانند (چه حرفا!). شاید به خاطر اینکه این روزها کمتر کسی پیدا میشود که شکنجههای محوری این قبیل فیلمها را با این دقت و واقعیت به تصویر بکشد. برای کسی که حتی از روی پوستر ساختههایش مثل «خوابگاه» و «تب کلبه» میتوان فوران خون و خونریزی درونشان را حس کرد، تریلر «تق،تق» قرار است زنگ تفریحی خارج از فرمول همیشگی راث باشد، اما گول حالوهوای متفاوت فیلم را نخورید. شاید فیلم با دوربینی پروازکنان بر فراز تپههای هالیوود آغاز شود و به آرامی در راهروهای شیک خانهی مُدرن شخصیت اصلی داستان حرکت کند و شاید موسیقی شوم فیلم خبر از یک اثر جدی بدهد و جملهی «کارگردان: الی راث» با هیجانِ خاصی روی تصویر نقش ببندد، اما «تق،تق» جایی دورتر از کمدیهای بیپروای قبلی راث قرار نمیگیرد و اگرچه این پتانسیل را دارد تا تبدیل به تریلری تنشزا و تاملبرانگیز شود و تا جایی این حس را در بیننده هم ایجاد میکند، اما نهایتا با یک جوک مریض پاپکورنی طرف هستیم که موفق نمیشود به اثر تاثیرگذارتری نسبت به منابع الهامش تبدیل شود.
برخلاف عادت همیشگی راث در انتقال کاراکترهای بختبرگشتهاش به مکانهای بیگانه و دورافتاده و نابودکردن آنها به ترتیب لطافت (!)، او در «تق،تق» تصمیم گرفته روی نقطهی عمیقتری از ترس بینندگانش دست بگذارد. او میخواهد سفرهی شکنجهاش را در خانهی شخصیت اصلیاش پهن کند. جایی که همهی ما فکر میکنیم امنترین مکان دنیاست و حداقل کسی نمیتواند در خانهی خودمان به ما آسیب بزند. این وسط، او میخواهد کمی هم به هجو جامعه و فرهنگ فیسبوک بپردازد و مقداری هم دربارهی این حقیقت که جامعهی متمدنی که در آن زندگی میکنیم دروغی بیش نیست، حرف بزند. که البته این پیامهای زیرمتنی به خاطر فیلمنامهی کمپشت فیلم به چیزی فراتر از پیامدهی سریالهای صدا و سینمای خودمان نمیرود!
اما آخه کدام بچهی خوبی برای به چالش کشیدن شدن از لحاظ فکری سراغ فیلمهای راث میرود. او اگر بتواند یک بیمووی تنشزای خالی بدون نان اضافه هم تحویلمان دهد، ما کاملا راضی میشویم. خب، مشکل اصلی فیلم از همینجا پدیدار میشود. «تق،تق» امیدوارکننده و عالی شروع میشود. یعنی نیمهی اول فیلم همان چیزی است که از یک تریلرِ آزاردهندهی ذهنی انتظار دارید. اما به محض اینکه وارد نیمهی دوم فیلم میشویم، انگار قدم در دنیای دیگری گذاشتهایم. به جای ادامهی همان لحظاتِ دلهرهآور و ترسهای زیرپوستی، با هرجومرجِ دیوانهواری روبهرو میشویم که توسط تعدادی صحنهی تکراری از شکنجه و خرابی ادامه پیدا میکنند و همین باعث میشود تا وقتی به پایانبندی ضداوج فیلم رسیدیم، به جای اینکه تمام صبرمان، منفجر شود، از دیدن کپی دستدومی از فیلمهای بهتر این سبک ناامید شویم.
اما فیلم یک کیانو ریوز دارد که هدف تمام اتفاقات جنونآمیزی است که روانهی او میشود. او ایوان نام دارد و آرشیتکت ظاهرا موفقی است که در یک خانهی مینیمالیستی زیبا که با اشیای هنری رنگارنگ پُر شده است، همراه با همسر، پسر و دخترش زندگی میکند. راث حالوهوای زندگی ایوان را طوری پیریزی میکند که باعث میشود از خودمان بپرسیم چه چیزی ممکن است این خانوادهی کامل و فوقالعاده را به هم بریزد. راث همواره عادت دارد در فیلمهایش از روشنترین لحظات به تاریکترین لحظات حرکت کند. بنابراین، وقتی در شروع فیلم این خانواده بهطرز غیرممکنی بینقص به تصویر کشیده میشوند، میدانیم که او قرار است خیلی زود این مجسمهی درخشانِ سعادت و خوشبختی را بردارد و با بیرحمی تمام زیر چکشهای متوالیاش خرد و خاک شیر کند.
نیمهی اول فیلم همان چیزی است که از یک تریلرِ آزاردهندهی ذهنی انتظار دارید
درحالی که همسر و بچههای ایوان در تعطیلات آخرهفته به سر میبرند، او سرش به کار خودش گرم است و موسیقی گوش میدهد. تا اینکه تق تق صدای در بلند میشود. بیرون زیر رگبار شدید باران، دو دختر خیس و خندان به اسمهای جنسیس و بل ایستادهاند. این خانمها که ظاهرا برای رسیدن به مهمانیشان به آدرسی اشتباهی آمدهاند، از اخلاق شوالیهوارانهی ایوان سوءاستفاده کرده و راه خودشان را به داخل خانه باز میکنند. خلاصه پروسهی اغوای ایوان توسط این دو و فرار ناموفق او ادامه پیدا میکند و در این میان، کیانو ریوز بیچاره نمیداند که ناخواسته در فیلم چه کسی نقش اصلی را دارد. چون حتما میدانید که حتی نئو هم نمیتواند از دست راث قسر در برود!
اگرچه این تنظیمات داستانی با کارهای قبلی راث تفاوت دارد، اما «تق،تق» در زمینهی برانگیزنده بودن و حرکت بر محور مجازات پروتاگونیست، هیچ فرقی با هیچکدام از فیلمهای قبلی این کارگردان ندارد. با این همه، تعداد کم کاراکترها و تک لوکیشن بودن فیلم باعث میشود تا کارگردان مجبور به صرف دقت و ظرافت بیشتری نسبت به کارهای گذشتهاش شود. همین که بتوان فیلم را در محیطی محدود بدون اینکه دست به هرکاری زد جذاب نگه داشت، کار سختی است. بهترین لحظات فیلم زمانی است که راث طبق معمول نیم ساعت ابتدایی فیلم را به مقدمهچینی و بالا بردن انتظار تماشاگر اختصاص میدهد. شاید بخش «مقدمهچینی» همیشه از ضعیفترین بخشهای فیلمهای راث بوده، اما در «تق،تق» فصل طولانی اغوای جنسیس و بل، دیالوگهایی که بین آنها رد و بدل میشود، کمدی ناراحت، موقعیت معذبکنندهای که ایوان در آن گرفتار شده و استفادهی هوشمندانه از شمارش معکوسِ اپلیکیشن تاکسی، فیلم را به طبیعت کلاستروفوبیک و اعصابخردکنی که راث خواسته به آن دست پیدا کند، میرساند. جابهجایی ایوان از این صندلی به آن صندلی برای دوری از دخترها که هیچوقت موفقیتآمیز نیست، او را به عنوان گمشدهای در هزارتوی بیانتهایی رنگآمیزی میکند که همیشه به در بسته میخورد.
اما متاسفانه فردا صبح، با تغییر جنسیس و بل از دخترانی مرموز به بچههای بیشفعالی که آرام و قرار ندارند، فیلم با تغییر لحن بزرگی روبهرو میشود که توی ذوق میزند. به این ترتیب، «تق،تق» خیلی راحت تنها ویژگیاش را از دست میدهد و تبدیل به کپی بدی از «بازیهای بامزه»ی میشائل هانکه میشود. برخلاف مهمانان ناخواندهی گلفبازِ «بازیهای بامزه» که از اول تا آخر فیلم در قالب شخصیت مرموز و غیرقابلپیشبینیشان باقی میمانند، جنسیس و بل ناگهان طوری دست به دیوانهبازی میزنند که به جای تهدیدبرانگیز بودن، همچون دوتا بچهی سمج و تخس که از سر و کول آدم بالا میروند، آزاردهنده میشوند.
البته اینجا تقصیر عملکرد ضعیف راث در تنشآفرینی هم است که باعث شده مشکلات فیلمنامه بیشتر حس شود. همانند «بازیهای بامزه»، فیلم، ایوان را در موقعیت شکستهای متوالی در تلاش برای فرار قرار میدهد. اما اگر آنجا کارگردان اجازه میداد ما حداقل برای مدتی به رهایی قهرمانانمان امیدوار باشیم و در موفق شدن یا نشدن آنها در شک و تردید و اضطراب قرار بگیریم، در «تق،تق» راث بدون ایجاد کشمکش و خرج ذرهای خلاقیت، نه یک بار، بلکه بارها سعی میکند کاراکترش را در موضع ضعف و بدبختی قرار دهد، اما خیلی طول نمیکشد که تماشاگر دست داستان را جلوتر از موعد میخواند و پایانش را پیشبینی میکند. از همین رو، پایانبندی فیلم فاقد آن ضربه و شوکی که است که باید داشته باشد. «تق،تق» میتوانست به اثر ویژهای در کارنامهی الی راث تبدیل شود. فیلم اگرچه در برای مدتی به سوی تحقق این هدف و تبدیل شدن به یک تریلر شکنجهمحور باکلاس قدم برمیدارد، اما ناگهان افسار از کف میدهد و با از دست دادن هوشمندیاش، به یکی دیگر از فیلمهای بیمغز و یکبارمصرفِ راثی نزول میکند.
تهیه شده در زومجی