گزارش باکس آفیس: صدرنشینی بیگانه جدید ریدلی اسکات و تبدیل دیو و دلبر به دهمین فیلم پرفروش تاریخ
برای دانلود ویدیو از سایت آپارات اقدام کنید | تماشا در یوتیوب
مهمترین تازهاکران این هفته «بیگانه: کاوننت» (Alien: Covenant) است. جدیدترین ساختهی ریدلی اسکات که به عنوان دنبالهی «پرومتئوس» (Prometheus) و پیشدرآمد «بیگانه» عمل میکند، اکرانش را برخلاف چیزی که ممکن است طرفداران انتظار داشتند، طوفانی آغاز نکرد و با کسب ۳۶ میلیون دلار به زور صدر جدول باکس آفیس را به نام خودش زد. نکتهی جالب ماجرا این است که افتتاحیهی «کاوننت» نه تنها پایینتر از افتتاحیهی ۵۱ میلیون دلاری «پرومتئوس» قرار میگیرد (که قابلانتظار بود)، بلکه کمتر از افتتاحیهی ۳۸/۲ میلیون دلاری «بیگانه علیه غارتگر» در سال ۲۰۰۴ هم است. البته قابلذکر است که قبل از «پرومتئوس»، ساختهی پُل اندرسون با ۱۷۲ میلیون دلار درآمد جهانی، پرفروشترین قسمتِ این مجموعهی سابقهدار محسوب میشد. خب، دلایل مختلفی برای اینکه تحلیلگران انتظار نداشتند که افتتاحیهی «کاوننت» از رکوردِ «پرومتئوس» عبور کند وجود دارد. مهمترین دلیلش این است که هیچوقت استودیوی فاکس به اندازهی «پرومتئوس» با «کاوننت» به عنوان یک رویداد سینمایی رفتار نکرد. «پرومتئوس» قبل از عرضه در هالهی غلیظی از راز و رمز و انتظار احاطه شده بود. نه تنها ریدلی اسکات پس از مدتها قرار بود به مجموعهای که توسط خودش آغاز شده بود برگردد، بلکه فیلم بودجهی بزرگی برای فیلمی در آن ژانر داشت و همچنین با حماسهی علمی-تخیلی/ترسناکی بزرگسالانهای طرف بودیم که قصد داشت از زاویهی تازهای به اسطورهشناسی دنیای «بیگانه» بپردازد. این در حالی بود که آن فیلم ادریس آلبا و شارلیز ترون را در نقشهای اصلی داشت. برخلاف «کاوننت» که اگرچه بازیگران بااستعدادی دارد، اما هیچکدام از آنها دارای قدرت ستارهای نیستند. بله، مایکل فاسبندر هم در این زمینه در کنار بقیهی بازیگران کمتر شناختهشدهتر فیلم قرار میگیرد. چون خیلی وقت است که فیلمهای فاسبندر فاقد از خوب و بد بودنشان، در گیشه یا ناامیدکننده ظاهر میشوند یا شکست میخورند.
مسئلهی بعدی این است که مجموعه «بیگانه» برندِ سابقهدار و کلاسیکی است که بیشتر مورد تحسین و بررسی قرار میگیرد، تا اینکه عموم مردم برای تماشای آنها هیجانزده باشند. بهطوری که اگر از «بیگانه علیه غارتگر» فاکتور بگیریم، از زمان «بیگانهها»ی جیمز کامرون در سال ۱۹۸۶ تاکنون، ما هیچ فیلمی با عنوان «بیگانه» نداشتهایم که بهطور جهانی مورد توجه قرار بگیرد و به موفقیت بیچون و چرایی در گیشه تبدیل شود. حتی میتوان گفت یکی از دلایل مهم دستیابی «پرومتئوس» به چنان فروشی (۱۲۶ میلیون در خانه/۴۰۳ میلیون در دنیا) به خاطر این بود که آن فیلم به عنوان یک علمی-تخیلی/ترسناک اورجینال که ارتباط ضعیفی با سری «بیگانه» دارد بازاریابی شد. درست برخلاف «کاوننت» که بازگشت ریدلی اسکات برای ساخت یک بیگانهی اولد-اسکولِ جدید را توی بوق و کرنا میکرد. فاکس «کاوننت» را به عنوان یک «بیگانه»ی اولد-اسکول برای طرفدارانِ سرسخت و خورهی مجموعه بازاریابی کرد که خب، طبیعتا چنین فیلمی برای عموم سینماروها که به اندازهی بقیه «بیگانه»ها را ستایش نمیکنند، جذاب نیست.
خبر خوب این است که فاکس ۹۷ میلیون دلار خرج ساخت «کاوننت» کرده که در مقابلِ بودجهی ۱۳۰ میلیون دلاری «پرومتئوس» قرار میگیرد. پس، بودجهی «کاوننت» که ۲۵ درصد کمتر از فیلم قبلی است، یعنی این فیلم میتواند کمتر از «پرومتئوس» بفروشد، اما کماکان سود کند. ناگفته نماند که این فیلم تا حالا ۳۰ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار هم از بازارهای خارجی کسب کرده. این یعنی مجموع فروش جهانی فیلم ۸۱ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار است. «کاوننت» نقدهای مثبت و متوسطی از منتقدان دریافت کرده است و هنوز میتواند در کشورهای خارجی به پیروزی دست پیدا کند. اگر «کاوننت» فروشی شبیه به «پرومتئوس» داشته باشد، درآمد خانگی نهایی ۸۸ میلیون دلاری آن قابلپیشبینی است. اما اگر عملکردی شبیه به «بیگانه علیه غارتگر» داشته باشد، درآمد ۷۶ میلیون دلاری آن پیشبینی میشود که «کاوننت» را پشت سر «پرومتئوس» (۱۲۶ میلیون دلار)، «بیگانهها» (۸۶ میلیون) و «بیگانه» (۷۸ میلیون)، در ردهی چهارم پرفروشترین فیلمهای مجموعه قرار خواهد داد. دوباره باید تاکید کرد که این ارقام بههیچوجه به معنی شکست مفتضحانهی «کاوننت» نیستند. مخصوصا اگر فیلم خارج از آمریکای شمالی مورد استقبال قرار بگیرد. تحلیلگران فروش جهانی نهایی ۳۰۰ میلیونی این فیلم را پیشبینی میکنند که اصلا ناامیدکننده نیست. بلکه فقط به این معناست که نباید بودجههای بزرگی صرف این قبیل فیلمها شود. بالاخره این مجموعه هشت قسمتی هماکنون بزرگترین سری ترسناک سینما محسوب میشود و تا بعد از اتمام کار «کاوننت» به مجموع درآمد جهانی یک میلیارد و نیم میلیون دلار دست پیدا خواهد کرد.
دومین اکران گستردهی جدید هفته «همهچیز، همهچیز» (Everything, Everything)، ساختهی استلا مگی است که اکرانش را با رقم امیدوارکننده اما نه چندان فوقالعادهای شروع کرد. محصول ۱۰ میلیون دلاری کمپانی برادران وارنر و امجیام، ۱۲ میلیون دلار به عنوان افتتاحیه کسب کرد. این فیلم که با هدف جذب نوجوانان بازاریابی شده، اگرچه نقدهای متوسط و رو به منفیای دریافت کرده، اما میانگین امتیاز تماشاگران به آن A منفی بوده است. با اینکه این رقم افتتاحیهی معرکهای نیست، اما خیلی نزدیک به افتتاحیهی ۱۵ میلیون دلاری «اگر بمانم» (If I Stay) است تا افتتاحیههای ۴/۶ و ۴/۷ میلیون دلاری «پیش از اینکه سقوط کنم» (Before I Fall) و «مرز ۱۷ سالگی» (The Edge of Seventeen). و در فضایی که اکران فیلمهای غیربلاکباستری خیلی فاصلهدار هستند، فروش ۱۲ میلیونی یک درام عاشقانهی ۱۰ میلیونی چیزی جز پیروزی نیست. شاید بگویید همهاش به خاطر این این است که «همهچیز، همهچیز» برخلاف دوتای قبلی، توسط استودیوی بزرگی منتشر شده است. اما نباید فراموش کنیم همین ماه گذشته بزرگ بودن استودیو هیچ کمکی به «فراموشناشدنی» (Unforgettable) نکرد. افتتاحیهی ۴۸ میلیون دلاری «شوم بختی ما» (The Fault in Our Stars) هم اتفاق منحصربهفردی بود که هرروز شاهدشان نیستیم. در نهایت مهم نیست آیا «همهچیز، همهچیز» عملکردی شبیه به «من پیش از تو» (Me Before You) یا «مرز ۱۷ سالگی» دارد یا «شهرهای کاغذی» (The Paper Towns) یا «پیش از اینکه سقوط کنم»، در هر صورت فروش نهایی فیلم چیزی دور و اطراف ۳۰ تا ۳۷ میلیون دلار خواهد بود. پس، بله این نتیجهی موفقیتآمیزی است و فیلم حتی این پتانسیل را دارد که از کشورهای خارجی هم پول خوبی به جیب بزند.
فاکس در واقع این هفته دوتا اکران جدید داشت. وقتی که آنها زمان اکران «بیگانه: کاوننت» را از آگوست به می تغییر دادند، برای جلوگیری از اکران «خاطرات یک بیعرضه: مسافت طولانی» (Diary of a Wimpy Kid: The Long Haul) در یک روز با «کاوننت» به خودشان زحمت ندادند. البته که فاکس قبلا با «فرقهی اساسین» (Assassin’s Creed) و «چرا اون؟» (Why Him) نشان داده بود که هر از گاهی دست به این کارها میزند، اما روی هم رفته این خبر بدی برای «خاطرات یک بیعرضه» بود. چهارمین فیلم سری که در واقع نقش ریبوت این مجموعه را بازی میکند، توسط کارگردان دو قسمت قبلی ساخته شده است؛ مجموعهای که زمانی خیلی موفق بود. سه فیلم اول این سری با بودجههای ۱۵ تا ۲۲ میلیون دلاریشان، دور و اطرافِ ۷۵ میلیون دلار در دنیا فروختند. اما ریبوت بیدلیل و غیرلازم این سری با بازیگران جدیدی که ظاهرا به عصبانیتِ طرفداران منجر شده و نقدهای افتضاحی دریافت کرده است، موفق به کسب ۷ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار بیشتر نشده است. در مقایسه باید گفت این رقمی است که فیلمهای قبل در روز اول اکرانشان به دست میآوردند و همچنین افتتاحیهی آخرهفتهی سه فیلم اول به ترتیب ۲۱، ۲۳ و ۱۴ میلیون دلار بودند که به درآمد خانگی نهایی ۶۴، ۵۶ و ۴۹ میلیون دلار ختم شدند.
در زمینهی فروش فیلمهای قدیمی جدول بگذارید از «نگهبانان کهکشان: جلد ۲» (Guardians of the Galaxy Vol. 2) شروع کنیم که با کسب ۳۵ میلیون دلار، با اختلاف اندکی قافیه را به «بیگانه: کاوننت» باخت. «نگهبانان کهکشان ۲» بعد از ۱۷ روزی که از اکرانش میگذرد، ۳۰۱ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار در امریکای شمالی فروخته است. این فیلم همچنین ۴۳۰ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار هم از کشورهای خارجی به دست آورده و به مجموع درآمد جهانی ۷۳۲ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار دست یافته است. تحلیلگران پیشبینی میکنند فیلم تا پایان هفتهی بعد از مرز ۸۰۰ میلیون دلار عبور خواهد کرد تا به اولین فیلم غیرآیرنمنی دنیای سینمایی مارول تبدیل شود که به چنین دستاوردی دست پیدا کرده است. فیلم احتمالا کارش را با ۹۰۰ میلیونی شدن به پایان خواهد رساند که هرجوری حساب کنیم موفقیت بزرگی برای این دنباله محسوب میشود. این در حالی بود که کمدی «ربودهشدگان» (Snatched) هفتهی دوم غیرقابلتعریفی را سپری کرد و با ۶۱ درصد افت فروش و کسب ۷ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار در ردهی چهارم جدول قرار گرفت. این یعنی کمدی ۴۲ میلیون دلاری ایمی شومر و گلدی هان بعد از ۱۰ روزی که از اکرانش میگذرد، ۳۲ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار فروخته و احتمالا کارش را با کسب ۵۰ میلیون دلار به سرانجام خواهد رساند. در حال حاضر این فیلم فقط در صورتی موفق محسوب میشود که اکران خوبی در کشورهای خارجی داشته باشد.
اکشن فانتزی «شاه آرتور: افسانهی شمشیر» (King Arthur: Legend of the Sword)، اولین شکست تابستان ۲۰۱۷ که در طول هفتهی گذشته سروصدای بزرگی به راه انداخت، در جایگاه ششم جدول آخرهفته قرار گرفته است. ساختهی ۱۷۵ میلیون دلاری گای ریچی در دومین هفتهی اکرانش با ۵۵ درصد افت فروش مواجه شد، ۶ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار فروخت و به درآمد غمانگیزِ ۱۰ روزهی ۲۷ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار دست پیدا کرد. با این وضعیت، تحلیلگران فکر میکنند اگر فیلم بتواند به ۴۵ میلیون دلار درآمد خانگی دست پیدا کند، باید کلاهش را بالا بیاندازد. با وجود ۹۳ میلیون دلاری که این فیلم تا حالا در سرتاسر دنیا فروخته، بهترین اتفاق ممکن این است که فیلم کارش را با ۱۷۵ دلار به پایان برساند. وارنر باید خدا را شکر کند که خانم واندر وومن تا چند هفتهی دیگر آنها را از وضعیت بدی که در آن گرفتار شدهاند نجات دهد! «سریع و خشمگین ۸» (The Fate of the Furious) مبلغ ۳ میلیون و ۱۷۳ هزار دلار دیگر در ششمین هفتهی اکرانش فروخت و به مجموع درآمد خانگی ۲۲۰ میلیون دلار دست پیدا کرد. راستی، «سریع و خشمگین ۸» هماکنون ۹۹۲ میلیون دلار در کشورهای خارجی فروخته و به مجموع جهانی یک میلیارد و ۲۱۳ میلیون دلار دست پیدا کرده است. این رقم «سریع و خشمگین ۸» را در جایگاه دوازدهم پرفروشترین فیلمهای دنیا قرار میدهد.
تمام اینها در حالی بود که «دیو و دلبر» (Beauty and the Beast) در هفتهی دهم اکرانش به دستاورد جدیدی دست پیدا کرد. فیلم این آخرهفته ۲ میلیون و ۴۰۳ هزار دلار به دست آورد و به مجموع درآمد خانگی ۴۹۷ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار دست پیدا کرد. احتمالا فیلم تا هفتهی آینده از مرز ۵۰۰ میلیون هم عبور میکند. «دیو و دلبر» تا حالا یک میلیارد و ۲۲۱ میلیون دلار درسرتاسر دنیا فروخته که آن را در ردهی دهم جدول پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما قرار میدهد. «دیو و دلبر» برای رسیدن به این جایگاه درآمد یک میلیارد و ۲۱۴ میلیون دلاری «آیرنمن ۳» را پشت سر گذاشته است. هدف بعدی این فیلم درآمد یک میلیارد و ۲۷۶ میلیون دلاری «یخزده» (Frozen) است که کارشناسان امکان وقوع آن را خیلی پایین میدانند. در حال حاضر پنجتا از ۱۰ فیلم این جدول، متعلق به استودیوی دیزنی میشوند.
در ادامه میتوانید جدول ۱۰ فیلم پرفروش باکس آفیس را مشاهده کنید:
جدول ۱۰ فیلم برتر هفته
۱ | Alien: Covenant | ۳۶ میلیون دلار |
۲ | Guardians of the Galaxy Vol. 2 | ۳۵ میلیون دلار |
۳ | Everything, Everything | ۱۲ میلیون دلار |
۴ | Snatched | ۷/۶ میلیون دلار |
۵ | Diary of a Wimpy Kid: The Long Haul | ۷/۲ میلیون دلار |
۶ | King Arthur: Legend of the Sword | ۶/۸ میلیون دلار |
۷ | The Fate of the Furious | ۳/۱ میلیون دلار |
۸ | The Boss Baby | ۲/۸ میلیون دلار |
۹ | Beauty and the Beast | ۲/۴ میلیون دلار |
۱۰ | How to be a Latin Lover | ۲/۲ میلیون دلار |
نگاهی به برخی فیلمهای تازهاکرانشدهی این هفته:
بیگانه: کاوننت
Alien: Covenant
مجموعهی «بیگانه» راه پرپیچ و خمی را پشت سر گذاشته است. از دوتا از مهمترین فیلم های علمی تخیلی/ترسناک/اکشنِ سینما شروع به کار کردند و به چیزهای عجیب و غریبی مثل «غارتگر علیه بیگانه» رسیدند. ریدلی اسکات بعد از کارگردانی اولین «بیگانه» در سال ۱۹۷۹، بالاخره در سال ۲۰۱۲ تصمیم گرفت تا با ایدههای تازهای «بیگانه» را به روزهای اوجش برگرداند و به مجموعهی پرطرفدار و مهمی که لیاقتش را دارد و در طول سالها از آن سلب شده بود برساند. نتیجه «پرومتئوس» بود که به عنوان پیشدرآمد دنیای «بیگانه» فیلم هیجانآور و تاملبرانگیزی بود، اما کامل نبود. یا همانطور که از عنوانش هم میشد حدس زد، «بیگانه» نبود. پس طرفداران سینمای اسکات و زنومورفها منتظر بودند حالا که این کارگردان سری جدید را با «پرومتئوس» پیریزی کرده است، یک «بیگانه»ی تمامعیار تحویلمان بدهد و همهچیز خبر از این موضوع میداد. از یک کاراکتر اصلی زن که قرار است جای خالی الن ریپلی را پر کند گرفته تا حضور پررنگ و بیرحمانهی زنومورفها در داستان. اما آیا انتظارات بالای طرفداران برای دریافت یک «بیگانه»ی واقعی بعد از دههها دندان روی جگر گذاشتن جواب داده است؟ تقریبا اکثر منتقدان باور دارند که «کاوننت» یکی از بهترین دنبالههای این مجموعه است و وحشت کیهانی گذشتهی این مجموعه را دوباره زنده میکند.
منتقد سایت راجر ایبرت که خیلی از فیلم راضی است مینویسد: «"کاوننت" یکی از بهترین فیلمهای کارگردانی شده توسط اسکات و یکی از سرگرمکنندهترینشان است. نه تنها به این دلیل که او در حال کار کردن در چارچوب ژانرِ علمی-تخیلی عظیم است که از زمان استنلی کوبریک تاکنون بهتر از هرکس دیگری آن را انجام میدهد، بلکه به نظر میرسد اسکات از درون آن احساس و کوبندگی خالصی بیرون میکشد؛ همچون یک سمفونی آتش و خون و شاعرانگی و شوک». جیمز براردینلی از ریلویوز که سه ستاره به فیلم داده میآورد: «فیلم در بهترین لحظاتش یادآور مورمورکنندگی و تنش "بیگانه" است. در بدترین لحظاتش به همان پرمدعاییای دچار میشود که بعضیوقتها "پرومتئوس" را از مسیر اصلیاش منحرف میکرد... اگرچه فیلم در مقایسه با قسمت اول در سطح پایینتری قرار میگیرد، اما کسانی که در فیلمهای "بیگانه" به دنبال خون و خونریزی و اکشن هستند، "کاوننت" را رضایتبخشتر از "پرومتئوس" پیدا خواهند کرد. آنهایی هم که تلاشهای "پرومتئوس" را برای تزریق علمی-تخیلی سخت به دنیای "بیگانه" دوست داشتند، ممکن است ناامید شوند». نویسندهی سن فرانسیسکو کرانیکل که فیلم را دوست دارد در نقدش میآورد: «از خیلی از جهات، جدیدترین قسمت سری "بیگانه" یک فیلم ترسناک مرسوم است. فیلم آرام آغاز میشود و با اولین سرنخ یافت شده از مشکل، به مرور به تنشاش میافزاید و به نبرد مرگ و زندگی نفسگیری در پایان ختم میشود. اما فرم سینمایی زیبای آن و توجهاش به افسردگیهای دوران مدرن آن را به فیلم غیرمعمولی تبدیل میکند». امتیاز متاکریتیک این فیلم ۶۶ است.
همهچیز، همهچیز
Everything, Everything
درام عاشقانهی «همهچیز، همهچیز» به کارگردانی استلا مگی که براساس رمانی از نیکولا یون ساخته شده، به یک رابطهی غیرمعمول میپردازد: چه میشد اگر نمیتوانستید هیچچیزی در دنیای بیرون را لمس کنید؟ چه میشد اگر هرگز نمیتوانستید هوای تازه بیرون را تنفس کنید یا گرمای نور خورشید را بر پوستتان حس کنید؟ چه میشد اگر همیشه بین شما و کسی که دوستش دارید فاصله وجود داشت؟ «همهچیز، همهچیز» به داستان زندگی مدی (آماندلا استنبرگ)، دختر باهوش، کنجکاو و رویاپردازِ ۱۸ سالهای میپردازد که به خاطر بیماریاش نمیتواند محیط محافظتشدهی خانهشان را ترک کند. اما این جلوی او و اُلی، پسر همسایه را برای ابراز عشقشان به یکدیگر نمیگیرد. مدی در آرزوی تجربهی دنیای بیرون است و رابطهی فاصلهدارش با اُلی از طریق اساماس و پشت شیشه، به عشق عمیقی بین آنها منجر میشود و در نتیجه این دو تصمیم میگیرد تا برای در کنار هم بودن، ریسک بزرگی کنند.
نویسندهی نیویورک تایمز که از فیلم راضی است مینویسد: «"همهچیز، همهچیز" با وجود یک جفت بازیگرِ جذاب و یک داستان سرراست دربارهی قدرت فایق آمدن عشق بر مشکلات، تمام لازمههای حیاتی برای جذب مخاطبان هدفش را که دختران نوجوان هستند، دارد. البته بقیه هم ممکن است خیلی از آن لذت ببرند». جیمز براردینلی که سه ستاره به فیلم داده میآورد: «فیلمی که با ایدهی درگیرکنندهای آغاز میشود و کار خوبی در پرداخت آن انجام میدهد، در پردهی آخر از هم میپاشد و به نقطهی اوجی میرسد که به حدی غیرمتقاعدکننده است که نمیتوان چیزی را که فیلمسازان میخواهند بگویند باور کرد... جدا از مشکلات روایی فیلم در زمینهی پایانبندی، واضحترین کمبودهای "همهچیز، همهچیز" مربوط به عدم شکیباییاش میشود. شاید به خاطر اینکه مخاطبان هدف چنین فیلمهایی به عاشقانههای آرامسوز عادت ندارند. در نتیجه فیلم خود را موظف میداند تا همهچیز را با عجله جلو ببرد. پس به جای اینکه فیلم اجازه بدهد احساساتِ تجربه شده توسط مدی و اُلی بهطور طبیعی صورت بگیرند، آنها را بر شخصیتهایش تحمیل میکند». امتیاز متاکریتیک این فیلم ۵۲ است.
نظرات