گزارش باکس آفیس: Thor: Ragnarok گیشه ها را درنوردید

سه‌شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۶ - ۱۹:۰۱
مطالعه 15 دقیقه
Thor: Ragnarok
در گزارش باکس آفیس این هفته درباره‌ی عملکرد فیلم Thor: Ragnarok و دیگر فیلم‌های پرفروش آمریکای شمالی صحبت می‌کنیم.
تبلیغات

گزارش باکس آفیس این هفته را با «ثور: راگناروک» (Thor: Ragnarok) شروع می‌کنیم که کارش را با کسب رقم فوق‌العاده‌ی ۱۲۱ میلیون دلار از سه روز اول اکرانش در آمریکای شمالی آغاز کرد. رقمی که آن را پشت سر افتتاحیه‌ی ۱۷۴ میلیون دلاری «دیو و دلبر» (Beauty and the Beast)، افتتاحیه‌ی ۱۴۶ میلیون دلاری «نگهبانان کهکشان ۲» (Guardians of the Galaxy 2) و ۱۲۳ میلیون دلاری «آن» (It) در رده‌ی چهارم بهترین افتتاحیه‌های سال ۲۰۱۷ قرار می‌دهد. از آنجایی که انتظار می‌رود «جاستیس لیگ» (Justice League) و «جنگ ستارگان: آخرین جدای» (Star Wars: The Last Jedi) افتتاحیه‌های بزرگ‌تری نسبت به این داشته باشند، پس احتمالا «راگناروک» سال ۲۰۱۷ را با قرار گرفتن در رده‌ی ششم بهترین افتتاحیه‌های سال به پایان خواهد رساند. اما حتی با این وجود نیز با آمار قابل‌توجه‌ای از سوی این فیلم طرف هستیم. اول از همه به خاطر اینکه افتتاحیه‌ی «راگناروک» ۴۱ درصد بهتر از افتتاحیه‌ی ۸۵ میلیون دلاری «ثور: دنیای تاریک» (Thor: Dark World)‌ و «دکتر استرنج» (Doctor Strange) است. همچنین رشد فروش «راگناروک» با رشد فروش «کاپیتان آمریکا: اولین انتقام‌جو» (۶۵ میلیون دلار) نسبت به «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» (۹۵ میلیون دلار) برابر است و تقریبا به بزرگی رشد ۵۵ درصدی افتتاحیه‌ی «نگهبانان کهکشان» (۹۴ میلیون دلار) نسبت به «نگهبانان کهکشان ۲» (۱۴۶ میلیون دلار) است. قابل‌ذکر است که این رشد فروش به‌طرز قابل‌توجه‌ای بهتر از رشد فروش ۲۵ درصدی «مرد آهنی ۲» نسبت به «مرد آهنی»، رشد فروش ۳۰ درصدی «بتمن علیه سوپرمن» نسبت به «مرد پولادین» و رشد ۳۶ درصدی «مرد آهنی ۳» در مقایسه با «مرد اهنی ۲» است.

خب، اگر «راگناروک» عملکردی شبیه به «دکتر استرنج» داشته باشد، اکرانش در خانه را با کسب ۳۳۱ میلیون دلار به پایان می‌رساند که در طرف پیش‌بینی‌های بالای تحلیلگران قرار می‌گیرد و اگر شبیه به «ثور: دنیای تاریک» ظاهر شود، ۲۹۲ میلیون دلار خواهد فروخت. از آنجایی که دو هفته‌ی دیگر «جاستیس لیگ» روی پرده خواهد رفت، پیش‌بینی می‌شود که فروش خانگی نهایی «راگناروک» چیزی بین این دو عدد باشد. همچنین اگر فیلم بتواند به ۳۰۰ میلیون دلار فروش خانگی دست پیدا کند، به سومین فیلم مارول در امسال تبدیل می‌شود که چنین مرزی را پشت سر می‌گذارد و چهارمین فیلم کامیک‌بوکی سال از ۵ فیلمی که داشتیم خواهد بود که به چنین دستاوردی دست پیدا کرده است. خلاصه مارول باز دوباره با «راگناروک» نشان داد که می‌تواند فیلم‌های مستقلش را برای مدت‌های طولانی سرحال و برای طرفدارانش جذاب نگه دارد. اینکه فیلمی مثل «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (Captain America: Civil War) که حکم نیمه‌اونجرزی با محوریت درگیری ابرقهرمانان و حضور مرد عنکبوتی و بلک پنتر را داشت این‌‌قدر بهتر از «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» بفروشد قابل‌درک است، اما فراموش نکنیم که امثال «مرد آهنی ۳» و «نگهبانان کهکشان ۲» که این‌قدر موفق ظاهر شدند فقط دنباله‌های معمولی قسمت‌های قبلی بودند. «راگناروک» هم کاملا فیلمی با محوریت ثور است که حالا شامل کاراکترهایی مثل هالک و والکیری و دیگران نیز می‌شود و هیچ نقش بزرگ‌تری به جز سومین قسمت مجموعه‌ی «ثور» ندارد. اگرچه قبل از اکران فیلم حرف‌های زیادی درباره‌ی اینکه «راگناروک» قرار است به فیلم دگرگون‌کننده‌ای در حد «سرباز زمستان» برای دنیای سینمایی مارول تبدیل شود شنیده می‌شد، اما منتقدان باور دارند که «راگناروک» فیلمی کاملا ثورمحور است که تقریبا هیچ کاری با ماجرای بزرگ‌تر دنیای مارول ندارد. «راگناروک» درست مثل «مرد آهنی ۳» و قسمت اول «ثور» قبل از هر چیز در چارچوب مجموعه خودش فعالیت می‌کند و به کاراکترهای خودش کار دارد. در نتیجه باز دوباره تمام استودیوها و تهیه‌کنندگانی که می‌خواهند موفقیت دنیای سینمایی مارول را تکرار کنند باید چشمانشان را باز کنند و ببینند که این فیلم‌ها چقدر مستقل هستند و یکی از دلایل موفقیتشان این است که خودشان را در درگیر مقدمه‌چینی فیلم‌های آینده و دنیاسازی‌های حوصله‌سربر نمی‌کنند.

2017-11-8205bd29-b949-49a0-b4bb-6e33fd372682

حالا دنیای سینمایی مارول به نقطه‌ای رسیده است که کاراکترها برای تماشاگران اهمیت دارند و ارتباط تمام فیلم‌ها با یکدیگر فقط مزیتی است که در اولویت دوم قرار می‌گیرد. اتفاقی که در رابطه با خیلی از استودیوهایی که می‌خواهند دنیاهای سینمایی خودشان را راه بیاندازند برعکس است. اشتباه نکنید. داشتنِ دنیای سینمایی برای تجارتی پربارتر بد نیست، اما مسئله این است که نباید همه‌چیز به «دنیای سینمایی» ختم شود، بلکه ارتباط بین فیلم‌ها در یک دنیای مشترک باید فقط تبدیل به «یکی» از ویژگی‌های مجموعه‌تان شود. بنابراین اگرچه حتما فیلم مستقل جدید «مرد عنکبوتی» به تنهایی می‌توانست به موفقیت خوبی در تابستان امسال دست پیدا کند، اما همین که «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» در دنیای سینمایی مارول جریان داشت کاری کرد تا به ۸۸۰ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کند. یا مثلا اگرچه ایده‌ی حضور جف گلدبلوم در قالب یک مافیای بین‌کهکشانی، کیت بلانشت در قالب الهه‌ی مرگ و تسا تامپسون به عنوان یک وایکینگ خفنِ فضایی برای هر فیلمی هیجان‌انگیز است، اما گردهمایی تمام اینها در یکی از فیلم‌های دنیای سینمایی مارول، جذابیتشان را به‌طرز قابل‌توجه‌ای بالاتر می‌برد. اینها به‌علاوه‌ی ثور و لوکی که همین الانش پرطرفدار هستند، نقش پررنگ‌تر هالک و حال و هوای شوخ و شنگ و دهه‌ی هشتادی فیلم، همه و همه باعث شد تا «راگناروک» هنوز هیچی نشده ۴۲۷ میلیون دلار در دنیا بفروشد.

به عبارت دیگر مارول در زمینه‌ی اضافه کردن ویژگی‌های جدید به دنباله‌هایش به استادی رسیده است. آنها فقط دنباله‌سازی نمی‌کنند، بلکه سعی می‌کنند هر دنباله را به تجربه‌ی متفاوتی نسبت به قبلی تبدیل کنند. آنها دنباله‌های «کاپیتان آمریکا» را به اپیزودهای اتفاقات اصلی دنیای سینمایی مارول اختصاص دادند و از فیلم‌هایی که بین آنها منتشر شدند برای معرفی کاراکترهای جدید استفاده کردند. بنابراین سروکله‌ی انت‌من در «جنگ داخلی» پیدا شد و دکتر استرنج در «ثور: راگناروک» ظاهر شد. این در حالی است که مارول با تغییر ژانر فیلم‌هایش و استفاده از کاراکترهایش مثل مهره‌های شطرنج برای هرچه متفاوت کردن دنباله‌هایش و اضافه کردن ویژگی‌های جدید به آنها استفاده می‌کند. در دورانی که هر هفته یک فیلم با سودای تبدیل شدن به یک رویداد سینمایی اکران می‌شود، مارول مطمئن شده تا با استفاده از عناصر مختلف (از استخدام بازیگران جالب‌توجه یا معرفی کاراکترهای پرطرفدار) فیلم‌هایش را برای عموم مردم به رویدادهای مهمی تبدیل کند. البته این نکته در استقبال از فیلم‌های مارول را نباید فراموش کنیم که اکثر آنها یا خوب هستند یا حداقل کارراه‌انداز هستند و از پروداکشنِ قوی‌ای بهره می‌برند. تمام اینها با هم توضیح می‌دهند که چرا هر سه سه‌گانه‌ی دنیای سینمایی مارول (مرد آهنی، کاپیتان آمریکا و ثور) قسمت به قسمت افتتاحیه‌ها و فروش‌های نهایی بهتری نسبت به قبلی داشته‌اند. همین که دنیای سینمایی مارول به‌طور کلی به مرور پرطرفدارتر و بااعتمادتر می‌شود، فیلم‌های مستقل مارول این فرصت را دارند تا فراتر از الگوهای استاندارد بلاک‌باسترسازی هالیوودی قدم بگذارند و در نتیجه به فیلم‌های جذاب‌تری نسبت به امثال «مومیایی» (The Mummy) یا «شاه آرتور: افسانه‌ی شمشیر» (King Arthur: The Legend of Sword) تبدیل شوند.

Thor

دنیای سینمایی مارول یک‌جورهایی حکم «لاست» (Lost) و «پرونده‌های ایکس» (The X Files) سینما را دارد. اگر یادتان باشد این دو سریال تازه از اواسط فصل‌های دومشان بود که به‌طور حرفه‌ای به دل اسطوره‌شناسی و تاریخ‌پردازی برای دنیایشان زدند. چنین چیزی درباره‌ی دنیای سینمایی مارول هم صدق می‌کند. چه فیلم‌های آنها را دوست داشته باشید و چه نداشته باشید، حقیقت این است که مارول کارش را با یک سری فیلم‌های شخصیت‌محور مستقل شروع کرد و تازه بعد از ان بود که به‌طور جدی درهم‌تنیدگی دنیایش را رو کرد و تصمیم به انجام کراس‌اورها و روایت داستان‌های بزرگ گرفت. یادمان نرود که ما تا همین سه سال پیش نمی‌دانستیم که همه‌ی این فیلم‌ها قرار است به «اونجرز: جنگ اینفینیتی» (Avengers: Infinity War) منجر شود. البته اینکه هنوز بعد از این همه وقت فیلمی با محوریت یک شخصیت زن یا شخصیتی از اقلیت‌های جامعه نداشته‌ایم غیرقابل‌بخشش است و البته که واکنش هالیوود به «اونجرز»، با وسوسه شدن همه‌ی استودیوها برای به راه انداختن دنیاهای سینمایی خودشان به خراب شدن صنعت فیلمسازی منجر شد و به پیشرفت تلویزیون با برداشتن مشعل محصولات بزرگ‌سالانه‌ی جدی منتهی شد و البته که فروش سرسام‌آور مارول به این معنی نیست که همه‌ی فیلم‌های آنها از لحاظ هنری بی‌نقص هستند، اما یک دلیلی دارد که این فیلم‌ها بعد از این همه سال این‌قدر خوب می‌فروشند. همیشه به این معنی نیست که مخاطبان این فیلم‌ها احمق هستند. بالاخره مردم از تماشای فیلم‌هایی مثل «پن» (Pan) و «مومیایی» (The Mummy) که می‌خواستند ادای مارول را در بیاورند استقبال نکردند. دلیلش این است که مارول استراتژی‌های تجاری این حوزه را خوب می‌شناسد و البته مردم به خاطر دنیای سینمایی مارول و فیلم‌های غیرمارولی خوبی مثل «مرد عنکبوتی» و «شوالیه‌ی تاریکی»، فیلم‌های ابرقهرمانی را دوست دارند. آره، صنعت سینما نباید به بلاک‌باسترهای فانتزی خلاصه شود و باید طیف گسترده‌ای از ژانرها را پوشش بدهد و اینکه هم‌اکنون سینماروهای بزرگ و کوچک به سمت فیلم‌های ابرقهرمانی و جنگ ستارگانی حمله‌ور می‌شوند به موقعیت ترسناکی برای استودیوها منجر شده است که دلیل اصلی‌اش به موفقیت مارول برمی‌گردد، اما راستش مقصر اصلی این اتفاق نه مارول، بلکه کسانی هستند که به‌طرز کورکورانه‌ای می‌خواهند از روی دست آن بنویسند. راستی، عملکرد «راگناروک» به عنوان هفدهمین فیلم دنیای سینمایی مارول، مجموع درآمد جهانی و خانگی این مجموعه را به ترتیب به فراتر از ۱۳ و ۵ میلیارد دلار رساند.

2017-11-126c80f1-a0d8-455f-a810-2aca7d29b250

اما از «راگناروک» که بگذریم به دومین تازه‌اکران این هفته «کریسمس مامان‌های بد» (A Bad Moms Christmas) می‌رسیم. این فیلم برخلاف سنت معمول باکس آفیس به جای جمعه، روز چهارشنبه اکرانش را آغاز کرد. هدف این بود که کسانی که فیلم را در چهارشنبه و پنج‌شنبه می‌بینند، بقیه را برای تماشای آن در طول آخرهفته ترغیب کنند. خب، این حرکت جواب داد. «کریسمس مامان‌های بد» حدود ۱۷ میلیون دلار در طول افتتاحیه‌ی جمعه تا یکشنبه و ۲۱ میلیون و ۵۶۰ هزار دلار در طول افتتاحیه‌ی چهارشنبه تا یکشنبه‌اش فروخت. رقمی که برابر با افتتاحیه‌ی جمعه تا یکشنبه‌ی ۲۳ میلیون و ۸۰۰ هزار دلاری «مامان‌های بد» از جولای سال ۲۰۱۶ است. اگرچه «کریسمس مامان‌های بد» در طول پنج روز به اندازه‌ی درآمد سه روزه‌ی قسمت اول فروخته است، اما کماکان با یک موفقیت نسبی برای این فیلم طرفیم. اگرچه انظار نمی‌رود که این دنباله به اندازه‌ی قسمت اول (۱۱۳ میلیون دلار در خانه) در جدول دوام بیاورد، اما تحلیلگران فروش خانگی نهایی ۷۰ تا ۸۰ میلیون دلاری آن را پیش‌بینی می‌کنند. البته از آنجایی که بودجه‌ی فیلم فقط ۲۸ میلیون دلار بوده، حتی فروش نهایی ۶۵ میلیون دلاری فیلم هم عملکرد موفقیت‌آمیزی برای آن خواهد بود. راستی، این فیلم تا حالا ۷ میلیون دلار هم از کشورهای خارجی به دست آورده است. این یعنی هنوز هیچی نشده، فروش جهانی فیلم برابر با بودجه‌اش است.

سومین تازه‌اکران هفته «لیدی برد» (Lady Bird)، محصول استودیوی A24 بود که در چهار سینما روی پرده رفت و ۳۷۵ هزار و ۶۱۲ دلار به جیب زد. رقمی که به معنای میانگین سینما به سینمای ۹۳ هزار و ۹۰۳ دلار است. میانگینی که نه تنها بهترین میانگین سال ۲۰۱۷ است، بلکه بهترین میانگین سینما به سینمای یک فیلم لایو اکشن از یک نویسنده/کارگردان زن هم محسوب می‌شود. همچنین میانگین این فیلم در بین فیلم‌های لایو اکشن با شخصیت‌های اصلی زن، پشت سر «اویتا» (Evita)، «ژاسمین غمگین» (Blue Jasmine)، «دختران رویایی» (The Dreamgirls) و «لالالند» (La La Land) در رده‌ی پنجم قرار می‌گیرد. این فیلم که با تحسین گسترده‌ی منتقدان مواجه شده و سیرشا رونان و لوری مت‌کالف را به عنوان بازیگران اصلی‌اش دارد، اکران گسترده‌اش را در آخرهفته‌ی روزشکرگذاری آغاز می‌کند. یکی دیگر از تازه‌اکران‌های محدود این هفته درام زندگینامه‌ای «ال‌بی‌جی» (LBJ) بود که اکرانش در ۶۵۹ سینما را با نتایج ضعیفی آغاز کرد. این فیلم که توسط راب راینر کارگردانی شده و وودی هارلسون را به عنوان بازیگر اصلی‌اش دارد، حدود یک میلیون و ۱۰۷ هزار دلار فروخت که به معنی میانگین سینما به سینمای بسیار بد یک هزار و ۶۷۹ دلار است. نهایتا «احتزار آخرین پرچم» (Last Flying Flag)، جدیدترین فیلم ریچارد لینک‌لیتر با نتایج متوسطی در چهار سینما روی پرده رفت. محصول لاینزگیت ۴۲ هزار دلار در طول آخرهفته‌‌ی افتتاحیه‌اش کسب کرد که به معنی میانگین سینما به سینمای ۱۰ هزار دلار است.

این در حالی بود که انیمیشن «کوکو» (Coco)، جدیدترین ساخته‌ی پیکسار در دومین هفته‌ی اکرانش در مکزیک، ۱۰ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار دیگر به دست آورد و مجموع درآمدش را به ۲۷ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار رساند. این انیمیشن که در جریان آخرهفته‌ی روز شکرگذاری در دنیا اکران می‌شود، به همان دلیلی که می‌دانید جلوتر از بقیه‌ی مناطق در مکزیک اکران شد و بلافاصله به پردرآمدترین انیمیشن اورجینال در این کشور تبدیل شد. در همین حین «بلید رانر ۲۰۴۹» (Blade Runner 2049) حدود ۴ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار دیگر در ۶۱ بازار خارجی به دست آورد که شامل یک میلیون و ۱۰۰ هزار دلار از دومین آخرهفته‌ی نمایشش در ژاپن هم می‌شود. محصول کمپانی‌های سونی و آلکون اینترتینمنت تاکنون ۱۵۴ و نیم میلیون دلار در خارج از آمریکا و ۸۵ میلیون و ۴۵۶ هزار دلار در آمریکای شمالی فروخته و به درآمد جهانی ۲۳۹ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار دست پیدا کرده که به اندازه‌ی کافی خوب نیست. حالا که حرف از فروش‌هایی که به اندازه‌ی کافی خوب نیستند رسید، از «طوفان جغرافیایی» (Geostorm) ‌بگویم. این فیلم فاجعه‌ای که با ۱۲۰ میلیون دلار بودجه ساخته شده، ۱۵۳ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار در خارج و ۲۸ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار در آمریکای شمالی فروخته که به معنی ۱۸۲ میلیون دلار فروش جهانی است. اگر این فیلم به فراتر از ۲۰۰ میلیون دلار فروش جهانی قدم بگذارد، می‌توان آن را موفقیت خوبی برای برادران وارنر در زمینه‌ی آبروداری حساب کرد! فیلم ترسناک «جیگساو» (Jigsaw) حدود ۶ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار دیگر در دومین هفته‌ی اکرانش فروخت و با ۵۹ درصد افت فروش مواجه شد. افت فروشی که از زمان «اره ۳» (Saw III) در سال ۲۰۰۶ تاکنون، بهترین افت فروش این مجموعه محسوب می‌شود. اما به نظر می‌رسد «جیگساو» با وجود ۲۸/۸ میلیون دلاری که در ۱۰ روز اول اکرانش فروخته، به اندازه‌ی هیچکدام دنباله‌های «اره» (به جز «اره ۶») نخواهد فروخت.

«روز مرگت مبارک» (Happy Death Day) حدود ۲ میلیون و ۸۱۵ هزار دلار در چهارمین هفته‌ی اکرانش کسب کرد و به ۵۲ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار فروش خانگی و ۷۸ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار فروش جهانی دست پیدا کرد. این به معنی درآمد خوبی برای محصول ۵ میلیون دلاری استودیوی بلام‌هوس است. درام جنگی «از خدمتتان ممنونیم» (Thank You for Your Service) نیز ۲ میلیون و ۲۶۰ هزار دلار در دومین هفته‌ی اکرانش فروخت و به فروش ۱۰ روزه‌ی ۷ میلیون و ۳۳۵ هزار دلار دست پیدا کرد. کار این فیلم تمام شده حساب می‌شود. «تنها شجاعان» (Only the Brave) یک میلیون و ۹۱۰ هزار دلار در سومین هفته‌ی اکرانش فروخت و به درآمد ۱۷ روزه‌ی تراژیک ۱۵ میلیون و ۲۹۰ هزار دلار دست پیدا کرد. اکشن «خارجی» (The Foreigner) یک میلیون و ۵۵۰ هزار دلار دیگر فروخت به درآمد ۲۴ روزه‌ی ۳۱ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار دست یافت. رقمی که آن را پایین‌تر از درآمد خانگی ۳۲ میلیون دلاری «دعوا در برانکس» (Brawl in Bronx)‌ قرار می‌دهد. جدیدترین فیلم جکی چان تا حالا از ۳۵ میلیون دلار بودجه، ۱۲۰ میلیون دلار در دنیا فروخته است که نزدیک به درآمد جهانی ۱۳۲ میلیون دلاری «ساخت آمریکا» (American Made)، فیلم اخیر تام کروز است. «سابربیکن» (Suburbicon)، جدیدترین تجربه‌ی کارگردانی جرج کلونی یک میلیون و ۱۶۰ هزار دلار در دومین هفته‌ی اکرانش کسب کرد و به درآمد ۱۰ روزه‌ی فاجعه‌بار ۵ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار دست پیدا کرد. «پروژه‌ی فلوریدا» (The Florida Project) در حالی ۳ میلیون دلار فروخته که «کشتن گوزن مقدس» (The Killing of Sacred Deer) تا آخر هفته‌ی سوم اکران محدودش، ۹۰۸ هزار دلار کسب کرده است.

    کپی لینک

    جدول ۱۰ فیلم برتر هفته

    ۱

    Thor: Ragnarok

    ۱۲۱ میلیون دلار

    ۲

    A Bad Moms Christmas

    ۱۷ میلیون دلار

    ۳

    Jigsaw

    ۶/۷ میلیون دلار

    ۴

    Tyler Perry's Boo 2! A Madea Halloween

    ۴/۶ میلیون دلار

    ۵

    Geostorm

    ۳ میلیون دلار

    ۶

    Happy Death Day

    ۲/۸ میلیون دلار

    ۷

    Thank You for Your Service

    ۲/۲ میلیون دلار

    ۸

    Blade Runner 2049

    ۲/۲ میلیون دلار

    ۹

    Only The Brave

    ۱/۹ میلیون دلار

    ۱۰

    Let there be Light

    ۱/۶ میلیون دلار

    کپی لینک

    نگاهی به برخی فیلم‌های تازه‌اکرا‌ن‌شده‌‌ی این هفته:

    2017-11-ca9739a6-a1f5-4dd2-ba83-b5a1ccd75c1b
    کپی لینک

    ثور: راگناروک

    Thor: Ragnarok

    دنیای سینمایی مارول بدجوری دارد به تکرار می‌افتد. اتفاقی که برای هر مجموعه طولانی‌مدتی می‌افتد و چیز جدیدی نیست، اما سکان‌داران آن مجموعه باید هرچه زودتر فکری به حالش کنند و به تمهیدی برای بیرون آوردن آن از تکرار بیاندیشند. خوشبختانه مارول این اواخر با «نگهبانان کهکشان ۲» (Guardians of Galaxy Vol. 2) یکی از بهترین فیلم‌هایش را ارائه کرد، اما طبیعتا آن فیلم به اندازه‌ی قسمت اول غیرمنتظره نبود. غافلگیری اصلی مارول در سال ۲۰۱۷ مربوط به «ثور: راگناروک» می‌شد. فیلمی که از قسمت سوم سری «ثور» که جزو محبوب‌ترین مجموعه‌های مستقلش نیست، طوری تغییرشکل داد که به یکی از موردانتظارترین‌هایش تبدیل شد. بالاخره نه تنها در این فیلم ثور و لوکی با هم همراه می‌شوند، بلکه هالک هم با لباس گلادیاتوری وارد میدان می‌شود و جف گلدبلوم و کیت بلانشت هم برای دلبری آمده‌اند. از همه مهم‌تر اینکه کارگردانی این فیلم برعهده‌ی تایکا وایتیتی است؛ کسی است که با کمدی‌های غیرمعمول و جذاب نیوزیلندی‌اش مثل «ما در سایه‌ها چه می‌کنیم» (What We Do in the Shadows) و «در جستجوی آدم‌های یال‌دار» (Hunt for the Wilderpeople) شناخته می‌شود. کسی که استاد ترکیب موضوعات جدی با لحظات خنده‌دار و ابسورد است. خبر خوب این است که ظاهرا طبق نظر اکثر منتقدان انتظارات‌مان با نتیجه‌ی مثبتی مواجه شده است.

    منتقد سایت وِرج که فیلم را دوست دارد می‌نویسد: «"ثور: راگناروک" اولین فیلم هالیوودی تایکا وایتیتی است، اما کاری که او با این فیلم کرده فقط به اضافه کردن کاراکترهای جدید یا افزایش بار کمدی فیلم خلاصه نشده است. در عوض این فیلم سرخوش و خنده‌دار نشان می‌دهد که فیلم‌های مارول‌ چه چیزهایی که نمی‌توانند باشند. نتیجه سواری پرانرژی و به‌طرز لذت‌بخشی خودآگاهی است که مفرح‌ترین فیلم ابرقهرمانی‌ای بود که پس از سال‌ها دیدم... "ثور: راگناروک" شبیه به "ددپول" است، با این تفاوت که این یکی به جای درجه‌‌سنی بزرگ‌سالانه و نهیلیستی‌بودن، فقط جذابیت و بامزگی آن فیلم را به ارث برده است». میک لاسال از سن فرانسیسکو کرانیکل که از فیلم راضی است می‌نویسد: «اولین قسمت "ثور"، فیلم جمع‌و‌جور و جذابی بود. خودش را زیادی جدی نمی‌گرفت. بعد قسمت دوم با نوع بدی از بلا‌ک‌باستر‌گرایی از راه رسید که اکثر (اما نه تمام) لذت فیلم اول را از بین برد. حالا "ثور: راگناروک" آمده که جدا از داشتن یکی از بدترین اسم‌های دنیا، بهترین ویژگی‌های هر دو فیلم قبلی را به بهترین شکل ممکن ترکیب می‌کند. "راگناروک" فیلم بزرگی است. غیر از این هم انتظار نمی‌رفت. هیچ راهی برای جمع و جور شدن وجود ندارد. قانون مجموعه‌های اکشن این است که باید به مرور آن‌قدر بزرگ و بزرگ‌تر شوند که در نهایت بترکند. اما خبر خوب این است که این‌دفعه "راگناروک" زیادی بزرگ نیست. فیلم مقدار زیادی احساسات انسانی دارد و از جنس دیوانگی خاصی بهره می‌برد که نه تنها هیچ‌وقت آن را از دست نمی‌دهد، بلکه همیشه با دقت سعی می‌کند تا دیوانگی‌اش طوری به منبع تولید خنده منجر شود که از از وزنِ اکشن‌ها نکاهد». امتیاز متاکریتیک این فیلم ۷۳ است.

    2017-11-da4af4cd-fdc6-48e0-b71e-e89189316062
    کپی لینک

    کریسمس مامان‌های بد

    A Bad Moms Christmas

    در طول قرن بیست و یکم هالیوود با خیزش کمدی‌های مردانه‌ی دیوانه‌واری مثل سری «خماری» (Hangover) و «گوینده‌ی خبر» (Anchorman) مواجه شد. کارگردانانی مثل جاد آپاتو و بازیگرانی از جمله سث روگن و ویل فرل نقش مهمی در افزایش محبوبیت این شاخه از کمدی داشتند. اما بالاخره در تابستان سال گذشته «مامان‌های بد» (Bad Moms) وارد میدان شد که با عوض کردن جای مردان با زنان و روایت روابط دوستانه‌ی عجیب و غریب آنها، انرژی تازه‌ای به این زیرژانر خسته تزریق کرد. آن فیلم که میا کونیس، کریستن بل و کتلین هان را به عنوان بازیگران اصلی‌اش داشت، به مادران خسته و پراسترس و کلافه‌ای می‌پرداخت که تصمیم می‌گیرند دیگر مادرانِ ایده‌آل و وظیفه‌شناسی نباشد و کمی خوش بگذرانند. فیلم اگرچه با نقدهای نه چندان مثبت منتقدان مواجه شد، اما ظاهرا خیلی مورد استقبال مردم قرار گرفت. این فیلم که با ۲۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده بود، به ۱۸۰ میلیون دلار فروش جهانی دست پیدا کرد و در نتیجه بلافاصله‌ دنباله‌اش چراغ سبز گرفت. در قسمت دوم اما همان‌طور که از نامش مشخص است سه مادر اصلی داستان با چالش جدیدی روبه‌رو می‌شوند: کریسمس است و آنها علاوه‌بر جواب دادن به انتظاراتی از مادران در جریان مسابقه‌ی سوپربول می‌رود، باید از مادران خودشان که به دیدنشان آمده‌اند هم پذیرایی کنند. فشار کار باعث می‌شود تا آنها دوباره دل‌شان را به دریا بزنند، از خانه بیرون بزنند و سعی کنند تا کمی خوش بگذرانند.

    جیمز براردنیلی از ریل‌ویوز که نیم ستاره به فیلم داده می‌نویسد: «"کریسمس مامان‌های بد" یکی از آن فیلم‌های سیت‌کام کلیشه‌ای است که سخت تلاش می‌کند (شاید بیش از اندازه) تا المان‌هایی که فیلم اول را موفق کرده بودند را تکرار کند. در نتیجه با فیلمی طرفیم که هرگز از منطقه‌ی امن‌اش خارج نمی‌شود و اگرچه هر از گاهی چندتایی نیش‌خند و حتی لحظات خنده با صدای بلند تولید می‌کند، اما روی هم رفته فیلمی است که زیادی و غیرضروری به نظر می‌رسد». منتقد سایت راجر ایبرت در یادداشتش می‌آورد: «ظاهر بنجل و احساس شتاب‌زده‌‌‌ی "کریسمس مامان‌های بد" نشان می‌دهند این یکی از همان دنباله‌های سرهم‌بندی‌شده‌ای است که صرفا جهت سودآوری ساخته شده. چون دقیقا همین‌طور هم هست». امتیاز متاکریتیک این فیلم ۴۲ است.

    مقاله رو دوست داشتی؟
    نظرت چیه؟
    داغ‌ترین مطالب روز

    نظرات