گزارش باکس آفیس: از صدرنشینی Bohemian Rhapsody تا آینده روشن اپیزود نهم جنگ ستارگان در گیشه
گزارش باکس آفیس این هفته را با «بوهمین رپسودی» (Bohemian Rhapsody) آغاز میکنیم که با افتتاحیهی فوقالعادهاش نشان داد نه نقدهای اکثرا ضد و نقیضِ رو به منفیاش اهمیت دارند و نه بحث و جدلهایی که سر عدم دقت فیلم در به تصویر کشیدن زندگی فِردی مرکوری و پایبند ماندن به تاریخ راه افتاده بود. نه اخراج شدنِ برایان سینگر به خاطر دیر حاضر شدن سر صحنهی فیلمبرداری و درگیری با بازیگران و جایگزین شدنش با دکستر فلچر به عنوان کارگردان اهمیت داشت و نه هر چیز دیگری. هیچ چیزی اهمیت نداشت. چون مردم واقعا دنبالِ یک فیلم زندگینامهای پُرخرجِ شلوغپلوغ از فردی مرکوری بودند و کاری به حاشیههایش نداشتند و «بوهمین رپسودی» هم این ماموریت را انجام میدهد. وقتی سینماروها میخواهند فیلمی را ببینند، هیچ سروصدای رسانهای بدی نمیتواند جلوی آنها را از خریدن بلیت بگیرد. بینندگان به این نتیجه رسیده بودند که تریلرهای فیلم که روی پردههای بزرگِ سینما پخش میشدند، خارقالعاده بودند. حتی اکثرِ بدترین نقدهای فیلم هم اعتراف کرده بودند که رامی مالک، نقشآفرینی قدرتمندی به عنوان ستارهی اصلی فیلم دارد و فیلم از صحنههای موزیکالِ معرکهای بهره میبرد. بنابراین طرفداران و عموم سینماروها علاقهی چندانی به جایگاه فیلم به عنوانِ فیلمی که حقایقِ تاریخی شخصیتِ فردی مرکوری را رعایت میکند یا کلا به اینکه اصلا با فیلم خوبی طرف هستند نداشتند که خوب یا بد بودنش جای بحث دارد. هرچه هست، محصولِ فاکس قرن بیستم که با ۵۲ میلیون دلار بودجه تهیه شده، اکرانش را با کسب ۵۰ میلیون دلار افتتاحیهی خانگی و ۱۴۱ میلیون دلار افتتاحیهی جهانی شروع کرد که فقط ۱۰ میلیون و ۲۰۰ هزار دلارش متعلق به سینماهای آیمکس است؛ این رقم، افتتاحیهی هیولاگونهای برای چنین فیلمی در دورانِ فرمانروایی نتفلیکس است. این افتتاحیه حتی با احتساب نرخ تورم، پشت سرِ افتتاحیهی ۶۰ میلیون دلاری «بچهی ناف کامپتون» (Straight Outta Campton)، در جایگاه دوم بهترین افتتاحیههای خانگی فیلمهای زندگینامهای موزیکال قرار میگیرد. اگر «بوهمین رپسودی» عملکردی شبیه به «بچهی ناف کامپتون» داشته باشد، ۲/۶۶ برابر افتتاحیهاش خواهد فروخت که به معنی فروشِ خانگی نهایی ۱۳۳ میلیون دلار است. اما وضعیتِ سینما نسبت به زمانِ اکرانِ «بچهی ناف کامپتون» خیلی تغییر کرده است. حالا فیلمهای کمتری با استقبالِ غیرمنتظرهای روبهرو میشوند، اما آنهایی که میشوند، معمولا مدت زمان بیشتری دوام میآورند. بنابراین تحلیلگران پیشبینی میکنند که احتمالِ دوام آوردنِ «بوهمین رپسودی» تا کریسمس هم وجود دارد. مخصوصا با توجه اینکه نه تنها فیلم میانگینِ امتیازِ A را از تماشاگران دریافت کرده، بلکه به عنوان مهمترین گزینهی سینماروهای بزرگسال در کنار رفیقِ موزیکالش یعنی «ستارهای متولد شده است» (A Star is Born) باقی میماند.
«بوهمین رپسودی» شاید به اندازهی «رِی» (Ray) که به ۷۵ میلیون دلار از ۲۰ میلیون دلار افتتاحیه دست پیدا کرد بادوام نباشد، ولی نباید انتظار داشته باشیم مثل «تمام نگاهها به من» (All Eyez on Me) که به ۴۵ میلیون دلار از ۲۶ میلیون دلار افتتاحیه دست یافت، سقوط کند. «بوهمین رپسودی» بعد از «مگ» (The Meg) و «ونوم» (Venom)، یک نمونهی دیگر از این حقیقت است که چرا نقدها از اهمیت قابلتوجهای برخوردار هستند. اما نه به آن شکلی که فکر میکنیم؛ مخصوصا نقدهای بد. نقدهای خوب که خوب هستند. اما مسئله این است که ببینیم نقدهای بد دربارهی چه چیزهایی دربارهی فیلم به شکلی صحبت میکنند. و اینجا هم حتی نقدهای منفی هم باور داشتند که اگر میخواهید رامی مالک را در حال جیغ و فریاد کشیدن از ته حلقش در شکوهِ نفسگیرِ صحنههای موزیکالِ «آیمکس»وار ببینید، این فیلم ناامیدتان نمیکند. اتفاقات بحثبرانگیزِ پشتصحنهی فیلم هم به همان اندازهی جنجالهای مشابهای سر «روگ: داستانی از جنگ ستارگان» (Rogue One: A Star Wars Story)، «جنگ جهانی زی» (World War Z) و «مالفیسنت» (Maleficent) بیاهمیت بود. این موضوع دوباره ثابت میکند که عملکردِ ضعیفِ فیلمی مثل «سولو: داستانی از جنگ ستارگان» (Solo) بیش از اینکه ربطی به جایگزین کردنِ کارگردانانش داشته باشد، به خاطر این بود که مردم کلا علاقهای به دیدن آن فیلم نداشتند. مردم شاید از حاشیههای دور و اطرافِ یک فیلم آگاه باشند، اما به محض اینکه آنها به این نتیجه میرسند که فیلمی خوب به نظر میرسد و دوست دارند آن را تماشا کنند، سر از سینماها در میآورند و خودشان را درگیرِ اخلاقمداری و حمایت از هنر خوب نمیکنند. خلاصه موفقیتِ «بوهمین رپسودی» نقش یک پیروزی تلخ و شیرین را برای فاکس دارد. باید امیدوار باشیم که دیزنی، فاکس را مخصوصا برای ساختن چنین فیلمهای پُرخرجی برای بزرگسالان خریده است و نه فقط برای اضافه کردنِ افراد ایکس به دنیای سینمایی مارول و نادیده گرفتنِ تخصص اصلی این کمپانی. حالا که حرفش شد، بگذارید بگویم که زمانِ اکران «بوهمین رپسودی» وقتی به این آخرهفته منتقل شد که «دارک فینیکس» (Dark Phoenix) تا سال ۲۰۱۹ با تاخیر مواجه شد. «بوهمین رپسودی» به جای «دارک فینیکس»، افتتاحیهای به خوبی فیلمهای افراد ایکسِ فاقد وولورین داشته است. مدرک دیگری بر این حقیقت که فقط کافی است تا فیلمی بسازید که یک جامعهی آماری واقعا به دیدنش علاقه داشته باشد تا هر فیلمی توانایی تبدیل شدن به یک رویداد سینمایی را داشته باشد.
دومین تازهاکرانِ این هفته اما فیلم فانتزی «فندقشکن و چهار قلمرو» (The Nutcracker and the Four Realms)، محصول والت دیزنی بود که به افتتاحیهی ناامیدکنندهی ۲۰ میلیون دلار در آمریکای شمالی دست پیدا کرد تا باز دوباره ثابت کند برند والت دیزنی به خودی خود آنقدر قوی نیست تا فیلمی که مثل «دیو و دلبر» و «کتاب جنگل» از قبل شناخته شده نیست را بفروشد؛ این در حالی است که «فندقشکن» منهای کیفیت بالای پروداکشن و بازیگرانش، نقدهای افتضاحی دریافت کرد و به عنوان کپی دستدومِ موفقیتهای اخیرِ دیزنی با بازسازیهای لایو اکشنش معرفی شد. و از آنجایی که کایرا نایتلی و هلن میرن و مورگال فریمن حداقل خارج از فیلمهای بزرگسالانه، ستارههایی که مردم را به سینماها بکشانند حساب نمیشوند، در نهایت به نظر میرسید تنها چیزی که این فیلم ارائه میکرد این بود: آیا میخواهید نسخهی دیزنی «فندقشکن» را ببینید یا نه؟ که خب، سوال جذابی نیست. از آنجایی که این فیلم با ۱۳۰ میلیون دلار بودجه ساخته شده، برای نجات پیدا کردن باید منتظرِ معجزهای در کریسمس باشد. این فیلم پس از اکران در ۷۲ درصد از بازارهای خارجی، ۳۸ و نیم میلیون دلار هم در کشورهای خارجی فروخت تا به افتتاحیهی جهانی ۵۸ و نیم میلیون دلار دست پیدا کند. امید است که «فندقشکن» عملکردی شبیه به «سرود کریسمس» (۱۳۸ میلیون دلار از ۳۰ میلیون دلار افتتاحیه) داشته باشد، اما حتی چنین عملکردی هم به معنی فقط ۹۲ میلیون دلار فروشِ خانگی است. اگر فیلم پس از اکرانِ خارجیاش در ۱۰۰ درصد بازارها، افتتاحیهای ۵۵ میلیون دلاری داشته باشد، حتی اگر هم بتواند ۳/۵ برابر افتتاحیهاش بفروشد (که خارقالعاده خواهد بود)، باز به درآمدِ جهانی نه چندان بزرگِ ۲۶۲ میلیون دلار دست خواهد یافت. «فندقشکن» حکم یک جور موش آزمایشگاهی را برای دیزنی داشت. بعد از موفقیتهای متوالی چندسالهی دیزنی با بازسازیهای لایو اکشنش که از آیپیهای پُرطرفدار و نوستالژی چندنسلی بهره میبردند، سوال این بود که آیا سینماروها حاضر به تماشای یک ماجرای پریانی کلیشهای فقط به خاطر اینکه برند دیزنی روی آن نقش بسته است میشوند یا نه؟ جوابی که آنها با این افتتاحیه دریافت کردند، یک نه محکم و بلند است. در نهایت به نظر میرسد وضعیتِ فعلی دیزنی چیزی است که حالاحالاها باید به آن عادت کنیم. چه وضعیتی؟ آنها امسال علاوهبر به دست آوردنِ بزرگترین موفقیتهای ۲۰۱۸ با «بلک پنتر»، «اونجرز: جنگ اینفینیتی» و «شگفتانگیزان ۲»، همزمان بزرگترین شکستهای امسال را هم با «چینخوردگی در زمان»، «سولو» و «فندقشکن» در اختیار دارند.
البته که دیزنی کماکان سهم اصلی بازار را در اختیار دارد (۲۶ درصد از فروش ۱۲ میلیاردی فیلمها در ۱۲ ماه گذشته متعلق به دیزنی است) و اکثرِ موفقیتهای آنها خیلی بزرگتر از بزرگترین موفقیتهای دیگر استودیوها است. اما شکستهایی مثل «فندقشکن» و عملکردهای ضعیفی مثل «کریستوفر رابین» (۱۹۳ میلیون دلار از ۶۰ میلیون دلار بودجه) نشان میدهند که دیزنی بهطرز سنگینی به بازسازیهای لایو اکشنش، انیمیشنهای پیکسارش و آیپیهای خریداری کردهاش مثل مارول و لوکاسفیلم وابسته است. درست همانطور که «سولو» نشان داد آنها نمیتوانند هر فیلمی را با چسباندنِ اسم «جنگ ستارگان» به درآمدی میلیادی برسانند، «فندقشکن» هم نشان داد که مردم برای تماشای هر فیلمی که در دسته بازسازیهای لایو اکشن دیزنی قرار بگیرد حاضر نمیشوند. با توجه به اینکه داریم به «جانوران شگفتانگیز: جرایم گریندلوالد» نزدیک میشویم، آیندهی «فندقشکن» خیلی تیره و تاریک به نظر میرسد. سومین تازهاکران این آخرهفته «بازیچهی دستِ هیچکس» (Nobody's Fool)، محصولِ ۱۹ میلیون دلاری پارامونت است که به درآمد خیلی متوسط ۱۴ میلیون دلار در جریان آخرهفتهی افتتاحیهاش دست پیدا کرد. این افتتاحیه شاید به خاطر اینکه با فیلم جدید تیفانی هیدیش («مدرسه شبانه» شش هفته پیش با ۲۶ میلیون دلار اکران شد) و کمدی جدید تایلر پری طرفیم عالی نباشد، اما فاجعهبار هم نیست. البته که این فیلم اولین کمدی بزرگسالانهی تایلر پری حساب میشود، اما «بازیچهی دست هیچکس» پشت سر افتتاحیهی ۱۱ میلیون دلاری «دختران کوچولوی بابا» (Daddy's Little Girls) و افتتاحیهی ۸ میلیون دلاری «باشگاه مادران مجرد» (The Single Moms Club)، در جایگاه سوم بدترین افتتاحیههای کارنامهی این کارگردان جای میگیرد. سوال اصلی این است که پارامونت این فیلم را به چه جور درآمدی در کشورهای خارجی میرساند. این فیلم اگر بتواند بیشتر از ۳ میلیون دلار در خارج از آمریکای شمالی بفروشد، به پرفروشترین فیلم تایلر پری در این زمینه تبدیل میشود. کمپانی آمازون این آخرهفته تعداد سینماهای «سوسپیریا» (Suspiria) را به ۳۱۱ سالن افزایش داد. این فیلم که داکوتا جانسون و تیلدا سوئینتن را به عنوان بازیگران اصلیاش دارد، ۹۶۴ هزار و ۷۲۲ هزار دلار فروخت که به معنی درآمد ۱۰ روزهی یک میلیون و ۲۱۵ هزار دلار است. نتیجهی قابلقبولی برای فیلمِ بسیار هنری و عجیبی که معمولا بیش از اینکه دیده شوند، توسط خورههای سینما مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرند. استودیوی فوکس فیچرز هم درام «پسر پاک شد» (The Boy Erased) به کارگردانی جوئل اجرتون را در پنج سینما اکران کرد. این فیلم بسیار تحسینشده که راسل کرو، نیکول کیدمن و لوکاس هاجز را به عنوان بازیگران اصلیاش دارد، ۲۲۰ هزار دلار فروخت که به معنی میانگین سینما به سینمای امیدوارکنندهی ۴۴ هزار دلار است.
در زمینهی فیلمهای قدیمی جدول از «ستارهای متولد شده است» (A Star is Born) شروع میکنیم که دوامش آنقدر خوب است که حالا به جایی رسیده است که درآمد آخرهفته به آخرهفتهاش بیشتر از «ونوم» (Venom) که در یک روز با آن اکران شد و بیشتر از «هالووین» (Halloween) که همین دو هفته پیش اکران شد است. درامِ عاشقانهی بردلی کوپر و لیدی گاگا، ۱۱ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار دیگر در جریان پنجمینِ آخرهفتهاش فروخت؛ رقمی که مجموع درآمدِ ۳۱ روزهی محصولِ ۳۶ میلیون دلاری برادران وارنر و امجیام را به ۱۶۵ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار میرساند. احتمالا همین الان که در حال خواندن این مطلب هستید، «ستارهای» مجموع درآمدِ ۱۶۶ میلیون دلاری «پنجاه طیف گری» (Fifty Shades Grey) را پشت سر گذاشته است تا پشت سرِ درآمد ۱۹۸ میلیون دلاری «پرل هاربر» (The Pearl Harbor)، درآمد ۲۱۷ میلیون دلاری «روح» (Ghost) و درآمد ۶۵۸ میلیون دلاری «تایتانیک» (Titanic)، در جایگاه چهارم پرفروشترین درامهای عاشقانهی تاریخ قرار بگیرد. اینکه «ستارهای» چنین دوام خوبی در مقابل «بوهمین رپسودی» داشت، مدرکِ قوی دیگری بر این حقیقت است که موزیکالهای لایو اکشن برای خودشان یک پا بلاکباستر هستند؛ انتظار میرود چنین چیزی در رابطه با «مری پاپینز بازمیگردد» (Mary Poppins Returns) در کریسمس امسال هم تکرار شود. «ستارهای» این آخرهفته ۱۳ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار دیگر هم از کشورهای خارجی به دست آورد تا مجموع درآمدش به ۲۹۳ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار برسد و برای عبور از مرز ۳۰۰ میلیون دلار خیز بردارد. در جایگاه پنجم جدول به «هالووین» (Halloween) میرسیم؛ خبر بد این است که این فیلم با شروع ماه نوامبر با سقوط مواجه شد. ولی خبر خوب این است که وقتی با فیلمی ۱۰ میلیون دلاری طرفیم که ۷۶/۲ میلیون دلار در آخرهفتهی افتتاحیهاش فروخته، دوام طولانیمدت اهمیتی ندارد. این فیلم پس از تجربهی ۶۴ درصد افت فروش، ۱۱ میلیون دلار دیگر فروخت و مجموع درآمد خانگیاش را به ۱۵۰ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار و مجموع درآمد جهانیاش را به ۲۲۹ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار رساند؛ رقمی که «هالووین» را پشت سر درآمد ۲۷۸ میلیون دلاری «گسست» (Split) و درآمد ۲۵۶ میلیون دلاری «برو بیرون» (Get Out)، به سومین فیلم پرفروشِ استودیوی بلامهوس در دنیا تبدیل میکند. «هالیووین» اما در گیشهی خانگی جایی بین «گسست» (۱۳۸ میلیون دلار) و «برو بیرون» (۱۷۶ میلیون دلار) قرار دارد. تحلیلگران فروش نهایی ۱۷۵ تا ۱۸۰ میلیون دلاری «هالووین» را پیشبینی میکنند.
در ردهی ششم جدول «ونوم» (Venom) را داریم که ۷ میلیون و ۸۵۰ هزار دلار دیگر در پنجمین آخرهفتهی نمایشش فروخت و مجموع درآمدِ ۳۱ روزهاش را به ۱۹۸ میلیون و ۶۶۳ هزار دلار رساند. این فیلم در حالی همین روزها از مرز ۲۰۰ میلیون دلار فروش خانگی عبور میکند که منتظرِ افتتاحیهی احتمالا بزرگش با آغاز اکرانش در بازار چین از جمعهی این هفته است. «ونوم» این هفته ۵ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار هم از ژاپن کسب کرد؛ رقمی که ۱۷ درصد بیشتر از «ددپول»، ۳۶ درصد بیشتر از «انتمن و وسپ» و ۶۳ درصد بیشتر از «واندر وومن» است. این فیلم که با ۱۰۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده تا حالا ۵۴۰ میلیون دلار در دنیا فروخته است و افتتاحیهاش در چین هم میتواند بهش کمک کند تا هفتهی بعد از مرز ۶۰۰ میلیون دلار عبور کند. «ونوم» در حالی عملکردی شبیه به فیلمهای «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» دارد که با ۴۰ درصد بودجهی آن فیلمها ساخته شده است. انیمیشن «پاکوچیک» (Smallfeet)، محصول برادران وارنر ۳ میلیون و ۸۰۵ هزار دلار دیگر به دست آورد و به مجموع درآمد خانگی ۷۷ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار و درآمد جهانی ۱۹۲ میلیون دلار از ۸۰ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد. «مورمور ۲: هالووین جنزده» (Goosebumps 2: Haunted Halloween) که با ۳۵ میلیون دلار بودجه ساخته شده، سه میلیون و ۷۰۰ هزار دلار دیگر در چهارمین آخرهفتهی نمایشش کسب کرد و مجموع فروش خانگی و جهانیاش را به ۴۳/۸ میلیون دلار و ۸۲/۴ میلیون دلار رساند. در جایگاه نهم چارت به «قاتل شکارچی» (Hunter Killer) میرسیم که فقط ۳ میلیون و ۵۲۵ هزار دلار در دومین آخرهفتهاش فروت و به مجموع ۱۲ میلیون و ۹۶۵ هزار دلار دست پیدا کرد. این رقم اصلا خوب نیست. مگر اینکه این فیلم در کشورهای خارجی با استقبالِ دیوانهواری روبهرو شود. درام «نفرتی که میپراکنی» (The Hate U Give) سه میلیون و ۴۰۰ هزار دلار دیگر فروخت و به مجموع ۲۳ میلیون و ۴۶۰ هزار دلار دست پیدا کرد. راستی، «شگفتانگیزان ۲» (The Incredibles 2) تا حالا یک میلیارد و ۲۳۸ میلیون دلار در دنیا فروخته است که آن را جلوتر از «سریع و خشن ۸» (یک میلیارد و ۲۳۶ میلیون دلار)، در جایگاه شانزدهم پرفروشترین فیلمهای دنیا قرار میدهد.
اما پروندهی فیلمهای تابستانی دیزنی در حالی با جدیدترین دستاوردِ «شگفتانگیزان ۲» بسته میشود که وقت نگاه کردن به برنامهی تابستانی سال آیندهی آنهاست. از این هفته به بعد، فقط شش ماه تا آغازِ اکران خانگی «اونجرز ۴» باقی مانده است که یعنی شش ماه تا آغازِ فصل سینمایی تابستان. البته مگر اینکه تاریخ تکرار شود و دیزنی تصمیم بگیرد تا تاریخ اکرانِ «اونجرز ۴» در آمریکای شمالی را یک هفته جلو بیاندازد. اگر یادتان باشد «اونجرز: جنگ اینفینیتی» قرار بود در بیست و ششم آوریل در دنیا روی پرده برود؛ زمانی که دیزنی معمولا فیلمهای آغازکنندهی تابستانش را جلوتر از آمریکای شمالی در کشورهای خارجی اکران میکند. ولی معلوم نیست به خاطر جلوگیری از اسپویل شدن فیلم بود یا دادن فضای بیشتری به «سولو»، چون دیزنی تصمیم گرفت تا تاریخ اکران فیلم را یک هفته جلو بیاندازد و به نوعی «جنگ اینفینیتی» را از آغازکنندهی فصل سینمایی تابستان، به پیشدرآمدِ فصل سینمایی تابستان تبدیل کند. این حرکت جواب داد. «اونجرز ۳» به افتتاحیهی رکوردشکنانهی ۲۵۸ میلیون دلار در خانه و ۶۴۰ میلیون دلار افتتاحیهی جهانی دست پیدا کرد و در نهایت ۶۷۸ میلیون دلار در خانه و ۲ میلیارد دلار در دنیا فروخت. بنابراین سوالی که حالا مطرح شده این است که آیا دیزنی باید سر «اونجرز ۴»، دوباره این حرکت را اجرا کند؟ در نگاه اول با توجه به فاصلهی یک هفتهای بیشتری که بین «اونجرز ۳» و «ددپول ۲» به وجود آمد، دیزنی حتما باید دوباره این کار را انجام بدهد. ولی برنامهی اکرانِ امسال کمی پیچیدهتر از سال گذشته است. و همین باعث شده تا برای هر نکتهی مثبتی که تکرار این حرکت دارد، یک نکتهی منفی هم وجود داشته باشد. نکتهی مثبتش این است که «اونجرز ۴» در صورتِ یک هفته جلو افتادنِ زمان اکرانش، در فضای خلوتتری روی پرده خواهد رفت و این به نفعش خواهد بود. دو هفتهی آخرِ قبل از آغاز فصل سینمایی تابستان پُر از فیلمهای کوچکی مثل مستند «پنگوئنها» (Penguins)، محصول خود دیزنی، «نفرین لا لورونا» (The Curse of La Llorona)، محصولِ نیولاین و فیلمهای کوچکتری مثل «پس از واقعه» (Aftermath) و «مزاحم» (The Intruder) است. پس اگر «اونجرز ۴» تصمیم گرفت تا یک هفته زودتر اکران شود، به راحتی میتواند در بین آنها دوام بیاورد. ولی نکتهی منفیاش این است که اکرانِ زودتر «اونجرز ۴»، فضای کمتری برای فعالیتِ آزادانه به «کاپیتان مارول» (Captain Marvel) میدهد. وقتی دیزنی تصمیم گرفت تا نمایش «اونجرز ۳» را جلو بیاندازد، به نظر میرسید آنها قصد داشتند تا از سروصدای کرکنندهی رسانهای «بلک پنتر» استفاده کنند تا مخاطبان آن فیلم را به سمتِ «اونجرز ۳» بکشانند. «بلک پنتر» ۱۷ میلیون دلار بعد از بیست و ششم آوریل فروخت. نمایش همزمان این دو فیلم در سینماها باعث شد تا هر دوی آنها از استقبالی که از دیگری شده بود بهره ببرند.
بنابراین این نکتهی منفی به این بستگی دارد که «کاپیتان مارول» چگونه مورد استقبال قرار میگیرد. اگر «کاپیتان مارول» عملکردی نزدیک به «بلک پنتر» داشته باشد، میتوان انتظار داشت که مارول سعی کند تا با تمرکز روی حضورِ این شخصیت در «اونجرز ۴»، تاریخ اکرانش را جلو بیاندازد و سعی کند تا از فضای ایجاد شده نهایت استفاده را کرده و مخاطبانِ «کاپیتان مارول» را به سمت کراساورش بکشاند. ولی در حال حاضر این کار به ضررِ «کاپیتان مارول» تمام میشود. بین این فیلم و «اونجرز ۴» دو ماه فاصله وجود دارد و جلو انداختنِ اکران «اونجرز ۴»، این فاصله را به هفت هفته کاهش میدهد. «بلک پنتر» بعد از اکران «اونجرز ۴»، ۱۷ میلیون دلار دیگر فروخت. بنابراین معما این است که آیا تاریخِ اکران زودتر باعث میشود «کاپیتان مارول» فضای کمتری برای فروختن داشته باشد یا اتفاقا مثل اتفاقی که با «بلک پنتر» افتاد، باعث میشود تا با استقبالِ ناگهانی بیشتری روبهرو شود؟ فعلا معلوم نیست. ولی با توجه به اینکه انتظار میرود «کاپیتان مارول» عملکردی شبیه به «انتمن و وسپ» یا «ثور: دنیای تاریک» یا در بهترین حالت «دکتر استرنج» داشته باشد، کمی فضای بیشتر بین آن و «اونجرز ۴» بهتر است. اما نکتهی مثبت بعدیاش این است که دیزنی از این طریق میتواند برای رقیبش دردسر درست کند. شاید جلو انداختنِ اکران «اونجرز ۴» کمی به ضرر «کاپیتان مارول» تمام میشود، اما تقریبا بهطور قطع آسیب قابلتوجهای به «شزم» (Shazam) و استودیوی دیسی وارد میکند. جلو انداختنِ «اونجرز ۴» فقط سه هفته بین «شزم» و پیدا شدن سروکلهی غولترین غولِ مارول فاصله ایجاد میکند. اگرچه خبر تاخیرِ «دکتر دولیتل» (Dr. Dolittle)، خبر خیلی خوبی برای «شزم» بود؛ چون حالا «شزم» میتوانست خودش را به عنوان تنها بلاکباستر کودکانهپسندِ بین «کاپیتان مارول» و «اونجرز ۴» معرفی کند، اما نزدیک شدنِ «اونجرز ۴» به آن یعنی احساس خطر برای «شزم». بالاخره احتمالا یادتان میآید که اولین پسلرزهی بعد از جلو افتادنِ اکران «جنگ اینفینیتی»، فرار «رمپیج» (Rampage) به اواسط آوریل بود.
اما نکتهی منفی بعدی که البته برای رقبای دیزنی میتواند مثبت باشد این است که جلو انداختنِ «اونجرز ۴»، فرصت بیشتری به فیلمهای بعد از کراساورِ مارول برای عرض اندام میدهد. در نتیجه این خبر خوبی برای «کاراگاه پیکاچو» (Detective Pikachu)، «سفر یک سگ» (A Dog’s Journey)، «جان ویک ۳» (John Wick 3) و «گودزیلا: پادشاه هیولاها» (Godzilla: The King of Monsters) خواهد بود. اگر دیزنی را کمپانی همنوعدوستی در نظر بگیریم که میداند آنها در حالی میتوانند بر گیشه فرمانروایی کنند که دیگران هم میتوانند بدون اینکه ضرری به آنها شود، از این سفره به نان و نوایی برسند، پس این یک نکتهی مثبت حساب میشود. ولی اگر دیزنی شرکتی است که میخواهد علاوهبر موفقیتِ خودش، نان دیگران را هم آجر کند، در آن صورت جلو انداختنِ «اونجرز ۴» از این نظر در تضاد با نقشههایشان خواهد بود. اما نکتهی مثبتِ آخر این است که جلو انداختنِ «اونجرز ۴»، فاصلهی بیشتری بین آن و «علاالدین» (Aladdin) ایجاد میکند. یکی از دلایلی که اکران «جنگ اینفینیتی» جلو افتاد، به خاطر این بود که دیزنی میخواست «سولو» کمتر تحت شعاعِ بلاکباسترِ قبلیاش قرار بگیرد. این ترفند به دلایل دیگر نتیجه نداد (کمتر از ۴۰۰ میلیون دلار فروش از ۲۵۰ میلیون دلار بودجه)، اما ترفند هوشمندانهای بود. ما میدانیم که «شیر شاه» (Lion King) وقتی در نوزدهم جولای روی پرده برود بیبروبرگرد به موفقیتِ غولآسایی تبدیل میشود، ولی «علاالدین»، فیلم نامطمئنتری است. بنابراین اضافه کردن یک هفتهی دیگر به فاصلهی بین «اونجرز ۴» و «علاالدین» احتمالا آن را در موقعیت مطمئنتری قرار میدهد. تمام این سبک و سنگین کردنها در حالی است که «اونجرز ۴» فارغ از زمانی که اکران میشود، بدونشک به یک موفقیتِ تمامعیار تبدیل خواهد شد. «اونجرز ۴» میتواند در بدترین چارچوب زمانی سال اکران شود و کماکان به ۵۰۰ میلیون دلار در خانه دست پیدا کند.
خبر خوب برای دیزنی اینکه اپیزود نهم «جنگ ستارگان»، مهمترین بلاکباسترِ پایان سالِ ۲۰۱۹ آنها هم ناگهان در موقعیتی قرار گرفت که سرنوشتِ روشنتری برایش پیشبینی میشود. بزرگترین چالشی که قسمتِ پایانبندی سهگانهی جدید «جنگ ستارگان» را تهدید میکرد هیچوقت نه واکنشهای آنلاین منفی گستردهای که به «آخرین جدای» شد و نه شکستِ «سولو» بود. بزرگترین چالش اپیزود نهم، تمام فیلمهایی که بلافاصله قبل از این فیلم در بیستم دسامبر ۲۰۱۹ اکران میشدند بود. ولی حالا دیزنی دیگر لازم نیست نگرانِ «واندر وومن ۱۹۸۴»، «جیمز باند ۲۵» یا بازسازی «مرگ روی نیل» (Death on the Nile) باشد. به این ترتیب دو بلاکباسترِ بزرگ و بادوام و یک بلاکباسترِ بزرگسالانه کنار رفتهاند. همچنین پارامونت هم مدتی پیش اعلام کرد که تاریخِ اکران ریبوت «ترمیناتور» به کارگردانی تیم میلر رال از پانزدهم نوامبر ۲۰۱۹، به یکم نوامبر ۲۰۱۹ جلو انداخته است. این فیلم در کنار بازسازی «فرشتگان چارلی» (Charlie’s Angels) به یکم نوامبر منتقل شدهاند که به تازگی با عقب افتادنِ تاریخ اکران «واندر وومن ۱۹۸۴» به پنجم ژوئن ۲۰۲۰ خالی شده بود. این تغییرات در ادامهی انتقالِ «جیمز باند ۲۵» به کارگردانی کری فوکوناگا از نهم نوامبر ۲۰۱۹ به چهاردهم فوریه ۲۰۲۰ اتفاق افتادند. «مرگ روی نیل» به کارگردانی کنت برانا که اقتباسِ مُدرن دیگری از روی کتابهای آگاتا کریستی بعد از «قطار سریع السیر شرق» است نیز به جای بیستم دسامبر ۲۰۱۹، دوم اکتبر ۲۰۲۰ روی پرده خواهد رفت. تمام اینها به این معنی است که سهتا از بزرگترین بلاکباسترهای پایانِ سالِ ۲۰۱۹، در سال ۲۰۲۰ اکران میشوند. این خبر فوقالعادهای برای اپیزود نهم «جنگ ستارگان» است. اگر ریبوت «ترمیناتور» قرار بود به رقیبی برای اپیزود نهم تبدیل شود («جانوران شگفتانگیز و زیستگاه آنها» ۸۵/۵ درصد از درآمد ۲۳۴ میلیونیاش را قبلا از اکرانِ «روگ وان» به دست آورد)، حالا که تاریخ اکرانش به اول نوامبر جلو افتاده، رقیب ضعیفتری حساب میشود. برای مثال «ثور: رگناروک» ۹۶ درصد از درآمد ۳۲۴ میلیونیاش را قبل از اکران «آخرین جدای» به دست آورد. چنین چیزی دربارهی «جیمز باند ۲۵» هم حقیقت دارد. حالا حدود ۲۰۰ میلیون دلار بلیتی که توسط مخاطبان جیمز باند خریداری میشدند، ممکن است به جای آن برای تماشای اپیزود نهم خرج شوند. «واندر وومن ۱۹۸۴» هم با اینکه اگر به سال ۲۰۲۰ منتقل نمیشد، قبل از اکرانِ اپیزود نهم، اکثر درآمدش را به دست میآورد تا مشکلی برای «جنگ ستارگان» ایجاد نکند، ولی کماکان حدود ۳۵۰ تا ۴۵۰ میلیون دلاری که میتوانست خرجِ خرید بلیت «واندر وومن ۱۹۸۴» شود، حالا روی هوا است و مقداری از آن میتواند سر از جیب اپیزود نهم در بیاورد.
مسئله این است که عملکردِ فرانچایزِ «جنگ ستارگان» میتواند توسط رقبای قویاش تحت تاثیر قرار بگیرد. در تابستان ۲۰۰۲، افتتاحیهی خیرهکنندهی ۱۱۴ میلیونی «مرد عنکبوتی» و دورهی اکران بادوامِ ۴۰۳ میلیون دلاریاش، به اکران «جنگ ستارگان: حملهی کلونها» (۳۱۰ میلیون دلار) ضربه زد. در کریسمس گذشته هم «جومانجی: به جنگل خوش آمدید» (۴۰۳ میلیون دلار از ۳۶ میلیون افتتاحیه) و «بزرگترین شومن» (۱۷۴ میلیون از ۸/۸ میلیون افتتاحیه)، مقدار قابلتوجهای از بلیتهای «آخرین جدای» را قاپیدند؛ فقط به خاطر اینکه «جنگ ستارگان» تنها فیلم کلهگندهی بازار نبود. در مقایسه، «نیرو برمیخیزد» در حالی اکران شد که تنها بلاکباستر کریسمس بود. انیمیشن «آلوین و سمورچهها: فاجعه» (Alvin and the Chipmunks: Chipwrecked) شکست خورد، «دایناسور خوب» (The Good Dinosaur) هم زور نداشت. «اسپکتر» (Spectre) نود و شش درصد از درآمد ۲۰۰ میلیونیاش را قبل از هفدهم دسامبر ۲۰۱۵ به دست آورده بود و «هانگر گیمز: مرغمقلد قسمت دوم» (The Hunger Games: Mockingjay – Part 2) هم ۸۸ درصد از درآمد ۲۸۱ میلیونیاش را کسب کرده بود. «در قلب دریا» (At the Heart of the Sea) حتی قبل از اینکه «نیرو برمیخیزد» روی پرده برود، با کله سقوط کرده بود و دیگر فیلمهای کریسمسی مثل «خواهران» (Sisters)، «هشت نفرتانگیز» (The Hateful Eight)، «جوی» (Joy) و غیره هم اکثرا برای مخاطبان بزرگسال بودند. به جز موفقیتِ غافلگیرکنندهی «بابا اومده» (Daddy’s Home) با ۱۵۰ میلیون دلار فروش، «نیرو برمیخیزد» تمام بازار را در اختیار خودش داشت. تاریخ ثابت کرده وقتی تنها بلاکباسترِ کودکانهپسندِ بازار هستید، میتوانید اکرانِ بادوامی را تجربه کنید. انیمیشن «فروزن» (Frozen) قبل از دوازدهم دسامبر ۲۰۱۳، فقط ۳۵ درصد از درآمد ۴۰۰ میلیون دلاریاش را به دست آورد و بقیه را در جریان کریسمسی که تنها حکمرانش بود به چنگ آورد. حالا که حرف از «فروزن» شد، باید گفت که با وجود «جنگ ستارگان ۹»، «جومانجی ۳» و «گربهها» (Cats) نباید انتظار داشت که «فروزن ۲» بتواند دوام فکاندازِ قسمت اول را تکرار کند. در رابطه با اکران «فروزن ۲» نزدیک به «جنگ ستارگان ۹» هم باید گفت که دسامبر ۲۰۱۶ نشان داد که یک انیمیشنِ موزیکال با یک فیلم «جنگ ستارگان» میتوانند در کنار هم اکرانِ مسالمتآمیزی داشته باشند؛ انیمیشن «آواز بخوان» (Sing) در حالی به ۲۷۰ میلیون دلار فروش خانگی دست پیدا کرد که «روگ وان» ۳/۴۳ برابرِ افتتاحیهی ۱۵۵ میلیون دلاریاش فروخت. در کریسمس سال بعد فیلم «گربهها» را داریم که همزمان با اپیزود نهم به نمایش در میآورد؛ فیلمی که اگرچه از لحاظ فنی انیمیشن نیست، ولی محصول یونیورسال که اقتباسی از روی یک نمایشِ پرطرفدارِ برادوی است، در زیرژانرِ یکسانی قرار میگیرد.
بنابراین اگر «جنگ ستارگان ۹» و «گربهها» بتوانند در کنار هم پیشرفت کنند، تنها مانعی که «جنگ ستارگان ۹» را تهدید میکند «جومانجی۳ » است که یک هفته قبل از «جنگ ستارگان» اکران میشود. این دنباله بیبروبرگرد اکران بزرگی خواهد داشت، اما حداقلش این است که قبل از اینکه کارِ اپیزود نهم شروع شود، هفت روز برای جمع کردن تمام پولهایی که میخواهد فرصت دارد. برخلافِ «جومانجی ۲» که تا چند هفته بعد از آغاز اکرانش کشف شد تا به کار و کاسبی «آخرین جدای» در طولانیمدت ضربه بزند، حالا «جومانجی ۳» آنقدر شناختهشده است که پولِ اصلیاش را قبل از شروع کارِ «جنگ ستارگان ۹» در بیاورد. به این ترتیب اگر تا سال بعد هیچ تغییری در برنامهی اکرانها ایجاد نشود، بلاکباسترهای نوامبر «فرشتگان چارلی»، «ترمیناتور»، «سونیک خارپشت» و «فروزن ۲» خواهند بود. در حالی که ماه دسامبر هم بین عید شکرگذاری تا هرج و مرجِ کریسمس تقریبا خالی خواهد بود و «جومانجی ۳» و «گربهها» تنها رقیبهای «جنگ ستارگان ۹» در جریانِ کریسمس خواهند بود. با خارج شدنِ «واندر وومن ۱۹۸۴»، «جیمز باند ۲۵» و «مرگ روی نیل» از معادله، «جنگ ستارگان ۹» تا این لحظه بزرگترینِ بلاکباسترِ لایو اکشن آخرِ سال ۲۰۱۹ است. «جنگ ستارگان» بسته به اینکه «فروزن ۲» چه جور دوامی دارد، حکم بزرگترین رویداد سینمایی فصل را خواهد داشت. بالاخره اگر بزرگترین مشکل دیزنی، «فروزن ۲» باشد، اسمش را واقعا نمیتوان مشکل گذاشت. موفقیت هرکدام از آنها، پولی است که به یک جیب سرازیر میشود. «جنگ ستارگان ۹» از همان اولش قرار بود عملکرد غولآسایی داشته باشد. سومین اپیزودهای «جنگ ستارگان» («بازگشت جدای» و «انتقام سیث») معمولا ۲۰ درصد بیشتر از قسمتهای دوم به دست میآورند («امپراتوری ضربه میزند» و «حملهی کلونها») و در عوض دو-سومِ قسمتهای اول («امیدی تازه»، «تهدید شبح» و «نیرو برمیخیزد») میفروشند. تازه داریم دربارهی قسمتِ نهایی حماسهی اسکایواکر حرف میزنیم که احتمالا شاهد بازگشت لوک اسکایواکر در قالب روح و پرنسس لیا هم است. بزرگترین چالشِ فیلم، تعداد زیاد بلاکباسترهای نوامبر و دسامبر بودند که با حذف سهتا از بزرگترین رقبایش از معادله، تنها دلیل نگرانی «جنگ ستارگان ۹» برای به آتش کشیدن گیشهها هم با خیال راحت از بین رفت.
نظرات