گزارش باکس آفیس: از دلایل شکست «دارک فینیکس» تا بررسی وضعیت «گودزیلا علیه کونگ»

چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۱:۵۹
مطالعه 25 دقیقه
Dark Phoenix
در گزارش باکس آفیس این هفته درباره افتتاحیه‌ی ضعیف Dark Phoenix و آخرین رکوردشکنی‌های Avengers: Endgame صحبت می‌کنیم. همراه زومجی باشید.
تبلیغات

مهم‌ترین تازه‌اکرانِ این هفته «افراد ایکس: دارک فینیکس» (Dark Phoenix) بود که با کسب فقط ۳۳ میلیون دلار به‌عنوانِ افتتاحیه‌ی سه روزه‌اش (یا همان قدری که «ایکس ۲: اتحاد افراد ایکس» در اولین روز اکرانش در سال ۲۰۰۳ به دست آورد) و کسب ۱۴۰ میلیون دلار به‌عنوان افتتاحیه‌ی جهانی، مجموعه‌ی ابرقهرمانی انقلابی و دور و درازِ فاکس قرن بیستم را به سرانجامی اسفناک رساند. در مقایسه ریبوت «فنتستیک فور» (Fantastic Four) اکرانش را در سال ۲۰۱۵ با ۲۵ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار افتتاحیه آغاز کرد که با احتساب نرخ تورم به‌معنی ۲۸ میلیون دلار است. اما قضیه وقتی بدتر می‌شود که در حالی «فنتستیک فور» با ۱۲۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده بود که حدود ۲۰۰ میلیون دلار خرجِ ساخت «دارک فینیکس» به‌علاوه‌ی افزایش هزینه‌هایش به خاطر فیلم‌برداری‌های دوباره و تاخیرهای متوالی در اکرانش شده است. حتی اگر تخمینِ بودجه‌ی فیلم بالا هم باشد، باز این چیزی از فاجعه‌بودنِ عملکردِ «دارک فینیکس» در گیشه نمی‌کاهد. این فیلم احتمالا با کسب کمتر از ۷۵ میلیون دلار در خانه (فیلم‌های «افراد ایکس» آن‌قدرها بادوام نیستند) و درآمد جهانی بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ میلیون دلار (فیلم کارش را با افتتاحیه‌ی ۴۵/۶ میلیون دلاری در چین شروع کرد) به پایان اکرانش خواهد رسید که سرنوشتِ هولناکی برای جدیدترین و آخرینِ فیلم این مجموعه خواهد بود؛ درواقع در حال صحبت کردن درباره‌ی درآمدی کمتر از «آلیتا: فرشته جنگ» (۸۵ میلیون در خانه / ۴۰۵ میلیون در دنیا) هستیم؛ اینکه یک مجموعه‌ی شناخته‌شده ضعیف‌تر از فیلم دیگری که براساس یک مانگای کالت شاخته شده بود و حکم یک آی‌پی جدید را برای اکثرِ مخاطبانش داشت ظاهر شود، از عمقِ فاجعه پرده برمی‌دارد. اگر سؤال‌تان این است که چه چیزی باعث شد که کار «دارک فینیکس» به اینجا کشیده شود، خب، جواب مشخص است: هر اتفاقِ بدی که فکرش را بکنید، هر اتفاق بدی که نباید می‌افتاد برای این فیلم افتاد. تمام اتفاقاتِ بد پیرامونِ «دارک فینیکس» در حالی به طوفانِ سهمگینی برای تکه‌ و پاره کردن آن تبدیل شدند که همزمان داریم درباره‌ی فیلمی صحبت می‌کنیم که اصلا نباید از اولش هم وجود می‌داشت، چه برسد به اینکه فیلمی که نباید وجود می‌داشت با یک دنیا مشکل هم اکران شود. اولین چیزی که علیه «دارک فینیکس» بود، واکنشِ عمیقا منفی منتقدان و طرفداران به «افراد ایکس: آپوکالیپس»، فیلم قبلی مجموعه بود.

این احتمال وجود دارد که شما «دارک فینیکس» را بیشتر از عموم منتقدان دوست داشته باشید؛ احتمالی که شما را در جمع ۲۳ درصد از منتقدانِ راتن تومیتوز که امتیاز ۶ از ۱۰ یا بالاتر از آن را به فیلم داده‌اند قرار می‌دهد. ولی بخشِ قابل‌توجه‌ای از استقبالِ ضعیف از «دارک فینیکس» نه به خاطر امتیازِ راتن تومیتوی خودش، بلکه به خاطر استقبالِ ضعیفِ مردم از فیلم قبلی مجموعه سرچشمه می‌گیرد. در فرانچایزسازی، وقتی یک فیلم افتضاح می‌سازید، فیلم بعدی حتی اگر اشتباهات قبلی را جبران کرده باشد و بهتر شده باشد هم باز آسیب خواهد دید. فقط کافی است یک نگاه به «اره ۶» بیاندازید تا متوجه شوید؛ «اره ۶» در حالی به‌عنوان بهترین دنباله‌ی این مجموعه شکست خورد (۶۸ میلیون دلار در دنیا) که «اره ۵» (۱۱۳ میلیون دلار در دنیا) به یکی از بدترین دنباله‌های مجموعه تبدیل شده بود. بعضی‌وقت‌ها این قسمتِ بعدی است که به خاطرِ گناهانِ قسمت قبلی مجازات می‌شود و این موضوع درباره‌ی «دارک فینیکس» هم صدق می‌کند. اما قضیه وقتی بدتر می‌شود (و می‌توان از این جمله به‌عنوان شعارِ رسمی این فیلم استفاده کرد) که «دارک فینیکس» نه‌تنها از نقدهای افتضاحِ «آپوکالیپس» ضربه خورده است، بلکه خودش با پشت سر گذاشتنِ «آپوکالیپس» در این زمینه، به بدترین فیلم مجموعه‌ی «افراد ایکس» از لحاظ نظرات منتقدان تبدیل شده است. «دارک فینیکس» با امتیازِ راتن تومیتوز ۲۳ درصد مثبت، کمترین امتیاز را در بین تمام فیلم‌های «افراد ایکس» دریافت کرده است. اگرچه میانگین امتیاز منتقدان (۴/۵۶ از ۱۰) چندان از «آپوکالیپس» (۵/۶۴ از ۱۰)، «ریشه‌های افراد ایکس: وولورین» (۵/۱۳ از ۱۰) و «آخرین ایستادگی» (۵/۹۳ از ۱۰) فاصله ندارد، ولی درصدِ بیشتری از منتقدان در مقایسه با «دارک فینیکس» باور داشتند که آن‌ها حداقل قابل‌تحمل هستند. طبقِ معمول امتیازهای «دارک فینیکس» باعث شد که بحثِ تکراری «منتقدان چیزی حالی‌شان نمی‌شود» پیش کشیده شود. ولی این منتقدان کم و بیش همان منتقدانی هستند که «افراد ایکس: روزهای گذشته‌ی آینده» را به امتیاز ۹۰ درصد (۷/۵ از ۱۰) و دو سال پیش «لوگان» را به امتیاز ۹۳ (۷/۹ از ۱۰) رساندند که یکی از بهترین امتیازاتِ در بین فیلم‌های ابرقهرمانی/کامیک‌بوکی روی سایت راتن تومیتوز حساب می‌شود. اما مشکلِ بعدی که در تعیینِ سرنوشتِ محتومِ «دارک فینیکس» نقش داشت، تغییرِ مدام تاریخِ اکرانش بود. وقتی تاریخِ اکران یک فیلم، یک بار تغییر می‌کند می‌تواند به این معنی باشد که استودیو دارد سعی می‌کند تا بدون اینکه مجبور به بیش از اندازه کار کشیدن از تیم ساخت شود، قصد فراهم کردنِ وقتِ بیشتری برای سر و سامان دادن به جلوه‌های ویژوالش است (یا خدا نکند برای دستکاری فیلمنامه)، ولی وقتی تاریخِ اکران یک فیلم، دوبار تغییر می‌کند (آن هم وقتی هر دو تغییر از لحاظ تجاری استراتژی بدی بودند)، این پیام را می‌رساند که آخرین فیلمِ «افراد ایکس» برای فاکس و بعدا برای دیزنی در اولویتِ اصلی‌شان نبوده است.

2019-6-46cee922-335f-44fe-ad96-a698de030bd6

آن‌ها تاریخِ اکران «دارک فینیکس» را از نوامبر ۲۰۱۸ به فوریه ۲۰۱۹ عوض کردند تا اینکه «بوهمین رپسدی» آمد و به فروشِ خیره‌کننده‌ی ۹۰۰ میلیون دلار دست یافت و بعد دوباره آن را از فوریه ۲۰۱۹ به این آخرهفته تغییر دادند تا عملکردِ بهتر از انتظارات «آلیتا: فرشته مرگ» (۴۰۵ میلیون دلار) را تماشا کنند. هر دو بار فیلم‌هایی که به‌جای «دارک فینیکس» به نمایش در آمده‌اند به نتایجِ درخشان تا قابل‌توجه‌ای دست پیدا کرده‌اند. وقتی خودِ استودیو آن‌قدر به فیلمش اهمیت نمی‌دهد که مدام آن را عقب می‌اندازد، بیننده هم جدیتش را برای تماشای آن از دست می‌دهد و به این نتیجه می‌رسد که حتما یک جای کار می‌لنگد. اما دیگر چیزی که علیه «دارک فینیکس» حرکت می‌کرد این بود که عموم مردم قبلا خط داستانی دارک فینیکس را در فیلم «افراد ایکس: آخرین ایستادگی» دیده بودند. این موضوعی بود که تحلیلگران حتی قبل از «افراد ایکس: آپوکالیپس» درباره‌ی آن هشدار می‌دادند. اگرچه طرفداران هاردکور مجموعه از اجرای نه چندان قابل‌دفاعِ خط داستانی دارک فینیکس در «آخرین ایستادگی» ناراضی بودند، ولی عموم مردم آن‌قدر با آن کنار آمدند که نتیجه به ۴۵۹ میلیون دلار فروشِ جهانی منجر شد. آن فیلم منهای «ددپول»، بلیت‌های بیشتری در مقایسه با تمام فیلم‌های «افراد ایکس» در گیشه‌ی آمریکای شمالی فروخته است. بنابراین «دارک فینیکس» فقط دنباله‌ای برای یک فیلم نه چندان محبوب نبود، بلکه نسخه‌ی ضعیف‌تری از همان داستانی بود که قبلا روایت شده بود. سازندگان «دارک فینیکس» می‌خواستند دلِ طرفداران هاردکور که خاطره‌ی خوشی از «آخرین ایستادگی» نداشتند را به دست بیاورند، ولی به‌جای سرمایه‌گذاری روی عموم مردم، روی کسانی سرمایه‌گذاری کردند که بعد از «آخرین ایستادگی» دیگر علاقه‌ای به دیدنِ نسخه‌ی دیگری از آن نداشتند؛ مخصوصا باتوجه‌به اینکه تمام شواهد روی شکستِ مفتضحانه‌ی این فیلم تاکید می‌کردند. درست مثل «استار ترک: به درون تاریکی» (۴۶۷ میلیون دلار از ۱۹۰ میلیون بودجه) و «مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز ۲» (۷۰۹ میلیون دلار از ۲۵۵ میلیون بودجه)؛ این دو فیلم هم با تلاش برای راضی کردنِ طرفداران هاردکور، نه‌تنها در جلبِ رضایتشان شکست خوردند، بلکه عموم مردم را هم از دست دادند. ولی فاکتورِ دیگری که در سقوط «دارک فینیکس» نقش داشته این است که عموم مخاطبان، فیلم‌های «افراد ایکس» اورجینال را به دنباله‌های «فرست کلس» ترجیح می‌دهند. متیو وان با «افراد ایکس: فرست کلس» بهترین فیلم مجموعه را ساخت. اما آن فیلم با وجود نقدهای قوی، گروه بازیگران پُرسروصدایش (که شامل جنیفر لارنس و مایکل فسبندر به‌عنوان ستارگانِ آینده‌ی سینما می‌شد) و ترکیبِ ژانرهای گوناگون قبل از اینکه مارول آن را به فرمولِ ثابتش تبدیل کند، فقط به ۳۵۳ میلیون دلار از ۱۶۰ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد.

Dark Phoenix

اگرچه «افراد ایکس: روزهای گذشته‌ی آینده» با کسب ۷۴۸ میلیون دلار در دنیا، این مجموعه را به قله‌های بی‌سابقه‌ای رساند، ولی «آپوکالیپس» دوباره آن را به زمین برگرداند (۵۴۴ میلیون دلار که شامل ۱۵۵ میلیون دلار در خانه می‌شود). اینکه مردم حق دارند یا ندارند مهم نیست؛ مهم این است که به نظر می‌رسد عموم مردم به فیلم‌های افراد ایکسی که شامل هیو جکمن، پاتریک استورات، ایان مک‌کلن و هیل بری نمی‌شوند علاقه‌ی فراوانی ندارند. حالا که حرف از هیو جکمن شد بگذارید بگویم که خودِ هیو جکمن به‌تنهایی یکی از دلایلِ عدم استقبال از «دارک فینیکس» است. یکی از دلایلی که «افراد ایکس: آخرین ایستادگی» به اقتباسِ وفادارانه‌ای تبدیل نشد یا کلا به‌عنوان یک فیلمِ مستقل مشکل‌دار بود، به خاطر این بود که نویسندگان قوسِ شخصیتی سایکلوپس را برداشته بودند و آن را به وولورین داده بودند. این مجموعه بیش از اینکه «افراد ایکس» باشد، حکم «وولورین و افراد ایکسِ او» را داشت؛ مهم نیست چقدر با این اتفاق موافق یا مخالف هستید، ولی حقیقت این است که یکی از مهم‌ترین دلایلی که این مجموعه با عموم مردم ارتباط برقرار کرد، نقش‌آفرینی غیرمنتظره‌ی هیو جکمن در قالبِ وولورین بود. لوگانِ او نه‌تنها حکم شخصیتِ طعنه‌انداز و شوخ جمع را دارد (مثل هان سولو و جک اسپارو)، بلکه همزمان قهرمانی دردکشیده است که می‌خواهد کار درست را در دنیایی به فنا رفته انجام بدهد (مثل کاپیتان آمریکا). اما «دارک فینیکس» اولین فیلم «افراد ایکس» است که نه‌تنها وولورین جزو نقش‌های اصلی‌اش نیست، بلکه هیچ ارجاعی هم به او داده نمی‌شود و در نتیجه عدم حضور وولورین به یکی از ده‌ها دلیلی که چرا این فیلم موفق به کشیدن عموم مخاطبان به سینماها نشد تبدیل شده است. اما مشکلِ بعدی «دارک فینکس»، نه‌تنها مشکلِ خودش است، بلکه به این فیلم خلاصه نمی‌شود؛ مشکل این است که این مجموعه از متحول شدن از لحاظ داستانگویی و تصویرپردازی سر باز زده است. یکی از گله و شکایت‌هایی که از روز اول به «افراد ایکس» می‌شد و حالا که در دنیایی زندگی می‌کنیم که «اونجرز: بازی پایانی» به وقوع پیوسته است عجیب‌تر از همیشه احساس می‌شود، تلاشِ این مجموعه برای کاهشِ مقدار عناصر کامیک‌بوکی‌اش است. شاید این موضوع بیست سال پیش قابل‌درک بود، ولی الان سال ۲۰۱۹ است و مجموعه‌ی «افراد ایکس» کماکان از ریشه‌های کامیک‌بوکی‌اش وحشت دارد. این فیلم‌ها هنوز از استفاده کردن از لباس‌های کامیک‌بوکی، داستانگویی‌های سوپ اُپرایی کامیک‌بوکی و عناصرِ فانتزی کامیک‌بوکی می‌ترسند.

Dark Phoenix Poster

این فیلم‌ها کماکان دور و اطرافِ نبرد ایدئولوژی‌های پروفسور ایکس و مگنیتو می‌چرخند و درحالی‌که دنیای سینمایی مارول، قهرمانانش را به دنیای‌های فنتستیکال و ماجراجوهایی عجیب و غریب بُرده است، عناصرِ فانتزی و اکشنِ «افراد ایکس» به‌طرز لجوجانه‌ای «واقع‌گرایانه» باقی مانده‌اند. بنابراین چیزی که در سال ۲۰۰۰، انقلابی به نظر می‌رسید، با مقاومت دربرابر متحول شدن و راه دادن رنگ و لعاب بیشتری به درون خودش، تاریخ مصرف گذشته شده است. اصلا همین که «دارک فینیکس» به‌عنوان آخرین فیلم «افراد ایکس» به‌جای زدن به سیم آخر، تصمیم می‌گیرد تا فیلم دیگری از مجموعه را در ابعادی کوچک‌تر و غیرفانتزی‌تر بازسازی کند، هر چیزی که لازم باشد در این‌باره بدانید را شامل می‌شود. این مجموعه از متحول شدن سر باز می‌زند. اما مشکلِ بعدی «دارک فینیکس» این بود که عموم سینماروها می‌دانستند که این فیلم حکم چیز اضافه‌ی بی‌اهمیتی را دارد که باید قبل از رسیدن به اصل جنس (ریبوت شدن مجموعه توسط مارول و دیزنی) تحملش کنیم. اگر «دارک فینیکس» از دیگر مشکلاتِ این فهرست رنج نمی‌بُرد، این فاکتور تاثیری روی فروشش نمی‌گذاشت. ولی بله، حتی عموم سینماروها هم می‌دانستند که این فیلم فقط آخرین فیلمِ «افراد ایکس» در این مجموعه‌ی ۱۹ ساله نیست، بلکه آخرین فیلم این مجموعه قبل از ریبوت‌شدنِ آن توسط دنیای سینمایی مارول است. اصولا قسمت‌های فینال با افزایش فروش مواجه می‌شوند؛ چیزی که نمونه‌اش را با امثالِ «اونجرز: بازی پایانی»، «لوگان» و «هری پاتر و یادگاران مرگبار ۲» دیدیم. دلیلش این است که طرفداران می‌خواهند با قسمتِ فینال یک مجموعه، نقطه‌ی اوجِ آن مجموعه را از دست ندهند. اما خبرِ ریبوت‌شدن «افراد ایکس» توسط مارول به این معنا بود که «دارک فینیکس» بیش از اینکه حکم نقطه‌ی اوج این مجموعه را داشته باشد، حکم گلوله‌ای به مغز این مجموعه که قرار است این مجموعه را از درد و رنجش خلاص کند دارد.

X-Men: Dark Phoenix

مشکلِ بعدی «دارک فینیکس» این است که این فیلم نه‌تنها اشتباهاتِ «بتمن علیه سوپرمن» را تکرار کرد، بلکه خیلی دیر به بازار آمد؛ آن‌قدر دیر که سینماروها قبلا نمونه‌ی آن را با «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» و «کاپیتان مارول» دیده بودند. «دارک فینیکس» نه‌تنها از لحاظ تقسیم کردنِ کاراکترهایش به دو گروهی که هر دو همزمان حق دارند و اشتباه می‌کنند تکرارِ «جنگ داخلی» است،‌ بلکه به عقیده‌ی منتقدان، نقاط داستانی‌اش هم خیلی به «کاپیتان مارول» شباهت دارد؛ تا جایی که در نسخه‌ی اول فیلمنامه، اسکرال‌ها در داستان حضور داشتند. مثلا نبردِ نهایی «دارک فینیکس» که قرار بود در فضا صورت بگیرد مورد بازنویسی و فیلم‌برداری دوباره قرار گرفته تا در یک قطار اتفاق بیافتد که منجر به کاهش دادنِ عناصرِ فانتزی فیلم شده است. این در حالی است که این مجموعه هیچ تلاشی نکرد تا جین گری یا سایکلوپس‌اش را شخصیت‌پردازی کرده و آن‌ها را به کاراکترهای محبوبی تبدیل کند. درست مثل «بتمن علیه سوپرمن» و «جاستیس لیگ» که قبل از پرداختن به شروع و میانه، یک‌دفعه به فینال پریدند، اینجا هم «دارک فینیکس» قبل از اینکه اصلا جین گری را به خوبی معرفی کرده باشد، تصمیم گرفت تا مهم‌ترین داستانش را روایت کند. مسئله‌ی آخر این است که شاید زمانی بعد از سه‌گانه‌ی «شوالیه‌ی تاریکی»، فیلم‌های ابرقهرمانی واقع‌گرایانه‌ای که خودشان را حسابی جدی می‌گرفتند روی بورس بود، ولی حالا این فرمول تغییر کرده است. درواقع سینمای ابرقهرمانی در حال حرکت کردن به سمتِ مخالف است. حالا فیلم‌هایی از جمله «آکوآمن»، «ونوم» و «اونجرز: بازی پایانی» رکوردهای گیشه را در هم می‌شکنند که به‌طرز افسارگسیخته‌ای، عجیب، زرد و فانتزی هستند. در دنیایی که فیلم‌های ابرقهرمانی بزرگ‌ترین ژانر هستند، «افراد ایکس» فقط با معرفی خودش به‌عنوان «افراد ایکس» نمی‌تواند سری توی سرها در بیاورد، بلکه باید عناصرِ ویژه‌ی دیگری هم داشته باشد. «دارک فینیکس» به جز اینکه فیلم دیگری از مجموعه‌ی «افراد ایکس» است، هیچ ویژگی دیگری برای ارائه کردن نداشت؛ درواقع نه‌تنها هیچ ویژگی جدیدی نداشت، بلکه اندکِ جذابیت باقی‌مانده در مجموعه‌‌ی «افراد ایکس» را هم با عدم علاقه به روایت یک داستان جدید و مقاومت دربرابر تحول خشک کرده بود. حالا وقتِ نسلِ بعدی «افراد ایکس» است.

2019-6-e39c69bc-a1ec-43a5-b31f-fdbe77623494

دومین تازه‌اکران این هفته اما انیمیشن «زندگی مخفی حیوانات خانگی ۲» (The Secret Life of Pets 2) است که صدر جدول را با بالاتر از «دارک فینیکس» به چنگ آورد. محصول ایلومینیشن و یونیورسال ۴۸ میلیون دلار به‌عنوانِ افتتاحیه‌ی سه روزه‌اش فروخت که ۵۴ درصد کمتر از افتتاحیه‌ی ۱۰۴ میلیون دلاری قسمت اول در ژوئیه ۲۰۱۶ است. اگر این فیلم بودجه‌ی هنگفت‌تری می‌داشت و اگر فیلم اول به آن درآمدِ دیوانه‌وار دست نیافته بود، آن وقت این افتتاحیه برای تمام افراد درگیر ساخت این فیلم ناامیدکننده می‌بود. افتتاحیه‌ی «حیوانات خانگی ۲» سقوط قابل‌توجه‌ای نسبت به قسمت اول حساب می‌شود؛ آن فیلم رکورد بهترین افتتاحیه‌ی یک فیلم اورجینال را شکسته بود. ولی بااین‌حال، داریم درباره‌ی یک فیلم ۷۵ میلیون دلاری صحبت می‌کنیم که به ۳۶۵ میلیون در خانه و ۸۷۵ میلیون در دنیا دست پیدا کرد و دنباله‌ی ۸۰ میلیون دلاری‌اش هم که تا حالا ۹۷ میلیون دلار در دنیا فروخته است. البته که افتتاحیه‌ی «حیوانات خانگی ۲» احتمالا باعث جشن و پایکوبی در ایلومینیشن نشده است، اما باعثِ زانوی غم بغل گرفتن هم نشده است. اگرچه فیلم اول با بهره‌گیری از برندِ ایلومینیشن و ایده‌ی داستانی‌ جذابش (حیوانات خانگی‌تان چه کارهای بامزه‌ای در زمانی‌که صاحبانشان خانه نیستند انجام می‌دهند؟) به درآمد بزرگی دست یافت، ولی یکی از دیگر دلایلش این بود که تابستانِ سالِ ۲۰۱۶، تابستان خوبی برای فیلم‌های بزرگ نبود. پس آن فیلم از کمبودِ فیلم‌های بزرگِ قابل‌توجه هم نهایت استفاده را کرد. اما درنهایت فیلم اول در حالی پُرطرفدار بود که به یک کلاسیکِ مدرن در حوزه‌ی انیمیشن‌ها تبدیل نشد. سینماروها به‌طرز دیوانه‌واری در انتظار ماجراجویی‌های بعدی پروتاگونیست‌های سگ و گربه‌ی این فیلم نبودند. تازه فیلم اول در حالی حکم فیلمی برای کودکان و بزرگسالان را داشت (بالاخره هیچ فیلمی بدون جلب نظر بزرگسالان به ۸۷۵ میلیون دلار فروش در دنیا نمی‌رسد)، که این دنباله مثل «لگو مووی ۲» مسیرش را به سمت تبدیل شدن به فیلمی که بیشتر مخصوصا کودکان است عوض کرده است. خلاصه اینکه «زندگی مخفی حیوانات خانگی ۲» به جز حضور هریسون فورد در قالبِ اولین تجربه‌ی صداپیشگی‌اش، هیچ ویژگی جدیدی برای عرضه به عمومِ سینماروها ندارد. اگر این فیلم دوامی شبیه به قسمتِ قبلی داشته باشد، فروشِ نهایی ۱۷۰ میلیونی‌اش در خانه و ۴۰۵ میلیونی‌اش در دنیا پیش‌بینی می‌شود که برابر با درآمدِ آخرین فیلم «عصر یخبندان» در سال ۲۰۱۶ خواهد بود. اما دیگر تازه‌اکران این هفته کمدی «آخر شب» (Late Night) با بازی اِما تامپسون و میندی کالینگ است. استودیوی آمازون این فیلم که سروصدای زیادی در جشنواره‌ی ساندنس به راه انداخته بود را با پرداخت ۱۳ میلیون دلار که برای خودش رکورد است، خریده است. این فیلم کارش را با کسب ۱۰۰ هزار دلار در روز جمعه از اکران در چهار سینما آغاز کرد و ۲۴۶ هزار و ۳۰۵ دلار در جریان افتتاحیه‌ی سه روزه‌اش کسب کرد تا قبل از آغازِ اکران گسترده‌اش از هفته‌ی بعد درکنار «مردان سیاه‌پوش بین‌المللی» و «شفت» (Shaft) به میانگین سینما به سینمای معرکه‌ی ۶۸ هزار و ۹۷۲ دلار برسد. امید می‌رود که این فیلم توانایی جلب نظر بزرگسالانی که علاقه‌ای به بلاک‌باسترهای تابستانی مرسوم را ندارند داشته باشد.

Avengers: Endgame

در زمینه‌ی فیلم‌های قدیمی جدول اما با «علاالدین» (Aladdin) شروع می‌کنیم که ۲۴ و نیم میلیون دلار دیگر در سومین آخرهفته‌اش کسب کرد و به مجموعِ ۱۷ روزه‌ی عالی ۲۳۲ میلیون و ۳۸۵ هزار دلار دست پیدا کرد. جدیدترین بازسازی لایو اکشن دیزنی اکنون به ۶۰۴ میلیون دلار فروشِ جهانی از ۱۸۳ میلیون دلار بودجه دست یافته است و عبورش از مرز ۷۵۰ میلیون دلار در گیشه‌ی جهانی هم تضمین شده است. «علاالدین» این آخرهفته ۹۲ میلیون دلار در دنیا فروخت و تا یکشنبه‌ی هفته‌ی بعد به مرز ۷۰۰ میلیون دلار نزدیک خواهد شد. تحلیلگران فکر می‌کنند که در حال حاضر می‌توان احتمال رسیدنِ «علاالدین» به چیزی حدود ۲۸۵ میلیون دلار در خانه و چیزی حدود ۸۱۰ میلیون دلار در دنیا را انتظار داشت. با چنین اعداد درخشانی برای «علاالدین» و موفقیت بی‌شک و تردیدی که دیزنی چند هفته‌ی بعد در قالب «داستان اسباب‌بازی ۴» دارد، این شرکت احتمالا به اینکه آیا «اونجرز: بازی پایانی» (۸۲۴/۳ میلیون در خانه و ۲ میلیارد و ۷۳۰ میلیون در دنیا) از «آواتار» (۲ میلیارد و ۷۸۸ میلیون دلار) عبور خواهد کرد یا نه اهمیت نمی‌دهد. ولی بااین‌حال، «بازی پایانی» ۴ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار دیگر در این آخرهفته به دست آورد و به مجموعِ فروشی در آمریکای شمالی دست یافت که فقط چند میلیون دلار کمتر از مجموعِ درآمد «پارک ژوراسیک» با احتساب نرخ تورم است (۴۰۲ میلیون دلار / ۸۲۵ میلیون دلار به نرخ امروز). درواقع عبور از مجموع درآمدِ «پارک ژوراسیک» با احتساب نرخ تورم حکم آخرین رکوردی را دارد که توسط «بازی پایانی» شکسته خواهد شد. به محض اینکه «اونجرز: بازی پایانی» از «پارک ژوراسیک» عبور کند، در جایگاه هفدهم پُرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ با احتساب نرخ تورم قرار خواهد کرد. بعد از آن دیگر به نظر نمی‌رسد که این فیلم سوختِ کافی برای پشت سر گذاشتنِ «بازگشت جدای» (۳۰۷ میلیون در سال ۱۹۹۷ / ۸۴۷ میلیون به نرخ امروز) را داشته باشد، ولی جایگاه هفدهم هم اصلا جایگاه خجالت‌آوری نیست. مخصوصا وقتی این نکته را در نظر بگیریم که اگر درآمدِ اضافه‌ی «بازگشت جدای»، «امپراتوری ضربه می‌زند»، «۱۰۱ سگ خالدار» و «سفید برفی و هفت کوتوله» که از اکران‌های دوباره‌شان به دست آورده‌اند را از مجموع درآمدِ اولین اکرانشان حذف کنیم، آن وقت «بازی پایانی» بلیت‌های بیشتری نسبت به آن‌ها فروخته است. بنابراین اگر درآمدِ اکران‌های دوباره‌ی آنها را حذف کنیم، «بازی پایانی» کماکان پشت سر «آواتار» (۷۴۹ میلیون در سال ۲۰۰۹ / ۸۶۴ میلیون دلار با احتساب نرخ تورم بدون ۱۱ میلیون دلاری که در اکران دوباره‌اش کسب کرد) قرار می‌گیرد، اما با پشت سر گذاشتنِ فیلم‌های بالا، به جایگاه سیزدهم پُرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ با احتساب نرخ تورم صعود می‌کند.

پوسترهای جدید فیلم Avengers: Endgame

«بازی پایانی» در فضای بی‌رحمِ سینمای حال حاضر که دیگر مردم فقط برای اینکه سینما رفته باشند، سینما نمی‌روند، بلیت‌های بیشتری نسبت به تمام فیلم‌های «پارک ژوراسیک»، تمام فیلم‌های سرزمین میانه‌ی پیتر جکسون و تمام فیلم‌های «جنگ ستارگان» (به جز دوتا) فروخته است. اگرچه «بازی پایانی» نتوانست در گیشه‌ی جهانی به «آواتار» برسد، ولی همین نشان می‌دهد که «آواتار» حکم یک اتفاقِ بسیار منحصربه‌فرد را داشت. البته مگر اینکه «آواتار ۲» در دسامبر ۲۰۲۱، آن را دوباره تکرار کند. «بازی پایانی» تا حالا یک میلیارد و ۹۰۰ میلیون دلار در کشورهای خارجی فروخته است. این فیلم گرچه از شکستن رکورد «آواتار» باز خواهد ماند، ولی همین الانش هم بیش از ۳۷۵ میلیون دلار بیشتر از «تایتانیک» (یک میلیارد و ۵۲۸ میلیون دلار) و ۵۵۰ میلیون دلار هم بیشتر از «اونجرز: جنگ اینفینیتی» (یک میلیارد و ۳۶۹ میلیون دلار) فروخته است. به عبارت دیگر «بازی پایانی» تا حالا ۲۴ درصد بیشتر از «جنگ اینفینیتی» در آمریکای شمالی فروخته است و بیش از ۳۹ درصد بیشتر از «جنگ اینفینیتی» در کشورهای خارجی خواهد فروخت. همچنین این فیلم تقریبا فروشِ «جنگ اینفینیتی» در چین را دو برابر کرده است (۶۲۹ میلیون دربرابر ۳۵۶ میلیون). «بازی پایانی» قرار است حدود ۹۰ میلیون دلار کمتر از «جنگ ستارگان: نیرو برمی‌خیزد» در آمریکای شمالی بفروشد. اما با یک میلیارد و ۹۱۵ میلیون دلار در کشورهای خارجی، بیش از ۷۸۳ میلیون دلار بیشتر از «نیرو برمی‌خیزد» (یک میلیارد و ۱۳۲ میلیون دلار) در گیشه‌‌های خارج از آمریکای شمالی فروخته است.

محض اینکه «اونجرز: بازی پایانی» از «پارک ژوراسیک» عبور کند، در جایگاه هفدهم پُرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ با احتساب نرخ تورم قرار خواهد کرد

معلوم نیست که آیا «جنگ ستارگان: ظهور اسکای‌واکر» در گیشه‌ی خارجی، عملکردی نزدیک به «دنیای ژوراسیک» (یک میلیارد و ۶۷۱ میلیون)، «اونجرز: دوران اولتران» (یک میلیارد و ۴۰۵ میلیون) یا «آکوآمن» (یک میلیارد و صد میلیون) خواهد داشت. اما چیزی که می‌دانیم این است که کتلین کندی و جی. جی. آبرامز و دیگران در صورتی که «ظهور اسکای‌واکر» بتواند نصف چیزی که «بازی پایانی» در کشورهای خارجی به دست آورده را به دست بیاورد حسابی خوشحال می‌شوند. راستش، بعد از درآمد خارجی ۷۱۲ میلیون دلاری «آخرین جدای» (که دلیل اصلی‌اش عدم علاقه‌ی بازار چین به جنگ ستارگان است)، حتی اگر درآمدِ «ظهور اسکای‌واکر» طبق استاندارد این مجموعه با ۲۰ درصد رشد هم مواجه شود، باز به حدود ۸۶۰ میلیون دلار فروش نهایی در گیشه‌ی خارجی دست خواهد یافت. یکی از دلایلی که «بازی پایانی» این‌قدر در گیشه‌ی جهانی به «آواتار» نزدیک شد به خاطر این بود که این فیلم بیش از تمام فیلم‌های قبلی دنیای سینمایی مارول، فروشِ بهتری را در کشورهای خارجی تجربه کرد. این فیلم تا حالا ۳۰ درصد از درآمدش را از آمریکای شمالی و ۷۰ درصدش را از کشورهای خارجی به دست آورده است. اگرچه این ۷۰ درصد کمتر از دنباله‌های «سریع و خشن» (۷۶ درصد برای «خشن ۷» و ۸۱ درصد برای «سریع و خشن ۸») است، ولی این فیلم مقدار بیشتری از درآمدش را در مقایسه با «جنگ اینفینیتی» (۶۶ درصد)، «دوران اولتران» (۶۷ درصد) و هر دو فیلم‌های «دنیای ژوراسیک» (۶۱ درصد و ۶۸ درصد) از کشورهای خارجی به دست آورده است. نکته این است که معمولا درباره‌ی بلاک‌باسترهایی که اکثر درآمدشان را از کشورهای خارجی به دست آورده‌اند، با ماجرای عملکرد «خیلی خوب» در آمریکای شمالی و عملکرد «خیلی خیلی خوب» در خارج طرفیم. اما «اونجرز: بازی پایانی» موفق به اجرای حرکتِ نادرِ عملکردِ خیلی خیلی خوب در آمریکای شمالی و عملکرد خیلی خیلی خوب در کشورهای خارجی شد. راستش این حرکت همان نوعِ عملکردی است که قبل از «بازی پایانی» فقط از فیلم‌های جیمز کامرون دیده بودیم.

Godzilla: King of the Monsters

اما در جایگاه چهارم جدول به «گودزیلا: پادشاه هیولاها» (Godzilla: King of the Monsters) برمی‌خوریم که ۱۵ میلیون و ۵۴۰ هزار دلار در دومین آخرهفته‌اش فروخت و به مجموعِ ۱۰ روزه‌ی ۷۸ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار دست یافت. این فیلم که با ۱۷۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده تا حالا ۲۹۳ میلیون دلار در دنیا فروخته است و نشان داده است که قرار نیست دوامی بهتر از «گودزیلا»ی گرت ادواردز (۲۰۰ میلیون دلار در خانه از ۹۳ میلیون دلار افتتاحیه) داشته باشد. با این وضعیت، «پادشاه هیولاها» کارش را با کسب ۱۰۵ میلیون دلار در خانه و ۴۱۵ میلیون دلار در دنیا به پایان خواهد رساند. اگرچه وضعیت فیلم در کشورهای خارجی بهتر است (این فیلم احتمالا از مرز ۱۳۰ میلیون دلار در چین عبور کند)، اما به‌طور کلی هنوز هیچی نشده، به زانو در آمده است. در آمد ۴۱۵ میلیون دلاری احتمالی «پادشاه هیولاها» در پایان اکرانش، با اختلاف کمتر از «گودزیلا» (۵۲۹ میلیون دلار) و «کونگ: جزیره‌ی جمجمه» (۱۶۸ میلیون در خانه / ۵۶۷ میلیون در دنیا) خواهد بود. سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که شکستِ «پادشاه هیولاها» چه معنایی برای «گودزیلا علیه کونگ» که همین الان در مرحله‌ی تولید به سر می‌برد خواهد داشت؟ بدون‌شک معنای خوبی نخواهد داشت. ساخته‌ی آدام وینگارد فعلا برای اکران در سیزدهم مارس ۲۰۲۰ برنامه‌ریزی شده است، ولی اخباری درباره‌ی احتمالِ به تأخیر افتادنِ آن به گوش می‌رسد. سیزدهم مارس همان تاریخی است که «کونگ: جزیره‌ی جمجمه» در سال ۲۰۱۷ اکران شد و همان تاریخی است که «پادشاه هیولاها» (۲۲ مارس ۲۰۱۹) هم قبل از اینکه برادران وارنر، آن را به اواخر می عقب انداخت قرار بود اکران شود. اگر این حرف‌ها باعث می‌شوند تا احساس کنید که تاریخ در حال تکرار شدن است، درست احساس می‌کنید. چون خودِ برادران وارنر سه سال پیش در رابطه با فیلم‌های ابرقهرمانی‌اش در موقعیتِ مشابه‌ای گرفتار شده بود. اگرچه وارنر در رابطه با دنیای هیولایی‌اش، کار درست (زمینه‌چینی کراس‌اورها) را در مقایسه با فیلم‌های ابرقهرمانی‌اش انجام داد، ولی کارش دوباره به موقعیتِ یکسانی کشیده شده است. بعد از اینکه «بتمن علیه سوپرمن» چه از لحاظ استقبالِ منتقدین و چه از لحاظ استقبالِ سینماروها شکست خورد (۸۷۳ میلیون دلار درآمد جهانی از ۴۲۵ میلیون افتتاحیه‌ی جهانی)، برادران وارنر در حال تولید «جاستیس لیگ» بود و تاریخ اکرانش (هفدهم نوامبر ۲۰۱۷) را اعلام کرده بود. اگرچه گفته می‌شد که «مرد پولادین» قرار بود نقشِ آغازکننده‌ی دنیای سینمایی دی‌سی را داشته باشد، ولی درواقع این وظیفه برعهده‌ی «بتمن علیه سوپرمن» بود و استقبالِ ضعیف از این فیلم، برادران وارنر را در شرایط متزلزلی قرار داد.

Godzilla: King of the Monsters

آن‌ها در حال آماده شدن برای آغاز تولید نسخه‌ی اونجرزِ خودشان با کارگردانی بودند که سلیقه‌ی هنری‌اش دو بار توسط عموم سینماروها با اعتراض و انتقاد روبه‌رو شده بود. زک اسنایدر به‌عنوان کارگردان باقی ماند و پروسه‌ی ساختِ فیلم ادامه پیدا کرد، اما استودیو و فیلمسازان شروع به اعلام تغییراتی در «جاستیس لیگ» باتوجه‌به واکنش‌های مردم به «بتمن علیه سوپرمن» کردند. اما کاری که وارنر داشت می‌کرد مثل تلاش برای تعمیرِ هواپیمایی در حال سقوط بود. درنهایت جاس ویدن جای زک اسنایدر را گرفت و «جاستیس لیگ» به هیولای فرانکنشتاینی از ترکیبِ سبک فیلمسازی متضادِ این دو نفر تبدیل شد که هیچکس را راضی نکرد. فیلم‌برداری‌های دوباره بودجه‌ی فیلم را بیش از اندازه افزایش داد (۳۰۰ میلیون دلار) که یعنی درآمد ۶۵۹ میلیون دلاری فیلم در دنیا از «عملکردِ ناامیدکننده» به «فاجعه‌ی مطلق» تغییر کرد. وارنر باید یا اکران فیلم را عقب می‌انداخت، یا زک اسنایدر را قبل از آغاز پروژه با شخص دیگری جایگزین می‌کرد یا اجازه می‌داد تا او فیلمِ خودش را بسازد. نتیجه‌ی تأخیر نکردنِ فیلم و عوض شدن کارگردان وسط ساخت فیلم، به فیلمِ شلخته و بودجه‌ی بسیار بالایی منجر شد که فیلم برای موفقیت به اعداد و ارقامی شبیه به «بتمن علیه سوپرمن» نیاز می‌داشت. یعنی بدترین اتفاق ممکن. اما نکته‌ی ظالمانه‌ی ماجرا این است که برادران وارن هر کاری که همه می‌گفتند آن‌ها باید با مجموعه‌ی ابرقهرمانی‌شان می‌کردند را با دنیای هیولایی‌شان انجام دادند؛ آن‌ها برخلافِ فیلم‌های ابرقهرمانی‌شان، دنیای هیولایی‌شان را بلافاصله با دعوای گودزیلا و کینگ کونگ آغاز نکردند. در عوض با اکرانِ یک فیلم گودزیلا، یک فیلم کینگ کونگ و یک دنباله‌ی گودزیلا، راهشان را با صبر و حوصله به سوی رویداد اصلی‌شان که «گودزیلا علیه کونگ» است ساختند و جلو رفتند. اگر وارنر این حرکت را روی مجموعه‌ی ابرقهرمانی اجرا می‌کرد، باید «بتمن علیه سوپرمن» را بعد از «مرد پولادین»، «بتمن» و «مرد پولادین ۲» عرضه می‌کرد. درنهایت، با اینکه برادران وارنر برنامه‌ی متفاوتی برای این دو مجموعه به کار بست، ولی هر دو به نتیجه‌ی مشابه‌ای ختم شدند. «گودزیلا علیه کونگ» در مرحله‌ی ساخت قرار دارد. سوالی که در این مرحله مطرح می‌شود این است که با مقایسه کردن فاز اول دنیای ابرقهرمانی و دنیای هیولایی وارنر، این شرکت در این نقطه باید چه تصمیمی بگیرد؟ خب، اگر وارنر قصد داشته باشد تا از ماجرای «جاستیس لیگ» درس بگیرد، بهترین کاری که می‌تواند انجام بدهد این است که هیچ کاری انجام ندهد و در عوض با قدم گذاشتن به درون طوفان، امیدوار باشد که همه‌چیز به خوبی و خوشی تمام شود.

Godzilla: King of the Monsters

اگر ساختِ «گودزیلا علیه کونگ»‌ شروع نشده بود می‌شد تصمیماتی باتوجه‌به واکنش‌های مردم به «پادشاه هیولاها» گرفت. ولی الان دیگر برای این کار دیر شده است. کاری که وارنر باید انجام بدهد این است که از عملکردِ ضعیفِ «پادشاه هیولاها» وحشت نکند و دست به فیلم‌برداری‌های گران‌قیمتِ دوباره نزد و «گودزیلا علیه کونگ» را به‌طرز بنیادینی تغییر ندهد. و همچنین تا وقتی که مجبور نشده است، نباید تاریخِ اکرانش را عقب بیاندازد. بالاخره عقب انداختنِ تاریخ اکرانِ «پادشاه هیولاها» از بهار به تابستان به نفعش تمام نشد. به عبارت دیگر، وارنر باید کنترل خودش را حفظ کند. چرا که احتمالا نتیجه‌ی «گودزیلا علیه کونگ» از دستانش خارج شده است و وحشت کردن فقط به خراب‌تر کردنِ اوضاع منجر می‌شود. کاملا احتمال دارد که پنج سال پیش، مردم فقط از روی کنجکاوی به تماشای «گودزیلا» رفته باشند. شاید فیلم گرت ادواردز که با واکنشِ مثبت‌تری از سوی منتقدان در مقایسه با مخاطبان روبه‌رو شد برای برطرف کردنِ کنجکاوی‌شان کافی بوده است. حتی می‌توان گفت اگرچه گودزیلا جایگاه ویژه‌ای در فرهنگ عامه دارد، اما فیلم‌های گودزیلا و تاریخ ۶۵ ساله‌اش به اندازه‌ای که در ظاهر به نظر می‌رسد، جریان اصلی نیستند. شاید گودزیلا و دیگر کایجوهای این مجموعه جزو آن دسته از آ‌ی‌پی‌هایی قرار می‌گیرند که شناخته‌شده‌بودنشان مساوی با علاقه‌ی مردم به دیدنِ آن‌ها نیست؛ درست یک چیزی در مایه‌های رابین هود، پیتر پن، سوپرمن و شاه آرتور. راستش را بخواهید اینکه درآمد جهانی آخرین فیلم «گودزیلا» (۵۲۹ میلیون دلار) کمتر از «کونگ: جزیره‌ی جمجمه» (۵۶۷ میلیون دلار)، «کینگ کونگ» (۵۵۰ میلیون دلار در سال ۲۰۰۵) و «مِگ» (۵۳۰ میلیون دلار) است اصلا تصادفی نیست.

اگرچه وارنر در رابطه با دنیای هیولایی‌اش، کار درست (زمینه‌چینی کراس‌اورها) را در مقایسه با فیلم‌های ابرقهرمانی‌اش انجام داد، ولی کارش دوباره به موقعیتِ یکسانی کشیده شده است

ایده‌ی اضافه کردنِ کایجوهای جدید به «پادشاه هیولاها» برای جلب نظر مردم شاید در ظاهر جذاب به نظر می‌رسید، ولی وقتی به این مقایسه‌ها و اعداد و ارقام نگاه می‌کنیم به این نتیجه می‌رسیم که عموم مردم به گودزیلا هم اهمیت نمی‌دهند، چه برسد به امثال کینگ گیدورا و رودان که ناشناخته هستند. شاید مشکلِ فیلم‌های «گودزیلا» خود گودزیلا است. اگر خوش‌بینانه به ماجرا نگاه کنیم، این احتمال وجود دارد که مبارزه کردن کینگ کونگ و گودزیلا به قلابِ درگیرکننده‌ی قوی‌تری در مقایسه با مبارزه‌ی گودزیلا با هیولاهایی که فقط طرفداران هاردکور مجموعه آن‌ها را می‌شناسند تبدیل شود. خودتان بگویید برای دیدن کدام از این دو هیجان‌زده‌تر خواهید بود: «بتمن علیه سوپرمن» یا «سوپرمن علیه ارتشِ ابرقهرمانان». خلاصه اینکه زجر کشیدنِ «گودزیلا: پادشاه هیولاها» برای عبور از ۴۲۵ میلیون دلار درآمد جهانی به این معنی نیست که کارِ «گودزیلا علیه کونگ» از همین حالا به پایان رسیده است. ولی اگر برادران وارنر و لجندری بترسند و کنترلشان را از دست بدهند و استراتژی‌های غلطشان از زمانِ «جاستیس لیگ» را تکرار کند و فیلم را در میانه‌ی ساختش دستکاری کنند و باعث افزایشِ بودجه‌اش شود، آن وقت «گودزیلا علیه کونگ» حتی با کسب درآمدی در حد و اندازه‌ی «گودزیلا» و «جزیره جمجمه» هم موفق حساب نخواهد شد. اگر سرنوشتِ مرگباری در انتظار «گودزیلا علیه کونگ» باشد، پس هرچقدر هم پول خرجش کنی تغییری در سرنوشتِ مرگبارش ایجاد نخواهد شد. بالاخره تا حالا هیچ فیلم هیولایی دیگری به جز «پارک ژوراسیک»، «دنیای گم‌شده»، «دنیای ژوراسیک» و «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوط کرده» موفق به عبور از ۵۶۷ میلیون دلار در دنیا نشده است. این‌طور که به نظر می‌رسد یک سقف مشخص برای فیلم‌های هیولایی غیر«ژوراسیک» وجود دارد. هیچکس نمی‌داند که چه اتفاقی سر «گودزیلا علیه کونگ» خواهد آمد، ولی این را می‌دانیم که تلاش برای تعمیر کردنِ آن در حین سقوط کردن هواپیما، راه‌حل نیست. این حرکت در رابطه با «جاستیس لیگ» و «سولو» نتیجه نداد و سر «گودزیلا علیه کونگ» هم نتیجه نخواهد داد.

اما از «گودزیلا» جماعت که بگذریم، در جایگاه پنجم جدول به «راکت‌من» (Rocketman) برمی‌خوریم که ۱۴ میلیون دلار دیگر در دومین آخرهفته‌اش فروخت و به مجموعِ ۱۰ روزه‌ی ۵۰ و نیم میلیون دلار دست یافت. فیلم زندگینامه‌ای اِلتون جان تا حالا به ۱۰۲ میلیون دلار فروشِ جهانی از ۴۱ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرده است. ساخته‌ی دکستر فلچر گرچه به یک موفقیتِ غیرمنتظره تبدیل نشده، اما نسبت به خصوصیاتِ خودش عملکرد خوبی داشته است. فقط همین که «بوهمین رپسدی» گیشه‌ها را به آتش کشید به این معنا نیست که «راکت‌من» هم برای موفقیت باید این کار را تکرار کند. چنین چیزی درباره‌ی فیلم ترسناک «ما» (Ma) هم صدق می‌کند که ۷ میلیون و ۸۲۰ هزار دلار دیگر کسب کرد و به مجموعِ ۳۲ میلیون و ۷۷۰ هزار دلار در خانه و ۴۰ میلیون دلار در دنیا دست یافت که نتیجه‌ی خوبی برای محصولِ ۵ میلیون دلاری بلام‌هوس و یونیورسال است. در جایگاه هفتم جدول «جان ویک ۳: پارابلوم» (John Wick: Chapter 3 - Parabellum) را داریم که با وجود از دست دادن ۸۲۸‌تا از سالن‌هایش، ۷ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار به دست آورد. این فیلمِ ۷۵ میلیون دلاری تا حالا ۱۳۸ میلیون و ۶۶۲ هزار دلار در خانه و ۲۵۲ میلیون دلار در دنیا فروخته است. این رقم به این معنی است که این سه‌گانه تا حالا به مجموعِ ۵۱۲ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار از مجموعِ ۱۴۵ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرده است. اگر این فیلم دوامِ فعلی‌اش را حفظ کند، فروشِ نهایی ۱۵۵ میلیونی‌اش در خانه و ۲۸۰ میلیونی‌اش در دنیا پیش‌بینی می‌شود. در رده‌ی نهم «پوکمون: کاراگاه پیکاچو» (Pokemon Detective Pikachu) را داریم که ۲ میلیون و ۹۸۰ هزار دلار دیگر در پنجمین آخرهفته‌اش کسب کرد و به مجموعِ ۱۳۷ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار رسید. این فیلم به‌زودی «مگ» (۱۴۵ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار)، «شزم» (۱۳۹ میلیون دلار) و «ردی پلیر وان» (۱۳۸ میلیون دلار) را در گیشه‌ی آمریکای شمالی پشت سر خواهد گذاشت. تنها بزرگ‌ترین مشکلِ این فیلم باتوجه‌به انتظاراتی که ازش می‌رفت، بودجه‌ی ۱۵۰ میلیون دلاری‌اش و عملکرد نه چندان جذابش در بازار چین است (۹۰ میلیون دلار). بااین‌حال، «کاراگاه پیکاچو» به سومین فیلم ویدیو گیمی تاریخ تبدیل شده که از مرز ۴۰۰ میلیون دلار فروش جهانی عبور کرده است. این فیلم با ۴۰۹ میلیون دلاری که تا حالا به دست آورده، از «رمپیچ» (۴۲۸ میلیون دلار) عبور خواهد کرد و شاید (با تاکید روی شاید) شانس عبور از «وارکرفت» (۴۳۳ میلیون دلار) را هم تا پایان اکرانش داشته باشد. در رده‌ی دهم جدول «بوک‌اسمارت» (Booksmart) قرار دارد که یک میلیون و ۵۵۷ هزار دلار در سومین آخرهفته‌اش کسب کرد و به مجموعِ ۱۷ روزه‌ی ۱۷ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار دست پیدا کرد. «برایت‌برن» (Brightburn) مبلغ ۵۶۰ هزار دلار در سومین آخرهفته‌اش کسب کرد که به‌معنی درآمد ۱۷ روزه‌ی نه چندان قابل‌توجه‌ی ۱۶ میلیون و ۴۰۰ هزار دلاری‌اش است. درنهایت «کلاهبرداری» (The Hustle) نیز به ۳۴ میلیون و ۴۶۰ هزار دلار در خانه و ۷۷ میلیون دلار در دنیا از ۲۱ میلیون دلار بودجه دست پیدا کرد.

کپی لینک

جدول ۱۰ فیلم برتر هفته

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات