گزارش باکس آفیس: ویژگی برتر مجموعه «اونجرز» در مقایسه با «جنگ ستارگان» و «سریع و خشن» چیست؟
گزارش باکس آفیسِ این هفته را با «آن: فصل دوم» (It: Chapter Two) آغاز میکنیم که با کسبِ ۹۱ میلیون دلار در گیشهی خانگی و ۱۸۵ میلیون دلار بهعنوانِ افتتاحیهی جهانی، صدر جدول را بهراحتی تصاحب کرد. در مقایسه، قسمت اولِ «آن» دو سال پیش اکرانش را با کسبِ ۱۲۳ میلیون دلار در خانه و ۱۸۹ میلیون دلار در دنیا آغاز کرد که شاملِ ۶۶ میلیون دلار از ۲۴ منطقهی خارجی میشد. از همین ابتدا مشخص است که «فصل دوم» عملکردِ بهتری در کشورهای خارجی در مقایسه با آمریکای شمالی داشته است که راستش را بخواهید، دقیقا در راستای رفتارِ طبیعی یک دنباله قرار میگیرد. عملکردِ قویترِ یک دنباله در خارج از آمریکای شمالی در مقایسه با قسمتِ قبلی مجموعه آنقدر پُرتکرار است که در چند سال اخیر به الگویی تبدیل شده است که نمونهاش را با امثالِ «استار ترک: به درونِ تاریکی» و «مرد عنکبوتی: دور از خانه» دیدهایم. اینکه افتتاحیهی «فصل دوم» در آمریکای شمالی به خوبی افتتاحیهی قسمت اولِ نبوده اصلا غافلگیرکننده نیست. در عوض سوالی که باید در حال حاضر بپرسیم این است که چرا افتتاحیهی «فصل دوم» در آمریکای شمالی اینقدر کمتر از قسمت اول بود؟ اگرچه سقوطِ افتتاحیهی یک دنباله در آمریکای شمالی در مقایسه با قسمتِ قبلیاش عادی است، اما چنین سقوطی عادی نیست. اولین دلیلش این است که «فصل دوم» با کسب امتیاز ۶۵ در راتنتومیتوز و میانگین امتیازِ ۶/۲۳ از ۱۰ از منتقدان در مقایسه با امتیازِ راتنتومیتوزِ ۸۶ و امتیازِ ۷/۲۳ از ۱۰ از منتقدان برای قسمت اول، با استقبال ضعیفتری از سوی منتقدان مواجه شده است. دلیلِ بعدی این است که زمانِ ۱۶۹ دقیقهای «فصل دوم»، زمانِ جذابی برای سینماروهای کژوال و بزرگسالانی که برای دیدنِ فیلم باید پرستارِ بچه بگیرند نیست. همچنین ایدهی نبردِ بزرگسالان با یک دلقکِ شیطانی در مقایسه با نبردِ بچهها با یک دلقکِ شیطانی، جذابیتِ ذاتی کمتری برای عموم مردم دارد؛ مخصوصا باتوجهبه اینکه این اقتباسها تصمیم گرفتند تا برخلافِ کتابِ استیون کینگ، بهجای روایتِ همزمان داستانِ بچهها و بزرگسالان از همان فیلم اول، خط داستانی بزرگسالان را از فیلم دوم معرفی کنند. اگرچه «فصل دوم» شروعی به خوبی قسمت اول نداشته است، اما این احتمال وجود دارد که فیلم در طولانیمدت در حد و اندازهی قسمتِ اول ظاهر شود. شاید سینماروها به دیدنِ آن علاقه دارند، اما در حد «همین الان اگه آب دستمه باید زمین بزارم و فیلم رو ببینم»، به دیدنِ آن علاقه ندارند. «فصل دوم» علاوهبر دریافتِ میانگین امتیازِ B مثبت از کلِ تماشاگرانش، امتیاز A را از تماشاگرانِ زیر هجده سال (۱۲ درصد مخاطبان) و امتیازِ B را از تماشاگرانِ بالای ۲۵ درصد (۶۵ درصد مخاطبان و بالای ۳۵ سال (۳۷ درصد مخاطبان) دریافت کرده است. همچنین ۵ میلیون دلار از افتتاحیهی فیلم در خانه و ۹ میلیون دلارش از افتتاحیهی جهانیاش نیز متعلق به سینماهای آیمکس است. در حالی امثالِ «ددپول ۲»، «جنگ ستارگان: آخرین جدای»، «اونجرز: دوران اولتران» و «هری پاتر و تالار اسرار» با یازده تا چهار درصد افت فروشِ در آخرهفتهی افتتاحیه در مقایسه با قسمتهای قبلیشان مواجه شدند که افت فروشِ افتتاحیهی «فصل دوم» به افتِ ۲۹ درصدی «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوط کرده» (۱۴۸ میلیون دلار دربرابر افتتاحیهی ۲۰۸ میلیون دلاری «دنیای ژوراسیک») یا افتِ ۳۳ درصدی «سریع و خشن ۸» (۹۸ میلیون دلار دربرابر افتتاحیهی ۱۴۷ میلیون دلاری «خشن ۷») نزدیکتر است. نکتهی مشترکِ تمام این فیلمها این است که با وجود افتِ فروشِ افتتاحیههایشان، به موفقیتهای غولآسایی تبدیل شدند.
«سریع و خشن ۸» و «پادشاهی سقوط کرده» اگرچه در گیشهی خانگی سقوطِ قابلتوجهای را تجربه کردند (۲۲۶ میلیون دلار و ۴۱۶ میلیون دلار دربرابر ۳۵۳ میلیون دلار و ۶۵۲ میلیون دلار)، اما هر دو عملکردِ یکسانی در گیشهی خارجی داشتند (۸۹۰ میلیون دلار و یک میلیارد و ۱۰ میلیون دلار دربرابر یک میلیارد و ۱۹۰ میلیون دلار و یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار). نکتهی کنایهآمیزِ ماجرا این است که افتتاحیهی «فصل دوم» تقریبا برابرِ افتتاحیهی ۹۳ میلیون دلاری «جاستیس لیگ» در سال ۲۰۱۷ و «گودزیلا»ی گرت ادواردز در سالِ ۲۰۱۴ است. اما افتتاحیهی یکسانِ هرکدام از این سه فیلم، سه معنی کاملا متفاوت دارند؛ افتتاحیهی «جاستیس لیگ» در حالی بهمعنی یک شکستِ تمامعیار بود که همین افتتاحیه بهمعنی موفقیتِ بزرگی برای «فصل دوم» است، اما ممکن است این فیلم را بهدلیلِ موفقیت غولآساترِ قسمت اول در موقعیتِ دفاعی قرار بدهد. اگر قبول داشته باشیم که افتتاحیهی ۹۳ میلیون دلاری «گودزیلا» با وجود بودجهی ۱۶۰ میلیون دلاری و درآمدِ جهانی ۵۲۹ میلیون دلاریاش، موفقیتآمیز بوده، پس بدونشک این موضوع با شدتِ بیشتری برای یک فیلمِ ترسناکِ سهساعتهی ۹۰ میلیون دلاری، فارغ از اینکه در مقایسه با قسمتِ اول مجموعه چگونه ظاهر شده است هم صدق میکند. قابلذکر است که افتتاحیهی «فصل دوم» از زمانِ قسمت فصل اولِ «آن»، پشتسرِ «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوط کرده»، بزرگترین افتتاحیهی باکس آفیس که متعلق به دیزنی یا دنیای سینمایی مارول نیست نیز حساب میشود. حتی اگر «فصل دوم» با سقوطِ سختی در مایههای «فرشتگان و شیاطین» در مقایسه با «رمز داوینچی» (۱۳۳ میلیون دلار خانگی / ۴۸۵ میلیون دلار جهانی دربرابر ۲۱۷ میلیون دلار خانگی / ۷۵۸ میلیون دلار جهانی)، باز درآمدِ خانگی ۲۰۰ میلیون دلاری و درآمدِ جهانی ۴۴۸ میلیون دلاریاش پیشبینی میشود. همچنین اگر فیلم دوامی شبیه به «راهبه» (۱۱۷ و نیم میلیون دلار از ۵۳ میلیون دلار افتتاحیه) داشته باشد، به ۲۰۴ میلیون دلار فروشِ نهایی در خانه دست پیدا میکند. اما اگر «فصل دوم» عملکردی شبیه به قسمتِ اول «آن» داشته باشد، فروشِ خانگیاش به ۲۴۴ میلیون دلار هم خواهد رسید. وقوعِ هرکدام از این سه سناریو بهمعنی موفقیتهای کمسابقهای برای «فصل دوم» خواهد بود، اما فقط در مقایسه با قسمت اول «آن» که دو سال پیش با استقبالی فراتر از فراترین انتظارات روبهرو شد شکست میخورد. اگر یادتان باشد برادران وارنر و نیولاین دو سال پیش سر تبلیغاتِ «آن»، تمام تمرکزشان را روی نوستالژی چندنسلی این برند گذاشته باشند؛ چه کسانی که رُمان اورجینالِ استیون کینگ را خوانده بودند یا بزرگسالانی که مینیسریالِ شبکهی ایبیسی را در کودکی دیده بودند. «آن» درست مثل «دیو و دلبر» و «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد»، حکم یک رویدادِ سینمایی استثنایی برای چندین نسل از طرفداران رُمان استیون کینگ و کلا تمام سینماروهایی که بهدنبال یک فیلم ترسناک بودند را داشت. «آن» مورد توجهی تمامِ مخاطبانِ احتمالیاش قرار گرفته بود. نتیجه به ۳۲۷ میلیون دلار فروشِ خانگی و ۷۰۰ میلیون دلار فروشِ جهانی از ۱۲۳ میلیون دلار فروشِ جهانی منجر شد.
اگرچه افتتاحیهی ۹۱ میلیون دلاری «فصل دوم»، آن را پشتسر قسمت اول «آن» و فیلمهای «دنیای ژوراسیک»، در جایگاه چهارم بهترین افتتاحیههای فیلمهای ترسناک قرار میدهد، اما دومین افتتاحیهی برترِ تاریخِ ماه سپتامبر نیز حساب میشود. افتتاحیهی ۹۱ میلیون دلاری «فصل دوم» حتی با احتساب نرخ تورم، پشتسرِ «هانیبال» (۵۸ میلیون در سال ۲۰۰۱ / ۹۲ میلیون به نرخ امروز)، «من افسانهام» (۷۷ میلیون در سال ۲۰۰۷ / ۱۰۱ میلیون دلار)، «مومیایی بازمیگردد» (۶۹ میلیون در سال ۲۰۰۱ / ۱۰۹ میلیون)، «پارک ژوراسیک» (۷۴ میلیون در سال ۱۹۹۷ / ۱۴۶ میلیون)، «دنیای ژوراسیک» پادشاهی سقوط کرده» (۱۴۸ میلیون در سال ۲۰۱۸) و «دنیای ژوراسیک» (۲۰۸ میلیون در سال ۲۰۱۵)، در جایگاه هفتم بهترین افتتاحیهی فیلمهای ترسناکِ تاریخ قرار میگیرد. تمام این حرفها به این معنی است که تنها مقایسهای که افتتاحیهی «فصل دوم» را ضعیف جلوه میدهد، افتتاحیهی قسمت اول «آن» است. افتتاحیهی «فصل دوم»، آن را پشتسر «ماتریکس: بارگزاری مجدد» (۹۱ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار)، «آن» (۱۲۳ میلیون دلار)، «ددپول» (۱۳۲ میلیون دلار) و «ددپول ۲» (۱۲۵ و نیم میلیون دلار)، در ردهی پنجم بهترین افتتاحیهی فیلمهای درجهبندی سنی بزرگسالانه قرار میدهد. خلاصه اینکه برادران وارنر بعد از سالِ پُر دستاندازی که تاکنون داشته است («لگو مووی ۲»، «گودزیلا: پادشاه هیولاها»، «شزم»، «پوکمون»)، بالاخره با «فصل دوم» و شاید ماه آینده با «جوکر» بتوانند دو افتتاحیهی ۹۰ میلیون دلاری به جیب بزنند. به عبارت دیگر به نظر میرسد که برادران وارنر توسط دو فیلمِ بزرگسالانه دربارهی دلقکهای قاتل نجات پیدا کرده است. ظاهرا دلقکها حسابی روی بورس هستند. خودتان را برای هجوم استودیوهای هالیوودی به سوی تمام آیپیهای دلقکمحور آماده کنید! اما در زمینهی فیلمهای قدیمی جدول با «انجل سقوط کرده» (Angel Has Fallen) شروع کنیم که ۶ میلیون دلار دیگر در سومین آخرهفتهاش کسب کرد و به مجموعِ ۱۷ روزهی ۵۳ میلیون و ۴۶۰ هزار دلار رسید. این فیلم بدونشک درآمدِ ۶۲ و نیم میلیون دلاری «لندن سقوط کرده» را پشت سر خواهد گذاشت و بعد از «جان ویک ۳»، به دومین اکشنِ شرکتِ لاینزگیت در سال ۲۰۱۹ تبدیل میشود که قسمتِ سومش درآمدِ بیشتری در مقایسه با قسمت دوم داشته است. در جایگاه ششم جدول «سریع و خشن تقدیم میکند: هابز و شاو» (Fast & Furious Presents: Hobbs & Shaw) جای دارد که ۳ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار دیگر کسب کرد و به مجموعِ خانگی ۱۶۴ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار رسید. این فیلم ۱۵ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار هم از کشورهای خارجی به دست آورد و مجموعِ فروشش در بازار چین را به ۱۸۴ و نیم میلیون دلار و کلِ مجموعِ فروشِ خارجیاش را به ۵۵۵ و نیم میلیون دلار رساند که بالاتر از درآمدِ خارجی ۵۵۰ میلیون دلاری «سریع و خشن ۶» قرار میگیرد.
«اونجرز: بازی پایانی» در آمریکای شمالی عملکردی «جنگ ستارگان»وار و در کشورهای خارجی عملکردی «سریع و خشن»وار داشت.
این فیلم که با ۲۰۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده تا حالا ۷۱۹ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار در دنیا فروخته است. «هابز و شاو» به احتمالِ زیاد اکرانش را با نزدیک شدن به درآمدِ ۱۷۱ میلیون دلاری «جان ویک ۳» در خانه و حدود ۷۶۰ میلیون دلار در دنیا به اتمام خواهد رساند. ردهی سوم جدول متعلق به «پسران خوب» (The Good Boys)، محصولِ یونیورسال است که ۵ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار کسب کرد و به ۶۶ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار، درآمدِ خانگی رسید. این فیلم که با ۲۰ میلیون دلار ساخته شده در حالی تاکنون ۸۲ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار در دنیا فروخته که احتمالا اکرانش در گیشهی خانگی را با ۷۸ میلیون دلار فروشِ نهایی به اتمام خواهد رساند. در ردهی هشتم «داستانهای ترسناکی که در تاریکی میگوییم» (Scary Stories to Tell in the Dark)، محصولِ لاینزگیت قرار دارد که ۲ میلیون دلار دیگر فروخت و بهلطفِ «آن: فصل دوم» با ۶۰ درصد افتِ فروش مواجه شد. این فیلم تا حالا ۶۲ میلیون دلار فروخته است که سه برابرِ افتتاحیهی ۲۰ میلیون دلاریاش و ۲/۴۴ برابرِ بودجهی ۲۵ میلیون دلاریاش است و این در حالی است که این فیلم ۸۸ میلیون دلار از سراسر دنیا کسب کرده است. در جایگاه نهم «آمادهای یا نه» (Ready or Not)، محصولِ فاکس سرچلایت و دیزنی را پیدا میکنیم که ۲ میلیون و ۲۲۹ هزار دلار دیگر در سومین آخرهفتهاش به دست آورد. اگرچه افتِ فروشِ شدید ۶۲ درصدی این فیلم یعنی آن هم به قربانی «آن: فصل دوم» تبدیل شده، اما این فیلمِ ۶ میلیون دلاری کماکان به درآمدِ ۱۹ روزهی ۲۵ میلیون و ۶۳۰ هزار دلار دست پیدا کرده است. در ردهی یازدهم «روزی روزگاری در هالیوود» (Once Upon a Time in Hollywood)، محصول سونی را پیدا میکنیم که ۲ میلیون و ۱۵۰ هزار دلار در هفتمین آخرهفتهاش کسب کرد و به مجموعِ خانگی ۱۳۴ میلیون و ۲۷۰ هزار دلار رسید. جدیدترین ساختهی کوئنتین تارانتینو در حالی تاکنون ۳۱۰ میلیون دلار در دنیا فروخته که احتمالا تا هفتهی بعد درآمدِ ۳۲۱ میلیون دلاری «حرامزادههای لعنتی» را پشت سر خواهد گذاشت. در ردهی چهارمِ جدول «شیر شاه» (The Lion King) قرار دارد که ۴ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار دیگر فروخت و مجموعِ فروشِ خانگیاش را به ۵۲۹ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار رساند. این فیلم همین هفته «روگ وان» (۵۳۲ میلیون دلار) و «شوالیهی تاریکی» (۵۳۴ میلیون دلار) را در گیشهی خانگی پشت سر خواهد گذاشت. همچنین «شیر شاه» همین الان که در حال خواندنِ این مطلب هستید، به یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار فروشِ جهانی رسیده است. از سوی دیگر «مرد عنکبوتی: دور از خانه» را فراموش نکنیم که به خاطر از دست دادنِ تعدادی از سینماهایش بعد از اکرانِ مجددش، با ۷۱ درصد افت فروش مواجه شد و یک میلیون و ۲۳۰ هزار دلار فروخت. این فیلمِ ۱۶۵ میلیون دلاری تاکنون ۳۸۸ میلیون دلار در خانه و یک میلیارد و ۱۲۶ میلیون دلار در دنیا فروخته است.
اما حالا که صحبت از فیلمهای دیزنی شد، باید دربارهی یکی از ویژگیهای برترِ «اونجرز: بازی پایانی» (Avengers: Endgame) که آن را به بلاکباسترِ منحصربهفردی در مقایسه با بزرگترین رقبایش تبدیل کرده صحبت کرد و آن هم این است که «بازی پایانی» در آمریکای شمالی عملکردی «جنگ ستارگان»وار و در کشورهای خارجی عملکردی «سریع و خشن»وار داشت. چیزی که هر سهتای این مجموعهها را به بزرگترین مجموعههای حال حاضرِ باکس آفیس تبدیل کرده این است که در حالی «سریع و خشن» و «جنگ ستارگان» متخصصِ یک حوزهی بهخصوص هستند، «اونجرز: بازی پایانی» متخصصِ هر دو حوزهی ممکن است. به عبارت سادهتر، مجموعه «سریع و خشن» عملکرد «خیلی خوبی» در آمریکای شمالی دارد، اما در کشورهای خارجی، مخصوصا چین، دیوانهوار ظاهر میشود. در عوض، فیلمهای «جنگ ستارگان» در حالی حکم بزرگترین غولِ گیشهی خانگی (جایی که اکثر پولش را از آنجا در میآورد) را دارند که فقط حدود ۵۰ درصد از درآمدشان را از خارج از آمریکای شمالی در میآورند. از همین رو، «جنگ ستارگان» در حالی حکم یکی از آن مجموعههای اولداسکولی که اولویتش با گیشهی خانگی است را دارد که «سریع و خشن» بهترین نمونهای است که در زمینهی مجموعههای تازهوارد داریم؛ مجموعههایی که فروشِ نه چندان قویشان در خانه را با عملکردِ فراتر از انتظاراتشان در کشورهای خارجی جبران میکنند. اما چیزی که دنیای سینمایی مارول را مخصوصا با سری «اونجرز» در جایگاه یگانهای قرار میدهد این است که آنها چه در گیشهی خانگی و چه در گیشهی خارجی، به درآمدهای درجهیکی دست پیدا میکنند. سری جدید «جنگ ستارگان» که با «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» در سال ۲۰۱۵ آغاز شد، عملکردی شبیه به فیلمهای اولداسکولِ «بتمن» داشته است. چه بتمنهای تیم برتون و جوئل شوماخر و چه سهگانهی کریس نولان، فیلمهای جدید «جنگ ستارگان» در حالی بهطرز گستردهای در گیشهی خانگی فراتر از انتظارات ظاهر شدهاند که فقط به درآمدهای «قابلقبولی» در کشورهای خارجی دست یافتهاند. البته که «نیرو برمیخیزد» به بیش از یک میلیارد دلار فروشِ خارجی دست پیدا کرد، اما فروشِ نهایی ۲ میلیارد و ۶۸ میلیون دلاری آن فیلم به خاطرِ محبوبیتِ وحشتناکش در گیشهی خانگی بود که آن را از افتتاحیهی خانگی ۲۴۸ میلیون دلاریاش به ۹۳۷ میلیون دلار فروشِ نهایی رساند که نهتنها کماکان رکورددارِ گیشهی خانگی است، بلکه از زمانِ «تایتانیک» تاکنون، اولین و احتمالا آخرین فیلمی خواهد بود که ۱۰۰ میلیون بلیت فروخته است. مخاطبانِ کشورهای خارجی بهجای اینکه واقعا برای دیدنِ «نیرو برمیخیزد» سرشار از شور و شوق باشند، فقط کنجکاو بودند و کنجکاوی آنها با سه فیلم بعدی مجموعه کاهش پیدا کرد. «جنگ ستارگان: آخرین جدای» در حالی به ۶۲۰ میلیون دلار فروشِ خانگی دست یافت که فقط ۷۱۲ میلیون دلار در کشورهای خارجی فروخت که برابر با «هابیت: سفری غیرمنتظره» (۷۱۴ میلیون دلار) است. «روگ وان» در حالی ۵۳۲ میلیون دلار در خانه فروخت که فقط ۵۲۹ میلیون دلار از کشورهای خارجی کسب کرد که کمتر از درآمدِ «جانوران شگفتانگیز و زیستگاه آنها» (۵۳۸ میلیون دلار) است.
حتی اگر «سولو: داستانی از جنگ ستارگان» (۲۱۳ میلیون خانگی / ۳۹۲ میلیون جهانی) را نادیده بگیریم، واقعیت این است که فیلمهای بزرگِ «جنگ ستارگان»، عملکردی شبیه به فیلمهای «بتمن» دارند. «شوالیهی تاریکی» با وجود کسب ۵۳۳ میلیون دلار در گیشهی خانگی (ردهی دوم پُرفروشترین فیلم سال ۲۰۰۸)، اما فقط ۵۶۹ میلیون دلار در کشورهای خارجی فروخت که تنها ۵ میلیون دلار بیشتر از «ماما میا» بود. «بتمن» در حالی ۲۵۱ میلیون دلار در خانه فروخت (پنجمین فیلم پُرفروشِ سال ۱۹۸۹) که کماکان پشتسر «ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی»، در جایگاه دوم پُرفروشترین فیلمهای گیشهی جهانی قرار گرفت. از سوی دیگر مجموعهی «سریع و خشن» را داریم که کارش را بهعنوان فیلمهایی دربارهی مسابقاتِ خیابانی با تمرکز روی مخاطبانِ آمریکای شمالی آغاز کرد. اما از «سریع و خشن ۴» (که حکمِ دنبالهی مستقیم قسمتِ اول مجموعه را داشت) به بعد، مجموعه تمرکزش را به سمتِ کشورهای خارجی تغییر داد. «سریع و خشن ۶» به ۷۸۸ میلیون دلار فروشِ نهایی دست یافت که فقط ۳۵۳ میلیون دلارش متعلق به گیشهی خانگی بود و «خشن ۷» در حالی ۳۵۳ میلیون دلار در خانه فروخت که یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار از درآمدِ جهانی یک میلیارد و ۵۱۷ میلیون دلاریاش، متعلق به کشورهای خارجی بود (که البته اکثرش از صدقهسری درآمدِ ۳۹۱ میلیونی این فیلم در چین بود). «سریع و خشن ۸» هم یک میلیارد و ۲۳۶ میلیون دلار در دنیا فروخت که شاملِ ۳۹۲ میلیون دلار از بازار چین و فقط ۲۲۶ میلیون دلار از آمریکای شمالی میشود. حالا «هابز و شاو» مرزِ ۷۰۰ میلیون دلار فروشِ جهانی را در حالی پشت سر میگذارد که فقط ۱۶۰ میلیون دلار در خانه فروخته است که حتی اگر از درآمدِ خانگی «عصر یخبندان: رانش قارهای» (۱۶۴ میلیون خانگی / ۸۷۰ میلیون جهانی) و «۲۰۱۲» (۱۶۶ میلیون خانگی / ۷۶۹ میلیون جهانی) عبور کند، باز یک رکورد برای یک فیلمِ هالیوودی حساب میشود. خلاصه اینکه اگر به درآمدِ خانگی ۳۵۳ میلیون دلاری «خشن ۷» بهعنوانِ یک اتفاقِ منحصربهفرد بهدلیلِ تبلیغات شدنِ آن فیلم در قالبِ فینال مجموعه و پوشش رسانهی گستردهاش بهدلیلِ مرگ پاول واکر نگاه کنیم، آن وقت میبینیم که در حالی درآمدهای خارجی این مجموعه به ندرت دچار نوسان شدهاند که درآمدِ خانگی مجموعه به تدریج سقوط کرده است. به همین دلیل در حال حاضر سؤال این است که آیا «سریع و خشن ۹» در تابستانِ سال بعد به اولین فیلمی که بدون عبور از ۲۰۰ میلیون دلار در خانه، به ۹۰۰ میلیون یا حتی یک میلیارد دلار فروشِ جهانی دست پیدا میکند تبدیل خواهد شد یا نه؟ نکته این است که اندازهی درآمدِ خارجی (مخصوصا بازار چین) در رابطه با این مجموعه آنقدر بزرگ است که فروشِ خانگیاش را تقریبا بیاهمیت کرده است. این دقیقا همان چیزی است که سری «اونجرز» را به برندِ منحصربهفردی در این زمینه بدل کرده است.
اگر «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» را یک فیلمِ «اونجرز» حساب کنیم، آن وقت هر پنج فیلم «اونجرز» در عین رسیدن به درآمدهای رکوردشکنانه در گیشهی خانگی، چنین کاری را در کشورهای خارجی هم تکرار کردهاند. قسمتِ اولِ «اونجرز» به یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار فروشِ جهانی در سال ۲۰۱۵ دست یافت که پشتسر «تایتانیک» (۲/۲ میلیارد دلار) و «آواتار» (۲ میلیارد و ۷۸۹ میلیون دلار)، پُرفروشترین فیلم تاریخ حساب میشد؛ این رقم شاملِ ۶۲۳ میلیون دلار فروشِ خانگی بود که آن را پشتسرِ «تایتانیک» (۶۵۸ میلیون دلار) و «آواتار» (۷۶۰ میلیون دلار)، در ردهی سوم پُرفروشترین فیلم گیشهی آمریکای شمالی قرار میداد. «اونجرز: دوران اولتران» به ۴۵۹ میلیون دلار فروشِ خانگی و یک میلیارد و ۴۰۵ میلیون دلار فروشِ جهانی دست یافت که این فیلم را در آن زمان به پنجمین فیلم پُرفروشِ گیشهی جهانی و هفتمین فیلم پُرفروشِ گیشهی خانگی تبدیل میکرد. «دوران اولتران» حتی با کسب ۹۴۶ میلیون دلار در گیشهی خارجی، قسمت اول «اونجرز» (۸۹۵ میلیون دلار) را در این زمینه پشت سر گذاشت. «اونجرز: جنگ اینفینیتی» با وجودِ اینکه حکمِ «تونی استارک و یادگاران مرگبار قسمت اول» را داشت، اما ۶۷۹ میلیون دلار در خانه فروخت (کمتر از درآمد خانگی ۷۰۰ میلیون دلاری «بلک پنتر») و به یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار فروشِ خارجی و ۲ میلیارد و ۴۸ میلیون دلار فروشِ جهانی دست یافت که ۳۵۹ میلیون دلارش متعلق به بازار چین بود؛ ارقامی که «جنگ اینفینیتی» را در جایگاه چهارم پُرفروشترین فیلم گیشهی خانگی، جایگاه سوم پُرفروشترین فیلم گیشهی خارجی و جایگاه چهارمِ پُرفروشترین فیلمِ گیشهی جهانی قرار دارد. از سوی دیگر «اونجرز: بازی پایانی» را داشتیم که به یک میلیارد و ۲۲۳ میلیون دلار افتتاحیهی جهانی دست یافت و درنهایت به ۸۵۸ میلیون دلار فروشِ خانگی (جایگاه دوم پُرفروشترین فیلم گیشهی خانگی بعد از «نیرو برمیخیزد»)، ۶۲۹ میلیون دلار در چین (جایگاه چهارم پُرفروشترین فیلم بازار چین بعد از «زمین سرگردان»، «نژا» و «جنگجوی گرگ ۲»)، یک میلیارد و ۹۰۰ میلیون دلار فروشِ خارجی (جایگاه دوم پُرفروشترین فیلم گیشهی خارجی بعد از «آواتار») و ۲ میلیارد و ۷۹۶ میلیون دلار فروشِ جهانی (ردهی اول) دست پیدا کرد. به عبارت دیگر، «اونجرز: بازی پایانی» در حالی پُرفروشترین فیلم گیشهی جهانی است که در هیچکدام از سه گیشهی اصلی باکس آفیس، صدرنشین نیست. «جنگ ستارگان» هماکنون مجموعهای است که منهای «نیرو برمیخیزد»، به درآمد خارجی «خیلی خوبی» اما درآمدِ خانگی «فوقالعاده خوبی» دست پیدا میکند. «سریع و خشن» هم مجموعهای است که منهای «خشن ۷»، اگرچه درآمدِ خانگی «خیلی خوبی» دارد، اما فروشِ خارجی دیوانهواری دارد. درنهایت، سری «اونجرز» بهطور مداوم درآمدهای رکوردشکنانهای در گیشهی خانگی، بازار چین و گیشهی خارجی داشته است.
آیا مخاطبان برای دیدن جنگ ستارگانهایی که بهطور مستقیم ارتباطی با داستان و کاراکترهای خط داستانی «امیدی تازه» تا «ظهور اسکایواکر» ندارند به سینماها هجوم خواهند بُرد؟
سه فیلم اخیر «سریع و خشن» بیش از ۲۰۰ میلیون دلار در بازار چین به دست آوردهاند. هر چهار فیلم «جنگ ستارگان» در چین شکست خوردهاند («نیرو برمیخیزد» در حالی ۱۲۴ میلیون دلار از ۳۳ میلیون دلار روزِ افتتاحیه کسب کرد که «آخرین جدای» ۴۲ میلیون دلار فروخت). «اونجرز ۴»، «آواتار» را مخصوصا در گیشهی جهانی به این دلیل پشت سر گذاشت که درآمدش در بازار چین، ۷۰ درصد بهتر از درآمدِ «جنگ اینفینیتی» بود. مخاطبانِ بازار چین در حالی به «جنگ ستارگان» جماعت اهمیت نمیدهند که شیفتهی «سریع و خشن» هستند و بهتازگی به اندازهی آمریکاییها، عاشقِ فیلمهای ابرقهرمانی بزرگِ مارول و دیسی شدهاند. دقیقا به خاطر همین است که «آکوآمن» به اولین فیلمِ غیردیزنی/غیریونیورسالی یک میلیاردی سینما از زمان «ترنسفورمرها: عصر انقراض» در سال ۲۰۱۴ تاکنون تبدیل شد. دقیقا به خاطر همین است که «مرد عنکبوتی: دور از خانه» از درآمدِ یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلاری «اسکایفال» عبور کرد و به پُرفروشترین فیلمِ سونی در دنیا تبدیل شد. بنابراین شگفتزده خواهیم شد اگر کریسمس امسال، «جنگ ستارگان: ظهور اسکایواکر» عملکردی به خوبی «گربهها»، «جومانجی: مرحلهی بعد» یا «جاسوسان در لباس مبدل» در بازار چین داشته باشد. «شیر شاه» در حالی به فراتر از یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار فروشِ جهانی دست خواهد یافت که حدود ۵۴۰ میلیون دلار در گیشهی خانگی خواهد فروخت. «دنیای ژوراسیک» در حالی به ۶۵۲ میلیون دلار فروش خانگی و یک میلیارد و ۶۷۱ میلیون دلار فروشِ جهانی دست یافت که «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوط کرده» به ۴۱۶ میلیون دلار در خانه (جایی بین «واندر وومن» و «کاپیتان مارول») و یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار فروشِ جهانی دست یافت. دو فیلم اولِ «پارک ژوراسیک» در اواسط دههی ۹۰ جزو بزرگترین فیلمهای آن دوران بودند و اگر «دنیای ژوراسیک ۳» بتواند موفقیتِ دو فیلم قبلی را تکرار کند، هتریک میکند. اما اگر «دنیای ژوراسیک» بعد از قسمت سوم یا «سریع و خشن» بعد از قسمت دهم ادامه پیدا کنند که هیچی، اما اگر ادامه پیدا نکنند، در حال حاضر «جنگ ستارگان»، «سریع و خشن» و دنیای سینمایی مارول، سهتا از بزرگترین فرنچایزهای باکس آفیس هستند. هر سه مجموعه، موفقیتشان را مدیونِ ارائهی فیلمهایی که نسبتا از لحاظ کیفی نمرهی قبولی را میگیرند و تمرکز روی شخصیتپردازی به اندازهی اکشن و دنیاسازی هستند. این فیلمها شاید در طولانیمدت با دستانداز روبهرو شوند، اما طرفداران برای دیدنِ ماجراجوییهای جدید کاراکترهای محبوبشان، برای دیدنِ آنها به سینماها بازمیگردند. جذابیتِ دنیای سینمایی مارول، «سریع و خشن» و «جنگ ستارگان» درست مثل «هری پاتر» به خاطر کارِ استانداردی که سازندگانشان در زمینهی پرداختِ قهرمانانشان انجام دادهاند است. نتیجهاش این است که «سریع و خشن» بر گیشهی خارجی، «جنگ ستارگان» بر آمریکای شمالی و «اونجرز: بازی پایانی» هم با عبور از «آواتار»، در صدرِ گیشهی جهانی بر تمامیشان فرمانروایی میکند. حالا نوبتِ «آواتار ۲» است.
اما حالا که از «اونجرز: بازی پایانی» حرف زدیم، «جنگ ستارگان: ظهور اسکایواکر» (Star Wars: The Rise Of Skywalker) را فراموش نکنیم که حکمِ تیر خلاصِ دیزنی به باکس آفیسِ سال ۲۰۱۹ را خواهد داشت. درحالیکه کمتر از ۳ ماه به اکرانِ «ظهور اسکایواکر» مانده، چیزی که باید دربارهی آن بدانیم این است که این فیلم در گیشه از چند خصوصیتِ برتر نسبت به «جنگ ستارگان: آخرین جدای» بهره میبرد. اولینش این است که اگرچه «جنگ ستارگان» قسمت به قسمت جایگاهش را در کشورهای خارجی از دست داده، اما مخاطبانِ آمریکای شمالی روز اول برای تماشای آن صف خواهند کشید. البته که نباید انتظارِ رشد فروشی در مایههای «هری پاتر و یادگاران مرگبار ۲» یا «اونجرز: بازی پایانی» را از «ظهور اسکایواکر» داشت، اما چیزی در مایههای رشد فروش ۲۰ درصدی «بازگشت جدای» و «انتقام سیث» در مقایسه با قسمتهای قبلیشان قابلپیشبینی است. دومین برتری «ظهور اسکایواکر» این است که همیشه قسمتهایی که بهعنوانِ فینالِ مجموعه معرفی میشوند، با استقبالِ گستردهتری مواجه میشوند. اما شاید بزرگترین نکتهی برترِ «ظهور اسکایواکر» چیزی بهسادگی تاریخِ اکرانش است. قضیه این است که اکرانِ «ظهور اسکایواکر» درست مثل «نیرو برمیخیزد» در روزِ جمعهی قبل از تعطیلاتِ سالِ نو آغاز میشود. این یعنی «ظهور اسکایواکر» برخلافِ «آخرین جدای» که نتوانست تا دومینِ دوشنبهی اکرانش از تعطیلی بچهها و والدینشان بهره ببرد، از این نکته بهره خواهد بُرد. این موضوع در زمانِ «آخرین جدای» نقشِ پُررنگی در درآمد نه چندان پُرسروصدای اولین هفتهی آن فیلم و افت فروشِ بزرگِ ۶۷ و نیم درصدیاش در هفتهی دومش (۲۲۰ میلیون افتتاحیه به ۷۱ و نیم میلیون دلار فروش آخرهفتهی دوم) داشت. در مقایسه، «آخرین جدای» اولین هفتهی اکرانش را با ۲۹۶ میلیون و ۶۰۲ هزار دلار یا ۱/۳۴۸ برابرِ افتتاحیهی ۲۲۰ میلیون دلاریاش به پایان رساند؛ این آمار در حالی آن را در این زمینه پایینتر از «روگ وان» (۱/۴۳ برابر افتتاحیهی ۱۵۵ میلیونیاش) و «نیرو برمیخیزد» (۱/۵۷ برابرِ افتتاحیهی ۲۴۸ میلیونیاش) قرار داد که درست برابر با «اِراگون» (۱/۳۱ برابر افتتاحیهی ۲۳ میلیونیاش) که در همانِ روزِ اکرانِ «آخرین جدای»، اکران شده بود است. «اِراگون» که حکم فیلمی را دارد نانِ تقلیدهایش از «جنگ ستارگان» را میخورد باید درست مثل «آخرین جدای» تا دومین دوشنبهاش صبر میکرد تا از تعطیلاتِ سالِ نو بهره ببرد. «اِراگون» در دومین آخرهفتهاش با ۶۹ درصد افت فروش مواجه شد و درست مثل «آخرین جدای» با تجربهی ۱۷ درصد رشد فروش در آخرهفتهی سومش، فروشِ بهتری در روزهای هفتهی دومِ اکرانش در مقایسه با روزهای هفتهی اولِ اکرانش داشت. «آخرین جدای» هم در دومین آخرهفتهاش با ۶۷ درصد افت فروش مواجه شد و همزمانی روز کریسمس با دومین دوشنبهی اکرانش منجر به فروشِ ۹۵ و نیم میلیون دلاری فیلم در دومین دوشنبه تا پنجشنبهی اکرانش در مقایسه با اولین دوشنبه تا پنجشنبهی اکرانش (۷۶ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار) شد. «آخرین جدای» سپس در سومین آخرهفتهاش با ۲۶/۶ درصد افت فروش مواجه شد که پشتسر «روگ وان» (۲۲ درصد افت)، آن را در ردهی دوم بهترین افتِ فروش آخرهفتهی سوم برای فیلمهایی با افتتاحیههای ۱۰۰ میلیون دلاری قرار میدهد.
«آخرین جدای» درنهایت به ۶۲۰ میلیون دلار فروشِ خانگی دست یافت که اگرچه در بین بلاکباسترهای کمفروشِ دسامبر قرار میگیرد، اما برابر با افت فروشی که دومین فیلمِ سهگانههای «جنگ ستارگان» تجربه میکنند بود. «امپراتوری ضربه میزند» ۲۰۹ میلیون دلار در خانه کسب کرد که ۳۲ درصد کمتر از درآمد ۳۰۷ میلیونی «امیدی تازه» بود و «حملهی کلونها» هم ۳۰۲ میلیون دلار فروخت که ۳۰ درصد کمتر از درآمد ۴۳۱ میلیون دلاری «تهدید شبح» بود. در نتیجه اینکه درآمد ۶۲۰ میلیونی «آخرین جدای»، ۳۳ درصد کمتر از «نیرو برمیخیزد» بود، نباید عجیب و غریب به نظر برسد. چه «آخرین جدای» از وجودِ «جومانجی ۲» (۴۰۴ میلیون دلار) و «بزرگترین شومن» (۱۸۴ میلیون دلار) آسیب دید و چه این فیلمها باعث شدند تا مردم دلیلِ کمتری برای بازبینی «آخرین جدای» داشته باشند، قابلذکر است که اپیزود هشتم «جنگ ستارگان» رقبای سرسختتری نیز در مقایسه با «نیرو برمیخیزد» داشت. اگر این نکته که «نیرو برمیخیزد» حکم یک دنبالهی ۳۲ ساله را داشت تاثیرِ شگفتانگیزی در استقبالِ ویژهی مخاطبان از آن داشت را نادیده بگیریم، ویژگی برتر «نیرو برمیخیزد» درست مثل «تایتانیک» و «آواتار» این است که در زمانِ طلایی فصل کریسمس اکران شد؛ زمانیکه آخرهفتهی افتتاحیهی این فیلمها یکراست به دو هفته تعطیلاتِ سال نو متصل میشود. تعطیلاتِ سال نو برای فیلمها از این جهت مهم است که این تعطیلات مثل دو هفته فروشِ آخرهفته برای آنها میماند. در عوض، «آخرین جدای» مجبور بود تا بهجای دو هفته، فقط از یک هفته تعطیلات بهره ببرد. «ظهور اسکایواکر» در بیستم دسامبر اکران میشود که یعنی بله، آخرهفتهی افتتاحیهاش یکراست به تعطیلاتِ سال نو متصل میشود. احتمالا دقیقا به خاطر همین است که «گربهها»، محصولِ یونیورسال هم همزمان با «ظهور اسکایواکر» در بیستم دسامبر اکران میشود که درست در تضاد با «آواز بخوان»، محصول یونیورسال که در سال ۲۰۱۶ چند روز بعد «روگ وان» اکران شد قرار میگیرد. فیلم لایو اکشنِ موزیکالِ «گربهها»، بزرگترین فیلمی است که تاکنون همزمان با «جنگ ستارگان» اکران شده است. اما احتمالا یونیورسال خوب میداند که نهتنها در کریسمس مقدار بزرگی افتتاحیه به اندازهی دوامِ طولانیمدت در طولِ تعطیلات اهمیت ندارد، بلکه آنها احتمالا خوب به خاطر میآورند که در سال ۲۰۰۸، «ماما میا» (۱۴۴ میلیون خانگی / ۶۰۹ میلیون جهانی) چگونه دربرابر «شوالیهی تاریکی» ایستادگی کرد. اما اگر تصور کنیم که «ظهور اسکایواکر» مورد استقبال عموم مردم قرار بگیرد، آن وقت این فیلم برای موفقیت نیازی به صبر کردن نخواهد داشت. آیا این حرفها به این معنی است که «ظهور اسکایواکر» بهطور تضمینی درست مثل «بازگشت جدای» در مقایسه با «امپراتوری ضربه میزند» و «انتقام سیث» در مقایسه با «حملهی کلونها»، با ۲۰ درصد رشد فروش در مقایسه با «آخرین جدای» مواجه خواهد شد؟ نه، تضمینی در کار نیست. نهتنها بهدلیل رقبای گردنکلفتی که «ظهور اسکایواکر» در قالب «جومانجی: مرحلهی بعد»، «گربهها» و «جاسوسان در لباس مبدل» در پیرامونش دارد، بلکه به خاطر اینکه «جنگ ستارگان» با وجود دنیای سینمایی مارول و «سریع و خشن»، دیگر آن پادشاه دستنیافتنی که میشناختیم نیست. اما یکی از دلایلی که «آخرین جدای» بلافاصله پرواز نکرد به خاطر این بود که آغاز اکرانش بلافاصله به تعطیلات کریسمس متصل نبود. این نکته آنقدر حیاتی است که در طولِ دههها به انفجارِ فیلمهایی به بزرگی «آواتار» و به کوچکی «جیغ» در گیشه منجر شده است.
آغاز اکرانِ یک فیلم قبل از تعطیلات کریسمس به این دلیل مهم است که آن فیلم علاوهبر آخرهفتهی خودش، دو هفتهی متوالی از روزهایی بهره میبرد که تمامیشان حکمِ روزهای آخرهفته را دارند. این خصوصیتی بود که «نیرو برمیخیزد» در مقایسه با «روگ وان» و «آخرین جدای» از آن بهره میبرد و حالا باید دید «ظهور اسکایواکر» چگونه از این سلاح استفاده خواهد کرد. اما در حالی «ظهور اسکایواکر» احتمالا به نقطهی اوجی در زمینهی باکس آفیس برای این مجموعه تبدیل میشود که همزمان این فیلم احتمالا حکمِ سرانجامِ این مجموعه را نیز ایفا خواهد کرد. ماجرا این است که اگرچه دیزنی در همایشِ اخیرش، فیلمها و سریالهای بعدی «جنگ ستارگان» را معرفی کرد، اما «ظهور اسکایواکر» میتواند به پایانِ این مجموعه تبدیل شود. منظورم از پایان، به پایان رسیدنِ حماسهی اسکایواکر و هان سولو نیست، بلکه پایانِ خط داستانی اصلی فیلمهای «جنگ ستارگان» است. بعد از «ظهور اسکایواکر»، سؤال این است که آیا فیلمهای آیندهی «جنگ ستارگان» بعد از اتفاقاتِ «ظهور اسکایواکر» جریان خواهند داشت یا نتیجهگیری داستانِ رِی و کایلو رن سرانجامِ قاطعانهای خواهد بود و دیگر اتفاقاتِ آیندهی دنیای «جنگ ستارگان» به تصویر کشیده نخواهد شد؟ فیلمهای جنگ ستارگانی که دیوید بنیاف و دی.بی. وایس خواهند ساخت مربوطبه دورانِ «شوالیههای جمهوری قدیم» میشود که چهار هزار سال قبل از «تهدید شبح» جریان دارد. سریالهای جنگ ستارگانی دیزنیپلاس که شامل «ماندالورین»، پیشدرآمدِ «روگ وان» و سریالِ اوبی ون کنوبی هستند، در بین «انتقام سیث» و «امیدی تازه» جریان خواهند داشت. سریالهای انیمیشنی «جنگهای کلون» و «شورشیها» بین اپیزود سوم و اپیزود چهارم اتفاق میافتند و انیمیشن «مقاومت» هم در جریان رویدادهای «نیرو برمیخیزد» و «آخرین جدای» میگذرد. اگر فیلمهای جنگ ستارگانی رایان جانسون به فراتر از اپیزود نهم بروند که هیچ، در غیر این صورت «ظهور اسکایواکر» احتمالا حکمِ سرانجامِ این مجموعه از نظر پیش بُردن تاریخِ دنیای «جنگ ستارگان» را دارد. اگرچه حماسهی اسکایواکر در سریالهای دیزنیپلاس ادامهدار خواهد بود، اما «ظهور اسکایواکر» بهعنوانِ فیلمی که حماسهی اسکایواکر و تمام متعلقاتش را در سینما به انتها میرساند، چالشِ بزرگی دربرابر دیزنی میگذارد؛ سؤال این است که آیا مخاطبان برای دیدن جنگ ستارگانهایی که بهطور مستقیم ارتباطی با داستان و کاراکترهای خط داستانی «امیدی تازه» تا «ظهور اسکایواکر» ندارند به سینماها هجوم خواهند بُرد؟ «جنگ ستارگان» بدون اسکایواکر و هان سولو چگونه خواهد بود؟ «جنگ ستارگان» بدون کاراکترهایی که ارتباط تنگاتنگی با نیروهای شورشی و مقاومت علیه نیروهای امپراتوری و حزب اول ندارند چگونه مورد استقبال قرار خواهد گرفت؟ «روگ وان» که شاملِ نوستالژیبازیهای فراوان و حضور کوتاه کاراکترهای قدیمی مجموعه میشد در حالی به یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار فروشِ جهانی دست یافت که «سولو» با عدم ارائه کردنِ هریسون فورد در قالبِ هان سولوی جوان به فقط ۲۱۳ میلیون دلار در خانه و ۳۹۳ میلیون دلار در دنیا دست پیدا کرد. عدم حضورِ کاراکترهای مشهورِ مجموعه در سریالهای «جنگ ستارگان» مشکلساز نخواهد بود. بالاخره انیمیشنِ «شورشیها» با کمترین حضورهای کوتاه از فیلمهای سینمایی، چهار سال در شبکهی دیزنی ایکسدی دوام آورد. تلویزیون، مدیوم راحتتری برای هضم کردن است. اما ماجرای فیلمهای جدیدِ «جنگ ستارگان» که از دسامبر ۲۰۲۲ آغاز میشوند فرق میکند.
در حال حاضرِ لوکاسفیلم و دیزنی تمام تبلیغاتشان را روی معرفی «ظهور اسکایواکر» بهعنوانِ سرانجامِ داستانی که با «امیدی تازه» آغاز شده بود متمرکز کردهاند. حالا اینکه آیا آنها پای حرفشان میمانند و واقعا با «ظهور اسکایواکر» بهعنوان سرانجامِ مجموعه رفتار میکنند یا صرفا از این حرکت بهعنوان یک ترفندِ تبلیغاتی استفاده میکنند معلوم نیست. اگر فیلمهای رایان جانسون و سازندگانِ «بازی تاج و تخت» ارتباطِ نزدیکی به هستهی اصلی حماسهی اسکایواکر نداشته باشند، آن وقت برندِ «جنگ ستارگان» باید در دنیایی که فانتزیهای پُرخرج دیگر منحصربهفرد نیستند، ثابت کند که چند مرده حلاج است و آیا میتواند بدون ارتباط با هستهی داستانی «جنگ ستارگان»، به اندازهی فیلمهای قبلی موفق ظاهر شود یا نه. آیا «جنگ ستارگان» بدون امثالِ لوک، هان سولو، لیا، آناکین، اوبی ون کنوبی و یودا، میتواند در دنیایی که همهی استودیوها فانتزیهای پُرخرجِ خودشان را دارند با استقبالِ بهتری در مقایسه با «صعود ژوپیتر» (۱۸۵ میلیون دلار)، «تومارولند» (۲۰۹ میلیون دلار) یا «والرین و شهر هزار سیاره» (۲۱۵ میلیون دلار) روبهرو شود؟ شاید بزرگنمایی به نظر برسد، ولی خب، «سولو» نشان داد که حتی فیلمهای جنگ ستارگان هم میتوانند در صورتِ عدم علاقهی مخاطبان، با کله شکست بخورند. دیزنی این موضوع را به خوبی میداند و نمیخواهد اجازه بدهد سرنوشتش را بهتنهایی به دستِ فیلمهای جنگ ستارگانی پسا-«ظهور اسکایواکر» بسپارد. به نظر میرسد که آنها امیدوار هستند که سریالهای دیزنیپلاس، علاقهی مردم به دنیای سینمایی مارول را ادامه بدهند که خودش بدون ریسک نیست (بالاخره دنیای سینمایی مارول به این دلیل موفق است که نمونهاش در تلویزیون یافت نمیشود؛ آیا دسترسی مردم به دنیای سینمایی مارول در خانه تاثیر بدی روی فروشِ فیلمهای سینمایی مجموعه خواهد گذاشت؟) و قیمتِ ارزانِ اشتراک دیزنیپلاس هم بدجوری برای والدین جذاب است. همچنین دیزنی قصد دارد تا فیلمهای «جنگ ستارگان» را یک سال در میان با دنبالههای «آواتار» عرضه کند و امیدوار است که اکشنهای فانتزی بزرگِ دیزنی به سنتِ آخر سالشان تبدیل شود. بزرگترین ویژگی تبلیغاتی و هنری «ظهور اسکایواکر»، معرفی خودش بهعنوانِ ایستگاه آخرِ هستهی اصلی «جنگ ستارگان» است. اما در دنیایی که فرنچایزها هیچوقت واقعا به سرانجام نمیرسند، نهاییبودنِ «ظهور اسکایواکر» نمایندهی بزرگترین چالشِ این مجموعه است. این درست در تضاد با دنیای سینمایی مارول قرار میگیرد که در حالی خط داستانی سه فازِ اول مجموعه را با حذف تونی استارک و کاپیتان آمریکا به پایان رسانده است که از قبل، کاراکترهای فازهای آینده (بلک پنتر، ثور و غیره) را زمینهچینی کرده بود. اما در مقایسه، لوکاسفیلم باید بلک پنترها و کاپیتان مارولهای خودش را بدون ارتباط به سه فیلم اول «جنگ ستارگان» معرفی کند. سینماروها این روزها اکثرا به تماشای فیلمهایی میروند که کاراکترهایشان را فارغ از برند و اکشنهای پُرخرج میشناسند. «ونوم» و «بوهمین رپسدی» به این دلیل موفق شدند، چون مردم دوست داشتند ونوم و فردی مرکوری را روی پردهی سینماها ببینند. این چیزی است که امثال «هری پاتر» و «هانگر گیمز» را از «هلبوی» و «موتورهای فانی» متفاوت میکند. اگر مردم فقط به این دلیل که «نیرو برمیخیزد» دنبالهی «بازگشت جدای» بود و شامل هان سولوی هریسون فورد، لوک اسکایواکرِ مارک همیل و پرنسس لِیای کری فیشر میشد به تماشای آن رفتند، برندِ «جنگ ستارگان» با کنار رفتن این کاراکترها در موقعیتِ چالشبرانگیزی قرار میگیرد. مطمئن هستیم که «ظهور اسکایواکر» یا در حد «آخرین جدای» (یک میلیارد و ۳۳۳ میلیون دلار) یا بهتر از آن در گیشه خواهد فروخت. نهاییبودنِ این فیلم، آن را بیش از چیزی که هست به یک رویدادِ سینمایی تبدیل میکند. اما آیا عموم مردم بعد از «ظهور اسکایواکر» به فیلمهای سینمایی «جنگ ستارگان» اهمیت خواهند داد؟ کاری که دیزنی باید انجام بدهد این است که باید از برندِ «جنگ ستارگان» نه بهعنوانِ تنها چیزی که مردم را به سینماها میکشاند، بلکه بهعنوان خط شروعِ تبلیغاتِ این فیلمها استفاده کند (درست همان کاری که سونی با «جومانجی: به جنگل خوش آمدید» انجام داد). حالا که دیزنی دیگر نمیتواند از نوستالژی سهگانهی اصلی «جنگ ستارگان» برای کشیدن مردم به سینماها استفاده کند، باید شروع به نوستالژیسازی کند. وگرنه «ظهور اسکایواکر» به سرانجامِ درخشش «جنگ ستارگان» در سینما بدل خواهد شد.
نظرات