گزارش باکس آفیس: نقطه مشترک «ظهور اسکایواکر» با «شوالیهی تاریکی» و «اونجرز» چیست؟
گزارش باکس آفیس این هفته را با «جوکر» (Joker) شروع میکنیم که این هفته تکنفره، هر دوی بتمن و سوپرمن را با هم به زیر کشید. ساختهی تاد فیلیپس در روزِ پنجشنبهی گذشته، «ددپول» (۷۸۲ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار) و «ددپول ۲» (۷۸۵ میلیون دلار) را پشتسر گذاشت تا بدونِ احتساب نرخ تورم به پُرفروشترین فیلمِ بزرگسالانهی تاریخِ گیشهی جهانی تبدیل شود. در روز جمعه نیز این فیلم با عبور از مرز ۸۰۰ میلیون دلار فروشِ جهانی، به اولین فیلم بزرگسالانهای که به چنین درآمدی دست یافته تبدیل شد. در این آخرهفته هم «جوکر» بعد از آخرهفتهی گذشته که به ردهی دوم سقوط کرد دوباره به صدر جدول بازگشت تا سه هفته از چهار هفتهای را که روی پرده بود، صدرنشین بوده باشد. «جوکر» در چهارمین آخرهفتهی نمایشش ۱۸ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار کسب کرد و به مجموعِ خانگی ۲۴ روزهی ۲۷۷ میلیون و ۵۸۴ هزار دلار رسید. این رقم، این فیلم را بالاتر از «جاذبه» (۲۷۴ میلیون دلار / ۳۰۳ میلیون دلار به نرخ امروز)، به پُرفروشترین فیلمِ تاریخِ ماه اکتبر تبدیل میکند. «جوکر» به محض عبور از «با والدین آشنا شو» (۱۶۶ میلیون / ۲۷۸ میلیون به نرخ امروز)، «جاذبه» و «ببین کی داره حرف میزنه» (۱۴۱ میلیون / ۳۲۰ میلیون به نرخ امروز)، به پُرفروشترین فیلمِ ماه اکتبر با احتساب نرخ تورم تبدیل خواهد شد. اگر اتفاقِ غیرمنتظرهای نیافتد، «جوکر» اکرانش را با کسب چیزی بین ۳۱۵ تا ۳۲۰ میلیون دلار در خانه به اتمام خواهد رساند. در حال حاضر سؤال این است که آیا «جوکر» حتی بعد از اینکه «ترمیناتور: سرنوشت تاریک»، «دکتر اسلیپ» و «فورد علیه فِراری» به گزینههای بزرگسالانهی جدیدِ سینماروها تبدیل شوند، کماکان روی بورس خواهد ماند یا نه؟ سؤال بعدی این است که آیا این فیلم نقشِ پُررنگی در جوایزِ پایانِ سال ایفا خواهد کرد یا موفقیتش در جشنوارهی ونیز یک اتفاقِ منحصربهفرد بود؟ احتمالا واکین فینیکس نامزدی اسکار را به دست خواهد آورد و احتمالا فیلم حالاحالاها بهلطفِ گیشهی غولآسایی که داشته روی پردهی سینماها باقی خواهد ماند. اما بقای «جوکر» به عملکردِ دیگر فیلمهای پُرسروصدای فصلِ اسکار بستگی خواهد داشت. اگر «فورد علیه فِراری»، «۱۹۱۷»، «جوجو ربیت»، «بمبشل» و «زنان کوچک» با استقبالِ گستردهای مواجه نشوند، آن وقت «جوکر» درکنار «روزی روزگاری هالیوود»، «راکتمن» و هرکدام از فیلمهای نتفلیکس («ایرلندی»، «داستان ازدواج» و غیره) به صدرِ جدولِ پُرمدعاترین فیلمهای فصلِ جوایز خواهد پیوست. «جوکر» اما در کشورهای خارجی هم موفقیتِ خیرهکنندهای برای برادران وارنر بوده است. این فیلم حتی با وجودِ آغاز اکران «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» در کشورهای خارجی، با تجربهی فقط ۳۸ درصد افت فروش، ۴۷ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار فروخت؛ رقمی که مجموعِ درآمدِ خارجیاش را بدون دریافت حتی یک سکهی زنگزده از بازار چین، به ۵۷۱ و نیم میلیون دلار میرساند که آن را بالاتر از درآمدِ خارجی ۵۴۳ میلیون دلاری «بتمن علیه سوپرمن» قرار میدهد. «جوکر» تاکنون ۸۴۹ میلیون دلار در سراسر دنیا فروخته است که برای تبدیل شدن به پُرفروشترین فیلم تاریخِ فصل پاییز فقط کمی پایینتر از درآمدِ جهانی ۸۵۶ میلیون دلاری «ونوم» قرار دارد. «جوکر» که با ۵۵ میلیون دلار بودجه تهیه شده است، با عبور از «ماسک» (۳۵۰ میلیون دلار از ۲۳ میلیون دلار بودجه)، به سودآورترین فیلم کامیکبوکی تاریخ تبدیل میشود.
در جایگاه دوم جدول «مالفیسنت: بانوی شرارت» (Maleficent: Mistress of Evil)، محصولِ والت دیزنی قرار دارد که با تجربهی ۵۰ درصد افت فروش، ۱۸ میلیون و ۳۵۰ هزار دلار در دومین آخرهفتهاش فروخت و به مجموعِ ۱۰ روزهی ۶۵ میلیون و ۲۲۵ هزار دلار رسید. این فیلم گرچه دوامِ قویتری در مقایسه با «آلیس درون آینه» (منفی ۵۷ درصد در آخرهفتهی دوم) و «دامبو» (منفی ۶۰ درصد در آخرهفتهی دوم) داشته است، اما بهتر بودن در مقایسه با این دو فیلم، دستاوردِ چندان تحسینآمیزی نیست. این فیلمِ ۱۸۵ میلیون دلاری آنقدر دوامِ خوبی دارد که تا پایانِ دورهی اکرانش از مرز ۱۰۰ میلیون دلار فروشِ خانگی عبور کند، ولی برای نجات پیدا کردن هنوز روی کشورهای خارجی حساب باز کرده است. خبر خوب این است که این فیلم ۶۴ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار از کشورهای خارجی به دست آورد که مجموعِ فروشِ خارجیاش را به ۲۸۸ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار و مجموعِ فروشِ جهانیاش را به ۲۹۳ و نیم میلیون دلار میرساند. در حال حاضر «مالیفیست ۲» ۲۲/۲ درصد از فروشش را از خانه و ۸۷/۸ درصد از آن را از کشورهای خارجی به دست آورده است. این یعنی اگر این فیلم بتواند به ۱۰۵ میلیون دلار فروشِ خانگی دست پیدا کند، آن وقت فروشِ جهانی حدودا ۴۶۱ میلیون دلاریاش پیشبینی میشود؛ درآمدی که رقمِ قابلقبولی برای یک فیلم ۱۸۵ میلیون دلاری خواهد بود. البته که این رقم، درآمدِ فوقالعادهای نیست، اما حداقل «بانوی شرارت» تا چند روز آینده «آلیس درون آینه» (۲۹۹ میلیون دلار) را پشت سر خواهد گذاشت. در ردهی سوم جدول «زامبیلند: دابل تپ» (Zombieland 2: Double Tap) جای دارد که پس از تجربهی ۵۵ درصد افت فروش، ۱۱ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار در دومین آخرهفتهاش کسب کرد و به مجموعِ ۱۰ روزهی ۴۷ میلیون دلار رسید. قسمتِ اولِ «زامبیلند» در دومین آخرهفتهاش ۱۴ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار فروخت (۴۰ درصد افت فروش) و به مجموعِ ۱۰ روزهی ۴۷ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار دست یافت. پس بله، این دنباله هنوز هیچی نشده از قسمتِ اولِ مجموعه عقب افتاده است. با این وجود، این فیلم هنوز در حالی از ۷۰ میلیون دلار فروشِ خانگی عبور خواهد کرد که سونی این آخرهفته از مرزِ یک میلیارد دلار مجموعِ فروشِ خانگی عبور کرد. ردهی چهارم متعلق به انیمیشن «خانواده آدامز» (The Addams Family) است که ۱۱ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار در سومین آخرهفتهاش به دست آورد و به مجموعِ خانگی ۷۲ میلیون و ۸۰۱ هزار دلار و مجموعِ جهانی ۸۳ میلیون دلار دست یافت. این رقم، درآمدِ قابلقبولی برای این فیلمِ ۴۲ میلیون دلاری است. استودیوی A24 تعداد سینماهای «فانوس دریایی» (The Lighthouse) را به ۵۸۶ سینما افزایش داد. این فیلم ۳ میلیون دلار به دست آورد که بهمعنی میانگین سینما به سینمای قابلقبولِ ۵ هزار و ۲۶۱ دلار است. این رقم مجموعِ درآمدِ ۱۰ روزهی این فیلم را به ۳ میلیون و ۶۶۳ هزار دلار میرساند. در ردهی هفتم جدول «جمینیمن» (Gemini Man) را پیدا میکنیم که ۴ میلیون دلار دیگر در سومین آخرهفتهاش فروخت و به مجموعِ خانگی ۴۳ میلیون و ۳۴۲ هزار دلار و مجموعِ جهانی ۱۴۸ میلیون و ۲۴۰ هزار دلار رسید. «دانتان ابی» (Downton Abbey) یک میلیون و ۹۵۰ هزار دلار در ششمین آخرهفتهاش به دست آورد که آن را به مجموعِ ۹۲ میلیون و ۲۸۰ هزار دلار رساند. این فیلم در حالی به احتمالِ زیاد اکرانش را قبل از رسیدن به ۱۰۰ میلیون دلار به اتمام میرساند که کماکان درآمدِ جهانی ۱۷۲ میلیون و ۶۰۰ هزار دلاری این فیلمِ ۱۳ میلیون دلاری، موفقیتِ شگفتانگیزی برای آن حساب میشود. در جایگاه دهم انیمیشن «نفرتانگیز» (Abominable) جای دارد که این آخرهفته به ۵۷ میلیون دلار فروشِ خانگی و ۱۴۴ میلیون دلار فروشِ جهانی دست یافت که بهمعنی شکستی برای استودیوی دریمورکس است. تعداد سینماهای «انگل» (Parasite) نیز این هفته به ۱۳۰ سالن افزایش پیدا کرد که نتیجهاش کسب یک میلیون و ۸۱۹ هزار دلار بود. ساختهی بونگ جون هو تاکنون ۴ میلیون و ۱۰۷ هزار دلار کسب کرده است. «جوجو ربیت» (Jojo Rabbit) هم یکی دیگر از فیلمهایی بود که تعداد سینماهایش را به ۵۵ سینما افزایش داد و یک میلیون دلار به دست آورد و به مجموعِ ۱۰ روزهی یک و نیم میلیون دلار رسید.
اما در زمینهی تازهاکرانهای این آخرهفته، «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» (Terminator: Dark Fate) را داریم که این هفته در چند منطقهی خارجی اکران شد. ساختهی ۱۸۵ میلیون دلاری تیم میلر که در آمریکا توسط پارامونت و در دیگر نقاط دنیا (به جز چین) توسط دیزنی/فاکس پخش میشود، ۱۲ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار کسب کرد. این فیلم در حالی صدرنشینِ باکس آفیس تایلند و سنگاپور بود که در جایگاه دومِ جدولِ بریتانیا، سوئد، اتریش و سوییس قرار گرفت. از هفتهی بعد با آغازِ اکرانِ خانگی این فیلم که البته نقدهای ضد و نقیضی دریافت کرده مشخص خواهد شد که آیا «ترمیناتور»های پسا-جیمز کامرون میتوانند سرنوشتِ تاریکشان را عوض کنند یا نه. اما اولین تازهاکرانِ گیشهی خانگی «شمارش معکوس» (Countdown)، محصولِ استودیوی استیایکس است؛ این فیلم که دربارهی اپلیکیشنی است که به کاربرانش میگوید که چه زمانی خواهند مُرد، ۹ میلیون دلار بهعنوانِ افتتاحیه کسب کرد. این فیلم که با فقط ۶ و نیم میلیون دلار بودجه تهیه شده است، در صورتی که حتی دوامِ قابلتوجهای هم نداشته باشد، سودآور خواهد بود. دومین تازهاکرانِ این هفته اما «سیاه و آبی» (Black and Blue)، محصولِ سونی است که اکرانش را با افتتاحیهی ۸ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار آغاز کرد. این تریلرِ اکشن که در آن نوآمی هریس نقشِ پلیسِ تازهکاری که همکارانش را در حال انجام کارِ بدی میبیند ایفا میکند، گرچه نقدهای ضد و نقیضی دریافت کرده، اما بهطرز غیرمنتظرهای کاملا نادیده گرفته نشد. افتتاحیهی ۸/۳ میلیونیاش گرچه خارقالعاده نیست، اما این فیلم که با ۱۲ میلیون دلار بودجه تهیه شده احتمالا عملکردی شبیه به «نفوذی» (The Intruder) که به ۳۵ میلیون دلار فروش از ۱۰/۸ میلیون افتتاحیه دست یافت، خواهد داشت. سومین تازهاکرانِ این هفته «جنگ جریان» (The Current War) است که ۲ میلیون و ۷۳۰ هزار دلار از اکران در یک هزار و ۲۲ سینما به دست آورد. این فیلم که بندیکت کامبربچ و مایکل شنون را بهعنوانِ بازیگرانِ اصلیاش دارد، به نبردِ توماس اِدیسون و شرکت وستینگهوس سر آیندهی الکتریسیته میپردازد. این فیلم که بهعنوان همان فیلمی که توسط هاروی واینستاین با هدفِ حذف کردنِ ویژگیهای نه چندان مثبتِ ادیسون تدوین شده، بدنام است، در جشنوارهی تورنتوی سال ۲۰۱۷ قبل از منهدم شدنِ شرکت واینستاین اکران شد و نقدهای ضعیفی دریافت کرد. دو سال بعد آلفونسو گومز ریخون در مقام کارگردانِ فیلم، توانست تا نسخهی جدیدی از فیلم را تدوین کند که شامل یکی-دو سکانسِ جدید میشود. با تمام اینها، این فیلم در سینماهای خالی از تماشاگر اکران شد. اما بگذارید بهجای عملکردِ فیلمها، دربارهی عملکردِ فصلِ سینمایی پاییز برایتان بگویم که سال ۲۰۱۹ یکی از سودآورترینهایشان را به نامِ خودش ثبت کرده است. حقیقتِ غیرقابلانکار این است که سال ۲۰۱۹، سالِ ناامیدکنندهای در زمینهی گیشهی آمریکای شمالی بوده است. نهتنها فصلِ زمستان ۲۰۱۹ با احتساب نرخ تورم کمدرآمدترین فصلِ زمستان باکس آفیس از سالِ ۱۹۹۰ تاکنون بوده است، بلکه فصلِ بهار هم منهای «اونجرز: بازی پایانی» و «کاپیتان مارول»، اوضاعِ قابلتعریفی نداشت. همچنین مجموعِ درآمدِ فصل تابستان هم که زمانی، دورانِ پُرباری سینما شناخته میشد موفق نشد تا برای ششمین سالِ متوالی از مرزِ ۵ میلیارد دلار عبور کند. ولی این موضوع دربارهی فصلِ پاییز فرق میکند.
در جریانِ دو ماه گذشته، باکس آفیسِ ۲۰۱۹ به مسیرِ اصلیاش بازگشته است. فصلِ پاییزِ سینمایی از روزِ بعد از «روز یادبود» (دوم سپتامبر) آغاز میشود و در پنجشنبهی قبل از اولین جمعهی ماه نوامبر به پایان میرسد. از همین رو، رکوردِ بهترین فصلِ پاییزِ تمام دورانها در اختیارِ سال ۲۰۱۸ با مجموع درآمدِ یک میلیارد و ۴۰۷ میلیون دلار در گیشهی خانگی است. ولی این در حالی است که فصلِ پاییزِ سال ۲۰۱۹ هماکنون در مجموع یک میلیارد و ۲۱۸ میلیون دلار کسب کرده است که چند درجه جلوتر از درآمدِ سالِ ۲۰۱۸ در این نقطهی زمانی است (یک میلیارد و ۲۰۵ میلیون دلار). پاییزِ سال ۲۰۱۸ از چهار فیلم کلهگنده بهره میبرد که همه بالای ۱۰۰ میلیون دلار فروختند؛ فیلمهایی که عبارتاند از: «ونوم» (۱۹۰ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار)، «ستارهای متولد میشود» (۱۵۴ و نیم میلیون دلار)، «هالووین» (۱۳۹ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار) و «راهبه» (۱۱۷ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار). اگرچه پاییزِ ۲۰۱۹ فقط سه فیلم داشت که بالای ۱۰۰ میلیون دلار فروختهاند، اما همزمان امسال اولین سالی است که دو فیلم مختلف بالای ۲۰۰ میلیون دلار کسب کردهاند؛ آنها عبارتاند از: «جوکر» (۲۷۷ میلیون دلار)، «آن: فصل دوم» (۲۱۰ میلیون دلار) و «کلاهبرداران» (۱۰۲ میلیون و ۹۷۴ هزار دلار). بهلطفِ «جوکر» که هماکنون رکورد پُرفروشترین فیلمِ تاریخِ ماه اکتبر را در اختیار دارد، مجموعِ درآمدِ پاییزِ ۲۰۱۹ تا این لحظه، بیشتر از هر سال دیگری است؛ یعنی گرچه پاییزهای متعددی داریم که بهطور کلی بهتر از سال ۲۰۱۹ هستند، اما هیچ پاییزی در تاریخ نیست که تا این نقطهی زمانی، بهتر از سال ۲۰۱۹ ظاهر شده باشد. به جز سال ۲۰۱۸، مدعی بعدی در این زمینه، سال ۲۰۱۴ است. پاییزِ سال ۲۰۱۴ تا تاریخ بیست و یکم اکتبر یک میلیارد و ۵۱ میلیون دلار کسب کرده بود که پایینتر از درآمدِ یک میلیارد و ۲۱۸ میلیون دلاری پاییزِ ۲۰۱۹ قرار میگیرد. تنها سالِ دیگری که موفق شده بود تا بیست و یکم اکتبر از مرز یک میلیارد دلار عبور کند سال ۲۰۱۷ است (یک میلیارد و ۵ میلیون دلار). درآمدِ پاییزِ ۲۰۱۹ تا تاریخ بیست و یکم اکتبر با احتساب نرخ تورم اما پایینتر از پاییزِ ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ جای میگیرد؛ سالهایی که فیلمهایی مثل «فیلم ترسناک ۳» (Scary Movie 3)، «مدرسهی راک» (School of Rock)، «خانهی عزیزم آلاباما» (Sweet Home Alabama) و «عروسی یونانی پرریختوپاش و بزرگ من» (My Big Fat Greek Wedding) بر سینماها فرمانروایی میکردند. وقتی به مجموعِ درآمدِ کلی پاییزِ ۱۹۸۲ تا به امروز نگاه میکنیم میبینیم که پاییز ۲۰۱۹ با وجود اینکه هنوز تمام نشده است، کماکان در چه جایگاه شگفتانگیزی در مقایسه با دیگران قرار میگیرد: «۲۰۱۸» (یک میلیارد و ۴۰۷ میلیون دلار)، «۲۰۱۴» (یک میلیارد و ۳۵۲ میلیون دلار)، «۲۰۱۵» (یک میلیارد و ۲۴۲ میلیون دلار)، «۲۰۰۳» (یک میلیارد و ۲۲۳ میلیون دلار)، «۲۰۱۹» (یک میلیارد و ۲۱۸ میلیون دلار)، «۲۰۰۸» (یک میلیارد و ۱۷۸ میلیون دلار)، «۲۰۱۷» (یک میلیارد و ۱۷۲ میلیون دلار)، «۲۰۱۲» (یک میلیارد و ۱۴۹ میلیون دلار)، «۲۰۰۹» (یک میلیارد و ۱۴۴ میلیون دلار) و «۲۰۱۶» (یک میلیارد و ۱۲۹ میلیون دلار). بهلطفِ انرژی اضافهای که سالِ ۲۰۱۹ از فصلِ پاییزش دریافت کرده، خودش را بالا کشیده و حالا فقط ۶/۱ درصد کمتر از مجموعِ فروشِ ۲۰۱۸ فروخته است. سال ۲۰۱۹ با احتساب نرخ تورم اما با فاصلهی کمی پشتسر سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۵ قرار میگیرد. اگر سال ۲۰۱۹ میخواهد از مجموعِ درآمد یازده میلیارد دلار عبور کند و با مجموع درآمدِ سالهای بین ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ رقابت کند، باید روی فیلمهای ماههای زمستان حساب باز کند که با وجود آیپیهای کلهگندهای مثل «جنگ ستارگان: ظهور اسکایواکر»، «فروزن ۲» و «جومانجی: مرحلهی بعد»، کارِ چندان سختی به نظر نمیرسد.
گفتم «ظهور اسکایواکر» و بگذارید بگویم که مهمترین خبرِ مربوطبه این فیلم در هفتهی گذشته، پیشفروشِ رکوردشکنانهی بلیتهایش در سایت «فندنگو» بود. اما قابلذکر است که اگرچه «ظهور اسکایواکر» در یک ساعتِ اول پیشفروشِ بلیتهایش، ۴۵ درصد بهتر از «اونجرز: بازی پایانی» فروخته است، اما پیشفروشِ بلیتهای این فیلم روی سایتِ «اتم تیکتس» در جریانِ ۲۴ ساعت اول، کمتر از پیشفروشِ بلیتهای «اونجرز: بازی پایانی» در یک روز اول بوده است. لازم نیست بگویم که «ظهور اسکایواکر» به خاطرِ زمانِ اکرانش در کریسمس که در تضاد با تابستان قرار میگیرد، بدونشک اکرانش را با تکرارِ افتتاحیهی ۳۵۶ میلیون دلاری «بازی پایانی» آغاز نخواهد کرد. هر دوی «نیرو برمیخیزد» (۲/۵ برابر بیشتر) و «آخرین جدای» (۲۲۰ میلیون دلار افتتاحیه)، بلیتهای بیشتری در جریان روز اولِ آغاز پیشفروششان در مقایسه با «اونجرز: جنگ اینفینیتی» (۲۵۷ میلیون دلار افتتاحیه) فروختند. هر دوی «آخرین جدای» و «جنگ اینفینیتی» در جریان ۲۴ ساعت اولِ پیشفروششان، بلیتهای کمتری روی سایت «اتم» در مقایسه با «آکوآمن» فروختند؛ فیلمی که بعد از افتتاحیهی ۷۲ میلیون دلاریاش، به ۳۳۵ میلیون دلار درآمدِ خانگی دست یافت. به عبارت دیگر میخواهم بگویم که پیشفروشها الزاما روشنکنندهی تمام و کمالِ عملکردِ این فیلمها نیستند. پیشخریدِ دیوانهوارِ ابتدایی بلیتِ این فیلمها فقط به این معنا است که طرفدارانِ هاردکورِ «جنگ ستارگان»، به اندازهی فیلم قبلی برای خریدنِ بلیت فیلم جدیدِ مجموعه اشتیاق داشتهاند. اما نکته این است که درحالیکه ما منتظرِ آغازِ اکران «ظهور اسکایواکر» هستیم، باید انتظار داشته باشیم که دیزنی روی مهمترین ترفندِ تبلیغاتی این فیلم تاکید کند: اینکه دیزنی تاکنون سعی کرده و از اینجا به بعد هم سعی خواهد کرد تا «ظهوری اسکایواکر» را بهعنوانِ «اونجرز: بازی پایانیِ» مجموعهی جنگ ستارگان تبلیغات کند؛ سعی خواهد تا نشان دهد که «ظهور اسکایواکر» همان نقشی را برای «جنگ ستارگان» دارد که «بازی پایانی» برای دنیای سینمایی مارول داشت. بنابراین میتوان متوجهی تشابهاتِ متعددی بین این دو فیلم شد. اول از همه اینکه، «ظهور اسکایواکر» حکمِ بزرگترین فیلمِ فصل کریسمس را خواهد داشت. دنبالههای جدیدِ «جنگ ستارگان» در دنیایی که پُر از بلاکباسترهای پُرخرج (دنیای سینمایی مارول، «ترنسفورمرها»، «سریع و خشن» و غیره) است، توانستهاند تا با معرفی خودشان بهعنوان یکی از بزرگترینها در بین بزرگترینها به موفقیت برسند. البته که موفقیتِ بلاکباسترها قبل از هر چیز به شخصیتها، در جایگاه دوم به اسطورهشناسی درگیرکنندهی دنیا و در جایگاه سوم به «اسپکتکل» بستگی دارد. اما در حالی شخصیتها برای نگه داشتنِ مخاطبان در طولانیمدت اهمیت دارند که «اسپکتکل» حکمِ عنصرِ حیاتی برای کشیدنِ آنها به سینماها و متقاعد کردنشان به خریدِ بلیتِ نسخهی آیمکس را دارد. به خاطر همین است که تریلرهای «ظهور اسکایواکر» شاملِ نماهای زیادی از محیطهای حماسی، نبردهای فضایی با فضاپیماهای بیشماری در هر دو طرفِ جبههی جنگ و البته دوئلِ رِی و کایلو رن بر فرازِ یک استاردیسترویرِ غرقشده در اقیانوسِ متلاطم و خروشان است. از همین رو «ظهور اسکایواکر» حداقل در ظاهر خودش را «بزرگتر» از رقبایش «جومانجی: مرحلهی بعد» و «جاسوسان در لباس مُبدل» تبلیغات کرده است.
- گزارش باکس آفیس: آیا موفقیت «جوکر» آغازگر دوران جدیدی از سینمای ابرقهرمانی خواهد بود؟
- گزارش باکس آفیس: چرا «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» تاثیرگذارترین فیلم در موفقیتِ مارول در گیشه بود؟
- گزارش باکس آفیس: آیا «ماتریکس ۴» به مجموعه جدیدی برای برادران وارنر تبدیل خواهد شد؟
- باکس آفیس: محاسبه سود و زیان خالص بلاکباسترهای سال ۲۰۱۸
- گزارش باکس آفیس: پیشبینی درآمد «جنگ ستارگان: ظهور اسکایواکر» در بدترین و بهترین حالتِ ممکن
دومین ویژگی تبلیغاتی «ظهور اسکایواکر» این است که به وضوح خودش را بهعنوانِ دنبالهی مستقیمِ «آخرین جدای» معرفی میکند. تبلیغاتِ فیلم دارد اطمینان حاصل میکند که مردم فکر نکنند در رابطه با این فیلم، با اسپینآفِ مستقلی از «جنگ ستارگان» طرف هستند. همچنین برای آنهایی که برایشان سؤال است که دیزنی چه واکنشی به انتقادات و اعتراضاتِ آنلاین طرفداران به «آخرین جدای» نشان خواهند داد، تریلرهای «ظهور اسکایواکر» نهتنها المانهای جنجالبرانگیزِ «آخرین جدای» را مخفی نکردهاند، بلکه شاملِ نماهای زیادی از فـین در صحنههای اکشن، نمایی از رُز و نمایی از قهرمانان در حالِ سواری گرفتن از اسبهای بیگانه میشود (هر سه از بحثبرانگیزترین عناصرِ «آخرین جدای» بودند). همچنین در این تریلرها اشارهای به زندهبودنِ اسنوک نمیشود. یکی دیگر از ویژگیهای مشترکِ تریلرهای «ظهور اسکایواکر» و «بازی پایانی»، به تصویر کشیدنِ ماجراجویی گروهی قهرمانان است. در «نیرو برمیخیزد»، فـین بخشِ قابلتوجهای از پردهی اولِ فیلم را با کاراکتر پوو دمرون (اسکای آیزاک) گذراند و اکثرِ زمان ادامهی فیلم را هم دنبالِ رِی راه افتاده بود. «آخرین جدای» اما بهطرز «امپراتوی ضربه میزند»واری، تمام کاراکترها را از یکدیگر جدا کرد؛ رِی اکثرِ وقتش را در جای دورافتادهای با لوک گذراند و بعد با کایلو رن ملاقات کرد، سرِ پوو با درگیریهای داخلِ فضاپیما گرم بود و فـین هم با رُز درگیرِ یک عملیاتِ ضدجاسوسی شد. درست همانطور که «جنگ اینفینیتی»، دار و دستهی کاپیتان آمریکا، ثور و مرد آهنی را جدا از یکدیگر نگه داشت. اما همانطور که قهرمانان مارول در «بازی پایانی» دوباره درکنار هم صف کشیدند، «ظهور اسکایواکر» هم روی این موضوع تاکید میکند که این فیلم حداقل شاملِ سکانسِ اکشنی که هر سه قهرمانِ اصلیاش درکنار هم مبارزه خواهند کرد میشود. اما چهارمینِ عنصرِ مشترکِ تبلیغاتِ «ظهور اسکایواکر» و «بازی پایانی»، همراهی کاراکترهای جدیدتر مجموعه با کاراکترهای محبوبِ قدیمی مجموعه است. در اتفاقی عجیب، دو بازیگری که اسمشان بالاتر از دیگران در پوسترهای «ظهور اسکایواکر» دیده میشود بازیگرِ زنی (کری فیشر) است که سه سال پیش درگذشت و بازیگرِ مردی (مارک همیل) است که کاراکترش در فیلمِ قبلی مُرد. اینکه اسم این دو بازیگر بالاتر از دیگران در متریالهای تبلیغاتی فیلم دیده میشود چه به خاطرِ تعهداتِ قراردادی باشد و چه به خاطر سوءاستفاده از محبوبیتِ این کاراکترها مهم نیست. مهم این است که تیمِ تبلیغاتِ دیزنی سعی میکند تا به عمومِ مخاطبان اطمینانخاطر بدهد که این فیلم شاملِ کاراکترهای سهگانهی اورجینال (لاندو کالریسیان، پالپاتین)، قهرمانانِ قدیمی اما دوباره معرفیشدهی سهگانهی اصلی (لوک اسکایواکر و لِیا اُرگانا) و کاراکترهای جدیدِ سهگانهی جدید (رِی، فـین، پوو، کایلو رن و غیره) میشود. یکی از خصوصیاتِ جذابِ فینالِ دو قسمتی «جنگ اینفینیتی»، دیدنِ اعضای اورجینالِ انتقامجویان با کاراکترهای تازهکاری مثل بلک پنتر و دکتر استرنج بود. «ظهور اسکایواکر» هم روی تعاملاتِ بیننسلی مشابهای حساب باز کرده است.
آخرین شباهت این دو فیلم اما این است که هر دو در حالی آخرینِ فیلم یک دوره از مجموعههایشان بودند که سرانجامِ همیشگی این مجموعهها نبودند. این مهمترین قلابِ تبلیغاتی «ظهور اسکایواکر» است و میتوان آن را تقریبا در تمام متریالهای تبلیغاتی این فیلم دید. گرچه «جنگ ستارگان»های بیشتری در آینده وجود خواهد داشت، اما از قرار معلوم هیچکدام از آنها ربطی به دار و دستهی اسکایواکر/سولو نخواهد داشت. «ظهور اسکایواکر» برای آن دسته از طرفدارانی که این مجموعه را فقط به خاطر علاقهشان به کاراکترهای اصلی (از لوک گرفته تا دارث ویدر) دنبال میکردند، حکمِ پایانِ کار را دارد. بنابراین «ظهوری اسکایواکر» شاید پایان هر چیزی که به دنیای «جنگ ستارگان» مربوط میشود نباشد، اما نقشِ پایانبندی این خط داستانی بهخصوص که حکمِ ستون فقراتِ تمام ۹ فیلم اصلی این مجموعه را داشته را خواهد داشت. تمام این فاکتورها درکنار هم، «ظهور اسکایواکر» را به رویدادی در حد و اندازهی «هری پاتر و یادگاران مرگبار ۲»، «ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه» و «اونجرز: بازی پایانی» تبدیل میکند. در تمام این نمونهها، فیلمهای دیگری در این مجموعهها داشتهایم؛ از «هابیت»ها در دنیای سرزمین میانه و «مرد عنکبوتی: دور از خانه» در دنیای سینمایی مارول گرفته تا «جانوران شگفتانگیز» در دنیای جادوگری رولینگ؛ اما این سه فیلم همزمان حکم پایانبندی خط داستانی خودشان را داشتهاند. البته که این مقایسهها به این معنی نیست که انتظارِ درآمدی «اونجرز: بازی پایانی»وار یا حتی «نیرو برمیخیزد»وار از «ظهور اسکایواکر» میرود، اما کلیدِ موفقیتِ بزرگتر این فیلم این است: تمام کسانی که تاکنون به هر مقدار و اندازهای از «جنگ ستارگان» لذت بُردهاند را متقاعد کند که «ظهور اسکایواکر» نقشِ پایانی را دارد که باید در سینما دیده شود. اما یکی دیگر از اخبار جنگ ستارگانی هفتهی گذشته، اعلامِ زمانِ ۱۵۵ دقیقهای یا دو ساعت و ۳۵ دقیقهای «ظهور اسکایواکر» بود که یکی دیگر از ویژگیهای مشترکِ این فیلم نه فقط با «بازی پایانی»، بلکه با امثالِ «شوالیهی تاریکی» و «آواتار» حساب میشود. زمانِ دو ساعت و ۳۵ دقیقهای «ظهور اسکایواکر» در حالی طولانیترین فیلمِ این مجموعه حساب میشود که فقط سه دقیقه طولانیتر از «آخرین جدای» (۲ ساعت و ۳۲ دقیقه) و ۱۹ دقیقه بیشتر از «جنگ ستارگان: تهدید شبح» (۲ ساعت و ۱۶ دقیقه) است؛ خودِ «تهدید شبح» فقط کمی کوتاهتر از «نیرو برمیخیزد» (۲ ساعت و ۱۸ دقیقه)، «حملهی کلونها» (۲ ساعت و ۲۲ دقیقه) و «انتقام سیث» (۲ ساعت و ۲۰ دقیقه) است. پس، بلکه اگرچه «ظهور اسکایواکر»، طولانیترین فیلمِ مجموعه است، اما اینجا در حال صحبت دربارهی دنبالهی سه ساعتهی یک فیلمِ دو ساعته نیستیم. سوالی که اینجا معمولا بعد از اعلامِ زمانِ طولانی فیلمها مطرح میشود این است که این مسئله چه تاثیری روی عملکردِ آنها در گیشه خواهد گذاشت؟ همچنین عموما باور دارند که هرچه طولِ یک فیلم طولانیتر شود، عملکردش در گیشه ضعیفتر خواهد بود. اما چه میشود اگر بهتان بگویم «ظهور اسکایواکر» با زمانی بیش از دو ساعت و نیم شانسِ بهتری برای موفقیت دارد؟
واقعیت این است که در بین ۵۰ فیلم پُرفروشِ دنیا، کوتاهترین فیلم لایو اکشن، «آلیس در سرزمین عجایب» است که برخلافِ طولِ یک ساعت و ۴۸ دقیقهایاش، یک میلیارد و ۲۵ میلیون دلار فروخته است. به این دلیل از «برخلاف» استفاده میکنم که این فیلم در حالی ششمین فیلمِ یک میلیاردی تاریخ بود که همزمان اولین فیلمی بود که با وجود اینکه کوتاهتر از دو ساعت و نیم بود، موفق به انجامِ این کار شده بود. این یعنی «آلیس در سرزمین عجایب» بهعنوانِ فیلمِ پُرفروشی با زمانی کمتر از دو ساعت و نیم، در موقعیتِ نادر و منحصربهفردی قرار میگیرد. رکوردداران قبلی شاملِ «تایتانیک» (۳ ساعت و ۱۴ دقیقه)، «ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه» (۳ ساعت و ۲۰ دقیقه)، «دزدان دریایی کاراییب: مردان مُرده قصه نمیگویند» (۲ ساعت و ۳۱ دقیقه)، «شوالیهی تاریکی» (۲ ساعت و ۳۲ دقیقه) و «آواتار» (۲ ساعت و ۴۲ دقیقه) هستند. درواقع اگر برخی از فیلمهای لایو اکشنِ پریانی دیزنی («مالفیسنت»، «آلیس»، «کتاب جنگل»، «شیر شاه») را نادیده بگیریم، اکثر فیلمهای لایو اکشنِ فهرستِ ۱۰۰ فیلم پُرفروشِ تاریخ بیش از دو ساعت طول دارند. البته استثناهایی مثل «ددپول»، «ددپول ۲» و «ونوم» و امثال «جومانجی: به جنگل خوش امدید» (یک ساعت و ۵۹ دقیقه)، «گرگ و میش: سپیدهدم ۲» (یک ساعت و ۵۵ دقیقه) و «ایتی» (یک ساعت و ۵۵ دقیقه) که با فاصلهی کمی از عبور از مرزِ ۲ ساعت جا میمانند وجود دارند. و البته که تفاوتِ بزرگی بین «مرد عنکبوتی» (دو ساعت و یک دقیقه) و «اونجرز: بازی پایانی» (۳ ساعت و یک دقیقه) وجود دارد. اما نکته این است: از بین ۸۰ فیلم پُرفروشِ تاریخِ دنیا، ۲۸تای آنها بیش از دو ساعت و ۲۵ دقیقه طول دارند، تعدادی دیگر حدود دو ساعت و ۲۰ دقیقه طول دارند و ۱۷تای باقیمانده از این ۸۰ فیلم هم انیمیشن هستند. راستش را بخواهید تعداد بالای فیلمهایی که بیش از دو ساعت و ۲۵ دقیقه طول دارند به خاطر این است که برخی از آنها قسمتهای مختلف یک مجموعه هستند که چند جایگاه را تصاحب کردهاند. مثلا فیلمهای «هابیت» و «ارباب حلقهها» که از بین آنها فقط «نبرد پنج ارتش» (۲ ساعت و ۲۴ دقیقه)، کوتاهتر از طولِ ۲ ساعت و ۴۰ دقیقهای دیگر فیلمهای مجموعه است، ششِ فیلم از این ۸۰تا را شامل میشوند. دنبالههای «ترنسفورمرها» که همه دو ساعت و نیم طول دارند («انتقام سقوط کردهها»، «طرف تاریک ماه» و «عصر انقراض») سه جایگاه را تصاحب میکنند و فیلمهای «هری پاتر» که فقط سهتای آنها («زندانی آزکابان»، «محفل ققنوس» و «یادگاران مرگبار ۲») کوتاهتر از ۲ ساعت و ۲۶ دقیقه هستند، هشت جایگاه دیگر این فهرست را شامل میشوند. در بین فیلمهای کریستوفر نولان هم «شوالیهی تاریکی» (۲ ساعت و ۳۲ دقیقه)، «شوالیهی تاریکی برمیخیزد» (۲ ساعت و ۴۴ دقیقه) و «اینسپشن» (۲ ساعت و ۲۸ دقیقه)، سه جایگاه دیگر را به نام خودشان میزنند. دوتا از پنج فیلم «دزدان دریایی کاراییب» هم بیش از دو ساعت و نیم و بقیه کوتاهتر از دو ساعت و ۱۵ دقیقه هستند.
پنج فیلم اونجرزی دیزنی (با احتساب «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی») به ترتیب ۲ ساعت و ۲۳ دقیقه، دو ساعت و ۲۲ دقیقه، ۲ ساعت و ۲۷ دقیقه، ۲ ساعت و ۲۹ دقیقه و ۳ ساعت و یک دقیقه طول دارند؛ همچنین اکثر فیلمهای مارول بیش از ۲ ساعت و ۱۰ دقیقه طول دارند («کاپیتان مارول» با ۲ ساعت و ۳ دقیقه استثنا حساب میشود). نکتهی عجیبِ ماجرا این است که در بین فرنچایزهای برتر، هیچکدام از پنجِ فیلم «پارک ژوراسیک»، بیش از ۲ ساعت و ۸ دقیقه نیستند و میانگینِ زمانِ پنجِ فیلمِ «گرگ و میش» هم حدود ۲ ساعت و ۲ دقیقه است. همچنین بدون درنظرگرفتنِ اسپینآفهای «جنگ ستارگان»، زمانِ تمام فیلمهای این مجموعه تا قبل از «انتقام سیث» (که دو دقیقه کوتاهتر از «حملهی کلونها» بود)، افزایش پیدا کردند. مثلا «ظهور اسکایواکر» در حالی بلندتر از «آخرین جدای» است که «آخرین جدای» بلندتر از «نیرو برمیخیزد» بود. از تمام این حرفها چه نتیجهای میگیریم؟ وقتی به بزرگترین فیلمهای لایو اکشن تاریخ مثل «تایتانیک»، «آواتار»، «هری پاتر»ها، ششگانه «سرزمین میانه»، «اونجرز»ها، بلاکباسترهای کریس نولان و در گذشته «پدرخوانده» نگاه میکنیم، میبینیم که واضحترین عنصرِ مشترکشان این است که تمامیشان طولانیتر از حدِ «معمول» هستند. آیا این مسئله به این معنی است که رابطهی نزدیکی بین فیلمهایی که بهطور غیرمعمولی طولانی هستند و فیلمهایی که بهطور غیرمعمولی درآمدهای غولآسایی دارند وجود دارد؟ نـه. اما اینکه برادران وارنر سازندگانِ «جاستیس لیگ» را مجبور کرد تا زمانِ فیلم را کوتاهتر از ۲ ساعت نگه دارند، حکم آخرین اشتباهی در بین اقیانوسی از اشتباهات را داشت که شکستش را شدیدتر کرد. این حرف به این معنی نیست که «جاستیس لیگ» با زمانِ ۲ ساعت و ۳۵ دقیقهای میتوانست از مرز ۸۰۰ میلیون دلار عبور کند؛ درست همانطور که نسخهی ۱۸۱ دقیقهای «بتمن علیه سوپرمن» نمیتوانست آن را به یک میلیارد دلار برساند. اما نکته این است که زمانِ یک فیلم حکم مانعی جلوی عملکردِ عالی فیلمی که مردم واقعا میخواهند آن را ببینند حساب نمیشود. مسئله این است که زمانِ فیلمها یکی از چیزهایی است که رسانهها وانمود میکنند که مخاطبان بهشان اهمیت میدهند، ولی مخاطبان بارها و بارها نشان دادهاند که اگر قصدِ دیدنِ فیلمی را داشته باشند، مشکلی با زمانِ طولانیترش نخواهند داشت. در حالی همه نسبت به طولِ ۲ ساعت و ۲۰ دقیقهای «میدسمار» (Midsommar) شوکه شدند که این فیلم کماکان به ۲۷ میلیون دلار فروشِ خانگی دست یافت (برابر با فروشِ «جادوگر» از دو سال پیش). همه در حالی با زمانِ سه ساعتهی «اونجرز: بازی پایانی» شوخی کردند که این فیلم، «آواتار» (۲ ساعت و ۴۲ دقیقه) و «تایتانیک» (۳ ساعت و ۱۴ دقیقه) را پشتسر گذاشت تا به پُرفروشترین فیلمِ گیشهی دنیا تبدیل شود. پُرفروشترین فیلمهای کوئنتین تارانتینو («پالپ فیکشن»، «حرامزادههای لعنتی»، «جنگوی زنجیربُریده» و «روزی روزگاری در هالیوود»)، همه بیش از دو ساعت و نیم طول دارند. چنین چیزی دربارهی فیلمهای کریس نولان («اینسپشن» و «بینستارهای») هم صدق میکند.
وقتی به بزرگترین فیلمهای لایو اکشن تاریخ مثل «تایتانیک»، «آواتار»، «هری پاتر»ها، ششگانه «سرزمین میانه»، «اونجرز»ها، بلاکباسترهای کریس نولان و در گذشته «پدرخوانده» نگاه میکنیم، میبینیم که واضحترین عنصرِ مشترکشان این است که تمامیشان طولانیتر از حدِ «معمول» هستند
زمانِ یک فیلم اما چندان بیاهمیت هم نیست. طولِ فیلم در زمانیکه مردم از دیدنِ یک فیلم (مثلا «بلید رانر ۲۰۴۹») مطمئن نیستند، فاکتورِ تعیینکنندهای در تصمیمگیریشان حساب میشود. اصلا یکی از چیزهایی که شش سال پیش «جاذبه» را به موفقیتِ بزرگ و بادوامی تبدیل کرد (۷۴ میلیون دلار خانگی و ۷۲۳ میلیون دلار جهانی از ۵۵ میلیون دلار افتتاحیه)، طولِ ۹۱ دقیقهایاش بود؛ چیزی که آن را با اختلاف به کوتاهترین فیلم لایو اکشنِ جدولِ ۲۰۰ فیلم پُرفروشِ تاریخ تبدیل میکند. طولِ ۹۰ دقیقهای «جاذبه» نهتنها اتفاقِ منحصربهفردی برای یک بلاکباسترِ لایو اکشن حساب میشد، بلکه کمترین زمانِ ممکن را هم از مخاطبان طلب میکرد. اما همزمان فیلمهایی مثل «گرین لنترن» و «برج تاریک» را هم داریم که زمانِ کوتاهتر از نرمالشان حکمِ زنگ خطری را داشت که به سرنوشتِ ناگوارشان اشاره میکرد. از سوی دیگر، مخاطبانی که برای دیدنِ «آن: فصل دوم»، «ترنسفورمرها: طرف تاریک ماه» و «اونجرز: جنگ اینفینیتی» در پوستِ خودشان نمیگنجیدند، نهتنها هیچ مشکلی با هرچه بیشتر وقت گذراندن در دنیاهای این فیلمها نداشتند، بلکه زمانِ بلندترشان اتفاقا آنها را به رویدادهای بزرگتری تبدیل میکرد. در گذشته، قبل از اینکه مولتیپلکسها محبوب و فراگیر شوند، قبل از اینکه نسخهی دیجیتالی فیلمها به سیستمِ پخشِ نرمالی تبدیل شود، طولِ فیلمها برای سینماها مشکلِ قابلتوجهای بود. فیلمهای طولانیتر بهمعنی سانسهای نمایش کمتر و فروختنِ بلیتهای کمتر و پاپکورنهای کمتر بود. اما حالا که یک فیلم بهطور همزمان میتواند روی چندین پرده به نمایش در بیاید، مقدار بدنامی فیلمهای طولانی را کاهش داده است. حتی در سال ۱۹۹۶، مواجه شدن با فیلمِ بزرگی مثل «مأموریت غیرممکن» که فقط ۱۱۰ دقیقه طول داشت، شوکهکننده بود. امروزه کوتاه بودنِ بلاکباسترها شوکهکنندهتر از سالهای قبل است. این روزها به زور میتوان مخاطبان را به هوای دیدنِ فیلمهای کوتاه از خانههایشان و از پای تلفنهایشان به سینماها کشاند. هرچه فیلمها طولانیتر باشند، رویدادهای بزرگتری به نظر میرسند که وقت گذراندن بیرون از خانه را توجیه میکنند. همچنین فیلمهای طولانیتر خرید پاپکورنهای بزرگتر را بیشتر از فیلمهای ۹۵ دقیقهای توجیه میکنند.
البته که به اندازهی تمام «ارباب حلقهها: یاران حلقه»ها یا «اینسپشن»ها که زمانِ طولانیشان به نفعشان بوده، یک سری «واچمن» و «رنجر تنها» هم داریم که زمانِ طولانیشان به ضررشان تمام شده است، اما فیلمهای طولانیتر مخصوصا در ژانر اکشن، بهمعنی فضای بیشتری برای شخصیتپردازی و داستانگویی درکنارِ ستپیسهای اکشنی که محتوای اصلیشان هستند است. همچنین یکی از دلایلی که فیلمها طولانیتر شدهاند این است که به مرور زمان طول و تعدادِ صحنههای اکشن بلندتر و بیشتر و پربارتر شده است. به خاطر همین است که «جوکر» بهعنوانِ فیلمی بدون اکشنهای مرسوم که زمانی کمتر از دو ساعت دارد، در جایگاه منحصربهفردی در مقایسه با دیگر فیلمهای کامیکبوکی قرار میگیرد. میانگینِ زمان ۳۵ فیلم لایو اکشنی (منهای «شیر شاه») که از «هری پاتر و سنگ جادو» در سال ۲۰۰۱ (که در آن زمان پُرفروشترین فیلم دنیا بعد از «تایتانیک» بود) تا «اونجرز: بازی پایانی» (۲ میلیارد و ۷۹۶ میلیون دلار / با ۳ ساعت و یک دقیقه طول)، حداقل ۹۷۵ میلیون دلار کسب کردهاند، ۲ ساعت و ۲۴ دقیقه یا یازده دقیقه کوتاهتر از «ظهور اسکایواکر» است. این فهرست شامل «بازگشت پادشاه» با زمانِ ۳ ساعت و ۲۱ دقیقه (طولانیترین فیلم فهرست و دومین فیلم یک میلیاردی تاریخ) و «آلیس در سرزمین عجایب» (یک ساعت و ۴۸ دقیقه) و «کاپیتان مارول» و «دنیای ژوراسیک» (۲ ساعت و ۵ دقیقه) بهعنوانِ کوتاهترین فیلمهای یک میلیاردی این فهرست میشود. اما اگر فیلمهای پریانی لایو اکشن دیزنی و دو فیلمی را که برای عبور از مرز ۹۷۵ میلیون دلار به اکرانِ مجدد نیاز داشتند («پارک ژوراسیک» و «تهدید شبح») از این فهرست حذف کنیم، آن وقت میانگینِ طولِ این فیلمها به دو ساعت و ۲۸ دقیقه افزایش پیدا میکند. خلاصه اینکه زمانِ طولانیتر «جنگ ستارگان: ظهور اسکایواکر»، آن را حداقل از لحاظِ آماری در موقعیتِ قویتری برای پیوستن به جمع ۲۰ فیلم پُرفروشِ تاریخِ دنیا قرار میدهد. «هری پاتر» مجموعهی نادری است که کوتاهترین قسمتش («یادگاران مرگبار ۲» با دو ساعت و ۱۰ دقیقه طول)، پُرفروشترین قسمتِ مجموعه است. اگرچه احتمالا مخاطبان با زمانِ طولانیتر «ظهور اسکایواکر» شوخی خواهند کرد یا از آن بهعنوان چیزی که به ضررش تمام میشود یاد خواهند کرد، ولی نباید فراموش کنیم «آن: فصل دوم» در حالی ۲ ساعت و ۴۹ دقیقه طول دارد که تاکنون با کسب ۴۵۵ میلیون دلار در دنیا، یکی از پُرفروشترین فیلمهای ترسناکِ تاریخ حساب میشود. خلاصه اینکه تعجب نکنید اگر «سریع و خشن ۱۰» بهعنوانِ فینالِ احتمالی مجموعه، مخاطبانش را به مدتِ طولانیتری در مقایسه با همیشه در سینماها نگه دارد.
نظرات