15 شخصیت شرور نابغه و باهوش تاریخ سینما
معیار سنجش کیفیت هر شخصیت قهرمانی، ضدابرقهرمان و شخصیت منفی روبهروی وی است. شخصیت شرور فیلمهای سینمایی تنها با رفتار و اعمال شریرانهٔ خود متمایز نمیشود و در اغلب مواقع، چنین شخصیتهایی ارتباطی مستقیم با وجود پروتاگونیست داستان دارند. در برخی موارد نیز شخصیت شرور چنان مستقل و قوی تعریف میشود که اصلاً نیازی به وجود پروتاگونیست قوی در فیلم احساس نمیشود و تنها وجود یک آنتاگونیست قوی، برای ساخت فیلمی باکیفیت و متفاوت کافی است؛ چنین آنتاگونیستهایی به تنهایی بار فیلم را بر دوش میکشند و استقلال شخصیتی دارند و در حقیقت وجود پروتاگونیست تنها برای معرفی آنتاگونیستی یکتاست.
فیلمهایی که شخصیت قهرمان یا ضدقهرمان آنها نامبهم و هویدا هستند و در واقع شخصیت خاکستری ندارند، معمولاً در ژانر فیلمهای اکشن، ابرقهرمانی یا جنایی دستهبندی میشوند. بهعنوان مثال بگوییم که سخت میتوان فیلمهای شخصیت بتمن را بدون حضور شخصیت جوکر متصور بود؛ یکی کاملاً مثبت و قهرمان و دیگری در دیگر سوی ماجرا. مگر میشود شخصیت کارآگاهی را در فیلمی سینمایی بدون حضور مجرم متصور بود؟ در این مطلب قرار است به نیمهٔ تاریک و شخصیتهای شرورِ باهوش و نابغهٔ تاریخ سینما بپردازیم. شخصیتهای منفی و شرور متفاوتی را معرفی خواهیم کرد که هر کدام راه و روش خاص خود را داشتند و نقشی به مراتب مهمتر از قهرمان داستان در فیلم ایفا میکردند و شاید در نبود آنان، نتیجهای چیزی جز فیلمی معمولی و تکراری نباشد.
تأکید این لیست بر هوش و زیرکی شخصیتهای منفی و شرور فیلمهای سینمایی است و انتخاب و دستهبندی شخصیتها بر اساس این معیار بوده است. فیلمهای سینمایی چنین ژانرهایی زمانی خاص و متفاوت میشوند که آنتاگونیست داستان علاوه بر انجام کارهای شریرانه، این اعمال را با زیرکی انجام دهد و در یک کلام نابغه باشد. مطمئناً بسیاری از شما با شخصیتهایی که در این مقاله معرفی میشوند آشنایی دارید و این مقاله صرفاً یادی از فیلمهای خوب و شخصیتهای منفی تکرارنشدنی برای شماست. شاید مرور خاطرات با شما سبب شود کسانی که با این شخصیتها آشنایی ندارند، به تماشای فیلمهای معرفیشده بنشینند.
لازم است یادآوری کنیم که توضیحات در مورد شخصیتها، گاه با اسپویل بخش داستانی همراه شده است.
۱۵. آنتون چیگور
جایی برای پیرمردها نیست – ۲۰۰۷
No Country for Old Men
پیش از اکران فیلم موفق و ابرقهرمانی The Dark Knight (شوالیهٔ تاریکی)، بسیاری متفقالقول عقیده داشتند که برترین شخصیت منفی و شرور قرن بیستویکم، کسی نیست جز شخصیت «آنتون چیگور» بیرحم و خونسرد که خاویر باردم نقشش را در فیلم فوقالعادهٔ «جایی برای پیرمردها نیست» برادران کوئن ایفا کرد. شخصیت آنتون چیگور بلافاصله به شخصیتی فراموشنشدنی در میان سینمادوستان تبدیل شد و از دلایل اصلی این موضوع نیز به خونسردی بیاندازهٔ وی در به قتل رساندن هر کسی که سر راهش قرار میگرفت و البته مدل موهای عجیب و مضحکش برمیگشت! آنتون چیگور یک قاتل است و چیز بیشتری از این شخصیت برایتان در فیلم تعریف نخواهد شد. از همان نگاه اول به این شخصیت، میتوان پی برد که خونسردی تا مغز استخوانش نفوذ کرده است و در سکانسی که سرنوشت یک انسان را با یک سکه مشخص میکند، کامل متوجه میشویم که مابقی انسانها در دنیای چیگور، تنها شی هستند نه شخص.
مفهوم و ایدهٔ «شیطان غیرقابل مهار» را میتوان در اکثر رمانهای «کورماک مککارتی»، نویسندهٔ کتاب «جایی برای پیرمردها نیست»، پیدا کرد و شخصیت آنتون چیگور بدون شک یکی از بهترین مثالها در دنیای مککارتی است. برای انجام مأموریت خود هر کاری میکند، هیچچیزی جلودارش نیست، بسیار زیرک، باهوش و باحوصله است و عنصر بیرحمی و البته تطبیق با محیط در هر شرایطی را دارد و یک قاتل برای انجام هدفش چه چیزی جز این صفات نیاز دارد؟ بله، این قاتل به شیوهٔ ساعتی و منطقی مهارشدنی نیست و در این مواقع اتفاقات غیرمنتظره و کاملاً مبتنی بر شانس میتواند به همهٔ برنامهریزیهای چنین اشخاصی گند بزند. برادران کوئن، رمان پیچیده و طعنهآمیز مککارتی را به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیدند و بازی تک تک بازیگران عالی و بینقص بود، اما اگر شخصیتی چون چیگور در این فیلم نبود و خاویر باردم آنچنان استادانه در قالب نقشش فرو نمیرفت، آیا باز هم «جایی برای پیرمردها نیست» این چنین نقشی بر تاریخ سینمای جنایی از خود برجای میگذاشت؟
فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» در جوایز اسکار سال ۲۰۰۷ میلادی، نامزد دریافت ۸ جایزه و برندهٔ ۴ جایزهٔ اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامهٔ اقتباسی و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (خاویر باردم) شد. در این فیلم بازیگران معروف دیگری چون تامی لی جونر افسانهای و جاش برولین نیز حضور داشتند و به ایفای نقش پرداختند. امتیاز متاکریتیک این فیلم ۹۱ است و با بودجهٔ ساخت ۲۵ میلیون دلاری، فروشی ۱۷۲ میلیون دلاری در گیشه داشت.
۱۴. وینسنت
وثیقه – ۲۰۰۴
Collateral
فیلم «وثیقه»، محصول سال ۲۰۰۴ به کارگردانی مایکل مان معروف، اولین فیلم این کارگردان است که با دوربینهای دیجیتال فیلمبرداری شده است و این شروع عادت مایکل مان، تأثیر و ارتباط زیادی با فیلمهای آیندهٔ وی داشته است. جدای از بحث فنی و پرداختن به موضوع استفاده از دوربینهای دیجیتال برای فیلمبرداری صحنههای فیلم «وثیقه»، این فیلم بیشتر برای فیلمنامهٔ قوی و چفتوبستدارش و همچنین نقشآفرینی بینظیر دو بازیگر اصلی خود در میان سینمادوستان شناخته شده است؛ جیمی فاکس در نقش رانندهٔ تاکسی کمرو، محجوب و تا حدی خجالتی با نام مکس و تام کروز در نقش قاتلی مزدبگیر و اجیرهشدهٔ خونسردی با موهای خاکستری که با نام وینسنت خود را معرفی میکند. این دو شخصیت در شبی سرنوشتساز برای وینسنت و البته همزمان شبی نحس، بیپایان و مصیبتآور برای مکس، همدیگر را ملاقات میکنند. قاتل داستان چندین مأموریت قتل مرتبط را باید در یک شب انجام دهد و از همین رو تاکسی دربستی کرایه میکند تا این تاکسی و رانندهٔ نگونبختش وی را در شهر لس آنجلس از محلی به محلی دیگر برای انجام دادن مأموریتش برساند.
شخصیت وینسنت همچون مردی به تصویر کشیده شده است که متد کاری مشخص و البته تمیز و بیاداواطوار دارد. ذات شخصیت وینسنت کنشی بوده و همین ویژگی وی را بسیار بابرنامه کرده است و وی برای برخورد با هر رویدادی آمادگی کامل را دارد. اطلاعات زیادی در مورد زندگی شخصی شخصیت وینسنت به تماشاچی داده نمیشود، تنها همگی بعد از یکی دو سکانس حساب کار دستمان میآید که این شخصیت علاوه بر جذابیت ظاهری و سردی سیمای خود و مرده بودن رنگ موهایش و صورتش که خبر از درون وی میدهند، در کار خود بسیار حرفهای است و از آن دسته قاتلینی است که تماشاچی از دیدن آنها لذت میبرد! وی تنها در انجام کارهای فنی و حسابوکتاب زاویههای هفتتیرکشی ماهر نیست، بلکه سخنوری است که با نطق آتشین خود در باب پوچگرایی، هوش از سر تماشاچی میبرد و شخصیتی ساده و درگیر زندگی روزمره همچون مکس را با تردیدهایی اساسی از دانستههایش نسبت به دنیای پیرامونش مواجه میسازد. طعنهآمیز آنجاست که شخصیت وینسنت توسط رانندهٔ تاکسی یا همان مکس به قتل میرسد، مکسی که چند ساعت پیشتر مورد تعلیم وینسنت قرار میگیرد و سخنان آتشین و فلسفی قاتل داستان، تبدیل به اهرم مرگ خودش میشود.
فیلم نئو نوآر و مهیج مایکل مان، سفری ادیسهوار از مردی است که نتوانسته است دنیای تکراری و خاکستر مرگپاشیده بر آن را تحمل کند و صحنههای پایانی فیلم در مترو، خود گویای چرخهٔ تلخ و بیهودهای است که وینسنت خیلی زود بدان پی برده بود. نقشآفرینی تام کروز در این فیلم بسیار متفاوت با انتخابهای امروزش است و کاش تام کروز جدید، نگاهی به نقشهای پیشین خود داشته باشد. امتیاز متاکریتیک این فیلم ۷۱ است و با بودجهٔ ساخت ۶۵ میلیون دلاری، فروشی ۲۱۷ میلیون دلاری در گیشه داشت.
۱۳. هانس گروبر
جان سخت – ۲۰۰۴
Die Hard
مطمئناً برای بسیاری از آمریکاییها، فیلم کریسمس یعنی «جان سخت»، نه فیلمهای عاشقانه، خانوادگی و بابانوئلی! شاید گفتن این حرف در ابتدا شوخی به نظر برسد، ولی کافیست نگاهی به انجمنهای طرفداران دوآتشهٔ این فیلم کنید و متوجه شوید که «جان سخت» در فرهنگ آمریکاییها چه جایگاهی دارد و این فیلم شاید محبوبترین فیلم کالت تاریخ سینما نیز باشد.
شخصیت شرور و منفی فیلم «جان سخت» نیز محبوبیت بسیاری در میان طرفداران دارد؛ صحبت از هانس گروبر است که نقش این شخصیت را آلن ریکمن، بازیگر انگلیسی دوستداشتنی و فوقالعادهٔ سینمای هالیوود ایفا کرده است. از آلن ریکمن نقشهای ماندگار بسیاری در خاطر سینمادوستان باقی مانده است و یکی دیگر از نقشهای تاریخی وی که در آن نقش نیز بهنوعی شخصیت منفی بود، نقش شخصیت پروفسور سورس اسنیپ در مجموعهٔ «هری پاتر» است.
کارگردانی قسمت اول مجموعهٔ «جان سخت» بر عهدهٔ جان مکتیرنان، کارگردان، تهیهکننده و فیلمنامهنویس آمریکایی بود و داستان این فیلم در مورد شخصیتی با نام هانس گروبر بود که رهبریت گروهکی تروریستی را بر عهده داشت و این اشخاص سعی در گرفتن کنترل ساختمانی را داشتند که جان مککلین با نقشآفرینی بروس ویلیس، در آنجا حضور داشت. نقشههایی که هانس گروبر برای عملی ساختن ایدههایش داشت نه تنها بسیار پرجزئیات و دقیق بودند، بلکه به بهترین شکل به اجرا درمیآمدند و این شخصیت در لحظه، بهترین تصمیم را میگرفت. شخصیتپردازی هانس گروبر بهنحوی بود که در دههٔ ۸۰ میلادی، از این شخصیت بهعنوان شخصیت شرور مرجع فیلمهای اکشن یاد میشد. ساخت موسیقی فیلم «جان سخت» را مایکل کیمن، موسیقیدان برجستهٔ آمریکایی بر عهده داشت و کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام داد. از دیگر بازیگران این فیلم میتوان به بانی بدیلیا، رجینالد ولجانسون، الکساندر گودونوف، پال گلیسون و تیلور فرای اشاره داشت. امتیاز متاکریتیک این فیلم ۷۰ است و با بودجهٔ ساخت ۲۸ میلیون دلاری، فروش خوب ۱۴۰ میلیون دلاری در گیشه داشت.
۱۲. هاوارد پاین
سرعت – ۱۹۹۴
Speed
فیلم «سرعت» محصول سال ۱۹۹۴ کمپانی فاکس قرن بیستم بود. شخصیت شرور و منفی این فیلم اکشن و هیجانی، هاوارد پاین با نقشآفرینی دنیس هاپر بود. این شخصیت خود را در طول فیلم شخصیتی خاص و غیرعادی معرفی میکند و البته که واقعاً شخصیتی پیچیده و متفاوت به تماشاچیان معرفی میشود. هاوارد پاین در زندگی گذشته خود مأمور ویژهای بود که تخصصش در زمینهٔ بمب و انفجار بود. این مأمور ویژه بنا به دلایلی، زندگیاش دستخوش تغییر میشود و روی به زندگی تبهکاری میآورد و اعمال جنایتکارانهای را انجام میدهد. وی از دانش بالای خود در زمینهٔ بمب و بمبگذاری استفاده میکند تا پول بیشتری به دست آورد و در واقع هویت واقعی وی در اینجا مشخص میشود که هنگام آزادی عمل، فردی بسیار بیرحم و سنگدل است.
هاوارد پاین هر کسی را که موی دماغش شده و آن چیزی را که میخواهد به او نمیدهد، میکشد؛ کینهٔ وی از قهرمان داستان، یعنی شخصیت جک تراون با نقشآفرینی کیانو ریوز دوستداشتنی نیز از آنجا آب میخورد که جک یکی از نقشههای وی را نقش بر آب میکند. پیچیدگی نقشههایی که هاوارد پاین برای رسیدن به اهدافش طرحریزی میکند، هوش بالای وی و همچنین هیولایی که در پس شخصیت او نهفته است را نشان میدهد. هاوارد فردی بسیار زیرک است که توجه بسیاری به جزئیات دارد و در دیالوگ انتهایی فیلم که میگوید «من از تو باهوشترم»، تماشاچیان نیز کاملاً با گفتهٔ وی موافقاند. البته هوش زیاد این شخصیت بهمعنایی نامیرایی او نیست و وی نیز همچون بسیاری شخصیتهای شرور، فرجام خوشی ندارد.
کارگردانی این فیلم را یان ده بونت، کارگردان، فیلمبردار و تهیهکنندهٔ هلندی سینمای هالیوود بر عهده داشت. سینمادوستان یان ده بونت را بهعنوان فیلمبردار میشناسند و آثاری که وی فیلمبرداری آنها را انجام داده، بسیار بیشتر از چند فیلمی است که کارگردانی آنها را بر عهده داشته است. دیگر فیلم معروف این کارگردان، فیلم Lara Croft Tomb Raider: The Cradle of Life (لارا کرافت مهاجم مقبره: گهواره حیات) است. در فیلم «سرعت»، بازیگرانی چون کیانو ریوز، دنیس هاپر، ساندرا بولاک، جف دانیلز، آلن راک، گلن پلامر، بت گرانت و ریچارد شیف حضور داشتند و به ایفای نقش پرداختند. امتیاز متاکریتیک این فیلم ۷۸ است و با بودجهٔ ساخت ۳۰ میلیون دلاری، فروش فوقالعادهٔ ۳۵۰ میلیون دلاری در گیشه داشت.
۱۱. رائول سیلوا
اسکایفال – ۲۰۰۴
Skyfall
خاویر باردم با نقشآفرینی در فیلم «اسکایفال»، یکی از خاطرهانگیزترین شخصیتهای منفی و شرور تاریخ مجموعهٔ «جیمز باند» را از زمان حضور دنیل کریگ در نقش مأمور ۰۰۷، به تصویر کشید. این آنتاگونیست طوری طراحی شده بود که هم به شخصیتهای شرور کلاسیک مجموعهٔ جیمز باند شبیه باشد و هم تعریفی جدید برای آیندهٔ شخصیتهای منفی فیلمهای جیمز باند باشد؛ شخصیت رائول سیلوا، آنتاگونیستی مدرن از شخصیتهای شرور فیلمهای کلاسیک مجموعهٔ جیمز باند بود.
شخصیت رائول سیلوا را میتوان تا حدودی شبیه به شخصیت جوکر در فیلم The Dark Knight (شوالیهٔ تاریکی) کریستوفر نولان دانست؛ طراحی نقشههای دقیق و البته وحشتزا در میان مردم و برنامهریزی برای دستگیر شدن بهصورت تعمدی و در راستای نقشههای از پیش طراحیشده. رائول سیلوا خود جاسوس بوده است و میداند در دنیای جاسوسها چه خبر است و تقریباً تمام حرکات جیمز باند را از پیش حدس میزد. از طرفی این شخصیت در زمینهٔ تکنولوژی نیز فردی بسیار باهوش بوده و گاهی از پشت سیستمش کارهایی میکند که از هیچ شخص دیگری برنمیآید. در مورد شخصیت رائول سیلوا باید گفت که این شخصیت نسبت به دیگر شخصیتهای منفی مجموعهٔ جیمز باند در گذشته، طبیعیتر و واقعیتر از کار درآمده است. وجود رائول سیلوا تهدید جدی برای باند، اِم و کل مجموعهٔ MI6 بود.
کارگردانی فیلم «اسکایفال» را سم مندس، کارگردان انگلیسی معروف سینمای هالیوود بر عهده داشت که سینمادوستان وی را با کارگردانی فیلمهایی چون American Beauty (زیبای آمریکایی)، Road to Perdition (جادهای بهسوی تباهی) و Away We Go (جایی که میرویم) به خاطر دارند. سم مندس همچنین کارگردانی فیلم Spectre (شبح) را نیز از مجموعهٔ جیمز باند در سال ۲۰۱۵ بر عهده داشت. در فیلم «اسکایفال» بازیگرانی چون دنیل کریگ، جودی دنچ، خاویر باردم، رالف فاینس، نائومی هریس، آلبرت فینی و برنیس مارلو حضور داشتند و به ایفای نقش پرداختند. امتیاز متاکریتیک این فیلم ۸۱ است و با بودجهٔ ساخت تقریباً ۲۰۰ میلیون دلاری، فروش فوقالعادهٔ ۱ میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلاری در گیشه داشت.
۱۰. امپراتور پالپاتین
امپراتوری ضربه متقابل میزند – ۱۹۸۰
The Empire Strikes Back
شاید مشهورترین شخصیت شرور در سه فیلم ابتدایی مجموعهٔ «جنگ ستارگان»، لرد ویدر باشد، اما نباید از رهبر شیطانصفت امپراتوری، یعنی امپراتور پالپاتین غافل شد، کسی که مغز متفکر امپراتوری است و این شخصیت در چندین نوبت دمار از روزگار نیروهای شورشی درمیآورد. سهگانهٔ پیشدرآمدی مجموعهٔ جنگ ستارگان، به تاریخچهٔ شخصیت امپراتور پالپاتین میپردازد و میبینیم که این شخصیت از کجا آمده و چطور به قدرت رسیده است. نقشههای دقیق و پرجزئیات این شخصیت در نهایت سبب میشود وی کنترل سنا را در مجموعهٔ جنگ ستارگان در دست گیرد و این کنترل به وی قدرتی میدهد که میتواند با آن بر تمام کهکشان خیلی خیلی دور پادشاهی کند.
در این سهگانه به جزئیات ایدهپردازیها، دلایل و محرکهای شخصیت امپراتور پالپاتین پرداخته میشود، در حالی که در سهگانه ابتدایی، این شخصیت، تنها نمادی بدشگون و شیطانی معرفی میشود که از تاریکی قدرت میگیرد. در مجموع شش فیلم ابتدایی مجموعهٔ جنگ ستارگان، قدرت بیپایان شخصیت پالپاتین برای طرفداران به تصویر کشیده میشود که هم قدرت استفاده از «نیرو» را دارد و هم میتواند دشمنان خود را که همان نیروهای شورشی هستند در کنترل داشته باشد و آنان را بهسادگی از صفحهٔ روزگار محو کند.
کارگردانی فیلم «امپراتوری ضربه متقابل میزند» را اروین کرشنر بر عهده داشت. این کارگردان، تهیهکننده و هنرپیشه آمریکایی، کارگردانی فیلم RoboCop 2 (پلیس آهنی ۲) را نیز در کارنامه دارد و همچنین سابقهٔ نقشآفرینی در فیلم متفاوت The Last Temptation of Christ (آخرین وسوسهٔ مسیح) مارتین اسکورسیزی را نیز داشته است. فیلم «امپراتوری ضربه متقابل میزند»، دومین فیلم از مجموعه فیلمهای جنگ ستارگان است که از نظر سیر زمان قسمت پنجم است. یکی از نقاط قوت این فیلم، جلوههای ویژه آن بود که در زمان خود انقلابی ایجاد کرد. مارک همیل، کری فیشر، هریسون فورد، کریستوفر مالکولم و بیلی دی ویلیامز از جمله بازیگرانی بودند که در این فیلم حضور داشتند و به ایفای نقش پرداختند. امتیاز متاکریتیک این فیلم ۸۲ است و با بودجهٔ ساخت ۳۳ میلیون دلاری، فروش عالی ۵۳۸ میلیون دلاری در گیشه داشت.
۹. جان کریمر
اره – ۲۰۰۴
Saw
سینمای ژانر وحشت، یعنی شخصیت قاتل؛ این ژانر را بهصورت خلاصه میتوان این گونه توصیف کرد. گاهی با قاتل بیاحساس، بیرحم و سنگدلی همچون مایکل میرز در مجموعهٔ «هالووین» آشنا میشویم و گاهی اوقات با قاتلینی دقیق، برنامهریز، بیاندازه خونسرد که برای هر لحظه برنامهای در سر دارند؛ قاتلین گروه دوم برنامههای مختلفی دارند، از برنامههای متنوع برای شکنجه قربانیان گرفته تا در نهایت به فجیعترین شکل ممکن به قتل رساندن قربانیان معمولاً گناهکار. جان کریمر یکی از این قاتلین است که در مجموعهٔ فیلمهای ترسناک و اسلشر «اره»، ما را با انواع شکنجه و قتل آشنا کرد.
شاید هیچ شخصیت منفی و شروری در تاریخ سینما به اندازهٔ جان کریمر نقش قاتل سادیستی، مریض احوال و البته باهوش را برای تماشاچیان عاشق ژانر وحشت از نوع اسلشر و حمام خونی، این گونه ایفا نکرده باشد. اولین تهدید این قاتل و مهمترینش، هوش و نبوغ بالای اوست که در ابتدا قربانیان خود را به روشهای مختلف به دام میاندازد و بعد نوبت به بخش سرگرمکنندهٔ زندگی وی میرسد که قربانیانش را به اجبار دعوت به بازی مرگ میکند. وی انواع و اقسام دستگاههای شکنجه را خودش ساخته و روی قربانیانش آزمایش میکند؛ در این بازی مرگبار، جان کریمر یا همان جیگساو معروف، به فرد قربانی فرصت نجات از مرگ را هم میدهد که معمولاً بعد از دیدن این فرصتها، تماشاچی آرزو میکند کاش در همان ابتدا قربانی بیخیال زندگی خود میشد و تماشاچی را به عذاب تماشای آنچه رخ میدهد، دعوت نمیکرد. طبیعتاً شکست در بازی نیز یک معنی دارد و آن هم مرگ به فجیعترین صورت ممکن است.
نقطهٔ قوت مجموعه فیلمهای «اره» همین شخصیت جان کریمر است و هستهٔ اصلی تمامی فیلمهای دنباله نیز حول محور جیگساو بوده است. تا به امروز هشت قسمت از مجموعه فیلمهای اره اکران شده است که آخرین قسمت آن هم سال ۲۰۱۷ روی پردهٔ سینما رفت. فیلم ابتدایی مجموعهٔ اره در سال ۲۰۰۴ به کارگردانی جیمز وان ساخته شد و کمپانی لاینز گیت فیلمز (Lionsgate Films) پخش آن فیلم را بر عهده داشت. در این فیلم بازیگرانی چون کری الویس، دنی گلاور، مونیکا پاتر، مایکل امرسون، لی ونل و مکنزی وگا حضور داشتند و به ایفای نقش پرداختند. فیلم ابتدایی با استقبال نسبی منتقدین همراه شد و با بودجهٔ ساخت بسیار اندک ۱.۲ میلیون دلاری، فروش عالی ۱۰۳ میلیون دلاری در گیشه داشت و پس از این فیلم تا سال ۲۰۰۹، پنج فیلم دیگر از مجموعهٔ اره ساخته شد. امتیاز متاکریتیک فیلم ابتدایی ۵۹ بود.
۸. هری لایم
مرد سوم – ۱۹۴۹
The Third Man
در مورد شخصیت هری لایم در فیلم کلاسیک و فوقالعادهٔ «مرد سوم» همین را میتوان گفت که این شخصیت، جوهرهٔ اصلی تعریف شخصیت شرور و شیطانی در تاریخ سینما است. حیلهگری این شخصیت با سنگدلی و بیرحمی خاصی همراه شده است و یکی از دلایلی که شخصیت هری لایم از دیگر شخصیتهای شرورِ باهوش و زیرک سینما متفاوت به نظر میرسد، این است که تأثیر وی روی داستان با وجود اینکه زیاد در صحنهها حضور ندارد، بسیار چشمگیر و قابل توجه است. در سایه بودن هری لایم در بیشتر زمان فیلم و بعد ورود شکوهمندش، در متفاوت بودن این شخصیت منفی تأثیر بسیار داشته است. بدون شک یکی از دلایل موفقیت فیلم «مرد سوم»، نقشآفرینی بینظیر اورسن ولز، کارگردان، فیلمنامهنویس، هنرپیشه و تهیهکنندهٔ فیلم، تئاتر، رادیو و تلویزیون آمریکایی است که از وی بهعنوان یکی از ستونهای سینمای هالیوود یاد میشود. کاریزمای خاص اورسن ولز، جنسی متفاوت به شخصیت هری لایم داده است و این بازیگر مثل همیشه از پس نقش خود بهخوبی برآمده بود.
کارگردانی فیلم «مرد سوم» را کارول رید انگلیسی بر عهده داشت؛ وی در کارنامهٔ خود، سابقهٔ کارگردانی فیلمهایی چون Odd Man Out (مرد ناجور)، The Fallen Idol (بُت سقوط کرده) و Oliver (الیور) را داشته است. فیلم «الیور» این کارگردان در سال ۱۹۶۸ اکران شد و در ۱۱ بخش نامزد دریافت جایزهٔ اسکار شد و توانست پنج جایزه از جمله بهترین فیلم را به دست آورد. کارول رید در سال ۱۹۴۹ برای فیلم «مرد سوم» برندهٔ جایزهٔ نخل طلای جشنواره فیلم کن شد. فیلمنامهٔ فیلم «مرد سوم» را گراهام گرین نوشته بود و اندکی بعد از ساخت فیلم، رمان آن را هم نوشت و منتشر ساخت. در فیلم کارول رید بازیگرانی چون جوزف کاتن، آلیدا والی، اورسن ولز، کارل اشتپانک و ویلفرد هاید وایت حضور داشتند و به ایفای نقش پرداختند. امتیاز متاکریتیک «فیلم مرد سوم» ۹۷ است و این فیلم در انگلستان، فروش ۲۷۷ هزار پوندی داشت.
۷. لی وو جین
اولدبوی – ۲۰۰۳
Oldboy
فیلم سینمایی «اولدبوی» داستان انتقام است. شخصیت اصلی داستان، یعنی اوه دائه سو، طی ماجرایی مرموز و رازآلود به ۱۵ سال حبس محکوم میشود و وی کوچکترین سرنخ و اطلاعی از دلیل محکومیت خود برای گذران این مدت زمان طولانی در زندان ندارد. اوه دائه سو به هر جان کندنی شده، روزهای زندان را یکی پس از دیگری میگذراند و در همین اثنا نقشهٔ فرار را هم در ذهن دارد، اما ناگهان میبینیم که وی همان طور که بدون دادن هیچ اطلاعاتی به تماشاچی زندانی شد، آزاد میشود. اوه دائه سو پس از آزادی تصمیم میگیرد ماجرا را پیگیری کرده و با جستوجو به شخص اصلی پشت ماجرا برسد. در نهایت اوه دائه سو متوجه میشود که تمام ماجرا و حبس طولانی وی زیر سر شخصی به نام لی وو جین است. در فیلم گاه بسیار خونین، خشن و بیپردهٔ پارک چان ووک، ماجرایی عشقی هم روایت میشود و لذت تماشاچی از این باب تا انتهای فیلم تکمیل میشود، فقط تا انتهای فیلم!
به شخصیت منفی داستان برگردیم که همان لی وو جین است که جزئيات نقشههایش هوش از سر میبرد؛ وی خود انتقام ماجرایی را میخواست بگیرد و عجلهای هم در کارش نداشت و این وعدهٔ لذتبخش را با آرامشی عجیب میل میکند. لی وو جین تنفر و خشم خود را کنترل میکند و با آرامش و خونسردی تمام نقشهٔ مجازات اوه دائه سو را میکشد و نه تنها انتقام خود را میگیرد، بلکه شخصیت اصلی داستان را که اوه دائه سو باشد، به منجلابی میاندازد که دست به کارهایی باورنکردنی، وحشتناک و بیاندازه خشنی میزند؛ لی وو جین آنچنان بلایی بر سر شخصیت اصلی داستان میآورد که فکر کردن به آن هم دردناک است.
فیلم «اولدبوی» را پارک چان ووک، فیلمنامهنویس، کارگردان، و تهیهکننده معروف و خوشنام اهل کشور کرهٔ جنوبی کارگردانی کرده است که یکی از برترین کارگردان سینمای کره محسوب میشود و بسیاری وی را با سهگانهٔ انتقامش میشناسند. اولین فیلم این سهگانه، فیلم Sympathy for Mr. Vengeance (همدردی با آقای انتقام) بود که در سال ۲۰۰۲ اکران شد. فیلم دوم همین «اولدبوی» بود و آخرین فیلم این سهگانه، فیلم Lady Vengeance (بانوی انتقام) بود که در سال ۲۰۰۵ اکران شد. گفتنی است فیلم «اولدبوی»، دومین فیلم از این سهگانه، جایزهٔ بزرگ جشنواره فیلم کن در سال ۲۰۰۴ را از آنِ خود کرد و مورد تحسین فراوان رئیس هیئت داوران جشنواره، کوئنتین تارانتینو، قرار گرفت که خود از پیشگامان ساخت چنین فیلمهایی است. پارک چان ووک کارگردانی فیلم تحسینشدهٔ The Handmaiden (ندیمه) را نیز بر عهده داشته است که با استقبال بسیاری از سوی منتقدین همراه شد. در فیلم «اولدبوی» بازیگرانی چون چویی مین سیک، کان هیه جونگ و یوجه تی حضور داشتند و به ایفای نقش پرداختند. امتیاز متاکریتیک این فیلم ۷۴ است و با بودجهٔ ۳ میلیون دلاری، فروشی ۱۵ میلیون دلاری در گیشه داشت.
۶. هانیبال لکتر
سکوت برهها – ۲۰۰۳
The Silence of the Lambs
شخصیت هانیبال لکتر در فیلم «سکوت برهها» که آنتونی هاپکینز تکرارنشدنی نقش آن را ایفا کرد، جای سخن بسیار دارد و میتوان ساعتها در مورد آن صحبت کرد. هانیبال لکتر اهریمن است، اهریمنی آرام، کاریزماتیک و فوقالعاده باشخصیت و متین، البته از پشت میلههای زندان! هانیبال لکتر همان شخصیت شروری است که نفس بیننده را در سینه حبس میکند. قصد، نیت و شخصیت حقیقی که در پشت آن چهرهٔ آرام نهفته است، ترس را به جان همهٔ شخصیتهای فیلم میاندازد و تماشاچی نیز مبهوت دیالوگهای این شخصیت و البته نگاه یخزده که همزمان تشنهٔ گوشت و خون قربانیاش است، میشود. جالب اینجاست که این شخصیت منفی قرار است به کمک شخصیت کلاریس استارلینگ با نقشآفرینی جودی فاستر بیاید تا با همکاری با وی، از پشت میلههای زندان، قاتلی سریالی با لقب بیل بوفالو را دستگیر کنند.
این خط داستانی به این معنا نیست که شخصیت هانیبال لکتر، نقشی فرعی در فیلم دارد و باید گفت تقریباً تمام بار فیلم روی این شخصیت و هوش اعجابانگیزش است که از درون قفسی شیشهای، کمکهای فراوانی به کلاریس استارلینگ میکند. هانیبال لکتر بسیار باهوش است، دانش زیادی در زمینههای مختلف دارد و این دانش را از مطالعهٔ فراوان کسب کرده است. روانشناسی است که ضعف قربانیانش را میداند و با توجه به این نقطهٔ قوتش، هر کسی را میتواند فریب دهد. بله، هانیبال لکتر قاتلی سنگدل و بیرحم است، اما از نوع نابغهاش.
بسیاری از منتقدان و سینمادوستان، فیلم «سکوت برهها» به کارگردانی جاناتان دمی را یکی از ترسناکترین ساختههای سینمای هالیوود میدانند. این فیلم در سال ۱۹۹۱ اکران شد و نقشآفرینی دو بازیگر اصلی آن، یعنی آنتونی هاپکینز و جودی فاستر، از بهترین بازیهای هر دو بازیگر به حساب میآید. فیلم «سکوت برهها» بر اساس رمانی به همین نام نوشته توماس هریس ساخته شد. فیلم «سکوت برهها» ۵ جایزهٔ اصلی مراسم اسکار، یعنی جوایز بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگران زن و مرد را از آن خود کرد. همچنین جاناتان دمی برای کارگردانی این فیلم، برندهٔ جایزهٔ خرس نقرهای جشنوارهٔ فیلم برلین شد. فیلم «سکوت برهها» با بودجه ساخت ۱۹ میلیون دلاری، حدود ۲۷۳ میلیون دلار در گیشه فروش داشت. از بازیگرانی که در این فیلم به ایفای نقش پرداختند میتوان به آنتونی هاپکینز، جودی فاستر، اسکات گلن، تد لواین، آنتونی هیلد و بروک اسمیت اشاره داشت. امتیاز متاکریتیک این فیلم ۸۵ است.
۵. هانس لاندا
حرامزادههای لعنتی – ۲۰۰۹
Inglourious Basterds
گاهی اوقات برخی نقشها آنچنان عالی و متفاوت نوشته و خلق میشوند که نام بازیگرانی که آن نقشها را میپذیرند وارد جرگهٔ بازیگران تاپ سینما میشود و در واقع دری برای آنها برای ورود به دنیای A-list است. این اتفاق برای کریستوفر والتز دوستداشتنی افتاد، بازیگری که با وجود بازیهای فوقالعادهاش، هیچگاه نتوانسته بود نامی در خور برای خود دستوپا کند. شخصیت هانس لاندا در فیلم «حرامزادههای لعنتی» شوخطبع است، ترسناک است، بیرحم است، گاهی دلسوز است و همدردی هم میکند، در مجموع آش شله قلمکاری است که از این بهتر نمیشد آن را به تصویر کشید و باید به تارانتینو و والتز با هم برای خلق و بازی این شخصیت تبریک گفت.
به این نکته در مورد کریستوفر والتز باید اشاره داشته باشیم که وی توانایی صحبت به چند زبان را دارد و زبانهایی را که بلد است، معمولاً روان صحبت میکند. لازم نیست که بگوییم نقشی که کریستوفر والتز در این فیلم ایفا میکند، تا چه اندازه سخت بود و نیاز به جزئیات داشت، اما والتز نشان داده است هر چقدر بیشتر از وی خواسته شود، بخشی جدید از استعداد فوقالعادهاش را میتواند به نمایش بگذارد. جالب اینجاست که کوئنتین تارانتینو نزدیک بود مراحل ساخت فیلم «حرامزادههای لعنتی» را متوقف کند، آن هم به این دلیل که بازیگر مناسبی برای ایفای نقش هانس لاندا پیدا نکرده بود. شخصیت هانس لاندا چند بًعدی است و تماشاچی هر بار با دیدن وی در بخشی از فیلم، ترس را احساس میکند، از وجودش در فیلم لذت میبرد و شوخیهای مریضش را بدون هیچ صحبتی میپذیرد. لاندا شخصیتی به تصویر کشیده شده است که همیشه حواسش به همهچیز است و جزئیات را از قلم نمیاندازد، یک حرفهای به تمام معنا در جبههای وحشتآفرین با نام نازی. باید گفت هانس لاندا درست برعکس تصویری است که معمولاً از نازیها تعریف میشود، اینکه نژادپرستانی احمق و وطنپرستانی بیفکر هستند. بزرگترین تهدید این شخصیت، هوشیاری همیشگی وی است.
فیلم «حرامزادههای لعنتی» داستان گروهی از نیروهای متفقین است که در قالب جوخهای به نام حرامزادهها به رهبری شخصی به نام آلدو رین به خشنترین شکل ممکن به کشتار نازیها میپردازند. در این میان دختری جوان به نام شوشانا نیز به دنبال انتقام قتلعام خانوادهاش از نازیها و به طور ویژه، سرهنگ بیرحمی به نام هانس لاندا است. تارانتینو در «حرامزادههای لعنتی» طی یک داستان خیالی، پایان کار رایش سوم و مرگ هیتلر را به تصویر کشیده است. در این فیلم بازیگرانی چون برد پیت، الی راث، کریستوفر والتز، دیانه کروگر، دنیل برول، ساموئل ال جکسون بهعنوان راوی، ملانی لوران و هاروی کیتل حضور داشتند و به ایفای نقش پرداختند. امتیاز متاکریتیک این فیلم ۶۹ است و با بودجهٔ ساخت ۷۰ میلیون دلاری، فروشی ۳۲۱ میلیون دلاری در گیشه داشت.
۴. هال ۹۰۰۰
۲۰۰۱: ادیسه فضایی – ۱۹۶۸
2001: A Space Odyssey
ربات هال ۹۰۰۰ خیلی بیشتر از آنتاگونیستهای معمولی دنیای سینما ترسناک است و آن هم به دلیل ذات غیرانسانی این ربات است که به معنای واقعی کلمه هیچ احساسی در آن وجود ندارد. ربات هال ۹۰۰۰ ماشینی است که برای خدمت و انجام کارهای روتین اعضای سفینهٔ دیسکاوری وان ساخته شده است و این کامپیوتر را میتوان چشم و گوش سفینهٔ فضایی عازم به سیارهٔ مشتری دانست. طبیعتاً وجود چنین کامپیوتری در یک سفینهٔ فضایی امری غیرقابل اجتناب بوده و به خودی خود بسیار مفید و لازم است، اما تا زمانی که به برنامههایی که از پیش برایش نوشته شده است عمل کند، نه اینکه از جایی به بعد شخصیتی مستقل پیدا کرده و تصمیماتی عجیب بگیرد و خدمهٔ سفینهٔ فضایی را با گفتههایش فریب دهد!
از نظر زیباشناسی و دید هنری، انتخاب ربات هال ۹۰۰۰ بجای شخصیتی شرور و منفی معمولی که در بسیاری فیلمها میبینیم، انتخابی متفاوت بود، مخصوصاً با آن چشم قرمز مسحورکننده که نقش دوربین را در این کامپیوتر شرور ایفا میکرد. هوش مصنوعی و البته گاه باید گفت طبیعی! و همچنین بیرحمی این ساختهٔ بشر درهم آمیخته شده است و از ذاتش سرچشمه میگیرد که همان تکنولوژی است. از جایی به بعد در فیلم «۲۰۰۱: ادیسه فضایی»، این کامپیوتر تبدیل به دشمن اول و آخر خدمه میشود. نسبت به دیگر شخصیتهای شرور و منفی معرفیشده در این لیست، باید هال ۹۰۰۰ را در جایگاه متفاوت و شاید در بالاترین ردهها قرار داد، به این دلیل که ربات هال نیز بسیار هوشمند است و این هوش طبیعی نیست و خود بشر وارد این دستگاه کرده است و در نتیجه هال ۹۰۰۰ محدودیتهای انسانی را ندارد؛ هال ۹۰۰۰ نمادی از بیرحمی و سردی تکنولوژی در آینده است.
فیلم «۲۰۰۱: ادیسه فضایی»، قصهٔ دو فضانورد با نامهای دیوید بومن و فرانک پول را روایت میکند که در همراهی با کامپیوتر هوشمند سفینهشان یا همان هال ۹۰۰۰، در حال سفر به سیارهٔ مشتری هستند و این داستانگویی، برخلاف انتظارتان نه از فضا، که از صدها سال قبل روی زمین و زمانی که هنوز میمونها به جای انسانها روی این کرهٔ خاکی زندگی میکردند، آغاز میشود. کارگردانی این فیلم را کارگردان آثار شاهکاری چون The Shining (درخشش)، A Clockwork Orange (پرتقال کوکی)، Eyes Wide Shut (چشمان کاملاً بسته)، Full Metal Jacket (غلاف تمام فلزی)، Dr. Strangelove (دکتر استرنجلاو) و Lolita (لولیتا)، یعنی استنلی کوبریک فقید و تکرارنشدنی بر عهده داشته است. فیلم «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» برنده جایزهٔ بهترین جلوههای ویژهٔ تصویری اسکار شد و در بخشهای بهترین طراحی صحنه، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه غیراقتباسی، نامزد دریافت جایزهٔ اسکار شد. در این فیلم بازیگرانی چون کِر دوله، گری لاکوود، ویلیام سیلوستر و داگلاس رین حضور داشتند و به ایفای نقش پرداختند. امتیاز متاکریتیک این فیلم ۸۲ است و با بودجهٔ ساخت ۱۲ میلیون دلاری، فروشی ۱۹۰ میلیون دلاری در گیشه داشت.
۳. جوکر
شوالیهٔ تاریکی – ۲۰۰۸
The Dark Knight
معروفترین و محبوبترین و شاید متفاوتترین شخصیت شرور و منفی قرن بیستویکم، کسی نیست جز شخصیت قدیمی جوکر که این مرتبه این نقش را بازیگری بااستعداد و دوستداشتنی با نام هیث لجر ایفا میکرد. شخصیت جوکر در فیلم «شوالیهٔ تاریکی» و در هنگام مکالمه با شخصیت هاروی دنت، خود را با نام مأمور هرجومرج به تماشاچیان معرفی میکند و همین تعریف، بهترین تعریف برای همه مدل جنایاتی است که شاهزادهٔ جرم و جنایت انجام میدهد.
در وهلهٔ اول باید همان ایجاد هرجومرج را مهمترین اسلحهٔ شخصیت جوکر دانست، اما این گفته بدین معنا نیست که این شخصیت برای نقشههایش فکر نمیکند و تنها به دنبال دیوانهبازی است، به هیچعنوان. شخصیت جوکر یکی از باهوشترین شخصیتهای شرور در تاریخ سینما است و در فیلم کریستوفر نولان نیز این موضوع به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیده شده است و در بعضی صحنههای فیلم تماشاچی از هوش باورنکردنی این شخصیت متعجب میشود؛ کافی است نقشهٔ سرقت از بانک، نقشهٔ گیر افتادن و فرار از زندان، نقشهٔ ورود و عضویت در گروه جنایتکاران و چندین و چند نقشهٔ متفاوت و دقیق وی را در طول فیلم به یاد بیاورید. جوکر شخصیتی درمانده بود که در درماندگیاش نماند و ترجیح داد هوش خود را با نفرتش از زندگی پوچ انسانهای عادی، درهمآمیزد و معجونی به نام وحشت در بستری تحت عنوان هرجومرج را به خورد مردم دهد. وی حتی در لحظهٔ پایانی فیلم هم که به نظر میرسید شکست خورده است، برنده بود و به همان چیزی که میخواست رسید؛ جوکر روح انسانهای خوب را نشانه گرفته بود و تبحرش در فاسد کردن این دسته افراد بود. تبدیل نماد نیکی به شر، تبدیل هاروی دنت به دو چهره. جوکر همهچیز را میدانست و نقشههایش دقیقترین نقشهها بودند، حال چنین موجودی را با ایدئولوژیهای پیچیده و چندگانه متصور شده تا متوجه میزان خطرناک بودنش بشوید.
فیلم «شوالیهٔ تاریکی»، فیلمی ابرقهرمانی در کارنامهٔ کریستوفر نولان و محصول سال ۲۰۰۸ است. این فیلم دومین فیلم از سهگانهٔ خوشساخت و متفاوت کریستوفر نولان در مورد شخصیت محبوب بتمن است؛ فیلم ابتدایی Batman Begins (بتمن آغاز میکند) در سال ۲۰۰۵ اکران شد و آخرین فیلم این مجموعه در سال ۲۰۱۲ و با عنوان The Dark Knight Rises (شوالیهٔ تاریکی برمیخیزد)، روی پردهٔ سینما رفت. فیلم «شوالیهٔ تاریکی» نامزد دریافت ۸ جایزهٔ اسکار شد که از این بین، جایزه بهترین تدوین صدا و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (هیث لجر) را دریافت کرد. در این فیلم بازیگران چون کریستین بیل، هیث لجر، مایکل کین، گری اولدمن، مگی جلینهال و مورگان فریمن حضور داشتند و به ایفای نقش پرداختند. امتیاز متاکریتیک این فیلم ۸۴ است و با بودجهٔ ساخت ۱۸۵ میلیون دلاری، فروشی ۱ میلیارد دلاری در گیشه داشت.
۲. جان دو
هفت – ۱۹۹۵
Se7en
کوین اسپیسی، بازیگر تئاتر و سینما، کارگردان، تهیهکننده و فیلمنامهنویس آمریکایی، سومین بازیگر فیلم دلهرهآور، هیجانی و نئو نوآر «هفت» بود که در تیتراژ ابتدایی اشارهای به نام وی نشد و تنها در بخشی کوتاه از یکسوم پایانی فیلم، تماشاچیان تصویر وی را سرانجام دیدند و کیست که صحنهٔ شکوهمند ورود شخصیت جان دو را در این فیلم فراموش کند؟ این ورود در واقع پایانی بر نقشهٔ تلخ و کیفردهندهٔ جان دوی قاتل بود که قرار بود هفت قتل خود را که بر اساس هفت گناه کبیره ردیف کرده بود، به اجرا درآورده و تکمیل کند و ادارهٔ پلیس را با آن ورودش در شوکی عجیب فرو برد. دو کارآگاه فیلم، یعنی شخصیتهای ویلیام سامرست با نقشآفرینی مورگان فریمن و شخصیت دیوید میلز با نقشآفرینی برد پیت، در تمام طول فیلم به دنبال پیدا کردن سرنخی از قتلهای زنجیرهای صورت گرفته بودند که قربانیان به فجیعترین شکل ممکن برای گناهانی که انجام داده بودند، مجازات میشدند.
در قدم اول این دو کارآگاه توانستند محل آپارتمان جان دو را پیدا کنند و اولین برخورد فیزیکی بین آنان و جان دو در همان صحنه رخ داد که البته هویت وی تا انتهای فیلم برای تماشاچی مشخص نشد. در واحد آپارتمان جان دو، دفتر ثبت رویدادها و نوشتههای زیادی را پیدا کردند و این نوشتهها نشان از هوش بالا و دقت به جزئیاتی عجیب داشت. هر قتل به تمیزترین شکل ممکن از نظر اجرای نقشه، انجام شده بود و برای انجام دقیق چنین قتلهای فجیعی، جان دو نیاز به سالها کار مداوم داشت و دائماً باید نقشه میریخت و جزئیات را همواره در نظر میگرفت تا سرنخی از خود بجای نگذارد، مگر آنچه خود میخواهد که کارآگاهان بدانند. هوش بالای وی با بیرحمی وحشتناکی همراه شده بود که این بیرحمی ریشه در آنچه داشت که وی از آن بهعنوان عدالت الهی یاد میکرد. نکتهٔ جالب اینجاست با وجود اینکه جان دو یکی از خطرناکترین و ترسناکترین قاتلان تاریخ سینما به حساب میآید، ولی هیچگاه در طول فیلم مستقیماً شاهد انجام قتلی توسط وی نیستیم. تنها مرگی که نمایش داده میشود در واقع مرگ خود جان دو است.
کارگردانی فیلم «هفت» را دیوید فینچر، کارگردان معروف سینمای هالیوود که کارگردانی آثاری چون The Game (بازی)، Alien 3 (بیگانه ۳)، Fight Club (باشگاه مبارزه)، Panic Room (اتاق وحشت)، The Curious Case of Benjamin Button (مورد عجیب بنجامین باتن) و The Girl with the Dragon Tattoo (دختری با تاتوی اژدها) را در کارنامه دارد، انجام داده است. داریوش خنجی، فیلمبردار ایرانیالاصل سرشناس سینما، تصویربرداری فیلم «هفت» را بر عهده داشت. در فیلم «هفت» بازیگرانی چون مورگان فریمن، برد پیت، کوین اسپیسی و گوئینت پالترو حضور داشتند و به ایفای نقش پرداختند. امتیاز متاکریتیک این فیلم ۶۵ است و با بودجهٔ ساخت ۳۳ میلیون دلاری، فروشی ۳۲۷ میلیون دلاری در گیشه داشت.
۱. کایزر شوزه
مظنونین همیشگی – ۱۹۹۵
The Usual Suspects
اولین نفر لیست ۱۵ شخصیت منفی باهوش و زیرک تاریخ سینما، کسی نیست جز کوین اسپیسی که بار دیگر نامش را در این لیست آوردیم؛ این مرتبه هم شخصیتی را انتخاب کردیم که در دههٔ ۹۰ میلادی معرفی شد، همچون شخصیت جان دو. این امر تصادفی نیست که بازیگر محبوب و بااستعداد سینمای هالیوود، در یک دهه، دو نقش فراموشنشدنی را در کارنامهٔ خود بجای گذاشته است. در واقع دههٔ ۹۰ میلادی را میتوان دوران شکوفایی این بازیگر دانست که نقشهای بهیادماندنی از خود به یادگار گذاشت. از فیلمهای معروف کوین اسپیسی در دههٔ ۹۰ میلادی میتوان به Outbreak (شیوع)، L.A. Confidential (محرمانه لس آنجلس) و American Beauty (زیبای آمریکایی) اشاره داشت.
مطمئناً اصلیترین و مهمترین ویژگی شخصیت کایزر شوزه در فیلم «مظنونین همیشگی»، این بود که وی در تمام طول فیلم وانمود میکرد که شخص دیگری است؛ شخصی لوزر و همیشه بازنده با نام وربال کینت که به مأمورین پلیس از ماجرای مظنونین میگفت و جزئیات شخصیتی جنایتکاری افسانهای با نام کایزر شوزه را برای آنان برمیشمرد. کایزر شوزه بهگونهای معرفی شد که وی را خدای جرم و جنایت میتوان لقب داد و مغز متفکر ماجرای دزدی اصلی در فیلم، همین کایزر شوزه بود. پس از بازجویی از وربال کینت، هنوز سؤالات زیادی راجع به شخصیت و هویت حقیقی کایزر شوزه بدون پاسخ باقی مانده بود، تا اینکه در آخرین صحنهٔ فیلم، تماشاچی بعد از سرگیجهای اساسی، متوجه میشود که کایزر شوزه همان وربال کینت دستوپا چلفتی خودمان است که نه تنها احمق و بیدستوپا نیست، بلکه هوشی باورنکردنی دارد و شخصیت شرور و منفی اصلی فیلم همین وربال کینت است. وی همه را دست انداخت، گیر نیافتاد و باز هم میتوانست به زندگی تبهکارانهٔ خود با آرامش ادامه دهد. نمونهٔ بارز شخصیتی شرور و باهوش که چند قدم از کسانی که به دنبال وی بودند، جلوتر بود.
کارگردانی فیلم «مظنونین همیشگی» را برایان سینگر آمریکایی بر عهده داشت که سینمادوستان وی را با کارگردانی ۵ فیلم از مجموعهٔ «مردان ایکس» به یاد دارند. فیلم «مظنونین همیشگی» شاید برترین ساختهٔ این کارگردان باشد که با استقبال زیادی از سوی منتقدین نیز همراه شد. فیلم «مظنونین همیشگی» در سال ۱۹۹۵ موفق به کسب دو جایزهٔ اسکار از جمله بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (برای کوین اسپیسی) و بهترین فیلمنامهٔ اوریجینال (برای کریستوفر مککوآری) شد. مککوآری همچنین جایزهٔ بفتای بهترین فیلمنامه را نیز از آن خود کرد. در این فیلم بازیگرانی چون استیون بالدوین، گابریل بیرن، بنسیو دل تورو، کوین پولاک، پیت پاستویت، چاز پالمینتری و کوین اسپیسی حضور داشتند و به ایفای نقش پرداختند. امتیاز متاکریتیک این فیلم ۷۷ است و با بودجهٔ ساخت ۶ میلیون دلاری، فروش ۳۴ میلیون دلاری در گیشه داشت.
سعی داشتیم در این یادداشت برخی شخصیتهای نابغه، اما شرور تاریخ سینما را معرفی کنیم و مطمئناً نامهای دیگری نیز میتوانستند در این لیست قرار بگیرند. فکر میکنید جای چه شخصیتی در این لیست خالی بود؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.