مصاحبه آلن مور با محوریت وضعیت کنونی کمیکها و فیلم The Show
در دنیای امروزی، آلن مور جایگاه یکی از بزرگترین هنرمندان را در صنعت کتابهای کمیک دارد. او تا به امروز، سری کمیکهای زیادی از جمله Watchmen و V For Vendetta را نوشته است که محبوبیت خیلی زیادی دارند. داستانهای او به خاطر محبوبیت خیلی زیادی که دارند، بارها مورد اقتباس قرار گرفتهاند و او اصلا ارتباط خوبی با این موضوع ندارد؛ چیزی که بارها و بارها درست بودن آن ثابت شده است. خیلی از کارگردانان و فیلمسازان هم برای ساختن فیلمهای اقتباسی براساس کارهای او، با شکست روبهرو شدند؛ از میان آنها میتوان به فیلم The League of Extraordinary Gentlemen (انجمن نجیبزادگان عجیب) اشاره کرد.
به همین ترتیب هم آلن مور اصلا دوست ندارد که نام او، با هیچ پروژه فیلمسازی این چنینیای ارتباط داشته باشد. او حتی دوست ندارد که سودی را که این فیلمها در سینماها بهدست میآورند، از فیلمسازان بگیرد و منفعتی از آنها داشته باشد؛ این تصمیم او باعث شده تا میلیونها دلار را از دست بدهد. حالا، آلن مور در تلاش است که وارد صنعت فیلمسازی شود و اثری را با قاعده و قانون خودش بسازد؛ مدتی پیش هم، فیلم The Show که آلن مور در ساخت آن همکاری داشت، به نمایش درآمد. تام برک در محوریت آن قرار داشت و فیلم هم توسط میچ جنکینز کارگردانی شد. این فیلم با سبک ماجراجویی و فانتزی ساخته شد و داستان آن در شهر خود مور یعنی نورثهمپتون جریان داشت.
فیلم The Show داستان تحقیقات یک مرد را حکایت میکرد که بهدنبال یک محصول دزدیده شده میگشت. این ماجراجویی باعث شد تا او به دنیای سورئال جرم و جنایت و البته رمز و راز برسد. خود مور که همیشه از توجه خیلی زیاد مردم فراری است، در اقدامی نادر حاضر شد که مصاحبهای را با ددلاین داشته باشد و درباره فیلم The Show صحبت کند. پروژه ساخت این اثر، یک فرایند کاملا دلی بود که این نویسنده دوست داشت آن را انجام دهد. او و تهیهکنندگان این پروژه در نظر داشتند که تا انتها این فیلم را مستقل نگه دارند؛ زیرا اصرار داشتند که آزادی خلاقیتی و حق و حقوق همه چیز این آی پی را در اختیار خودشان داشته باشند.
مور بعد از ساحت چندین فیلم کوتاه و حالا این اثر بلند، برنامه دارد که یک اثر تلویزیونی براساس همین شخصیتهایی که در فیلم حضور داشتند، بسازد. او در مصاحبه خود به این موضوع اشاره کرد که در حد ۴ ۵ فصل متریال لازم را آماده کرده است. در این مصاحبه سؤالهایی هم در رابطه با دنیای کمیک و بازنشسته شدن مور در سال ۲۰۱۸ مطرح شد؛ موضوعی که حسابی طرفداران او را ناامید خواهد کرد. علاوهبر این، مور نظر خود را درباره وضعیت کنونی فیلمهای بلاک باستری و ابرقهرمانی عنوان کرد. خلاصه میتوان گفت که او اصلا طرفداران فیلمهای این چنینی نیست. فیلم The Show قرار بود که اوایل سال جاری میلادی در جنوب از جنوب غربی مشهور به SXSW نمایش داده شود اما بعد از لغو رویداد آستین، این فیلم به یک جشنواره اسپانیایی در سیتخس رفت.
قرنطینه شما در نورث همپتون چطور بود؟
من و همسرم ملیندا رسما همچنان در همان اواخر ماه فوریه زندگی میکنیم زیرا دمای هوا هنوز به همان شکل سابق است. ما تمام توصیههای دولت را نادیده میگیریم زیرا فکر میکنیم که آنها از صمیم قلب برای ما اهمیت قائل باشند و صلاح ما را بخواهند. ما فقط کاری را انجام میدهیم که به نظر خودمان معقول و درستترین کار است؛ فاصله خود را حفظ میکنیم و خریدهای خود غیرحضوری انجام میدهیم. ما در شش ماه گذشته نه کسی را دیدهایم و نه ارتباطی با دیگران داشتیم. این در حالی است که ما به این نتیجه رسیدیم که انگار به مردم نزدیکتر هم شدهایم؛ با اینکه برای مدت طولانی هیچ ارتباط حضوریای با آنها نداشتیم.
حالا ما زمان بیشتری را به تماس گرفتن و خواندن داستانها برای نوههای خود صرف میکنیم؛ کاری که واقعا لذتبخش است و حس خوبی دارد. این دقیقا همان کارهایی است که ما در گذشته اصلا زمان آن را پیدا نمیکردیم زیرا دنیا مدام در حال پیشروی و جلو رفتن بود. بله ما دلتنگ همه هستیم. اما در عین حال ما متوجه شدیم که در این مدت زمان، یک نوع متفاوتی از پیوند در حال شکل گرفتن است. ما با گوش دادن به پزشکان و دانشمندان مناسب، خودمان را در جریان میگذاریم و اطلاعاتمان را بهروز میکنیم.
شما بعد از به پایان رساندن سری کتاب کمیک The League Of Extraordinary Gentlemen در سال ۲۰۱۸، خودتان را بازنشسته کردید. آیا به این فکر میکنید که دوباره به آن فضا بازگردید؟
من دیگر به دنیای کتابهای کمیک علاقهای ندارم و دوست ندارم که دیگر با آن ارتباطی داشته باشم. چیزی حدود ۴۰ سال است که در میان کمیکها فعالیت میکنم و بالاخره خودم را بازنشسته کردهام. زمانیکه من وارد صنعت کتابهای کمیک شدم، جذابیت اصلیاش این بود که یک رسانه عامیانه محسوب میشد. به این منظور خلق شده بود که مردم طبقه کارگر، خصوصا کودکان را سرگرم کند. چیزی که این صنعت را تا حد زیادی تغییر داده، خصوصا «رمانهای گرافیکی» فعلی، این است که بسیار گران شده است و دیگر به درد مخاطبان طبقیه کارگر نمیخورد. من هیچ مشکلی با افراد طبقه متوسط ندارم اما قرار نبود که کتابهای کمیک یک وسیله سرگرمی برای افراد میانسال باشد.
قرار بود این کتابها برای افرادی منتشر شود که پول زیادی ندارند. در حال حاضر بیشتر افراد کتابهای کمیک را با فیلمهای ابرقهرمانی یکی میدانند. همین موضوع یک مشکل و دشواری دیگری را برای من اضافه میکند. من از زمان اولین فیلم Batman از تیم برتون، دیگر هیچ اثر ابرقهرمانی دیگری تماشا نکردم. آنها سینما را نابود کردهاند و از طرف دیگر هم تا حد زیادی باعث خرابی فرهنگ کمیک شدهاند. چندین سال پیش من گفتم که این اتفاق یک نشانه واقعا نگرانکننده است. در آن زمان صدها هزار بزرگسال صف میکشیدند تا شخصیتهایی را در سینما ببینند که ۵۰ سال پیش خلق شده بودند؛ شخصیتهایی که قرار بود پسرهای ۱۲ ساله را سرگرم کنند.
در آن زمان اینطور به نظر میرسید که تماشای این فیلمها یک نوع راه فرار از پیچیدگیهای دنیای مدرن و بازگشت به کودکی و المانهای نوستالژیک مربوطبه آن زمان محسوب میشد. به نظر خطرناک میآمد و جمعیت را تا حد زیادی تحت تاثیر قرار داده بود. ممکن است این موضوع کاملا اتفاقی باشد اما زمانیکه مردم آمریکا در سال ۲۰۱۶ یک سوسیالیست ناسیونال را انتخاب کردند و کشور انگلیس هم تصمیم گرفت که از اتحادیه اروپا خارج شود، ۶ مورد از ۱۲ فیلم پرفروش آن زمان، آثار ابرقهرمانی بودند. نمیخواهم بگویم که یکی از اینها باعث رخ دادن مورد دیگر شد اما من فکر میکنم که هر دو، علائم یک چیز یکسان هستند؛ انکار واقعیت و یک تمایل برای راهحلهای ساده و هیجانی.
شما به این موضوع اشاره کردید که برای تغییراتی که در کتابهای کمیک ایجاد شده، احساس مسئولیت میکنید. چرا؟
تا حد زیادی این کار من بود که مخاطب بزرگسال را به سمت این صنعت کشاند. روشی که صنعت کمیک آن را تبلیغ میکرد، باعث رخ دادن این اتفاق شد. آنها مدام از چنین عناوینی استفاده میکردند که کتابهای کمیک «بزرگ شدهاند» یا رشد کردهاند. اما به جز یک سری کتابهای کمیک خاص، واقعا چنین رشد کردنی وجود نداشت. این اتفاق در دهه ۱۹۸۰ و با رمانهای گرافیکی رخ داد. مردم دوست داشتند که درست همانند قبل خواندن کتابهای کمیک را ادامه دهند و حالا میتوانستند این کار را در میان مردم دیگر انجام دهند و همچنان حس خوبی داشته باشند؛ زیرا دیگر در حال مطالعه یک کمیک بچگانه نبودند و این امر غیرعادی و عجیب تلقی نمیشد. آنطور که من فکر میکردم، در کمیکهای بزرگسالان هیچ پیشرفت چشمگیری وجود نداشت؛ همانطور که ما در فیلمهای ابرقهرمانی بیپایان هم شاهد آن هستیم...
نظر شما درباره وضعیت کنونی صنعت کمیک چیست؟
من شک دارم که شرکتهای بزرگ بتوانند دقیقا با همان قدرت و شکل قبلی از قرنطینه بیرون بیایند. جریان اصلی صنعت کتابهای کمیک چیزی حدود ۸۰ سال سن دارد و پیش از این ماجراها هم سلامت کاملی نداشت. پیش از اینکه ماجرای کرونا و کووید هم به وجود بیاید، همچین وضعیت خوبی نداشت. مدتی است که بخش زیادی از صنایع سرگرمی ما، دچار سقوط شده است و دیگر قدرت قبل را ندارد. شرکتهای عظیم آنقدر پول دارند که میتوانند چنین بلاک باسترهای غول پیکری را خلق کنند و خیلی راحت بر بازار تسلط داشته باشند و فقط به منافع تجاری خود فکر کنند. من میتوانم ببینم که این وضعیت تغییر میکند؛ شاید به شرایط بهتری رسیدیم.
خیلی زود است که بخواهیم پیشبینیهای خوشبینانه انجام دهیم اما میتوانیم امیدوار باشیم که چنین شرکتهای بزرگی در آیندهای نزدیک برای هنرنمایی در این چشمانداز جدید، به مشکل بخورند؛ آن هم درحالیکه شرکتهای کوچکتر و مستقل بهتر توانستند خودشان را با شرایط وفق بدهند و وضعیت بهتری داشته باشند. در اینگونه شرایط، ممکن است فرصت خیلی خوبی پیش بیاید تا صداهای جدید و کاملا رادیکالی پیش بیایند و با یک هنرنمایی جدید نام خود را سر زبانها بیاندازند.
واقعیتهای اقتصادی و عدم حمایت از هنر ممکن است مانع رخ دادن چنین اتفاقی شود.
نمیتوان این موضوع را انکار کرد. من دارم درباره اتفاقات بلند مدت صحبت میکنم. پیش از اینکه این ماجراها به پایان برسد، درد اقتصادی بسیار بزرگی به همه مردم وارد خواهد شد. من حتی مطمئن نیستم که این ماجراها از لحاظ فنی برای همیشه به پایان برسد؛ تا زمانیکه ما به سطح بالاتر و بهتری از تعادل برسیم... حالا هر چیزی که میخواهد، باشد. زمانیکه ما به این سطح از تعادل رسیدیم، میتوانیم امیدوار باشیم که یک منظره بسیار متفاوت در زمینه فرهنگی را ببینیم.
شما کلا هیچ فیلم ابرقهرمانیای را تماشا نمیکنید؟ آن آثاری که با سایر تفاوت دارند، چه؟ مثلا فیلم Joker (جوکر). شما یک کتاب کمیک خیلی مهم درباره بتمن نوشتید...
اوه خدای من، من هیچکدام از آنها را تماشا نمیکنم. تمام این شخصیتها از خالقان اصلیشان دزدیده شدهاند، همگی آنها. آنها یک صف طولانی از روحها را پشت سر خود دارند. در رابطه با فیلمهای مارول میتوان به جک کربی اشاره کرد (نویسنده و هنرمند شرکت مارول). من هیچ علاقهای به ابرقهرمانها ندارم. آنها چیزهایی بودند که در اواخر دهه ۱۹۳۰ برای کودکان خلق شدند و برای سرگرم کردن همان کودمان بهترین گزینه محسوب میشوند. اما اگر بخواهید از آنها یک چیز سرگرم کننده برای دنیای بزرگسالان در بیاورید، به نظر من یک چیز مضحک و بسیار مسخره است.
به من اینطور گفتند که اگر داستان من (رمان گرافیکی Batman: The Killing Joke از سال ۱۹۸۸) نبود، اصلا فیلم جوکری هم وجود نداشت. اما سه ماه بعد از اینکه من آن داستان را نوشتم، خیلی از آن بیزار شده بودم. زیرا خیلی خشن و وحشیانه شده بود؛ این داستان برای شخصیت بتمن بود، محض رضای خدا؛ مردی که لباس یک خفاش را میپوشد! با وجود تمام این حرفها، من فکر میکنم که بهترین نسخه بتمن همان آدام وست بود؛ زیرا او اصلا هیچ چیز را جدی نمیگرفت. ما یک نوع شخصیت ابرقهرمانی در فیلم The Show داشتیم. اما اگر فرصت این را پیدا کنیم که آنها را بیشتر توسعه دهیم؛ مردم متوجه میشوند که همه شخصیتها جنبههای کاملا غیرمعمولیای دارند.
نمیتوان اینطور گفت که سینما همیشه یک نوع راه فرار بوده است؟
گاهی اوقات اینطور بود؛ در حقیقت این حرف را میتوان درباره همه اشکال هنری گفت. اما میتوان از آنها به جز یک راه برای فرار کردن هم استفاده کرد. به همه فیلمهایی فکر کنید که واقعا فرضیهها را به چالش کشیدهاند، فیلمهایی که درک آنها واقعا دشوار بوده است، پیغامهای آزاردهندهای داشتهاند. این موارد در رابطه با ادبیات هم صدق میکند. اما این فیلمهای ابرقهرمانی واقعا راهی برای فرار هستند. در رابطه با این موضوع، فکر میکنم فیلم The Show واقعا مورد جالبی باشد. من برای خلق پادآرمانشهرها شهرت زیادی دارم (البته تا حدی ناعادلانه است). فکر میکنم که یک یا دو مورد از آنها خیالی باشد اما موارد دیگر، بازتاب ذهن خودم در مورد جهانی است که آن را میبینم.
در رابطه با فیلم The Show کاملا میتوان اینطور گفت که داستان آن در یک پادآرمانشهر جریان دارد. به این ترتیب که تا حدود ۳۵ سال آینده، نورث همپتون اولین شهر انگلیسی خواهد بود که در یک سیاهچاله اقتصادی سقوط میکند و از بین میرود. ما در ماههای ابتدایی سال ۲۰۱۸، اقدامات ویژهای را انجام دادیم. ما فقط میتوانیم از پس خدمات حداقلی بربیاییم. در حال حاضر آنها درباره این صحبت میکنند که دو حوزه مختلف برای رأیگیری ایجاد کنند؛ من فکر میکنم تا آخر زمان تبدیل به محافظهکاری میشود. دیدگاههای ناموفق اجتماعی خیلی زیاد و مدیریت اشتباه وجود دارد. اما زندگی خیالی این شهر... هنوز هم همان جیبهای کوچک عجیب را که پر از سورئالیسم و چیزهای عجیب است، دارد؛ دقیقا همانطور که در گذشته هم اینطور بود. فیلم The Show فانتزی را در چندین سطح مورد بررسی قرار میدهد؛ سطحهایی که خیلی از آنها درست هستند. شهر دقیقا به همان اندازه عجیب است و ظاهر متفاوتی دارد.
در بازنشستگی شما همچنان خلق میکنید، هنوز مینویسید؟
من فقط از دنیای کتابهای کمیک کنار کشیدم. من الان در حال تمام کردن یک کتاب جادو هستم. مدتی است که مدام آن را پشت گوش میانداختم. از طرف دیگر هم من روی یک اپرا درباره جان دی کار میکنم که با نوازندهای به نام هاوارد گری همکار شدهایم. یک سری داستانهای کوتاه هم نوشتم که خیلی زود منتشر میشوند. علاوهبر این، من مدتی است به این موضوع فکر میکنم که ما حالا بعد از فیلم بلند The Show میخواهیم چه کاری انجام دهیم. ما امیدوار هستیم که این کار جدید هم به خودی خود یک چیز لذتبخش باشد. البته این اثر از برخی جهات بهعنوان یک قسمت آزمایشی فوقالعاده دقیق و مفصل هم دیده میشود.
ما فکر میکنیم که داستان نوشته شده، بسیار جذاب است و میتوانیم آن را بهعنوان یک اثر تلویزیونی به نمایش در بیاوریم؛ بعد هم میتوانیم همان اسم The Show را روی آن بگذاریم که ترکیب جذابی را ایجاد میکند. مدتی است که روی آن کار میکنم و به اندازه قسمتهای چهار تا پنج فصل از این سریال، متریال دارم. ما داریم این پروژه را به افراد مختلف نشان میدهیم تا ببینیم که چگونه پیش میرود. حالا اگر کسی موافق بود و آمادگی ساخت چنین اثری را داشت، من هم آماده هستم که خودم را وارد آن کنم. ما اصلا میزان پول خیلی زیاد از کسی نمیخواهیم. ما فقط میخواهیم که کنترل کار را خودمان داشته باشیم و مالکیت این پروژه هم در دست ما باشد. اگر کسی برای انجام این کار آماده بود و میتوانست این فرصت را در اختیار ما بگذارد، ما هم هیچ مشکلی نداریم که دیگران بتوانند از آن پولی در بیاورند. مسئلهای که خیلی برای ما مهم است، این است که ما حق و حقوق و مالکیت متریال را از دست میدهیم و دیگران به هر طریقی میخواهند در آن دخالت کنند.
به نظر میآید که این از همان کارهایی است که شبکه نتفلیکس انجام میدهد و ممکن است به آن علاقه داشته باشد. البته بازگردادن آی پی خودتان ممکن است بعدا مشکلساز شود...
خواهیم دید که اوضاع چطور پیش میرود. گزینههایی وجود دارد. تمام چیزی که ما میخواهیم، این است که مالکیت آی پی خودمان را در اختیار داشته باشد. اما این دقیقا همان چیزی است که باعث شد ما ساخت و انتشار این فیلم را آنقدر عقب بیاندازیم. در گذشته برای آن پنج فیلم کوتاه هم همین اتفاق افتاده بود و ساخت آن بسیار طول کشید. من به شخصه اصلا علاقهای به نوشتن فیلمنامه برای فیلمهای سینمایی یا سریالهای تلویزیونی ندارم. همه چیز باید باتوجهبه شرایط و تمایلات خودم پیش برود؛ چیزهایی که فکر میکنم برای کار خوب و منصفانه است. من با افراد دیگری که دوست دارند از این کارها پول در بیاورند، هیچ مشکلی ندارم.
منصفانه است که بگوییم شما خودتان این حق را بهدست آوردهاید.
بله فکر میکنم.
چرا در ابتدا به سراغ ساخت فیلمهای کوتاه رفتید؟
زمانیکه ما در تلاش بودیم تا این اثر را بسازیم، یک سری افراد دوست داشتند که ما در ابتدا یک فیلم کوتاه بسازیم که بعدها بتوانیم آن را تبدیل به یک فیلم بلند بکنیم. به محض اینکه اعلام شد که من برای ساخت هرگونه فیلمی آماده هستم، ناگهان سیلی از علاقههایی بود که سرازیر شد. مردم میگفتند که میتواند فیلم کوتاهی باشد که تبدیل به یک اثر بلند یا یک سریال شود؛ مانند فیلم This Is England (این انگلستان است). من به این نتیجه رسیدم که میتوانم بدون تغییر دادن، داستان را باز کنم که بعدها به یک روایت بسیار بزرگتر تبدیل شود.
و شما از همین آثار کوتاه استفاده کردید تا سرمایه ساخت فیلمهای بلند را بهدست بیاورید؟
انستیتو فیلم بریتانیا سخاوتمندانه چیزی بیش از یک میلیون پوند را در اختیار ما قرار داد تا ما بتوانیم فردی مناسب این پروژه را پیدا کنیم. این فرایند چند سالی ادامه داشت و افراد مختلفی به این پروژه آمدند اما هیچکدام نتوانستند از پس مسائل مالی آن بربیایند. من داشتم کم کم به پایان خط میرسیدم و درست همان زمان بود که شنیدم بودجه در حال مهیا شدن است. بعد ما چیزی حدود ۳ میلیون پوند در اختیار داشتیم و میتوانستیم پروژه را جلو ببریم. سرانجام مراحل ساخت این فیلم در ماه نوامبر سال ۲۰۱۸ آغاز شد. ما طبق برنامه شروع کردیم اما من متوجه شدم که در همان روزهای اولیه کار، سرمایهگذاران زیادی در اطراف میچ جنکینز (کارگردان) جمع شدهاند.
زمانیکه ما ساخت این فیلم را به پایان رساندیم، یک مهمانی کوچک در یک رستوران محلی گرفتیم. من فکر میکردم که ما با بودجه ۳ میلیون پوندی فیلمی خیلی زیبایی ساختیم. اما بعد میچ گفت که «ما این فیلم را با ۳ میلیون پوند نساختیم»... ظاهرا کمی پیش از اینکه فیلمبرداری این اثر آغاز شود، تعدادی از سرمایهگذاران کنار کشیده بودند. آنها گفتند که حدود یک یا دو سال طول میکشد که آنها دوباره این پول را برگردانند. اما کسی به آنها گفته بود که اگر من متوجه شوم که چنین اتفاقی رخ داده است، آنها احتمالا دیگر من را نخواهند دید. آنها یک فرصت را در اختیار میچ قرار دادند تا فیلم را با بودجه ۱ میلیون پوندی بسازد. اما او سختی خیلی زیادی کشید که مطمئن شود همه چیز دقیق و حسابشده پیش میرود. فکر میکنم که ما این فیلم را ۹۰۰ هزار پوند ساختیم در صورتی نتیجه نهایی اصلا چنین چیزی را نشان نمیدهد.
قطعا همینطور است. آیا شما مجبور به سازش دید؟
یک صحنهای در داستان وجود داشت که ما به خاطر نبود وقت کافی، آن را حذف کردیم. ممکن است تغییرات کوچکی در داستان ایجاد شده باشد اما آنقدری بزرگ نبود که به چشم بیاید. اتفاق خیلی خوبی که برای ما افتاد این بود که نورثهمپتون را در اختیار خودمان داشتیم. فکر میکنم که این اتفاق تنها نتیجه خوبی که برای ما داشت، این بود که شورای شهر حاضر بود هرکاری را انجام دهد که بتوند هرگونه منفعت مالی را به این گودال نابود شده بیاورد؛ زیرا در مسائل مالی خیلی مستاصل شده بودند. همین موضوع باعث شد تا ما حسابی در سرتاسر شهر آزادی لازم را داشته باشیم.
شما چه امیدهایی برای این فیلم دارید؟
من امیدوار هستم که مردم آن را دوست داشته باشند و آنقدر مشتاق شوند که برای نسخه تلویزیونی هم انتظار بکشند تا ببینند که داستان چطور در آن فضای متفاوت قرار است ادامه پیدا کند. من امیدوار هستم تمام افرادی که در این پروژه کار کردند، از جمله بازیگران فوقالعادهای که در تیم بودند، حسابی شناخته شوند و به درجات خوبی برسند. اما رخ دادن همه این اتفاقات به خدا و تصمیمات او بستگی دارد.
من یکی از طرفداران بزرگ تام برک هستم...
قطعا او یک انسان فوقالعاده است. او چیزهای خیلی زیادی را به شخصیت اضافه کرد و خودش هم فرد بسیار جذاب و شگفتانگیزی است. من خودم به شخصه از صحنهای که با تام داشتم خیلی لذت بردم.
برای اینکه شما آن گریم خاص را انجام دهید، چه مدت زمانی را صرف کردید؟
اوه، چندین ساعت طول کشید. طراح گریم ما یک هنرمند فوقالعاده نابغه بود. او آنقدر سریع این کار را انجام داد که هیچکس مثل نمیتوانست چنین نتیجهای را کسب کند.
نظرات