معرفی شخصیت ازوالد کابلپات، پنگوئن شهر گاتهام
پیش از اینکه بهسراغ مقدمه این مقاله برویم، قصد داریم نقل قولی از شخصیت بتمن را ارائه کنیم که در وصف یکی از بزرگترین و اصلیترین دشمنان خود عنوان کرده است:
پنگوئن میتواند هر چیزی باشد جز مسخره یا احمق. او با دقت یک فرد نظامی و کاربلد نقشه تک تک عملیاتهای جنایتکارانه خود را میچیند. قدرت تفکر او فوقالعاده درخشان و خوب است. ذهن او بسیار وسیعتر از بقیه و همچنین چند لایه است. ظاهر او باعث میشود که او را دستکم بگیرید اما اصلا در این تله نیوفتید. خودخواهی و غرور، بزرگترین اشتباه او محسوب میشود. پنگوئن تصور میکند که قدرت فیزیکیاش درست همانند قدرت ذهنی و روانیای است که دارد. اگر او اجازه میداد که افراد قوی و پرزورش کارهایش را بهجای خودش انجام دهند، کار امثال ما قهرمانان و محافظان، بسیار سختتر از حالا میشد.
ازوالد کابلپات شخصیتی باهوش، پولدار و بسیار پیچیده است. او در مقابل همگان خود را بسیار خوب و جنتلمن نشان میدهد اما زمانی که هیچکس حواسش نیست، پشت درهای بسته مخفیگاه خود، تبدیل به فردی پر از عصبانیت و خشم میشود که این بُعد شخصیتی او با عنوان پنگوئن نام گرفته است. اگرچه او فردی شرور است اما برخی اوقات هم از خود دلسوزی و مهربانی نشان میدهد. در کل میتوان گفت وی خصوصیاتی دارد که مدام میخواهد به او احترام گذاشته شود و افرادی را که اطرافش هستند کنترل کند.
در دوره جدید «The New 52» کمپانی دی سی کامیکس، شخصیت پنگوئن اولین بار در سری کتاب کمیک Detective Comics، نشان داده شد. وی در این مجموعه، بهعنوان صاحب کلوب آیسبرگ (Iceberg Lounge) بهتصویر کشیده شده بود. همین کار معمولی باعث شد که پایش به دنیای جرم و جنایت و همچنین شرور بودن باز شود. شخصیت ازوالد کابلپات یا همان پنگوئن توسط باب کین و بیل فینگر خلق شد و اولین بار در شماره ۵۸ سری کتاب کمیک Detective Comics در سال ۱۹۴۱ بهتصویر کشیده شد.
ازوالد چسترفیلد کابلپات اگرچه در یک خانواده با سطح متوسطی بهدنیا آمد اما دوران بسیار سختی را پشت سر گذاشت. زمانی که ازوالد بهدنیا آمد، مادرش او را در آغوش پدرش یعنی تاکر کابلپات قرار داد. پدر ازوالد هم در اولین نگاه، با انزجار و تنفر سر خود را پایین انداخت و از داشتن چنین فرزندی احساس تاسف کرد. پدر ازوالد، هیچ عشق و علاقهای به او نداشت اما از طرف دیگر، مادرش او را با محبت خود پر کرده بود. تاکر، آنقدر از ازوالد متنفر بود که اصلا دوست نداشت فرزندش روی همان تختی که او میخوابید، بخوابد و به همین دلیل مادرش مجبور بود جای خواب او را پایین تخت قرار دهد.
میتوان گفت سختیهایی که ازوالد در بچگی متحمل شد و عقدههایی که تا بزرگی همراه او بود، از اصلیترین دلایل تبدیل شدنش به یکی از بزرگترین مجرمان شهر گاتهام محسوب میشود
همانطور که ازوالد روز به روز بزرگتر میشد، برادرانش هم درست با همان تنفر و انزجاری که در نگاه پدرشان بود، به او نگاه میکردند. بهخاطر ظاهر کوتاه و خمیده و همچنین بینی خاصی که داشت، بهشدت مورد آزار و اذیت و البته تمسخر بچههایی قرار میگرفت که او را با پرندهها مقایسه میکردند. بهطور مثال آنها ازوالد را از میلههای میمونها آویزان میکردند و از آنجایی که دست و پاهای او با طناب به این میلهها وصل شده بود، همانند پرندهای در آسمان به نظر میرسید. بیرحمی آنها زمانی به انتها رسید که خواهر و برادران او و همچنین قلدرانی که در مدرسهاش بودند، به مرغدانی کوچکی که ازوالد برای خود درست کرده بود حمله کردند. این کودکان خبیث تمامی آشیانههای این مرغدانی را خراب کردند و ازوالد بیدفاع در حالی که بهشدت ترسیده بود، تخم مرغهایی را نگاه میکرد که دانه دانه روی زمین میافتادند و میشکستند.
اوقاتی که ازوالد به پرندگان وحشیای که به گلخانهاش میآمدند تا از دست او غذا بخورند، غذا میداد، تنها زمانی بودند که ازوالد میتوانست از دست این کودکان مردمآزار نفس راحت بکشد. ازوالد به مرور زمان، ارتباط خود با حیوانات را بیشتر و بیشتر کرد بهطوری که آنها تبدیل به بهترین دوستانش شدند. ازوالد در نهایت لقب پنگوئن را بهخود داد زیرا معتقد بود که پنگوئنها هم همانند خودش موجودات زمخت و زشتی هستند و در محیطی زندگی میکنند که متعلق به آن نیستند. آنها کاملا میتوانند خود را با محیطی جدید سازگار کنند و زمانی که خطری یکی از آنها را تهدید کند، خیلی سریع و همچنین قاطع میتوانند خطر را از بین ببرند. بعد از این جریان، ازوالد دیگر ناچارا با نفرت و انزجاری که در نگاه خانواده و هم مدرسهایهایش وجود داشت کنار آمد و تصمیم گرفت که از راه عدالت با آنها برخورد کند. در مدت بسیار کوتاهی، جیسون، رابرت و ویلیام کابلپات از این دنیا رفتند و ازوالد به تنها وارثِ میراثِ خانواده کابلپات تبدیل شد. بعد از مدتی در نهایت تاکر کابلپات هم بهدلیل عارضه ذاتالریه درگذشت و مادر ازوالد هم بهخاطر تمامی سختیهایی که در طول زندگیاش متحمل شده بود، به اختلال روانگسیختگی کاتاتونی دچار شد.
در طی سالهای زیاد، ازوالد حس یک انسان مطرود و منفور را داشت. همین موضوع، دلیل اصلی کشیده شدن او به سمت دنیای جرم و جنایت بود. نام «پنگوئن» جزو اولین القابی بود که کودکان به ازوالد جوان نسبت میدادند تا او را مسخره کنند. او که در بزرگسالی پر از خشم و عصبانیت شده بود، تصمیم گرفت تا هرطور شده انتقام خود را از قلدرهای مدرسهاش بگیرد. بعد از تمام کردن مدرسه، او لقب «پنگوئن» را به خود داد و با استفاده از میراث خانوادگیاش، خود را تبدیل به یک فرد اجتماعی سرشناس کرده و کلوب آیسبرگ را افتتاح کرد. ازوالد در طی زندگی خود در چندین تشکیلات غیرقانونی و مجرمانه حضور داشت. بهطور مثال از یک نماینده غیرقانونی بوکس گرفته تا تبدیل شدن به برجستهترین جنایتکار بازار سیاه شهر گاتهام. در طی این زمان، او مبارزات و برخوردهای بسیار زیادی را با بتمن تجربه کرد. جالب است بدانید یکی از موارد دیگری که از بچگی تا به امروز همراه ازوالد بوده، چتر کلاسیکش است. زمانی که ازوالد جوان بود، مادرش او را مجبور میکرد تا همیشه و همه جا، چترش را همراه خود داشته باشد تا از خیس شدن جلوگیری کند. مادرش همیشه از این موضوع میترسید که ازوالد هم همانند پدرش مریض شود و در نهایت بمیرد. ازوالد نهتنها از این چتر کمک میگیرد تا بتواند بهتر راه برود، بلکه از آن بهعنوان یک غلاف برای یک تیغ مخفی هم استفاده میکند.
برخلاف بقیه شخصیتهای شرور شهر گاتهام، پنگوئن یک جنایتکار جنتلمن است که اعمال خود را کاملا تحت کنترل دارد و از سلامت عقلی برخوردار است. همچنین او توانسته رابطه بسیار خاصی با بزرگترین دشمن خود یعنی بتمن برقرار کند. در طی اولین روزهایی که بتمن در گاتهام قیام کرده بود، کابلپات با هاروی دنت ملقب به دو چهره و همچنین تعداد دیگری از مجرمان این شهر همدست شدند تا خانواده پرقدرتی را که توسط سوفیا فالکون اداره میشد از بین ببرند. کابلپات زمان کوتاهی را با این گروه بود و بعد از جریانی بههمراه ادی اسکیورز و تونی زوکو دستگیر شد.
- عصر طلایی/عصر نقرهای:
در ابتدا، پنگوئن یک شرور سنتی و معمولی بود که اغلب اشیاء گرانبها را میدزدید. بعد از مدتی، در حرفه دزدی خود بیشتر اوقات دست روی چیزهایی میگذاشت که مربوط به پرندگان بود. پنگوئن تا انتها همان یک دزد معمولی باقی نماند بلکه بعد از گذشت مدت زمانی، تبدیل به دشمن نسبتا همیشگی و مکرر بتمن شد بهطوریکه اغلب اوقات با دیگر دشمنان او تشکیل تیم داده و به انجام کارهای مجرمانه میپرداخت.
- عصر مدرن:
اگرچه بعد از ریبوت «Crisis» سری کتاب کمپانی دی سی، این شخصیت دیگر همانند قبل در داستانها بهکار برده نشد، اما بعد از مدتی دوباره آمد و این بار بیشتر در قالب یک دشمن بسیار خطرناک و مهلک (درست همانند دیگر دشمنان خطرناک بتمن) بهتصویر کشیده شد. این بار، او بهعنوان یک رئیس باند تبهکاری و مافیا بهمیان آمد. وی علاوه بر اینکه خرید و فروش اسلحه انجام میداد، سعی میکرد تمامی خدمات مورد نیاز دنیای زیرزمینی و مجرمانه شهر گاتهام را فراهم کند.
اگرچه پنگوئن شخصیت شروری در دنیای دی سی محسوب میشود اما ذاتا فرد بدی نبوده و هر از گاهی، کمی از دنیای جرم و جنایت فاصله میگیرد
بعد از مدتی پنگوئن سعی کرد از بدنامیاش بهنفع خود استفاده کند. او تلاش کرد تا از دنیای جرم و جنایت فاصله بیگرد و بیشتر بهدنبال یک حرفه «آبرومند» برود و یک مدیر بسیار خوب برای معروفترین کلوب شهر گاتهام یعنی آیسبرگ باشد. اگر بخواهیم صادقانه صحبت کنیم، کلوب آیسبرگ هم آنطور که باید و شاید پاک و بیعیب نبود اما از آنجایی که بتمن بهعنوان منبعی برای بهدست آوردن اطلاعات درباره قانونشکنان گاتهام به آن نیاز پیدا میکرد، بههمین دلیل مانع فعالیت و کسب این کلوب نمیشد. در دنیای زیرزمینی گاتهام، پنگوئن دوباره به زندگی مجرمانه خود بازگشت و همکاری کوتاه مدتی را با توبایاس ویل تشکیل داد.
بعد از اینکه ازوالد به زور توسط توبایاس ویل از شهر گاتهام بیرون انداخته شد، بهشدت تلاش کرد تا دوباره به این شهر بازگردد و جایگاه قبلی خود در دنیای زیرزمینی این شهر را بهدست بیاورد. او برای انجام این کار، این بار با مجرم دیگری بهنام مد هتر همدست شد تا با کمک او بتواند به اهدافش برسد. حال که او دوباره به گاتهام بازگشته، باید با موانع جدیدی مانند یک بلک ماسک جدید بهنام ارمیا آرکهام و همچنین خانواده پرقدرت فالکون که بهتازگی بازگشتهاند مبارزه کند. بعد از اینکه بتمن (دیک گریسون) بلک ماسک جدید را شکست داد، پنگوئن به تحقیقات تیم پرندههای شکاری (Birds of Prey) پیوست تا متوجه شود که قناری سفید دقیقا چه کسی است. اما درست زمانی که این تیم از هویت واقعی قناری سفید باخبر شدند، پنگوئن آنها را رها کرد تا خودشان با او دست و پنجه نرم کنند.
- تیمارستان جوکر:
پنگوئن در طول زندگی خود، با زنی بهنام ویولت در بازار سیاه گاتهام آشنا شد. ازوالد که با دیدن شرایط این زن بسیار ناراحت شده بود، تلاشش را در جهت بهبود وضعیت زندگی او بهکار گرفت. به مرور زمان، ازوالد ناخوادآگاه به این زن دل بست اما درست زمانی که ویولت متوجه شد او بهخاطر خشم و حسادتش چندین نفر را کشته است، بهشدت از او متنفر شد. بعد از این جریان، ازوالد هم که بهشدت عصبانی شده بود، دوباره ویولت را به بازار سیاه و همان وضعیتی که در ابتدا او را دیده بود بازگرداند و دیگر سراغی از او نگرفت.
- بازیهای جنگ:
زمانی که شهر گاتهام درگیر جنگ بسیار وسیعی میان باندهای مختلف شده بود، پنگوئن سعی میکرد مستقیما در این مبارزه شرکت نکند. در عوض او تلاش میکرد که به باندهای مختلف این جنگ، اسلحهها و ابرشروران متفاوتی مانند فایرفلای و همچنین الکتروکیوشنر بفروشد. بتمن بعد از فهمیدن جریان این جنگ و فعالیتهای مجرمانه پنگوئن، بهسرعت تصمیم گرفت که هرطور شده، او را از بین ببرد. وی شخصیت رُتِیل را به سراغ پنگوئن فرستاد. این کاراکتر توانست در طی مبارزهای بادیگارد پنگوئن یعنی ددشات را شکست دهد. ددشات پیش از این بهطور مکرر از ازوالد تقاضا کرده بود که گاتهام را ترک کند و به جای دیگری برود. بههمین دلیل در نهایت ازوالد گاتهام را به مقصد بلاهیون ترک کرد تا جای خالی شخصیت بلاکباستر را در این شهر پر کند. او در همین مدت زمان، مدام به گاتهام بازمیگشت تا شرایط و وضعیتش کلوبش را بررسی کند.
- هاروی بولاک:
شخصیت پنگوئن، نقش بسیار مهمی در داستان سری کتاب کمیک Gotham Central ایفا کرده است. در این سری داستان، کاراگاه سابق گاتهام یعنی هاروی بولاک به کلوب آیسبرگ حمله کرد و اسلحهای روی سر پنگوئن گذاشت. هاروی، پنگوئن را به استخدام مد هتر برای کشتن تیم قهرمانی «Gotham Hawks» در سال ۱۹۹۶ متهم کرد. بعد از این جریان از آنجایی که این موضوع بههیچ صورتی اثبات نشد، هاروی دستگیر شد و همانجا بود که در رابطه با تئوری خود درباره دخالت پنگوئن در این جریان، به کاراگاهانی بهنام درایور و مکدونالد توضیح داد. وی معتقد بود که پنگوئن در شرطبندی یکی از بازیها، پول بسیار زیادی را بهخاطر تیم هاوکس از دست داده و بههمین دلیل مد هتر را استخدام کرده است.
بعد از مدتی، در یکی از روزهایی که هاروی آزاد شده بود و در حالت طبیعی نبود، به دو نفر از افراد پنگوئن شلیک کرد و خود او را بهعنوان گروگان، روی سقف نگه داشت و او را تهدید به پایین انداختن کرد. اگرچه کاراگاه درایور و مکدونالد تمام سعی خود را کردند تا او را آرام کنند اما بولاک در نهایت با وارد کردن ضربهای به پنگوئن، او را بیهوش کرد.
- بحران بینهایت:
شخصیت پنگوئن در سری کتاب کمیک Infinite Crisis، حضور بسیار کوتاهی داشت. در شماره هفتم این مجموعه محدود، او بهعنوان عضوی از مبارزه متروپلیس (Battle of Metropolis) بهتصویر کشیده شد؛ مبارزهای چند شخصیتی که توسط انجمن سری شروران بزرگ (Secret Society of Super Villains) آغاز شده بود.
- سری کتاب کمیک One Year Later:
زمانی که پنگوئن برای مدتی از شهر گاتهام دور شده بود، دو شخصیت « Great White» و همچنین «Tally Man»، شروران بسیار زیادی که برای پنگوئن کار میکردند را به قتل رساندند و برای هاروی دنت پاپوش دوختند تا او را هم به این طریق کنار بزنند. شخصیت «Great White» برنامه داشت تا رهبری انجمن مجرمان گاتهام را برعهده گرفته و تمامی رقبای خود از جمله پنگوئن را تضعیف کند. پنگوئن، بعد از بازگشتش به گاتهام، همچنان ادعا میکرد که راهش را درست رفته و قرار است تجارت خود را دوباره همانند قبل آغاز کند. او در همین حین از شخصیت ریدلر خواست تا از جرم و جنایت فاصله بگیرد زیرا معتقد بود که همین زندگی فعلی و بهدور از جنایت آنها، سودمندتر از اوقات دیگر است.
- دنیای زیرزمینی گاتهام:
پنگوئن در همان ابتدا توسط خود بتمن استخدام شد تا نقش یک خبرچین را داشته باشد. قرار بود او با استفاده از رابطهای زیرزمینی خود، اطلاعات مورد نیاز بتمن را فراهم کند. بعد از مدتی، او با توبایاس ویل و گروه اینترگنگ وارد یک مبارزه داخلی شد؛ مبارزهای که در نهایت موجب شد که او نهتنها جایگاه ارزشمند خود را از دست دهد، بلکه حمایت و پشتیبانی بتمن را هم بهخاطر ناپدید شدن اسرارآمیزش از دست داد. بههمین دلیل از آنجایی که دیگر پنگوئن هیچ قدرت و تسلطی بر دنیای زیرزمینی نداشت، تیم اینترگنگ بهراحتی توانست از بازگشت خدایان آپوکولیپن نهایت منفعت را بهدست بیاورد.
- روشنترین روز:
ازوالد بعد از اینکه جایگاهش را بهعنوان رئیس دنیای جرم و جنایت گاتهام از دست داد، سعی کرد مدیریت کلوبش را از جانی استیچز بگیرد و دوباره از آن خود کند. اما همانطور که بالاتر هم به این موضوع اشاره شد، این بار او باید با بلک ماسک جدیدی که جایگاه او در دنیای زیرزمینی گاتهام را تهدید میکرد، مبارزه کند. بههمین منظور او با مد هتر همدست شد تا بتواند بهوسیله قدرتهای او، بتمن (دیک گریسون) را به سمت خود بیاورد و او را مجبور به از بین بردن بلک ماسک کند. بعد از این جریان، پنگوئن از کمک قناری سفید و همچنین سونت و کریوت استفاده کرد تا بتواند تیم پرندههای شکاری را از بین ببرد. بعد از رخ دادن این اتفاقات، هانترس قسم خورد که روزی برگردد و انتقامش را از پنگوئن، برای اینکه قصد کشتن همتیمیهایش را داشت، بگیرد.
- بتمن: شوالیه تاریکی
در برههای از زمان، بروس وین سعی کرد مخفیانه پاسخهای مربوط به عملیاتهای غیرقانونیای را که در اتاق بوم (Boom Room) رخ داده بود بهدست بیاورد. در همین حین هم آلفرد سعی کرد برق این اتاق را قطع کند تا بتمن بهراحتی بتواند به اتاقی که بسیار محرمانه و محافظتشده بود، وارد شود. بتمن در همین حین توانست گاو صندوق مدیریت را باز کند که در آن چشمش به گردنبندی خورد که متعلق به عشق بچگیاش یعنی داون گلدن بود. ناگهان، بتمن که حواسش کاملا پرت شده بود، توسط نیروی امنیت کلوب، محاصره شد.
بهسرعت مشخص شد که این جریان، تلهای از طرف پنگوئن بوده است. در همین حین، بتمن هم بهلطف تجهیزات پیشرفتهای که در اختیار داشت، توانست با تمامی نیروهایی که پنگوئن فرستاده بود مبارزه کند و آنها را شکست دهد. زمانی که بتمن همگی را شکست داد، بهسراغ خود پنگوئن رفت و سعی در بازجویی او داشت اما ازوالد اصلا زیرِ بارِ حرف زدن نرفت. بعد از مدت کوتاهی، افراد دیگر پنگوئن سر رسیدند اما این بار آنها از سلاحهای پیشرفتهتری برخوردار بودند و شروع به تیراندازی به سمت بتمن کردند. در همین حین که بتمن سرگرم مبارزه با نوچههای پنگوئن بود، او هم بهسرعت فرار را به قرار ترجیح داد و آنها را با یکدیگر تنها گذاشت. جالب است بدانید که برخلاف پنگوئن، بتمن او را رها نکرد و بعد از اینکه بهسرعت خود را به ازوالد رساند، همانطور که او را کتک میزد، از او میخواست پاسخ سوالهایش را بدهد.
متاسفانه، در همین حین، بتمن مورد حمله کیلر کراک که بهتازگی از بازداشت پلیس فرار کرده بود، قرار گرفت. جالب است بدانید بعد از مدتی که مبارزه سختی بین این دو رخ داد، توسط ضربهای که از سمت کیلر کراک به بتمن وارد شد، بروس بیهوش شد. بعد از گذشت مدتی، او در جایی بههوش آمد که نهتنها آنجا را نمیشناخت، بلکه دست و پاهایش هم بسته شده بود. ناگهان تصویری روی نمایشگر ظاهر شد که نشان از تخت یک بیمار میداد و پنگوئن قصد داشت با نشان دادن تصویر داون گلدن، بتمن را اذیت کند. وی به بتمن این واقعیت ناگوار را اعلام کرد که چون دمای اتاق داون گلدن افزایش مییافت، ممکن بود او زمان خیلی زیادی تا مردن نداشته باشد. پنگوئن به بتمن توضیح داد که داون گلدن در گذشته رفتارهای او را به تمسخر گرفته است که اصلا کار عاقلانه و خوبی آن هم در رابطه با ازوالد نیست. مثل اینکه داون و دوستانش بازی مسخرهای درباره آشنا شدن افراد مختلف بهراه انداخته بودند تا افرادی را که از شانس کمتری برخوردار هستند به تمسخر بگیرند و اذیت کنند.
پیش از آن که نمایشگر خاموش شود، پنگوئن به بتمن اعلام کرد که او تنها ۸ ثانیه زمان دارد تا پیش از آنکه اتاق منفجر شود، از آنجا فرار کند و این دختر را نجات دهد. کیلر کراک نمیتوانست باور کند که پنگوئن جرئت خیانت به او را داشته باشد بههمین منظور سعی کرد پیش از آنکه بتمن موفق به باز کردن دست و پاهایش شود، از آن محل فرار کند. بتمن هرطور که شد، توانست دست و پاهایش را باز و از آن اتاق فرار کند و بهدنبال داون بگردد. بتمن با توجه به تصاویر نشان داده شده، حدس زد که او هم در جایی در همان ساختمان است. در نهایت بعد از گشت و گذار بسیار، بتمن توانست داون را در زیرزمین پیدا کند. او بهسرعت دست و پاهای او را باز کرد و به سمت خیابانها هدایتش کرد. بعد از این جریان و از طرف دیگر ما شاهد حضور پنگوئن در کلوبش هستیم که در حال صحبت با یک دیو (بهاحتمال زیاد الیستر گلدن) است. این دیو بهشدت از شکست ازوالد عصبانی شده است زیرا قرار بود او با انجام یک قربانی خالص و پاک (داون گلدن)، درهای جهنم را باز کند.
- بتمن: دروازههای گاتهام
سه پلی که در دهه ۱۸۰۰ بنا شدند، اولین پلهایی بودند که در شهر گاتهام ساخته شد. ساخت این پل برعهده خانواده کابلپاتها، الیوتها و همچنین وینها بود. متاسفانه مدتی است که این سه پل بهوسیله یک انفجار بسیار بزرگ نابود شدند. در این جریان، دیک گریسون و تیم دریک تا جایی که امکان داشت، سعی کردند جان بسیاری از افراد روی پل را نجات دهند. دیک باخبر شده بود که پنگوئن نزدیک به هزاران پوند سِمتِکس (ماده انفجاری) از هنگ کنگ به گاتهام قاچاق کرده است. به نظر میرسید پنگوئن یک خریدار بالقوه داشت که بهسرعت این محموله را از او خریده بود.
دیک بهسرعت قرار ملاقاتی با کمیسر گوردن ترتیب داد زیرا او هم بهخاطر خبرهای ناگواری که از خبرگزاری «Gotham Gazette» شنیده بود، دلِ خوشی نداشت. گوردن به دیک اطلاع داد که در طی این انفجار، نزدیک به ۳۰ نفر جان خود را از دست دادهاند. همچنین وی به دیک اعلام کرد که یادداشت مرموزی هم برای سردبیر این روزنامه ارسال شده است. در این یادداشت آمده بود: «خانوادهها توسط دروازههای گاتهام سقوط خواهند کرد». بههمین منظور دیک تصمیم گرفت که قرار ملاقاتی را بین پنگوئن و گوردن ترتیب دهد. همانطور که دیک مشغول بازجویی پنگوئن بود، متوجه شد که او سمتکس را به خریداری فروخته است که یک لباس غیرمعمول بر تن داشت و نام جد ازوالد را بهعنوان اسم مستعار خود انتخاب کرده بود.
گوردن محافظت با امنیت بالا را به پنگوئن پیشنهاد داد. زیرا با توجه به اینکه این فرد از نام اجداد پنگوئن استفاده و پلی را که آنها ساخته بودند خراب کرده بود، آنها تا حد زیادی احتمال میدادند که گزینه بعدی خود ازوالد باشد و بهسراغ او هم خواهد آمد. با این حال پنگوئن پیشنهاد گوردن را رد کرد و گفت که کلوبِ «Iceburg Lounge» او درست همانند یک قلعه است و او میتواند از خود محافظت کند. دیک از قبل تصمیم گرفته بود که اگر پنگوئن پیشنهاد آنها را نپذیرفت، تیم دریک و کاساندرا کین را برای مراقبت از کلوب بگذارد. از طرف دیگر هم قرار بود امنیت برج وین را دو برابر کند.
در طول همان شب، مدتی بعد از اینکه درهای کلوب به روی مردم باز شد، کاساندرا و تیم متوجه شدند که برخی از مردم با ترس در حال فرار کردن از آنجا هستند. مشخص شد که پنگوئن بمبی را در دفتر خود پیدا کرده است که خنثی کردن آن کاملا به تیم بستگی دارد. متاسفانه تیم نتوانست بمب را خنثی کند و کاساندرا پیش از اینکه دفتر و کل کلوب روی هوا برود، موفق شد تیم را از آنجا بیرون بکشد. بعد از این جریان، پنگوئن باری دیگر کاملا ناامید و مستاصل شد زیرا دوباره کلوب شبانه خود را از دست داده بود.
- پنگوئن: درد و پیشداوری
در برههای از زمان، ازوالد که در حال ترک کردن کلوبش بود، اتفاقی به یکی از مشتریان برخورد کرد و بلافاصله مورد توهین او بهخاطر بیتوجهیاش قرار گرفت. زمانی که این مشتری متوجه شد کابلپات چه کسی است، بهسرعت برای تکبر و بدرفتاری خود از او عذرخواهی کرد. در آن زمان، ازوالد این مشتری و برخوردش را بهحال خود رها کرد زیرا فکرش درگیر موضوع مهم دیگری بود.
ازوالد بهخاطر توهینهای کل زندگیاش، عقده بزرگی در دل خود داشت بهطوری که در هیچ شرایطی نمیتوانست هیچگونه توهین هرچند کوتاهی را تحمل کند. تنها فردی که در زندگی او نقش مهمی داشت، مادرش بود
بعد از مدت کوتاهی ازوالد به افرادش دستور داد تا یاقوت تخم اژدها را از شخصیت مهمی در گاتهام، بهنام باربارا شنتل بدزدند. افراد ازوالد برای بهدست آوردن این یاقوت، دوستان خانم شنتل را به ضرب گلوله کشتند و از آنجایی که خود باربارا به هیچ طریقی حاضر به دادن یاقوت نبود، آنها مجبور شدند گردن او را ببرند و یاقوت را که در یک گردنبند محافظ قرار داشت، بدزدند. افراد پنگوئن، گردنبند را بهسرعت خدمت او بردند تا او بتواند این یاقوت را بهعنوان کادوی روز مادر، به مادرش هدیه دهد. بعد از این جریان، ازوالد تصمیم گرفت به سراغ فردی رود که به او توهین کرده بود و او را به دفترش احضار کرد. این فرد بهشدت میترسید که ازوالد قصد کشتن او را داشته باشد اما ازوالد به او اطلاع داد که هیچ خطر و آسیبی او را تهدید نخواهد کرد؛ ولی در ادامه عنوان کرد که او نمیتواند همین حرف را درباره افرادی که دوستشان دارد بزند.
در همین مدت کوتاه، ازوالد آپارتمان این مشتریِ بیچاره را به همراه صاحبخانه پیری که در آن گیر افتاده بود، به آتش کشید. ازوالد این مشتری را مسخره کرد و به او گفت که ساختمانهای آجرقهوهای، مستعد آتشسوزی هستند و بهنوعی دنبال بهانهاند تا آتش بگیرند. ازوالد حتی به پدر و مادر او هم رحم نکرد و برنامهای را ترتیب داد تا آنها دچار تصادف ناگواری شوند. افراد ازوالد مسیر انحرافی خطرناکی را بهسمت جادههای کوه یخ گاتهام ایجاد کردند و از طرف دیگر ترمز ماشین آنها را بریدند. ماشین آنها بهطرز ناگواری از جاده منحرف شد و به سمت ساحل پر از مانع و سنگلاخ گاتهام بِی رفت. آخرین شکنجهای که این مشتریِ بخت برگشته متحمل شد، از دست دادن نامزدش بهنام جنی بود که او را تا کلوب همراهی کرده بود. زمانی که جنی در سالن بسیار شلوغ کلوب بود، یکی از افراد پنگوئن بهطرز مخفیانهای بهسراغ او رفت و سرنگی پر از مواد مخدر را به او تزریق کرد. بعد از تمامی این جریانات، ازوالد اسلحهای از کشوی میز خود بیرون آورد و گلولهای در آن قرار داد. او اسلحه خود را به سمت مشتری غصهدار گرفت و به او هشدار داد که یا مودبانه از اتاقش بیرون برود، یا ازوالد مجبور است با آن اسلحه فرش اتاقش را پر از خون کند.
- Detective Comics: Faces of Death:
در برههای از زمان که پنگوئن بهتازگی کلوب شبانه خود را باز کرده بود، قصد داشت چندین کار و کاسبی مجرمانه با سود پایین را از بین ببرد و قلمرو آنها را از آن خود کند. با این حال زمانی که برنامههای او به مظلومکشی و قتل شارلوت ریور رسید، بتمن مداخله و او را متوقف کرد.
- Dark Knight: Cycle of Violence:
در سیر داستانی این مجموعه و در طی جریانی، یکی از نقاشیهای مادر کابلپات دزدیده شد، پنگوئن در حال بازجویی کارمندی بود که مسئولیت دزدیدن این نقاشی را برعهده داشت. در همین حین اسکرکرو وارد میشود. در روند داستانی این مجموعه، این پنگوئن است که بالن مخصوصی برای اسکرکرو درست میکند تا او بتواند سم «Super Fear Toxin 451-A» را در سرتاسر گاتهام پخش کند.
- مرگ خانواده:
در برههای از زمان، پنگوئن به کلیسایی رفت تا با اعضای قدرتمند دنیای جرم و جنایت ملاقاتی داشته باشد اما در آنجا با صحنه دردناکی مواجه شد. تمامی همکارانش به شکل عبادت، در آنجا کشته شده بودند. در همین حین، جوکر وارد کلیسا شد و به او گفت که جرم و جنایت همانند یک دین یا آیین است و از پنگوئن خواست که به او ملحق شود. علاوه بر پنگوئن، ریدلر و دو چهره هم قبول کردند که به او بپیوندند. مدتی بعد، زمانی که بتمن به زندان رفت تا جوکر را دستگیر کند، با صحنهای مواجه شد که پنگوئن، ریدلر و همچنین دو چهره، لباسهایی قرون وسطایی بر تن کرده بودند. در همین لحظه بتمن گروگانهایی را هم دید که همانند اعضای لیگ عدالت لباس بر تن کرده بودند. جوکر به بتمن گفت که او پادشاه است و باید روی تختش (صندلی الکتریکی) بنشیند در غیر این صورت گروگانها جان خود را از دست میدهند. زمانی که نقشه جوکر طبق برنامه پیش رفته و تکمیل شد، با استفاده از حیلهای، پنگوئن و بقیه را پشت میلههای زندان انداخت تا کسی نتواند هنگام فرار، او را بگیرد.
- سری کتاب کمیک Batman: Earth One:
در این مجموعه، ما شاهد نسخه دیگری از پنگوئن هستیم که شهردار فاسد شهر گاتهام شده است. در زمان نامزدی کابلپات برای شهرداری گاتهام، دکتر توماس وین رقیب اصلی او محسوب میشد. دکتر وین قصد داشت که گاتهام را در جهت بهتر شدن تغییر دهد اما ازوالد نمیخواست اجازه دهد که یک وین دیگر، به میراث خانواده کابلپات بیاحترامی کند. زمانی که خانواده وین در آن شب سرنوشتساز به سالن «Monarch Theatre» رفتند، ازوالد به پلیس فاسدی بهنام جیکوب ویور رشوه داد تا برق سالن را قطع کند.
خانواده وین تصمیم گرفتند که سالن را ترک کنند اما نه آنطور که ازوالد برنامه ریزی کرده بود. ویور افراد خود را در نقاط کلیدی سالن قرار داد تا خانواده وین را بدزدند اما زمانی که صدای شلیک گلوله به گوششان رسید، خود ویور و افرادش عقبنشینی کردند. در هر صورت توماس و مارتا وین در آن شب به قتل رسیدند و ازوالد از این موضوع خوشحال بود زیرا شرایط اینگونه خیلی بهتر پیش میرفت و از آنجایی که یک فرد آواره ناشناس بهنام جو چیل آنها را کشته بود، پنگوئن هیچ نیازی به بهانه و توضیح اضافه برای پلیس نداشت.
بعد از گذشت سالها بروس تبدیل به بتمن شد تا در راه مبارزه خود بتواند به حقیقت واقعی اتفاق آن شب دست پیدا کند. ازوالد بهشدت از این موضوع واهمه داشت که بتمن آنقدر به حقیقت نزدیک شود تا در نهایت دریابد که آن شب چه چیزی باعث مرگ پدر و مادرش شده است. یکی از قاتلان روانی ازوالد بهنام «Birthday Boy» وظیفه داشت که ویور را بکشد تا نتواند هیچ حرفی از آن شب بزند اما حتی این موضوع هم بتمن را برای رسیدن به حقیقت متوقف نکرد. این قاتل بعد از انجام ماموریت خود، اتفاقی سرنخهایی بهجا گذاشت که بتمن را به سمت خود هدایت کرد. بتمن بعد از پیدا کردن و بازجویی او متوجه شد که پنگوئن مسئول استخدام و در نهایت کشتن ویور بوده است. بتمن و پنگوئن در کلوب شبانه آیسبرگ با یکدیگر مواجه شدند. بتمن در این مبارزه، خیلی پنگوئن را دستکم گرفت. در همان ابتدا، ازوالد با استفاده از حقه و نیزه پنهانیای که در چترش بود بتمن را ضعیف کرد و بعد کلاه او را برداشت. کابلپات زمانی که متوجه شد بتمن در واقع همان بروس وین است، نهتنها این موضوع او را شوکه کرد بلکه تا حد بسیار زیادی هم از این موضوع خوشحال شد. خوشبختانه پنگوئن فرصت نکرد تا هویت اصلی بتمن را فاش کند زیرا در همان زمان آلفرد پنیورث، خدمتکار و قیم سابق بروس به محل مبارزه وارد شد و به ضرب دو گلوله در سینه پنگوئن، او را به قتل رساند.
در این موضوع هیچ شکی نیست که پنگوئن، یکی از باهوشترین دشمنان بتمن محسوب میشود و کاملا با مجرمان دیگری همانند ریدلر برابری میکند.
پنگوئن یک شرور فوقالعاده باهوش و نابغه محسوب میشود. پنگوئن یک برنامهریز و استراتژیست بسیار خوب است که میتواند هر شرایطی را به نفع خودش تغییر دهد. کابلپات یک رهبر سازمانیِ عالی است و ارتباطات زیرزمینی بسیار زیاد و خوبی دارد بهطوری که همگی انگار وظیفه دارند به او جواب پس بدهند.
مانند ارتباطی که کت وومن با گربهها برقرار میکند، پنگوئن هم میتواند به همان اندازه ارتباط روانی با پرندهها داشته باشد. در عین حال، درست همانند کت وومن، پنگوئن هم در عملیاتهای مختلف دزدی و سرقت خود، از حیوان مورد علاقهاش کمک میگیرد. ازوالد اگرچه یک مبارز ترسناک و باهوش در صحنه مبارزه نیست اما جالب است بدانید که او در زمینه ورزش جودو بسیار ماهر است و دورههای بوکس بدون دستکش (مبارزه با مشت) را هم گذرانده است. از طرفی اینگونه نشان داده شده که او میتواند همانند جوکر به مبارزه تن به تن با بتمن برود اما از طرف دیگر هم اینگونه بهتصویر کشیده شده که او بهراحتی و تنها با اصابت یک مشت، شکست میخورد؛ این موضوع کاملا بستگی به نویسنده و نوع داستان او دارد.
پنگوئن یکی از خطرناکترین دشمنان بتمن محسوب میشود و یکی از افرادی است که روی آزار دادن بتمن اصرار و وسواس بسیار زیادی دارد. در مجموعه کتابهای کمیک اینگونه نشان داده شده که او با نبوغ خود میتواند همه را به جان هم بیاندازد و در نهایت تنها کسی که پیروز میدان میشود، خودش باشد. او با ذهن گسترده و چند لایه خود میتواند آنقدر شرایط را تغییر دهد که در اکثر مواقع همه چیز به نفع او شود و خودش پیروز میدان باشد. در همان سالهای اولیه حضورش، اینگونه نشان داده شده بود که او چندین بار توانسته از دست بتمن فرار کند.
همانطور که بالاتر هم به آن اشاره شد، کابلپات از چتر خود بهعنوان غلافی برای نیزه کوچک و پنهانی استفاده میکند. در مجموعه Batman: The Animated Series، او دو چتر شعله افکن و همچنین چتری دارای مسلسل دستی هم داشت. او در این مجموعه چتری هم داشت که همانند هلیکوپتر برای حمل و نقل از آن استفاده میکرد.
حال در پایان به برخی از آثاری که شخصیت پنگوئن در آن حضور داشته اشاره میکنیم:
- فیلم Batman Returns محصول سال ۱۹۹۲ (با بازی دنی دویتو)
- فیلم Batman محصول سال ۱۹۹۶ (با بازی بورگس مریدیت)
از میان مجموعههای تلویزیونیای که این شخصیت در آنها حضور داشته میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- مجموعه Batman محصول دهه ۱۹۶۰ (با بازی بورگس مریدیت)
- سریال Gotham محصول سال ۲۰۱۴ (با بازی رابین لرد تیلور)
از میان انیمیشنهایی که این شخصیت در آنها حضور داشته میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- انیمیشن Super-Friends محصول دهه ۱۹۸۰ (با صداپیشگی فرانک ولکر)
- انیمیشن Batman: The Animated Series / New Batman Adventures (با صداپیشگی پائول ویلیامز)
- انیمیشن The Batman (با صداپیشگی تام کنی)
- انیمیشن Batman: The Brave and the Bold (با صداپیشگی استفن روت)
از میان بازیهای ویدئویی این شخصیت میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- اگرچه در بازی Batman: Arkham Asylum حضور نداشت اما اشاراتی به او شده است.
- بازی Batman: Arkham City
نظرات