این قسمت از سری مقالات معرفی شخصیتهای کمیک را هم با نقل قولی از خود بلک اَدِم که درباره خود صحبت کرده، آغاز میکنیم:
من انسان شروری نیستم، نه به آن معنی به خصوص و کوچکی که توسط دنیای «مدرن» تعریف شده است. من برای مدت زمانی در کنار اعضای تیم جامعه عدالت مبارزه کردم و برای مدتی متحد آنها شدم.... اما هیچوقت نتوانستم اعتماد آنها را نسبت به خودم جلب کنم.
بلک اَدِم که قهرمان اصلی «جادوگر» محسوب میشد و مدام برای اخلاق و حرصی که نسبت به قدرت داشت مورد تحقیر قرار میگرفت، تنبیه شد و برای حبس ابد، به آرامگاه رامسس دوم یا رامسس کبیر فرستاده شد. بعد از اینکه بلک اَدِم توانست از زندان خود فرار کند، به کانداک رفت و تخت پادشاهی این سرزمین را به زور از آنِ خود کرد. همین موضوع باعث شد که شخصیت بلک اَدِم تبدیل به یکی از قدرتمندترین دشمنان شخصیت بیلی بتسون شود؛ ابرقهرمانی که با نام «شزم» شناخته میشود.
در افسانه مصریها به این صورت آمده که:
- «شو» خدای آسمان محسوب میشود. او پدر گب و نوت، پدر و مادر اوزیریس، سث، حوروس، آیزیس و نفتیس است.
- حرو همان حوروس، خدای آسمان محسوب میشود. او برادر اوزیریس و سث است.
- آمون حاکم خدایان مصری است. پسر آتون-را و برادر شو محسوب میشود.
- زحوتی همان توث، خدای دانش و خرد و زمان است. او پسر شو محسوب میشود.
- آتون نام یکی از خدایان واقعی محسوب میشود که توسط فرعون آخناتون مطرح شده است. بعدها آتون مذهب پرستش حوروس جوان، پسر اوزیریس و آیزیس شد.
- مهن همان میهوس، خدای شیر است. او پسر آمون و بست، دختر اوزیریس محسوب میشود. به همین ترتیب، این نام از طرف مار محافظ «رع» آمده است. این مار، خدای خورشید را در ماجراجویی شبانهاش همراهی میکرد و مراقب او بود.
اَدِم فرزند یکی از فرعونهای مصری به نام رامسس دوم محسوب میشود که در نزدیکیهای سرزمین ساختگی و تخیلی همجوار، یعنی سرزمین کانداک متولد شده است. اگرچه تا به امروز اطلاعات و گزارشهای ضد و نقیضی درباره شرایط و اتفاقات خاصی که در اوایل زندگی شخصیت بلک اَدِم وجود داشت، منتشر شده، اما باز هم درون آنها المانهای خاصی وجود دارد که مشترک هستند.
در حدود سال ۱۲۰۰ قبل از میلاد مسیح، جادوگر قدرتمندی به نام شزم به عنوان یک کشیش بلند مرتبه برای فرعون مصر باستان یعنی رامسس دوم برگزیده شد و به او خدمت میکرد. بعد از گذشت مدتی، زمانی که این جادوگر پیر شده بود، به دنبال یک قهرمان شایسته میگشت تا بتواند قدرتهای خداگونهی خود را به او بدهد. این جادوگر که با دیدن اخلاق بسیار خوب، تقوا و ویژگیهای قهرمانی شاهزاده جوانی به نام تث-اَدِم از کانداک (فرزند رامسس) تحت تاثیر قرار گرفته بود، او را به عنوان وارث خود انتخاب کرد. شزم بعد از انتخاب اَدِم به عنوان جانشین خود، تمامی اهداف و انگیزهها را برای او توضیح داد و مشخص کرد. با این حال، پیش از آنکه جادوگر قدرتهایش را به طور کامل به اَدِم اعطا کند، دختر نیمه شیطان شزم به نام بلیز در این موضوع مداخله کرد و به همین دلیل اهدافی که برای اَدِم مشخص شده بود دستخوش تغییراتی شد. بلیز با خدایی به نام ست معاملهای انجام داد تا هر زمان که اَدِم کلمه «شزم» را بر زبان میآورد، به جای تبدیل شدن به نمادی از جادوگر و بهدست آوردن قدرتهای او، اَدِم تبدیل به نمادی از خدایان مصر باستان یعنی شو، حرو، آمون، زهوتی، آتون و مهن شود و توانایی این خدایان را بهدست بیاورد. «تث اَدِم» (اَدِم قدرتمند) بعد از این جریان، به مدت چندین سال به عنوان یک قهرمان بسیار موفق، به فرعون مصری و کشورش خدمت کرد. اما وظیفههای سنگینی که اَدِم داشت اغلب باعث میشد که او از همسرش به نام شیروتا و پسرانش به نام گان و هورت که در کانداک زندگی میکردند، فاصله بگیرد.
بلک ادم هم همانند برخی شخصیتهای دیگر، به طور ذاتی انسان بد و شروری به حساب نمیآمد و برخی اوقات کارهای بسیار خوبی هم در زندگی خود انجام داده است
چندین قرن بعد، خانهی اَدِم توسط کشیش شروری به نام «Ahk-Ton» با استفاده از شیء قدرتمندی به نام «Orb of Ra» نابود شد و به طبع، خانوادهی او هم در این جریان غم انگیز کشته شدند. این شیء، قدرتی مانند شخصیت «متامورفو» به این کشیش شرور اعطا کرده بود. اَدِم که به خاطر این اتفاق به شدت ناراحت بود و تا حدودی هم بیاعتبار شده بود، اما باز هم به خدمت خود در بارگاه رامسس ادامه داد و با فرد دیگری به نام شاهزاده خوفو (حالا با نام هاوکمن شناخته میشود) متحد شد. در همین برهه زمانی، اَدِم با سه مسافر دیگر که از آینده آمده بودند، ملاقات کرد و آشنا شد. او در طی این آشنایی، این سه مسافر را با نامهای هاوک گرل، مستر ترفیک و کاپیتان مارول شناخت. اَدِم با ملاقات با مارول یک حس راحتی و رضایت در وجودش به وجود آمد زیرا متوجه شد که میراث او از طریق مارول، در آینده همچنان در جریان است. او خیلی به همتای خود در آینده فکر میکرد. بعد از گذشت مدت کوتاهی از آشنایی آنها، اَدِم توانست با کمک این مسافران و جادوگری به نام «نبو»، «Ahk-Ton» را دستگیر کند و از او انتقام بگیرد.
اَدِم به کانداک بازگشت و با قدرت بسیار زیاد، دولتی را که در آن برهه زمانی بر این سرزمین حکومت میکرد سرنگون کرد. بعد از این جریان، اَدِم خودش را حاکم این سرزمین معرفی کرد. جادوگر شزم، زمانی که از این اتفاقات و جریانات باخبر شد، تصور کرد که اَدِم به وسیلهی دخترش بلیز تبدیل به انسان فاسدی شده است به همین دلیل یک طلسم قدرتمند را انجام داد. شزم به وسیلهی این طلسم، روح و قدرتهای اَدِم را درون یک محفظهی قدرتمند که در مصر باستان وجود داشت، حبس کرد. بعد از اینکار، شزم بدنِ بدونِ قدرت اَدِم را که در آن زمان دیگر چند صد سال عمر داشت، تبدیل به یک جسد پژمرده و خشک کرد. اما ماجرا به همینجا ختم نشد. شزم برای محکمکاری، هم جسم و هم آن محفظهی قدرتمند را در آرامگاه رامسس دوم دفن کرد؛ جایی که شزم برنامه داشت تا برای همیشه جسم و محفظه را در آنجا نگه دارد. در این برهه زمانی، دیگر برای اشاره کردن به این قهرمان سابق، از اسم «کم-اَدِم» (بلک اَدِم) استفاده میکردند. شزم که از این کار اَدِم بسیار عصبانی و البته ناامید شده بود، به خاطر خیانتی که اَدِم کرد، او هیچ قهرمان دیگری را انتخاب و قدرتمند نکرد تا اینکه هزار سال گذشت و در دوران مدرن قهرمان دیگری را پیدا کرد و نام خود را به او داد تا این قهرمان جدید بتواند با این فرد شرور مبارزه کند.
- دوران مدرن:
چندین سال بعد از این اتفاق، آرامگاه رامسس دوم توسط بتسونها (پدر بیلی به نام سی. سی. بتسون و مادر او به نام مریلین) و تحت سازمانی که توسط دکتر سیوانا پشتیبانی میشد، حفاری شد. یکی از همکاران بتسونها که از نسلهای بعدی اَدِم محسوب میشد و تئو نام داشت، بعد از اینکه محفظهی قدرتمند اَدِم را پیدا کرد، نسبت به آن وسواس عجیبی پیدا کرد و همکاران خود را به قتل رساند تا بتواند این محفظه را از آنِ خود کند. تئو اَدِم متوجه شده بود که از نوادگان بلک اَدِم است. او همچنین متوجه شد که با گفتن کلمه جادویی، قدرتهای بلک اَدِم به او اعطا خواهد شد و در نهایت روح این جنگجوی باستانی را آزاد کرد. خواهر تئو به نام سارا که به او شک کرده بود و میدانست در رفتارهای تئو چیزی مشکوک به نظر میرسد، مری بتسون را به فرزند خواندگی قبول کرد و نام خانوادگی او را برامفیلدز گذاشت تا او را از دست برادرش دور کند.
زمانی که تئو، بیلی بتسون را دید، دریافت که او همان کاپیتان مارول است. اما درست زمانی که تئو اَدِم قدرتمند متوجه شباهت کاپیتان مارول با سی. سی. بتسون شد، خود را به عنوان قاتل پدر و مادر بیلی معرفی کرد، کلمه «شزم» را به زبان آورد و توسط روح خود بلک اَدِم تسخیر و به نوعی به خود او تبدیل شد. زمانی که بلک اَدِم باری دیگر متولد شد، این دو شخصیت (کاپیتان مارول و بلک اَدِم) وارد یک مبارزه شدند. در طی این مبارزه مارول پیروز میدان شد، محفظهی قدرتمند را از تئو دور کرد و او را نزد جادوگر شزم برد تا او حافظهاش را پاک کند و صدایش را از بین ببرد. اما این جریان خیلی به طور نیانجامید و مشکل اَدِم توسط بلیز شیطانی حل شد. صدای تئو نه تنها به کمک بلیز بازگشت، بلکه او توانست باری دیگر قدرتهایش را هم بهدست بیاورد. بعد از این اتفاق، اَدِم برای برههای از زمان، تصمیم گرفت که به اعماق فضا برود و زمان خود را آنجا بگذراند.
بعد از گذشت مدتی، بلک اَدِم به زمین بازگشت و ادعا کرد که از دست نفوذ شیطانی تئو اَدِم خلاص شده است. با وجود این ادعا، این سردرگمی به وجود آمده بود که بلک اَدِم واقعا خود تث-اَدِم است یا هنوز ذهن او را تئو در اختیار خود دارد. در ماجرای بعدیای که ما شاهد حضور او بودیم، او خیلی غیرعقلانی و خشن رفتار میکرد و در مقابل تیم جامعه عدالت قرار گرفته بود. اعضای این تیم تنها زمانی قادر به متوقف کردن او بودند که میبایست رعد و برقی را از مصر باستان به زمان حال میآوردند و به واسطهی آن، بلک اَدِم را تبدیل به یک انسان معمولی میکردند. بعد از این جریان، او دوباره به ظاهر تئو تغییر شکل داد. او ادعا کرد که باری دیگر موقتا تحت تاثیر تئو قرار گرفته بود و این بار به تیم ابرقهرمانی لیگ عدالت آمریکا پیوست. کاپیتان مارول هم در آن برهه از زمان به تیم لیگ عدالت آمریکا پیوست تا بتواند در تمام مدت مراقب بلک اَدِم و رفتارهای او باشد. بعد از مدتی مشخص شد که تئو یک تومور بدخیم در مغز خود دارد. بعد از اینکه شخصیت «جانی سارو» این تومور را از درون سر اَدِم برداشت، بلک اَدِم به خاطر معاملهای که با جانی سارو انجام داده بود، تصمیم گرفت که به تیم جامعه بیعدالتی بپیوندد. مدت زیادی از پیوستن اَدِم به این تیم نگذشته بود که به آنها خیانت کرد تا اعضای لیگ عدالت آمریکا بتوانند آنها را شکست دهند. او بعد از اینکار ادعا کرد که دیگر از دست تئو آزاد شده است و جامعهی مخالف جانی سارو پیوست. البته در آن زمان، او به عنوان یک عضو آزمایشی به تیم پیوسته بود. در آن برهه زمانی سوءظن بسیار زیادی نسبت به او وجود داشت بهخصوص از طرف اتم اسمشر که کاملا دشمن او محسوب میشد و کاپیتان مارول که قصد داشت در تمام مدت مواظب او باشد.
بعد از گذشت مدتی که اَدِم در چندین ماجراجویی با جامعه عدالت شرکت کرد، اصلا از حسی که در این تیم داشت راضی نبود. او معتقد بود که جامعه عدالت رویکرد و واکنش بیتاثیری را نسبت به شخصیتهای شرور از خود نشان میدهند. بعد از اینکه لیگ عدالت آمریکا اجازه دادند تا شخصیت «کبرا» زنده بماند، بلک اَدِم تصمیم گرفت که این تیم ابرقهرمانی را ترک کند. بلک اَدِم به شکل یک قهرمان مغرور و خشن به تصویر کشیده میشد که نسبت به دیگران، وحشیتر است. اَدِم به این شکل نشان داده شده بود که او اصلا در روشهای خودش تردید نمیکند و سعی میکند مفاهیم خود از عدالت را پیاده سازی کند؛ حال چه او در این مفاهیم با دیگران اختلاف داشته باشد چه نداشته باشد. او در طی مدتی که در جامعه عدالت حضور داشت، رابطه دوستانه بسیار خوبی را با اتم اسمشر برقرار کرد. اَدِم بعد از ترک این تیم، یک گروه اختصاصی برای خود تشکیل داد، اتم اسمشر و چندین شخصیت قدرتمند دیگر را به تیم خود آورد تا با رویکردی فعالانه و در مواقع لازم خونین، با بیعدالتی مبارزه کنند. اعضای این گروه عبارت بودند از برین ویو جونیور (دارای قدرت کنترل ذهن)، نورث ویند و قبیله Feitherean، اکلیپسو دوم و نمسیس. آنها کبرا را به عنوان اولین عملیات خود به سزای اعمالش خود رساند و او را کشتند و باری دیگر دولت زمان فعلی سرزمین کانداک را سرنگون کرد.
با اینکه بلک ادم شخصیت نسبتا شروری به حساب میآید، اما براساس سابقهای که دارد، مشخص میشود که او حاضر است برای حفظ جان مردم سرزمینش هر کاری انجام دهد
بعد از گذشت این اتفاقات، جامعه عدالت آمریکا مداخله کردند. بعد از یک مبارزه، جامعه عدالت تصمیم گرفتند تا بلک اَدِم را تنها بگذارند. بلک اَدِم این اختیار را بهدست آورد تا بتواند دوباره کنترل سرزمین خود را در دست بگیرد. اما اَدِم تنها تا زمانی کنترل این سرزمین را در دست داشت که درون مرزهای آن باشد و سرزمین را ترک نکند. او و اعضای تیمش کار خود را آغاز کردند تا هر چه سریعتر این کشور جنگزده را بازسازی کنند.
بلک اَدِم به جامعه مخفی ابرشروران پیوست تا بتواند از سرزمین خود یعنی کانداک محافظت کند؛ البته این چیزی بود که خودش ادعا میکرد. در طی حملهی شخصیتی به نام «اسپکتر» به سمت موجودات جادویی، شخصیت «اتم-اسمشر» کشته شد اما اَدِم توانست او را با استفاده از رعد و برق جادویی، باری دیگر زنده کند. در برههای از زمان، گروهی برای شخصیت «آنکل سم» و بقیه اعضای تیم «مبارزان آزادی» تله گذاشتند و پاپوش درست کردند؛ بلک اَدِم یکی از اعضای همین گروه بود. با این حال، خود اَدِم مورد خیانت بقیهی شخصیتهای شرور قرار گرفت زیرا الکس لوتر به دنبال «یک مارول» میگشت تا بتواند بخشی از نقشه او را عملی سازد.
اَدِم در دوره فعالیت خود به خاطر جرمهایی که علیه بشریت انجام داده بود، توسط دولتهای مختلفی تحت تعقیب بود. اَدِم با نامهای دیگری مانند مایتی اَدِم یا بلک مارول هم شناخته میشود. بلک اَدِم زمانی که جسم تئو اَدِم را تسخیر کرده بود، زخم مخصوصی داشت که به صورت افقی روی گلوی او نقش بسته بود که زمانی باعث شد تا به طور موقت لال شود. با این حال، از آنجایی که مدتی شکل ظاهری تئو اَدِم را تسخیر نکرده بود، این زخم هم دیگر از بین رفته و روی گلوی او دیده نمیشود. او در طی این سالها، در ۵۹۳ کتاب کمیک حضور داشته که تنها در یک کتاب آن هم قسمت ۲۱ سری کتاب کمیک Justice League که «Shazam! Conclusion» نام دارد، جان خود را از دست داده است.
القاب و اسامی مستعار: تئو اَدِم، تث-اَدِم، مایتی اَدِم، شزم، حسن بری و کم اَدِم (بلک اَدِم).
اعضای خانواده: شیروتا (همسر، مرحوم)، گان و هورت (پسران، مرحوم)، تئو اَدِم (از نوادگان، در حال حاضر بدن او در کنترل اَدِم است)، سارا پریم (از نوادگان، خواهر تئو)، آدریانا تومز (همسر)، آمون تومز (برادر زن) و رامسس دوم (پدر، مرحوم).
تیمها: خانواده مارول سیاه (بلک مارول)، جامعه مخفی ابرشروران، جامعه بیعدالتی، جامعه عدالت آمریکا، لیگ بیعدالتی، لژیون او دووم، جامعه هیولای شیطان، رژیم One-Earth، Onslaught، ارتش سینسترو، نیروهای ویژه و جوخه انتحاری.
دوستان: آلبرت میچلز، الکس مونتز، الکساندرا الستون، امان، اتم اسمشر، محاسبهگر، کاپیتان کلد، کاپیتان نازی، دکتر سیوانا، ایباک، آیزیس، جانی سارو، کارمانگ، خوفو، لیدی بلیز، مستر اتم، مستر مایند، نابوی نابغه، نورث ویند، زئوس، ویزارد، اوزیریس و...
دشمنان: الن اسکات، بیست بوی، بیلی بتسون، قناری سیاه، فایر استورم، فردی فریمن، گای گاردنر، هاوک گرل و...
اَدِم برای پیشنهادهای مختلف، اهمیت بسیار کمی قائل میشد. با این حال در سری کتاب کمیک Villains United، او به طور موقت توسط نسخه پیش از بحران الکساندر لوثر جونیور که به شکل لکس لوثر تغییر قیافه داده بود، به یک جامعه مخفی پیوست. از آنجایی که خطری مردم سرزمین کانداک را تهدید میکرد، اَدِم صرفا برای اینکه بتواند از مردمش محافظت کند، با این تیم متحد شد. اَدِم اغلب اوقات، به گروههایی که میپیوست، حس خوبی نسبت به آنها نداشت. در این برهه زمانی، ذهن اَدِم توسط شخصیتی به نام «دکتر سایکو» که قدرت کنترل ذهن داشت، دستکاری شد تا او وارد مبارزهای با سوپرمن شود. با اینکه سوپرمن در ابتدای مبارزه اعلام کرد که در رابطه با او از هیچ کاری دریغ نمیکند و خود را کنار نمیکشد، اما بعد از مدتی متوجه شد که نه میتواند تث را مهار کند و نه آسیبی به او برساند. سوپرمن از اینکه مجبور بود با شخصیت نجیب و خوبی مانند اَدِم مبارزه کند، بسیار پشیمان و ناراحت بود. اما آنقدری طول نکشید که اَدِم به راحتی آن روی دیگر خود را نشان داد.
این مبارزه بعد از گذشت مدتی به پایان رسید. طولی نکشید تا بلک اَدِم متوجه خیانت متحدان شرور خود شد. او دریافت که الکس لوثر تنها قصد سوء استفاده از او را داشت. لوثر در واقع قصد داشت تا از بلک اَدِم به عنوان یک باتری جادویی و عرفانی در نقشه خود استفاده کند تا بتواند واقعیت را تغییر دهد. اَدِم بعد از فهمیدن این حقیقت این گروه را ترک کرد، مخالف متحدان سابق خود شد و برای مدت کوتاهی با شخصیت «سوپر بوی پرایم» وارد مبارزه شد؛ هر چند که در این مبارزه هیچ کدام از آنها آسیب جدیای ندیدند. در همین برهه زمانی بود که سر شخصیت شخصیت «سایکو پایرت» توسط بلک اَدِم بریده شد. بعد از این جریان بلک اَدِم به بقیه قهرمانان پیوست و وارد یک مبارزه بسیار بزرگ شد. در طی این مبارزه، اَدِم در حرکتی فوقالعاده جالب و جذاب، سر شخصیت «آمازو» را از بدنش جدا کرد.
- 52:
در این برهه از زمان، بلک اَدِم همچنان محافظ و حاکم سرزمین کانداک بود و به نظر میرسید که همچنان تحت حمایت مردمش است. او با گروه «اینترگنگ» معاملهای کرد تا آنها بتوانند از سرزمین کانداک استفاده کنند و پایگاهی برای فعالیتهای جنایتکارانهی خود در این سرزمین بسازند. با این حال، بلک اَدِم تمام اعضای این گروه را کشت و فردی به نام «آدریانا توماز» را که در اسارت آنها قرار داشت، آزاد کرد. خرد و عقل آدریانا به اَدِم کمک کرد تا او بتواند بر روی هدفهای بهتری تمرکز کند و از قدرتهای خود در جهت منفعت و آسایش مردم سرزمین کانداک استفاده کند. بعد از این جریان، اَدِم قدرت الههای به نام «آیزیس» را به آدریانا اعطا کرد و این دو نفر با یکدیگر ازدواج کردند. زمانی که برادر کوچکتر آدریانا به نام «آمون»، یکی از زندانیهای گروه اینترگنگ را پیدا کرد، اَدِم از این اتفاق بسیار خوشحال شد و بخشی از قدرت خود را به او اعطا کرد. به همین ترتیب آمون تبدیل به قهرمانی به نام «اوزیریس» شد. بعد از رخ دادن این اتفاقات، اَدِم احساس کرد که بالاخره خانوادهی واقعی خود را بهدست آورده است. آیزیس در آن زمان نفوذ فوقالعاده زیادی بر روی اَدِم داشت و تا حدودی میتوان گفت که اَدِم را در مشت خود گرفته بود. بلک اَدِم و خانوادهی او، برای اینکه ذات خوب و حسن نیت خود را نشان دهند به ایالات متحده رفتند و در چندین مراسم مهم از جمله رژهی تعطیلات و یک شام خیریه که در ملک سیوانا برگزار شده بود، شرکت کردند.
مدت خیلی زیادی از این جریان نگذشته بود که برادر زن اَدِم یعنی اوزیریس، با تمساح کم حرفی به نام «سوبک» دوست شد. او سوبک را با خود به کانداک برد. بعد از این جریان، سوبک تبدیل به بخشی از «خانواده مارول سیاه» شد. پیش از این، این خانواده تنها سه عضو (بلک اَدِم، آیزیس و اوزیریس) را در خود جا داده بود. با این حال، حضور سوبک به نوعی باعث لغو شدن این خانواده شد. مدت خیلی کوتاهی بعد از این جریان بلک اَدِم متوجه شد که سوبک در واقع چهارمین اسب سوار آخرالزمان، یعنی همان «قحطی» (Famine) است. سوبک با حضور خود موج عظیمی از پژمردگی و نابودی را در سرتاسر کانداک به وجود آورد که در نهایت باعث کشته شدن آیزیس شد. سوبک همچنین بعد از مدتی مخالف اوزیریس شد، به طرز وحشیانهای با گاز خود او را نصف کرد و بقیه را هم خورد. بلک اَدِم زمانی که به این ماجرا رسید که بدن بیجان و در حال مرگ آیزیس به روی زمین افتاده بود. آیزیس به عنوان حرفهای آخر و پیش از مرگ خود، از بلک اَدِم درخواست کرد از تمام افرادی که این تراژدی مصیبتبار را به کانداک آوردند، انتقام بگیرد.
اَدِم بعد از شنیدن حرفهای آیزیس به سوبک حمله کرد و با بیش از حد باز کردن فک او، این موجود وحشی را کشت. بعد از کشتن سوبک، اَدِم به سراغ اولین اسب سوار یعنی مرگ که در سرزمین «بایالیا» حضور داشت، رفت و وارد یک مبارزه بسیار بزرگ با او شد. با این حال، تشنگی بلک اَدِم برای انتقام، تنها با کشتن هر چهار اسب سوار آخرالزمان از بین نرفت و حرص او را برطرف نکرد. او از عصبانیت بسیار زیاد مبارزهای علیه کل کشور به راه انداخت و همهی زنان، مردان و بچههایی را که در سرزمین بایالیا حضور داشتند کشت و زمین این کشور را نابود کرد. همین قتل عامی که بلک اَدِم انجام داد، باعث شد تا مرگ، دوباره قدرتهایش را بهدست بیاورد. او آنقدر قوی شد که فکر میکرد میتواند بلک اَدِم را در مبارزه جدیدی شکست بدهد و از پا دربیارود. با این حال خیلی زود متوجه شد که کاملا در اشتباه است.
- جنگ جهانی سوم:
بلک اَدِم همچنان فعالیتهای نابودگرانهی خود را ادامه میداد و این روند خرابی سرتاسر دنیا را در احاطهی خود قرار داده بود. در آن زمان نقطهای در دنیا و سرزمینی پیدا نمیشد که از بلک اَدِم و خرابیهایی که به وجود میآورد، در ترس و وحشت نباشد. هدف بعدی او، کشور بزرگ و پهناوری مانند چین بود. بلک اَدِم تصور میکرد که کشور چین، تامین کننده اصلی نیازهای مالی آزمایشهایی است که در جزیرهی «Oolong» انجام میشود؛ آزمایشهایی که به وجود آمدن چهار اسب سوار را به دنبال داشت و بلک اَدِم به این جریان و کشور چین مشکوک شده بود. به دنبال همین اتفاق، گروه ابرقهرمانی چینیها به نام «Great Ten» به میدان مبارزه آمدند تا بلک اَدِم را متوقف کنند اما آنها هم متوجه شدند که ناکارآمد هستند و در برابر قدرت بلک اَدِم توان مبارزه ندارند. دولت چین به سرعت اعلامیهای صادر کرد مبنی بر اینکه هیچ کشور دیگری نباید در امور کشور چین دخالت کند، حتی به خاطر منفعت خودشان. چنین اقدامی میتوانست به عنوان یک عمل برای راه اندازی یک جنگ تفسیر شود و در مقابل چین مجبور بود تا از سلاحهای هستهای خود استفاده کند.
اگرچه پیش از این ادم هم یک شخصیت بد و برخی اوقات یک شخصیت خوب به حساب میآمد اما انگار قتل و مرگ آیزیس باعث شد که حرص و عصبانیت بیش از اندازهی او فعال شود و نابودیای در کل دنیا به راه بیاندازد
بعد از این جریان، گروهی از قهرمانان مختلف که توسط تیم جامعه عدالت آمریکا هدایت میشدند، یک استحکام ساحلی و خط دفاعی در مرزهای کشور چین به وجود آوردند. خیلی از این قهرمانان دوست داشتند که اخطار دولت چین را نادیده بگیرند و به مبارزه با بلک اَدِم بروند اما آنها این خواستهی خود را عملی نکردند و احتیاط پیشه کردند تا با انجام یک اقدام نامناسب، باعث بدتر شدن جنگ نشوند و یک جنگ بزرگتر را به وجود نیاورند.
زمانی که بلک اَدِم گروه قهرمانی چینی «Great Ten» را شکست داد، دولت این کشور از کشورهای دیگر درخواست کمک کرد. بعد از اعلام این درخواست، دهها تن از ابرقهرمانان، مانند جامعه عدالت آمریکا، دووم پاترول و تایتانهای نوجوان مبارزهای علیه بلک اَدِم را به راه انداختند اما خشم و عصبانیت او آنقدر شدید بود که به نظر میرسید هیچ چیزی جلودار او نیست و هیچکس نمیتواند او را متوقف کند. عضو سابق تیم تایتانهای نوجوان به نام «ترا» یکی از تلفاتی بود که این مبارزهی عظیم در پی داشت. بلک اَدِم با مشت محکم و پرقدرتی که به سینهی ترا زد، باعث کشته شدن او شد. یکی دیگر از اعضای تیم تایتانهای نوجوان یعنی «فرانکشتاین جوان» (Young Frankenstein) هم به خاطر خشم بهشدت زیاد بلک اَدِم، از بین رفت.
کاپیتان مارول از خدایان باستان مصری درخواست کرد که قدرتهای بلک اَدِم را از او بگیرند اما این خدایان درخواست کاپیتان مارول را رد کردند. در واقع، این خدایان باستان حتی از اقدامات و اعمال بلک اَدِم هم حمایت میکردند. بعد از اینکه مارول از خدایان مصری ناامید شد، به دنبال کمک از سمت جامعه عرفانی بود. او با شخصیت «زاتانا» تشکیل تیم داد تا با قدرت هرچه تمامتر به سراغ بلک اَدِم بروند و یک بار برای همیشه، او را شکست دهند.
کاپیتان مارول و اَدِم با یکدیگر وارد مبارزه شدند و در حین مبارزه، مارول کلمه جادویی «شزم» را به زبان آورد و با این کار رعد و برق عرفانی و مرموزی را فراخواند که به آنها قدرتهایشان را اعطا میکرد. مارول با نبوغش این رعد و برق را به سمت بلک اَدِم هدایت کرد و او را محبور کرد تا دوباره به همان تث-اَدِم فانی تبدیل شود. همچنین کاپیتان مارول از طریق طلسم زاتانا توانست کلمه جادویی را عوض کند تا تث-اَدِم دیگر نتواند به شخصیت شرور بلک اَدِم بازگردد و همان انسان فانی باقی بماند
همینطور که این جنگ و مبارزه به پایان خود نزدیک میشد، تث-اَدِم از عدالت فرار کرد و بهسرعت به سمت سرزمین خود یعنی کانداک رفت. آخرین باری که این شخصیت دیده شد مربوط به زمانی است که او به صورت سرگردان و ناشناس، خیابانهای شیروتا را میچرخید. تث-اَدِم بهشدت در تلاش بود تا نام کلمه جادویی جدید را متوجه شود و به واسطه این کلمه بتواند قدرتهای خود را دوباره بازگرداند.
- بلک اَدِم: دوران تاریک
تث-اَدِم که هنوز ناتوان و بدون هیچگونه قدرتی بود، به خدمتکارانی که هنوز به او وفادار بودند دستور داد تا با قدرت هرچه تمامتر و خشونت هرچه بیشتر به صورت او ضربه وارد کنند. تث-اَدِم قصد داشت با این کار، ظاهر فیزیکی خود را تغییر دهد. تث-اَدِم که بعد از این کار به خواستهی خود رسید، گروه را به سمت کانداک هدایت کرد تا استخوانهای آزیس را برای او جمع آوری کنند. از طرف دیگر جامعه عدالت آمریکا هم در سرزمین بایالیا به سر میبردند و به دنبال او میگشتند. زمانی که اَدِم و افرادش در حال ترک کردن بارگاه آیزیس و اوزیریس بودند، مورد حمله سربازان ناشناسی (از جمله افرادی که به دنبال سث-اَدِم میگشتند) قرار گرفتند. پیروان و افراد اَدِم جان خود را فدا کردند تا او بتواند با باقی ماندهی همسر خود از آنجا فرار کند. اَدِم از آنجا فرار کرد و به سمت هیمالیای یخ زده سفر کرد. در آنجا، زمانی که غذایشان ته کشیده بود و دیگر چیزی برای خوردن وجود نداشت، اَدِم جسد آخرین مامور باقی ماندهاش را خورد. در نهایت تث-اَدِم به یک غار مخفی رسید و با استفاده از گودال لازاروس توانست آیزیس را باری دیگر احیا کند.
بعد از اینکه اَدِم توانست همسر خود را باری دیگر زنده کند، متوجه شد که او تنها یک جسم مردهی فاسد است که حالا دوباره حرکت میکند. بعد از متوجه شدن این حقیقت، اَدِم مجبور شد تا او را بکشد. او استخوانهای آیزیس را برداشت و راهی سفر شد تا باقی ماندهی همسرش را به «برج سرنوشت» ببرد. او از یک بخش کوچک از «سنگ ابدیت» استفاده کرد تا محل دقیق برج سرنوشت را متوجه شود و به همین طریق وارد برج شد. او انتظار داشت تا در این برج، شخصیت «دکتر فیت» را پیدا کند. اَدِم قصد داشت تا با کمک دکتر فیت بتواند شیء سنگ طلسم آیزیس را پس بگیرد. اَدِم بعد از وارد شدن به برج، با تعجب متوجه شد که دکتر در آنجا حضور ندارد و شخصیت «فیلیکس فاسِت» به همراه «نرون» در آنجا زندانی هستند؛ آن هم به خاطر طلسمی که توسط «رالف دیبنی» مرحوم قرار داده شده بود. ظاهرا نرون توانست راهی برای فرار خود پیدا کند و از آنجا فرار کرده بود. فاسِت برای اینکه بتواند آزادی خود را بهدست بیاورد با تث-اَدِم متحد شود. قرار بر این شد که فاسِت به اَدِم کمک کند و طلسمی را انجام دهد تا جادوی باقی مانده از استخوانهای آیزیس به بدن اَدِم منتقل شود. همین موضوع به اَدِم کمک میکرد تا دوباره بتواند تبدیل به بلک اَدِم شود.
در مدت زمان بازیابی اولین قسمت از طلسم، تث-اَدِم با شخصیت هاوکمن روبهرو شد. این دو شخصیت وارد یک مبارزه بسیار خشن، آن هم در آسمان شدند، هاوکمن در طی این مبارزه دچار یک آسیب بسیار جدی شد. بعد از این مبارز، لیگ عدالت از محل دقیق تث-اَدِم و همچنین مبارزه او با هاوکمن مطلع شد. اعضای تیم به سرعت گرد هم آمدند و عملیات پیدا کردن بلک اَدِم را آغاز کردند. در همین حین، زمانی که تث-اَدِم در کنار یک رودخانه مشغول استراحت و فکر کردن درباره ماموریت بازگرداندن همسرش بود، مورد حمله اعضای همان سازمانی قرار گرفت که در قسمت اول همین سری کتاب کمیک هم مورد حمله قرار گرفته بود. او در طی این مبارزه، بهشدت مجروح شد. با این حال، او آنقدر در بدنش قدرت باقی مانده بود که کلمه جادویی «آیزیس» را بر زبان آورد و تبدیل به بلک اَدِم شد. بعد از پایان یافتن این مبارزه، بلک اَدِم این قاتلین را که جراحت بسیار زیادی هم برداشته بودند به همانجایی که از آن آمده بودند بازگرداند و خودش هم بهسرعت به بیمارستان رفت تا برای آسیبهایش تحت درمان قرار بگیرد.
بعد از اینکه او این بیمارستان را ترک کرد، دکترهایی که جان تث-اَدِم را نجات داده بودند، توسط همان قاتلین مورد حمله قرار گرفتند. تث-اَدِم که متوجه این حمله شد و شاهد اتفاقات بود، در این مبارزه مداخله کرد، جان دو تن از پزشکان را نجات داد و دو تن از قاتلین را به اسارت گرفت. بعد از اینکه اَدِم از این قاتلان اطلاعات مورد نظرش را گرفت، هر دو قاتلی که دزدیده بود را به قتل رساند؛ یکی را به وسیله اصابت رعد و برق و دیگری را با پرواز و پریدن به ترموسفر. از آنجایی که اعضای تیم لیگ عدالت همچنان به دنبال تث-اَدِم بودند، به عنوان بخشی از عملیات خود، با دو دکتری که بازمانده این حمله بودند صحبت کردند. آنها بعد از این صحبت، متوجه رفتار قهرمانانه اَدِم که این دو دکتر را از دست قاتلان نجات داده بود، شدند. این موضوع به نوعی شخصیت ضد قهرمانی تث-اَدِم را توسعه میداد زیرا این حرکت اولین اقدام قهرمانانه اَدِم، از زمان جریانات جنگ جهانی سوم محسوب میشد.
با اینکه پیشبینی میشد که این مینی سری در قسمت هشتم به پایان برسد، اما برخلاف انتظار داستان در قسمت ششم به پایان رسید. در این برهه زمانی، بلک اَدِم به شهر فاسِت رسید و به طور اتفاقی متوجه شد که کلمه جادویی جدید کاپیتان مارول که در خط داستانی «52» تغییر یافته بود، در واقع « Chocolate Egg Cream» است. حالا که او دیگر قدرتهای اصلی خود را باری دیگر بهدست آورده بود، به برج سرنوشت یا فیت پرواز کرد و با فاسِت روبهرو شد. فاسِت تلاش کرد تا آزیس را دوباره احیا کند اما در این کار شکست خورد و استخوانهای آیزیس کف زمین افتاد. فاسِت برای این اتفاق بلک اَدِم را سرزنش کرد و گفت که او قدرتهای آیزیس خیلی به کار برده است. بلک اَدِم که از این اتفاق خیلی ناراحت شده بود پرواز کرد و به شهر گاتهام رفت. بعد از مدت کوتاهی مشخص شد استخوانهایی که فاسِت به بلک اَدِم نشان داده بود، به رالف دیبنی تعلق داشت و فاسِت با موفقیت آیزیس را احیا کرده بود. از آنجایی که فاسِت دیگر آیزیس را تحت کنترل خود داشت، با کمک قدرتهای او توانست برج را ترک کند.
- شمارش معکوس:
اَدِم در این برهه زمانی، بعد از وارد شدن به شهر گاتهام، به طور مخفیانه در سفارت کانداک که در همین شهر قرار داشت و دیگر متروکه شده بود، ساکن شد. مری مارول در این سفارت به تث-اَدِم برخورد کرد و متوجه شد که او چندین تن دیگر که از بخت بدشان قصد راه یافتن به این ساختمان را داشتند، کشته است. به نظر میرسید که اَدِم بهشدت از دست مری عصبانی است اما در عوض، با بیان کردن کلمه «شزم»، او تمامی قدرتهای خود (از جمله قدرتهایی که او از آیزیس گرفته بود) را به مری انتقال داد. پیش از آنکه این دو از یکدیگر جدا شوند، اَدِم به مری گفت که به بیلی بگوید، «او متاسف است». حالا که اَدِم قدرتهایش را به مری انتقال داده، خودش دیگر یک انسان معمولی فانی و بدون هیچگونه قدرتی به حساب میآید. او تصمیم گرفت که به این شکل زندگی کردن، بسیار بهتر از تحمل کردن بار مسئولیت بسیار بزرگی است که او مدت بسیار طولانی، به عنوان بلک اَدِم روی شانههای خود داشت.
بعد از گذشت مدتی که اَدِم قدرتهایش را به مری مارول بخشیده بود، مری به دنبال راهی میگشت تا به بتواند به همراه او، به خانواده جدید مارول سیاه بپیوندد. با این حال اَدِم این قضیه را نپذیرفت و به او صفتهای بچه و گستاخ را نسبت داد و در نهایت او را به طور کل، تنها رها کرد.
بعد از مدتی او زندگی خود را در معبد خانوادگیاش ادامه داد. او در تابوتش میخوابید و برای خانوادهی مردهی خود عزاداری میکرد. او اعلام کرد، تمام هدف و منظور او از انتقال قدرتش به مری مارول به این بود که معصومیت و پاکیای که او دارد، در نهایت مری را مجبور میکند که تسلیم شود و تمامی این قدرتها را دوباره به خودش بازگرداند. اما همه چیز تغییر کرد و طبق آن چیزی که اَدِم برنامه ریزی کرده بود پیش نرفت. او برای مدتی همچنان همین حالت عزاداری و سوگواری خود را حفظ کرد اما بعد از گذشت مدت زمانی متوجه یک گل خونی در این آرامگاه شد و باور داشت که این گل خونی نشانهای از همسرش آیزیس است.
- بحران نهایی:
بلک اَدِم در بحران نهایی هم حضور یافت. بلک اَدِم بخشی از گروه قهرمانهای باقی ماندهای بود که قصد داشتند در مقابل شخصیت شرور «دارک سید» بایستند و از اقدامات او در جهت تصرف کره زمین جلوگیری کنند (بلک اَدِم توسط کاپیتان مارول قانع شد تا به گروه مقاومت بپیوندد). بلک اَدِم با مری مارول مقابله کرد. مری مارول به سمت سوپر گرل رفت تا با او مبارزه کند اما بلک اَدِم میان مبارزه آنها مداخله کرد. در طی این مبارزه، اَدِم قصد کرد تا مری با به قتل برساند اما توسط کاپیتان مارول متوقف شد (مری در این خط داستانی تحت کنترل ذهنی دارک سید بود و خود واقعیاش را نمیشناخت). مری، بلک اَدِم را شکست داد و شروع به کتک زدن کاپیتان مارول کرد.
- جامعه عدالت آمریکا:
آیزیس بالاخره توانست با استفاده از قدرتهای خود راهی را پیدا کند که بتواند یک دنباله یا مسیر از گل درست کند و اَدِم را به جایی هدایت کند که فاسِت او را به عنوان یک زندانی، نگه داشته بود. بلک اَدِم بعد از دنبال کردن این مسیر پر از گل و پیدا کردن آیزیس و همچنین آزاد کردن او از دست فاسِت، به محل سنگ ابدیت رفت و با جادوگر جدیدی که تازه متولد شدهی این سنگ یعنی بیلی بتسون (به جای کاپیتان مارول، او تبدیل به جادوگر سنگ ابدیت یعنی مارول شده بود)، مبارزه کرد. بلک اَدِم دوباره از همان گردنبند دارای محفظهای استفاده کرد که در گذشته با کمک آیزیس، او را در آن زندانی کردند تا او را از قدرتهایش محروم کنند. آنها این کار را با استفاده از رعد و برق انجام دادند، این رعد و برق را به سمت مارول فرستادند و از این قدرتها استفاده کردند تا کنترل سنگ ابدیت را بهدست بیاورند.
آیزیس تصمیم داشت که از قدرت این سنگ استفاده کند و «سرتاسر زمین را از وجود تمامی انسانها و بشریت» پاک سازد. او این کار خود را یک عمل بسیار شیطانی و غیرقابل بازگشت میدید. بلک اَدِم و آیزیس توانستند مری مارول را قانع کنند که به جهاد آنها بپیوندد. مدت خیلی کمی بعد از این جریان، آنها توسط جامعه عدالت مورد حمله قرار گرفتند. اعضای این تیم به کمک بیلی بتسون که دیگر بیدفاع و بیقدرت شده بود آمده بودند. بیلی در آن زمان در تلاش بود تا فردی را احضار کند.
در طول این جنگ، مبارزه به سرزمین کانداک کشیده شد؛ جایی که مردم آن بازگشت بلک اَدِم را ستایش و تحسیم میکردند. با این حال، در طی این جریان، آیزیس چندین تن از پیروان را به قتل رساند و ادعا میکرد که این افراد توسط زمین فاسد و مخرب شده بودند. بلک اَدِم تلاش کرد تا از مردمانش دفاع کند و در طی همین جریان توسط مری و بیلی مورد حمله قرار گرفتند؛ کسی که در معرض قدرتهای مری قرار گرفته بود. در این برهه از زمان، جی گریک (کسی که قبلا توسط آیزیس به سمت سنگ ابدیت و مههای اطراف آن پرتاب شده بود) با روح پدر بیلی و جادوگری به نام شزم در صحنه ظاهر شد. این دو توسط «Rock of Finality»، جایی که او درون مجسمهای زندانی شده بود، بهبود یافتند. اَدِم با دیدن این اتفاقات و جریانات دیگر قانع شد که قدرتهایش را به شزم بازگرداند تا به این طریق شاید بتواند آیزیس را از فاسد و آلوده شدن نجات دهد. شزم هم که بهشدت از این موضوع که قهرمانانش از قدرتهایی که به آنها داده شده سوء استفاده کرده بودند، عصبانی شده بود، به نوبهی خود قدرتها را از آیزیس، بیلی و مری گرفت. بعد از انجام این کار، تث-اَدِم و همچنین آدریانا را به مجسمه تبدیل کرد. بعد از گذشت مدتی، یک شخصیت سایهای در یک رعد و برق ظاهر شد و اعلام کرد که شزم قهرمانان جدیدی به او داده تا با آنها بازی کند.
- تایتانها:
آخرین باری که بلک اَدِم دیده شد، مربوط به زمانی است که درون تالارهای اوزیریس به نام «هزارتو»، همچنان بدون هیچ قدرتی در یک مجسمه زندانی شده بود. این در حالی است که آیزیس توانست از مجسمه مخصوص خود فرار کند. او بعد از آزادی بالاخره به کانداک بازگشت و به عنوان ملکه این سرزمین بر تخت نشست. اوزیریس که دیگر احیا شده بود، مجسمهها را به همراه خود به سرزمین کانداک بازگردانده بود.
- عدالت (سال ۲۰۰۵ الی ۲۰۰۷):
بلک اَدِم در سری محدود لیگ عدالت حضور داشت. در این مجموعه، لکس لوثر و برینیاک هوش و منابع خود را با یکدیگر به اشتراک گذاشتند تا با کمک هم تبدیل به بزرگترین شخصیتهای شرور دنیا شوند. بلک اَدِم به طور مخفیانه مری و فردی فریمن را تعقیب کرد تا اینکه تونست مری را بگیرد و او را تهدید کند که اگر فردی تبدیل به کاپیتان مارول جونیور شود، او را میکشد. بعد از آن بلک اَدِم به همراه مری مارول و کاپیتان مارول جونیور که مغز آنها شست و شو داده شده بود، به کاپیتان مارول حمله کردند. در طی این مبارزه، اَدِم نمیتوانست نسبت به کاپیتان مارول برتری پیدا کند به همین دلیل مری را تهدید و او را مجبور کرد تا فانی شود و به روی زمین بیوفتد. کاپیتان مارول توانست مری را نجات دهد اما درست زمانی که او مری را از روی زمین برداشت، مری دوباره تبدیل به مارول شد و به بیلی حمله کرد. همین حملهی مری به برینیاک این فرصت را داد تا کنترل کاپیتان مارول را در دست بگیرد.
همانطور که میدانید، یک مجموعه کامل از قدرتهای مختلف توسط خدایان مصری باستان به بلک اَدِم اعطا شده است. حال اگر این قدرتها بیشتر از تواناییهای کاپیتان مارول نباشد، دقیقا با قدرتهای او تطابق دارد. اساسا، ویژگیها و قدرتهای ۶ خدای خاص مصری به او اعطا شده است. بلک اَدِم قوی، پر سرعت، محکم، نیرومند و خردمند است. او همچنین قدرت درونی این ۶ خدا را هم در درون خود دارد. این قدرتها به طور طبیعی هم جادویی و هم الهی هستند. جالب است بدانید، اگرچه این قدرتها به طور مستقیم از طرف خدایان به سمت بلک اَدِم میآیند و این همین خدایان هستند که مستقیما او را قدرتمند میکنند، اما این جادوگر شزم بود که در ابتدای کار، راه ارتباطی بین تث-اَدِم و شش خدای مصر باستان را فراهم کرده بود.
تمایز اصلی بین کاپیتان مارول و بلک ادم در این است که ادم از خدایان مصری قدرت میگیرد و کاپیتان مارول از خدایان یونانی که سه تن از آنها، نیمه فانی هستند
اینگونه به نظر میرسید که این خدایان اصلا تمایلی به رها کردن نماد و نشان خود ندارند این در حالی است که حامی جادویی بلک اَدِم به طرز واضح ترجیح داد که قدرتهای خود را از قهرمانش پس بگیرد. اگرچه در همان ابتدا این جادوگر توانست قدرتها را درون یک محفظه یا طلسم جابهجا کند، اما بعدها شاهد این بودیم که این موضوع هم نتوانست جلوی بلک اَدِم را برای دوباره بهدست آوردن آن، بگیرد.
تا حدودی اینگونه در نظر گرفته میشود که این دو شخصیت قدرت مشابهی دارند هرچند که ممکن است یکی از خدایان، قدرت بیشتری نسبت به دیگری داشته باشد. جالب است بدانید که سه مورد از خدایان حامی مارول یعنی سلیمان، آشیل و هرکول، در واقع نیمه فانی بودند. با توجه به اینکه خانوادهی بلک مارول زمان زیادی به طول نیانجامید، بلک اَدِم هم نتوانست همانند بیلی که قدرتش را با فردی به اشتراک گذاشت، با اعضای خانواده خود به اشتراک بگذارد. همین موضوع باعث میشود که او در اغلب شرایط، قدرتمندتر باشد. بنابراین تا حد زیادی میتوان گفت هر شاهکاری که توسط کاپیتان مارول به نمایش گذاشته میشود، حداقل یک بار این کار توسط بلک اَدِم انجام شده است. تث حتی در شکل فانی خود هم تواناییهای جالب توجهی از خود به نمایش گذاشته تا منبع الهامی برای پیروانش باشد. اَدِم پیش از اینکه تواناییهای خاص خود را بهدست بیاورد یک جنگجوی بسیار خوب به شمار میرفت. علاوه بر این، اَدِم چندین قرن بیشتر از بقیه موجودات ابرقدرت، با قدرتهای خود کار کرد و تجربه بسیار زیادی را بهدست آورده است. حال در این بخش ما قصد داریم به برخی از قدرتها و تواناییهای جادویی بلک اَدِم برویم و آنها را برای شما توضیح دهیم. چند مورد از قدرتها و تواناییهای بلک اَدِم عبارتند از:
قدرت خدایان مصری:
اَدِم با به زبان آوردن کلمه جادویی «شزم» میتواند به یک جسم جدید تبدیل شود و قدرتهایی را بهدست آورد که مستقیما از سمت خدایان مصری به او اعطا شده است.
- S برای استقامت «شو»: بلک اَدِم با استفاده از استقامت شو، میتواند انوع مختلفی از آسیبهای شدید جسمانی را تحمل کند و از آنجا جان سالم به در ببرد. علاوه بر این، جالب است بدانید که اَدِم برای زنده ماندن اصلا نیازی به غذا خوردن و نفس کشیدن ندارد و حتی بدون هیچ وسیلهی کمکیای میتواند در فضا زنده بماند. او میتواند بدون خوابیدن، غذا خوردن، آب و حتی هوا زنده بماند. اَدِم بهشدت در مقابل حملههای جادویی مقاوم است و کاملا خستگی ناپذیر محسوب میشود. حتی اگر فردی برای آسیب زدن به اَدِم گلوگهای از سنگ ابدیت درست کند، او میتواند بهسرعت گلوله را از بدن خود بیرون بکشد و در مدت زمان بسیار کوتاهی بهبود یابد. او در برههای از زمان توانست از رویداد بزرگ نجومی که به درون جمجمهاش منتقل شده بود، نجات پیدا کند. شو خدای مصری باد و هوا است. نام او به معنی «کسی که فراز میآورد» است.
- H برای سرعت «حرو»: بلک اَدِم با بهدست آوردن سرعت بسیار زیاد حرو میتواند با سرعت ماوراء صوتی حرکت کند و بهطور پیوسته در این سرعت ابرانسانی، بدود. بلک اَدِم به محض اینکه قصد کند، میتواند با استفاده از سرعت زیاد خود اوج بگیرد و پرواز کند. او همچنین دارای رفلکسهای ابرانسانی هم هست. او در اتمسفر میتواند حداقل با سرعت ۵۰۰ ماخ پرواز، حرکت و مبارزه کند. در فضا، او میتواند سرعتی بیش از سرعت نور داشته باشد. گفته شده که اَدِم توانسته در عرض ۵۰۰۰ سال از دورترین نقطهی کیهان، به زمین سفر کند در صورتی که فاصله این دو نقطه در حالت عادی ۱۵۶ میلیارد سال نوری است. حرو خدای مصری آسمان است و نماد پیروزی به حساب میآید.
- A برای قدرت «آمون»: بلک اَدِم در سطح فوقالعاده بالایی در زمینه قدرت ابرانسانی قرار دارد. همین موضوع او را تبدیل به یکی از قدرتمندترین انسانهای روی زمین کرده است. او میتواند به راحتی فولاد را خم کند، درون دیوارها مشت بکوبد و اشیاء فوقالعاده سنگین را بکشد یا بلند کند. قدرت بلک اَدِم به قدری است که او در حالتی که ضعیف شده، میتواند حداقل ۱۰۰ را بلند کند یا بکشد. او سوپرمن و کاپیتان مارول در یک سطح قدرتی قرار دارد. بلک اَدِم میتواند با یک دست، ناو هواپیمابر را که صدها هزار تن وزن دارد، به فاصله صدها مایل پرتاب کند. او در برههای از زمان توانست در برابر اجتماع گروه لیگ عدالت، جامعه عدالت و تایتانهای جوان مقاومت و ایستادگی کند؛ چیزی که نه سوپرمن و نه کاپیتان مارول قادر به انجام آن نیستند. آمون به عنوان پادشاه خدایان مصری شناخته میشود؛ خدای نیرومندی و «نفس زندگی».
- Z برای دانش و خرد «زحوتی»: بلک اَدِم دسترسی بسیار سریعی به سطح وسیعی از دانش بسیار زیاد و دانشمندانه دارد. خرد و دانش زحوتی همچنین به بلک اَدِم روشن بینی و بصیرت اعطا میکند. به علاوه در زمان نیاز، برای او مشاوره فراهم میکند و نظرات درست را به او انتقال میدهد. بلک اَدِم به واسطه قدرت زحوتی به حافظهای روشن و شفاف، تاکتیکهای مختلف جنگی و ریاضیات دست پیدا میکند. اَدِم در برهه زمانیهای مختلف نسبت به خدایان کاپیتان مارول ابراز بیاعتمادی کرده است. همچنین خدایان اَدِم، از اعمال خشونت آمیز او در «52» حمایت کردند در صورتی که این موضوع اصلا درباره خدایان کاپیتان مارول صدق نمیکند. حواسهای بلک اَدِم هم بهشدت تیز هستند البته به درجهی سوپرمن نمیرسند. زحوتی خدای مصری جادو و نوشتن است. قدرتهای جادویی زحوتی آنقدر قوی است که باعث شده کسانی که کتاب Book of Thoth مطالعه کردند، تبدیل به قدرتمندترین جادوگران دنیا شدهاند.
- A برای نیروی «آتون»: آتون رعد و برق جادویی را فراهم میکند که باعث تبدیل شدن اَدِم میشود. نیروی آتون علاوه بر اینکه شدت این قدرتهای جادویی را افزایش میدهد و باعث تبدیل شدن اَدِم به یک شخصیت با قدرتهای خداگونه میشود، توانایی فیزیکی دیگر او را هم افزیش میدهد و پیشرفته میکند. همچنین به او اجازه میدهد تا درون ابعاد مختلف و جهانهای متفاوت جابهجا شود. قدرت آتون، اَدِم را قادر به پرواز کردن میسازد. آتون خدای مصری خورشید است.
تلهپورت: جالب است بدانید که بلک اَدِم با استفاده از سنگ ابدیت میتواند تلهپورت هم بکند.
- M برای شجاعت «مهن»: این قدرت، فیزیکی و تا حدودی روانشناختی است. این قدرت به حد فوقالعاده زیادی به بلک اَدِم قدرت درونی میدهد. همچنین این قدرت بلک اَدِم را فنا نشدی میکند و باعث میشود که او در برابر هر آسیبی مصون باشد. او با این قدرت مهن، میتواند در برابر هر دستکاری روانی و هر نوع کنترل ذهنی، مقاومت کند.
بهبود سریع: بلک اَدِم با استفاده از رعد و برق خاصی میتواند زخمهای خود و دیگران را به سرعت بهبود ببخشد.
اراده مصمم و آهنین: مقدار باور نکردنیای از نیروی اراده در بلک اَدِم وجود دارد که به او اجازه میدهد تا استقامت بسیار زیاد و شانس و اقبال بیش از اندازه داشته باشد و در شرایطی که به ظاهر مغلوب نشدنی است، به هدفش برسد. همین قدرت به او توانایی مقاومت بسیار زیاد اعطا میکند تا در مقابل نفوذهای تلهپاتیگونه و کنترل ذهنی، نقشه دشمن را خنثی کند.
جاودانگی: تا زمانی که بلک اَدِم در حالت قدرتمند خود باقی بماند، سن او بالا نمیرود و قابل کشته شدن نیست.
قدرتهای دوران New 52:
جادوگر جادوی خود را به اَدِم و برادر زادهی خود منتقل کرد. در این صورت، زمانی که اَدِم کلمه شزم را بر زبان میآورد، تبدیل به یک قهرمان سحر و جادو میشد و قدرتهای بسیار زیادی را بهدست میآورد. چند مورد از قدرتهایی که بلک اَدِم بعد از تبدیل شدن بهدست میآورد، به شرح زیر است:
داشتن قدرت خدایی، او را تبدیل به انسان فوقالعاده قدرتمندی میکرد. بیشتر ابرانسانها، او را با سوپرمن یا اولترامن یکی میدانستند. در برههای از زمان، وقتی که او با سینسترو بود، ماه اصلی زمین را (حدود ۷۳۴۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تن بود) جابهجا کرد و به مدار بازگرداند؛ همین موضوع نشان داد که او قدرتی بیانتها دارد. به همین ترتیب تث-اَدِم بهراحتی میتواند وسایل نقلیه را بلند و پرتاب کند، اعضای بدن یک انسان بالغ را تکه تکه کند و در مبارزههایی که انواع وسایل تسلیحاتی مانند تانک و جیپهای نظامی استفاده میشود، بدون هیچ زحمتی پیروز شود. او در برههای از زمان، اولترامن و الکس لوثر که به صورت عرفانی قدرتمند شده بود، با یک ضربه مشت، شکست داد.
- آسیب ناپذیری ماوراء طبیعی:
بلک اَدِم میتوانست در مقابل ضربههای شخصیتهایی مانند شزم، اولترامن، الکس لوثر و سوپر وومن، بدون اینکه هیچگونه آسیبی ببیند، مقاومت کند. او میتوانست از ضربات گلوله جان سالم به در ببرد و در برابر ضربههای محکم شزم، بدون صدمه یا آسیب دیدگی جزئیای، سالم بماند.
- ادراک ماوراء طبیعی:
او میتوانست چیزهایی را که فقط موجودات جادویی میتوانستند ببینند یا بشنوند، ببیند و بشنود. او همچنین میتوانست با موجودات جادویی صحبت کند. او به همین سادگی توانست هفت گناه مرگبار را پیدا کند و میزبانهای فانی آنها را از دست این گناهان آزاد کند.
- نگهبانان ماوراء طبیعی:
درست همانند بیلی که نگهبان عرفانی سحر و جادو محسوب میشود، بلک اَدِم هم به سمت راهی کشیده شد تا انتقام کارهای اشتباهی که شخصیت «ایباک» شرور و افراد او انجام داده بودند را بگیرد. همچنین اَدِم وظیفه داشت تا هرکسی را که ملتهای سرتاسر جهان را مورد آزار و اذیت قرار میدهد، به سزای اعمال خود برساند.
- دستکاری رعد و برق جادویی:
بلک اَدِم میتواند از رعد و برق، به عنوان یک سلاح استفاده کند و آن را به طریقی انتقال دهد که به دشمن یا هدفش برخورد کند. او میتواند با دستها و انگشتانش رعد و برق جادویی به وجود بیاورد. با توجه به هزاران سال تجربهای که بلک اَدِم بهدست آورده، حالا دیگر او میتواند این رعد و برقها را بهتر از قبل کنترل کند. همانطور که عنوان شد او میتواند از این رعد و برق به عنوان یک سلاح استفاده کند تا باعث ترس و فرار دشمنانش شود، زبانهای جدید آنها را جذب کند و یاد بگیرد، گناهان میزبانهای فانی آنها را از بین ببرد و خاطرات آنها را بازگرداند. همچنین او میتواند با استفاده از رعد و برق، به جادوهای خود دست پیدا کند و تا حدودی آنها را تقویت سازد.
- سرعت ماوراء طبیعی:
رعد و برق جادویی جادوگر اَدِم را قادر میساخت تا سرعت بسیار زیادی پرواز کند. او میتوانست تمام مسیر مصر تا شهر فاسِت را با همین قدرت خود پرواز کند و قدم بزند. او میتواند به خوبی با افرادی مانند شزم، اولترامن، سوپر وومن و الکساندر لوثر مبارزه کند و آنها را شکست دهد. در طی خط داستانی Forever Evil، در حالی که اَدِم در خانه خود در کانداک بود، میتوانست تمام مسیر مصر تا آمریکا (حدود ۱۰۹۷۰ کیلومتر) را طی کند تا به اولترامن شیطانی برسد و با او به مبارزه بپردازد. تمامی این اتفاقات در کمتر از چند دقیقه اتفاق افتاد. حداکثر سرعت بلک اَدِم هنوز کاملا مشخص نیست.
تواناییها:
- مصر شناسی:
بلک اَدِم تاریخ و افسانه مصریها را میداند، اساطیر مصری را میشناسد و سحر و جادوی مصریها را هم از بر است.
- چند زبانی:
بلک اَدِم میتواند به چندین زبان مختلف مانند زبان مصر باستان، عربی، کانداکی و انگلیسی آمریکایی صحبت کند.
- مبارزه تن به تن (پیشرفته):
بلک اَدِم حتی بدون داشتن قدرتهای خاص خود، به عنوان یک مبارز بسیار ماهر به حساب میآید. او به طور مدام به عنوان یک مبارزی توصیف میشود که بارها و بارها خود را به عنوان یک فرد فوقالعاده ماهر ثابت کرده است؛ حتی پیش از اینکه قدرتهای شزم یا قدرت خدایان مصری به او اعطا شود هم این موضوع درباره او صحت داشت.
- رهبری:
روشهای سخت و دشوار او باعث شده که توانایی یک رهبری موثر را داشته باشد و به او اجازه داده شده که کشور خودش را رهبری کند. لازم به ذکر است که در مدت حکمرانی اَدِم، هیچگونه اختلاف عقیده و تفرقه جالب توجهی به وجود نیامده بود.
اسلحه و تجهیزات:
- سنگ طلسم آیزیس (سابق):
او در برههای از زمان قدرت الهه آیزیس را بهدست آورده بود. همین موضوع، بلک اَدِم را آنقدر قدرتمند کرد که در هیچ زمانی به این صورت نشده بود. او را قادر میساخت تا میزبان قدرتها و تواناییهای جدیدی باشد که خدایان خودش هیچگاه چنین قدرتهایی را به او اعطا نکرده بودند. از طریق همین سنگ عتیقه، اَدِم نه تنها تمامی قدرتهای گذشتهی خود را بهدست آورد، بلکه با درجهی جدید و فوقالعاده بالایی کامل شدند. همچنین اَدِم به واسطه این سنگ چندین قدرت جدید هم بهدست آورد.
- انگشتر لنترن زرد (دوران New 52):
اخیرا، در کتابهای کمیک سینسترو شاهد این هستیم که رهبر ارتش سینسترو در حال راهنمایی و کمک کردن بلک اَدِم است برای اینکه بتواند خودش را با قدرتهایش تطبیق دهد و کم کم، ترس بسیار بزرگی را درون افرادی که در اطرافش هستند، تزریق کند. حال نه تنها در این برهه زمانی بلک اَدِم در بالاترین درجه از قدرتهای خداگونهی خود قرار دارد، بلکه دیگر قدرت ترسناک ویران کنندهای در وجود خود دارد و میداند که ارتش لنترنهای زرد پشت او هستند.
نقطه ضعف:
- آسیب پذیری نسبت به سحر و جادو:
فقط جادوهای قدرتمند و قابل توجه میتوانند به بلک اَدِم آسیب برسانند، مانند تواناییهای عرفانی اسپکتر. اگرچه بلک اَدِم نسبت به بیشتر جادوها مقاوت است، اما درست همانند دیگر قهرمانان جادو، نسبت به جادوهای با قدرت و اندازهی بالا، آسیب پذیر میشود و این اندازه از جادو در همان لحظه میتواند به او آسیب برساند. فقط قدرتهای جادویی واقعی است که میتواند به او آسیب برساند و گفته شده که این قدرتها در وجود قهرمان جدید شزم وجود دارد.
- رعد و برق جادویی:
دقیقا همان رعد و برق جادویی که میتواند قدرت خدایان مصر باستان را به بلک اَدِم اعطا کند، همچنین این قابلیت را دارد که بلک اَدِم را باری دیگر به نسخه فانی که شکل تث-اَدِم جوان را دارد، تبدیل کند.
در انتها به انیمیشنها، فیلمها و بازیهایی اشاره میکنیم که شخصیت تث-اَدِم/بلک اَدِم در آن حضور داشت:
- انیمیشن Superman/Shazam!: Return of Black Adam محصول سال ۲۰۱۰ با صداپیشگی آرنولد وسلوو
- فیلم Shazam! محصول سال ۲۰۱۹ با بازی دواین «راک» جانسون
- انیمیشن سریالی Batman: The Brave and the Bold محصول سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ با صداپیشگی جان دیماجیو
- انیمیشن سریالی Young Justice محصول سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳
- بازی DC Universe Online محصول سال ۲۰۱۱ با صداپیشگی الکساندر برندون
- بازی Injustice Gods Among Us محصول سال ۲۰۱۳ با صداپیشگی جوئی نیبر
- بازی Injustice 2 محصول سال ۲۰۱۷ با با صداپیشگی جوئی نیبر
نظرات