ولوراین / Wolverine

معرفی شخصیت ولورین، جیمز هاولت

جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷ - ۱۸:۵۹
مطالعه 56 دقیقه
در این قسمت از سری مقالات معرفی شخصیت‌های کتاب‌های کمیک، به سراغ یکی از محبوب‌ترین عضو تیم مردان ایکس دنیای کمپانی مارول کامیکس یعنی جیمز هاولت یا ولورین می‌رویم.
تبلیغات

جیمز «لوگان» هاولت یک جهش یافته به حساب می‌آید که سالهای زیادی را زندگی کرده است. او در درون خود خشم یک حیوان و همچنین روح یک سامورایی را دارد. گذشته‌ی مرموز و اسرار آمیز این شخصیت با خون، جنگ و خیانت پر شده است. این کاراکتر دارای فاکتور بهبود بسیار سریع، حس‌های به‌شدت پیشرفته و پنجه‌های جمع شونده در هر دست و همچنین دارای اسکلتی با پوشش یک آلیاژ نشکن ساختگی با نام آدامانتیوم است. بدون شک می‌توان گفت که شخصیت ولورین، یک سلاح کامل است.

ولورین شک شخصیت خیالی و ساختگی است که در کتاب‌های کمیک آمریکایی که توسط کمپانی مارول کامیکس منتشر می‌شود، حضور دارد. او اکثر مواقع و بیشتر خط داستانی‌ها با تیم مردان ایکس در ارتباط است. او یک جهش یافته به حساب می‌آید که حس‌های قوی حیوانی، توانایی‌های فیزیکی بسیار پیشرفته، توانایی بازسازی بسیار قوی و توانایی‌های بسیار دیگری را دارد. ولورین در خط داستانی‌ها مختلف به عنوان یکی از اعضای تیم‌های متفاوت مانند مردان ایکس، «آلفا فایت» و همچنین انتقام جویان، به تصویر کشیده شده است.

این شخصیت برای اولین بار در قسمت ۱۸۰ سری کتاب کمیک The Incredible Hulk ظاهر شد اما حضور کوتاهی داشت. بعد از آن، باری دیگر در همین مجموعه و در قسمت ۱۸۱ آن، که در ماه نوامبر سال ۱۹۷۴ منتشر شده بود، ظاهر شد و نقش بسیار مهمی را در خط داستانی آن ایفا کرد. شخصیت ولورین توسط ویراستار کمپانی مارول یعنی رو توماس، نویسنده‌ای به نام لن واین و مدیر هنری مارول یعنی جان رومیتا خلق شد. با اینکه رومیتا این شخصیت را طراحی کرده بود اما هرب تریمپ اولین بار او را برای حضور در کتاب‌های کمیک به تصویر کشید. بعد از اینکه تیم مردان ایکس پس از یک جدایی دوباره به همین پیوستند، ما شاهد این بودیم که ولورین هم به جمع این گروه ابرقهرمانی اضافه شد؛ در این برهه زمانی، کریس کلیرمونت (نویسنده) و جان بایرن (نویسنده و هنرمند) نقش‌های بسیار مهم و تاثیرگذاری را در پیشرفت این کاراکتر ایفا کردند. فرانک میلر هم کمک بسیار زیادی به کریس کلیرمونت کرد و باعث شد که این شخصیت بتواند یک مجموعه اختصاصی ۴ قسمتی و کوچک به نام خود ثبت کند. این مجموعه از ماه سپتامبر تا دسامبر سال ۱۹۸۲ منتشر شد. در این مجموعه ما شاهد انتشار یکی از تکه کلام‌های معروف او هستیم: «من در کاری که انجام می‌دهم بهترین هستم اما کاری که من در آن بهترین هستم اصلا چیز خوبی نیست».

شخصیت لوگان یک بلک ویدو جوان را آموزش داده است

ولورین یکی از نمونه‌های ضدقهرمان‌های سرسختی است که بعد از جنگ ویتنام، در فرهنگ عامه آمریکایی حضور پیدا کردند. در اواخر دهه ۱۹۸۰، علاقه و تمایل بسیار زیاد او نسبت به استفاده از نیروهای مرگبار و همچنین طبیعت و ذات بسیار جدی او تبدیل به ویژگی‌های عادی و استانداردی برای خلق شخصیت‌های ضدقهرمانی بعدی کتاب‌های کمیک شد. در نتیجه، این شخصیت به‌شدت محبوب و مورد علاقه‌ی خوانندگان کمیک شد. زمانی که او در مجموعه‌های مردان ایکس حضور می‌یافت، بیشتر از هر کاراکتر دیگری مورد توجه قرار می‌گرفت. همین موضوع باعث شد که او از سال ۱۹۸۸ بتواند کتاب‌های کمیک اختصاصی خودش را داشته باشد؛ کتاب‌هایی که تا حد زیادی محبوب بودند. علاوه بر کتاب‌های کمیک، شخصیت ولورین به خاطر محبوبیت زیادی که داشت، در اکثر اقتباس‌های مردان ایکس از جمله انیمیشن‌های سریالی، بازی‌های ویدیویی و لایو اکشن‌های سینمایی مختلف ظاهر می‌شد. این شخصیت در بسیاری از لیست‌های تهیه شده از بهترین‌های کتاب‌های کمیک توانسته جایگاه بسیار بالایی را کسب کند. در سال ۲۰۰۸، مجله خبری ویزارد در لیست ۲۰۰ شخصیت برتر کتاب‌های کمیک خود، این کاراکتر را در رتبه اول قرار داد. بعد از آن، در سال ۲۰۰۸ مجله خبری امپایر در لیست بزرگترین شخصیت‌های کمیکی، این کاراکتر را در رتبه چهارم قرار داد. بعد از گذشت چند سال هم مجله خبری آی جی ان در سال ۲۰۱۱ در لیست ۱۰۰ قهرمان برتر کتاب‌های کمیک، این شخصیت را در جایگاه چهارم قرار داد.

wolverine - logan - ولورین - لوگان

مردی که با لقب ابرقهرمان در میان ما خوانندگان کمیک شناخته می‌شود، ولورین نام دارد. نام اصلی او جیمز هاولت است و در اواسط دهه ۱۸۸۰ در آلبرتا کشور کانادا متولد شد. او دومین فرزند الیزابت و جان هاولت سنیور به حساب می‌آمد؛ فرزندی که اغلب اوقات مریض بود. مادر جیمز تا حد زیادی بیمار بود به همین دلیل در اوایل دهه ۱۹۰۰ یک دختر ایرلندی جوان به نام «رز اوهارا» به ملک هاولت آورده شد تا دوستی برای جیمز جوان باشد و کارهای او را انجام دهد. این دو نفر با یکدیگر با پسری به نام «داگ» که فرزند نگهبان و سرایداری به نام «توماس لوگان» بود، دوست شدند. داگ تلاش می‌کرد تا ارتباط خوب و قوی‌ای با این دو نفر داشته باشد اما به خاطر خشم، بداخلاقی و سوءاستفاده‌هایی که پدرش داشت، او کم کم از شرایط و وضعیتی که در زندگی داشت، خشمگین و متنفر شد. این خشم آنقدر زیاد بود که یک روز او بدرفتاری عجیبی با رز کرد. همین موضوع باعث شد که جیمز جوان، این اتفاق را به پدرش گزارش دهد. این زنجیره‌ی اتفاقاتی که در آن زمان رخ داد، باعث شد که توماس لوگان از جایگاهی که به عنوان نگهبان داشت، اخراج شود.

شخصیت ولورین می‌تواند تنها از اسکلت خود، تمام بدنش را بازسازی کند و این موضوع هم به خاطر همان قراری است که با فرشته مرگ گذاشته بود تا هر بار که تا پای مرگ می‌رفت، باید با او مبارزه می‌کرد

در پی این اتفاق، او به سراغ الیزابت هاولت رفت و به‌شدت در تلاش بود تا او را قانع کند که با هم از آنجا فرار کنند. زمانی که این موضوع مشخص شد، درگیری‌ای بین آنها رخ داد که در نهایت منجر به کشته شدن جان هاولت شد. از آنجایی جیمز جوان زمانی که شاهد رخ دادن این اتفاقات و همچنین کشته شدن پدرش مقابل چشمانش بود، قدرت‌های درونی او هم آشکار شد. طولی نکشید که او از پشت، با استفاده از پنجه‌های خود، به توماس ضربه وارد کرد و او را کشت. او با همان پنجه‌ها، به داگ هم آسیب‌هایی وارد کرد اما خیلی زود غش کرد. او و رز از آن خانه فرار کردند و مجبور بودند که راهشان را در میان بیابان‌های خشن کانادایی هموار کنند تا خود را نجات دهند. در آن زمان جیمز جوان تقریبا در حالت روان‌گسیختگی کاتاتونی قرار داشت و رز مجبور بود که تا هر کاری که می‌تواند انجام دهد و مسیر جابه‌جایی خودشان را راحت کند. این در حالی بود که داگ به پلیس گفت که رز قاتل واقعی این جریانات است.

بعد از گذشت مدتی، آنها به یک معدن و راه زیرزمینی رسیدند. در آنجا، رز اطلاعات اشتباهی داد و با نام «لوگان»، جیمز جوان را خطاب قرار داد. کارگردان دیگر، به لوگان که دیگر احیا شده بود، نام مستعار «ولورین» را دادند؛ زیرا او علاقه‌ی زیادی به سخت کار کردن و کند و کاو بود. از آنجایی که جیمز با سختی زیاد کار می‌کرد و اخلاق کاری فوق‌العاده‌ای داشت، کارگران آن راه زیرزمینی خیلی زود او را در میان خودشان پذیرفتند. حال چیزی که آنها در این میان نمی‌دانستند، این بود که او در ساعات پایانی شب، وحشی می‌شد و به همراه گروهی از گرگ‌ها شروع به دویدن می‌کرد. بعد از گذشت مدت‌های طولانی، داگ بالاخره به آنجا رسید و توانست از آن برخوردی که چند سال پیش با لوگان داشت، جان سالم به در ببرد. او هنوز هم بعد از گذشت این سال‌ها، کینه‌ی بسیار بزرگی نسبت به لوگان داشت. لوگان دوست سابق خود را شناخت و چالش او را پذیرفت تا با هم وارد مبارزه شود؛ مبارزه‌ای که قرار بود در نهایت به مرگ ختم شود. با این حال، پیش از اینکه لوگان بتواند داگ را بکشد، رز سر رسید و تلاش کرد که آنها را از هم جدا کند. همین موضوع باعث شد که خود رز میان این نزاع و درگیری کشته شود. لوگان تا مدت‌ها برای از دست دادن رز، در تنهایی به گریه می‌پرداخت.

wolverine - logan - ولورین - لوگان

القاب و اسامی مستعار: جیمز هاولت، لوگان، مامور ده، اژدها سیاه، برادر اگزاویه، کاپیتان کانادا، کاپیتان ترور، دث، امیلیو گارا، آزمایش ایکس، مشت افسانه، مرد کلاه‌دار، جیم لوگان، جان لوگان، جهش #9601، پچ، پیتر ریچاردز، ریوولتو دلقک، اسلحه ایکس.

تیم‌ها: آلفا فلایت، انتقام جویان، اونجرز یونیتی اسکواد، اساسینز گیلد، سازمان سیا، کلن آکابا، قهرمانان کهکشان، طلوع نور سفید، دیفندرز، دپارتمان کی، چهار شگفت انگیز، هارد ۷، قلب‌های تاریکی، هرالدها، اسب سواران آپوکالیپس، هایدرا، آکادمی جین گری، گرگینه‌های مارول، زامبی‌های مارول، انتقام جویان جدید، مدافعان جدید، چهار شگفت انگیز جدید و غیره.

متحدان: اکسس، ادم کراون، ادم دستین، ادم وارلاک، مامور اسمیت، البرت، الکس، الکس پاور، الکس الترون، آمیکو کوبایاشی، اندره مکسر، انجل، انجل سالوادور، انی پارکر، انول، انارکی، ارچی کوریگن، آریا، آرکون، آرماگدون، آرمر، آرنو استارک، زن عمو می، ارورا، اوری کانر، ازاری، بدراک، بالیستیک، بندو سابورو، بانشی، بیس، بتمن، بیست و غیره.

دشمنان: ابومینیشن، آبراهام کورنیلیس، مرد جاذب، ادمینستریتور، آدولف هیتلر، آگاموتو، مامور هارت، مامور ایکس، احمد، آلبرت، آلدو فرو، اندره مورنت، اندریا وان استراکر، اندریاس وان استراکر، انجل، ایپ من، آپوکالیپس و غیره.

wolverine - logan - ولورین - لوگان

همانطور که بالاتر هم به آن اشاره شد، شخصیت ولورین توسط لن واین و هرب تریمپ خلق شد. او برای اولین بار به طور کامل، در قسمت ۱۸۱ ولوم اول سری کتاب کمیک The Incredible Hulk که در سال ۱۹۷۴ منتشر شده بود، حضور یافت. در آن برهه زمانی، محبوبیت کتاب‌های کمیک در کشور کانادا تا حد زیادی افزایش یافته بود به همین دلیل روی توماس به لن واین پیشنهاد داد که یک شخصیت کانادایی خلق کند و آن را در مجموعه هالکی که در آن زمان در حال کار کردن روی آن بود، قرار دهد. این دو نفر با کمک یکدیگر جزئیات مربوط به این شخصیت مانند نام او را مشخص کردند؛ آنها در زمان مشخص کردن اسم، به دو گزینه برخوردند: ۱- بَجِر و ۲- ولورین. در نهایت، براساس جزئیاتی که از این شخصیت مشخص شده بود، آنها تصمیم گرفتند که نام او را ولورین بگذارند. بعد از آن، جان رومیتا سنیور به تیم آورده شد تا طراحی‌های این شخصیت را انجام دهد.

می‌توان گفت که شخصیت ولورین هم به نوعی کریپتونایت خاص خودش را دارد؛ با این تفاوت که این کریپتونایت، کربونادیوم نام دارد

آنها یک بار دیگر برای مشخص شدن پایه و اساس او، از حیوان استفاده کردند؛ به همین دلیل او را تا حدودی با قدی کوتاه و چابک و قوی طراحی کردند. در ابتدا ماسک ولورین توسط گیل کین به اشتباه برای جلد قسمت اول سری کتاب کمیک Giant-Size X-Men طراحی شده بود اما دیو کاکرام (کسی که طراحی این کمیک را برعهده داشت)، تا حد زیادی از این تصویر خوشش آمد؛ به طوری که تصمیم گرفت از آن در طراحی‌های خودش، استفاده کند.

جان بایرن اولین هنرمندی بود که ولورین را برای اولین بار بدون ماسک طراحی کرد. در طی یکی از مصاحبه‌ها، جان بایرن عنوان کرد، پاول داماتو که در فیلم Slap Shot (اکران در سال ۱۹۷۷) ایفای نقش کرد، منبع الهام او برای به تصویر کشیدن شخصیت ولورین در مجموعه کمیک مردان ایکس به همراه کریس کلیرمونت بود. چند وقت اخیر، یک نسخه‌ی جایگزین و پیرتر شخصیت ولورین با نام «Old Man Logan» در دنیای کمیک ظاهر شده است. این شخصیت بعد از اینکه ولورین اصلی جان خود را از دست داد، به تیم مردان ایکس پیوست. شخصیت اولد من لوگان اولین بار در قسمت ۶۶ ولوم دوم سری کتاب کمیک Wolverine که در سال ۲۰۰۸ منتشر شده بود، ظاهر شد. این شخصیت در ۱۳۵۰۵ کتاب کمیک حضور داشته و در قسمت ۲۲۷ سری کتاب کمیک The Uncanny X-Men به نام The Belly Of The Beast!، قسمت ۴ سری کتاب کمیک The Infinity Gauntlet به نام Cosmic Battle on the Edge of the Universe و قسمت ۱۱ سری کتاب Marvel Super Heroes Secret Wars به نام ...And Dust to Dust! جان خود را از دست داده است.

wolverine - logan - ولورین - لوگان

در سال ۱۹۱۰، شخصیت لوگان به یک جامعه مرزی دیگر در کوه‌های راکی کانادا سفر کرد. او در آنها با یک زن جوان به نام «سیلور فاکس» آشنا شد؛ کسی که بعد از گذشت مدتی، به او دل بست. سیلور فاکس هم متعاقبا به لوگان علاقمند شد و آنها برای برهه زمانی خاصی، با یکدیگر خوشحال و شاد در جنگل زندگی کردند. در اواخر ماه می، ماهی که لوگان تصور می‌کرد تولدش در آن قرار دارد، شخصیتی به نام «سیبر توث» آنها را تعقیب کرد و در نهایت بعد از اینکه سیلور فاکس را به همراه ولورین دید، او را به قتل رساند؛ درست زمانی که لوگان توانست برای مدتی در صلح و آرامش زندگی کند. ولورین زمانی که عشق زندگی خود را در آن حالت ترسناک دید، به‌شدت عصبانی شد و با سیبر توث به مبارزه پرداخت اما نتوانست حریف خود را در این نبرد شکست دهد.

طولی نکشید که سیبر توث و یک شخصیت شنل‌پوش مرموز لوگانِ بی‌فکر و وحشی را فریب دادند و کاری کردند که او تمام ساکنان شهری را که در آن برهه زمانی در آن زندگی می‌کرد، به قتل برساند. بعدها، او توسط شرکت «The Hudson's Bay Company» به عنوان تاجر خز استخدام شد تا با هندی‌های بلک فوت معامله کند. در این برهه زمانی، او توانست یک موجود شیطانی به نام «Uncegila» را شکست دهد. این کار در نظر بلک فوت‌ها یک شاهکار به نظر می‌آمد. همین موضوع باعث شد که او تبدیل به مبارز بلک فوت شود و نام «Skunk-Bear» را بگیرد. بعد از گذشت مدت کمی، یک توطئه بسیار بزرگ و وسیع حول محور لوگان اتفاق افتاد؛ اتفاقی که باعث شد تا وجدان و اراده آزاد او را بگیرد و او را تبدیل به یک قاتل کامل و بی‌نقص کند. هر جایی که لوگان می‌رفت، سیبر توث یا یکی از هم‌دست‌های او هم درست در همان نزدیکی‌ها حضور داشتند تا از زندگی لوگان با خبر باشند.

  • جنگ جهانی اول:

در سال ۱۹۱۴، لوگان به اترش کانادا پیوست تا در جنگ جهانی حضور داشته باشد. در طی یک مبارزه‌ای که در بلژیک و در تاریخ ۲۲ آوریل سال ۱۹۱۵ افتاد می‌افتاد، لوگان برای اولین بار با فردی به نام «Lazaer» یا همان عزرائیل/فرشته مرگ، روبه‌رو شد و درست در همان لحظه، مبارزه‌ای بین آنها اتفاق افتاد. در این مبارزه Lazaer توانست برتری‌ای نسبت به لوگان به‌دست بیاورد و شمشیر خود را به درون لوگان فرو کند. با این حال، لوگان این شمشیر را از بدنش بیرون کشید و آن را درون بدن Lazaer کرد و او را شکست داد. درست از همان زمان، هر وقتی که لوگان به مرگ نزدیک می‌شد، مجبور بود باری دیگر با Lazaer مبارزه کند. لوگان با انجام این کار می‌توانست دوباره به قلمرو زنده‌ها بازگردد و از فاکتور بهبودی بسیار سریع خود استفاده کند تا سلامت کامل خود را به‌دست بیاورد.

wolverine - logan - ولورین - لوگان

زمانی که مقامات از توانایی‌ها و قدرت‌های لوگان آگاه شدند، نام او را در واحد ویژه‌ی ارتش کانادا نوشتند. اعضای این تیم ویژه که «The Devil's Brigade» نام داشت، وظیفه داشتند تا ماموریت‌های به‌شدت خطرناک و انتحاری را، زیر نظر و فرمان فردی به نام «سایلاس بر»، که فوق‌العاده قدرتمند بود و بعدا تبدیل به مزدوری به نام «سایبر» شد، در جنگ انجام دهند. بعد از یک نزاع و مشاجره، سایبر نامزد لوگان را به قتل رساند. در همین برهه زمانی و در نبرد خود با سایبر، لوگان تا حد زیادی آسیب دید و حتی یکی از چشمان خود را از دست داد اما توانست از آنجا فرار کند و خودش را نجات دهد. سایبر و سیبر توث، لوگان را تحت تقعیب قرار دادند. آنها بعد از اینکه لوگان را پیدا کردند، او را به جوخه برگرداندند. طولی نکشید که او ماموریت جدیدی را دریافت کرد و به «مادریپور» فرستاده شد.

  • بعد از جنگ جهانی اول:

در این برهه زمانی، لوگان به کشور چین سفر کرد. در آنجا، یک جنگ سالار به نام «Ogun» پیشنهادی را به او ارائه کرد تا خودش را در زمینه‌ی هنر جنگ، تعلیم دهد اما لوگان این پیشنهاد را رد کرد. در آن زمان، لوگان مردی به حساب می‌آمد که مدام در حال حرکت و جابه‌جایی بود. این بار، او خودش را در آمریکای جنوبی دید؛ جایی که او برای اولین بار در کنار «میستیک» شروع به دویدن کرد. قرار بر این بود که این دو، به وسیله‌ی شلیک گلوله اعدام شوند اما آنها توانست به کمک توانایی‌های ابرانسانی خود از آنجا فرار کنند و یک جامعه مجرمانه‌ی کوچک را برای خود شکل دهند. طولی نکشید که ولورین و میستیک بعد از مدتی به هم علاقمند شدند اما این رابطه‌ی عاشقانه عمر کمی داشت زیرا لوگان گزارش فعالیت‌های مجرمانه‌شان را به پلیس داد. بعد از انجام این کار، او به کانادا بازگشت و در برنامه «سلاح ایکس» شرکت کند.

  • جنگ جهانی دوم:

با اینکه در کل ولورین و کاپیتان آمریکا دوست و متحد به حساب می‌آیند، اما در یک خط داستانی خاص ولورین استخدام شده بود تا او را دستگیر کند

در طی جنگ جهانی دوم، لوگان در مادریپور با کاپیتان آمریکا و باکی بارنز متحد شد. کاپیتان آمریکا و باکی بارنز از ماهیت و ذات جهش یافتگی او خبر نداشتند و تنها تصور می‌کردند که او آدم فوق‌العاده خوش شانسی است. به همین دلیل، نام «لاکی جیمز» را به او داده بودند. یکی از ماموریت‌های مهم آنها در آن زمان این بود که «ناتاشا رومانوف» را نجات دهند زیرا قرار بود این کودک کوچک توسط «The Hand» شستشوی مغزی داده شود و در نهایت از او یک قاتل حرفه‌ای دربیاید. «بارون ولف گنگ وان استراکر» هم در این جریان حضور داشت. او باعث شد که توجه کاپیتان آمریکا و همچنین باکی بارنز نسبت به سازمان فاشیستی هایدرا جلب شود. در طی این برهه زمانی، «سراف»، که محافظت سرزمین مادریپور و همچنین عشق سابق ولورین محسوب می‌شد، توسط سیبر توث به قتل رسید. به احتمال زیاد، این دستور از طرف موجود عجیب و غریبی به نام «Romulus» به سیبر توث داده شده بود. اما تا چند سال بعد، هیچکس این شخصیت را نمی‌شناخت و هیچ حقیقتی در رابطه با او را نمی‌دانست. لوگان تصمیم گرفت که به طور رسمی درگیر جنگ شود. به همین دلیل، نام او در لیست اعضای نیروی مسلح نوشته شد و او به یکی از بخش‌های ویژه‌ی این ارتش پیوست تا کاری در جهت دفاع از کشورش انجام دهد. در همین گردان بود که او برای اولین بار با فردی به نام «بلاد اسکریم» برخورد کرد؛ یک موجود جاودانه با قدرت‌ها و ویژگی‌هایی شبیه به یک موجود خون آشامی. او در چندین ماموریت مختلف به مبارزه و جنگ پرداخت و خیلی زود نامی را به عنوان یکی از بهترین سرباز‌های این بخش، برای خود دست و پا کرد. در همین برهه زمانی بود که او به علاقه‌ی خود نسبت به زندگی در ژاپن و همچنین آموزش دیدن به عنوان یک سامورایی، پایان داد.

  • بعد از جنگ:

بعد از جنگ جهانی دوم، لوگان به کشور ژاپن بازگشت و پیشنهاد اوگان را در جهت آموزش دادنش، به یاد آورد. خیلی زود، عشق عمیقی نسبت به کشور ژاپن در وجود لوگان به وجود آمد؛ به خصوص در زمینه‌ی فرهنگ سامورایی و همچنین راه و رسم بوشیدو. همین موضوع باعث شد که او تصمیم گرفت تا در ژاپن بماند و تا حدودی در آنجا مفید عمل کند. دوره‌ی آموزشی او به پایان رسید و بعد از آن، او تصمیم گرفت که سرتاسر این کشور را سفر کند تا اینکه با زن زیبایی به نام «ایتسو» آشنا شد؛ کسی که خیلی زود، جیمز با او تشکیل خانواده داد. با این حال، سرنوشت و زندگی لوگان به گونه‌ای نبود که او بتواند لحظه‌ای آرامش داشته باشد. بعد از اینکه او به طور کاملا تصادفی یک مرد را در طی یک فاجعه کشت، به خانه خود بازگشت و ایتسو را مرده پیدا کرد؛ این در حالی بود که ثمره ازدواجشان توسط رامیولس دزدیده شده بود. از آنجایی که لوگان دیگر هیچ چیزی در ژاپن نداشت که برای آن در آنجا بماند، باری دیگر به کشور کانادا بازگشت و به برنامه اسلحه ایکس پیوست. در همین برهه زمانی بود که او توانست نشانه‌ی خاص خود یعنی همان اسکلت آدامانتیوم را به‌دست بیاورد. با این حال، او پیش از اینکه به تیم آلفا فایت بپیوندد، به خاطر سختی‌هایی که در این آزمایش تحمل کرده بود، حافظه خود را از دست داد. او بعد از پیوستن به این تیم، برای اولین بار با هالک درگیر شد.

  • تیم ایکس:

لوگان بعد از اینکه دوباره به کانادا بازگشت، برای یک سازمان دولتی زیرزمینی آمریکایی، درخواست کار داد تا بتواند به عنوان یکی از ماموران ویژه‌ی آنها استخدام شود. در کمال تعجب، لوگان متوجه می‌شود که دشمن خونین و همیشگی او یعنی سیبر توث هم دقیقا برای همین جایگاه شغلی، درخواست داده است. در همان سازمان مبارزه‌ی بین این دو آغاز شد و حتی در میان اتاق‌های مختلف آن هم ادامه داشت اما در نهایت هر دوی آنها تسلیم شدند و مبارزه را متوقف کردند. درست در همان برهه زمانی بود که آنها متوجه شدند، جایی که آنها آمده بودند تنها یک سازمان معمولی و عادی نیست. در همان جا، ماموران این سازمان حافظه‌ی لوگان و سیبر توث را پاک کردند و خاطرات اشتباهی را در ذهن آنها کار گذاشتند. تقریبا همه چیز، به جز زمانی که لوگان در کشور ژاپن زندگی می‌کرد، برای او یک راز کامل بود و لوگان اصلا معنی آنها را متوجه نمی‌شد. او همچنین هیچ خاطره‌ای را از مبارزه‌های قبلی خود با سیبر توث به یاد نمی‌آورد. آنها در چندین ماموریت مختلف در کنار یکدیگر به مبارزه پرداختند. آنها در کنار خودشان دو هم‌تیمی دیگر به نام‌های «مَوِریک» و «جان ریث» هم داشتند. در طی یکی از همین ماموریت‌ها بود که لوگان برای اولین بار با «امگا رد» روبه‌رو شد و با او به مبارزه پرداخت.

بعد از اغلب ماموریت‌ها، این سازمان اطلاعات و خاطرات اشتباهی را به لوگان و هم‌تیمی‌های دیگرش می‌داد. به همین دلیل، آنها یا آن ماموریت‌ها، هدفی که در ماموریت داشتند و کارهایی را که در آنها انجام داده بودند به طور کامل به یاد نمی‌آوردند، یا فقط بخشی از آن را فراموش می‌کردند. بعد از گذشت مدت زمانی، روش‌های وحشیانه‌ی سیبر توث دیگر بقیه اعضای تیم را عصبانی می‌کرد و آنها نسبت به راه‌های مبارزه‌ای او نفرت داشتند؛ همین موضوع باعث شد که بعد از گذشت مدت خیلی کمی، یک درگیری داخلی بین اعضای تیم به وجود آمد. بعد از این درگیری اعضای تیم از یکدیگر جدا شدند و در نهایت سیبر توث تصمیم گرفت که تیم را ترک کند. دیگر به نظر می‌رسید که ماموریت‌های لوگان برای تیم ایکس به پایان رسیده بود. اما مسیر بسیار طولانی زندگی او که پر از درد و رنج بود، تازه در بخش‌های ابتدایی خود قرار داشت.

wolverine - logan - ولورین - لوگان
  • اسلحه ایکس:

بعد از اینکه لوگان یک سری ماموریت را برای تیم ایکس انجام داد، باعث شد تا توجه برخی افراد خاص به سمت او جلب شود و تمایل داشتند که او را بیشتر بشناسند. لوگان در طی دوران کاری خود به عنوان یک مامور ویژه، توسط ماموران برنامه اسلحه ایکس (یا پلاس) دزدیده شد؛ یک برنامه مشترک بین کشور کانادا و ایالات متحده. او به یک تاسیسات که در جنگل‌های کانادایی قرار داشت، برده شد. در آنجا، او توسط «پروفسور تورتون»، «دکتر آبراهام کورنیلیس» و «کارول هاینز» مورد آزمایش قرار گرفت. پروفسور در طی همین آزمایش‌ها متوجه شد که لوگان در درون خود یک فاکتور بهبودی جهش یافته دارد و توانایی این را دارد که نصب و قرار دادن فلز آدامانتیوم در استخوان‌هایش را تحمل کند. زیرا این پروسه و روند کاری، می‌توانست هر فرد دیگری به غیر از او را بکشد. این سه نفر در تلاش بودند تا با انجام این کار، یک اسلحه زنده کامل را بسازند.

ولورین برای مدت زمانی با دسته‌ای از گرگ‌ها وقت خود را می‌گذراند. در یک خط داستانی، او به طور اتفاقی عشق زندگی خود را با پنجه‌هایش کشت

این پروسه کاری انجام شد و لوگان دیگر اسکلتی داشت که به طور کامل با یک فلز بسیار سخت پر شده بود. این فلز مخصوص، پنجه‌های او را تحت تاثیر خود قرار داده بود. او دیگر بعد از این پروسه، پنجه‌های فوق‌العاده تیز و برّنده‌ای داشت که می‌توانست با آنها هر چیزی را ببرد. لوگان در طی زمانی که در برنامه اسلحه ایکس بود، از طریق یک کلاه خاص کنترل می‌شد و به حد زیادی آرام شده بود. اعضای این برنامه، خاطرات اشتباه و غلطی را به او می‌دادند و تقریبا او را برای این برنامه، تبدیل به یک عروسک خیمه شب‌بازی کرده بودند. او حتی مجبور شده بود که مردم ساکن در یک شهر را به طور کامل به قتل برساند؛ آنها می‌خواستند با این کار مطمئن شوند که آیا لوگان هر ماموریتی را انجام می‌دهد یا خیر. توانایی‌های او، زیر ذره‌بین آزمایش قرار گرفته بود. در نهایت، لوگان با تلاش‌های بسیار توانست در مقابل این کنترل ذهنی مقاومت و از آن تاسیسات فرار کند (با کمک‌های وینتر سولجر). او که این اتفاقات ناگوار را به حد زیادی تحمل کرده بود، بیش از پیش به یک انسان خشمگین و تندخوی حیوانی تبدیل شد و تقریبا هر کسی را که مقابلش می‌ایستاد و راهش را سد می‌کرد، به قتل می‌رساند. با این حال، پروفسور کورنیلیس، کارول هاینز و «مالکوم کولکورد» در این ماجرا استثناء بودند. این سه نفر همچنان با گذر زمان و در طی سال‌های زیاد، برای لوگان دردسرهای مختلفی را ایجاد می‌کردند.

  • دپارتمان اچ:

لوگان بعد از اینکه از برنامه اسلحه ایکس فرار کرد، چندین ماه را در بیابان‌های کانادا گذراند تا اینکه توسط «جیمز هادسون» یا همان «گاردین» و همچنین «هدر هادسون» یا همان «ویندیکیتور» پیدا شد. این دو نفر، هر دو دانشمند و انسان‌های فوق‌العاده قدرتمندی بودند که برای یکی از بخش‌های یک سازمان کانادایی به نام دپارتمان اچ کار می‌کردند. لوگان خیلی زود به سلامت روانی سابق خود بازگشت. بعد از این اتفاق، او فعالیت‌های خود را در جهت کمک به دولت آغاز کرد (زمانی که او سلامت روانی خود را به‌دست آورد، دیگر خاطرات خیلی زیادی را از زمانی که در برنامه اسلحه ایکس و همچنین اتفاقاتی که پیش از آن رخ داده بود، به یاد نمی‌آورد). او در طی زمانی که در دپارتمان اچ حضور داشت، در چندین ماموریت مختلف شرکت و به آنها کمک کرد. اعضای این دپارتمان همچنین یک لباس و هویت مخفی به لوگان دادند؛ ولورین. برجسته‌ترین و مهم‌ترین ماموریت لوگان زمانی بود که او وظیفه داشت تا هالک شگفت‌انگیز را ردیابی و در نهایت او را مطیع کند. ردِ هالک در یکی از جنگل‌های کانادایی پیدا شد و به نظر می‌رسید که ولورین، بهترین گزینه و مامورین برای درگیر شدن با این «Green Goliath» است. او توسط اعضای دیگر دپارتمان اچ به نقطه‌ی خاص ماموریتی برده شد و خیلی زود توانست هالک را پیدا کند؛ هالک در آن زمان مشغول مبارزه با «وندیگو» بود.

wolverine - logan - ولورین - لوگان

ولورین با دیدن مبارزه‌ی آنها، به این نتیجه رسیده بود که مبارزه کردن با هر دوی آنها به صورت همزمان کار بسیار سخت و دشواری است به همین دلیل، در ابتدا وانمود کرد که در جبهه‌ی هالک قرار دارد و مبارزه‌ی خود را با وندیگو آغاز کرد. با این حال، درست زمانی که ولورین به همراه هالک توانست موجود مقابل خود را شکست دهد، مخالفت و نبرد خود را علیه هالک نشان داد. لوگان مبارزه‌ی بیرحمانه و وحشیانه‌ی خود را علیه این هیولای سبز آغاز کرد. آنها برای مدت زمان طولانی‌ای با یکدیگر مبارزه کردند اما در نهایت به نظر می‌رسید که آنها کاملا با هم هماهنگ هستند و در یک سطح قرار دارند. زمانی که این مبارزه بیشتر از حد عادی به طول انجامید، ولورین دستور جدید خود را دریافت کرد و باید ماموریت خود را رها می‌کرد و به هلیکوپتر بازمی‌گشت تا بتواند به دپارتمان اچ بازگردد. در طی این برهه زمانی، پروفسور چارلز اگزاویه در رابطه به ولورین و اینکه او یک جهش یافته است، خبردار شد به همین دلیل تصمیم گرفت که با دقت بیشتر و فاصله‌ی کمتری او را تحت نظر داشته باشد.

  • ولورین در مردان ایکس:

زمانی که پروفسور اگزاویه با دولت کانادا تماس گرفت و درخواست کرد که یک جلسه‌ی معارفه‌ی شخصی بین او و لوگان ترتیب دهند، ولورین برای اولین بار با مردان ایکس برخورد کرد و ملاقاتی را اگزاویه داشت. پروفسور ایکس، خیلی خوب و به طور کامل می‌دانست دپارتمان اچ در حال سوءاستفاده از لوگان هستند و تنها برای محقق کردن مقاصد خود از او استفاده می‌کنند. پروفسور همچنین می‌دانست که اختلافاتی بین ولورین و مافوق‌هایش وجود دارد به همین دلیل به او پیشنهاد کرد تا به عنوان یکی از اعضای جدید، به تیم مردان ایکس بپیوندد و از اعضای دپارتمان اچ جدا شود. مقام رسمی دپارتمان کاملا به این موضوع اعتراض کرد اما لوگان به سمت او حمله‌ور شد و پیشنهاد اگزاویه را مبنی بر پیوستن به مدرسه و همچنین تیم ابرقهرمانی او، پذیرفت. با اینکه لوگان اصلا از این موضوع خبر نداشت، اما اعضای دپارتمان اچ از قصد او را آزاد کردند و دستورات خاصی را در ناخودآگاه او قرار دادند تا لوگان، پروفسور اگزاویه را به قتل برساند. با اینکه لوگان نمی‌دانست، اما اگزاویه کاملا از این موضوع با خبر بود به همین دلیل به راحتی توانست این دستورات را از ذهن لوگان پاک کند. پروفسور قول داد که به لوگان کمک می‌کند تا او بتواند بخش‌های از دست داده‌ی حافظه‌اش را باری دیگر به‌دست بیاورد. با این حال، پروفسور در عوض از لوگان خواست تا در تیم مردان ایکس، نام‌نویسی کند.

wolverine - logan - ولورین - لوگان

لوگان به طور همزمان با چند عضو جدید دیگر که از سرتاسر دنیا جمع‌آوری شده بودند، مانند «نایت کراولر»، «بانشی»، «استورم»، «سان فایر»، «تاندر برد» و «کلوسوس»، به تیم ابرقهرمانی مردان ایکس پیوست. در آن زمان، فردی به نام اسکات سامرز یا همان «سایکلاپس» به عنوان رهبر این گروه انتخاب شده بود اما لوگان در همان ابتدا، با پا فراتر گذاشتن از اختیارات خود و همچنین زیر سوال بردن توانایی‌های سایکلاپس در جهت رهبری این تیم، باعث شد که بلافاصله مشکلاتی در رابطه‌ی کاری آنها به وجود بیاید. ماموریتی که برای انجام آن، لوگان و دیگر اعضای این گروه استخدام شده بودند و وظیفه‌ی انجام آن را داشتند، تلاش برای نجات اعضای تیم اصلی مردان ایکس بود. آنها در جزیره‌ای به نام «Krakoa» قرار داشتند. بعد از اینکه این ماموریت با موفقیت به پایان رسید، لوگان به همراه دیگر اعضای این نسخه جدید از تیم مردان ایکس، با اعضای تیم اصلی به مبارزه و نبرد پرداختند. در طی همین برهه زمانی، «وارن ورثینگتون سوم» یا همان انجل متوجه شد که لوگان، در حال صحبت کردن با یکی دیگر از اعضای تیم یعنی «جین گری» است و قصد داشت توجه او را به سمت خود جلب کند. انجل احساس می‌کرد که لوگان پا روی خط قرمزها گذاشته است به همین دلیل به سمت او حمله‌ور شد و تقریبا مبارزه‌ی دیگری بین این دو عضو ایکس من در حال آغاز شدن بود که جین گرین مداخله کرد. این اتفاق، آغازی برای تنش‌های طولانی مدت رابطه‌ی رمانتیک و احساسی بین لوگان و جین گری بود. با این حال، جین گری بعد از مدتی وارد یک رابطه احساسی با سایکلاپس شد و تا زمانی که در نهایت جان خود را از دست داد، نسبت به رابطه‌ی خود، متعهد باقی ماند.

  • مجموعه‌ی فینکس:

اینگونه گفته شده که کاراکتر ولورین در گذشته با پدر و مادر اسپایدرمن کار کرده است

در یکی از ماموریت‌های بعدی، ولورین و دیگر اعضای ایکس من، توسط «Sentinels» که به‌تازگی بازگشته بودند، دستگیر شدند؛ Sentinelها ربات‌هایی به حساب می‌آیند که هدف و ماموریت اصلی آنها، دستگیری یا به قتل رساندن جهش یافته‌ها است. این اسیرها به نقاط خارجی فضا برده شدند تا در یک ایستگاه فضایی زندانی شوند. با این حال، آنها توانستند از آن ایستگاه فضایی فرار کنند و با استفاده از یک کشتی فضایی، به زمین بازگردند. با این حال، وضعیت آنقدرها هم خوب پیش نرفت؛ طولی نکشید که این کشتی فضایی کم کم خراب و در حال پاشیدن بود به همین دلیل جین گری داوطلب شد که این جت فضایی را با هدایت کردن به زمین بازگرداند و خودش را در خطر قرار گرفتن در معرض اشعه‌های کیهانی قرار دهد. این کشتی فضایی در نهایت به سلامت به زمین رسید و در رودخانه‌ی هادسون فرود آمد. ولورین و بقیه اعضای تیم توانستند به‌سرعت از این کشتی در حال غرق شدن، بیرون بیایند و جان خود را نجات دهند اما از عاقبت زندگی جین می‌ترسیدند. با این حال، او توانست با یک حرکت بسیار فوق‌العاده و با استفاده از قدرت دور جنبی‌ای که داشت، خود را از درون آب نجات دهد و به نظر می‌رسید که از نو متولد شده است.

در آن زمان، تیم مردان ایکس پذیرفتند که این شخص، همان جین گری سابق خودشان است اما در واقع، او یک موجود کیهانی به نام «فینکس» بود. این موجود بدن، شخصیت و حتی خاطرات جین گری را کپی کرده بود تا با این کار بتواند جایگاه او را به‌دست بیاورد. جالب است بدانید که جین واقعی، به صورت بیهوش و در درون یک پیله، در اعماق رودخانه هادسون قرار داشت. بعد از این حادثه، اعضای تیم مردان ایکس و همچنین نسخه کپی جین، به همراه هم در ماموریت‌های مختلف زیادی حضور یافتند؛ ماموریت‌هایی مانند روبه‌رو شدن و همچنین شکست دادن پادشاه دیوانه‌ی امپراطوری Shi'ar به نام «دی کن»، زیرا او قصد داشت که یا بر تمام جهان حکم‌رانی کند یا به طور کل آن را از بین ببرد. در طی این ماموریت، مردان ایکس روی سطح ماهِ زمین، با گارد سلطنتی امپراطوری Shi'ar مبارزه کردند. در طی این مبارزه، لوگان با یکی از اعضای این گارد سلطنتی به نام «فنگ» مبارزه کرد و او را شکست داد. بعد از این کار، از آنجایی که لباس خود پاره و خراب شده بود، تصمیم گرفت که لباس این نگهبان را برای مدت کوتاهی بر تن کند. مردان ایکس در نهایت توانستند Shi'ar را شکست دهند، دی کن را از سلطنت کنار بگذارند و خواهر امپراطور سقوط کرده یعنی «لیلاندرا» را به جای او، روی تخت سلطنت قرار دهند.

wolverine - logan - ولورین - لوگان

بعد از اینکه این تیم ماموریت خود را با موفقیت انجام دادند و به خانه بازگشتند، دوست سابق لوگان و همچنین هم‌تیمی گروه آلفا فلایت او یعنی گاردین، بدون هیچگونه اطلاع قبلی مقابل راه آنها سبز شد و درست همان زمان به اعضای تیم حمله کرد. او با این کار قصد داشت که لوگان را باری دیگر به کانادا بازگرداند و اصلا برای او مهم نبود که چه اتفاقاتی در این میان رخ دهد. با این حال، در پایان این ماجرا او توسط ایکس من شکست خورد و دست خالی به کانادا بازگردانده شد. گاردین از این هدف خود دست نکشید و باری دیگر تلاش کرد که لوگان را دستگیر کند و به کانادا بازگرداند اما این بار، از اعضای تیم آلفا فلایت درخواست کمک کرد. با این حال، ولورین یک بار دیگر از دست او فرار کرد و ترجیح داد که با همان تیم مردان ایکس بماند. اینگونه به نظر می‌رسید، اصلا برای او مهم نیست که دولت کانادا به او نیاز دارد. در طی این برهه زمانی، وضعیت لوگان نسبت به قبل کمی تغییر کرد و توانست کم کم رابطه‌ی شخصی و نزدیک خود را با هم‌تیمی‌های خود بیشتر از قبل کند؛ هم‌تیمی‌هایی که به نظر او، غیرمعمول می‌آمدند. لوگان بیشتر از هر عضو دیگری، با کلوسوس، استورم و نایت کراولر صمیمی شد.

ولورین می‌توان مدت زمان طولانی‌ای نفس خود را نگه دارد و آن را حبس کند. همچنین او درد آن آسیب‌هایی را که سال‌های قبل به او وارد شده، حس می‌کند

اینگونه به نظر می‌رسد که لوگان حتی در تلاش است تا رابطه‌ی دوستانه‌ی خود را با اگزاویه قوی‌تر از قبل بکند زیرا او بارها و بارها دیده بود که اگزاویه زیر بار حرف زور نمی‌رود و اگر لازم باشد، با شخصیت‌های قدرتمند هم درگیر می‌شود. با این حال، لوگان هنوز هم اگزاویه را اذیت می‌کرد زیرا اصرار داشت تا به جای گفتن «پروفسور اگزاویه» یا حتی یک اسم صمیمی‌تر مانند «چارلز»، او را با نام‌های مستعاری مانند «چاک» و «چارلی» صدا کند. از طرف دیگر، رابطه‌ی او با جین همچنان در یک تنگنای بد قرار داشت و او در این مورد نمی‌توانست پیشرفتی کند زیرا جین همچنان نسبت به رابطه‌اش با سایکلاپس متعهد بود. در طی این برهه زمانی، لوگان و مردان ایکس با تهدید‌های بسیار زیاد و متعددی روبه‌رو شدند. در یکی از این ماموریت‌ها، آنها به ژاپن سفر کردند. در آنها لوگان با یک زن جوان ژاپنی به نام «ماریکو یاشیدا» ملاقات کرد و خیلی زود عاشق او شد. همین موضوع باعث شد که او دیگر از جین دل بکند و عشقش نسبت به او را فراموش کند. بعد از این ماموریت، لوگان اغلب اوقات به ژاپن می‌رفت تا ماریکو را ملاقات کند.

چند ماموریت بعدتر، آن فاجعه‌ای که نباید رخ می‌داد، رخ داد؛ تقلبی بودن موجودی که خود را در قالب جین گری جا زده بود، مشخص شد. او توسط «هل فایر کلاب»، یک سازمان جهش یافته که تمایل به سلطه جهانی داشتند، مورد سوءاستفاده قرار گرفت. شخصیتی به نام «مستر مایند» او را دستگیر کرد و قصد داشت که سلامت ذهنی و روحی او را دستکاری کند. بعد از این کار، مستر مایند این موجود کیهانی را به دارک فینکس تبدیل کرد؛ یک موجود که دیگر هیچ وجدانی نداشت و به جای اینکه مقابل اعضای هل فایر کلاب بایستد، در کنار آنها قرار گرفته بود و به همراه آنها مبارزه می‌کرد. مردان ایکس تلاش کردند تا او را نجات دهند اما تمامی آنها به جز ولورین، دستگیر شدند. لوگان که دیگر مجبور بود تنها کار کند، به هر طریقی که بود راه خود را از میان سربازان هل فایر کلاب باز کرد و افراد زیادی را در این حین زخمی کرد. درست زمانی که او توانست با موفقیت اعضای تیم خود را نجات دهد، ناگهان دارک فینکس به‌طرز عجیبی فوق‌العاده ناپایدار شد. حالا او دیگر کاملا غیرقابل کنترل شده بود و حتی خود هل فایر کلاب هم نمی‌توانست کاری انجام دهد. او با عصبانیت بسیار زیادی از ساختمان کلاب خارج شد و به سطوح عمقی فضا رفت؛ در آنجا او به خاطر گرسنگی اولیه‌ی خود، از افراد زیادی را که روی یک سیاره ساکن بودند، تغذیه کرد تا گرسنگی خود را رفع کند.

wolverine - logan - ولورین - لوگان

بعد از این حادثه‌ی وحشتناک، فینکس شخصیت معمولی «جین» را به‌دست آورد اما باز هم فوق‌العاده ناپایدار و متزلزل باقی مانده بود. این بی‌رحمی و خشونت، حاکمان مپراطوری Shi'ar را قانع کرده بود که فینکس (موجودی که قبلا برای آنها شناخته شده بود)، باید نابود شود؛ این موضوع بدان معنی بود که جین هم باید کشته می‌شد. تیم مردان ایکس زیر بار این قضیه نرفتند که هم‌تیمی خود را تحویل آنها دهند به همین دلیل تصمیم گرفتند که یک بار دیگر در بخش تاریک و سیاه ماهِ زمین مقابل گارد سلطنتی Shi'ar بایستند و این بار برای حفظ جان فینکس مبارزه کنند. گارد سلطنتی در حال پیروز شدن در این مبارزه بودند که فینکس هم تصمیم گرفت با قدرت کامل خود با آنها مبارزه کند و با یک حرکت، او توانست بخش زیادی از نیروهای این گارد سلطنتی را بیهوش کند (تقریبا آنها را کشت). بعد از این اتفاق، شخصیت جین توانست کنترل فینکس را در دست بگیرد. او متوجه شد که با توانایی کنترل چنین قدرت بزرگی، فاصله خیلی زیادی دارد و اینکه چنین موجودی بخواهد زنده بماند، بسیار خطرناک است به همین دلیل تصمیم گرفت که او را بکشد. او از قصد وارد مسیر لوله یک توپ لیزری اتوماتیک رفت و تصمیم داشت که با این راه خودش را تبخیر کند. زمانی که تیم مردان ایکس خبر مرگ جین را شنیدند، به‌شدت نابود شدند؛ به خصوص سایکلاپس و لوگان. در آن زمان با اینکه لوگان به‌شدت دوست داست از جین دست بکشد و او را فراموش کند، اما آنطور که باید موفق نبود. بلافاصله بعد از این اتفاق، سایکلاپس تصمیم گرفت که این تیم را ترک کند و رهبری اعضا را به عهده‌ی استورم قرار داد اما ولورین همچنان با مردان ایکس ماند.

  • ماجراجویی بیشتر یا ازدواج؟

بعد از اینکه فینکس مرد، امید باری دیگر به تیم مردان ایکس و ولورین بازگشت؛ اما این بار در قالب فرد جدیدی به نام «کیتی پراید». کیتی پراید یک دختر بالاشهر نشین بود که توانایی‌های جهش یافته داشت و می‌توانست از درون هر شیء جامدی عبور کند. با گذشت زمان، ولورین به نوعی تبدیل به یک مربی برای او شد؛ هر چند که کیتی در ابتدا تا حد زیادی از ولورین می‌ترسید. در همین برهه زمانی، سایکلاپس باری دیگر به تیم بازگشت و این بار با دختر جدیدی به نام «مدلین پرایور» نامزد کرده بود و باری دیگر به دنبال جایگاه سابق خود یعنی رهبری تیم مردان ایکس بود. زمانی که دزدان فضایی‌ای به نام «استار جمرز» از لوگان و اعضای تیم مردان ایکس درخواست کمک کردند، آنها متوجه شدند که درون مشکلات و اتفاقات بدتری افتاده‌اند؛ مردان ایکس و استار جمرز در گذشته و در ماموریت خود علیه Shi'ar با یکدیگر برخورد داشتند. این تیم برای اینکه به گروه استار جمرز کمک کنند، به سطوح عمیق فضا رفتند اما در آنجا توسط یک نژاد بیگانه به نام «برود» دستگیر شدند. درون برخی از اعضای ایکس من، از جمله ولورین، یک ماده مخصوص برودی گذاشته شد. این ماده مخصوص باعث می‌شد که میزبان، تبدیل به یک برود دیگر بشود. طولی نکشید که لوگان توانست از این اسارت فرار کند و فاکتور بهبودی او اجازه نداد که این ماده، بدنش را در اختیار بگیرد.

برای مدت زمان خاصی، ولورین به عنوان یک دستگاه تشخیص دروغ به حساب می‌آمد. او همچنین در یک برهه زمانی، تبدیل به فینکس شده بود

بعد از اینکه تیم مردان ایکس توانستند نژاد برود را شکست دهند، موفق شدند که باری دیگر به خانه خودشان بازگردند. تنها مشکلی که در این میان وجود داشت، این بود که آنها باید برای مدت زمان طولانی‌ای، در فضا می‌ماندند. در طی این مدت زمان، اگزاویه تصور می‌کرد که تیم ایکس من جان خود را از دست داده‌اند. به همین دلیل اگزاویه (خودش هم توسط یکی از آن ماده‌های مخصوص برود که به زمین آمد، آلوده شده بود) یک تیم جدید از جهش یافته‌ها تشکیل داد که نام آنها را «جهش یافته‌های جدید» گذاشته بود. زمانی که ایکس من به زمین بازگشتند، متوجه شدند که افراد غریبه‌ای در خانه‌ی آنها زندگی می‌کنند به همین دلیل مبارزه‌ی خود با آنها را آغاز کردند. طولی نکشید که آن افراد غریبه، اعضای تیم جهش یافته‌های جدید بودند و خودشان دیگر جوان‌ترین تیم ایکس من به حساب نمی‌آیند. آن ماده دیگر به طور کامل بدن اگزاویه را تسخیر کرد و این دو تیم ابرقهرمانی زمانی به این قضیه پی بردند که دیگر کار از کار گذشته بود. آنها توانستند این مشکل را از بین ببرند اما تبدیل شدن به برود و همچنین بازگشت از آن، توان و قدرت زیادی را از اگزاویه گرفته بود، همین موضوع باعث شد که او تا حد زیادی بیمار شود. در این برهه زمانی، ولورین به این نتیجه رسید که نیاز دارد برای مدت زمانی، از آن محیط دور باشد به همین تصمیم گرفت که به کوه‌های کانادا سفر کند.

بعد از یک سفر به کوه‌های کانادا، ولورین متوجه شد تمام نامه‌هایی که او برای ماریکو نوشت و ارسال کرد، همگی برگشت خورده‌اند. زمانی که او به سفارت خانه نیویورک که ماریکو آنجا زندگی می‌کرد، زنگ زد، متوجه شد که از طرف کشور خودش احضار شده و چند هفته قبل از آن، از آنجا رفته بود. به همین دلیل، لوگان تصیم گرفت که به ژاپن برود و آنجا متوجه شد که چه اتفاقی رخ داده است. لوگان متوجه شد که ماریکو، به خاطر دستورهای پدرش یعنی «شینگن هارادا»، ازدواح کرده است. همین موضوع منجر به این شد که لوگان بالاخره بعد از متوجه شدن این خبر، به ملاقات خود ماریکو برود. زمانی که لوگان او را دید، متوجه کبودی‌هایی روی صورتش شد و دریافت که او توسط همسرش آزار و اذیت می‌شده است. لوگان به سمت همسر ماریکو حمله‌ور شد اما زمانی که او به لوگان التماس کرد که به همسرش آسیب نرساند، او هم دست نگه داشت و دیگر کاری نکرد. طولی نکشید که لوگان به سمت پدر ماریکو حمله کرد تا ثابت کند که او ارزش این دختر را دارد اما نتوانست در این مبارزه پیروز شود زیرا او مسموم شده بود. بعد از این اتفاق، شینگن فردی به نام «هند» و همچنین مزدوری به نام «یوکیو» را استخدام کرد تا لوگان را به قتل برسانند. یوکیو به لوگان دروغ گفت و اعلام کرد که هند به دنبال او است. به همین دلیل لوگان قبول کرد که به یوکیو کمک کند. از آنجایی که ماریکو از دسترس لوگان خارج شده بود و او دیگر نمی‌توانست به عشق خود برسد، تصمیم گرفت که رابطه‌ی خود را با یوکیو قوی‌تر کند. زمانی که یوکیو در کشتن لوگان شکست خورد، شینگن این موضوع را متوجه شد و هند را به سراغ آنها فرستاد. در همین حین هم لوگان متوجه شد که یوکیو، برای شینگن کار می‌کرده است و همچنین او یکی از کسانی بوده که لوگان را مسموم کرد تا نتواند در مبارزه‌اش برای به‌دست آوردن ماریکو، پیروز شود. لوگان بعد از اینکه هند را شکست داد، باری دیگر به سراغ شینگن رفت و به مبارزه با او پرداخت اما این بار توانست در نبرد خود پیروز شود و شینگن را با استفاده از پنجه‌های آهنین خود کشت. بعد از این اتفاق، ماریکو به لوگان گفت که پدرش فاسد بوده است و حتی خودش هم قصد کشت او را داشت و در حال آماده‌سازی برای انجام این کار بود. او همچنین قصد داشت که بعد از کشتن پدرش، خود را در یک مراسم خاص، بکشد. با این حال، ماریکو و لوگان با یکدیگر آشتی کردند و برنامه‌ی خود را برای ازدواج کردن چیدند.

wolverine - logan - ولورین - لوگان

ولورین در روز مراسم عروسی خود، تمام دوستانش در تیم مردان ایکس را دعوت کرد. اما درست زمانی که مراسم به پایان خود نزدیک می‌شد و پیش از اینکه زن و شوهر اعلام شوند، ماریکو به سمت لوگان رفت و به او گفت که اصلا به او علاقه‌ای نداشته است. لوگان با شنیدن این حرف به‌شدت شوکه شد و به سختی می‌توانست نفس بکشد اما چیزی که بیشتر از همه اذیتش می‌کرد، دل شکستگی‌ای بود که نصیبش شد. بعدها مشخص شد که این اتفاق، تصمیم شخصی خود ماریکو نبوده است بلکه «مستر مایند» از او سوءاستفاده کرد و روح و روان او را در اختیار خودش گرفته بود؛ مستر مایند یکی از دشمنان قدیمی تیم مردان ایکس به حساب می‌آمد. ولورین بعد از متوجه شدن تمامی این جریانات، به‌شدت عصبانی شد. با این حال، زمانی که دشمن سابقی به نام «روگ» که در گذشته یک مجرم به حساب می‌آمد، وارد تیم ایکس من شد، هیجان‌های جدید و بیشتری برای لوگان به وجود آمد. در گذشته، لوگان یک بار با روگ مبارزه کرده بود؛ مبارزه‌ای که در آن، روگ تقریبا لوگان را به قتل رساند. با این حال، حالا او به تیم مردان ایکس رو آورده بود تا آنها به او کمک کنند تا او بتواند قدرت‌های خود را کنترل کند. او همچنین قصد داشت که زندگی خود را تغییر دهد. تقریبا هیچکس حرف روگ را باور نکرد اما ولورین بدگمانی کمتری نسبت به او احساس می‌کرد به همین دلیل، لوگان او را به همراه خود، به سفری به سمت ژاپن برد. به طرز عجیبی، این دو نفر در آنجا کم کم تبدیل به دو دوست شدند. بعد از این سفر، او با عنوان «ایکس وومن» بازگشت به طوری که احترام زیادی به او گذاشته می‌شد. تقریبا در همین برهه زمانی بود که روح مربی هنرهای رزمی سابق ولورین یعنی اوگان به کیتی پراید علاقمند شد. کیتی در طی سفری به کشور ژاپن رفت تا به دنبال پدرش بگردد و او را پیدا کند. اما خیلی زود متوجه شد که او از لحاظ ذهنی تحت کنترل اوگان قرار گرفته است. اوگان، کیتی پراید را آموزش داد و او را تحت کنترل خود گرفته بود به همین دلیل می‌توانست ذهن او را دستکاری کند.

علاوه بر فینکس، ولورین حتی در یک برهه زمانی خاص تبدیل به آیرون فیست شده بود

در نهایت، ولورین توانست کیتی پراید را به نوعی نجات دهد و او را از آن حالت عجیبی که در آن قرار داشت، بیرون بیاورد. این دو با کمک یکدیگر توانستند اوگان را متوقف کنند و بعد از انجام این کار، آنها با هم دوباره به سمت آمریکا بازگشتند. بعد از این جریانات، ولورین و همچنین دیگر اعضای تیم مردان ایکس وارد ماجراهای جنگ‌های پنهان شدند. بعد از بازگشتشان، آنها به کشور ژاپن تله پورت شدند و مقابل یک اژدهای سبز بسیار بزرگ قرار گرفتند که در حال ویران کردن شهر بود. در همان زمان، یک ساختمان به پایین ریخت و یک زن به‌شدت مجروح شد. ولورین به سرعت به سمت این زن رفت و امیدوار بود که بتواند او را نجات دهد اما خیلی دیر شده بود. زمانی که این زن در حال جان دادن بود، در نفس‌های آخر خود از لوگان خواست تا از دخترش «آمیکو» محافظت کند و لوگان هم به او قول داد که این کار را خواهد کرد. لوگان به خاطر قولی که به آن زن داده بود، تبدیل به پدر ناتنی آمیکو شد و اغلب اوقات، زمان‌هایی که می‌توانست به ملاقات او می‌رفت. لوگان یک خانه در ژاپن به آمیکو داد تا همراه دوست خوب و عشق سابقش یعنی یوکیو زندگی کند. زمانی که او به ایالات متحده بازگشت، متوجه شد که همه چیز برای چارلز اگزاویه درون یک سراشیبی قرار گرفته است. اگزاویه تا آن موقع دیگر باید از لحاظ جسمی کاملا به حالت عادی بازمی‌گشت و سلامت فیزیکی خود را به‌دست می‌آورد اما او به‌شدت ضعیف شده بود. اگزاویه در طول مبارزه‌ی خود به طور کامل نابود شد و اگر تنها به خاطر مراقبت‌های پزشکی Shi'ar نبود، او جانش را از دست می‌داد. به خاطر همین وضعیت جسمی، اگزاویه مجبور شد که مدرسه‌ی خود را ترک کند و مگنیتو تبدیل به مربی جدید جهش یافته‌های جدید شد. در عین حال او همچنین هم‌تیمی جدید ولورین و مردان ایکس هم شده بود. تعداد زیادی از اعضای این تیم، از جمله لوگان، اصلا نمی‌توانستند به مگنیتو اعتماد کنند. حتی سایکلاپس به خاطر این اتفاق تصمیم گرفت که تیم را به همراه همسرش مدلین پرایور و همچنین فرزند تازه به دنیا آمده‌اش، ترک کند. او فاکتور ایکس را آغاز کرد و استورم را مسئول آنجا کرد. با این حال، با مرور زمان اعضای تیم مردان ایکس کم کم به مگنیتو اعتماد کردند و حتی بعد از گذشت مدتی با یکدیگر متحد و بعد از آن دوست شدند.>

  • قتل عام جهش یافته‌ها:

طولی نکشید که دوران خوش ولورین و بقیه اعضای تیم مردان ایکس به پایان رسید و آنها با بزرگترین خطری که در طی زندگی‌شان دیده بودند، روبه‌رو شدند؛ آن هم چیزی نبود جز شکار جهش یافته‌ها، آن هم در قالب «Marauders». از طرف دیگر، یک گروه جدید با نام «Morlocks» هم وجود داشتند که در تونل‌های شهر منهتن زندگی می‌کردند. آنها جهش یافته‌هایی به حساب می‌آمدند که در دنیای زیرزمینی ساکن بودند. استورم در طی مبارزه‌ای، رهبر این تیم یعنی «کالیستو» را شکست داد تا بتواند خودش این سمت را در گروه داشته باشد. خیلی زود، اعضای تیم مردان ایکس به وجود داشتن چنین تیمی پی بردند و متوجه شدند که اتفاقات بسیار بدی در آینده‌ی نزدیک رخ خواهد داد. ایکس من خیلی زود به سمت دنیای زیرزمینی و همچنین درون تونل‌ها رفتند. زمانی که آنها به آنجا رسیدند، با تعداد زیادی از اجساد مورلاک‌ها روبه‌رو شدند. مدت زیادی هنوز بعد از این اتفاق نگذشته بود که این تیم ابرقهرمانی با Marauders برخورد کردند و به مبارزه با آنها پرداختند؛ مبارزه‌ای که خسارت‌های زیادی را به جا گذاشت. کلوسوس نتوانست دیگر به شکل انسانی خود بازگردد، کیتی پراید در همان حالت ارتعاشی خود مانده بود و دیگر تقریبا تبدیل به یک روح شده بود و نایت کراولر هم به‌شدت مجروح شد.

اعضای این تیم ابرقهرمانی متوجه شدند که در آن تونل‌ها، تنها نبودند، تیم دیگر سایکلاپس یعنی فاکتور ایکس هم در حال مبارزه با اعضای تیم غارتگران بود. آنها هم به نوبه‌ی خود، خسارت‌های بدی را متحمل شدند؛ به طور مثال شخصیت انجل در این مبارزه بال‌های خود را از دست داد. مردان ایکس به همراه خسارت‌هایی که از این نبرد متحمل شده بودند، به مدرسه بازگشتند اما ولورین تصمیم دیگری گرفته بود. او دوباره به تونل‌ها رفت تا به مبارزه بپردازد. در آنجا او برای اولین بار با تیم ابرقهرمانی دیگری به نام «پاور پک» روبه‌رو شد که اعضای آن کم سن و سال بودند. درست در همان زمانی که لوگان در حال صحبت کردن با آنها بود و به آنها می‌گفت که تونل‌ها را ترک کنند، چشم در چشم سیبر توث شد و نگاهش به او افتاد. او متوجه شد که سیبر توث در حال کشتار تعداد بیشتری از اعضای گروه مورلاک‌ها بوده است. او همچنین در حال کشتن یکی از اعضای پیر و قدیمی این تیم بود؛ عضوی به نام «هیلر» که تقریبا می‌توانست هرگونه آسیب و ضربه‌ای را بهبود ببخشد. لوگان درست می‌دانست که در این زمان (از آنجایی که او تعداد زیادی از اعضای زخمی مورلاک را بهبود بخشید) در وضعیت بسیار ضعیف و آسیب پذیری قرار دارد به همین دلیل، او با گفتن «تو حالا زورت به پیرمردها می‌رسد، این بهترین کاری است که تو می‌توانی انجام دهی یا قصد داری که در یک چالش واقعی شرکت و مبارزه کنی»، کاری کرد که سیبر توث او را رها کند. نقشه‌ی او جواب داد و یک مبارزه‌ی کاملا بی‌رحمانه و وحشیانه بین این دو آغاز شد و در نهایت ولورین توانست این نبرد را ببرد.

wolverine - logan - ولورین - لوگان

اینگونه به نظر می‌رسید که تیم مورلاک از آسیب بیشتر در امان مانده بودند اما این امنیت و آرامش خیلی به طول نینجامید زیرا درست چند روز بعد، سیبر توث باری دیگر ظاهر شد. او مقابل «الیزابت برادوک» که با نام «سایلاک» شناخته می‌شد و یکی از اعضای جدید تیم مردان ایکس بود، مبارزه کرد. سایلاک توانست این مبارزه را به طول بکشاند و آنقدر سیبر توث را معطل کند که ولورین به میدان مبارزه برسد و در نهایت این تهدید را به پایان برساند. در پایان این مبارزه، ولورین او را از صخره به پایین و به درون آب انداخت. در آن زمان، دیگر جهش یافته‌ها نجات پیدا کرده بودند اما تهدید هنوز نابود نشده بود و همچنان با پایان خود فاصله‌ی زیادی داشت. در این برهه زمانی به نظر می‌رسید که سایکلاپس ناپدید شده بود. او همسر خود یعنی مدلین و همچنین پسرش را بی‌دفاع در مقابل غارتگران که به آنجا حمله کرده بودند، رها کرد. خوشبختانه تیم مردان ایکس که حواسشان به آنها بود، توانستند مدلین را از مرگ حتمی نجات دهند. درست بعد از آن هم آنها موفق شدند که تیم غارتگران را شکست دهند. بعد از پشت سر گذاشتن این جریانات، مدلین به این تیم پیوست. او و ولورین خیلی زود توانستند تبدیل به دوستان خوب و نزدیکی شوند؛ به حدی که لوگان او را با نام «مدی» صدا می‌کرد. ماموریت بعدی تیم مردان ایکس، شهر دالاس ایالت تگزاس قرار داشت. این تهدید آنقدر بزرگ بود که در آخر اعضای مردان ایکس تصمیم گرفتند که از جان خود بگذرند تا بتوانند این دشمن فوق‌العاده خطرناک به نام «Advisory» را شکست دهند. ظاهرا تمام اعضای تیم مردان ایکس (به غیر از کیتی پراید و نایت کراولر که زخمی و در این مبارزه غایب بودند)، در این نبرد جان خود را فدا کردند تا چنین دشمن بزرگی را شکست دهند. با این حال، درست همانند رویدادهای دیگر، این اتفاق هم همیشگی نبود. «روما» که محافظ کل دنیا به حساب می‌آمد، جان اعضای مردان ایکس را نجات داد زیرا آنها همچنان کارهای بزرگ زیادی داشتند که باید آنها را انجام می‌دادند. با این حال، اعضای این تیم تصمیم گرفتند که برای مدت زمانی، فعالیت کمتری داشته باشند تا توجهات کمتری را به خود جلب کنند. آنها می‌خواستند با انجام این کار، مردم تصور کنند که آنها همچنان مرده‌اند و حتی هم‌تیمی‌های خودشان یعنی کیتی و نایت کراولر هم از این موضوع خبر نداشته باشند.

  • ولورین در استرالیا:

قدرت‌های ابرانسانی ولورین، تقریبا تمامی قانون‌های فیزیک را به چالش می‌کشد

درست بعد از اینکه ولورین ماموریت خود را در تگزاس به پایان رساند، آنها با یک گروه از سایبورگ‌های مجرم که «ریورز» نام داشتند، بیرون از پایگاه خود به مبارزه پرداختند. در بالای یک کوه و در نزدیکی یک روستا، یک جهش یافته‌ی اصیل به نام «گیت وی» حضور داشت؛ کسی که مردان ایکس را به هر کجا که آنها دوست داشتند و اراده می‌کردند، تله پورت می‌کرد. آنها ماموریت‌های مختلفی داشتند. آنها مجبور بودند که برای بار دوم با نژاد برود برخورد داشته باشند. آنها همچنین حقیقت ترسناکی که در رابطه به جهش یافته‌هایی که به عنوان برده در ملت جینوشا مورد استفاده قرار می‌گرفتند، کشف کردند. بعد از این خط داستانی، جریانات Inferno آغاز شد. رهبر تیم شرور Marauders، که «میستر سینیستر» نام داشت، در این برهه زمانی خود را به همگان نشان داد. در این خط داستانی مشخص شد که او، خالق «مدلین» که یک کلون از جین گری محسوب می‌شد، است. به خاطر کنترل‌های ذهنی‌ای که روی مدلین قرار داشت و خشم بسیار زیادی که او نسبت سایکلاپس برای ترک کردن خود و پسرش داشت، تبدیل به «گابلین کویین» شرور و شیطانی شد.

با اینکه لوگان تلاش کرد تا مدلین را سر عقل بیاورد و او را قانع کند، اما در نهایت مبارزه‌ای که به راه افتاده بود به ضرر مدلین تمام شد و مرگ او را به همراه داشت. از طرف دیگر، تیم مردان ایکس هم احساس می‌کردند که در این جریان شکست خورده هستند. با این حال، لوگان متوجه شد که جین گری، کسی که همه به مدت چندین سال تصور می‌کردند او مرده، در واقع زنده بود و از همان ابتدا در حال کار کردن با تیم فاکتور ایکس بود. بعد از اتمام یک ماموریت، اعضای تیم مردان ایکس به سمت پایگاه خود تله پورت شدند اما بدون اینکه کسی خبر داشته باشد، دختری به نام «جوبیلی» در حال تعقیب کردن ولورین بود. او حتی از درون این پورتال هم گذشت و برای مدت زمانی، در پایگاه آنها پنهان شده بود. تمامی اعضای مردان ایکس احساس می‌کردند که دیگر هیچ هدفی ندارند و دوست دارند تا از آن زندگی‌ای که در آن قرار داشتند و اتفاقات بسیار بدی در آن رخ داده بود، خارج شوند و به نوعی از مشکلات خود فرار کنند. به همین دلیل، تمامی آنها وارد پورتالی شدند که خاطرات آنها را پاک کرد و باعث شد که هر کدام از آنها در نقاط مختلفی از کره زمین قرار بگیرند؛ تمامی آنها به جز ولورین. او توسط گروه ریورس که به‌تازگی بازگشته بودند، مورد حمله قرار گرفت؛ آنها در تلاش بودند که پایگاه آنها را در کنترل خود بگیرند. با توجه به اینکه لوگان تنها عضو باقی مانده از مردان ایکس بود، خیلی زود در این مبارزه شکست خورد. تیم مقابل، لوگان را به یک صلیب آویزان و او را در همان حالت رها کردند تا بمیرد. مدت زیادی از این اتفاق نگذشته بود که جوبیلی جلو آمد و خود را نشان داد. او با کمک کردن به لوگان و پایین آوردنش از آن صلیب X شکلی که به آن آویزان شده بود، او را نجات داد و با کمک هم توانستند از آنجا فرار کنند.

wolverine - logan - ولورین - لوگان
  • Patch:

از آنجایی که دیگر جوبیلی تنها همراه لوگان بود، آنها با کمک یکدیگر تلاش کردند که به دنبال بقیه اعضای تیم مردان ایکس بگردند. لوگان برای اینکه شناسایی نشود، هویت و نام مستعار خود را به «پچ» تغییر داد تا بتواند به راحتی کار خود را انجام دهد. اولین عضوی که لوگان توانست او را پیدا کند، سایلاک بود. با این حال، این فرد، آن سایلاک بریتانیایی‌ای که لوگان می‌شناخت، نبود. حالا، او توسط فرقه‌ای به نام «هند» دیگر تبدیل به یک نینجای آسیایی شده بود. لوگان به سایلاک کمک کرد تا از دست نفوذ هند خلاص شود. بعد از این اتفاق، با اینکه سایلاک ناخودآگاه و هویت قبلی خود را به‌دست آورد اما بیش از پیش پرخاشگر و مهاجم شد و همان ظاهر آسیایی خود را حفظ کرد.

آنها خیلی زود توانستند دیگر اعضای مردان ایکس مانند «دزلر»، کلوسوس و استورم را هم پیدا کردند؛ جالب است بدانید که استورم به شکل و سن و سال یک بچه درآمده بود که تحت نظر و هدایت یک جهش یافته‌ی مرموز به نام «گامبیت» قرار داشت. متاسفانه، تعداد زیادی از اعضای سابق، به تیم بازنگشتند و اعضای این گروه ابرقهرمانی برای مدت نسبتا طولانی‌ای همانطور جدا از هم باقی مانند و به زندگی جدید خود ادامه دادند. اولین ماموریت واقعی‌ای که این اعضای انگشت شمار مردان ایکس به رهبری ولورین رفتند، علیه دولت جینوشی بود؛ ماموریتی که آنها در نهایت سرنگون شدند. در این ماموریت، تیم ولورین با اعضای تیم فاکتور ایکس و همچنین جهش یافته‌های جدید ترکیب شده بودند. در طی این ماموریت، که با عنوان «X-Tinction Agenda» نام گرفته بود، لوگان با جین گری درون یک سلول به یکدیگر پیوستند و آن عشق قدیمی دوباره در دل آنها زنده شد.

در خط داستانی قسمت ۱۰۰ سری کتاب کمیک Excalibur، به خاطر قانونی که چارلز اگزاویه گذاشته بود، ما متوجه شدیم که با جدا کردن سر ولورین، می‌توان او را کشت

اعضای باقیمانده‌ی تیم مردان ایکس زمانی که متوجه شدند، پروفسور چارلز اگزاویه بعد از مدت‌های بسیار طولانی که به همراه Shi'ar رفته بود، حالا به زمین بازگشته، به‌شدت شوکه شدند. با این حال، طولی نکشید که مشخص شد، این نسخه از چارلز اگزاویه تنها یک بدل دغل‌باز به حساب می‌آید و اگزاویه واقعی توسط برخی از ماموران Shi'ar دستگیر و زندانی شده است. زمانی که ولورین این موضوع را فهمید، با وارد کردن پنجه‌هایش به درون سینه‌ی نسخه‌ی بدلی اگزاویه، هم‌تیمی‌ها و همچنین دشمنان خود را به‌شدت شوکه کرد. بعد از اینکه Shi'ar سرکش شکست خورد و اگزاویه‌ی واقعی از زندان آزاد شد، تیم به خانه برگشت اما درست در همان لحظه، آنها با موجود شیطانی‌ای به نام «شَدو کینگ» روبه‌رو شدند. او کاری کرد که اعضای تیم مردان ایکس مقابل یکدیگر قرار بگیرند. همین موضوع باعث شد که جنگ‌های متعددی بین آنها صورت بگیرد که مهم‌ترین آنها، مبارزه‌ی بین ولوریون و گامبیت بود. شرایط و اوضاع نسبت به قبل کمی بدتر شد و به اوج خود رسید. در نهایت این جریان به شکست شدو کینگ و همچنین فلج شدن دوباره‌ی اگزاویه منجر شد. بعد از گذشت مدت‌ها و با پایان یافتن ماجرای شدو کینگ، بالاخره این ماجراجویی پر سر و صدا با بازگشت چارلز اگزاویه به تیم، به پایان رسید. همچنین اعضای تیم فاکتور ایکس یعنی «بیست»، سایکلاپس، جین، «آیس من» و همچنین «آرک انجل» به گروه خود بازگشتند و شرایط تقریبا همانند گذشته شد. با اینکه ولورین اعتباری در این خط داستانی دریافت نکرد، اما می‌توان گفت که او تنها دلیل اصلی‌ای بود که این تیم توانست از این شرایط بسیار سخت جان سالم به در ببرد.

  • تشکیل دوباره‌ی تیم مردان ایکس:

بعد از اینکه لوگان به تیم دوباره تشکیل شده‌ی مردان ایکس پیوست، به نظر می‌رسید که بالاخره همه چیز آرام شده است. با این حال، همه چیز به همین شکل باقی نماند. دوست و متحد سابق این گروه یعنی مگنیتو، دوباره به همان راه و روش‌های سابق خود روی آورده بود و زمانی که او یک سری اسلحه هسته‌ای به میان آورد، ادعا کرد که قصد دارد از آنها فقط برای اهداف دفاعی استفاده کند. با این حال، ایکس من تمام اعتماد خود را نسبت به مقاصد خوب مگنیتو از دست داده بود. زمانی که مگنیتو متوجه شد که تیم ایکس من درک نمی‌کنند که او هنوز متحد این گروه ابرقهرمانی است، به‌شدت عصبانی شدو یک مبارزه بین آنها اتفاق افتاد که در پایان آن، مگنیتو شکست خورد. مگنیتو بعد از این شکست، به هم‌تیمی‌های سابق خود گفت که دفعه بعد، آنها در قالب دشمن یکدیگر را ملاقات خواهند کرد. مدتی بعد از این اتفاق، گذشته‌ی ولورین در نهایت به زمان حال آمد تا او را آزار و اذیت کند.

wolverine - logan - ولورین - لوگان

در طی یک روز تعطیل، ولورین به همراه گامبیت و همچنین روگ توسط یکی از دشمنان قدیمی لوگان یعنی امگا رد، مورد حمله قرار گرفتند. لوگان هیچ خاطره‌ای از گذشته‌اش نداشت و اصلا امگا رد را به خاطر نمی‌آورد. حتی زمانی هم که هم‌تیمی سابق او یعنی «ماوریک» به سراغ او و مردان ایکس آمد تا آنها را نجات دهد، لوگان همچنان در به یاد آوری این موضوعات مشکل داشت و هم‌تیمی سابق خود را نمی‌شناخت. با این حال، این اتفاق باعث شد تا لوگان به گذشته‌اش برود و به اتفاقات آن فکر کند. او به همراه دوستان مردان ایکسی خود به گذشته و آزمایشگاه‌ای اسلحه ایکس رفت. در آنجا، لوگان کم کم برخی از خاطراتش که مربوط به گذشته می‌شد، به یاد آورد و حتی برای از آن نمونه‌های وحشتناکش را دوباره تجربه کرد. لوگان به طور کامل می‌دانست که همه این خاطرات واقعی نیستند اما هنوز نمی‌توانست تشخیص دهد که کدام یکی از آنها واقعی و کدام یکی اشتباه است. در طی همین جریان و زمانی که آنها در حال بازدید از آزمایشگاه بودند، او حتی با یک مامور عجیب که ادعا می‌کرد همان سیلور فاکس، عشق سابقش است، روبه‌رو شد. او به لوگان گفت، زمانی که سیبر توث به او حمله کرده بود، او جان خود را از دست نداد و بعد از چندین سال، به برنامه اسلحه ایکس پیوست. حال اینکه این ادعا درست بود یا غلط، نیازمند گذر زمان و همچنین ثابت شدن بود. بعد از گذشت مدتی، در نهایت لوگان کم کم خاطرات گذشته‌اش را کنار گذاشت اما این باعث نمی‌شد تا مشکلات بیشتری در زندگی‌اش به وجود نیاید.

  • از دست دادن آدامانتیوم:

در طی نبردی که ولورین در یک ایستگاه فضایی به نام اولون با مگنیتو داشت، با پنجه‌های خود، آسیب زیادی به دشمن مقابل خود رساند. مگنیتو هم به عنوان تلافی، از قدرت میدان مغناطیسی خود در فضا استفاده کرد، آدامانتیومی که در وجود ولورین قرار داشت درید و آسیب زیادی به اسکلت او وارد کرد. این اتفاق باعث شد که آسیب‌های بسیار زیادی به لوگان وارد شود. با اینکه این آسیب‌ها باعث شد تا برای مدت زمانی فاکتور بهبودی او کند شود اما همچنین مشخص شد پنجه‌های ولورین، بخشی از ساختار استخوانی او است؛ چیزی که خود لوگان تصور می‌کرد، از نتایج برنامه اسلحه ایکس است. در طی همین دوره، پروفسور اگزاویه، بیست و هدر هادسون آزمایش‌هایی را روی ولورین انجام دادند. آنها متوجه شدند که جهش ولورین در حال بیشتر شدن است و همین فاکتور بهبودی او و همچنین حس‌هایی که او در وجود دارد، باعث می‌شود که این جهش سرعتی بیشتر از حد عادی داشته باشد؛ چیزی که می‌توانست به قیمت انسانیت او تمام شود و در نهایت او را تبدیل به یک موجود حیوانی وحشی و مهلک خواهد شد. همچنین این موضوع هم کشف شد که وجود آدامانتیوم در اسکلت بدنی لوگان، باعث می‌شود که روند جهشی او تا حدودی کند شود و فاکتور بهبودی او مدام در تلاش است تا این قضیه را تغییر دهد.

wolverine - logan - ولورین - لوگان
  • پیمان فالانکس:

به خاطر آسیب‌هایی که به ولورین وارد شده بود، او تصمیم گرفت که برای مدتی تیم مردان ایکس را ترک کند. در همان موقع، کیتی پراید از او خواست تا از جزیره Muir Island بازدید کند. در آنجا، ولورین مورد حمله‌ی سایبر قرار گرفت. در طی جریان حمله‌ی فالانکس، پروفسور اگزاویه از ولورین و همچنین کیبل درخواست کرد که به دنبال اعضای دستگیر شده‌ی ایکس من بگردند و آنها را پیدا کنند. طولی نکشید که سایکلاپس و جین گری هم به آنها پیوستند. آنها با کمک یکدیگر توانستند اعضای مردان ایکس را در تبت نجات دهند. بعد از اینکه آنها اعضا را نجات دادند، ولورین توسط «تایلر دی اسپرینگ» که در آن زمان با نام مستعار «جنسیس» شناخته می‌شد، ربوده شد. تایلر قصد داشت که ولورین را تبدیل به یکی از اسب سوارهای جدید خود بکند. از طرف دیگر هم سایبر در تلاش بود تا روند پیوندی که سال‌ها پیش روی ولورین انجام شده بود، باری دیگر انجام دهد. با این حال، بدن ولورین دیگر آدامانتیوم را پس می‌زد، همین موضوع باعث شد که جهش او با سرعت بالایی بیشتر شود و او تبدیل به یک موجود وحشی شد. طولی نکشید که ولورین توانست باری دیگر کنترل بدن خود را به‌دست بیاورد و دوباره به تیم مردان ایکس بازگشت.

  • تبدیل شدن ولورین به دث، اسب سوار آپوکالیپس:

ولورین بعد از پیوستن دوباره به تیم مردان ایکس، توسط شخصیت جهش یافته‌ای به نام «آپوکالیپس» ربوده شد. ولورین مجبور شده بود تا به عنوان یکی از اسب سواران آپوکالیپس یعنی دث، در مبارزه‌ای علیه سیبر توث، با او همکاری کند. ولورین با تصور اینکه می‌تواند در مقابل دستورات و کنترل آپوکالیپس دوام بیاورد و اگر سیبر توث را در جبهه‌ی خود داشته باشد، تبدیل به فرد بسیار خطرناکی می‌شود، تصمیم گرفت که مبارزه کند. او در نهایت دشمن خود را شکست داد. با این حال، در نتیجه‌ی این مبارزه، اسکلت ولورین باری دیگر آدامانتیوم را از دست داد. همین موضوع باعث شد که او تحت کنترل آپوکالیپس قرار بگیرد و تبدیل به تجسم و نسخه‌ی سوم، اسب سواری به نام دث شود. ولورین در حالی که تحت کنترل آپوکالیپس بود، به هم‌تیمی‌های مردان ایکس خود حمله کرد و به خاطر شخصیت دث خود، به طرز وحشیانه‌ای با آنها مبارزه کرد. با این حال، بعد از اینکه هم‌تیمی‌های ولورین به او کمک کردند تا دوباره کنترل شخصیت خود را در دست بگیرد، او موفق شد از کنترل آپوکالیپس خارج شود و طلسم او را نابود کند.

wolverine - logan - ولورین - لوگان
  • برنامه اسلحه ایکس و رئیس:

زمانی که برای لوگان پاپوشی درست شد و همه تصور می‌کردند که او «سناتور والش» را به قتل رسانده، «نیک فیوری» به خاطر به خطر افتادن برخی از مصالح و منافع، نمی‌توانست او را دستگیر کند. در عوض، مامور دیگری به نام «برنت جکسون» اعزام شد تا کارهای مربوط به دستگیری را انجام دهد. فیوری، احساس کرده بود که مامور جکسون، کاری می‌کند تا باعث شود که لوگان کشته شود. به همین علت او یک شکارچی جایزه‌گیر به نام «شیور من» را استخدام کرد تا او اول لوگان را دستگیر کند. با این حال، شیور من در این ماموریت شکست خورد و جکسون توانست با کمک یکی از Life Model Decoyهای نیک فیوری، لوگان را گیر بیاندازد. فیوری که تا حد زیادی خشمگین شده بود، تصمیم گرفت که شیور را به ماموریت دیگری بفرستد تا مراقب کارها و اعمال جکسون باشد. جکسون در واقع برای برنامه جدید اسلحه ایکس که زیر نظر رئیس جدیدی به نام مالکوم کولکورد هدایت می‌شد، فعالیت می‌کرد. وظیفه‌ی جکسون این بود که ولورین را به این مرکز بازگرداند و او را درون The Cage که یک زندان پرقدرت و با امنیت بالا بود، زندانی کند. در مرحله‌ی بعد، ولورین در اختیار سیبر توث، که او هم در آن برهه زمان برای برنامه اسلحه ایکس کار می‌کرد، سپرده می‌شد. با این حال، همه چیز آنطور که آنها انتظارش را داشتند و برای آن برنامه ریزی کردند، پیش نرفت به این خاطر که او توانست بیگناهی خود را ثابت کند و باعث شد که پوشش مامور جکسون لو برود. جکسون دیگر مجبور بود که فرار کند و به سازمان شیلد روی بیاورد.

  • تیم جدید مردان ایکس و برنامه اسلحه پلاس:

ولورین به عنوان یکی از اعضای هیئت علمی و استادان مدرسه بازسازی شده‌ی پروفسور اگزاویه یعنی School for Gifted Youngsters، باری دیگر به تیم مردان ایکس پیوست. او دوباره به همان نقش قبلی خود رفت و به عنوان یک مربی سختگیر اما منصف، مقابل نسل جوان جهش یافته‌ها حضور پیدا کرد. این دوره، با درگیری شدیدی بین اعضای ایکس من و چندین مورد از تهدیدهای جدید پر شده است؛ تهدیدهایی مانند گروه «یو مِن» و فردی به نام «کاساندرا نووا». تیم یو من، گروهی متشکل از متعصبانی هستند که بخش‌های بدن‌های جهش یافته را به خود پیوند می‌زنند. از طرف دیگر هم کاساندرا نووا موجودی به حساب می‌آید که انرژی روانی پر هرج و مرجی دارد و همچنین خواهر شیطانی و دو قلوی چارلز اگزاویه است. بزرگترین درگیری که در این برهه به وجود آمد، زمانی بود که ولورین با فردی به نام «فانتومکس» که با لقب «Weapon XIII» هم شناخته می‌شد، برخورد کرد. این شخصیت، آخرین نتیجه‌ی همان برنامه‌ای بود که ولورین توانست اسکلت آدامانتیوم خود را به‌دست بیاورد و خاطرات اشتباه و غلط در ذهن او قرار دادند. فانتومکس به سراغ برنامه اسلحه پلاس رفت و مکان آن را ردیابی کرد و در نهایت به همانجایی رسید که خودش در آن خلق شده بود؛ در آنجا پایگاهی قرار داشت که با نام The World شناخته می‌شد. The World یک ساختمان آزمایشی بود که در آن، عامل‌های این برنامه می‌توانستند جریان زمان را کنترل کنند. همین موضوع به آنها اجازه می‌داد که با معرفی فاکتورهای تکاملی و انقلابی به طبیعت، گونه‌ی جدیدی از ابرانسان‌ها را در یک چشم به هم زدن، خلق کنند. آنها همچنین می‌توانستند سرعت این روند را بالا ببرند تا سریع‌تر به نتایج دلخواه خود دست پیدا کنند. از آنجایی که فانتومکس و ولورین، به دنبال پاسخ‌هایی در رابطه با گذشته‌های خود بودند، تصمیم گرفتند که به همراه سایکلاپس، به این ساختمان آزمایشگاهی بروند.

زمانی که آنها به سمت این ساختمان رفتند، متوجه شدند که مبارزه‌ای در حال انجام است؛ مبارزه‌ای که یک طرف آن ماموران سازمان «اِیم» و در طرف دیگر هم «Ultimaton»، آخرین محصول ساخته شده توسط برنامه اسلحه پلاس قرار داشت. خیلی زود این سه ابرقهرمان متوجه شدند که هم در برابر بقایای اعضای سازمان ایم کم هستند و هم در مقابل ماشین عجیب و غریب The World نمی‌توانند به اندازه کافی دوام بیاورند. بعد از اینکه Ultimaton از آنجا و سازمانی که او را ساخته بود فرار کرد و به سمت فضا رفت، اعضای تیم متوجه شدند که پایگاه عملیات‌های برنامه اسلحه پلاس در کجا قرار دارد؛ آن هم چیزی نبود جز یک ایستگاه مداری. همینجا بود که ولورین متوجه شد، چرا و چگونه چندین سال پیش تبدیل به یک عروسک خیمه شب‌بازی شده بود. او همچنین متوجه شد که این برنامه، ارتباط‌هایی با برنامه تولید ابرسرباز که باعث ایجاد کاپیتان آمریکا شده بود، دارد. ولورین زمانی که با حقیقت واقعی خودش و اینکه واقعا چه چیزی است، روبه‌رو شد، تصمیم گرفت که این ایستگاه را منفجر کند و همراه آن، آن میراث غم‌انگیز پروژه اسلحه پلاس را هم نابود کند.

اگر بخواهیم یکی دیگر از نقاط ضعف ولورین را ذکر کنیم، می‌توانیم شمشیر موراماسا را به این لیست اضافه کنیم

همانطور که آن ایستگاه مداری در حال نابود و منفجر شدن بود، جین گری تلاش می‌کرد که ولورین را از آن وضعیت نجات دهد. متاسفانه، این جریان آنطور که انتظار می‌رفت نبود و در واقع یک تله بود که توسط جهش یافته‌ای به نام «زورن» چیده شد؛ زورن در واقع همان مگنیتو بود که خود را تبدیل به شخصیت دیگری کرد. او آنها را فریب داد و آنها را به سمت ماهواره‌ی اسلحه پلاس کشاند. از آنجایی که ولورین و جین گری درون آن گیر افتاده بودند، مگنیتو هم آنها را به سمت خورشید پرتاب کرد و قصد نابودی آنها را داشت. ولورین به خاطر فاکتور بهبودی‌ای که داشت، می‌توانست این حجم از گرما را تحمل کند اما جین توانایی تحمل این حجم از درد را نداشت و از ولورین خواست تا او را بکشد. ولورین هم برای اینکه بتواند به دردهای عشق خود پایان دهد، او را توسط پنجه‌های خود کشت. مرگ جین، باعث باز و رها شدن نیروی فینکس شد. این نیروی فینکس حبابی از اکسیژن را دور ولورین ایجاد کرد و همین موضوع باعث شد تا او زودتر بهبود پیدا کند.

ولورین و جین به زمین بازگشتند و به همراه دیگر اعضای تیم مردان ایکس به سراغ زورن رفتند تا با او مبارزه کنند. با این حال، زمانی که جین با زورن روبه‌رو شد، او یک پالس الکترومغناطیسی کشنده به جین تزریق کرد و او در آغوش سایکلاپس مرد. ولورین از مرگ جین و از دست دادن او به‌شدت عزاداری کرد و ارتباط جدید سایکلاپس با «اما فراست» خیلی ناراحت بود اما همچنان با تیم ماند. او در ماموریت‌های مختلفی زیادی با تیم همراه شد و حتی در عملیات‌های دیگری هم به صورت فردی شرکت کرد.

wolverine - logan - ولورین - لوگان
  • فاکتور بهبودی و بازسازی:

یکی از مهم‌ترین قدرت‌های ولورین، فاکتور بهبودی او است. این توانایی به او اجازه می‌دهد که تقریبا از هرگونه آسیبی نجات پیدا کند و با سرعت فوق‌العاده بالایی درمان شود. او در مقابل هرگونه شخصیتی (حتی قدرتمندترین‌ها) ضربه بخورد و باز هم به مبارزه خود ادامه دهد. او حتی می‌تواند اندام‌های از دست رفته و حتی مل اسکلت خود را بازسازی کند. این فاکتور بهبودی، او را در مقابل هرگونه سم و زهری مصون می‌کند. او یک بار توانست به اندازه‌ای از زهر Blowfish بخورد که آن میزان می‌توانست ۲۰ انسان را به راحتی بکشد. این فاکتور بهبودی از حملات عصبی جلوگیری می‌کند. همین فاکتور طول عمر ولورین را هم گسترش داده است. فاکتور بهبودی او کاملا به وضعیت بدنی‌اش بستگی دارد به همین دلیل اگر او خواب کافی یا تغذیه مناسب نداشته باشد، این روند کند می‌شود.

  • استقامت ابرانسانی:

به خاطر فاکتور بهبودی و آدامانتیوم، ولورین استقامتی ابرانسانی دارد. او می‌تواند ضربه‌هایی را از شخصیت‌هایی مانند هالک، تینگ، «واندر من»، «رد هالک» و «جاگرنات» دریافت کند اما همچنان به مبارزه خود ادامه دهد. به لطف پیوند آدامانتیوم، اندام‌های او تقریبا غیرقابل شکستن هستند.

  • حس‌های تیز ابرانسانی:

یکی دیگر از توانایی‌های اصلی ولورین، حس‌های زیرکانه و تیز او است که چند برابر بهتر و بزرگتر از چیزی است که در انسان‌ها و حتی بیشتر حیوان‌های ساکن روی کره زمین وجود دارد. ولورین توانایی این را دارد که با وضوح کامل، مسافت‌های بسیار زیادی را ببیند. همین دید به او اجازه می‌دهد که در تاریکی کامل هم بینایی داشته باشد. حس شنوایی ولورین هم فوق‌العاده پیشرفته است و به او اجازه می‌دهد که صداهایی را از فاصله‌های طولانی بشنود. او همچنین قادر به شنیدن صداهایی است که انسان‌های عادی قادر به شنیدن آنها نیستند. این توانایی‌ها همچنین به ولورین اجازه می‌داد که افراد را با توجه به بوی آنها تشخیص دهد، حتی اگر آنها شکل خود را تغییر داده باشند؛ مانند «مستیک» و «مورف». ولورین همچنین یکی از بهترین شخصیت‌های ردیاب دنیای مارول به حساب می‌آید. او می‌تواند اشیاء مختلف و حتی انسان‌ها در فواصل بسیار طولانی ردیابی کند. علاوه بر تمامی موارد ذکر شده، ولورین سابقا به عنوان انسانی به تصویر کشیده می‌شد که می‌توانست دروغ را متوجه شود زیرا زمانی که سرعت ضربان قلب یک نفر افزایش پیدا می‌کرد، او کاملا متوجه می‌شد. زمانی که هر تغییری در بدن فرد مورد نظر ولورین رخ دهد، او خیلی سریع متوجه می‌شود.

  • قدرت ابرانسانی:

ولورین چند برابر انسان معمولی قدرت دارد. گفته شده که قدرت بدنی ولورین به او اجازه می‌دهد. ولورین با این قدرت بدنی می‌تواند بدنه‌ی درختان را درست همانند چوب‌های بیسبال بچرخاند، به طوری که آنها هیچ وزنی ندارند. او یک بار یک آسانسور را با یک دستش نگه داشته بود. او بارها سطل‌های بزرگ زباله و موتور سیکلت‌ها را پرتاب کرده است. او حتی با یک دست خود، چندین نفر را بلند و به سمت دیگری پرتاب کرده است. ولورین حتی قادر است که از حد قدرت بدنی خود هم عبور کند. او با این قدرت خود چندین تن دشمنان مقاومش مانند «راق هاوس»، «کالیبان» و اسپایدرمن را بیهوش کرده است؛ البته در رابطه با اسپایدرمن، او تنها با یک مشت ولورین بیهوش شد.

  • چابکی ابرانسانی:

تعادل و چابکی ولورین و همچنین هماهنگی بدن او، تا حد بسیار زیادی فراتر از یک انسان عادی، در بهترین حالت خود، است. وضعیت او در محدوده‌ی ابرانسان‌ها قرار می‌گیرد. جالب است بدانید، که ولورین می‌تواند بدون کمک از هیچ چیزی یا هیچ کسی، تا فاصله‌ی ۳۰ فوت را بپرد.

  • سرعت افزایش یافته:

او می‌تواند سریع‌تر از چیزی که یک چشم بتواند او را دنبال کند، به سمت دشمن خود حمله‌ور شود. جالب است بدانید که حتی اسپایدرمن برای مدت زمان کوتاهی تصور می‌کرد که ولورین خیلی سریع‌تر از چیزی که او در اولین مبارزه‌ی خود عمل کرده بود، عمل کرده است. به نظر می‌رسد که سرعت مبارزه‌ای او، بیشتر از هر چیز دیگری افزایش پیدا کرده است. او بارها و بارها در مبارزه‌های مختلف با اسپایدرمن هماهنگ بوده است. ولورین می‌تواند خیلی سریع‌تر از اینکه مردم بتوانند ماشه اسلحه خود را بکشند، به سمت آنها حمله‌ور شود.

  • واکنش‌های ابرانسانی:

ولورین دارای واکنش‌های پیشرفته است. او می‌تواند در مقابل گلوله‌های یک اسلحه، مسلسل‌ها و حتی نورهای پرقدرت چشمی سایکلاپس، جای خالی بدهد.

wolverine - logan - ولورین - لوگان
  • همدلی حیوانی:

در گذشته ولورین اینگونه به تصویر کشیده شده که می‌تواند احساسات حیوان‌های اطراف خود را متوجه شود و با آنها ارتباط برقرار کند. همچنین در خط داستانی‌های خاصی، ولورین تلاش کرد تا مقاصد و اعمال خود را به حیوان‌ها نشان دهد تا آنها او را به عنوان یک خطر نبینند و به او حمله نکنند.

  • استخوان‌های پنجه‌ای:

شخصیت ولورین دارای ۶ استخوان پنجه‌ای ۱۲ اینچی است که توانایی جمع شدن را دارند. هر سه تای این پنجه‌ها درون هر یک دست‌هایش قرار دارند. جایگاه اصلی این استخوان‌ها درون ساعد است. زمانی که وقت بیرون آمدن این پنجه‌ها باشد، این استخوان‌ها از درون گوشت‌های میان انگشتانش بیرون می‌آیند اما اثر این زخم‌ها نمی‌ماند زیرا فاکتور بهبودی تقریبا بلافاصله آنها را برطرف می‌کند. این استخوان‌های پنجه‌ای تقریبا می‌توانند هرگونه گوشتی را پاره کنند. آنها قادر هستند که سنگ و حتی فلز را چندین قسمت کنند. این استخوان‌ها که با ماده‌ی خاصی به نام آدامانتیوم ترکیب شده است، تقریبا می‌تواند هر چیز و هر کسی را ببرد و چندین قسمت کند. پنجه‌های ولورین می‌تواند به درون مقاوم‌ترین شخصیت‌های دنیای مارول یعنی تینگ، ثور، هالک و «گلادیاتور» هم نفوذ کند. یکی از جالب‌ترین مواردی که درباره‌ی پنجه‌های ولورین وجود دارد این است که آنها در خط داستانی Infinity Gauntlet Saga به درون ثانوس هم نفوذ کرده‌اند.

  • مقاومت ذهنی:

ولورین دارای ۹ سطح سپرهای ذهنی است. این سپرهای ذهنی در سرِ او کار گذاشته است. از آنجایی که این سپرها با اراده و قدرت خود ولورین ترکیب شده، باعث می‌شود که او در برابر حملات ذهنی تا حد فوق‌العاده زیادی مقاوم باشد. با این حال، این سطوح مقاومتی باعث نشدند تا «Gorgon» بدترین خاطرات او را پیدا و فاش نکند. در یک خط داستانی دیگر هم جین گری جوان توانست لوبوتومی را روی او انجام دهد.

wolverine - logan - ولورین - لوگان

در انتها به انیمیشن‌ها، فیلم‌ها و بازی‌هایی اشاره می‌کنیم که شخصیت جیمز هاولت/ولورین/لوگان در آن حضور داشت:

  • انیمیشن سریالی Spider-Man and His Amazing Friends محصول سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۳ با صداپیشگی ویلیام کالاوی
  • انیمیشن X-Men: Pryde of the X-Men محصول سال ۱۹۸۹ با صداپیشگی پاتریک پینی
  • انیمیشن X-Men: The Animated Series محصول سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۷ با صداپیشگی کال داد
  • انیمیشن سریالی X-Men: Evolution محصول سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳ با صداپیشگی اسکات مک‌نیل
  • انیمیشن سریالی Wolverine and the X-Men محصول سال ۲۰۰۹ با صداپیشگی استیون بلوم
  • انیمیشن Marvel Motion Comics محصول سال ۲۰۰۹ با صداپیشگی مارک تامپسون و جفری هدکویست
  • فیلم X-Men Origins: Wolverine محصول سال ۲۰۰۹ با بازی هیو جکمن
  • فیلم X-Men: First Class محصول سال ۲۰۱۱ با بازی هیو جکمن
  • فیلم X-Men محصول سال ۲۰۰۰ با بازی هیو جکمن
  • فیلم X2: X-Men United محصول سال ۲۰۰۴ با بازی هیو جکمن
  • فیلم X-Men: Days of Future Past محصول سال ۲۰۱۴ با بازی هیو جکمن
  • فیلم X-Men: Apocalypse محصول سال ۲۰۱۶ با بازی هیو جکمن
  • فیلم Logan محصول سال ۲۰۱۷ با بازی هیو جکمن
  • بازی Marvel Strike Force محصول سال ۲۰۱۸
  • بازی Marvel Future Fight محصول سال ۲۰۱۷
  • بازی Marvel Contest of Champions محصول سال ۲۰۱۴
  • بازی Marvel Heroes محصول سال ۲۰۱۳
  • بازی Marvel: Avengers Alliance محصول سال ۲۰۱۲
  • بازی Marvel Nemesis: Rise of the Imperfects محصول سال ۲۰۰۵ با صداپیشگی مارک اچه‌سن
مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات