لکس لوتر که بزرگترین دشمن سوپرمن است، یکی از باهوشترین انسانهای روی زمین محسوب میشود. او به قدری از «فضولی و دخالت بیگانهها» متنفر است که این وسواس او باعث شده تا دیوانه شود و پا در مسیر جامعهستیزی بگذارد. لکس لوتر با دیدگاههای عجیب و البته جالبش نسبت به زندگی شناخته شده است. هدفمند و با اراده بودن و همچنین تمرکز بیرحمانهای که اغلب اوقات لکس دارد، باعث شده که او مقابل مرد پولادین قرار بگیرد و مدام با او در کشمکش باشد. به جرئت میتوان گفت که لکس لوتر، نمادینیترین شخصیت شرور دنیای دی سی کامیکس محسوب میشود.
الکساندر جوزف «لکس» لوتر یک شخصیت ابرشرور محسوب میشود که در کتابهای کمیک منتشر شده توسط کمپانی دی سی کامیکس حضور پیدا میکند. این شخصیت توسط جری سیگل و جو شستر خلق شده است. لکس لوتر برای اولین بار در قسمت ۲۳ سری کتاب کمیک Action Comics که در ماه آوریل سال ۱۹۴۰ منتشر شد، حضور یافت و درست از همان زمان، تبدیل به اصلیترین دشمن سوپرمن شد.
برای نام بردن از تواناییهای خیلی خاص لکس لوتر میتوان به حافظهی بسیار قوی مخصوصا حافظهی تصویری او اشاره کرد
لوتر در ابتدا به عنوان یک دانشمند دیوانه معرفی شد که اغلب اوقات نقشههای او به خاطر سوپرمن شکست میخورد. در طی سالهای زیاد، ظاهر و شخصیت لکس تکامل پیدا کرد و خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی او عمیقتر شد. در داستانهای معاصر، لکس به عنوان یک تاجر آمریکایی با نفوذ، دیوانهی قدرت، ثروتمند، مهندس باهوش و مخترع، بشر دوست شهر مترو پلیس و یکی از باهوشترین انسانهای دنیا به تصویر کشیده میشود. او که یکی از افراد بسیار شناخته شده در میان عموم محسوب میشود، مالک یک کمپانی خیلی بزرگ و معروف به نام LexCorp است. او تمام هدفش این است که دنیا را از دست بیگانههایی مانند سوپرمن نجات دهد. لکس لوتر، سوپرمن را به عنوان مانعی برای نقشههای خودش میدید. او همچنین تصور میکرد که چنین بیگانههایی، تهدید و خطر خیلی بزرگی برای بشریت محسوب میشوند. از آنجایی که لکس یک ابرشرور بسیار شناخته شده محسوب میشود، برخی اوقات با بتمن و دیگر قهرمانهای دنیای دی سی هم به جنگ و جدل پرداخته است.
این شخصیت به طور معمول فاقد قدرتهای ابرانسانی یا هویت دوگانه است و به طور عمده با یک سر طاس در کتابهای کمیک ظاهر میشود. لکس در برهه زمانیهای مختلف لباس مخصوص خود یا همان Warsuit را بر تن میکند؛ یک لباس رزم فوقالعاده پیشرفته که قدرت بسیار زیاد، توانایی پرواز، سلاحهای پیشرفته و دیگر قابلیتهای خاص را به او اعطا میکرد. سایت آی جی ان لیستی از ۱۰۰ شخصیت شرور برتر تاریخ کتابهای کمیک تهیه کرد و لکس لوتر را در رتبه چهارم آن قرار داد. علاوه بر آن، سایت ویزارد هم در لیست ۱۰۰ شخصیت شرور بزرگ تاریخ، لکس را در رتبه هشتم قرار داد. لکس لوتر یکی از معدود شرورهایی است که داستان و ماجراجوییهای او در دنیایی رخ میدهد که قانونهای عادی طبیعت، تا حدودی از حالت همیشگی خود خارج شده است. علاوه بر کتابهای کمیک، لکس لوتر در انواع مختلف رسانهها مانند فیلم سینمایی، انیمیشنهای سریالی و غیره حضور داشته است.
لکس لوتر فرزند لیونل و لیتیا لوتر است؛ ساکنان فوقالعاده ثروتمند شهر مترو پلیس. زمانی که او یک نوجوان بود، چندین سال را در اسمالویل و به همراه خالهی خود لنا زندگی کرد. در آنجا لکس با کلارک کنت برخورد و برای اولین بار نسبت به سوپرمن حسادت کرد.
این شخصیت در ابتدا به عنوان یک فرد منزوی و شیطانی معرفی شد اما در طی دوران مدرن، نویسندهها تغییراتی را در او به وجود آوردند و او را به عنوان یک تاجر بسیار شناخته شده و شرور به تصویر کشیدند. او شخصیت عمومی خود را به گونهای ساخته بود تا شک و شبههها را از خود دور کند و مانع از دستگیر شدنش بشود. لکس به خاطر اقدامات بشر دوستانهی خود و همچنین میزان پول بسیار زیادی که در طی این سالها به شهر مترو پلیس اهدا کرده تا در ساخت پارکها، بنیادها و موسسات خیریه خرج شود، شناخته شده است.
القاب و اسامی مستعار: الکساندر جوزف لوتر، الکساندر لوتر، الکسی لوتر، الکسیس لوتر، Chrome-Dome، ماکینگ برد، مستر کلین، لکس لوتر دوم، The Metropolis Mogul، رئیس جمهور لوتر، اسنپ دریگن، Icarus، خدای آپوکالیپس و سوپرمن.
تیمها: دیلی پلنت، Deputy Lanterns، پروژه اِوری من، باند بیعدالتی، لیگ بیعدالتی، Insurgency، اینتر گنگ، لیگ عدالت آمریکا، لیگ عدالت متحد، لژیون آو دووم، لژیون ابرشروران، LexCorp، لژیون لوترها، خدایان جدید، رژيم زمین ۱، ارتش لنترنهای نارنجی، پروژه ۷۷۳۴، سکرت سیکس، جامعه مخفی ابرشرورها و غیره.
متحدان: الکس لوتر، الکساندر لوتر، الکسیس لوتر، آنجلا بلیک، آرتور رایت، بین، بیزارو، بلک بیتل، بلاک باستر، بلاد اسپورت، برینیاک و غیره.
دشمنان: الن مور، الکس لوتر، الکساندر لوتر سونیور، امیزو، آکوالاد، آکوامن، باربارا گوردن، بری آلن، بارت آلن، بتمن، بیست بوی، بیلی بتسون، قناری سیاه و غیره.
همانطور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شد، این شخصیت شرور توسط جری سیگل و جو شستر خلق شده است. لکس لوتر برای اولین بار در قسمت ۲۳ سری کتاب کمیک Action Comics که در ماه آوریل سال ۱۹۴۰ منتشر شد، حضور یافت. این شخصیت در ۳۴۳۵ کتاب کمیک حضور یافت و تنها در قسمت سوم سری کتاب کمیک Superman: Earth One به نام Volume Three جان خود را از دست داده است.
لکس (الکسی) لوتر به عنوان یک مغز متفکر شرور و جنایتکار که تشنهی قدرت بود، برای اولین بار در کتابهای کمیک ظاهر شد. او برای اولین بار در مقابل مرد پولادین و در قسمت ۲۳ سری کتاب کمیک Action Comics هوش و نبوغ خود را آزمایش کرد. او در ابتدا به عنوان یک مرد مو قرمز به تصویر کشیده شد. این موضوع تا زمانی ادامه داشت که حادثهای رخ داد و لوتر به عنوان دشمن اصلی سوپرمن یعنی «Ultra-Humanite» اشتباه گرفته شد و به عنوان یک دانشمند دیوانهی کچل در داستانهای کمیکی آمد. درست از همان زمان، الکسی لوتر به عنوان یک شخصیت شرور که یک دانشمند دیوانهی قدرت محسوب میشد، به داستانها آمد؛ دانشمندی که قصد داشت تا علم خود را در برابر قدرت سوپرمن به رخ بکشد و آنها را با هم مقایسه کند.
در ابتدا، لکس لوتر قصد داشت تا تمام کشورهای اروپایی را وارد یک جنگ بسیار بزرگ کند و اول از همه هم به سراغ کشورهای کوچکی مانند گالونیا و توران رفت. او از نبوغ خیلی زیاد خود استفاده کرد تا یک کنفرانس صلح را به هم بریزد و ماجرای جنگ را آغاز کند اما در همان خط داستانی، برای اولین بار توسط سوپرمن شکست خورد. لوتر، در طی دورانی که به تازگی فعالیت خود را آغاز کرده بود، چندین بار دست به اقدامات تروریستی زد تا بتواند راهی برای تصرف و سلطه جهانی که هدف نهاییاش محسوب میشد، پیدا کند. اما هر بار نقشههای شرورانهی او توسط سوپرمن با شکست روبهرو میشد.
لوتر بعد از اینکه نقطه ضعف سوپرمن را فهمید، یک کریپتونایت بسیار بزرگ از Dan Rivers پیدا کرد و سعی در این داشت تا با استفاده از این سنگ، دشمن خود را آزار دهد. الکسی که قادر به شکست دادن سوپرمن نبود، برای آرامش خاطر خودش هم که شده، تصمیم گرفت که نقطه ضعف این قهرمان را برای تمام مردم دنیا فاش کند. همین موضوع باعث شد تا کل-ال به دست دشمنان زیادی، دچار مشکل و آسیب شود. الکسی مدام در بعد زمان به گذشته بازمیگشت و نقشههای مختلفی میکشید تا بتواند سوپرمن را شکست دهد و او را به قتل برساند اما هر بار شکست میخورد.
لوتر یک مرد پیچیده است. در عین حال که به راحتی اعتراف میکند که یک فرد «شرور» است، اعتقاد دارد که آبراهام لینکلن یک «مرد بسیار بزرگ» محسوب میشود (قسمت ۸۵ سری کتاب کمیک Superboy). علاوه بر این، لوثر در برخی شرایط، کارهای بزرگ و خوبی هم انجام داده است؛ مانند نجات میلیونها نفر در یک جهان در حال مرگ که بعد از انجام این کار، لکس تبدیل به قهرمان آنها شد (قسمت ۱۶۴ سری کتاب کمیک Superman).
مدتها بعد از اینکه الکسی فعالیت خود را در دنیای دی سی آغاز کرد، از وجود مولتی ورس با خبر شد. بعد از این اتفاق، او با همتای خود در زمین ۱ متحد شد تا با کمک یکدیگر زمین ۳ را تسخیر کنند و تحت کنترل کامل خود در بیاورند. الکسی و لکس لوتر، شخصیت شرور اصلی زمین ۳ یعنی «اولترامن» را پیدا و استخدام کردند تا در تسخیر این زمین، به آنها کمک کند؛ اولترامن نسخه شیطانی سوپرمن در زمین ۳ بود. با این حال، نقشه آنها آنطور که باید و شاید پیش نرفت و توسط همتای خودشان یعنی «الکساندر لوتر» که در زمین ۳ بود، شکست خوردند؛ فردی که بعدها تبدیل به اولین و تنها قهرمان زمین ۳ شد.
بعد از این ماجراها، الکسی همچنان به فعالیتهای خود ادامه داد و کماکان قصد داشت تا به طور پنهانی، اقدامات سلطهی جهانی زمین ۲ را انجام دهد. این موضوع تا زمانی ادامه داشت که او در خط داستانی بحران در زمینهای بینهایت، توسط برینیاک استخدام شد. در قسمت ۹ این خط داستانی، الکسی بعد از اینکه متوجه شد که برینیک، لکس لوتر را به او ترجیح داده و همتایش را به عنوان فرمانده اصلی انتخاب کرده است، خطاب به تمام افراد حاضر، اینگونه گفت:
من بهتر از این فرد هستم! شما به دو تا لوتر نیازی ندارید!
بعد از اعلام این حرف، طولی نکشید که برینیاک با او موافقت کرد و بلافاصله از آن نقطهای که روی آن قرار داشت، حذف کرد. همین موضوع باعث شد تا لکس، تنها لوتر حاضر در آنجا باشد. بعد از ماجرای بحران، الکسی لوتر از تاریخ به طور کل حذف شد و دیگر هیچکس روی زمین جدید، او را به یاد نمیآورد.
- دوران نقرهای:
لکس لوتر در حومه شهر اسمالویل، کانزاس در کنار مادر و پدر و همچنین خواهرش لنا بزرگ شد. با اینکه مجبور بود تا به ظاهر به عنوان پسر یک کشاورز زندگی کند، اما هیچوقت خوشدلی و خوبی یک کشاورز را نداشت. در عوض، لوتر از همان بچگی آرزوهای خیلی بزرگی داشت تا در آینده تبدیل به بزرگترین دانشمند دنیا شود.
زمانی که لوتر در سنین نوجوانی بود، از وجود قهرمان زادگاهش یعنی اسمالویل با خبر شد و فهمید که نام این قهرمان «سوپر بوی» است. او ماجراجوییهای سوپر بوی را با تعصب بسیار زیادی دنبال میکرد و طولی نکشید که تبدیل به بزرگترین طرفدار این قهرمان جوان کریپتونی شد. لکس در نهایت با خواهش و التماسهای خیلی زیاد، توانست پدر و مادر خود را متقاعد کند تا به اسمالویل نقل مکان کنند. او امیدوار بود تا با این کار، بتواند به قهرمان مورد علاقهی خود نزدیک شود.
لکس لوتر دقیقا همانند یک انسان معمولی است و هیچ قدرت ابرانسانی خاصی ندارد
یک روز، در حالی که لوتر مشغول شخم زدن زمینشان به وسیلهی تراکتورش بود، متوجه شد که سوپر بوی مقابل او حضور دارد و به شدت ضعیف شده است. پسر پولادین تا حد زیادی به کریپتونایت سبز رنگ نزدیک و تا سر حد مرگ رفته بود، به همین دلیل بعد از اینکه لکس از این موضوع با خبر شد، تصمیم گرفت تا این سنگ خطرناک را به وسیله تراکتور خود تا جایی از میتواند از این قهرمان دور کند. بعد از این اتفاق، لوتر تصمیم گرفت تا سوپر بوی را به کارگاه خود دعوت کند. سوپر بوی که قصد داشت تا به طریقی قدردانی خود را به لکس نشان دهد و به گونهای لطف او را جبران کند، یک آزمایشگاه جدید و بسیار زیبا برای این فرد جوان که فوقالعاده مشتاق دانشمند شدن داشت، ساخت.
حال که دیگر لوتر تجهیزات آزمایشگاهی زیادی را در اختیار داشت، تصمیم گرفت تا با استفاده از راهحلهای شیمیایی خیلی زیاد خود، به آزمایش کردن بپردازد. او حتی با استفاده از برخی مواد شیمیایی نایاب که سوپر بوی برایش فراهم کرده بود، یک موجود پروتئوپلاسمی که قدرت درک و فهم را نداشت، خلق کرد. لوتر پروتوپلاسم به عنوان یک الگو استفاده کرد تا بتواند یک پادزهر برای مسمومیت کریپتونایت که سوپر بوی به آن دچار میشد، پیدا کند. لکس قصد داشت تا این پادزهر را به عنوان یک هدیه، به سوپر بوی بدهد تا بلکه همین کار باعث شود تا رابطهی دوستانهی بین آنها عمیقتر و بیشتر شود. او در نهایت توانست این پادزهر را به وجود بیارود اما به خاطر هیجان خیلی زیادی که داشت، ناگهان به یک بشر خورد و آتشسوزیای را در این آزمایشگاه به وجود آورد.
سوپر بوی که در همان زمان در حال گذشتن از آزمایشگاه بود، متوجه شد که مقداری دود از پنجرههای آن بیرون میآید. طولی نکشید که سوپر بوی متوجه شد که لوتر، داخل آزمایشگاه در معرض کریپتونایت قرار گرفته است به همین دلیل همان بیرون از آزمایشگاه ماند و خیلی سریع تصمیم گرفت که با نفس پر قدرت خود، تندبادی را به وجود بیاورد و با استفاده از آن، آتش درون آزمایشگاه را خاموش کند. سوپر بوی با این کار توانست با موفقیت آتش را خاموش کند اما این باد به طور تصادفی چندین ماده شیمیایی را با هم ترکیب کرد و تمامی آزمایشهای لوتر را نابود کرده بود. این گازها به سر لوتر هم رسیده بود. همین موضوع باعث شد تا تمام موهای او از بین برود و کاملا کچل شود. لوتر که به شدت به خاطر ظاهر جدیدش و همچنین از بین رفتن تمام آزمایشهایش عصبانی شده بود، سوپر بوی را به این متهم کرد که از روی حسادت و عمدا تمام کارهای او را نابود کرده است. از همان لحظه به بعد، لکس لوتر تبدیل به دشمن قسم خوردهی سوپر بوی شد.
درست از همان زمان، لکس لوتر فعالیتهای جنایتکارانهی خود را آغاز کرد و تصمیم داشت تا به هر طریقی و با استفاده از هر سلاح و دستگاهی که تولید میکرد، به سوپر بوی حمله کند. با اینکه این سلاحها و دستگاهها ترسناک بودند و قدرتهای مختلفی داشتند، اما سوپر بوی هر بار موفق میشد تا لکس را شکست دهد و او را به کانون اصلاح جوانان اسمالویل بفرستد. پدر و مادر لکس مدام از این میترسیدند که پسرشان هیچوقت خود را اصلاح نکند و به راه درست بازنگردد به همین دلیل تصمیم گرفتند که از شهر اسمالویل بروند و بلافاصله نام خانوادگی خود را به «Thorul» تغییر دادند. آنها قصد داشتند تا با یک هویت جدید دختر خود لنا را بزرگ کنند و اصلا دوست نداشتند که دختر معصومشان با آن لکس شیطان ارتباط خویشاوندی داشته باشد. علی رغم اینکه خانواده لوتر، فامیلی خود را تغییر داده بودند، اما لکس خیلی زود توانست خواهر خود را پیدا کند و به سراغ او برود. با اینکه او ذات و طبیعت شرورانهای داشت، اما به طریقی توانست با خواهر و دختر او ارتباط و صلح و آشتی را بین خود برقرار کند.
بعد از گذشت این ماجراها، لوتر همچنان نقشههای خود را ادامه داد تا بالاخره بتواند سلطه جهانی زمین را به دست بیاورد. او حتی در طی رویداد بحران در زمینهای بینهایت هم بیخیال این ماجرا نشد. در طی این رویداد، لکس باری دیگر با برینیاک، که این بار ظاهر رباتیکیتری به خود گرفته بود، متحد شد تا به نقشههای شرورانهی خودش ادامه دهد. در طی همین برهه زمانی بود که لکس، مرگ همتای زمین دوم خود یعنی الکسی را مشاهده کرد؛ کسی که جرئت کرد تا جاهطلبیهای برینیاک و همچنین لکس را به چالش بکشد. بعد از اینکه فلش (بری آلن) و همچنین سوپر گرل نتوانستند با موفقیت شخصیت آنتی مانیتور را به قتل برسانند و این کاراکتر دوباره ظاهر شد تا به هدف خود برسد و دنیای مورد نظرش را به دست بیاورد، لکس و بقیه شرورهای زنده مانده از این واقعه تصمیم گرفتند تا به طور موقت با قهرمانان متحد شوند تا بلکه بتوانند به این طریق آنتی مانیتور را شکست دهند. لازم به ذکر است که هم فلش و هم سوپر گرل توسط خود آنتی مانیتور در همان خط داستانی به قتل رسیدند.
لکس از آن بحران جان سالم به در برد اما توسط یک موجود جدید از یک جهان جدید، نابود شد و از بین رفت. اینگونه به نظر میرسید که این موجود جدید، تقریبا ترکیبی از تمام نسخههای قبلی و اولیهی لکس لوتر (البته منهای الکساندر زمین ۳ زیرا او از صمیم قلب و به طور ذاتی یک قهرمان بود) بود؛ یک سرمایهدار و تاجر بسیار ثروتمند، موفق و به شدت بیرحم و خطرناک که مدام در تلاش بود تا با لوئیس لین دنیای خودش ازدواج کند اما هربار با شکست روبهرو میشد.
- دوران مدرن:
در این دوران، پدر و مادر لکس حتی با یک نگاه و بررسی آزمایش I.Q. پسرشان متوجه شدند که او با این نبوغ و هوش بسیار زیاد، حتما خانوادهی خود را ثروتمند خواهد کرد. با این حال، آنها عزم خود را جزم کردند تا کاری کنند که پسر خود از آنچه که بود، باهوشتر، نابغهتر و بهتر شود. همین موضوع باعث شد تا روح او به طور کل نابود شود و از درون او یک موجود روانی و جامعهستیز بیرون بیاید. لکس سالهای زیادی را صرف این کرد تا بتواند راهی برای زندگی در خارج از جو زمین پیدا کند و زمانی که ۱۸ سالش بود، به عنوان بخشی از این تحقیقات، به شهر اسمالویل رفت. لکس زمانی که در این شهر بود، با یک فرد جوان و البته بیگانه به نام کلارک کنت آشنا شد و خیلی زود ارتباط دوستی بین آنها شکل گرفت. زمانی که یک ماجرای آتشسوزی آزمایشگاه لکس و همچنین تمام دستاوردهای علمی او را نابود کرد، اصلا نمیخواست که هیچ سرزنشی را بپذیرد. در عوض، او مدام مردم شهر اسمالویل را برای اینکه «اجازه دادند تا لوترها بسوزند»، مقصر میدانست. درست تا به همین امروز، او اصلا نمیخواهد این موضوع را قبول کند که در برههای از زمان، به شهر اسمالویل رفته است.
- ظهور لکس لوتر:
بعد از گذشت سالها، لکس لوتر به شهر مترو پلیس رفت و کمپانی تکنولوژیکی خود را با نام Lexcorp تاسیس کرد. این شرکت با سرعت بسیار زیادی پیشرفت کرد و بزرگ شد. طولی نکشید که دیگر همه این شرکت را میشناختند. زمانی که موفقیتهای مالی زیادی برای این شرکت به وجود آمد، قدرت سیاسی را هم با خود آورد. بعد از این اتفاق، طولی نکشید که لکس لوتر دیگر به عنوان قدرتمندترین مرد مترو پلیس شناخته میشد. بعد از آن، روزی فرا رسید که وقتی مردم از پس آسمان خراش لوتر به آسمان نگاه میکردند، مردی را میدیدند که روی هوا ایستاده است. با ورود و ظهور سوپرمن، دنیای زیبایی که لوتر برای خود ساخته بود وارونه شد و همه چیز به هم ریخت. سوپرمن علنا لکس لوتر را به فعالیتهای مجرمانه و جنایتکارانه متهم کرد. سوپرمن با انجام این کار، تصویر بشر دوستانهای را که لکس ایجاد کرده بود، کاملا نابود کرد. لوتر نتوانست (یا شاید هم نخواست) که این «بیگانهی مداخلهگر» را با پسری که سالها پیش او را میشناخت، ارتباط دهد.
در یکی از خط داستانیها لکس لوتر روح خود را به یک شیطان فروخته است
لوتر بارها و بارها تلاش کرد تا تهدید و خطر این بیگانه را از بین ببرد و او را شکست دهد اما هر بار خودش توسط سوپرمن شکست میخورد. لکس حتی یک حلقه از سنگ کریپتونایت برای خودش ساخت تا در مواقع لازم از آن استفاده کند. با این حال، از آنجایی که او مدام در معرض تابش این سنگ قرار میگرفت، باعث شد تا به سرطان مبتلا شود. وضعیت لکس آنقدر بد و نگران کننده بود که در نهایت تصمیم گرفت که انگشت خود را قطع و آن را با یک انگشت رباتیکی جایگزین کند. منتها این کار هم کمک خاصی نکرد و روز به روز شرایط بدتر میشد به همین دلیل لکس مرگ خود را جعل کرد و بعد از آن مغز و ناخودآگاهش را به بدن کلونی سالم انتقال داد. او یک شخصیت جدید که تا به آن روز هیچکس او را نمیشناخت برای خود انتخاب کرد و نام آن را لکس لوتر دوم گذاشت. او حتی برای در قالب این شخصیت جدید خود با لهجهی استرالیایی صحبت میکرد و ریش و سبیل کامل و موی بلند قرمز رنگ گذاشته بود. او در قالب یک لکس جوان، تمام دنیا را قانع کرد که یک مرد کاملا متفاوت است و اصلا نمیتواند کارهای مجرمانهای را که پدرش مرتکب میشد و به آنها متهم شده بود، انجام دهد.
بعدها، او سوپر گرل ماتریکس را قانع کرد که قهرمان شهر مترو پلیس و همچنین یک بادیگارد شخصی است. او همچنین یک ارتش از سربازان لکس (تیم لوتر) را ایجاد کرد تا قهرمانانی برای شهر مترو پلیس باشند. علاوه بر تمامی این موارد، او همچنان قصد داشت تا به مبارزهی خود علیه سوپرمن ادامه دهد و درست همانند قبل، هیچ موفقیتی به دست نمیآورد و مدام شکست میخورد. زمانی که دومزدی به زمین و شهر مترو پلیس حمله کرد و سوپرمن را به قتل رساند، لکس، سوپر گرل و سربازان خود را فرستاد تا با دومزدی مبارزه کنند و او را شکست دهند.
در برههای از زمان، لکس لوتر استفاده از یک انگشتر کریپتونایتی را یک تاکتیک خیلی خوب برای شکست سوپرمن میدانست اما آنقدر این انگشتر را استفاده کرد که در نهایت دست خود را از دست داد و سرطان بسیار وخیمی گرفت
بعد از ماجراهای مرگ آشکار سوپرمن، لکس تصمیم گرفت تا سوپرمن را با یک کلون جایگزین کند. از آنجایی که او نمیتوانست تمام بخشهای مختلف دیایان سوپرمن را دوباره در این کلون ایجاد کند، به همین دلیل تصمیم گرفت تا بخشهایی از دیانای خود را هم به این کلون بدهد. متاسفانه برای لکس لوتر، همه چیز آن طور که او دوست داشت پیش نرفت و وقتی که این کلون پا به دنیای واقعی گذاشت، تصمیم گرفت که لباس و هویت سوپرمن را در اختیار داشته باشد تا زمانی که سوپرمن واقعی بازگردد. بعد از این اتفاق، این کلون نام خود را سوپر بوی گذاشت و به فعالیت پرداخت. بعد از گذشت مدتی، سوپر بوی متوجه شد که در سیستم بدنیاش، بخشی از دیانای لکس لوتر هم وجود دارد. زمانی که لوئیس لین در نهایت فعالیتهای مجرمانه و معاملههای لوتر را در معرض افشا قرار داد، لکس هویت واقعی خود را نشان داد و دستگاههای منفجرهای را در سرتاسر شهر منفجر کرد. مترو پلیس تقریبا به طور کامل به خاطر این دستگاههای منفجره نابود شد. سوپرمن و دیگر دوستان قهرمانش تصمیم گرفتند تا با کمک یکدیگر شهر را بازسازی کنند. البته مبارزه بین آنها همچنان ادامه داشت.
- رئیس جمهور لوتر:
لوتر به این نتیجه رسید که باید کاری کند تا نشریات عمومی ساکت شوند و مطالب افشاکننده کمتری درباره او بنویسند. به همین دلیل تصمیم گرفت که دیلی پلنت را بخرد و بعد از آن به «پری وایت» بفروشد. البته این معامله یک شرط هم به همراه داشت و آن هم این بود که لوئیس لین یکی از داستانهایی را که خودش انتخاب کرده بود، از بین ببرد. لوتر که دیگر خیالش از بابت نشریات و افشا نشدن فعالیتهایش راحت شده بود، تصمیم گرفت که برای ریاست جمهور ایالات متحده اقدام کند. او قصد داشت تا با این کار، قدرت کافی برای شکست دادن و پایین کشیدن سوپرمن به دست بیاورد. او به طرز شگفتانگیزی به وظایف ریاست جمهوری خود انجام میداد و حتی ارتباطات این کشور را با آتلانتیس و روسیه هم بهبود بخشید. علاوه بر این، او سربازان را برای تهاجم Imperiex دوباره جمعآوری کرد و آنها را به صف کشید. با این حال، این تمام ماجرا نبود و لکس در کنار کارهای خوب، کارهای شرورانهای هم میکرد. لکس به دور از چشم مردم و احتمالا اکثر افراد حاضر در کابینهاش، ارتباطی را با آپوکالیپس برقرار کرد؛ کاری که در سطح سازمان ملل یک چیز غیرقانونی بود. لکس از دارک ساید خواسته بود تا در جنگ Imperiex، با زمین و ساکنان آن همراه باشد و در طی این جنگ به آنها کمک کند. در مقابل به عنوان پرداختی، به جوکر دستور داد تا دومزدی را برای سوپرمن آزاد کند. او قصد داشت با انجام این کار، پیش از اینکه دومزدی را به دارک ساید تحویل دهد، نحوه مبارزه و ویژگیهای او را در معرض نمایش بگذارد.
لوئیس لین که سرسختانه به لوتر گیر داده بود و همهی کارهای او را دنبال میکرد، متوجه شد که این شخصیت شرور، مدتها پیش از اینکه ماجرا را به صورت علنی اعلام کند، از تهاجم و خطر Imperiex خبر داشت. این موضوع، درست همان مقالهای بود که لوتر سعی در پنهان کردن آن داشت. با این حال، لوئیس دست از کار نکشید و نوشتههای خود را به کلارک داد. کلارک هم در نهایت از آن نوشتهها، یک گزارش ترسناک درآورد. لوتر باری دیگر تلاش کرد تا با بزرگ جلوه دادن یک موضوع دیگر، اتهامات را از خود بردارد. او این بار پاپوشی برای بروس وین ایجاد و او را متهم به قتل «وسپر فرچایلد» کرد. لوتر حتی با استفاده از قدرت ریاست جمهوری و اختیارات زیادی که داشت، نتوانست به کار سوپرمن پایان دهد و او را کنار بزند. زمانی که مشخص شد که یک شهاب سنگ کریپتونایتی در حال آمدن به سیاره زمین است، لوتر تصمیم گرفت تا از آن علیه سوپرمن استفاده کند. او قصد داشت کاری کند که همه مردم مقابل سوپرمن بایستند و علیه او باشند. او حتی قهرمانانی مانند «جان استوارت»، «بلک لایتنینگ»، «استار فایر»، «پاور گرل» و «کایپتان اتم» را فرستاد تا سوپرمن را دستگیر کنند. با این حال، طبق معمول همیشه لکس لوتر موفق نشد و سوپرمن توانست با کمک بتمن، او را شکست دهد.
لکس لوتر که دیگر به شدت ناامید شده بود، تصمیم گرفت که از ترکیب چندین مدل مختلف ونوم فوقالعاده قوی (مادهای که عمدتا توسط شرور داستانهای بتمن یعنی بین استفاده میشد)، ترکیبی از کریپتونایت سبز مایع و یک لباس مبارزهای آپوکالیسی استفاده کند و به صورت مستقیم به مبارزه با سوپرمن برود. متاسفانه، اثرات جانبی و دیوانگی ناشی از استفاده از آن حجم از مادهی ونوم، قدرت تفکر و تصمیمگیری لکس را تحت تاثیر قرار داد و در طی این مبارزه، هویت واقعی خود را نشان داد. در پایان این ماجراها، شکست آخر زمانی به لکس وارد شد که فهمید، فردی به نام «تالیا هد»، مدیر اجرایی کمپانی LexCorp، تمام داراییهای این کمپانی را به بنیاد بین فروخته است. درست از همان زمان، او همه چیز را رها کرد و به زیر زمین رفت. لکس برای مدتی وظایف ریاست جمهوری خود را برعهدهی معاونش یعنی «پیت راس» گذاشت. لوتر در طی مدت زمانی که زیر زمین سپری میکرد، از طریق اینترنت با رابین ارتباط برقرار کرد. او در این ارتباط اینترنتی، نام مستعار خود را «Snapdragon» گذاشته بود و یک فایل ژنتیکی از پروژه کادموس را برای او فرستاد؛ فایلی که به سوپر بوی و همچنین هویت او ارتباط داشت. لکس با ارسال این فایل برای اولین بار نشان داد که سوپر بوی در واقع یک موجود کلونی دو رگه محسوب میشود که دیانای سیستم بدن او، ترکیبی از دیانای سوپرمن و خود لوتر است.
- یک سال بعد و شمارش معکوس:
یک سال بعد از ماجراهای رویداد بحران بینهایت، پروندهی لوتر از بیش از ۱۲۰ جرم و جنایتی که مربوط به قتل عام شب سال نو میشد، پاک شد؛ جرم جنایتهایی که از شرارت گرفته تا جرم مهمی مانند قتل را شامل میشد. هرچند تمام این اتهامات به نوعی پاک شد اما همان جریان قتل عام هم تا حد زیادی روی اعتبارش تاثیر گذاشت و برای همیشه تصویری را که در میان مردم داشت، نابود کرد. علاوه بر این، به لطف دسیسهها و توطئههای «دکتر سیوانا»، لکس بخش زیادی از ثروت و همچنین کنترل کل بخشهای شرکت LexCorp را که تازه تاسیس کرده بود، از دست داد. بعد از آن ماجرا، این شرکت دیگر توسط فردی به نام «لانا لنگ» اداره میشد. لکس برای تمام این اتفاقات، کلارک کنت را مقصر میدانست. زیرا او یک سری مقاله دربارهی لکس لوتر نوشت و در آنها عنوان کرد که لوتر، به خاطر اینکه رئیس یکی از باندهای شهر مترو پلیس او را روی پلههای دادگاه مسخره کرده، قصد دارد تا با استفاده از این نقشهها و توطئهها، از این شهر انتقام بگیرد.
لکس بعد از اینکه مقدار زیادی کریپتونایت جمعآوری و حتی چند ابرشرور به نام «متالو» و «کریپتونایت من» را دستگیر کرد، تصمیم گرفت که یک جنگندهی بزرگ کریپتونی بسازد و با استفاده از این کشتی پر قدرت به جنگ با سوپرمن برود و او را شکست دهد. با این حال، هیچوقت هیچ چیز آنطور که لکس برنامهریزیاش را میکرد، پیش نمیرفت. در طی این مبارزه، سوپرمن به راحتی توانست این کشتی قدرت گرفته از کریپتونایت را نابود کند کریستال سنگ خورشیدی را که در آن قرار داشت، به دست بیاورد. با این حال، بعد از اینکه لکس به زندان رفت، طولی نکشید که توانست مقدمات فرار خود را فراهم کند و از آنجا بیرون بیاید.
بعدها، لکس به سراغ «بیزارو» رفت و او را به سراغ سوپر بویای که بهتازگی ظاهر شده بود، فرستاد. اما طولی نکشید که سوپرمن به راحتی توانست این موجود را هم شکست دهد. لوتر که با دیدن این ماجراها به شدت عصبانی و اصطلاحا وحشی شده بود، یک گروه جدید به نام Revenge Squad تشکیل داد تا با کمک هم با کریپتونیهای مهاجم مبارزه کنند؛ لازم به ذکر است که این تیم توسط «ژنرال زاد» هدایت میشد.
در لیگ عدالت آمریکا، لوتر (به همراه جوکر و چیتا سوم)، یک گروه جدید را به نام Injustice League تشکیل دادند. او همچنین یک لباس مبارزهای مخصوص جدید هم برای خود درست کرد و پوشید. لکس قصد داشت تا با استفاده از این لباس و همتیمیهای جدید خود، به سراغ اعضای لیگ عدالت برود و آنها را شکست دهد. لازم به ذکر است که در طی این خط داستانی، لکس لوتر در جریان خلق سومین «Shaggy Man» و همچنین سومین «Blockbuster» نقش بسیار زیادی داشت.
آخرین لباسی که لکس لوتر برای خود ساخت، آنقدر قوی و مجهز بود که به او اجازه میداد تا در مقابل انفجارهای هستهای جان سالم به در ببرد
لوتر در خط داستانی رویداد شمارش معکوس تا بحران بینهایت، نقش بسیار پر رنگ و مهمی را ایفا کرد. بعد از اینکه تیم لیگ بیعدالتی شکست خورد، لکس لوتر به سیارهی زندان فرستاده شد اما طولی نکشید که توانست کنترل شرورها را به دست بیاورد. تنها رقیبهایی که در آن زمان لکس داشت، جوکر و همچنین گوریلا گراد بودند؛ کسانی که توانستند تقریبا نیمی از شروران را قانع کنند که به تیم آنها بپیوندند. به همین دلیل، لکس لوتر مبارزه را با جوکر آغاز کرد تا اینکه پارادیمنهای «Desaad» به آنجا آمدند و مبارزهی آنها را متوقف کردند.
بعد از این حمله، لوتر توانست با استفاده از یک تله پورت کننده، خودش و دیگر شرورها را از آن سیاره خارج کنند. این دستگاه تله پورت کننده به طور مخفیانه از «Neutron»، «Heatmonger»، «Plasmus»، «Warp» و «Thunder» قدرت میگرفت. تاندر بعد از فهمیدن اصل ماجرا، لوتر را با عنوان «هیولا» خطاب کرد اما در مقابل لوتر برای آنها توضیح داد که هیولاهای اصلی، آنهایی هستند که شروران را به آن سیاره فرستادهاند؛ او در ادامه صحبتهایش گفت که او در واقع قهرمان تیم بیعدالتی است. لکس لوتر بعد از اینکه از این دستگاه تله پورت کننده استفاده کرد، آن را روی حالت خود-نابودی قرار داد. او با انجام این کار هم پارادیمنهای مهاجم را کشت و هم باتریهای زندهی آن را.
- بحران نهایی:
در قسمت ۲۱ سری کتاب کمیک Justice League of America، ما شاهد این هستیم که لوتر در حال همکاری با اعضای گروه جامعه مخفی ابر شرورانِ «لیبرا» است. لکس از لیبرا خواست تا خودش را به او ثابت کند به همین دلیل لیبرا، «کلی فیس» را به سراغ دیلی پلنت فرستاد تا این ساختمان را منفجر کند. منتها، بعد از اینکه لکس متوجه شد که لیبرا در واقع نماینده و فرستادهی دارک ساید است، به سمت او حملهور شد. طولی نکشید که لکس توسط Justifierها محاصره شد. لیبرا به لکس گفت که آخرین انتخابش را انجام دهد؛ یا قسم بخورد که یک سرباز وفادار و خوب برای دارک ساید میماند یا تبدیل به یک برده شود. در قسمت ۵ خط داستانی Final Crisis، زمانی که لیبرا در حال سرزنش کردن Calculator، برای شکستن و فعال کردن کدهای کامپیوتریای که به نیروهای مقاومت کمک میکرد، است، ما شاهد حضور لکس لوتر در کنار آنها هستیم. لکس لوتر در آن برهه زمانی سکوت کرده بود و هیچ اظهار نظری نمیکرد اما در واقع وظیفهی هدایت عملیات خاصی را علیه قهرمانان، آن هم در شهر بلاد هیون برعهده داشت. او اعتقاد داشت که انجام این کار یک افتخار است اما آنطور که باید و شاید خوشحال به نظر نمیرسید. در قسمت ۶ خط داستانی بحران نهایی، لیبرا متوجه شد که تمام این مدت، لوتر یک نفوذی را در جامعه مخفی ابرشرورها داشته است. لوتر به همراه متحد خود یعنی دکتر سیوانا، به ظاهر لیبرا را شکست و نابود کردند و بعد از آن، معادلهی Anti-Life Equation را که در کلاه Justifierها منتشر میشد، از بین بردند.
- کریپتون جدید:
در نهایت لوتر دستگیر شد و قرار بود که برای مجازات جرمهایی که مرتکب شده بود، به زندان برود. اما در عوض به جای رفتن به زندان، «ژنرال سم لین» تصمیم گرفت که او را در پروژهی ۷۷۳۴ بگذارد و او را مجبور به فعالیت در این زمینه بکند. با اینکه هنوز به دست و پای لوتر زنجیر بود، اما او حالا شغل جدید مهمی داشت؛ در این شغل جدید، او تقریبا به طور کامل کامل به تمام اطلاعات و دانشی که در برینیاکِ دستگیر شده ذخیره شده بود، دسترسی داشت. لوتر با موفقیت توانست به مغز و ذهن برینیاک دسترسی پیدا کند و با استفاده از این دسترسی توانست کشتی «Coluan» را که در کاندور نگهداری میشد، مجددا فعال کند تا بتواند آن را به کار گیرد. بعد از این اتفاق، رباتهای برینیایک به کریپتونیها حمله کردند. از طرف دیگر هم متالو و «Reactron» که زندانی بودند، از این حواسپرتی استفاده کردند. آنها از قلبهای کریپتونایتی خود استفاده کردند تا اسیرکنندگان خود را بکشند و در نهایت «زور-ال» را هم به قتل برسانند.
لوتر بعد از موفقیتی که با دسترسی به مغز برینیاک به دست آورده بود، توانست بدن به ظاهر مردهی دومزدی را به دست بیاورد؛ کسی که به ظاهر توسط کریپتونیها شکست خورده بود. لوتر قصد داشت تا دومزدی را مورد بررسی قرار دهد و از «پتانسیلها» و تواناییهای او سر در بیاورد. بعد از گذشت مدتی، لوتر باری دیگر از ارتباط مغز برینیاک با کشتی خود استفاده کرد تا سربازانی را که موظف بودند از او محافظت و نگهبانی کنند، بکشد. طولی نکشید که برینیاک توانست خود را از دست کنترلی که لوتر رویش داشت، آزاد کند. بعد از این اتفاق برینیاک، لوتر را مجبور کرد که سوار کشتیاش بشود و هر دو از زندان خود فرار کردند. بعدها اینگونه نشان داده شد که برینیاک و لوتر با یکدیگر متحد شدهاند. حتی برینیاک به لوتر قول داده بود که هر وقت کارش با زمین تمام شد، آن را به لوتر خواهد داد. لوتر که در حال خواندن روزنامه بود تا متوجه شود که در طی دوران اسیر بودنش چه اتفاقاتی رخ داده، متوجه شد که سوپر بوی احیا و به زندگی بازگشته است.
- تاریکترین شب:
در طی خط داستانی تاریکترین شب، «Ganthet» حلقهی هر کدام از رهبرهای ارتش لنترنها را احضار کرد. در طی همین ماجرا، حلقهی «Larfleeze» به لکس لوتر رسید. در نهایت لکس لوتر با انداختن این حلقه به انگشت خود، به طور کامل تبدیل به یک لنترن نارنجی شد. با اینکه در این خط داستانی، لکس لوتر ثابت کرد که یک مبارز خیلی خوب است، اما در شرایط مختلف زیاد، حرص و طمعی که انگشتر نارنجی برایش به وجود میآورد تاثیر خیلی بیشتری روی او داشت. به همین دلیل او به سراغ اسکرکرو رفت و انگشتر قدرت زرد رنگ او را دزدید تا بلکه بتواند خودش از این انگشتر استفاده کند. علاوه بر این، لکس لوتر باتری قدرت نارنجی را از Larfleeze دزدید تا بتواند قدرت خیلی بیشتری را از آن کسب کند. این موضوع تا زمانی ادامه داشت که در نهایت واندر وومن وارد ماجرا شد و با استفاده از کمند مخصوص خود، لکس لوتر را شکست داد. در حالی که لکس تحت تاثیر کمند راستگویی واندر وومن بود، به یکی از رازهای خود اعتراف کرد؛ او اعتراف کرد، چیزی را که همیشه میخواسته این بود که سوپرمن باشد.
بعد از اینکه ارتش بلک لنترن شکست خوردند و ابرانسانهای مردهی بلک لنترن به زندگی بازگشتند، Larfleeze توانست انگشتر نارنجی را از دست لکس لوتر خارج کند و او را دوباره به همان شکل انسانی بدون قدرت خود بازگرداند. در خط داستانی روشنترین روز هم، بعد از اینکه لوتر به Larfleeze اعلام کرد که تمام انسانهای دنیا قدرت و سرزمین مخصوص به خودشان را میخواهند، Larfleeze هم تصمیم گرفت که انگشتر نارنجی رنگش را به او بدهد.
- روشنترین روز-حلقه سیاه:
جالب است بدانید، در طی برهه زمانیای که لکس در سیارهی لکسور به سر میبرد، با یک زن بیگانه ارتباط برقرار کرد و بعد از گذشت مدتی فرزند پسرش به دنیا آمد که نام او را مانند خودش لکس گذاشت
بعد از خط داستانی کریپتون جدید، لکس لوتر نقش مهم و بزرگی را در مجموعهی Action Comics در دست گرفت به طوری که این موضوع حدودا تا قسمت ۹۰۰ این سری کتاب کمیک ادامه داشت. در طی مدت زمانی که لکس لوتر تقریبا نقش اصلی مجموعه محسوب میشد، دث استروک و اعضای تیم او به نام تایتانها، توسط فردی استخدام شدند تا لکس لوتر را به قتل برسانند؛ آن هم در طی مدت زمانی که او قصد داشت تا به همراه «ناوا مندلسون» به شهر میدوی برود. زمانی که اعضای تیم تایتانزِ دث استروک به لکس لوتر حمله کردند، او و ناوا فرار کردند و به راههای فاضلابی رفتند. با این حال طولی نکشید که ناوا مورد اصابت گلوله قرار گرفت. بعد از گذشت مدتی، مشخص شد که در واقع خود لکس لوتر به اعضای تیم تایتانز پول داده بود تا به این صورت به او حمله کنند. بعدها اینگونه نشان داده شد که زخمهای ناوا کاملا بهبود پیدا کردهاند؛ در واقع ناوا با یک شیپ شیفتر به نام «Facade» جابهجا شده بود تا در آن ماجرا، نقش او را ایفا کند. ماموریت او این بود که خودش را تا حد زیادی به لوتر نزدیک کند که در آخر خودش بتواند او را به قتل برساند. دث استروک مبارزهای را با او به راه انداخت و در آخر به کمک «اوسیریس» توانست او را شکست دهد. مدت کمی بعد از این ماجرا مشخص که در واقع لکس آزمایشهایی را برای ناوا انجام میداده است.
درست در طی همان مدت زمانی که به دنبال انرژی بلک لنترن میگشت، چندین کلون مختلف از دومزدی را که براساس نمونهی اصلی ساخته شده بود، را در نقاط مختلف زمین رها کرد تا به این طریق حواس قهرمانان را پرت کند. او این کلونها را فرستاد که بقیه اعضای خانوادهی سوپرمن را به قتل برسانند. علاوه بر این، لکس لوتر یک ربات هم از لوئیس لین ساخته بود تا در این ماجرا به او کمک کند. در طی همین برهه زمانی، لوتر در حالی که در فضا بود و تلاش میکرد که براساس یکی از تئوریهای خودش، باقیماندهی انرژی بلک لنترن را تغییر دهد، به برینیاک برخورد کرد. برینیاک به لوتر گفت که برای مدتی قصد داشت تا تلاشها و نقشههای لوتر را خراب کند و ربات لوئیس لین به نوعی قربانی او در این اتفاق بود. در پاسخ به این حرف هم لوتر اعلام کرد که برای مدت خیلی زیادی رخ دادن این اتفاق را پیشبینی میکرد به همین دلیل به سمت برینیاک حملهور شد و با شکستن گردن برینیاک، او را برای مدتی ناتوان کرد. ربات لوئیس لین به لکس التماس کرد تا او را ببخشید و در آخر هم لکس این ربات را بخشید. با این حال، بعد از اینکه لکس انرژی چهار حلقهی سیاه را تغییر داد، یک پورتال Phantom Zone باز کرد؛ پورتالی که یک موجود فوقالعاده قدرتمند و غولپیکر را در این دنیا آزاد کرد.
این موجود غولپیکر به خاطر حس و انرژیهای منفیای که در معرض آنها قرار گرفته بود، قصد داشت که تمام موجودات و انسانهای زنده را به قتل برساند. لوتر که به شدت احساس خطر کرده بود، بلافاصله سر ربات لوئیس لین را جدا کرد و خود را در معرض تکنولوژی کریپتونی قرار داد. او قصد داشت تا با استفاده از این تکنولوژی، به مبارزه با این هیولا برود. در طی مدت زمانی که لکس لوتر با این موجود درگیر شده بود، جسم و ذهنش با آن ترکیب شد. بعد از این اتفاق، لکس از قدرت جدید خود استفاده کرد تا سوپرمن را به سمت خودش بکشاند. او تصمیم داشت تا با مجبور کردن سوپرمن به تجربه حسهای انسانیای که تصور میکرد این موجودات بیگانه اصلا قدر به درک کردن آن نیستند، او را دیوانه کند. با این حال، زمانی که لکس متوجه شد که غمانگیزترین لحظهی زندگی سوپرمن، لحظهی از دست دادن پدرش بود، از شدت عصبانیت روانی شد. لوتر اصلا نمیتوانست با این موضوع کنار بیاید که بزرگترین دشمنش نه تنها توسط انسانها بزرگ و تربیت شده، بلکه پدری داشته که بعد از مرگش برای او عزاداری کرده بود (خود لوتر اصلا ارتباط خوبی با پدرش نداشت و این موضوع خیلی او را آزار میداد).
در طی همان مدت زمانی که لوتر با این هیولا ترکیب شده بود، سوپرمن و فردی به نام «مستر مایند»، که برای مدتی به تحقیقات لوتر کمک میکرد، به این نتیجه رسیدند که این هیولا به لوتر اجازه میدهد تا یک حس صلح و خوشبختی را در سرتاسر دنیا ایجاد کند. این در حالی بود که به طور همزمان، او نمیتوانست به هیچ موجود دیگری آسیب وارد کند. سوپرمن قصد داشت تا با خواهش و التماس به لوتر بفهماند که پتانسیل کاری که در آن لحظه او در حال انجام دادنش بود، بسیار بالا است. اما لوتر به خاطر نفرتی که نسبت به سوپرمن داشت، توانایی دیدن حقیقت را نداشت و اصلا نمیتوانست حرفهای بزرگترین دشمنش را باور کند. همین موضوع باعث شد که لوتر در طی پروسهی ادغام شدن با این موجود غولپیکر، تمام خاطرات خود را نسبت به کارهایی که انجام داد و چیزهایی را که یاد گرفته بود، از دست بدهد. بعد از این اتفاق، او آنجا را ترک کرد تا به سراغ بخش دیگری از دنیا برود. در نهایت لوتر به درون یکی از چالههایی که خود این موجود درست کرده بود افتاد و ظاهرا برای همیشه همانجا ماند.
- New 52:
با اینکه لکس یک دانشمند دیوانه است، اما یکی از باهوشترین و قدرتمندترین مردان دنیا حساب میشود به طوری که با همان تلاش اولیهاش برای ریاست جمهوری، در انتخابات برنده شد
بعد از خط داستانی فلش پوینت، دولت لکس لوتر را استخدام کرد تا سوپرمن را شکست دهد و به زمین بزند. لازم به ذکر است که در این خط داستانی همچنان شرکت LexCorp سر پا بود. در همان سالهای اولیه، لکس لوتر توسط ژنرال سم لین استخدم شد تا سوپرمن را دستگیر کند. به همین دلیل، او به وسیلهی یک قطار، تلهای را برای سوپرمن مهیا کرد تا او را دستگیر کند. از آنجایی که سوپرمن خیلی جوان، ضعیف و بیتجربه بود، به سختی توانست این قطار را متوقف کند و خیلی زود بیهوش شد. بعد از این اتفاق، لکس موفق شد که سوپرمن را اسیر کند و آزمایشها و تستهای خیلی زیادی را روی او انجام دهد. او قصد داشت تا با این آزمایشها، از میزان قدرتها و نقطه ضعفهای او با خبر شود. این موضوع تا زمانی ادامه داشت که در نهایت سوپرمن توانست از آنجا فرار کند. بعدها مشخص شد که لکس لوتر از طریق راههای ناشناختهای با «Collector of Worlds» ارتباط برقرار کرده بود. زمانی که Collector of Worlds، فردی به نام «نیو تروی» را دزدید، سوپرمن دوباره در صحنه ظاهر شد. او به همراه لوئیس لین و «جیمی اولسن» به هتل گلن گلنمورگان رفتند و متوجه شدند که لکس در حال برقراری تماسی با Collector of Worlds است و حتی معاملهای هم با او انجام داده است. بعدها مشخص شد که لکس لوتر در واقع همان فرد ناشناسی بود که خود را «Icarus» معرفی کرد و اطلاعات مهمی را از گلن گلنمورگان به کلارک کنت میداد.
مدتها بعد از این ماجرا و زمانی که ارتباط لوتر با Collector آشکار شد، توسط خود ژنرال سم لین، از سمت مشاور ارتش ایالات متحده کنار گذاشته شد. لوتر برای آنها توضیح داد که هیچ مدرکی برای اثبات این ارتباط ندارند و آنها به دانش و تخصص او به عنوان مشاور ارتش نیاز خواهند داشت. اما در هر صورت لین به حرفهای لوتر گوش نداد و او را از پایگاه بیرون انداخت. با این حال، لکس اطمینان کامل داشت که آنها در آینده باز هم به او نیاز پیدا خواهند کرد. بعد از این ماجرا، زمانی که سوپرمن با فردی نام «کریپتونایت-من» یا همان کی-من برخورد کرد، در طی فلشبکهایی نشان داده شد که لوتر در پروسهی خلقت این شخصیت، نقش بسیار مهمی داشته است. مثل اینکه لکس لوتر بعد از اخراجش از ارتش، با استفاده از دو کریستال کریپتونایتی از دولت دزدیده بود، پروژه اختصاصی خود را آغاز کرد.
یک سال پیش از این مجموعهی مدرن، لکس لوتر یک معامله قاچاق غیرقانونی ماشینهای جنگی در Qurac به راه انداخت. لوتر کاملا خبر داشت که سوپرمن در این پروسه مداخله میکند، تمام این سلاحها را به کریپتونایت و تکنولوژی نانیت آغشته کرد تا بتواند به این طریق نمونهای از دیانای سوپرمن را به دست بیاورد. او قصد داشت تا با استفاده از این نمونه، یک هیولا درست همانند سوپرمن به نام «Hybrid» خلق کند. در حالی که سوپرمن به ظاهر این هیولا را با نفس یخیاش شکست داد، مشخص شده بود که Hybrid در واقع در حال حمله کردن به مترو پلیس است. در طی همین زمان، این هیولا مردم این شهر را با یک نوع ویروس هم مسموم میکرد. همان موقع بود که لوتر در این ماجرا مداخله کرد. او قصد داشت تا با انجام این کار، به مردم شهر مترو پلیس نشان دهد که سوپرمن در واقع یک بیگانهی خطرناک است و تنها لوتر میتواند آنها را از دست مرد پولادین نجات دهد. همانطور که میتوان حدس زد، نتیجهی مبارزهی نهایی بین لکس و کل-ال چیزی نبود جز شکست دوبارهی لکس لوتر. بعد از این ماجرا، لوتر برای بحرانی که به وجود آورده بود، دستگیر شد و در نهایت به زندان انفرادیای که دولت ایالات متحده به طور مخصوص برای او طراحی کرده بود، فرستاده شد.
در طی خط داستانی Trinity War، «پاندورا» در زندان به ملاقات لکس لوتر رفت و در تلاش بود تا کاری کند که لکس جعبهی مخصوصی را که پاندورا برایش برده بود، باز کند. با این حال، پیش از اینکه پاندورا بتواند جعبه را به لکس لوتر بدهد، واندر وومن و اعضای گروهش به آنجا رسیدند و جعبه را پس گرفتند. لکس لوتر که علاقهی بسیار زیاد واندر وومن را به این جعبه دیده بود، سعی کرد تا آن را بگیرد اما واندر وومن زودتر آن را به دست آورد و گفت «من جعبه را گرفتهام» و بعد از اینکه او تحت کنترل این جعبه قرار گرفت، گفت «و جعبه هم من را گرفته است».
لکس لوتر به عنوان یکی از شخصیتهای مثبت خط داستانی Forever Evil، نقش بزرگ و خیلی مهمی را ایفا کرد؛ خط داستانیای که نسخهی جدیدی از تیم لیگ بیعدالتی را به نمایش گذاشت. اعضای این لیگ عبارت بودند از بلک ادم، سینسترو، کاپیتان کلد، Subject B-Zero (یا همان بیزارو)، دث استروک، بلک مانتا و کت وومن. در طی این ماجرا، اعضای لیگ بیعدالتی و همچنین بتمن توانستند تیم Crime Syndicate شکست دهند و لکس لوتر هم زندگی سوپرمن را از دست کریپتونایتی که «Atomica» به این قهرمان تزریق کرده بود، نجات داد. لکس لوتر به خاطر ارتباط زیادی که بتمن با دیک گریسون داشت، به این نتیجه رسید که بتمن و بروس وین در واقع یک نفر هستند.
لازم به ذکر است که ارزش شرکت لکس و همچنین سهام آن، تا حد زیادی از کمپانیهای دیگر مانند کورد، کوئین و وین بالاتر است
در ماه ژانویه سال ۲۰۱۴، جف جانز اعلام کرد که لکس لوتر و کاپیتان کلد قرار است به لیگ عدالت بپیوندند. بعد از ماجرای تهاجم اعضای تیم Crime Syndicate، افکار عمومی نسبت به لکس لوتر فوقالعاده تغییر کرد و دیگر نظر خوبی نسبت به او داشتند. لوتر هم بعد از دیدن این حجم از علاقه و نظر مثبت، به این نتیجه رسید که این اتفاق را دوست دارد. یکی دیگر از دلایلی که او به این تیم ابرقهرمانی پیوست، این بود که معتقد بود، موجودی که زمین را از جهان جایگزینی که Crime Syndicate از آنجا آمده بودند حذف کرده، قطعا تهدید بسیار بزرگی است و این تهدید خیلی بزرگ در آیندهای نزدیک ممکن است به سراغ جهان آنها هم بیاید. به همین دلیل او میخواست که اعضای لیگ عدالت برای چنین اتفاق قریبالوقوعی کاملا آماده باشند. از آنجایی که لکس از این فعالیتهای قهرمانانه و حسی که مردم به او داشتند، خوشش آمده بود و قصد داشت همچنان آن را ادامه دهد، تلاش کرد تا اعضای لیگ عدالت را نسبت به استخدام کردن او متقاعد کند اما در ابتدا اصلا موفق نشد. اعضای لیگ عدالت بالاخره درباره این موضوع صحبت کردند که لکس لوتر قصد دارد که همچنان این جهاد خود را ادامه بدهد؛ چه با کمک لیگ عدالت و چه بدون کمک آنها. به همین دلیل آنها به لکس لوتر اجازه دادند تا به این تیم بپیوندد و کاملا به این موضوع واقف بودند که اگر او به جمعشان اضافه شود، از اطلاعاتی با خبر میشود که میتواند همهی آنها را در معرض خطر قرار دهد. اما بتمن معتقد بود که آنها میتواند از فاصلهی نزدیک خود لکس و شرکتش را زیر نظر بگیرند. با اینکه سوپرمن خیلی از این اتفاق خوشحال نبود اما لوتر بعد از پیوستن به تیم جایگاه خوبی پیدا کرد. او حتی یک برج مراقبت جدید برای تیم ساخت و شزم را هم به گروه آورد.
در قسمتهای ابتدایی خط داستانی Superman: Doomed، زمانی که دومزدی دستگیر شد، لوتر مداخله کرد و به افرادی که او را دستگیر کرده بودند گفت که این هیولا در حال قدرتمند شدن است. او اعلام کرد که این هیولا با استفاده از سوپرمن قصد دارد تا بیش از پیش قدرتمند شود. لکس قصد داشت تا با انجام این کار، سوپرمن را مجبور کند تا از زمین دور شود. بعد از مرگ دارک ساید، Omega effect او که لکس لوتر را درون خود داشت، باعث شد تا او تبدیل به خدای آپوکالیپس شود.
زمانی که هویت واقعی سوپرمن به عنوان بخشی از نقشهی «Vandal Savage» فاش شد (او با این نقشهی جدید خود قصد داشت تا قدرتهای سوپرمن را بیرون بکشد و او را ضعیف کند)، سوپرمن به سراغ لوتر رفت و از او مشورت خواست. لوتر در مقابل، نسبت به اینکه سوپرمن در واقع فردی مانند کلارک کنت باشد، کاملا احساس ناباوری کرد اما در نهایت طبق خواستهی سوپرمن پیش رفت و به او تا حدودی کمک کرد. اما در اصل لکس قصد داشت تا از نقشهی واقعی با خبر شود.
- DC Rebirth:
در این مجموعهی جدید و بعد از مرگ نسخهی New 52 سوپرمن، لوتر تصمیم گرفت که نماد سوپرمن را از آنِ خود کند. او قصد داشت که بعد از انجام این کار و همچنین طراحی و ساخت یک زره جنگی کاملا جدید، به دفاع و حفاظت از مترو پلیس بپردازد. اما با نسخه پیش از فلش پوینت سوپرمن روبهرو شد. سوپرمن بعد از برخورد با لوتر، اصلا قبول نکرد که اهداف و باورهای او، واقعا خوب و قهرمانانه باشد. همین موضوع باعث شد تا مانند همیشه مبارزهای بین این دو نفر آغاز شود. لوتر ادعا داشت که حمله «غیرمنتظره» سوپرمن ثابت میکند که او یک دغلباز است. آنها همچنان در حال مبارزه کردن بودند که دومزدی سر رسید و در نبرد آنها مداخله کرد. لوتر قبول کرد تا با تمرکز روی تخلیه مردم عالی از آن محل، با سوپرمن همکاری کند و به او کمک برساند. قرار بر این بود، در حالی که لوتر در حال تخلیه مردم عادی است، سوپرمن هم به مبارزه با دومزدی بپردازد. بعد از اینکه این بحران به پایان رسید، سوپرمن قبول کرد تا به لوتر اجازه دهد که همچنان از نماد او استفاده کند. سوپرمن در ادامه صحبتهای خود به این موضوع اعتراف کرد که هیچ مدرک محکمی مبنی بر اینکه لوتر همچنان با فعالیتهای مجرمانه و جنایتکارانه در ارتباط است، ندارد به همین دلیل میتواند به فعالیتهای قهرمانانه خود ادامه دهد. بعد از گذشت مدتی، لوتر توسط یک بیگانه دیگر مورد حمله قرار گرفت. مثل اینکه این بیگانه جنگجو آینده را دیده بود و اعلام کرد که لوتر در آینده مرتکب چندین جرم و خشونتهای مختلف میشود و افراد زیادی را به کام مرگ میکشاند. با این حال، سوپرمن از او خواهش کرد تا لوتر را رها کند و به او گفت که ممکن است آینده همیشه تغییر کند. سوپرمن به این بیگانه اطمینان داد که او تمام تلاشش را میکند تا از رخ دادن آن آیندهی تاریکی را که آنها برای لوتر پیشبینی کرده بودند، جلوگیری کند.
در خط داستانی دنبالهی مجموعه Watchmen یعنی سری کتاب کمیک Doomsday Clock که در سال ۲۰۱۷-۲۰۱۸ منتشر میشد، شخصیتی به نام «اوزیماندیاس» به شرکت لکس رفت تا از لکس لوتر درخواست کمک کند. او در تلاش بود تا محل دقیق «دکتر منهتن» را پیدا کند. در همان برهه زمانی، هر دوی آنها توسط شخصیت «Comedian» که ظاهرا احیا شده بود، مورد حمله قرار گرفتند. بعد از اینکه اوزیماندیاس از نبرد با کمدین فرار کرد، لکس لوتر به خاطر شرایط بدی که داشت به سرعت به بیمارستان عمومی شهر مترو پلیس برده شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت. این در حالی بود که حمله کنندهی او در وضعیت جدی اما پایداری قرار داشت. زمانی که لکس لوتر بهبود پیدا کرد، لوئیس لین به سراغ او رفت تا درباره نقشی که او در این زمینه داشت، سوالهایی بپرسد؛ این در حالی بود که سوپرمن هم به صحبتهای آنها گوش میکرد. لکس لوتر در این صحبتها عنوان کرد که او نه تنها خودش در این ماجرا دستی ندارد، بلکه به دنبال راهی است تا فرد اصلی این توطئهها را پیدا کند. بعد از گذشت مدتی مشخص شد، فردی که این ابرانسانها را برای دولت خلق کرده نه تنها خودش هم یک ابرانسان محسوب میشود، بلکه یکی از اعضای سابق لیگ عدالت هم بوده است.
همانطور که میدانید، لکس لوتر از لحاظ جسمش و تواناییهای فیزیکی، درست همانند یک انسان بزرگسال معمولی است که هیچ قدرت ابرانسانیای ندارد. با این حال، تقریبا در تمام داستانهایی که لکس لوتر حضور داشته، به عنوان باهوشترین انسان در دنیای دی سی به تصویر کشیده شده است. علاوه بر این، او یکی از باهوشترین موجودات در تمام سیارهها است. او حافظهی بسیار خوب و واضحی دارد. میتوان گفت که در اکثر زمینههای علمی مانند سفر در فضا، سفر در بعدهای مختلف دیگر، بیوشیمی، رباتیک، کامپیوتر، پلیمرهای مصنوعی، ارتباطات، جهش یافتگی، حمل و نقل، هولوگرافی، تولید انرژی، تجزیه و تحلیل طیفی و خیلی چیزهای دیگر (مانند سفر در زمان)، تخصص بسیار زیادی دارد و به نوعی یک استاد محسوب میشود. به استثنای موجود فرازمینیای مانند برینیاک، لوتر در تمام طول زندگی خود هیچ موجود دیگری را ندیده که درست به اندازهی خودش باهوش و نابغه باشد. دیگران همیشه به تواناییها و مهارتهای او احرام میگذارند. از آنجایی که لکس لوتر فوقالعاده باهوش است، همیشه به عنوان رهبر گروههای ابرشروری که در آن عضو است، انتخاب میشود. علاوه بر این، لوتر در زمینهی کسب و کار، تجارت، مسائل مالی و همچنین سیاست، مهارت بسیار زیادی دارد. او به عنوان یکی از ثروتمندترین مردان جهان محسوب میشود. او آنقدر شناخته شده است که وقتی برای اولین بار برای ریاست جمهوری ایالات متحده اقدام کرد، همان سال هم توانست این جایگاه را به دست بیاورد.
- سلاحها:
در طی این سالها، لوتر بارها و بارها توانسته از کریستال کریپتونایت برای هدفهای مختلف استفاده کند. او از این کریستال سلاحهایی ساخته که توانسته با آنها به سوپرمن و همچنین دیگر مردم کریپتون آسیب وارد کند. درست از زمان دوران برنز، در داستانهای مختلفی، لکس لوتر از این کریستال در لباسهای مبارزهای و رزههای خود استفاده کرده است. در مجموعهی حال حاضر دنیای دی سی، لباس مخصوص لکس لوتر، قدرت فوقالعاده زیاد و ابرانسانی و مقاومت بسیار زیادی به او اعطا کرده است؛ به طوری که او میتواند انفجار یک بمب هستهای را هم تحمل کند. این لباس مخصوص، جتهای پر سرعتی دارد که توانایی پرواز به مدت چندین روز را در اختیار او قرار میدهد. علاوه بر این، لباسی که لکس لوتر برای خود ساخته، یک سپر انرژیدار قدرتمندی را تولید میکند. این سپر میتواند تمام لباس او را در برابر اکثر حملات مختلفی که به آن وارد میشود، محافظت کند. لین لباس همچنین یک شمشیر کرپتونایتی جمعشونده، تبر و خیلی چیزهای دیگر را در خود دارد و لکس لوتر را برای هر شرایطی آماده و مجهز کرده است. در نتیجه، لکس لوتر با استفاده از این لباس مخصوص، در مبارزههای تن به تن و خیلی نزدیک، بیش از پیش ماهر و خطرناک شده است.
لازم به ذکر است که لوتر در داستانهای بعد از بحران، اغلب اوقات یک حلقهی کریپتونایتی در دست راستش میکرد. این ماجرا تا مدتها ادامه داشت اما بعد از اینکه او به خاطر قرار گرفتن در معرض تابش آن، آن هم به مدت طولانی، دست راست خود را از دست داد و همچنین کل بدنش مسموم و سمی شده بود، تصمیم گرفت که دیگر این تاکتیک را کنار بگذارد. وضعیت او به قدری بد شده بود که در نهایت به سرطان وخیمی مبتلا شد و میبایست مغز و ناخودآگاه خود را به یک بدن کلون شدهی جدید منتقل میکرد تا بتواند از آن وضعیت جان سالم به در ببرد.
در انتها به چند مورد از انیمیشنها، فیلمها و بازیهایی اشاره میکنیم که شخصیت لکس لوتر در آن حضور داشت:
- فیلم Atom Man vs. Superman محصول سال ۱۹۵۰ با بازی لایل تالبوت
- فیلم Superman محصول سال ۱۹۷۸ با بازی جین هکمن
- فیلم Superman II محصول سال ۱۹۸۰ با بازی جین هکمن
- فیلم Superman IV: The Quest for Peace محصول سال ۱۹۸۷ با بازی جین هکمن
- فیلم Superman Returns محصول سال ۲۰۰۶ با بازی کوین اسپیسی
- فیلم Batman v Superman: Dawn of Justice محصول سال ۲۰۱۶ با بازی جسی آیزنبرگ
- فیلم Justice League محصول سال ۲۰۱۷ با بازی جسی آیزنبرگ
- انیمیشن سریالی Superman محصول سال ۱۹۸۸ با بازی مایکل بل
- سریال Superboy محصول سال ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۲ با حضور اسکات جیمز ولز (در فصل اول) و شرمان هاوارد
- سریال Lois & Clark: The New Adventures of Superman محصول سال ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۷ با حضور جان شی
- سریال Smallville محصول سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱ با بازی مایکل روزنبام
- سریال Supergirl محصول سال ۲۰۱۵ تاکنون با بازی جان کرایر
نظرات