بلید یک دو رگهی انسان و خون آشام است که تمام قدرتهای یک ومپایر یا خون آشام را دارد ولی هیچکدام از آن نقطه ضعفهایی را که یک خون آشام معمولی دارد، ندارد. این شخصیت، تمام زندگی خود را وقف این کرده تا دنیای مرموز و پنهانی خون آشامها و همچنین تمام افرادی را که با این دنیا در ارتباط است، را از بین ببرد.
اریک بروکس یا همان بلید، یک شخصیت نسبتا خوب و قهرمانی محسوب میشود که در کتابهای کمیکی که توسط شرکت مارول کامیکس منتشر میشوند، حضور پیدا میکند. این شخصیت توسط نویسندهای به نام مارو ولفمن و هنرمندی به نام جین کولان خلق شده است. او برای اولینبار در قسمت ۱۰ سری کتاب کمیک The Tomb of Dracula که در ماه ژوئیه سال ۱۹۷۳ منتشر شده بود، بهعنوان یک کاراکتر پشتیبان و مکمل ظاهر شد.
مردی که نام خودش را بلید گذاشته، در بریتانیای بزرگ به دنیا آمده است. خود بلید آشکار کرده که تاریخ دقیق تولد او، ۲۴ اکتبر سال ۱۹۲۹ بوده است؛ روزی که با عنوان پنجشنبه سیاه هم شناخته میشود. درست در همین روز، سقوط بازار سهام هم رخ داد و روزبهروز وضعیت بدتر میشد. بلید گفته که ۷۲ سال سن دارد اما قدرتهای خون آشامی او باعث شده که خیلی جوانتر به نظر برسد. نام «دکتری» که اریک را به دنیا آورد «دیکن فراست» بود؛ او در اصل یک خون آشام خونخوار به حساب میآمد که عطش فوقالعاده زیادی برای خون داشت. فراست در طی زمان زایمان مادر بلید، از او سوءاستفاده کرد و بعدش هم او را کشت. همین اتفاق باعث شد تا فراست بهطور اتفاقی، آنزیمهای خاص خون خود را به این نوزاد انتقال دهد.
همین فرایند باعث شد تا بلید تبدیل به یک Dhampir شود؛ کسی که توسط یک خون آشام لمس شده بود، نه اینکه توسط او تبدیل شود. بلید از همین طریق توانست تواناییهای ابرانسانی خاصی مانند مصونیت دربرابر تبدیل شدن، توانایی «بو کردن» موجودات ماوراءطبیعی و طول عمر بسیار طولانی داشته باشد. البته یکی از ضعفهای این ماجرا این بود که بلید دیگر حساسیت زیادی نسبت به نور زیاد و روشن داشت. پیش از اینکه فراست بتواند نوزاد را به قتل برساند، توسط همکاران مادر بلید از آن مکان زایمان خارج و به بیرون انداخته شد. همکاران مادر بلید، اریک را تربیت و بزرگ کردند تا اینکه او به سن ۹ سالگی رسید. با اینکه اریک قدرتهای فیزیکی ابرانسانی خاصی نداشت، اما خود را بهگونهای آموزش داد تا به سطح یک ورزشکار مسابقات المپیک برسد و تبدیل به یک مبارز تن به تن بسیار خوب و چشمگیر شود.
اریک بروکس در همان زمان تولد مادر خود را از دست داد و زیر نظر یک موزیسین سبک جاز بزرگ شد
مهمتر از هر چیزی، او تبدیل به یک متخصص در زمینه استفاده از سلاحهای گرم و سرد، بهخصوص چاقوها و نیزهها شد. بلید زمانیکه هنوز یک کودک بود و از مدرسه به خانه بازمیگشت، یک مرد را دید که توسط دزد مورد حمله قرار گرفته است. بلید با این ارازل و اوباش که بعدها مشخص شد خون آشام هستند، مبارزه کرد و این مرد پیر را نجات داد. بعد از پایان یافتن این غائله متوجه شد که این مرد پیر در اصل «جمال افاری»، یک ترومپتنواز سبک جاز و شکارچی خون آشامها است. افاری به محل سکونت اریک بروکس رفت و این پسر جوان را آموزش داد تا هم در رشته موسیقی و هم در زمینه مبارزه، تا حد زیادی پیشرفت کند. اریک خیلی زود توانست تعداد زیادی از خون آشامهای ضعیفتر و جوانتر را که خودش و افاری پیدا کرده بودند، شکست دهد. بااینحال، پیروزیهای زیاد باعث شد تا بلید مغرور و از خود راضی شود.
القاب و اسامی مستعار: اریک بروکس، دی واکر، سوئیچ بلید، فرانک بلید، نایت استاکر، اسپایدر هیرو و رونین.
تیمها: انتقام جویان، Avengers of the Supernatural، Dhampirs، دراکولا هانترز، MI:13، پسران نیمه شب، انتقام جویان قدرتمند، نایت استاکرها، شیلد، استیک، The Initiative، ارتش ثور، خون آشامها و ونگارد.
متحدان: ابیگیل ویستلر، آبراهام ویستلر، آوا آیالا، بایبل جان، بلک نایت، بلک پنتر، بلو مارول، کاپیتان آمریکا، کاپیتان بریتین، سزار بلینسکی، سیلا، کلادیا بلز، دای توماس، دیجی تک، دیوینیتی دریک، دکتر جیکوب وایزنتال، دکتر اختاپوس، دکتر استرنج، دالی، دامینیک لوانت، فایزا حسین، فالکون، فالون گری، فرانک دریک، گامبیت، گوست رایدر، هانیبال کینگ، جمال افاری، جیمز لوکاس، جو اسپنسر و غیره.
دشمنان: الدز یانسی، بارون بلاد، بستیال، بیتزی، بلک اوت، سیلا، کراون، دیکن فراست، دراکولا، ایبونی ماو، امیل کریگان، فردریکو والنسیا، فراکچر، گوست رایدر، هانبیال کینگ، جوبیلی، جویتو، کویوک، لیلیث، برد کوئیتس، لوکاس کراس، مادام جاسمین، میستر انجل، موربیوس، پاراسایت، پروکسیما میدنایت، پایری، رنگنار، رت بامبر، رات رپ، سم بوکانان، شوما گوراث، اسکینر، اسنو اسنیک و غیره.
همانطور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شد، شخصیت بلید توسط نویسندهای به نام مارو ولفمن و هنرمندی به نام جین کولان خلق شده است. او برای اولینبار در قسمت ۱۰ سری کتاب کمیک The Tomb of Dracula که در ماه ژوئیه سال ۱۹۷۳ منتشر شده بود، بهعنوان یک کاراکتر پشتیبان و مکمل ظاهر شد. او در ۵۲۰ کتاب کمیک حضور یافته که هنوز در هیچکدام از آنها جان خود را از دست نداده است.
- Bloodshadows:
اریک بروکس خیلی زود به یک باند خیابانی به نام Bloodshadows پیوست. این تیم توسط یک خون آشام بزرگسالتر و قدرتمندتر از هر خون آشام دیگری که بلید تا به آن روز دیده بود، هدایت میشد و «لامیا» هم نام داشت. بلید به سختی توانست لامیا را شکست دهد و برای انجام این کار، دوست بسیار خوب خود یعنی «گلوری» را هم از دست داد؛ فقدانی که باعث شد تا او نهتنها سرنوشت خود را بهعنوان بزرگترین دشمن نامردهها را بپذیرد، بلکه قسم خورد و به خود قول داد که تا آخر عمر این کار را انجام دهد. بعد از گذشت مدتی، جمال افاری توسط یک خون آشام به نام دراکولا مورد حمله قرار گرفت؛ همین اتفاق باعث شد تا اولین برخورد بین بلید و دراکولا صورت بگیرد و نبرد طولانی مدت آنها آغاز شود.
همین حضور بلید باعث شد تا دراکولا پا به فرار بگذارد. از همین رو بلید بلافاصله دراکولا را تعقیب کرد و به اروپا رفت. بلید بعد از کمی جستوجو، ردِ دراکولا را در اروپا و آسیای صغیر زد و بعد هم به شرق دور رفت تا دشمن خود را پیدا کند. بلید چندین بار با دراکولا مبارزه کرد اما اصلا نتوانست او را بهطور کامل شکست دهد و نابودش کند. در چین، بلید به گروه شکارچیان خون آشام به نام Ogun Strong پیوست؛ تیمی که متشکل بود از «ازو»، «اورجی» و «موسندا». آنها درکنار یکدیگر دوباره به مبارزه با دراکولا رفتند. دراکولا باری دیگر توانست از این مبارزه جان سالم به در ببرد. او بعد از این مبارزه، تمام دوستهای جدید بلید، البته به جز موسندا را به قتل رساند؛ کسی که بالاخره از ماجرای شکار خون آشام خودش را بازنشسته کرد. دراکولا قصد داشت تا با انجام این کار، یک درس بسیار مهم را به بلید آموزش دهد.
بااینحال، اورجی توانست با استفاده از خنجرهای مخصوص چوبی خود که برای مبارزه و کشتن خون آشامها ساخته شده بود، برای آخرین بار هم به بلید کمک کند و تاثیر خود را روی او بگذارد. مدتی بعد از مرگ اورجی، بلید توانست در زمینه استفاده از این خنجرهای چوبی استاد شود و تخصص زیادی پیدا کند. از همین رو تصمیم گرفت که استفاده از خنجرهای چوبی را بهعنوان روش و متد اصلی خود برای مبارزه با خون آشامها انتخاب کند. بلید که بهشدت در غم و اندوه فرو رفته بود، ماجراجویی و مبارزه خود را بهتنهایی ادامه داد. چیزی در حدود چندین دهه طول کشید که بلید به خودش اجازه داد تا جان یک انسان دیگر را با ورود او به زندگی خودش، به خطر بیاندازد.
- شکارچیان دراکولا:
در اصل قرار بود ال. ال. کوول جی در سری فیلم بلید ظاهر شود
زمانیکه بلید در شهر پاریس بهدنبال دراکولا میگشت و قصد نابود کردن او را داشت، با یک گروه از شکارچیان خون آشامها ملاقات کرد که توسط فردی به نام «کوئینسی هارکر» هدایت میشد. آنها در چندین موقعیت مختلف درکنار یکدیگر قرار گرفتند و به مبارزه پرداختند اما بلید اصلا بهطور رسمی به این گروه نپیوست. او در طی این مدت، با چندین تن از اعضای این گروه بهطور مثال با فرانک دریک و «تاج نیتال» ارتباط دوستی خوبی را برقرار کرد. بلید بعد از اینکه ردِ دراکولا را زد و بهدنبال او به شهر لندن رفت، در آنجا با خودش، موربیوس و همچنین افراد زیر دست او مبارزه کرد. در آمریکا، موقعیتی پیش آمد تا بلید یک بار دیگر به تیم هارکر بپیوندد؛ اما با یک متحد دیگر و آن هم کسی نبود جز دراکولا.
در این برهه زمانی، آنها با یک شخصیت شرور بسیار قدرتمند دیگر به نام «دکتر سان» مبارزه کردند. بعد از پایان یافتن این مبارزه، دراکولا سریع پا به فرار گذاشت و کاری کرد تا بلید بیشتر تلاش کند که او را پیدا و با او مبارزه کند. بعد از گذشت مدتی، بلید با یک بازپرس خصوصی به نام «هانیبال کینگ» برخورد کرد که توسط دیکن فراست تبدیل به یک خون آشام شده بود. در اولین برخوردی که بین آنها اتفاق افتاد، آنها تصمیم گرفتند که با هم متحد شوند و همزاد بلید را شکست دهند. اما زمانیکه این همزاد، بلید واقعی را جذب کرد، هانیبال با فردی به نام «هل استورم» ارتباط برقرار کرد. قرار بر این بود که هل استورم ارتباط بین بلید واقعی را با نسخه تقلبی از بین ببرد و او را تطهیر کند. درنهایت بلید و هانیبال توانستند دیکن فراست را به قتل برسانند.
- نایت استاکرها:
چندین سال بعد از ماجراهای خط داستانی قبلی، بلید به همراه دوستان قدیمی خود یعنی هانیبال، فرانک دریک و دکتر استرنج مجموعهای به نام Borderline Investigations Inc را تشکیل دادند. آنها قصد داشتند تا با استفاده از این سازمان تحقیقاتی، با موجودات ماوراءطبیعی مبارزه کنند و آنها را شکست دهند. از همین رو برای اولین مأموریت به سراغ دراکولا و «دارک هولدرها» رفتند و به مبارزه با آنها پرداختند. بااینحال، بعد از گذشت مدتی و بعد از نبردی که آنها با دراکولای احیا شده، از آنجایی که هانیبال کینگ تیم را ترک کرد و بلید هم به خاطر وضعیت روحیاش به بیمارستان روانی رفت، این مجموعه منحل شد. دکتر استرنج که قصد داشت دوباره تیمی را تشکیل دهد، باری دیگر همان مجموعه Borderline Investigations Inc را به دور یکدیگر جمع کرد و این بار نام گروه خود را نایت استاکرها گذاشت. در این برهه زمانی، شیطانی به نام لیلیث، آنها را فریب داد تا گوست رایدر (یعنی دنی کچ) و همچنین جانی بلیز را به قتل برسانند.
به همین ترتیب، تمامی آنها درکنار یکدیگر جمع شدند و تیمی را تشکیل دادند تا لیلیث و «لیلین» را شکست دهند. آنها همچنین با هایدرا هم مبارزه کردند. در خط داستانی Midnight Massacre و در مجموعه Darkhold، بلید پیش از اینکه به حالت طبیعی و نرمال خود بازگردد، تبدیل به Switchblade شد. آخرین ماجرای مبارزهای بلید به همراه اعضای تیم نایت استاکرها، زمانی بود که آنها مقابل یک موجود به نام « Varnae» قرار گرفتند؛ یک خون آشام باستانی که از قضا دوست بلید یعنی تاج نیتال را استخدام کرده بود، آن هم از زمان ماجرای شکارچیان دراکولا. این مبارزه هیجانانگیز درنهایت با مرگ تاج نیتا و همچنین مرگ ظاهری فرانک دریک به پایان رسید. البته بعدها مشخص شد که فرانک دریک نمرده ولی در کما قرار داشت. بعد از رخ دادن این ماجراها، بلید خیلی بی سروصدا تیم را منحل کرد.
- تنهایی دوبارهی بلید:
بعد از منحل شدن تیم نایت استاکرها، بلید دوباره تنها شد و تصمیم گرفت که به همین طریق مبارزه خود را علیه تهدید خون آشامها ادامه دهد. دیکن فراست و دراکولا باری دیگر احیا شده بودند و به زندگی بازگشتند. از همین رو بلید تصمیم گرفت که دوباره به مبارزه با آنها برود اما این بار کمکهای هانیبال کینگ را همراه خود داشت. همین کمکها باعث شد تا فراست باری دیگر کشته شود.
- قدرتهای جدید:
بلید بعد از مبارزهای که با دراکولا و دیکن فراست داشت، برای یک مدت زمانیای دیگر دیده نشد. بااینحال، چند ماه بعد از آن ماجراها، بلید دوباره در مبارزه با موربیوس دیده شد؛ کسی که در این برهه زمانی توسط یک خون آشام دیگر کنترل میشد. بلید بعد از اولین نبردی که در شهر نیویورک با موربیوس داشت، او را تعقیب کرد. او تصمیم گرفت که در طی این ماجرا و برای شکست دادن موربیوس، با اسپایدرمن متحد شود. زمانیکه موربیوس، بلید را گاز گرفت، آناتومی خون آشامی بلید نسبت به هویت و ذات طبیعی خون آشامی موربیوس واکنش نشان داد. همین اتفاق باعث شد تا او تمام قدرتهایی را که یک خون آشام واقعی دارد، به دست بیاورد. علاوهبر این، او حساسیتش نسبت به نور و روشنایی را هم از دست داد.
از بین رفتن این حساسیت باعث شد تا دشمنان بلید، لقب «دی واکر» را به او بدهند. در این برهه زمانی، بلید همچنین برخوردی هم با سازمان شیلد داشت. اعضای سازمان شیلد در تلاش بودند تا مقداری از خون بلید را به دست بیاورند تا بلکه به این طریق بتوانند یک مامور یا عامل خون آشام به وجود بیاورند. از همین رو، او به کمک دیگر شکارچیان خون آشام توانست تا مقابل آنها بایستد و نقشههای آنها را بهطور کل خراب کند. بعد از این ماجراها، بلید دوباره به گروههای دیگری از شکارچیان خون آشام در سرتاسر دنیا پیوست. آنها در تلاش بودند تا با کمک یکدیگر دراکولا و تبدیل شدن او به یک خدا را متوقف کنند.
- مأموریتهای جدید:
بلید تا یک سال بعد از خلق شدنش بهعنوان شخصیت مکمل در کتابهای کمیک ظاهر میشد
در این برهه زمانی، بلید توانست ردِ دراکولا را که بهتازگی احیا و به زندگی بازگشته بود، بزند و بهدنبال او به شهر نیویورک برود. بلید بعد از رسیدن به این شهر توانست علاوهبر شکست دادن دراکولا، با یک شخصیت دیگر به نام «ومپایر اسپایدرمن» هم مبارزه کند و او را هم شکست دهد. چند ساعت بعد از این اتفاقات، یکی از تیمهای سازمان شیلد به نام Howling Commando خود را به محل مبارزه رساندند تا جسد را برای خودشان بردارند. بااینحال، بلید احساس کرد که سربازان سازمان شیلد مشکلی دارند و اصلا آنطور که تظاهر میکنند، نیستند. از همین رو، او به هلی کریر آنها نفوذ کرد و متوجه شد که یک ویروس خون آشامی بزرگ در آن قرار دارد.
به همین ترتیب، بلید توانست این هلی کریر را نابود کند. چند هفته بعد، در باغ میدان مدیسون، بلید توسط چهار ربات مخصوص دکتر دووم یا همان دووم باتها، مورد حمله قرار گرفت. این دووم باتها وظیفه داشتند تا بلید را به لاتوریا ببرند تا دکتر دووم بتواند با او ملاقات کند. بااینحال، بلید توانست این دووم باتها را شکست دهد. این نبرد، انگیزهای به بلید داد که تصمیم گرفت خودش با رضایت خود به این سفر برود. به بلید اطلاع داده شد که او وظیفه داشت و در سرنوشتش ثبت شده بود که باید مادر دکتر دووم را از یک زندان خاص که به ویروس خون آشامی آلوده شده بود، نجات دهد.
با اینکه او خیلی به انجام این کار تمایلی نداشت، اما دکتر دووم اصلا هیچ پاسخ منفیای را قبول نمیکرد. به همین دلیل دکتر دووم، بلید را تله پورت کرد و در بعد زمان به چندین سال پیش برد. بلید بعد از سفر به گذشته، درکنار نجات مادر دکتر دووم، پدر خود یعنی «لوکاس کراس» را هم از پوسیده شدن و مردن نجات داد. همین اتفاق باعث شد تا بخش اول یک پیشگویی که ادعا داشت پدر بلید در طی ماجرایی به زمان حال میآید، عملی شود. در عوض، دکتر دووم یک فرمول به بلید داد که میتوانست عطش خون یک فرد خاص برای خون آشامها را درمان کند. بلید این هدیه را پذیرفت اما بلافاصله آن را استفاده نکرد.
- جنگ داخلی:
بعد از اینکه نیروهای پلیس ماجرای خون آشامکشی بلید را به اشتباه گرفتند و فرض کردند که او مسیر آدمکشی را در پیش گرفته است، تصمیم گرفتند که او را دستگیر و به زندان بیاندازند. همین موضوع باعث شد که در سرتاسر آمریکا، بلید تبدیل به یکی از بدنامترین و شیطانیترین افراد تبدیل شود. بلید درحالیکه مشغول فرار از دست نیروهای پلیس بود، به یک شیطان سطح ۹ برخورد کرد که «انیموس» نام داشت. بلید این شیطان را شکست داد و همچنان به فرار خود از دست نیروهای قانون ادامه داد. او آنقدر فرار کرد که به Long Beach در ایالت کالیفرنیا رسید؛ جایی که دوباره به رقیب دیرینهی خود یعنی موربیوس برخورد کرد.
این دو نفر مبارزه خود را آغاز کردند. در همین حین مشخص شد که موربیوس یکی از ابرانسانهایی محسوب میشود که در طرح ثبتنام همگانی ابرانسانها، نام خود را ثبت کرده است. از همین رو، در طی این مبارزه سازمان شیلد با موربیوس ارتباط برقرار کرد و به او دستور داد تا بلید را دستگیر کنند. بلید چندین مامور را شکست داد و در تلاش بود که جان خود را نجات دهد اما درنهایت موفق نشد و ماموران سازمان شیلد او را دستگیر کردند. در دفتر ماریا هیل مشخص شد که بلید بخشی از یک نقشه احتمالی محسوب میشد. آنها قصد داشتند که با این نقشه، ولورین را دستگیر کنند. ظاهرا افرادی که این نقشه را کشیده بودند، حس میکردند که بلید بهترین گزینه برای دستگیری او است.
بلید با اینکه در ابتدا بهشدت ترسیده بود، اما بالاخره تصمیم گرفت که خودش هم نام خود را در این طرح ثبت کند و بلافاصله به سراغ ولورین برود. زمانیکه بلید با ولورین برخورد کرد، مبارزه سخت و البته طولانیای بین آنها اتفاق افتاد؛ مبارزهای که در آن نزدیک بود تا یکی، دیگری را به قتل برساند. بلید در همین حین متوجه شد که ولورین، چندین سال پیش جان او را نجات داده بود و بهنوعی زندگی الان خود را مدیون فردی بود که به قصد کشت با او مبارزه میکرد. از همین رو بلید نبرد خود با ولورین را به پایان رساند و به طرز وحشیانهای به دفتر ماریا هیل رفت و اعلام کرد که این مأموریت را انجام نمیدهد.
چند هفته بعد از این ماجراها، بلید توسط فردی ربوده شد؛ این فرد هم کسی نبود جز لوکاس کراس. به همین طریق، این پدر و پسر توانستند برای اولینبار یکدیگر را ملاقات کنند. بلید که با غل و زنجیر به دیوار آویزان شده بود، توسط پدرش مطلع شد که به دستور او باید از یک دختر جوان تغذیه کند. بلید اصلا نمیدانست که انجام این کار، دقیقا بخش دوم همان پیشگویی را کامل میکند. بلید این دستور که در قالب پیشنهاد بیان شده بود، رد کرد و دست به هر کاری زد تا خود را از آن غل و زنجیر آزاد کند. بلید بعد از اینکه خودش را از آنجا آزاد کرد، با تمام افرادی که در آن تاسیسات قرار داشتند، مبارزه کرد و بعد هم به همراه آن دختر جوان، از آنجا رفت.
- علیه پدر خود:
بعد از ساخت فیلم بلید، مارو ولفمن از مارول شکایت کرد زیرا این شخصیت متعلق به خودش بود و جزو داراییهای شرکت محسوب نمیشد. اما درنهایت دادگاه رأی را به نفع مارول صادر کرد زیرا فیلم تفاوت بسیار زیادی با نسخه کمیکی داشت
در این برهه زمانی، بلید به شهر لندن رفت و در آنجا با یکی از بزرگترین دشمنان خود یعنی کشیشی به نام «Draconis» برخورد کرد. در طی همین نبرد مشخص شد که این کشیش چندین سال در حال آموزش دیدن و تربیت شدن بود تا درنهایت بتواند بلید را به قتل برساند و این دقیقا همان کاری بود که او قصد انجام دادنش را داشت. بلید که حالا دیگر اصلا مثل سابق نبود، میدانست که نمیتواند از پس دشمن جدید و البته مرموز خود بربیاید. از همین رو تلاش زیادی نمیتوانست بکند و درنهایت با فرو رفتن چوبی در ناحیه قلبش، تصور کرد که دیگر جانش را از دست داده است. بااینحال، او بعد از گذشت مدتی در سردخانه به هوش آمد و متوجه شد آن شیء اسرارآمیزی را که قبلا از یک دزد خون آشام گرفته بود، جانش را از خطر مرگ نجات داده است.
بلید که از این اتفاق بسیار خشمگین شده بود، با هانیبال کینگ تماس گرفت و از او درخواست کمک کرد. بعد از اینکه هانیبال به سراغ بلید رفت و او خیالش از بابت پشتیبان راحت شده بود، باری دیگر به مبارزه با Draconis رفت. بلید برای اینکه بتواند Draconis را شکست دهد، از او تغذیه کرد تا به این طریق بتواند تواناییهای اضافه و پیشرفتهی او را از بین ببرد و بعد هم او را کشت. بلید با انجام این کار، بهطور اتفاقی با تغذیه از فردی که خون تمیز و استفاده نشدهای داشت، بخش دوم آن پیشگویی را هم انجام داد و پدر خود را خوشحال کرد. بلید از منابع سازمان شیلد که در اختیار داشت، استفاده کرد تا به این طریق بتواند یک دست جدید برای خود به وجود بیاورد. به همین ترتیب او دستی برای خود درست کرد که یک اسلحه به آن متصل بود. از آنجایی که وقت آزمایش این دست بود، بلید آن را روی فردی آزمایش کرد و آن هم کسی نبود جز «یونیون جک» انگلیسی.
بعد از اینکه مبارزه بین این دو به پایان رسید و آنها تصمیم گرفتند که اختلافات خود را کنار بگذارند، بلید دوباره به شهر نیویورک بازگشت؛ جایی که همه چیز دوباره آغاز شد. او بعد از بازگشت به نیویورک، هم لوکاس کراس و هم اسپایدرمن را بازجویی کرد و متوجه شد که مربی دیرینه و سابق او یعنی جمال افاری همچنان زنده و سرحال است. بلید بعد از اینکه به خانه بازگشت، یک بار دیگر توسط پدر خود ربوده شد؛ او بهدنبال راهی بود که بتواند بالاخره سومین و آخرین قسمت از پیشگویی را هم بهطور کامل انجام دهد. از همین رو، بلید به همراه هانیبال کینگ و لوکاس کراس به قلعه دراکولا که حالا تبدیل به یک مکان توریستی شده بود، رفتند. آنها در تلاش بودند تا این پیشگویی را که لوکاس اعتقاد داشت میتواند روح تمام خون آشامها را به آنها بازگرداند، کامل کنند.
تمام کاری که نیاز داشت، این بود که بلید آن شیء مخصوصی که بهتازگی به دست آورده بود، بشکند و یک قسمت از چوبی را که برای کشتن دراکولا از آن استفاده کرده بود، روی آن زمین شور بیاندازد. بلید اصلا زیر بار انجام این کار نرفت و هانیبال کینگ که فوقالعاده عصبانی شده بود، به سمت او حملهور شد. بلید که در مقابل بسیار عصبانی شده بود، کار هانیبال کینگ و همچنین افراد زیر دست پدرش را یکسره کرد و همه را شکست داد. بااینحال، در همین حین دراکولا به همراه جمال افاری به این صحنه آمدند. آنها قصد داشتند که به لوکاس کمک کنند و پیشگویی را به پایان برسانند. از همین رو، دراکولا آن شیء مخصوص بلید را نابود کرد و بعد هم به سمت بلید حملهور شد.
از سوی دیگر هم جمال افاری که تا به آن لحظه تحت کنترل دراکولا بود، نفوذ و تاثیر او را شکست و به سمتش حمله کرد اما خیلی زود شکست خورد و به روی زمین انداخته شد. با اینکه بلید بهشدت از کارهای دراکولا عصبانی شده بود، اما به سراغ پدرش رفت؛ کسی که بهطور اتفاقی و تصادفی شیشه کوچکی را که در آن بخشی از چوبی که دراکولا با آن کشته شده بود قرار داشت، به روی زمین انداخت. آن شیشه به محض افتادن روی زمین، شکست. بااینحال، آنها هیچ حس متفاوتی نسبت به قبل نداشتند؛ تنها این اتفاق باعث شد تا هانیبال کینگ دوباره به همان حالت سابق خود بازگردد و احیا شود.
در همین لحظه همه آنها متوجه شدند که دراکولا در تمام این مدت مشغول بازی دادن لوکاس کراس بوده است. او اصلا قصد نداشت که روح خون آشامها را به آنها بازگرداند؛ بلکه او قصد داشت تا با این کارها، تمام خون آشامهایی را که تا به آن روز مرده بودند، دوباره به زندگی بازگرداند. بعد از این اتفاقات، بلید و هانیبال ارتباط خود را قطع کردند و مسیر جدایی را در پیش گرفتند. بااینحال، پیش از اینکه آنها لوکاس کراس نابود شده را تنها بگذارند، بلید آن سرمی را که دکتر دووم به او داده بود، به هانیبال داد تا عطش خون یک خون آشام را از بین ببرد.
- ونگارد:
بعد از گذشت مدتی، بلید عضو یک تیم دولتی مخفی به نام Vanguard شد و وظیفه داشت که در این تیم، جمعی از ابرقهرمانان را هدایت و رهبری کند. این تیم شامل «مایکرو مکس»، «رتکان»، «دامینیک فورچون» و «یلنا بلووا» بود. رهبر اصلی و ابتدایی این تیم به قتل رسیده بود و آنها وظیفه داشتند که قاتل او را پیدا کنند. بعد از گذشت مدتی مشخص شد که «استیسی دولان»، همان کاراگاهی که برای این پرونده قتل انتخاب شده بود، در اصل همان کسی است که رهبر آنها را به قتل رسانده است. بااینحال، مثل اینکه او در آن مدت توسط یک فرد دیگر به نام «یوسف» از لحاظ ذهنی کنترل میشده است.
چند سال پیش مارول اعلام کرد که قصد دارد یک مجموعه جدید را منتشر کند که حول محور دختر بلید میچرخید اما از آنجایی که بهتر بود داستان این مجموعه را یک نویسنده زن سیاهپوست بنویسد، به همین دلیل با تأخیر زیادی روبهرو و درنهایت کنسل شد
بعد از اینکه یوسف، «تینگ» را بازی داد تا به سمت تیم آنها حملهور شود، بلید به سراغ او رفت و از ناحیه سر به سمت او شلیک کرد. بعد از این اتفاق، اعضای تیم ونگارد کاری کردند که خاطرات تینگ از آن ماجرا پاک شود و بعد هم او را به نقطه دیگری تله پورت کردند. بعد از گذشت مدت کوتاهی، به طرز تعجبآور و شوکه کنندهای رهبر اصلی آنها یعنی «کلونل آمریکا» که قدرتمندترین تله کینتیک روی این سیاره محسوب میشد، خودش را نشان داد. در همین حین مشخص شد که نهتنها او هیچوقت نمرده بود، بلکه دولت قصد داشت تا به همین بهانه، تیم ونگارد را بهطور کل منحل کند. مثل اینکه در گذشته مایکرو مکس توسط ال قائده دستگیر و شکنجه شده بود. حالا دیگر آنها نسبت به رئیس جمهور اطلاعات بیشتری در رابطه با تیم ونگارد داشتند.
از همین رو دولت اعتقاد داشت که بهتر است هرچه زودتر این تیم را منحل کند. آنها به سرعت فکر کردند و در طی اقدام سریعی، این توهم را در ذهن کلونل آمریکا ایجاد کردند که او، تمام اعضای تیم را به قتل رسانده است. بعد از انجام این کار هم او را بهجای دیگری تله پورت کردند. بعد از این اتفاق، تمام اعضای تیم به مخفیگاه رفتند و تصمیم داشتند که برای مدتی خودشان را پنهان کنند. متاسفانه در طی همین ماجراها، بلید دستگیر و شکنجه شد؛ این در حالی بود که سایر اعضای تیم سالم در جای امنی قرار داشتند. بلید هم در طی شکنجه، یک داستان از خودش درآورد تا توضیح دهد که چرا او تنها کسی است که جان سالم به در برده است.
- MI:13 و کاپیتان بریتانیا:
بعد از پشت سر گذاشتن تمام ماجراهای قبلی، بلید تصمیم گرفت که به کشور انگلیس برود تا در یک سازمان مخفی دیگر به نام MI:13 خدمت کند. بعد از رویداد تهاجم اسکرالها به بریتانیا، بلید به سازمان MI:13 پیوست تا به تجدید حیات نیروهای شیطانی و شرور کمک کند؛ اتفاقی که به خاطر شکست اسکرالها رخ داده بود. بااینحال زمانیکه بلید در تلاش بود تا یکی از دوستان و همتیمیهای خود به نام «اسپیت فایر» که تقریبا هم خون آشام بود، به قتل برساند نتوانست خودش را راضی کند و این کار را انجام دهد. در آن لحظه تمام اقدامات او زیر نظر خدای جهنم یعنی «پلوکتا» قرار داشت و تحت تاثیر او هم قرار میگرفت. زمانیکه بلید در رابطه با هویت خون آشامی اسپیت فایر خبردار شد، خیلی تعجب کرد.
بلید بعد از اینکه این موضوع را فهمید، تصمیم گرفت تا به او کمک کند که او بتواند تواناییهای جدید خود را تحت کنترل بگیرد و از آنها استفاده کند. از همین رو پیش از اینکه آنجا را ترک کند، به او یاد داد تا تمام آسیبهایی که بلید به وجود آورده بود، درمان کند. بعد از انجام این کار، بلید توانست از حواس خود استفاده کند که ردِ پلوکتا را بزند. از همین رو، او از یکی از سلاحهای بسیار ویژه خود یعنی کاتانای کاغذیاش که متون مقدس روی آن نوشته شده بود، استفاده کرد تا به این هیولا آسیب وارد کند. این ماجراها تا زمانی ادامه داشت که بلید به همراه دیگر اعضای تیم، توسط همتیمی خود که حالا روی واقعی خود را نشان داده بود، در Dream Corridor دستگیر شدند. بلید و دیگر اعضای تیم، درحالیکه در Dream Corridor قرار داشتند، مجبور شدند تا یک سری الهامهای خاصی را ببینند و با رباتهای بیفایدهی پلوتکا مبارزه کنند. در همین حین پیتر، Ebony Blade را مجبور کرد تا آنها را از آن وضعیت نجات دهد، به همین ترتیب آنها توانستند یک بار دیگر با آن خدای جهنم برخورد کنند.
زمانیکه پلوکتا متوجه شد سلاح ویژه بلید تنها چیزی که میتواند بهطور واقعی به او آسیب بزند، البته باتوجهبه اینکه اکس کالیبور و Ebony Blade هم در آنجا قرار داشتند، تصمیم گرفت که از آتش جهنم استفاده کند که آن را از بین ببرد. بلید و همتیمیهای دیگر خود در همین لحظه متوجه شدند که چگونه میتوانند او را شکست دهند. دقیقا همان کارها را طبق نقشه انجام دادند، به طوری که کاپیتان بریتانیا ضربه کشنده آخر را به پلوتکا وارد کرد. بعد از پایان یافتن این ماجراها، بلید در این تیم نگه داشته شد تا بهجای اسپیت فایر درکنار دیگر اعضا فعالیت کند. زمانیکه آنها به پایگاه بازگشتند، بلید به «لیدی جی» اعتماد کرد تا در رابطه با این صحبت کند که اصلا با کار کردن در آنجا راحت نیست؛ آن هم جایی که در ابتدا قصد حمله کردن به آنجا را داشت.
از همین رو لیدی جی با او صحبت کرد و تا حدودی ترسهای او را کاهش داد. هنوز مدت زیادی از این اتفاقات نگذشته بود که بلید با عواقب اشتباهاتی که پدرش مرتکب شده بود، روبهرو شد. خیلی زود دراکولا به همراه کاپیتان فیت، لیلیث و «بارون بلاد» جدید، یک حمله بزرگ را به سمت کشور انگلیس به راه انداختند. آنها قصد داشتند که به این طریق، این کشور را برای تمام خون آشامهای سرتاسر دنیا، تبدیل به یک پناهگاه و جای امن بکنند. اولین اقدام دراکولا این بود که قهرمانان نسبتا تازهکار گروه MI:13 را هرچه زودتر شکست دهد و از مسیر خود کنار بزند. زمانیکه این نقشه با شکست روبهرو شد، ماموران دوباره در پایگاه درکنار یکدیگر جمع و به صف شدند. آنها در پایگاه این تهدید را مورد بررسی قرار دادند و متوجه شدند که اسپیت فایر گم شده است و در میان آنها نیست.
بلید در این زمان بهشدت تلاش میکرد که آرامش خودش را حذف کند؛ بهخصوص باتوجهبه تنشی که بین او و یونیون جک وجود داشت و مدام در حال افزایش بود. MI:13 از پلوتکا که توسط خودشان دستگیر شده بود، استفاده کرد تا دراکولا را به درون Dream Corridor بکشاند و گیر بیاندازد؛ جایی که اعضای این تیم توانستند بهطور کامل از نقشه واقعی دراکولا باخبر شوند. آنها در این رویا، اینگونه دیدند که تک تک اعضای این تیم، دربرابر ارتش فوقالعاده بزرگ دراکولا که اسپیت فایر هم در رأس و رهبری آن قرار داشت، شکست خوردند. از همین رو، دراکولا هم خیلی زود توانست با کمک ارتش خود، کشور انگلستان را بهطور کل تسخیر کند. در این رویا، بلید تنها فردی محسوب میشد که از ماجرای انگلستان نجات پیدا کرد؛ ظاهرا بعد از یکی از انفجارهای بزرگ لیلیث، او ترجیح داد که فرار را به قرار ترجیح دهد و به سمت شمال راه افتاد.
بااینحال، دراکولا خیلی زود متوجه اصل قضیه شد و تلاش کرد تا خود را از Dream Corridor نجات دهد و درست در همین لحظه متوجه شد که تمام بخشهای نقشهی او در حال نابود شدن است. در همین برهه زمانی دراکولا دیگر متوجه شد که کنترلش را روی اسپیت فایر از دست داده است. از طرف دیگر هم اعضای تیم MI:13 هم تصمیم گرفتند که بهطور مستقیم با نیروهای دراکولا وارد مبارزه و درگیری شوند. به همین ترتیب، کاپیتان فیت مقابل بلک نایت، لیلیث مقابل کاپیتان بریتین، دراکولا مقابل اکس کالیبور و بارون بلاد هم مقابل بلید قرار گرفت و خیلی زود مبارزه بین آنها آغاز شد. در پایان این خط داستانی ما شاهد این بودیم که بالاخره بریتانیا نجات پیدا میکند. علاوهبر این، در طی زمان جشن پیروزی تیم MI:13، در صحنه کوتاهی بلید و اسپیت فایر علاقه خود را نسبت به یکدیگر ابراز میکنند.
بعد از این پیروزی، اعضای تیم MI:13 طبق معمول همیشه به شهر نیویورک دعوت شدند تا برای شکست دادن و نابود کردن نیروهای دراکولا، مورد تجلیل قرار بگیرند. بااینحال، در طی این مدت بلید و اسپیت فایر در طی یک مأموریت مخفی بودند و کاپیتان آمریکا که وظیفه تجلیل از تیم را داشت، اصلا از این موضوع خبردار نبود و چیزی نمیدانست. بلید و اسپیت فایر در طی این مأموریت باید ردِ یک خون آشام را میزدند؛ آن هم خون آشامی که ظاهرا یک سری اسرار و اطلاعات خاص را به شرکت Mys-tech Corporation میفروخت. لازم به ذکر است که این شرکت، از دشمنان قدیمی قهرمانان انگلستان به حساب میآمد. باری دیگر در این برهه زمانی ما شاهد این بودیم که بلید باز هم به اسپیت فایر یاد میداد که چگونه محدوده تواناییهای خود را گسترش دهد و به همین طریق آنها به همکاری با یکدیگر پرداختند.
بلید تمام قدرتهای خون آشامها را دارد اما هیچکدام از نقطه ضعفهایشان را ندارد
درنهایت اسپیت فایر آن خون آشام را شکست داد و این ماجرا را به پایان رساند. در طی برهه زمانیای که بلید در میان اعضای تیم MI:13 قرار داشت، به همراه تعدادی از شخصیتهای جادویی و خاص دنیای مارول کامیکس، توسط «Nightmare» تسخیر شد. این شخصیت قصد داشت تا با انجام این کار، تمام دنیا را تسخیر کند. در همین برهه بلید به همراه دیگر دوستان خود در تیم MI:13، یعنی هر دو گوست رایدرها، یک دراکولا که بهتازگی احیا شده بود و غیره، حملهای را به سمت هم دکتر دووم و هم دکتر وودوو به راه انداختند. البته این دو دکتر توانستند برای چند روز این حمله را متوقف کنند. بعد از اینکه این تیم توسط وودوو و دووم شکست خوردند، بلید هم کسی بود که بدن او در میان بدنهای زیادی که روی زمین پراکنده شده بودند، قرار داشت.
- Curse of the Mutants:
در طی خط داستانی Curse of the Mutants، به ماموریتی رفت تا در رابطه با قتلهای یک قاتل خون آشام تحقیق کند. او برای انجام این مأموریت از تیم MI:13 جدا شده بود و کاملا مستقل عمل میکرد. او در طی این مدت به همراه عشق سابق خود یعنی «کلادیا بل» به سرتاسر دنیا سفر کرد. بعد از گذشت مدتی درنهایت بلید متوجه شد که تاج و تخت دراکولا، توسط پسر خود یعنی «زاروس» غصب شده است. از همین رو، او ارتشی از قاتلان را تشکیل داد و به سمت پایگاه عملیاتی زاروس راه افتاد. به محض اینکه آنها به این پایگاه رسیدند، در طی همان روز، آن را منفجر کردند و انتظار داشتند که خون آشامها تبدیل به خاکستر شوند. بااینحال در کمال تعجب همه، خون آشامها بدون هیچگونه آسیب و مشکل خاصی در روشنایی روز از پایگاه بیرون آمدند.
تمام اعضای تیم توسط خون آشامها مورد حمله قرار گرفتند و درنهایت هم کشته شدند. البته بلید از این ماجرا جان سالم به در برد زیرا اطلاعات مهمی به دست آورده بود و سعی داشت آن را به فرد مورد نظر برساند؛ براساس این اطلاعات، زاروس قصد داشت تا به سمت Utopia، محل سکونت و خانه اعضای تیم مردان ایکس برود و به آنجا حمله کند. بلید از دست زاروس فرار کرد و به سان فرانسیسکو رفت. در آنجا، او با کلوسوس و همچنین ولورین ملاقات کرد. او در طی این مدت به آنها کمک کرد که یک خون آشام را هم دستگیر کنند. او این اطلاعات را که زاروس دیگر در رأس قدرت قرار گرفته است و قصد دارد به خانه آنها حمله کند، منتقل کرد. بعد از این اتفاق هم به اعضای تیم مردان ایکس کمک کرد تا در مقابل این تهاجم بایستند و با آن مبارزه کنند. با اینکه سایکلاپس اصلا به این اتفاق تمایلی نداشت، اما درنهایت دراکولا را احیا کرد و به زندگی بازگرداند.
او اصلا تحت تاثیر سیر، نور خورشید، صلیبها، گاز خون آشامها و همچنین هیپنوتیزم آنها قرار نمیگیرد و دیرتر از حالت عادی پیر میشود
او امیدوار بود که ارباب سابق خون آشامها در طی این ماجرا به آنها کمک کند. درست همانطور که آنها نقشه ریخته بودند، دراکولا توانست پسر گستاخ خود را شکست دهد و او را بکشد. او همچنین قبول کرد که دوباره حمله خون آشامیای را به سمت Utopia راه نیاندازد. بااینحال، این اتفاق برای بلید کافی نبود به همین دلیل به سمت او حمله کرد. پیش از اینکه بلید بتواند یک شمشیر درون بدن دراکولا کند، به واسطه انفجاری به درون هوا پرتاب شد؛ این انفجار هم توسط هیچکسی ایجاد نشده بود جز خود سایکلاپس. او دوست نداشت که تنشهای بین خون آشامها دوباره به وجود بیاید و دردسر درست کند. بلید بعد از این ماجراها دوباره به Utopia بازگشت. او قصد داشت تا ولورین را راضی کند که چوب، جوبیلی را به قتل برساند زیرا او در طی تهاجم، تبدیل به خون آشام شده بود. بااینحال ولورین اصلا حرف او را قبول نکرد و همین باعث عصبانیت بلید شد. او اعلام کرد که آنها مجبور هستند تا بالاخره به حرف بلید گوش کنند.
- انتقام جویان قدرتمند:
در طی ماجرای حملهی تانوس به سیاره زمین در خط داستانی بینهایت، بلید با فردی به نام «مانیکا رامبو» متحد شد تا در مبارزه با بیگانگان مهاجم، به قهرمانان زمین کمک کند. او برای اینکه هویت خود را پنهان کند، یکی از لباسهای اسپایدرمن را پوشید. او ادعا داشت که اصلا نباید اجازه دهد تا کسی متوجه شود که او به ایالات متحده بازگشته است. زمانیکه این بحران به پایان رسید، بلید به اعضای تیم انتقام جویان قدرتمند پیوست. او در این برهه لباس قدیمی رونینِ کلینت بارتون را پوشید تا هویت خود را مخفی نگه دارد. بااینحال، بعد از اینکه او توسط دث واکرها دستگیر شد، هویتش بهطور کل آشکار شد؛ دث واکرها همان دشمنان قدرتمندی بودند که بلید از همان ابتدا قصد داشت هویت خود را از آنها مخفی کند. او به همراه دیگر اعضای تیم اونجرز توانستند همه دث واکرها را شکست دهند. بعد از این ماجراها، بلید این تیم را ترک کرد.
از آنجایی که مادر اریک، زمانیکه او را باردار بود توسط یک خون آشام گاز گرفته شد، تواناییهای منحصر به فردی هم به طبع بهعنوان یک Dhampir در او ظاهر شد. تا به امروز چندین بار نشان داده شده که اریک بروکس، نسبت به سم خون آشامها کاملا مصون است و از روشهای عادی و نرمال نمیتواند تبدیل به یک ومپایر واقعی شود. همانطور که در ابتدای متن هم به این موضوع اشاره شده، بلید تمام تواناییها و قدرتهای خون آشامها را دارد اما هیچکدام از ضعفهای آنها را ندارد. البته لازم به ذکر است که بلید، یک ویژگی مشترک با تمام خون آشامها دارد و آن هم چیزی نیست جز: عطش خون. بااینحال، بهجای اینکه او از خون کسی تغذیه کند، یک سرم بسیار ویژه و مخصوص را به خود تزریق میکند که تقریبا همان خوراک را وارد بدنش میکند.
بلید بهعنوان یک Dhampir قدرت، چابکی، سرعت، استقامت و حواس ابرانسانی را درون خود دارد. او میتواند اشیاء را با وضوح کامل ببیند و قدرت بینایی او بهحدی است که میتواند چیزهایی را با فاصله بسیار دور ببیند که یک انسان یا خون آشام قادر به دیدن آنها نیست. علاوهبر این، او یک توانایی دید در شب فوقالعاده و قوی دارد. قدرت شنوایی بلید هم درست همانند بیناییاش پیشرفته است. او میتواند صداهایی را بشنود و تشخیص دهد که انسانها و خون آشامها قادر به شنیدن آنها نیستند. علاوهبر تمام این موارد، بلید به خاطر تمرینهای زیاد و فیزیولوژیاش به خاطر دو رگه بودن (انسان/خون آشام)، یک سری قدرتها و تواناییهایی مجزای دیگر هم دارد. این تواناییها عبارتاند از:
- شبه جاودانگی:
بلید یک نوع جاودانگی را در وجودش دارد. به خاطر تواناییهای شبه خون آشامیاش، بلید میتواند نسبت به یک انسان معمولی دیرتر پیر شود. همین موضوع باعث شده تا طول عمر بسیار طولانیای داشته باشد.
- آسیب ناپذیری:
به خاطر فیزیولوژی خون آشام گونهای که بلید دارد، دربرابر نگاه هیپنوتیزمی خاص خون آشامها مقاوم است. او همچنین دربرابر دیگر حملات روحی و جسمی، فوقالعاده مقاوم است. برخلاف دیگر خون آشامها، او کاملا دربرابر نور خورشید مصون است.
- فاکتور بهبودی:
بلید هم درست همانند ولورین یک فاکتور بهبودی خاص دارد که به او اجازه میدهد تا با سرعت بسیار بالایی، تمام آسیبها و جراحتها خود را درمان کند. سیستم ایمنی بدن او به قدری قدرتمند است که به مواد بیگانه (مواد شیمیایی/ویروسها) حمله میکند و هرگونه احتمالی را که ممکن است او را بیمار یا به خاطر سم و آلودگی مسموم کند، از بین میبرد. میزان کامل توانایی بلید در زمینه بهبود و احیا هنوز مشخص نیست. اما بعد از اینکه او توسط موربیوس گاز گرفته شد، توانست اندامها، بافتها، ارگانها و عضلات از دست رفته یا آسیب دیده را بازسازی کند.
- احساس خطر:
بلید یک توانایی بسیار نادر و کمیاب دارد که میتواند پدیدههای ماوراءطبیعی را احساس کند؛ تواناییای که به نظر میرسد خون آشامهای معمولی آن را ندارند. این توانایی بارها و بارها به او کمک کرده تا شیطانهای مختلف را شناسایی کند، حتی اگر آنها یک انسان معمولی را تحت کنترل و تسخیر کرده باشند؛ لازم به ذکر است که در یک برهه زمانی، یک شیطان جسم یک انسان را تسخیر کرده بود و بلید به خوبی توانست روح و انرژی شیطانیای را که از این مرد بیرون میآمد، احساس کند. بلید میتواند خطرات نزدیک به خود را احساس کند و همین موضوع به او اجازه میدهد تا خیلی زود خود را برای خطرات پیشرو آماده کند و واکنش سریعی نشان دهد.
- چابکی ابرانسانی:
چابکی، تعادل و هماهنگیای که در بدن بلد وجود دارد آنقدر پیشرفته است که فراتر از سطح حد طبیعی جسمی یک انسان معمولی قرار دارد. علاوهبر این هم چابکی اریک بروکس چندین برابر بیشتر از حدی است که در بدن اکثر خون آشامها وجود دارد.
- هیپنوتیزم:
بلید تا به امروز نشان داده که توانایی این را دارد که دشمنان خود را هیپنوتیزم کند. او بهطور مستقیم میتواند روی ذهن دیگران تاثیر بگذارد. او زمانی این توانایی خود را بهطور واقعی نشان داد که باعث شد تا «تایرون کش» از شکل هالک مانند خود، به همان شکل و فرم انسانی خود بازگردد.
- متخصص هنرهای رزمی:
بزرگترین ضعف بلید، تمایل زیاد به خون است. البته یک چارچوب اخلاقی دارد که او را از انجام هر کاری برای رفع عطش دور میکند اما بعضی اوقات تسلیم میشود
بلید تخصص زیادی در زمینه هنرهای رزمی دارد. او در زمینه استفاده از سلاحهای تیز و نیزه مانند کاملا حرفهای است و حتی چندین شکل از هنرهای رزمی را هم بهصورت تخصصی بلد است. بلید بهراحتی میتواند در یک زمان با چندین دشمن مبارزه کند و ماجرا را به نفع خودش پیش ببرد. او حتی میتواند خیلی زود هر نوع سبک مبارزهای را یاد بگیرد و به کار ببرد (چه با سلاح و چه بدون سلاح). علاوهبر این، او یک تیرانداز استثنایی محسوب میشود و با سلاحهای مختلف میتواند به طرز فوقالعادهای تیراندازی کند.
- جاسوسی:
بلید به خاطر اینکه یک موجود خون آشام مانند است، در یک فیلم، دوربین یا حتی در یک آینه هم دیده نمیشود. چابکی ابرانسانی او و همچنین سرعت بسیار بالایی که دارد، به او اجازه میدهد تا بدون اینکه اصلا شناسایی شود، به تاسیسات مختلف نفوذ کند.
- هوش:
بلید بارها و بارها نشان داد که اطلاعات فوقالعاده زیادی در رابطه با پدیدههای ماوراءطبیعی دارد. او تمام این اطلاعات را براساس تجربههای خود و همچنین دهها سال زندگی به دست آورده است. او درک درسی از قلرو ماورایی دارد. او دیگر خود را فقط بهعنوان یک قاتل خون آشام نمیبیند بلکه او خود را یک از بین برنده شیطانی هم میداند. او برای دفاع و محافظت از چیزی که به آن اعتقاد دارد، حاضر است هر کاری انجام دهد.
- قدرت ابرانسانی:
با اینکه میزانی که بلید میتواند تکان بدهد هنوز بهطور کامل و دقیق مشخص نیست، اما میتوان اینگونه فرض کرد که او قدرت این را دارد که حداقل ۶ تا ۱۰ تن را بلند کند یا بکشد. بلید موفق شده که یک اسپایدرمن خون آشام را شکست دهد. او بهطور مرتب پرشهای فوقالعادهای انجام میدهد که با هر کدام از آنها چیزی در حدود صدها فوت به سمت آسمان میرود. بلید آنقدر قدرتمند است که میتواند تنها با دستان خالی، سر یک خون آشام دیگر را بهراحتی از بدنش جدا کند.
در انتها به چند مورد از فیلمها، انیمیشنها و بازیهایی اشاره میکنیم که شخصیت اریک بروکس/بلید در آن حضور داشت:
- انیمیشن سریالی Spider-Man: The Animated Series محصول سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۸ با صداپیشگی جی. دی. هال
- سریال Blade محصول سال ۲۰۰۶ با بازی استیکی فینگاز
- انیمه سریالی Blade محصول سال ۲۰۱۱ با صداپیشگی آکیدو اوتسوکا و هارولد پرینو (بزرگسالی)، جونکو میناگاوا و نوآه بنتلی (جوانی)
- انیمیشن سریالی Ultimate Spider-Man محصول سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۷ با صداپیشگی تری کروس
- انیمیشن سریالی Hulk and the Agents of S.M.A.S.H. محصول سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ با صداپیشگی تری کروس
- انیمه سریالی Marvel Disk Wars: The Avengers محصول سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۵ با صداپیشگی هیروکی یاسوموتو
- فیلم Blade محصول سال ۱۹۹۸ با بازی وسلی اسنایپس
- فیلم Blade II محصول سال ۲۰۰۲ با بازی وسلی اسنایپس
- فیلم Blade: Trinity محصول سال ۲۰۰۴ با بازی وسلی اسنایپس
- بازی Marvel Ultimate Alliance 3: The Black Order محصول سال ۲۰۱۹
- بازی Lego Marvel Super Heroes 2 محصول سال ۲۰۱۷ با صداپیشگی تام کلارک هیل
- بازی Marvel: Contest of Champions محصول سال ۲۰۱۴
- بازی Marvel Avengers Academy محصول سال ۲۰۱۶
- بازی Marvel Heroes محصول سال ۲۰۱۳ با صداپیشگی دیو فنوی
- بازی Marvel Puzzle Quest محصول سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶