معرفی شخصیت سینسترو، بزرگترین دشمن هال جوردن
سینسترو برای برههای از زمان، در تمام بخشهای مختلف کهکشان، بهعنوان بزرگترین گرین لنترن شناخته میشد. بعد از گذشت مدتی، سینسترو به این باور رسید که تنها راه برای اینکه مطمئن شود تا نظم در جهان برقرار میماند، این است که یک حکومت ترسناک به راه بیاندازد. همین جنایت باعث شد تا نگهبانان او را به Qward تبعید و از این راه، او را تنبیه کنند. در آنجا، سینسترو برای اولینبار حلقه زرد را برای خودش درست کرد و بعد از گذشت مدتی هم ارتش مخصوص به خودش را راه انداخت و نام آن را The Sinestro corps گذاشت. او اغلب اوقات با دانشآموز و همچنین همکار سابق خود یعنی هال جوردن مبارزه میکرد؛ ارتباط بین این دو نفر خیلی پیچیده بود، ترکیبی از نفرت و احترام، درست در یک میزان مساوی و کاملا یکسان.
ثال سینسترو یک شخصیت ابرشرور محسوب میشود که در کتابهای کمیکی که توسط شرکت دی سی کامیکس منتشر میشوند، حضور پیدا میکند. این شخصیت توسط جان بروم و گیل کین خلق شده است. او برای اولینبار در قسمت ۷ ولوم دوم سری کتاب کمیک Green Lantern که در ماه اوت سال ۱۹۶۱ منتشر شده بود، حضور پیدا کرد. سینسترو یکی از اعضای سابق ارتش گرین لنترن محسوب میشود. او به خاطر سوءاستفاده از قدرت خود، آبرویش رفت و از ارتش گرین لنترنها بیرون انداخته شد. همانطور که بالاتر هم به آن اشاره شد، او بزرگترین دشمن هال جوردن به حساب میآید.
ثال سینسترو در ابتدا یک انسانشناس بود که در سیاره کروگار زندگی میکرد. او یک علاقه و وابستگی طبیعی نسبت به نظم داشت؛ او این تمایل عجیب خود را با بازسازی بسیار دقیق ویرانههای باستانی به خوبی نشان داد. در طی یکی از همین بازسازیها بود که یک گرین لنترن آسیب دیده و زخمی به نام «Prohl Gosgotha» در آنجا فرود آمد. این گرین لنترن، حلقه خود را به سینسترو داد. او بعد از دریافت این حلقه، به سختی توانست فردی را که این لنترن را تعقیب میکرد، شکست دهد. مبارزه با این فرد که «Weaponer» نام داشت و اهل کوارد بود، خسارات زیادی به بار آورد و باعث شد که بخش زیادی از خرابههایی که سینسترو تازه ترمیم کرده بود، دوباره خراب شود.
زمانیکه این ماجرا و مبارزهها به پایان رسید، آن گرین لنترن از سینسترو خواست تا حلقهاش را بازگرداند؛ زیرا احتمال داد که این حلقه بتواند از خطر مرگ نجاتش دهد. اما در عوض سینسترو ترجیح داد که این لنترن بمیرد تا خودش بتواند جای او را در ارتش گرین لنترن تصاحب کند. نگهبانان هم که از طرف دیگر اصلا از کارهای سینسترو خبر نداشتند، به او اجازه دادند تا تبدیل به گرین لنترن سکتور یا همان بخش ۱۴۱۷ شود.
القاب و اسامی مستعار: ثال سینسترو، گرین لنترن مرتد، فالن لنترن، سینسترو اهل کروگار، ناجی کروگار، گرین لنترن ۱۴۱۷، لنترن زرد، وایت لنترن، لنترن توریس، The Bookkeeper و پارالاکس.
تیمها: ارتش گرین لنترن، قبیله ایندیگو، اینجاستیس لیگ، اینجاستیس لیگ ۳۰۰۰، لیگ عدالت آمریکا، لیگ عدالت متحد، کروگاریان، Legion of Doom، نگهبانان جدید، رژیم زمین یک، جامعه مخفی ابرشرروها، ارتش سینسترو، Team Mystery، هرالدهای آنتی مانیتور و ارتش لنترن سفید.
متحدان: ابین سور، امون سور، انجل من، آنتی مانیتور، ارین سور، ارکیلو، اتراسیتیس، بیزارو، بوستر گلد، کاپیتان بومرنگ، کاپیتان کلد، کارول فریس، کاپرهد، سایبورگ سوپرمن، دز ترویوس، فینا سیک، گوریلا باس، گوریلا گراد، هال جوردن، کارو-سیل، لارفلیز، لکس لوثر، میرر مستر، ناکس، نرو، پارالاکس، پویزن ایوی، سنت واکر، اسکرکرو، سورانیک ناتو، سوپر بوی پرایم، تکیک و غیره.
دشمنان: ابین سور، ارسونا، اتراسیتیس، بری آلن، بت لنترن، بتمن، قناری سیاه، بلک هند، بلک لایتنینگ، بلک ولکن، بلیز، بوستر گلد، براتا، بریک، کارول فریس، دافی داک، دکس-استار، دکتر فیت، فرین کولوز، فرد جونز، گانتت، گورگور، گرین ارو، گای گاردنر، هال جوردن، هکتور هامند، جید، جان استوارت، کاتما توی، کیلووگ، کراکن، کریون، کایل رینر، رایان کندال، سنت واکر و غیره.
همانطور که در ابتدای متن به آن اشاره شد، شخصیت سینسترو بهعنوان دشمن بزرگ هال جوردن و همچنین تمام اعضای ارتش گرین لنترن توسط جان بروم و گیل کین خلق شده است. او برای اولینبار در قسمت ۷ ولوم دوم سری کتاب کمیک Green Lantern که در ماه اوت سال ۱۹۶۱ منتشر شده بود، حضور پیدا کرد. او در ۹۵۴ کتاب کمیک حضور داشت که در قسمت اول سری کتاب کمیک Green Lantern Annual به نام Rise of the Third Army, Prologue; The First Soldier، قسمت ۷ سری کتاب کمیک Hal Jordan and the Green Lantern Corps به نام Sinestro's Law: Conclusion: Final Flight و همچنین قسمت ۵۰ سری کتاب کمیک Green Lantern به نام Emerald Twilight, Part 3: The Future جان خود را از دست داده است.
- دوران نقرهای و برنز:
سینسترو بهترین افسر و لنترن در تمام ارتش گرین لنترن به حساب میآمد. از همین رو، از طرف دیگر دوستان خود در ارتش و همچنین نگهبانان، فوقالعاده مورد احترام قرار میگرفت؛ زیرا سکتور کهکشانی او، تقریبا بینقص و بدون هیچ مشکلی بود. بااینحال، در طی خط داستانی Emerald Dawn II و بعد از مرگ گرین لنترن سکتور ۲۸۱۴ به نام ابین سور، فرد دیگری جای او را گرفت که هال جوردن نام داشت. هال جوردن خیلی زود تبدیل به شاگرد و دستیار سینسترو شد. سینسترو از اکثر تاکتیکهای جوردن در حفظ و نگهداری نظم نفرت داشت و تقریبا اصلا نمیتوانست او را تحمل کند.
سینسترو بهگونهای بود که اگر هال در کنارش قرار نداشت و به خاطر او نبود، بهطور کامل نسبت به زندگی جنایتکاران روی زمین بیاعتنایی میکرد و تا جایی که میتوانست افراد زندانی را به قتل میرساند. مدت خیلی کوتاهی بعد از اینکه سینسترو مبانی استفاده از حلقه قدرت را به این گرین لنترن جدید آموزش داد، شرایطی به وجود آمد که باید هرچه زودتر به سکتور خود بازمیگشت. با اینکه اصلا دوست نداشت، اما مجبور بود که هال را هم با خودش به آن سکتور ببرد. زمانیکه آنها به کروگار (سیاره مادری سینسترو و همچنین سکتور کهکشانی او) رسیدند، هال جوردن به راز غمانگیز موفقیت استاد خود پی برد.
هال متوجه شد که استادش با استفاده از قدرت برتر خود و همچنین با برده کردن تمام افرادی که در آن سیاره زندگی میکردند و به قتل رساندن افرادی که مقابلش میاستادند، توانسته بود به آن جایگاه بالا برسد. سینسترو که بعد از بازگشت به سیاره خود، با حجم زیادی از نفرت و کینه روبهرو شده بود (کینههایی که در زمان غیبتش به وجود آمده بود)، بیصبرانه تلاش کرد تا با قدرت زیادی با افرادی که در سیارهاش بودند و مقابلش ایستادند، مبارزه کند؛ البته آنها هم کاملا خود را آماده کرده بودند که اگر چنین شرایطی پیش آمد، متقابلا با سینسترو مبارزه کنند. هال جوردن هم حتی به این جنبش پیوست و به همراه آنها به سینسترو حمله کرد. سینسترو در طی این جریان توسط فردی که به ظاهر «دوستش» بود و افرادی که فکر میکرد او را میپرستند، مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
زمانیکه جنبش مقابل سینسترو به پیروزی رسیدند، حسابی از هال جوردن تشکر کردند که در این مبارزه به آنها کمک کرده بود. بعد از این ماجراها سینسترو که بهشدت احساس حقارت میکرد و عصبانی بود به سیاره زمین بازگشت. از طرف دیگر هم هال جوردن در تلاش بود تا با فاصلهای خوب او را تعقیب کند. هال و سینسترو روی زمین توسط یک سری رباتهای مختلف که از طرف نگهبانان فرستاده شده بودند، مورد حمله قرار گرفتند. این رباتها وظیفه داشتند تا این دو لنترن را به سیاره Oa بازگردانند. در این سیاره، سینسترو برای تمام اقداماتی که انجام داده بود، محاکمه شد تا به سزای اعمال خود برسد. در آنجا، نگهبانان متوجه شدند که گناهان سینسترو چقدر زیاد است و از طرف دیگر هم هال جوردن علیه او شهادت میداد.
به همین دلیل حلقه، ماسک و علامت مخصوص گرین لنترن از سینسترو گرفته شد و به دنیای کوارد که در جهان آنتی متر یا همان ضد ماده قرار داشت، تبعید شد؛ در این برهه زمانی، نگهبانان اصلا اجازه نداشتند که دستور اعدام و چنین مجازاتهایی را صادر کنند. زمانیکه سینسترو در کوارد قرار داشت، یک حلقه قدرت جدید از ناخالصی رنگ زرد به وجود آورد. رنگ زرد بهگونهای بود که حلقههای گرین لنترن اصلا نمیتوانستند روی آن تاثیر بگذارند. او در طی این مدت با Weaponerهای کوارد متحد شده بود و با کمک آنها این حلقه قدرت جدید را ساخت. سینسترو در طی مدت طولانیای یک سری نقشههای مختلف فریبکارانه کشید که متحدان سابق خود را نابود کند و بعد از این مدت، تلاش کرد تا نقشههای خود را عملی کند.
او اغلب اوقات خودش بهتنهایی کل اعضای ارتش را شکست میداد زیرا به خاطر حلقه قدرت زرد رنگ خود در مقابل هرگونه حملهای از طرف رنگ سبز، مصون بود. اما در میان تمام اعضای گرین لنترن، هال جوردن توانست با قدرت اراده بسیار زیاد خود، بر این ناخالصی غلبه کند. از همین رو، او توانست بارها و بارها سینسترو را شکست دهد. در برههای از زمان سینسترو توانست مغز و ذهن خود را به درون باتری قدرت مرکزی گرین لنترنها انتقال دهد؛ آن هم پیش از اینکه جان خود را از دست بدهد و توانست آن را غیرفعال کند. همین اتفاق باعث شد تا ارتباط تمام اعضای ارتش گرین لنترن با منبع قدرت خود قطع شود. بعد از این اتفاق، هال جوردن وارد این باتری قدرت شد و در تلاش بود تا قدرت دوستان لنترنی خود را بازگرداند.
سینسترو در سیارهای به نام کروگار متولد شده است و قبلا هم یک انسانشناس به حساب میآمد
هال جوردن توانست روح سینسترو را شکست دهد و کاری کرد که او برای همیشه کاملا بیدفاع و بیقدرت درون آن باتری گیر کند و زندانی شود. یک بار دیگر، سینسترو یک حقه و ترفند دیگر داشت تا روی دشمن بزرگ خود پیاده کند. او توانست هال جوردن را با یک انگل خاص به نام پارالاکس «آلوده» کند؛ پارالاکس منبع نقطه ضعف گرین لنترنها در مقابل رنگ زرد بود. زمانیکه جنگ سالار بیگانهای به نام «منگول» و «هنک هنشاو» روی شهر مادری هال جوردن یعنی Coast City و تمام ساکنان آن فرود آمدند و بهطور کامل آنجا را نابود کردند، جوردن به خاطر این حجم بسیار زیاد غم و اندوه کاملا دیوانه شد.
غم و اندوه بسیار زیاد هال جوردن به پارالاکس اجازه داد تا بهطور کامل میزبان خود را تسخیر کند و او را به سمت یک شورش بزرگ سوق دهد؛ شورشی که باعث تلف شدن تمام اعضای ارتش گرین لنترن و همچنین مردن تعداد زیادی از نگهبانان شد. نگهبانان باقیمانده که هیچ راه دیگری برای متوقف کردن هال جوردن نداشتند، به ناچار سینسترو را از درون آن باتری قدرت مرکزی آزاد کردند. بااینحال سینسترو هم نتوانست جوردن را شکست دهد. در طی این مبارزه، هال جوردن پیروز میدان بود و گردن سینسترو را هم شکست. بااینحال، بعد از گذشت مدتی مشخص شد که این سینسترو فقط یک سازه با انرژی بسیار زیادی بود که توسط سینسترو واقعی که هنوز درون باتری مرکزی قرار داشت، به وجود آمده بود. زمانیکه هال باتری مرکزی قدرت را نابود کرد و بخش زیادی از انرژی آن را به سمت خود کشید، سینسترو فرصت بسیار خوبی برای فرار پیدا کرد و به مخفیگاه خود رفت.
بعد از اینکه وجود پارالاکس آشکار شد و حتی بعد از بازگشت هال جوردن از مرگ به اوج خود رسیده بود، سینسترو از درون مخفیگاه خود بیرون آمد. مدت زیادی طول نکشید که سینسترو مجبور شد تا به جهان آنتی متر عقبنشینی کند؛ آن هم زمانیکه حلقهاش به خاطر مبارزههای بسیار زیادی بهشدت خراب شده بود. سینسترو برای مدت کوتاهی در طی خط داستانی Villains United به جمع دیگر شخصیتها بازگشت. او همچنین در ماجرای قتل عام مبارزان آزادی با تیم Secret Society of Super-Villains همکاری داشت و در این اتفاق نقش بزرگی را ایفا کرد.
- دوران مدرن:
سینسترو حتی بهعنوان یکی از اعضای گرین لنترن هم فردی سرد، متکبر، خودخواه و خشن بود. همچنین او آنقدر به نظم اهمیت میداد که حاضر بود هر کاری که میتواند انجام دهد، تا نظم را در جهان حفظ کند؛ همین اقدام هم باعث شد تا او از ارتش گرین لنترن بیرون انداخته شود. او همچنین یک متخصص استراتژیست و سوءاستفادهگر به حساب میآید. بااینحال، او صفات و ویژگیهای خوب هم دارد؛ بهطور مثال او واقعا از صمیم قلب برای دختر خود اهمیت قائل است و دوست دارد که نظم را در سرتاسر جهان برقرار کند. از نظر سینسترو، در نبرد ارتش سینسترو، این ارتش گرین لنترن بودند که مبارزه را باختند.
دلیل او هم این بود که حق قتل، در کتاب Oa چاپ شده بود و از همین رو، او توانست هدف خود را محقق کند؛ او قصد داشت به همه اثبات کند که روشهای او بهترین است. سینسترو یک ارتش از لنترنهایی را تشکیل داد که حلقه قدرتی زرد به دست خود میانداختند و ترس را در سرتاسر دنیا میافکندند؛ بعد هم اسم آنها را ارتش سینسترو گذاشت. او قصد داشت با انجام این کار، آن نظمی را که نگهبانان قادر به بازگرداندن آن نبودند، به جهان بیاورد. از همین رو، ماجراهای خط داستانی Sinestro Corps War را آغاز کرد. او آشکار کرد که این ارتش، بخشی از برنامههایش بود تا نگهبانان به اجبار به گرین لنترنها اجازه دهند که از نیروهای مرگبار استفاده کنند و بترسند.
بعد از این ماجراها، سینسترو به وسیله نگهبانان محکوم به اعدام شد. قرار بر این بود که او خیلی زود به کروگار فرستاده شود تا بلکه این حکم در همان سرزمین مادر خودش انجام شود. درحالیکه آنها در مسیر رفتن به کروگار بودند، یک گروه از ارتش لنترنهای سینسترو به آنجا آمدند و تلاش کردند تا رهبر خود را آزاد کنند. اما طولی نکشید که متوقف شدند؛ زیرا اتراسیتیس و لنترنهای قرمز خود بلافاصله به آنجا رسیدند و به هر دو سمت حمله کردند. در طی این مبارزه، یک لنترن آبی به نام سنت واکر در آنجا ظاهر شد و به هال جوردن اعلام کرد که سینسترو باید از این جریان جان سالم به در ببرد تا بتواند در رویداد پیشروی تاریکترین شب حضور داشته باشد.
زمانیکه سینسترو به کروگار رسید، به سراغ شاهزاده «ایولانده» رفت، او را ناتوان کرد و شکست داد و بعد هم با دختر خود یعنی «سورانیک ناتو» برخورد کرد. او برای دخترش توضیح داد که چگونه مادرش، او را از چنگ سینسترو درآورد و به آنجا فرار کرد؛ آن هم زمانیکه سینسترو در حال به دست آوردن قدرتهای بیشتری بود و حسابی قدرتمند شده بود. سینسترو توانست دختر خود را علامتگذاری کند و علاوهبر این، یک فرستنده هم روی او کار گذاشت تا همیشه بتواند از محل دقیق او باخبر شود. او چندین بار در برهه زمانیهای مختلف به ملاقات دختر خودش میرفت اما هیچوقت در ظاهر واقعی خود نبود و همیشه لباس مبدل میپوشید. علاوهبر این، سینسترو مدام به دختر خود میگفت که چقدر به او افتخار میکرد؛ زیرا او کاملا مسالمتآمیز و بدون هیچ مشکلی، نظم را به کروگار آورده بود.
اولین خط داستانی مهم سینسترو، رویداد Emerald Dawn است. در این خط داستانی، او توسط نگهبانان از درون باتری مرکزی قدرت آزاد شد تا به هال جوردن که توسط پارالاکس تسخیر شده بود، کمک کند. چند سال بعد از این ماجرا، سینسترو ارتش خود را با نام ارتش سینسترو تشکیل داد. ارتش سینسترو بلافاصله بعد از تشکیل به سیاره Oa رفتند، تعداد زیادی از زندانیان را آزاد کردند و در همین حین هم دهها لنترن را به قتل رساندند. در طی این جریان سینسترو توانست دو تن از آن زندانیهای فراری را به عضویت ارتش خود در بیاورد، این دو هم کسی نبودند جز: هنک هنشاو و سوپرمن پرایم.
مدت زیادی طول نکشید که سینسترو، پارالاکس، هنشاو و سوپرمن پرایم تبدیل به هرالدهای آنتی مانیتور شدند؛ او تنها نگهبان ارتش سینسترو محسوب میشد. آنتی مانیتور، ارتش سینسترو را بهعنوان یک ابزار دیده بود که میتوانستند در نبرد خود به او کمک کنند؛ آنتی مانیتور در تلاش بود تا دنیای ماده یا همین دنیای اصلی دی سی کامیکس را بهطور کامل نابود کند. در همین حین، هال جوردن به همراه گروهی از گرین لنترنها به کوارد حمله کردند و موجودی به نام «یون» را آزاد کردند. سینسترو این مبارزه را کم کم به سمت سیاره زمین آورد که مرکز مولتی ورس محسوب میشد. به همین ترتیب، ارتش سینسترو، من هانترها و همچنین هرالدهای آنتی مانیتور با ارتش گرین لنترن و قهرمانان زمین مبارزه کردند و این نبرد در سرتاسر جهان کشیده شد و چرخید.
کایل رینر که از دست پارالاکس راحت بود، به همراه هال جوردن، سینسترو را شکست دادند؛ آن هم بعد از اینکه تمام حلقههای آنها توسط من هانترها بدون قدرت شده بود. آنها با انجام این کار توانستند نبرد را به پایان برسانند. بعد از این ماجراها، سینسترو در سیاره Oa زندانی شد و ارتش او هم متلاشی و در فضا پراکنده شدند. در طی خط داستانی War of Light که از قبل هم این ماجرا پیشگویی شده بود، سینسترو رهبر یکی از هفت ارتش لنترنی بود که در این ماجرا حضور داشت. در طی این خط داستانی تمام ارتشها در اعماق فضا با یکدیگر مبارزه میکردند. ارتش سینسترو تصمیم گرفتند که بهعنوان ارتش محوری یا همان Axis Army، از طیف رنگی احساس تاریکتر نسبت به سایر استفاده کنند.
او اجازه داد تا یک گرین لنترن جان خود را از دست بدهد تا خودش بتواند جایگاه او را تصاحب کند
از همین رو، او به سربازان خود لباسهایی با رنگ زرد داد تا با یکدیگر تطابق داشته باشند. او به خودش قول داد که نظم مطلق را که با پراکنده کردن ترس به وجود میآید، در سرتاسر جهان برقرار کند. در طی این خط داستانی، ارتش سینسترو عمدتا با ارتش لنترنهای قرمز مبارزه میکردند؛ آن هم به همراه اعضای ارتش گرین لنترن و همچنین متحدهای آنها یعنی لنترنهای آبی و ارتش Star Sapphire. در طی اوایل خط داستانی تاریکترین شب، سینسترو در خط مقدم سیاره مادری Star Sapphire قرار داشت. او در تلاش بود تا اعضای ارتش خود را که دستگیر شده بودند، نجات دهد. در طی همین برهه زمانی، حلقههای مرگ از آسمان به سمت زمین افتاد و سینسترو مجبور شد که به همراه تعداد زیادی از دشمنان خود که از آنها متنفر بود، به این ارتش بپیوندد.
سینسترو در تلاش بود تا به ارتش Star Sapphire حمله کند تا بلکه به این طریق بتواند چندین تن از اعضای ارتش خود را که دستگیر شده بودند، نجات دهد. اما در همین حین هم مجبور شد تا صحنه مرگ و از دست دادن عشق خود یعنی ارین سور را دوباره تجربه کند. سینسترو که حسابی به خاطر این اتفاق عصبانی شده بود، به سمت کارول فریس حملهور شد و او را دستگیر کرد. اما در همین حین به خاطر تهاجم لنترنهای سیاه متوقف شد. درست در همین لحظه هم هال جوردن به همراه قبیله ایندیگو به آنجا رسیدند و در مبارزه با بلک لنترنها کمک کردند. علاوهبر این، آنها اعضای گروه را به کروگار تله پورت کردند و مبارزه را در آنجا ادامه دادند. در آنجا، سینسترو با منگول برخورد کرد؛ کسی که کنترل و رهبری ارتش سینسترو را به دست آورده بود.
سینسترو بعد از مدت کوتاهی توانست با غیرفعال کردن حلقههای قدرت، منگول را شکست دهد و او را در باتری قدرت زرد مرکزی، زندانی کند. بعد از این اتفاق، سینسترو بلافاصله به اتحاد ارتشهای لنترنی مختلف پیوست و درکنار آنها قرار گرفت. آنها در تلاش بودند تا با کمک یکدیگر با تهدید بلک لنترنها مقابله کنند. این گروه باتری بلک لنترن را تا سیاره زمین دنبال کردند. آنها در آنجا با «نکرون» برخورد کردند و در تلاش بودند تا با یک حمله ترکیب شده با حلقههای قدرتی مختلف، باتری اصلی لنترنهای سیاه را از بین ببرند. زمانیکه این تاکتیک شکست خورد، گانتت حلقههای تمام لنترنهای متحد را کپی کرد. جالب است بدانید که حلقه سینسترو، «استاد ترس» سیاره زمین را انتخاب کرد و آن هم کسی نبود جز «جاناتان کرین» یا همان اسکرکرو معروف.
در همین حین، نکرون یک نگهبان را به قتل رساند و خون او، یک موجو سفید را از اعماق زمین احضار کرد. گانتت در طی این ماجرا آشکال کرد که تمام زندگیهایی که در سرتاسر جهان وجود دارد، در زمین آغاز شده است. از طرف دیگر هم گانتت اعلام کرد که این موجود سفید توسط نگهبانان مخفی نگه داشته شده بود و آنها در تلاش بودند تا از او مراقبت کنند. سینسترو که نگهبانان را مقصر اصلی مرگ دوست خودش یعنی ابین سور میدانست، به سمت گانتت حملهور شود و با استفاده از حلقه خود، او را بهشدت زخمی کرد. هال جوردن خیلی زود به این نتیجه رسید که این موجود سفید، به راهنمایی یک موجود زنده نیاز دارد به همین دلیل تصمیم گرفت که با او ادغام شود اما نقشهای توسط سینسترو شکست خورد.
سینسترو بهجای هال جوردن با این موجود ادغام شد و خیلی زود زندگی آغازین یا همان پیدایش حیات و همچنین طیف عاطفی را مشاهده کرد. نکرون از همین اتفاق و حواسپرتیهایی را که به وجود آورده بود، به نفع خودش استفاده کرد و سینسترو را از وسط به دو بخش تقسیم کرد. بااینحال، این کار آسیب واقعیای به همراه نداشت و سینسترو خیلی زود توانست خود را بازسازی کند و مانند قبل شود. حملههای او باعث شده بود تا نکرون شکست بخورد اما درنهایت توانست آن موجود سفید را از سینسترو جدا کند و از میدان مبارزه بیرون ببرد. بعد از گذشت تمام این ماجراها و در طی خط داستانی روشنترین روز، سینسترو متوجه شد که باتری مرکزی وایت لنترنها در کجا قرار دارد. اما زمانیکه متوجه شد اصلا به تکان دادن آن نیست، به طرز وحشتناکی بهدنبال هال جوردن و کارول فریس گشت.
- نبرد گرین لنترنها:
بهدنبال ادعایی که «دث استروم» کرده بود، سینسترو به همراه اتراسیتیس به ماموریتی رفتند و بهدنبال «Butcher» میگشتند اما در عوض به اسپکتر برخورد کردند و متوجه شدند که او در حال نابود کردن این موجود است. درنهایت اتراسیتیس و اسپکتر توانست به یک توافق خود برسند و با یکدیگر کنار بیایند. اما مدت زیادی طول نکشید که آنها متوجه شدند در اصل یکی از نگهبانان سابق به نام «کرونا» مقصر اصلی دستگیری دیگر Emotional Entities است. از همین رو آنها تلاش کرد تا مقابل او بایستند و او را متوقف کنند اما در عوض، کرونا به سراغ بوچر رفت و او را هم دستگیر کرد. سینسترو به همراه هال جوردن، کارول فریس، اتراسیتیس، لارفلیز، سنت واکر و ایندیگو-۱ بهدنبال کرونا افتادند و او را تعقیب کردند. آنها در طی همین تعقیب و گریزها، Book of the Black را پیدا کردند. سینسترو بعد از دیدن این کتاب، اعلام کرد که بخشهای پنهان کتاب Oa را درون خودش دارد.
فردی به نام «لیرسا درک» که در این برهه زمانی حافظ این کتاب بود، به سینسترو خیانت کرد و به نگهبانان جدید، حقیقتی را که در رابطه با کرونا وجود داشت، نشان داد. او آشکار کرد که کرونا کسی اس که Emotional Entities را کنترل و هدایت میکند. مثل اینکه کرونا همچنین دستورها من هانترها را تغییر داده بود تا تمام زندگیهایی را که در سکتور ۶۶۶ وجود داشت، از بین ببرند. هال جوردن بالاخره توانست از دست این کتاب فرار کند اما سینسترو موفق به انجام این کار نشد. اما در همین حین متوجه شد که ابین سور حلقههای قدرت ایندیگو مجبور کرده بود تا کاری کنند که ایندیگو-۱ و همچنین دیگر اعضای قبیله ایندیگو، احساس دلسوزی داشته باشند و مجبور شوند که چنین چیزهایی را حس کنند؛ این در حالی بود که برخی از آنان، بزرگترین و بدترین جنایتکاران در سرتاسر جهان محسوب میشدند.
سینسترو زمانی یکی از بهترین و محترمترین گرین لنترنها در ارتششان به حساب میآمد
سینسترو بالاخره توانست به همراه دیگر رهبران ارتشهای مختلف، از دست کتاب Book of Black فرار کند. در طی نبرد نهایی که آنها با کرونا داشتند، هال جوردن موفق شد که این نگهبان سابق را به قتل برساند. بااینحال در طی این ماجراها، یک حلقه گرین لنترن، سینسترو را انتخاب کرد تا باری دیگر تبدیل به یک گرین لنترن شود. بعد از این ماجراها، نگهبانان جهان حلقه قدرت را از هال جوردن گرفتند و او را از ارتش گرین لنترن بیرون انداختند. زیرا او یک کار غیرقابل بیان انجام داد و یکی از نگهبانان جهان را به قتل رساند؛ هرچند که او هیچ راه دیگری نداشت و برای متوقف کردن او، این تنها راه ممکن بود. حالا دیگر سینسترو یکی از اعضای گرین لنترن به حساب میآمد و منتظر بود تا نگهبانان تصمیمی برای آینده او بگیرند.
در این زمان، نگهبانان اصلا از دیدن اینکه سینسترو دوباره تبدیل به گرین لنترن شده است و حلقه قدرت را در دست دارد، خوشحال و راضی نبودند. بعد از ماجراهای خط داستانی War of The Green Lanterns، سینسترو به همراه نگهبانان در قلعه اصلی احضار شدند تا در رابطه با وضعیت کنونی او صحبتهای لازم را انجام دهند. جالب است بدانید که خود سینسترو بارها تلاش کرد تا این حلقه را از دست خود در بیاورد اما به دلایل خاصی اصلا قادر به انجام این کار نبود.
New 52
- سینسترو:
در این برهه زمانی سینسترو به سراغ نگهبانان رفت و از آنها خواست تا حلقه قدرت سبز از او گرفته شود. اما در کمال تعجب، آنها با درخواست او موافقت نکردند. آنها به سینسترو یادآوری کردند که او حالا باید بهعنوان یک گرین لنترن به انجام وظایف خود بپردازد. سینسترو از درون سیارکی که خارج از کروگار قرار داشت، سیاره مادری خود را نظاره میکرد که تمام مردم ساکن در آنجا توسط همتیمیهای لنترنی زرد خود به بردگی گرفته میشدند و چه زندگی سختی داشتند. در طی همین برهه زمانی، سینسترو از پشت توسط یکی از اعضای ارتش که مخصوص سکتور ۴۳۵ بود، مورد حمله قرار گرفت اما او به سرعت توانست این لنترن را به قتل برساند. بعد از این ماجرا، سینسترو به سیاره زمین و بعد هم به آپارتمان هال جوردن رفت.
سینسترو این فرصت را در اختیار هال جوردن قرار داد تا دوباره تبدیل به یک گرین لنترن شود. به همین ترتیب یک حلقه برای او درست کرد اما هال جوردن بلافاصله به سمت مربی سابق خود حملهور شد. بااینحال هال جوردن نتوانست هیچ آسیبی به سینسترو وارد کند زیرا حلقه او، توسط خود سینسترو به وجود آمده بود. هال جوردن به خاطر این حلقه، دیگر خود را مدیون سینسترو میدانست. همین که آنها مشغول گشتوگذار بودند، به یک پل نابود شده برخورد کردند. سینسترو خیلی زود تقریبا تمام افرادی را که در آنجا حضور داشتند، نجات داد. او با این کار دوباره برتری خود را نسبت به هال نشان داد؛ این در حالی بود که هال تنها چند نفر را توانست به زور نجات دهد.
در همین لحظه، گورگور از درون آبی که زیر آنها جریان داشت با شدت بسیار زیادی بیرون آمد و در تلاش بود تا سینسترو را به قتل برساند. اما درنهایت خودش به وسیله شمشیر بسیار بزرگ و غول پیکری که سینسترو داشت، به قتل رسید. سینسترو برای هال جوردن توضیح داد که آنها باید سیاره مادری او را نجات دهند و برای این کار لازم است که قدرت گرین لنترن را به سمت باتری مرکزی لنترن زرد که روی کروگار قرار داشت، ببرند؛ اتفاقی که باعث میشد تا اعضای این ارتش، قدرت خود را بهطور کلی از دست بدهند. زمانیکه آنها در حال نزدیک شدن به کروگار بودند، سینسترو برای هال توضیح داد که چگونه میتواند لباس خود را به رنگ مشکی تغییر دهد. زمانیکه آنها به این سیاره رسیدند، خودشان را پنهان کردند و در همین حین، شاهد این بودند که چندین زندانی در حال جمع شدن هستند.
فردی به نام «آرسونا» که یکی از همین زندانیها محسوب میشد، توسط یکی از نگهبانان مورد حمله قرار گرفت. همین اتفاق باعث شد که سینسترو دیگر آرام ننشیند و اقدامی در جهت نجات او کند. بعد از اینکه سینسترو از مخفیگاه خود بیرون آمد، توسط چندین تن از اعضای ارتش مورد حمله قرار گرفت. درست در همین حین، هال جوردن هم به همراه فانوس یا همان لنترن به سراغ باتری مرکزی رفت. زمانیکه هال مشغول غیرفعال کردن باتری مرکزی بود، همراهبا انجام این کار، خودش هم نابود و متحمل آسیب بسیار زیادی شد. در طی همین برهه زمانی، سینسترو هم زندانی شد و توسط فردی به نام «پروفسور اینسید» شکنجه میشد؛ او در تلاش بود تا حلقه سینسترو را از انگشتش بیرون بیاورد. بعد از چندین بار تلاش که مدام با شکست روبهرو شد، توسط هال و چندین زندانی دیگر مورد حمله قرار گرفت.
بعد از نجات دادن سینسترو، آرسونا با او برخورد کرد زیرا او را مقصر تمام این اتفاقات میدانست. حال هال برای اینکه این ماجرا را ختم به خیر کند، پیشنهاد داد که سینسترو برای تمام زندانیها حلقههایی درست کند تا آنها برای مدت زمان کمی، آنها را استفاده کنند. سینسترو بعد از مدت کمی این حلقهها را درست و بین زندانیان پخش کرد. اما این زندانیان به سینسترو پشت کردند و اصلا قبول نکردند که از این حلقهها استفاده کنند. به همین ترتیب، سینسترو تلاش کرد تا این زندانیان را متقاعد کند که حلقهها را در دست خود کنند تا بتوانند در مبارزه با لنترنهای زرد و شکست دادن آنها نقشی داشته باشند. او همچنین از راه دور به لنترنهای خود دستور داد تا به سمت پروفسور اینسید حملهور شوند و او را به قتل برسانند.
او یک دختر به نام سورانیک دارد. سورانیک هم تبدیل به یک گرین لنترن شده است
زمانیکه آنها از آنجا فرار کردند، هال و سینسترو به سراغ باتری قدرت اصلی رفتند و تخلیه و جذب قدرت آن را آغاز کردند. به همین ترتیب باتری زرد کم کم شروع به جمع کردن حلقهها و انرژی لنترنها کرد و همین موضوع باعث میشد که آنها جان خود را از دست بدهد. کودکانی که از این ماجراها نجات پیدا کرده بودند، به سینسترو بهعنوان یک قهرمان نگاه میکردند. بااینحال، آرسونا اعلام کرد که اصلا از او در کروگار استقبال نمیشود و هیچکس از حضور او در آنجا خشنود نیست. بااینحال، سینسترو آن باتری قدرت و همچنین لنترنهای زردی را که جان سالم به در برده بودند، به همان سیاره Oa برد. سینسترو بعد از اینکه کار خود را به پایان رساند، به سکتور فضایی ۱۴۱۷ رفت که سیاراه اورگورو محسوب میشد. در آنجا او با استار استورم برخورد کرد که با تفاوت بسیار زیادی با قبل داشت.
او از استار استورم خواست تا محل دقیق لیسا درک را پیدا کند. طولی نکشید که استار استورم محل دقیق درک را به سینسترو اعلام کرد اما پیش از اینکه سینسترو آنجا را ترک کند، درک به وسیله Book of the Black به آنجا آمد و به هر دوی آنها حمله کرد. در همین لحظه، سینسترو کتاب را از لیسا گرفت و در صفحات آن الهاماتی از خودش را دید که تبدیل به لنترن قبیله ایندیگو شده بود و هال جوردن هم به قتل رسیده بود. سینسترو که از دیدن این اتفاقات دیگر حس قبل خود را نداشت، به سراغ درک رفت و او را شکست داد اما درنهایت از جانش گذشت و او را به نکشت. سینسترو بعد از این ماجرا به همراه Book of the Black سیاره را ترک کرد و مستقیم به سمت سیاره زمین رفت. او بلافاصله به آپارتمان کارول فریس رفت و از هال خواست تا به او بپیوندد.
- راز قبیله ایندیگو:
بعد از اینکه هال جوردن درخواست سینسترو را دوباره رد کرد، او تهدید کرد که به سمت کارول فریس، آن هم از ناحیه سر، تیراندازی میکند اگر هال با او نیاید و همانجا بماند. درست در همین لحظه، هال و سینسترو وارد مبارزهای با یکدیگر شدند. در همین حین، سینسترو برای هال توضیح داد که گوشههایی از یک پیشگویی را در Book of the Black دیده است. سینسترو در ادامه حرفهای خود توضیح داد که نگهبانان قرار است جایگزین ارتش گرین لنترن بشوند و آنها قرار است کنار بروند. همینطور که سینسترو در حال توضیح این موارد بود، قبیله ایندیگو ناگهان سر و کلهشان از ناکجا آباد پیدا شد. آنها اعلام کردند که برای بردن سینسترو به آنجا آمدهاند.
رهبر قبیله ایندیگو یعنی «Iroque» اعلام کرد که نگهبانان اشتباه کردند که اجازه دادند تا سینسترو حلقه قدرتی خود را نگه دارد. سینسترو به همراه هال جوردن با اعضای قبیله ایندیگو مبارزه کردند اما کاملا بیهوده بود و هیچ فایدهای نداشت. زیرا هر دوی آنها توسط همان قبیله ایندیگو به سیاره نوک تله پورت شدند. زمانیکه آنها به سیاره نوک رسیدند، قبیله ایندیگو تلاش کردند تا کاری کنند که سینسترو بهعنوان یکی از اعضای قبیله خودشان دوباره متولد شود. سینسترو آنها را تهدید کرد اما Iroque به او گفت که اصلا نگران هیچ چیز نباشد. او اعلام کرد که سینسترو در میان دوستانش قرار دارد و هیچکدام از اعضای این قبیله دشمن او نیستند. سینسترو هم در پاسخ به این حرف اعلام کرد که او هیچ دوستی ندارد.
فرایند تبدیل یک گرین لنترن به یک عضو لنترن ایندیگویی آغاز شد اما اول از همه باید تمام انرژیهای سبز سینسترو از بدنش خارج میشد. در همین لحظه، سینسترو به یکی از اعضای قبیله ایندیگو حمله کرد. او فریاد میزد که اصلا شبیه دیگر زندانیهای آنها نیست؛ او سینسترو است. با این وجود، هیچ اتفاق خاصی رخ نداد و فرایند تبدیل همچنان در حال پیشروی بود. درنهایت سینسترو تبدیل به یکی از اعضای لنترن ایندیگو شد. زمانیکه تولد دوبارهی سینسترو در قبیله ایندیگو به پایان رسید، ما شاهد گوشهای از گذشته او با خواهر ابین سور یعنی ارین سور و همچنین سیاره مادری سینسترو یعنی کروگار بودیم.
زمانیکه این فرایند به پایان رسید و سینسترو پر از احساس دلسوزی و مهربانی شد، به سراغ هال جوردن رفت و به او اعلام کرد که برای هر کاری که با او کرده است، از صمیم قلب احساس تاسف و پشیمانی میکند. بااینحال هال جوردن اصلا رفتار خوبی با سینسترو نکرد و از آنجا فرار کرد و به سمت جنگلهای ممنوعه رفت. بعد از فرار هال جوردن، سینسترو و همچنین دیگر اعضای قبیله ایندیگو بهدنبال او رفتند تا او را پیدا کنند. اما در همین حین، باتری قدرت مرکزی قبیله ایندیگو توسط «ناترومو» خاموش شد؛ او شنیده بود که ابین سور جان خود را از دست داده است و از همین رو تصور میکرد که دیگر تمام امید و آرزوها از بین رفته است. ناگهان تمام اعضای قبیله ایندیگو، از جمله سینسترو، خاموش و از دست حلقههای قدرت ایندیگویی خود آزاد شدند.
بعد از این اتفاق سینسترو کاملا گیج شده بود و اصلا نمیدانست که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. هال جوردن بلافاصله خود را به او رساند و برای او توضیح داد که چه چیزی رخ داده است. به همین ترتیب، سینسترو متوجه شد که اعضای قبیله ایندیگو، او را شستشوی مغزی دادهاند. از همین رو بهشدت عصبانی شد و اعلام کرد که هیچوقت آنها را نخواهد بخشید. در همین لحظه، سینسترو خود را آماده کرد تا به اعضای قبیله ایندیگو که همگی خاموش شده بودند، حمله کند اما هال جوردن او را متوقف کرد و به او گفت که آنها باید کاری کنند که اعضای این قبیله دوباره به همان وضعیت قبلی خود بازگردند. سینسترو در پاسخ اعلام کرد که اصلا به کمک او نیازی ندارد اما هال بر سر او فریاد زیاد و با همان صدای بلندش گفت که اگر او نیازی به کمک هال نداشت، پس چرا اصلا سینسترو از همان اول او را وارد این بازی کرده است.
با اینکه در ابتدا زندانی شده بود، اما نگهبانان او را آزاد کردند تا با پارالاکس که خودش آن را به جان هال جوردن انداخته بود، مبارزه کند
هال مدام راجع به این شکایت میکرد که سینسترو دوباره زندگیاش را بهطور کامل نابود کرده است. سینسترو هم در پاسخ به این حرف گفت که هال جوردن یک گرین لنترن محسوب میشود و گرین لنترن بودن و انجام این وظایف باید زندگی او باشد نه چیز دیگری. هال و سینسترو بعد از کمی بحث و جدل بالاخره ناترومو را پیدا کردند. هال از ناترومو خواست که باتری مرکزی قدرت را دوباره به همان وضعیت قبلی خود بازگرداند اما ناترومو از انجام این کار امتناع کرد. او اعلام کرد که دیگر با مرگ ابین سور، همه چیز از بین رفته است. سینسترو که کم کم در حال عصبانی و بیتاب شدن بود، تهدید کرد که اگر ناترومو خواسته آنها را انجام ندهد و دوباره باتری قدرت ایندیگو را روشن نکند، او را به قتل میرساند.
هال جوردن از سینسترو خواست که دست نگه دارد و کاری انجام ندهد. زیرا ناترومو از قبل از این حرف فکر میکرد که دیگر همه چیز به پایان رسیده است و تهدید او به کشته شدن، کاری را پیش نمیبرد و او را از هیچ چیز نمیترساند. سینسترو با شنیدن این حرف متقاعد شد و گفت که سر اعضای قبیله ایندیگو را گرم میکند؛ با اینکه خودش هم یک حلقه بدون قدرت داشت. سینسترو کاملا از این مبارزه خود لذت میبرد و اعلام کرد که مدت زیادی است که یک مبارزه درست و حسابی نداشته است. درنهایت ناترومو باتری قدرت قبیله ایندیگو را با کمک Iroque به حالت قبل بازگرداند و مدت زیادی طول نکشید که اعضای این قبیله هم دوباره بهنوعی آنلاین شدند و قدرت سابق خود را به دست آوردند.
بااینحال، سینسترو هم دوباره به همان حالت قبل خود بازگشت، حلقه قدرتش نیروی خود را به دست آوردن و دوباره تبدیل به یکی از اعضای این قبیله شد. هال جوردن در مقابل قبیله ایندیگو التماس کرد تا سینسترو را رها کنند. او اعلام کرد که قصد دارد بفهمد که قدم بعدی نقشه نگهبانان چه چیزی است و برای انجام این کار به سینسترو نیاز دارد. Iroque هم در مقابل اعلام کرد که اگر هال جوردن قول بدهد که سینسترو بعد از پس دادن حلقه قدرت ایندیگو باری دیگر تبدیل به یک قهرمان میشود، آنها او را آزاد میکنند. هال هم پاسخ داد که واقعا دوست دارد که چنین اتفاقی رخ بدهد.
- انتقام بلک هند:
قبیله ایندیگو درنهایت با شنیدن صحبتهای هال، به آزاد کردن سینسترو رضایت دادند که او زندانی هال جوردن بشود. آنها ارتباط بین حلقه هال و سینسترو را تغییر دادند. حالا دیگر این اتفاق به این معنی بود که هال میتواند با آن حلقه هر کاری را که دوست دارد انجام دهد؛ از جمله آسیب زدن به سینسترو. بعد از اینکه هال چند بار کارهایی را که دوست داشت، انجام داد و تا حدودی هم اعصاب سینسترو را به هم ریخت، سینسترو به این موضوع اشاره کرد که آنها یک مشکل دارند. بلک که یکی از اعضای ارتش بلک لنترن محسوب میشد و تبدیل به عضوی از قبیله ایندیگو شده بود، از آنجا فرار کرده بود.
از همین رو سینسترو و هال به همراه اعضای قبیله ایندیگو بهدنبال بلک هند راه افتادند و بهدنبال او گشتند و درنهایت به تکه سنگی پایین یک صخره برخورد کردند که خون بلک هند روی آن بود. سینسترو بعد از دیدن این صحنه خیلی شکایت کرد؛ او اعتقاد داشت که هال باید تمام این مدت نگران بلک هند میبود بهجای اینکه مدام به فکر آزاد کردن او باشد. مدت زیادی طول نکشید که هال به این موضوع اشاره کرد که تنها راهی که بلک هند میتوانست همراهبا یک حلقه بدون قدرت روی این سنگ فرود بیاید، این بود که از روی صخره بپرد. سینسترو هم در مقابل اعلام کرد که بلک هند ترجیح میداد با این کار بمیرد و جان خود را از دست بدهد تا مثل دیگر اعضای قبیله ایندیگو همانند یک برده زندگی کند.
بااینحال، مدت زیادی طول نکشید که هال، یک لجن سیاه روی سنگها پیدا کرد؛ دقیقا همان لجنی که بلک لنترنها را تشکل میدهد. Iroque، هال و سینسترو را به سیاره کروگار تله پورت کرد. او اعلام کرد که اگر حلقه، بلک هند را تغییر داده باشد، پس نگهبانان هم میتوانند تغییر کنند. سینسترو بلافاصله با این موضوع مخالفت کرد و گفت که نگهبانان دیگر کارشان از نجات دادن گذشته است و خیلی از خط قرمزهای خود دور شدهاند. زمانیکه Iroque در حال ترک کردن آنجا بود، سینسترو او را تهدید کرد که اگر آنها دوباره تلاش کنند تا او را دستگیر کنند، تمام اعضای قبیله ایندیگو را به قتل میرساند. زمانیکه آنها در حال رفتن به مخفیگاه پنهانی سینسترو بودند، سینسترو اعلام کرد که اگر آنها دوباره در موقعیت مشابهی گیر افتادند، بهتر است که هال ابتدا بلک هند را در اولویت قرار دهد و بعد از آن به سراغ حل مشکل سینسترو برود.
زمانیکه آنها به آنجا رسیدند، هال از بزرگی آنجا شگفتزده شد و به تصویری برخورد کرد که سینسترو و ارین سور درکنار یکدیگر بودند. سینسترو این تصویر را از بین برد و اعلام کرد که آنها باید بیخیال گذشته بشوند. به محض اینکه آنها Book of Black را پیدا کردند، سینسترو توضیح داد که چگونه این کتاب را پیدا کرده است. او همچنین پیشگوییهایی را که در رابطه با نگهبانان و سومین ارتش (Third Army) در آن وجود داشت به همراه همه چیز را برای هال توضیح داد. زمانیکه سینسترو کتاب را باز کرد، آنها گوشههایی از آینده را دیدند. علاوهبر این، هال و سینسترو به همراه Book of Black تله پورت شدند و بهطور مستقیم به سمت بلک هند رفتند.
جالب است بدانید که با وجود تمام مشکلات و اختلافاتی که بین هال و سینسترو وجود دارد، اما او همیشه هال را بهعنوان دوست خود میبیند
بلک هند در این ملاقات به هال و سینسترو گفت، حالا که نکرون رفته است، کتاب دیگر به خودش تعلق دارد؛ بهگفته بلک هند، این کتاب به همین دلیل بهطور مستقیم به سراغ خودش رفته بود، آن هم به همراه هال و سینسترو. ناگهان، زمانیکه بلک هند این کتاب را باز کرد، کتاب به بلک هند گفت: «هال جوردن دشمن تو نیست». درحالیکه بلک هند کاملا گیج و سردرگم شده بود، هال هیچ زمانی را تلف نکرد و با استفاده از حلقه قدرتش و همچنین یک انفجار بزرگ، مغز بلک هند را سرخ کرد. در همین لحظه، هال و سینسترو لنترنهای نامرده را پیدا کردند اما نتوانستند بدون استفاده از رنگ دیگری از Emotional Spectrum آنها را شکست دهند.
آنها سعی کردند تا با کارول فریس ارتباط برقرار کنند اما نتوانستند. زیرا حلقه قدرت سیاه مدام در اتصال آنها تداخل ایجاد میکرد و اجازه نمیداد که ارتباطی برقرار شود. زمانیکه آنها از پناهگاه خود بیرون رفتند، متوجه شدند که بهطور کامل توسط لنترنهای نامرده احاطه شدهاند. هال جوردن و سینسترو بلافاصله به سمت آنها حمله کردند زیرا تا زمانیکه بلک هند بیهوش بود، لنترنهای نامرده اصلا نمیتوانستند کاری انجام دهند. به محض اینکه بلک هند به هوش آمد، لنترنهای نامرده هم به سمت هال و سینسترو حملهور شدند. هال دوباره تلاش کرد تا با کارول ارتباط برقرار کند اما سینسترو به او گفت که دیگر نیازی به انجام این کار نیست.
بعد از این مکالمه، سینسترو با استفاده از بُعد جیبی که به محل مورد نظرش ارتباط داشت، به فانوس یا همان لنترن زرد خود که در کروگار بود دسترسی پیدا کرد و به محلی که در آن قرار داشتند، آورد. آنها از تمام نیروی ارادهای که در حلقههای خود داشتند، استفاده و فانوس زرد را بهطور کامل منفجر کردند. همین انفجار فانوس زرد و همچنین انرژی بسیار زیاد سبز، باعث شد تا ارتش لنترنهای نامرده بهطور کامل از بین بروند و هال و سینسترو پیروز این میدان مبارزه شوند. بااینحال، بلک هند توانست از این انفجار جان سالم به در ببرد. اما زمانیکه او کتاب Book of Black را باز کرد، کتاب این بار گفت: «هال جوردن بزرگترین بلک لنترن خواهد شد».
بلک هند بعد از شنیدن این حرف، هال جوردن و همچنین سینسترو را زنده زنده دفن کرد اما مدت زیادی طول نکشید که هال توانست خودش را از آن مخمصه نجات دهد. زمانیکه او در تلاش بود سینسترو را هم از آنجا نجات دهد، با بلک هند برخورد کرد. هال با اینکه نمیتوانست دیگر سینسترو را نجات دهد، اما خود سینسترو توانست از زیر خاک بیرون بیاید و بعد به سراغ هال رفت تا او را از دست بلک هند نجات دهد. سینسترو از هال پرسید که فانوسش کجاست اما هال در پاسخ اعلام کرد که با فاصله خیلی زیادی نسبت به آنها قرار دارد. هال به سینسترو گفت که حلقههایشان را به هم بزنند تا جرقهای از انرژیای که در حلقههای قدرتشان باقی مانده، به وجود بیاید و از همان استفاده کنند. این ایده جواب داد و بعد از این اتفاق سینسترو توانست فانوس خود را احضار کند.
سنیسترو آنقدر قدرتمند است که میتواند حلقههای قدرت را نابود کند
درحالیکه آنها به طرز شدیدی مشغول مبارزه بودند، صدایی از هر دو حلقهی آنها و همچنین حلقه سیاه بلک هند بیرون آمد؛ صدایی که فریاد زد: «بگذار من بیرون بیایم». سینسترو بعد از شنیدن این صدا گفت که هر چیزی که بوده، به خود حلقهها تعلق نداشته است. ظاهرا نگهبانان جهان متوجه شده بودند که هال و سینسترو در حال مبارزه کردن با بلک هند هستند. به همین دلیل زمانیکه هال و سینسترو قصد داشتند بلک هند را تا مرض خاکستر شدن آتش بزنند، آنها این دو لنترن را متوقف کردند. نگهبانان بلک هند را شارژ کردند و قدرتهای او را افزایش دادند. بلک هند انفجاری را به سمت سینسترو و هال پرتاب کرد و ناگهان حلقههای قدرت سبز اعلام کردند که سینسترو و هال مردهاند.
سینسترو و هال اصلا نمیدانستند که آیا واقعا در حال مردن هستند یا خیر. درهرصورت، آنها میدانستند که اگر واقعا این اتفاق افتاده باشد، حلقهها نباید کسی را که نگهبانان دوست دارند، انتخاب کنند. سینسترو دوست داشت تا حلقهای کسی را انتخاب کند که شبیه خودش باشد اما هال اعتراض کرد و گفت که ایدههای سینسترو خیلی پیچیده هستند. ناگهان هال و سینسترو ناپدید شدند تمام چیزی که در حلقه قدرت آنها باقی مانده بود، با یکدیگر ادغام و تبدیل به یک حلقه قدرت شد. همانطور که حلقه قدرت سبز از دست بلک هند فرار کرد و به پرواز کردن پرداخت، بعد از هر دستور مدام کلمه «خطا» را تکرار میکرد.
- خشم اولین لنترن:
بعد از اینکه سایمون باز به منطقه مردهها رفت تا هال جوردن را از آنجا نجات دهد، به سینسترو و هال نشان داد که هر دوی آنها چه پیغامی را روی حلقه به جا گذاشته بودند. بعد از اینکه سایمون این پیغام را نشان داد، سینسترو میخواست که دوباره حلقه خود را پس بگیرد اما سایمون این کار را نکرد؛ او حلقه را نه به سینسترو داد و نه به هال. زیرا ممکن بود حلقه تصور کند که هال مرده است. به همین ترتیب سینسترو به مبارزه با سایمون و هال پرداخت تا حلقه را به دست بیاورد. سایمون درنهایت از ناحیه سر به سینسترو شلیک کرد. بعد از گذشت مدتی، سینسترو بالاخره از منطقه مرده فرار کرد؛ آن هم با کمک «B'dg» و هال را که همچنان در آن منطقه گیر افتاده بود، تنها گذاشت. سینسترو بعد از فرار در تلاش بود تا کروگار را از دست اولین لنترن یعنی «Volthoom» نجات دهد.
به نظر میرسید که او بعد از کمی تلاش توانست سرزمین مادری خود را از دست Volthoom نجات دهد؛ آن هم بعد از تسلیم کردن موقتی او. بااینحال، از آنجایی که Volthoom قدرتی تقریبا بیپایان داشت، توانست سیاره را بهطور کلی نابود کند. همین اتفاق باعث شد تا سینسترو در وضعیت احساسی بهشدت بد قرار بگیرد. سینسترو به این نتیجه رسیده بود که کروگار تنها دلیل برای زنده بودنش بود (زیرا این تنها دلیلی بود که او مبارزه میکرد و دیگر هیچ چیزی نداشت تا برای آن مبارزه کند). به همین دلیل حلقه سبز خود درآورد تا دوباره حلقه زرد رنگ خود را دستش کند و باری دیگر به ارتش سینسترو پیوست. در سیاره Oa، Volthoom کم کم احساسات را به درون نگهبانان تزریق کرد. او همچنین با اعضای هر دو ارتش گرین لنترن و رد لنترن مبارزه کرد.
او در تلاش بود تا کنترل جهان را در دست بگیرد و مبارزه با این دو ارتش بخشی از ماجراجوییاش بود. سینسترو که بهدنبال انتقام بود، دوباره به Volthoom حمله کرد. طولی نکشید که هال جوردن که حالا حلقه سیاه در دست داشت، به همراه اعضای قبیله ایندیگو، به این مبارزه پیوستند. Volthoom تلاش کرد تا هال جوردن و نیروی اراده او را از بین ببرد. به همین ترتیب، سینسترو موجودیت ترس یا همان پارالاکس را صدا کرد و از درون باتری قدرت مرکزی لنترن زرد بیرون آورد. او، پارالاکس را تشویق کرد که سینسترو را بهعنوان میزبان خود انتخاب کند. جالب است بدانید، از آنجایی که سینسترو نقش مهمی را در خلقت پارالاکس ایفا کرده بود، نهتنها میتوانست این موجودیت ترس را کنترل کند، بلکه کنترل تمام ترسها را در دست داشت.
بعد از مدت کمی، هال جوردن نکرون را صدا کرد و با کمکهای سینسترو بالاخره توانست Volthoom را بهطور دائمی شکست دهد. بااینحال، در پایان این ماجراها، سینسترو نگهبانان را مقصر اصلی کروگار میدانست. به همین ترتیب همه آنها را به قتل رساند؛ البته به جز گانتت. در پایان این خط داستانی، سینسترو پیش از اینکه ناپدید شود، اعلام کرد که با وجود تمام مشکلاتی که با هال داشت، اما همیشه او را دوست خود میدانست.
سینسترو یکی از افرادی بود که حلقه قدرت گرین لنترن را در دست میکرد. همین حلقه، قدرتهای مختلف زیادی را در اختیارش قرار میداد. بااینحال، او حالا دیگر حلقه قدرت لنترن زرد را در دست میکند که میتواند با استفاده از آن، انرژیها را ازطریق حس ترس، کنترل و دستکاری کند. برخی از قدرتهای سینسترو به شرح زیر است:
- حرکت دادن:
حلقه سینسترو میتواند اشیاء مختلف را به هر سمت و جهتی که دوست داشته باشد، حرکت بدهد.
- هوش مصنوعی:
هر حلقه، با باتری اصلی و مرکزیای که در سیاره کوارد قرار دارد، ارتباط دارد. همین ارتباط باعث میشود که حلقه هم یک نوع هوش مصنوعی داشته باشد. این حلقه درست مانند یک «کامپیوتر همیشه در دسترس» عمل میکند و به حامل خود میگوید که چه چیزهایی را باید بدانند و چه اطلاعاتی را باید کسب کنند. این حلقه میتواند یا میتواند بهصورت بلند صحبت کند یا اینکه ازطریق ذهن با حامل خود ارتباط داشته باشد. این هوش مصنوعی دارای یک پایگاه داده بسیار عظیم است که اطلاعات مهمی را که میتواند موفقیت یک لنترن را به ارمغان بیاورد، در خود دارد. این حلقه همچنین میتواند تقریبا هر زبانی را به زبان دیگری که حامل خود متوجه میشود، ترجمه کند؛ به همین دلیل تمام اعضای لنترن میتوانند بهراحتی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. زمانیکه حامل یکی از این حلقهها جان خود را از دست بدهد، این حلقه بهدنبال یک جایگزین مناسب دیگر میگردد که بخش مختص به خود محافظت کند. هوش مصنوعی این حلقهها به قدری قدرتمند است که میتواند از حملات و تهدیدهای احتمالی، به حامل خود خبر دهد.
- اخطار دزدی:
یک لنترن سینسترو با حلقه خود کارهای خیلی زیادی میتواند انجام دهد اما اگر زمانی، فردی به غیر از حامل این حلقه را لمس کند، حلقه میدرخشد و به حامل خود اخطار میدهد.
- ارتباط دهنده:
این حلقه میتواند بهعنوان یک وسیله ارتباطی خصوصی بین لنترنهای سینسترو هم عمل کند.
- ایجاد لباس:
حامل حلقه لنترن سینسترو میتواند هر لباسی را که دوست دارد، براساس ویژگیهای مورد علاقهی خود، درست کند. این حلقه میتواند آن لباس درست شده را روی هر لباسی که حامل بر تن داشته باشد، منعکس کند.
- پرتاب انرژی:
این حلقهها میتوانند پرتوها را پرتاب کنند، حبابهای محافظتی و میدانهای نیرو ایجاد کنند یا انفجارهای آتشین نابود کنندهای را به وجود بیاورند. برخی اوقات، پرتوها و انفجارها میتوانند صدادار هم باشند (کاملا به حامل بستگی دارد).
- ساختارهای انرژی:
او بیشتر از یک بار مرگ را دور زده است
حلقهها میتوانند هر چیزی را که حامل خود بتواند تصور کند، با استفاده از انرژی مخصوص خود بسازند؛ البته تا زمانیکه خودشان تمایل به ساختن آنها را داشته باشند. هرچقدر که حامل مصممتر و باشد، این سازهها میتوانند پیچیدهتر و دقیقتر باشند. این سازهها میتوانند آنقدر پیچیده باشند که حتی ماشینهای کار، رایانهها و انسانها را به وجود بیاورند.
- پرواز:
این حلقه به حامل خود اجازه میدهد تا در اتمسفر یا در فضا پرواز کند. این حامل میتواند سرعت فوقالعاده زیادی داشته باشد و در عرض چند ساعت از سیارهای به سیاره دیگر سفر کند.
- نامرئی بودن:
حلقه میتواند به حامل خود این توانایی را بدهد که خودش یا هر چیز دیگر را نامرئی کند.
- کنترل ذهن:
حامل حلقه میتواند با استفاده از حلقه خود، دستورها مختلف را در ذهن افراد مقابلش به وجود بیاورد یا حتی آنها را کنترل کند.
- Phasing:
این حلقه به حامل خود اجازه میدهد که از داخل دیوار یا اجسام سخت، عبور کند. بااینحال انجام این کار تمرکز بسیار زیادی را نیاز دارد.
- جستوجو:
این حلقه میتواند ذهن یک لنترن یا فرد دیگر را بهطور کامل جستوجو و تفحص کند. او میتواند با این کار خاطرات یا افکار آن فرد را کشف کند.
- کنترل دما:
حلقه قدرت میتواند دمای هر چیزی را افزایش یا کاهش دهد؛ حتی چیزی به بزرگی ستارهها. این حلقه حتی میتواند حبابهایی از گرمای فوقالعاده زیاد یا سرمای شدید (حتی پایینتر از صفر مطلق) را به وجود بیاورد.
- تغییر شکل:
این حلقه میتواند شکل هرکسی یا هر چیزی را تغییر بدهد، آن را تبدیل به یک حیوان کند، وضعیت ظاهری آنها یا اندازهشان را تغییر دهد و غیره. همانطور که در مقاله گرین لنترن هم توضیح داده شده بود، یک بار هال و آلن، دو فلش یعنی بری آلن و جی گریک را به پرتونهای نور تبدیل کردند تا بتوانند آنها را از زندان فراری دهند.
- اسکن الکترو مغناطیسی:
حلقه میتواند به حامل خود اجازه دهد که ازطریق اشعههای ایکس، آن طرف دیوارها را ببیند؛ البته بدون اینکه افرادی که آن طرف دیگر قرار دارند، متوجه این موضوع بشوند.
- بهبودی:
حامل این حلقهها میتوانند به حلقه خود دستور دهند که هر آسیب و جراحتی را که در بدنشان به وجود آمده، درمان کند. این حلقه همچنین میتواند دیگران را هم درمان کند.
- سفر در زمان:
حلقه قدرت لنترن به حامل خود این توانایی را میدهد که در بعد زمان سفر کند و به برهه زمانیهای مختلف برود. هرچند که انجام این کار، قدرت اراده بسیار بزرگی را نیاز دارد.
در انتها به چند مورد از انیمیشنها و بازیهایی اشاره میکنیم که شخصیت ثال سینسترو در آن حضور داشت:
- انیمیشن سریالی Challenge of the Super Friends محصول سال ۱۹۷۸ با صداپیشگی ویک پرین
- انیمیشن سریالی Super Friends محصول سال ۱۹۸۲ با صداپیشگی ویک پرین
- سریال Legends of the Superheroes محصول سال ۱۹۷۹ با بازی چارلی کالاس
- انیمیشن سریالی Duck Dodgers محصول سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ با صداپیشگی جان دی لانسی
- انیمیشن سریالی Superman: The Animated Series محصول سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۰ با صداپیشگی تد لوین
- انیمیشن سریالی Justice League محصول سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۴ با صداپیشگی تد لوین
- انیمیشن سریالی Static Shock محصول سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ با صداپیشگی تد لوین
- انیمیشن سریالی Justice League Unlimited محصول سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ با صداپیشگی تد لوین
- فیلم Green Lantern محصول سال ۲۰۱۱ با بازی مارک استرانگ
- بازی DC Universe Online محصول سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۹ با صداپیشگی رابرت کرفت