معرفی شخصیت بیست بوی، گارفیلد لوگان
پیش از اینکه بهسراغ مقاله معرفی شخصیتهای دنیای کمیک این هفته برویم، نقل قولی از شخصیت بیست بوی را باهم بخوانیم:
شاید آنقدر باهوش نباشم که همه کار را انجام دهم اما آنقدر احمق هستم که هر چیزی را امتحان کنم.
بیست بوی یکی از اعضای قدیمی و کلاسیک گروه تین تایتانز محسوب میشود. این شخصیت که پوستی سبز رنگ دارد، با توانایی جذاب خود میتواند تبدیل به هر موجود با هر اندازهای که دوست دارد، بشود. بیست بوی یا همان گارفیلد لوگان، یک شخصیت ابرقهرمانی محسوب میشود که در کتابهای کمیکی که توسط شرکت دی سی کامیکس منتشر میشوند، حضور پیدا میکند.
او در طی مدت زمان فعالیت خود، نام مستعار Changeling را هم داشته است. این شخصیت توسط نویسندهای به نام آرنولد دریک و هنرمندی به نام باب براوند خلق شده است. بیست بوی یک شیپ شیفتر محسوب میشود؛ کسی که توانایی این را دارد که به هر حیوانی که خودش انتخاب میکند و هر اندازهای که دوست دارد، تبدیل شود. این شخصیت برای اولینبار در قسمت ۹۹ سری کتاب کمیک The Doom Patrol که در ماه نوامبر سال ۱۹۶۵ منتشر شده بود، حضور پیدا کرد. او اغلب اوقات بهعنوان یکی از اعضای گروه دووم پاترول و همچنین گروه تین تایتانز به تصویر کشیده میشود.
بیست بوی از همان ابتدا که در کتابهای کمیک ظاهر شد، محبوبیت خیلی زیادی را به دست آورد. به همین دلیل هم به جز کتابهای کمیک، در آثار مختلفی مثل انیمیشنهای تلویزیونی یا فیلمها حضور داشته است.
زیست شناسانی به نام مارک و ماری لوگان، پسر دو سالهی خودشان یعنی گارفیلد را به به همراه خود به کشور آفریقایی به نام Lamumba بردند؛ جایی که این دو زیستشناس، روی کدهای ژنتیکی تحقیقاتی را انجام میدادند. در آن برهه زمانی، گار دچار یک بیماری گرمسیری نادر شد. مردم آنجا بر این باور بودند که تنها حیوانات میتوانند از این بیماری جان سالم به در ببرند. از همین رو، پروفسور لوگان که حسابی ناامید شده بود و نمیدانست چگونه پسر خودش را نجات دهد، با یک دستگاه آزمایش نشده، تلاش کرد تا پسر خود را درمان کند. او در ابتدا از این دستگاه برای جدا کردن پیوند ژنتیکی مشترک بین انسان و حیوان استفاده میکرد. به این طریق، گار بالاخره نجات پیدا کرد و درمان شد اما این راه درمانی یک عارضه جانبی هم داشت و باعث شد تا پوست این پسر بچه سبز شود.
چند سال بعد از این ماجرا، ماری لوگان توسط یک مار کشنده به نام بلک مامبا در معرض خطر قرار گرفت. گار که تمایل زیادی برای نجات دادن مادر خود داشت، متوجه ظهور قدرتهای جدیدش شد. او که حسابی احساس ترس میکرد، تبدیل به یک خدنگ شد تا مادر خود را نجات دهد. چندین سال بعد از این ماجرا، این زن و شوهر در یک حادثه قایقرانی جان خود را از دست دادند؛ یک حادثه که گار هنوز هم احساس میکند که میتوانست جلوی آن را بگیرد و پدر و مادر خود را نجات دهد. بعد از اینکه این زن و شوهر جان باختند، فردی به نام «کینگ تاوابا» سرپرستی و تربیت گار را برعهده گرفت. این فرد یکی از دوستان لوگانها و همچنین رئیس یک قبیله محلی به حساب میآمد. «موبو» که دکتر جادوگر قبیله محسوب میشد، نفرت زیادی نسبت به لوگانها داشت. این نفرت آنقدر زیاد بود تا دو آمریکایی را اجیر کرد تا گار را به قتل برساند. موبو هم قرار بود که در عوض، جای دقیق معبدی را که گنجهای افسانهای در آن قرار داشت، برای آنها فاش کند.
زمانیکه این سه نفر به این معبد رسیدند، معبد فرو ریخت و موبو کشته شد اما آن دو غارتگر آمریکایی جان گار را نجات دادند و او را به ایالات متحده بازگرداندند. آنها قصد داشتند تا گار را مجبور کنند که برایشان جنایتهای مختلف را انجام دهد. آخر شرایط بهگونهای پیش رفت که این دو مرد یکدیگر را به قتل رساندند. به همین دلیل هم دادگاه بهدنبال این بود که یک سرپرست قانونی برای گار پیدا کند. مدت زیادی طول نکشید که آنها تصمیم گرفتند که فردی به نام «نیکولاس گالتری» را بهعنوان سرپرست گار انتخاب کنند؛ فردی شرور که وکالت املاک لوگان را برعهده داشت. در طی مدت زمانیکه لوگان جوان در آفریقا سرگردان بود، گالتری شرور از ارثی که به گار رسیده بود، اختلاس میکرد. زمانیکه گار پیدا شد، گالتری نقشه داشت تا این پسر را به قتل برساند و تمام ثروت او را برای خودش بردارد.
القاب و اسامی مستعار: گار لوگان، گارفیلد لوگان، گارفیلد مارک، لوگان، روح نگهبان جید، چنجلینگ، انیمال من، اسپراوت، نو یو تو، Suckled by a Tigress و غیره.
تیمها: لژیون بتمن، صنایع دیتون، دووم پاترول، روحهای نگهبان، لیگ عدالت ماجراجویی، لیگ عدالت آمریکا، لیگ عدالت متحد، بیگانگان، پت کلاب، Ravagers، تیم انتروپی، تین تایتانز، تین تایتانز غرب، تایتانز، تاینی تایتانز، تایتانهای فردا، خانواده ویلسون و یانگ جاستیس.
متحدان: انیمال من، آکوا گرل، آکوالاد، آرتمیس کراک، اوری هو، ازرائیل، بیبی وایلد بیست، بارت آلن، قناری سیاه، بلک لایتنینگ، بلو بیتل، بامب شل، بامبل بی، بانکر، بوشیدو، کیتلین فرچایلد، سلسیوس، چاندا مدن، کریس کینگ، سایبورگ، دیمین وین، دفنه بلیک، دیک گریسون، دان هال، دانا تروی، دوروتی اسپینر، دکتر جنت کلای برن، دکتر ویلسون، الستی گرل، فست فوروارد، فیور، فرد جونز، فردی فریمن، گیب و غیره.
دشمنان: انجل، آنتی مانیتور، آرتور لایت، اتلس، بالتزار، بلک ادم، بلک فایر، برث تیکر، برادر بلاد، سیندر بلاک، کنترل فریک، کراس کریستینا، دیمین دارک، دث استروک، دینگ دانگ ددی، دال فیس، دکتر کالیگن، الیزابت الدرمن، انتروپی، فیکسیت، گیم مستر، جمنای، گرنت ویلسون، هارپی، هد میسترس، هد کیس، هولوکاست، هونگان، ایندیگو، جریکو، جاک، جانی رنسید، کالکی، کاردیاک، کیلر ماث، کیل شات، کیتن و غیره.
رویدادهای فعلی:
- Ravagers:
گارفیلد لوگان اولین بیست بوی تاریخ کتابهای کمیک محسوب نمیشود
بیست بوی در این برهه زمانی، در خط داستانی The Culling Prelude، در صفحات حضور پیدا کرد که به سوپر بوی تعلق داشت. او حالا دیگر پوستی قرمز داشت و موهایش ژولیده و به هم ریخته بودند. او در این دوران، یکی از اعضای گروه Ravagers به حساب میآمد؛ گروهی که با سازمان مرموزی به نام N.O.W.H.E.R.E. ارتباطاتی داشت. حال اینکه او با میل خودش عضو این تیم شده است یا موضوع چیز دیگری بوده، هنوز تایید نشده است. از طرف دیگر مهارتهای او و اینکه آیا این مهارتها شبیه همانهایی هستند که پیش از رویداد DC's New 52 وجود داشت، هنوز نیاز به تایید دارد. لازم به ذکر است که خاطرات بیست بوی پیش از اینکه با سازمان N.O.W.H.E.R.E. ارتباط داشته باشد، از بین رفته است.
بعد از ترک کردن Culling، او به همراه «ترا» گروه را ترک کردند تا روی پای خودشان بایستند و مستقل فعالیت کنند. بیست بوی در این دوران، رویایی درباره شخصیتی به نام «برادر بلاد» داشت اما خیلی زود از خواب بیدار شد و خود را به همراه ترا در یک غار دید. بعد از این رویا، بیست بوی بهدنبال این بود که دیگر اعضای کلونی را پیدا کند ترا توقف کرد تا چیزی بخورد و از همین رو، آنها با صاحب مغازه برخورد کردند. بعد از اینکه این فرد تا حدودی این دو نفر را ترساند، بیست بوی یک رویای دیگر دید و ترا را مجبور کرد که به راه خودشان ادامه بدهند. بعد از دنبال کردن رد پای «کیتلین فرچایلد» و دیگر افراد، بیست بوی با یکی از پیروان برادر بلاد برخورد کرد که قصد قربانی کردن افرادی را داشت که خودشان از ماجرای قربانی شدن خبر نداشتند.
او موفق شد که این ماجرا را متوقف کند و بلافاصله به سمت کلیسا رفت تا دیگران را هم نجات دهد. درحالیکه ترا مشغول نجات دادن افراد مختلف بود، بیست بوی به مبارزه با برادر بلاد پرداخت. ظاهرا او قصد داشت از بیست بوی استفاده کند تا به «رد» برسد. آنها توانستند بالاخره از آنجا فرار کنند و به لس آنجلس بروند. در همین شهر بود که آنها با «نایلز کالدر» و همچنین سوپر بوی برخورد کردند. همانطور که آنها در حال چرخیدن در پایگاه کالدر بودند، او اتاق مخصوص به نام Arena را به آنها نشان داد؛ این اتاق مخصوص مبارزه کردن بود که مهارتهای مبارزهای آنها را فوقالعاده تقویت میکرد. در همین حین، یک سری خاطرات کلونی هم بیرون کشیده شد. آنها، او را همانجا تنها گذاشتند و به ماجراجویی خودشان در پایگاه ادامه دادند.
تا اینکه «تاندر» دچار حمله و تشنج شد و دیگر نمیتوانست قدرتهای خودش را تحت کنترل بگیرد. فرچایلد و کالدر به همراه کمکهای سوپر بوی توانستند تاندر را آرام کنند و به همان حالت قبل خود بازگردانند. این در حالی بود که بیست بوی و دیگران همراهانش، در حال تماشا کردن آنها بودند. بیست بوی به ترا اطمینان داد که یک «ما» در حال شکل گرفتن است و اشاره به این موضوع داشت که اعضای این تیم با یکدیگر متحد خواهند شد. بااینحال، مدت زیادی نگذشت که آنها متوجه شدند یک تراشه مرگ در مغز تاندر وجود دارد که احتمالا در مغز سایر هم گذاشته شده است. علاوهبر این، آنها پی بردند که ۱۸ کلونی دیگر هم وجود دارند. به همین دلیل آنها تصمیم گرفتند که به ماجراجویی خود ادامه دهند و آنجا را ترک کنند.
- Rotworld:
بیست بوی در Rotworld توانست بهلطف ارتباطی که با «رد» داشت، از دست «رات» که در حال گسترش پیدا کردن هم بود، نجات پیدا کند. به نظر میرسید که او، تنها عضو باقیمانده از گروه Ravagers است. او در این برهه زمانی به «بلک اورکید» و «استیل» کمک کرد که «انیمال من» را از دست هاوک من که تبدیل به فرد بدی شده بود، نجات دهند. سپس آنها، او را به قلعه نظامی رد بردند. اما مدت زیادی طول نکشید که آنها همانجا مورد حمله یک ارتش از Rotlingها و «فیلکس فاست» قرار گرفتند. در طی این نبرد، بیست بوی سر پوسیده شدهی «گریفتر» را از بدنش جدا کرد و درباره این صحبت میکرد که این سر را روی دیوار غنایمش آویزان کند. بعد از این ماجرا، او پذیرفت که به انیمال بپیوندد. آنها قصد داشتند که با «Arcane» مبارزه کنند و او را شکست دهند. آنها در طی ماجراجویی و سفر خود، به گوریلا گراد و همچنین ارتش او برخورد کردند.
البته آنها خیلی زود بهلطف «فرانکشتاین» و همچنین رفقای او نجات پیدا کردند و به سمت مترو پلیس رفتند. در همین حین هم بیست بوی کلاه «Mallah» و کمربند مهمات را بهعنوان برای خودش غنیمت برداشت. زمانیکه آنها در شهر مترو پلیس بودند، «Medphyll» را که گرفتار شده بود، پیدا کردند و نجات دادند؛ او در زیر شهر گرفتار شده بود. کار آنها به جایی رسید که به مبارزه با «Blackbriar Thorn» پرداختند و بعد هم با یک گروه دیگر از Rotlingها مبارزه کردند. آنها بهدنبال این بودند که به باتری قدرت گرین لنترنها دسترسی داشته باشد. همین اتفاق هم باعث شد تا او با استفاده از این باتری قدرت، Rotlingها را از بین ببرد. بعد از این ماجراها، آنها همچنان به مسیر خودشان ادامه دادند تا بالاخره به قلعه Arcane رسیدند. مدت زیادی طول نکشید که آنها اعضای مختلف لیگ عدالت را مقابل خودشان دیدند که Rot به آنها نفوذ کرده بود و از درون از آنها تغذیه میکرد.
به همین ترتیب، آنها با سوامپ تینگ متحد شدند و نیروهایی از شهر گاتهام را هم به سمت خودشان آوردند. مدت زیادی طول نکشید که «شفرد» و همچنین «جنگجویان رد لندز» هم به آنها پیوستند تا در این نبرد به آنها کمک کنند. در طی برخورد مستقیمی که این نیروها با آرکین داشتند، انیمال من بهشدت آسیب دید اما بیست بوی توانست او را، زمانیکه در حال سقوط و افتادن روی زمین بود، بگیرد. از آنجایی که انیمال من به خاطر آسیب و ضعف زیاد نمیتوانست با رد ارتباط برقرار کند، بیست بوی خودش را بهعنوان یک مجرای ارتباطی پیشنهاد کرد. به همین دلیل هم انیمال من، ارتباطی را که بیست بوی با رد داشت به سمت خود جذب کرد و بالاخره آرکین را متوقف کرد. همین اتفاق هم به سوامپ تینگ اجازه داد که بمب مخصوص را منفجر و راتلینگها را از بین ببرد. او آخرین بار، در آغوش فرانکشتاین دیده شد. اینگونه به نظر میرسید که تمام انرژی و قدرت خود را از دست داده اما بهطور کامل نمرده است.
همانطور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شد، این شخصیت توسط نویسندهای به نام آرنولد دریک و هنرمندی به نام باب براون خلق شده است. بیست بوی برای اولینبار در قسمت ۹۹ سری کتاب کمیک The Doom Patrol که در ماه نوامبر سال ۱۹۶۵ منتشر شده بود، حضور پیدا کرد. او در ۱۵۸۰ کتاب کمیک حضور داشت که در هیچکدام از آنها جان خود را از دست نداده است.
- دوران مدرن: زمین جدید
گار از گالتری نفرت زیادی داشت اما زمانیکه با فردی به نام «ریتا فار» ملاقات کرد، زندگیاش چرخش دیگری پیدا کرد و تا حدودی بهتر شد. ریتا فار با لقب «الستی گرل» هم شناخته میشد که یکی از اعضای دووم پاترول به حساب میآمد. در این ملاقات فرد دیگری هم به نام «استیو دیتون» یا ملقب به «منتو» هم حضور داشت. گار تلاش کرد تا به تیم دووم پاترول و گروه تین تایتانز بپویندد اما هر دوی این گروهها، او را رد کردند؛ زیرا در ابتدا به اجازه سرپرست خودش نیاز داشت تا به این گروهها بپیوندد. از طرف دیگر هم گالتری اصلا از هویت گار که بهعنوان بیست بوی فعالیت میکرد، خبر نداشت. گار که حسابی از این ماجرا ناراحت و عصبانی بود، ناگهان مسیرش به یک صاحب سیرک شرور برخورد کرد. صاحب این سیرک، بلافاصله تصمیم گرفت تا از گار بهعنوان ستاره جذابیت و دزد مخصوص خودش استفاده کند.
بیست بوی که هیپنوتیزم شده بود، به شکل یک بابون سفید تغییر پیدا کرد. کار او این بود که مردم را فریب دهد تا پول و جواهراتشان را به سیرک بدهند؛ به این طریق صاحب این سیرک پولدارتر میشد. اعضای گروه تین تایتانز خیلی زود از این فریب و حقه خبردار شدند. آنها بعد از مبارزه با گار بهعنوان یک گوریل غول پیکر و همچنین یک مار بوآی کانستریکتور، به این فعالیتهای جنایتکارانه پایان دادند. سرانجام شرایط بهگونهای پیش رفت که گار توانست به گروه دووم پاترول بپیوندد و درکنار دیگر اعضا فعالیت کند. این در حالی بود که گالتری هم خواستههای شرورهای مختلف را فراهم میکرد تا آنها گار و اعضای دووم پاترول را آزار بدهند و آخر هم آنها را بکشند. به محض اینکه ریتا فار و استیو دیتون با هم ازدواج کردند، گار را بهعنوان پسر خود به سرپرستی گرفتند؛ آن هم بعد از اینکه نیکولاس گالتری را در یک جنگ دادگاهی، شکست دادند.
- بعد از فلش پوینت: زمین صفر
در ابتدا گروه دووم پاترول بودند که جان گارفیلد را نجات دادند
نسخه بیست بوی که در مجموعه The new 52 حضور داشت، در خط داستانی کراس اوری The Culling معرفی شد. در این خط داستانی، موها و خزهای بیست بوی به خاطر ارتباطی که خودش با رد داشت، از سبز به رنگ قرمز تبدیل شده بود. قرار بر این بود که در این خط داستانی، او عضوی از گروه Ravagers باشد. در بخش اولیه این خط داستانی، اینگونه اعلام شد که او پیش از اینکه توسط سازمان N.O.W.H.E.R.E دستگیر شود، حداقل با ریتا و نایلز زندگی میکرد و به ظاهر نرمال و طبیعی هم بود. «هاروست» و «نان» که در سازمان N.O.W.H.E.R.E فعالیت میکردند، متاژن نهفتهی او را فعال کردند. آنها با فعال کردن این ژن، باعث شدند که تغییرات و توسعه قدرتهای او آغاز شود و از طرف دیگر هم بخش زیادی از خاطرات خودش را از دست بدهد.
آنها در ابتدا اصلا قادر نبودند که منبع قدرتهای او را تعیین کنند. به همین دلیل هم انجام آزمایشهای مختلف را روی او آغاز کردند؛ سرانجام مشخص شد که این آزمایشها هم تاثیری ندارد و همه آنها بینتیجه بوده است. به همین ترتیب، او به همراه افراد دیگر، به داخل کلونی انداخته شد. در این دوران، او اول از همه با فردی به نام «فیست پوینت» وارد مبارزه شد زیرا با یکدیگر در یک سلول قرار داشتند. ترا به سراغ بیست بوی آمد و او را نجات داد. ترا همان لحظه به بیست بوی اخطار داد که باید تمام تلاش خودش را بکند و از جان و دل مایه بگذارد وگرنه جان سالم به در نمیبرد. زمانیکه وقت آن رسیده بود تا بیست بوی به درون گودال گلادیاتوری پرتاب شود، ترا دوباره به کمک او آمد و این بار، او جای بیست بوی قرار گرفت.
ترا که حالا در جای گار قرار داشت و جانش به خطر افتاده بود، بیست بوی تصمیم گرفت تا از تمام قدرتهای خود در جهت نجات او استفاده کند. از همان جا، دیگر به نظر میرسید که ارتباط و اتصال خاصی بین آنها ایجاد شده است. بعد از یک مبارزه با دث استروک، بیست بوی بهشدت آسیب دید؛ از طرف دیگر هم به نظر میرسید که ظاهرا ترا به دست دث استروک کشته شده است. در همین برهه زمانی، «ریون» از ناکجاآباد ناگهان سر و کلهاش پیدا شد. ظاهرا پدر او یعنی «تریگن» به دخترش دستور داده بود تا به سراغ بیست بوی برود و او را نجات دهد. آنها قصد داشتند که برای اهداف و منافع خود از گار استفاده کنند. ریون، گار را درمان کرد. او سپس کاری کرد تا گار به او و پدرش بپیوندد تا با کمک هم گروه تین تایتانز را شکست دهند.
دوران مدرن: زمین جدید
- بعد از دووم پاترول:
به گار اجازه داده شده بود که درکنار اعضای دووم پاترول فعالیت کند. او عملکرد خیلی خوبی در این تیم داشت، تا اینکه پاترول توسط افرادی به نام «مادام روگ» و «ژنرال زال» کشته شد. بعد از این اتفاق، گار تصمیم داشت که تغییری در زندگی و آینده خود ایجاد کند و از طرف دیگر هم تمایل داشت چیزهای بیشتری به دست بیاورد. به همین دلیل هم او خانه را ترک کرد و به سمت هالیوود رفت. او در دنیای هالیوود توانست تبدیل به یک بازیگر در یک برنامه تلویزیونی به نام Space Trek: 2022 شود. او در این برنامه، نقش یک بیگانه تغییر شکل دهنده به نام «تورک» را ایفا میکرد. بااینحال، توانایی بازیگری گار و نحوه نمایش خود مقابل دوربین، اصلا خوب و چشمگیر نبود. به همین دلیل هم خیلی زود، از این پروژه کنار گذاشته شد. او مجبور شد تا بهدنبال یک جای جدید برای سکونت باشد. زمانیکه پخش این مجموعه متوقف شد، گار هم کار خود را از دست داد و خیلی زود با دوست زمان دبیرستانش یعنی «جیلیان جکسون» ملاقات کرد.
هنوز مدت زیادی از ملاقات آنها نگذشته بود که فرد مجرمی به نام «آرسنال» بهطور ناگهانی ظاهر شد و او را ربود. بیست بوی که قصد نجات دوست خود را داشت، ردِ این شرور زرهپوش را زد و بالاخره به قلعه پنهان او رسید. گار زمانیکه به آنجا رسید متوجه شد که آرسنال در اصل همان سرپرست قدیمی او یعنی گالتری بوده است. ظاهرا گالتری در گذشته آرسنال اصلی را استخدام کرده بود تا اعضای گروه دووم پاترول را نابود کند. حالا او هویت و لباس این جنایتکار را برای خودش گرفته بود تا بیست بوی را مورد آزار و اذیت قرار دهد. هدف او این بود که جیلیان را گروگان نگه دارد و به واسطهی او پولی به دست بیاورد. از آنجایی که گالتری بعد از، از دست دادن سرپرستی گار لوگان، پول زیادی را از دست داده بود، قصد داشت که این پول را با باجگیری به واسطهی جیلیان دوباره برگرداند. بااینحال، گار اصلا نمیتوانست آن میزان پولی را که گالتری بهعنوان باج میخواست، فراهم کند. به همین دلیل هم گالتری، گار را در یک اتاق محفوظ از هوا زندانی کرد و در تلاش بود تا این پول را از پدر جیلیان بگیرد. مدت زیادی طول نکشید که بیست بوی از آن اتاق فرار کرد و به مبارزه با گالتری/آرسنال پرداخت، زره این شرور را نابود کرد و خودش را هم شکست داد.
- تایتانهای غرب:
گار در طی مدت زمانیکه در ساحل غربی بود، به گروه تایتانهای غربی پیوست و درکنار آنها به فعالیت پرداخت. در طی آن برهه زمانی، بخش انسانی چهره تحولات و تغییرات حیوانی گار کم کم شروع به ناپدید شدن شد. قدرتهای او کم کم داشت او را تبدیل به نسخههای حیوانهای مختلفی میکرد که بهطور کامل سبز بودند. هر کدام از این حیوانات هم چهره مناسب خودشان را داشتند. بااینحال، مدت زمان تغییر شکل و تحول بیست بوی، با اندازه خود حیوان مورد نظر ارتباط مستقیم داشت. یعنی هرچه که این حیوان کوچکتر بود، مدت زمان بیشتری هم او میتوانست در آن شکل باقی بماند؛ این در حالی بود که هرچه حیوان بزرگتر میشد، گار هم مدت زمان کمتری را میتوانست در آن حالت بماند. به همین ترتیب او به مرور ضعیفتر هم میشد. از همین رو، او به مرور زمان بیشتری را بین هر تغییر و تحول نیاز داشت تا انرژی خود را به دست بیاورد. سرانجام شرایط بهگونهای شد که این موضوع دیگر مشکل محسوب نمیشد.
- تایتانهای نوجوان:
از آنجایی که او به خاطر یک بیماری در حال مردن بود، والدین او چارهای جز امتحان کردن دستگاه آزمایش نشده نداشتند و خودشان او را تبدیل به بیست بوی کردند
در این دوران، گار به پیشنهاد تیم مشاور و راهنمای او در آن زمان، نام خود را به چنجلینگ تغییر داد. بعد از انجام این کار هم تبدیل به یکی از اعضای رسمی گروه تین تایتانز جدید شد. بعد از این اتفاق، پدر ناتنی او یعنی دیتون به کار خود ادامه داد تا کلاه ایمنیای را که گار بر سر خود میگذاشت بینقصتر از قبل کند. علاوهبر این، او تا حد زیادی هم به دووم پاترول کمک میکرد. این شرایط تا زمانی ادامه داشت که اعضای این گروه به دست مادام روگ و ژنرال زال به قتل رسیدند. دیتون قسم خورد که انتقام کشته شدن اعضای این گروه را بگیرد. به همین دلیل هم زمان و هزینه خیلی زیادی را صرف کرد تا قاتلان همسر خود را پیدا کند اما همین کارها باعث شد تا سرانجام توسط خودشان دستگیر شود. چندین ماه بعد از اینکه دیتون ناپدید شده بود، گار لوگان که حالا با نام چنجلینگ فعالیت میکرد، از «ربات من» خواست تا به او کمک کند که منتو را با هم پیدا کنند.
این دو دوست قدیمی به همراه دوستان جدید گار یعنی اعضای گروه تین تایتانز، منتو را از دست ژنرال زال و همچنین مادام روگ نجات دادند؛ البته لازم به ذکر است که این دو شرور هم در طی این نبرد جان خود را از دست دادند. گار که دیگر عضو ثابتی از تیم تایتانهای نوجوان جدید به حساب میآمد، اغلب اوقات خود را با دیگر اعضای بزرگتر مقایسه میکرد که اعتماد به نفس زیادی داشتند. به همین دلیل هم بیشتر اوقات احساس ناامنی میکرد. او اغلب اوقات، این اعتماد به نفس پایین و ناامنی خودش را با شوخی و طنز پنهان میکرد. در طی همین برهه زمانی، گار یک ارتباط دوستانه هم با یکی دیگر از اعضای این گروه ابرقهرمانی یعنی ویک استون یا همان سایبورگ تشکیل داد. این ارتباط بیشتر بر این اساس شکل گرفت که هر دوی آنها نسبت به دیگر اعضا تفاوت زیادی داشتند. از همین رو هم ارتباط آنها خیلی زود شکل گرفت و عمیق شد.
در طی این مدت، فعالیت چنجلینگ در تیم تایتانها کمی با مشکل مواجه شد که زمان را برای گار سخت میکرد. او در این دوران، عاشق ترا شد؛ یک دختر نوجوان نسبتا دیوانه که برای دشمن بزرگ گروه تایتانها یعنی دث استروک نابودگر کار میکرد. ترا تظاهر میکرد که از گار خوشش میآید اما این در حالی بود که سعی داشت تا به این طریق به درون تایتانها نفوذ کند. بعد از اینکه ترا در طی یک نبرد جان خود را از دست داد، گار به خاطر درد و رنجی که متحمل شده بود به سمت دیوانگی رفت و بهدنبال راهی میگشت تا از دث استروک انتقام بگیرد. گار اصلا نمیخواست قبول کند که ترا یک هویت دوگانه داشت و از طرف دیگر هم برای دث استروک کار میکرد. اما این موضوع تا زمانی ادامه داشت که خود نابودگر به گار گفت که کینگ تاوابا به دست ترا کشته شده است و او مقصر اصلی است.
دوست قدیمی گار یعنی جیلیان جکسون از مدرسه شبانهروزی که در اروپا قرار داشت، بازگشت و باری دیگر وارد زندگی گار شد. او با حضور خود توانست تنهایی و ناراحتیهایی که گار به خاطر مرگ ترا داشت، کم کند و درنهایت از بین ببرد. همین شرایط هم باعث شد تا ارتباط احساسی و رمانتیک بین آنها شکل بگیرد. مدت کوتاهی بعد از این ماجراها، پدر ناتنی گار یعنی استیو دیتون زمینگیر شد و دیگر از صندلی چرخدار استفاده میکرد. به همین دلیل هم او تصمیم گرفت که از قدرتهای ذهنی خود استفاده و آنها را با پرومتیم ترکیب کند. او در تلاش بود تا با انجام این کارها، نسخه جدیدی از تیم دووم پاترول را به وجود بیاورد که نام آن را «هایبرید» بگذارد. دیتون که در این دوران کمی دیوانه و مجنون شده بود، گار را مقصر اصلی مرگ اعضای گروه دووم پاترول میدانست و او را به خاطر این اتفاق سرزنش میکرد. به همین دلیل هم از گروه هایبرید استفاده کرد تا به گار و اعضای تیم تایتانز حمله کند.
بعد از یک سری نبرد مداوم و سلسلهای، ریون به سراغ دیتون رفت و جنون و همچنین سرطانی را که او داشت، درمان کرد تا او سر عقل بیاید. به همین ترتیب، استیو و گار ارتباط پدر و پسری خودشان را بعد از این ماجراها از سر گرفتند. اما دیتون، گار را از هرگونه همکاری و مشارکت در ماجراجوییهای تایتانها منع کرد. او اعلام کرده بود که گار تا پیش از ارتقاء دادن سطح و تواناییهای خود، اصلا حق شرکت در هیچ ماجراجویی تایتانها را ندارد. از همین رو، گار در طی مدت زمانیکه از تیم تایتانها جدا شده بود، به مدرسه عمومی رفت و تحصیلات خود را ادامه داد.
- شکار تایتانها:
مدت خیلی کوتاهی بعد از ماجراهای خط داستانی قبل، اعضای قدیمی و فعلی تیم تایتانها، توسط «جامعه وایلد بیست» مورد هدف قرار گرفتند و تک تک آنها دستگیر شدند؛ آن هم به خاطر یک سری دلایل نامعلوم. اعضای باقیمانده تیم تایتانها یعنی نایت وینگ و «توریا» به همراه متحدان جدید خود یعنی «آرلا»، «فانتازم»، «پانتا»، «رد استار» و همچنین دث استروک، مأموریت خود را آغاز کردند. آنها در تلاش بودند تا پناهگاه وایلد بیست را پیدا کنند. سرانجام آنها توانستند این جامعه شرور را به نابودی برسانند. این رویداد با عنوان Titans Hunt نامگذاری شده است. در طی خط داستانی Titans Hunt، سایبورگ تقریبا تا آستانه نابودی پیش رفت، برج مخصوص تیم تایتانها هم کاملا تخریب شد و ریون هم ظاهرا به قتل رسید.
علاوهبر این، دث استروک هم برای اینکه بتواند این جامعه را شکست دهد و اعضای آن را از بین ببرد، مجبور شد که پسر خودش یعنی «جریکو» را به قتل برساند؛ کسی که توسط ریورن، آن هم سالها پیش که زیر نظر تریگن فعالیت میکرد، به فساد کشیده شده بود. زمانیکه اعضای تیم تایتانز بهبود پیدا کردند و بعد از رویداد Titans Hunt قدرت خود را دوباره به دست آوردند، گار روی دیگری از خودش را نشان داد. او که مدت زیادی در معرض کلاه ایمنیای که منتو برایش درست کرده بود، قرار گرفت، یک بُعد تاریک و جدیدی را دیگر از خودش نشان میداد. گار دیگر بهجای اینکه شکل حیوانات معمولیای را که در طبیعت وجود داشتند به خود بگیرد، کم کم تبدیل شدن به موجودات شیطانی و عجیب را آغاز کرده بود. او حتی به مرور زمان از این اتفاق هم خوشش آمده بود و دوست داشت به همین موجودات شیطانی تبدیل شود.
- همه یک جنبه تاریک در وجودشان دارند:
در این برهه زمانی، ریون در قالب یک نماد شیطانی از تریگن که لباس چرمی مخصوص هم میپوشید، ظاهر شد. او حتی یک سری «دانههای تریگن» هم در چنجلینگ، سوپر گرل، «مجنتا»، «دث وینگ»، تاندر و همچنین لایتنینگ هم کار گذاشته بود. چنجلینگ که دیگر تحت تاثیر و نفوذ ریون قرار داشت، به دیگر اعضای تیم تایتانز حمله کرد. او با این کار به ریون کمک کرد تا افراد بیشتری را برای جذب پیدا کند و دانههای خود را در آن کار بگذارد. گار دیگر تمام و کمال نسبت به ریون شرور وفادار بود و میتوانست خودش را به هر هیولای شیطانیای که دوست دارد تبدیل کند. او درست به همان شکلی که ریون دوست داشت، انسانهای مختلفی را برای او پیدا میکرد. اما ریون به گار گفت که انسانها، آنطور که باید و شاید قدرت ندارند و نمیتوانند از دانه خود حمایت کنند. ریون تلاش کرد تا یک دانه را یک بار درون بدن یک دختر قرار دهد اما او کاملا از بین رفت.
میمونهای سبز آفریقای غربی منبع الهام اصلی خلقت بیست بوی بودند
به همین ترتیب هم او متوجه شد که برای کار گذاشتن دانههای خود، به اعضای گروه تایتانها نیاز دارد؛ زیرا آنها نسبت به انسانهای معمولی قویتر بودند. سرانجام، ریون و متحدان شیطانی او با دیگر اعضای تایتانها برخورد کردند و به مبارزه با آنها پرداختند. اعضای گروه تایتانز بالاخره با کمک فانتازم توانستند این تجسم شیطانی ریون را از بین ببرند؛ البته خودشان اینگونه فکر میکردند. از طرف دیگر هم آنها، گار را به استار لبز بردند و در تلاش بودند تا او را از هرگونه دانه تریگنی که در او وجود داشت، پاک کنند. ویک استون که حالا با نام «سایبریون» شناخته میشد (بعدها به نام سایبورگ بازگشت اما چون با تکنیس ادغام شده بود، این اسم را برای خود انتخاب کرد)، با همتیمی سابق خود متحد شد. در همین حین هم ریون دوباره بازگشت نا جنبه خوب خودش را از بین ببرد. البته جنبه خوب او در بدن استار فایر قرار داشت؛ کسی که دوباره به تاماران بازگشته بود.
نسخه شرور ریون برای اینکه استار فایر را بیرون بکشد، یک درگیری در سیستم ستارهای وگان به وجود آورد. در نتیجه این اتفاق، تاماران به همراه تکنیس کاملا از بین رفت. در طی این درگیری، گار موفق شد که خودش را از دست دانه تریگن آزاد کند. از آنجایی که گار دیگر از هرگونه دانه شیطانی پاکسازی شده بود، توانایی تغییر شکل او به همان وضعیت سابق و معمولی خود بازگشت. او دیگر بهجای اینکه تبدیل به موجودات شیطانی شود، به حیوانات معمولی تبدیل میشد. اعضای تیم تایتانز بالاخره توانستند ریون شرور را بهطور کامل نابود کنند و نسخه خوب ریون را به درون یک بدن طلایی و معنوی بازگردانند. در طی همین مدت زمان هم استار فایر تصمیم گرفت که فرهنگ مخصوص به خودش را در یک سیاره جدید بسازد. از طرف دیگر هم ریون، «مینیون» و گارفیلد لوگان انتخاب شدند تا به همراه ویکتور استون یا همان سایبریون، در فضا مسافرت کنند.
- بازگشت به خانه:
سایبریون دیگر بعد از گذشت مدتی، تکنولوژی را آغوش کامل پذیرفته بود و بهنوعی با آن ادغام شده بود. همین موضوع هم بهشدت گار را میترساند. به همین دلیل او دوست خود را تنها گذاشت و به زمین بازگشت. سایبریون که بعد از گذشت مدتی، یک سری تکنولوژیهای مختلف را به اندازه یک سیاره جمعآوری کرده بود، به سیاره زمین سفر کرد تا ماه این سیاره را تبدیل به یک تکنیس جدید بکند و دنیای آن را دوباره به وجود بیاورد و مردم آن را با متحدان تایتانی خود تشکیل بدهد. اعضای لیگ عدالت آمریکا و همچنین تیم تایتانز (از جمله گار) در ابتدا با یکدیگر به نبرد پرداختند اما بعد مدت زیادی طول نکشید که با هم متحد شدند. قرار بر این بود که این دو گروه با کمک هم مقابل سایبریون بایستند و اجازه ندهند که سیاره نابود شود. این در حالی بود که آنها تلاش میکردند تا روح ویک را نجات دهند و آن را در زره جنگی مینیون که Omegadrome نام داشت، بارگذاری بکنند.
- شروع تازه در لس آنجلس:
پنج عضو اصلی گروه تایتانز (یعنی نایت وینگ، فلش، آرسنال، دانا تروی و همچنین تمپست) تصمیم گرفتند تا گروه خود را باری دیگر تشکیل دهند و به فعالیت بپردازند. آنها از چنجلینگ هم درخواست کردند که به آنها بپیوندد اما او این پیشنهاد را رد کرد. گار تصمیم داشت تا جایگاه مخصوص به خودش را در دنیا پیدا کند و این کار را هم از روش خودش انجام دهد. البته زمانیکه این گروه با سازمان H.I.V.E و «تارتاروس» درگیر شده بود، گار به کمک آنها رفت و درکنار آنها مبارزه کرد. اما به محض اینکه این ماجراها به پایان رسید، گار دوباره تیم را ترک کرد تا بار دیگر حرفه بازیگری خود را دنبال کند. اما او دوباره متوجه شد که زندگیاش در هالییود، هیچ فایدهای ندارد و بهتر از دورههای دیگر نیست.
اینگونه به نظر میرسید که در هالیوود، همه گار لوگان را با همان لقب قبلیاش یعنی بیست بوی میشناسند. درست از همان زمان، گار تصمیم گرفت که دوباره همان اسم مستعار را انتخاب کند و مهم نبود که آن را دوست دارد یا خیر. در همین برهه زمانی بود که برای گار پاپوش درست شد؛ آن هم توسط «جمنای»، دکتر مادام روگ. گار بعد از گذشت مدتی توانست اسم خود را با کمکهای نایت وینگ و «فلیم برد» از هرگونه اتهامی پاک کند. بعد از مدتها، پسر عموی نفرتانگیز گار یعنی «مت»، او را مجبور کرد که یک نسخه کاملا جدید از تیم تایتانز غرب درست کند که آنها یک مهمانی بزرگ هم برای این گروه بگیرند.
گار بالاخره با اکراه موافقت کرد تا این گروه را دوباره شکل دهد. نسخه جدیدی از گروه تایتانهای غرب شکل گرفت و نام تایتانهای لس آنجلس برای آن انتخاب شد. افراد مختلفی از جمله بیست بوی، فلیم برد، هرالد، بامبل بی، ترا، «هیرو کروز»، «کاپیتان مارول جونیور» و «بوشیدو» عضو این تیم بودند. البته لازم به ذکر است که این گروه پیش از اینکه کار خود را آغاز کند، منحل شد زیرا هیچکدام از اعضا، آنطور که باید و شاید تعهدی نسبت به آن نداشتند. به همین ترتیب هم بیست بوی بار دیگر خود را تنها یافت که هیچ مسیر مشخصی نداشت.
- مربی تین تایتانز جدید:
مدت خیلی کوتاهی بعد از خط داستانی قبل، یک اندروید اسرارآمیز و مرموز از آینده که با نام «ایندیگو» شناخته میشد، به زمان حال آمد و به سمت اعضای گروه تایتانها و همچنین تیم یانگ جاستیس حملهور شد. همین اتفاق منجر به مرگ ظاهر «ترویا» و «اومن» شد. نایت وینگ در طی مراسم تشییع جنازهی ترویا، این نسخه از گروه تایتانها را منحل کرد. درست در همین حین، اعضای گروه یانگ جاستیس، بهخصوص واندر گرل بهشدت خودشان را مقصر اصلی مرگ غمانگیز همتیمی خودشان میدانستند. همین موضوع باعث شد تا واندر گرل، رابین، «ایمپالس» و سوپر بوی یک گروه جدید از تایتانهای نوجوان را تشکیل دهند. قرار بود اعضای این تیم جدید، زیر نظر و هدایت اعضای باتجربهتری مثل سایبورگ، استار فایر و بیست بوی فعالیت کنند.
بیست بوی متوجه شد که او بیشتر نقش یک واسطه را بین تایتانهای بزرگتر و جوانتر دارد؛ نقشی که او خیلی راحت و آسان پذیرفته بود. بیست بوی در همین حین، جان ریون را که دوباره متولد شده بود، از دست برادر بلاد نجات داد. بعد از این اتفاق، او متوجه شد که علاقهای نسبت به همتیمی سابق خود دارد و این علاقه دوباره در حال شکل گرفتن بود. بااینحال، پیش از اینکه ریون و گار بتوانند بالاخره ارتباط احساسی را بین خودشان شکل بدهند، با بیست بوی ارتباطی برقرار شد و از او خواستند تا به پراگ برود و به اعضای دووم پاترول کمک کند. باتوجهبه اینکه تیم تایتانها به خاطر ماجراهای رویداد بحران بینهایت حسابی آشفته و درهم بودند، اینگونه تصمیم گرفته شد که بیست بوی فعلا در گروه دووم پاترول بماند و در آنجا فعالیت کند.
بعد از گذشت مدتی، بیست بوی جایگاه رهبری تیم تایتانهای نوجوان را به همراه «کیسی» به دست آورد. بیست بوی در همین حین متوجه شد که اتفاقاتی درون او در حال رخ داد است و او مثل همیشه نیست. به همین دلیل هم گار سعی میکرد که او را آرام کند و تسلی ببخشد. همتیمیهای گار، جایگاه او و همچین رهبریاش را اصلا جدی نمیگرفتند. در همین حین هم کیسی احساساتی را که گار نسبت به ریون داشت، خطرناک میدانست و اعلام کرده بود که این احساسات، امنیت تیم را به خطر میاندازد. به همین دلیل هم گار با کیسی درگیر شد. در همین حین هم «Wyld» به برج مخصوص تایتانها حمله کرد و ریون را ربود. در این شرایط، اعضای تیم تایتانز با مشکل مواجه شده بودند. اما بیست بوی ترجیح میداد بهجای اینکه به دیگر دوستان خودش کمک کند، به سراغ ریون برود و او را نجات دهد؛ در صورتی که دیگر دوستانش واقعا دچار مشکلات جدیای شده بودند و آنها در اولویت بالاتری قرار داشتند.
او علاقه زیادی به حرفه بازیگری داشت و حتی در یک برنامه تلویزیونی هم حضور پیدا کرد اما به خاطر استقبال کم متوقف شد
بعد از این ماجراها، بیست بوی بهصورت آشکار و واضح، احساسات خودش نسبت به ریون را اعلام کرد. با اینکه بیست بوی کارهای زیادی برای ریون انجام میداد و علاقه خود را اثبات کرده بود، اما ریون اصلا دوست نداشت ارتباط احساسی با گار داشته باشد. بااینحال، مدت زیادی طول نکشید که ریون، توسط «وایلد» ربوده شد. به همین دلیل هم بیست بوی به همراه دیگر اعضای تیم تایتانها که از بعد دیگری آمده بودند، به سراغ ریون رفتند تا او را نجات دهند. در یک برهه زمانی خاص، عشقی که گار نسبت به ریون داشت، جهتی دیوانهوار به خود گرفته بود. او دیگر در این دوران حاضر بود که برای نجات جان ریون، جان خودش را هم فدا کند و اصلا برای انجام این کار تعلل نداشت.
- اتحاد تایتانها! دوباره!
سایبورگ بعد از اینکه جزیره مخصوص تایتانها را که در ایست ریور قرار داشت، دوباره به دست آورد، در نظر داشت که نسخه ساحل شرقی را از تایتانها تشکیل دهد و آن را هدایت کند. اما اعضای این تیم پیش از اینکه بتوانند فعالیت زیادی بکنند، توسط یک نیروی شیطانی قدرتمند که در گذشته هرگز دیده نشده بود، به طرز وحشیانهای به قتل رسیدند. خیلی زود، اعضای قدیمی و جدید تیم تایتانها توسط موجودات شیطانی که در سرتاسر جهان بودند، مورد حمله قرار گرفتند. ریون که حضور تریگن را باری دیگر حس کرده بود، با متحدان سابق تایتانی خودش ارتباط برقرار کرد تا آنها با کمک یکدیگر، پدر شیطانی او را شکست دهند. اما تایتانها بعد از مدتی تحقیق و بررسی، متوجه شدند که خودش تریگن مقصر اصلی این حملهها نیست.
در حقیقت این حملههای حیوانی و وحشیانه، توسط سه برادر ناتنی ریون یعنی «جیکوب»، «جرد» و «جسی» برنامهریزی و اجرا شده بود. اعضای مختلف گروه تایتانها بهعنوان یک تیم با یکدیگر متحد شدند و نقشه پسران تریگن را خنثی کردند. آنها همچنین با کمک هم، نقشه حمله و تهاجم تریگن را هم از بین بردند. بیست بوی بعد از این ماجراجویی، تصمیم گرفت تا باری دیگر به همتیمیهای سابق خود بازگردد. به همین ترتیب، تایتانها دوباره همانند یک تیم، دور یکدیگر جمع شدند. اما هنوز مدت زیادی طول نکشیده بود که گروه تایتانهای بزرگتر، کم کم به مرز منحل شدن پیش رفت زیرا تک تک اعضا به دلایل مخصوص به خودشان، در حال ترک کردن این تیم بودند. اما دراینمیان، بیست بوی تنها ماند و هیچ جای دیگری نداشت که به آنجا برود.
اما زمانیکه بیست بوی متوجه شد که اعضای تیم تایتانهای نوجوان دچار مشکل شدند و در نبرد قرار دارند، تصمیم گرفت تا دوباره به آنها بپیوندد و نقش رهبری آنها را برعهده بگیرد. بااینحال، اعضای این گروه، مانند بلو بیتل از این اتفاق نفرت داشت و اصلا نمیتوانست این وضعیت را تحمل کند. او به وضوح به بیست بوی نشان داد که اعضای این گروه اصلا او را بهعنوان رهبر خودشان نمیخواهند و باید هرچه زودتر این جایگاه را رها کند.
The New 52:
در این خط زمانی جدید، گارفیلد در ابتدا ازطریق اشارههای کوتاهی که در قسمت اول سری کتاب کمیک Red Hood and the Outlaws شده بود، معرفی شد. بهعنوان مثال، سایبورگ، گارث، نایت وینگ، لیلیث و یک شخصیت جدید به نام «داستین» که پیش از این اصلا دیده نشده بود، بهگونهای نشان داده شدند که انگار اعضای یک تیم خاص هستند؛ تیمی که استار فایر به ظاهر دیگر عضوی از آن محسوب نمیشد.
- The Ravagers:
در ابتدای متن هم بهصورت کوتاه این خط داستانی شرح داده شده بود. اولین باری که بیست بوی در مجموعه و سلسله The New 52 ظاهر شد، بهگونهای نشان داده شده بود که او یکی از اعضای گروه ابرقهرمانی جدیدی به نام The Ravagers محسوب میشد که توسط کیتلین فرچایلد هدایت میشد. در این برهه زمانی، بیست بوی بهجای اینکه رنگی سبز داشته باشد، قرمز رنگ بود. او به خاطر ارتباطی که با رد داشت، رنگش به قرمز تغییر پیدا کرد. رد در اصل یک منبع قدرت بیرون بعدی بود که انیمال من تواناییهای خود را از آن دریافت میکرد. با اینکه اصلا نشان داده نشد که این اتفاق چگونه رخ داده، اما به نظر میرسد که به خاطر آزمایشهایی بوده که روی بیست بوی و صدها ابرانسان جوان دیگر صورت گرفته بود، رخ داده است. این آزمایشها توسط سازمان مرموزی به نام N.O.W.H.E.R.E روی این ابرانسانها انجام میشد.
در تیم Ravagers به جز بیست بوی اعضای دیگری هم مانند ترا، تاندر، لایتنینگ و یک شخصیت دیگر به نام «ریج» هم حضور داشتند. تیم Ravagers در این مجموعه، متشکل از نوجوانان ابرقهرمانانی بود که از نقشههای هاروست در The Culling فرار کرده بودند. بعد از اینکه گروه تین تایتانز و همچنین لژیونرها که در برهه زمانی حال گیر افتاده بودند، توسط هاروست ربوده شدند، توانستند این شرور را شکست دهند و فرار کنند؛ به همین ترتیب هم این گروه تشکیل شد. بیست بوی و ترا ارتباط قدرتمند و عمیقی را در طی مدت زمانیکه در زندان بودند، تشکیل دادند. این زندان کلونی نام داشت و هاروست از آن بهعنوان میدان نبرد خاصی استفاده میکرد. او در این زندان، نوجوانان ابرقدرت را مجبور میکرد تا با یکدیگر مبارزه کنند یا آنها را تحت آزمایشهای خاصی قرار میداد. او قصد داشت تا به این روش، قدرتمندترین این نوجوانان را پیدا کند.
تنها تعداد معدودی از این نوجوانان انتخاب شدند تا در قالب یک تیم، تمام و کمال به سازمان N.O.W.H.E.R.E خدمت کنند. در طی یکی از همین آزمایشها بود که گار برای اولینبار در مجموعه The New 52 قدرتهای خود را آشکار کرد. در همین مکان بود که بیست بوی توسط ترا نجات پیدا کرد؛ آن هم زمانیکه توسط دیگر زندانیان ابرقدرت مورد حمله قرار گرفته بود. بیست بوی هم به نوبهی خود، بعدها زمانیکه ترا دچار مشکل شده بود، به نجات او رفت. ترا و بیست بوی به محض اینکه از کلونی نجات پیدا کردند، از دیگر اعضای گروه Ravagers جدا شدند و خود را در یک غار پنهان کردند. بعدها بیست بوی مدام کابوسهایی را میدید که در آن دیگر اعضای گروه Ravagers در خطر بودند و در خون پوشیده شده بودند. بعدها اعلام شد که در اصل برادر بلاد مسبب اصلی تمام این کابوسها بوده است. زیرا او اعتقاد داشت که بیست بوی دقیقا همان کسی است که او میتواند بهعنوان یک کلید از آن استفاده کند و به رد دسترسی داشته باشد.
او در ابتدا بهصورت دیوانهوار عاشق ریون شده بود؛ کسی که جاسوس دث استروک محسوب میشد
بیست بوی به خاطر ارتباطی که با رد داشت، تنها کسی محسوب میشد که میتوانست اهداف و مقاصد شرورانهی برادر بلاد را حس کند. او همچنین متوجه شد که برادر بلاد تنها قصد به دست آوردن کلید را دارد. بیست بوی بعد از اینکه حضور برادر بلاد را احساس کرد، ترا را متقاعد کرد که به دیگر اعضای باقیمانده گروه Ravagers کمک کند؛ آن هم افرادی که توسط خود بلاد دستگیر شده بودند تا بهعنوان نمونههای قربانی، در مراسم مخصوص خودش مورد استفاده قرار بگیرند. آنها بالاخره توانستند با اقداماتی که انجام داده بودند، بلاد را متوقف کنند و بعد هم او را شکست بدهند. بعد از رخ دادن این ماجراها، فرچایلد رهبری گروه را برعهده گرفت و آن را به یک مکان خاص در لس آنجلس برد. اعضای تیم در آنجا با سوپر بوی و همچنین نایلز کالدر برخورد کردند. در این برخورد مشخص شد که کالدر مدت زیادی است که فرچایلد را میشناسد و از دوستان قدیمی او محسوب میشود.
علاوهبر این، اینگونه هم نشان داده شد که کالدر، بیست بوی را هم مدت زیادی است که میشناسد؛ با اینکه ارتباط و پیوند بین آنها در این مجموعه اصلا نشان داده نشده بود. بعدها، فرچایلد و کالدر، اعضای تیم را با یک مرکز عمیق علمی و مهندسی آشنا کردند. این مرکز علمی و مهندسی قرار بود تبدیل به یک مقر برای اعضای گروه باشد و تمرینهای مبارزهای لازم را برای تیم به وجود بیاورد. زیرا آنها قرار بود در آیندهای نزدیک، مقابل سازمان N.O.W.H.E.R.E بایستند و با مسئولان آن مبارزه کنند. درست در همین حین که این اتفاقات در حال رخ دادن بود، در سازمان N.O.W.H.E.R.E هم هاروست، «رز ویلسون» و «وار بلید» را به ماموریتی فرستاد تا اعضای این گروه را دستگیر کنند. همانطور که این داستان جلوتر میرفت، ارتباط احساسی و رمانتیک بین بیست بوی و ترا هم بیشتر و عمیقتر میشد. زیرا بیست بوی بالاخره توانست فردی را پیدا کند که برایش اهمیت قائل میشد؛ آن هم بعد از آن همه شکنجههای بیشمار و آزمایشهای دردناکی که او در کلونی تحمل کرده بود.
از آنجایی که دراینمیان، رز ویلسون و واربلید در دستگیر کردن اعضای گروه Ravagers دچار مشکل شده بودند، هاروست تصمیم جدیدی گرفت و با دث استروک قرار گذاشت. قرار بر این بود که دث استروک اعضای گروه Ravagers را تحت تعقیب قرار دهد و با یک سلاح ویژه به نام Abeo Blade به سمت تک تک آنها حملهور شود. دث استروک خیلی زود توانست به محل کالدر حمله کند. او بلافاصله برخی از اعضای این گروه مانند ریج (البته در ظاهر انسانی و کودکی او)، خود کالدر، تاندر و لایتنینگ را با استفاده از همان سلاح ویژه «به قتل برساند». او در طی این ماجرا، سر وار بلید هم از تنش جدا کرد. دث استروک بعد از انجام این کارها به سراغ بیست بوی رفت و قصد داشت این پسر جوان را که زخمی شده بود، بهعنوان قربانی بعدیاش به قتل برساند. ترا هم که هیچ کاری از دستش برنمیآمد، برای ترسِ از دست دادن کار، دث استروک را التماس میکرد که او را رها کند.
اما مدت خیلی زیادی طول نکشید که التماسهای ترا جواب داد. اما این به این معنی نبود که دث استروک قرار است دست از سر آنها بردارد. زیرا این فرد شرور، با سلاح ویژه خود ترا را بهشدت زخمی کرد و او را سوزاند. زمانیکه گارفیلد با وحشت بسیار زیاد شاهد سوخته شدن ترا، آن هم درست مقابل خودش بود، خشم خالص و بسیار زیادی در وجودش ایجاد شد و کنترل بدن او را در دست گرفت. او خیلی زود تبدیل به یک گرگینه شد و ضربه فوقالعاده محکمی را به دث استروک، آن هم در ناحیه صورت، وارد کرد. همین اتفاق باعث شد تا ماسک دث استروک بهصورت کامل نابود شود و دهان و بینی او غرق خون شود. بیست بوی که هنوز هم در غم از دست دادن عشق زندگیاش بود و دیوانه شده بود، تبدیل به یک دایناسور شد و ضربه محکم دیگری را به دث استروک وارد کرد. همین ضربه دیگر باعث فعال شدن پرتوی پشتیبانی شد و نابودی بزرگی را به وجود آورد که دث استروک را بین خرابهها دفن کرد.
بعد از این ماجراها، دث استروک، بیست بوی را که بیهوش و غرق خون بود، به همان شکل روی زمین رها کرد و باور کرده بود که او کاملا جان خود را از دست داده است. دث استروک بعد از این نبرد با بیست بوی، کار خود را ادامه داد و با همان سلاح ویژهای که داشت، به رز و بعد هم به فرچایلد آسیب زیادی وارد کرد. او با این کار، مأموریت خود را کامل انجام داد. بعد از گذشت مدتی، مشخص شد که Abeo Blade در اصل یک سلاح کشتار نبود؛ بلکه یک سلاح تله پورت محسوب میشد. به همین دلیل هم این سلاح، ترا، رز و سایر اعضای Ravagers را دوباره به کلونی برگردانده بود. البته به استثنای بیست بوی که هنوز در همان مقر قرار داشت. در پایان این خط داستانی هم هاروست، به خاطر قراری که با دث استروک داشت، ترا و رز را به او تحویل داد.
- تایتانهای نوجوان:
در این خط داستانی، ما شاهد این بودیم که بیست بوی، هنوز به شکل تقریبا مرده در خرابههای آن مرکز علمی و مهندسی قرار داشت، تا اینکه ریون به سراغ او رفت. به محض اینکه ریون، بیست بوی را لمس کرد، او به هوش آمد. بیست بوی از ریون پرسید که آیا هاروست او را فرستاده است یا خیر. ریون هم بلافاصله معذرتخواهی کرد و گفت که او خیلی زودتر از چیزی که انتظارش را داشت، بیست بوی را وارد این غوغا کرده است. او حرف خود را با این عبارت کامل کرد: «ساکت. ما الان پرندههای یک پر هستیم... تو برای من هستی که تو را کنترل کنم» و به همین ترتیب هم کنترل ذهن بیست بوی را به دست آورد. ریون بلافاصله خودش و گار را به شهر نیویورک تله پورت کرد. در آنجا، او از بیست بوی بهعنوان مینیون و سرباز خود استفاده کرد تا در نبردی که پدرش تریگن و اعضای گروه تین تایتانز داشت، به او کمک کند.
بیست بوی که کاملا تحت نفوذ و تاثیر ریون بود، اعضای گروه تایتانها و همچنین «Psimon» را از میدان نبرد بیرون کشید. زمانیکه Psimon نیروهای پلیس را به قتل رساند، بیست بوی شاهد این ماجرا بود و از همین رو، او را با تمام قدرتی که داشت، فشرد. همین کار هم باعث شد تا هر دوی آنها قدرتهای یکدیگر را از بین ببرند و در نتیجه هر دو بیهوش شدند. بعد از گذشت مدتی، زمانیکه بیست بوی به هوش آمد، به جبهه گروه تایتانز پیوست و در میدان نبرد، درکنار آنها مبارزه کرد. اعضای این گروه دوباره کنار هم قرار گرفتند و به مبارزه با تریگن و پسران او، آن هم در شهر نیویورک پرداختند. به محض اینکه آنها در اولین برخورد خود با تریگن موفق عمل کردند، بیست بوی تصمیم گرفت تا باری دیگر از اعضای این گروه جدا شود. او قصد داشت که به «بانکر» کمک کند زیرا او در تلاش بود تا دوست خود را ملاقات کند؛ دوستی که در کما به سر میبرد و اخیرا از آن وضعیت بیرون آمده بود.
- Forever Evil:
اعضای گروه تایتانز، بعد از جدا شدن بیست بوی و بانکر، با فرد دیگری به نام «جانی کوئیک» برخورد کردند. او یکی از اعضای سندیکای جنایت محسوب میشد که از زمین سوم آمده بود تا در پایان رویداد Trinity War حضور داشته باشد. به همین دلیل هم اعضای تیم تایتانز از یکدیگر جدا شدند و به درون جریان زمان پرتاب شدند. به خاطر همین ماجرا، افرادی مانند رد رابین، واندر گرل و سوپر بوی ۲۰ سال به آینده فرستاده شدند. رد رابین تصمیم گرفت تا دیگر اعضا را به غار مخصوص بتمن یا همان بت کیو هدایت کند که در آنجا بتوانند یک سری پاسخ برای سؤالهای خود پیدا کنند. زمانیکه آنها به این غار رسیدند، متوجه شدند که تقریبا هر چیزی که در آنجا وجود داشت، بهطور کامل نابود شده است. آنها حتی شاهد این بودند که بتمن و آلفرد هم جان خود را از دست دادهاند.
زمانی که گروه تایتانها در مقابل سوپر بوی پرایم قرار داشتند، او اعضای تیم را رهبری و هدایت کرد
در همین حین، اعضای این گروه بهطور ناگهانی به برج ساعت مخصوص لیگ عدالت تله پورت شدند. به محض اینکه آنها به آنجا رسیدند، گارفیلد که حالا با نام بیست من شناخته میشد و رنگی سبز داشت، با آنها برخورد کرد و به آنها گفت که تنها فرد باقیمانده از تیم لیگ عدالت محسوب میشود. او همچنین نشان داد که او به همراه رز ویلسون، در حال تربیت نوجوانهای ابرقدرت هستند که در پایان خودشان تبدیل به یک تیم ابرقهرمانی بشوند. گار در طی یک گفتگوی خصوصی با رد رابین، اعلام کرد که چه اتفاقاتی رخ داده است و منجر به این فاجعه شده است. او اعلام کرد که جان لین کنت (پسر سوپرمن و لوئیس لین که در این خط زمانی بود)، عقل و هوش خود را از دست داد و تمام ابرانسانها را به قتل رساند. او همچنین اعلام کرد که سوپر بوی، در حقیقت کلون جان لین کنت محسوب میشود. گار در پایان هم اعلام کرد که نسخه آیندهای رد رابین بهنوعی تمام این کارها را برعهده گارفیلد قرار داده بود.
زیرا گارفیلد تنها کسی بود که توانست هویت واقعی رد رابین را تشخیص دهد؛ چیزی که هیچ کدام از اعضای دیگر گروه تایتانها نمیدانستند. همه اینها، در اصل بخشی از نقشه تیمِ آینده بود تا از گارفیلد بهعنوان منبع این اطلاعات برای نسخه قدیمی خودش استفاده کند. به همین دلیل هم شرایط مناسبی پیش میآمد تا این بخش از آینده و مسیر آن را تغییر دهد. بعد از این گفتوگو، گارفیلد به همراه کمکهای رز، جان لین را که به خاطر مبارزه با کان حسابی آسیب دیده بود و هوشیاری نداشت، نجات دادند. مدت زیادی طول نکشید که آسیبهای جان لین درمان شد اما او هنوز هوشیاریاش را به دست نیاورده بود. در همین حین بود که گار و رز اعلام کردند از صمیم قلب دوست دارند جان لین را به خاطر همه کارهایی که کرده است، به قتل برسانند. با پیش آمدن این ماجراها، آنها نقشهای را در دستور کار قرار دادند که شامل تغییر مکان و جایگاه کان و جان لین بهعنوان سوپر بوی بود. از همین رو، آنها یک نسخه کپی از لباس کان را بر تن جان لین کردند؛ زیرا در تلاش بودند تا از رویدادهای وحشتناکی که ممکن بود در آینده دوباره رخ دهد، جلوگیری کنند.
با بازگشت رد رابین و واندر گرل، باتوجهبه اینکه آنها این بار ریون را در جبهه خود داشتند، توانستند نقشه را بهطور کامل انجام دهند؛ این سه عضو هم در پایان ماجرا، بهجای کان، تصمیم گرفتند که با جان لین مسیر خود را ادامه دهند. به محض اینکه آنها آنجا را ترک کردند، رز از گارفیلد پرسید که آیا آنها کار درستی انجام دادهاند یا خیر زیرا براساس گفتههای رز، «او ایمان خیلی زیادی را روی اعضای گروه تایتانها قرار داده بود»؛ درست مانند همیشه که این کار را انجام میداد. گار هم در پاسخ اعلام کرد که تنها امیدوار است که کار درستی را انجام داده باشند و بعدها از این کار پشیمان نشوند. علاوهبر این، این مورد هم مشخص شد که در این خط زمانی، رز و گارفیلد زن و شوهر محسوب میشدند و دختر آنها هم رد نام داشت؛ یکی از نوجوانهایی که در حال آموزش بود.
تولد دوباره دی سی:
در این خط داستانی و در این مجموعه، بیست بوی باری دیگر به تیم تین تایتانز میپیوندد؛ تیمی که زیر نظر دیمین وین هدایت میشود. علاوهبر بیست بوی و دیمین وین، استار فایر، ریون و همچنین کید فلش هم در این تیم بودند و فعالیت میکردند.
- تغییر شکل:
بیست بوی توانایی این را دارد تا به هر حیوانی که میشناسد، خیلی راحت تبدیل شود و ظاهر او را به خود بگیرد. او میتواند تبدیل به حیوانات منقرض شده یا حتی حیواناتی که به سیارههای دیگر هم تعلق دارند، تبدیل شود. زمانیکه او قصد تغییر شکل دارد، تنها چند ثانیه طول میکشد که این تغییر و تحولات صورت بگیرد. اصلا مهم نیست که آن حیوان چقدر بزرگ یا چقدر کوچک باشد. او میتواند در عرض چند ثانیه، از یک موجود کوچک تبدیل به یک تی رکس شود. او اصلا نیاز نیست که برای انجام این کار زحمت یا فشار زیادی را روی خودش قرار دهد. او میتواند بهطور نامحدود و به هر اندازهای که دوست دارد، در قالب آن حیوان بماند.
بعد از رویداد بحران بینهایت هم او رهبری اعضای تیم تایتانهای نوجوان را برعهده داشت
جالب است بدانید که او حتی میتواند شکل حیوانهایی که هیچ اندامی هم ندارند، به خود بگیرد؛ حیواناتی مانند مار یا کرم. دو بار در خط داستانیهای مختلف، بیست بوی تبدیل به حیوانات جدیدی تبدیل شده بود مانند یک گروه از کرم شبتاب یا یک گروه از سرخاب. زمانیکه گارفیلد تبدیل به یک حیوان خاص میشود، تمام تواناییهای آن حیوانات را به دست میآورد؛ چیزهایی مانند سونار یک خفاش، قدرت یک فیل یا سرعت یک چیتا. بعد از ماجرای ریبوت و انتشار مجدد کتابهای کمیک دی سی کامیکس، گارفیلد یک توانایی دیگر به دست آورد که میتوانست در یک زمان، جنبههای مختلف حیوانات متفاوت را به دست بیاورد؛ مانند شاخک، دم و مقیاس و اندازه.
بیست بوی همچنین نشان داده که میتواند تبدیل به حیوانات شیطانی هم بشود؛ در خط زمانیای که تحت نفوذ و تاثیر تریگن قرار داشت. علاوهبر این، او میتواند تبدیل به یک هایبرید یا ترکیبی شود؛ یک موجودی که قدرتهای تمام حیوانات را بهصورت یکجا و همزمان درون خودش دارد. او اصلا نمیتواند این فرایند را کنترل کند بنابراین هم اصلا تبدیل به این موجود نمیشود، مگر اینکه واقعا نیاز به انجام این کار باشد. لازم به ذکر است که بیست بوی توانایی این را دارد که تبدیل به چیزهای بسیار کوچکی مانند میکروب هم بشود. این توانایی زمانی نشان داده شده بود که او قصد کمک به سایبورگ را داشت و به درون او رفت تا با یک ویروس خاص که به درون سایبورگ رفته بود، مبارزه کند. او در خط داستانی خاصی نشان داده بود که این توانایی را دارد که خودش را تکثیر کند و نسخههای مختلفی را از خودش ایجاد کند.
این احتمال هم وجود دارد که او بتواند این کار را با موجودات بسیار کوچک و گروهی هم انجام دهد؛ موجوداتی مانند مورچهها، موریانهها یا ملخها. یعنی به این شکل که به آنها تبدیل شود و درست همانند یکی از آنها رفتار کند. این احتمال هم کاملا وجود دارد که بیست بوی بتواند از این قدرت خود روی موجودات بسیار کوچک هم استفاده کند. حتی زمانی هم که در قالب انسانی خودش است، نشان داده که بالاتر از سطح طبیعی و معمولی تواناییهای بدن یک انسان قرار دارد؛ تواناییهای مانند قدرت، سرعت، استقامت و غیره. البته بیشتر این چیزها، به خاطر دیانای خاص او است که دستخوش تغییرات قرار گرفته است. زمانیکه او در قالب انسانی خودش قرار دارد، آنقدر قدرتمند است که میتواند زنگ یک ناوبری دریایی را با یک ضربه مشت نابود کند، آنقدر سریع است که میتواند دربرابر شلیک یک گلوله یا سلاح لیزری واکنش نشان دهد و آنقدر استقامت دارد که میتواند از ارتفاع بسیار زیادی سقوط کند یا ضربههای بسیار محکمی را از افراد بسیار قدرتمند متحمل شود.
- سمها:
او حتی میتواند تواناییهای بسیار خاصی مانند تولید زهر و سموم را از حیواناتی مانند یک مار یا یک عنکبوت، دریافت کند. بیست بوی زمانیکه در قالب حیوانی خودش قرار دارد، میتواند صحبت کند. در عین حال، با اینکه تواناییهای یک حیوان را دارد و رسما تبدیل به یک حیوان شده است، اما میتواند هوش و انسانیت خودش را هم حفظ کند. تنها مشکلی که در رابطه با این موضوع وجود دارد، این است که مهم نیست او چه شکل و ابعادی را به خود میگیرد، پوست حیوان و موهای او همیشه سبز خواهد بود. همین موضوع هم باعث میشود که او اصلا نتواند خودش را دربرابر دید سایر پنهان کند و همه متوجه او میشوند.
در انتها به چند مورد از انیمیشنها و بازیهایی و آثاری اشاره میکنیم که شخصیت گارفیلد لوگان/بیست بوی در آن حضور داشت:
- سریال Titans محصول سال ۲۰۱۸ تاکنون با بازی رایان پاتر
- انیمیشن سریالی Teen Titans محصول سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ با صداپیشگی گرگ سیپس
- انیمیشن سریالی Young Justice محصول سال ۲۰۱۰ تاکنون با صداپیشگی لوگان گروو و گرگ سیپس
- انیمیشن سریالی DC Nation Shorts محصول سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴ با صداپیشگی گرگ سیپس
- انیمیشن سریالی Teen Titans Go! محصول سال ۲۰۱۳ تاکنون با صداپیشگی گرگ سیپس
- انیمیشن سریالی DC Super Hero Girls محصول سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ با صداپیشگی گرگ سیپس
- انیمیشن Teen Titans: Trouble in Tokyo محصول سال ۲۰۰۶ با صداپیشگی گرگ سیپس
- انیمیشن Justice League vs. Teen Titans محصول سال ۲۰۱۶ با صداپیشگی برندون سو هو
- انیمیشن Lego DC Comics Super Heroes: Justice League – Gotham City Breakout محصول سال ۲۰۱۶ با صداپیشگی گرگ سیپس
- انیمیشن Teen Titans Go! vs. Teen Titans محصول سال ۲۰۱۹ با صداپیشگی گرگ سیپس
- بازی DC Universe Online محصول سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۹ با صداپیشگی جاش میر
- بازی Lego Batman 3: Beyond Gotham محصول سال ۲۰۱۴ با صداپیشگی نولان نورث