بلک مانتا که یک دزد دریایی و قاتل شرور محسوب میشود، یکی از بیرحمترین و ترسناکترین شرورهای زمین است؛ کسی که دشمن ابدی آکوامن به حساب میآید. بلک مانتا یا همان دیوید هاید یک شخصیت ابرشروری محسوب میشود که در کتابهای کمیکی که توسط شرکت دی سی کامیکس منتشر میشوند، حضور پیدا میکند. این شخصیت توسط باب هانی و نیک کاردی خلق شده است. او برای اولینبار در ماه سپتامبر ۱۹۶۷ و قسمت ۳۵ سری کتاب کمیک Aquaman حضور پیدا کرد؛ آن هم بهعنوان یک مزدور بیرحم و قاتل که در زیر آب زندگی و فعالیت میکند.
او از همان زمان، بزرگترین دشمن یکی از ابرقهرمان شرکت دی سی به نام آکوامن به شمار میرود. جالب است بدانید که او پدر Kaldur'ahm هم هست؛ کسی که با نام مستعار آکوالد بهتر شناخته میشود. این شخصیت به خاطر محبوبیت زیادی که در کتابهای کمیک بهدست آورده، در اشکال مختلف رسانه مانند انیمیشنهای سریالی مختلف، انیمیشنهای سینمایی و بازیهای ویدیویی و غیره اقتباس شده است.
بلک مانتا یک مزدور و گنجیاد بود که به همراه پدر خودش در این زمینه فعالیت میکرد. او توسط فردی به نام «استیفن شین» استخدام شد تا خون آرتور کری را بهدست بیاورد؛ زیرا او در تلاش بود تا اثبات کند که آرتور در حقیقت یک آتلانتی است. توماس کری، پدر آرتور که از اصل ماجرا خبردار شده بود، از پسر خود دفاع کرد و در طی نبردی که بعد از آن رخ داد، بهدلیل حمله قلبی جان خود را از دست داد. آرتور که حسابی خشمگین شده بود، ردِ بلک مانتا را زد و نیمه شب مخفیانه وارد قایق او شد. او پدر مانتا را به قتل رساند زیرا فکر میکرد که خود مانتا است. به همین ترتیب مانتا شغل خود را بهعنوان یک گنجیاب رها کرد تا انتقام خود را از آکوامن بگیرد.
القاب و اسامی مستعار: دویل ری، بلای هفت دریا، ری دیلین، فیشر کینگ و دیوید هاید.
تیمها: زندانیان تیمارستان آرکهام، لیگ بیعدالتی، لیگ عدالت آمریکا، لژیون دووم، نیمو، انجمن مخفی ابرشروران، ارتش سینسترو، جوخه انتحاری، لیگ، لایت و غیره.
متحدان: بلک جک، کاپیتان کلد، کینگ شارک، مستر جی، اوشن مستر، پروجین تک، سالادین، سایرن و غیره.
دشمنان: آرون کول، آلونزو مالری، آماندا والر، آکوالد، آکوامن، بتمن، بلک والکن، کال درهام، کاپیتان اتم، دیپ بلو، فیشر کینگ، گرین ارو، جوانا استابز، لوسیا هاید، مرا، میس مارشن، مرک، اوشن مستر، ریپان، سالادین، سارک، استیفن شین، تانگاروا، تمپست، آپریتیو، ترست، تام کری، توپو، تولا، وارونا، والکو، واندر گرل، واندر وومن، یاوارا، ییگرن و غیره.
همانطور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شد، بلک مانتا توسط نیک کاردی و باب هانی در سال ۱۹۶۷ خلق شد. او برای اولینبار در قسمت ۳۵ سری کتاب کمیک Aquaman به نام Between Two Dooms! حضور پیدا کرد. لازم به ذکر است که در طی این سالها بلک مانتا در ۵۰۸ کتاب کمیک حضور داشت که در هیچکدام از آنها جان خود را از دست نداد.
- دوران نقرهای:
در آن حضورهای اولیه، تقریبا میتوان گفت که هیچ چیزی درباره خود بلک مانتا یا گذشته و تاریخچه آن مشخص نبود.
- دوران مدرن:
دوران مدرن دو نسخه مختلف از داستان تاریخچه بلک مانتا را معرفی کرد که هر دوی آنها هم موفق از آب درآمدند. در اولین نسخهای که معرفی شد، پسری که بعدها تبدیل به بلک مانتا شد، زمانیکه کودکی بیش نبود، از خانهاش در بالتیمور دزدیده میشود. او در همان سنین کم مجبور میشود که با وجود میل خودش در یک کشتی کار کند. در طی آن مدت زمانیکه این پسر بچه در آن کشتی بود، توسط اسیر کنندههای خود از هر نظر مورد سوءاستفاده قرار میگرفت. یک روز این بچه تلاش کرد تا به آکوامن نشان دهد که نیاز به کمک دارد اما این قهرمان درخواست کمک او را ندید. او بالاخره توانست بعد از کشتن یکی از اسیر کنندههای خود، از کشتی فرار کند.
مانتای جوان در همین حین که بزرگ میشد، همچنان نفرت خود را نسبت به دریا و آکوامن حفظ کرد؛ بنابراین قسم خورد که ارباب آن بشود. در نسخه دوم این تاریخچه، مانتا یک فرد یتیم بود که به خاطر اختلال اوتیسمی که داشت، به تیمارستان آرکهام فرستاده شد. او نسبت به لمس شدن، خصوصا حسی که ملحفه به او میداد، حساسیت داشت. اما عاشق این بود که در آب خیلی سرد قرار بگیرد. از طرف دیگر هم شیفته آکوامن شده بود. اغلب اوقات کارکنان این تیمارستان، مانتا را به تخت میبستند تا بلکه به این طریق او را مهار کنند زیرا درکی از اینکه چطور میتوانند با او ارتباط برقرار کنند، نداشتند. در طی این مدت چندین آزمایش پزشکی مختلف هم روی او انجام شد.
یکی از آنها به نظر میرسید که تاثیری روی اختلال او داشته است اما بیشتر باعث خشنتر شدنش شد. او پزشکی را که چنین درمانی را برایش تجویز کرده بود، به قتل رساند و از آنجا فرار کرد. سرانجام او تبدیل به بلک مانتا شد زیرا معتقد بود که سرنوشت او این است که آکوامن را شکست دهد و فرمانروای اقیانوس باشد. در طی این دوران این شخصیت تغییر پیدا کرد و تبدیل به یک سفره ماهی شد. بعدها هم توانایی این را پیدا کرد که زیر آب نفس بکشد.
- New 52:
در این دوران دوباره این شخصیت دستخوش تغییرات قرار گرفت و نسخه فعلی تاریخچه و قدرتهای او معرفی شد.
- مرگ یک شاهزاده:
مانتا فعالیت خود را با یک سری حملات مختلف علیه آکوامن و آتلانتیس، که به تعداد آنها افزوده میشد، آغاز کرد. در طی همین مدت، آکوامن و آکواگرل همکاری خود را آغاز کردند تا یک سری از عملیاتهای جنایی را شکست دهند. بلک مانتا بعد از دزدیدن «مرا» و «آکوا بیبی»، با آکوامن مبارزه کرد و او را شکست داد. بعد هم او را برای «پادشاه کارشون» برد. مانتا بهعنوان جایزه برای تحویل دادن آکوامن، اطلاعاتی را درباره شهر قبایل گمشده بهدست آورد؛ جایی که خیلی راحت توانست آن را تسخیر کند. بعدها او، آکوا بیبی را در یک مکان خاص قرار داد تا کم کم در آن خفه شود و بمیرد؛ مگر اینکه آکوامن و آکوالد تا آستانه مرگ مبارزه میکردند و او را نجات میداد. آنها این کار را انجام دادند اما آکوا بیبی درهرصورت جان خود را از دست داد. آکوامن، بلک مانتا را تعقیب کرد، او را شکست داد و او را تا آستانه مرگ پیش برد. اما تصمیم گرفت که از کشتن او بگذرد و در عوض او را به مقامات تحویل دهد.
- دنیای زیرزمینی آزاد شد:
در این برهه زمانی، «نرون» به سراغ مانتا رفت و به او پیشنهاد کرد که در ازای دریافت قدرت، روحش را به نرون بفروشد؛ پیشنهادی که مانتا خیلی زود پذیرفت. به همین ترتیب او خیلی زود تبدیل به یک موجود هیبریدی انسان و سفره ماهی شد که یک لباس جدید هم در این دوران بر تن میکرد. هنوز مشخص نیست که دقیقا چرا ولی بلک مانتا در این دوران انتقام خود علیه آکوامن را فراموش کرد. او دیگر تبدیل به یک قاچاقچی مواد مخدر شده بود که در شهر استار فعالیت میکرد. سرانجام این آکوامن بود که داد او رسید و ظاهرش را به حالت قبل بازگرداند. بلک مانتا بعد از این اتفاق تظاهر کرد که دوست دارد با آکوامن کار کند. اما تنها هدف او این بود که یک حس امنیت کاذب را در وجود آرتور کری ایجاد کند و بعد هم خیلی زود خیانتش را انجام دهد.
- بحران بینهایت:
بلک پنتر در ابتدا فقط نقش یک شرور ساده را با یک سری سرباز داشت که فقط برای آکوامن دردسر درست میکرد و خطر بیشتری نداشت
بلک مانتا در رویداد بحران بینهایت، به ساب دیگو حمله کرد، آشوب جدیای را به وجود آورد و فردی به نام «کاپیتان مارلی» را هم تقریبا به قتل رساند. آکوامن هم برای اینکه بتواند این اقدام را تلافی کند، چندین شکل از موجودات دریایی درنده و وحشی را به سراغ او فرستاد؛ این موجودات تقریبا بلک مانتا را به قتل رساندند. اما او توانست با فعال کردن یک حمله الکتریکی در لباس خود، مهاجمان خود را دفع کند و از آن ماجرا جان سالم به در ببرد.
- یک سال بعد:
در این دوران مانتا باری دیگر تلاش کرد که به ساب دیگو حمله کند و آن را در اختیار خودش بگیرد. اما خیلی زود توسط کینگ شارک مورد حمله قرار گرفت. کینگ شارک در طی این حمله، صورت مانتا را گاز گرفت و او را فراری داد.
- روشنترین روز:
بعد از مرگ آکوامن، مانتا هم کارهای شرورانه خود را کنار گذاشت و سرانجام در بازار ماهی استخدام و مشغول به کار شد. او بدون اینکه حادثهای را به وجود بیاورد، برای مدتی در آنجا کار کرد. البته این تا زمانی ادامه داشت که خبردار شد آکوامن دوباره به زندگی برگشته است. به همین ترتیب هم او، مشتریان خود را به قتل رساند و خانه خود را به آتش کشید. بعد هم بلافاصله دوباره به سراغ همان انتقام و کینهای که نسبت به آکوامن داشت، بازگشت. او در این دوران با «سایرن» متحد شد تا ردِ جکسون هاید را که پسر مانتا محسوب میشد، بزنند و او را پیدا کنند. آنها موفق شدند که جکسون را پیدا کنند و برای مدتی هم با او مبارزه کردند.
اما خیلی طول نکشید که آکوامن خود را به آنجا رساند. مانتا و آکوامن بلافاصله نبرد خود را آغاز کردند و سرانجام قهرمان داستان توانست هم جکسون و هم پدر ناتنی او را از این مخمصه نجات دهد. بعدها، آکوامن و آکوالد که بهتازگی وارد این حرفه شده بود، با هم متحد شدند و به مبارزه با سایرن و سربازان « Xebel» پرداختند. در همین حین بود که مانتا از درون آب بیرون آمد و دست آکوامن را برید. او تلاش کرد تا پسر خود را به قتل برساند اما رسیدن به موقع مرا و آکواگرل در این ماجرا مداخله کرد و جان این پسر کوچک را نجات داد. آکوالد و مرا با یکدیگر همکاری کردند تا بلک مانتا و همچنین دیگران را در مثلث برمودا به دام بیاندازند.
- دیگران:
بلک مانتا تصمیم گرفت که اعضای The Others را تحت تعقیب قرار دهد، آنها را به قتل برساند و عتیقههای آتلانتی آنها را بدزدد. او موفق چند که چند مورد از این عتیقهها را بدزدد و استیفن شین را هم برباید. مانتا، او را به مقبره پادشاه مرده منتقل کرد و امیدوار بود که بتواند محل دقیق عتیقه هفتم را بهدست بیاورد. مانتا بعد از پیدا کردن عتیقه، تلاش کرد تا شین را به قتل برساند اما آکوامن و همچنین دیگر اعضای The Others با ورود به موقع خود از رخ دادن این اتفاق جلوگیری کردند. بلک مانتا که شاهد این اتفاقات بود، پا به فرار گذاشت و در همین حین هم « Vostok-X» را به قتل رساند. او عتیقه جدید را به « Nuidis Vulko» تحویل داد.
او هم مانتا را استخدام کرد اما بلافاصله توسط اعضای گروه The Others مورد حمله قرار گرفت. در طی این نبرد، کلاه مخصوص مانتا توسط نیزه سه شاخ آکوامن پاره شد و سه زخم خیلی بزرگ را روی صورتش به جا گذاشت. همین اتفاقات باعث شد تا بلک مانتا شکست بخورد و به زندان منتقل شود.
- Forever Evil:
در طی خط داستانی Forever Evil، بلک مانتا توسط اعضای سندیکای جرم و جنایت از زندان آزاد شد. بعد از آزادی، اعضای این گروه به مانتا پیشنهاد کردند که به انجمن مخفی آنها بپیوندد تا با کمک هم بر دنیا حکمرانی کنند. او از این ایده که کسی به غیر از خودش بخواهد آکوامن را بکشد، حسابی تنفر داشت. به همین خاطر هم این ایده را رد کرد. مانتا مدت کمی بعد از این پیشنهاد، به لکس لوتر پیوست؛ زیرا لوتر در تلاش بود که گروه سندیکای جرم و جنایت را شکست دهد و کنار بزند. مانتا به اعضای گروه کمک کرد و آنها را ازطریق راههای زیرزمینی به شرکت صنایع وین رساند. در طی نبردی که بین آنها و اعضای جامعه مخفی رخ داده بود، مانتا به کمک کاپیتان کلد رفت و او را از دست Shadow Thief آزاد کرد.
زمانیکه آنها به برج مراقبت که دیگر نابود شده بود رسیدند، مانتا به سراغ « The Outsider» رفت و او را به قتل رساند. بعدها، بلک مانتا به اولین موج از حملههای شروران علیه Mazahs پیوست؛ حملهای که اصلا موفقیتآمیز نبود. بلک مانتا بعد از شکست سندیکا، نیزه سه شاخه آکوامن را برای خودش گذاشت و از آن دست کشید و بعد هم به سمت دریا عقبنشینی کرد.
- جوخه انتحاری:
با اینکه بلک مانتا در گذشته مدام پیشنهادهای جوخه انتحاری را مبنی به پیوستن به آنها رد میکرد، اما این بار بالاخره پذیرفت که به گروه آنها بپیوندد؛ آن هم به خاطر ماجراهایی که در رویداد Forever Evil رخ داده بود. بلک مانتا به این نتیجه رسیده بود که بدون آکوامن، زندگی او کاملا بیمعنی خواهد بود. هنوز مدت خیلی زیادی نگذشته بود که بلک مانتا جایگاه رهبر گروه را بهدست آورد و توانست با رهبری و هدایت خیلی خوب اعضا، یک سری از مأموریتهای سخت را به موفقیت برساند. در طی یکی از مأموریتها، بلک مانتا قرار بود که به یکی از گروههای زیرمجموعه لیگ آدمکشها نفوذ کند. او برای مدت کوتاهی به اهداف و قوانینی که این گروه داشتند، خیلی علاقه پیدا کرد.
در یک خط داستانی، بلک مانتا روح خود را به نرون فروخت و در ازای آن توانست تبدیل به یک موجود هیبریدی انسان و سفره ماهی شود
با اینکه مانتا قصد داشت که به آنها بپیوندد، اما خیلی زود دوباره نظرش تغییر کرد و به سمت همان جوخه انتحاری بازگشت. مانتا که در سلول مخصوص خود بود، توسط «ویک سیج» نجات پیدا کرد؛ زیرا سیج نقشه داشت که به این طریق، آماندا والر را شکست دهد و از بین ببرد. او موفق شد که چند تن از همتیمیهای سابق خود را شکست دهد اما سرانجام توسط ددشات مورد اصابت گلوله قرار گرفت که مچ دست او را هدف گرفته بود. خیلی زود هم دوباره به زندان خود بازگردانده شد. بعد از گذشت مدتی ما دوباره شاهد این بودیم که مانتا در زندان Belle Reve قرار دارد؛ آن هم زمانیکه دث استروک حملهای را علیه این زندان اجرایی کرد.
او معتقد بود که دختر گمشدهاش در این زندان نگهداری میشود و به آنجا آمده بود تا او را نجات دهد. ددشات بعد از برخورد با دث استروک برای او توضیح داد که فریب خورده است. در همان لحظه هم مانتا به آنجا آمد و یک طناب را دور گردن او انداخت و او را به درون سلول پر از آب کشاند. مانتا در تلاش بود تا او را به خاطر خیانتی که به اعضای جوخه کرده بود، به قتل برساند. مانتا درحالیکه زیر آب بود، از توانایی مبارزه زیر آب و همچنین سرعت شنای بسیار بالای خود استفاده کرد و خیلی زود دث استروک را در شرایط بدی قرار داد. البته اسلید توانست مانتا را مجبور کند که او را از درون کانتینر خود بیرون بیاورد و به خشکی برساند؛ یعنی در حالتی که شرایط مبارزهای کاملا مساوی باشد. پیش از اینکه آنها بتوانند نبرد خود را به پایان برسانند، نیروهای امنیتی به آنجا آمدند تا شورشی را که در زندان ایجاد شده بود، متوقف کنند. در همین حین، دث استروک با استفاده از یک انفجار پر نور از آنجا فرار کرد و مانتا هم به سمت سلول خود رفت.
- آکوامن: تولد دوباره:
آکوامن بعد از نبرد با یک گروه تروریستی آتلانتیایی، تصمیم گرفت که مدتی را در رستوران مورد علاقه خود روی خشکی، آن هم با مرا بگذراند. البته آکوامن اصلا خبر نداشت اما مانتا در حال آمادهسازی خود بود تا یک بار دیگر برای گرفتن انتقام خود از آکوامن، تلاش کند. او قصد داشت که برای گرفتن انتقام، مرا را به قتل برساند، ایستگاه Spindrift را از بین ببرد و سرانجام هم کار خود آکوامن را به پایان برساند.
- غرق شدن:
در این برهه زمانی اینطور نشان داده شد که بلک مانتا در حال جاسوسی کردن از آرتور و مرا است؛ آن هم درحالیکه آنها در فانوس دریایی مخصوص خود خانواده کری حضور داشتند. چند ساعت بعد در همان روز، مانتا نقشه خود را وارد مرحله اجرایی کرد. بلک مانتا با کشتن و جعل هویت یک خبرنگار، توانست به واسطه یک کنفرانس مطبوعاتی مخفیانه به سفارت نفوذ کند. او در طی همین کنفرانس، ادعا کرد که به واسطه غذای آتلانتینی مسموم شده است و از آن محل خارج شد. او در تلاش بود تا اطراف ایستگاه، مواد منفجره کار بگذارد. البته در حین انجام این کار، یکی از نگهبانان، مانتا را دید و او هم مجبور شد که این نگهبان را به قتل برساند و هویت خودش را فاش کند.
مانتا بعد از کار گذاشتن همه مواد منفجره، آنها را منفجر کرد و آسیب خیلی زیادی به ایستگاه وارد کرد. او به همین ترتیب، دیوارهایی را که بخشهای خشک و زیر آب را جدا میکرد، از بین برد. از آنجایی که Spindrift کم کم در حال غرق شدن بود و آکوامن بهدنبال مجرم بود، مانتا از همین سردرگمی و هیاهو استفاده کرد تا مخفیانه به سراغ مرا برود. مرا در این شرایط، در حال کمک کردن و محافظت از افرادی بود که در حال غرق شدن در آن مکان بودند. به همین ترتیب هم زمانیکه مانتا نیزه برقی را به سمت مرا شلیک کرد، او نتوانست از خودش دفاع کند. همین نیزه، او را ناتوان کرد و باعث شد تا ایستگاه کم کم غرق شود و به زیر آب برود.
آکوامن که مانتا را پیدا کرد، با سرعت از زیر آب بیرون آمد تا با او روبهرو شود. این دو نفر بلافاصله مبارزه خود را آغاز کردند و در همین حین، مانتا لقب قاتل را به آکوامن داد. مانتا معتقد بود که آکوامن چیزی بیشتر از یک قاتل و احمق نیست زیرا مدام در تلاش بود که دریا و خشکی را با هم متحد کند. او بعد از گفتن این حرف، بهطرز وحشیانهای به آکوامن خنجر زد و قسم خورد آن ترسی را که آکوامن کاشته بود، به پایان برساند. مانتا از سکوت و وقفهای که در نبرد ایجاد شده بود استفاده کرد تا یک سری مواد منفجره دیگر را منفجر کند. آرتور تلاش کرد تا مانتا را متقاعد کند که این جنگِ بین خودشان را به پایان برساند. اما مانتا قسم خورد که این نبرد هیچوقت متوقف نمیشود.
مانتا اعلام کرد که نابود کردن هر چیزی که برای آرتور اهمیت دارد، تنها هدف زندگی او محسوب میشود. بعد از این حرفها، آرتور مبارزه را از سر گرفت و قسم خورد که همه چیز را در همین نقطه به پایان میرساند. آرتور در ابتدا قصد داشت که مانتا را به قتل برساند اما بعد از نابود کردن کلاه مخصوص مانتا و شکست دادن او، دیگر به این موضوع فکر نمیکرد. مانتا حاضر بود بمیرد که بلکه به این طریق و به واسطه مرگ او، شهرت آکوامن لکهدار شود. از طرف دیگر هم داشت خودش را آماده میکرد تا او را به قتل برساند و انتقام پدرش را بگیرد. اما در همان لحظه، آرتور کاری انجام داد که مانتا را حسابی غافلگیر کرد. او نیزه خود را بازگرداند و به سمت خودش گرفت.
آکوامن با انجام این کار فرصتی را در اختیار بلک مانتا قرار داد که او را به قتل برساند. پیش از اینکه مانتا بتواند کاری انجام دهد، آرتور به او حقیقتی را که به آن پی برده بود، گفت. آرتور توضیح داد که اصلا مهم نیست که بلک مانتا چه کاری انجام دهد و چطور او را به قتل برساند؛ قلب انتقامجوی او هیچوقت راضی و آرام نخواهد شد. در پایان، او فقط یک زندگی ناامیدانه دارد که باید به آن پایان بدهد. مانتا بعد از پی بردن به این حقیقت، نیزه را بازگرداند و خودش را تسلیم کرد. آرتور هم از این فرصت استفاده کرد تا به خاطر کشتن پدر مانتا، از او عذرخواهی کند. مانتا دستگیر شد اما در طی مسیر انتقال به زندان، گروه اسکورت مورد حمله قرار گرفت.
همین حمله باعث شد تا مانتا توسط یک گروه اسرارآمیز آزاد شود؛ گروهی که در نظر داشتند تا او را استخدام کنند. این ماموران که به گروهی به نام «نیمو» تعلق داشتند، مانتا را به یک فرودگاه کوچک و رها شده منتقل کردند. بلک مانتا از آنها خواست تا درباره این ماجراها و آزادی او توضیح بدهند. به همین ترتیب هم بلک جک (یکی از اعضای این گروه) عنوان کرد که سازمان نیمو خیلی به خاطر حملههای او به سفارت آتلانتین تحت تاثیر قرار گرفته است. آنها استعدادها و مهارتهای مانتا و نفرت خیلی زیادی را که او نسبت به آکوامن و آتلانتیس داشت، دیدند؛ بعد هم دوست داشتند به او فرصتی را پیشنهاد کنند که به گروه آنها بپیوندد و جایگاه مخصوص به خودش را داشته باشد.
زمانی که در یک درگیری بلک مانتا پدر آرتور کری را به قتل رساند، آکوامن هم خشمگین شد و به تلافی، پدر دیوید هاید را کشت
به محض اینکه آنها به سراغ مانتا رفتند تا او را آزاد کنند، متوجه شدند که او از قبل از آنجا فرار کرده است؛ به همین ترتیب هم ماموران خود را موظف کردند که بهدنبال مانتا بگردند. بلک جک این را عنوان کرد که از سرعت عمل بلک مانتا خیلی ناامید شده بود زیرا ۱۰ ساعت طول کشید تا او بتواند خودش را آزاد و از آنجا فراری بدهد. اما در مقابل مانتا توضیح داد که در همان ۲ ساعت اول این کار را انجام داده بود اما ۸ ساعت دیگر را صبر کرد. زمانیکه بلک جک با افراد خود ارتباط برقرار کرد، توضیح داد که سازمان نیمو هم دل خوشی از آکوامن ندارد؛ در ادامه هم از مانتا دعوت کرد تا یک گفتگوی خوب و متمدانه داشته باشند؛ پیش از اینکه او به ملاقات رئیس آنها برود.
به محض اینکه آنها به همراه بلک مانتا وارد جت مخصوص این سازمان شدند، بلک جک درباره نحوه شکلگیری این سازمان، اهداف خودشان و نیازی که آنها به حذف آکوامن داشتند، توضیح داد. آنها مجبور بودند که پیش از اعلام و معرفی خود به سرتاسر دنیا، آکوامن را حذف کنند. به محض اینکه آنها وارد پایگاههای خود در آنتارکتیکا شدند، بلک جک مقدمات آشنایی را فراهم کرد و مانتا و رهبر سازمان نیمو یعنی «فیشر کینگ» را به هم معرفی کرد. فیشر درحالیکه نسبت به تواناییهای مانتا احترام قائل بود، اما اعتقاد داشت که او لیاقت یک جایگاه در سازمانش را ندارد. مانتا هم در مقابل برای اینکه تلافی کرده باشد، به این موضوع اشاره کرد که طرز تفکر سازمان آنها کوچک است.
بلک مانتا توضیح داد که میتواند به آنها کمک کند که بزرگتر و بلندپروازانهتر فکر کنند. فیشر خیلی از این حرف و پیشنهاد مانتا خوشش آمد اما چیزی که سرانجام به زبان آورد این بود که این مسائل هیچ ارتباطی به مانتا ندارد و او نمیتواند مشخص کند که آنها چطور کارشان را پیش میبرند. فیشر توضیح داد که برنامهها و نقشههای این سازمان چندین دهه طول کشیده است و او نمیتواند به همین سادگیها همه چیز را تغییر دهد. مانتا اصلا دوست نداشت که جایگاه یک خدمتکار ساده را داشته باشد اما این تنها چیزی بود که فیشر میتوانست به او ارائه کند. زمانیکه مکالمه این دو نفر به پایان رسید، مانتا خیلی راحت گلوی کینگ را برید.
او بعد از انجام این کار هم خودش را بهعنوان رهبر جدید سازمان نیمو معرفی کرد. در قسمت ۷ همین مجموعه منتا در یک ملاقات با اعضای هیئت مدیره سازمان نیمو در ونیز، کشور ایتالیا، ملاقات کرد. در این ملاقات، بلک مانتا تمام افرادی را که با او مخالف بودند و قصد داشتند مانع از حضور او در جایگاه فیشر کینگ شود، به قتل رساند. بعد هم او به «شگی من» دستور داد تا به آتلانتیس حمله کند. بعد از گذشت مدتی، مانتا کاری کرد که سازمان نیمو از نیروهای وانمود کننده آتلانتیسی، علیه ایالات متحده استفاده کند. همین اتفاق باعث شد تا این کشور عصبانی شود و علیه آتلانتیس اعلان جنگ کند. بعد از این ماجراها، گروهی از آکوامارینهای آمریکایی بهسراغ آکوامن رفتند تا او را به قتل برساند.
آکوامارینها، سربازان ابرقدرتی بودند که میتوانستند شکل کوسهها یا هر مورد آبزی دیگر را به خود بگیرند. آنها نتوانستند در این مأموریت خود موفقیتی به همراه داشته باشند. همین ماجراها باعث شد تا پادشاه آتلانتینی به بلک مانتا حمله کرد؛ آن هم درحالیکه او در کشتی خود و در Azores قرار داشت. بلک مانتا هم در مقابل بهجای اینکه تسلیم شود، کشتی را منفجر کرد؛ آن هم درحالیکه همه روی کشتی قرار داشتند. اما در انتها آکوامن و بلک جک از این ماجرا فرار کردند و جان سالم به در بردند.
- قیام آکوالد/خون مانتا:
در این برهه زمانی مشخص شد که مانتا از آن انفجار جان سالم به در برده است. احتمالا او بهلطف کمکهای بلک جک توانست از آنجا فرار کند. مانتا نسبت به این موضوع وسواس پیدا کرده بود که پسر قانونی و خونی خود یعنی جکسون هاید را پیدا کند؛ کسی که اخیرا به تیم تین تایتانز پیوسته بود. مانتا بیشتر از هر چیزی به این خاطر دوست داشت پسر خود را پیدا کند که یک یادگاری از دست رفته را به یاد آورده بود. این یادگاری خاص که The Black Pearl نام داشت، قدرت کافی برای حکمرانی و تسلط را در اختیار حامل خود میداد؛ این سلاح قدرتمند میتواند به اراده و تمایل کاربر خود، هر اقیانوسی را به زانوی او در بیاورد.
در برهه زمانی خاصی این سلاح بسیار قدرتمند به یک دزد دریایی آتلانتینی شرور که در Xebel جان خود را از دست داد، تعلق داشت. بلک مانتا میدانست که تنها یکی از ساکنان زبل نقشه محل نگهداری آن را دارد و فقط دستان یک زبلی هست که میتواند مهر و موم آن را بردارد. به همین دلیل هم تقریبا مادر هاید را به قتل رساند تا بتواند به پسر خود برسد. حالا که مانتا پسر خود را در اختیار داشت، به همراه جکسون به سراغ جایزه خود رفت تا آن را بهدست بیاورد. مانتا برای اینکه بتواند آن قفلی را که به مروارید زده شده بود، باز کند، به پسر خود نیاز داشت و به همین دلیل هم به سراغ پیدا کردن او رفت.
سرانجام یک درگیری و نبرد بین او و اعضای گروه تین تایتانز به وجود آمد؛ آن هم بعد از اینکه توانست به هدف خود دست پیدا کند. او دیگر با این سلاح قدرت کافی را داشت که بر دنیا حکمرانی کند و آن را به تسخیر خود در بیاورد. بااینحال، مانتا سرانجام توسط پسر خود یعنی آکوالد شکست خورد؛ کسی که تقریبا بهطرز بسیار بدی جریان برق و الکتریسیته را به او وارد کرد و بعد هم انگشتر مرواریدی را از دست پدرش بیرون آورد.
بلک مانتا یک ذهن بسیار زیرک و علمی دارد و در زمینه مهندسی مکانیک و همچنین تاکتیکهای نظامی، مهارت خیلی زیادی دارد. با وجود اینکه مانتا در زمینه مبارزه تن به تن و شمشیربازی یک متخصص و استاد محسوب میشود، اما بیشتر ترجیح میدهد که روی فناوری و برنامهریزی استراتژیها تکیه کند؛ بهجای اینکه بهصورت مستقیم با فرد مورد نظر خود وارد مبارزه فیزیکی شود. بلک مانتا که دچار اختلال اوتیسم بود، سرمی را استفاده کرد تا این اختلال خود را درمان کند؛ به همین ترتیب هم این سرم تا حدودی استقامت و استحکام زیادی را به بدن او اضافه کرد. در زمان نبرد، مانتا یک زره خاص بر تن میکند که تقریبا آسیب ناپذیر محسوب میشود.
این زره مخصوص، قدرت فیزیکی و استحکام او را افزایش میدهد و به حد ابرانسانها میرساند. همین زره این توانایی را در اختیار مانتا قرار میدهد که وزنهای خیلی زیاد را بلند کند و بهسادگی آنها را پرتاب کند. دیوید هاید یا همان بلک مانتا به وسیله این توانایی، قدرت این را دارد که چیزی بیش از ۵۰۰۰ پوند را بدون اینکه لباس خود را برتن کند، بلند کند و حرکت دهد. این زره با محیط اقیانوسی هم سازگار است و باعث میشود که دیوید در اعماق دریا و فشار مخصوص آن هم مقاوم باشد. از طرف دیگر هم این توانایی را به بلک مانتا میدهد که زیر آب بدون مشکلی نفس بکشد. علاوهبر اینها، این زره شامل یک سیستم حرکتی هست که زیر آب و بیرون از آن هم عمل میکند.
تازه داخل این لباس، یک سیستم تله پاتیکی شخصیسازی شده هم وجود دارد. بلک مانتا درکنار تمام این تواناییها و قابلیتها، به مجموعه گستردهای از سلاحها و گجتهای مختلف مانند یک شمشیر دو قلو، یک نیزه سه شاخه دستی، یک نیزه کوچک دستی که روی مچ دست راستش وصل شده است، یک نیزه، اژدر ماهی کوچک قابل پرتاب و یک کلاه مخصوص غواصی که میتواند با استفاده از لنزهای چشمی بهکار رفته، انفجارهای چشمی بسیار قدرتمندی پرتاب کند. بلک مانتا اغلب اوقات از وسایل نقلیه منحصربهفرد استفاده میکند؛ چیزهایی مانند یک زیردریایی اصلاح شده که به شکل یک سفره ماهی خاص است و برای سفر در زیر آب از آن استفاده میکند.
بلک مانتا در پیوستگی New 52 کاری کرد که آکوامن هم همسر و هم فرزند خود را از دست داد
در یک برهه زمانی، بلک مانتا توسط یک شیطان به نام نرون تبدیل به یک موجود هیبریدی که از انسان و سفره ماهی تشکیل شده بود، تبدیل شد. مانتا در قبال فروش روح خود به نرون به چنین موجودی تبدیل شده بود. این تبدیل شدن به مانتا اجازه میداد که بتواند بدون استفاده از زره مخصوص خود، زیر آب بدون هیچ مشکلی نفس بکشد. البته همانطور که بالاتر هم به این موضوع اشاره شد، آکوامن به کمک بلک مانتا رفت و این تغییر و تحولات را به حالت قبل بازگرداند. برای یک مدت کوتاه، بلک مانتا یک شیء قدرتمند و جادویی بهدست آورد که The Black Pearl نام داشت. مروارید سیاه یک شیء بسیار قدرتمند آتلانتیسی محسوب میشد که به کاربر و حامل خود اجازه میداد تا به اراده و تمایل خودش، اقیانوسها را تحت کنترل بگیرد.
در انتها به انیمیشنها، فیلمها و بازیهایی اشاره میکنیم که شخصیت دیوید هاید/بلک مانتا در آن حضور داشت:
- انیمیشن سریالی The Superman/Aquaman Hour of Adventure محصول سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۶۸ با صداپیشگی تد نایت
- انیمیشن سریالی The All-New Super Friends Hour محصول سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۷۸ با صداپیشگی تد نایت
- انیمیشن سریالی Challenge of the Superfriends محصول سال ۱۹۷۸ با صداپیشگی تد کسیدی
- انیمیشن سریالی Justice League Unlimited محصول سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ با صداپیشگی مایکل بیچ
- انیمیشن سریالی Batman: The Brave and the Bold محصول سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ با صداپیشگی کوین مایکل ریچاردسون
- انیمیشن سریالی Young Justice محصول سال ۲۰۱۰ تاکنون با صداپیشگی کری پیتون
- انیمیشن Lego DC Comics: Batman Be-Leaguered محصول سال ۲۰۱۴ با صداپیشگی کوین مایکل ریچاردسون
- انیمیشن سریالی Harley Quinn محصول سال ۲۰۱۹ تاکنون با صداپیشگی فیل لامار
- فیلم Aquaman محصول سال ۲۰۱۸ با بازی یحیی عبدل متین دوم
- بازی Injustice 2 محصول سال ۲۰۱۷ با صداپیشگی کین جانگبلوث-موری
نظرات