نیمورِ ساب مارینر یا همان زیردریایی، فرمانروای سرزمین آتلانتیس که زیر دریا قرار دارد، محسوب میشود. او فرزند یکی از ناخداهای دریا و یکی از شاهزادههای آتلانتیسی است؛ او در دنیای بیرون دریا هم نقش قهرمان و هم نقش شرور را داشته است. نیمور یکی از قدیمیترین شخصیتهای خلق شده توسط شرکت مارول محسوب میشود و ریشههای او به دوران طلایی کتابهای کمیک بازمیگردد. نیمور ساب مارینر یا همان نیمور مککنزی یکی از شخصیتهای قهرمان/شرور محسوب میشود که در کتابهای کمیکی که شرکت مارول کامیکس منتشر میکند، حضور پیدا میکند. در اوایل سال ۱۹۳۹ بود که این شخصیت توسط نویسنده و هنرمندی به نام بیل اورت برای شرکت Funnies Inc خلق شد.
در ابتدا نیمور به این منظور خلق شد که در کمیک متحرک هفتگی شرکت فانیز حضور داشته باشد؛ چیزی که درنهایت هم اصلا منتشر نشد. اما نیمور کنار گذاشته نشد و بهصورت عمومی در قسمت اول سری کتاب کمیک Marvel Comics که در ماه اکتبر سال ۱۹۳۹ منتشر شده بود، حضور پیدا کرد. این اولین کتاب کمیکی بود که شرکت تایملی کامیکس منتشر کرد؛ شرکت انتشاراتی قبل از مارول که در دهه ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۰ فعالیت میکرد. در طی این برهه زمانیکه طرفداران و مورخان آن را با دوره طلایی کتابهای کمیک میشناسند، نیمور یکی از سه شخصیت محبوب تایملی در آن زمان محسوب میشد؛ درکنار او هم کاپیتان آمریکا و نسخه اصلی هیومن تورچ قرار داشتند.
نیمور ساب مارینر اولین ضدقهرمان شناخته شده کتابهای کمیک محسوب میشود که از نظر تاریخی بسیار مهم و یکی از کاراکترهای محبوب دنیای مارول کامیکس به حساب میآید. او بهصورت مستقیم با تیمهایی مانند انتقام جویان، چهار شگفتانگیز، اینویدرز، مدافعان، مردان ایکس و ایلومیناتی همکاری داشت. علاوهبر این، در موقعیتهای خیلی زیادی هم مقابل آنها قرار گرفت تا نقشههای این قهرمانان را خراب کند.
- والدین نیمور و تولد:
در سال ۱۹۲۰، کاپیتان لئونارد مککنزی در حال سفر به قطب جنوب بود و بهدنبال «کلاه قدرت» جادویی و عرفانی میگشت. کشتی او که اوراکل نام داشت، در میان تکههای یخ گیر کرد. بنابراین مککنزی مجبور شد که از مواد منفجره برای شکستن آنها استفاده کند. او از این موضوع خبر نداشت اما شهر باستانی آتلانتیس، درست زیر همان تکههای یخ قرار داشت. این شهر بهشدت آسیب دید و فرمانروای آتلانتیسی آن یعنی «امپراطور تا-کور» به دختر خود دستور داد تا جنگجویان را به سطح آب بفرستد تا درباره منبع این انفجارهای مرگبار تحقیق کنند. «شاهزاده فن» که اصلا دوست نداشت فرد دیگری را به خطر بیاندازد، خودش بهتنهایی به سطح رفت.
فن بعد از اینکه به کشتی رسید، بلافاصله توسط یکی از اعضای خدمه دستگیر شد. از آنجایی که فن اصلا زبان آنها را بلد نبود، نتوانست در ابتدا با آنها ارتباط برقرار کند. به همین دلیل هم برای چندین روز در آن کشتی باقی ماند. در طی همان مدت، شاهزاده فن و کاپیتان مککنزی عاشق هم شدند و توسط « Chaplain» در کشتی به عقد هم درآمدند. چند هفته بعد از این اتفاقات، تا-کور یک تیم جنگی را فرستاد تا بهدنبال دختر گمشدهاش بگردند. جنگجویان آتلانتیسی که تصور کرده بودند فن اسیر شده است، به این کشتی حمله کردند و تمام انسانهایی را که در آن قرار داشتند، از جمله لئونارد مککنزی، به قتل رساندند.
فن بلافاصله به آتلانتیس برگردانده شد. از آن ازدواج تراژدیک و غمانگیز اولین فرزند دو رگهی انسان و آتلانتیسی، متولد؛ شاهزاده نیمور ملقب به ساب مارینر. نیمور در سری کتاب کمیک Saga of the Sub-Mariner اینطور گفت: «من، نیمور، با لقب پسر انتقامجو متولد شدم. فرزندی از دو جهان... درحالیکه به هیچکدام از آنها بهصورت کامل تعلق ندارم».
- زندگی اولیه:
نیمور در حالی بزرگ شد که نفرت زیادی نسبت به دنیای سطح داشت. او بعد از اینکه بالاخره به دنیای سطح رفت، با جیم هاموند یا همان «هیومن تورچ» اول برخورد کرد. زمانیکه نازیها به آتلانتیس حمله کردند، او به کاپیتان آمریکا پیوست تا با آنها مبارزه کند. نیمور همچنین با «نامورا» متحد شد؛ کسی که درست همانند نیمور دو رگهی انسان و آتلانتیسی بود و قدرتهای مشترکی با او داشت. یک روز سرنوشتساز بعد از جنگ، یک سری زمینلرزه سرزمین آتلانتیس را تکان داد و تقریبا آن را از بین برد. دقیقا همان اتفاقی که برای فن افتاد، برای نیمور هم رخ داد. بعد از این زلزلهها، نیمور از پدربزرگ خود یعنی پادشاه تا-کور دستور گرفت تا درباره این رویداد، تحقیق کند.
نیمور اولین ضد قهرمان دنیای کمیکی و اولین ابرقهرمانی بود که میتوانست پرواز کند
نیمور منبع این حملهها را دنبال کرد و به یک غار در قطب جنوب رسید. او در این غار با مردی به نام «دستینی» برخورد کرد که برای نیمور توضیح داد که او، همانی است که به همراه کلاه قدرت خود، به آتلانتیس حمله میکند. دستینی از قدرتهای ذهنی خود استفاده کرد تا ساب مارینر را بیحرکت نگه دارد. دستینی به نیمور نشان داد که آتلانتیس چطور در حال فروپاشی بود؛ درحالیکه مادر و پدربزرگ او زیر آوار در حال له شدن بودند. دستینی با همان قدرتهای ذهنی، کاری کرد که نیمور همه چیز را فراموش کند. بعد هم او را به شهر نیویورک فرستاد تا از آنجا دور شود؛ جایی که نیمور در آن برای چندین سال بهعنوان یک دورهگرد، سرگردان بود.
اینطور تصور شد که در طی این مدت نامورا هم کشته شده است. بالاخره جانی استورم از گروه چهار شگفتانگیز، نیمور را در یکی از پناهگاه بیخانمان پیدا کرد و او را شناخت. جانی، نیمور را به بندر نیویورک برد و تصور میکرد که احتمالا آب میتواند فراموشی این آتلانتیسی را درمان کند. نیمور بلافاصله بخش زیادی از حافظه خود را بهدست آورد و به جایی رفت که پیش از غیب شدنش، آتلانتیس در آن قرار داشت. البته زمانیکه به آنجا رسید، متوجه شد که آتلانتیس نابود و به همان شکل رها شده است. او تصور کرد که انسانها آنجا را نابود کردهاند. به همین ترتیب هم به دنیای سطح رفت تا با آنها بجگند.
او یک هیولای نهنگ مانند و غول پیکر به نام «جایگنتو» را پیدا کرد و آن را به سمت شهر نیویورک فرستاد. نیمور همچنین تلاش کرد تا زن نامرئی را مال خودش بکند؛ با وجود ارتباطی که او با آقای شگفتانگیز داشت. مدت خیلی زیادی طول نکشید که نیمور و جایگنتو توسط اعضای گروه چهار شگفتانگیز شکست خوردند. نیمور بالاخره توانست آتلانتیس جدید را پیدا کند و تبدیل به فرمانروای امپراطوری زیر دریا شد. البته نیمور مدام به بهانههای مختلف به سمت دنیای سطح کشیده میشد و اغلب اوقات در شرایطی قرار میگرفت که هم با ابرقهرمانان و هم با شروران زمین مبارزه میکرد.
القاب و اسامی مستعار: نیمور مککنزی، ساب مارینر، پسر انتقامجو، نیمورِ اولین، Imperious Rex، شاهزاده خون، ساب مارینر واقعی، پادشاه آتلانتیس.
تیمها: All-Winners Squad، آتلانتیسیها، انتقام جویان، Bannervengers، Cabal، Council of Elders، مردان ایکس تاریک، دیپ سیکس، مدافعان، مدافعان عمق، پنج شگفتانگیز، چهار شگفتانگیز، اسبسواران آخرالزمان، ایلومیناتی، مهاجمان، لژیون اسکال، فینکس فایو، مردان ایکس.
متحدان: آرکس، ابیرا، ادم وارلاک، آلیس رایان، امیر، اندرومیدا، انجل، ارگوس، آریانا مککنزی، آرورا، بانارا، بیست، بتی دین، بلک بولت، بلک نایت، بلک پنتر، بلیزینگ اسکال، بلاند فانتوم، بلو مارول، بووم-بووم، برایان فالس ورث، باکی بارنز، کیلب الکساندر، کاپیتان آمریکا، کاپیتان مارول، کری الکساندر، سیندی جونز، سیرین، کروستا، دیفیندر، دیسترویر، دایان نوئل، دکتر دووم، دکتر دروید، دکتر استرنج، دورما، دکتر جنینگز، اما فراست، ارین مککنزی، اونور، فرت و غیره.
دشمنان: آرکس، ادم ایکس، الاریک، الفی، انجل، آپوکالیپس، ارس، اساسین، آتوما، بارون بلاد، بارون وان استراکر، بیست، بیاندر، بلک موری، بلک فانتوم، بلک هیث، بلاد ریث، بلو بولت، بوریس، برین درین، بولز آی، کاپیتان باراکودا، کاپیتان مارول، کنترولر، سایکلاپس، سایرس بلک، دیکن، دردویل، دث چارج، دستینی، دکتر دیل، دکتر دووم، دکتر اسپکتروم، دورمامو، دکتر دورکس، دکتر هایدرو، دکتر کیتی کیتاگووا، دکتر نمسیس، دکتر رندالف استین، الکترون و غیره.
همانطور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شد، نیمور در ماه آوریل سال ۱۹۳۹ توسط بیل اورت برای قسمت اول Motion Picture Funnies Weekly به نام Here is the Sub-Mariner! از لیوید ژاکه خلق شد. در حقیقت Motion Picture Funnies Weekly یک رسانه تبلیغاتی محسوب میشد که قرار بود بهصورت رایگان در سالنهای سینما پخش شود. ۶ ماه بعد از این اتفاق، اورت داستان ۸ صفحهای و سفید و مشکی را گسترش داد و آن را تبدیل به یک داستان رنگی ۱۲ صفحهای کرد. این داستان در قسمت ۱ سری کتاب کمیک Marvel Comics از مارتین گودمن در اکتبر سال ۱۹۳۹ منتشر شد. بیل اورت اینطور درباره فرایند خلاقیتی خود توضیح داد: «فکر کنم من همیشه آب را دوست داشتم.
به نظرم بیشترین چیزی که باعث آغاز این علاقه شد، سفر ریچارد برد به قطب جنوب بود. من مطالب خیلی زیادی را درباره آن مطالعه کردم. هرچه بیشتر درباره آن میخواندم، بیشازپیش نسبت به آن جذب میشدم. بنابراین، زمانیکه یک موقعیت خیلی خوب پیش آمد که میتوانستم شخصیتی را خلق کنم، بهصورت غریزی به آب فکر کردم. ماجراجوییهای جک لاندن در دریا هم تاثیر خیلی زیادی در این موجود داشت. من داستانهای خیلی زیادی درباره دریا مطالعه میکردم». لازم به ذکر است که تاریخ تولد این کاراکتر در کتابهای کمیک، ۲۲ فوریه سال ۱۹۲۲ عنوان شده است. شخصیت نیمور در ۴۵۳۴ کتاب کمیک حضور داشت که تنها در قسمت ۴ سری کتاب کمیک The Infinity Gauntlet به نام Cosmic Battle on the Edge of the Universe و قسمت ۱ مجموعه Squadron Supreme جان خود را از دست داده است.
- عصر طلایی:
نیمور که با لقب ساب مارینر هم شناخته میشود، در دوران طلایی کتابهای کمیک برای اولینبار ظاهر شد و ضدقهرمان ابتدایی این کتابها بود. جالب است بدانید که نیمور اولین ابرقهرمانی هم محسوب میشد که قدرت پرواز کردن داشت. در قسمت ۸ سری کتاب کمیک Marvel Mystery Comics بود که او با هیومن تورچ اصلی (اندرویدی که با نام جیم هاموند شناخته میشد) ملاقات و بلافاصله با او وارد مبارزه شد. همین مبارزه اتفاق مهمی در تاریخ کمیک محسوب میشود؛ زیرا این رویارویی، اولین ملاقات و تشکیل تیم ابرقهرمانان محسوب میشد. بعد هم مفهوم و کانسپت دنیای ساختگی و مشترک برای اولینبار به وجود آمد؛ دنیایی که ابرقهرمانان زیاد و مختلفی در آن سکونت داشتند.
- عصر نقرهای:
استن لی و جک کربی در ماه می ۱۹۶۲ و در قسمت ۴ سری کتاب کمیک Fantastic Four، نیمور را وارد دوران نقرهای کردند. آنها با انجام همین کار، پیوستگی دوران طلایی شرکت تایملی را به خود اختصاص دادند و در دست گرفتند. آنها همچنین این کانسپت را توضیح دادند که رفتارهای شرورانه ساب مارینر در عصر طلایی، فقط یک سری داستان ساده از کتابهای کمیک بودند. استن لی این شخصیت را رسمیتر کرد و دقیقا همان رفتار و گفتار شبه-شکسپیری را به نیمور داد که به ثور هم داده بود. او همچنین عبارت Imperius Rex را هم ابداع کرد که معنی فرماندهی سلطنتی را میداد. درنهایت هم شهر زیر دریایی نیمور را بهعنوان شهر افسانهای آتلانتیس به تصویر کشید.
داستانهای لی برای نیمور، یک روند فانتزی و برنامهریزی شده را در پیش گرفتند و جلو رفتند. نیمور بعد از اینکه نقش یک شخصیت مثبت را هم در مجموعه Fantastic Four و هم سری کتاب کمیک The Avengers ایفا کرد، کم کم به سمت یک فرد ضد قهرمان پیش رفت و سرانجام هم تبدیل به یک شرور کامل شد. بعد از این ماجراها، او در داستانهای مخصوص به خودش که در سری کتاب کمیک Tales To Astonish منتشر میشد، حضور پیدا کرد و هالک را هم درکنار خود داشت. محبوبیت این مجموعه آنقدر بالا رفت که سرانجام هر دوی این ضد قهرمانان توانستند مجموعههای اختصاصی خودشان را داشته باشند که بهصورت ماهانه منتشر میشد. اولین قسمت از مجموعه تحسین شده ساب مارینر، در ماه می سال ۱۹۶۸ منتشر شد.
- عصر برنز:
در این دوران، همسر اول نیمور یعنی «لیدی دورما» به قتل رسید و خود او هم از میدان فعالیت کنار کشید.
- عصر مدرن:
در این دوران نیمور به تیم انتقام جویان پیوست. او برای مدت کوتاهی در تیم چهار شگفتانگیز فعالیت کرد و بعد هم به عضویت در تیم مردان ایکس درآمد.
- تشکیل تیم شرورانه:
نیمور با یکی دیگر از دشمنان گروه چهار شگفتانگیز یعنی دکتر دووم متحد شد و تشکیل تیم داد. آنها با کمک یکدیگر نقشهای طراحی کردند تا ساختمان بکستر را به سمت خورشید بفرستند و اعضای تیم را نابود کنند. اما در طی همین ماجراها، دووم به نیمور خیانت کرد. زمانیکه او به این موضوع پی برد، به دشمنان خود کمک کرد تا از سرنوشتی که برایشان در نظر گرفته شده بود، فرار کنند. نقشه بعدی نیمور برای اینکه این قهرمانان را از بین ببرد، این بود که از مشکلات مالی آنها علیه خودشان استفاده کند. نیمور بعد از اینکه ثروت زیادی را از اعماق دریا جمعآوری کرد، به آنها پیشنهاد داد که با هم یک فیلم درباره چهار شگفتانگیز بسازند؛ قرار بود خودش کارگردان باشد و به آنها هم یک میلیون دلار بدهد.
البته قرار نبود این پروژه با خوشحالی به پایان برسد. زیرا نیمور صحنههای مختلفی را طراحی کرده بود که سرانجام منجر به مرگ اعضای این گروه ابرقهرمانی میشد. سرانجام این چهار قهرمان توانستند چالشهای خود را پشت سر بگذارد و نیمور را شکست دهند؛ او هم که شکست خورده بود، به آنها گفت که درهرصورت این فیلم را میسازد. بعد از این اتفاقات، نیمور نهتنها برای چهار شگفتانگیز نقش یک شرور را ایفا میکرد، بلکه دشمن اعضای تیم انتقام جویان قدرتمند هم محسوب میشد. زمانیکه یکی از اعضای این گروه یعنی هالک تیم را ترک کرد و مقابل دوستان خود در انتقام جویان ایستاد، نیمور هم تصمیم گرفت که در میدان نبرد به او بپیوندد.
بعدها، نیمور بهصورت کاملا اتفاقی متحد سابق خود یعنی کاپیتان آمریکا را آزاد کرد. او بعد از اینکه کاپیتان را بهصورت منجمد در یک تکه یخ پیدا کرد، او را به سمت اقیانوس انداخت. همین اتفاق باعث شد تا این یخ آب شود و راجرز بعد از نجات پیدا کردن به تیم انتقام جویان بپیوندد. نیمور تصمیم گرفت که بهدنبال مردم خود بگردد و آنها را پیدا کند. او در نظر داشت که همه را با هم متحد کند و بعد هم جایگاه حقیقی و شایسته خود را بهعنوان رهبر آنها و رهبر این سیاره، در دست بگیرد. البته این نقشه باید کمی منتظر میماند زیرا در همان زمان «پاپت مستر» کنترل نیمور را در دست گرفت. پاپت مستر قصد داشت تا به واسطه نیمور، انتقام خود را از چهار شگفتانگیز بگیرد.
نیمور در گروههای مختلفی مانند اونجرز، ایکس من، ایلومیناتی و غیره عضو بود؛ هم درکنار قهرمانان مبارزه میکرد و هم در مقابل آنها
نیمور بعد از فریب دادن زن نامرئی (کسی که در آن زمان مخفیانه بهدنبال نیمور میگشت)، دیگر اعضای گروه را به چالش کشید که به پناهگاه زیر دریایی او بیایند و با او مبارزه کنند. او با استفاده از یک سری موجودات دریایی عجیب و غریب، تقریبا توانست در این نبرد پیروز شود. نیمور از یک اختاپوس غول پیکر استفاده کرد تا به زن نامرئی حمله کند اما این اختاپوس به بیرون از پناهگاه پرتاب شد. همین اتفاق منجر به این شد که اختاپوس به پاپت مستر که در زیر دریایی خود قرار داشت، حمله کند. پاپت مستر که حسابی مشغول این تهدید غول پیکر شده بود، کنترل نیمور را از دست داد. نیمور هیچگونه خاطرهای از این اتفاق نداشت و جستجوی خود برای افرادش را باری دیگر آغاز کرد.
بعد از اینکه او بالاخره مردم خود را پیدا کرد و تاج و تختش را دوباره بهدست آورد، مدت زیادی طول نکشید که توسط یک جنگ سالار خائن به نام «کرنگ» سرنگون شد. با این وضعیت، نیمور برای اینکه بتواند تاج و تخت خود را دوباره بهدست بیاورد، به یک مأموریت بسیار خطرناک رفت تا نیزه سه شاخه و افسانهای نپتون را بهدست بیاورد. او قصد داشت تا با این کار ثابت کند که واقعا برای جایگاه فرمانروای واقعی آتلانتیس، شایسته است و خودش باید این جایگاه را داشته باشد. زمانیکه نیمور در حال تمام کردن مأموریت خود بود و قصد داشت که به آتلانتیس بازگردد، مدام اینطور تصور میکرد که بانو دورمای دوستداشتنیاش به او خیانت کرده است.
اما حقیقت چیز دیگری بود؛ در حقیقت دورما توسط کرنگ فریب خورده بود که با او فرار کند تا بلکه به این طریق بتواند از شاهزاده خود محافظت و امنیت او را تأمین کند. ساب مارینر بعد از اینکه کرنگ را تا شهر نیویورک تعقیب کرد، بالاخره توانست دورما را نجات دهد. البته در طی این مسیر، او دوباره قربانی شد و تحت کنترل ذهنی پاپت مستر قرار گرفت. این بار قرار بود که نیمور بهجای پاپت مستر با آیرون من مبارزه کند. نیمور بعد از نجات دادن دورما با چالشهای خیلی بیشتری روبهرو شد که جایگاه او را بهعنوان فرمانروا تهدید میکرد؛ دشمنانی مانند فامیل خودش یعنی «Byrrah» و یک فرد بربری به نام «آتوما». البته آنها موفق شدند که آتلانتیس را به بردگی خودشان بگیرند؛ آن هم در طی مدت زمانیکه نیمور به قطب جنوب رفته بود تا با دستینی مبارزه کند.
- مردی که با اسم دستینی شناخته میشد:
نیمور در طی مدت زمانیکه در تلاش بود تا قسمتهای گمشده حافظه خود را پیدا و آنها را کنار هم قرار دهد، با یکی از بزرگترین دشمنان خود برخورد کرد. دستینی که حامل کلاه قدرت بود و قاتل مادر و پدربزرگ نیمور محسوب میشد، او را به سمت خود کشاند تا بتواند از قدرتهای ذهنی خود استفاده کند. نیمور زمانیکه با دشمن خود روبهرو شده بود، اطلاعاتی را درباره گذشته خود بهدست آورد و توانست بهصورت کامل حافظه خود را بازگرداند. البته دستینی موفق به شکست دادن نیمور شد و او را به همان شکل در غاری که در قطب جنوب قرار داشت، رها کرد تا بمیرد. دستینی از آنجا رفت تا دیگر بخشهای نقشه خود را برای تسخیر دنیا را اجرا کند.
قدم بعدی دستینی در این نقشه این بود که برای ریاست جمهوری ایالات متحده نامزد شود و در کمپین انتخاباتی خود، مردم را هیپنوتیزم کند. اما نیمور بالاخره توانست خودش را به دستینی برساند. در این دوران دیگر دستینی آنقدر مغرور شده بود که تصور میکرد بدون کلاه قدرت خیلی قدرتمند است. به همین ترتیب هم این کلاه را به سمت دیگری پرت کرد و از پشت بام پایین پرید. این شرور دیوانه که نتوانست بدون کلاه روی هوا شناور شود، به زمین افتاد و باعث مرگ خودش شد.
- طلسم سرپنت:
بعد از مرگ دستینی، نیمور کلاه قدرت را در اختیار گرفت تا آن را برای امنیت بیشتر به آتلانتیس بازگرداند و آن را در تالار علوم قرار دهد که تحقیقات بیشتری روی آن انجام شود. یک شب این کلاه نور خیلی زیاد و ترسناکی را از خودش ساطع کرد و بعد هم پوشش خارجی آن متلاشی شد و نشان داد که در حقیقت تاج سرپنت (Serpent Crown) است. زمانیکه نیمور از آتلانتیس رفت تا در بهبود دادن «تایگر شارک» کمک کند، دورما «Ikthon» را متقاعد کرد که کلاه قدرت را به او نشان دهد. زمانیکه آنها به شکل تغییر یافته این کلاه نگاه کردند، هیپنوتیزم شدند. نیمور زمانیکه به سرزمین خود بازگشت، توسط یکی از نگهبانان مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
این نگهبان به نیمور گفت که فرمانروای جدید آتلانتیس «ناگا» است؛ همان مار یا سرپنت زندگی و مرگ. به دستور کشیشِ ناگا، ساب مارینر دستگیر شد و به قسمت قربانگاه برده شد؛ این کشیش هم کسی نبود جز دورما. نیمور که به این نتیجه رسید که تمام افراد او تحت کنترل و تاثیر طلسم سرپنت هستند، خودش را از آن غل و زنجیر آزاد کرد و تاج را از چنگ دورما بیرون آورد. بعد از انجام این کار، او از آتلانتیس رفت تا متوجه شود که تاج سرپنت دقیقا چه قدرتهایی را در خودش دارد. ساب مارینر در همین حین که در تلاش برای کشف رازهای تاج سرپنت بود، با «کارتون پرسشگر» برخورد کرد؛ کسی که در یک مأموریت بود تا این تاج را برای ارباب خودش ناگا بهدست بیاورد.
نیمور توانست کارتون را شکست دهد. کارتون توضیح داد که این تاج چندین قرن پیش توسط یک گروه شورشی از لموریاییها از ناگا دزدیده شده است. ظاهرا امروزه این افراد با نام باستانیها شناخته میشدند. همین باستانیها بودند که تاج سرپنت را داخل کلاه قدرت پنهان کرده بودند تا از افتادن آن بهدست افراد اشتباه، جلوگیری کنند. در همان زمان، «کاپیتان باراکودا» به آنجا ناگهان حمله کرد. همین اتفاق باعث شد تا کارتون بتواند به همراه تاج فرار کند و به سمت لموریا برود. نیمور بلافاصله بهدنبال کارتون رفت و بعد هم با ناگا که حسابی روانی بود، برخورد کرد. ناگا برای بهدست آوردن تاج سرپنت، چندین تن از مردم خود را به قتل رساند تا قدرت خود را به نیمور نشان دهد.
نیمور که این چیزها را دید، چارهای جز این نداشت که در تورمنتِ مرگبار دووم شرکت کند. او در این مسابقه مجبور بود که تا سر حد مرگ با چندین دشمن مختلف مبارزه کند و سرانجام همه آنها را شکست دهد. ساب مارینر بعد از پیروزی بزرگ خود، به سراغ ناگا رفت اما این جنگ سالار از روی جنون و دیوانگی، خواهر کارتون به نام «لینا» را به قتل رساند. کارتون هم برای اینکه انتقام خواهر خود را بگیرد، از پشت ناگا را به قتل رساند. سرانجام هم مردم لموریا، فردی را بهعنوان رهبر جدید خود انتخاب کردند که آنها را از دست استبداد ناگا رها کرده بود.
- مدافع:
نیمور توانایی کنترل مایعات را دارد و میتواند شهرها را در آب غرق کند؛ او این توانایی را روی سرزمین واکانا آزمایش کرد و این سرزمین را از بین برد
نیمور با اینکه برای مدت خیلی زیادی از دنیای سطح متنفر بود، اما بالاخره متقاعد شد که به دکتر استرنج کمک کند و به مبارزه با نیروهایی برود که با نام «Undying Ones» شناخته میشدند. خیلی زود این تیم دو نفره، تبدیل به تیم سه نفره شد؛ زیرا هالک هم به جمع آنها پیوست. این سه نفر خیلی زود با نام مدافعان شناخته میشدند. با اینکه اعضای این تیم هیچ اتحاد عمیقی و واقعیای نداشتند و حتی اغلب اوقات هم از یکدیگر خوششان نمیآمد، اما تهدیدهای مختلف باعث میشد که آنها باز هم کنار هم قرار بگیرند. مدت زیادی نگذشته بود که آنها تصمیم گرفتند اعضای جدیدی مانند سیلور سرفر را هم به جمع خود بیاورند.
خیلی زود قهرمانان دیگر مانند «نایت هاوک»، «هل کت» و «والکری» هم به جمع آنها پیوستند و دیگران هم کمک میکردند اما اغلب اوقات نام «مدافعان یک روزه» را داشتند. نیمور در شرایط مختلف با این تیم همکاری میکرد و زمانیکه شیطانها از جهنمهای مختلف آمده بودند و تلاش میکردند تا آنها را با هم ادغام کنند، همراه قهرمانان مبارزه کرد؛ حتی زمانیکه اعضای انتقام جویان و این تیم توسط لوکی و دورمامو فریب خورده بودند. بااینحال، بعد از گذشت مدتی که او هنوز جزو چهار عضو اصلی محسوب میشد، این تیم بالاخره از هم پاشید؛ درست همانطور که همیشه قصدش وجود داشت. بعد از این اتفاقات، او دوباره تبدیل به فرمانروای آتلانتیس شد.
آتلانتیسیها هم مدام با افرادی مبارزه میکردند که در تلاش بودند به این سرزمین و جایگاه حاکم آن آسیب وارد کنند؛ افرادی مانند آتوما که برای چندین سال قصد داشت تاج و تخت آتلانتیس را بهدست بیاورد و حتی لیدی دورما را هم برای مدت کوتاهی علیه نیمور قرار داد. در طی همین برهه زمانی بود که تایگر شارک ظاهر شد؛ یک شناگر که دیانای او با چیزی که نیمور داشت و یک کوسه ببری ترکیب شده بود. او سالها برای نیمور دردسر ایجاد میکرد. نیمور بالاخره با عشق بزرگ زندگیاش یعنی دورما ازدواج کرد؛ البته اینطور تصور میکرد. مدت زیادی طول نکشید که مشخص شد او در حقیقت با لیرا ازدواج کرده است.
لیرا شباهت خیلی زیادی به نیمور داشت؛ او هم یک دو رگهی انسان و ماهی محسوب میشد و فرمانروای سرمزنی لموریا و مردم آن بود. نیمور بعد از اینکه به این حقیقت پی برد، بهدنبال دورما گشت و متوجه شد که لیرا، او را به دنیای سطح برده است. او امیدوار بود که دورما را از دست لیرا آزاد کند. اما لیرا با شکستن مخزن دورما، او را در معرض دید دنیای سطح قرار داد و با این کار، باعث کشته شدن دورما شد.
- انتقامجو:
نیمور بعد از مرگ همسر خود، برای مدتی فکر میکرد که علاقه خاصی را به همتیمی خود یعنی والکری دارد. اما از طرف دیگر هم احساساتی که او برای دورما داشت، احتمال وجود چنین علاقهای را کامل از بین میبرد. با وجود این موضوع، نیمور به محض اینکه فردی به نام «مارینا» را دید، عشق را درون خودش احساس کرد. مارینا یکی از اعضای بیگانه از گونههای پلودکس بود. او بعد از آمدن به سیاره زمین و بزرگ شدن در همینجا، تبدیل به یکی از اعضای تیم ابرقهرمانی کانادایی آلفا فلایت شده بود. مارینا زمانیکه شکل واقعی، بیگانه و وحشی خود را دیده بود، تا حد زیادی با این موضوع مشکل داشت. اما بالاخره توانست دوباره یک شکل طبیعی بهدست بیاورد.
او برای اینکه بتواند با نیمور باشد، همتیمیهایش در آلفا فلایت را ترک کرد. او حتی یک پادشاهی جدید را هم به نام دلوویا در زیر دریا ایجاد کرد. ساب مارینر حتی بعد از بهدست آوردن مارینا، به متحد قدیمی خود یعنی کاپیتان آمریکا پیوست تا بلکه بتواند به همراه همسر خود به تیم انتقام جویان بپیوندد. خیلی زود اهمیت این اتحاد مشخص شد زیرا آنها توانستند با کمک یکدیگر، مارینا را از چنگ آتوما نجات دهند. البته خوشحالی آنها خیلی طولانی نشد. زیرا مارینا متوجه شد که باردار است و در همان زمان هم شکل وحشیانه او آزاد شد. نیمور دیگر هیچ چارهای نداشت، جز اینکه عشق خود را با شمشیر ایبونی بکشد؛ بهشکلی که او کمترین درد را تحمل کند.
- حمله آتلانتیس و مرگ:
نیروهای دریایی که با مردم مبارزه میکردند، خیلی زود به یکدیگر پیوستند تا به مبارزه با دنیای سطح بروند. این نیروهای دریایی که توسط آتوما، لیرا و «Ghaur» هدایت میشدند، حملاتی را علیه انسانها انجام دادند. آنها در تلاش بودند تا با استفاده از تاج سرپنت، خدای شروری به نام «ست» را احیا کنند و به زندگی بازگردانند. تقریبا تمام ابرقهرمانان در این ماجرا درگیر شدند و در تلاش بودند تا از دنیای سطح دربرابر آتلانتیسیها، ست و پیروان او، محافظت کنند. در ابتدا اینطور به نظر میرسید که ساب مارینر هم در این نبرد دخالت دارد. اما خیلی زود مشخص شد که نیمور هیچ دستی در این حملات ندارد؛ زیرا او به انتقام جویان و تیم چهار شگفتانگیز پیوست تا دربرابر نیروهای ست مبارزه کند. اما اتفاقی افتاد که نیمور اجازه داد تا همه دنیا به این باور برسند که او در طی این نبرد، واقعا کشته شده است.
- Oracle Inc:
نیمور خیلی زود توانست این حقیقت را کشف کند که چرا برخی مواقع خشونتآمیز و کنترلنشده رفتار میکند. «کریر» و «کیلب الکساندر» برای او توضیح دادند که آناتومی بدنش به شکلی است که او باید دقیقا به یک اندازه هم در دریا و هم در دنیای سطح، زمان بگذراند. به همین ترتیب هم نیمور برای اینکه بتواند مسائل مربوطبه خشم خود را کنترل کند، یک دستگاه نظارتی را بهدست آورد. او خیلی زود تصمیم گرفت که شرکت اوراکل را تأسیس کند؛ شرکتی که به تأمین امنیت زندگی دریایی اختصاص داده شده بود. در طی نبردی که نیمور با موجود کثیفی به نام «اسلوجی» داشت، بالهای خود را از دست داد.
بعدها اینطور به نظر میرسید که مادر نیمور یعنی فن، بازگشته است. اما خیلی زود مشخص شد که این اتفاق در حقیقت یک حیله و فریب بود؛ فریبی که یک زوج شرور به نام «آرتیس گرن» و همسر او یعنی «سوما-کت» عملی کرده بودند. در طی این برخورد، نیمور توسط سوما-کت به قتل رسید. اما خدای بزرگ دریا یعنی نپتون دوباره نیروی زندگی و همچنین بالها را به نیمور بازگرداند. در انتها، نیمور توانست با کمک متحدان خود، این زوج شرور را شکست دهد و باری دیگر شرکت و همچنین سرزمین خود را بازگرداند.
- دوباره عشق:
زمانیکه همه به تبعید شدن هالک رأی داده بودند، نیمور تنها کسی بود که نسبت به آن مخالف بود
در این برهه زمانی، ساب مارینر تلاش دیگری کرد تا عشق سو استورم ریچاردز را بهدست بیاورد؛ آن هم بعد از اینکه رید ریچاردز ناپدید شده بود. نیمور توانست جایگاه رید را در تیم چهار شگفتانگیز بهدست بیاورد. تلاشهای او برای کسب عشق زن نامرئی، با شکست روبهرو شد؛ آن هم به خاطر اینکه لیرا، هویت او را جعل کرد و نیمور را فریب داد تا وارد یک رابطه دیگر بشود. حتی در طی این مدت هم فرزندی را به دنیا آورد که نیمور برای مدتها تصور میکرد که این بچه، فرزند خودش است. در همین برهه زمانی، یک جادوگر شیطانی به نام «مورگان له فی» ظاهر شد و خطر بزرگی را برای شهر آتلانتیس به وجود آورد. او این شهر را به دنیای سطح برد و با همین کار بخش زیادی از مردم آن را به قتل رساند. همین اتفاقات منجر به این شد که نیمور گروه چهار شگفتانگیز را ترک کند.
- آنسلات:
نیمور هم یکی از قهرمانانی بود که دربرابر جهش یافته شروری به نام آنسلات ایستادگی و مبارزه کرد. از آنجایی که یک نبرد بسیار وحشیانه رخ داده بود، همه تصور میکردند که نیمور به همراه دیگر قهرمانان مانند اعضای تیم انتقام جویان و چهار شگفتانگیز، جان خود را از دست دادهاند. اما خیلی زود مشخص شد که همگی آنها توسط فرانکلین ریچاردز نجات پیدا کردند و همه در یک بعد جیبی زندگیمیکنند؛ البته سکونت در این بعد خیلی به طول نیانجامید. بالاخره قهرمانان توانستند به بعد اصلی خود بازگردند و زندگی خود را از سر بگیرند. بعد از همین اتفاق بود که نیمور دوباره به تیم مدافعان بازگشت.
- بازگشت به مدافعان:
با اینکه نیمور دوباره به تیم ابرقهرمانی مدافعان بازگشت و هنوز هم یکی از اعضای اصلی محسوب میشد، اما دیگر همه چیز مانند قبل نبود. رقیب بسیار قدیمی دکتر استرنج به نام «یاندروث» این گروه را طلسم کرده بود. این طلسم باعث شده بود تا آنها برای مبارزه و ایستادگی دربرابر تهدیدهای بزرگ دیگر تمایلی نداشته باشند. خیلی زود این طلسم باعث شد تا تغییراتی در آنها به وجود بیاید و آنها حالا تصمیم داشتند که در قالب The Order، کنترل دنیا را در دست بگیرند. این محفل خیلی زود، قهرمانان خیلی زیاد مانند اعضای تیم انتقام جویان و همچنین اعضای سابق مدافعان را در مقابل خود دیدند. حتی یعنی از خویشاوندان نیمور یعنی «ناموریتا» هم ارتشی را تشکیل داد تا با نیمور که تسخیر شده بود، مبارزه کند؛ این وضعیت تا زمانی ادامه داشت که مدافعان توانستند محفل را از دست این طلسم آزاد کنند.
- ایلومیناتی:
زمانیکه نیروی فینکس به زمین آمد و ۵ میزبان برای خود انتخاب کرد، نیمور یکی از کسانی بود که این نیروی کیهانی را تحت کنترل گرفت
نیمور یکی از اعضای گروه ایلومیناتی بود؛ یک گروه از رهبران و افراد با نفوذ که توسط تونی استارک دور هم جمع شده بودند. نیمور، چارلز اگزاویه، بلک بولت، دکتر استرنج و رید ریچاردز این گروه را تشکیل میدادند. در همان ابتدا از بلک پنتر هم دعوت شد که به این گروه بپیوندد ولی او این پیشنهاد را رد کرد. با اینکه نیمور با نگرانیهای تی چالا درباره ایلومیناتی موافق بود، اما تصمیم گرفت که بهتر است منافع آتلانتیس را در نظر بگیرد؛ به همین ترتیب هم پیشنهاد تونی استارک را پذیرفت و به این گروه پیوست. او در عین حال اصرار داشت که این گروه کاملا مخفیانه باشد؛ درحالیکه آنها با هم ملاقات میکنند و اطلاعات خیلی مهمی را با هم به اشتراک میگذارند تا از فاجعههای بسیار بزرگ جلوگیری کنند.
نزدیکترین متحد نیمور در این گروه، بلک بولت بود؛ احتمالا به خاطر اینکه هر دوی آنها فرمانروای سرزمین خود بودند. اغلب اوقات نیمور بهعنوان صدای همیشه مخالف ایلومیناتی محسوب میشد و معمولا به صراحت به حقایقی اشاره میکرد که دیگر اعضا در تلاش بودند تا از آنها اجتناب کنند. زمانیکه تونی استارک پیشنهاد حمایت از قانون ثبت نام ابرانسانها را مطرح کرد، او مخالف آن قرار گرفت. این اتفاق برای نقشه پرتاب هالک به فضا هم رخ داد و باز هم نیمور مخالف انجام این کار بود. زمانیکه SkrullBolt به گروه ایلومیناتی آمد و نیمور هویت واقعی او را شناخت، کاری کرد تا او آرزوی مرگ کند. بعد از اینکه گروه ایلومیناتی به اصرار رید ریچاردز توانست سنگهای بینهایت را بازگرداند، نیمور سنگ نارنجی زمان را گرفت تا آن را مخفی و از آن محافظت کند.
- جنگ داخلی:
زمانیکه رویداد جنگ داخلی رخ داد، تنها چیزی که برای نیمور اهمیت داشت، کشته شدن شاهزاده آتلانتیسی به نام ناموریتا بود که بهدست «نیترو» به قتل رسید. ناموریتا به استمفورد رفته بود و سعی داشت که نیرو را متوقف کند اما در انفجار استمفورد جان خود را از دست داد. نیمور ابتدا در نبرد با ولورین دستور دستگیری نیترو را صادر کرد زیرا احساس گناه میکرد و قول داد که نیترو را متوقف کند. اما خیلی زود این دو با یکدیگر روبهرو شدند و نیمور توانست با کمک ولورین، نیترو را بهعنوان «مهمان افتخاری» به زندان آتلانتیس بفرستد. در طی نبرد آخری که در رویداد جنگ داخلی رخ داد، نیمور به کاپیتان آمریکا کمک کرد. او چند تن از جنگجویان آتلانتیسی را هدایت کرد تا حملهای را انجام دهند؛ زیرا او هم درست مانند کاپیتان آمریکا مخالف طرح ثبت نام قانونی ابرانسانها بود.
- World War Hulk:
پیش از حوادث رویداد World War Hulk، نیمور تنها کسی بود که مقابل ایده تبعید هالک ایستاد. او این دلیل را مطرح کرد که هالک در آیندهای نزدیک دوباره بازمیگردد؛ با این تفاوت که دیگر چند برابر عصبانیتر از قبل خواهد بود. به نظر میرسید که نیمور انتخاب درستی کرده بود زیرا مدت خیلی زیادی طول نکشید که پیشبینی او به واقعیت پیوست. هالک خیلی زود به سیاره زمن برگشت و از اعضای گروه ایلومیناتی انتقام گرفت. از آنجایی هم که نیمور مخالف ایده تبعید هالک بود، او بعد از بازگشت با فرمانروای آتلانتیس کاری نداشت. از طرف دیگر هم یکی از خویشاوندان نیمور یعنی نامورا که مشخص شد زنده و سالم است، به هالک پیوست و با او متحد شد.
از آنجایی که نیمور طول عمر طولانیای دارد و در جنگها و مبارزههای زیادی حضور داشته است، میتوان گفت که یکی از مبارزهای خیلی خوب جنگهای تن به تن، یک دیپلمات باتجربه و همچنین یک پادشاه خوب محسوب میشود. همین مهارتها باعث شده تا او احترام همکارانش و همچنین ترس دشمنانش را بهدست بیاورد؛ مهم نیست که در جبههای قرار داشته باشد. او همچنین یک کاربر توانا در زمینه استفاده از سلاح است و خیلی خوب میتواند از نیزه سه شاخه خود، شمشیرها و نیزهها استفاده کند. روش ترجیحی نیمور برای مبارزه کردن، درگیر شدن با دشمنان در یک نبرد تن به تن است.
- فیزیولوژی جهش یافته و آتلانتیسی:
از آنجایی که نیمور یک فیزیولوژی آتلانتیسی و جهش یافته دارد، تمام قدرتهای آتلانتیسیها را در خودش دارد و میتواند از آنها استفاده کند؛ چیزهایی مانند نفس کشیدن زیر آب، وضعیت فیزیکی پیشرفته و طول عمر طولانی. با اینکه در حال حاضر نیمور بیشتر از ۹۰ سال سن دارد، اما هنوز هم در اوج است. البته لازم به ذکر است که تواناییهای نیمور خیلی بیشتر و بزرگتر از یک آتلانتیسی معمولی است. باید این را هم اضافه کرد که تمام تواناییهای نیمور تحت تاثیر خشکی بدن او قرار میگیرد. یعنی هرچه او کمتر در معرض آب باشد، چیزهای مختلفی مانند گرمای خیلی شدید میتواند سریعتر او را ضعیف کند.
- قدرت ابرانسانی:
نیمور خیلی راحت یکی از قدرتمندترین موجودات روی کره زمین محسوب میشود. علاوهبر این، یکی از قویترین جهش یافتهها هم هست. او بارها و بارها نشان داده که میتواند بدون هیچگونه مشکلی صدها هزار تن مانند ناوهای هواپیمابر دریایی را بلند و پرتاب کند، با ضربه خود تمام جزیرهها را تکان دهد و هنگام مبارزه با افراد قدرتمند دیگر، لرزههایی را به وجود بیاورد. همین اواخر اینطور به نظر میرسید که قدرت او خیلی بیشتر شده است و دیگر مشخص نیست حداکثر آن تا کجا است. همین قدرت او را قادر میسازد تا بهصورت همزمان و تکنفره حملههایی از طرف ثور و آیرون من را متوقف کند؛ در آنِ واحد، بدون هیچگونه فشار خاصی و زیر آب.
- سرعت و رفلکسهای ابرانسانی:
نیمور میتواند با سرعت بالا و ابرانسانیای حرکت کند. او قادر است که دربرابر گلولهها جای خالی بدهد، سریعتر از چیزی که یک چشم میتواند دنبال کند جابهجا شود و حتی در گذشته دربرابر حملات صوتی هم جای خالی داده است. لازم به ذکر است که او زیر دریا خیلی سریعتر است و نشان داده که میتواند با شنا کردن بهصورت دایرهوار، گردابهای بسیار بزرگی را به وجود بیاورد.
- استقامت ابرانسانی:
او در جنگ جهانی دوم مبارزه کرد و از همان زمان هم با کاپیتان آمریکا دوست و متحد شد
بدن نیمور فوقالعاده مستحکم است و میتواند در مقابل فشارهای عمق دریا هم مقاومت کند. او کاملا ضدگلوله محسوب میشود و تا حدی هم ضد حریق است. او مورد اصابت ضربههای ثور، هالک، هرکول، تینگ، سنتری و خیلی شخصیتهای قدرتمند دیگر هم قرار گرفته است. او نشان داده که میتواند لیزرهای برش تیتانیوم را بدون هیچگونه آسیبی تحمل کند. البته چیزهایی مانند آدامانتیوم، ویبرانیوم یا شمشیر ایبونی نشان دادند که میتوانند به او آسیب وارد کنند. به نظر میرسد که استقامت بدن او اخیرا تا حد نامشخصی افزایش پیدا کرده است. زیرا او چند وقت اخیر مورد حمله کارول دنورس قرار گرفت و یک شی-هالک بسیار خشمگین هم ضربههای محکمی را به او وارد کرد. البته هیچکدام از آنها نتوانستند آسیبی به نیمور وارد کنند.
- تقلید حیوانات زیر دریایی:
نیمور این توانایی را دارد که قدرتهای هرکدام از حیوانات آبزی زیر دریا را به سمت خودش هدایت کند. بهعنوان مثال، او قدرت یک مارماهی الکتریی را هدایت کرد و رعد و برقهای الکتریکی را از دستان خود به سمت هدفش پرتاب کرد. او همچنین از قدرت رادار مانند ماهی کور استفاده کرد تا سو استورم را ببیند؛ آن هم درحالیکه او نامرئی شده بود. او توانایی تله پاتی دریایی را هم دارد. هرچند که خیلی کم از آن استفاده میکند و نشان داده که با استفاده از این توانایی میتواند تا یک حد خاصی زندگی دریایی را کنترل کند.
- خون جادویی:
جادوی تمام آتلانتیسیها از نیمور، پادشاه آنها، سرچشمه میگیرد. خون سلطنتی او یک ماده جادویی هم محسوب میشود که در طلسمهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد.
- کنترل مایع:
نیمور در حال حاضر دارای هایدروکنیسس است؛ بعد از اینکه آتلانتیس «هایدرو-من» را دستگیر و بخشی از قدرتهای او را بیرون کشید، نیمور چنین توانایی را بهدست آورد. حالا نیمور میتواند با این قدرت جدید خود، هر زمان که دوست دارد شهرها را در آب غرق کند.
- قدرت جهش یافته:
قدرت جهش یافته نیمور همان بالهایی هستند که روی مچ پای او قرار دارند. به نظر میرسد که این بالها به او اجازه پرواز کردن میدهد و قدرت بیشتری را در اختیار او قرار میدهد. همانطور که ابتدای متن گفته شد، نیمور اولین شخصیت کمیک بوکی محسوب میشود که قدرت پرواز کردن دارد. او در همان قسمت اول سری کتاب کمیک Marvel Comics هم پرواز کرد. این در حالی بود که دیگر شخصیتهای معاصر مانند کاپیتان مارول، سوپرمن و واندر وومن فقط میتوانستند با قدرت زیادی بپرند اما توانایی پرواز کردن نداشتند؛ بعد از چندین ماه چنین توانایی به شخصیتهای دیگر هم اضافه شد. پوست او مقاومت زیادی دربرابر هرگونه آسیب فیزیکی دارد. او خیلی راحت میتواند دربرابر گلوله آتشین مقاومت کند.
- قدرت سابق، نیروی فینکس:
زمانیکه نیمور توسط نیروی فینکس تسخیر شده بود، قدرتهای جدیدی را بهدست آورد. او قدرتهای گسترده تله پاتیکی و تلکینتیک بهدست آورد. او دیگر حالا توانایی دستکاری انرژی کیهانی فینکس را هم در اختیار داشت که همین، تواناییهای دیگر را در اختیارش قرار داد؛ مانند آتش زدن مردم یا پرتاب کردن انرژی. او در این دوران هایدروکنیسس را هم داشت و یک موج آبی بسیار بزرگ را به سمت واکاندا هدایت کرد. علاوهبر تمام این قدرتهای جدید، همان تواناییها و وضعیتی هم که این شخصیت از قبل داشت، تا حد زیادی پیشرفته شد. قدرت او تا حدی زیاد شده بود که او توانست دست هالک را با سهولت کامل با انگشت جدا کند.
استحکام او هم تا حدی افزایش پیدا کرد که حتی اعضای انتقام جویان با کمک هم نمیتوانستند سرعت او را هم پایین بیاورند؛ درحالیکه با تمام تلاش در حال حمله و مبارزه با نیمور بودند. با وجود این پیشرفتها، نیمور هنوز هم نقطه ضعفهای خودش را داشت. نقطه ضعف اصلی اعضای گروه فینکس فایو، جادوی اسکارلت ویچ بود. نیمور فقط به خاطر واندا بود که در نبردش با انتقام جویان ضعیف شد. او از جادوی هرجومرج خود علیه نیمور استفاده کرد. زمانیکه قدرتهای آنها با هم برخورد کرد، واندا بیهوش شد؛ این اتفاق نشان میداد که کار واندا، نه همه، بلکه اکثر توان و انرژی او را گرفته است. در همان زمان نشان داده شد که این آواتارها دربرابر تکنولوژی ویژه Shi'ar هم ضعیف هستند.
در انتها به انیمیشنها، فیلمها و بازیهایی اشاره میکنیم که نیمور ساب مارینر در آن حضور داشته است:
- انیمیشن سریالی The Marvel Super Heroes محصول سال ۱۹۶۶ با صداپیشگی جان ورنن
- انیمیشن سریالی Fantastic Four محصول سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۶۸ با صداپیشگی مایک رود
- انیمیشن سریالی Spider-Man محصول سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۲ با صداپیشگی ویک پرین
- انیمیشن سریالی Spider-Man and His Amazing Friends محصول سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۳ با صداپیشگی بیل وودسان
- انیمیشن سریالی Fantastic Four محصول سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۶ با صداپیشگی جیمز وارویک
- انیمیشن سریالی The Avengers: United They Stand محصول سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۰ با صداپیشگی رائول تروهییو
- انیمیشن سریالی Fantastic Four: World's Greatest Heroes محصول سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ با صداپیشگی مایکل ادمتویت
نظرات