معرفی شخصیت بیست، هنک مککوی
دکتر هنک مککوی که یکی از اعضای موسس و اصلی تیم مردان ایکس محسوب میشود، یک قدرت جهش یافته در اختیار دارد و میتواند تبدیل به یک موجود حیوانی شود و چابکی خیلی بالایی داشته باشد. با وجود اینکه هنک به واسطه این قدرت خود در خز آبی رنگ پوشیده میشود و شبیه به یک هیولای وحشی است، اما هوش بسیار بالا و ذکاوت فوقالعاده زیادی هم دارد. او در خط داستانیهای اخیر به جین گری کمک میکرد تا مدرسه مخصوص خود را اداره کند؛ علاوهبر این، او در تیم ابرقهرمانی انتقام جویان هم برای مدتی فعال بود و به آنها کمک میرساند. بیست یا همان دکتر هنری فیلیپ «هنک» مککوی یک شخصیت ابرقهرمانی محسوب میشود.
او در کتابهای کمیکی که توسط شرکت مارول کامیکس منتشر میشوند، حضور پیدا میکند و از اعضای اصلی تیم مردان ایکس است. این شخصیت در ابتدا با لقب The Beast مورد خطاب قرار میگرفت و بهعنوان یک جهش یافته که چابکی و قدرت فیزیکی ابرانسانی مانند میمون را در اختیار داشت، معرفی شد. او در آن زمان دستان و پاهای بزرگی داشت و هوش او در حد نبوغ بود. البته این در حالی بود که با ظاهر معمولی هم دیده میشد. بعد از گذشت مدتی، هنک مککوی تغییراتی کرد و تحت یک سری تحولات فیزیولوژیکی قرار گرفت. همین تغییرات باعث شدند تا خصوصیات حیوانی و فیزیکی عجیب او، دائمی شوند.
این خصوصیات شامل همان خز آبی، ویژگیهای چهرهای گربهای و میمومی، گوشهای نوک تیز، دندانهای نیش و پنجهها میشدند. قدرت فیزیکی بیست و حسهای او هم تا حد خیلی زیادی قدرتمند شدند. با اینکه ظاهر او دچار تغییرات شد، اما هوش هنک همچنان مانند قبل چشمگیر بود. او در زمینه هنرها و علوم مرد تحصیل کردهای محسوب میشد. حس شوخطبعی او شناخته شده بود و او از همین هوش و ذکاوت خود استفاده میکرد تا اغلب موارد حواس دشمنان خود را پرت کند. هنک یک مرجع جهانی در زمینه بیوشیمی و ژنتیک محسوب میشود. او پزشک مخصوص تیم مردان ایکس است و در موسس اگزاویه، علوم و ریاضیات را تدریس میکند.
وی همچنین یک فعال سیاسی جهش یافته است و علیه تعصب جامعه و تبعیض علیه جهش یافتهها فعالیت میکند. با اینکه بیست مدام با غرایز حیوانی خود درگیر است و از طرد شدن توسط اجتماع میترسد، اما همچنان تواناییهای ذهنی و فیزیکی خود در این مسیر قرار داده تا دنیای بهتری را برای انسانها و همچنین جهش یافتهها بسازد. او که یکی از شخصیتهای مهم و محبوب دنیای مردان ایکس به حساب میآید، در آثار مختلف و رسانههای متنوعی حضور پیدا کرده است. البته این نکته هم لازم به ذکر است که علاوهبر تیم مردان ایکس و همچنین انتقام جویان، بیست در تیم مدافعان هم مدتی فعالیت داشته است.
هنک در دنفیِ ایلینوی به دنیا آمد. ادنا و نورتن مککوی والدین هنک بودند. پدر هنک مککوی هنگام کار در یک نیروگاه هستهای و در طی یک فاجعه بزرگ، در معرض پرتو قرار گرفت. اینطور به نظر میآید که به همین دلیل هم هنک با پاها و دستان بسیار بزرگی به دنیا آمد و بعد از تولد ضریب هوشی خیلی بالایی داشت. او از همان زمان کودکی، تا حد زیادی کنجکاو بود. او هر چیزی را که میتوانست از یکدیگر جدا میکرد تا بتواند نحوه عملکرد همه چیز را درک کند و از آن یک فرضیه به وجود بیاورد. به خاطر اندازه عجیب و غریبی که هنک داشت، همه همکلاسیهایش، او را مسخره میکردند و اغلب لقب «ماگیلا گوریل» یا «بیست» را به او میدادند.
هنک تنها زمانی شروع به بیرون آمدن از پوسته خود کرد که تدریس خصوصی «جنیفر نایلز» را آغاز کرده بود. جنیفر موفق شد که در آن زمان خودِ واقعی هنک مککوی را ببیند. به همین ترتیب هم در شب مراسم پرام، به خانه هنک رفت و از او خواست تا به همراهش به این مراسم بیاید؛ آن هم با تاکسیدویی که خود جنیفر کرایه کرده بود. زمانیکه یک سری افراد مسخره کردن آنها را آغاز کردند، جنیفر بلافاصله رهبر این گروه را با یک مشت ناکار کرد. به مرور زمان ارتباط این دو نفر بیشتر شد و دیگر هیچ چیزی نمیتوانست آنها را از هم جدا کند. آنها کم کم عاشق یکدیگر شدند اما هنوز ارتباط احساسی خود را آغاز نکرده بودند.
زمانیکه هنک در سنین نوجوانی بود، تواناییهای جهش یافتهی او کم کم خودشان را نشان دادند. همین تواناییها باعث شد تا او در ورزشها و مسائل علمی مدرسه پیشرفت خیلی زیادی داشته باشد. سرانجام کار به جایی رسید که هنک به تیم فوتبال پیوست؛ زیرا او حسابی توانست توانایی خود را به مربی ورزش خود نشان دهد. البته همین اتفاق باعث شد تا همکلاسیهای هنک به او حسودی کنند. متاسفانه بعد از گذشت مدتی مسیر هنک و جنیفر از هم جدا شد؛ زیرا او به شهر لندن رفت تا در زمینه ژنتیک تحصیل کند و هنک هم در ایالات متحده باقی ماند. یک روز، سه مرد نقابدار در استادیوم دست به سرقت زدند و در تلاش بودند تا از آنجا فرار کنند.
هنک با وجود ظاهر هیولایی و حیوانیای که دارد، اما از هوش و نبوغ فوقالعاده بالایی هم برخوردار است
خوشبختانه هنک همان نزدیکیها بود و توانست هر سه نفر آنها را شکست دهد. همین اتفاق خبرساز شد و توجه خیلیها را به خود جلب کرد. در آن زمان شروری به نام «Conquistador»، بعد از اینکه گزارش این اتفاق را دید، به این نتیجه رسید که میتواند از هنک بهعنوان یک سلاح به نفع خودش استفاده کند. Conquistador توانست با موفقیت هنک را به همراه والدین خود بدزدد. این شرور به هنک گفت که تنها در صورتی آنها را آزاد میکند که یک دستگاه هستهای و آزمایشی را برای او بدزدد. زمانیکه هنک بازگشت، Conquistador فاش کرد که قصد دارد والدین او را حالا حالاها نگه دارد؛ تا زمانیکه هنک دیگر هیچ فایدهای برای او نداشته باشد.
هنک تلاش کرد که از آنجا فرار کند و اگر به خاطر پروفسور چارلز اگزاویه، سایکلاپس، آیس من و انجل نبود، جان خود را از دست میداد. آنها توانستند هنک را نجات دهند و بعد از آن هم جایگاهی در مؤسسه اگزاویه را به او پیشنهاد کردند. این مدرسه یک پناهگاه برای جهش یافتهها محسوب میشد و پایگاهی هم برای تیم جهش یافتهها یعنی مردان ایکس بود. هنک از این پیشنهاد استفاده کرد و آن را پذیرفت. بیشتر به منظور ارتقای سطح هوش علمی خود. سرانجام کار به جایی رسید که او دکترای خود را در رشته بیوفیزیک گرفت. در همان زمان، او لقب «بیست» را دریافت کرد.
القاب و اسامی مستعار: دکتر هنک مککوی، ماگیلا گوریل، پسر مسلح به طلا، جهش یافته شماره ۶۶۶، بیست مستر، بروت و کریچر.
تیمها: انتقام جویان، مدافعان، Doc Fantastic and his Five for the Future، اگزایلز، ایلومیناتی، آکادمی جین گری، S.W.O.R.D، انتقام جویان مخفی، شدو-ایکس، The Initiative، سیکس، یو-من، ایکس-کلاب، ایکس-فاکتور، ایکس-فورس، ایکس-من، ایکس-پانکس، ایکس-ترمینیتور، مؤسسه اگزاویه و غیره.
متحدان: ابیگیل برند، ابیگیل ماریگلد، اکسس، ادم کراون، ادم وارلاک، الکس پاور، الیستر، اندرومدا، انجل، انجل سالوادور، آرمر، آرتی مدیکس، اشلی مارتین، بانشی، بری آلن، بارت آلن، بتمن، بیت، بیوتیفول دریمر، بلا دانا، بن گالاگر، برناردِ شاعر، بیلی بتسون، بیشاپ، بلک بولت، بلک کنری، بلک نایت، بلک پنتر، بلک ویدو، بلایند فولد، بلینگ، بلینک، بلاد هاوک، بووم-بووم، بریز جیمز، بالک، کیبل، کالیبان، کندی ساوترن، کنون بال، کاپیتان آمریکا، کاپیتان بریتین، کاپیتان مارول و غیره.
دشمنان: آبراهام کورنلیوس، مرد جاذب، ایجنت ایکس، آلانا، الکساندر فلین، الن گرین، آملیا ترسک، آملیا وات، آندریا وان استراکر، آندریاس وان استراکر، انجل، انیمکس، ان-ماری کورتز، آپوکالیپس، آرک، آرکید، آرک لایت، آرنیم زولا، آرسنال، آرتور ناگان، آریان، اساسین، اطلس، آتوما، اوت مسترز، آوالانچ، بانشی، بارباروس، باراژ، بسشن، بنازیر کار، بندیکت کاین، برنادث، بیاندر، بیگ کازینو، بردی، بیشاپ، بلک دث، بلک سوان، بلک تالن، بلک تام کسیدی، بلک هیث، بلیمپ، بلاب و غیره.
بیست توسط تیم محبوب دنیای کمیک یعنی استن لی و جک کربی خلق شد. او برای اولین سری کتاب کمیک X-Men خلق شد. به همین ترتیب هم او برای اولینبار در قسمت ۱ سری کتاب کمیک The X-Men به نام X-Men حضور پیدا کرد. این شخصیت که از محبوبیت خیلی زیادی برخوردار است، در ۹۰۷۱ کتاب کمیک حضور پیدا کرد که تنها در قسمت ۱ سری کتاب کمیک The Infinity Gauntlet به نام God جان خود را از دست داد.
- همراه تیم مردان ایکس:
بعد از یک حادثه که در طی آن، بیست یک کودک در حال سقوط را نجات داد، از تیم مردان ایکس بیرون آمد. او دیگر از نجات و محافظت از دنیایی که از او نفرت زیادی داشت و همیشه میترسید، خسته شده بود. به همین ترتیب هم هنک کار خود را بهعنوان یک کشتیگیر آغاز کرد اما همچنان لقب بیست را روی خودش داشت. در یکی از مبارزهها مشخص شد که حریف هنک کسی نیست جز «اونوسِ غیرقابل لمس» که درست همانند بیست، یک جهش یافته محسوب میشد. در طی این مدت زمان هنک به این نتیجه رسید که هنوز هم به آن تیم ابرقهرمانی تعلق دارد. به همین ترتیب هم یک دستگاه ساخت تا آنقدر قدرتهای اونوس را زیاد کند، تا جایی که دیگر توانایی کنترل آنها را نداشته باشد.
البته بعد از اینکه اونوس قسم خورد که هیچوقت به گروه انجمن برادری جهش یافتههای شرور نمیپیوندد، هنک همه چیز را به حالت قبل بازگرداند و قدرتهای حریف خود را تا سطح اصلی پایین آورد. هنک بعد از اینکه این کار را انجام داد، دوباره به تیم مردان ایکس پیوست. او در همان برهه زمانی، ارتباط احساسیای را با یک کتابدار به نام « ویرا کانتور» آغاز کرد؛ آن هم بهلطف نامزد آیس من یعنی «زلدا» که این دو را با هم آشنا کرد. متاسفانه قرار اول آنها به خاطر مداخله نامزد سابق ویرا یعنی «کالوین رنکین» متوقف شد. کالوین هم یک جهش یافته بود که میتواند قدرتهای دیگر جهش یافتهها را کپی کند. او در ابتدا یک شرور بود.
اما بعدها اصلاح شد و برای مدت کوتاهی به تیم مردان ایکس پیوست. با گذشت زمان، اگزاویه بهعنوان پاداش، لباسهای جدیدی را به مردان ایکس داد؛ زیرا آنها در طی این زمان بارها و بارها خودشان را اثبات کرده بودند. هنک یک لباس جدید با رنگ آبی و قرمز دریافت کرد که شباهت زیادی به لباس آموزشیاش داشت. هنوز مدت خیلی زیادی از این اتفاق نگذشته بود که «کریونِ شکارچی» سر و کلهاش پیدا شد. او قصد داشت که مهارتهای خود را با قرار گرفتن مقابل بیست، امتحان کند. کریون، مهمان خانه مردان ایکس به نام «آویا» را مسموم کرد. شرط او این بود که اگر بتواند بدون مداخله با بیست مبارزه کند، پادزهر آویا را به آنها میدهد.
هنک از همان بچگی جثه بزرگی داشت و خیلی به این خاطر مسخره میشد. بعد از اولین جهش، او ظاهر شبه میمونی گرفت و بعد هم ظاهری گربهای به او داده شد
کریون از آن افرادی نبود که منصفانه مبارزه کند. او در سرتاسر این خانه تله کار گذاشته بود تا به شکلهای مختلف، در جهت متوقف کردن بیست، تلاش کند. هنک نتوانست از پس همه آنها بر بیاید و مورد اصابت برخی از آن تیرهای دارویی قرار گرفت. این تیرها به این منظور طراحی شده بودند که جریان خود را در مغز بیست کاهش دهند. همین اتفاق هم باعث میشد تا سرعت رفلکسهای او کاهش پیدا کند؛ اما همین اتفاق هم یک اثر جانبی داشت. با رخ دادن این اتفاقات و عملکردهای خاص در ذهن بیست، باعث شد تا او بیشتر از قبل به خشونت و وحشیگری روی بیاورد. بنابراین اگر به خاطر دیگر اعضای تیم مردان ایکس نبود، هنک خیلی راحت میتوانست کریون را به قتل برساند. بعد از این نبرد، بیست برای حضور در میدان نبرد کنار گذاشته شد تا دیگر چنین اتفاقی رخ ندهد.
- شرکت برند:
هنک تصمیم گرفت تا در طی این مدت، در یک شرکت به نام Brand Corporation استخدام شود و بهعنوان مخقق ژنتیکی فعالیت کند. هنک در شرکتِ برند با دستیار خود به نام «لیندا دونالدسون» و رئیس بد اخلاق خود به نام «کارل مدیکس» آشنا شد. او توانست با موفقیت، عصاره هورمونی را ایجاد کند که میتوانست جهش را در موجودات ارگانیک به وجود بیاورد. اما زمانیکه او با عجله به سراغ کارل مدیکس رفت تا خبر این دستاورد را به او بدهد، متوجه شد که او در حال صحبت درباره سرقت یک سری سوابق دولتی است. به همین ترتیب هم هنک این عصاره را استفاده کرد تا شکل خودش را تغییر و قدرتهایش را افزایش دهد.
اما متاسفانه هنک این عصاره را برای مدت طولانی در خود نگه داشت و همین موضوع باعث شد تا او برای همیشه تغییر کند. همین عصاره باعث افزایش چابکی، استقامت و قدرت هنک شد. از دیگر عوارض جانبی این عصاره میتوان به رشد دندانهای نیش، گوشهای نوک تیز، حسهای پیشرفته، یک فاکتور بهبودی و خز آبی (در اصل خاکستری بود) اشاره کرد که سرتاسر بدن او را میپوشاند. بعد از این ماجراها، هنک توانست مقطع دکترای خود را در رشته ژنتیک به پایان برساند و تبدیل به یکی از متخصصان جهش یافتگی و زیست انسانی شود. در نتیجه این شکست، لیندا دونالدسون به سمت کارل مدیکس شلیک کرد؛ زیرا او در حقیقت یک جاسوس برای امپراطوری مخفی بود.
هنک میدانست که نمیتواند با ظاهری که دقیقا شبیه به یک گوریل بود، خیلی راحت راه برود و زندگی کند. به همین ترتیب هم او تمام شب را صرف این کرد که ماسکهای لاتکس بسازد و ظاهر اصلی خودش را بپوشاند. البته خیلی زود توانست دستکشها و یک ماسک لاستیکی برای صورت خود درست کند که بتواند آن را روی صورت خود بپوشد. وضعیت فیزیکی هنک هم شباهت خیلی زیادی به گوریل پیدا کرده بود. او مجبور بود برای اینکه بتواند راحت راه برود یا مثل یک انسان معمولی بایستد، از یک مهار کننده خاص استفاده کند. زمانیکه تونی استارک به بازدید از شرکت برند آمد، یک بحران بزرگ رخ داد و منجر به این شد که این دو نفر در قالب شخصیت ابرقهرمانی خود به سراغ این اتفاق بروند.
آیرون من در ابتدا به اشتباه تصور کرد که بیست یک شرور است و مبارزه با او را آغاز کرد. این در حالی بود که یکی از دشمنان قدیمی مردان ایکس یعنی «مستر مایند» از دور در حال مشاهده این اتفاق بود. او یک توهم را در ذهن هنک به وجود آورد تا او تصور کند که آیرون من را به قتل رسانده است. بعد از این اتفاق، هنک خیلی راحت فریب خورد و به گروه انجمن برادری جهش یافتههای شرور پیوست. اما خوشبختانه توانست به این توهم غلبه کند و از این گروه بیرون بیاید. از آنجایی که در طی این برهه زمانی بیست خیلی دور و اطراف شرکت برند دیده شده بود، پنتاگون دو تن از ماموران خود به نام «باز فیکسر» و همسر او به نام «پتسی واکر» را موظف کرد که درباره این موضوع تحقیق کنند.
بهطرز جالبی بیست بعد از نبرد و شکست نزدیکی که با «Quasimodo» داشت، در خانه پتسی ظاهر شد. پتسی کمک کرد و آسیبهای هنک را بهبود داد. به دلایلی، در طی این زمان، خزهای هنک از رنگ خاکستری تبدیل به آبی متمایل به سیاه شد. همین اتفاق باعث شد تا پتسی به هویت واقعی بیست پی ببرد؛ زیرا او مدام در خواب و رویا صحبت میکرد. پتسی قبول کرد که هویت او را فاش نکند اما برای هنک توضیح نداد که در مقابل چه چیزی از او میخواهد. مدت کمی بعد از این اتفاق، هنک توسط لیندا دونالدسون دستگیر و به امپراطوری مخفی تحویل داده شد. هنک به همراه یک سری همتیمیهای قدیمی خود زندانی شد؛ تا اینکه توسط کاپیتان آمریکا، فالکون، جین گری و سایکلاپس نجات پیدا کرد.
- انتقام جویان:
بیست بعد از اینکه توسط لیندا دونالدسون دستگیر شد، دیگر نتوانست به شرکت برند بازگردد. به همین ترتیب هم تصمیم گرفت تا حرفه ابرقهرمانی را دوباره در پیش بگیرد؛ با این تفاوت که این بار با یک گروه دیگر همکاری کند؛ آن هم بعد از اینکه تبلیغات جذب اعضای جدید را در تلویزیون دید. بیست و «موون دریگن» افرادی بودند که بهعنوان اعضای آزمایشی پذیرفته شدند. تنها چند دقیقه بعد از پذیرفته شدن، اعضای گروه انتقام جویان توسط «استرنجر» مورد حمله قرار گرفتند. استرنجر که در حقیقت همان «Toad» در لباس مبدل بود، یک استادیوم را با مینهای شناور پر کرد. همین مینها باعث شکست خوردن چند تن از اعضای تیم شد.
بیست علاوهبر حضور درکنار تیم مردان ایکس، در گروههای دیگری هم مانند انتقام جویان یا مدافعان هم حضور داشت و درکنار آنها فعالیت کرد
اما چابکی بیست به او اجازه داد که از میان این مینها عبور کند؛ این در حالی بود که موون دریگن هم با تواناییهای ذهنی خود این دشمن را متوقف کرده بود. بیست در طی مدتی که در گروه انتقام جویان فعالیت میکرد، توانست ارتباط دوستانه خوب و نزدیکی را با «واندر من» برقرار کند. از آنجایی که بیست دیگر تبدیل به یکی از اعضای اصلی گروه انتقام جویان شده بود، مدت خیلی زیادی طول نکشید که سر و کله پتسی واکر پیدا شد. در همین حین مشخص شد که شرط واکر برای فاش نکردن هویت مخفی بیست، این بود که در زمان لازم، هنک به او کمک کند تا تبدیل به یک قهرمان شود؛ زیرا خانهدار بودن، حسابی حوصله پتسی واکر را سر برده بود.
از آنجایی که پیش از این بیست هویت دیگر خود را برای اعضای تیم انتقام جویان فاش کرده بود، پتسی دیگر هیچ اهرم فشاری نسبت به او نداشت و نمیتوانست کاری انجام دهد. بااینحال، باز هم بیست به پتسی اجازه داد تا در یک مأموریت همراه آنها حضور داشته باشد تا دین خود را برای فاش نکردن هویت او، پرداخت کند. اعضای تیم انتقام جویان در طی حمله به Roxxon Oil، با یک ابزار قدیمی که به «کت» تعلق داشت، برخورد کردند؛ کسی که حالا تبدیل به «تیگرا» شده بود و دیگر نیازی به آن ابزار نداشت. پتسی از همین تجهیزات استفاده کرد تا تبدیل به «هل کت» شود؛ این به آن معنی بود که او بالاخره توانست آرزوی خود را برای تبدیل شدن به یک ابرقهرمان، محقق کند.
زمانیکه تیم انتقام جویان تصمیم گرفت تا فهرست اعضای خود را بازنگری و راهاندازی مجدد کند، هل کت و موون دریگن تصمیم گرفتند که گروه را ترک کنند. اما بیست خیلی دوست داشت که همچنان در میان اعضا بماند و فعالیت کند. یکی از امتیازات خیلی زیاد انتقامجو بودن، این بود که بیست دیگر بهعنوان یک جهش یافته نه مورد نفرت قرار میگرفت و نه کسی از او میترسید. البته برخی اوقات بیست انتقام جویان را ترک میکرد تا هم فضای لازم را برای پیوستن اعضای جدید باز کند، هم اینکه در مواقع نیاز، به اعضای تیم مردان ایکس کمک لازم را برساند. یک زمان که او بهصورت موقت انتقام جویان را ترک کرد، زمانی بود که برای مدتی اصلا از تیم مردان ایکس خبر نداشت.
به همین ترتیب هم به عمارت رفت تا خبر آنها را بگیرد. اما به دلایلی با عمارت متروکه برخورد کرد که هیچکس در آن حضور نداشت. بیست به همراه «سیریبرو» بهدنبال مردان ایکس بود و بعد از مدتی متوجه شد که آنها بهعنوان یک سری افراد عجیب و غریب، در حال اجرا در یک کارناوال هستند. مشخص شد که این کارناوال توسط فردی به نام «مزمرو» اداره میشود. هنوز مدت زیادی از آزاد شدن اعضای گروه مردان ایکس از این هیپنوتیزم نگذشته بود که آنها توسط مگنیتو دستگیر شدند. او اعضای این گروه را به پایگاه مخفی خود که در قطب جنوب قرار داشت، برد؛ پایگاهی که زیر یک آتشفشان فعال پنهان شده بود.
بعد از یک نبرد با مگنیتو، بیست و فینکس ظاهرا تنها افرادی بودند که توانستند از آنجا فرار کنند. از آنجایی که آنها تصور میکردند که اعضای تیم مردان ایکس کشته شدند، به شهر نیویورک بازگشتند. بیست بعد از بازگشت، همچنان به فعالیت خود درکنار انتقام جویان ادامه داد. یک مشکلی که در آن زمان وجود داشت، این بود که یکی از اعضای آژانس امنیت ملی به نام «هنری پیتر گیریچ» تعداد اعضای مجاز را برای تیم انتقام جویان، محدود کرده بود. بهعنوان مثال زمانیکه بیست در این تیم بود، واندر من اجازه حضور را نداشت. به همین ترتیب هم دوست صمیمی و نزدیک بیست مجبور شد که تیم انتقام جویان را ترک کند.
مدت کمی بعد از این ماجراها، هنک متوجه شد که اعضای مردان ایکس هنوز زنده هستند. در طی این دوران، هنری گیریچ همچنان به آزار و اذیت تیم انتقام جویان ادامه داد و این بار در تلاش بود تا مصونیت دولتی آنها خلاص شود. انتقام جویان برای محاکمه دادگاهی شدند؛ ماجرایی که اصلا خوب پیش نمیرفت. درست در همین برهه زماین بود که گزارشهای حمله یک هیولای وحشی منتشر شد و همه از آن خبردار شدند. به همین ترتیب بیست پیشنهاد داد که خود گیریچ به مبارزه این هیولا برود. همین زمان بود که گیریچ مجبور شد تا اعتراف کند که به قهرمانان احتیاج دارند. به همین ترتیب هم انتقام جویان توانستند مجوزهای امنیتی خود را برگردانند.
اندکی بعد از این اتفاقات، فالکون تیم را ترک کرد و از واندر من خواسته شد تا به تیم بازگردد و جایگزین فالکون شود. یک شب، زمانی هنک بهتنهایی مشغول انجام وظیفه بود، یک پیغام دریافت کرد که اعضای گروه ایکس من در حال ایجاد هرجومرج در کلاب هل فایر هستند. هنک که واقعا بین دوستان خود و مسئولیت گیر کرده بود، تصمیم گرفت که به کمک مردان ایکس برود. در این زمان، بیست شاهد تبدیل شدن جین گری به دارک فینکس، نبرد بین اعضای ایکس من و گارد سلطنتی Shi'ar در ماه، خودکشی جین و همچنین تشییع جنازه او بود؛ پیش از اینکه تصمیم بگیرد تا دوباره به اونجرز بازگردد. بیست بهصورت کاملا تصادفی با دوست سابق خود یعنی ویرا کانتور در یک رستوران برخورد کرد و آنها تمام شب را مشغول صحبت با یکدیگر بودند.
بعد از این ملاقات، بیست تصمیم گرفت تا ویرا را به عمارت اونجرز ببرد. بعد از اینکه آنها نوشیدنیای را که «جارویس» تهیه کرده بود نوشیدند، ویرا به کما رفت. در حقیقت «جارویس» یک اسکرال بود که ویرا را مسموم کرد تا بتواند از آن بهعنوان یک طعمه برای اخاذی استفاده کند. او به اونجرز گفت که میتواند درمان لازم را برای بیرون آوردن ویرا از کما فراهم کند. اما آنها در عوض مجبور بودند که یک شیء کمیاب را که با نام Resurrection Stone شناخته میشد، برای او پیدا میکردند. اعضای این تیم از دستگاه مخصوص تیم چهار شگفتانگیز که برای سفر در زمان به کار میرفت، استفاده کردند تا این شیء را از گذشته به زمان حال بیاورند.
بیست زمانی را که در گروه انتقام جویان فعالیت میکرد، خیلی دوست داشت زیرا دیگر مردم معمولی از او نمیترسیدند و حس تنفر نداشتند
اما پیش از اینکه آنها بتوانند این سنگ را به این اسکرال تحویل دهند، هنک آن را نابود کرد؛ زیرا این شیء آنقدر قدرتمند بود که نمیتوانستند آن را در اختیار یک اسکرال قرار دهند و به او اعتماد کنند. بهترین کاری که انتقام جویان توانستند برای ویرا انجام دهند، این بود که او را به رید ریچاردز تحویل دهند و امیدوار باشند که او بتواند دارویی برای بیرون آوردن او از کما پیدا کند. انتقام جویان خیلی خوشحال بودند که دیگر هنری گیریچ دست از سر آنها برداشته است و دیگر آزار و اذیتی برای آنها ندارد. اما خیلی زود متوجه شدند که او یک سری کارهایی انجام داده بود که حالا معنی آنها را متوجه شده بودند. بهعنوان مثال، تیم فعلی شامل ۱۰ عضو بود اصلا نظم و سازمانی نداشت. بیست بعد از کمی صحبت با واندر من، تصمیم گرفت که تیم انتقام جویان را ترک کند.
- مدافعان:
در این برهه زمانی، بیست به سراغ دکتر استرنج رفت و از او خواست تا در نجات جان و زندگی ویرا کانتور کمک کند. آنها با کمک هل استورم و رید ریچاردز، توانستند یک بار برای همیشه Resurrection Stone را نابود کنند. بعد از انجام این کار هم هل استورم موفق شد که ویرا را درمان کند. بیست برای اینکه این لطف دکتر استرنج را جبران کند، به او کمک کرد تا همتیمیهای گمشده خود را پیدا کند؛ کسانی که توسط امپراطوری مخفی دستگیر شده بودند. بعد از این ماجراها، او به تیم مدافعان پیوست. در این دوران و بعد از نجات ویرا، بیست برای او از ناامنیهای خود در زمان ابرقهرمان بودن گفت. ویرا تلاش کرد تا با سوق دادن او به سمت داشتن یک رابطه، به او کمک کند.
از آنجایی که بیست پاسخ خاصی نداد و سکوت کرد، ویرا این سکوت را بهعنوان نشانهای برای رضایت گذاشت؛ درحالیکه این سکوت نشان از یک ناامنی دیگر بود. بیست بالاخره متوجه شد که ابرقهرمانی، بهترین کاری است که او میتواند انجام دهد اما باز هم هنوز از وضعیت مدافعان خوشش نمیآمد؛ زیرا در آن زمان یک تیم محسوب نمیشدند. بیست دوباره تیم مدافعان را سازمان داد، همتیمیهای سابق خود یعنی آیس من و انجل را اضافه کرد و افراد دیگری به نام «گارگویل»، والکری و موون دریگن را هم به گروه آورد. این تیم جدید با کمک نیک فیوری توانست مجوز دولتی را کسب کند. اما هنوز هم یک مشکل وجود دارد؛ زیرا هم بیست و هم والکری، هر دو درخواست کردند که رهبر این گروه شوند.
بعد از مشاجرهای که بین این دو نفر به وجود آمده بود، آنها متوجه شدند که واقعا یک رهبر واقعی احتیاج ندارند؛ بلکه کسی را میخواهند که پایگاه را اداره کند، با مقامات سر و کله بزند و کارهای این چنینی را انجام دهد. سرانجام فردی را که برای این کار منصوب کردند، «کندی ساوترن» بود. بیست در طی مدت زمانیکه در گروه مدافعان حضور داشت، یک نامه برای ویرا کانتور نوشت و از او معذرت خواهی کرد. زمانیکه آنها مجدد یکدیگر را ملاقات کردند، یکدیگر را بهعنوان دوست خود دیدند؛ با اینکه مشخص بود که هنوز علاقه و جاذبهای بین آنها وجود دارد. متاسفانه موون دریگن و گارگویل هر دو توسط یک دشمن جادویی و عرفانی که با نام «اژدهای ماه» شناخته میشد، ربوده شدند.
در همین حین، یک اترنال به نام «اینترلوپر» پیدا شد. او توانست اژدهای ماه را شکست دهد؛ البته این در صورتی بود که یک سری افراد خود را فدا کنند. به جز سه تن از اعضای سابق تیم مردان ایکس، دیگر اعضای تیم مدافعان تصمیم گرفتند که خودشان را فدا کنند. با رخ دادن چنین رویدادی، تیم مدافعان منحل شد.
- فاکتور ایکس:
چند هفته بعد از آن ماجراها، اعضای تیم انتقام جویان یک پیله مرموز را در پایین خلیج جامائیکا پیدا کردند. آنها رید ریچاردز را به سراغ این پیله فرستادند تا آن را مورد تحقیق و بررسی قرار دهد. زمانیکه ریچاردز این پیله را باز کرد، با جین گری روبهرو شد که از آن بیرون آمد. جین که از اوضاع پیش آمده برای جهش یافتهها در سرتاسر دنیا شوکه شده بود، دوست داشت کاری را درباره آن انجام دهد؛ البته نه در قالب یکی از اعضای تیم مردان ایکس. زیرا در آن زمان این تیم زیر نظر مگنیتو اداره و رهبری میشد. جین، بیست، آیس من، انجل و سایکلاپس همگی دوباره به هم پیوستند و یک گروه جدید را تشکیل دادند؛ گروهی که فاکتور ایکس نام گرفته بود.
هنک در دومین ماموریتی که با این تیم داشت، توسط کارل مدیکس ربوده شد؛ کسی که ظاهرا هنوز زنده بود و برای جهش پسر خودش یعنی «آرتی» در به در بهدنبال یک «راه درمان» میگشت. او قصد داشت برای پیدا کردن این درمان، آزمایشهایی را انجام دهد. همین کار باعث شد تا بیست دوباره به شکل انسانی خود بازگردد. در همین دوران، هنک باری دیگر با ویرا کانتور ملاقات کرد؛ کسی که در آن زمان شکل ظاهری خود را تغییر داده بود. او حالا موهای سر خود را تا نیمه تراشیده بود و لباسهای براقتری را میپوشید. بعد از اینکه ویرا توسط فردی به نام «تریش تیلبی» مصاحبه شد (گزارشگری که فوقالعاده ردِ فاکتور ایکس را دنبال میکرد)، تصمیم گرفت که دیگر هنک را ملاقات نکند زیرا مسیر زندگی آنها حسابی با هم تفاوت داشت.
بیست در طی نبردی که با اسب سواران آپوکالیپس داشت، تحت تاثیر فردی به نام «Pestilence» قرار گرفت؛ کسی که ویروس او میتوانست یک بیماری مرگبار را به وجود بیاورد. حالا این ویروس بهجای اینکه باعث مریضی هنک شود، با تغییرات اخیر او واکنش نشان داد. دیگر وضعیت به شکلی شده بود که هر زمان که هنک از قدرت ابرانسانی خود استفاده میکرد، هوش او تا حد زیادی کاهش مییافت. هوش و نبوغ هنک برای چند هفته کاهش پیدا کرد. او دیگر به جایی رسید که حرفهای دل خود را به تریش تیلبی زد و متوجه نشد که او میتواند از این اطلاعات در برنامه تلویزیونی استفاده کند. به همین خاطر هم تریش احترام هنک را نگه داشت.
در طی یک برهه زمانی، بیست دچار تغییراتی شده بود که هوش او تا حد زیادی کاهش پیدا کرد و رسما تبدیل به یک حیوان وحشی و بیعقل شد
او از مقداری از این اطلاعات استفاده کرد و به دنیا گفت که یکی از اعضای تیم ایکس فاکتور، در حال از دست دادن هوش خود است اما نگفت که منظورش دقیقا چه کسی است. زمانیکه آیس من قصد داشت حس خود را نسبت به «Infectia» ابراز کند، بیست در این ماجرا مداخله کرد و اجازه نداد؛ زیرا Infectia توانایی این را دارد که تنها با لمس، مردم را تبدیل به هیولا کند. همین اتفاق باعث شد تا او بین فرم خزدار و شکل انسانی خود تغییر کند. این تغییرات تا زمانی ادامه داشت که او بالاخره در همان شکل خزدار خود باقی ماند؛ به همراه همان هوش و قدرت معمولی خود. دفعه بعدی که هنک، تریش را ملاقات کرد، مشخص شد که او در پذیرش شکل پشم و خزدار هنک مشکل دارد.
بعد از یک ماموریتی که هنک و تریش با هم در فضا داشتند، متوجه شدند که چقدر دلتنگ یکدیگر هستند؛ به همین ترتیب هم رابطه احساسی خود را آغاز کردند. وظایف تریش بهعنوان یک خبرنگار باعث شد که یک سری مشکلاتی در رابطه آنها به وجود بیاید؛ زیرا او مجبور بود تا کاری کند که جهش یافتهها جلوه بدی در مقابل مردم پیدا کنند. در طی یکی از مأموریتهایی که تریش در کشور هند داشت، هنک به سراغ او رفت تا با او خداحافظی کند اما در همان زمان او را به همراه نامزد سابق خود یعنی پاول دید. هنک که این صحنه را دیده بود، بدون اینکه با تریش خداحافظی کند، آنجا را ترک کرد. یک روز، از هنک دعوت شد تا در مراسم نشست بینالمللی تحقیقات جهش یافتهها که در بلژیک برگزار میشد، شرکت کند.
هنک واقعا دوست داشت که این مسئله را جدی بگیرد زیرا میدانست که نامزد سابق خود یعنی جنیفر نایلز هم قرار است در این کنفرانس شرکت کند. درست در همان زمان، یک سایبورگ تلاش کرد تا آن پستچی زن را که در حال رساندن نامه دعوت به او بود، به قتل برساند. هنک در طی مدت زمانیکه در این کنفرانس بود، نقشهای را کشف کرد که حول محور سایبورگها و برنامهریزی ژنتیکی میشد. رهبر این نقشه و توطئه هم فردی به نام «فرمانده کارج» بود؛ کسی که قصد داشت رهبران جهان را با ایمپلنتهای تکنو-ارگانیک آلوده کند و کنترل سرتاسر جهان را در دستان خودش بگیرد.
- بازگشت به تیم مردان ایکس:
خیلی سال پیش، اگزاویه ذهن جنیفر نایلز را بهصورت کامل پاک کرده بود. او دقیقا نمیدانست که چه چیزی رخ داده است اما میدانست که اطلاعات گرانبهایی از ذهنش پاک شده است. او با اینکه از اصل ماجرا خبر نداشت، اما روی این موضوع کار میکرد و زندگی خود را وقف این کرده بود تا اطلاعات ذهن خود را بازگرداند. بعد از ملاقات با بیست، خاطرات جنیفر به ذهنش بازگشتند. به همین ترتیب هم او کمک کرد تا فرمانده کارج را متوقف کنند. هنوز مدت زیادی از این ماجراها نگذشته بود که مشخص شد فردی به نام «شدو کینگ» کنترل ذهن تقریبا تمام افرادی را که در جزیره مویر قرار داشتند، در اختیار گرفته است.
از آنجایی که بخش زیادی از اعضای تیم مردان ایکس شامل همین افراد بودند، پروفسور ایکس از ماموران سازمان شیلد و همچنین اعضای تیم فاکتور ایکس درخواست کمک کرد تا شدو کینگ را متوقف کنند. بعد از شکست دادن شدو کینگ، اعضای گروه فاکتور ایکس با تیم مردان ایکس ادغام شدند. این تیم تبدیل به دو گروه شد: یک گروه Gold Strike و یک گروه Blue Strike. بیست در گروه بلو استرایک بود؛ جایی که میتوانست با اطلاعات خیلی زیاد خود در زمینههای علمی و پزشکی نقش مهمی داشته باشد؛ این در حالی بود که مدام سایکلاپس را با عنوان «رهبر نترس» دست میانداخت.
- X-Cutioner's Song:
در طی ماجراهای رویداد X-Cutioner's Song، پروفسور اگزاویه توسط «استرایف» و از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت؛ استرایف در این خط داستانی ظاهر کیبل را به خودش گرفته بود. او بعد از شلیک کردن به پروفسور اگزاویه، به واسطه یک ویروس تکنو-ارگانیک، او را آلوده کرد. هم «مویرا مکتاگرت» و هم بیست تلاش کردند تا زندگی او را نجات دهند اما نتوانستند هیچ راهحل خوبی پیدا کنند. این موضوع تا زمانی ادامه داشت که شرور مرگبار آنها یعنی همان آپوکالیپس سر و کلهاش پیدا شد و پیشنهاد کرد که میتواند در جهت نجات و درمان پروفسور ایکس به آنها کمک کند. استرایف پیش از اینکه جان خود را از دست بدهد، انتقامش را از تیم مردان ایکس گرف.
استرایف ویروس لگسی را در جو زمین آزاد کرد تا افراد خیلی زیادی را به آن آلوده کند. ویروس لگسی در حقیقت یک ویروس خیلی مرگبار برای جهش یافتهها محسوب میشد. این ویروس به ژن فاکتور ایکس آنها حمله میکرد و این افراد را به قتل میرساند. از طرف دیگر، بیست در این برهه زمانی روگ و گمبیت را با یکدیگر دید. او مدام از خود میپرسید که دقیقا در زندگی خود به چه چیزی دست یافته است؛ زیرا حالا دیگر در حال نزدیک شدن به ۳۰ سالگی بود. پروفسور اگزاویه و مویرا مکتاگرت تنها کاری که کردند، این بود که به این تردیدها افزودند؛ آن هم زمانیکه او را از تحقیقات خود روی ویروس لگسی، کنار زدند و از تیم خود حذف کردند.
هنک به تحقیقات آنها نگاهی انداخت و اعتراف کرد که اصلا در حد و اندازه آن نیست. با وجود این موضوع، بیست هم به نوبه خود تلاش کرد تا این ویروس را درمان کند و حتی به سمت افراط کردن پیش رفت. بیست به «میستر سنیستر» دسترسی به یک جهش یافته به نام «ترندی» را داد؛ کسی که میتوانست تاثیرات ویروس لگسی را احساس کند. از آنجایی که سنیستر منابع بیشتر و البته شروط اخلاقی کمتری داشت، این فرصت را در اختیار او قرار میداد که شانس بیشتری برای درمان این ویروس پیدا کند. بیست بعد از اینکه مخفیانه به پایگاه سنیستر رفت، توانست به نوشتههای او درباره ویروس لگسی برسد.
او با استفاده از اطلاعاتی که سیبرتوث به آنها داده بود، توانست به پایگاه سنیستر برسد و مخفیانه وارد آنجا شود؛ در این برهه زمانی سیبرتوث زندانی تیم مردان ایکس محسوب میشد. در همین زمان هم نامزد بیست یعنی تریش تیلبی به طریقی توانست به اطلاعاتی درباره ویروس لگسی دست پیدا کند و آن را برای عموم منتشر کند. بیست که احساس میکرد تریش به او خیانت کرده است، ارتباط خود را بهصورت کامل با او قطع کرد.
- ویروس لگسی:
هر زمان که ویروس یا مشکلی به وجود میآمد، هنری جزو اولین نفراتی بود که اعلام آمادگی میکرد تا آن مشکل را حل کند یا پادزهری را به وجود بیاورد
به مرور زمان فعالیتهای بیست روی ویروس لگسی تبدیل به یک عقده و وسواس برایش شده بود. او زمانیکه متوجه شد یک سری از فرمولهایش تکمیل شده است، حسابی نسبت به آن کنجکاو شد. به همین ترتیب هم بهدنبال آن فردی گشت که فرمولهای او را به پایان رسانده بود. همین اتفاق باعث شد تا او به شرکت متروکه برند برسد. بیست در آنجا توسط «دارک بیست» دستگیر شد؛ کسی که از دوران Age of Apocalypse فرار کرده بود. دارک بیست به تیم مردان ایکس پیوست و وانمود کرد که همان بیست واقعی است. این در حالی بود که نسخه اصلی بیست در یک جای خاص با مقدار کمی آب زندانی شده بود.
آن هم تنها و تنها به خاطر اینکه اگر دارک بیست به اطلاعات خاصی نیاز داشت، بتواند از او بگیرد. بیست برای مدتی همانجا زندانی بود تا اینکه Onslaught خودش را برای اعضای تیم مردان ایکس فاش کرد؛ بعد از این اتفاق هم دارک بیست به او پیوست. از آنجایی که هنک برای مدت زمان زیادی در آنجا زندانی بود، توانست به این موضوع فکر کند که باید برای زندگیاش چه کاری انجام دهد و چه چیزهایی واقعا برای او ارزش دارند. به همین ترتیب هم او با تریش تیلبی تماس گرفت تا از او معذرتخواهی کند و راهی برای جبران کردن پیدا کند. بیست بالاخره با تلاش فراوان موفق شد که درمانی را برای ویروس لگسی پیدا کند. اما این راه درمان تنها در صورتی کار میکرد که یک جهش یافته جان خود را فدا کند. درحالیکه هنک بهدنبال یک گزینه دیگر بود، کلوسوس زمانیکه هیچکس حواسش نبود، این راه درمان را فعال کرد؛ او جان خود را فدا کرد تا نژاد جهش یافته را نجات دهد.
- X-Treme X-Men:
هنک بعد از مدتی عزاداری برای از دست دادن یکی از همتیمیهای خودش، برای مدت کوتاهی به همراه «استورم» و همچنین تیم X-Treme X-Men او، مدرسه را ترک کرد. آنها بهدنبال این بودند که یادداشتهای «دستینی» را پیدا کنند. بعد از یک حمله که توسط «وارگاس» انجام شد، اتفاقاتی رخ داد که همگی منجر به کشته شدن «سایلاک» شدند. همین اتفاق حسابی بیست را نابود کرد و باعث شد که او دوباره به مؤسسه بازگردد.
ایکس من جدید و جهش بیشتر:
هنک در این برهه زمانی شنید که «دارویی» وجود دارد که میتواند او را به شکل طبیعیاش بازگرداند. اما ولورین کاری کرد تا او متقاعد شود که از آن استفاده نکند. زیرا انجام این کار میتوانست یک پیام منفی را برای دیگر جهش یافتههای سرتاسر دنیا بفرستد. به همین ترتیب هم هنک دوباره به مؤسسه اگزاویه برگشت و به دانشمند و معلم مقیم مؤسسه آموزش عالی اگزاویه تبدیل شد. در طی همین برهه زمانی، بیست یک سری جهشهای بیشتر را تجربه کرد و شکل گربهای به خود گرفت. او یکی از معدود اعضای تیم مردان ایکس بود که بعد از پیوستن اما فراست به این گروه، از او حمایت کرد و به او علاقمند شد.
این در حالی بود که دیگر اعضای تیم، نگران این بودند که او همچنان اصلاح نشده باشد و از درون همان شرور سابق باشد. زمانیکه اما، درحالیکه در شکل الماسی خود بود، مورد اصابت گلوله قرار گرفت، بیست شب و روز کار میکرد تا تک تک قسمتهای الماسی او را کنار هم قرار دهد؛ زیرا قصد داشت تا به این طریق، اما را به حالت قبل بازگرداند. خوشبختانه تلاشهای او خیلی بیفایده هم نبود. زیرا جین گری توانست با استفاده از قدرتهای ذهنی خود، تکه تکههای الماس را به هم بچسباند و اما را بازگرداند. با وجود علاقهای که خود بیست به اما داشت، اما زمانیکه سایکلاپس بر سر قبر جین گری به اما ابراز علاقه کرد، اصلا بیست خوشش نیامد. سایکلاپس معتقد بود که پیروی نکردن از احساسات و سرکوب آنها ریاکارانه است. چیزی که نه بیست و نه سایکلاپس خبر داشتند، این بود که جین از لحاظ ذهنی این شجاعت و جسارت را به سایکلاپس داد تا علاقه خود را به اما ابراز کند؛ تا بلکه به این طریق دیگر سایکلاپس درد و رنجی را متحمل نشود.
- مردان ایکس حیرتانگیز:
در این برهه زمانی، سایکلاپس تیم جدیدی از مردان ایکس را تشکیل داد. به همین ترتیب هم بیست به همراه دیگر مردان و زنان ایکس مانند ولورین و کیتی پراید، به این تیم اعزام شدند. اعضای این گروه در اولین مأموریت خود با Ord of the Breakworld و همچنین «درمان» جهش یافتهها برخورد کردند و درگیر شدند. بیست بعد از یک دیدار کوتاه با اورد به ملاقات دوست قدیمی خود یعنی «دکتر کاویتا رائو» رفت تا نمونهای از این راه «درمان» را بهدست بیاورد. او این نمونه را به مؤسسه برد و تحقیق و بررسی روی آن را آغاز کرد. زمانیکه او در آزمایشگاه بود، ولورین به آنجا رفت و از قول اما به بیست گفت که ظاهرا ذهن او فریاد میکشد که میخواهد این دارو را استفاده کند.
ولورین به بیست گفت که آن را دور بیاندازد اما بیست قبول نکرد که این کار را انجام دهد. به همین ترتیب هم نبرد و درگیریای بین آنها به وجود آمد. البته مدت زیادی طول نکشید که اما با ذهن خود آنها را متوقف کرد؛ او حتی تهدید کرد که اگر آنها ادامه دهند، آنها را مجبور میکند که تانگو انجام دهند. زمانیکه او متوجه شد که رائو در حال آزمایش کردن این دارو روی جسد دیگر جهش یافتهها بود، کمک کرد تا او و همچنین اورد را متوقف کنند. بعد هم او به همراه دیگر اعضای مردان ایکس، پایگاه را از بین بردند. بعد از برخوردی که اعضای ایکس من با «دنجر» داشتند، فردی به نام «کاساندرا نووا» با ذهن خود به سمت اعضای این گروه حملهور شد.
کاساندرا، تمام اصول اخلاقی، هوش و اساسا ذهن بیست را از بین برد و رسما باعث شد که تبدیل به یک حیوان وحشی و بیعقل شود. بیست به سمت ولورین حمله کرد و بخشی از گوشت پای او را گاز گرفت (البته بدیهی است که این گوشت به حالت اول خود بازگشت). خوشبختانه یکی از دانشآموزان به نام «بلایند فولد» از یک محرک حسی استفاده کرد؛ چیزی که پروفسور و خود بیست آن را اختراع کرده بودند تا اگر چنین شرایطی رخ داد، از آن استفاده شود. این محرک شباهت خیلی زیادی به یک توپی از رشته داشت. بعد از اینکه بیست عقل و هوش خود را بهدست آورد، از یک آهنربای خاص که خودش آن را درست کرده بود، برای متوقف کردن دنجر و اورد استفاده کرد.
در همان زمان سر و کله اعضای گروه SWORD پیدا شد و اعضای تیم مردان ایکس، اورد و دنجر را به تله پورت کرد و به Breakworld برد. بیست هم یکی از اعضایی بود که به همراه دیگر اعضای گروه منتقل شد. بعدها بیست و ابیگیل برند از گروههای اصلی خود جدا شدند و تا مرز مرگ منجمد شدند. اما خوشبختانه ایجنت برند توانست با تولید کردن گرما و گرم نگه داشتن آنها را نجات دهد؛ البته جالب است بدانید که هنوز کسی نمیداند که او چطور این کار را انجام داده است. در اتفاق بعدی، او خودش را مقابل یک لیزر انداخت و شیرجه زد تا بیست را نجات دهد. او اعتقاد داشت که بیست یکی از افرادی محسوب میشود که شانس بیشتری برای نجات زمین دارد.
برای مدت طولانیای هنک دوست داشت از دارویی که میتوانست او را یک انسان عادی کند، استفاده کند. اما ولورین توانست او را متقاعد کند که این کار جلوه بدی مقابل دیگر جهش یافتگان دارد
او به همراه یک سری افراد دیگر خودش را به موشک مخصوص رساند. دنجر یک امضا را روی موشک پیدا کرد که به «ایلیانا راسپوتین» تعلق داشت. همانطور که آنها مشغول صحبت کردن بودند، این موشک پرتاب شد؛ آن هم درحالیکه کیتی در داخل آن بود. بیست در همان زمان متوجه شد که این یک موشک نیست بلکه یک گلوله است. زمانیکه اعضای تیم بیست در حال بازگشت به کشتی خودشان بودند، او با ایجنت برند برخورد کرد که از انفجار لیزری جان سالم به در برده بود. آنها به محض دیدن یکدیگر، آن مشاجره خود را از سر گرفتند. بیست این اتهام را به برند وارد کرد که او هنوز یک سری چیزها را پنهان میکند.
بعد از اصرارهای زیاد بیست، بالاخره ابیگیل به این موضوع اعتراف کرد که به او علاقه دارد. زمانیکه آنها به سیاره زمین بازگشتند، این دو برای مدتی با هم قدم زدند. ابیگیل از هنک خواسته بود تا به گروه سوورد بپیوندد و با آنها همکاری کند و هنوز منتظر جواب این قهرمان بود. ابیگیل اعتقاد داشت که او هم از نظر حرفهای و هم از نظر شخصی، واجد شرایط این جایگاه است و تمام این حرفها را هم به زبان آورد. بعد از گذشت مدتی، بیست در حالی دیده شد که به همراه برند و یک سری از دانش آموزان مؤسسه در یک آزمایشگاه است؛ آن هم درحالیکه هم بیست و هم برند خوشحال به نظر میرسند.
- گونههای در معرض خطر:
درست از زمان اتفاقاتی که در خط داستانی M-Day رخ داد، بیست بهطرز خستگیناپذیری تلاش میکند تا اثرات خود را معکوس کند تا بلکه به این طریق بتواند جلوی انقراض جهش یافتهها را بگیرد. به همین منظور، دکتر مککوی با یک سری از درخشانترین دانشمندان قهرمانان دنیای مارول ارتباط برقرار کرد و از آنها خواست تا در زمینه پیدا کردن یک راهحل، به او کمک کنند. بیست که پیشرفت کمی کرده بود، مجبور شد که دامنه درخواستی خود را گسترش دهد و این بار به سراغ یک سری از باهوشترین و بیرحمترین شروران مانند مستر سنیستر، دکتر دووم و همچنین تکامل عالی برود و از آنها درخواست کمک کند.
بعد از دریافت کمک خیلی کمی از تعداد زیادی از شروران، بیست تصمیم گرفت که این بار راهی اردوگاه کار اجباری جهش یافتهها که Neverland بود، بشود. درحالیکه او مشغول زیر و رو کردن Neverland بود تا هر چیزی را که میتوانست به او در تحقیقاتش کمک کند، پیدا کند، با دارک بیست برخورد کرد؛ کسی که پیشنهاد داد تا در این مسیر به او کمک کند. بیست با اشتیاق زیادی این را پذیرفت و این دو یک همکاری مشکوک و محتاطانه را آغاز کردند. بعد از گذشت مدت کمی تحقیق درکنار هم، کم کم این دو به خاطر روشهایی که هر کدام استفاده میکردند، با هم درگیر شدند. بیست بعد از مدتی تحقیق با دیگران، به سراغ اسکارلت ویچ رفت؛ کسی که هیچ چیزی از زندگی قبلی خود به یاد نداشت. او بعد از یک بحث طولانی، دوباره به خانه بازگشت.
- Messiah CompleX و Divided We Stand:
زمانیکه پروفسور ایکس، Baby Mutant را کشف کرد، بیست در سربرو قرار داشت و برای بهبود دادن آن، کمک کرد. او در آنچا چندین رویداد مختلف را تجربه کرد و بعد با کمک «پرودیجی»، «هلیون» را نجات داد؛ آن هم با انجام یک جراحی روی او. بیست در اقدام بعدی، در نبرد نهایی که در جزیره مویر انجام میشد، شرکت کرد و نقش مهمی هم در آن داشت. در خط داستانی رویداد X-Men: Divided We Stand بیست توسط شخصیت لوگان از مؤسسه مخصوص اگزاویه کنار گذاشته شد. بیست مدت زمان خیلی زیادی را در زیرزمین گذراند و در تلاش بود تا اطلاعات و فایلهای تمام دانشآموزان و معلمان این مؤسسه را نابود کند.
زیرا او از این میترسید که اگر این اطلاعات بهدست افراد نادرستی بیفتد، چه اتفاقاتی ممکن است رخ دهد. بعد از این کار، او اطلاعاتی را که از ویروس لگسی و استرایف بهدست آورده بود، برای پنج دانشمندی که به آنها اعتماد کامل داشت، ارسال کرد. او به این فکر میکرد که مهم نیست برای خودش چه اتفاقی رخ میدهد، درهرصورت باید این پادزهر و آنتیویروس در امان باشد و هیچ اتفاقی برایش نیفتد. در اقدام بعدی، بیست به سراغ «مارتا جوهانسون» رفت و به همراه او از مؤسسه خارج شد. در مسیر بیرون رفتن هم یک تابلوی ورود ممنوع، مقابل در مدرسه گذاشت. بعد از اتفاقاتی که در خط داستانی رویداد Messiah CompleX رخ داد، بیست به همراه دیگر اعضای تیم مردان ایکس به سان فرانسیسکو نقل مکان کرد.
کار اصلی او در سان فرانسیسکو این بود که اول از همه به همراه پرودیجی، مرکز گری مالکین را راهاندازی کند. بعد هم در اقدام بعدی تمام تجهیزات رایانهای را که مورد نیاز تیم مردان ایکس بود، بسازد. این تجهیزات شامل سیریبرو، سیستمهای امنیتی، یک اتاق دنجر جدید و خیلی چیزهای دیگر میشد. بیست بعد از انجام تمام این کارها، یک تیم علمی به همراه انجل تشکیل داد. این تیم علمی که با نام ایکس کلاب شناخته میشدند، در آن زمان روی معکوسسازی M Day بودند و هدفشان این بود که به هر طریقی این کار را انجام دهند. بعد از گذشت مدتی، بیست سه نفر دیگر را هم به این تیم علمی اضافه کرد؛ افرادی به نام «مدیسون جفریز»، دکتر نمسیس و همچنین دکتر کاویتا رائو.
چندین ماه بعد، در طی رویدادهایی که در خط داستانی Secret Invasion رخ داد، بیست به این کشف رسید که سوپر اسکرالهایی با تواناییهای مردان ایکس وجود دارند. آنها میتوانند با ویروس لگسی آلوده شوند. سایکلاپس که این موضوع را متوجه شد، با وجود تمام اعتراضهای اخلاقی بیست از این ویروس روی اسکرالها استفاده کرد. او در نظر داشت که با استفاده از همان اهرم پادزهر، اسکرالها را به عقب براند و این تهاجم را به پایان برساند.
- ایکس کلاب و یوتوپیا:
در یکی از خط زمانیهای جایگزین که بیست نقش یکی از سفیران سازمان ملل را در آن داشت، نشان داده شد که او در سال ۲۰۱۵ کشته شده است
بعد از آمادهسازی سیارکی به نام Asteroid M، نام آن را یوتوپیا گذاشتند تا خیلی راحت و مسالمتآمیز جهش یافتهها بتوانند در آن زندگی کنند. بیست دوباره یک گروه علمی به نام ایکس کلاب را تشکیل داد تا روی مسائل علمی فعالیت کنند. او به همراه اعضای این تیم در بعد زمان به گذشته و سال ۱۹۰۶ سفر کردند تا والدین نمسیس را پیدا کنند. آنها در همین حین بهدنبال این بودند که ریشههای جهش یافتگی مدرن را هم کشف کنند. اعضای این گروه امیدوار بودند که با استفاده از این کار، بتوانند راهی را برای نجات نژاد جهاش یافتهها پیدا کنند. اعضای گروه ایکس کلاب در مدتی که در گذشته بودند، با یک نسخه قبلی از Sentinel برخورد کردند.
این نسخه توسط هل فایر و در سال ۱۹۰۶ ساخته شده بود و همچنین بهصورت تصادفی باعث شده بود که یک زمین لرزه هم در سان فرانسیسکو به وجود بیاید. متاسفانه زمانیکه اعضای ایکس کلاب به گذشته رفته بودند، شواهد دیانای در زیر Dreaming Celestial که در پارک قرار داشت، دفن شده بود. در همین برهه اتفاقاتی رخ داد که باعث شد این شک و تردید در بیست به وجود بیاید که آیا با تیم مردان ایکس بماند یا آنها را ترک کند. بیست نشان داده بود که از رهبری سایکلاپس ناامید شده است. او به مگنیتو اجازه داد که تیم مردان ایکس بپیوندد و مدت زمان زیادی را صرف کرد که او را از دست شکنجه دارک بیست نجات دهد. بالاخره بیست تصمیم خود را یکی کرد و تصمیم گرفت که مردان ایکس و یوتوپیا را ترک کند.
- Uncanny Inhumans:
شش ماه بعد از اتفاقاتی که در خط داستانی Secret Wars رخ داد، جهان در میان یک بحران سلامتی و بهداشتی جهش یافتگان قرار گرفته بود. در همین برهه مشخص شد که آزاد شدن Terrigen Mists در سرتاسر کرده زمین، آن هم بعد از آخرین تهام تانوس به سیاره، عواقب ناگواری را برای جهش یافتهها به همراه داشته است؛ این ماجراها یک بیماری خاص به نام M-Pox را به وجود آورده بود. بیست به منظور بررسی این بیماری و تحقیق برای یک راه درمان، با «کویین مدوسا» و همچنین اینهیومنز متحد شد تا همگی با هم این کار را انجام دهند. بیست بعد از مدتی که با «آیسو» همکاری کرد، بالاخره متوجه شد که ابر تریگن قرار است خیلی زود در سرتاسر جو پراکنده شود و کل سیاره را برای نژاد جهش یافته غیرقابل زیست کند.
بیست بلافاصله با اعضای تیم مردان ایکس ملاقات کرد تا این موضوع را به آنها اطلاع بدهد. او پیشنهاد کرد که بهتر است همه جهش یافتهها خیلی زود سیاره را ترک کنند تا از این ابر نابود کننده جدا باشند. البته استورم، اما فراست و مگنیتو با این موضوع مخالفت کردند. آنها باور داشتند که بهتر است با ایهیومنز وارد جنگ بشوند و خودشان ابر را نابود کنند. استورم توانست هنک را ضعیف و ناتوان کند و مدت خیلی زیادی طول نکشید که جنگ بسیار بزرگی بین مردان ایکس و اینهیومنز به راه افتاد. بعد از اینکه این نبرد به پایان رسید و آتشبسی هم بین این دو گروه برقرار شد، بیست با همتیمیهای سابق خود در تیم مردان ایکس آشتی کرد.
این احتمال وجود دارد که جهش بیست نتیجه آتاویسم ژنتیکی باشد. علاوهبر این، او ویژگیهای منحصربهفردی هم دارد. او با وجود ظاهر حیوانی و هیولایی که دارد، دارای هوشی در سطح نبوغ است. او دارای قدرت، سرعت و چابکی ابرانسانی است. او یک مبارز تن به تن حرفهای محسوب میشود. او به واسطه آموزههایی که از پروفسور اگزاویه و مربیگری کاپیتان آمریکا بهدست آورده، توانسته یک سبک منحصربهفرد را برای نبرد به وجود بیاورد. او از سطح بالایی از استقامت، حواس، دوام، ضریب هوشی و همچنین سرعت برخوردار است. بیست در شکل انسانی خود میتواند ۱ تن را بلند کند. این در حالی است که در شکل حیوانی خود این توانایی به ۱۰ تن میرسد.
او انگشتان بسیار قدرتمندی در دستان و پاهای خود دارد. هنک پنجههای خیلی تیزی در دستان و پاهای خود دارد که میتواند با آنها از دیوار بالا برود. او در سرتاسر بدن خود خزهایی ضخیم و آبی رنگ دارد. هنک در همان دست و پای خود چالاکی خیلی زیادی دارد و میتواند یک سری کارهای سخت و پیچیدهای را با آنها انجام دهد؛ بهعنوان مثال میتواند با استفاده از پاهای خود، گره بزند. او اندامهای بزرگی دارد که به او اجازه میدهد بهصورت چهار دست و پا راه برود. با اینکه بیست استقامت و دوام خیلی بالایی دارد، اما باز هم نمیتوان او را آسیبناپذیر دانست؛ فاصله خیلی زیادی بین او و آسیبناپذیری وجود دارد.
او میتواند از سه طبقه سقوط کند و جان سالم به در ببرد (البته اگر روی پای خود فرود بیاید) یا توسط دشمنان ابرانسانی و قدرتمندی کتک بخورد؛ ضربههایی که میتواند یک انسان معمولی را بکشد. از طرف دیگر هم بیست میتواند مسافتهای کوتاه را با سرعتی حداکثر ۴۰ مایل بر ساعت بدود. وی دارای حسهای پیشرفتهای مانند دید در شب هم هست. حس بویایی او آنقدر قدرتمند است که میتواند با آن ردِ یک انسان را بگیرد. علاوهبر این، هنک دارای یک فاکتور بهبودی جزئی و کوچک است. این فاکتور بهبودی به او اجازه میدهد تا از بیماریهای جزئی مانند سرماخوردگی با سرعت بالاتری بهبود پیدا کند.
او همچنین میتواند استخوانهای شکسته را در عرض چند ساعت درمان کند؛ در صورتی که این موضوع در مورد انسانهای معمولی چندین هفته یا چندین ماه طول میکشد. علاوهبر تمام چیزهایی که گفته شد، هنک برخلاف قدرتهای ابرانسانیای که دارد، بسیار باهوش است و یک نابغه محسوب میشود. او یکی از باهوشترین افراد در دنیای مارول به حساب میآید. او یک مرجع جهانی در زمینه بیوشیمی و ژنتیک محسوب میشود. هنک همچنین دکتر مخصوص اعضای تیم مردان ایکس هم به حساب میآید. همین موضوع نشان میدهد که او چقدر هوش بالایی دارد؛ هرچند که او هیچوقت مدرک دکترای پزشکی خود را دریافت نکرد.
بعد از گذشت مدت زیادی، زمانیکه هنک دوباره دچار جهش و تغییرات شد، حس بویایی، قدرت، بینایی و همچنین سرعت رفلکسهای او، چندین برابر بهتر و بیشتر از قبل شد. این جهش ثانویه یک ظاهر گربهای به او بخشید. البته نکته منفی این جهش این بود که هنک چابکی ابرانسانی خود را از دست داد. او یک بار به این موضوع اشاره کرده بود که در گذشته توانایی گیتار نواختن را داشت اما حالا از آنجایی که مهارت و چابکی مخصوص خود را از دست داده است، تصمیم گرفته که درام بنوازد. همانطور که بالاتر گفته شد، بیست یک فرد ماهر در نبرد تن به تن محسوب میشود. آموزشهای کاپیتان آمریکا و پروفسور اگزاویه باعث شد تا او سبکی را برای مبارزه خود به وجود بیاورد که بتواند بهترین استفاده را از چابکی، قدرت و سرعت خود داشته باشد. در انتها هم لازم به ذکر است که بیست دارای سطح بالایی از تحمل دربرابر درد را دارد و میتواند فِرُمونهای خودش را دستکاری کند.
در انتها به انیمیشنها، فیلمها و بازیهایی اشاره میکنیم که هنک مککوی/بیست در آن حضور داشته است:
- انیمیشن سریالی X-Men: The Animated Series محصول سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۷ با صداپیشگی جورج بوزا
- انیمیشن سریالی X-Men: Evolution محصول سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۳ با صداپیشگی مایکل کاپسا
- انیمیشن Wolverine and the X-Men محصول سال ۲۰۰۹ با صداپیشگی فرد تاتاسیور
- فیلم X-Men: The Last Stand محصول سال ۲۰۰۶ با بازی کلسی گرمر
- فیلم X-Men: First Class محصول سال ۲۰۱۱ با بازی نیکلاس هولت
- فیلم X-Men: Days of Future Past محصول سال ۲۰۱۴ با بازی کلسی گرمر و نیکلاس هولت
- فیلم X-Men: Apocalypse محصول سال ۲۰۱۶ با بازی نیکلاس هولت
- فیلم Dark Phoenix محصول سال ۲۰۱۹ با بازی نیکلاس هولت
نظرات