معرفی شخصیت آدام وارلاک، نماد زندگی و انسان کامل
آدام وارلاک یک موجود مصنوعی محسوب میشود که توسط دانشمندان انسانی به نام The Enclave خلق شده است. The Enclave این موجود را به این منظور خلق کردند تا یک الگوی ایدهآل برای نژاد جدید انسانها باشد؛ کسانی که قرار است بر زمین حکومت کنند. البته مخلوق آنها که نام او را Him گذاشته بودند، شورش کرد، مقابل آنها ایستاد و به مسیر خود ادامه داد و تبدیل به آدام وارلاک شد. آدام وارلاک که در ابتدا با همان ضمیر «او» یا آدام مورد خطاب قرار میگرفت، یک شخصیت نسبتا قهرمانی محسوب میشود که در کتابهای کمیکی که توسط شرکت مارول کامیکس منتشر میشوند، حضور پیدا میکند. این شخصیت برای اولینبار در قسمت ۶۶ و ۶۷ سری کتاب کمیک Fantastic Four که در ماه سپتامبر و اکتبر سال ۱۹۶۷ منتشر شده بودند، حضور پیدا کرد.
البته قسمت ۱۶۳ تا ۱۶۶ سری کتاب کمیک Thor هم که از ماه آوریل تا جولای سال ۱۹۶۹ منتشر شده بود، جزو اولین حضورهای این کاراکتر به حساب میآید. آدام وارلاک توسط استن لی و جک کربی خلق شد. از طرف دیگر هم روی توماس و جیم استارلین هم بهطور قابل توجهی روی توسعه این شخصیت نقش داشتند. آدام وارلاک اولینبار در دوران نقرهای کتابهای کمیک معرفی شد و تا به امروز بیشتر از چهار دهه است که در انتشارات مارول حضور دارد. این شخصیت علاوهبر اینکه در عنوانهای کوچک و بزرگ شرکت مارول حضور داشته، به خاطر محبوبیت زیاد در آثار دیگر این شرکت مانند آثار انیمیشنی، تلویزیونی و بازیهای ویدیویی هم اضافه شده است.
همانطور که بالاتر هم به این موضوع اشاره شد، آدام وارلاک در ابتدا فقط با عنوان «او» یا «هیم» شناخته میشد. او یک موجود مصنوعی به حساب میآمد که توسط یک سری دانشمند دیوانه و روانی خلق شده بود. این دانشمندان دیوانه، یک کادر علمی و نخبه به نام The Enclave را تشکیل میدادند؛ کادری که عملیاتها و کارهای خود را در یک مجموعه علمی به نام The Beehive انجام میدادند. آدام در یک پیله شکل گرفت و بعد از بیرون آمدن از آن هم متولد شد. هدف خالقان او این بود که یک انسان کامل و بینقص را خلق کنند تا بلکه به طریق او بتوانند به منافع خود برسند. اعضای تیم چهار شگفتانگیز بالاخره در تحقیقات خود به خلقت «هیم» رسیدند.
به همین ترتیب، اعضای گروه اینکلیو هم از این مجموعه فرار کردند و آن را در حالت خود تخریبی قرار دادند که بلافاصله نابود شود. بعد از اینکه هیم متولد شد، خیلی زود به این نتیجه رسید که خالقان او چقدر فاسد بودهاند. به همین ترتیب هم به سرعت از این مجموعه فرار کرد و به فضا رفت تا افکارش را جمعآوری و مدیریت بکند. البته او هنوز خیلی دور نشده بود که در بارش سیارکها گرفتار شد. اما خوشبختانه یک موجود که به نام «آتوی نگهبان» نجات پیدا کرد؛ کسی که او را به سمت سیاره زمین فرستاد. چند سال بعد از این اتفاق، اعضای کادر اینکلیو دوباره تلاش کردند تا یک انسان مصنوعی کامل و بینقص خلق کنند؛ همین تلاش منجر به خلقت و تولد «کیزمت» شد.
در طی مدت زمانی که هیم بر روی سیاره زمین بود و وظایف خود را انجام میداد و آزمایشهایی را هم از سر میگذراند، با یک الهه از سرزمین آزگارد برخورد کرد؛ هیم بعد از پی بردن به وجود «سیف» تصمیم گرفت که او را بهعنوان جفت، برای خودش بخواهد تا آنها با هم باشند. البته همانطور هم که انتظار میرفت، این اتفاق باعث برانگیخته شدن خشم بسیار زیاد ثور، خدای آزگاردی رعد و برق شد. از همینرو، این دو نفر وارد نبرد با یکدیگر شدند. بعد از یک مبارزه کوتاه، خیلی زود مشخص شد که هیم نمیتواند خدای رعد و برق را شکست دهد. به همین دلیل هم او با ایجاد یک پیله دور خودش، تلاش کرد تا از ادامه این نبرد فرار کند.
بعد از گذشت مدتها، هیم با فردی ملاقات کرد که زندگی او را تا حد زیادی تغییر داد؛ این شخصیت هم کسی نبود جز «تکامل عالی». این شخصیت، نام جدید «آدام» را به هیم داد؛ زیرا او در نوع خودش، اولین حساب میشد. بعد هم عنوان وارلاک را به او داد؛ زیرا انسانها خیلی از قدرت او میترسیدند. آنها در اقدام بعدی سنگ روح را در اختیار آدام قرار دادند که تغییر زیادی را در زندگی او به وجود آورد.
القاب و اسامی مستعار: هیم، میگس، وارلاک، God Slayer، گلدن سرفر، گلدی لاکس، آدام، انسان کامل، نماد زندگی و آدام میگس.
تیمها: انتقام جویان، مدافعان، قدرتهای بزرگ جهان، نگهبانان کهکشان و Infinity Watch.
متحدان: آلیسیا مسترز، انجل، آلتزا، آلتزا، بیست، بلک نایت، باز گریم، کاپیتان آمریکا، کاپیتان مارول، کاپیتان یونیورس، کارلو زوتا، چاک گریم، کازمو، سایکلاپس، دردویل، دارکلور، دکتر استرنج، درکسِ نابودگر، ادی رابرتز، اترنیتی، فایرلرد، گمبیت، گامورا، جنیس-ول، گادس، گروت، هاوک آی، هیتر دیلایت، تکامل عالی، هالک، هیومن تورچ، زن نامرئی، آیرون من، کیزمت، Living Tribunal، ارباب هرج و مرج، میجر ویکتوری، مانتیس، ماریس مورلاک، ارباب نظم، ماکسام و غیره.
دشمنان: انایلس، انون باکیان، اروکین، بلک بولت، کاپیتان آمریکا، کاپیتان اتالایکس، کاپیتان اسلیگ، کاردینال ریکر، کلوسوس، سایکلاپس، دکتر دووم، ایو باکیان، فابریکنت، فین باکیان، گالاکتوس، گمبل، گلادیاتور، گادس، تکامل عالی، هیومن تورچ، کانگ، کوراث، کری-تور، مدلین پرایر، مدنس مانستر، میگس، من-بیست، منزین باکیان، مفیستو، میستیک، نبیولا، آبلیوین، اولیک، امگا، پارادوکس، پانیشر ربات، ریکوردر، اسکریت، اسپات، استرنجر، تراکس، تانوس، بروت، ثور و غیره.
همانطور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شد، آدام وارلاک توسط استن لی و جک کربی خلق شد. البته روی توماس و جیم استارلین هم بهطور قابل توجهی روی توسعه این شخصیت نقش داشتند؛ آنها بودند که باعث شدند آدام وارلاک تبدیل به این شخصیت امروزی شود. آنها از دهه ۱۹۷۰ نویسندگی و توسعه این شخصیت را برعهده گرفتند و تا دهه ۲۰۰۰ این کار را ادامه دادند. این شخصیت برای اولینبار در قسمت ۶۶ (به نام What Lurks Behind the Beehive?) و ۶۷ سری کتاب کمیک Fantastic Four که در ماه سپتامبر و اکتبر سال ۱۹۶۷ منتشر شده بودند، حضور پیدا کرد. البته قسمت ۱۶۳ تا ۱۶۶ سری کتاب کمیک Thor هم که از ماه آوریل تا جولای سال ۱۹۶۹ منتشر شده بود، جزو اولین حضورهای این کاراکتر به حساب میآید. لازم به ذکر است که این شخصیت در ۶۱۲ کتاب کمیک حضور داشت که تنها در قسمت ۱۹ سری کتاب کمیک Guardians of the Galaxy به نام Seconds Out، قسمت ۷ سری کتاب کمیک The Avengers Annual به نام The Final Threat و همچنین قسمت ۱ سری کتاب کمیک Thanos: The Infinity Revelation به نام OGN جان خود را از دست داده است.
- Counter Earth:
تکامل عالی بعد از اینکه به آدام رسید، تمام ماجراهایی را که Counter-Earth بر سر او آورده بود، پاک کرد و از بین برد. بعد از این اتفاق هم آدام به موظف شد که به آنجا برود و شخصیت «من-بیست» را متوقف کند؛ یک گرگ که تکامل عالی از لحاظ ژنتیکی او را دستکاری کرده بود و او را به یک شکل شبیه به انسان درآورده بود. آدام بعد از اینکه چندین بار با من-بیست مبارزه کرد، بالاخره شکست خورد. من-بیست بعد از پیروز شدن، به همراه مینیونها و سربازان خود، آدام را به صلیب کشید و در همان شکل او را رها کرد؛ قرار بود که او به خاطر گناهانی که ساکنان Counter-Earth مرتکب شده بودند، جان خود را از دست بدهد. البته، مرگ یک پایان برای آدام محسوب نمیشد. او یک بار دیگر پیله خود را ایجاد کرد تا از خودش در برابر آسیبهای خارجی محافظت کند. او بالاخره توانست من-بیست را شکست دهد؛ البته در این نبرد هالک هم حضور داشت و با سربازان او مبارزه میکرد.
- میگس:
بعد از گذشت چندین ماه، آدام خودش را روی یک سیاره متروکه پیدا کرد و متوجه شد که نتوانسته آن چیزی را که تکامل عالی از او خواسته بود، با موفقیت به پایان برساند. در همین نقطه زمانی بود که او از همتای شرور خود که به آینده تعلق داشت، خبردار شد؛ یک موجود خطرناک بین کهکشانی که با نام «میگس» شناخته میشد. میگس موجودی بود که یک امپراطوری مذهبی به نام «کلیسای جهانی حقیقت» را حکمرانی میکرد. هدف او این بود که جهانها را تسخیر کند و در همین مسیر هم تنها دو گزینه به دیگران ارائه میکرد: یا تبدیل شوید یا بمیرید. وارلاک بعد از روبهرو شدن با این کلیسا، به همراه همراهان خود با اعضای آن درگیر نبرد شد.
«پیپِ ترول» و همچنین گامورا که کشندهترین زن در جهان محسوب میشد، در این مسیر همراه وارلاک بودند؛ لازم به ذکر است که گامورا هم دختر ناتنی تانوس از سرزمین تایتان محسوب میشود. میگس توانست به گونهای ذهن وارلاک را تحت تاثیر قرار دهد که او یک سری از کارها را برایش انجام دهد؛ چیزهایی که باعث شد تا خود او تبدیل به میگس شود. البته تانوس که از حقیقت ماجرا خبردار شده بود، کار دیگری انجام داد. او به وارلاک کمک کرد تا هوشیاری هویت قبلی خودش را به دست بیاورد و تبدیل به همان موجود قبلی شود. بعد از این اتفاق، آدام در بعد زمان به آینده سفر کرد تا خودش را پیدا کند؛ درست پیش از اینکه توسط «In-Betweener» دستگیر و تبدیل به هویت میگس شود.
آدام آنقدر قدرتمند بود که توانست ثور را که در وضعیت جنون و دیوانگی قرار داشت، شکست دهد
او اساسا خودش را به قتل رساند تا از رخ دادن این اتفاق جلوگیری کند. به همین ترتیب هم خیلی راحت خطر میگس خنثی شد و ناگهان باعث از بین رفتن کلیسا هم شد. آدام بعد از موفقیت و پیروز شدن در این ماجرا، از بقیه جدا شد تا عمیقا به موجودیت خودش فکر کند. زمانی که او در سرتاسر فضا جابهجا میشد و سفر میکرد، متوجه شد که صدها ستاره در همین مدت خاموش شدند و از بین رفتند. بعد از گذشت مدتی، آدام متوجه شد که خاموش شدن ستارهها یک اتفاق تصادفی نبوده است و موجودی به نام «دزد ستاره» مقصر آن محسوب میشود. به همین ترتیب هم وارلاک نبرد خود را با کسی آغاز کرد که میتوانست واقعیت را دستکاری کند و تغییر دهد.
- تانوس و مرگ:
بعد از گذشت چند وقت، تانوس باری دیگر وارد زندگی آدام شد تا نقش یک متحد را برای وارلاک ایفا کند؛ اما در حقیقت در نظر داشت که قدرت سنگ روح را از آدام بدزدد. تانوس بعد از انجام این کار، سنگ روح را با دیگر سنگهای بینهایت ترکیب کرد و یک سلاح کیهانی به وجود آورد؛ سلاحی که قدرت نابود کردن ستارهها را درون خودش داشت. تانوس که کاملا با مرگ همسو شده بود، قصد داشت تا تک تک ستارههای موجود در جهان را بهعنوان یک هدیه به معشوقه خود یعنی «دث» تقدیم کند. گامورا بعد از اینکه به انگیزههای اصلی تانوس پی برد، بهشدت توسط او آسیب دید. گامورا که تا حد زیادی زخمی شده بود، از یک کشتی استفاده کرد تا به سراغ وارلاک برود و به او اخطار دهد.
اما پیش از اینکه او بتواند کاری انجام دهد، همه چیز توسط دشمن تانوس یعنی «درکسِ نابودگر» از بین رفت و نقشهها خراب شد. در همین حین، متحد دیگر وارلاک به نام پیپِ ترول که از وارلاک جدا شده بود، همچنان تصور میکرد که تانوس متحد آنها محسوب میشود. به همین ترتیب هم به سراغ او رفت زیرا امیدوار بود که برای پیدا کردن وارلاک میتواند از تانوس کمک بگیرد؛ اما تصور اشتباهی در ذهن داشت. تانوس بعد از دیدن پیپ، او را گرفت و ذهنش را نابود کرد. البته گامورا پیش از اینکه جان خود را از دست بدهد، توانست درباره انگیزههای اصلی تانوس، به وارلاک اخطار بدهد. از همین رو هم آدام به سیاره زمین سفر کرد.
او قصد داشت با رفتن به زمین، قهرمانانی مانند «کاپیتان مار-ول»، «موون دریگن» و دیگران را جمعآوری کند و از آنها کمک بگیرد. اعضای تیم انتقام جویان و همچنین موون دریگن در اولین اقدام به ناوگان تانوس حمله کردند تا بلکه به این طریق بتوانند وارد کشتی او به نام Sanctuary I بشوند. مار-ول و همچنین آدام در یک نبرد با تانوس درگیر شدند؛ آن هم بعد از اینکه بدنِ بدون مغز پیپِ ترول را داخل کشتی دیدند. وارلاک خیلی زود روح پیپ را وارد سنگ کرد و بعد از آن هم با تانوس درگیر شد؛ مدت زیادی هم طول نکشید که ثور و آیرون من به این نبرد پیوستند. مار-ول موفق شد که فعال کننده سلاحها را نابود کند.
هنوز مدت زیادی از این موفقیت نگذشته بود که وارلاک به دست تانوس کشته شد. ثور توانست آنقدر تانوس را معطل نگه دارد و حواسش را پرت کند که آیرون من فرصت نابود کردن سلاح اصلی را داشته باشد. تانوس که از شرایط افتضاح پیش آمده حسابی عصبانی شده بود، قهرمانان باقیمانده را شکست داد. در همین حین هم سر و کله «ارباب هرج و مرج» و همچنین «ارباب نظم» پیدا شد تا در این صحنه وحشتناکی که پیش آمده بود، دخالت کنند؛ این در حالی بود که آنها بهصورت ذهنی برای اسپایدرمن و بن گریم پیغامی فرستادند که در اولین فرصت خودشان را به آنجا برسانند. بعد از اینکه اسپایدرمن و بن گریم به آنجا رسیدند، مرد عنکبوتی بهصورت اتفاقی با سنگ روح ارتباط برقرار کرد.
همین اتفاق باعث شد تا روح آدام وارلاک آزاد شود. وارلاک بعد از آزاد شدن، با استفاده از قدرتهایی که داشت، تانوس را به سنگ تبدیل کرد؛ پیش از اینکه دوباره به سنگ روح بازگردد. چندین ماه از شکست تانوس گذشت. بعد از این مدت، بن گریم با زنی به نام «Her» ملاقات کرد؛ کسی که توسط اینکلیو خلق شده بود تا معادلی برای هیم باشد. بعدها مشخص شد که هیم و هِر هر دو یک موجود واحد هستند که با جنبههای مختلفی خلق شدند. آنها برای چندین قرن زنده بودند و زندگی میکردند. همین نکته، به این موضوع اشاره دارد که مخلوقاتی که با نام آدام شناخته میشوند، تنها یک حالت دیگری از همان پیله هستند؛ در حقیقت اینطور میتوان گفت که آدامها توسط اینکلیو پیدا شده بودند نه اینکه توسط آنها خلق شوند. Her در این برهه زمانی به دنبال هیم میگشت و در این مسیر بن گریم، موون دریگن، «استار هاوک» و تکامل عالی هم همراه او بودند. آنها، Her را به سمت قبر آدام هدایت کردند؛ جایی که بدن او قرار داشت اما روح او از بین رفته بود.
- یک بازگشت و دستکش آهنی بینهایت:
چندین سال از آن ماجراها گذشت و در این دوران شخصیت سیلور سرفر شاهد بازگردانده شدن و احیای تانوس توسط میسترس دث بود. در این دوران دث احساس میکرد که باری دیگر به یک قهرمان نیاز دارد. تانوس بعد از بازگردانده شدن به زندگی، موظف شد که تک تک سنگهای بینهایت را جمعآوری کند؛ سنگهایی که توسط بزرگان جهان و همچنین In-Betweener جمعآوری شده بود. تانوس بعد از اینکه این سنگهای بینهایت را جمع کرد، آنها را بهصورت یک دستکش آهنی در کنار هم قرار داد و نام آن را دستکش آهنی بینهایت گذاشت. این دستکش به تانوس اجازه میداد که به قدرت خیلی زیادی دست پیدا کند؛ چیزی که در گذشته به واسطه مکعب کیهانی به آن دست پیدا کرده بود.
آدام وارلاک که در ابتدا با نام «هیم» خطاب میشد، به این منظور خلق شد تا نمونهای از یک انسان کامل و بینقص برای دیگران باشد
به واسطه احیا شدن تانوس، آدام یک ناهنجاری را احساس میکرد. به همین ترتیب هم مجبور شد که به همراه پیپ و گامورا، به سطح فیزیکی که ما آن را زمین مینامیم، بازگردد. هر کدام از آنها برای اینکه بتوانند به سطح فیزیکی بازگردند، بدن یک انسان را که اخیرا مرده بود، انتخاب کردند. آنها بعد از قرارگیری در این بدن، آنها را به سلیقه خودشان تغییر دادند و دوباره به زندگی بازگرداندند. تانوس که حالا قدرتمندترین سلاح کیهان را در اختیار خود داشت، نیمی از جمعیت کل جهان را نابود کرد. فقط و فقط برای اینکه بتواند توجه دث را به خود جلب کند. اما این تنها بخشی از کار بود. تانوس برای اینکه بیشتر دل دث را به دست بیاورد، دست به کار خطرناکتری زد.
او به مبارزه با قدرتمندترین موجودات کیهان یعنی گالاکتوس، Living Tribunal، اترنیتی و غیره رفت؛ آن هم در حالی که میسترس دث در حال تماشای این نبردها بود. به همین ترتیب هم آدام جمعی از ابرقهرمانان سیاره زمین را گرد هم آورد. آنها توانستند تانوس را که دیگر بیش از حد اعتماد به نفس داشت، تقریبا شکست دهند. اما شرایط خیلی تغییر نکرد زیرا خیلی زود صاحب این دستکش تغییر کرد و یک دزد فضایی به نام «نبیولا» آن را در اختیار گرفت؛ کسی که ادعا میکرد که نوه تانوس محسوب میشود. نبیولا بعد از بازگرداندن اشتباهی که تانوس مرتکب شده بود، این دستکش شگفتانگیز را به نفع آدام وارلاک از دست داد.
آدام وارلاک که حالا قدرت دستکش بینهایت را به دست آورده بود، رسما تبدیل به خدا شد و دیگر کسی نمیتوانست مقابل او بایستد. در اختیار گرفتن این دستکش توسط آدام، پایان این حماسه بود. البته خدا بودن او خیلی طولانی نشد. زیرا خیلی زود یک موجود قدرتمند که با عنوان Living Tribunal شناخته میشد، اعلام کرد که آدام شایسته استفاده از چنین قدرتی نیست؛ زیرا او یک انسان مصنوعی به حساب میآید (البته در طی رویدادهای بعدی نشان داده شد که اصلا چنین موضوعی صحت ندارد). به همین ترتیب هم او مجبور شد که این سنگهای بینهایت را بین نزدیکترین همراهانش یعنی پیپ، گامورا، درکسِ نابودگر، موون دریگن و تانوس تقسیم کند.
این افراد در کنار یکدیگر و همچنین به همراه خود آدام توانستند گروه Infinity Watch را تشکیل دهند؛ البته این نکته هم لازم به ذکر است که تانوس هیچوقت در این گروه عضو فعال به حساب نمیآمد. در طی همان مدت زمانی که وارلاک دستکش آهنی بینهایت را در اختیار داشت و از آن استفاده میکرد، تحت تاثیر آن قرار گرفت (در حقیقت در همان زمانی که سنگهای بینهایت در اختیارش بود). این دستکش باعث شد تا یک بیثباتی جزئی در ذهن وارلاک به وجود بیاید. از همین رو هم آدام مجبور کرد که ذهن خود را از تمام این افکار ضد و نقیضی که درباره خوب و بد ایجاد شده بود، پاک کند. برای انجام این کار هم چارهای نداشت جز اینکه خودش را از همه آنها خلاص کند و به یک موجود منطقی ناب تبدیل شود. بعد از این اتفاق، افکار آدام خیلی راحت تبدیل به واقعیت شد؛ از یک طرف نیمه شرور او تجسم میگس را به وجود آورد و از طرف دیگر هم نیمه خوب او تبدیل به گادس یا الهه شد. این دو جنبه در آینده تلاش کردند که کنترل سرتاسر جهان را در اختیار داشته باشند.
- Infinity Watch:
در ابتدا، آدام اعتقاد داشت که قدرت مطلق باعث شده بود که تصمیمات او عالی و بینقص باشند؛ خصوصا زمانی که تصمیم گرفت که چه کسی از سنگهای بینهایت محافظت کند. او قصد داشت که یک سری افراد را انتخاب کند که فقط صرفا از این سنگها محافظت کنند نه اینکه بهعنوان اعضای یک تیم با هم همکاری داشته باشند. باری دیگر این ماجراها شرایطی را به وجود آوردند که آدام نسبت به جایگاه خود در جهان احساس سردرگمی میکرد. به همین دلیل هم به سراغ تکامل عالی رفت که یک بار به او کمک کرده بود و دوباره درخواست کمک را از او داشت. زمانی که آدام دوست قدیمی خود را پیدا کرد، او در یک حالت کودکانه قرار داشت.
گروهی به نام New Men هم از تکامل عالی در برابر شکارچیانی که با ضمیر «آنها» مورد خطاب قرار میگرفتند، محافظت میکردند. خیلی زود مشخص شد که این شکارچیان، در حقیقت ساکنان سابق Counter Earth حساب میشدند. آدام توانست آنها را نسبت به آسیب رساندن به تکامل عالی متوقف کند؛ در همین حین هم آنها متوجه شدند که در حقیقت ناجی آنها است که دارد از او محافظت میکند. او خیلی زود به این نتیجه رسید که یک موجود به نام «امگا» مقصر رخ دادن تمام این ماجراها است. امگا همچنین دیگر اعضای گروه Infinity Watch را هم دستگیر کرده بود. او در نظر داشت که با انجام این کار، قدرت تک تک سنگهای بینهایت را در اختیار خودش بگیرد.
هنوز مدت خیلی زیادی نگذشته بود که آدام متوجه شد که امگا در حقیقت کسی نیست جز دشمن خودش یعنی من-بیست. آدام موفق شد که نقشههای او را بهصورت کامل از بین ببرد و دیگر اعضای گروه Infinity Watch را نجات دهد. در همین نقطه زمانی آدام به این نتیجه رسید که بهتر است اعضای این گروه در کنار یکدیگر و بهعنوان یک تیم فعالیت کنند؛ تا بلکه به این طریق بتوانند بهصورت صحیح و مناسب از سنگهای بینهایت محافظت کنند.
- جنگ بینهایت:
در نسخه آینده خط زمانی نشان داده شد که جنبه منفی آدام تبدیل به میگس و جنبه مثبت آن هم تبدیل به شخصیت گادس شد
میگسِ شرور، اولین مورد از همتایان آدام وارلاک محسوب میشد که یک نقشه طراحی کرد تا یک کار شرورانه بزرگ انجام دهد. او به ابعاد مختلف سفر کرد و موفق شد که پنج مکعب کیهانی مختلف را جمعآوری کند. او با داشتن چنین قدرت بزرگی، مقدمات لازم را فراهم کرد تا یک جهان جدید را در قالب چیزی که خودش دوست داشت، به وجود بیاورد؛ بهعبارت دیگر، یک جهان شیطانی و شرورانه. او نسخههای شیطانی تمام قهرمانان زمین را خلق کرد و در اقدام بعدی، نقشه شرورانه خودش را وارد مرحله اجرا کرد. در این شرایط افتضاح، این تانوس بود که به سراغ آدام و دیگر اعضای گروه Infinity Watch رفت و از آنها درخواست کمک کرد تا میگس را متوقف کنند.
میگس به واسطه تحت تاثیر قرار دادن افراد خیلی زیاد و همچنین دستکاریهای لازم، توانست دستکش آهنی بینهایت را به دست بیاورد؛ چیزی که اخیرا توسط اترنیتی و Living Tribunal دوباره قدرت پیدا کرده بود. او حالا همان قدرتها و تواناییهای خداگونهای را داشت که تانوس و وارلاک به خوبی با آن آشنایی داشتند. تانوس و وارلاک در این نقطه زمانی متوجه شدند که در تمام این مدت، میگس بر روی همه چیز نظارت داشت، آنها را تحت تاثیر خودش قرار داد و بهنوعی فریبشان داده بود. او نتوانسته بود بهصورت کامل قدرت دستکش آهنی بینهایت را در اختیار بگیرد زیرا سنگ واقعیت استفاده شده در آن، یک سنگ جعلی بود.
خوشبختانه شناخت و تجربهای که آدام نسبت به دستکش آهنی بینهایت داشت، این اجازه را به او داد که بتواند میگس را شکست دهد. علاوهبر این، او با کمک اترنیتی و همچنین Infinity توانست میگس را به درون سنگ روح بفرستد و سرانجام او را بهصورت کامل شکست دهد. برخوردی که آدام با میگس داشت، باعث شد که او برای مدتی در وضعیت کاتاتونیک قرار بگیرد؛ زیرا او در این دوران تحت فشار روحی و روانی خیلی زیادی قرار گرفته بود. آدام دوران بهبودی خود را در جزیره مانستر سپری میکرد؛ این در حالی بود که گامورا در تمام این مدت کنار او حضور داشت و از او مراقبت میکرد. بعد از گذشت مدتی، اترنیتی او را بیدار کرد و این باعث نارضایتی خودش شد.
آدام آرزو داشت که در همان وضعیت کاتاتونیکی بماند زیرا واقعا از نجات جهان و ماجراجوییهای مختلف خسته شده بود. اما اترنیتی، آدام را مجبور کرد که گذشته و آینده خود را بپذیرد و با آنها یکی شود؛ او تنها به این طریق میتوانست یک تهدیدی را که آینده جهان را به خطر میانداخت، متوقف کند. اترنیتی یک گوی کریستال برای وارلاک فراهم کرد؛ گوی کریستالیای که میتوانست به وارلاک کمک کند تا با اترنیتی ارتباط داشته باشد و از او درخواست کمک کند. اترنیتی به آدام اخطار داد که خطرهای زیادی در حال آمدن است که نهتنها جان خود او، بلکه اترنیتی را هم تهدید میکند. اولین کسی که آدام قرار بود با او ملاقات کند، یک موجود بدون روح به نام «کنت ابیس» بود.
او در نظر داشت تا به هر طریقی که امکان دارد، سنگ روح را برای خودش بدزدد و از آن استفاده کند. آدام بلافاصله بعد از اولین حمله کنت ابیس، به همراه دیگر اعضای گروه Infinity Watch متوجه شد که جزر و مد مردی را به نام «مکسام» به ساحل آورده است. مکسام هم درست بعد از اینکه به ساحل رسید، آدام را دید و بلافاصله به سمت او حملهور شد. آدام تلاش کرد تا با حرفهای مختلف این مهاجم را آرام کند و در تلاش بود تا کاری انجام دهد که خاطرات این مرد بازگردد. البته این در حالی بود که گامورا با توجه به تصویری که در سنگ زمان دیده بود، میدانست که این مرد قرار است خیلی زود آدام را بکشد.
- Infinity Crusade:
در این برهه زمانی بعد شرور آدام یعنی میگس دوباره ظاهر شد و این بار نقشههایی داشت که به واسطه آنها میخواست به سراغ بعد خوب این شخصیت یعنی گادس برود. گادس در اولین قدم، مکعبهای کیهانی میگس را گرفت و در ادامه موفق شد که حتی مکعبهای بیشتری هم برای خودش پیدا کند. در مجموع، او در آن زمان توانست ۳۰ مکعب کیهانی پیدا کند. به همین ترتیب هم آنها را با هم ادغام کرد و یک شیء بسیار قدرتمند به نام Cosmic Egg به وجود آورد. او در ادامه از توانایی تله پاتی خود استفاده کرد تا کنترل تعداد زیادی از قهرمانان را در دست بگیرد و Holy Guard را به وجود بیاورد. نقشه گادس این بود که یک آگاهی گروهی در سرتاسر جهان خلق بکند.
علاوهبر این، گادس در نظر داشت که با ایجاد این آگاهی، یک بار برای همیشه شرارت را از بین ببرد. این بار وارلاک بود که مجبور شد به سراغ تانوس برود و از او درخواست کمک کند. وارلاک تا حد زیادی به تانوس اعتماد کرد و به او اجازه داد که از سنگ روح استفاده کند؛ آن هم زمانی که به انگیزهها و هدفهای واقعی گادش پی برد. همین موضوع باعث شد که وارلاک حسابی بیدفاع و بدون محافظت بماند. وارلاک به دنیای روح رفت تا با میگس صحبت کند. او در تلاش بود تا با انجام این کار، میگس را نسبت به ادغام شدن با او راضی کند و از همین طریق از او کمک بگیرد. اما میگس این درخواست را رد کرد؛ در عوض او تلاش کرد تا همه چیز را کنار بگذارد و بدن آدام را تسخیر کند.
این شخصیت به خاطر ساختار مصنوعیای که دارد، از همان ابتدا قدرتها و تواناییهای شگفتانگیزی داشت اما بعد از در اختیار گرفتن سنگ روح، دیگر به قدرتهای همین سنگ اکتفا کرد
در ادامه این ماجرا، وارلاک به سختی توانست میگس را شکست دهد. بعد هم او را در همان حالت رها کرد و به این نتیجه رسید که میگس باید به تنهایی با این تهدید روبهرو شود و دیگر این همه نفرت هیچ فایدهای ندارد. وارلاک در اقدام بعدی از تانوس خواست تا او را به جایی که گادس قرار داشت، منتقل کند؛ جایی که آدام موفق شد با ناخودآگاه او ادغام شود. زمانی که آدام درون ناخودآگاه گادس را نگاه کرد، متوجه شد که نقشه تانوس قرار است با شکست روبهرو شود. بنابراین یک توهم به وجود آورد که تمام نقشههای گادس برای همه فاش شده است و همه میتوانند با جزئیات همه چیز را ببینند. از آنجایی که همه زندگیها و موجودات نابود شده بودند، او متوجه شد که این دنیا، خیلی با آن نسخه مسالمتآمیزی که در ذهنش بود، فاصله دارد.
این ترفند آنقدر خوب گادس را فریب داد که دیگر نقشه خودش را ادامه نداد و آن را رها کرد. زیرا به واسطه این توهم فکر میکرد که دیگر همه چیز به پایان رسیده است. همین اتفاق باعث شد تا تمام پیروان گادس، او را ترک کنند؛ در نتیجه او بخش زیادی از قدرت خود را از دست داد. بعد از رخ دادن این اتفاقات، آدام از فرصت استفاده کرد و در سطح معنوی و روانی به کمک تانوس و پروفسور ایکس، با گادس مبارزه کرد. او تلاش کرد برای دفاع از خودش به سراغ تخم کیهانی برود اما آدام اجازه چنین کاری را به او نداد و خیلی زود او را شکست داد. آدام در اقدام بعدی با این تخم ادغام شد و آنقدر گادس را ضعیف کرد که تانوس توانست او را هم درون دنیای روح گیر بیاندازد و زندانی کند. تانوس بعد از انجام این کار، تخم کیهانی را همانطور که گفته بود، نابود کرد و سعی نداشت که آن را برای خودش نگه دارد؛ چیزی که فوقالعاده آدام را متعجب کرد.
- ادامه آزمایشها:
در این دوران، آدام وارلاک در رویداد Blood and Thunder حضور پیدا کرد؛ جایی که خدای رعد و برق یعنی ثور، حسابی تحت تاثیر Warrior Madness قرار گرفت و با آن درگیر شد. آدام اولینبار زمانی از این موضوع خبردار شد که در تلاش بود شخصیت سیلور سرفر را از دست ثور که قصد کشتن او را داشت، نجات دهد. آدام و سرفر به سختی توانستند از حملههای ثور جان سالم به در ببرند. حتی در این وضعیت انفجارهای کارمیک آدام به واسطه سنگ روح هم تاثیر خیلی زیادی نداشت. خوشبختانه او و سیلور سرفر در طی ماجرای دستکش آهنی بینهایت، روح خود را با یکدیگر به اشتراک گذاشته بودند؛ چیزی که همچنان به همان شکل باقیمانده بود.
به همین دلیل هم آدام توانست از لحاظ ذهنی، تخته مخصوص سرفر را تحت کنترل بگیرد و جان خودشان را نجات دهد. آنها با کمکهای دکتر استرنج توانستند خودشان را به سرزمین آزگارد برسانند؛ جایی که توسط «پادشاه گیرودور» از ترولها دستگیر شدند و بعد هم برای قربانی شدند. از آنجایی که پیپ عضوی از ترولها بود، این انتخاب را داشت که برای جان و زندگی او، مبارزه کند. از آنجایی که پیپ نمیتوانست خودش مبارزه کند و در این نبرد پیروز شود، آدام را بهعنوان جانشین و مبارز جایگزین انتخاب کرد. در مقابل، پادشاه هم بزرگترین و بهترین جنگجوی خود به نام «اولیک» را انتخاب کرد. اما همانطور که انتظار میرفت، آدام حتی بدون استفاده از تواناییهای ویژه خود توانست این ترول عظیم را شکست دهد.
علاوهبر این، آدام توانست برای مدتی هم او را مشغول کند که از طرف دیگر پیپ بتواند نقشهای را که وارلاک از طریق سنگ روح به او منتقل کرده بود، اجرایی کند. به همین ترتیب، پیپ موفق شد که دیگران را احیا کند و همگی به همراه هم توانستند از آن مخمصه پا به فرار بگذارند. در این نقطه زمانی، سازمان ملل برای سومین بار به جزیره مانستر حمله کرد. این بار آنها از یک گروه از انتقام جویان که اعضای آن را تحت کنترل ذهنی گرفته بودند، استفاده کردند. به همین ترتیب، آدام که این اتفاق را دیده بود، به این نتیجه رسید که زمان آن رسیده تا یک بار برای همیشه، مالکیت این جزیره را مشخص کند تا دیگر چنین مشکلاتی به وجود نیاید.
او بعد از اینکه اعضای تیم انتقام جویان را نجات داد و کنترل ذهنی روی آنها را از بین برد، متوجه شد که یکی از سناتورهای آمریکایی به نام «کایل مانسن» مقصر اصلی این اتفاق است. آدام بعد از پی بردن به این حقیقت، به ساختمان سازمان ملل رفت تا با این سناتور برخورد کند اما خیلی طول نکشید که با شکل واقعی او یعنی من-بیست برخورد کرد. آدام موفق شد که من بیست را شکست دهد اما زمانی که در تلاش بود دشمن خود را به قتل برساند، توسط اعضای تیم انتقام جویان متوقف شد. او در اقدام بعدی به مسئولان سازمان ملل اطلاع داد که جزیره مانستر خانه او محسوب میشود و بهتر است که این جزیره را به همان شکل رها کنند وگرنه با عواقب آن روبهرو خواهند شد.
در این زمان بود که دوباره سر و کله کنت ابیس ظاهر شد و دوباره تلاش کرد تا سنگ روح را از آدام بدزدد. کنت ابیس شریک خود به نام «مایا» را به جزیره مانستر فرستاد تا یک داستان جعلی سرهم کند؛ داستانی که نشان دهد تا به کمک وارلاک برای شکست دادن ابیس نیاز دارد و فقط با کمک او میتواند بعد خود را پس بگیرد. آدام بعد از شنیدن این داستان فریب خورد و خیلی زود توسط یک نوشیدنی مخصوصی که خود ابیس درست کرده بود، مسموم شد. این نوشیدنی یک معجون عاشقانه قدرتمند و غیرقابل درمان محسوب میشد که منجر به این شد که این دو نفر بهشدت عاشق یکدیگر شوند. آدام تا آن زمان هنوز شیوههای عشق و عاشقی را یاد نگرفته بود.
اما این معجون آنقدر قدرتمند بود که کنترل ذهن و تصمیمگیری را از او گرفت و باعث شد که او عمیق به مایا دل ببندد. بعد از این اتفاق، کنت ابیس کار خود را انجام داد و مایا را ربود. همین اتفاق آدام را مجبور کرد که مایا را به درون بعد ابیس دنبال کند؛ جایی که ابیس حسابی قدرتمند میشد و امیدوار بود که بتواند در قبال تحویل این دختر، آن سنگ قدرتمند را برای خودش بگیرد. آدام کاری کرد که پیپ، او را به همراه دیگر اعضای گروه نگهبانی بینهایت به قلمروی ابیس منتقل کند. او در نظر داشت تا پیش از اینکه ابیس اصلا متوجه حضور او بشود، مایا را از آن مخمصه نجات دهد. به محض اینکه آنها به آنجا رسیدند، «دارک لور» هم به آنها پیوست تا در ماموریت شکست ابیس به آنها کمک کند.
در یک خط داستانی خاص، او و سیلور سرفر روح خود را با یکدیگر به اشتراک گذاشتند و از همین رو هم آدام میتوانست تخته مخصوص سرفر را کنترل کند
اما ابیس از «زالکور» استفاده کرد تا باز هم قدرت بیشتری را به دست بیاورد. او بهراحتی توانست همه آنها را شکست دهد و با آن قدرت بزرگ، بهصورت همزمان همه را زمین بزند. در ادامه، ابیس سنگ روح را برای خودش برداشت. زمانی که وارلاک به همراه دیگران در زندان بود، مایا به سراغ او رفت. اما ابیس یک طلسم قدرتمند روی آنها اجرا کرده بود که آنها اصلا نتوانند ارتباط نزدیکی با یکدیگر داشته باشند. از طرف دیگر «Meer'Lyn» که تصور میشد مرده است، با یک طلسم ویژه و مخصوص ظاهر شد. همین موضوع به دارک لر و وارلاک اجازه داد که خودشان را از آن وضعیت آزاد کنند. آنها، تنها کسانی بودند که میتوانستند مبارزه کنند.
آنها در نظر داشتند که بلافاصله به ابیس حمله کنند؛ کسی که احتمالا به خاطر استفاده از سنگ روح ضعیف شده بود و تنها کسانی میتوانستند احساسات را حس کنند که روحی در بدن داشتند. آدام بلافاصله این سنگ را در اختیار گرفت و علی رغم میل باطنی خود، از روح دوستش به نام «Kray-Tor» استفاده کرد تا بیش از پیش ابیس را ضعیف کند. گناه جنایتهایی که انجام داده بود، منجر به این شد که ابیس به سراغ زالکور برود تا بتواند قدرت بیشتری به دست بیاورد. اما از آنجایی که حالا ابیس روحی در بدن داشت، زالکور دیگر نمیتوانست او را بشناسد. دارک لور با استفاده از طلسم، یک پورتال به سمت یک بعد دیگر باز کرد و ابیس را برای چندین سال درون آن انداخت. با اینکه طلسم عشق چیزی نبود که به حالت قبل بازگردد، اما آدام تصمیم گرفت که بهتر است این اتفاق رخ دهد؛ بنابراین زنی را که بهطرز عجیب و فوقالعاده زیادی دوست داشت، رها کرد.
- بعد از نگهبانی بینهایت:
هنوز مدت زیادی از درگیری «بینهایت» سوم نگذشته بود که سنگهای بینهایت در جهان کمیکی مالیبو/التراورس ناپدید شد. همین اتفاق هم منجر به منحل شدن گروه نگهبانی بینهایت شد. وارلاک که در این زمان به دنبال سنگ روح میگشت، برای مدت کوتاهی بهعنوان یک شخصیت مکمل در ولوم دوم سری کتاب کمیک Rune از دنیای مالیبو حضور پیدا کرد؛ آن هم زمانی که یک شخصیت خونآشام کیهانی به نام «Rune» برای مدتی این سنگ روح را در اختیار داشت. این ولوم از سری کتاب کمیک Rune خیلی دوام زیادی نداشت و زمانی که یک فاجعه واقعی رخ داد و تا حد زیادی واقعیت را تغییر داد، دیگر نمیشد وارلاک را در هیچ جایی پیدا کرد.
اضافه شدن سنگهای بینهایت در دنیای کمیکی مالیبو تغییر زیادی را به وجود آورد، خیلی چیزها را از بین برد و حتی باعث خلقت/کشف هفتمین سنگ بینهایت هم شد. در این زمان که یک نبرد بزرگ به وجود آمده بود و هیچکس نمیتوانست وارلاک را پیدا کند، اعضای تیم انتقام جویان و الترافورس وارد ماجرا شدند و کنترل اوضاع را در دست گرفتند. در این دوران، وارلاک برای مدتی خاموش و ساکت بود و هیچگونه فعالیتی نداشت. این ماجرا تا زمانی ادامه داشت که مینی سری اختصاصی او معرفی شد و حضور دوباره او را در دنیای کمیکی رقم زد. این خط داستانی به او اجازه داد که احساسات را تجربه کند. به همین دلیل هم زمانی که برای اولینبار گامور را دید، احساسات واقعی خود را به او ابراز کرد.
در این خط داستانی، متحد وارلاک یعنی درکسِ نابودگر به جرم ارتکاب چندین قتل به مشکلاتی دچار شد (در صورتی که تمام این پروندهها پاپوشی بیش نبود)؛ قتل «الیسیوس»، همسر کاپیتان مار-ول هم از جمله این پروندهها بود. از همین رو هم وارلاک به همراه پیپ و گامورا تصمیم گرفتند تا برای پاک کردن نام درکس از هرگونه اتهامی تلاش کنند. در بین این ماجراها، این شخصیتها به درون یک درگیری بزرگ که از منطقه منفی ناشی میشد، کشیده شدند؛ نبردی که در آن وارلاک با انایلس و «بلاستار» درگیر شد. اما خیلی زود مشخص شد که این دو نفر هم صرفا دو سرباز برای یک شرور جدید محسوب میشوند که «سایفون» نام دارد؛ کسی که فقط و فقط در همین خط داستانی دیده شد.
وارلاک و همراهان او موفق شدند که در این نبرد پیروز شوند و سایفون را شکست دهند. بعد از این ماجراها، وارلاک دوباره ناپدید شد و در طی چندین سال بعدی هیچگونه فعالیتی نداشت. زمانی که آدام وارلاک مجدد در کتابهای کمیک حضور پیدا کرد، دوباره تغییر کرده بود. این بار، درست همانند قبل، نمیتوانست تا حد زیادی احساسات را تجربه کند و دوباره با احساسات غریبه شده بود.
- ابیس بینهایت:
وارلاک بعد از گذشت مدتها در رویداد The Infinity Abyss مجدد حضور پیدا کرد؛ یک نبرد کیهانی که تانوس، گامورا، موون دریگن و متحدان قدیمی وارلاک در آن حضور داشتند. در این خط داستانی آدام وارلاک خیلی زود از درون فاز پیلهای خود بیرون آمد و بیدار شد و بهنوعی دیوانه به نظر میرسید. او هیچ خاطره از اتفاقاتی که در طی دو سال گذشته رخ داده بود، نداشت. آخرین چیزی که او به یاد داشت، زمانی بود که از پیله خود بیرون آمده بود و مکالمهای هم با اترنیتی داشت. وارلاک که در اولین اقدام به دنبال اترنیتی گشت، متوجه شد که او با اینفینیتی ادغام شده است؛ چیزی که فوقالعاده باعث تعجب او شد. او متوجه شد که از او خواسته شده تا به خارج از قلمروی اترنیتی و اینفینیتی منتقل شود.
او بعد از بازگشت به آن قلمرو، با یک موجود کیهانی که با نام «التز» شناخته میشد، برخورد کرد. التز وظیفه داشت تا از سقوط همه واقعیتها به درون تاریکی مطلق جلوگیری کند. التز به خاطر ماهیت منحصر به فردی که وارلاک دارد، توانست از طریق قلمروهای مختلف با او ارتباط برقرار کند. او شرایط را به گونهای فراهم کرد که آدام زودتر از موعد مقرر بیدار شود و از پیله خود بیرون بیاید؛ آن هم با آزاد کردن تانوسی به همراه پیغام «آدام وارلاک کلید اصلی فراموشی است». علت اینکه او نمیتواند گذشته را به یاد بیاورد و دیوانه شده، این است که آلتز دستورالعملهای خدایی به او داده بود تا جانشین او شود؛ دستورالعملهایی که خیلی بیشتر از حد تحمل ذهن وارلاک بودند.
در رویداد Infinity Gauntlet این آدام وارلاک بود که دستکش بینهایت را به همراه سنگهای آن در اختیار گرفت و رسما تبدیل به یک قدرت مطلق شد
پیش از اینکه او بتواند این پیغام را به جانشین یعنی دختر جوانی به نام «آلتزا لانگون از زمین» بدهد، توسط «تانوسی میستیک» و «جنگجو» مورد حمله قرار گرفت. آدام برای اینکه بتواند جنگجو را شکست دهد، او را به درون سنگ روح برد؛ پیش از آنکه بتواند آلتز و تمام واقعیت را از بین ببرد. در همین زمان بود که افکار پوچگرایانه و رویاهای فراموشی و نادانی شروع به تغذیه از ذهن او کردند. سرانجام در نبرد نهایی با تانوسی امگای فوقالعاده قدرتمند بود که آدام بالاخره سر عقل آمد و توانست بر آن افکاری که در ذهنش وجود داشت، غلبه کند. به همین ترتیب هم موفق شد آنقدر امگا را نامتعادل نگه دارد که تانوس آن را نابود کرد.
تانوسی شکست خورد و وارلاک به همراه گامورا، آلتزا لانگون جوان را به واقعیت جدید خود بردند؛ درست در همان زمان مناسب که او بتواند جایگزین آلتزِ در حال مرگ بشود. وارلاک و گامورا در همین برهه زمانی بود که بالاخره تصمیم گرفتند فکری به حال آن جاذبه دیرینهای که بین خودشان وجود داشت، بکنند. به همین ترتیب هم در نهایت آنها تصمیم گرفتند که با آلتزای جوان بمانند و از او مراقبت کند. در نتیجه این تصمیم، این سه نفر به بعد جیبی مخصوص به خودشان رفتند تا در آنجا زندگی کنند و در قالب یک خانواده کوچک آنجا ساکن شوند؛ آن هم در حالی که آلتزا را در آرامش و سکوت پرورش میدهند و تربیت میکنند.
- شی-هالک:
حضور بعدی وارلاک در یک خط داستانی دو قسمتی به نام She-Hulk بود؛ جایی که او تعدادی از قدرتمندترین قهرمانان جهان را جمعآوری کرد تا در کنار هم با Champion of the Universe مبارزه کنند. در این دوران، قهرمان جهان خودش را بهعنوان فرمانروای یک سیاره منزوی تعیین کرده بود. قهرمانان جبهه وارلاک عبارت بودند از درکسِ نابودگر، بتا ری بیل، سیلور سرفر و گلادیاتور. جالب است بدانید که همگی آنها باز هم نتوانستند در میدان نبرد چمپین را شکست دهند. وارلاک که برای شکست و سرنگونی چمپین دیگر هیچ چارهای را مقابل خود نمیدید، بهتنهایی وارد میدان نبرد شد و بهطرز وحشتناکی مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
آنقدر شدت این آسیبها زیاد بود که مجبور شد مجدد وارد پیله احیا کننده خود بشود. اما در همین حین، پیپ و گامورا به نمایندگی از وارلاک یک قهرمان دیگر را استخدام کردند تا آخرین چاره آنها برای پیروزی در این رویداد باشد؛ این قهرمان هم کسی نبود جز شی هالک. شی هالک که زیر نظر گامورا آموزش دیده بود، توانست چمپین را شکست دهد و این جهان را آزاد کند. زمانی که وارلاک و گامورا در این داستان کنار هم قرار گرفتند، اشاره خیلی کوچکی به ارتباط احساسی آنها شد و اصلا صحبتی از آلتزا به میان نیامد.
- نابودی:
آدام وارلاک بهطرز عجیبی در طی اولین رویداد Annihilation War غیبت داشت. از آنجایی که او در طی این اولین جنگ نابودگرانه در میدان نبرد حضور نداشت، روح میلیاردها موجودی که در طی این جنگ بزرگ جان خود را از دست داده بودند، با او ارتباط برقرار کردند. همین روحها باعث شدند تا آدام به مرور زمان بیش از پیش به سمت جنون پیش برود. او تلاش کرد تا به یک مکان امن در جهان فرار کند و یک پیله احیا کننده هم برای خودش ایجاد کرد تا از این جنون و شرایطی که برایش پیش آمده بود، در امان باشد. زمانی که او در مسیر رفتن به آن پناهگاه امن قرار داشت، با بدن مرده و بیجان تانوس روبهرو شد. آدام احساس میکرد که تانوس در طرح بزرگ جهانی اهمیت خیلی زیادی دارد. به همین ترتیب هم یک پیله مخصوص دور تانوس ایجاد کرد تا از بازگشت او مطمئن شود. بعد هم او به سمت یک نقطه بسیار دور در جهان پرواز کرد و یک پیله مخصوص دور خودش به وجود آورد.
- Annihilation: Conquest:
آدام وارلاک یک پیله احیاسازی قدرتمند دارد و هر زمان که آسیب میبیند و نیاز به استراحت دارد، آن را دور خودش ایجاد میکند
در این برهه زمانی، موون دریگن و همراه او یعنی «فیلا-ول» توانستند پیله وارلاک را پیدا کنند. «Super-Adaptoid» که حالا یکی از اعضای Phalanx Select محسوب میشد، تلاش کرد تا پیله و آدام را که در حال احیا شدن بود، بازسازی کند. «کوویزار» و موون دریگن که شاهد این ماجرا بودند، Super-Adaptoid را نابود کردند و بعد هم پوسته تکنو-ارگانیکی را که دور پیله قرار داشت، از بین بردند. موون دریگن بهطرز عجیبی برای مدتی نتوانست پیله را تشخیص بدهد. اما بعد از اینکه سوپریم اینتلیجنس، او و کوویزار را تشویق کرد، آنها آدام را از درون این پیله بیدار کردند. او بعد از بیدار شدن، علت غیبت خود را در طی اولین موج نابودی، توضیح داد.
همانطور که بالاتر هم گفته شد، روح میلیاردها موجود در حال مرگ با آدام ارتباط برقرار کردند و باعث دیوانه شدن او شدند. او برای کنار آمدن و وفق پیدا کردن با این آسیب و همچنین برای کمک به آن روحهایی که با وارلاک ارتباط برقرار کرده بودند، نیاز داشت که از این پیله استفاده کند. متاسفانه بیدار شدن آدام خیلی زود اتفاق افتاد (برای بار دوم) و همین موضوع باعث شد که او به مرور زمان تشنجهای مختلفی را تجربه کند؛ البته در زمانی که از قدرتهای خود زیاد استفاده میکرد. او همچنین در این برهه زمانی متوجه شد که منجی نژاد کری محسوب میشود که در پیشگوییها به او اشاره شده است. در این دوران، لباس او شباهت خیلی زیادی به لباس میگس پیدا کرده بود.
علاوهبر این، قدرتهای او هم خیلی بیشتر از قبل یک جادوگر و ساحر را یادآور میشد. آدام وارلاک که هنوز به خاطر زودتر بیدار شدن سردرگم و ضعیف بود، به همراه همراهان جدید خود به سراغ تکامل عالی رفت و امیدوار بود که او بتواند به آدام کمک کند. متاسفانه، آنها در طی کمک گرفتن از تکامل عالی مورد خیانت قرار گرفتند. زیرا او امنیت و سلامت خودش را در اولویت هر چیز دیگری قرار داد. به همین ترتیب هم وارلاک توسط Phalanx دستگیر و دوباره وارد پیله مخصوص به خود شد. آنها به واسطه فناوری خود ناخودآگاه اولتران را وارد بدن آدام وارلاک کردند. اولتران که خیلی زود توانست کنترل بدن آدام را در دست بگیرد، به سراغ قهرمانان باقیمانده دیگری رفت که هنوز به Phalanx تبدیل نشده بودند.
او با وارلاک مبارزه کرد و او را به یک نوع غیرتهاجمی از ویروس تکنو مد که توسط Phalanx مورد استفاده قرار میگرفت، معرفی کرد. همین موضوع باعث شد تا اولتران مجبور شود که از بدن آدام فرار کند. خوشبختانه، او از کوویزار خواسته بود تا روح او را برایش نگه دارد و از آن محافظت کند. به همین ترتیب هم او توانست روح آدام را به بدنش بازگرداند. خیلی زود مشخص شد همین زمانی که روح آدام از شکل فیزیکیاش جدا شده بود، خیلی ارزشمند و مهم بوده است؛ زیرا او بعد از این اتفاق توانست سلامت عقل و هدف خود را پیدا کند. آدام بعد از این ماجراها با اولتران که حالا با Phalanx قدرتمند ادغام شده بود، روبهرو شد. او با کمک Wraith و کوویزار توانست اولتران را شکست دهد و امپراطوری کری را آزاد کند. بعد از رخ دادن این وقایع، او به همراه دوستان و همراهانش تبدیل به نگهبانان کهکشان شدند.
از آنجایی که آدام وارلاک یک ساختار ژنتیکی مصنوعی دارد، به همین ترتیب هم دارای چندین ویژگی و قدرت ابرانسانی است که از همان ساختار مصنوعی نشأت میگیرد. بافت استخوان و عضلههای او نسبت به انسان معمولی متراکمتر است و از قدرت و انعطافپذیری ابرانسانی برخوردار است. آدام وارلاک چندین توانایی ابرانسانی مختلف مانند همان قدرت، استقامت و چابکی دارد. آدام در طی زمانی که بهعنوان هیم فعالیت میکرد، حتی توانایی مقابله با ثور را هم داشت؛ همین موضوع نشان میدهد که چقدر قدرت فیزیکی او بالا است. این قدرت فیزیکی او را قادر میسازد که حداقل ۷۰ تن را تکان دهد یا بلند کند. سلولهای بدن او بهصورت مداوم در حال جذب و ذخیره انرژی کیهانی هستند.
او میتواند همین انرژی را دستکاری کند و به روشهای مختلف آن را مورد استفاده قرار دهد؛ از جمله تقویت تواناییهای جسمی خودش و کنترل/پرتاب شکلهای مختلف دیگر انرژی. زمانی که هیم تبدیل به آدام وارلاک شد و سنگ روح را به دست آورد، دیگر مانند قبل روی قدرتهای خودش تکیه نمیکرد و قدرتهایی را که سنگ در اختیارش قرار داده بود، پذیرفت. قدرتهای آدام خلاصهای از رویدادها و اتفاقاتی محسوب میشود که او در گذشته پشت سر گذاشته است. بهعنوان مثال در برخی مواقع خود سنگ روح بهتنهایی عمل میکرد زیرا درباره برخی رفتارهای آدام تردید داشت. این سنگ توانایی این را داشت که روح را از دشمنان بگیرد و بر آنها قضاوت کند.
به واسطه همین سنگ هم آدام توانست قدرتهای خودش را افزایش دهد یا پرتاب استرال انجام دهد. بعد از اینکه آدام از دست سنگ روح آزاد شد، به نظر میرسید که قدرت پیشرفتهای را در اختیار گرفته است. او در آن زمان آگاهی کیهانی و دستکاری فیزیکی را هم در اختیار گرفته بود؛ یعنی میتوانست موجودات را با قدرت بیشتری توانمند کند یا یک سری ویژگیهایی را به آنها بدهد. علاوهبر این، آدام وارلاک توانایی این را داشت که یک پیله احیا کننده را برای خودش ایجاد کند و به همین طریق هم از مرگش جلوگیری کند. البته این پیله در کنار جلوگیری از مرگ، وظیفه بهبودی یا درمان آدام را هم انجام میداد. وارلاک حتی میتواند بعد از یک رویداد خاص، در آن استراحت کند.
او میتواند در عرض چند ثانیه، یک پیله را دور خود بچرخاند و ایجاد کند. او در طی زندگی کوتاه خود، به ندرت این کار را انجام میداد. اغلب اوقات از این پیله برای محافظت خودش در برابر آسیبهای فانی استفاده میکرد و معمولا بعد از گذشت مدتی، در سطح بالاتری از بلوغ ذهنی یا جسمی از آن خارج میشد. آدام در طی مدت زمانی که در پیله تکاملی خود قرار دارد، برای ایجاد قدرتها و/یا تواناییهای لازم تکامل پیدا میکند. از آنجایی که در طی رویداد Annihilation Wave میلیاردها موجود زنده نابود شدند و جان خود را از دست دادند، میلیاردها روح هم با آدام ارتباط برقرار کردند. همین آسیب روحی/متافیزیکی باعث شد که آدام تقریبا تا دیوانگی کامل پیش برود.
به همین ترتیب هم وارلاک یک پیله دور خودش ایجاد کرد تا به این طریق از این آسیب بهبود پیدا کند. بیدار شدن زود هنگام وارلاک در همین چند وقت اخیر باعث شد تا او کنترل تعدادی از تواناییهای خود را از دست بدهد. همین حالا هم زمانی که او بیشتر از حد توانایی خود کاری را انجام میدهد، دچار تشنج میشود. علاوهبر این، قدرتهای او تغییر هم کرده است. او حالا لقب «جادوی کوانتوم» را روی خودش گذاشته است و میتواند انرژیهای عرفانی/متافیزیکی خیلی زیادی را تحت کنترل بگیرد تا در مقابل انرژیهای کیهانی از آنها استفاده کند. این موضوع به صراحت عنوان شده که او این تواناییها را برای مقابله با میلیاردها روحی که با آدام ارتباط برقرار میکنند، ایجاد کرده است. آدام وارلاک حالا میتواند جادوهایی با تاثیرات مختلف را تولید بکند؛ از جمله مسافرت سریعتر از سرعت نور و تشخیص کرم چالهها و دیگر ناهنجاریهای خاص دیگر. ذهن جهانی نووا اخیرا عنوان کرده که نمیتواند سطح قدرت آدام میگس را محاسبه یا مشخص کند. او عنوان کرده که قدرتهای آدام بهطرز قابل توجهی بیشتر از حد نووا است.
در انتها به انیمیشنها، فیلمها و بازیهایی اشاره میکنیم که آدام وارلاک در آن حضور داشته است:
- انیمیشن سریالی Silver Surfer محصول سال ۱۹۹۸ با صداپیشگی اولیور بکر
- انیمیشن سریالی The Super Hero Squad Show محصول سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ با صداپیشگی دیو بوت
- انیمیشن سریالی The Avengers: Earth's Mightiest Heroes محصول سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ با صداپیشگی کرک ثورنتون
- انیمیشن سریالی Guardians of the Galaxy محصول سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۹ با صداپیشگی اریک بازا
- بازی Marvel Super Heroes In War of the Gems محصول سال ۱۹۹۶ و ۱۹۹۷
- بازی Marvel Avengers Alliance محصول سال ۲۰۱۲
- بازی Marvel: Future Fight محصول سال ۲۰۱۵
نظرات