معرفی شخصیت زاتانا زاتارا، جادوگر قدرتمند دی سی
پیش از اینکه بهسراغ مقاله معرفی شخصیتهای دنیای کمیک این هفته برویم، نقل قولی از شخصیت زاتانا را باهم بخوانیم:
راحت، خیر. اما ممکن است. زیرا این قلمرو من محسوب میشود. طلسمها، جادو و شعبدهبازی، شیطانها. این کارها برای من درست مانند آب و غذا خوردن است.
زاتانا، بانوی جادوگر، یک جادوگر صحنهای بسیار عالی و دختر جادوگری به نام «جیووانی جان زاتارا» محسوب میشود. زاتانا بعد از اینکه پدرش ناپدید و توسط یک دشمن قدیمی ربوده شد، به کتابخانه او رفت و هرچیزی را که درباره اجدادش در آنجا وجود داشت، یاد گرفت تا آنها را بشناسد. زاتانا خودش یاد گرفت که چطور میتواند به قدرتهایش دسترسی پیدا کند و کلمات کلیدی و جادویی را به زبان بیاورد. به همین ترتیب او بعد از گذشت مدتی تبدیل به یکی از قدرتمندترین کاربران جادو در دنیای دی سی شد. زاتانا زاتارا یکی از شخصیتهای ابرقهرمانی محسوب میشود که در کتابهای کمیکی که توسط شرکت دی سی کامیکس منتشر میشوند، حضور پیدا میکند.
این شخصیت توسط گاردنر فاکس و مورفی اندرسون خلق شد و برای اولینبار در قسمت ۴ سری کتاب کمیک Hawkman که در ماه نوامبر سال ۱۹۶۴ منتشر شده بود، حضور پیدا کرد. زاتانا هم یک جادوگر صحنهای و هم یک جادوگر واقعی محسوب میشود؛ درست همانند پدرش. او بخش زیادی از قدرتهای پدرش را که به جادو مرتبط بود، به ارث برد. زاتانا معمولا میتوانست با گفتن کلمات کلیدی و جادویی، آن هم بهصورت معکوس، قدرتهای خود را کنترل و طلسمهایی را اجرا کند. او به خاطر ارتباطی که با اعضای لیگ عدالت دارد، بیشتر شناخته شده است. دوران کودکی او که کمی هم تغییر پیدا کرده، با بتمن ارتباط داشته است. زمانی که مسیر زاتانا با خط انتشاراتی شرکت ورتیگو برخورد کرد، توانست با شخصیتهایی مانند جان کنستانتین ارتباط داشته باشد؛ حتی ارتباط رمانتیک و احساسی.
زاتانا دختر ماجراجویی به نام جان زاتارا و همسر او به نام «سیندلا» است. او یکی از اعضای قبیله عرفانی جادوگران به نام Hidden Ones یا Homo Magi هم محسوب میشود. زاتانا توانایی مادرش در دستکاری جادو و تمایل پدرش برای قهرمانبازی را به ارث برده است. در برههای از زمان سیندلا مرگ خود را جعل کرد تا به خلوتگاه قبیله Hidden One که در کشور ترکیه قرار داشت، بازگردد. به همین ترتیب هم دختر خود را تحت مراقبت جان زاتارا قرار داد. زاتارا به همراه دختر خود دور دنیا را چرخید و به او یاد داد که چطور میتواند تواناییهای جادویی خود را مهار کند و تحت کنترل بگیرد. متاسفانه خوشبختی خیلی در کنار آنها نبود.
زیرا یک جادوگر شیطانی به نام «آلورا»، زاتانا را طلسم کرد؛ طلسمی که به او اجازه نمیداد تا پدر خود را ببیند. به همین دلیل هم این طلسم باعث شد تا این دختر توسط غریبهها بزرگ و تربیت شود. بعد از گذشت مدتی، زاتانا جستجوی خود را برای پدر و مادر واقعیاش آغاز کرد اما این جستجو هیچ فایده و نتیجهای نداشت. در طی همین مدت، زاتانا دفتر خاطرات پدرش را پیدا کرد و یک شخصیت صحنهای برای خودش به وجود آورد. ماموریت او برای پیدا کردن پدرش، باعث شد تا او ارتباط کوتاهی را با جان کنستانتین برقرار کند. بعدها، زاتانا با کمک اعضای لیگ عدالت آمریکا توانست طلسمی را که آلورا روی او قرار داده بود، بردارد.
به همین ترتیب هم او توانست دوباره با پدر خود ملاقات کند و به او بپیوندد؛ بعدها هم مادر زاتانا به آنها پیوست. متاسفانه سیندلا زمانی که در تلاش بود تا از دختر خود در برابر شهر قبیله Hidden Ones محافظت کند، جان خود را از دست داد؛ این در حالی بود که پدرش هم زمان نجات جان او و ابعاد معنوی Great Evil Beast جان خود را از دست داد و فوت کرد. زاتانا بهعنوان یکی از اعضای قدیمی و با سابقهی لیگ عدالت آمریکا، با شرورها و تهدیدهای جادویی خیلی زیادی مبارزه کرده است. البته او بعد از اینکه پدر خود را از دست داد، خودش را از ماجراجویی فعال بازنشسته کرد و حفظ خانه خانوادگی خود در Shadowcrest را ادامه داد.
او حالا در سان فرانسیسکو زندگی میکند و به دنبال این است که یک زندگی معمولی و راحت را داشته باشد؛ این در حالی است که او همچنان در تلاش است تا تعادل جامعه عرفانی و جادویی بعد نورانی و تاریک سیاره زمین را حفظ کند. زاتانا این نقش بسیار مهم را در قالب یکی از اعضای Sentinels of Magic انجام میدهد.
القاب و اسامی مستعار: زاتانا زاتارا، زی، زد، پریماک، زانا، زنی، آناتاز آراتاز، بانوی جادو، شاهزاده تردستی، دوشیزه جادویی، دوشیزه جادو.
تیمها: All-Star Squadron، زندانیان تیمارستان آرکهام، بیزارو لیگ، اینکلیو، Homo Magi، اینسرجنسی، لیگ عدالت تاریک، لیگ عدالت آمازونها، لیگ عدالت آمریکا، لیگ عدالت آپوستلس، جاستیس لیگ تسک فورس، اربابان و ماموران هرج و مرج، سیکرت سون، Sentinels of Magic، هفت سرباز پیروزی، شدو پکت، اسپکترال سرویسز، سوپر هیرو گرلز، تیم واندر، کانکلیو، یانگ جاستیس و غیره.
متحدان: آبراهام اسلم، آدام استرنج، ال پرت، آلن اسکات، الی-کا-زووم، آلورا، امیتیست، اندرو بنت، آنجلا مارسی، انیمال من، آکوالد، آکوامن، ارنی، آرتمیس کراک، استرال میج، باربارا گوردن، بری آلن، بارت آلن، بتمن، بیست، بیست بوی، بیگ باردا، بیلی بتسون، بلک کنری، بلک لایتنینگ، بلک ارکید، بلیتزن، بلاد ویند، بلو بیتل، بلو دویل، بلو جی، بامبل بی، بانی، کالوین الیس، کاپیتان آمریکا، کاپیتان اتم، کاپیتان اسپید، کاساندرا کرفت، کت وومن و غیره.
دشمنان: الکس لوثر، آلورا، انجل من، آنتی-مانیتور، آریون، آرتور لایت، اتمیکا، بک اسلش، بتمنی که میخندد، بنجامین ریموند، بلک آدام، بلک بیتل، بلک هند، برادر نایت، کین، کاوالیر، سرسی، کرو بار، کریستال کریچر، دارک ساید، دث استروک، دبورا دارنل، دسپرو، دکتر دستینی، دکتر گاتهام، دوومزدی، دکتر زودیاک، دروید، امبر، انچنترس، انروپی، فیلکس فاست، فیلم فریک، فایر لرد، گست، گلس من، گلدن راک، گیدیون، هارلی کویین، هارم، هل ریزر، جانی سارو و غیره.
زاتانا در سال ۱۹۶۴ توسط نویسندهای به نام گاردنر فاکس و هنرمندی به نام مورفی اندرسون خلق شد؛ آن هم زمانی که این تصمیم گرفته شده بود که شرکت دی سی به یک قهرمان زنی که از جادو استفاده میکند، نیاز دارد. برای اینکه یک نوع بکگراند و تاریخچه به این شخصیت داده شود، زاتانا بهعنوان دختر جادوگر افسانهای دوران طلایی یعنی جان زاتارا خلق شد. اندرسون در نظر داشت که لباسهای زاتانا را شبیه به پدرش طراحی کند و یک ظاهر سنتی جادوگران را به او بدهد؛ ظاهری که با یک کلاه استوانهای، جلیقه مخصوص زرد و کت بلند تکمیل میشد. با اینکه در طی این سالها، چندین بار ظاهر این شخصیت تغییر کرد، اما این لباس جزو ظاهر نمادین و محبوب زاتانا محسوب میشود.
زاتانا بهعنوان فردی ظاهر میشد که به دنبال پدر گمشده خود میگردد. در اکثر زمانهایی هم که زاتانا در عناوین مختلف دی سی حضور پیدا میکرد، با همین سبک و سیاق نمایش داده میشد؛ چیزی که در نهایت توسط ژولیوس شوارتز هم ویرایش شد. در میان تمام قهرمانان دوران نقرهای که در آن زمان دوباره به تصویر کشیده شده بودند، زاتانا یک نمونه استثناء محسوب میشد. دوران طلایی به این شکل بود که برای گذشته و ریشههای ابرقهرمانان بیشتر بر روی علم غیب و اسرار تمرکز میشد تا علم واقعیت. زمانی هم که این شخصیتها در دوران نقرهای بهصورت مجدد حضور پیدا کردند، گذشته آنها تا حد زیادی تغییر کرد تا بیشتر براساس علم واقعی باشد.
تواناییهای زاتانا بهعنوان یک شخصیت جادویی با این تغییرات در تناقض بود. بهعنوان مثال، شخصیت اصلیای که زاتانا در مجموعه او حضور پیدا کرده بود (یعنی هاوکمن)، درست سه سال قبل سری خود را با مبنای علمی تخیلی دوباره راهاندازی کرده بود. در کتابهای کمیک اینطور گفته شده که شخصیت زاتانا زاتارا در تاریخ ۲۰ می سال ۱۹۷۳ متولد شده است. از طرف دیگر هم لازم به ذکر است که این کاراکتر در ۱۳۵۹ سری کتاب کمیک حضور داشت اما در هیچکدام از آنها جان خود را از دست نداده است. اولین حضور این شخصیت هم در قسمت ۴ سری کتاب کمیک Hawkman به نام The Girl Who Split in Two!; The Machine that Magnetized Men! بوده است.
دوران نقرهای/دوران برنز
- زمین یک:
در سال ۱۹۶۴، زاتانا برای اولینبار در قسمت ۴ ولوم ۱ سری کتاب کمیک Hawkman حضور پیدا کرد؛ آن هم بهعنوان شخصیت اصلی داستانی به نام The Girl Who Split in Two. جستجوی زاتانا برای پیدا کردن پدر گمشدهاش که جادوگر مشهور دنیای دی سی به نام زاتارا بود، باعث شد تا او بهعنوان شخصیت مکمل در عناوین مختلف دی سی حضور پیدا کند؛ عناوین شخصیتهایی مانند بتمن و رابین، گرین لنترن، اتم، Elongated Man و غیره که همگی در این جستجو به او کمک میکردند. زاتانا بالاخره بعد از مدتها جستجو در قسمت ۵۱ ولوم اول سری کتاب کمیک Justice League of America به پدر خودش دوباره پیوست.
این دوران از کتابهای کمیک، خیلی زود به دوران نقرهای رسید زیرا این اتفاقات در سالهای آخر دوران برنز رخ میداد. داستانها در این برهه زمانی، نسبت به دوران طلایی خیلی کمتر سریالی میشدند. بههمین ترتیب هم خیلی کم پیدا میشد که یک داستان خاص در چندین عنوان مختلف ادامه پیدا کند؛ چه برسد به داستان خیلی ضعیف و سطحیای مانند جستجوی زاتانا برای پدر خودش. در ادامه این دوران، دقیقا همین رفتار با این شخصیت ادامه پیدا کرد و پیشرفت و تکامل چشمگیری برای او صورت نگرفت و فقط جنبههای خاصی از گذشته او آشکار شد. خیلی از این داستانها بهعنوان یک ماجرای فرعی در سری کتاب کمیک Supergirl رخ میداد.
البته این مجموعه هم در کل ۱۰ شماره عمر داشت و زاتانا همیشه بخشی از آن محسوب نمیشد. او یکی از بخشهای فرعی سری کتاب کمیک Adventure Comics هم محسوب میشد؛ البته این هم برای مدت خیلی کمی ادامه داشت. بعد از این مجموعهها، زاتانا بهصورت منظم به همراه دیگر اعضای لیگ عدالت آمریکا حضور پیدا کرد. البته تا ۱۰ سال بعد از این ماجراها، او تبدیل به یکی از اعضای واقعی این تیم نشد. در این برهه زمانی، زاتانا کت بلند جادوگری، کلاه و همچنین ساق توری خود را کنار گذاشت تا یک ظاهر جدید داشته باشد؛ ظاهری که از شلوار مشکی، شنل قرمز و یک مدل موی دم اسبی بلند تشکیل میشد.
زاتانا در سری کتاب کمیک هاوکمن حضور پیدا کرد و مدام بین خط انتشاراتی اصلی دی سی و شرکت زیرمجموعه آن یعنی ورتیگو جابهجا میشد
این ظاهر خیلی مورد علاقه طرفداران قرار نگرفت اما زمانی که زاتانا بالاخره بهعنوان یکی از اعضای تمام وقت لیگ عدالت آمریکا انتخاب شد، همین ظاهر را داشت؛ آن هم در قسمت ۱۶۱ ولوم اول سری کتاب کمیک Justice League of America که در سال ۱۹۷۸ منتشر شده بود. همین اتفاق باعث شد که او در دنیای قهرمانی شرکت دی سی، یک جایگاه مهم را به دست بیاورد. این شکل از حضور، به منزله معرفی مجدد این شخصیت بود؛ زیرا او در طی ۱۱۰ قسمت قبلی، فقط در یک خط داستانی در کنار اعضای لیگ حضور پیدا کرده بود. این خط داستانی، شخصیتی را به نام The Warlock of Ys معرفی کرد که زمانی دشمن زاتانا محسوب میشد.
البته در طی همین خط داستانی هم بود که ریشهها و داستان گذشته زاتانا باری دیگر برای مخاطب گفته شد. بعد از اینکه او بهعنوان یکی از اعضای ثابت لیگ انتخاب شد، اغلب اوقات و با برجستگی بیشتری در داستانها حضور پیدا میکرد. لازم به ذکر است که سوالاتی هم که حول محور مادر زاتانا به وجود آمده بود، در همین دوران پاسخ داده شد. زیرا زاتانا توانست او را در شمال ترکیه پیدا کند و برای اولینبار به این کشف رسید که او هم عضوی از نژاد Homo Magi محسوب میشود. جالب است بدانید که در طی همین مدت، داستانهایی وجود داشتند که حول محور جادو میچرخیدند اما به شخصیت خاصی نیاز نداشتند؛ به همین ترتیب زاتانا در آنها حضور پیدا میکرد.
بهعنوان مثال، موقعیتهای مختلفی وجود داشت که در آن سوپرمن درباره نقطه ضعفهای خود در برابر جادو را بررسی میکرد. به همین ترتیب زاتانا در آن ماجراها حضور پیدا میکرد تا یک سری پاسخها یا راهحلهای ساده را برای مشکل سوپرمن مهیا کند. البته مدت کمی بعد از این ماجراها، سطح قدرت زاتانا شروع به کاهش کرد؛ این کاهش تا جایی ادامه داشت که او فقط میتوانست بر روی چهار عنصر اصلی زمین، هوا، آتش و آب کنترل محدودی داشته باشد. او همچنین دوباره ظاهر خود را تغییر داد و یک لباس مشکی و آبی با آستینهایی بلند و شنلی سفید میپوشید. بالاخره قدرتهای جادویی زاتانا در سال ۱۹۸۲ و قسمت ۲۷۷ سری کتاب کمیک World's Finest Comics بازگشتند.
در طی این برهه زمانی، او بهعنوان رئیس و رهبر لیگ عدالت هم برای مدت کوتاهی فعالیت کرد. او اولین عضو غیرموسسی محسوب میشد که چنین وظیفهای را در اختیار گرفته بود. در سال ۱۹۸۴ صنعت کتابهای کمیک تحت سلطه داستانهای تیم مردان ایکس از شرکت مارول قرار گرفته بود. داستانی که باعث شد شرکت دی سی کامیکس تا حد زیادی به موفقیت نزدیک شود، سری کتاب کمیک Teen Titans بود. با اینکه در آن زمان اعضای لیگ عدالت همه افراد ارشدی بودند که به تنهایی هم شهرت زیادی داشتند، اما اینطور تصمیم گرفته شد که لیگ با اعضای جوانتر راهاندازی مجدد را تجربه کند. همین اتفاق باعث شد تا شخصیتهای جدیدی مانند «وایب»، «جیپسی»، «استیل» و «ویکسن» به میان بیایند (سه تن از آنها فقط برای این تیم جدید معرفی شده بودند). این شرکت برای اینکه احترامی هم برای نسل قبل قائل باشد، یک سری از قهرمانان از جمله زاتانا را هم به این نسخه جدید اضافه کرد؛ البته زاتانا جزو اعضای ثابت و مکرر نبود. در ابتدای کراس اور لجندها اینطور تصمیم گرفته شد که نسخه قبلی تیم را منحل کنند. در پایان رویداد Legends، این تیم بازآفرینی شد اما این بار دیگر زاتانایی وجود نداشت.
- دوران مدرن: زمین جدید
در طی رویداد Legends شرکت دی سی کامیکس همچنان در تلاش بود تا با عواقب کراس اوور عظیم دیگر خود یعنی رویداد Crisis on Infinite Earths کنار بیاید؛ رویدادی که تاریخچه قهرمانان زیادی را تغییر داده بود و شخصیتهای دیگر را هم دوباره راهاندازی کرد. تاریخچه شخصیت زاتانا در دوران مدرن دستخوش تغییرات بزرگی قرار گرفت. در این پیوستگی، اینطور نشان داده شد که او از همان دوران کودکی، ارتباط خیلی نزدیکی با بروس وین داشت. البته بخش بیشتری از داستان گذشته او، در خط انتشاراتی Vertigo از شرکت دی سی گفته شد. در همین دوران بود که زاتانا تبدیل به شریک احساسی جان کنستانتین شد و فردی به نام «تیموتی هانتر» را هم بهعنوان دستیار خود انتخاب کرد.
در سال ۲۰۰۴، اعتبار شخصیت زاتانا در طی رویداد Identity Crisis خدشهدار شد؛ آن هم زمانی که او یک عمل جادویی را روی ابرشروران انجام داد تا ذهن آنها را پاک کند و به واسطه همین کار خطر این افراد را از بین ببرد. مشکلات اخلاقیای که بعد از این اتفاق به وجود آمد، باعث شد تا اقدامات او زیر سوال برود و به برخی از ارتباطهای او خدشه وارد کند؛ از جمله مهمترین این ارتباطات میتوان به رابطه زاتانا با بتمن اشاره کرد. همین زمان بود که زاتانا تا حد خیلی زیادی اعتماد به نفس خود را نسبت به تواناییهایش از دست داد. زمانی که او در مینی سری Seven Soldiers حضور پیدا کرد، ما شاهد این بودیم که او به یک گروه حمایتی ابرقهرمانان پیوست.
او در همین برهه بخشی از قدرتهای جادویی خود را از دست داد. او بالاخره بعد از گذشت مدتی اعتماد از دست رفته خود را به دست آورد، رابطههای خود با همتیمیهایش را اصلاح کرد و برای مدتی به تیم لیگ عدالت آمریکا پیوست تا با آنها همکاری کند. علاوهبر این ما شاهد این بودیم که زاتانا همچنان به استفاده از لباس کلاسیک و جادوگری خود ادامه داد. او چندین بار در داستانهای بتمن حضور پیدا کرد که از جمله مهمترین آنها میتوان به خط داستانی Heart of Hush اشاره کرد. در سال ۲۰۱۰ زاتانا بالاخره مجموعه کمیکی اختصاصی خود را به دست آورد که توسط پاول دینی نوشته شده بود؛ کسی که برای مدت خیلی زیادی طرفدار این کاراکتر محسوب میشد. این سری کتاب کمیک بعد از ۱۶ قسمت متوقف شد تا جایی برای پیوستگی New 52 ایجاد شود.
- بعد از فلش پوینت: زمین صفر
با اینکه سری کتاب کمیک اختصاصی زاتانا متوقف شد، اما او یک نقش مهم را در مجموعه Justice League Dark ایفا کرد؛ یک عنوان جدید که تعداد زیادی از برجستهترین قهرمانان دنیای دی سی که به عالم غیب تسلط داشتند، شامل میشد. در این سری کتاب کمیک، زاتانا در تلاش بود تا راهی را پیدا کند که «انچنترس» دیوانه را شکست دهد؛ آن هم به همراه عشق سابقش یعنی جان کنستانتین که با هم روی این موضوع کار میکردند. درست در همین حین هم «مادام زانادو» در تلاش بود تا یک گروه از ابرقهرمانان را دور هم جمع کند که درست مانند زاتانا، بهخوبی با عالم غیب آشنایی دارند. واقعیت The New 52 یک بار دیگر توسط پیوستگی تولد دوباره دی سی راهاندازی شد؛ پیوستگیای که خط داستانیهای دوران The New 52 را با یک سری از چیزهایی که پیش از فلش پوینت وجود داشتند، ترکیب کرد. همین راهاندازی منجر به متوقف شدن انتشار سری کتاب کمیک Justice League Dark شد.
دوران مدرن، زمین جدید
- بحران هویت:
در طی مینی سری کمیکی Identity Crisis اینطور نشان داده شد که دکتر لایت به همسر Elongated Man یعنی «سو دیبنی» تعرض کرده است؛ آن هم زمانی که سو در ماهواره لیگ عدالت آمریکا تنها بوده است. فلش (بری آلن) متوجه شد که این شرور چه کاری انجام داده است و اعضای لیگ عدالت آمریکا توانستند دکتر لایت را پیش از اینکه اقدام به فرار بکند، دستگیر کنند. سوپرمن و بتمن به سیاره زمین تله پورت کردند تا به وظایف دیگر برسند و لایت را با دیگر اعضای لیگ تنها گذاشتند. دکتر لایت زمانی که در بازداشت بود، تهدید کرد که به خانواده تک تک اعضای گروه آسیب میرساند. به همین ترتیب هم اعضای حاضر این لیگ برای اینکه بتوانند از خانواده خود محافظت کنند، تصمیم گرفتند که خاطرات این شرور را پاک کنند.
البته پیش از اینکه کاری انجام شود، این قهرمانان به این نتیجه رسیدند که لایت بدون خاطرات خودش هنوز هم میتواند یک تهدید باشد. بنابراین تعداد بیشتری از آنها به این رأی دادند که زاتانا ذهن لایت را دستکاری کند تا او دیگر نتواند در آینده تهدیدی به حساب بیاید. در نتیجه، زاتانا کاری کرد تا هوش دکتر لایت پایین بیاید و در همین حین خاطرات او را هم پاک کرد. بتمن به آنجا بازگشت و تلاش کرد تا از این فرآیند جلوگیری کند اما سرانجام منجر به این شد که خاطرات خودش هم از این رویداد توسط زاتانا پاک شود. سرانجام بتمن متوجه شد که زاتانا چه کاری با او انجام داده است و رابطه بین این دو آسیب خیلی زیادی دید.
زاتانا به بتمن کمک کرد که درباره گودال لازاروس تحقیق کند اما زمانی که زاتانا درباره علت همکاریاش با او پرسید، بتمن خیلی کوتاه جواب داد که «من کسی را نیاز داشتم که بتوانم به او اعتماد کنم اما مجبور شدم که به همکاری با تو رضایت بدهم». در قسمت ۸۲۴ سری کتاب کمیک Detective Comics با اینکه زاتانا همچنان برای کاری که با بتمن انجام داده بود، احساس گناه میکرد، اما اینطور به نظر میرسید که آنها ارتباط خود را بهبود دادهاند. دکتر لایت تنها شروری محسوب نمیشد که تواناییهای ذهنی او توسط زاتانا دستکاری شده باشد. کت وومن بالاخره متوجه شد که یک احساس جدید غیرقابل توصیفی درباره اخلاقیات در او وجود دارد.
او با دستکاری ذهن دکتر لایت نهتنها خاطراتش را پاک کرد، بلکه هوش او را هم پایین آورد؛ زمانی هم که بتمن از این اتفاق خبردار شد، خاطرات او را هم پاک کرد
همین احساسات باعث شده بود تا او از شرور بودن به قهرمان شدن تغییر پیدا کند؛ چیزی که نتیجه مستقیم کارهای زاتانا محسوب میشد. زمانی که زاتانا به خانه کت وومن رفت تا از او عذرخواهی کند، کت وومن حسابی خشمگین شد و انتقام خود را از زاتانا گرفت؛ آن هم با بستن دهان او با یک چسب، پرتاب کردن او به بیرون از پنجره و همچنین کتک زدنش با یک شلاق. البته زاتانا خیلی زود از این حمله بهبود یافت و تهاجم کت وومن را متوقف کرد تا بلکه بتواند دوباره از او معذرتخواهی کند. کت وومن بالاخره آرام شد اما از زاتانا خواست تا با پاک کردن خاطرات دو شرور به نام «فیلم فریک» و «انجل من»، کاری را که انجام داده بود، جبران کند؛ این دو شرور کسانی بودند که توانستند هویت کت وومن را استنباط کنند. زاتانا هم در مقابل مجبور شد که این کار را علیرغم میلش انجام دهد.
- کتابهای جادو:
در سری کتاب کمیک The Books of Magic که از سال ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۰ منتشر میشد، زاتانا بهعنوان یک شخصیت مکمل حضور پیدا کرد؛ مجموعهای که تحت عنوان ورتیگو منتشر میشد. در این خط داستانی، زاتانا چیزهای مختلفی را در دنیای مخفیانه جادو به تیم هانتر آموزش داد؛ جایی که راهنمای او یعنی جان کنستانتین به آنجا سفر کرده بود. زاتانا توضیح داد که برخی جادوگران مانند خودش و پدر او، جادوی خود را بهعنوان تردستی و ترفند، در دید مردم نمایش میدهند تا اصل ماجرا را پنهان کنند. تیم از قبل، زاتانا را دیده بود که در یک برنامه گفتگوی انگلیسی حضور پیدا کرده بود؛ برنامهای که «جاناتان راس» میزبانی آن را برعهده داشت. زاتانا، تیم را به یک سری از کاربران تاریک جادو در دنیای دی سی معرفی کرد. زمانی هم که آنها در تلاش بودند تا جایزهای را که برایش در نظر گرفته شده بود بگیرند، زاتانا از او محافظت کرد.
- هفت سرباز:
رویداد Seven Soldiers که در سال ۲۰۰۵ منتشر شده بود، مجموعهای از هفت مینی سری بهعلاوه دو قسمت بزرگ بود که همگی پایان کتاب را رقم میزدند؛ داستانهایی که همگی توسط گرنت موریسون نوشته شده بود. هر کدام از هفت شخصیتی که در این مجموعه حضور داشتند (یعنی «بولتیر»، فرانکستاین، «کلاریون»، «منهتن گاردین»، «مستر میراکل»، «شاینینگ نایت» و زاتانا، چهار قسمت مخصوص به خود را داشتند که داستان آنها روایت میشد. در طی مینی سری اختصاصی زاتانا، ما شاهد این بودیم که او از کمبود کامل اعتمادبهنفس رنج میبرد. او بهصورت کاملا تصادفی دیگر اعضای یک سفر عرفانی را به آتش کشیده بود؛ سفری که در آن، زاتانا در تلاش بود تا این افراد را به بعد دیگری ببرد. همین اتفاق باعث شد تا بحث و سر و صدای زیادی به وجود بیاید و زاتانا را به این تصمیم برساند که دیگر از قدرتهای خود استفاده نکند. زاتانا با کمک شاگرد جدید خود یعنی «میستی کیلگور»، به جستجوی کتابهای گمشده پدر خود رفت تا بتواند تواناییهایش را بازگرداند.
- تاریکترین شب:
زاتانا بعدها در رویداد تاریکترین شب ظاهر شد و در تلاش بود که اعضای لیگ عدالت را از کنترل ذهنی «دسپرو» آزاد کند. او با اینکه در انجام این کار موفق بود، اما به اعضای تیم توضیح داد که تاریکترین شب در کل جهان در حال اتفاق افتادن است و همه را تهدید میکند. او در اقدام بعدی اعضای باقیمانده لیگ عدالت را که از ویکسن، جیپسی، پلاستیک من، دکتر لایت و رد تورنیدو تشکیل میشد، به تالار عدالت منتقل کرد. زمانی که آنها از سالنها عبور کردند، زاتانا توسط نسخه بلک لنترنی پدرش یعنی زاتارا مورد حمله قرار گرفت. زاتارای بلک لنترنی، از جادوی تاریک خود استفاده کرد تا قلب قهرمانان را بدزدد اما زاتانا با تواناییهای خودش در برابر طلسمهای پدرش مقابله کرد و توانست از قلبها محافظت کند.
زاتانا مکانی را دارد که پر از قدرتمندترین کتابها، اشیاء و تجهیزات جادویی در دنیای دی سی است؛ عمارتی که از بیرون کوچک اما از داخل به خاطر پرتالها و دروازههایی که دارد، بسیار بزرگ و عظیم است
بعد از انجام این کار، او به اعضای تیم دستور داد که از نبرد خارج شوند تا او بتواند بهتنها با پدرش مبارزه کند و او را شکست دهد. در همین زمان بود که ویکسن و دکتر لایت احساس کردند که بلک لنترنهای بیشتری در حال ورود به ساختمان هستند. قدرت زاتانا با تواناییهای پدرش برابر بود. زمانی که زاتارا تلاش کرد تا به سمت قلب دخترش برود، زاتانا توانست او را متوقف کند و خودش را به مکان دیگری تله پورت کند. بعد از این اتفاق، دیگر چیز زیادی از زاتانا دیده نشد اما ما شاهد این بودیم که او در زمان در حال تله پورت کردن است؛ آن هم وقتی که دکتر لایت به جیپسی و ویکسن کمک میکرد. زمانی که زاتانا در حال صحبت کردن با جیپسی بود، به زانو افتاد و حسابی گریه کرد؛ او توضیح داد که مجبور شده بود چندین بار مرگ پدر خودش را تماشا کند. این رویداد باعث شد تا باری دیگر زاتانا از لحاظ احساسی نابود شود.
- برادِر نایت:
زاتانا بعد از چهل سال حضور بهعنوان مهمان و همچنین سریهای محدود، بالاخره توانست در سال ۲۰۱۰ سری کتاب کمیک مخصوص به خودش را بگیرد. در این دوران وضعیت او در لیگ عدالت آمریکا فقط بهصورت کمکی بود و در شرایط مختلفی با او تماس گرفته میشد که در ماموریت کمکحال باشد. این سری کتاب کمیک داستان خود را از سان فرانسیسکو آغاز کرد؛ جایی که زاتانا یک سری از برنامههای جادویی خود را اجرا میکرد. در این زمان، نیروی پلیس سان فرانسیسکو با زاتانا ارتباط برقرار کرد و از او خواست تا در یک پرونده که حول محور جادوی جنایتکاران میچرخید، به آنها کمک کند. در این خط داستانی، یک شرور به نام برادر نایت وجود داشت که «امبر»، «رمالثی»، و «تدی» را بهعنوان دستیار و افراد زیردست خود داشت.
برادر نایتِ شیطانی بهطور پیوسته کنترل جرایم سازمانیافته در سطح شهر هم در سطوح جادویی و هم در سطوح ساده و پیشپا افتاده را در دست میگرفت و دیگر تبدیل به یک تهدید بزرگ شده بود. زاتانا تصمیم گرفت که عملیات نایت را خنثی کند و از بین ببرد. همین اتفاق باعث شد تا شرور داستان، تمام منابع خودش را برای از بین بردن زاتانا متمرکز کند. زاتانا بعد از زنده ماندن از سوءقصدهای متعددی که توسط برادر نایت تنظیم شده بود، سرانجام توانست با جدیدترین دشمن خود روبهرو شود؛ آن هم درست همان جایی که این شرور چندین سال پیش تواناییهای جادویی خود را به دست آورده بود.
زاتانا خیلی راحت توانست سربازهای شیطانی این شرور را شکست دهد و با خود نایت روبهرو شود. اما مدت زیادی نگذشت که زاتانا مجبور شد ابتدا با حقه جدید نایت که در آستین خود داشت، مقابله کند: این حقه هم چیزی نبود جز روح پدر زاتانا یعنی جان زاتارا. نایت کاری کرد که زاتارا به دنبال دختر خودش برود و همین موضوع باعث شد تا زاتانا برای مدتی عقبنشینی کند. زاتانا بعد از پناه گرفتن، یک شیطان به نام «فیوزلی» را از کلاه خود بیرون آورد؛ شیطانی که میتوانست کابوس ایجاد کند و نایت او را برای حمله به زاتانا فرستاده بود اما زاتانا آن را دستگیر کرد. فیوزلی با ماموریت موافقت کرد و بلافاصله به سمت زاتارا شتافت. البته در همین حین به نایت هم حمله کرد.
فیوزلی بعد از پریدن به رویاهای روی زاتارا، بلاخره یک رویای دلپذیر از او را پیدا کرد. این رویا هم چیزی نبود جز یک خاطرهای که زاتارا در آن زمانی را با دختر جوان خود میگذراند. فیوزلی از همین رویا استفاده کرد تا زاتارا را از دست کنترل نایت خلاص کند. زاتارا که به شکل عادی خود بازگشته بود، یک پیوند احساسی را با زاتانا تجربه کرد. زاتارا، دخترش را دلداری داد و از علاقهاش به او گفت. او توضیح داد که همیشه کنار او خواهد بود اما متاسفانه روحش باید به جای دیگری منتقل شود. زاتانا بعد از اینکه ناپدید شدن پدر خود را دید، توانست تمام قدرت خود را روی برادر نایت متمرکز کند. او با استفاده از جادوی خود، نایت را مجبور کرد که از قدرتها و اربابان شیطانیاش از جهنم دست بکشد. همین اتفاق باعث شد تا برادر نایت باری دیگر تبدیل به یک انسان معمولی شود. زاتانا هم در پایان این خط داستانی، این شرور شکستخورده را به اداره پلیس شهر سان فرانسیسکو تحویل داد.
- لرد مامون:
زاتانا بعد از اینکه برادر نایت را شکست داد، به لاس وگاس رفت تا نمایش جادویی خود را در یک مکان معتبر به نام Paradise Resort به دعوت مسئولین آنجا، اجرا کند. او بعد از رسیدن به آنجا، متوجه شد که این مکان توسط باند رویال فلاش مورد سرقت قرار گرفته است. او با اعضای این باند مبارزه کرد و آنها را شکست داد و بعد هم پول ربوده شده را به جای اصلی خود بازگرداند. رئیس اصلی این محل یعنی «سانی ریموند» اصرار داشت که شخصا از زاتانا تشکر کند و حتی به او نشان داد که به او علاقه دارد. سانی ادعا کرد که فرزند یک سرمایهدار ثروتمند به نام «بنجامین ریموند» است؛ کسی که سالها پیش درگذشته بود.
بعد از این ملاقات، زاتانا اتاق خود و هتل را ترک کرد و به سرعت به سراغ پسرعموی جوانتر خود یعنی «زکری زاتارا» رفت؛ کسی که در همان شهر وگاس، در یک مکان متواضعانهتر، نمایش جادویی خود را اجرا میکرد. زکری نسبت به ثروت و موفقیت خیلی بیشتری که زاتانا کسب کرده بود، حسادت کرد و ناامیدی خودش را نسبت به اینکه زاتانا در هیچکدام از نمایشهای او حضور نداشته، عنوان کرد. زاتانا به پسرعموی خود توضیح داد که همان شب بالاخره در نمایش او حضور خواهد داشت. در همین حین هم مشخص شد که «سانی» در حقیقت اصلا پسر بنجامین ریموند نبوده است بلکه خود بنجامین است.
زاتانا برای اینکه بتواند طلسمهای خود را اجرا کند، آنها را به صورت معکوس به زبان میآورد و حتی میتواند با نوشتن آنها با خون خود، آنها را اجرا کند
ظاهرا او با یک شیطان به نام «لرد مامون» معاملهای کرده بود تا طول عمر خود را افزایش دهد و به همین ترتیب هم برای سالهای خیلی زیادی، خودش را به جای پسرش جا زده بود. لرد مامون که ثروتمندترین شیطان در جهنم به شمار میرفت، «روحهای پاک» را طلب میکرد و ریموند هم در ازای بازگرداندن جوانی خود، بهطرز ناخوشایندی جان قربانیان را میگرفت که بتواند آنها را به لرد مامون بدهد. روحهای پاکی که ریموند جمعآوری کرده بود، به زنهای جوانی تعلق داشت که قرار بود با آنها ازدواج کند. او این زنها را با ثروت و جذابیت جوانی خودش جذب میکرد و روحهای آنها را میگرفت. حالا هم لرد مامون بیشتر از هر چیزی روح زاتانا را طلب کرده بود.
به همین ترتیب هم ریموند، زاتانا را دعوت کرد تا در Paradise Resort اجرا کند تا به همین طریق بتواند قدرت و خلوص روح او را آزمایش کند. میتوان گفت که نبرد با اعضای باند رویال فلاش، اولین آزمون زاتانا محسوب میشد؛ آزمونی که توانست با موفقیت در آن پیروز شود، اعضای این باند را شکست دهد و پولها را بازگرداند. دومین آزمون توسط شیطانی به نام Fire Harpies انجام شد که توسط خود لرد مامون فرستاده شده بود تا در اتاق هتل به زاتانا حمله کنند. خیلی زود مشخص شد که Fire Harpies دشمنان خطرناکی هستند اما در پایان باز هم توسط زاتانا شکست خوردند. مامون که از خلوص و قدرت روح زاتانا خوشحال شده بود، ریموند را مجبور کرد که روح او را برایش جمعآوری کند.
البته این شیطان معامله خود را تغییر داد. در ابتدا قرار بود که ریموند تا پایان هفته برای گرفتن روح زاتانا وقت داشته باشد. اما این تغییر اعمال شده، فقط تا شب به ریموند فرصت میداد که این کار سخت را انجام دهد. ریموند اگر موفق میشد، میتوانست به جای طول عمر زیاد، جاودانگی واقعی را داشته باشد. اما در مقابل اگر نمیتوانست این کار را انجام دهد، روح مستقیم به جهنم میرفت. ریموند در ابتدا این پیشنهاد را رد کرد زیرا غیرممکن به نظر میرسید. اما مامون یک معجون قدرتمند عشق را در اختیار ریموند قرار داد که میتوانست کار را برایش راحتتر کند؛ فقط کافی بود که آن را در نوشیدنی زاتانا بریزد. ریموند این پیشنهاد را پذیرفت و به سراغ زاتانا رفت.
درست در همین حین، زک در حال شکایت از زاتانا بود که او هیچوقت به تماشای نمایشهای جادویی او نیامده است. زاتانا هم همان قولی را داد که بالاتر به آن اشاره شده بود. اما این قول قرار بود خیلی زود توسط ریموند شکسته شود. ریموند کاری کرد که زاتانا آن معجون عشق را به همراه نوشیدنی خود بخورد. در نتیجه این اتفاق هم زاتانا نمایش پسرعموی خود را از دست داد و همین موضوع حسابی زک را عصبانی کرد. او به دنبال زاتانا گشت تا او را پیدا کند اما از اعضای گروه او شنید که دخترعمویش با ریموند رفته است. زک بالاخره توانست ریموند و زاتانا را پیدا کند. اما زاتانا به خاطر همان معجون عشق، نمیتوانست واقعیت را ببیند.
اولیور کویین ادعا کرده که زاتانا قدرتمندترین عضو لیگ عدالت محسوب میشود؛ زیرا میتواند المانهای زمینی را کنترل کند، زخمها را بهبود بدهد و ذهن دیگران را دستکاری کند
زاتانا متوجه نشد که مراسم ازدواج او با جسدهایی پر شده که روح آنها را ریموند در گذشته دزدیده بود. زک توانست اثرات این معجون را از بشکند و زاتانا را به حالت قبل بازگرداند. زمانی که او به هوش آمد، متوجه شد که چه اتفاقی افتاده و به زک کمک کرد تا با آن زامبیها مبارزه کند. البته در این زمان مامون هنوز قبول نمیکرد که از روح زاتانا دست بکشد؛ طمع نمیتوانست بر زاتانا غلبه کند و او مدام مقاومت میکرد. سرانجام نیمه شب فرارسید و ریموند نتوانست وظیفه خودش را در معامله انجام دهد. همین اتفاق باعث شد تا ریموند به سن واقعی خودش بازگردد. ریموند به جای اینکه با مامون برود، به زاتانا التماس کرد که روح او را از بین ببرد.
زاتانا این درخواست را پذیرفت و او را تبدیل به طلا کرد. بعد هم او را به شیطان طمع پیشنهاد کرد. مامون این پیشنهاد را پذیرفت اما گفت که او فقط برای این، این کار را انجام میدهد که از نظرش کار زاتانا ایده خیلی جذابی است. او همچنین به این موضوع اشاره کرد که در آینده، او و زاتانا دوباره با هم دیدار خواهند داشت. در پایان، زاتانا بالاخره به تماشای یکی از نمایشهای زک رفت و در کنار این، یکی از درگیریهای دیگری را هم که در این خط داستانی وجود داشت، حل کرد و از بین برد.
- کلاه سارگون:
در این دوران زاتانا به بازدید از هالیوود رفت؛ زیرا قرار بود در افتتاحیه یک موزه جدید که به جادو اختصاص داده شده بود، حضور داشته باشد. زاتانا به این موضوع اعتراف کرد که علی رغم عشق زیادی که پدرش به هالیوود داشت، او اصلا از این مکان خوشش نمیآمد. زمانی که او بالاخره به موزه رسید، توانست صاحب آن یعنی «آنتونیو استفانیچی» را ملاقات کند. آنها درباره این افتتاحیه صحبت کردند و او اشیاء جادویی مختلف زیادی را به زاتانا نشان داد که خودش آنها را جمعآوری کرده بود. کلاه سارگون هم در میان این اشیاء بود و باعث شد تا زاتانا آن دورانی را به یاد بیاورد که در زمان کودکی با او میگذراند. یکی دیگر از این اشیاء عینک آفتابی پدر زاتانا بود.
صاحب این موزه پیشنهاد کرد که خود زاتانا این عینک آفتابی را بردارد اما او این پیشنهاد را رد کرد و عینک را برنداشت. زاتانا که در حال خداحافظی کردن بود، پیش از اینکه آنجا را ترک کند، یک مانع جادویی روی این اشیاء گذاشت و بعد هم به قصد هتل خود، این موزه را ترک کرد. همان شب، بعد از اینکه همه این موزه را ترک کردند، مشخص شد که جادوی سارگون هنوز در کلاهش باقیمانده است. او تلاش کرد که جادو را در دیگر اشیاء خاصی که در موزه قرار داشتند، بیدار کند؛ از جمله عینک آفتابی زاتارا. کلاه سارگون تلاش کرد تا ماموریت صاحب اصلی خود را ادامه دهد و بر دیگر اشیاء چیره شود؛ تا بلکه به این طریق آنها را به سمت خود بکشاند و تمام شرارتهایی را که در این دنیا وجود داشت، از بین ببرد.
این اشیاء با یکدیگر ترکیب شدند و پوستهای از یک انسان را تشکیل دادند. بعد از این اتفاق، آنها به سطح شهر رفتند و تمام افراد بدی را که سر راه خود میدیدند، مجازات میکردند. زمانی که آنها فرار کردند، زاتانا یک صدای انفجار شنید و بلافاصله تلاش کرد تا منبع این انفجار را پیدا کند. خیلی زود زاتانا توانست این اشیاء را ردیابی کند و ارتباطی را با حضور پدرش که در آن عینک وجود داشت، برقرار کند. زاتانا در تلاش بود تا با انجام این کار، سلطه سارگون را از روی دیگر اشیاء بردارد و این ماجرا را به پایان برساند. آنها موفق شدند و زاتانا توانست همه این اشیاء را به هالیوود بازگرداند. بعد هم عینک آفتابی پدرش را قبول کرد و متوجه شد که او واقعا از هالیوود بدش نمیآید.
- Stringleshanks:
دفعه بعدی که ما زاتانا را دیدیم، زمانی بود که او یک جلسه مشاوره با «دکتر بودی» داشت. زاتانا در این جلسه درباره ترسی که از عروسکها و پاپتها داشت صحبت کرد و توضیح داد که چطور این ترس چندین بار در زندگی روی او تاثیر گذاشته است. زاتانا برای اینکه بتواند علت این ترس را پیدا کند، برای دکتر بودی درباره شب افتتاحیه Magic Museum توضیح داد که بعد از دیدن یک عروسک، با ترس بسیار زیادی صحنه را ترک کرد. زاتانا بعد از اینکه دفتر دکتر بودی را ترک کرد، به دنیای رویا رفت تا بتواند فیوزلی را پیدا کند. او میدانست که فیوزلی توانایی این را دارد که قفل خاطرات او را بشکند. زاتانا و فیوزلی با هم همکاری کردند و توانستند انسداد خاطرات را از بین ببرند.
به همین ترتیب هم زاتانا متوجه شد که ترس او از عروسکها و پاپتها دقیقا از چه جایی نشأت میگیرد. او زمانی را به یاد آورد که در زمان کودکی مورد حمله قرار گرفته بود و پدرش برای اینکه بتواند او را از دست «اسکار همپل» نجات دهد، او را به یک عروسک تبدیل کرده بود. در همین حین هم متوجه شد که زاتارا بعد از آن اتفاق، ذهن او را بهعنوان یک کودک پاک کرده بود تا دیگر فراموش کند که چنین اتفاقی رخ داده است. زاتانا که نمیتوانست دستها یا پاهایش را تکان دهد، دنیای رویا را ترک کرد و در حالی از خواب بیدار شد که اسکار با همان شکل عروسکیاش بالای سر او ایستاده بود و او را اسیر کرده بود. زاتانا خیلی زود توانست خودش را نجات دهد.
بعد هم اسکار را در یک قفس زندانی کرد؛ جایی که اسکار گذشته خود و همچنین اینکه چطور رئیس خود را کشته است، کامل توضیح داد. او همچنین اعتراف کرد که کشتن رئیسش و تهدید خود زاتانا همگی یک تصادف بود و به خاطر ترس انجام شد. زاتانا به این فکر کرد که ممکن است پدرش اصلا اشتباه کرده باشد. به همین دلیل هم اسکار را به شدوکرست برد تا مشخص کند که آیا او حقیقت را میگوید یا خیر. زاتانا که در حال رفتن به محل مطالعه پدرش بود، یک کریستال روح را بیرون آورد و به محض اینکه با اسکار ارتباط برقرار کرد، حقیقت واقعی آشکار شد. اسکار به زاتانا گفت که چه کارهای وحشتناکی را در زندگیاش انجام داده است.
او با گفتن همین چیزها، ارتباط خود را با این کریستال قطع کرد و آنقدر حواس زاتانا را پرت کرد که فرصت کافی را به دست آورد تا اشیاء جادویی و عرفانی را از کمد زاتارا بدزدد. بعد از انجام این کار هم آن طلسمی را که باعث میشد او همچنان به شکل عروسک بماند، شکست. البته این جادو فاسد بود و طلسم تغییر دادن واقعیت اطراف خود را آغاز کرد و همه چیز را به هم ریخت. زاتانا در تلاش بود که این جادوی وحشی را مهار کند. اما نهتنها نتوانست در انجام این کار موفق باشد، بلکه خودش هم به خاطر این جادو تبدیل به یک عروسک شد و حالا تحت نفوذ و کنترل اسکار همپل قرار گرفت؛ کسی که دیگر تبدیل به انسان شده بود.
جالب است بدانید که زاتانا زاتارا بهصورت مستقیم یکی از نوادگان لئوناردو داوینچی محسوب میشود؛ البته ایوان فولکانلی، نیکولاس فلامل، الساندرو کاگلیوسترو و نوستراداموس هم در این فهرست قرار دارند
نسخه عروسکی زاتانا توسط اسکار مورد استفاده قرار گرفت تا او بتواند شغل و کار نابودشدهی خود را بازگرداند. اسکار در نظر داشت که بعد از رسیدن به آن شکوه و جایگاه قبلی، زاتانا را در یک ویترین در موزه جادو قرار دهد. اما یکی از همکاران زاتانا به نام «مایکی» که بر روی صحنه به او کمک میکرد، توانست زاتانا را از دست اسکار نجات دهد؛ آن هم با برعکس کردن طلسمی که توسط اسکار اجرا شده بود. همین کار باعث شد تا زاتانا به شکل انسانی و اسکار به شکل عروسکی خود بازگردد. زاتانا با روشهای جادویی، اسکار را در یک محفظه شیر زندانی کرد. بعد هم به مطب دکتر بودی بازگشت تا اعتراف کند که بر ترس خودش غلبه کرده است. زمانی که زاتانا در اتاق انتظار مطب دکتر نشسته بود، با برادر نایت که حالا بیدار شده بود، ملاقات کرد. زاتانا امیدوار بود که برادر نایت به آنجا آمده تا از کارهایی که کرده ابراز تاسف کند. او توضیح داد که خارج از سطح زمینی، درگیری و دعوای آنها هیچ است. زاتانا هم با این موضوع موافقت کرد و او را با دکتر بودی تنها گذاشت.
- لیگ عدالت تاریک:
به دلایل کاملا ناشناخته «ژوئن مون» که میزبانی انسانی انچنترس محسوب میشد، به صورت ناگهانی از آن جادوگر قدرتمند جدا شد؛ اتفاقی که باعث دیوانگی این فرد شد. بعد از رخ دادن این اتفاق، انچنترس بلافاصله جستجو برای پیدا کردن ژوئن مون را آغاز کرد؛ این در حالی بود که دقیقا در طی همین مدت، رویدادهای جادویی در سرتاسر دنیا رخ میداد و هرج و مرجهایی را به وجود میآورد. حتی اعضای لیگ عدالت هم در این زمان نمیتوانستند کاری برای متوقف کردن او انجام دهند. به همین دلیل هم مادام زانادو کنترل اوضاع را در دستان خودش گرفت تا یک تیمی را که میتوانستند این ماجرا را متوقف کنند، تشکیل دهد.
در حالی که زانادو در تلاش بود تا موافقیت قهرمانان جادویی مختلف را به دست بیاورد، ژوئن به سراغ «داون گرنجر» که با لقب داو شناخته میشد، رفت؛ کسی که در آن زمان نامزد «ددمن» محسوب میشد. ددمن قصد داشت که به این دختر کمک کند و از او در برابر انچنترس محافظت کند. از طرف دیگر هم از آنجایی که استرس و فشار زیادی در ارتباطش با داو وجود داشت، کم کم حسهای رمانتیکی نسبت به ژوئن به وجود آمد. در همین حین، زاتانا تلاش کرد تا خود انچنترس را تحت کنترل بگیرد اما در انجام این کار موفق نشد؛ این در حالی بود که خودش سرانجام در یک نوع کمای جادویی گیر افتاد و این کنستانتین بود که توانست او را از این وضعیت بیرون بیاورد.
«شید» اولین نفری بود که کار کردن با زانادو را پذیرفت و این دو با کمک هم تلاش کردند تا دیگران را هم به این تیم بیاورند اما هیچ فایدهای نداشت. زمانی که این اتفاقات در حال رخ دادن بود، انچنترس بیش از پیش توانست به ژوئن و ددمن نزدیک شود. زمانی که حملات انچنترس به مرور زمان قدرت بیشتری به خود گرفتند، زاتانا بلافاصله پیشنهاد زانادو را مبنی بر پیوستنش به گروه او، پذیرفت؛ درست در همین زمان هم انچنترس توانست ددمن و ژوئن را پیدا کند و آنها را گوشهای گیر بیاندازد. آنها با قدرتهای شید توانستند یک در تله پورت کننده را باز کنند که به ددمن و ژوئن اجازه میداد تا به محلی که آنها قرار داشتند، بیایند.
اما متاسفانه فقط ددمن موفق به عبور از این در شد و ژوئن را در اختیار انچنترس قرار داد. ددمن که حسابی خشمگین شده بود، به سمت ژوئن پرواز کرد تا بتواند دوباره او را پیدا و از او محافظت کند. اما پیش از اینکه انچنترس بتواند کاری انجام دهد، کنستانتین خودش را به آنجا رساند و یک مانع جادویی دور این دو نفر ایجاد کرد. کنستانتین اینطور استنباط کرده بود که بنا به دلایلی، زانادو مقصر اصلی جدا شدن ژوئن و انچنترس بوده است. بنابراین تکرار کردن این طلسم را آغاز کرد تا اینکه این دو بالاخره دوباره با هم پیوند بخورند. ددمن که این کار کنستانتین را مشاهده کرد و نمیدانست که او دقیقا دارد چه کاری انجام میدهد، تلاش کرد که او را متوقف کند اما موفق نشد.
بعد از این، جان توانست با موفقیت ژوئن و انچنترس را دوباره با یکدیگر پیوند بزند و جنون او را از بین ببرد. مدتی بعد از این ماجراها، کنستانتین، شید، ددمن و زاتانا با زانادو ملاقات کردند؛ کسی که اعتراف کرد خودش مقصر اصلی این اتفاق بوده است. او توضیح داد که یک الهام از آینده داشت و نیاز دید که این قهرمانان را دور هم جمع کند و به دنبال یک بهانه برای انجام این کار بود. هیچکدام از اعضای این گروه از شنیدن این ماجرا خوشحال نشدند؛ بنابراین زانادو را نادیده گرفتند، به هشدارهای او گوش ندادند و هر کدام با عصبانیت راه خودشان را در پیش گرفتند.
زاتانا یکی از قدرتمندترین جادوگران در دنیای دی سی محسوب میشود؛ کسی که ظاهرا تواناییهای ژنتیکیای در این زمینه دارد. او بهعنوان ادای احترام به پدرش و راهی برای تمرکز، طلسمها را بهصورت بیان کردن دستورات شفاهی و معکوس اجرا میکند. او در موقعیتهای مختلف ثابت کرده که با صحبت کردن عادی، بیان کلماتی که هیچ معنیای ندارد و همچنین در موقعیتهای نادر، حتی بدون صحبت کردن هم میتواند طلسمهای سادهای را اجرا کند. تکیهگاه زاتانا هم درست همانند بلک کنری، صدای او محسوب میشود. همین موضوع یک نقطه ضعف را برایش ایجاد کرده که باعث میشود اغلب اوقات شرورها دهان او را ببندند و مانع صحبت کردن او شوند.
زاتانا در یک سری موارد بسیار نادر، توانسته با نوشتن طلسمها با خون خودش (به جای بیان کردن آنها)، آنها را اجرا کند. این کار معمولا بهعنوان آخرین راه استفاده میشود؛ مثلا زمانهایی که او متحمل آسیب خیلی شدیدی شده که اجازه صحبت کردن را به او نمیدهد و با این کار میتواند خودش را بهبود بدهد؛ مانند زمانی که حنجره او به واسطه یک گلوله آسیب دیده بود یا زمانی که به واسطه جادو و قدرتهای خود زاتانا، دهان او پاک شده بود. قدرتهای جادویی زاتانا به شکلی است که اگر از آنها استفاده نکند، افزایش مییابد. اما استفاده بیش از حد هم باعث میشود که میزان آن کاهش پیدا کند؛ تا حدی که اگر بیشتر از آن استفاده کند، ممکن است سلامت جسمیاش را دچار مشکل کند.
درست همانند دیگر افرادی که قدرت جادویی دارند، تنها راه برای اینکه زاتانا بتواند قدرت کاهشیافته خود را به حالت قبل بازگرداند، این است که برای مدت زیادی استراحت کند. زاتانا نشان داده که میتواند با خواندن تاروت، بینش یا پیشگوییای را نسبت به آینده انجام دهد؛ هرچند که به اندازه مادام زانادو مهارت ندارد. ظاهرا انجام چنین کاری اصلا نیازی به افسون زبانی، گفتاری یا نوشتاری ندارد؛ جالب این است که زاتانا برای خواندن تاروت هم اصلا نیازی به یک گروه کارتی خاص ندارد. محدودیت قدرتهای این شخصیت هیچوقت بهصورت واضح و مشخص نشان داده نشده است. اغلب اوقات زاتانا در حالی نشان داده شده که در کنار قدرتمندترین کاربران جادویی در سیاره زمین فعالیت میکند.
پدر زاتانا یعنی زاتارا هم یکی از جادوگران مشهور دنیای دی سی محسوب میشود؛ یک بار به این موضوع اشاره شد که زاتانا مجبور بود چندین بار مرگ پدر خودش را ببیند و تجربه کند
او در موقعیتهای مختلف در کنار «سرسی»، مادام زانادو، جان کنستانتین، انچنترس و دکتر فیت دیده شده است. در یک موقعیت دیگر هم «جیسون بلاد» جان خودش را فدا کرد تا بتواند زاتانا را از یک تله نجات دهد. زیرا او تصور میکرد که زاتانا بهتر از خودش میتواند با تهدید فعلی و موجود مبارزه کند و صلاحیت بیشتری دارد. او از قدرتهای خود برای فرماندهی نیروهای بنیادی، درمان، تغییر شکل و تبدیل کردن اشیاء، دستکاری ذهن و حمله به دشمنان خود با استفاده از انفجارهای انرژی استفاده میکند. زاتانا توانایی این را داشت که شهر مترو پلیس را به واسطه ویرانههایش زنده کند و به شکل قبلی بازگرداند.
او یک بار روح آکوامن را با کل اقیانوس ادغام کرد (آن هم در پایان خط داستانی Obsidian Age) و زمان و فضا را دستکاری کرد. البته لازم به ذکر است که پیش از این، یک جادوگر به نام «Gamemnae» در گذشته آکوامن را با یک استخر آب ادغام کرده بود. در دورهای که زاتانا برای اولینبار با اعضای لیگ عدالت برخورد داشت، قدرتهای او از محدودیت بیشتری برخوردار بود. در آن زمان او فقط میتوانست آتش، آب، هوا و زمین را دستکاری کند. علاوهبر این، اینطور به نظر میرسید که قدرتهای او به اعتمادبهنفسی که دارد، گره خورده است. همانطور که در داستانهای مختلف هم به این موضوع اشاره شده بود، در برههای از زمان اتفاقات مختلف باعث شدند که زاتانا هم از لحاظ احساسی و هم روانی متلاشی شود و قدرت خود را از دست دهد.
او تا زمانی که توانست اعتماد به نفس خود را بهصورت کامل بازگرداند، هیچ قدرتی نداشت و نمیتوانست کارهای قبلی را انجام دهد. زاتانا حتی بدون استفاده از قدرتهای جادویی و درونیاش، باز هم یک فرد ماهر در زمینه ایجاد توهم و خیال، اجرای کارهای نمایشی و جادوگری صحنهای محسوب میشود. او بخشی از دوران «آموزشی» خود را صرف یادگیری ترفندهای دستی کرده بود؛ تا حدی که ادعا دارد که خودش مونته سه کارته به نام «Zatara shuffle» را ابداع کرده است. زاتانا در این روش از بُر زدن بسیار سریع و دقیق عمل میکند، حتی بدون اینکه به تقلب کردن و راههای انحرافی روی بیاورد. تنها افراد بسیار حرفهای مانند سلینا کایل میتوانند چنین حرکاتی را که با دست انجام میشود، دنبال کنند. زاتانا در زمینه مبارزه تن به تن هم خیلی ماهر است و در دوران کودکی توسط پدرش آموزش دیده است.
در انتها به انیمیشنها، فیلمها و بازیهایی اشاره میکنیم که زاتانا زاتارا در آن حضور داشته است:
- انیمیشن سریالی Batman: The Animated Series محصول سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ با صداپیشگی جولی براون
- انیمیشن سریالی Gotham Girls محصول سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲ با صداپیشگی استیسی رندال
- انیمیشن سریالی Justice League Unlimited محصول سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ با صداپیشگی جنیفر هیل و ژولیت لاندائو
- انیمیشن سریالی Batman: The Brave and the Bold محصول سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ با صداپیشگی جنیفر هیل
- انیمیشن سریالی Young Justice محصول سال ۲۰۱۰ تا کنون با صداپیشگی لیسی چابرت
- انیمیشن سریالی Mad محصول سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳ با صداپیشگی تارا استرانگ
- انیمیشن سریالی Justice League Action محصول سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۸ با صداپیشگی دیسی بروکشایر
- انیمیشن سریالی DC Super Hero Girls محصول سال ۲۰۱۹ تا کنون با صداپیشگی کاری والگرن
- سریال Smallville محصول سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱ با بازی سریندا سوان
- انیمیشن Justice League Dark محصول سال ۲۰۱۷ با صداپیشگی کامیلا لودینگتون
- انیمیشن Lego DC Comics Super Heroes: The Flash محصول سال ۲۰۱۸ با صداپیشگی کیت میکوچی
- انیمیشن Justice League Dark: Apokolips War محصول سال ۲۰۲۰ با صداپیشگی کامیلا لودینگتون
- بازی Injustice: Gods Among Us محصول سال ۲۰۱۳ با صداپیشگی لیسی چابرت
نظرات