سریال Dark بهعنوان اولین سریال آلمانی محصول نت فلیکس، از همان ابتدا در سال ۲۰۱۷، به قدری انتظاراتمان را بالا برد که بیصبرانه منتظر ارائه فصل پایانی و بررسی عملکرد تیم سازنده، بهخصوص در مدیریت این سطح از پیچیدگی در مدیوم سریال بودیم. سریالی که تماشایش برای من، یادآور تجربه خواندن رمان صد سال تنهایی اثر گابریل گارسیا مارکز است. بهگونهای که مجبور میشویم برای لحظاتی به یک نقشه یا شجره نامه برای یادآوری نسبت کاراکترها با یکدیگر رجوع کنیم.
همانطور که کیهان را در سه پارامترِ ماده، زمان و مکان خلاصه میکنند، به سه فصل سریال Dark نیز اینگونه بنگرید. آدمهایی به مثابه ماده که به مدت دو فصل درگیر زمان هستند و در فصل سوم عنصر مکان نیز به چالشهای پیش رویشان اضافه میشود.صرف نظر از رویکرد علمی تخیلی سریال و ساختار شکنیهایش نسبت به نمونههای پیشینِ سفر در زمان، پیوند سریال با فلسفه نیچه و شوپنهاور نیز پیوندی جدا نشدنیست. هرچقدر اشرافتان به این مباحث بیشتر باشد، لذت بیشتری خواهید برد. اما در این قسمت از برنامه فریم خواهیم گفت که چرا فصل سوم سریال، با تمام ارجاعاتِ زیبای فلسفیاش، از دریچه فرم و قصه گویی، به اندازه فصل اولش راضی کننده به نظر نمیرسد.
در این قسمت از فریم اطلاعات زیادی از داستان سریال دارک فاش میشود.
نظرات