پیشنمایش بازی The Witcher 3: Wild Hunt
در سال ۱۹۸۶ داستانی کوتاه به نام Wiedźmin (جادوگر – The Witcher) در مجلهی لهستانی Fantastyka منتشر شد. داستانی که شروعی بود برای نگارش چند مجموعه داستانی کوتاه و پنج رمان بلند توسط آندرزج ساپکوسکی (Andrzej Sapkowski) که از محبوبیت فراوانی بین مردم لهستان برخوردار است. سال ۲۰۰۷ استودیوی لهستانی CD Projekt با برداشت از مجموعه The Witcher، دست به ساخت یک بازی ویدئویی زد و توانست با ارائهی یک بازی خوب نه تنها جایگاهی در بین بزرگان ژانر نقشآفرینی برای خود دستوپا کند، بلکه توانست جلوهای از ادبیات و افسانههای قدیمی لهستانی را برای مردم جهان به نمایش بگذارد. نسخه دوم بازی در سال ۲۰۱۱ با نام Assassin of Kings منتشر شد و پیشرفتهای بسیار زیادی نسبت به نسخه اول داشت و محبوبیت سری Witcher را به شکل عجیبی در بین مخاطبان بیشتر کرد.
منتقدان نظر بسیار خوبی به این بازی نشان دادند، تا جایی که وب سایت Shacknews این بازی را به عنوان بهترین بازی سال معرفی کرد. موفقیت نسخه دوم به همینجا ختم نشد و استقبال بالا از این بازی باعث شد تا نسخههای کنسولی هم بعد از مدتی منتشر شوند. از آن به بعد بود که طرفداران برای معرفی شدن نسخهی سوم لحظهشماری میکردند و این در حالی بود که CD Projekt اعلام کرده بود در حال ساخت یک بازی جدید است و به زودی اطلاعاتی از آن را منتشر میکند. طرفداران پس از مدتی با معرفی بازی جدید به نام CyperPunk 2070 توسط این استودیو، از تجربهای جدید در دنیای جادوگران ناامید شدند. اما خیلی زود و در فوریهی سال گذشته، همگان با دیدن تصویر نسخهی سوم بر روی جلد مجلهی مطرح Gameinformer شگفتزده شدند! یک بازی نسل هشتمی که نوید پیشرفتهای فراوان را به طرفداران میدهد. دنیایی بسیار بزرگ و شگفت انگیز که پتانسیل تبدیل شدن به یکی از بزرگترین عناوین نقشآفرینی را دارد و قرار است پایانی برای این سری محبوب باشد. داستان The Witcher سرگذشت یک شکارچی جهشیافته به نام گرالت ریویا (Geralt Rivia) را روایت میکند. طبق افسانههای برگرفته شده از کتابهای ساپکووسکی، جادوگرها افرادی هستند که به واسطهی آموزشهایی که در سنین کودکی فرا گرفتهاند توانایی مبارزه با نیروهای خطرناک را دارند. به واسطه آزمایشهای فراوانی که بر روی آنها صورت میگیرد، دچار تغییرات گستردهای در شخصیت خود میشوند، به طوری که احساسات خود را از دست داده و خصوصیات تازهای به دست میآورند. آنها توانایی درست کردن معجونهای جادویی را نیز دارند. آنها توانایی مبارزه با هیولاها و موجوداتی را دارند که رویارویی با آنها کار هر کسی نیست. اکثر ویچرها از همین کار زندگی خود را میگذرانند و برای دور کردن این موجودات از اطراف روستاها دستمزد دریافت میکنند. اما گرالت نسبت به تمام ویچرها خاص و منحصر به فردتر است! او سرنوشتی متفاوتی داشته و همه چیز دست به دست هم داده تا او قویترین ویچر نیز باشد. پدرش سربازی به نام کرین و مادرش ویسنا نام داشت. در دوران کودکی مادرش او را به کوه جادوگران برد و گرالت تحت آزمایشهای زیادی قرار گرفت تا تواناییهای خود را بهدست آورد. او جزو گروهی بود که آزمایشهای اضافی و سختی رویشان به انجام رسید و گرالت تنها کسی بود که از آن گروه زنده بیرون آمد. گرالت همانطور که تواناییهای متفاوتی نسبت به دیگر ویچرها داشت، دچار تغییرات ظاهری نیز شد و به واسطهی از دست دادن رنگدانههای بدنش، پوست و موی سفید رنگ دارد و به همین دلیل به او لقب گرگ سفید دادهاند.
او چشمانی زرد رنگ دارد که از تاثیر ترکیب مواد مختلف توسط وی به این رنگ درآمده و در هنگام عصبانیت قرمز میشوند. او پس از گذراندن آموزشهای جادوگری مدال گرگ را به مانند باقی ویچرها دریافت کرد. مدالی که نشانی برای دنیای ویچر به حساب میآید و گرالت همیشه آن را بر گردنش آویزان کرده است. او فنون رزمی و آموزشهای مربوط به میدان مبارزه را در سرزمین Roach فرا گرفته و شکار هیولاها را از همانجا آغاز کرده است. به همین دلیل اسم Roach را برای اسبهای خود انتخاب میکند. گرالت بسیار شجاع، درونگرا و باهوش است. برای کارهای خود به خوبی فکر کرده و سپس تصمیم میگیرد. دشمن ظلم و تبعیض است و همیشه برای عدالت در حال مبارزه است. ناگفته نماند خالق این شخصیت تاکید زیادی به تصویر کشیدن گرالت به شکلی آرام، مرموز و حیلهگر داشته است. در کل دشمنان او را فردی بیرحم و عصبانی و همراهان و دوستانش او را فردی مهربان میدانند. در طراحی او از سه اسطورهی داستانهای لهستانی الگوبرداری شده است که یکی در مهارتهای رزمی، دیگری در شمشیرزنی و نفر سوم در جادوگری مهارت ویژهای دارد. برخلاف اسمش او اهل ریویا نیست و این لقبی است که استادش برای او برگزیده است. چرا که او در ابتدا لقبی را برای خود انتخاب کرده بود که از نظر استادش نامناسب بود. او در نسخه سوم پیرتر و عاقلتر از گذشته شده و این موضوع را به خوبی حس خواهید کرد. صداپیشگی گرالت در سری بازیهای ویچر بر عهدهی داگ کوکل (Doug Cockle) و در نسخه لهستانی بر عهدهی یازک روزنک (Jacek Rozenek) است.
گرگ سفید در میان شکارچیان وحشی
چند ماه پس از وقایع قسمت دوم، داستان Wild Hunt آغاز میشود. گرالت اینبار نه با موجودات وحشی و هیولاها، بلکه با دشمنی ترسناکتر مواجه خواهد شد. زمستانی سرد که در آن بی رحمترین و وحشیترین گروه آدمکشی به نام Wild Hunt دست به کار شده و حملات گستردهای را به روستاها و دهکدههای سر راه خود انجام میدهد. آنها را به آتش میکشد تا به جای سرمای زمستان، تنها گرمای آتش و قرمزی خون مردم بیگناه خودنمایی کنند. آنها به شدت مشتاق به کشتن گرالت هستند و برای رسیده به هدف خود هر جنایتی را مرتکب میشوند. اما این تنها دشمن گرالت نیست و پادشاه Nilfgaard نیز دست به کشتار مردم بیگناه در مناطق شمالی زده است.
مبارزه با این دشمنان به مراتب سختتر و خطرناکتر از دشمنان نسخههای گذشته است که سرنگون کردن آنها آخرین ماموریت گرالت است و شاهد پایانی برای سهگانهی ویچر خواهیم بود. مبارزه با دو دسته بزرگ از دشمنان و انتخابهای بسیار زیادی که پیش روی گرالت وجود دارد، تصمیمگیری را دشوارتر از گذشته کرده و انتخابها تاثیر بیشتری روی پایان بازی خواهد گذاشت. در طول بازی با شخصیتهای بسیاری مواجه میشوید که میتوانید با آنها همراه شوید یا از کنار آنها عبور کنید. مسلما روند بازی با توجه به انتخاب شما تغییر زیادی خواهد کرد. تصمیمگیری همانند بسیاری از بازیهای نقش آفرینی از اهمیت بسیاری برخوردار است. بازیکن باید در مواجهه با شخصیتها به سخنان و عواقبی که در پی خواهند داشت، دقت زیادی کند. در این بازی به هر شخصیت توجه ویژهای شده و خصوصیات رفتاری خاصی را برای هر شخصیت خواهید دید. در هنگام صحبت یا بازجویی کردن از آنها لحن و حالت چهرهی آنها سرنخهای خوبی به شما برای پاسخ درست خواهد داد.
سلاح زندهی گرالت
گرالت بعد از گرفتن مدال گرگ خود به شکار هیولاها مشغول شد و خیلی زود اسم و رسمی برای خود دست و پا کرد. وقتی برای دریافت جایزه نزد «پرنسس پاوتا» و همسرش «دانی» رفت و فرزندی که هنوز متولد نشده را طلب کرد. پس از مدتی و وقتی که نوزادی دختر متولد شد، گرالت درخواست خود را پس گرفت. این پایان ماجرا نبود و سرنوشت سه بار این دو را سر راه هم قرار داد. این دختر «سیری» نام دارد و پس از مدتی پس از مرگ مادرش، گرالت همانند دختر خود از او مراقبت کرد و او را بزرگ کرد. پس سیری به نوعی دخترخواندهی گرالت و ینفر محسوب میشود. شخصیت سیری ارتباط احساسی نزدیکی با گرالت دارد و از این رو او نیز تحت تعقیب گروه Wild Hunt است. او از نوادگان الفها است و تواناییهای جالبی در مبارزات دارد. تواناییهایی که با آموزشهای گرالت حاصل شده است. او سریعتر از گرالت است و تواناییهای منحصر به فردی دارد. به طور مثال او نیازی به جاخالی دادن ندارد چرا که میتواند غیب شود و به یکباره از پشت به دشمن خود حمله کند. گرالت شخصیت سیری را از کودکی میشناسد و گذشتهی پرپیچ و خمی بین این دو شخصیت وجود دارد.
حالا سیری به یک جادوگر ماهر تبدیل شده و یک سلاح زنده است. او دستیار مناسبی برای گرالت خواهد بود. نکتهی جالب در مورد این شخصیت این است که در بخشهایی از بازی بازیکن میتواند کنترل او را بر دست گیرد. با توجه به وجود دو شخصیت قابل بازی این سوال پیش میآید که آیا تعویض بین شخصیتها بر عهدهی خود بازیکن خواهد بود یا خیر. سیدی پراجکت با رد این موضوع اعلام کرد که فقط در قسمتهایی از داستان، هدایت سیری توسط بازیکن انجام میشود و زمان زیادی از بازی با گرالت سپری میشود. درواقع داستان بازی آنقدر وسیع است که سازنده مجبور شده از زوایای دیگر نیز به آن بپردازد! شنیدهها حاکی از آن است که ۳۶ پایان مختلف برای بخش داستانی بازی وجود دارد. Konrad Tomaszkiewicz کارگردان بازی در این مورد میگوید: "بعد از به اتمام رساندن بازی ما به شما عواقب کارهایی که کردهاید را نشان خواهیم داد. پس از ماجراجویاییهای فراوان و تصمیماتی که در طول بازی گرفتهاید، جهان بازی تغییرات زیادی پیدا میکند. مناطق مختلف و منطقهای که در آن حضور دارید، تغییرات اجتماعی و سیاسی، روابط شما با دوستان و دشمنان و نحوهی زندگی مردم روستاها بر اساس انتخابهای شما تغییر پیدا خواهد کرد و شرایط با چیزی که در ابتدای بازی آن را دیدید بسیار متفاوت خواهد شد." بخش داستانی تا ۵۰ ساعت به طول میانجامد و اگر قصد انجام تمامی مراحل داستانی و فرعی بازی را داشته باشید باید چیزی در حدود ۱۰۰ ساعت برای این بازی وقت بگذارید! نکتهی مهم عدم تکرار در گیمپلی این بازی است که یک امتیاز مثبت برای سری ویچر محسوب میشود و باعث میشود با وجود طولانی بودن از بازی خسته نشوید و تا پایان شاهد اتفاقهای جدید در گیمپلی باشید.
در خوشبینانهترین حالت ممکن، باید چیزی در حدود ۷۰ ساعت برای این بازی وقت بگذارید!
علاوه بر این دنیای نسخهی سوم ۳۵ برابر بزرگتر از Assassin of Kings است که یکی از مهمترین تغییرات نسبت به گذشته به شمار میرود. با این حساب شاهد دنیایی بزرگتر از دنیای اسکایریم نیز خواهیم بود! قسمتهای زیادی در محیط بازی وجود دارد که هر کدام ویژگیهای منحصر به فردی دارند. این ویژگیها را هم از ظاهر مناطق و هم از رفتار و آداب و رسوم مردم آن میتوان مشاهده کرد. آقای ژیلوسک پلتکوو (Platkow Gilewsk) در مورد این موضوع میگوید: «ما با چالش بزرگی مواجه هستیم و قصد داریم به بهترین شکل به اهداف خود عمل کنیم تا یک تجربه عالی از روایت داستانی را در یک محیط Open World به مخاطب بدهیم. هر کدام از رفتارها و حرکات شما عواقب خاصی را در پی دارند. ما قصد داریم تمام تجربیات خود را در ساخت این نسخه به کار ببریم. حرکات و رفتارهای بزرگ و کوچک میتوانند برای شما عواقبی بزرگ یا کوچک به همراه داشته باشند.»
در این بازی حدود ۱۹ شهر، ۱۱ جنگل و ۶ بیابان وجود دارد که در مجموع محیطی بسیار بزرگ را در اختیار شما قرار خواهد داد. محیطی که حدود ۲۰ درصد از اسکایریم بزرگتر است. اما برای جابجایی در چنین محیط بزرگی باید چگونه عمل کرد؟ علاوه بر وجود گزینهی Fast Travel در بازی، اسب گزینهی اول است اما در بسیاری از مواقع نیازمند استفاده از قایق نیز خواهید بود. تیم سازنده این اطمینان را داده که با وجود قایق، تغییری در گرالت نخواهید دید چرا که اون یک ماهیگیر نیست. با این وجود قایق یکی از مهمترین وسایل جابجایی در محیط بزرگ نسخهی سوم به شمار میرود. قایقها با توجه به وزش باد و شرایط جوی عملکرد متفاوتی از خود نشان میدهند و استفاده از آنها لذتبخش است. برای استفاده از قایق یا اسب باید آنها را خریداری کنید. اگر دستبهجیب نباشید و ترجیح دهید مجانی صاحب یکی از این وسایل نقلیه شوید به دردسر میوفتید.
محیط نسخهسوم ۳۵ برابر بزرگتر از نسخهی پیشین خواهد بود
اگر اسبی را بدزدید باید آن را رام کنید. اگر در کل چیزی بدزدید تحت تعقیب قرار میگیرید و در طول بازی باید ماموران مزاحمی که به دنبالتان هستند را تحمل کنید. از طرفی برخی از مشکلات نسخهی دوم مثل عدم توانایی در بالا رفتن کامل از برخی صخرهها یا مشکلاتی که در شنا کردن وجود داشت، کاملا برطرف شده و گرالت میتواند به راحتی این اعمال را انجام دهد. سازندگان امکان بالا رفتن گرالت از صخره ها را چیزی شبیه به امکان مشابه در بازی Uncharted میدانند! بازی این آزادی عمل را در اختیار شما قرار میدهد تا به هر جایی از محیط که خواستید بروید. گرالت برای کسب درآمد شروع به شکار هیولاها کرده و در نمایشهای بازی نیز شاهد این مسئله بودیم. نمایشی که دو وجه شخصیتی گرالت را به خوبی نشان میداد. شکار یک هیولای بزرگ که نشان از قدرت و خشم بالای او میدهد و نجات یک دختر از دست افرادی که سعی در آزار رساندن به او دارند نشان میدهد که او برخلاف دیگر ویچرها فاقد احساسات نیست. اما شکار و کسب درآمد در هر شهر شرایط خاص خود را دارد. شهرها و نواحی مختلف بازی تفاوتهای زیادی با هم دارند و این تفاوتها فقط ظاهری نیستند. به طور مثال قیمتها متفاوت هستند و دستمزدی که برای شکار به گرالت داده میشود فرق خواهد داشت. مسلما در خریدها هم این مسئله خودنمایی میکند و ممکن است خرید اسب از بعضی شهرها بهصرفهتر باشد.
اما باید به کیفیت اجناس نیز توجه داشت، چرا که ممکن است سرتان کلاه برود. در The Witcher 3 بیش از ۸۰ هیولای مختلف وجود دارد که دارای هوش مصنوعی، رفتار و سبک مبارزاتی متفاوت نسبت به یکدیگر هستند. سازندگان از این موضوع که در نسخههای پیشین مکانیزم مبارزات با شمشیر یکنواخت و تکراری بود باخبر هستند. از اینرو در هر مبارزه باید به فکر نحوهی جدیدی برای مبارزه باشید. همین موضوع تنوع بسیار بالایی در سیستم مبارزهی بازی ایجاد خواهد کرد. همچنین استراتژی شما قبل از شروع مبارزات و یا حتی زمان مبارزه با آنها هم میتواند در آسان یا سخت شدن مبارزه موثر باشد. مبارزات با شمشیر همچنان در اولویت قرار دارد و گرالت میتواند به راحتی از قابلیتهای جادویی خود نیز در هنگام مبارزات استفاده کند. همچنین برای مبارزه با دشمنانی که در فواصل دورتر قرار دارند میتوان از Crossbow استفاده کرد. در این نسخه گرالت توانایی جاخالی دادن از ضربات دشمنان را دارد. مبارزات با تغییرات زیادی همراه بوده، اما یکی از مشکلاتی که در نسخههای قبلی آزار دهنده بود را دیگر شاهد نخواهیم بود.
وجود Fight Camera در این نسخه، خود به تنهایی حال و هوایی تازه به مبارزات خواهد داد
از طرفی یکی از دلایل تغییر سیستم مبارزات، پایبند بودن به اصول رمانهای ساپکوسکی بوده است. مشکلی باعث شد مبارزات در نسخهی اول سخت باشد و با وجود آسانتر شدن نسخهی دوم، هنوز از آن به عنوان یکی از نقاط ضعف بازی یاد میشود. بر خلاف گذشته دوربین بازی در هنگام مبارزات به حالت Fight Camera تغییر کاربری میدهد. این امکان جدید باعث میشود با تمرکز و دید بهتری مبارزات را دنبال کنید و این در حالی است که در نسخه قبلی با توجه به نبود چنین دوربینی، تماشای مبارزات از دور بسیار آزاردهنده میشد. اینبار مبارزات پرجزئیات شده و با ترکیب حرکات شمشیر و جادو میتوان اعمال فراوانی در مقابه با دشمنان انجام داد. سیستم QTE (دکمه زنی بهموقع) دیگر در بازی وجود ندارد و سازندگان وجود چنین سیستمی در بازی را مناسب نمیدانند و به عقیدهی آنها QTE فقط در بعضی از بازیهای میتواند جذابیت داشته باشد.
در برخی موارد مبارزه در هنگامی که بر سوار اسب یا درون قایق هستید نیز جریان خواهد داشت. از قابلیتهای جذاب بازی میتوان به حالت Witcher Sense اشاره کرد. در این حالت گرالت میتواند دشمنان را با توجه به اعمال گذشتهی آنها ردیابی کرده و به تعقیب آنها برود. جمعآوری این مدارک و پیدا کردن فرد موردنظر همیشه آسان نخواهد بود. همچنان میتوان آیتمهای مخفی موجود در محیط بازی، نقاط ضعف و قوت دشمنان را نیز پیدا کرد. به طور مثال در حال مبارزه با یک هیولای بزرگ هستید و هر چه تلاش میکنید نمیتوانید ذرهای او را به عقب برانید. اگر از Witcher Sense استفاده کنید میتوانید غدهای سمی در بدن او را ببینید و به سمت آن نقطه ضربه بزنید. ذکر این نکته نیز روری است که دیگر در بازی خبری از Boss Fight نخواهد بود و به جای آن روی تنوع بیشتر دشمنان تمرکز شده است. این به آن معنا نیست که دشمنان سرسختی در بازی وجود نخواهد داشت، بلکه هجوم چند دشمن بزرگ به سمت گرالت میتواند چالش بزرگی برای بازیکن به وجود آورد. قطعا آزاد کردن تمام مهارتهای گرالت در طول بازی کار آسانی نخواهد بود. بازی رفتهرفته سختتر میشود و بازیکن باید توجه ویژهای به بخش کسب درآمد و کسب مهارت داشته باشد. گرالت میتواند تا سطح ۶۰ مهارتهای خود را بالا ببرد که انجام این کار با پیچیدگیهای خاصی همراه خواهد بود. علاوه بر این با توجه به بزرگی بازی مدت زمان زیادی برای بالا بردن مهارت تا صرف خواهد شد. پس علاوه بر گذراندن بخشهای داستانی بازی، بازیکن مجبور میشود تا بخشهایی از مراحل جانبی بازی را نیز بگذراند. یک سری از مهارتها از ابتدای بازی در اختیار شما قرار دارد که بایستی در طول بازی آنها را ارتقا دهید. جادوهای اولیه اینبار بیشتر از نسخهی دوم خواهند بود و تمام آنها دارای حالت ثانویه نیز خواهند بود که به شما اجازهی توسعهی جادوها را میدهد. برخی از مهارتها نیز فقط در بعضی مبارزات خاص و جهت استفاده از تاکتیکهای مبارزاتی خاص کاربرد خواهند داشت.
اگر یک نقشآفرینی باز حرفهای نباشید در طول بازی به مشکلات زیادی برخواهید خورد. اما تیم سازنده حتی علاقه دارد تا حرفهایها را نیز به چالش بکشاند. یک درجه سختی بیرحمانه برای این نسخه در نظر گرفته شده که Insanity نام دارد. اگر در طول بازی کشته شوید فایل ذخیرهی بازی پاک خواهد شد! البته وجود این درجه سختی در نسخهی نهایی هنوز تایید نشده، اما سازندگان در همین حد به آن اشاره داشتهاند.
ساپکوسکی از رابطهاش با دنیای بازیهای ویدیویی میگوید
همان طور که در ابتدای مطبل اشاره شد، آقای ساپکوسکی نویسندهی مجموعه رمانهای ویچر با خلق این افسانه توانست محبوبیت فراوانی نزد مردم کشور لهستان به دست بیاورد و به نمادی برجسته در ادبیات تخیلی لهستان بدل شود. شکی در این موضوع نیست که سیدی پراجکت با ساخت بازی و برداشت از روی این رمان، این افسانه را بیشتر از گذشته به مردم جهان معرفی کرد و بر محبوبیت آن اضافه کرد. حال این سوال پیش میآید که نظر ساپکوسکی در مورد این سری بازی و در کل این صنعت نوپا چیست؟ جالب است بدانید ساپکوسکی در صحبتهایی اعلام کرده که بازیهای ویدئویی از علایق او بسیار دور است. برای او ژانر مهم نیست! چه تخیلی باشد چه از ژانر دیگر، او هیچوقت به سمت بازیها نرفته است. ساپکوسکی در صحبتهای خود به این موضوع اشاره کرده که بعضی اوقات از طریق مجلات یا برنامههای تلویزیونی این صنعت را دنبال میکند و پیشرفت تکنولوژی در دنیای بازیهای ویدئویی در طی این سالها او را متحیر کرده است.
اما در مورد داستان بازیها نظر خاصی نمیدهد چرا که تجربهی کاملی از عناوین نداشته و به این موضوع اشاره میکند که بازیهای بسیاری وجود دارند که فاقد داستان هستند. او در مورد همکاری با تیم سازندهی بازی در سیدی پراجکت هم اظهار نظر کرده است. به نظر میرسد سیدی پراجکت از وجود ساپکوسکی استفادهی چندانی نکرده و او اعتقاد دارد نقشش آنقدر کمرنگ بوده که نمیتوان اسم آن را همکاری گذاشت! سوال دیگری که پیش میآید این است که داستان بازی چقدر به رمانها وفادار بوده؟ ساپکوسکی در پاسخ به این سوال با لحنی گلهآمیز سخن گفته و سری بازی ویچر را یه برداشت آزاد از رمان میداند! برداشتی که به برخی از عناصر کلی داستان اصلی وفادار بود و بقیهی المانهای داستانی زادهی تخیل و داستانسرایی افراد سیدی پراجکت بوده است! ساپکوسکی به این نکته اشاره داشته که داستان این بازی به هیچوجه نمیتواند ادامهای برای رمانها یا پیشدرآمدی برای آنها باشد و اگر قرار باشد چنین اتفاقی بیوفتد، تنها از سوی یک ساپکوسکی واقعی امکانپذیر خواهد بود! اما در نهایت او کار سیدی پراجکت را تحسین کرده و سازندگان را سزاوار افتخارهایی که به دست آوردهاند دانسته است. موتور گرافیکی بازی Red Engine 3 نام دارد. مسلما The Witcher 3 یکی از نخستین بازیهایی خواهد بود که طعم واقعی تجربهی نسل هشتم را برای مخاطب به همراه خواهد داشت. گرافیک بازی در سطح بسیار بالایی قرار دارد. از طراحی محیطها گرفته تا شخصیتها و انواع و اقسام افکتها که مخصوصا در هنگام مبارزات میتوانند توجه شما را به خود جلب کنند. مناظر بازی شما را شگفتزده خواهد کرد. برای به تصویر کشیدن بسیاری از محیطهای بازی سازندگان تصمیم به استفاده از مناظر واقعی گرفتهاند. اکثر این مناطق دقیقا با نمونهبرداری از دنیای واقعی طراحی شده است. به غیر از این سازندهها از مناطق تاریخی، موزهها و و حتی داستان های اسلاوی نیز کمک گرفتهاند.
مسلما در بعضی قسمتها نیز خلاقیت بالای سازندگان با آن ادغام شده تا از گشتوگذار لذت زیادی ببرید. چرخهی آب و هوایی نیز در بازی وجود دارد. در حال قدم زدن در یک دهکدهی کوچک هستید که هوا کمکم ابری شده و به یکباره باران شدیدی شروع به بارش میکند. مردمی که در حال کشاورزی بودند، با شروع بارش باران به سمت خانههای خود حرکت میکنند. شما میتوانید ساعتها به مناظر و مردم نگاه کنید و هیچوقت این احساس را نخواهید داشت که با صحنهای تکراری از سوی npc های بازی روبرو شدهاید. تیم سازنده به کوچکترین نکات توجه داشته تا دنیای بزرگ بازی واقعی به نظر برسد که این موضوع با توجه به قابلیتهای موتور بازی میسر شده است. آقای پاول ساسکو (Paweł Sasko) طراح ارشد بازی در رابطه با محیط بازی میگوید: "در یک بازی خطی پرداخت به جزئیات در طراحیها کار سادهایست، چرا که طراح به خوبی میداند بازیکن ممکن است به کدام نقاط توجه بیشتری داشته باشد و از این رو میتواند توجه او را با خلاقیت بالای خود جلب کند. اما در بازیای مانند The Witcher 3 ما با چالشهای بسیار بزرگی روبرو هستیم. ما برای بخش هنری یک گروه خلاق و قوی در اختیار داریم. از طرفی تمام این افراد در نسخههای قبلی نیز کنار ما بودند و به خوبی چالشهای کار را میشناسند و حالا با کسب تجربه در کارهای گذشته، دید بهتری به پروژهی جدید دارند. به کارگیری زیرکانه و حرفهای از هنر به ما در جهت داشتن تکسچرهای بزرگ و اجرای بیوقفهی آنها کمک زیادی کرده است. هدف ما این است که این بازی بهترین گرافیک را در بین بازیهای همسبک خود داشته باشد.هنر تیم طراحی یک طرف و موسیقی زیبای بازی در طرف دیگر! موسیقی بازی همچون نسخههای پیشین توسط آدام اسکروپا (Adam Skorupa) ساخته شده و همچنان دارای یک تم حماسی و مناسب برای این بازی است. در کل تیم هنری بازی تلاش زیادی برای خلق یک اثر کامل داشتهاند و از همین الان میتوان پیشبینی کرد که در کار خود موفق بودهاند.
برخلاف نسخههای قبلی، حرکات جدید و بسیار متنوعی برای گرالت طراحی شده است. این حرکات با موشن کپچر پایهریزی شده که به هر چه طبیعیتر شدن انیمشنها کمک میکند. گرالت با حرکات خود و نگاه کردن به سمت موقعیتهای تعیین شده به بازیکن میفهماند که باید به چه سمتی برود. به طور مثال در حال گذر از منطقهای هستید که چند زورگو در گوشهای از آن ایستادهاند. شاید توجه شما به آنها جلب نشود، اما گرالت به سمت آنها نگاه میکند و به شما این نکته را گوشزد میکند که میتوانید به سمت آنها رفته و به آنها یک گوشمالی حسابی بدهید! در بعضی مواقع ممکن است خطری شما را تهدید کند که از آن اطلاعی نداشته باشید و گرالت با عکسالعمل مناسب به شما اخطار خواهد داد. یا در هنگام دیدن اجساد انسانهای بیگناه، ناراحتی و افسوس را در چهرهی گرالت خواهید دید. موارد ذکر شده تنها بخشی از خصوصیات جدید گرالت بود که طرفداران از نبود آن در نسخهی دوم ناراضی بودند. سیدی پراجکت اعلام کرده که این بازی با رزولوشن 1080p بر روی پلیاستیشن ۴ و 900p روی ایکسباکس وان اجرا میشود. هر دو نسخه با نرخ ۳۰ فریم اجرا میشوند و از این حیث هیچ تفاوتی میان دو کنسول نسل هشتمی سونی و مایکروسافت وجود ندارد. دَن اُراواساری گفت رسیدن به رزولوشن 1080p بر روی پلیاستیشن ۴ آسانتر از ایکسباکس وان است و به همین دلیل تیم آنها راحتتر به این مقدار رزولوشن در کنسول پلیاستیشن ۴ رسیده است. با توجه به بزرگی بازی شاهد حجم زیاد دادههای آن نیز خواهیم بود.
برای تیم سازنده رسیدن به رزولوشن 1080p بر روی پلیاستیشن ۴ آسانتر از ایکسباکس وان بوده است
شنیدهها نشان میدهد بازی ۵۰ گیگابایت حافظه بر روی پلیاستیشن 4 اشغال میکند. از طرفی کسانی که به دنبال تجربهی این بازی بر روی رایانههای شخصی هستند، نیازمند یک سیستم فضایی و بسیار گران هستند! همانطور که سازنده سعی کرده، به نظر میرسد در نسخههای نهایی تفاوت بین نسخههای مختلف به سختی دیده شود. همچنین بعضی از اشخاصی که توانستهاند بازی را تجربه کنند به این موضوع اشاره کردهاند که سیدی پراجکت برای برقراری این توازن بین نسخههای بازی، بعضی از عناصر محیطی را حذف یا دستکاری کند. ولی این باعث نمیشود که گرافیک بازی مغز شما را منفجر نکند. همانطور که میدانید بازی با تاخیر چند ماهه مواجه شده است. این نسخه قرار بود در همین ماه (فوریه) منتشر شود که متاسفانه یا خوشبختانه تا ماه مه (اردیبهشت سال آینده) تاخیر خورد. در بازی افتفریم خاصی دیده نمیشود و سازندگان با توجه به فرصتی که تاخیر بازی به آنها داده، مشغول بهینهسازی بازی شده و تمام ایرادهای ریز را برطرف کردهاند. بارگذاری با تاخیر بافتها شاید تنها نکتهای باشد که در مراحل تست بازی دیده شده است که امیدواریم در نسخهی نهایی این مشکل نیز برطرف شود.
دست و دلبازی سازندگان!
چندی پیش خبری از سوی سیدی پراجکت اعلام شد که خوشحالی و تعجب بسیاری از علاقهمندان را در پی داشت. این استودیو اعلام کرد که ۱۶ محتوای دانلودی را به صورت رایگان برای The Witcher 3 منتشر خواهد کرد. آقای Marcin Iwinski یکی از کارکنان این استودیو در این باره میگوید:
ما قصد انجام کار جدید برای سپاسگذاری از کسانی که بازی را خریداری کردهاند را داشتیم. آنها یک بار برای خرید بازی پول پرداخت میکنند و استحقاق این را دارند که محتوای اضافی را به صورت رایگان دریافت و تجربه کنند. ما حواسمان به جیب طرفدارانمان هست.
اولین محتوای دانلودی بازی با نام Temerian Armor و فردای روز انتشار بازی عرضه خواهد شد. تمام ۱۶ محتوای دانلودی برای هر سه پلتفرم منتشر خواهند شد. The Witcher 3: Wild Hunt یک پایان شکوهمند و حماسی برای افسانهی گرگ سفید و تجربهای هیجانانگیز برای طرفداران بازیهای نقشآفرینی خواهد بود. یک بازی بسیار بزرگ که مدتها شما را سرگرم خواهد کرد و با توجه به انتشار هفتگی محتویات دانلودی رایگان بازی، چند ماهی میتوانید در دنیای آن بگردید و تجربیات تازهای داشته باشید. منتظر انتشار The Witcher 3: Wild Hunt در ۱۹ می سال ۲۰۱۵ (۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳) باشید. این بازی برای رایانههای شخصی، ایکسباکس وان و پلیاستیشن 4 منتشر خواهد شد.