گزارش ویژه باکس آفیس: بررسی اکرانهای فصل تابستان ۲۰۱۶
فصل اکرانهای تابستانی ۲۰۱۶ تا مدتها در یاد تحلیلگران و سینمادوستان باقی خواهد ماند. فصلی که در آن اکثر بلاکباسترهای چند صد میلیونی در حد اسم و رسمشان ظاهر نشدند و در عوض این فیلمهای کمخرج و کوچکتر بودند که به شگفتی این فصل تبدیل شدند. اگر بهطور منظم گزارشهای باکس آفیس ماههای اخیر را دنبال کرده باشید، حتما به خوبی خبر دارید که این ماجرا چه قشرقی به پا کرده و به بحث داغ روز تبدیل شده است. چون اگرچه همیشه بلاکباسترهای انگشتشماری پیدا میشوند که برخلاف سروصدایی که به پا میکنند با شکست مواجه میشوند، اما امسال طوری ورق برگشت که در تاریخ باکس آفیس کمسابقه است و خیلی از کسانی را که در طول سالهای گذشته از سیاستهای کمپانیهای هالیوود انتقاد میکردند خوشحال کرد. خوشحال کرد که بالاخره سر هالیوود به سنگ خورد و شاید مجبور شود مسیرش را مورد بازبینی قرار دهد. اگر شما هم یکی از آنها هستید. بهتر است دست از خوشحالبودن بکشید. چرا؟ بهتان میگویم. اما قبل از هرچیز بگذارید به این سوال جواب بدهیم که اتفاقات تابستان امسال به چه دلیلی افتاد؟
خب، همهچیز به این برمیگردد که حنای بلاکباسترها دیگر جلوی سادهلوحترین سینماروها هم رنگ ندارد. مسئله این است که زمانی اکران یک بلاکباستر، یک اتفاق ویژه و منحصربهفرد بود. در نتیجه همه تلاش میکردند تا در این رویداد شرکت کنند. اما در سالهای اخیر و مخصوصا امسال، بلاکباسترها از یک اتفاق منحصربهفرد، به یک روتین تبدیل شدهاند. فارغ از این موضوع که بعضی از فیلمهای پرخرج امسال فیلمهای بسیار ضعیفی بودند، وقتی چندتا فیلم «ویژه» در فاصلهی یک هفته با یکدیگر عرضه شوند، آنها «ویژه»بودن خودشان را از دست میدهند. بزرگترین دلیل افت استقبال ناگهانی از اکرانهای پرخرج تابستان امسال به همین موضوع برمیگردد.
البته نکتهی کنایهآمیز ماجرا این است که تابستان با یک دنبالهی تقریبا غیرمعمول آغاز شد. «کاپیتان امریکا: جنگ داخلی» (Captain America: Civil War) فقط سومین فیلم مجموعهی «کاپیتان امریکا» نبود. این فیلم دنبالهی «اونجرز: دوران اولتران» (Avengers: Age of Ultron) هم محسوب میشد. فیلمی که دوتا از رهبران ابرقهرمانان مارول، یعنی کاپیتان امریکا و مرد آهنی را به جان هم میانداخت و اسپایدرمن و بلک پنتر را هم به جمع معرفی میکرد. فیلم ۴۰۷ میلیون دلار در خانه و یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار از سرتاسر جهان کسب کرد. اگرچه این شروع طوفانی کاری کرد تا برای ادامهی تابستان امیدوار شویم، اما در ادامه هرچه از راه رسید (مخصوصا فیلمهای لایو اکشن) در استقبال عموم ناموفق بودند. همانطور که گفتم بااینکه پارامترهای زیادی در شکست این فیلمها نقش داشتند، اما بزرگترین و رایجترین پارامتر به «اشباع»شدن بازار برمیگردد. وقتی هر هفته یک بلاکباستر کلهگنده عرضه میشود، بلاکباسترهای بعدی ویژگی منحصربهفردبودنشان را از دست میدهند و ناگهان بزرگبودن یک فیلم که قبلا به نفع فیلم بود، به ضرر فیلم تمام میشود.
البته یک پارامتر مهم دیگر هم در این ماجرا سهیم است. فیلمهایی مثل «آلیس درون آینه» (Alice Through the Looking Glass)، «افراد ایکس: آپوکالیپس» (X-Men: Apocalypse)، «لاکپشتهای نینجا ۲» (TMNT: Out of Shadows)، «وارکرفت» (Warcraft)، «روز استقلال: بازخیز» (Independence Day: Resurgence)، «بیافجی» (The BFG)، «شکارچیان ارواح» (Ghostbusters)، «پیشتازان فضا: فراتر» (Star Trek Beyond)، «جیسون بورن» (Jason Bourne) و «بن-هور» (Ben-Hur) را در نظر بگیرید. این فیلمها فقط از اشباع شدن بازار و بیکیفیتبودن ضربه نخوردند. همهی اینها اسمهایی هستند که زمانی در بازار از جایگاه منحصربهفردی بهره میبردند، اما مشکل این است که اینها یک سری بلاکباسترهای جدید و غیرمنتظره نبودند. ما با بلاکباسترسازی هالیوود مشکل نداریم. اما یک نوع بلاکباستر داریم که شگفتزدهمان میکند و یک نوع دیگر هم داریم که مثل اکثر اسمهایی که بالا نام بردم، دنباله، بازسازی یا ریبوت هستند. اینها فیلمهایی هستند که روزگاری برای خودشان برو و بیایی داشتهاند، اما تابستان امسال از غیرمنتظرهها سهم کمی برده و همهچیز به پسماندههای سالهای گذشته خلاصه شده بود. بنابراین علاوهبر اشباع شدن بازار از بلاکباسترها و کیفیت ضعیف آنها، باید کهنهبودن را نیز به عنوان پارامترهایی که در شکستشان نقش داشتند هم اضافه کنیم. با این وضعیت، تعجببرانگیز نیست که چرا مردم برخلاف گذشته ناگهان دست از دیدن این فیلمها کشیدند. هرکسی میتوانست حس کند که نه یک جای کار، بلکه همهجای کار میلنگد.
مسئله این است که در سال ۱۹۹۶ «روز استقلال» بزرگترین چیزی بود که سینماروها دیده بودند و تعجبی هم ندارد که فیلم جایگاه ویژهای در تاریخ سینمای استودیویی برای خودش پیدا کرد. اما در سال ۲۰۱۶، «روز استقلال: بازخیز» دیگر بزرگترین چیزی که مردم دیده بودند نبود، بلکه یکی از صدها اکشن پرخرج دیگری بود که به صورت هفتگی عرضه میشدند. از طرف دیگر «افراد ایکس: آپوکالیپس» را داشتیم که یک دنبالهی دیگر از مجموعهی «افراد ایکس» محسوب میشد. فیلمی که بازیگرانی که آن را در اوایل دههی ۲۰۰۰ معروف کرده بود نیز کم داشت. «شکارچیان ارواح» حتی با وجود تغییر جنسیت کاراکترهایش، وسیلهای برای پول درآوردن از نوستالژی قدیمیها بود که چیزی برای هیجانزده کردن بچهها نداشت.
«بن-هور» هم یک اقتباس/بازسازی بدون ستاره بود که شاید زمانی پنجاهتا اسکار گرفته بود، اما امروز چیزی نبود که نظر کسی را به خودش جلب کند. و در نهایت شاید «مکانیک: رستاخیز» (Mechanic: Resurrection) به عنوان دنبالهای که هیچکس آن را نمیخواست، بهترین پایانی بود که برای تابستان امسال میشد تصور کرد. درسی که هالیوود باید از این فصل بگیرد این است که فقط دنبالهبودن و بخشی از یک مجموعه بودن برای جذب مردم به سینما کافی نیست. آخرین باری که با چنین مشکلی روبهرو شدیم اواخر تابستان ۲۰۱۳ بود. زمانی که هالیوود یک سری دنباله در قالب «رد ۲» (Red 2)، «اسمورفها ۲» (The Smurfs 2) و «پرسی جکسون: دریای هیولاها» (Percy Jackson: The Sea of Monsters) عرضه کرد. با این حال این اتفاق در مقایسه با تابستان ۲۰۱۶ در وسعت بسیار کوچکتری به وقوع پیوست.
البته ناگفته نماند که برخی از این فیلمهای «بزرگ» بهتر از دیگران ظاهر شدند. مثلا هماکنون «جیسون بورن» با بودجهی ۱۲۰ میلیون دلار، شانس این را دارد تا به مرز ۴۰۰ میلیون دلار درآمد جهانی دست پیدا کند. «جوخهی انتحار» (یکی از تنها لایو اکشنهای تابستان که شایستهی لقب «ویژه» است) چهار هفته بعد از اکرانش میتواند به درآمد جهانی ۷۵۰ میلیون دلار فکر کند. و بله، «وارکرفت» به لطف ۲۲۰ میلیونی که در بازار چین فروخت، به درآمد جهانی ۴۳۳ میلیون دلار رسید. «افراد ایکس: آپوکالیپس» با بودجهی ۱۷۸ میلیون دلار، ۵۴۱ میلیون دلار در سرتاسر دنیا فروخت. و اگرچه تحلیلگران «افسانهی تارزان» (The Legend of Tarzan) را از قبل به عنوان یکی از شکستهای تابستان میدانستند، اما فیلم در جریان دورهی اکرانش ۱۲۶ میلیون دلار در خانه و ۳۵۲ میلیون دلار در دنیا فروخت. همهاش هم به خاطر این بود که در تابستانی سرشار از اکشنها و جلوههای ویژهی تخیلی و دنبالهها، حالوهوای بزرگسالانهتر و واقعگرایانهتر «تارزان» آن را به اکران «ویژه»ای تبدیل کرد.
اما برندهی مخفی تابستان چه کسانی بودند؟ خیلی ساده است. وقتی «بزرگ»ها تقویم اکرانهای فصل را پر کرده باشند، این کوچکترها هستند که جای آنها را به عنوان فیلمهای «ویژه» میگیرند. فیلمهایی مثل «آبهای کمعمق» (The Shallows)، «مامانهای بد» (Bad Moms)، «نفس نکش» (Don’t Breathe)، «سازمان جاسوسی» (Central Intelligence)، «چراغهای خاموش» (Lights Out) و «اژدهای پیت» (Pete’s Dragon). اینها فیلمهایی بودند که موفق شدند حس علاقه و هیجان کسانی را که برای دیدن چیزی متفاوت به سینماها قدم گذاشته بودند جواب بدهند. در تابستانی که هر هفته شامل یک فیلم غولپیکر میشد، این فیلمهای محجور و کوچک بودند که تبدیل به «رویداد»های اصلی تابستان شدند.
سینمای جریان اصلی قبلا هم مزهی تابستانهای بد را چشیده است، اما بعضی از این تابستانهای بد نتیجهی برنامهریزی اشتباه در اکران فیلمها بوده است. ولی موضوع دربارهی تابستان امسال فرق می کند. بزرگترین «درس» تابستان ۲۰۱۶ این بود که ایدهی ساختن فیلمهای مگاتنی و مجموعهای به تنهایی مردم را هیجانزده نمیکند. زمانی «روز استقلال»، «پیشتازان فضا»، «اولتیماتوم بورن»، «افراد ایکس: روزهای گذشتهی آینده»، «آلیس در سرزمین عجایب» و «شکارچیان ارواح ۲» اکرانهای ویژهای بودند. فیلمهایی که به دلایل مختلفی منحصربهفرد بودند و بله اندازهشان هم یکی از نکاتی بود که در فروششان نقش داشت. اما امسال به جز تغییر جنسیت کاراکترهای «شکارچیان ارواح» هالیوود کم و بیش چیز تازهای عرضه نکرد. فقط هر هفته با فیلمهای بزرگ اما پوشالی روبهرو میشدیم که قصد راه انداختن سری تازهای را داشتند. یا به عبارتی دیگر در این تابستان هالیوود متوجه شد که «اندازه» اهمیت ندارد.
بله، با این وضعیت باید انتظار داشته باشیم که هالیوود زود دست به کار شود و روی فیلمهای کمخرجتر و مخصوصا ژانر وحشت سرمایهگذاری کند و این در صورتی که به یک اپیدمی دیگر تبدیل نشود خبر خوبی است، اما همانطور که در آغاز مقاله هم گفتم، چندان از شکست بلاکباسترها خوشحال نباشید. چون شاید تابستان ۲۰۱۶، فصل شکست اکثر دنبالهها و بازسازیها و ریبوتها بود، اما از طرف دیگر فیلمهای ابرقهرمانی و انیمیشنها جدول پرفروشترین فیلمهای تابستان و سال را به خودشان اختصاص دادهاند. کافی است نگاهی به جدول پایین بیاندازید تا متوجه شوید که ۹تا از ۱۰ فیلم پرفروش تابستان را فیلمهای ابرقهرمانی و انیمیشنهای حیوانات سخنگو شامل میشوند. اگرچه به احتمال زیاد «جیسون بورن» (۱۴۸ میلیون دلار) و «پیشتازان فضا: فراتر» (۱۵۰ میلیون دلار) بالاخره درآمد ۱۵۵ میلیون دلاری خانگی «آپوکالیپس» را پشت سر میگذارند، اما در حال حاضر دو زیرژانری که نام بردم با وجود «پاندای کونگفوکار ۳»، ۹تا از ۱۲ فیلم برتر جدول را تشکیل میدهند. تازه اگر «کتاب جنگل» را هم یک انیمیشن حساب کنیم، میشود ۱۰تا از ۱۲ فیلم برتر جدول.
فهرست | نام فیلم | مجموع درآمد خانگی |
---|---|---|
۱ | در جستجوی دوری | ۴۸۱ میلیون دلار |
۲ | کاپیتان امریکا: جنگ داخلی | ۴۰۷ میلیون دلار |
۳ | کتاب جنگل | ۳۶۳/۵ میلیون دلار |
۴ | ددپول | ۳۶۳ میلیون دلار |
۵ | زندگی مخفی حیوانات خانگی | ۳۵۸ میلیون دلار |
۶ | زوتوپیا | ۳۴۱ میلیون دلار |
۷ | بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت | ۳۳۰ میلیون دلار |
۸ | جوخهی انتحار | ۲۹۷ میلیون دلار |
۹ | افراد ایکس: آپوکالیپس | ۱۵۵ میلیون دلار |
۱۰ | جیسون بورن | ۱۵۵ میلیون دلار |
این در حالی است که اگر «افسانهی تارزان» که از لحاظ فنی یک فیلم ابرقهرمانی حساب میشود از اکشن/کمدی «سازمان جاسوسی» عبور کند، آن وقت ۱۱تا از ۱۳ فیلم برتر جدول را فیلمهای ابرقهرمانی یا حیوانات سخنگو تشکیل میدهند. در حال حاضر ۱۴تا از ۲۲ فیلم پرفروش جدول (که شامل «فیلم پرندگان خشمگین»، «لاکپشتهای نینجا۲» و «مهمانی سوسیسی» میشوند) در دو دستهی فیلمهای ابرقهرمانی و حیوانات سخنگو قرار میگیرند. این وسط فیلمهایی که در این دو دسته قرار نمیگیرند «جیسون بورن»، «پیشتازان فضا: فراتر»، «سازمان جاسوسی»، «شکارچیان ارواح»، «روز استقلال: بازخیز»، «احضار ۲» (The Conjuring 2)، «مامانهای بد» و Ride Along 2 بودند و لازم به ذکر نیست که بعضی از این فیلمها به موفقیت نرسیدند.
الان باید به چه نتیجهای برسیم؟ خب فارغ از المان کیفیت («زوتوپیا» و «کوبو و دو تار» دوتا از بهترین فیلمهای سال هستند و «کاپیتان امریکا: جنگل داخلی» هم سرگرمی پاپکورنی خوبی است)، چنین چیزی برای تنوع مولتیپلکسها اصلا خوب نیست. همانطور که میبینید حتی در میان فیلمهای پرفروش تابستان هم خبری از تنوع نیست و همهچیز به دو نوع فیلم خلاصه شده است. بله، ما در هفتههای آینده فیلمهایی مثل «سالی» (Sully)، «هفت دلاور» (The Magnificent Seven)، «دختری در قطار» (The Girl on the Train) و ساختهی جدید تیم برتون، «خانهی دوشیزه پرگرین برای بچههای عجیب» را داریم. همچنین از «دیپواتر هورایزن» (Deepwater Horizon) و «دوزخ» (Inferno) هم میتوان نام برد. اما به نظر نمیرسد این فیلمها بتوانند تغییری در این جدول ایجاد کنند. تا اینکه فیلمهایی مثل «دکتر استرنج» (Doctor Strange)، انیمیشن جدید دیزنی، «موآنا» (Moana) و انیمیشن جدید ایلومینیشن، «آواز بخوان» (Sing) از راه برسند که باز همان آش و همان کاسه! تنها بزرگانی که میتوانند تعادل را به جدول برگرداند، پیشدرآمد هری پاتر، «جانوران شگفتانگیز و زیستگاه آنها» و «روگ وان: داستانی از جنگ ستارگان» است. حتی اگر این دو فیلم بتوانند به جمع پرفروشترینهای سال وارد شوند، باز چیزی در رابطه با چیرگی فیلمهای ابرقهرمانی و انیمیشنهای حیوانات سخنگو بر اکرانهای سال ۲۰۱۶ تغییر نمیکند.
حالا سوال این است که آیا این موضوع فقط به تقویم امسال خلاصه میشود یا دنبالهدار خواهد بود؟ در حال حاضر در پررونقترین دوران ابرقهرمانان به سر میبریم. بهطوری که سینماروها برای دیدن هر فیلم کامیکبوکی که گیرشان بیاید صف میکشند و در مقابل از چیزهای دیگر روی برمیگردانند. راستش را بخواهید، سال ۲۰۱۷ هم خیلی به امسال شبیه است. «فیلم لگو بتمن» (LEGO Batman Movie)، «دیو و دلبر» (Beauty and the Beast)، «واندروومن» (Wonderwoman)، «نگهبانان کهکشان: جلد دوم» (Guardians of Galaxy Vol 2)، «اسپایدرمن: بازگشت به خانه» (Spider Man: Homecoming)، «ماشینها ۳» (Cars 3)، «من نفرتانگیز ۳» (Despicable Me 3)، «ثور: رگناروک» (Thor: Ragnork)، «لیگ عدالت» (Justice League) و «کوکو» (Coco) مطمئنا در کنار اپیزود هشتم «جنگ ستارگان»، «سریع ۸» (Fast 8) و «ترنسفورمرها: آخرین شوالیه» (Transformers: The Last Knight) در بالای جدول قرار خواهند گرفت.
آیا چیرگی انیمیشنها و ابرقهرمانان به سال ۲۰۱۶ خلاصه میشود یا آغازی بر یک روند طولانیمدت است؟ فعلا با قطعیت نمیتوان به این سوال جواب داد، اما اینطور که از شواهد قابلبرداشت است، ظاهرا این فیلمها دارند به یک «ترند» تبدیل میشوند؛ آیندهای که در آن فقط انیمیشنهایی با کاراکترهای حیوانی و فیلمهای ابرقهرمانی به ردههای بالای چارتهای باکس آفیس صعود میکنند. یادمان نرود که مشکل ما تعداد بالای فیلمهای ابرقهرمانی نیست. چون از هر ۱۵۰ اکران گسترده فقط شش یا هفتتایشان ابرقهرمانی هستند. مشکل این است که فیلمهای ابرقهرمانی سهم عظیمی از درآمد دیگر فیلمها را تصاحب میکنند و اجازهی نفس کشیدن را به دیگران هم نمیدهند. بنابراین شاید هالیوود براساس اتفاقات تابستان ۲۰۱۶ دست از بازسازیها و ریبوتها و دنبالهها بکشد و رو به فیلمهای کمخرجتری مثل ژانر وحشت بیاورد، اما تا وقتی که فیلمهای ابرقهرمانی و انیمیشنهای حیوانات سخنگو میفروشند، انتظار تنوع و تحول قابلاشارهای در تولیدات جریان اصلی را نداشته باشید.
نظرات