بیوگرافی و معرفی شخصیت‌های داستانی Battlefield 1

دوشنبه ۳ آبان ۱۳۹۵ - ۲۳:۰۰
مطالعه 10 دقیقه
Battlefield 1
در این مطلب قصد داریم به معرفی شخصیت‌های بخش داستانی Battlefield 1 بپردازیم.
تبلیغات

خیلی وقت بود که بازی در سبک جنگ جهانی اول عرضه نشده بود. در همین راستا چه اتفاق خوبی که استودیو دایس، سازنده بازی Battlefield 1، زحمت ساخت یک بازی در این بازه زمانی را ترتیب داد و بهترین خبر این بخش این است که این بازی نسخه جدید Battlefield 1 است. حال بازی عرضه شده و شاهد بخش تک نفره خوبی از بازی هستیم. شاید این بخش از مشکلاتی برخوردار باشد ولی به این نکته باید اشاره کرد که بخش داستانی بتلفیلد ۱، به‌خوبی فضای جنگ بزرگ یا همان جنگ جهانی اول را به‌تصویر می‌کشد. شخصیت‌هایی که هرکدام بنابه‌دلایلی متفاوت پا به میدان نبرد گذاشته‌اند. در جنگ جهانی اول میلیون‌ها سرباز با میلیون‌ها عقیده و شخصیت متفاوت با یکدیگر به‌مبارزه کردن پرداخته و سرنوشت جنگ را رقم زدند. جدای از محوریت جنگ، همه ما انسان‌ هستیم، همه ما عقاید و شخصیت‌های خود را داریم ولی، در این نبرد همه ما یک نقطه مشترک را داریم، قربانی شدن برای سیاست‌های کثیف دولت مردان، قربانی شدن برای بوجود آوردن آینده‌ای امن برای مردمان کشورمان.

دانلود با رزولوشن 360p | دانلود با رزولوشن HD 720p

در راستای عرضه شدن این شاهکار شوتر نسل هشتمی، قصد داریم تا یک مجموعه مقالات معرفی و بیوگرافی شخصیت‌های بازی و همچنین کلاس‌ها و وسایل نقلیه‌های بازی را برای شما کاربران قرار بدهیم. در اولین مقاله به‌سراغ بیوگرافی شخصیت‌های اصلی و فرعی دنیای بتلفیلد ۱ خواهیم رفت. شخصیت‌هایی که هر کدام دلایل خود برای حضور در در جنگ جهانی اول را در سر پرورانده و خب قطعا جنگ‌ پیامد‌های خود را دارا بوده و تاثیراتی بر روی شخصیت‌های هر فرد می‌گذارد. در همین ابتدا نکته‌ای ذکر کنم که در بیوگرافی شخصیت‌های اصلی قسمتی قرار داده شده بنام وضعیت نهایی هر شخصیت که زنده ماندن یا نماندن آن‌ها را بیان می‌کند. حال اگر از محتویات اسپویلبیزارید، این قسمت‌ها را مطالعه نکنید.

کپی لینک

شخصیت‌های اصلی داستان بازی

‌Battlefield 1 Characters

فردریک بی‌شاپ

  • لقب: افتخار استرالیا
  • صداپیشه و هنرپیشه شخصیت بازی: پیتر اوبرایان
  • سن: ۵۳ سال
  • اسلحه: SMLE MKIII
  • وضعیت‌نهایی در بازی: کشته شده

در جنگ بزرگ فردریک بی‌شاپ جزء مهره‌های کلیدی جنگ به‌حساب می‌آمد. یک فرمانده استرالیایی نیروی دریایی که همگی وی‌ را بنام افتخار استرالیا می‌شناختند. براستی این لقب برازنده این فرمانده ۵۳ ساله است. وقایع این شخصیت بازگوکننده مبارزه‌ای در جنگ جهانی اول بوده که در آن متفقین به کمک نیرو‌های استرالیایی و نیوزلندی، سعی داشتند تا به‌واسطه حمله به جزیره گالیپولی، تنگه هرمز را به‌صورت کامل تصرف کنند. فردریک بی‌شاپ در یکی از روزهای ماموریت خود، با جوانی بنام جک فاستر آشنا می‌شود. یک جوان جویای نام که با دیدن فردریک سر از پا نشناخته و برای صحت این صحبت به‌سراغ فردریک می‌رود ولی، وی دیگر حوصله این جوان‌های آماتور را ندارد و از دست تقدیر، فردریک بی‌شاپ فرمانده جک فاستر به‌حساب می‌آید. در اولین ماموریت فردریک را می‌بینیم که که به جکِ آماتور که حتی نحوه درست شلیک کردن با اسلحه را کامل نمی‌داند، فرمان داده که در کشتی بماند و وارد میدان جنگ نشود ولی این جوان کله شق قطعا حرف گوش کن نیست. رفته رفته با پیش‌روی می‌فهمیم که فردریک آن‌قدرها هم شخصیت مغرور و از خود راضی نیست. قطعا دید مسئولیت پذیری و نگرانی وی سربازانی است که برای بدست آوردن اسم و رسم جان خود را فدا می‌کنند. فردریک این موضوع را به‌خوبی می‌داند زیرا طی این سال‌هایی که در جنگ بوده موارد زیادی را مشاهده کرده است و بالاتر از آن، خودش نیز روزی جوان بوده و غرور جوانی همیشه دردسر ساز است. حال با دیدن شور و شوق جک، خودش را تصور کرده و نحوه صحیح برخورد با جنگ و حتی شلیک کردن را به وی می‌آموزد. ولی این‌ها مواردی نیستند که فردریک بی‌شاپ را به شخصیتی خاص تبدیل کرده است.

از خود گذشتگی وی واقعا قابل تحسین است. یک فرمانده که برای جلوگیری از کشته شدن زیر دست خود تمامی ماموریت‌ها را برعهده می‌گیرد ولی پس از انجام یکی از این ماموریت‌ها، می‌فهمد که جک با چند نفر دیگر داوطلب حمله به قلعه عثمانی شده‌اند. حال شرایط پیچیده‌تر از گذشته شده است زیرا می‌داند اگر به کمک جک نرود، قطعا زنده برنخواهد گشت. در انتها جک و همراهان‌اش را پیدا کرده که عده‌ای از آن‌ها زخمی شده‌اند. فردریک با دلداری دادن به جک وی را به آینده امیدوار می‌کند و از طرفی به وی‌ می‌گوید که قصد دارد با حمله کردن به قلعه به‌صورت انفرادی راه را برای جک و همراهان‌اش باز کرده تا بتوانند خود را به کشتی رسانده و جان سالم بدر ببرند. در انتها پس از تصرف قلعه، فردریک را می‌بینیم که تیرخورده و بر دیواری تکیه داده است. و شلیک منور جک فاستر را در راستای رسیدن به کشتی مشاهده می‌کند. اینجا پایان کار شخصی بزرگ است. سربازی و فرمانده‌ای مسئولیت پذیر. افتخار استرالیا هیچوقت فراموش نشده و قطعا در یاد و خاطره و دیوار این جنگ بزرگ هک شده است. فردریک بی‌شاپ معتقد است که کشتن یک استرالیایی غیرممکن است ولی خود می‌داند که این حرف صرفا برای روشن کردن نور امید در دل سربازان است و مرگ همیشه در یک قدمی سربازان در جنگ قرار دارد.

Battlefield 1 Characters

کلاید بلکبرن

  • لقب: ندارد
  • صداپیشه و هنرپیشه شخصیت بازی: جف برگ
  • سن: ۲۸ سال
  • اسلحه: Auto Revolver و Shovel
  • وضعیت نهایی در بازی: زنده مانده است

کلاید بلکبرن جز آن دسته از شخصیت‌های بیخیالی‌ است که جنگ چهره واقعی خود را به وی نشان داده و حاصل آن به‌ بار آمدن یک سرباز وظیفه‌شناس آمریکایی است. یک خلبان با دل و جرئت که انجام هیچ کاری برای وی غیرممکن نیست. در ابتدا شاهد کارت بازی کلاید بلکبرن با جورج رکهام، خلبان درجه یک Royal Flying Corps، هستیم. از آنجایی که بلکبرن به خود اطمینان کامل دارد، بر سر پرواز کردن با هواپیما Bristol F2.B شرط می‌بندند، هرکس برنده شود، افتخار پرواز کردن نصیب‌اش خواهد شد. حال از اونجایی که بلکبرن یک دروغ‌گو و حقه‌باز هم هست، به‌وسیله یک حقه که از قبل آن‌را انجام داده بود، پای رکهام را به‌صندلی بسته و با وجود باختن در کارت بازی، به‌سراغ Bristol F2.B رفته و مشغول پرواز کردن می‌شود. در همان اول کار بازی کلاید بلکبرن را یک قمار باز هفت خط متقلب به مخاطبان معرفی می‌کند شخصی که هیچ سررشته‌ای در خلبانی نداشته و تنها دلیل آن برای پرواز کردن با این هواپیما جنگی، این است که دوست دارد تجربیات خود در زندگی‌اش را افزایش دهد.

در دومین سکانس از روند داستانی بازی، هواپیما بلکبرن و هم‌نشین وی، ویلسون سقوط کرده و در وسط میدان جنگ این دو شخصیت رها می‌شوند. کمی که پیش می‌روید، ویلسون را زخمی بر روی زمین پیدا می‌کنید. کلاید ترسیده است و مغزش درست کار نمی‌کند. از آن طرف ویلسون درخواست کمک دارد و از مردن می‌ترسد! پس از بحث و اشاره کردن ویسون به اینکه هویت واقعیت او را می‌شناسد، بلکبرن به وی کمک کرده تا با یکدیگر از میدان جنگ نجات پیدا کنند. حال پس از مشکلات فراوان این دو هم‌قطار به پایگاه خود رسیده تا ویلسون تحت درمان قرار بگیرد. از طرفی اینجا آخر خط برای بلکبرن است. در یک سکانس سینمایی شاهد حضور جورج رکهام هستیم که مجوز بازداشت وی را گرفته است. این نقطه از داستان دقیقا جایی است که شخصیت جدید کلاید بلکبرن در جنگ شکل می‌گیرد. بعضی وقت‌ها تنها یک حرف فقط می‌تواند آدم‌ها را در شرایط خاص عوض کند. شناخت شخصیت اصلی بلکبرن توسط ویلسون دلیلی بود که وی تصمیم گرفت تا گذشته خود را فراموش کرده و به یک سرباز وظیفه‌شناس و خلبانی ماهر تبدیل شود. در آخرین نبرد بازی شاهد حضور شجاعانه و مبارزه وی تا سرحد مرگ برای پیروزی هستیم.

Battlefield 1 Characters

دنیل ادواردز

    یکی از جوان‌ترین شخصیت بازی و به‌عبارتی، شخصیتی که هنگام معرفی بازی بتلفیلد ۱ به مخاطبان این بازی معرفی شد. ولی به نظر می‌رسد در جریان توسعه بازی، صداپیشگی و بازی شخصیت دنیل ادواردز یا همان دنی خودمان به اد اسپیلرز سپرده شد. دنیل ادواردز ۲۳ ساله هیچ ایده‌ای از جنگ ندارد. اصلا نمی‌داند کار تیمی چه معنایی دارد. وی که در اصل یک راننده اتومبیل است که برای راننده تانک بودن داوطلب شده است. حال خوشبختانه یا بدبختانه اسم وی از بین متقاضیان درآمده و به میدان جنگ فرستاده می‌شود. ادواردز سرگذشت جوانانی را روایت می‌کند که فکر می‌کنند میدان نبرد، یک محل مبارزاتی ساده است ولی، همانطور که تا حدی در بخش داستانی فردریک بی‌شاپ هم می‌بینیم، جنگ با هیچکس شوخی ندارد! ادواردز، راننده تانک Mark V، هم تیمی ۳ شخص دیگر بوده که یکی از آن‌ها فرمانده ادوارد است. شخصی دانا که که در طول بازی مدام سعی دارد تا او را با جو جنگ آشنا کرده و از ادواردز یک سرباز کارکشته بسازد. از طرفی هم‌تیمی‌هایی دارد که خیلی اهل ارتباط برقرار کردن نبوده و فقط به خود فکر می‌کنند. در نهایت دنیل راه سختی را در پیش دارد. تجربه جنگ برای اولین بار. راندن یک تانک وحشی و مواردی دیگر که همگی دست به دست هم داده‌اند تا دنیل ادواردز بتواند آن روی پست و تاریک زندگی را نیز ببیند.

    قطعا اگر شما نیز جای دنیل بودید، بارها و بارها دعا می‌کردید ای کاش همان راننده شخصی باقی‌مانده و اصلا به‌جنگ نمی‌آمدم ولی، راهی برای برگشت نیست و ادواردز به‌خوبی این مسئله را می‌داند. شاید در ابتدای کار چهره‌ای سرد و وظیفه نشناسی از ادواردز را ببینیم ولی رفته رفته شرایط و نحوه پیش‌روی آن نیز برای وی مهم می‌شود. به‌طوری که در اواخر داستان وی می‌بینیم که بر اثر روشن نشدن تانک Mark V عصبی شده و به‌خوبی عصبانیت خود را به مخاطب القا می‌کند.

    Battlefield 1 Characters

    لوکا وینچنزو کوچیولا

    • لقب: ندارد
    • صداپیشه و هنرپیشه بازی: نامشخص
    • سن: ۲۱ سال
    • اسحه: MG 08
    • وضعیت نهایی در بازی: زنده مانده است

    سال‌ها از جنگ می‌گذرد و لوکا مانده و خاطرات‌اش. در یک شب که لوکا در حال دوره کردن خاطرات‌اش است، تزرو، دختر لوکا، به سراغ‌اش آمده و عکس‌های قدیمی پدر را می‌بینید. یک عکس آن وسط خودنمایی می‌کند و دختر لوکا به‌اشتباه فکر می‌کند این عکس مطعلق به پدرش است ولی در اصل، این عکس مطعلق به متیو کوچیولا، برادر دوقلو لوکا، بوده و داستان بازی از زبان یک سرباز خسته ایتالیایی روایت می‌شود. لوکا عضو گروه ضربت ایتالیا بنام Arditi بوده که در جریان جنگ و یکی از ماموریت‌هایشان در کوه‌های Monte Grappa شهر ونتو ایتالیا مجبور به جدایی از برادر خود می‌شود. دو برادر دوقلو، دو همرزم که یکی از آن‌ها در گروه ضربتی است و دیگری در خط مقدم این گروه فعالیت دارد. حال در جریان گرفتن کوه‌های Monte Grappa از دست دشمنان، مجبور به‌‌جدایی از یکدیگر می‌شوند ولی هیچ چیز مطابق نقشه پیش‌ نمی‌رود. گویی لوکا از همان اول می‌دانست که اتفاقی رخ خواهد داد زیرا دل‌نگران برادر خود است. این بخش داستانی روایت‌گر دل‌نگرانی‌های یک برادر محتاط در قبال برادر پرانرژی خود است. لوکا پس از پیش‌روی در بازی حس‌میکند یک سری مسائل سرجای خود نیستند و متاسفانه دیر متوجه نقشه دشمن شده و محیطی که در آن قرار دارند بمب‌باران می‌شود.

    حال لوکا پریشان‌تر از قبل می‌بایست وجب به وجب این زمین بمباران شده و ویران را بگردد تا از زنده ماندن یا نماندن متیو مطمئن شود. ولی حیف، حیف که زندگی همیشه روی خوش خود را نشان سربازان جنگ جهانی نداده است. پس از گشت و گذارهایی در محیط بازی و از بین بردن سربازان دشمن، سکانس سینمایی آخر بازی منتشر می‌شود. لوکا مدام در حال گشت و گذار در محیط است و اجساد را می‌گردد. یک حس عجیبی در وی وجود دارد. با خود مدام می‌گوید که مطمئنم متیو اینجا نیست ولی،‌ اضطراب لوکا حرف دیگری می‌زند تا اینکه در گوشه‌ای از محیط بازی، جنازه جوانی قرار دارد. لوکا مضطرب‌تر از قبل به سراغ جسد می‌رود و با چهره آرام و بدن بی‌جان متیو مواجه می‌شود. قطعا از دست دادن یک برادر در جنگ سخت‌ترین اتفاقی است که می‌تواند شخصیت یک سرباز را عوض کند. حال دیگر لوکا آن شخص همیشگی نبوده و وارد مرحله جدیدی از زندگی خود شده است.

    Battlefield 1 Characters

    زارا غفران

    • لقب: ندارد
    • صداپیشه و هنرپیشه بازی: اگنی اسکات
    • سن: ۳۶ سال
    • اسلحه: خنجر
    • وضعیت نهایی در بازی: زنده مانده است

    یک بانوی اهل حجاز که ماهرترین عضو گروهی بنام «شورشیان بدوی» است. گروهی که در جنگ جهانی اول با شخصیتی مثل لورنس عربستان همکاری کرده تا قطار زره‌پوش حکومت عثمانی را سرنگون سازند. داستان این بخش روایت‌گر انتقامی است که شورشیان بدوی خواهان آن بوده و لارنس افسانه‌ای در این راه به آن‌ها کمک می‌کند. بخش داستانی زارا، کوتاه‌ترین بخش داستانی بتلفیلد ۱ بوده و عملا معرفی خاصی را در اختیار شما قرار نمی‌دهد. صرفا در یک ماموریت شخصیت ضد زارا که یک فرمانده ترک هست به‌شما معرفی شده و وی زارا و لورنس را تهدید می‌کند. همچنین در دو ماموریت آخر، نحوه گمراه کردن مسیر حرکت و بمب‌باران این قطار زره پوش به تصویر کشیده شده و نبرد آخر، نبردی است هیجانی که می‌بایست مدام به پشت ضدتانک‌های مختلف رفته و با آن قطار زره‌پوش و خط راه آهن عثمانی را نابود کنید. بخشی از تاریخ جنگ جهانی که همانند سایر داستان‌های شخصیت‌های بازی، برگرفته از واقعیت است.

    کپی لینک

    شخصیت‌های فرعی داستان

    در بین شخصیت‌های فرعی بازی، تنها یک شخص را می‌توان معرفی کرد و آن‌هم لارنس عربستان است. البته شخصیت‌های دیگری نیز در بازی هستند و قطعا ارزش آن‌ها نیز بالاست ولی اگر بخواهیم دقیق‌تر شویم تنها لورنس است که از پشتوانه و داستانی قوی و غنی برخوردار است.

    Battlefield 1 Characters

    توماس ادوارد لورنس

    • لقب: لورنس عربستان
    • صداپیشه و هنرپیشه بازی: جک لودن
    • سن: ۳۰ سال
    • اسلحه: Auto Revolver
    • وضعیت نهایی در بازی: زنده مانده است

    وی طی جنگ جهانی اول به‌عنوان رایزن نظامی انگلستان برای رهبران عرب حجاز کار می‌کرد. حجاز در آن زمان تحت تسلط ترک‌های عثمانی بود. از آن‌جایی که عثمانی در جنگ جهانی اول متحد آلمان بود، سران انگلیس و حجاز با یک توافق نامه تصمیم به نابودی خط راه‌ آهن برلین به عثمانی گرفتند. با از بین رفتن این خط راه آهن کمک شایانی به پیروزی آمریکا و انگلیس در جنگ‌ جهانی اول می‌شد و از طرفی، عثمانی‌ها از خاک حجاز بیرون رانده می‌شدند. لورنس در عربستان فرهنگ اعراب را مطالعه می‌کرد و نه تنها زبان عربی را به خوبی فرا گرفته بود، بلکه لهجه‌های قبایل مختلف را هم آموخته بود. او از پوشیدن لباس عربی و زندگی مثل مردان قبایل بیابانی احساس غرور می‌کرد و به همین دلیل لقب لورنس عربستان به او داده شد. متاسفانه سال‌ها بعد وی پس از یک تصادف با موتورسیکلت خود، شش روز در حالت اغما بود و در سال ۱۹۳۵ میلادی در انگلستان در گذشت.

    مقاله رو دوست داشتی؟
    نظرت چیه؟
    داغ‌ترین مطالب روز
    تبلیغات

    نظرات