بررسی تئوری های Final Fantasy XV
بازی Final Fantasy 15 با تمام خوبی و بدیهاش پس از ۱۰ سال عرضه شد و مخاطبین تشنه بر لب خود را سیراب کرد. خیلیها معتقدند که نسخه پانزدهم بدلیل فاصله گرفتن از سبک Jrpg مخاطبین قدیمی را از دست داده است و خیلیهای دیگر نیز بر این عقیده هستند که نسل جدیدی از این مجموعه را خواهیم دید ولی، موردی که ما قصد داریم آن را بررسی کنیم اصلا نه به مبارزات مربوط است و نه سبک بازی. بلکه میخواهیم نگاهی دقیقتر داشته باشیم به داستان فاینال فانتزی ۱۵. جایی که خیلی از کاربران معتقدند که بازی دارای حفرههای داستانی است که اگر نظر من را میخواهید، باید بگویم که به هیچوجه نسخه پانزدهم از حفره داستانی برخوردار نیست. حتی اگر انیمه فاینال فانتزی ۱۵: انجمن برادری یا فیلم کینگزگلیو: فاینال فانتزی ۱۵ را نیز ندیده باشید، بازهم هیچ حفره داستانی برای شما بوجود نمیآید. نکته اینجاست که بازی رمز آلود است! شاید با یک بار تمام کردن بازی مورد خاصی را متوجه نشوید ولی وقتی به دنیای بازی، به شخصیتها و اسمهایی که دارند و حتی دیالوگها دقت میکنیم، میبینیم که یک سری از قطعات این پازل بزرگ درست در سر جای خود قرار نگرفته است. ظاهرا سازنده قصد داشته این بخش را بر عهده مخاطب بگذارد تا با گشت و گذار بیشتر، تئوریهای موجود را پاسخ دهند.
این مطلب و بررسی تئوریهای فاینال فانتزی ۱۵ داستان بازی را فاش میکند
در همین ابتدا به سراغ اصلیترین و مهمترین تئوری موجود در بازی میرویم. تا به حال فکر کردین چرا پسوند اسم نوکتیس (نوکتیس لوسیس کیلوم) و آردین، آنتاگونیست بازی،(آردین لوسیس کیلوم) یکی است؟ معمولا این اتفاقات زمانی رخ میدهد که دو شخص از یک فامیل یا خاندان سلطنتی باشند. حال اصلیترین سوال این است که آیا نوکتیس از نوادگان آدرین است؟ (در داستان مشخص میشود که آدرین یک فناناپذیر است) این سوال در حالی است که در انیمه مووی فاینال فانتزی ۱۵ زمانی که برای اولین بار وی را ملاقات میکنیم، آردین خود را به عنوان یکی از فرستادگان سرزمین نیفلهیم معرفی میکند و در بازی با اسم واقعی آدرین یعنی آردین لوسیس کیلوم روبرو میشویم.
در هزاران سال پیش شخصی بنام آردین لوسیس کیلوم از سوی خدایان قدرتی را دریافت میکند تا نسل بشریت را نجات دهد و برای فهمیدن این بخش بیایید نگاهی به کتاب Cosmogony بازی بیندازیم. جایی که تصویر اولین پادشاه لوسیس را مشاهده کرده که آردین حضور دارد و کریستال را به اولین پادشاه میدهد. از طرفی میدانیم که دنیای بازی (EOS) شامل شش خدا است که هر کدام قصد داشتند نژاد بشریت را نجات دهند. خب به سراغ بحث اصلی میرویم یعنی خدا بودن یا نبودن آردین. یکی دیگر از تئوریهای که به ما ثابت میکند آردین همان شخص روی جلد کتاب با بالهای شیطانی است، وجود زنی است که در کنار تصویر کتاب مشاهده میشود. آن زن کسی نیست جز شیوا، یکی از سامونهای نوکتیس و خدایان EOS، یا بهتر است بگوییم این زن کسی نیست جز پیام رسان بین نوکتیس و لونافری که جنتیانا نام داشت و در بازی زمانی که در حال بازگشت از نیفلهیم هستید، یک ویدیو سینمایی پخش شده و متوجه حضور آردین میشوید. از طرفی سرمای شدیدی در فضا احساس میشود که نشانههای وجود شیوا است ولی، ناگهان جنتیانا را مشاهده میکنیم. اصلیترین دیالوگ و مهمترین سکانسی که ما را بیش از پیش کنجکاو میکند، دیالوگی است که بین آردین و جنتیانا رد و بدل میشود.
اه این چهره، تو همان شخصی هستی که در آن روز ....
پس از این دیالوگ میبینیم که جنتیانا به علامت سکوت آردین را منجمد میکند که حرفی نزند و سپس به شکل اصلی خود (شیوا) تبدیل میشود. حال سوال اینجاست که منظور آردین کدام روز است؟ در هیچ جای داستان صحبتی از آشنایی جنتیانا و آردین نمیشود. در هیچجای داستان نمیبینیم که این دو شخص همدیگر را ملاقات کرده باشند تا سکانس قطار و آن دیالوگی که نوشته شد. ظاهرا در زمانهای قدیم اتفاقاتی رخ داده است که جنتیانا قصد نداشت نوکتیس از آنها با خبر شود و برای همین آردین را منجمد کرد. یا بهتر بگوییم، مخاطب در آن زمان نمیبایست به طور واضح اطلاعات را دریافت کند. همچنین در طول بازی آردین با لقبهایی نظیر نجات دهنده لوسیس خود را معرفی میکند. حال کمی سوالات بیشتر را در ذهن شما بوجود بیاورم. با تمام این تفاسیر نوکتیس باید یکی از نوادگان آردین باشد. نکته اینجاست تئوری دیگری در میان است که خویشاوند بودن آردین و نوکتیس را لغو میکند و آن هم رونمایی از اسم واقعی نوکتیس است. ما وی را به اسم نوکتیس لوسیس کیلوم میشناسیم ولی باید بگویم که نام واقعی وی، نوکتیس ایزونیا است. حال این وسط ایزونیا چه کسی است؟ تئوریهایی وجود دارد از این که ایزونیا در واقع (پسوند) اولین شاه بوده که به آردین خیانت کرده و لقب (لوسیس کیلوم) و اعتبار آردین را از آن خود کرده است. در طول بازی مدام میبینیم که نوکتیس را شاه برحق یا شاه انتخاب شده میخوانند. تنها شاه انتخاب شده میتواند قدرت واقعی کریستال را در اختیار بگیرد و در میان پرده سینمایی فصل ۱۳ بازی میبینیم که کریستال نوکتیس را قبول کرده و در خود میبلعد. این در حالی است که کریستال به هیچوجه به این شکل در مقابل شاهان گذشته واکنش نشان نداده بود.
حال یک تئوری دیگر در کنار این تئوری روایت میشود که بعدا به آن خواهیم پرداخت و آن هم این است که اولین شاه یا همان شاه خائن در اصل ایزونیا لوسیس کیلوم نام داشته است. کمی از این تئوریها دور شویم، در طول داستان میبینیم که لونافری قابلیت Heal کردن مردم و درمان آنها را در اختیار دارد. در واقع گفته میشود که قابلیت درمان تاریکی و بیماریها هدیهای است که خدایان در قالب کریستال در اختیار نژاد بشر قرار داده تا بتوانند به هم نوعهای خود خدمت کنند و از آنجایی که آردین نیز کارهای بشر دوستانه زیادی انجام داده است، ظاهرا وی نیز قابلیت درمان را در اختیار دارد ولی حس تنفر بیش از حد آردین سبب شده است تا روی شیطانیاش بر وی حاکم شده و در چند صحنه نیز میبینیم که لونا قصد دارد با درمان کردن آردین وی را به حالت اولیه خود برگرداند که در این سکانسها آردین سریعا از خود واکنش نشان میدهد.
بیایید به اولین جمع بندی داستان تا به اینجای کار برسیم. هزاران سال پیش آردین قدرت کریستال را در اختیار اولین شاه قرار میدهد ولی شرایط آن طور که دوست دارد پیش نرفته و به وی خیانت میشود. در کنار آن رفته رفته تنفر آردین از خدایان و پادشاه آنقدر زیاد شده که وی تصمیمی میگیرد تا یک روز انتقام خود را بگیرد. از سمت دیگر به واسطه یک پیشگویی میداند که یک روز شخصی بنام نوکتیس لوسیس کیلوم زاده شده و از وی به عنوان پادشاه انتخاب شده توسط کریستال یاد میشود. از اینرو نقشه خود را پیاده سازی میکند که در زمان مناسب با همکاری سرزمین نیفلهیم به شهر اینسامنیا حمله کند تا مراحل انتقام گرفتن خود را پیش ببرد. سپس نوکتیس که یک جوان خام است را به سمت خود بکشاند تا به واسطه قدرتی که دارد خدایان را از بین ببرد ولی میبینیم که هرکدام تحت فرمان نوکتیس در میآیند و در فصل ۱۴ وی (آردین) دست به دامن Ifrit، خدای آتش میشود (در واقع Ifrit یک خدای خیانت کار بحساب میآید) و در انتها در یک مبارزه بازنده میدان شده و نوکتیس به کمک قدرت کریستال مهر پایان را بر فنا ناپذیر بودن آردین میزند.
دومین جمع بندی کمی متفاوت است و به این سوال جواب میدهد که چرا آردین به نوکتیس برای رسیدن به پادشاهی کمک کرد؟ در واقع آردین قصد داشت نوکتیس را به درجهای برساند که کشتن آن ارزشمند باشد. به عبارتی رویارویی با شاه منتخب و کشتنش افتخاری است که آردین میتوانست با انجام آن خاندان پادشاهی لوسیس کیلوم را از بین ببرد. از اینرو با برنامه ریزیهای دقیق خود نوکتیس را به مکان فعلی خود رساند و پس از گذشت ۱۰ سال، زمانی که از بلعیده شدن نوکتیس توسط کریستال و وقایع بعد از آن رخ میدهد تا زمان فعلی و جنگ با آردین، میبینیم که نوکتیس به یک شاه حقیقی تبدیل شده است. قطعا رویارویی آردین و نوکتیس پس از ۱۰ سال و مبارزه آنها هیجان انگیز است. دو شخص که آرزوی پادشاه شدن را در سر میپرورانند و میخواهند حکومت را در دست بگیرند. این میان یک تفاوت اساسی وجود دارد. آردین قصد دارد انتقام دیرینه خود را گرفته و با شیاطیناش بر دنیا حکومت کند و از آن طرف نوکتیس قصد دارد با فدا کردن خود، تاریکی و پلیدی را از بین ببرد.
تا به اینجای کار یکی از مهمترین تئوریهای فاینال فانتزی ۱۵ را بررسی کردیم. حال به سراغ تئوری دیگر میرویم که تا حدی تئوری اول را نقض میکند. البته تئوری دوم تا حدی معقولتر است. در تئوری دوم که تا حدی بخشهایی از آن را در داستان هم دیدیم، آردین همانند لونا یک منجی است که قدرت درمان Stardust Scourge را توسط خدایان بدست میآورد. در اصل شخصی که در تصویر کتاب به عنوان پادشاه میبینیم، آردین بوده و در گوشه تصویر جنتیانا قرار دارد و بهامونت قدرت کریستال را در اختیار آردین قرار میدهد. ولی بدلیل خیانتی که به وی میشود، اولین شاه لوسیس شخصی است که گفته میشود نام وی ایزونیا است و خاندان لوسیس کیلوم را بوجود میآورد. برای همین است که تا زمان نوکتیس، هیچ کدام از شاهان گذشته منتخب کریستال نبودهاند و نوکتیس اولین شخصی است که این قدرت را دریافت میکند.
آردین سالیان سال صبر میکند تا زمان موعود فرا برسد. تمام خشم و نفرت خود از خدایان و خاندان لوسیس کیلوم را در خود جمع کرده است تا نوکتیس را بکشد. حال سوال پیش میآید که شکل شیطانی آردین از کجا نشات میگیرد؟ در واقع منجیهایی که قدرت درمان را در اختیار دارند، در اصل بیماری را به داخل خود راه میدهند و آردین بدلیل اینکه سالیان سال این کار را ادامه داده است و از طرفی نامیراست، به پیامدهای این قدرت درمان دچار شده و مرگ خود را طلب میکند ولی تنها کسی که میتواند آردین را بکشد، شاه حقیقی است. پس آردین تا زمان بدنیا آمدن شاه بر حق خاندان لوسیس کیلوم منتظر میماند. به وی کمک میکند تا بدرستی به قدرت کریستال دست پیدا کرده و جایگاه خود را پیدا کند و سپس یک مبارزه حماسی را شاهد هستیم. آردین میداند در آخر خواهد مرد و پس از این اتفاق انتقام خود را نیز خواهد گرفت زیرا تنها راه برای از بین بردن بیماری و شیاطین، این است که شاه حقیقی (نوکتیس) خود را فدا کند.
به همین دلیل موقع مرگ خویش نه ناراحت است و نه خشمگین. برای زنده ماندن تلاش نمیکند و کاملا خونسرد است. زیرا آردین تنها شخصیت منفی بازیهای ویدیویی است که به خواسته خود میرسد. هم خاندان لوسیس کیلوم را از بین میبرد و هم اینکه به فناناپذیر بودن خود پایان میدهد. همچنین در همین سکانسهای کشته شدن آردین، وی بار دیگر به گذشته و اینکه بهش خیانت شده است اشاره کرده و به نوکتیس میگوید:
میخواهی یک بار دیگر من را از تاریخ حذف کنی؟
سپس آردین در دنیای ماورا منتظر است تا بعد از گذشت چندین سال، بالاخره به خاطرهها بپیوندد. حال یک سوال دیگر بوجود میآید و آن هم اینکه آردین و لونا هر دو منجی بودند که قدرت درمان کردن را در اختیار داشتند. چرا آردین به یک فناناپذیر تبدیل شد ولی لونافری کشته شد؟ درمان کردن بیماری و منتقل کردن آن به بدن خود باعث میشود تا فرد منجی رفته رفته نامیرا شود. نکته اینجاست که لونا برای نجات نوکتیس در جریان یک مراسم مذهبی مجبور شد تا Astrals را احضار کند و برای اینکار از قدرت ویژه الهی خود استفاده کرد که منجر به مرگش شد.
همینجا دست نگه داریم و به سراغ آخرین تئوری و اصلیترین تئوری بازی برویم. البته این تئوری تا حدی شبیه به تئوری دوم است و حالت تکمیلی و درست قضیه را در خود جای داده است. در اصل آردین و تمامی اتفاقات دروغی است که بازی به خورد ما میدهد. آردین پس از دریافت موهبت الهی خود و قدرت درمان مردم، قصد و نیتش کمک به نژاد بشر نبود. اصلا راه درست درمان کردن، انتقال بیماری به داخل بدن خود منجی نیست. اگر دقت کنید لونافری این کار را به کمک نور و روشنایی انجام میداد و آردین این کار را به کمک تاریکی. در اصل آردین از بدن خود در درمان بیماری استفاده میکرد تا بتواند به نامیرا شدن دست پیدا کند. سپس از طرف خاندان و خدایان طرد شد. دلیل کمک کردن Ifrit به آردین هم این است که این دو فرد یک وجه اشتراک دارند و آن هم تنفرشان از نژاد بشر و سایر خدایان است. برای همین بهنوعی Ifrit را میتوان باس فایت اصلی بازی دانست.
مابقی بخشها نیز با تئوری دوم یکی است. حال به سراغ پایان بازی میرویم جایی که یک تئوری وجود دارد و آن هم این است که جدای از نوکتیس، سه دوست وی ایگنیکس، گلادیولوس و پرومپتو نیز خواهند مرد. در واقع این ایده و تئوری کاملا غلط است و براحتی میتوان آن را نقص کرد. اولین مورد این است که پس از مردن نوکتیس میبینیم که با دوستان خود به دور آتش نشسته و از آنها قدر دانی میکند. این سکانس میتواند فلش بکی باشد به قبل از ورود به کاخ و محیط اصلی اینسامنیا. دوم اینکه دوستان نوکتیس را به همراه پدرش در ماورا میبینیم جایی که همگی فکر میکنیم حتما ایگنیس و گلادیولوس و پرومپتو نیز کشته شدهاند! در صورتی که این چنین موردی وجود ندارد. تنها آردین آنها را حس میکند. زیرا آردین در حال دیدن چهره واقعی نوکتیس است. کسی که اعتماد و امید پدرش را در دل داشت. گلادیولوس را در کنار خود داشت، شخصی که هر موقع نوکتیس وارد بحران روحی و روانی میشد، به یادش میآورد که وظیفه وی چیست و برای چه چیزی میجنگد. از آن طرف ایگنیس که همیشه باعث فروکش شدن عصبانیت نوکتیس میشد و وی را به دید درست و عقلانی از زندگی دعوت میکرد. در آخر پرومپتو که از دوران تحصیل یار و همراه نوکتیس بود و هیچوقت وی را تنها نگذاشت. تمامی این اشخاص در شکل دهی نهایی نوکتیس به عنوان شاه حقیقی نقش داشته و برای همین بود که آردین میتوانست آنها را ببیند و در آخر، ۱۰ سال کسی از نوکتیس خبر نداشت. ۱۰ سال هر کدام از دوستان وی به تنهایی با شیاطین جنگیدند حتی ایگنیس که در طول بازی بینایی خود را از دست داد. حال چطور ممکن است در صحنهای که هر سه تای این اشخاص شانه به شانه یکدیگر در حال جنگیدن هستند، شاهد مرگشان باشیم؟ غیر ممکن است!
در آخر به بررسی مهمترین تئوریهای احتمالی بازی فاینال فانتزی ۱۵ پرداختیم. جایی که میبایست قطعات متفاوت پازلهایی را در کنار یکدیگر بچینیم که هرکدام میتواند به چندین شکل مختلف بر روی صفحه پازل قرار بگیرد. نظر شما کاربران چیست؟ اگر این بازی را به اتمام رساندهاید، کدام یک از این تئوریها را قبول دارید یا اگر نکتهای خاص را فهمیدهاید که در این مطلب نیست با ما در میان بگذارید.
نظرات