پیش نمایش بازی Wolfenstein II: The New Colossus

پیش نمایش بازی Wolfenstein II: The New Colossus

یک‌شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۶ - ۱۷:۰۱
مطالعه 14 دقیقه
Wolfenstein II: The New Colossus، ساخته‌ی شوتر و تازه‌ی ماشین گیمز، جنگ‌آوری سرشار از خشونتی است که از مناظری گوناگون، جذاب و خواستنی به نظر می‌رسد.
تبلیغات

سری بازی‌های وولفنشتاین، از همان نسخه‌های آغازین مجموعه، به عنوان اثری تقدیم گیمرها شد که در آفرینش یک گیم‌‌پلیِ اکشن و بدون توقف، کم مثل و مانند بود. سری بازی‌هایی که این روزها بیشتر با ریبوت جدید و جاه‌طلبانه‌ی ماشین گیمز شناخته و معرفی می‌شود و بازیکنان با به یاد آوردن خون‌ریزی‌هایی بی‌پایان در نخستین قسمت از این ریبوت یاWolfenstein: The New Order است که نام این سری را در ذهن‌شان مرور می‌کنند. وولفنشتاین جدید، در اغلب ثانیه‌هایش یا حداقل در بهترین دقایق آن، ساخته‌ای بود که می‌شد به کاراکتر اصلی داستانش اهمیت داد، قصه‌اش را دنبال کرد و از همه‌ی این‌ها مهم‌تر حتی فقط با نگاه به گ‌ی‌م‌پلی جذاب آن، هیجان‌زده شد. اما آن‌چه که تمامی این فاکتورها را کنار هم قرار می‌داد و مجموعه‌ای واحد و لایق تحسین را آماده‌ی تجربه شدن توسط مخاطب و صد البته سرگرم کردن او می‌کرد، جهان واحد و معنی‌شده‌ی بازی بود. جهانی که از صحبت‌های شخصیت‌ها گرفته تا اتفاقات عجیب رخ داده در گوشه‌ به گوشه‌ی بازی و‌ خون‌ریزی‌های دیوانه‌واری را که در هر لحظه از تجربه‌اش رخ می‌داد برداشته بود و تمامی‌شان را در بسته‌ای ارائه می‌کرد که همه‌ی عناصرش با هم می‌خواند و دائما در خدمت یک هدف بود. جهانی که هم توانایی قرار گرفتن در تاریخی مشخص را داشت و هم در به رخ کشیدن ویژگی‌های متناقضش با حقیقت‌های رخ داده در آن دوره‌ی تاریخی، به معنای واقعی کلمه عالی بود؛ به گونه‌ای که هم به سبب عمق شکل‌گرفته از تعاریف جهان بازی در ذهن مخاطب، پذیرش عجیب‌ترین رخدادها و تصویرسازی‌هایی که ناگهان از راه می‌رسیدند، برای او کاملا ممکن به نظر می‌رسید و هم تعاریف وی از جهان بازی، دائما به سبب تصویرسازی‌های حساب‌شده و خوش‌جلوه‌ی آن تقویت می‌شد.

Wolfenstein II: The New Colossus
بازی Wolfenstein II: The New Colossus، محصول بتسدا

بلازکوویچ روی ویلچر شبیه به فرشته‌ی مرگی می‌شود که بال‌هایش را بریده‌اند اما هنوز چیزی از قدرتش کاسته نشده!

داستان The New Colossus در سال ۱۹۶۱ و پنج ماه بعد از ماجراهای قسمت اول مجموعه روایت می‌شود. جایی که بی. جی. بلازکوویچ (B.J. Blazkowicz) که در انتهای بازی قبلی موفق به قتل ژنرال Wilhelm Strasse ملقب به Deathshead شده بود، پس از به هوش آمدن در مکانی متعلق به نازی‌ها، متوجه می‌شود که تمامی اقدامات قبلی‌اش تنها یک پیروزی موقت و کم‌تاثیر را تقدیم او و تمامی اعضای گروه مقاومت کرده و او در دنیایی به هوش آمده که هنوز، نازی‌‌ها بر آن حکم‌فرمایی می‌کنند. در حقیقت، ماجرا از این قرار است که بلازکوویچ در انتهای قسمت اول و در حالی که زخمی و مجروح روی یک قایق افتاده بود، توسط اعضای تیمش نجات داده شد. با این حال، در همان زمانی که وی هنوز بی‌هوش بوده و زخم‌هایش بهبود نیافته، نازی‌ها برای انتقام، هر آن‌گونه که هست او را از افراد مقاومت می‌گیرند و به یکی از مکان‌های خودشان می‌برند و در آن‌جا زندانی می‌کنند. مکانی که قرار است بلازکوویچ تا زمان به هوش آمدن در آن‌جا باشد و پس از آن، در استیجی شلوغ اعدام شود. در لحظات شروع بازی، بلازکوویچ در همین مکان و روی یک ویلچر با استفاده از اسلحه و هر آن‌چه که در اختیارش است، به نازی‌ها حمله می‌کند. حمله‌ای که المان‌های اکشن، مخفی‌کاری و اصولا اغلب چیزهایی را که در حالت طبیعی درون گیم‌پلی این سری دیده‌اید شامل می‌شود و به گفته‌ی برخی از افراد که آن را تجربه کرده‌اند، حس مواجهه با یک شوتر واقعا قوی را از همان ابتدا تحویل مخاطب می‌دهد. چیزی که اتفاقا محتوای یکی از تریلرهای اصلی بازی را هم تشکیل داده و حتی در همان نمایش کوتاه، شدیدا زیبا به نظر می‌رسد.

Wolfenstein II: The New Colossus

قهرمان اصلی بازی، حالا در روزگاری به هوش آمده که در آن، نازی‌ها نقطه به نقطه‌ی آمریکا را اشغال کرده‌اند

بلازکوویچ که توسط گروهی به رهبری Frau Engel یعنی زن شیطان‌صفتی که احتمالا از مراحل گوناگونی از بازی قبلی وی را به یاد دارید محاصره شده، از همان ابتدای بازی مجددا به همگان نشان می‌دهد که چرا رسانه‌های نازی، «بیلی وحشتناک!» (Terror Billy) خطابش می‌کنند. شخصی که به گفته‌ی آن‌هایی که بخش‌هایی از بازی را تجربه کرده‌اند، روی ویلچر شبیه به فرشته‌ی مرگی می‌شود که بال‌هایش را بریده‌اند اما هنوز چیزی از قدرتش کاسته نشده! در این بخش از بازی، مخفی‌کاری، المان‌های اکشن، شلیک‌های مداوم و استفاده از همه‌چیز برای کشتن دشمنان، به وفور یافت می‌شود و ماجرا تا آن‌جایی ادامه پیدا می‌کند که Frau Engel پروتاگونیست‌مان را محاصره کرده و حتی وی را تهدید به کشتن دوستانش می‌کند. به همین سبب بلازکوویچ که البته در همان لحظه هم نسبت به نجات یافتنش از مهلکه‌هایی این‌چنینی اطمینان دارد، برای ریخته نشدن خون تعداد بیشتری از عزیزانش تسلیم می‌شود و بازیکنان احتمالا برای همیشه در حسرت تجربه‌ی مجدد بازی روی ویلچر فرو می‌روند. بخشی که فارغ از جذابیت‌هایش، به گفته‌ی غالب افراد باید ماشین گیمز و بتسدا را شدیدا به خاطر آن ستایش کرد چرا که در آن هم کنترل و تسلط معرکه‌ای به بازیکنان داده می‌شود و هم انقدر واقعی تصویر شده که مخاطب، تفاوت حس تجربه‌ی آن با حالت عادی مواجهه با بازی را تماما درک می‌کند. راستش را بخواهید، با این اوصاف به نظرم بهتر است که در آینده استودیوی سازنده‌ی بازی یک دی‌ال‌سی پولی تقدیم بازیکنان کند که به کمک ‌آن، می‌شود کل بازی را با حرکت روی یک ویلچر طی کرد!

Wolfenstein II: The New Colossus

قهرمان اصلی بازی، حالا در روزگاری به هوش آمده که در آن، نازی‌ها نقطه به نقطه‌ی آمریکا را اشغال کرده‌اند و او تنها کسی است که در این اوضاع، شاید بتواند این کشور و پس از آن کل دنیا را از شر نیروهای هیتلر خلاص کند. البته از همین حالا هم می‌شود حدس زد که با توجه به خبر تایید سه‌گانه بودن ریبوت ماشین گیمز از این مجموعه، احتمالا The New Colossus با پیروزی تمام و کمال افراد مقاومت در آمریکا به پایان می‌رسد و سازندگان در قسمت سوم، سراغ شکست دادن نازی‌ها در جای‌جای دنیا می‌روند و دیگر رسما همه‌چیز را تمام می‌کنند. با این حال، آن‌چه که این وسط اهمیت زیادی دارد آن است که سازندگان همین داستان قابل حدس را چگونه و با استفاده از چه کاراکترهایی روایت کنند. چون گیم‌پلی و فضاسازی وولفنشتاین‌های جدید، مشخصا آن‌قدر عالی هست که حتی شنیدن داستانی قابل قبول که پیچش‌های اندک اما مهمی را در خودش جای داده باشد، قطعا طرفداران آن را راضی خواهد کرد. با این حال اگر بتسدا به دنبال پرشی بلند نسبت به اثر قبلی است، باید چیزهای به درد بخوری را برای قصه‌گویی تازه‌اش کنار گذاشته باشد. البته اگر حقیقتش را بخواهید، اطلاعات اولیه‌ی بیان‌شده راجع به قصه‌ی بازی، کاملا امیدوارانه به نظر می‌رسند. برای مثال، یکی از خبرهای جالبی که درباره‌ی ماجراهای موجود در این قسمت شنیده‌ایم و حتی جلوه‌هایی از آن را می‌شود در تصاویر رسمی منتشرشده از آن دید، به باردار بودن Anya Oliwa یعنی همسر بلازکوویچ مربوط می‌شود. این‌طور که سازندگان گفته‌اند، بلازکوویچ به زودی قرار است صاحب دو فرزند شود و احتمالا، مواجهه با چنین چیزی در زمانی که همگان از او انتظار رهبری یک جنبش را دارند، در عین داشتن یک شیرینی جذاب و انکارناشدنی، او را مقابل تصمیمات سختی نیز قرار می‌دهد. مثلا فرض کنید در نقطه‌ی انتهایی ماجرا، سازندگان بگویند بین بچه‌هایتان یا نجات کشور یکی را انتخاب کنید؛ چیزی که شاید تعریف جدیدی از جدال بین عشق و وظیفه را تقدیم بازیکنان کند.

به سبب گستردگی احاطه‌ی نازی‌ها بر سرتاسر کشور، بلازکوویچ دیگر شانسی برای رویارویی مستقیم و تنهایی با آن‌ها ندارد و باید، ارتشی درست و حسابی برای خودش دست و پا کند. این وسط، او بعضا با فرماندهانی مواجه می‌شود که ابدا با ادامه‌ی این جنگ موافق نیستند و وی باید با انجام کارهای گوناگونی مانند صحبت کردن با آن‌ها، اعتمادشان را جلب کند و این افراد را نیز به جنبش مقاومت پیوند دهد. البته در این میان کسانی هم هستند که با یک اشاره از سوی بلازکوویچ به لشکر او می‌پیوندند و تفنگ‌شان را آماده‌ی شلیک می‌کنند. هرچند از آن‌جایی که ساخته‌ی ماشین گیمز قرار نیست بازی بدون چالشی باشد، احتمالا این جنس از افراد در بازی تعداد کمی دارند. فارغ از همه‌ی این‌ها، نکته‌ی جالب آن است که حتی از تریلرهای بازی می‌توانید متوجه شوید که سلطه‌ی هیتلر بر این کشور بزرگ، صرفا به خاطر حضور سربازانش در این‌جا اتفاق نیفتاده و نازی‌ها، دارند به آرامی مردم آمریکا را شست و شوی مغزی نیز می‌دهند. برنامه‌های تلویزیونی حاضر در بازی که مشخصا در تریلرهای اثر به آن‌ها اشاره شده، جو سنگینی از بازی‌های لفظی و تاثیرگذار بر ذهن افراد را به تصویر می‌کشند که شدیدا آزاردهنده هستند. برنامه‌هایی که یکی‌شان مسابقه‌ای برای آموزش زبان آلمانی است و مردم را برای روز Changeover که از لحظه‌ی فرا رسیدنش به بعد حرف زدن به زبان انگلیسی جرم است آماده می‌کند و دیگری، دختربچه‌ای با نام لیزل را به تصویر می‌کشد که با یک سگ آهنیِ گنده‌ی روباتی و آلمانی (حقیقتا نامی بهتر از این برای توصیف آن موجودات نیافتم!) دوست شده و قرار است مهربانی این موجودات (!) را نشان آمریکایی‌ها دهد.

Wolfenstein II: The New Colossus

اما اگر بخواهیم از داستان بازی و فضاسازی‌های عجیبش بگذریم و به سراغ گیم‌پلی آن برویم، در عین مواجهه با تصاویری آشنا که در بازی‌های قبلی هم مثل‌شان را دیده بودیم، خود را در برابر عناصر دوست‌داشتنی و جذاب که تازگی در وجودشان موج می‌زند نیز می‌بینیم. گیم‌پلی بازی، در ظاهر به شما اجازه‌ی استفاده از مخفی‌کاری یا اکشن محض را به هر شکلی که بخواهید می‌دهد اما به سبب هوشمندی سازندگان، شما رسما توانایی استفاده‌ی صرف از یکی از این دو مورد را ندارید. اول از همه، نمی‌توان این حقیقت را که تقریبا نود و نه درصد جذابیت وولفنشتاین به شلیک‌های دیوانه‌وار بازیکنان و اکشن‌های بدون توقفش مربوط می‌شود انکار کرد و در چنین ساخته‌ای، استفاده از مخفی‌کاری بدون بهره‌برداری از اکشن، حکم یک شوخی نه‌چندان جذاب را دارد. از طرف دیگر، فرمانده‌های حاضر در The New Colossus برخلاف فرماندهان قسمت اول که پس از حضور شما تنها یک بار توانایی درخواست ارسال نیرو به پایگاه را داشتند، می‌توانند برای چندین و چند بار این کار را انجام دهند و اگر مخفیانه و در ابتدای کار آن‌ها را از پای درنیاورید، قطعا به شدت بلای جان‌تان می‌شوند. فرماندهانی که همواره اطلاعاتی مهم و مخفیانه را نیز با خود به همراه دارند و کشتن آن‌ها، تنها راه شما برای دسترسی به این اطلاعات است. این‌ها را بگذارید کنار حجم بالایی از طراحی مراحل فوق‌العاده‌ای که می‌شود از ماشین گیمز انتظار داشت و ما هنوز با آن‌ها مواجه نشده‌ایم، تا بفهمید که قطعا در این ساخته‌ی مورد انتظار، مجبور به برقرار کردن تعادلی خواستنی مابین این دو جنس از گیم‌پلی می‌شویم. در بازی، افزون بر این که با نسخه‌ی هوشمندترشده‌ی دشمنان مهم اثر قبلی روبه‌رو می‌شویم، طیف گوناگونی از سرباز‌های روباتیک را که صد البته قدرت‌های مختلفی دارند و مبارزه با آن‌ها استراتژی‌های مختلفی می‌خواهد نیز باید پذیرا باشیم. سربازهایی که در کنار پهپادهای هوشمند نازی‌ها، روزگارتان را سیاه می‌کنند و صد البته پس از شکست دادن‌شان، احساس لذت بیشتری دارید.

به سبب گستردگی احاطه‌ی نازی‌ها بر سرتاسر کشور، بلازکوویچ دیگر شانسی برای رویارویی مستقیم و تنهایی با آن‌ها ندارد و باید ارتشی درست و حسابی برای خودش دست و پا کند

اگر از خود دشمنان که طیف وسیعی از ربات‌ها، انسان‌ها و موجوداتی شاید جادویی (!) را دربرمی‌گیرند و در راس‌شان آنتاگونیستی عصبی و دیوانه یعنی Frau Irene Engel قرار دارد بگذریم، نوبت به بخش جذاب و شیرین اسلحه‌ها می‌رسد که برای صحبت در رابطه با آن، حرف‌های زیادی داریم. در ساخته‌ی جدید ماشین گیمز، شما به سه گروه از اسلحه‌ها مجهز هستید. دسته‌ی اول، اسلحه‌هایی هستند که اصولا اغلب دقایق گیم‌پلی را با آن‌ها تجربه خواهیم کرد و همزمان می‌توانید دو عددشان را در دست بگیرید. البته این موضوع با آن‌چه که در بازی قبلی دیده بودیم فرقی اساسی کرده و حالا، شما می‌توانید دو اسلحه‌ی کاملا متفاوت از این گروه را نیز در دست داشته باشید و لازم نیست به مانند بازی اول، حتما در هر دو دست‌تان اسلحه‌هایی یکسان را قرار دهید. دسته‌ی دوم اسلحه‌ها همان چیزی است که ما به آن سلاح‌های سرد می‌گوییم و اصولا در هر قسمت از وولفنشتاین، با یک اسلحه‌ی به خصوص برای حضور در این بخش مواجه می‌شویم. در The New Colossus چاقوی ساده‌ی قسمت اول جای خودش را به تبری داده که وای! خدا می‌داند به کمکش چه بلایی بر سر نازی‌ها می‌آوریم. تبری که حتی دیدنش در دست بلازکوویچ حس عجیبی دارد و قطعا هوس می‌کنید که کل بازی را فقط با استفاده از آن به پایان برسانید! از آن‌جایی که تبر یک ابزار معمول و رایج در زیردریایی‌ها و فروشگاه‌ها است، شما می‌توانید به راحتی آن‌ها را در جهان Wolfenstein II پیدا کنید. دسته‌ی سوم سلاح‌ها اما همان چیزی است که مقابل باس‌فایت‌های احتمالا دیوانه‌وار بازی، قطعا به آن‌ها احتیاج دارید. سلاح‌هایی که باید با هر دو دست و به سختی آن‌ها را بگیرید و فقط به درد وقتی می‌خورند که می‌خواهید یک مشت تیر را بر چیزی به خصوص خالی کنید! کلا خیال‌تان از اکشن بازی مثل همیشه راحت. قرار است دنیایی دیوانه‌بازی کنیم.

شما هم در برابر تکنولوژی نازی‌ها بی‌امکانات نیستید و برای نمونه می‌توانید سوار بر Panzerhund آتش‌افکن، روزگار آن‌ها را سیاه کنید

البته اسلحه‌ها تنها چیزهایی نیستند که شما در طول بازی حق انتخاب مابین آن‌ها را دارید و یکی از مهم‌ترین انتخاب‌هایتان در طول بازی دوم، به چیزی مربوط می‌شود که در بازی اول با آن مواجه شدید. اگر یادتان باشد، در Wolfenstein: The New Order لابه‌لای همان دقایق آغازین بازی با سکانس آزاردهنده‌ای مواجه شدید که باید در آن مابین Fergus Reid، دوست اسکاتلندی‌تان که یکی از فرماندهان نزدیک به بلازکوویچ بود و یکی از سربازان او یعنی Probst Wyatt یکی را برای برداشته شدن قسمتی از مغزش و تبدیل شدن به دهشتناک‌ترین روبات نازی، انتخاب می‌کردید. انتخابی که هم داستان و هم گیم‌پلی بازی را تحت‌الشعاع قرار می‌داد و باعث می‌شد دل‌تان بخواهد که دو بار، آن اثر را تجربه کنید. خب، خبر خوب این است که در بازی دوم هم هنوز با عواقب آن انتخاب مواجهید و تاثیرات آن را در گیم‌پلی و حتی بخش‌هایی از داستان، مشاهده می‌کنید. در حقیقت، زنده بودن هر یک از این دو نفر و همراه بودن وی با شما، حتی در اسلحه‌های خاصی که به آن‌ها دسترسی دارید تاثیر می‌گذارد و برای مثال اگر شخص نجات‌یافته Furgus باشد، شما به تفنگی دسترسی دارید که با لیزر آن، حتی می‌توانید آهن را هم ذوب کنید! با این حال، استودیوی سازنده هنوز مستقیما نگفته که این ویژگی چگونه در گیم‌پلی بازی پیاده خواهد شد اما به احتمال زیاد، در همان ابتدای کار با انتخاب یکی از دو گزینه، به بازی می‌گویید که در نسخه‌ی اول، در اصل چه فردی را برای زنده ماندن انتخاب کرده‌اید. فارغ از این‌ها اما این دو نفر تنها کسانی نیستند که می‌توانید در طول بازی با آن‌ها ارتباط داشته باشید. یکی دیگر از کاراکترهای مهم بازی، هورتون بون است که در یکی از تریلرهای منتشرشده از سوی بتسدا، رسما با وی آشنا می‌شویم. بون رهبر یکی از گروه‌های مقاوت ضد نازی در نیواورلئان است که اگرچه مخالف نازی‌ها است، اما عقاید ضدسرمایه‌داری نیز دارد. وجود چنین خصیصه‌های گوناگونی در یکی از شخصیت‌های اصلی بازی، احتمالا خبر از این می‌دهند که با دنیایی پیچیده و انسان‌هایی خاکستری مواجه هستیم و قرار نیست ماجرایی که دو طرفش را انسان‌هایی تک‌بعدی که یک سری‌شان «بد» و عده‌ی دیگری از آن‌ها «خوب» هستند تجربه کنیم.

Wolfenstein II: The New Colossus

Wolfenstein II: The New Colossus یکی از آن بازی‌هایی است که احتمالا حتی تماشای‌شان هم برای‌تان شیرین خواهد بود و قطعا از زیبایی‌های بصری‌شان لذت می‌برید. بازی، به گفته‌ی استودیوی سازنده، نزدیک به صد بازیگر و صداگذار دارد و چیزی در حدود سه ساعت سکانس‌های سینمایی که نقش پررنگی در داستان اثر دارند را نیز شامل می‌شود. داستانی که به عقیده‌ی ماشین گیمز، ایده‌ی آن بی‌نهایت بلندپروازانه است و آن‌قدر سطح بلندی دارد که خلق شدنش توسط آن‌ها، برای‌شان غرورآفرین است. گرافیک بازی، در نمایش‌هایش که تقریبا بی‌نقص بوده و از چهره‌ی شخصیت‌ها گرفته تا طراحی محیط‌ها، در دومین قسمت از ریبوت سری Wolfenstein جلوه‌ای معرکه دارند. آمریکای تخیلی بازی که در عین داشتن جلوه‌هایی از حقیقت خود، زیر فشارهای فرهنگی نازی‌ها سر و شکل تازه‌ای هم به خودش گرفته، به نظر در دنیای بازی به قدری باکیفیت ساخته شده که رسما به گیمر حس حضور در کشوری استعمارشده را القا می‌کند. تازه این را هم فراموش نکنید که بازی، شهرها و به دنبال همان معماری‌های گوناگونی را شامل می‌شود که فارغ از تاثیرگذاری مستقیم بر چگونگی بازی کردن شما، چشمان‌تان را نیز مدام با ظرافت‌های هنری مختلفی مواجه می‌کند. اما راستش را بخواهید، آن‌چه که باعث می‌شود طراحی‌های زیبای بازی در کمتر لحظه‌ای هدر بروند و شما دائما با جذابیت‌هایشان مواجه شوید، پیوند عمیقی است که بین گیم‌پلی اثر و طراحی محیط‌های آن وجود دارد. با گشت و گذارهای غیر اجباری در محیط، شما در دنیای The New Colossus توانایی یافتن سه چیز مهم را خواهید داشت: آیتم‌هایی ویژه که با آن‌ها نبردی آسان‌تر را تجربه می‌کنید، راه‌هایی غیرمستقیم که به کمک‌شان برای رسیدن به دشمنان‌تان کار ساده‌تری دارید و صد البته Enigma Codeها که در حقیقت با به دست آوردن‌شان به اطلاعاتی مخفی و پراهمیت دسترسی پیدا می‌کنید. پس در دنیای بازی بگردید که هم تک‌تک زیبایی‌هایش را دیده باشید و هم در برابر دشمنان‌تان با قدرتی بیشتر، صف‌آرایی کنید.

Wolfenstein II: The New Colossus

هر آن‌چه که باشد، این‌‌طور که از تریلرهای ساخته‌ی بتسدا و اطلاعات درزکرده و منتشرشده از آن برمی‌آید، بازی مقابل‌مان یا یک شاهکار خواهد شد یا حداقل ساخته‌ای عالی که جذابیتش را نمی‌شود انکار کرد. با این حال، تمامی بازی‌ها همیشه شانسی برای شکست هم دارند و تا قبل از عرضه نمی‌توان از هیچ چیز مطمئن بود. اما با توجه به این نمایش‌ها، ما شدیدا منتظر ساخته‌ی جدید ماشین گیمز هستیم و دل‌مان تفنگ‌های قدرتمندش و شلیک‌هایی بی‌پایان از آن‌ها را می‌خواهد. این وسط فقط یک سوال باقی مانده: مرحله‌ی آغازین بازی روی ویلچر، دقیقا تا چه اندازه می‌تواند خفن باشد؟

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات