در مطلب قبل اولین حضور جوکر را در دنیای کمیک بررسی کردیم، دیدیم که چطور سر و کله این جانی عجیب و غریب یکهو از ناکجا آباد پیدا شد و دیدیم که چطور در همان اولین حضور خود، نامعمول بودن جرم و جنایاتش اهالی شهر گاتهام را شگفتزده کرد. شاید تنها ویژگی جوکر که طی سالیان و در نسخههای مختلف سینمایی و کمیک بوکی این شخصیت ثابت مانده، همین منحصر به فرد بودن نقشهها و شیوه پیاده کردن آنچه در سر دارد باشد؛ و اِلا خوب میدانیم جوکر امروزی تا خودش نخواهد دستگیر نمیشود. بر فرض این که دستگیرش هم کنند، مسلماً تیمارستان آرکهام جای مناسبتری برایش خواهد بود تا اداره پلیس!
درست است که اولین حضور جوکر درنهایت منجر به بازداشتش میشود، اما این بازداشت پایان کار جوکر نبوده؛ در همان جلد اول بتمن، جوکر باری دیگر بازمیگردد. اما این حضور دوباره، از دفعه قبل برایش شومتر است، چرا که در پایان جلد اول بتمن، جوکر «تقریباً» کشته میشود!
درواقع باب کین، خالق بتمن به همراه بیل فینگر نویسنده مجموعه، جوکر را در آخر جلد اول کمیک بتمن به قتل میرسانند. حالا اگر در این میان به دنبال نام قهرمانی میگردید که جان جوکر را خریده، میتوانید روی ویتنی السورث، سردبیر آن زمان مجموعه حساب کنید! ویتنی از باب کین میخواهد که فرصتی دوباره به جوکر داده و تغییری در پایان داستان ایجاد کند و خوشبختانه باب کین این درخواست را پذیرفته و تصمیم خود را عوض میکند. اینگونه میشود که هنوز و بعد از گذشت چیزی حدود هشتاد سال، میتوانیم کماکان از حضور دلقک، پادشاه جرم و جنایت (Clown The Prince of Crime) در کنار بتمن لذت ببریم!
همانطور که در قسمت قبل نیز دیدید، برای بررسی سیر شکلگیری شخصیت جوکر در کمیک بوک، در ابتدا مجموعه کمیکهای بتمن را انتخاب کردیم. در این مجموعه که شامل ۷۱۳ شماره میشود و از بهار سال ۱۹۴۰ تا اکتبر ۲۰۱۱ منتشر شده است، جوکر بیش از نود بار حضور پیدا کرده است. البته ناگفته نماند این تعداد غیر از حضور جوکر در سایر مجموعههای مستقل و نیز سری New 52، دیتکتیو کامیکز و کمیکهای پس از واقعه ریبرث است. همان طور که می بینید، گویا این قصه سر دراز دارد و شاید هم بررسی تک تک این کمیکها، کاری دیوانهوار به نظر برسد. اما درنهایت اگر شماهم دوست دارید دید بهتر و عمیقتری از این شخصیت پیچیده و مرموز به دست آورید، میتوانید این مقاله را تا انتها دنبال کنید.
بتمن جلد اول- باب کین/ بیل فینگر/ جری رابینسون
تنها دو روز از زندانیشدن جوکر میگذرد، اما همین مدت کوتاه نیز زمان زیادی برای پشت میله ماندن برای شخصی مثل جوکر است. در ابتدای کمیک این جانی خطرناک را در حالی که به شدت از اینکه او را دست کم گرفتهاند شاکی و ناراحت است، در حال کشیدن نقشهای برای فرار میبینیم. اما اولین نقشه فرار جوکر در جای خود بسیار هوشمندانه است. در ادامه میبینیم که چطور جوکر دو دندان عاریه، که هرکدام حاوی نوعی ماده شیمیایی است که در صورت ترکیب باهم ایجاد انفجار میکند را از دهان خود خارج کرده و درنهایت با ایجاد حفرهای در دیوار زندان، به سادگی از چنگال پلیس فرار میکند.
از طرفی دیگر بتمن و رابین را در عمارت اشرافی وین میبینیم. در حالی که رابین از شنیدن خبر فرار جوکر حسابی بهت زده است، اما به نظر میرسد بروس وین زیاد هم تعجب نکرده، چرا که به رابین میگوید: «او (جوکر) بسیار زیرک، دقیق و بیشتر از هرچیزی بیرحم است! مطمئن باش جوکر برای انتقام بازمیگردد.»
در حالی که به نظر میرسد بتمن کمکم دارد به ماهیت اصلی جوکر پی میبرد، ما این قاتل سنگدل را در قبرستانی مخوف در حالی میبینیم که سعی دارد یکی از سنگ قبرها را جا به جا کند. با کنار رفتن سنگ، وارد آزمایشگاه مخفی جوکر میشویم، جایی که منبع ساخت ترکیبات شیمیایی عجیب و غریب و البته، سم مشهور جوکر است. سمی که باعث میشود پس از مرگ، لبخندی مشابه لبخند ترسناک جوکر روی صورت قربانیان نقش ببندد.
طولی نمیکشد که اهالی گاتهام، باری دیگر صدای جوکر را از رادیو میشوند، اینبار جوکر قصد جان رئیس پلیس چالمرز را کرده است، آنهم همین امشب و راس ساعت ده! نیازی به گفتن نیست که جوکر در اجرای نقشهاش پیروز میشود. سرقت یک تابلو نقاشی و الماسی نایاب از موزه از اقدامات بعدی جوکر است. اما بتمن کجاست؟
به نظر میرسد این پیروزیها هنوز آنطور که باید و شاید جوکر را راضی نکرده، چرا که باری دیگر سراغ گردنبند معروف کلوپاترا میرود. همان گردنبندی که یکبار او را پشت میلههای زندان انداخت. از آنجایی که جوکر خبر این اقدام جدیدش را در رادیو اعلام کرده، بنابراین بتمن را نیز شب حادثه در موزه میبینیم. بازهم زد و خوردی بین این دو شخصیت شکل میگیرد که درنهایت بتمن باری دیگر خوش شانسی آورده و از مرگ نجات پیدا میکند.
اما صحنهی جالب این قسمت، زمانی است که جوکر از مهلکه گریخته و بتمن را بیهوش کف موزه رها کرده است. با رسیدن نیروهای پلیس، آنها تصمیم میگیرند نقاب بتمن را کنار زده و هویت واقعی او را کشف کنند! اما خوشبتانه بتمن به موقع بهوش میآید و با حرکاتی که نشان از چالاکی فوقالعادهی او دارد، از چنگال پلیس فرار میکند. تا اینجای کار بتمن هنوز به سوگولی کاراگاه گوردون تبدیل نشده و به همین دلیل هنوز از دید نیروهای پلیس، او نیز مجرمی دیوانه است که لباسی عجیب و غریب برتن دارد.
اما میرسیم به مرگ جوکر، آنهم نه به دست بتمن، بلکه به دست خودش! بعد از کشته شدن سیاستمداری به نام ادگار مارتین، بالاخره کاراگاه گوردون وارد عمل میشود. البته که گوردون برای مشورت سراغ بروس وین میرود، نه بتمن! نتیجهی ملاقات این دو، کشیدن نقشهای برای دستگیری جوکر است. از آنجایی که تا اینجای کار علاقه جوکر به جواهرات بر همه آشکار شده، گوردون و بروس وین تصمیم میگیرند با قراردادن جواهری قلابی در مکانی که تحت نظر نیروهای پلیس است، جوکر را به دام انداخته و او را دستگیر کنند. البته تنها نکتهای که آنها نمیدانند این است که اینبار جوکر با خود سلاح گرم آورده است! این که چرا چنین احتمالی به فکرشان نرسیده، خب شاید به این دلیل است که تا اینجای کار جوکر تمام قربانیهای خود را از طریق سم به قتل رسانده، یکبار هم از اسلحهای استفاده کرده که دارت سمی به سمت هدف پرتاب میکرده است. در هر صورت جوکر با شلیک به سمت نیروهای پلیس، راه خود را باز کرده و فرار میکند. هرچند از آنجایی که بتمن نیز در صحنه حضور دارد، درنهایت درگیریای بین بتمن و جوکر و نیز رابین، در کوچهی باریک پشت موزه شکل میگیرد که درنهایت جوکر با برخورد به دیوار، به اشتباه چاقو را در سینه خود فرو میکند. پس از دیدن این صحنه، بتمن و رابین فرار کرده و نیروهای پلیس جسد جوکر را به آمبولانس منتقل میکنند.
در حالی که همه از کشته شدن این قاتل خطرناک خوشحالند، دیالوگ پایانی کمیک که بین دکتر و یکی از افراد پلیس در آمبولانس رد و بدل میشود، حقیقتی ترسناک را آشکار میکند:
پلیس: اتفاقی افتاده دکتر؟ انگار که روح دیدید!
دکتر: ممکن است دیده باشم... همین الان متوجه شدم که این مرد نمرده، هنوز زنده است و... قرار هم نیست که بمیرد!
بتمن جلد دوم- باب کین/ بیل فینگر/ جری رابینسون
در شماره قبل دیدیم که چطور علیالرغم تمام اظهارنظرهای موجود مبنی براینکه حضور جوکر به عنوان دشمنی قوی و زیرک، باعث کم شدن جلوه و قدرت بتمن میشود، درنهایت موقتاً به جوکر اجازه ماندن در کمیکهای بتمن داده شد. به همین دلیل هم بلافاصله بعد از پایان جلد اول، شاهد حضور دوباره جوکرِ از مرگ بازگشته در شماره دوم از کمیکهای بتمن هستیم. اما اینبار داستان به دلیل حضور یکی دیگر از جذابترین شخصیتهای دنیای دیسی، یعنی کت وومن، کمی متفاوت و هیجانانگیزتر است!
کت وومن یکی دیگر از شخصیتهایی بود که برای اولین بار در جلد اول کمیک بتمن حضور پیدا کرد. هرچند در آن شماره هنوز لباس مخصوص خود را به تن نداشت و او را کَت یا همان گربه مینامیدند.
بروس وین و دیک گریسون (یا همان رابین خودمان)، در حالی که پس از مرگ جوکر حوصلهشان سر رفته، در عمارت وین در حال بازی شطرنج هستند. در همان حال که رابین آرزو میکند ایکاش زودتر اتفاق هیجانانگیزی رخ دهد، روزنامه فروشی را میبینیم که تیتر روزنامه را با صدای بلند اعلام میکند: فوقالعاده! فوقالعاده! جوکر هنوز زندهست!
بتمن پس از شنیدن این خبر تصمیم جالب و خندهداری میگیرد، تصمیم میگیرد پیش از آنکه جوکر به طور کامل سلامت خود را به دست آورد، به بیمارستان محل نگهداری او رفته و جوکر را پس از دزیدن، نزد یک روانشناس مشهور برده تا بلکه این قاتل روانی به یک شهروند عادی تبدیل شود!
البته بتمن تنها کسی نیست که در این میان قصد دزدیدن جوکر را دارد. در گوشهای دیگر از شهر گاتهام، اعضای اتحادیه جنایتکاران را میبینیم که در حال رای زنی برای انتخاب رئیس جدید هستند، و خب چه کسی بهتر از مغز متفکر، جوکر! از آنجایی که اعضای تیم برای انجام ماموریت بعدی خود که دزدیدن الماسهای فرعون است، کمی عجله دارند، به همین دلیل به سرعت دست به کار شده و با سرکردگی موقت فردی به نام Weasel راهی بیمارستان میشوند، جایی که جوکر بر اثر صدمات وارد شده در اتاق عمل و تحت جراحی به سر میبرد. بعد از زد و خوردی شدید که بین اعضای باند خلافکارها و مسئولین بیمارستان صورت میگیرد، درنهایت وسل و دار و دستهاش موفق میشوند خود را به اتاق عمل برسانند. در اتاق عمل، وسل دکترها را مجبور میکند که هرچه سریعتر جوکر را جراحی کنند، این درحالی است که پزشکان چندین بار تاکید میکنند که این کار ممکن است موجب مرگ بیمار شود و بر فرض زنده ماندن، جوکر نیاز به ساعتها استراحت خواهد داشت! هرچند از آنجایی که تعداد اسلحههایی که به سمتشان نشانه رفته کمی زیاد است، درنهایت مجبور میشوند جوکر را طبق خواستهی آنها جراحی کنند.
در همین حین بتمن را میبینیم که بالای ساختمان بیمارستان ایستاده و دنبال راهی برای ورود میگردد، چراکه تمام راههای ورود به بیمارستان توسط نیروهای پلیس تحت حفاظت است. بتمن چارهای نمیبیند جز آنکه با نیروهای پلیس درگیر شده و راه خود را باز کند. در این درگیری نیروهای پلیس به سمت بتمن شلیک کرده و او در نهایت با کشتن تعدادی از افراد پلیس، سوار ماشین شده و فرار میکند. از طرف دیگر گوردون را میبینیم؛ در حالی که دنبال راهی میگردد که خبر کشته شدن همکارانش را به خانوادههایشان برساند، از رفتار بتمن هم تعجب کرده و با خود میاندیشد که بتمن تا به حال به نیروهای پلیس حمله نکرده بود!
بتمنِ فراری خود را به یک انبار میرساند و در آن پناه میگیرد. اینجاست که نیروهای پلیس بالاخره خود را به او رسانده و درنهایت موفق میشوند این فرد شنلپوش را با شلیک اسلحه از روی اسبی که قصد داشت با آن از انبار فرار کند، به زمین بیاندازند. گوردون که از موقعیت به دست آمده برای پی بردن به هویت بتمن خوشحال است، نقاب فرد فراری را از روی صورتش برداشته و اینجاست که پی میبرد تمام این مدت سرکار بودند! چراکه فردی که مُرده روی زمین افتاده، فردی به نام چارلی است که سه هفته پیش از زندان فرار کرده بود. درواقع دار و دستهی وسل از این طریق قصد داشتند نیروهای پلیس را دنبال نخود سیاه بفرستند که موفق هم میشوند!
به بیمارستان باز میگردیم. جایی که دار و دستهی جنایتکاران در حال انتقال جوکر به ماشین خود هستند. اما در این میان فردی مرموز همهی آنها را زیر نظر دارد، این فرد مرموز کسی نیست جز یک زن آدامسفروش که پیشتر هم او را در حالی که قصد داشت به یکی از نیروهای پلیس آدامس بفروشد، دیده بودیم. سخت نیست که بتوان حدس زد این زن که شاهد تمام وقایع بوده، کسی نیست جز سلینا کایل، زن گربهای!
درست در همین زمان بالاخره سر و کلهی بتمن واقعی هم پیدا میشود. بتمن، سلینا را به زور سوار ماشین خود کرده و از او میخواهد در مقابل تحویل ندادنش به نیروهای پلیس، هرآنچه را که میداند به او بگوید. کت وومن قصد و غرض اصلی دار و دستهی وسل را از ربودن جوکر به بتمن میگوید، اما چیزی را که نمیگوید این است که چشم خود سلینای جواهرپرست نیز به دنبال الماسهای فرعون است! از آنجایی که بتمن این زن گربهای دو رو را از همان ابتدا خوب شناخته، رابین را پی تعقیب او میفرستد.
یک هفته گذشته و جوکر هم به شکل عجیبی سلامتی خود را به سرعت به دست آورده است. او را در میان دار و دستهی وسل در حالی میبینیم که روی صندلی ریاست نشسته و سخنرانی جالبی برای این گروه سادهلوح ایراد میکند. طی سخنرانی جوکر وسل و دار و دستهاش متوجه میشوند که جوکر پیش از این با قراردادن سوزنی سمی در کفش ای. اِی. آرتور، کسی که الماسهای فرعون را در اختیار دارد، او را به قتل رسانده و حالا نیز قصد دارد با بیهوش کردن افراد وسل، به تنهایی به سراغ الماسها برود.
اما نقشههای جوکر با سر رسیدن بتمن کمی به تعویق میافتد؛ بتمن پس از درگیری با افراد وسل، جوکر را تا قصر ای. اِی آرتور دنبال میکند. اما کت وومن که پیش از همه به آنجا رسیده، پس از بررسی جسد ای. اِی آرتور و پی بردن به نقشهی شوم جوکر، قصد فرار با الماسها را دارد. در درگیری نهاییای که بین جوکر، کت وومن، بتمن و رابین، که سلینا را تا قصر ای. اِی آرتور دنبال کرده بود شکل میگیرد، درنهایت بتمن در نبردی با جوکر، او را بیهوش میکند. پس از آن بتمن ناچار میشود جوکرِ بیهوش را به حال خود کف قصرِ در حال سوختن رها کرده و در حالی که رابین را در آغوش دارد، به همراه کت وومن با بالارفتن از نردبان آویزان از هواپیما، سوار بت- پلین یا همان هواپیمای بتمن شوند. اما در همین حین سلینا خود را از نردبان به پایین و در آب پرتاب کرده و از بتمن و رابین جدا میشود.
اما تکلیف الماسها چه میشود؟ بتمن در جواب این سوال رابین به او میگوید که جای نگرانی نیست، چراکه او حین بالارفتن از نردبان، الماسها را از سلینا ربوده است...
نظرات