نگاهی به اطلاعات منتشر شده از بازی Call of Duty: WWII
هنگامی که اکتیویژن به طور رسمی تایید کرد که ندای وظیفه قرار است به جنگ جهانی دوم بازگردد، شک و تردیدهایی وجود داشت. آیا این واقعا همان اکتیویژنی است که میلیونها طرفدار خود را با نداهای وظیفه علمی تخیلی خود خسته کرده بود؟ آیا عقلش سر جایش آمده؟ یا طرفداران برایش مهم نیستند و فقط نخواسته جلوی بتلفیلد کم بیاورد؟ نمیدانیم جریان چیست، اما هر چه که هست، اتفاقی خوشآیند رخ داده و بازی به دورانی برگشته که در آن بینظیر بود، در آن بیرقیب بود، و در آن، آنقدر تبحر داشت که هنوز هم لحظات فوقالعاده نسخههای اولیه Call of Duty در ذهنمان جریان دارند و برای همیشه ثبت شدهاند.
با بازگشت سری ندای وظیفه به این دوره خونین از تاریخ کره زمین، به این دورهای که سالهای سال است اکتیویژن آن را فراموش کرده بود (یا حداقل دوست نداشت آن را نگاه کند و چشمانش را به روی آن بسته بود!) این فرصت نه به استودیو تریآرک و نه به اینفینیتیوارد، بلکه به استودیو اسلجهمر رسید تا دست به ریسکی بزرگ بزند. ریسکی حیاتی نه از نظر بازگشت ندای وظیفه به ریشههایش، نه از نظر بازگشت Call of Duty به روزهای اوج، بلکه ریسکی که باعث خواهد شد میلیونها نفر باز هم به جای تماشای زرق و برقها و جنگولک بازیهای مضحکی که در نسخههای تخیلی اخیر این سری شاهد بودند، با بوی دود و گوگرد، فریادهای سربازان، خون، شکست، پیروزی و اسلحههای رنگ و رو رفته ملاقات کنند؛ همان چیزی که سالهای سال است از این بازی انتظار داشتیم.
در حال حاضر بدبینیها را کنار میگذارم به نیمه پر لیوان را نگاه میکنم. این اتفاق مهم که میتوان آن را حتی یکی از مهمترین اتفاقات دنیای بازیها بدانیم (بله Call of Duty به خودش آمده و میخواهد مارا به جنگ جهانی ببرد، آن هم بعد از چند نسخه خسته کننده) باعث خواهد شد تا شاهد برگ تازهای از سری ندای وظیفه باشیم. برگ کاملا سفید و خط نخوردهای که قلمش در دست اسلجهمر است. اینکه آنها حالا روی این کاغذ سفید یک انشای دانشآموز ابتدایی را تحویل بدهند یا یک رمان درست و حسابی، خدا میداند. اما قرار شد نیمه پر لیوان را نگاه کنم. این اتفاق باعث شده تا اسلجهمر، استودیویی که آثاری چون همکاری ساخت Call of Duty: Modern Warfare 3 را با استودیو اینفینیتی وارد دارد و بازی Call of Duty: Advanced Warfare را در کارنامه دارد، موقعیتی پیش رویش قرار بگیرد که خلاقیتهای خود را نشان دهد. این استودیو تا به حال سراغ نبردهای قدیمی نرفته و همین امر میتواند باعث شود تا به این موضوع پی ببریم که آنها حالا که راهی جدید را پیش گرفتهاند و آزادی عمل فراوانی در این زمینه دارند، میتوانند از پتانسیلهای مختلف این موقعیت استفاده کنند و نام Call of Duty را سر زبانها بیاندازند (البته منظورم از نوع خوبش است!)
استودیو اسلجهمر هیچگاه به اندازه تریآرک و اینفینیتی وارد استودیویی نبود که در طول تاریخ سری Call of Duty بر سر زبانها بیافتد؛ حال آنها یک فرصت فوقالعاده طلایی دارند تا نه تنها یک صدآفرین در کارنامه خود ثبت کند، بلکه ندای وظیفه را به اوج بازگرداند
حال آنها از این که میتوانند همه چیز را از ابتدا بسازند و آن کپی پیستهای چند سال اخیر این سری را کنار بگذارند و این که میتوانند اثری از بازه خاصی از تاریخ بسازند که طرفداران بیشماری دارد، نهایت استفاده را ببرند. اگر نگاهی به کارنامه اینفینیتی وارد بندازیم، آثاری که آنها ساختهاند بینظیر و فراموش نشدنی است و گل سر سبد آنها هم Call of Duty: Modern Warfare 2 است. به کارنامه تری آرک نگاه بندازیم، Call of Duty: Black Ops ،Call of Duty 3 و حتی Call of Duty: World at War را شاهد هستیم. اما اسلجهمر خالی از هر گونه افتخاری عظیم است که بتوان به آنها ۱۰۰٪ اعتماد کرد. اسلجهمر در لبه تیغ قرار دارد؛ آنها Call of Duty را واقعا به روزهای اوج بازخواهد گرداند یا اثری تکراری، بیروح و خسته کننده تحویل خواهند داد.
اما اسلج همر چگونه قرار است سینهسپر و با سری بالا این کار را انجام دهد؟ خب آنها باید سه ماموریت طاقتفرسا را به صورت همزمان، درست و دقیق انجام دهند. سه ستونی که از سه زاویه مختلف به هم متصل میشوند و یک Call of Duty جذاب را خلق میکنند. زاویه اول مربوط به بخش داستانی بازی است. بخشی که ما را به جنگ جهانی ببرد، یک داستان درست و واقعی را روایت میکند و تک تک اتمسفر و حس حال خونین آن زمان را در بند بند بازی رعایت کند. نکته مهم این است که جنگ جهانی یک بازی علمی تخیلی عجیب و غریب نیست که هر بلایی خواستند سر بازی بیاورند. جنگ جهانی روایت سربازان کشورهای مختلفی است که برای وطن خود مبارزه کردهاند و به قهرمانانی واقعی تبدیل شدند که معنای واقعی خون، خشونت و جنگ را به خوبی درک میکنند. نه تنها آن سربازها، بلکه حالا مخاطبین به لطف داستانهای آن زمان، به لطف فیلمهای جاودانهای مثل نجات سرباز رایان، Band of Brothers ،Inglourious Basterds ،The Great Escape و بسیاری از موارد دیگر، با بسیاری از جنبههای مختلف این بازه زمانی آشنا هستند. کار سخت اسلجهمر این است که داستانی واقعی و باشکوه خلق کند، اتمسفری گیرا و هیجانانگیز و در عین حال ملال آوری در بازیاش بگنجاند و در نهایت بازیکن را در میان بحبوحه و گیرودار خاک و خون و آتش رها کند.
زاویه بعدی که بر خلاف انتظار برخیها، شدیدا مهم و حیاتی است، بخش زامبی بازی به شمار میرود. این بخش سالهای سال است که در سری ندای وظیفه بوده و طرفداران بیشماری هم دارد. بخش زامبی بازی این بار ما را به سمت دانشمندان ارتش نازیها میبرد که در آن سربازان را تبدیل به زامبیهای فوقالعاده وحشتناک کردهاند. از حق نگذریم اکتیویژن در این زمینه بسیار موفق بوده و زامبیهای خوبی هم طراحی کرده است. حال این زامبیها در اتمسفر زمان جنگ جهانی دوم، هیجانانگیزتر از قبل به نظر میرسند.
اسلجهمر میتواند یک بخش زامبی ترسناک و دلهرهآور را خلق کند چرا که آنها تجربه ساخت شاهکاری به نام Dead Space را داشتهاند
شاید برایتان سوال پیش بیاید که یک استودیو که قصد ساخت یک بازی ارتشی واقعی را دارد، چطور میتواند بخش زامبی این اثر را با حال و هوایی ترسناک و جذاب به بازیکنان ارایه دهد؟ جالب است بدانید استودیو Sledgehammer با بازیهای علمیتخیلی ترسناک غریبه نیست و آنها در ساخت نسخه اول Dead Space شریک بودهاند. بنابراین حداقل از این نظر میتوان اسلجهمر را کارکشته تر از دو دیگر استودیو کالاف دیوتی ساز اکتیویژن برشمرد.
اما آخرین زاویهای که اسلجهمر باید از آن به طور حتم پیروز بیرون بیایید، بخش چند نفره بازی Call of Duty: WWII است. دیگر بازی در آینده جریان ندارد، دیگر از جتپکها، بوستها، راه رفتن روی دیوار، لیزرها و از این جور چیزهایی که به مدت چندین سال سری Call of Duty را آشفته کرد، خبری نخواهد بود و استودیو سازنده بازی این موارد را در اختیار ندارد. حال آنها باید هسته اصلی بازی را بدون این موارد و آن هم به بهترین شکل ممکن بسازند. اما مانعی بزرگ سر راه آنها است، مانعی به بزرگی دیوار چین و آن هم چیزی نیست جز بخش چند نفره هیجانانگیز Battlefield 1. بسیاری از طرفداران گذشته سری ندای وظیفه به جنگ جهانی اول بازی بتلفیلد قدم گذاشتهاند و حال اکتیویژن باید آنقدر مولتیپلیر قویای بسازد که بتواند این افراد را به سمت خود بکشاند. اسلجهمر برای این کار راهی اندیشیده که سعی دارد حس و حالی تازه به بخش چند نفره سری Call of Duty بدهد و آن هم War Mode نام دارد که نگاهی مفصل به آن خواهیم داشت. اما آیا این که موفق شود یا خیر، مشخص نیست.
حال میدانیم که اسلجهمر سه بخش مهم را باید به طور همزمان و تمام و کمال به سرانجام برساند و همه طرفداران هر سه بخش را نیز راضی کند. پس با هم نگاهی دقیقتر به این سه بخش خواهیم داشت.
یک کمپین کلاسیک
بازی Call of Duty: WWII بازیکنان را به مکانی آشنا، به کمپینی آشنا و حال و هوایی آشنا خواهد برد؛ اروپا، سال ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۵. اکتیویژن سعی دارد در این بخش داستانی، تا جایی که میتواند تاریخ را به دقیقترین شکل ممکن در قالب یک بازی ویدیویی پیاده کند. داستان بازی روی گروه کوچکی از سربازان تمرکز دارد. بازیکنان نقش سربازی به نام رونالد رد دنیلز «Private Ronald “Red” Daniels» را، پسر ۱۹ سالهای که پوتینهای او نو است و هنوز یک نفر را هم نکشته، ایفا خواهند کرد. شما در گروهی داستان بازی را پیش خواهید برد که یا باید با هم از مخمصه نبردهای خونین جان سال به در ببرند، یا به صورت یک سرباز تک و تنها جان ببازند و به نجات دیگر هم تیمیهای خود فکر کنند؛ داستان بازی Call of Duty: WWII شما را وارد گروهی میکند که همپیمانی و دوش به دوش هم جنگیدن حرف اول را میزند.
یعنی میشود بعد از مدتها یک کمپین داستانی درست حسابیِ ارتشیِ شلوغ و پر زد و خوردِ خونین و هیجانانگیز ببینیم؟ همان چیزی که زمانی ندای وظیفه در آن استاد بود!
در اوایل بازی، شما باید به هم تیمیهای کار کشته خود تکیه کنید و برای آنها مهمات و کمکهای اولیه آماده کنید و از موقعیتهایی که در شرایط مختلف داستان نسیبتان میشود نهایت استفاده را ببرید. سرباز زخمیی که روی زمین در بارانی از گلوله بیدفاع شده را به سنگر بکشانید، سرباز اسیر شده را نجات دهید یا بهترین عکسالعمل را در برابر دشمنان داشته باشید. نکته جالب توجه بازی و نمایشهای آن تا به این لحظه، این است که بازی هرگز از نظر گرافیکی چیزی کم نداشته است و در عین حال هیچ خجالتی هم از نشان دادن خشونتهای وحشتناک نمیکشد. در عین حال که شاهد اعمالهای قهرمانانه، دلسوزی با دیگر اعضای گروه و دوستی و برادری با هم تیمیها هستیم، در عین حال خشونت و جنایت در بازی بیداد خواهد کرد و از این نظر سیراب خواهید شد. اسکات ویتنی، نویسنده ارشد بازی میگوید:
هنگامی که در مورد این ماجراجویی تیم از زاویه جغرافیایی نگاه میکنیم، باید آن را به دو مرحله تقسیم کنیم. مرحله اول را میتوان سفری از نورمندی به پاریس دانست. این بخشی از بازی خواهد بود که شما با کاراکترهای بازی آشنا خواهید شد و جنبههای مثبت و منفی آنها را به خوبی درک میکنید. همچنین در عین حال این بخش از بازی خشونتی را به بازیکنان نشان خواهد داد که با خود میگویید: این سربازهای بیچاره هیچوقت به خونشون برنمیگردن و حتما همشون میمیرن!
هنگامی که در مقطع اول بازی از نورمندی تا پاریس شاهد خشونت، چالشها و سختیهای فراوان خواهید بود، در مقطع دوم، بازی دنده را عوض میکند و دور موتور جریان بازی تغییر خواهد کرد؛ حال شرایط به گونهای خواهد شد که باید برای سانت به سانت نزدیک شدن به آلمان با تمام جان مبارزه کنید. در این مقطع ملودی و تُن بازی به شکلی غمگینانه و دلهره آورتر به گوش میرسد، چرا که لحظاتی فرا خواهد رسید که این نبرد برایتان شخصیتر خواهد شد و از دست دادنها و قربانی شدنها، سنگینی جو بازی را کاملا همانند یک جاذبه روی دوشتان خواهد نشاند.
طبق سنت همیشگی این مجموعه، برخی مراحل را از نگاه کاراکترهایی دیگر که یکی فرانسوی و دیگری بریتانیایی است دنبال خواهید کرد
در کنار تیم اصلی که خط داستانی بازی را پیش میبرند، اسلجهمر نمیخواهد جنگ به این بزرگی را محدود به این گروه کند و به همین منظور سعی دارد تا از زوایای مختلف دیگر نیز بازیکنان را در هیاهوی جنگ جهانی قرار دهد. اگر هم به تاریخ سری بازیهای ندای وظیفه نگاه کنیم، همیشه بازی را از نگاه سربازان مختلفی در یک بخش داستانی دنبال کردیم که به خودی خود جذابیت خوبی داشتند. به همین منظور اسلجهمر سعی کرده تا علاوه بر روایت بازی از نگاه یک سرباز تازه کار به نام دنیلز، شما را در نقش یک نیروی ویژه عملیاتی بریتانیایی و یک جنگجوی مقاومت فرانسوی قرار دهد. هنگامی که بخش اصلی بازی از چشمان جوان جویای افتخار یعنی دنلیز دنبال میشود، شما با شخصیتی به نام روسو، رهبر گروه مقاومت فرانسه، برخی مراحل را دنبال خواهید کرد. برای روسو، این جنگ به شدت دلایلی شخصی و انتقامجویانه خواهد داشت.
اسلجهمر با این کار سعی دارد تا برخی از بزرگترین نبردهای جنگ جهانی را برای بازیکنان به بهترین و واقعیترین شکل ممکن طراحی کند تا معنای درست و خشن این نبردها را حس کنیم. ویتنی، نویسنده ارشد این بازی میگوید:
بگذارید اینگونه بگویم. آن فیلمهای هالیوودی را دیدید که یک فرد آلمانی جوری انگلیسی حرف میزند که انگار به کل یک فرد انگلیسی است؟ یا از دیگر حقهها و روشهای هالیوودی که بعضی از آنها با عقل جور در نمیآیند؟ ما سعی داریم تا شدیدا از آنها دوری و اجتناب کنیم. ما سعی داریم تا حد ممکن نسبت به این جنگ و داستانش راستگو و حقیقتطلب باشیم. پس اگر در بازی از نگاه روسو یا کراولی (دیگر شخصیت قابل بازی بریتانیایی) داستان را دنبال کردید، باید برای فهمیدن داستان به زیرنویس پناه ببرید.
تمامی نمادگراییهای نازیها نیز در بخش داستانی بازی کاملا برجسته هستند و به خوبی چشم هر بازیکنی را به خود خیره خواهند کرد. چرا که استودیو اسلجهمر کاملا سعی دارد تجربهای واقعی و داستانی حقیقی را تا حد ممکن در بازی خود بیان کند. البته خبری از این نمادگراییها در بخش چند نفره و زامبی نخواهد بود. مایکل کاندری، رییس استودیو اسلجهمر میگوید:
گنجاندن نمادگراییهای نازیها مسئلهای بود که برای قرار دادن آن در بازی به شدت مبارزه کردیم. برای ما مهم بود تا بین اصالت بازی و بازه زمانی که داستانش در آن جریان دارد، و خشونتها و قتل عامهای نازیها توازن ایجاد کنیم. این کار برای ما به نشانه احترام به مخاطبینی است که علاقه زیادی به این بازه زمانی دارند. اما این موضوع را هم کاملا متوجه هستیم که این یک سرگرمی است و نه یک شرم بزرگ برای اتفاقی که در گذشته افتاده است و حالا برخیها باید برای آن شرمنده باشند. پس ما سعی کردیم تا حد ممکن داستانسرایی و روایت این بخش از بازی را کاملا معتبر و موثق بسازیم و تاریکی و وحشت آن زمان را در بازی پیاده کنیم. اما در بخش چند نفره و زامبیها، و حتی در بخشهایی که مربوط به شبکههای اجتماعی میشود، هرگز این نمادگراییها را مشاهده نخواهید کرد.
ملاقات با اعضای تیم
در این بخش با اعضای تیمی آشنا خواهیم شد که با تمام جانشان سعی دارند با وحشتی به نام نازیها مبارزه کنند.
Private Ronald “Red” Daniels
دنیلز به عنوان پروتاگونیست و کاراکتر اصلی بازی، سعی دارد تا میراث پدر خود در جنگ جهانی اول را حفظ کند. پسری از خانوادهای مزرعهدار که از تگزاس آمده و هیچگاه شهر کوچک خود را ترک نکرده بود. دنیلز در ابتدای بازی فردی ساده و نحیف است که سعی دارد در ادامه راه پدرش، به دنبال افتخار و شرافت برود. اما داستان بازی به گونهای پیش خواهد رفت که اهدافش، انگیزه و راهی که سعی داشت آن را دنبال کند، به کلی تغییر خواهد کرد.
Private Robert Zussman
او از یک خانواده یهودی در شرق اروپا به دنیا آمده و در سمت جنوبی شیکاگو بزرگ شده است. او شخصی است که با وجود عقاید متفاوت نسبت به جنگ و مذهب، به سرعت با دنیلز رابطهای دوستانه برقرار خواهد کرد.
Sergeant William Pierson
گروهبان پیرسن به عنوان شخصی ستیزهجو در تیم عمل خواهد کرد و از آن دست افرادی است که نیمه خالی لیوان را به دیگر اعضا نشان میدهد. او فوقالعاده شخصیتی انضباطی، بیرحم و با تجربه است.
Lieutenant Joseph Turner
او رهبر جوخه است و باور کنید اگر او نبود، پیرسن تک تک دیگر اعضای گروه را دیوانه میکرد چرا که ستوان ترنر نقش یک خنثی کننده را در برابر رفتارهای پیرسن خواهد داشت. مردی که در ماموریتها بسیار متعهد و فردی دلسوز و مهربان است.
Corporal Frank Aiello
هیچوقت بدون یک ایتالیایی تیمتان در جنگ جهانی تکمیل نخواهد بود. سرجوخه آیلو نیز همین وظیفه را خواهد داشت.
Private Drew Stiles
استایلز یک بچه درسخوان دانشجو بود که رشته عکاسی خبری خود را به خاطر جنگ به تعویق انداخت. هرچند که او در این نبرد دست از عکاسی برنخواهد داشت.
وحشتی به نام زامبیهای نازی
حال که میدانیم برخی از اعضای اسلجهمر روی اثر بزرگی به نام Dead Space کار کردهاند، میتوان به جرات و به راحتی گفت بخش زامبی Call of Duty WWII، ترسناکترین تجربهای از بخش زامبیهای سری ندای وظیفه خواهد بود که آن را بازی خواهیم کرد. لورنس می، طراح کانسپت بخش زامبی اسلجهمر میگوید:
یکی از چالشهای ساختن یک بازی ترسناک این است که سازنده همانند یک فیلم همه چیز را تحت کنترل ندارد و در این بازیها، مخاطب و بازیکن نیز از عناصر مهم بازی هستند. در صورتی که کارگردان یک فیلم ترسناک به راحتی میتواند هر آنچه که میخواهد در محیط پیاده کرده و بیننده را سورپرایز کند. بنابراین ما باید راهی دیگر برای ایجاد احساساتی که با ترس و وحشت گره خوردهاند برای بازی خود پیدا کنیم. بنابراین ما راهی اندیشیدیم. ما به کشتارگاهها رفتیم و طرز کشتن گاوها را مشاهده کردیم. صاحبان کشتارگاهها روی همه چیز کنترل داشتند. روی نور، روی دید و روی محیطی که گاوها در آنجا قرار دارند. آنها مراقب این بودند که گاوها هرگز شاهد قصابی شدن خود نباشند، در غیر این صورت این حیوانات میترسند. چیزی که مشاهده کردیم به شدت صحنهای احساسی و عاطفی برای ما بود. حسی واقعا شبیه به زمانی که در یک فیلم ترسناک حضور داشته باشید. هرچه که بیشتر و بیشتر نگاه میکردیم، بیشتر و بیشتر همه چیز در ذهن ما خدشهدارتر میشد.
زامبیهای این بازی از ویروسهای بیولوژیکی به وجود نیامدهاند. یک دکتر خونخوار به وسیله نیرویی ویژه و دستکاری سیستمهای عصبی سربازها، آنها را تبدیل به چنین موجوداتی کرده است
حال استودیو اسلجهمر تمام تلاش خود را کرده تا بتواند محیطی ترسناک، تاریک و در عین حال چندشآور را خلق کند. داستان بخش زامبی Call of Duty مربوط به داستانی خونین، تاریک و پر رمز و راز از دهکدهای به نام باواراین میشود. تیم شما متشکل از افرادی کهنهکار در زمینه هنری هستند که به این دهکده سفر میکنند تا اشیا و تابلوهای هنری قیمتی را در آن پیدا کنند و آنها را از اتفاقات ناگوار در امن نگه دارند. اما در این منطقه خاموش، آزمایشهای وحشتناکی در زیر زمینهای تاریک دهکده صورت میگیرد که توسط دکتری شیطانصفت کنترل میشود.
استودیوی اسلجهمر سعی کرده با حفظ مهرههای اصلی همیشگی بخش زامبی سری ندای وظیفه، پازلها، دروازهها و خرید اسلحهها را بیشتر از تمامی قسمتهای گذشته این سری واقعیگرایانهتر طراحی کند. کامرون دیتون، کارگردان خلاق بازی میگوید:
نازیها سعی دارند با این حرکت به سمت پایان جنگ بروند و این نشان میدهد که نازیها به چه جایگاه وحشتناک و خطرناکی رسیدهاند. امید و فرض آنها این است که بتوانند این زامبیهای وحشی را کنترل کنند، اما مسئله اصلی این نیست. در حقیقت، هرچه که بیشتر وارد عمق ماجرای این داستان شوید، بیشتر متوجه خواهید شد که اتفاقاتی در جریان است که حتی خود نازیها هم از آن سر در نمیآورند؛ زامبیها غیر قابل کنترل هستند.
به جای این که بازیکنان در این بخش بازی در موقعیتی مناسب و آسان از نظر عملکرد، عکسالعمل و حرکات مختلف قرار بگیرند و بتوانند به راحتی با زامبیها رو به رو شوند، استودیو اسلجهمر سعی کرده تا راهی بسیار پویاتر و غیر قابل پیشبینیتر انتخاب کند. راه پیروزی در این بخش بسیار وسیع و متنوع است و به لطف ماموریتها و اهداف مختلف، باید شرایط را به خوبی بسنجید و سپس کارهای لازم را انجام دهید. دیگر خبری از آن نیست که جلوی موج زامبیها قرار بگیرید، چشمان خود را ببندید، هرچه مهمات در اختیار دارید بر سر آنها خالی کنید و سپس به راه خود ادامه دهید. برای مثال، یکی از ماموریتها این است که بازیکنان باید زامبیها را در شعاعی خاص در یک آزمایشگاه بکشند تا باعث ایجاد شارژ الکترونیکی شود تا درب آن محیط باز شود و بتوان به منطقه بعدی رفت؛ البته به نظر میرسد این ماموریت کار راحتی نخواهد بود.
زامبیهایی که در این بازی مشاهده خواهید کرد، هیچ کدام فراطبیعی نیستند و قدرتهای جادویی ندارند (طعنهای به زامبیهای عجیب و غریب سری رزیدنت اویل!) همچنین آنها توسط بیماری و ویروسهای ناشناخته به وجود نیامدهاند. نازیها این زامبیها را بیشتر از هر چیز دیگری بر اساس سیستم عصبیشان به این دنیا باز میگردانند. دکتری که نقش شخصیت منفی این داستان را بر عهده دارد، با دستکاری و پیوند سیستمهای عصبی مختلف، کاری کرده تا سربازان کشته شده نازی را به زندگی باز گرداند. پس خبری از آن ویروسها و طاعونهای بیولوژیکی نیست، بلکه پشت این زامبیها، یک منبع انرژی قرار دارد که روی سیستم عصبی آنها تاثیر میگذارد.
اما این زامبیها برای بازگشت به زندگی، علاوه بر آن منبع انرژی عجیب و غریب، نیاز به مواردی برای سر هم کردن دارند. برای همین است که ما شاهد پیچ و مهرهها، فلزها، اهرمها و سایر قطعههای مختلف روی بدن آنها هستیم. البته نکته بسیار جالب ماجرا این است که برخی از این قطعات برای این نیستند که مثلا بازو را به بدن متصل کنند، بلکه برخی از این فلزها مستقیم به داخل سیستم عصبی آنها فرو رفتهاند تا بیشتر و بیشتر شاهد وحشی شدن این موجودات باشیم. بنابراین، این زامبی ها با استفاده از روش شکنجه، میتوانند به موجوداتی قدرتمندتر نیز تبدیل شوند. حال این موضوع برای شما بیشتر معنی میدهد که چرا این زامبیهای جنگ جهانی دوم با کلی پیچ و مهره و قلاده سر هم آمدهاند! کامرون دیتون، کارگردان خلاق بازی میگوید:
ما داریم به زمانی بازمیگردیم که آلمانیها در آن قدرتی بیحد و مرز داشتند. آنها در مواردی که مربوط به انرژیهای مختلف میشد قدرتمند بودند. آنها حتی در زمینه فیزیک قدرتمند بودند. حال ما با حضور زامبیها، به قدرت آنها عناصر علمی تخیلی را نیز تزریق کردیم. البته قرار نیست این بخش داستانی فوقالعاده عمیق داشته باشد. اما برای افرادی که به جزییات داستانی اهمیت زیادی میدهند، قابل باور و معنادار خواهد بود.
فلزها و پیچ و مهرههایی که روی زامبیها میبینید دکوری نیستند. برخی از آنها برای نگه داشتن عضلهها به یکدیگر طراحی شدهاند. اما برخی از آنها مستقیم به داخل سیستم عصبی زامبیها فرو رفتهاند تا وحشیتر شوند
بسیاری از این زامبیها فاقد چشم یا حتی اعضای بدنی هستند که به درستی کار کند. آنها نسبت به هر چیز زندهای که در اطرافشان وجود دارد خوی وحشی خواهند داشت و تنها به قصد کشت به سراغ آنها میروند. حتی برخی از این زامبیها که در درجه پایینتری قرار دارند، فاقد دست و بازو هستند. آنها به نوعی وظیفه فدا کردن جان خود را برای باز کردن راه دیگر زامبیها دارند. ایستادن در مقابله گلولهها، ایجاد هرج و مرج و خرابی از جمله کارهای این زامبیها است. زامبیهای دیگری نیز وجود دارند که وظیفه حمل بمبها را بر عهده دارند. خود را به سمت هدف میرسانند و سپس منفجر میشوند. برخی از زامبیهای دیگر نیز به شدت چالشبرانگیز طراحی شدهاند. به این زامبیها به وسیله پیچ و مهرههای مختلف، اسلحهها، اعضای اضافی یا حتی شعله افکن متصل شده است و قرار است حسابی شما را به دردسر بیاندازند.
در بخش زامبی بازی Call of Duty WW2 علاوه بر این که در طول بازی قابلیت شخصیسازی اسلحهها را خواهید داشت، قادر خواهید بود Perkهایی را نیز در بازی به دست آورید که در روند بازی تاثیرگذار خواهند بود. با وجود چنین قابلیتهایی، بازی به نحوی تجربهای نقشآفرینی مانند به بازیکنان ارایه میدهد. همچنین چهار کاراکتر قابل بازی این بخش، هر کدام کلاسهای مختلف خود را دارند که شامل مهاجم، کنترل، پشتیبان و مدیک میشود. شما قادر خواهید بود با آیتمهایی که در طول بازی به دست خواهید آورد، امکانات هر یک از این کاراکترها را شخصیسازی کنید. شاید برای بازیکنهای کژوال این بخش عادی به نظر برسد، اما اگر شما از آن دست بازیکنان حرفهای هستید که بخش زامبی بینهایت برایتان مهم است، باید گفت که نباید از این بخش ناامید شوید چرا که این بخش به شدت چالش برانگیز طراحی شده است. همچنین اگر از آن دست افرادی هستید که عاشق پیدا کردن رازهای مختلف و همچنین Easter Eggها هستید، باید خود را برای یکی از پر پیمانترین تجربهها از این نظر آماده کنید.
قدم به قدم تا مرگ
در بخش داستانی بازی Call of Duty WWII به بخشهای مختلفی از اروپا سفر خواهید کرد. از آنجایی که اکتیویژن سعی کرده تا بهترین و واقعیترین صحنههای نبرد را برای بازیکنان خلق کند، پس با هم مروری خواهیم داشت به شرایط، وقایع و اتفاقات و موقعیتهایی که در طول بازی در آنها قرار خواهید گرفت.
نورمندی: یکی از مهمترین وقایع تاریخ جنگ جهانی دوم در ساحل اوماها، قرار است اولین مرحله اصلی بازی باشد. درست است که ما این بخش از تاریخ را بارها و بارها در مدیاهای مختلف دیدهایم، اما خب اسلجهمر نتوانست از آن بگذرد و دوست دارد حالا این اتفاق را از نگاه کاراکترهای خودش روایت کند. مخصوصا که Call of Duty به این دوران بازگشته است.
عملیات کبرا: پس از ماجرای نورمندی، به فرانسه خواهید رفت. سازنده بازی سعی کرده تا در این مرحله، آن حس و حال جادههایی را بدهد که سربازان در قدم به قدم آن سکوت و ترس را حس خواهند کرد.
بازپس گیری Marigny: در این بخش از بازی باید در نبردی پر زد و خورد، شهر Marigny را از نیروهای نازیها بازپس بگیرید. هرچند این نبرد بخشهای زیادی از شهر را به نابودی خواهد کشاند.
قطار: تا این لحظه بازیکنان فقط تیم آمریکایی بازی را دیده بودند. اما حالا در این بخش از بازی به تیم عملیات ویژه بریتانیا ملحق خواهید شد و وظیفه شما این است که جلوی قطار را بگیرید که در ادامه، کار به جاهایی باریک و خونین کشیده میشود.
گرگ انتقام جو: در این مرحله، بازی را از نگاه مرد فرانسوی بازی، یعنی روسو پیش خواهید برد. این مرحله به نوعی حالتی مخفیکاری دارد و تجربهای کاملا متفاوت نسبت به دیگر مراحل بازی در اختیار بازیکنان قرار خواهد داد. همچنین ابزار، سلاح و تکنولوژیهای جالبی را در این مرحله از بازی خواهید چشید. در ادامه این مرحله، شاهد ادغام تمامی نیروهای متحد خواهیم بود تا برای آزادی پایتخت، از جان و دل مایه بگذارید.
AaChen: در این مرحله برای اولین بار پا به خاک آلمان خواهید گذاشت و در شهر Aachen روایت بازی را دنبال میکنید. این مرحله نسبت به تمامی مراحل قبلی خونینتر و پر زد و خوردتر خواهد بود. اتفاقاتی در این مرحله رخ خواهد داد که میتواند با احساسات شما بازی کند و سوالهای زیادی را نیز در ذهنتان به وجود آورد.
جنگل Hurtgen: تمامی راهها بسته است و مجبور هستید تنها از یک راه عبور کنید؛ از جنگلی انبوه، مه گرفته و خطرناک. نازیها از بالای درختان روی سر شما میپرند و کف جنگل آغشته به خون میشود! آیا میتوانید از این جهنم زیبا جان سالم به در ببرید؟
این همه ماجرا نیست، ناامید نشوید. استودیو اسلجهمر قول داده تا بخش داستانی بازی، همان چیزی باشد که سالها پیش تجربه کردیم، همان چیزی باشد که سالهاست منتظر آن هستیم. چرا که بخش داستانی سری بازیهای Call of Duty همیشه یکی از مهمترین ستونهای آن بوده و تعداد بیشماری از بازیکنان فقط به خاطر این بخش است که بازیهای این مجموعه را خریداری میکنند.
مرکز فرماندهی، محیطی برای تعامل با بازیکنان سرتاسر جهان
نه تنها بازی Call of Duty: WWII عناصر تکراری خود را دور ریخته و آن چیزهایی که طرفداران کهنهکار سری را از خود دور کرده بود کنار گذاشته، بلکه استودیو سازنده سعی کرده تا با اضافه کردن بخشهایی جدید، جذابیت کار خود را بیشتر کند. یکی از این بخشهای جدید، Headquarter نام دارد که در فاصله بین نبردهای آنلاین رخ میدهد. شما به جای این که در صفحه منوی بازی منتظر چینش بازیکنان و سایر موارد باشید، به محل فرماندهی خواهید رفت که ۴۸ بازیکن را در خود جای داده است. در این بخش از بازی، فعالیتهای بسیار متنوع و جذابی طراحی شده تا بازیکنان در این بین از وقت اضافی خود نهایت استفاده را ببرند. جالب است که حتی این بخش نیز شرایط خاص خود را دارد چرا که محیط آن بر اساس وقایع سه روز بعد از حمله نورمندی شکل گرفته است و به همین دلیل شاهد منطقهای شلوغ از تمرینها و فعالیتهای سربازان هستید.
بخش Headquarter سعی دارد با ایجاد تعامل بیشتر و فعالیتهای بسیار متنوع در یک فضای اجتماعی جذاب، بخش تازهای را وارد Call of Duty کند
بخش HQ یا همان Headquarter، شامل فعالیتهای زیادی نظیر تمرین کردن، باز کردن لوتباکسها و حتی رقابت با سایر بازیکنان میشود! جالب است بدانید که به لطف محیط اجتماعی این شبکه، حتی هنگام باز کردن لوتها در این بخش، سایر بازیکنان قادر هستند آیتمهایی که نصیبتان شده مشاهده کنند که در نتیجه این عملکرد شما امتیاز اجتماعی یا Social Score دریافت خواهید کرد. همچنین بخشی به نام The Pit وجود دارد که در آن بازیکنان به صورت یک به یک «1V1» به رقابت میپردازند و در آن جا نیز امتیاز کسب میکنند. این رقابت تن به تن شامل تیراندازی، عبور از موانع و سایر کارهای دیگر میشود که جذابیت بسیاری دارد.
همچنین چالشهای روزانه و هفتگی نیز در بازی قرار داده میشوند تا با انجام اهداف مختلف بازیکنان به کسب امتیاز برسند. البته این چالشها فقط مربوط به بخش HQ نمیشوند و ممکن است برخی از اهداف مربوط به میادین مبارزه شوند. همچنین اگر بیشتر و بیشتر وقت خود را با قابلیتهای سوشال یا اجتماعی بازی بگذرانید، لوتهای بیشتری کسب خواهید کرد. به نظر میرسد که حتی استریم بازی نیز امتیازهای مختلفی را به بازیکنان خواهد داد. همچنین اسلجهمر سعی دارد تا برای فصلهای مختلف، محیطها و چالشهای HQ را بر اساس آن فصل تغییر دهد و به جذابتر شدن بازی کمک کند.
Divisions of War
بر اساس بررسی بتای بخش چند نفره این بازی، Call of Duty: WWII واقعا این پتانسیل را دارد که طرفداران قدیمی را به سمت خود بازگرداند
برخلاف دیگر بخش بازی Call of Duty: WWII خبری از پرکها در بخش چندنفره رقابتی بازی نخواهد بود و کلاسبندیهایی به نام Divisions طراحی شدهاند. این دستهبندی به ۵ بخش تقسیم میشود که میتوانید آنها را لولآپ کنید و با هر کدام که خواستید به بالاترین سطح برسید. این ۵ دسته شامل Airborne ،Infantry ،Mountain ،Armored و Expeditionary خواهند بود. با بازی کردن در هر یک از این دستهها، شما تجربه همان دسته را کسب خواهید کرد که رفته رفته باعث باز شدن قابلیتها و امکانات جدید میشود تا بتوانید کاراکتر خود را شخصیسازی کنید. چنین کاری رفته رفته باعث خواهد شد تا شما یک کاراکتر جذاب و فوقالعاده منحصر به فرد نسبت به سایر کاراکترهای دیگر داشته باشید. در کنار بخش کاراکتر نیز، اسلحهها همچنان بخش برجستهای از بازی را تشکیل میدهند و انواع و اقسام شخصیسازیها و تنوع در آنها در اختیار بازیکنان قرار خواهد گرفت. کارگردان بازی در این باره میگوید:
در بازی Call of Duty: Advanced Warfare ما تنوع بیشماری از اسلحههای تخیلی و تکنولوژیهای جدید داشتیم. اما حالا ما سعی داریم آیتمهایی را ارایه دهیم که کاملا واقعی هستند. حالا اسلحههای جذابی را خواهیم داشت که حس واقعی جنگ را به شما منتقل میکنند و میتوان با یافتن آیتمهای مختلف در بخش لوت یا دیگر بخشها، این اسلحهها را نیز شخصیسازی کرد. برای مثال، اسلحه معروف StG 44، یک طراحی جذاب از Iron Crossهای معروف روی خود دارد. همچنین ما آیتمهای جدیدی به نام Sweetheart Grips در بازی طراحی کردیم که مطمئنا برای بازیکنان آیتمی جذاب خواهند بود.
اما بخش چند نفره بازی شامل چه بخشهایی خواهد شد؟ علاوه بر بخشهای کلاسیک و همیشگی سری که شامل Deathmatch، Hardpoint ،Kill Confimed و Domination میشود، بخش تازهای به نام War در بازی وجود دارد که از همه آنها بزرگتر و جذابتر به نظر میرسد. اخیرا زومجی نسخه بتای بخش چند نفره این بازی را تجربه کرده و پتانسیل بسیار زیادی نیز در این بازی مشاهده کرده است. از نگاه افشین پیروزی، بازی کاملا این پتانسیل را دارد که طرفداران قدیمی این سری را به ندای وظیفه بازگرداند. او در مقاله خود نوشته:
یکی از موارد بسیار مهم در یک بازی شوتر چندنفره، تنوع حالتهای بازی و نقشهها است. با اینکه در نسخه بتای Call of Duty: WWII تمامی حالتها و نقشههای بازی وجود ندارند، اما همین محتویات فعلی هم کیفیت خوبی دارند و میتوان گفت که بازی از این نظر کم و کسری در زمان انتشار نخواهد داشت. از حیث نقشهها، با محیطهایی طرف هستیم که به خوبی حس و حال نبردهای جنگ جهانی دوم را منتقل میکنند. البته که در نسخه بتا شاهد نقشههای کمی هستیم، ولی همین نقشهها هم طراحی خیلی خوبی دارند و بازی کردن در آنها خستهکننده نمیشود. از طرفی دیگر، بازی حالتهای بازی مختلفی هم دارد که البته در نسخه نهایی، تعداد این حالتها بیشتر هم خواهد بود. از جمله حالتهای بازی در نسخه بتا میتوان به Team Deathmatch اشاره کرد که هدف در آن، کشتن افراد تیم رقیب است یا حالت Domination که برای طرفداران این سری حالتی آشنا است و در آن باید موقعیتهای روی نقشه را تصاحب کنید و نگه دارید. یکی دیگر از حالتهای این بخش، Hard Point است که در آن نقاطی به صورت تصادفی روی نقشه ظاهر میشوند و باید برای تصاحب آنها، با تیم رقیب وارد نبرد شوید.
یکی دیگر از حالتهای بخش چندنفره بازی Call of Duty: WWII که جذابیت زیادی هم دارد، War Mode است که حالتی کاملا جدید برای سری Call of Duty به حساب میآید. در این حالت، در نقش تیم مدافع یا مهاجم، باید از منطقهای دفاع یا به آن حمله کنید. برای مثال، در نقش تیم مدافع، ابتدا باید از یک پایگاه برای مدتی دفاع کنید. در صورتی که موفق به این کار نشوید، باید عقبنشینی و اینبار از یک پل دفاع کنید. در صورتی که در دفاع از پل هم شکست خوردید، باید از یک انبار مهمات دفاع کنید و در کل چندین هدف در محیط بازی در نظر گرفته شده که وظیفه شما دفاع یا حمله به آنها است. این حالت جذابیت و هیجان خیلی خوبی داشته و کاملا این پتانسیل را دارد که به یکی از محبوبترین حالتهای بازی تبدیل شود. یک مورد مهم هم در مورد بخش چندنفره بازی اینکه تقریبا تمامی حالتهای آن، شدیدا به همکاری تیمی وابسته هستند و در نهایت، تیمی شانس بیشتری برای موفقیت دارد که اعضایش هماهنگی خوبی با هم داشته باشند.
شما چه فکر میکنید؟
با بررسی تمامی سه زوایای اصلی بازی ندای وظیفه: جنگ جهانی دوم، چه از دید سایت گیماینفورمر و چه از نگاه زومجی، آیا به نظر شما این بازی چگونه عمل خواهد کرد؟ یک بخش داستانی که قول و قرارهای زیادی پشتش است، یک بخش زامبی که قرار است واقعا ترسناک و هیجانانگیز باشد و یک بخش مولتی پلیر که سعی دارد دل تمامی افرادی که این سری را رها کردهاند به دست بیاورد. Call of Duty: WWII بلندپروازانه است، چیزی است که سالها منتظرش بودیم. اما آیا ناامید خواهیم شد؟