بدون شک، یکی از بزرگترین چالشهای پیش روی بازیسازان، ساخت یک سکانس افتتاحیه خاطرهانگیز و جذاب برای بازیهایشان محسوب میشود. این بخش برای بازیها حیاتی بوده و معمولا چند ساعتی هم طول میکشد که در صورت پیادهسازی موفق، میتواند به سرعت بازیکنان را به خود جذب کند. افتتاحیه ناقص و ناامیدکننده در این روزها غیرقابل قبول بوده، چرا که بازیکنان به سرعت بازی را رها کرده و سراغ اثری جذابتر میروند. شرایط بازیها از نظر افتتاحیه مشابه با فیلمها و سریالهای تلویزیونی است. اگر ۱۰ دقیقه ابتدایی فیلم یا اولین قسمت یک سریال ناامیدکننده باشد، اکثرا مخاطب به تماشای اثر ادامه نخواهد داد. این شرایط مخصوصا در این دوره زمانه که مردم انتخابهای بسیار فراوانی برای سرگرمی دارند کاملا حاکم است.
خلق یک سکانس افتتاحیه جذاب و رضایت بخش نیازمند تلاشها و مهارت بسیار فراوانی است. اولین نمای خاطره انگیز از رپچر در بازی BioShock یا طراحی فوق العاده اولین مرحله بازی Super Mario Bros. که به بازیکنان مکانیکهای اصلی گیمپلی بازی را آموزش میدهد، تنها دو مثال از بهترین سکانسهای افتتاحیه بازیها هستند.
در ادامه به معرفی ۱۵ افتتاحیه برتر در تاریخ بازیهای ویدیویی میپردازیم.
۱. بازی Assassin’s Creed II
اولین دقایق بازی Assassin’s Creed II به زیبایی سریع و البته نفسگیر از آب درآمدهاند. یوبیسافت ابتدا بازیکن را در نقش اتزیو آودیتوره دا فیرنزه جوان و کاریزماتیک قرار میدهد و سپس داستان تبدیل شدن این جوان ایتالیایی به یکی از مخوفترین و مرگبارترین قاتلان جهان را روایت میکند. در ساعات ابتدایی بازی علت دگرگونی اتزیو را مشاهده میکنید. با این حال پیش از این اتفاق، کارهای مختلفی مثل مسابقه دادن با برادرتان روی سقف خانهها و عمارتهای فلورانس را هم انجام خواهید داد. این کارها نه تنها شرایط لازم برای تبدیل شدن اتزیو به شخصیت اصلی بازی را فراهم کرده و امکان ایجاد رابطهای نزدیک با خانواده وی را هم فراهم میکند (موردی که نقش مهمی در داستان بازی دارد)، بلکه به طور هوشمندانهای مکانیکهای پلتفرمر بازی را هم به بازیکنان آموزش میدهد. تنها در عرض چندین دقیقه، یوبیسافت موفق میشود از پس مسئولیت دشوار خود برای شروع داستان پیچیده بازی Assassin’s Creed II سربلند بیرون بیاید و تازه پایههای گیمپلی بازی را هم بنا کند. تازه موسیقی مسحور کننده جسپر کید هم در همین دقایق ابتدایی تاثیر خود را نشان داده و ترکیب تمامی این عناصر موجب بهترین معرفی شخصیت اصلی در کل سری Assassin’s Creed میشود.
۲. بازی The Force Unleashed
تنها کلمهای که میتوان برای وصف افتتاحیه بازی The Force Unleashed به کار برد «حماسی» است. رویدادهای این بازی جنگ ستارگان بین دو فیلم Revenge of the Sith و فیلم A New Hope رخ میدهد؛ زمانی که امپراطور پالپتین به تازگی عملیات نابودی جدای را آغاز کرده است. داستان بازی با دارت ویدر آغاز میشود که از سوی پالپتین وظیفه دارد جدای باقی مانده در کهکشان را نابود کند. بازی The Force Unleashed با طومار آغازین (یکی از عناصر مهم سری جنگ ستارگان) منحصر به فرد خود آغاز میشود که با موسیقی درخشان جان ویلیامز ترکیب شده است. سپس، مخاطب شاهد ورود چندین Star Destroyers به یکی از سیارههای «ووکی» نشین به نام Kashyyyk است که ناگهان کنترل خود جناب دارت ویدر را در دست میگیرد. ویدر ماموریت دارد یک جدای به نام کنتو مارک را نابود کند و هیچکس جلودار او نخواهد بود. در این سکانس قدرت و مهارت عظیمی در اختیارتان قرار خواهد گرفت تا موانع موجود در مسیر منتهی به هدفتان را با خاک یکسان کنید. این سکانس، افتتاحیه بزرگ و موثری برای یک داستان جنگ ستارگان جدید و هیجان انگیز است.
۳. بازی Silent Hill 2
بازی Silent Hill 2 داستانی فراموش نشدنی از گناهان مردی است که پس از مرگ همسرش به جنون رسیده است. سایلنت هیل 2، اثر ماساشی سوبویاما، کارگردان خلاق ژاپنی، معمولا به عنوان یکی از بهترین بازیهای ترسناک تاریخ شناخته میشود و دلیل خوبی هم برای این موضوع وجود دارد. از محیط دلهره آور و اتمسفریک بازی گرفته تا معماهای درگیرکننده و دشمنان عجیب و غریبش، داستان احساسی این بازی پر شده از نمادگرایی برجسته و موثر. بازی Silent Hill 2 بدون شک یک اثر هنری است. سوبویاما افتتاحیه کندی برای اثر خود در نظر گرفته است و ابتدا به روایت زندگی جیمز سادرلند، شخصیت اصلی بازی و تراژدی که برایش رخ داده و او را به مرز جنون کشانده پرداخته و نهایتا دلیل سفرش به سایلنت هیل را برای مخاطب شرح میدهد. برخلاف بیشتر بازیهای موجود در این فهرست که بازیکن در سکانس ابتدایی نقش نظارهگر را ایفا میکند، بازی Silent Hill 2 کلا از روش متفاوتی استفاده میکند و سعی میکند بازیکن را به تدریج درگیر بازی کند. بازی ابتدا در یک سرویس بهداشتی متروکه و رها شده آغاز میشود، سادرلند در آینه به خود خیره شده و در شگفت است که این کابوس چگونه آغاز خواهد شد.
۴. بازی Resident Evil 4
قسمت اول بازی Resident Evil 4 کاملا برخلاف افتتاحیه بازی سایلنت هیل 2 عمل میکند، چرا که این بخش پر از اکشنهای توقف ناپذیر و تعداد بیشماری گانادوس روانی است که برای به قتل رساندن شما از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند. شخصیت اصلی بازی یعنی لیان کندی وارد یک روستای مرموز و بی نام و نشان در مکانی نامشخص در اسپانیا میشود. چیزی که ابتدا قرار بود تبدیل به یک گشت و گذار کند و خسته کننده در یک روستای عجیب و غریب شود، به سرعت تبدیل به یک نبرد تمام عیار در برابر فرقهای تبهکار و دیوانه میشود. در این شرایط باید به سرعت در اطراف روستا بچرخید، دنبال مهمات و منابع دیگر بگردید (چرا که در ابتدای بازی تقریبا هیچ چیز بدرد بخوری ندارید) و در همین شرایط در حالیکه برای بقا تلاش میکنید، سعی کنید از تمامی مکانیکهای بازی رزیدنت اویل 4 هم سر در بیاوردید. بازی همچنین یکی از سرسخترین، شناخته شدهترین و منفوترین دشمنان تاریخ بازیهای ویدویی یعنی مرد ارهبرقی به دستی که سرش را با یک گونی بسته را هم به دنبالتان میاندازند. هنگامی که از دست تمامی چالشهای مذکور جان سالم به در بردید و فرصتی برای نفس کشیدن پیدا کردید، متوجه میشوید که چهارمین نسخه مجموعه ترسناک محبوب کپکام با هر رزیدنت اویلی که قبلا بازی کردهاید فرق میکند و یکی از بهترین بازیهای تاریخ است!
۵. بازی Medal of Honor: Frontline
پیش از اینکه اکتیویژن با طوفان بازی Call of Duty 4: Modern Warfare صنعت بازیهای ویدیویی را از آن خود کند و پیش از اینکه الکترونیک آرتز به سری Battlefield حیاتی مجدد بخشد، مدال افتخار یکی از بزرگترین بازیهای تیراندازی اول شخص نظامی بود. این مجموعه الکترونیک آرتز که اکنون در خاموشی به سر میبرد، تمرکز خود را روی بازسازی موثق رویدادهای بزرگ جنگ جهانی دوم و به طور دقیقتر، یکی از مهمترین نبردهای آن جنگ یعنی نبرد نرماندی قرار داده بود. بازی Medal of Honor: Frontline بدون هیچ مقدمهای شما را در سواحل خونین نرماندی رها و مجبورتان میکند برای زنده ماندن بجنگید و البته به کندی ساحل را از چنگ نازیها در بیاورید. سکانس افتتاحیه بازی Frontline مستقیما از روی ۲۰ دقیقه ابتدایی فیلم حماسی نجات سرباز رایان برداشته شده است که در این اثر حماسی و خاطره انگیز هم شاهد اتفاقات وحشتناک نبرد خونین نرماندی بودیم. شما در این بخش در نقش ستوان جیمز استیون «جیمی» پترسون بازی میکنید که مسئولیت حمله به ساحل نرماندی را به عنوان بخشی از عملیات اورلرد برعهده دارید. سکانس افتتاحیه بازی Frontline هیجان انگیز و پر از ترس و وحشت است.
۶. بازی Castlevania: Symphony of the Night
از زمان عرضه بازی Castlevania: Symphony of the Night در سال ۱۹۹۷، این بازی تاثیرات فراوانی در تعداد بیشماری بازی داشته است؛ از سری Batman Arkham گرفته تا ریبوتهای اخیر سری Tomb Raider همگی تحت تاثیر این بازی کمپانی کونامی بودهاند. Symphony of the Night بدون شک نه تنها بهترین نسخه سری فانتزی گوتیک کسلوانیا است، بلکه این بازی از بیشترین ایدههای طراحی مرحله منحصر به فرد هم برخوردار است. کوجی ایگاراشی، کارگردان خلاق این بازی تقریبا بیعیب و نقص ماجراهای آن را در جریان پایان بازی قبلی سری یعنی Rondo of Blood آغاز میکند. بنابراین شاهد پیچش داستانی غافلگیرکنندهای هستیم، چرا که به جای اینکه شما کنترل شخصیت الوکارد را در دست بگیرید، میتوانید قلعه کنت دراکولا را در نقش ریچتر بلمونت کاوش کنید. میتوانید این بخش را با رویارویی با خود دراکولا در یک نبرد سخت و چالش برانگیز به اتمام رسانید که با روشی بینقص لحن تاریک و گیمپلی سخت بازی Symphony of the Night را به شما معرفی میکند.
۷. بازی God of War III
مجموعه God of War همیشه به داشتن باس فایتهای عظیم الجثه و سکانسهای اکشن هیجان انگیز معروف بوده است. بالاخره این موارد یکی از عوامل اصلی موفقیت این مجموعه خونین و خشن پلی استیشن هستند. با این وجود، در حالیکه افتتاحیه نسخه اول سری و اولین نبرد بازی God of War II در برابر کولوس رودز هیجان انگیز هستند، حمله کریتوس به سمت کوه المپ در بازی God of War III کلا یه یک چیز دیگر است. نسخه سوم سری با کریتوس آغاز میشود که سوار بر تایتانی به نام گایا، به سمت المپ حرکت میکند و خود شخص پوزیدون هر کاری که از دستش برآید را برای توقف پیشروی کریتوس انجام میدهد. این باس فایت ابتدایی بازی که کریتوس برای رسیدن به زئوس او را به فجیعترین شکل ممکن نابود میکند، جدا از هیجانی که دارد، یک دستاورد فنی شگفت انگیز هم محسوب میشود. با وجود اینکه دیگر بخشهای بازی هم از نظر باس فایت کم نمیآورند، نبرد اولیه بازی با پوزیدون همچنان بهترین باس فایت تاریخ مجموعه محسوب میشود و در نهایت با خونینترین روش ممکن برای کشتن خدایان یونان به سرانجام میرسد.
۸. بازی Metal Gear Solid
وقایع بازی Metal Gear Solid به ۶ سال پس از اتفاقات رخ داده در بازی Metal Gear 2: Solid Snake و نابودی زنزیبارلند مربوط میشود. سالید اسنیک توسط کلنل کمپبل از بازنشتگی درآمده و ماموریت دارد نیروهای ویژه ژنومی خائنی به نام فاکسهاند را نابود کند. میان پرده سینمایی افتتاحیه بازی متال گیر سالید چشم نواز است و بازی بازیکنان را مجاب به استفاده از مخفی کاری در چندین محیط مختلف میکند تا بتوانند نهایتا به دونالد اندرسون، رئیس دارپا برسند. به این ترتیب شاهد شروعی عالی برای مکانیکهای مخفی کاری بازی هستیم که از همان ابتدا به شما میفهماند که نمیتوانید با آتش بازی به انتهای بازی برسید. از دیدگاه داستان سرایی هم شما با نسخه کمی جدیدتر سالید اسنیک، کلنل کمپبل، می لینگ و تهدیدات لیکوید اسنیک آشنا میشوید. با این حال چیزی که این افتتاحیه را تبدیل به بهترین افتتاحیه مجموعه میکند، روش بسیار هوشمندانه آن را برای نمایش شرایط دیوانهوار متال گیر سالید است. در همین ابتدای کار مشخص میشود که دونالد اندرسون در واقع دیکوی اختاپوس است؛ یکی از اعضای ارشد فاکسهاند که استاد تغییر قیافه است. در ادامه هم شاهد یکی از عجیبترین ماجراجوییهای در کل تاریخ بازیهای ویدیویی هستیم.
۹. بازی Fallout 3
یکی از مواردی که بیشتر طرفداران از تجربه صدها ساعته بازی Fallout 3 به خاطر دارند، اولین باری است که از پناهگاه ۱۰۱ خارج میشوید. پس از آنکه توسط پدرتان در فضای امن والت بزرگ میشوید میکنید، وارد فضای خشن و وحشی بیرون میشوید تا پس از هرج و مرج موجود در والت، پدرتان را پیدا و نهایتا نجات دهید. چیزی که از همه بیشتر این افتتاحیه را موثر میکند این است که شما بازی را در نقش یک کودک نوپا آغاز میکنید و به تدریج رشد میکنید. بتسدا به طور هوشمندانهای شرایط زندگی پناهگاه را به شما نشان میدهد. بازی ابتدا در یک جامعه کوچک آغاز میشود که همه یکدیگر را میشناسند. اوضاع به خوبی پیش میرود؛ شما در کلاسهای درس شرکت میکنید و همیشه خوراکی برای خوردن وجود دارد. زندگی در والت عادیترین زندگی است که میتوانید در واشنگتن پسا آخرزمانی داشته باشید، اما طولی نمیکشد که این زندگی از شما گرفته میشود. در حالیکه اطراف شهر به کاوش میپردازید، برای زنده ماندن مبارزه میکنید و غولها را از پا در میآورید، همیشه خاطراتی از زندگی در والت ۱۰۱ در گوشهای از ذهن شما وجود خواهد داشت و واقعا درک میکنید پس از جنگ هستهای، چقدر از انسانیت از بین خواهد رفت.
۱۰. بازی Onimusha 3
پس از موفقیت عظیم بازی رزیدنت اویل، کپکام از کیجی اینفونه، خالق مگامن خواست که مجموعه جدیدی خلق کند که حاوی نوع ماموریت و طراحی گیمپلی مشابه با رزیدنت اویل باشد. نتیجه این درخواست بازی Onimusha بود که مراحل آن در سبک مترویدوانیا طراحی شده بود؛ به این صورت که بازیکنان باید مهارتهای جدید یاد میگرفتند و آتیمهای کلیدی پیدا میکردند که امکان ورود به مکانهای جدید را فراهم میکرد. بازی Onimusha را میتوان دست کم گرفته شدهترین مجموعه کپکام نامید و نسخه سوم آن یعنی بازی Onimusha 3: Demon Siege بدون شک بهترین نسخه این مجموعه است. پس از رویدادهای دو بازی قبلی، شخصیت اصلی بازی یعنی سامانوسکو اکچی به یک معبد عظیم شیطانی نفوذ میکند تا یک وارلُرد به نام موری را نابود کند. میان پرده افتتاحیه بازی خیره کننده است و از سکانسهای اکشن هیجان انگیزی پر شده است که اجرای آنها برعهده شخص دانی یین بوده است. یک بیننده معمولی نیاز به داشتن اطلاعات فراوان در مورد Onimusha ندارد تا بتواند متوجه کارگردانی فوق العاده سکانس افتتاحیه نسخه سوم شود.
۱۱. بازی Final Fantasy VII
به عنوان محبوبترین و به یادماندنیترین بازی بزرگترین مجموعه اسکوئر انیکس، بازی Final Fantasy VII با یک عملیات بمبگذاری سریع توسط گروهی از یاغیان سرسخت آغاز میشود. بدون هیچ توضیحی، شما کنترل یک مبارز مرموز به نام کلود را برعهده میگیرید که به همراه یار بدخلق خود «باروت»، یک حمله تروریستی را در شهر میدجار انجام میدهند. شما ابتدا به طور کامل علت انجام این عملیات را متوجه نمیشوید تا وقتی که به انتهای افتتاحیه بازی میرسید؛ اینجاست که بازی به سرعت علت درگیریهای اصلی موجود در داستان بازی Final Fantasy VII را برای شما توضیح میدهد؛ میدجار به علت بهره برداری و استفاده بیش از اندازه لایفاستریم در حال مرگ است. بدون معرفی جنوا و سفیروث این افتتاحیه درون مایه اصلی بازی را ایجاد میکند؛ توقف استفاده بیش از اندازه از منابع طبیعی سیاره. از لحظه ورود به محلههای فقیرنشین میدجار تا ملاقات با شخصیت مرموز و مهربانی به نام اریت، افتتاحیه بازی فاینال فانتزی 7 آغاز احساسی برای یک بازی نقش آفرینی بینقص است.
۱۲. بازی Uncharted 2
با توجه به موفقیتهای عظیمی ناتی داگ در چند سال اخیرا، بسیاری از طرفداران فراموش کردهاند که این استودیو همیشه هم به اندازه امروز موفق نبود. پیش از عرضه بازی Uncharted 2: Among Thieves که تاثیرات فراوانی در صنعت بازیهای ویدیوی ایجاد کرد، بازیکنان همچنان در اینکه ناتی داگ بتواند از پس ساخت یک بازی اکشن ماجرایی سوم شخص بربیاید، مردد بودند. سری The Jak and Daxter خوب بود، اما مسلما بهترین بازی سکوبازی پلیاستیشن 2 نبود و در حالیکه نسخه اول Uncharted بازی بدی نبود، اما همچنان از مشکلات ریز و درشتی رنج میبرد. با این حال از همان میان پرده ابتدایی، بازی Uncharted 2 به مخاطبش قول میدهد که یکی از خاطره انگیزترین و بلندپروازنهترین بازیهای اکشن تاریخ را ارایه دهد، و تا پایان هم سر قولش باقی مانده و بازیکن را ناامید نمیکند. نیتن دریک در حالی به هوش میآید که در قطاری که قرار است از یک صخره سقوط کند، گیر افتاده است. در حالیکه زخمی و رو به مرگ هستید، باید خود را از قطار بالا بکشید و مخفیانه به مکان امنی فرار کنید. این یک افتتاحیه عالی است و آنچارتد 2 در ادامه هم هرگز از این روند سریع و هیجان انگیز دور نمیشود.
۱۳. بازی Super Mario Bros.
افتتاحیه بازی Super Mario Bros. نه اکشن است، نه سینماتیک و نه دستاورد فنی خاصی دارد. با این حال مرحله ابتدایی این بازی یک کلاس درس حرفهای در زمینه طراحی بازی است که تک تک بازیسازانی که قصد خلق تجربیات عالی برای بازیکنان دارند، باید از آن درس بگیرند. اولین مرحله بازی Super Mario Bros. اساسا یک بخش آموزشی است، اما همه بازیکنان متوجه این موضوع نمیشوند. شما در این بخش اساس پرش، اجتناب از مرگ و نحوه حمله به دشمنان را فرا میگیرید. در این مرحله متوجه میشوید اگر ماریو قارچ بخورد بزرگ میشود و یک جان اضافی دریافت میکند و همچنین در صورتیکه گل آتشین پیدا کنید، ماریو میتواند مهارتهای دیگری مثل پرتاب توپ آتشین به دست آورد. در این مرحله متوجه میشوید که بیشتر مراحل بازی از مکانهای مخفی برخوردار هستند و از طریق یکسری لوله خاص میتوانید به آنها دسترسی پیدا کنید. Super Mario Bros تا همین امروز لقب آموزندهترین و جذابترین مرحله آموزشی بازیهای ویدیویی را در اختیار دارد.
۱۴. بازی The Last of Us
دومین بازی ناتی داگ در این فهرست شرایطی کاملا متفاوت با بازی آنچارتد 2 دارد. بازی The Last of Us کند، افسرده، ناراحتکننده و عمیقا احساسی آغاز میشود و تجربه آن کمی چالش برانگیز و دشوار است. ناتی داگ لحن تاریک بازی The Last of Us را به یکی از غمگینترین آغازهای مربوط به هر داستان و شخصیت اصلی به راه میاندازد. به جای اینکه برای بالا رفتن از یک قطار در حال سقوط تلاش کنید، شما وظیفه دارید از دختر خود در برابر طغیان زامبیها محافظت کنید. ناتی داگ از همین ابتدا مسئولیت عظیمی را بر دوش بازیکن قرار میدهد و شرایط را برای ماجرایی چالش برانگیز و احساسی در آمریکای نابود شده فراهم میکند. یک ساعت ابتدایی بازی The Last of Us اکشن دارد، تنش دارد و یک مرگ ویرانگر هم در پایان خود دارد که همان ابتدا به شما اخطار میدهد که در این جهان هیچکس امنیت ندارد، حتی دو شخصیت اصلی بازی یعنی جوئل و الی.
۱۵. بازی BioShock
موسیقی تحریک کننده بایوشاک پشت صحنه در حال نواختن است و جک، شخصیت اصلی بازی برای دزدیدن یک هواپیما آماده میشود. هواپیما وسط اقیانوس سقوط میکند و شما به آرامی خود را به یک فانوس دریایی مرموز میرسانید. در این لحظه سردرگمی شما را فرا میگیرید. نمیتوانید درک کنید چرا جک تصمیم گرفته صدها انسان بیگناه موجود در آن هوپیما را به قتل برساند. در حالیکه وارد فانوس دریایی میشوید، سردیس اندره رایان به شما خوشآمد گفته و تابلویی به چشمتان میخورد که قول میدهد جهانی که قرار است وارد آن شوید، با همه آن چه در سطح بالای دریا مشاهده کردید متفاوت خواهد بود. وارد زیردریایی کروی شکلی میشوید و درحالیکه پیام صوتی اندره رایان پخش میشود، شهر رپچر آشکار میشود. افتتاحیه بازی بایوشاک هیجان انگیز، قدرتمند و بینظیر بوده و از عجایب و توطئه پر شده است. اولین باری که نظارهگر زیبایی رپچر هستید، لحظهای فراموش نشدنی در تاریخ بازیهای ویدیویی است و اتفاقی که پس از آن رخ میدهد درک وحشتناکی از این شهر زیردریایی زیباست که قرار بوده آرمان شهری شود، اما فراتر از یک ویران شهر است. به جای کاوش در جهانی زیبا، بایستی به بقا در یک پادآرمان شهر فراموش نشدنی بپردازید.
افتتاحیه نفسگیر دیگری سراغ دارید که پس از تجربه آن حس فوقالعادهای داشته باشید؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید!