مروری بر بهترین لحظات Uncharted به مناسبت ۱۰ سالگی مجموعه
اگر دنیای بازیهای ویدیویی را یک جزیره بزرگ تصور کنیم چه میشد؟ مجموعههای بزرگ و موفق کجای این جزیره قرار میگرفتند؟ گاد آو وارش را یک کوه، گیرز آو وارش را یک رود خروشان، توم رایدرش را مقبرهای پر رمز راز و دارک سولزش را جنگلی عمیق تصور کنیم، آنچارتد کجای جزیره قرار میگرفت؟ یک قصر بزرگ؟ نه، از نظر من، مجموعه آنچارتد، در دل این جزیره قرار دارد، جایی که از یک سفر پرماجرا در این جزیره، به نقطهای میرسیم که یک صندوق بزرگ و عجیب جلویمان قرار میگیرد، صندوقی که درون آن یک الماس باشکوه است که نور و جلالش این جزیره را به یکی از ارزشمندترین و جذابترین ماجراجوییهای هر انسانی تبدیل میکند. ماجراجویی عجیب و وصفناپذیری که آن را در هیچ جایی نمیتوان یافت و سینماها و سریالها و کتابها از آن بیبهره هستند. مجموعه Uncharted، دقیقا الماسی است که هر گیمری را شیفته صنعت بازی میکند.
سری آنچارتد، برای من همانند الماسی میماند که هر شخصی به سمت آن برود، معنی واقعی یک بازی کامل و بیعیب و نقص را تجربه خواهد کرد
امروز، تولد این الماس ارزشمند است. مجموعه آنچارتد ۱۰ ساله شد و در این مطلب کوچک، دوست داریم تا با شما، به مرور این بازی جاودانه بپردازیم. شاید این مجموعه یا حداقل داستانهای نیتن دریک، با نسخه چهارم به پایان رسید یا حداقل، به خوابی طولانی رفت، اما این سری آنقدر خوب و دوست داشتنی هست که میتواند برای همیشه در دل ما زنده باشد و هر بار که به آن فکر کنیم، خاطرات شیرینش حسی خوب و لذت بخشی داشته باشند. این بازی چطور توانست به چنین الماسی تبدیل شود؟ پشت هر بازی بزرگی، سازندگانی بزرگ قرار دارند و تکیهگاه مستحکم و گردن کلفت آنچارتد، استودیو ناتیداگ است. استودیویی که با سری بازی کرش، توانست در دنیای خاطرهانگیز پلیاستیشن 2، به یکی از نوستالژیهای خوشمزه حال حاضر زندگی ما تبدیل شود. هنگامی که ناتیداگ پس از کنار گذاشتن این مجموعه، به سراغ یک بازی جدید رفت، شاید خیلیها دل خوشی از آنها نداشتند، چرا که نسخه اول بازی Uncharted، یک بازی عظیم و فوقالعاده نبود و نمیتوانست آن ماجراجویی جذابی را که انتظار داشتیم برآورده کند؛ البته هرگز جذابیتهای عالی آن را انکار نمیکنم اما به هر حال، ناتیداگ این پروژه خود را کنار نگذاشت، روی آن تمرکز کرد، برایش وقت گذاشت و بدون هیچ کم و کسری، نسخه دوم آن را منتشر کرد؛ نسخه دومی که کولاک کرد! Uncharted 2، آنقدر عظیم و فوقالعاده بود که هنوز هم از آن به عنوان یکی از بهترین آثار تاریخ صنعت گیم یاد میشود. این بازی، حکم جتپکهایی را داشت که ناتیداگ را به اوج برد و هرگز آنها را به زمین باز نگرداند. چرا که بعد از آن، ناتیداگ با Uncharted 3 و گرافیک خیره کنندهاش روی کنسول پلی استیشن 3، شاهکاری ارایه داد که قدم به قدم آن از شدت فوقالعاده بودن، دهان هر بازیکنی را باز نگه میداشت. اما باز هم آنها دست از پیشرفت برنداشتند و با ورود به نسل جدید، یکی از خارقالعادهترین بازیهای ماجراجویی تاریخ را ارایه دادند. Uncharted 4 حکم پایان ماجراجویی نیتن دریک را داشت، پایانی لذتبخش که آرش عیاری از آن به عنوان شیرینترین ۶۰ دلاری ممکن یاد کرد.
اما بیایید نگاهی کوتاه به بهترین لحظات هر قسمت این سری داشته باشیم و در انتها هم نظر شما را بخواهیم. البته قطعا نمیتوان حس فوقالعاده تک تک صحنههای این سری را در جملات جا داد، اما حتی اگر یک بار هم این سری را تجربه کرده باشید، دوست داریم مروری بر خاطرات آن برایتان شیرین باشد. اگر هم تا به حال این سری را بازی نکردهاید، بروید و بازی کنید!
قسمت اول آنچارتد شاید به آن صورت با قدرت ظاهر نشد، اما همانند نردبانی مستحکم برای موفقیت Uncharted 2 عمل کرد؛ اثری که به معنای واقعی یک کولاک بود
درست است که نسخه اول سری Uncharted در قدم اولش نتوانست همانند دیگر نسخهها منفجر کننده ظاهر شود، اما یک ماجراجویی تازه بود، ماجراجویی جدیدی که المانهای جذاب و هیجانانگیزی داشت. یکی از صحنههای هیجانانگیز بازی برای من، نبرد در جنگلی بود که تیراندازی و پرتاب کردن نارنجک در آن حسی جذاب داشت. همچنین نبردهای تن به تن و بلایی که نیتن سر دشمنان میآورد، خود به خود یک امتیاز مثبت برای بازی بود. اما یکی از خفنترین صحنهها، جایی بود که حال و هوای بازی به کل تغییر کرد؛ جایی که نیتن و دو تن دیگر با موجودات عجیب مقبره رو به رو میشوند. این که در یک بازی اکشن ماجراجویی به یک باره بازی برای لحظهای تبدیل به یک اثر دلهرهآور شده و بازیکنان را میخکوب خود کند، کاری بود که بازی Uncharted: Drake's Fortune به خوبی از پس آن برآمد. درست در همین حین بود که دوست نیتن کشته میشود و باید با او در کنار الینا، پا به فرار میگذاشتیم. این یکی از غیرمنتظرهترین صحنههایی بود که در زمان خودش توانست مو به تن طرفداران سیخ کند.
اما به سراغ نسخه دوم برویم؛ یک شاهکار تمام عیار، اثری بینظیر و فوقالعاده که رک بگویم، خود ناتیداگ نیز نتوانست در دو قسمت بعدی چنین شاهکاری را دوباره تکرار کند. وقتی از نسخه اول به نسخه دوم رفتم، چنین پیشرفتی غیر قابل تصور بود؛ نه تنها برای من، بلکه خیلیها از آن شگفتزده شده بودند. یکی از صحنههای به یادماندنی این بازی، جایی بود که همراه با کلوئی به هوتل شانگری لا میرویم که یک هلیکوپتر به شکل جنون آمیزی کل ساختمان را تیر باران میکند، در همین حین هم سربازان دشمن به سراغ نیتن میآیند و همه چیز در هم و بر هم میشود. آن موسیقی هیجانانگیز و آن لرزشهای آدرنالین در رگهایمان، خراب شدن در و دیوار و در نهایت پایین آمدن کل ساختمان یک طرف، خنده آخر نیتن پس از آن آشوب یک طرف! «Haha»
اما قطعا و بدون شک و تردید، مرحلهای که در آن با یک قطار سر و کار داریم، یکی از هیجانانگیزترین مراحل تاریخ صنعت گیم محسوب میشود. جایی که در ابتدا با یک جیپ در کنار الینا قطار را دنبال میکنیم و در نهایت با نیتن به سوی آن قطار میپریم. این مرحله که لوکوموشن نام داشت، به قدری هیجانانگیز بود که هر بازیکنی بارها و بارها دلش میخواست آن را تکرار کند. از واگنی به واگن دیگر، نبردی به نبرد دیگر و در نهایت واژگون شدن قطار و رسیدن به هیمالیا، دانه دانه موهای تن ما را سیخ و با آدرنالینمان بازی کرد. اما یکی دیگر از لحظات دوست داشتنی بازی، زمانی بود که باید از شامبهالای در حال تخریب فرار میکردیم و پلی تکه تکه فرو میریخت؛ این صحنه آخرین صحنهای بود که هیجان فوقالعاده بازی را به پایان رساند و Uncharted 2: Among Thieves را تبدیل به بهترین بازی سال کرد.
ناتی داگ با Uncharted 3 به همه نشان داد که محدودیت سختافزاری، یک جوک بیمعنی است
اما به Uncharted 3: Drake's Deception برویم، جایی که کسی انتظار نداشت چنین گرافیک عجیب و غریبی را روی کنسول پلیاستیشن 3 ببینیم. ناتیداگ با گرافیک بصری خارقالعاده آن کاری کرد که سونی فنها به کنسول خود افتخار کنند. تنها کافی است نگاهی به گرافیک نسخه اول داشته باشید و سپس به نسخه سوم نگاه کنید؛ چگونه چنین پیشرفت بصریی ممکن بود (هرچند بگذریم که استودیو ناتی داگ بعد از آن با The Last of Us بلایی بدتر سرمان آورد). اوایل بازی را به خاطر دارید؟ جایی که نیتن به همراه سالی به یک بار رفته بودند و آخرش هم باید با یک آدم درشت هیکل مبارزه میکردند؟ کار او و نیتن به سرویس بهداشتی کشید و بلای بدی هم سر او آورد. یکی دیگر از مراحل خوب بازی که حس و حالی متفاوت برای طرفداران داشت، زمانی بود که به گذشته و نوجوانیهای نیتن سفر کردیم و جوانیهای سالی را دیدیم. همچنین یکی از روندهای سری که شاید برای خیلیها تکراری شده بود، تعقیب و گریزهای نیتن و دشمنان بود. اما ناتیداگ در نسخه سوم این بار عنکبوتها را به جان نیتن انداخت. او و سالی که در یک مقبره گرفتار شده بودند، با موج عظیمی از عنکبوتها رو به رو شدند که فرار از دست آنها حسابی هیجانانگیز شده بود. اما یکی دیگر از مراحل فوقالعاده بازی، جایی بود که در یکی از امارتها، باید علاوه بر دشمنان، با آتش و فرو ریختن آن مقابله کنیم؛ هیجان به قدری بالا بود که شعلههای آتش به جای اینکه عرق ما را دربیاورند، مویتنمان را سیخ کرده بودند. اما چیزی که نسخه سوم آنچارتد را نسبت به نسخههای قبلی متفاوت کرده بود، این بود که از مناطق جنگلی بیرون آمدیم و به کویر رفتیم. از قدم زدن نیتن در کویر بی آب و علف گرفته تا نبرد در میان طوفان شن و تعقیب و گریز روی اسب، باعث شد تا باز هم ناتیداگ همه را شگفت زده کند.
اما آخرین نسخه بازی که نیتن در آن حضور داشت، Uncharted 4: A Thief's End بود. چهارمین قسمت از این سری سعی کرده بود خود را در حد و اندازه نسخه دوم بازی نشان دهد. هرچند از نظر من نتوانست به چنین امری دست پیدا کند، اما باز هم نمیتوان از فوقالعاده بودن آن گذشت. اما اولین صحنهای که من با آن خیلی کیف کردم، هیچ کدام از صحنههایی نیست که فکر میکنید. اولین صحنه خاطرهانگیز برای من، جایی بود که نیتن به اتاق زیرشیروانی که پر از خاطرات ماجراجویی او بود رفت و با یک اسلحه پلاستیکی شروع به شلیک به در و دیوار کرد! کاری که قطعا اگر من هم یک اسلحه پلاستیکی ببینم انجام میدهم! اما صحنه فوقالعاده بعدی کدام بود؟ بله این بار درست حدس زدید. همان جایی که نیتن جلوی تلویزیون مینشیند و شروع به رکورد زدن در بازی Crash Bandicoot میکند! این صحنه برای خیلیها فوقالعاده بود، چرا که هیچ چیز به این اندازه نمیتوانست حس نوستالژی را در دل ما زنده کند. به خود بازی اصلی که برسیم، باید گفت که Uncharted 4 همه چیز داشت و همه چیز آن هم شگفتانگیز بود. تخریب امارتهای باشکوه و متروکه، تعقیب و گریزهای خیابانی و نبردهای فوقالعاده. آنچه که تمامی این موارد را به مراتب هیجانانگیزتر کرده بود، بدون شک گرافیک بصری خارقالعاده بازی بود. یکی از تفاوتهای این نسخه با نسخههای قبلی این بود که مراحل آخر بازی، باز هم از یک منطقه در حال فرو ریختن فرار نمیکنیم. بلکه این بار با یک شخصیت منفی درست حسابی نسبت به نسخههای قبل مبارزه میکنیم، آن هم درون یک کشتی پر از گنج و میتوانم بگویم که این بهترین پایانی بود که میشد برای آخرین مبارزه نیتن در نظر گرفت. البته راستش را بخواهید، آن قسمتی که با دختر نیتن در ساحل راه میرویم و وارد اتاق شخصی نیتن میشویم، هر لحظه منتظر بودم یک کلیکر از سری The Last of Us به او حمله کند و اینگونه ناتیداگ دنیای این دو بازی را به هم متصل کند! البته میدانم در یکی از ایستراگهای بازی شاهد مربوط بودن دو دنیای بازی به یکدیگر بودیم، اما خب این روش جالبتر بود، اما نشد که بشود (کِرپ).
Uncharted 4، پایانی بود بر ماجراجوییهای یکی از دوستداشتنیترین شخصیتهای بازیهای ویدیویی
حال بد نیست به مناسبت ۱۰ سالگی این سری، نگاهی هم به یک سری حقایق جالب از این مجموعه داشته باشیم. یکی از نکات جالب بازی Uncharted: Drake's Fortune این است که در ابتدای بازی، نیتن به زندان پاناما اشاره میکند، حال پس از ۳ قسمت، ما این زندان را در بازی Uncharted 4: A Thief's End مشاهده میکنیم. همچنین این نسخه شامل اولین تروفی پلاتینیوم کنسول پلیاستیشن 3 بود. البته کنسول سونی تا سال ۲۰۰۸ سیستم تروفی را طراحی و منتشر نکرده بود. با این حال ناتیداگ با یک پچ این تروفیها را به بازی اضافه کرد.
یکی از حقیقتهای جالب بازی این است که النا فیشر، در ابتدای طراحی خود یک دختر اهل آمریکای لاتین به نام النا وارگاس بود که در نهایت طراحی ظاهری و نامش تغییر کرد. اما بعدها این ایده روی شخصیت دوست داشتنی کلوئی فریزر در Uncharted 2: Among Thieves پیاده شد. همچنین جالب است بدانید که مرحله قطار بازی Uncharted 2 قرار بود به عنوان یک بستهالحاقی به بازی اضافه شود، اما در نهایت به درون بازی اصلی راه یافت؛ و من صمیمانه از شخصی که چنین تصمیمی گرفت تشکر میکنم.
آن مرحله از بازی Uncharted 3: Drake's Deception را که در یک کشتی جریان داشت به خاطر دارید؟ همانی که آب وارد کشتی میشود و صحنههایی خارقالعاده را به وجود میآورد؟ ناتیداگ برای هرچه بهتر اجرا شدن این فیزیک آب، یک شبیهساز اقیانوس ساخت. به جای اینکه آنها مدل آب را بارها و بارها تکرار کنند، در عوض با خلق چنین سیستمی، یکی از طبیعیترین فیزیکهای آب را خلق کردند که هنوز با دیدنش هیجانزده میشویم.
یکی از نکاتی که بازی Uncharted 4 را نسبت به نسخههای قبلی متفاوت کرد، انتخاب یک سری المانهای داستانی واقعی بود. در نسخههای گذشته ما بیشتر شاهد المانهای افسانهای در بازی بودیم، اما ناتیداگ اینبار به جای افسانه، داستان قدرتمندترین دزد دریایی تاریخ، یعنی هنری ایوری را انتخاب کرد. حتی لیبرتالیا، آن جزیره بهشتی که توسط برادران دریک کشف شد نیز از جهتهایی بر اساس وقایع تاریخی برداشت شده بود.
اما یک حقیقت جالب دیگر را بخوانید؛ نیتن دریک، بر اساس شخصیت جانی ناکسویل طراحی شده است. جانی ناکسویل بازیگر، کمدین و بدلکار آمریکایی است که خیلی از شما او را با برنامه کلهخرها میشناسید! مزهپرانیها و به شوخی گرفتن برخی از اتفاقات خطرناک بازی توسط نیتن، از همین جانی ناکسویل آب میخورد. البته جانی ناکسویل تنها شخصی نبود که نیتن از او الهام گرفته شد، چرا که بروس ویلیس و هریسون فورد که او را در سری ایندیانا جونز میشناسیم، از جمله مهمترین اشخاصی هستند که به شکلگیری نیتن کمک کردهاند.
مقدمه را که نوشتیم، نگاهی کوتاه هم به برخی از بهترین لحظات بازی داشتیم و چند حقیقت جالب هم بیان کردیم. حال وقت چیست؟ وقت این است که سری به کانال تلگرام زومجی بزنید و به بهترین ساندترکهای سری Uncharted گوش کنید:
کانال تلگرام زومجی
حال که این مطلب به اتمام رسید، بیاید در این نظرسنجی بهترین نسخه از سری آنچارتد را مشخص کنیم: