تحلیل و موشکافی سومین تریلر بازی Death Stranding
در زمانی گذشته، انفجاری رخ داد؛ انفجاری که باعث تولد فضا و زمان شد. در زمانی گذشته، انفجاری رخ داد؛ انفجاری که یه سیاره رو به اون فضا فرستاد تا داخلش بچرخه. در زمانی گذشته، انفجاری رخ داد؛ انفجاری که باعث طلوع حیات، در اون قالبی که ما میشناسیمش شد... و بعد، انفجار بعدی آمد؛ انفجاری که پایان کار ما خواهد بود. سَم (با بازی نورمن ریداس)
هیدئو کوجیما در The Game Awards 2017، نمایش عجیبی را به راه انداخت که طولانیترین تریلر تاریخ این سری مراسمها نام گرفت و حالا هر رسانه و انجمن مرتبط با دنیای بازیهای ویدیویی کوچک و بزرگی را که نگاه کنید، همه مشغول صحبت دربارهی آن هستند. چون آخرین تریلر کوجیما، فارغ از این که تجربهی سکانسپلان معرکهای بود و تنها از یک کات بهره میبرد و به همین سبب، قدرت کارگردانی عالی او را به رخ میکشید، از منظر دربرداشتن پیامها و راز و رمزهای بسیار نیز دیوانهوارترین تریلر او محسوب میشد. آن هم به گونهای که اگر در تریلرهای قبلی میشد برای یافتن مفاهیم، بیگدار به آب زد و برداشتهایی از تک به تک سکانسها را ارائه کرد، برای پیشروی در این یکی دقتی زیاد و نقشهای مشخص لازم بود. وگرنه همانطور که یکی از مخاطبان یکی از سایتهای خارجیزبان میگفت، نتیجهی تلاش بدون مسیر برای یافتن رمز و رازهای این تریلر، صرفا همهچیز را عجیبتر میکرد و باعث سردرگمی بیشترمان میشد. پس در این مقاله، به حالتی تکهتکه و با ترتیبی مشخص، سعی به باز کردن قطعات این پازل میکنیم. هرچند که به مانند تمامی تئوریپردازیهای اینگونه، ممکن است تمام حرفهایمان نادرست باشند و هیچ تضمینی برای رسیدن به جوابهای اصلی نیست.
سوال اشتباه و نادرستی تلاش برای تعیین ترتیب زمانی تریلرها
یکی از بزرگترین اشکالات به وجود آمده در ذهن ما مخاطبان، چیزی نیست جز این که سعی میکنیم تریلرهای Death Stranding را از منظر زمانی، طبقهبندی کنیم. این در حالی است که نهتنها رسیدن به جواب این سوال که تریلرها با چه ترتیبی روایت میشوند، هیچ فایدهی به خصوصی برای ما ندارد، بلکه اگر به موضوعاتی ساده دقت کنیم، متوجه میشویم که از بنیان اشتباه است. خود کوجیما، پس از انتشار تریلر سوم بازی در صفحهی رسمی توئیترش نوشت:
خب، تریلر جدید Death Stranding رو چه قدر دوست داشتین؟ ممکنه با تماشای دوتا تریلر آخر بازی، موفق به پیدا کردن چندتا نشونه بشین.
کوجیما تا به امروز، بارها و بارها به این نکته اشاره کرده که تماشای موازی تریلرهای Death Stranding، یکی از راههای ما برای رسیدن به جواب دربارهی هویت جهان بازی است. این موضوع، تنها در چه حالتی معنی دارد؟ در حالتی که تمامی تریلرهای بازی، در زمانی مشابه روایت شده باشند. اصلا اگر به یاد معادلات فضا-زمانی نوشته شده روی پلاکهای بر گردن کاراکتر نورمن ریداس در تریلر اول بازی بیوفتیم و تئوریهای این بازی را خوانده باشیم، قطعا متوجه میشویم که Death Stranding، ساختهای دربردارندهی جهانهای موازی است. چیزی که اتفاقا اصلیترین نکتهی موجود در تریلر سوم هم بود و در موشکافی موزیک ویدیو Give Me an Answer از گروه Low Roar نیز از وجودش داخل بازی و کلیت ساز و کار آن مطمئن شدیم. آنجا، به این نتیجه رسیدیم که این مایع سیاهرنگ موجود در محیطهای بازی، عضو اصلی ماجرای انتقال افراد به بعدهای موازی است. فضا-زمانهایی گوناگون که حالا، به دلیلی توانایی انتقال در بینشان را داریم. اگر دقت کنید، سَم با بازی نورمن ریداس که به خاطر تریلر سوم اسمش را میدانیم، حرف از انفجارهای شناختهشدهای مانند بیگ بنگ میزند که ما را به وضعیت کنونیمان رساندهاند. انفجارهایی که به گفتهی او، در جهان بازی پس از آنها انفجار دیگری رخ داده که سبب پایان یافتن حیات ما خواهد شد. انفجاری که میتواند قوانین جدیدی را دربارهی توانایی ما برای حرکت مابین جهانهای موازی خلق کند و کاری کند که جهان Death Stranding، قوانینی مخصوص به خودش را داشته باشد. انفجاری که شاید مشاهدهی موجوداتی دیگر و ناشناخته در جهانمان، به سبب رخ دادن آن است که اتفاق افتاده و شاید هم همان موجودات یا به عبارت بهتر هیولاهایی که در تریلر سوم دیدیم، آن را رقم زده باشند. هر آنچه که بوده، بیایید بپذیریم در جهان Death Stranding، تغییری بزرگ رخ داده. تغییری که یکی از کارهایش، ایجاد راههای ارتباطی گوناگون مابین فضا-زمانهای مختلف بوده و آن مایع سیاهرنگ را به دنیای ما آورده است. مایعی که با آن میشود در بین جهانهای موازی جابهجا شد و آنگونه که ما میبینیم، توانایی نابود کردن حیات را نیز دارد.
حرکت مشابه دستان مدس میکلسن در تریلر دوم و سوم بازی، اثباتکنندهی اصلی روایت شدن آنها در زمانی مشابه است
پس با توجه به همهی اینها و نشانههای هماهنگشدهی بسیاری که درون تریلر سوم بازی میتوان دید، درک میکنیم که بهترین راه برای شروع این تحلیل، تماشای موازی تریلرهای بازی در کنار یکدیگر است. چون آنها واقعا در زمانی مشابه جریان دارند. اما ترتیب این تماشا را از کجا متوجه میشویم؟ از نشانههای هماهنگشدهی زیادی که در هر سه تریلر وجود دارد. ماجرا به این شکل است: باید با پخش تریلر سوم، همزمان تریلر دوم را هم پخش کنیم و وقتی تریلر دوم به پایان رسید، از آنجا به بعد تریلر سوم باید به طور موازی با تریلر اول تماشا شود. اینجا است که رازهای زیادی را میفهمیم و Death Stranding، مقداری از جهانش را بهتر از قبل، به ما معرفی میکند. البته دقت کنید که این سه تریلر همزمان با هم اتفاق میافتند ولی در یک زمان یکتا نیستند. بگذارید اینگونه مثال بزنم. سه برادر، قصد زدن سه دکمهای را دارند که یکیشان در پاریسِ سالِ ۱۹۹۰ قرار دارد، دیگری داخل بارسلونای ۲۵۰۰ سال قبل میلاد قرار گرفته و آخری در تهرانِ ۱۰۰۰ سالِ پیش جای گرفته است. حالا، این سه برادر، همزمان وارد یک دستگاه میشوند و هر کدام به یکی از این سه مکان میروند و بعد از پنج دقیقه، به مکان اولیهشان در دستگاه باز میگردند. هر سه نفر آنها، همزمان و به طور موازی، کارهایشان را انجام دادهاند ولی هر کدام در زمانی متفاوت، این کار را به سرانجام رسانده است. خب، بگذارید در ابتدا چندین و چند مفهوم مورد نیاز برای بحثمان را بیان کنیم و بعد به تماشای موازی سه تریلر بپردازیم.
معنای تازهی مرگ، گربهی شرودینگر و کتاب To Your Scattered Bodies Go
کوجیما، مدتها پیش در توصیف بازیاش گفته بود که در این اثر جدید، معنای «مرگ» دگرگون خواهد شد. البته او اشارهای به چگونگی این دگرگونی نمیکرد و صرفا، آن را مطرح کرده بود. اگر تریلر سوم را دیده باشید، میدانید پس از رخ دادن آن انفجار بزرگ در آسمان، ما صفحهای سفید و پس از آن، یک سَم معلق در آب، یک سَم افتاده در کف آب و در آخر، یک سَم افتاده روی خشکی میبینیم. این بخش را با دقت زیادی بخوانید، چون برای فهمیدن کل تریلر، شدیدا به آن احتیاج دارید. اگر جلوهی بیهوش شدهی نورمن در کف آب را با دقت نگاه کنیم، میبینیم دو بند از او خارج شده. دو بندی که میتوانند به ایجاد شدن دو حقیقت گوناگون پس از آن انفجار اشاره کنند. به عبارت بهتر، این سکانس در حال روایت چیزی شبیه به آزمایش ذهنی گربهی شرودینگر است. آزمایش فیزیکی پیچیدهای که میتوانید خودتان شرح آن را بخوانید اما من اینجا تنها به بیان نتیجهاش اکتفا میکنم. این آزمایش که نمایشدهندهی مفاهیم عمیق و فلسفی مکانیک کوآنتومی است، یک گربه را در جعبهای دربسته میگذارد که به سبب شرایط خاصش، وقتی درب جعبه را پس از یک دقیقه باز میکنیم، دقیقا به اندازهای برابر، شانس برای مرگ یا زنده ماندن گربه وجود دارد. اینجا، احتمالی پنجاه درصدی، تبدیل به یک واقعیت میشود و از آنجایی که هیچیک از این دو احتمال بر دیگری برتری ندارند، در دیدگاه فلسفی اتفاقی میافتد که با باورهای عقلی انسان در تضاد است. آن هم چیزی نیست جز آن که با ایجاد شدن دو واقعیت موازی که در یکیشان گربه مرده و و در دیگری زنده مانده، به مسئله پاسخ داده میشود. آن تصویر از تریلر سوم بازی هم که در آن نورمن را افتاده بر کف دریا و در حالی میبینیم که دو ریسمان متفاوت از او خارج شده، دقیقا به مفهوم فلسفی همین آزمایش اشاره دارد.
این یعنی بعد از انفجار، دو واقعیت موازی ایجاد شده. در یکی از آنها، سَم به مفهومی خاص مرده و در دیگری، او زنده است. در یکیشان او بدون لباس در وسط آب به هوش میآید. از آب خارج میشود و جلوهی او را در تریلر اول بازی میبینیم و در دیگری، او بغل یک گودال از بیهوشی بیدار میشود. فهمیدید چه شد؟ در جهان بازی، دیگر چیزی به اسم مرگ وجود ندارد. با هر مرگ، دو واقعیت موازی ایجاد میشود. حتما میخواهید بپرسید که پس چرا در هر دوی این واقعیتهای موازی، سَم زنده مانده و در هیچیک نمرده است. خب، اینجا، جایی است که قوانین جهان کوجیما، به چیزی متفاوت با گربهی شرودینگر تبدیل میشوند. قوانینی که برای توضیحشان و زدن مثالی به درد بخور، باید به قسمتی از داستان The Prestige، ساختهی کریستوفر نولان اشاره کنم و به اسپویل بخشی از قصهی آن فیلم بپردازم. در The Prestige، شعبدهبازی هست که با کمک یک دستگاه الکترونیکی، در ظاهر در نقطهای غیب و در نقطهای دیگر ظاهر میشود. اما اتفاقی که در حقیقت میافتد، این است که آن دستگاه، هر بار، نسخهی دومی از او را تولید میکند. نسخهای که در جای دیگر سالن ظاهر میشود. سر نسخهی قبلی چه بلایی میآید؟ زیر پایش باز شده، به درون یک اتاقک شیشهای پرشده از آب میافتد و میمیرد. اینگونه، به قول خود شعبدهباز، او برای هر بار اجرای این نمایش، بخشی از وجودش را از دست میدهد. در جهان بازی هم، چنین چیزی، اما در قالبی پیچیدهتر رخ میدهد. با هر بار مرگ، دو واقعیت موازی ایجاد میشود که در یکیشان شخص در همانجای قبلی به زندگی ادامه میدهد و در دیگری، شخص کنار یک ساحل، آن هم بدون هیچ لباسی به هوش میآید. خب، حالا باید چیزی، تضمینکنندهی عدم ورود هر دوی این افراد به جهان اصلی وب به تبع آن، حفظ نظم دنیا باشد. حالا، وقت آن است که یاد آن دستبندها بیوفتید. دستبندهایی که به دست سَم حاضر در تریلر اول بسته شده بودند. او آنجا، زندانی شده و باید تا ابد در همان مکان باقی بماند و آن دستبند، تضمینکنندهی این زندانی شدن است.
هنوز تمام نشده! اگر یادتان باشد، بر گردن آن سَم، پلاکهایی بود که طرفداران با زوم کردن بسیار روی پوسترهای بازی، متوجه حضور معادلاتی فضا-زمانی که برای انتقال مابین ابعاد مختلف کاربرد دارد روی آنها شدند. این یعنی احتمالا، ناخوآگاهِ سَم از جایی به بعد متوجه این اتفاق وحشتناک شده و به این روش، به نسخهی سوختهی ایجادشده پس از یکی از مرگهایش، شانس حضور دوباره در جهانی که خودش در آنجا هست را داده. چگونه؟ به این شکل که با بستن گردنبندهایی که آنها هم در طول این فضا-زمان دوگانه منتقل میشوند، به او معادلاتی را اهدا کرده که به کمکشان، فرصت برگشتن به جهان وی را دارد. راستی، میدانستید که کل این ایدهی بیدار شدن سَم در کنار یک دریاچه، از کتابی به اسم To Your Scattered Bodies Go گرفته شده است؟ در آن کتاب که ماجرایش را از یونس بهرامی شنیدم، قصه دربارهی مردی است که میمیرد و بدون هیچ لباسی، در کنار ساحل مجددا بیدار میشود. افزون بر آن، چیزهایی به مانند پیر شدن ناگهانی افراد مانند آنچه در تریلر سوم بازی دیدیم هم رخ میدهد. تازه موضوع از آنجایی جالب میشود که بدانید در آن داستان، موجودی فضایی وجود دارد که باعث نابودی انسانها شده است. کانسپتی که به سادگی مخاطب را به یاد موجودات عظیمالجثه و دهشتناک تریلر سوم بازی میاندازد. اگر دقت کنید، سَم در طول تریلر شاید بارها میمیرد و دوباره انگار در محیطی ماسهای به زندگی برمیگردد. حتی ممکن است بیدار شدن او در ابتدای تریلر هم به بیدار شدن او پس از یک مرگ دیگر مربوط شود. پس بله، همانگونه که کوجیما گفته بود، در این بازی خبری از آن «مرگ»هایی که میشناسیم نیست و احتمالا با هیچ مردنی، گیماور اتفاق نمیافتد و صرفا، یک سَم در بغل یک ساحل، برای ابد زندانی میشود.
نگاه موازی به سهگانهی سینماتیک کوجیما
خب، حالا تریلر دوم و سوم را در کنار هم پخش میکنیم (زومجی، نسخهی اختصاصی خودش از پخش شدن تریلرها در کنار هم به همان ترتیب بیانشده و لازم را آماده کرده که اندکی پایینتر، میتوانید به تماشایش بپردازید). در هر دو تریلر، گویا در حال دیدن زمینی واحد هستیم. زمینی واحد در دو زمان متفاوت. در تریلر سوم، جلوههایی از رشد بسیار سریع گیاهان، نابودی سریعتر آنها و تبدیل شدنشان به همان مادهی سیاه را میبینیم. همان مادهی سیاهی که روی زمین تریلر دوم قابل مشاهده است. شاید از نظر تاریخی، تریلر سوم، در نسخهی چندین و چند سال قبل همان زمین تریلر دوم در حال روی دادن باشد. جایی که هنوز میشود گیاهان را دید و زمین، تبدیل به چیزی تماما خشک و نابودشده، مانند آنچه که در تریلر دوم دیدیم نشده است. البته در همین لحظات، موجودات دریایی مردهی حاضر در تریلر دوم، باعث میشوند فکر کنیم که اینجا قبلا یک دریا بوده (این نکته را فعلا نگه دارید، تا وقتی تریلر به جای مشخصی رسید، به شکل کاملتری راجع به آن توضیح دهم). در تریلر سوم اما نورمن ریداس را داریم. نورمن ریداسی که به شکلی شبیه به تریلر اول بیهوش روی زمین افتاده و بعد، به آرامی بیدار میشود. در همین لحظات، ما عروسکی که شبیه به یک کودک به نظر میرسد را در تریلر دوم میبینیم. راستی، اگر به نوشتهی روی لباس نورمن که با لباس دو نفر دیگر تیم تفاوتهایی دارد دقت کنید، عبارت Porter را میبینید. این یعنی نورمن، مسئول حمل چیزی به خصوص بوده. چیزی که احتمالا اهمیت بسیار زیادی برای بشریت دارد و ممکن است، همان بچهای باشد که در همهی تریلرهای بازی، او را میبینیم (بله، به احتمال زیاد، بچهای که در هر سه تریلر او را دیدهایم، یک بچهی مشخص و واحد است). فارغ از آن، پشت کمر کاراکتر اجرا شده توسط نورمن ریداس، میشود جسمی را دید که برای حمل چیزی بزرگ به کار میرود. چیزی که دقیقا ابعادی مشابه با جعبهی بزرگ بستهشده روی کمر لودنس (همان فردی که لوگوی جدید کوجیما پروداکشنز، در حقیقت تصویری از صورت او است) دارد و تایید میکند که برخلاف گفتههای کوجیما، کاراکتر نورمن ریداس، همان لودنس است.
در تریلر سوم، یک بار دیگر نورمن را که زینپس او را با نام کاراکترش یعنی سَم صدا میزنم میبینیم که به بالای سر چیزی شبیه به یک جنازهی بستهبندیشده میرود. اما پیش از ادامهی کار، باید چند نکته دربارهی جهان بازی را ذکر کنم. چرا که توصیفم از ادامهی این سکانس، دقیقا به همین نکات مربوط میشود. اول از همه، باید به یکی دیگر از ویژگیهای این مایع سیاه اشاره کرد. مایع سیاهی که به مانند موزیک ویدیوی Low Roar، برای یک بار دیگر، یکی بودن P.T و Death Stranding را تایید میکند. یک تئوری وجود دارد که میگوید این مایع سیاه، فارغ از آن که توانایی جابهجا کردن افراد مابین ابعاد موازی را دارد، میتواند حیات و روح آنان را نیز به چیزهای بیجان انتقال دهد. مثلا اگر به تریلر دوم بازی نگاه کنیم، هواپیماها، تانکها و سربازهای اسکلتی، همه و همه، به بندهایی سیاهرنگ متصل هستند. بندهایی که احتمالا، منشا مشابهی با مایع سیاهرنگ دارند و با دیدن تریلر سوم، میدانیم سرشان به آن موجودات سیاهرنگ بزرگ و دهشتناک ختم میشود. موجوداتی که توانستهاند به این اجسام مرده روح ببخشند تا آنها را مطلقا در کنترل خودشان دربیاورند. جالبتر این که اگر تریلر P.T را دیده باشید، آنجا هم میشد سکانسهایی را دید که در آنها این مایع سیاه، به اسباب بازیها روح بخشیده بود. نقطهی اوج ماجرا هم آنجایی بود که میدیدیم پاکت داخل اتاق که زیرش مادهای سیاه و چسبناک دیده میشد، با شخصیت اصلی حرف میزد و عملا، شخصیت و روح پیدا کرده بود. پس مایع سیاه، توانایی حیات بخشیدن به موجودات بیجان را دارد. خب، حالا سوال اصلی اینجا است که چرا آن جنازه، بستهبندی شده بود؟ آیا آن جنازه اهمیتی دارد یا موضوع، چیز دیگری بود؟ سوالی که جوابش را به کمک بخشهای قبلی صحبتهایم خواهم داد.
همانگونه که کوجیما گفته بود، در این بازی خبری از آن «مرگ»هایی که میشناسیم نیست و احتمالا با هیچ مردنی، گیماور اتفاق نمیافتد و صرفا، یک سَم در بغل یک ساحل، برای ابد زندانی میشود
در تریلر، ما سَم را بیهوش روی زمین میبینیم. آن هم در جایی جلوتر از یک ماشین که از قضا شیشهی جلویش هم شکسته شده است. پس بگذارید اینگونه فرض کنیم که نورمن و آن دو مرد نارنجی پوش، به همراه این جنازهی بستهبندیشده در حال حرکت در آن محیط بودهاند و با یک تصادف که ممکن است با هر چیزی رخ داده باشد، یکیشان به همراه جنازه به بیرون پرت شده و دیگری پایش در زیر ماشین گیر کرده است. در همان لحظه، جنازه شروع به لرزیدن میکند و آرامآرام به داخل مایع سیاه رفته و محو میشود. آن طرف، در تریلر دوم که به صورت موازی در حال پخش شدن است، ما آن عروسک را میبینیم. عروسکی که تمرکز زیادی رویش شده و رنگهای قرمزی در اطرافش روشن میشود. حالا به تریلر سوم و مکان قرارگیری جنازه که حالا خالی شده و قرمز شدن آن، دقیقا به مانند اتفاقی که برای آن عروسک رخ داده است نگاه کنید. ماجرا، از این قرار بوده که سَم، میخواسته این آدم را گیر بیاندازد و از آنجایی که کشتن یک انسان در این جهان فایدهی خاصی ندارد، او را به خوابی ابدی در حالتی بستهبندی شده فرو برده است. از طریق مادهی سیاه که توانایی انتقال حیات و حرکت در فضا-زمانهای گوناگون را دارد، او به وجود همان عروسک شناور روی آب منتقل میشود و از دست این افراد فرار میکند. ما فریاد یکی از مردان نارنجیپوش که زیر ماشین افتاده و به سرعت در حال پیر شدن است را میشنویم. بعد، دقیقا در زمانی که دلتورو از مخفیگاهش در تریلر دوم بیرون میآید و شروع به حرکت میکند، این طرف آدمها دهانشان را میگیرند تا آن موجود، هر آنچه که هست، متوجه حضورشان در این بعد موازی نشود. پس آن موجودی که روی دستهایش راه میرود، با گذر از یک منطقه، در حقیقت از کل ابعاد موازی آن منطقه میگذرد و صدا، احتمالا چیزی است که در ابعاد گوناگون، میتواند سبب پیدا شدن افراد و نابود شدنشان توسط او شود. با شروعِ آمدنِ دستها در تریلر سوم، زمین تریلر دوم که دلتورو در آن قرار گرفته، از مادهی سیاهرنگ پر میشود که احتمالا، مجددا حرکت آن موجود بین ابعاد گوناگون را نمایش میدهد.
در ادامه، با جلو رفتن عروسک و دوربین به سمت داخل تونل، در تریلر سوم میتوان دید که در راستای همان خط قرمز ایجاد شده در مقابل نورمن، موجوداتی از ابعاد موازی، به سمت کاراکترهای نارنجیپوش میروند و به ترتیب هر دوی آنها را از پای در میآورند. ظاهر شدن همزمان میکلسن در هر دو تریلر و اشارهی دستهایش که به طرز واضحی کپی برابر اصل یکدیگر هستند، رخ دادن همزمان این ثانیهها را اثبات میکند. حالا، یک بار دیگر به تکهای از تریلرها که مرد گیر افتاده زیر ماشین داخل تریلر سوم توسط آن موجودات کشیده میشود نگاه کنید و ببینید که میکلسن به کمک دستگاهی که مقابل چشمانش است، دقیقا یک خط طولی مشابه را با نگاهش دنبال میکند. وقتی هم که آن دستگاه از روی چشمان میکلسن برداشته میشود، به طرز واضحی میتوان همان مادهی سیاهرنگ را روی صورتش دید. یعنی چه؟ یعنی این که احتمالا وی با آن دوربین به خصوص، توانایی تماشای ابعاد موازی را نیز دارد و وقتی که مرد توسط دوستش به قتل میرسد، دوربین را از روی چشمانش برمیدارد. بعد میتوان با رسیدن آن عروسک به میکلسن در تریلر دوم، آرامش خاطر او و لبخند پیروزمندانهاش را دید. چون او احتمالا توانسته یکی از افراد مهمش را از آنها به این روش پس بگیرد. چرخیدن سر مدس میکلسن هم دقیقا موازی با همان رخدادی اتفاق میافتد که باعث برعکس شدن جاذبه و شکست آن مرد، در خودکشیاش میشود. خودکشیای که البته اندکی بعد با چاقو زدنهای وی به خودش به پایان میرسد و ما دلیلش را خوب میدانیم. او میدانسته با رسیدن به مرگی اینچنین، مجددا توانایی زندگی دارد ولی احتمالا کسی که وارد سر آن موجودات دهشتناک شود، دیگر برگشت خاصی را به دست نخواهد آورد و به نابودی کامل میرسد. راستی، این وسط دقت کنید که مچبندهای هوشمند افراد نارنجیپوش، ربطی به آن دستبندهای دیدهشده در تریلرهای اول و دوم بازی ندارند. اینها، تنها برای نمایش وضعیت سلامتی افراد به کار میروند و احتمالا، رنگ دستبند روی دست شخصیت اصلی داستان یا سَم، روی لایتبار Dualshock 4 پلیاستیشن 4 نیز، به چشم میخورد. به این صورت که با کاهش سطح سلامتی شخصیت اصلی، نور لایتبار به سمت رنگ قرمز میرود و با مرگ او، کاملا قرمز میشود. راستی، مشخص است که موجوداتی که مرد نارنجیپوش دوم را در تریلر سوم بازی گرفتند، همان سربازهای اسکلتی مدس میکلسن هستند که با راهنمایی او درون مایع سیاه پیش رفتند و وی را به چنگ آوردند. اینجا، تریلر دوم به پایان میرسد و برای ادامهی کار، باید تریلر اول را در کنار مابقی دقایق تریلر سوم پخش کرد.
دربارهی این قسمت از ماجرا، پیشتر به اندازهی کافی غالب توضیحات را راجع به دو سَم دادم و حالا، فقط میخواهم راجع به پایانبندی تریلر سوم که با پایان تریلر اول تلاقی دارد صحبت کنم. اولین نکته، به جاری شدن اشکهای سَم در تریلر سوم، در عین نگاه خیره و کاملا جدی او مربوط میشود. این در حالی است که سَمِ حاضر در تریلر اول، واقعا از شدت ناراحتی (شاید هم خوشحالی) اشک میریزد و این نشان میدهد که مابین افراد و نسخههای زندانی شدهشان در واقعیتهایی موازی، ارتباط وجود دارد. وقتی سَم در لحظههای پایانی تریلر سوم به هوش میآید، ما متوجه میشویم که دیگر خبری از بچه درون آن دستگاه که احتمالا، رحمی جایگزین و چیزی برای انتقال بچه در بین ابعاد است نیست. اما اندکی بعد، وقتی میدانیم بچهی بغلشده توسط سَم در تریلر اول غیب شده و از آن بعد خارج شده، از زاویهی دور میبینیم که سر سَمِ حاضر در تریلر سوم به سمت دستگاه میچرخد و او به جای نگاه به جلو، آنجا را نگاه میکند. آن هم دقیقا به گونهای که انگار یک نوزاد را در آغوش دارد. پس بچه اینجا است و به این نقطه منتقل شده. در این لحظه، روایت موازی و ارزشمند کوجیما به پایان میرسد. نه! نگران نباشید! ماجرای آن بچهی درون شکم نورمن را یادم نرفته و هنوز، چیزهای زیادی برای گفتن راجع به این تریلر دارم.
گروه پلها، بچهی نجاتدهنده، هیولاها و سوسکهای شناگر
از اینجا به بعد مقاله، به جای این که به یک روایت محکم و مشخص بها بدهم، سعی میکنم تنها به شکل تکهتکه، پاسخ برخی سوالات ایجادشده در تریلر سوم را از مناظر تئوریهای خودم و تئوریهای منتشرشده در انجمنهای خارجی تقدیمتان کنم. اول از همه، با توجه به درب کندهشدهی ماشین که موقع افتادن نورمن به درون آب میتوان آن را دید و نشانی که در تریلر دوم روی سینهی گیرمو دلتورو دیدیم، میتوان فهمید که همهی این افراد (نورمن، دو مرد نارنجیپوش و دلتورو)، عضو گروهی به نام «پلها» (Bridges) هستند. گروهی که در زیر اسمشان، میتوان عبارت «شهرهای متحدهی آمریکا» را دید که به جای کلمهی «ایالتها» داخلش از «شهرها» استفاده شده است.
اما مورد بعدی، چیزی نیست جز کودک یا شاید کودکان حاضر در داستان که دربارهشان دو تئوری بسیار مهم وجود دارد. اولی میگوید با توجه به ظاهر یکسان بچههای دیدهشده در طول سه تریلر بازی، میتوان فهمید که ما فقط در حال دیدن یک بچهی به خصوص هستیم. بچهای که به دلیلی، برای انسانهای دو طرف داستان، اهمیت زیادی دارد. مهمترین احتمال، به همان چیزی برمیگردد که نخستین بار هنگام تحلیل اولین تریلر بازی به آن اشاره کردم. این که ممکن است در جهان Death Stranding، سر زنها یک بلایی آمده باشد. ممکن است آنها مرده باشند، ممکن است در جایی زندانی شده باشند، ممکن است تک به تکشان را به بُعد دسترسیناپذیر دیگری منتقل کرده باشند. هر آنچه که هست، این امکان وجود دارد که به سبب عدم حضور زنها در جهان فعلی، انسانها توانایی تولید مثلشان را از دست داده باشند. حالا، این دستگاه به خصوص که از آن به عنوان رحم جایگزین یاد میکنند یا حامل تکبچهای است که آخرین دختر زمین است و زنده ماندنش اهمیت زیادی دارد یا در کل چیزی است که به کمک آن، مردان میتوانند سبب رشد نوزادان و به دنیا آمدنشان شوند. اما هر آنچه که باشد، دربارهی این دستگاه توجه به یک نکته الزامی است و آن چیزی نیست جز این که نوزاد، همواره داخل آن حضور ندارد و مثلا با زدن یک دکمه، ناگهان درونش ظاهر میشود. خب، لولهی اصلی به کجا وصل است؟ به درون شکم انسانها یا همان مردهای داستان. یعنی به کمک یک تکنولوژی ناشناخته، میتوان بچهها را به این شکل به داخل و خارج از بدن فرستاد و دلیل این که آن نوزاد را داخل بدن نورمن دیدیم هم چیزی جز این نبوده است.
در حقیقت، ممکن است ماجرا اینگونه باشد که این بچه (یا بچهها)، توانایی زندگی در هر انسانی را دارند. همینطور میتواند داخل این دستگاه باشد و احتمالا از طریق آن، بین ابعاد گوناگون جابهجا شود. همهی آدمهای قصه هم وقتی احساس خطر میکنند، فورا کودک را از درون وجودشان به درون دستگاه انتقال میدهند تا در صورت مرگ خودشان، نوزاد شانس زنده ماندن داشته باشد. دلتورو، وقتی میخواهد به دل آن تونل تاریک بزند، این کار را انجام میدهد. مرد نارنجیپوش قصه هم وقتی از مرگش مطمئن میشود، همین کار را میکند. احتمالا ماجرا به این شکل است که نوزاد درون دستگاه تنها زنده میماند و نمیتواند رشد کند و ادامهی رشدش، به شکلی درون وجود مردهای داستان رقم میخورد. البته یک تئوری دیگر هم هست که میگوید بچهها، حکم جانهای اضافه را دارند. یعنی مثلا در انفجار به وجود آمده در تریلر سوم بازی، نورمن جدی جدی مرده است و کل تئوریهای قبلیمان هم معنایی ندارند و صرفا جان آن بچه وارد وجود نورمن شده و تصویری که دیدیم، یک استعاره از این بوده. از این که نورمن حیاتش را به مردن آن بچه مدیون است. چیزی که به نظرم واقعا در حد مابقی تئوریها منطقی نیست و از آنجایی که این روزها فهمیدهام کوجیما در عجیبترین سکانسها هم قصه میگوید و نمیشود به این سادگی کارهایش را به استعارهسازی نسبت داد، شخصا آن را نمیپذیرم. راستی، لحظهای که مرد نارنجیپوش دوم قصه در حال کشیده شدن به پایین توسط موجودات زیر پایش است، میتوانید ببینید که یکی از آن موجودات سیاه، خود هیدئو کوجیماست که حتی عینکش هم با کمی دقت قابل تشخیص است! افزون بر آن، به تصویر پایینی که کوجیما در یک از توییتهای قدیمیاش آن را به اشتراک گذاشته نگاهی بیاندازید و ببینید که او چگونه از آن موقع در حال شبیهسازی سکانس آغازین تریلر سوم بازی بوده تا زینپس توئیتر او را با دقتی بیشتر از قبل دنبال کنید. نکتهی جالب این عکس اما آنجایی است که میبینیم که ماکت استفاده شده برای نقش سَم، بیشتر شبیه به مدس میکلسن به نظر میرسد تا نورمن ریداس! این یعنی ممکن است آن دو نفر یک شخص باشند؟ مثلا یکی از نسخههای گیرافتاده در آن ساحلهای ابدی که فرار کرده است و حالا در برابر نسخهی اصلی میایستد؟ آیا واقعا باید منتظر داستانی تا این حد دیوانهوار باشیم؟
دربارهی هیولاهای بزرگ قصه، حرفهای عجیبی برای گفتن وجود دارد. اول این که آنها مشخصا، سر منشا تمام ریسمانهای سیاه کشیده در جهان بازی هستند و از دستهایشان، ریسمانهای اصلی بیرون آمدهاند. موجوداتی که احتمالا توانایی نامرئی شدن را دارند و از آدمها تغذیه میکنند. شاید دلیل این که آن فرد هم به خودش چاقو میزد که زنده به آن بالا نرسد، این نبود که بر طبق قوانین تازهی جهان به زنده شدنش در این قالب اطمیمان داشت و تنها میخواست انرژی کمتری را تقدیم آن موجودات کند. موجوداتی که احتمالا پیر کردن آدمها و سرعت بخشیدن به رشد گیاهان و سپس نابود کردنشان، جزو کارهایی هستند که آنها تواناییاش را دارند. موجوداتی که احتمالا با همین روش، مادهی سیاه تاثیرگذار در بند به بند بازی را تولید میکنند. اما فارغ از آنها، یک لحظه به آن قسمت از تریلر سوم که در آن نورمن برای آخرین بار به هوش میآید نگاه کنید. آنجا، سوسکها در هوا معلق میشوند. البته نکته اینجا است که اگر دقیق نگاه کنید، انگار آنها دارند درون آب شنا میکنند. در بعدی موازی یا شاید هم واقعا آنجا پر آب است که تصویر حالتی نسبتا کمنور به خود گرفته است. حالا بروید و نگاهی به ساختار سر هیولاهای Death Stranding بیاندازید و به منبع انفجار که وسط سر یکی از آنها است دقت کنید. بعد از این، نوبت به نگاه کردن به زامبیهای بازی جدید کونامی یعنی Metal Gear Survive و نحوهی منفجر شدنشان از ناحیهی سر و شباهت جدی بعضیهایشان به این موجودات میرسد. اینها را به علاوهی والی کنید که در سکانس حضور نورمن در آب داخل تریلر سوم Death Stranding دیده میشود و به یاد آن وال دیدهشده در لابهلای سکانسهای متالگیر سالید پنج بیوفتید. یادتان هست کوجیما وقتی به دروغ میگفت فانتومپین، ساختهی استودیویی جدید به نام موبی دیک است؟ داستانی که در آن تلاش یک ناخدا برای انتقام گرفتن از یک وال روایت میشود. خب، حالا که شکهایتان قویتر شده، دوباره به امکان جریان داشتن لحظات پایانی تریلر سوم بازی جدید کوجیما در زیر آب فکر کنید و برای احساس کردن تیر خلاص، به این تصویر رسمی از Metal Gear Survive نگاه کنید که مشخصا میتوان در آن ماهیها و ورود نور به داخل آب را دید و فهمید که در زیر آب هستیم.
حالا نوبت شماست. نوبت تئوریپردازیهایتان و گفتن این که راجع به هر کدام از شاتهای تریلر سوم Death Stranding، چه فکری میکنید؟ راجع به سوالاتی که هنوز پاسخی ندارند. مثلا چرا سَم با بازی نورمن ریداس، در طول سکانسپلان اول تریلر جدید، انقدر خونسرد است و نسبت به هیچچیز واکنشی ندارد؟ چرا وقتی جاذبه برعکس میشود، هیچ مشکلی برای او به وجود نمیآید؟ چرا کاراکتر سیاهپوش ظاهرشده بالای ماشین که به احتمال خیلی زیاد همان مدس میکلسن خودمان است، دستگاهی شبیه به دستگاه افراد گروه Bridges را روی شانههایش دارد؟ و سوالات دیگری که هنوز به فکر کسی هم نرسیدهاند...