نحوه مدیریت یک تیم خلاق از زبان دنیل لوپز در TGC 2018
این محیط استودیو نیست که اصلیترین اهمیت را دارد و مهم، آدمهای حاضر در آن هستند
دنیل لوپز در یکی از کنفرانسهای کارآمد TGC 2018، با تجربهای پانزدهساله در دنیای بازیهای ویدیویی و پس از تجربه کردن حضور در تیمهای مختلف هنری، دربارهی این صحبت کرد که چگونه باید در یک استودیو، گروهی از آدمهای خلاق و هنرمند را رهبری کنید. به این شکل که هم حواستان به مهمترین اهداف و برنامهریزیهای استودیو باشد، هم مطمئن شوید که آنها بهترین زمانهایشان را درون محل کار خود میگذرانند. او صحبتهایش را اینگونه آغاز کرد که فارغ از شغلتان، همیشه باید به خودتان فشار بیاورید تا بهترین عملکرد را ارائه کنید. او میگفت Social Point هشت سال پیش یک استارتاپ بود و حالا تبدیل به یکی از زیرمجموعههای کمپانی Take-Two (که مجموعههای بزرگی همچون Grand Theft Auto و BioShock به آن تعلق دارند) شده است. این، مسیری است که او و اعضای تیمش با زحمات زیاد طی کردهاند و از تجربههایی پر شده که قطعا شنیدنشان میتواند هر مدیر استودیوی بازیسازی را به سمتوسوی موفقیتهای بیشتر سوق بدهد. Social Point در بارسلونای اسپانیا قرار دارد و لوپز با نمایش دادن بعضی از عکسهای آن، سعی کرد مخاطبان را بیشتر با خودش و گروهی که داشت، آشنا کند. او میگفت که البته این محیط نیست که اهمیت دارد و مهم، آدمهای فعال در آن هستند و یک سطح ویژه از چالش، آنجایی در برابرتان قرار میگیرد که در عین کار کردن درون چنین مکانی، وظیفهی کنترل و مدیریت کردن مابقی انسانهای مبتکر حاضر در آن نیز بر عهدهی شما باشد.
اول از همه، باید جنس تواناییهای موجود در وجود اعضای چنین تیمی را بشناسید. لوپز، آنها را به دو دستهی «مهارتهای سخت» و «مهارتهای نرم» تقسیم میکند. او میگوید که داشتن قابلیتها و دانش لازم برای انجام کار، توانایی کار با نرمافزارها و تسلط بر روی زبانهای مورد نیاز که همگی مهارتهایی قابل سنجش و اندازهگیری هستند، در گروه اول طبقهبندی میشوند. اما گروه دوم، متشکل از چیزهایی مانند توانایی ارتباط برقرار کردن با دیگران، ذهنیت فعالیتِ گروهی، پتانسیل انجام کارها با سرعت زیاد، مهارتهای مدیریتی، خلاقیت، حل مسئله و در کل قابلیتهایی ذهنی که نحوهی تعامل ما با دیگران را شکل میدهند است. مواردی که به سختی میتوان آنها را اندازه گرفت یا حتی شدت وجودشان در فرد را بررسی کرد. فراموش نکنید که در حقیقت، «مهارتهای نرم»، از اهمیت بالاتری برخوردارند. کسی که دانش کمتری داشته باشد ولی تمام وجودش را برای انجام دادن کار به بهترین شکل ممکن بگذارد، احتمالا بیشتر از شخصی با تواناییهای خیلی زیاد و عدم حس مسئولیت، به دردتان میخورد. پس به دنبال اشخاصی باشید که به کارشان اهمیت میدهند و برای آن ارزش قائل هستند. چون کسی که برای کار خود ارزش قائل باشد، بالاخره راهی برای انجامِ بیاشکال آن پیدا میکند.
یک تیم گروهی از آدمها نیست که کنار یکدیگر مینشینند، بلکه گروهی تشکیلشده از افراد گوناگون است که میخواهند به یکدیگر کمک کنند، تا به نتیجهی دلخواه برسند. به عنوان مدیر، باید تیمتان را بشناسید. بگذارید بدانند که برای تکتکشان ارزش قائل میشوید و خودتان و آنها را واقعا تبدیل به یک خانواده کنید. اسم خودشان و مثلا فرزندانشان را بدانید. اعتماد را طوری مابین خودتان و آنها ایجاد کنید که به واسطهی ارزشی که برایشان قائل میشوید، احترام متقابلشان را به دست بیاورید. اگر میخواهید همگان کاری را انجام دهند، خودتان نخستین انجامدهندهاش باشید. نمیتوانید دیر سر کارتان بیایید و با تاخیر در جلسات حاضر شوید و انتظار نظم را از مابقی افراد داشته باشید. راستی، در جدیترین لحظات هم حواستان باشد که چگونه دربارهی عملکرد کارمند خود نظر میدهید. باید دقیق، صحیح، دوستانه و با در نظر گرفتن شخصیت او حرف بزنید و فیدبکهایتان طوری جلوه نکند که انگار برای آنها یا کارشان ارزشی قائل نیستید. یادتان باشد که یک واکنش منفی مودبانه نیز کاری میکند که آنها جوابهای درست به شما بدهند و بتوانید مشکل را راحتتر حل کنید. این وسط، بهترین کار آن است که موقع بیان کردن مشکل، راه حل را نیز در برابر او بگذارید تا بداند دقیقا به دنبال چه چیزی هستید.
به دنبال اشخاصی باشید که به کارشان اهمیت میدهند و برای آن ارزش قائل هستند. چون کسی که برای کار خود ارزش قائل باشد، بالاخره راهی برای انجام بیاشکال آن پیدا میکند
قدردانی و تشکر از اعضای تیمتان را جدی بگیرید. با جملات از آنها پذیرایی کنید و اگر کارشان عالی بود، این را در برابر جمع به آنها بگویید. بگویید که عملکرد خارقالعادهای داشتهاند و اینگونه به آنها پاداش بدهید. مطمئن باشید که دربارهی هنرمندان حاضر در چنین استودیوهایی، همیشه این شکل از قدردانیها حتی بیشتر از پرداخت حقوق بیشتر سبب میشوند بتوانید برای آنها آرامش فراهم کنید. بگذارید آنها باور داشته باشند که اگر کاری را درست انجام دهند، از آنها تقدیر خواهد شد. با این روشها کارمندانتان، خود را عضوی از جامعهی کمپانی شما خواهند دانست و این صمیمیت، کاری میکند که با ترک کردن استودیو توسط آنها مواجه نشوید. فضای کاریتان را طوری بسازید که هر کس از آنجا گذشت، بفهمد مکانِ مورد بحث، جای فعالیت کردن تیمی از آدمهای هنرمند و خلاق است. آدمهای هنرمندی که شما همواره باید از آنها کمک بگیرید و با گوش کردن به حرفهایشان، بیش از پیش رو به جلو بروید. هر کاری را که از هر کسی میخواهید، دقیقا به او بگویید که باید به چه شکل انجام شود و در نهایت چه هدفی از انجام شدن آن دارید. بگذارید کارمندانتان آن تصویر بزرگ نهایی را تجسم کنند و بدانند دارند برای شکل دادن به قسمتهای کوچکِ چه چیزی کار میکنند. نه این که صرفا از آنها طراحی یک خونآشام نشسته روی کوهی از گوجهها را بخواهید و به طراح نگویید که قرار است یک بازیِ با تم فان و ترکیبشده از فانتزیهای کودکانه با لندن ویکتوریایی بسازید که خونآشامی که با استفاده از گوجه فرنگیها مبارزه میکند، یکی از باسفایتهایی است که میخواهید برای آن طراحی کنید.
مدیریت کردن نقطه به نقطهی کار یکی از اعضای تیم، همان چیزی است که میتواند این شخص را آزار بدهد. شرطهای اصلی را به او بگویید، هدف را برایش شرح دهید و اصلیترین چیزهایی را که باید موقع انجام دادن کار حواسش به آنها باشد، برایش لیست کنید. سپس اجازه بدهید کارش را بکند و سعی نکنید نقطه به نقطهی طرح نهایی را مطابق نظر خودتان تغییر بدهید. تازه، برخی مواقع یک شخص از شما موارد بیشتری برای شکل گرفتن تصوراتش میخواهد و حتما باید این توضیحات اضافه را تقدیم وی کنید. یادتان باشد که اعضای تیم شما، هنرمندانی خلاق هستند نه انسانهایی که بخواهید تکرار کردن کارهایی عادی را به آنها بسپارید. پس حتی اگر مجبور بودید به انجام مجدد برخی کارها بپردازید، از آنها بخواهید که این بار آن را رشد بدهند و بزرگتر از قبل کنند و در هر حالت، به منطقیترین نحوهای که خودتان فکر میکنید، هرگز درخواستِ استفاده از خلاقیتشان را از آنها دریغ نکنید.
اگر کار عضوی از تیمتان عالی بود، این را در برابر جمع به او بگویید و از وی تشکر کنید
دنیل میگفت که او در Social Point، با هفتاد و دو آرتیست کار کرده است و اسامی تک به تکشان را میداند. موضوعی که شاید ساده و کماهمیت به نظر برسد ولی به طرز دیوانهواری باید به آن توجه کنید. در زمانهای سخت نه حقوق و نه هیچچیز دیگر بلکه وفاداری، باعث میشود آنها با انرژی برای به سرانجام رساندن پروژهها کار کنند. مثلا در بعضی اوقات که کارها بیش از حد زیاد میشوند، اگر وفاداری و احترام آنها را به دست آورده باشید، بدون این که مستقیما از آنها درخواست کنید آنقدر به زمان تحویل کارهایشان پایبند خواهند بود که مثلا برخی شبها، شاهد ماندنشان در استودیو تا دیرتر از وقت معمول هم هستید.
هنگام از راه رسیدن زمانهای سخت، نه حقوق و نه هیچچیز دیگر بلکه وفاداری، باعث میشود آنها با انرژی برای به سرانجام رساندن پروژهها کار کنند
در قدم اولِ معرفی کردن پروژه به اعضای تیم، باید دربارهی مهمترین چیزهای لازم و مواردی که باید رعایت شوند، به خلاصهترین حالت ممکن صحبت کنید. البته در ادامه میتوانید انعطافپذیرتر به نظر برسید و ایدههایشان را با آغوش بازتر بپذیرید. بیزینس شما، سرگرم کردن مخاطبانتان است، برای همین بعضی زمانها باید نه گفتن را هم بلد باشید. همیشه بیشترین تلاشتان باید روی راضی کردن طرف مقابل به شکل کامل باشد ولی باور کنید که «نه» نگفتن در مواقعی به خصوص، بزرگترین اشتباهی است که میتوانید انجام بدهید. جایگزین کردن اعضا، همیشه آخرین و آخرین و آخرین راهی است که دارید. چرا که تجربهی آنها در استودیوی شما، مسئلهای جدی و مهم به نظر میرسد که نمیخواهید به سادگی آن را از دست بدهید. ولی همانگونه که بیان شد، بعضی مواقع «نه» تنها جواب ممکن خواهد بود و پس از فرصت دادن به شخصی به اندازهی کافی و فهمیدن این حقیقت که واقعا به درد فعالیت در استودیوی شما نمیخورد، باید محترمانه از او ترک کردن استودیویتان را بخواهید و به فکر عضو جایگزین باشید.
در راه مدیریت تیمی از آدمهای خلاق و مبتکر، همیشه نیازهای گروه را ارزشمندتر از نیازهای خودتان بدانید. همان آدمی باشید که دوست دارید آنها باشند. بگذارید آنها فعال بودنتان را ببینند. رویکرد گروهی را همیشه به عنوان اولویت مد نظر قرار بدهید، شنوندهی خوبی باشید و یادتان باشد که به جای کار کردنِ تیم برای شما، در حقیقت شما در حال کار کردن برای تیمتان هستید. روی تواناییها و آفریدههای شخصی کارمندانتان تمرکز کنید و برای موفقیت استودیو، هرگز فروتنیتان را از دست ندهید.
نظرات