۱۵ بازی با گیم پلی طولانی که در دوران قرنطینه میتوانیم تجربه کنیم
تعطیلات عید ۹۹ به پایان رسید و هنوز دوران قرنطینه به قوت خود ادامه دارد! البته که ویروس کرونا طی مدت اخیر شرایطی را رقم زد که تعطیلات سال جدیدمان اصلا به چشم نیامد و همهی توجهها، به قرنطینهی خانگی، پیشگیری از کرونا، فاصلهی اجتماعی، شستن دستها و صورت و موارد اینچنینی بود؛ موضوعی که کاملا هم منطقی است به هرحال ویروس کرونا طی این مدت ثابت کرد که اصلا شوخی ندارد و خیلی راحت میتواند جان افراد را بگیرد. راستش را که بخواهید، واقعا کسی فکرش را هم نمیکرد که یک ویروس کرونا نام در شهر ووهان چین بتواند چنین وضعیتی را رقم بزند و یک چالش بینالمللی را برپا کند. راستش را بخواهید، ما گیمرها نسبت به دیگر افرادی جامعه، آمادگی به مراتب بیشتری برای مواجهه با این شرایط داریم. به هرحال ما در دنیای بازیهای ویدیویی، شرایط مشابه و به مراتب اغراقشدهای را توانستیم تجربه و مدیریت کنیم و قطعا از پس این دورانی که کرونا رقم زده است هم برخواهیم آمد.
اینکه یک نیروی خارجی ما را به انجام کاری که به آن میلی نداریم وادار کند اصلا حس خوبی ندارد. حالا اگر این کار، خانهنشین شدن باشد که دیگر اوضاع سختتر و روحخراشتر هم میشود. قرنطینهی اجباری ناشی از بحران جهانی شیوع کرونا، روزهایی سخت، عجیب و در عین حال خاص را برای ما رقم زده است. روزهایی که تقریبا همهی ما سابقهی تجربهی آنها را نداشتیم و تحت تاثیرش قرار گرفتهایم. طی این روزها که همگی در خانه به دور از خطر ابتلا به کرونا مشغول گذراندن ایام سال جدید هستیم، سرگرمیهای جمعی مثل ویدیو گیم، فیلموسریال، موزیک و اینترنت بیشتر از هر زمانی، توانستند اهمیت بالایی که در زندگی هر یک از ما دارند را بهمان گوشزد کنند. راستش را بخواهید، دلم برای افرادی که اندازهی ما با ویدیوگیم آشنایی ندارند میسوزد. چرا که طی این روزها، زمانیکه آنها مشغول نالیدن از حوصلهی سررفتهی خود هستند و مگس میپرانند، ما دنیایی از بازیهای متنوع را داریم و درحال لتوپار کردن شیاطین در دووم ایترنال هستیم! حالا هم که تعطیلات نوروز به اتمام رسیده و به نظر میرسد که قرنطینهی خانگی ناشی از کرونا، حالا حالاها ادامهدار است و رشتهاش سری درازتر از این حرفها دارد، تصمیم گرفتیم تا نگاهی به تازهترین مقالهی بلاگ گاردین بیندازیم. گاردین در این مقاله، به ۱۵ بازی که طی دوران قرنطینهی خانگی میتوانیم ساعتهای طولانی با تجربهی آنها سرگرم شویم، نگاهی انداخته و از آنها گفته است. بازیهایی که یک سری جهان عظیم و کلان را در دسترس گیمر خود قرار میدهند و این روزهای قرنطینه، واقعا بهترین فرصت برای تجربهی آنها است. همراه زومجی باشید تا پس از مرور این ۱۵ بازی، نظراتمان را باهم به اشتراک بگذاریم و ببینیم که دیگر چه بازیهای جذابی پیدا میشود که میتوانیم آنها را طی این روزهای خاص تجربه بکنیم.
Assassin’s Creed Odyssey
- استودیو سازنده: یوبیسافت کبک، یوبیسافت سنگاپور و یوبیسافت مونترئال
- ناشر: یوبیسافت
- پلتفرم مقصد: ایکسباکس وان، پلیاستیشن 4، پی سی و گوگل استیدیا
- میانگین امتیاز در متاکریتیک: 83 | میانگین امتیاز در اوپن کریتیک: 84
برخلاف نسل هفت که دوران تولد و اوجگیری سری بازیهای Assassin's Creed بود، این مجموعه با پستوبلندیهای متعددی در نسل هشتم روبهرو شد. از بازی Assassin's Creed Unity که چراغ محفل قاتلین در نسل هشت را روشن کرد تا همین اواخر که Assassin’s Creed Odyssey منتشر شد، این بازیها تغییرات متعددی را به خود دیدند و طی سالیان اخیر شاهد دمیده شدن روحی تازه به این مجموعهی شدیدا پرطرفدار و خاطرهانگیز بودیم.
یوبیسافت با بازی Assassin's Creed: Origins یکسری تغییرات کلی را در سری بازیهای اسسینزکرید ایجاد و اسکلتبندی طراحی مراحل این بازی را از نو پایهریزی کرد. پس از عرضهی اسسینز کرید اوریجینز، یوبسافت همان روش از طراحی مراحل را ادامه داد و با رفع کردن ایرادات آن، به آفرینش Assassin’s Creed Odyssey رسید. این قسمت از سری مورد بحثمان، همانقدر که در زمینهی گیمپلی کمایراد و سرگرمکننده ظاهر شد، توانست در زمینههای داستانی هم قدرتمند ظاهر شود و پس از چند سال، یک داستان شدیدا درگیرکننده را از فرقهی قاتلان محبوبمان تعریف کند. بازی حالا با عناصر نقشآفرینی، گیمپلی درگیرکننده و نقشهی وسیع خود، صدها ساعت سرگرمی را برای گیمرها ترتیب داده است. تا به امروز، محتویات جانبی و داستانمحور بسیار زیادی برای بازی عرضه شده و اگر همین حالا تجربهی بازی را شروع کنید، احتمالا تا پایان قرنطینهی خانگی و حتی پس از آن هم درگیرش خواهید بود!
Death Stranding
- استودیو سازنده: کوجیما پروداکشنز
- ناشر: سونی - ۵۰۵ استودیوز (نسخه پی سی)
- پلتفرم هدف: پلیاستیشن 4 - پی سی (عرضه در تابستان)
- میانگین امتیاز در متاکریتیک: 82 | میانگین امتیاز در اوپنکریتیک: 82
همه چیز دربارهی Death Stranding عجیب، غریب و درگیرکننده است. از روند ساخت، معرفی و مارکتینگ بازی گرفته تا گیمپلی خود بازی، مواردی نبودند که طی چندین و چند سال اخیر مشابه آنها را دیده باشیم و احتمالا، تا چند سال اثری مثل آن را نخواهیم دید. بازی Death Stranding، جدیدترین ساختهی هیدئو کوجیما، ققنوس خفتهای بود که از خاکسترهای رابطهی عجیب کونامی با بازیساز ژاپنی و لغو تولید بازی P.T به پرواز درآمد. هیدئو کوجیما همیشه با ساختههای جنگیاش یعنی سری بازیهای Metal Gear ضمن ارائهی داستانهایی جدی با مضامین سیاسی، فلسفی، جنگی و اجتماعی، پیامهایی کاملا انسانی و ضد جنگ را به مخاطب خود انتقال میداد، تصمیم گرفت این پیامها که در ژرفای داستانهای چندلایهی بازیهایش پنهان بودند را به محوریت داستان Death Stranding تبدیل کند.
پویایی و تنوع در مکانیکهای گیمپلی Death Stranding کنار تعداد بالای مأموریتهای بازی، بیش از ۱۰۰ ساعت محتوا را در دسترس گیمر قرار میدهد
نتیجه، شکلگیری یک روایت درگیرکننده و احساسی از سفر طولانی مردی باربر برای اتصال مردم جهان به یکدیگر شد؛ مردمی که تحت تاثیر یک انفجار بزرگ، خودشان را در خانههای زیرزمینی خود پنهان کردهاند تا مبادا با دنیای خارج از خانه، تماس داشته باشند و به بیماریهای جهان پساآخرالزمانی بازی مبتلا شوند. احتمالا شما هم مشغول کنار هم گذاشتن جهان این بازی با دنیایی که این روزها دچار ویروس کرونا شده است، هستید. کوجیما که پیشتر با ساخت متال گیر سالید ۲ سلطهی شبکههای اجتماعی روی زندگی انسان را پیشبینی کرده بود، حالا هم با دث استرندینگ، بهنوعی دنیای حال حاضر و کرونازدهی امروز را چندین ماه پیش در مدیوم گیم ترسیم کرد و باری دیگر به آفرینش یک اثر پست مدرن دست زد. دث استرندینگ یک دنیای واقعا بزرگ دارد که در آن، وظیفهی شما انتقال محمولههای حیاتی مردم است.
شما بهنوعی، نقش یک پستچی را دارید که باید بار افراد را به مقصدهایشان برساند و همزمان، شبکهی جهانی اینترنتمانند بازی را هم درست کند تا مردم بتوانند با یکدیگر دوباره ارتباط بگیرند. نکتهی مهم گیمپلی بازی، تنوع بالای آن است. بهلطف عناصر پویای بازی، هر سفر شما، با تمامی سختیها، مبارزهها، فرار از هیولاها، نبرد با موانع طبیعی و موارد دیگر، به یک تجربهی کاملا تازه تبدیل میشود و تعداد بسیار بسیار بالای مأموریتهای جانبی بازی، کاری میکنند که بیش از ۱۰۰ و خردی ساعت مشغول بازی شوید و قرنطینهی خانگی را از یاد ببرید.همانطور که در بررسی زومجی هم قید شده، اگر تجربهی بازی در نقش یک باربر برایتان جذابیت دارد، این بازی قطعا به یکی از خاصترین و لذیذترین تجربههای ویدیوگیمی شما تبدیل خواهد شد و اگر این موارد برای شما جذابیت ندارد، دیگر گزینههای این مقاله احتمالا بیشتر از دث استرندینگ شما را سرگرم خواهند کرد. دث استرندینگ در زومجی بررسی شده و نمرهی ۹ را دریافت کرده است که همین الان میتوانید بررسی این بازی را مطالعه کنید.
Dark Souls Trilogy
- استودیو سازنده: فرام سافتور
- ناشر: بندای نامکو
- پلتفرم مقصد: ایکسباکس وان، پلیاستیشن 4، پی سی، ایکسباکس 360، پلیاستیشن 3
- میانگین امتیاز سه قسمت در متاکریتیک: 90 + | میانگین امتیاز سه قسمت در اوپن کریتیک: 88 +
صحبت کردن از سهگانهی بزرگ دارک سولز آن هم در چند خط واقعا یکی از سختترین کارهای دنیا است. به هر حال هم شما و هم من، همه از تاثیرات این سری روی مدیوم گیم آگاه هستیم و احتمالا تا همین امروز، مقالات پرتعدادی را پیرامون آثار تأثیرگذار هیدتاکا میازاکی بهخصوص سهگانهی سولز، خواندهایم. تیم فرامسافتور با خلق بازی دیمن سولز (Demon Souls) صحبت از ایدههایی را شروع کرد که نتیجهی آنها، خلقت سهگانهی دارک سولز، شکلگیری بازیهای سولزلایک، آفرینش نگرشی جدید در خلقت بازیهای داستانمحور تکنفره، نگرشی جدید در روایت داستان، پیریزی سیستمهایی تازه در بازیهای شمشیرزنی سومشخص و موارد بسیار زیاد دیگری شد. سهگانهای که هنوز و احتمالا تا سالیان سال، تاثیر گسترده و عمیقش روی مدیوم گیم را شاهد خواهیم بود.
سهگانهی دارک سولز در سال ۲۰۱۱ متولد شد و قسمت سوم از این سری بازی در سال ۲۰۱۶ میلادی در دسترس گیمرها قرار گرفت. این بازیها با قرار دادن گیمرها در یک دنیای فانتزی بهشدت تاریک و سنگین، آنها را وارد یک ماجراجویی حماسی تمامعیار میکند. ماجرایی که با قرار دادن موانع مختلف و دیوانهوار بر سر راه گیمر، صبر، استقامت و مهارت او را تا سر حد مرگ مورد آزمایش قرار میدهد و با هر اشتباه، او را به شکلی سختگیرانه مجازات میکند. گذر از این سختیها اما با پاداشهایی بینظیر و شدیدا لذیذ همراه است؛ پاداشهایی که حس شیرین بهدست آوردنشان، تا سالیان سال حلاوت خود را از دست نمیدهد و از دلایلی هستند که این سری توانسته خودش را به یکی از سهگانههای جاودان صنعت بازی تبدیل کند. اگر اهل تجربهی بازیهای سخت هستید و به ماجراهای فانتزی تاریک علاقه دارید، تجربهی این بازیها را از دست ندهید. دو قسمت اول این سری برای پلتفرمهای نسل هفت هم منتشر شدند و قسمت پایانی، راهی پلتفرمهای نسل هشتم شد. البته که تمامی این بازیهای برای سیستمهای نسل هشت ریمستر شدهاند و احتمالا تا به امروز آنها را تجربه کردهاید اما، اگر دلتان دوباره برای بازگشت به سرزمین لردران تنگ شده یا اینکه هنوز واردش نشدهاید، این روزها بهترین فرصت هستند.
Dishonored Collection
- استودیو سازنده: استودیو آرکین
- ناشر: شرکت بتسدا
- پلتفرم مقصد: ایکسباکس وان، پلیاستیشن 4، پی سی، ایکسباکس 360، پلیاستیشن 3
- میانگین امتیاز دو قسمت در متاکریتیک: 88 + | میانگین امتیاز دو قسمت در اوپن کریتیک: 86 +
استودیو آرکین که پیشتر با همکاری در آفرینش هنری/بصری بازیهایی همچون Bioshock و Half Life شناخته میشد، در سال ۲۰۱۲ و با همکاری شرکت بتسدا اقدام به ساخت یک سری بازی جدید کرد. این بازی جدید، اثری نبود جز دیسآنرد (Dishonored). این بازی مخفیکاری که در سالهای نسل هفتم از ویدیوگیم، در میان بزرگان این ژانر همچون سری متالگیر، هیتمن و اسپلینترسل متولد شده بود، خیلی زود توانست گلیم خود را از آب بیرون بکشد و اسمورسم خاص خودش را عَلَم کند.
عمق بالای مراحل و غنای بازی در لولدیزاین، سری بازیهای Dishonored را به تجربههایی طولانی و سراسر لذت تبدیل کرده است
بازی در دنیایی طاعونزده و تاریک جریان داشت. تجربهی کار روی جلوههای هنری بازیهای بایوشاک و هفلایف، به اعضای استودیوی آرکین اجازهی خلق یک اتمسفر گیرا، سنگین و خاص از زیرژانر بصری استیمپانک را داده بود و داستان مردی را روایت میکرد که برای اثبات بیگناهی خود، باید یک مسیر سخت و خونین را طی میکرد. کنار داستان و جلوههای گرافیکی بازی، این گیمپلی اثر بود که خودنمایی میکرد. در هر دو قسمت سری بازیهای دیسآنرد با یک گیمپلی مخفیکاری و تکنیکی عمیق و چندلایه طرف بودیم. تک تک مراحل بازی به قدری عالی و فکرشده طراحی شده بودند که گیمرها برای عبور از هرکدام، میتوانستند راههای بیشماری را امتحان کنند و ساعتها مشغولش میشدند.
بازی، مکانیکها و تواناییهای بسیار زیادی را در اختیار گیمر قرار میداد و حالا تصمیم اینکه از تمامی این مهارتها چطور و در چه موقعیتی باید استفاده میشد، همه بر عهدهی گیمر بود؛ گیمری که میتواند هردو قسمت این بازی را حتی بدون کشتن یک نگهبان یا بدون شلیک حتی یک گلوله به پایان برساند! اگر دنبال یک بازی مخفیکاری جذاب و عمیق هستید که سر فرصت تمامی مراحلش را به تمیزترین شکل ممکن از پیشرو بردارید، Dishonored همان بازیای است که دنبالش میگشتید و حالا، بهترین فرصت برای تجربهی آن است.
Divinity: Original Sin II Definitive Edition
- استودیو سازنده: Larian Studios
- ناشر: بندای نامکو
- پلتفرم مقصد: ایکسباکس وان، پلیاستیشن 4، پی سی
- میانگین امتیاز در متاکریتیک: 93 + | میانگین امتیاز در اوپن کریتیک: 94 +
بازیهای سبک نقشآفرینی به علت سیستمهای چندلایه و عمیق گیمپلی خود همیشه از اولین گزینه برای گذران روزهای تعطیل و زمانهای آزاد گیمرها هستند. در طی سالیان گذشته، شاهد انتشار بازیهای نقشآفرینی بسیار زیادی بودیم که تمامی نگرشها و زیرژانرهای سبک RPG را به خوبی پوشش میدادند و گیمرها را سرگرم میکردند. کنار سری بازی Pillars of Eternity که عملکردی بسیار عالی را در نسل هشتم از خود به جا گذاشت، بازیهای مجموعهی Divinity: Original Sin را داشتیم که به خوبی توانستند توجهها را به خود جلب کنند. بازی Divinity: Original Sin دنبالهای بر بازی Divine Divinity است.
یک طرفدار بازیهای کلاسیک ژانر RPG در تجربهی Divinity: Original Sin II آن هم در این روزهای تعطیل، هرگز نباید درنگ بکند
این بازی در سال ۲۰۰۲ ساخته شد و دنبالهاش که Divinity: Original Sin باشد، در سال ۲۰۱۴ و در پی یک کمپین کیکاستارت موفق در دسترس گیمرها قرار گرفت. عرضهی بازی در سال ۲۰۱۴ با تمجید منتقدین و گیمرها همراه شد. دومین قسمت از این سری در سال ۲۰۱۷ منتشر شد. در این بازی، با یک داستان بزرگ و فانتزی سروکار داریم که با خلق قهرمان داستان، وارد آن میشویم و باید سرنوشتش را تعیین کنیم. بازی یک گیمپلی عمیق، سرگرمکننده، پیچیده و جذاب را در اختیار گیمر خود قرار میدهد و او را برای ساعتها سرگرم میکند.
شخصیسازی پرجزئیات و دقیق کاراکتر، سیستمهای مبارزات متنوع و چندلایه، مکانیزمهای سیال انتخاب دیالوگ و پیشروی در داستان، تنوع شدیدا بالای آیتمها و سیستم لوت فوقالعاده، همه درکنار هم بازی Divinity: Original Sin II Definitive Edition را دقیقا به اثری تبدیل میکنند که یک RPGباز دنبال تجربهاش است.اگر از طرفداران دوآتشهی ژانر نقشآفرینی و بازیهای سبک ایزومتریک این سبک هستید، تجربهی Divinity: Original Sin II Definitive Edition یکی از بهترین راههای گذراندن روزهای قرنطینهی خانگی است.
Dragon Age: Inquisition
- استودیو سازنده: بایوور
- ناشر: الکترونیک آرتز
- پلتفرم مقصد: پلیاستیشن 4، پی سی، ایکسباکس وان، ایکسباکس 360، پلیاستیشن 3
- میانگین امتیاز در متاکریتیک: 88 + | میانگین امتیاز در اوپن کریتیک: 89 +
پس از انتشار نه چندان موفق Dragon Age 2 که دنبالهی اثری تحسینشده و عظیم با نام Dragon Age: Origins بود، احتمالا کسی فکرش را نمیکرد که این سری باز هم میتواند به روزهای اوج خود برگردد. الکترونیک آرتز که در سالهای پایانی نسل هفت با سیاستهای عجیب خود تعداد بالایی از مجموعههایش را تقریبا از بین برده بود، بهنظر میرسید که برنامهی خاصی برای سری «دراگون ایج» ندارد و آن را هم قرار است کنار دیگر سری بازیهای فراموششدهاش بگذارد تا خاک بخورد.
استودیو بایوور با Inquisition یک بار دیگر ثابت کرد که در آفرینش یک اثر نقشآفرینی کامل و غنی، چه مهارت بالایی دارد
شرکت بایوور اینبار اما با قدرت برگشت و با ساخت Dragon Age: Inquisition دوباره ثابت کرد که چه مهارت بالایی در خلقت بازیهای RPG غنی و کامل دارد. بازی Dragon Age: Inquisition در سال ۲۰۱۴ میلادی برای پلتفرمهای نسل هفتم و هشتم، منتشر شد و توانست جایزهی برترین بازی سال را هم کسب کند. در بازی Dragon Age: Inquisition، داستانی حماسی و فانتزی روایت میشود. یک شکاف به دنیای انسانها باز شده که میتواند پای موجودات جهان Fade (جایی که ارواح و شیاطین در آن زندگی میکنند) را به دنیای انسانها باز کند. قهرمان داستان که شخصیتی برگزیده است، بهواسطهی قدرت خاصی که دارد میتواند این شکاف بزرگ را ببنند و دنیای انسانها را نجات دهد. ماموریتی که هرگز قرار نیست به همین سادگیها باشد و به یک سفر طولانی و پرپیچوخم تبدیل میشود.
داستان بازی، بالا و پایینهای بسیار زیادی دارد و دقیقا در لحظاتی که فکر میکنید که به تمامی ماجراها مسلط شدهاید، اتفاقات و پیچشهای ناگهانی داستان بازی شما را شوکه و وادار میکنند که بازی را تحسین کنید. گیمپلی بازی، دقیقا همان حالوهوای آثار نقشآفرینی بایوور بهخصوص همین سری دراگون ایج را دارد. در طول بازی با آشنا شدن با شخصیتهای جدید، آنها را به تیم خود اضافه میکنید و بازی را با آنها پیش میبرید. دنیای بازی بسیار بزرگ است و علاوهبر مأموریتهای داستانی، گشتوگذار در دنیای بازی، انجام مأموریتهای جانبی، کشتن اژدهایان بزرگ و باستانی بازی و دیگر فعالیتهایی که میتوانید در دنیای اثر انجام بدهید، شما را ساعتها مشغول تجربهی بازی میکند. موزیک بازی هم از دیگر نقاط قوتش هستند و ترور موریس با خلق آلبوم موسیقی این بازی، توانست روحی حماسی و پرشور را به تک تک لحظات بازی ببخشد. Inquisition یک بازی نقشآفرینی بسیار باکیفیت است که شما را میتواند ساعتها سرگرم کند.
The Legend of Zelda: Breath of the Wild
- استودیو سازنده: نینتندو
- ناشر: نینتندو
- پلتفرم مقصد: نینتندو سوییچ، Wii U
- میانگین امتیاز در متاکریتیک: 97 + | میانگین امتیاز در اوپن کریتیک: 96 +
اگر در حال خواندن این متن هستید، نینتندو سوییچ دارید و هنوز بازی The Legend of Zelda: Breath of the Wild را تجربه نکردهاید، بدون خواندن ادامهی متن به سراغ بازی بروید! بازی The Legend of Zelda: Breath of the Wild از آن شاهکارهایی است که شاید هر چندین و چند سال یکبار شاهد مطرح شدن آنها باشیم. اثری که با برقراری یک تعادل فوقالعاده میان میزان واقعگرایی و سرگرمکننده بودن، توانست به یکی از برترینهای تاریخ صنعت بازی تبدیل شود. همانطور که خودتان هم بهتر میدانید، بازیهای نینتندو فارغ از توجه به ارائهی محتویات جدی و بزرگسالانه، همیشه روی ارائهی تجربیاتی سراسر سرگرمی و مفرح تمرکز داشته و دارند.
بازی The Legend of Zelda: Breath of the Wild بهسادگی میتواند دوران قرنطینهی خانگی را به بهترین روزهای سال شما تبدیل کند!
حالا شما فرض کنید که تمامی نقاط درخشان این بازیهای سرگرمکننده و عالی، کنار یکدیگر در یک بازی جهانباز، گردهم بیایند و یک داستان حماسی را تعریف کنند؛ اینجا است که Breath of the Wild متولد میشوند. بازی The Legend of Zelda: Breath of the Wild با عرضه در سال ۲۰۱۷ میلادی، به بهترین نسخه از تاریخ ۲۰ و خردهای سالهی این مجموعه و یکی از برترینهای تاریخ نینتندو تبدیل شد. به هرحال اثری که توانسته میانگین نمرات ۹۷ را از منتقدان دنیا کسب کند اصلا کم چیزی نیست و اتفاقی درخشان از تاریخ یک مدیوم به حساب میآید. اتفاقی که در نسل هشتم از ویدیوگیم و همین چند سال پیش رقم خورد. داستان بازی، روایتگر تلاشهای قهرمانانهی لینک برای پیوستن به پرنسس زلدا و کمک به او برای نبرد با هیولایی است که به سرزمین هایرول تجاوز کرده است.
زلدا که مدتی میشود مچ این هیولا را خوابانده و او را سر جایش نشانده، درحال ضعیف شدن است و اینجا است که قهرمان ماجرا، لینک، با بیدار شدن از یک خواب طولانی و رفتهرفته بهیاد آوردن اتفاقات، سفر سراسر حماسهی خود برای نجات پرنسس و سرزمین هایرول را آغاز میکند. کنار داستان، این گیمپلی شگفتانگیز بازی است که میدرخشد.بازی تمامی المانهای موفق آثار مختلف نقشآفرینی، مبارزهای، جهانباز و معمایی را کنارهم آورده، آن را بهتر کرده و با یک جادوی خاص نینتندویی، معجونی لذیذ و اعتیادآور را پدید آورده که شاید بتوان گفت یکی از برترین لانچتایتلهای تاریخ کنسولهای خانگی است. شخصا که تا به این روز حسرت تجربهی بازی را همراه خودم داشتهام و احتمالا تا مدتهای مدید در حسرت تجربهاش بمانم اما شما، اگر کنسول نینتندو سوییچ دارید و شرایط تجربهی The Legend of Zelda: Breath of the Wild برایتان فراهم است، در بازی کردنش به هیچ عنوان درنگ نکنید و این قرنطینهی خانگی را با یکی از برترینهای تاریخ ویدیوگیم، به روزهایی فراموشنشدنی بدل کنید!
Metal Gear Solid V: The Phantom Pain
- استودیو سازنده: کوجیما پروداکشنز
- ناشر: کونامی
- پلتفرم مقصد: پلیاستیشن 4، پی سی، ایکسباکس وان، ایکسباکس 360، پلیاستیشن 3
- میانگین امتیاز در متاکریتیک: 93 + | میانگین امتیاز در اوپن کریتیک: 92 +
شاید نسل هشتمِ ویدیوگیم به اندازهی نسل هفت در ارائهی بازیهای ژانر مخفیکاری، پرکار نبود اما باز در همین نسل، شاهد انتشار بازیهای اکشن/مخفیکاری فوقالعادهای بودیم که یکی از بهترینِ آنها، بازی Metal Gear Solid V: The Phantom Pain بود. هیدئو کوجیما که او را با آفرینش ژانر اکشن/مخفیکاری میشناسیم، در سال ۲۰۱۵ با پنجمین قسمت اصلی از سری بازیهای «متال گیر سالید» بازگشت و تجربهای تمامعیار از ژانر مورد بحث را به گیمرها تحویل داد. این بازی دقیقا یک سال پس از عرضهی Metal Gear Solid Ground Zeroes منتشر شد و داستان آن را ادامه داد.
وجود داستان قدرتمند و تأثیرگذار کنار یک گیمپلی بهشدت پخته و کامل و صدالبته مأموریتهای جانبی متنوع، فنتومپین را به یک تجربهی مخفیکاری طولانی و تمامعیار تبدیل میکنند
بیگ باس که در پایان «گرند زیروز» با کشتار افرادش در پایگاه مادربیس روبهرو شد و مرگ تک تک سربازان خود را جلوی چشمانش دید، در پی سقوط بالگردش به یک کمای ۹ ساله میرود. شروع فنتوم پین، نقطهی پایان کمای ۹ سالهی بیگ باس است. جایی که او حالا باید با دنیای جدید پس از مادربیس سابق آشنا شود و سپس، برای خونخواهی یاران کشتهشدهاش یک سفر دیوانهوار را آغاز کند. داستان فنتوم پین بدون شک یکی از تاثیرگذارترین روایتهای انتقاممحور در بین آثار سرگرمکننده مثل فیلم، سریال و گیم است. کوجیما در این بازی هم مثل دیگر قسمتهای مجموعهی متالگیر، روی جنبههایی از جنگ دست میگذارد که کمتر در مدیومهای سرگرمی به آنها پرداخته شده است.
مفاهیمی همچون زبان مادری، کودکان جنگ، فساد نظامی سازمانیافته، تسلیحات اتمی، المانهای علمیتخیلی سری متال گیر و مواردی اینچنینی، از جمله مفاهیمی هستند که در داستان فنتومپین، مطرح میشوند و مخاطب را بهفکر فرو میبرند. در زمینهی گیمپلی میتوان گفت شاهد پختهترین نسخه از سری متالگیر هستیم. کوجیما که در تمامی این بازیها سعی داشت تا با وسیع ساختن نقشهها، آزادی عمل بالایی به گیمر بدهد و کاری کند تا هر گیمر بتواند تجربهی منحصر بهفرد خود را داشته باشد، در فنتومپین با ارائهی یک جهان کاملا باز و گسترده، این مهم را بهبهترین شکل ممکن عملی میکند.هوش مصنوعی بالای انسانها و پیادهسازی یک سیستم خاص برای رفتار انسانها و حیوانات، کنار لولدیزاین با کیفیت، یک تجربهی مخفیکاری عالی را در فنتومپین، پدید آورده است که همراهبا مأموریتهای جانبی متنوع بازی، شما را میتوانند چندین ساعت به خود مشغول کنند.
Fallout 4
- استودیو سازنده: بتسدا
- ناشر: بتسدا
- پلتفرم مقصد: پلیاستیشن 4، پی سی، ایکسباکس وان
- میانگین امتیاز در متاکریتیک: 87 + | میانگین امتیاز در اوپن کریتیک: 87 +
طرفداران بازیهای سبک نقشآفرینی (RPG) احتمالا با تاد هاوارد آشنایی دارند. هاوارد با آفرینش سری بازیهای فالاوت (Fallout) و الدراسکرولز (Elder Scrolls) ضمن خلق آثاری بهشدت سرگرم و درگیرکننده از ژانر RPG، توانست قدمهای بلندی در مسیر پیشرفت این سبک بردارد و ضمن پیشگام بودن، الهامبخش دیگر تیمهای بازیسازی هم باشد. در این دو بازی، جهانهایی بسیار وسیع و پر از فعالیتهای مختلف در دسترس گیمر قرار میگیرند و بازیکنان بهمعنی کلمه، میتوانند در این دنیاها زندگی کنند و سرگرم شوند.
تاد هاوارد با بهکارگیری آن جادوی همیشگی خود، Fallout 4 را به اثری تبدیل کرده که صدها ساعت میتوان در آن زندگی کرد، لذت برد و سرگرم شد
سری بازی الدراسکرولز گیمر را درگیر یک ماجرای عظیم و حماسی میکنند؛ در نقطهی مقابل، بازیکنان در Fallout پا به جهانی پساآخرالزمانی میگذارند و درگیر ماجراجوییهایی میشوند که مفاهیم و ارزشهای انسانی در آنها حرف اول را میزند. چهارمین قسمت از سری فالاوت در سال ۲۰۱۵ برای پلتفرمهای نسل هشت منتشر شد. داستان بازی در سال ۲۰۷۷ آغاز و با یک پرش زمانی، در سال ۲۲۸۷ پیگیری میشود. آمریکا و چین که درگیر یک جنگ بزرگ هستند، در سال ۲۰۷۷ میلادی با بمبهای اتمی به استقبال یکدیگر میروند. بازی دقیقا در روز انفجار کلاهکهای اتمی چین در خاک آمریکا، داستان خود را آغاز میکند. شخصیت اصلی که بازیکن از صفر تا صدِ ظاهر، مهارتهای اصلی و علایقش را تعیین میکند؛ در شروع داستان باید دست خانوادهی خود را بگیرد و به یک مکان امن ببرد. این مکان امن، Vault 111 نام دارد و ساکنین خود را به یک خواب انجمادی طولانی فرو میبرد.
خوابی که با انجماد سوژهی انسان خود، فرآیندهای شیمیایی بدن او را از کار میاندازد و مانع پیرشدن او میشود. از بخت بد قهرمان داستان، عدهای راهزن که به این منطقه یورش آورده بودند، همسر او را به قتل میرسانند و پسرش که «شان» نام دارد را میزدند. قهرمان داستان که سال ۲۰۷۷ به خواب انجمادی فرو رفته بود، حالا در سال ۲۲۸۷ از خواب بیدار شده و برای پیدا کردن پسرش که اصلا معلوم نیست زنده یا کشته شده است، پا به سفری قهرمانانه میگذارد.داستان بازی با کاراکترهایی که دارد، بسیار عالی و گیرا دنبال میشود و همراهبا پیچشهای خاص و همیشگی سری فالاوت، شما را شوکه میکند. گیمپلی Fallout 4 نیز طبق معمول آثار این مجموعه، درخشان و قوی ظاهر شده است. بهلطف المانهای عالی و متنوع نقشآفرینی، یک نقشهی عظیم، بهبود سیستم تیراندازی، مأموریتهای جانبی متنوع کنار مأموریتهای اصلی جذاب، اتمسفرسازی قوی و صدالبته، جادوی همیشگی تاد هاوارد، در فالاوت ۴ میتوان ساعتها زندگی کرد و از دنیای قرنطینهشدهی این روزهایمان جدا شد.
Monster Hunter: World
- استودیو سازنده: کپکام
- ناشر: کپکام
- پلتفرم مقصد: پلیاستیشن 4، ایکسباکس وان، پی سی
- میانگین امتیاز در متاکریتیک: 90 + | میانگین امتیاز در اوپن کریتیک: 89 +
بازیهای آنلاین بدون شک از جذابترین و مفرحترین روشهای گذراندن روزهای تعطیل هستند. حالا هم که درگیر روزهای قرنطینه و یک تعطیلات طولانی شدهایم، میتوانیم سراغ تجربهی یک بازی MMO برویم. این بازیها اصولا وقت بسیار زیادی را از گیمر میگیرند و پیشرفت در آنها بسیار وقتگیر است؛ بههمین دلیل، این روزهای تعطیل فرصت خیلی خوبی برای تجربهی آنها است.
کپکام با انتشار بستههای الحاقی و پشتیبانی از بازی، گیمرها را همچنان با دنیا و ماجراهای Monster Hunter: World سرگرم میکند
در حال حاضر بازیهای MMO بسیار باکیفیتی مثل The Division 2 وجود دارند که میتوانیم تعطیلات را با آنها بگذرانیم. یکی از برترین بازیهای MMO که طی چند سال اخیر شاهد انتشار و عرضهی محتویات درجهی یک برای آن بودیم، بازی Monster Hunter: World بود. سری مانسترهانتر (Monster Hunter) قدمتی طولانی در صنعت سرگرمی دارد و چه بازیهای ویدیویی و چه سریهای انیمهای مختلف، با این برند در دسترس علاقهمندان قرارگرفته و میگیرند. Monster Hunter: World آخرین قسمت از سری بازیهای مانتسرهانتر بود که در سال ۲۰۱۷ در دسترس گیمرها قرار گرفت و بهاندازیای در پیادهسازی مکانیکهایش قدرتمند عمل کرد که درنهایت، توانست نمرات بسیار بالا و جوایز مختلفی را از آن خود کند. مثل سایر بازیهای MMO، در Monster Hunter: World با داستان چندان پیچیدهای طرف نیستیم.
در این بازی پس از ساختن کاراکتر خود، وارد یک تیم تحقیقاتی میشوید که قرار است به سرزمین New World اعزام شود و روی یک گونهی کهن از اژدهایان تحقیق کند. اتفاقات به خوبی پیش نمیروند و با سقوط شخصیت اصلی به سرزمین New World همهی ماجراها آغاز میشوند.در طول بازی، باید با همکاری با دیگر گیمرها، اسرار گونههای کهن از اژدهایان و سایر هیولاها رو کشف و آنها را شکار کنید. بازی یک سرزمین بزرگ با انواع مختلف مأموریتها را در دسترس گیمر قرار میدهد. کپکام طی این مدت با عرضهی بستههای الحاقی متعدد، غنای محتوایی بازی را حفظ کرده و هر چند وقت یکبار با در دسترس قرار دادن مراحل و محتویات جدید، ارتباط گیمرها با اثر را حفظ میکند. Monster Hunter: World یکی از بهترین تجربههای آنلاین شما در طول روزهای طولانی قرنطینه خواهد بود.
No Man’s Sky
- استودیو سازنده: هلو گیمز
- ناشر: هلوگیمز، سونی
- پلتفرم مقصد: پلیاستیشن 4، ایکسباکس وان، پی سی
- میانگین امتیاز در متاکریتیک: 69 + | میانگین امتیاز در اوپن کریتیک: 70 +
آن اوایل که بازی No Man's Sky توسط خالقش یعنی شان ماری معرفی شد، همه فکر میکردیم که در این بازی قرار است با یک تجربهی انقلابی و دیوانهوار طرف شویم. اثری که ماری طی صحبتهایش برای گیمرها ترسیم کرده بود، یک بازی MMO شدیدا بزرگ بود که طی آن، بازیکنان میتوانستند درکنار یکدیگر به کهکشانهای مختلف سر بزنند و سیارات متنوعی را کشف کنند. کهکشانهایی که بهلطف موتور گرافیکی بازی و الگوریتمهای متنوع آن، تعدادشان تقریبا به بینهایت میل میکرد و باعث میشد تا اتمام بازی، صدها سال طول بکشد! خب این فرم از تجربه هرگز در بازیهای ویدیویی مطرح نشده بود و تصور اثری که بتواند کاوشهای فضایی را به چنین دقتی شبیهسازی بکند، اثری که بتوانیم آن را درکنار دوستانمان تجربه بکنیم، شدیدا هیجانانگیز و لذت بخش بود.
بازی No Man's Sky حالا نهتنها آن تجربهای که وعده میداد را ارائه میکند، بلکه پا را فراتر گذاشته و یک بازی به مراتب بهتر و جذابتر را در دسترس گیمرها قرار داده است!
بازی در سال ۲۰۱۶ منتشر شد و نمرات بسیار پایینی را کسب کرد. آن چه که سازندگان وعدهاش را میدادند، هرگز عملی نشد و ماجرا به قدری بالا گرفت که علاوهبر شکایتهای بسیار زیادی که گریبان استودیو هلوگیمز را گرفت بود، از آنها بهعنوان افرادی دروغگو یاد میشد. حالا که ۴ سال از آن ماجرا گذشته، همه چیز فرق کرده است. تیم هلوگیمز بعد از ماجراهای پس از عرضهی بازی، تصمیم گرفتند به انتقادها پاسخ بدهند و این کار را بهبهترین شکل ممکن انجام دادند. بازی No Man's Sky طی ۴ سالی که از عرضهاش گذشته، آپدیتهای جامعی را دریافت کرده و رسما، زیر و رو شده است! شان ماری با این آپدیتها نهتنها توانست وعدههایش را عملی کند، بلکه پا را فراتر هم گذشته و تجربهای به مراتب بهتر را در دسترس گیمرها قرار داده است. داستان بازی هر چند وقت یکبار دستخوش یکسری تغییر میشود اما، کلیت آن دربارهی یک کاوشگر (گیمر) میشود که در یک سفینهاش در یک سیاره سقوط کرده و در طی جستوجوهایش برای پیدا کردن سوخت و فرار از سیاره، پیامهایی از موجودات فضایی دریافت میکند.
گیمر حالا باید این پیامهای مختلف را کنار هم بگذارد و داستان را جلو ببرد. پیامهایی که پیدا کردنشان، هم گیمر را وادار به استفاده از مکانیکهای بازی میکند و هم اینکه او را به سیارات و کهکشانهای دیگر میبرد. در این بازی میتوانید به کهشانها و سیارههای مختلف سر بزنید و در هر کدام، یک خانه داشته باشید. میتوانید سفینههای مختلفی بخرید، با دوستانتان به انجام مأموریتهای اکتشافمحور مختلف اعزام شوید، آنها را به سیاره و کهکشانهای خود ببرید و حسابی سرگرم شوید. No Man's Sky امروز، تمام چیزهایی که یک بازی کیهانی، اکتشافمحور و آنلاین لازم دارد را در خودش جای داده است و قطعا یکی از بهترین گزینههایی است که میتوانید روزهای تعطیل و اوقات قرنطینهی خانگی خود را با آن بگذرانید.
Persona 5 Royal
- استودیو سازنده: آتلوس
- ناشر: سگا
- پلتفرم مقصد: پلیاستیشن 4
- میانگین امتیاز در متاکریتیک: 94 + | میانگین امتیاز در اوپن کریتیک: 95 +
بازیهای نقشآفرینی ژاپنی (JRPG) همیشه جایگاهی خاص در صنعت بازی داشته و دارند. این بازیها بهدلیل ارائهی سیستمهای مبارزاتی خاص و نوبتی خود، توانستند هواداران بسیار زیادی را برای خود دستوپا کنند. همه ساله، موارد متعددی از این سبک بازیها به بازار عرضه میشوند اما تعداد کمی از آنها میتوانند اسم خود را پابهپای بازیهای AAA پرسروصدا، مطرح کنند. بازی Persona 5 اما یکی از همین بازیهای JRPG شگفتانگیز است که تا یک قدمی بهترین بازی سال شدن هم پیش رفت و درکنار آثاری همچون The Legend of Zelda: Breath of the Wild و Nier Automata، به یکی از برترینهای سال ۲۰۱۷ تبدیل شد.
پرسونا ۵ رویال با اضافه کردن چند کاراکتر داستانی و مکانیکهای جدید گیمپلی، تجربهی شگفتانگیز نسخهی اصلی را بهتر هم میکند!
«پرسونا ۵» را میتوان بهترین JRPG نسل و حتی دههی اخیر دانست. اثری که با ایجاد یک سری تغییر اساسی در این ژانر و بهبود مکانیکهای همیشگی بازیهای JRPG، توانست نگرشی جدید از آثار این سبک را به گیمرها تحویل دهد، این بازیها را به گیمرهایی که با آنها میانهی خوبی نداشتند معرفی و طرفدارانی جدید برای JRPG دستوپا کند. Persona 5 گیمر را در نقش یکی از دانشآموزان دبیرستان شوجین (Shujin) توکیو قرار میدهد. پسری که طی یک اتفاق، با اپلیکیشنی عجیب روی گوشی موبایل خود مواجه میشود. اپلیکیشنی که باز کردن آن، پسر را به یک دنیای خاص میبرد؛ دنیایی که در آن، انسانها ذات واقعی خود را نشان میدهند. هر شخص در این دنیای بهخصوص، ذات خود را درون یک قصر و گاوصندوق بزرگ، به شکل یک جسم فیزیکی ویژه مثل یک جواهر ارزشمند، پنهان کرده است. پسرک داستان که از این حقیقت باخبر شده، با تشکیل یک گروه با نام Phantom Thieves of Hearts تصمیم میگیرد تا ذات افراد نادرست را بدزدد و با تغییر روحیهی این افراد، جامعه را به جایی بهتر تبدیل کند. موضوعی که هرگز به مزاغ گردن کلفتهای بدذات ژاپنی خوش نمیآید و بچههای قصه را به مخمصهای بزرگ و هیجانانگیز، گرفتار میکند! درمورد داستان بازی، میتوان گفت که استودیو آتلوس یک روایت انیمهای را برای پیشبرد داستان انتخاب کرده و ماجرای حدودا ۱۰۵ ساعتهی داستان بازی، مثل ۸ فصل از یک انیمهی سریالی طی میشود که هر فصل از آن، حول محور یکی از طعمههای «فنتوم تیوز» میگردد و صدالبته، به انتقاد از جامعهی ماشینی ژاپن میپردازد.
پرسونا ۵ یک بازی جهانباز است که مبارزاتش به شکل نوبتی طی میشود. در این بازی آزاد هستید تا به گوشهگوشهی توکیو، از محلههایی مثل شینجوکو تا آکیهابارا را زیرپا بگذارید و حسابی خوش بگذرانید. در تمامی نقاط توکیوی پرسونا ۵ فعالیتهای بسیار زیادی وجود دارد که میتواند شما را سرگرم کند. مبارزات بازی نیز از نقاط درخشان آن هستند و با اضافه کردن مکانیکهایی خاص به اکشنهای نوبتی سبک JRPG، باعث پیشرفت و جذب شدن هواداران جدید به این سبک از بازیها شدهاند. پرسونا ۵ رویال اما که بهتازگی منتشر شده، یکسری مکانیک جدید و صدالبته، چند کاراکتر جدید را به خط داستانی بازی اضافه میکند. این کاراکترهای جدید، انشعاباتی تازه را به داستان بازی میآورند و ماجرای آن را طولانیتر میکنند؛ البته که بنیان اصلی داستان پرسونا ۵ بدون تغییر باقی مانده است. یک روایت شگفتانگیز، تمام انیمهای و ۱۲۰ ساعته در پرسونا ۵ رویال در انتظار شما است. اگر پلیاستیشن ۴ دارید و بهدنبال یک تجربهی درگیرکننده و فانتزی میگردید، پرسونا ۵ رویال را طی این روزها تعطیل، هرگز از دست ندهید.
Red Dead Redemption 2
- استودیو سازنده: راکاستار گیمز، راکاستار نورث
- ناشر: راکاستار گیمز
- پلتفرم مقصد: پلیاستیشن 4، ایکسباکس وان، پی سی
- میانگین امتیاز در متاکریتیک: 97 + | میانگین امتیاز در اوپن کریتیک: 96 +
رد دد ردمپشن ۲ (Red Dead Redemption 2) را میتوان اثری فراتر از بازی، فیلم، کتاب یا سایر سرگرمیها دانست. اثری که بیشتر به یک زندگی مجازی شبیه است تا یک بازی و احتمالا اگر شما هم آن را تجربه کرده باشید، با من همنظر هستید. اعضای راکاستار بهقدری در آفرینش این بازی وسواس بهخرج دادهاند که نتیجهی آن، اگر نگوییم واقعگراترین، به خلقت یکی از واقعگرایانهترین بازیهای تاریخ صنعت گیم تبدیل شده است که بازی کردن آن، با تجربهی زندگی روزمرهی یک کابوی دوران غرب وحشی اصلا تفاوت ندارد.
نقطهی ماکسیمم آمیزش داستانپردازی شگفتانگیز و گیمپلی درگیرکننده و بینهایت واقعگرا، Red Dead Redemption 2 نام دارد
بازی Red Dead Redemption 2 روایتگر داستانی است که به وقایع Red Dead Redemption 1 منجر میشود. داچ وندرلیند که در قسمت اول از این سری بازی رسما به یک قاتل تمامعیار تبدیل شده بود، در این بازی یک رهبر دلسوز است که برای خانواده و گروهش، هر کاری میکند اما دست سرنوشت، او را تا ژرفای باتلاق تباهی پایین میکشد. بازیکنان اما کنترل آرتور مورگان را در دست دارند. مردی که در پس چهرهی خسته و رنجورش، قلبی از جنس طلا جاخوش کرده است. آرتور، جان مارستون، داچوندرلیند و سایر اعضای گروه با خانوادههایشان، پس از یک سرقت ناموفق در شهر Blackwater که به فرار آنها منجر شد، حالا باید جایی را پیدا کنند تا آنها را برای مدتی، از دست ماموران فدرال مخفی کند. آمریکا حالا دارد به کشور آدمهای کتشلوار بهتن تبدیل میشود و دیگر جایی برای هفتتیرکشها نیست. اینجا است که باید انتخاب کرد. یا هفتتیرکش میمانی و با طبیعتی که دنبال حذف کردن تو است مقابله میکنی، یا تسلیم دولت و این دنیای جدید میشوی. انتخابی که آرتور را در طول داستان، بارها و بارها به چالش میکشد که نتیجهی این کشمکشهای درونی کاراکتر، خلقت یکی از بهیادماندنیترین شخصیتهای صنعت بازی است. داستان بازی بهاندازهای قوی است که میتوان چندین هزار کلمه برایش مقاله نوشت و ساعتها از لحظات بهیادماندنیاش گفت. گیمپلی هم مثل داستان، درخشان است و گیمرها را تحت تاثیر قرار میدهد. تلاشهای چندین و چند صد ساعتهی اعضای راکاستار برای خلق مکانیکهای گیمپلی بازی، به یکی از واقعگراترین تجربهها در صنعت بازی تبدیل شده است.
وسواس در طراحی انیمیشنها، دیالوگهای بینهایت زیاد NPCها و موارد اینچنینی که شاید در دیگر بازیها اهمیتی نداشته باشند، در این بازی به وضوح دیده میشود و یک فضای کاملا رئال را خلق کرده است. فضایی که کنار سیستمهایی مثل تیراندازی، اسبسواری، کاوش در محیط و بیشتر، تجربهی بازی را کاملا خاص میکند. تمرکز بازی روی ارائهی یک تجربهی شدیدا واقعی، باعث شده که سرعت بازی نسبت به دیگر آثار صنعت گیم، پایینتر باشد و همین مورد، کاری میکند که گیمر سر فرصت و با حوصله به تجربهی بازی بپردازد و دقیقا به همین دلیل است که دوران قرنطینهی خانگی، بهترین زمان ممکن برای دل سپردن به ماجرای آرتور و رد دد ۲ است. رد دد ردمپشن ۲ را بازی کنید. این دستپخت جدید راکاستار بهاندازهای خوشمزه و لذیذ است که قول میدهم آن را هرگز فراموش نخواهید کرد.
The Witcher 3: Wild Hunt Game of the Year Edition
- استودیو سازنده: سیدی پراجکت رد
- ناشر: سیدی پراجکت رد
- پلتفرم مقصد: پلیاستیشن 4، ایکسباکس وان، پی سی، نینتندو سوییچ
- میانگین امتیاز در متاکریتیک: 93 + | میانگین امتیاز در اوپن کریتیک: 92 +
سری بازیهای ویچر با تولد در سال ۲۰۰۸ میلادی، نشان دادند که توانایی تبدیل شدن به بازیهایی بزرگ و فوقالعاده را دارند؛ دو قسمت اول سری را میگویم. قسمت اول و دوم این مجموعه، از آن بازیهای لهستانی فوقالعاده بودند که مدتی پس از عرضه، از آنها بهعنوان آثاری سرگرمکننده و مناسب یاد میشد که تا انتشار قسمت بعدیشان، آنها را از یاد میبردیم. سومین قسمت از سهگانهی ویچر اما، بهقدری شگفتانگیز، بزرگ، باشکوه و حماسی بود که عرضهاش مانند انفجار بمبی بود که موج انفجارش احتمالا آثار نسلهای بعدی صنعت بازی را هم تحت تاثیر قرار بدهد؛ کما که همین نسل هم شاهد رسوخ المانهای ویچر ۳ به مجموعههایی مثل Assassin's Creedهم بودیم. بازی ویچر ۲ خودش را بهعنوان اثری جدی که بهدنبال بلندپروازی کردن است، معرفی کرد.
وقت و انرژی بینهایت زیادی که تیم سیدی پراجکت رد صرف آفرینش ویچر۳ کرده است، این اثر را به ساختهای فراموشنشدنی تبدیل میکند
یک داستان بهشدت عمیق و چندلایه که با مبارزات و سیستم شمشیرزنی بتمن آرکامگونه تلفیق شده بود و المانهای نقشآفرینی، تمامی عناصرش را تحت تاثیر قرار میدادند. یک بازی که دارندگان پی سی به داشتنش افتخار میکردند چرا که بازی در سال اولیهی انتشار، در انحصار پی سی بود و سپس راهی ایکسباکس 360 شد. انتشار یک پوستر از ویچر 3، یک تیزر ۵۰ ثانیهای از آن و تایید شدنش برای پلتفرمهای نسل ۸، چیزی بود که طرفداران این سری و آثار نقشآفرینی را به خیالپردازی وادار کرد. آن زمان که RPGبازها در دنیای پهناور اسکایریم زندگی میکردند و از تجربهی عمیق و پرانرژی ویچر ۲ به وجد آمده بودند، با توضیحات سازندگان مبنی بر یک نقشهی درندشت در ویچر ۳ و سیستم مبارزات و نقشآفرینی بهبودیافته و پیشرفتهای گرافیکی نسل هشتمی، به سقف اتاقشان میچسبیدند. این شد که ویچر ۳ به یکی از موردانتظارترین بازیهای نسل هشت تبدیل شد. تیم سیدی پراجکت به وضوح، وقت و انرژی فراوانی را برای پروژهی ویچر ۳ خرج کرد که نتیجهی آن، یک شاهکار فراموش نشدنی بود. بازی The Witcher 3: Wild Hunt در سال ۲۰۱۵ میلادی در دسترس دارندگان پلیاستیشن 4، ایکسباکس وان و پی سی قرار گرفت و عملکردی شگفتانگیز را از خودش بهجای گذاشت. ویچر ۳ ضمن اینکه توانست بهترین بازی سال ۲۰۱۵ بشود، توانست جوایز فراوانی را ببرد، شهرت رمانهای ویچر را بهشکلی عجیب بالا ببرد و این سری بازی را به مخاطبان بسیار زیادی معرفی کند. داستان ویچر ۳ بعد از حوادث ویچر ۲ رخ میدهد. گرالت حالا خاطرات ینیفر، معشوقهاش، را به یاد آورده و بهدنبال پیدا کردن او است.
گرالت همچنین از نقشهی ارتش وایلدهانت (Wild Hunt) که به دزدیدن سیری (Ciri) قرار است ختم شود، پی برده و حالا میخواهد با پیدا کردن سیری، جلوی حملهی وایلدهانت را بگیرد. سیری که دخترخواندهی گرالت هم هست و باعث میشود تا پختهترین و احساسیترین «گرالتِ ریویایی» را در ویچر 3 ببینیم. در این بین، یک جنگ بزرگ میان سرزمینهای شمال و دولت نیلفگارد در گرفته و تمامی ماجراهای دنیای بازی را تحت تاثیر قرار داده است. گرالت در این بین، یک مهرهی کلیدی است که میتواند سرنوشت سیری، خودش، جنگ نیلفگارد و پایان وایلدهانت را رقم بزند و گیمر باتوجهبه تصمیمات خود، به تمامی این رخدادها جهت میدهد و سرنوشت تمامی این ماجراها را رقم میزند. میتوان گفت که در ویچر ۳، یکی از بهترین و عمیقترین داستانهای فانتزی ممکن در بازیهای ویدیویی را شاهد هستیم. گیمپلی بازی هم مثل سایر نقاطش، درخشان و فوقالعاده است. جهان بازی به اندازهای بزرگ است که از ساعتها گردش و فعالیت در آن هرگز خسته نخواهید شد. مأموریتهای جانبی بهاندازهای درگیرکننده و عمیق هستند که هریک از آنها، شما را وارد یک سری ماجرای چندلایه و عمیق میکنند که همه از وسواس بالای سیدی پراجکت، حوصله و انرژی بسیار بالایی که برای آفرینش بازی خرج شده است خبر میدهند. مأموریتهای جانبی که در راس آنها، مراحل شکار هیولاها جا خوش کرده است؛ مراحلی که عمق بسیار بالا و غنای لولدیزاین آنها، حسوحال «ویچر بودن» را بهبهترین شکل ممکن در گیمر ایجاد میکند. در کل، میتوان گفت که ویچر ۳ فراتر از بازی، یک اثر هنری تمامعیار است که علاوهبر معرفی اساطیر اروپای شرقی و ارسال فرهنگ لهستان به تمامی نقاط جهان، تمامی عناصری که به خلقت یک اثر نقشآفرینی بینظیر میانجامد را در خودش جای داده است. نسخهی Game of the Year Edition بازی، تمامی بستههای الحاقی و آپدیتهای منتشر شده برای بازی را در یک پکیج جای داده و حدود ۶۰ ساعت را به گیمپلی اصلی بازی که بیش از ۱۰۰ ساعت طول میکشد، اضافه و شما را در روزهای طولانی قرنطینه، وارد یک زندگی تماما فانتزی و درگیرکننده میکند.
Yakuza 0
- استودیو سازنده: سگا
- ناشر: سگا
- پلتفرم مقصد: پلیاستیشن 3، پلیاستیشن 4، پی سی، ایکسباکس وان
- میانگین امتیاز در متاکریتیک: 85 + | میانگین امتیاز در اوپن کریتیک: 86 +
سری بازیهای یاکوزا از آن آثار باقدمت و پرطرفدار صنعت بازی است که از سال ۲۰۰۵ تا به امروز، شاهد انتشار آنها بودیم و هستیم. شرکت سگا با این بازیها و با قرار دادن گیمر در نقش یکی از اعضای یاکوزا، آنها را به دنیای این دسته از گنگسترهای ژاپنی میبرد؛ جایی که تیغهای تیز کاتانا و کتشلوارهای سفید آغشته به خون، فرمانروایان کوچه و خیابانهای توکیو هستند. در این سری بازیها، گیمر در نقش شخصی با نام کازوما کریو ( Kazuma Kiryu) قرار میگیرد که یکی از اعضای خانوادهی یاکوزا است.
ارائهی فهرستی طولانی از مأموریتهای جانبی و فعالیتهای مختلف در نقشهی بازی، کنار داستان درگیرکننده و گیمپلی روان، Yakuza 0 را به تجربهای سرگرمکننده و مفرح تبدیل میکند
کازوما اما قلبی پاک و وارسته دارد و کاراکتری نوعدوست است؛ ازاینرو، طی بازیهای یاکوزا شاهد تلاشهای کازوما برای تشکیل یک زندگی آرام و بهدور از کشتار تاثیرگرفته از جریانات یاکوزا هستیم؛ البته که در مجموعهی یاکوزا علاوهبر کازوما، کنترل کاراکترهای مختلفی بر عهدهی بازیکن قرار میگیرد. بازی Yakuza 0 در سالهای ۱۹۸۸ و ۱۹۸۹ جریان دارد و به روایت پیشزمینهی داستانی کازوما میپردازد. تا امروز حدود ۷ نسخهی اصلی و تقریبا ۱۰ نسخهی فرعی از این بازیها منتشر شده است که نشانگر پیکرهی استوار و محکم بازی از نظر داستانگویی است؛ در نتیجه هنگام مواجهه با این آثار، هرگز نباید از روایت داستان نگرانی داشته باشیم. بازی Yakuza 0 همچون سایر بازیهای این سری، در شهر کاموروچو و اوساکا جریان دارد. شهر کاموروچو یک منطقهی خیالی است که با الگوبرداری از محلهی کابوکیچو (Kabukichō) توکیو شکل گرفته و لوکیشن اصلی بازیهای یاکوزا است؛ البته که در برخی از قسمتهای این سری، شاهد جریان یافتن داستان در شهرهایی همچون اوکیناوا و هیروشیما هستیم. گیمپلی سری بازیهای یاکوزا در ژانر جهانباز و اکشن به گیمر ارائه میشود.
بازیکنان آزاد هستند تا آزادانه به تمامی مناطق شهر سر بزنند، مأموریتهای مختلف را انجام بدهند و سرگرم شوند. از آنجایی که هر قسمت از سری بازیهای یاکوزا تجربهای طولانی و بهشدت سرگرمکننده را در اختیار گیمر قرار میدهد، در صورتی که به موضوع داستان و حالوهوای این بازیها علاقه دارید، فرصت پیش آمده در روزهای قرنطینه بهترین زمان ممکن برای زندگی در جهان خونین مجموعهی یاکوزا است.
این هم از ۱۵ اثری که قرار بود دربارهی آنها صحبت کنیم. حالا نوبت شما است که به ما بگویید چه بازیهایی را در دوران قرنطینه تجربه کردهاید و به ما پیشنهاد میکنید که سراغشان برویم.
نظرات