مصاحبه ینگ جین مو، تدوینگر فیلم «انگل»، پیرامون مراحل ساخت این فیلم
فیلم Parasite (انگل)، ساخته بونگ جون هو، بهعنوان بهترین فیلم اسکار ۲۰۲۰، مجسمه طلایی جایزه اسکار را دریافت کرد. این اتفاق، جدا از اینکه موفقیتی بزرگ برای این اثر بهحساب میآید، از یک جنبه دیگر هم حائز اهمیت است؛ چرا که فیلم «انگل»، اولین فیلم غیرانگلیسی زبان است که موفق بهدریافت جایزه بهترین فیلم اسکار میشود و این اتفاق، یک تاریخسازی بزرگ توسط ساخته بونگ جون هو است. فیلم «انگل» همچنین پیشتر در جشنواره فیلم کن هم جایزه بهترین فیلم سال را دریافت کرده بود تا اولین فیلم پس از فیلم Marty (مارتی) در سال ۱۹۵۵ باشد که موفق میشود در یک سال، هم جایزه اسکار بهترین فیلم و هم جایزه بهترین فیلم جشنواره کن را دریافت کند.
داستان فیلم «انگل» چنین بود که شخصیت کی وو بهامید بیرون کشیدن خانوادهٔ فقیرش از باتلاق زندگی در جایگاه آدمهایی سطح پایین در جامعه، بهشکلی حسابشده قدم بهدرون زندگی یک خانوادهٔ ثروتمند میگذارد و وظایف تعریفشده در آنجا را با بهخودش، خواهرش، مادرش و پدرش جایگزین میکند و برای هر یک از اعضای خانواده جایگاهای در خانهٔ خانوادهٔ پارک تعریف میشود. تا جایی که این تهاجمِ آرامآرام، اما توقفناپذیر، سرانجام در یک شب طوفانی، جلوهٔ عجیب و حقیقی خود را نشان میدهد. همان لحظاتی که ناگهان ژانر «انگل» را دچار تغییر میکنند و آن را بهجای فیلمی اجتماعی دربارهٔ دو خانوادهٔ متضاد، در جایگاه اثری ترسناک، خشن و استرسزا، مقابل تماشاگر میگذارد. همچون اکثر ساختههای بونگ جون هو، این فیلم نیز چند ژانر مختلف کمدی سیاه، درام، وحشت و جنایی را درهممیآمیزد و درنهایت نیز معجون ساختهشده هوش از سر همه میبرد.
در اینکه فیلم «انگل» یکی از بهترین و تأثیرگذارترین فیلمهای ۲۰۱۹ بود، شکی نیست. بونگ جون هو تجربهٔ سینمایی خاصی برای سینمادوستان رقم زد و تلنگر سیاسی و نگاه فیلسوفانهٔ این کارگردان، تنها چند ساعت پس از تماشای فیلم همچون خوره بهذهن مخاطب حمله میکند. دقت فنی و تکنیکی بونگ جون هو سبب کشفوشهودی درونی در تماشاچی شده و سلاح همیشگی این کارگردان هم همین است؛ فیلمی که آن را میتوان پایانی تمیز بر دو فیلم Snowpiercer (برفشکن) و فیلم Okja (اوکجا) دانست که البته این دو فیلم بهطبقات دیگری از جامعه پرداخته بودند، اما در نحوهٔ روایت شباهتهای کمی با هم نداشتند. یکی از دلایل تعریف و تمجیدهای فراوان از فیلم «انگل»، پرداخت به رستهبندیهای طیفی بزرگ است که بونگ جون هو بهبهترین شکل ممکن در قالبِ فیلمی سینمایی درآورده و داستانی حیاتی و شاید مهمترین داستان تمام فیلمهای خود را در آن روایت کرده است. همانطور که پیشتر نیز بدین موضوع اشاره داشتیم، آخرین ساختهٔ این کارگردان، چندژانری بوده و همزمان نمیتوان تنها گفت این فیلم کمدی سیاه، درام، گاه ترسناک یا جنایی است، اگرچه بخشی از تمامی این ژانرها را در خود دارد.
اما بد نیست این سؤال را مطرح کنیم که آیا فیلم «انگل» بونگ جون هو، همان اندازه هنرمندانه میبود اگر کسی جز یار قدیمی او، ینگ جین مو، مدت زمانی طولانی هم در صحنهٔ فیلمبرداری و هم اتاق تدوین حضور میداشت؟ بعید است. این دو از اوایل سال ۲۰۱۰ میلادی با هم آشنا شدند و در دو فیلم «برفشکن» و «اوکجا» همکاری کردند. ینگ جین مو از همان زمان نشان داد که تنها یک تدوینگر معمولی نیست که همواره بهحرفهای کارگردان گوش دهد. وی ظرافت طبعی فراوان در روایت احساسی قدرتمند از داستانی که خود در سر میپروراند را داراست و در اتاق تدوین، نقش تقویتکنندهٔ نهایی اثر را دارد که بونگ جون هو بهوی اعتماد زیادی داشته و نتیجهٔ نهایی نیز خود گویایی همهچیز است. خبرنگار سایت filmschoolrejects، در همین رابطه مصاحبهای ازطریق اسکایپ با ینگ جین مو داشت که در این بین جیسون یو، مترجم ینگ جین مو، پل ارتباطی آنها شد. طبق گفتهٔ خبرنگار FSR، بخشهای زیادی از این مصاحبه پیرامون فیلم «انگل» شکل گرفت و از نگاه وی، ینگ جین مو شخصیتی با بینشی فوقالعاده و البته بسیار جذاب است.
این مصاحبه ممکن است بخشهایی از داستان فیلم «انگل» را فاش سازد
در این مطلب مصاحبهٔ شریل اُه، خبرنگار سایت FSR را با ینگ جین مو میخوانیم و امیدواریم توجه شما کاربران و دنبالکنندگان گرامی سایت زومجی را بههمراه داشته باشد.
لازم بهذکر است جیسون یو، مترجم همزمان ینگ جین مو، پس از شنیدن سخنان وی و پس از تفسیر سخنان این تدوینگر، از زبان خود پاسخ گفته است
شریل اُه: علاقمندم از تجربههای پیشین همکاری شما با بونگ جون هو بدانم، ازاینرو که شما دو نفر در دههٔ گذشته سه فیلم ساختهاید. رابطهٔ خلاقانه شما با این کارگردان در طول این همکاریها چگونه شکل گرفت؟
ینگ در ابتدای همکاری با کارگردان بونگ، تدوینگرِ سر صحنهٔ فیلمبرداری (همزمان مسئول جلوهای ویژه) فیلم «برفشکن» بود. در فیلم «اوکجا»، ینگ همان کاری که در فیلم «برفشکن» داشت را انجام میداد، البته بخشهایی از کار که در آمریکای شمالی فیلمبرداری شد و همچنین وی تدوینگر اصلی فیلم بود. در فیلم «انگل» نیز وی تدوینگر اصلی بود. در زمان ساخت فیلم «برفشکن»، با وجود تمامی سختهایی که در زمان فیلمبرداری وجود داشت و باید مشکلات تدوین همزمان را با کمک بونگ جون هو بهنحوی بهپایان میرساندند، ینگ به بونگ نزدیکتر شد و وی پس از آن جزوی لاینفک از تیم سازندهٔ فیلمهای بونگ شد. بودن درکنار کارگردان در صحنههای فیلمبرداری مزایای زیادی بههمراه دارد، بهعنوان مثال ینگ فرصت زیادی داشت تا با کارگردان صحبت کند و این صحبتها تنها محدود بهتدوین فیلم نمیشد، بلکه چه صحنههایی باید فیلمبرداری شوند را نیز دربرمیگرفت. موضوع دیگری که باید در نظر داشته باشیم این است که ینگ جین مو تجربهٔ کار در زمینهٔ جلوههای ویژه را داشت، از همین رو، در ساخت فیلمهایی چون «برفشکن» و «اوکجا» که جلوههای ویژه نقش مهمی در آنها داشت، این دو نفر فرصت صحبت در مورد موضوعاتی چون چگونگی استفاده و خلق جلوههای ویژه در همان صحنهٔ فیلمبرداری را نیز بهدست میآوردند.
کارگردان بونگ جون هو میل وافری بهفیلمنامهنویسی مصور دارد؛ این علاقهٔ فراوان کارگردان چطور در تدوین نهایی فیلم «انگل» اعمال شد؟
در مورد تکامل و پیشرفت فیلمنامههای مصورِ کارگردان بونگ، مسیری وجود داشته است. آن زمان ینگ در زمان فیلمبرداری، همزمان کار تدوین را انجام میداد و در کارهای اولیه، همیشه فرصتهای فراوانی برای وی فراهم بود تا بتواند شاتهای غیرضروری و اضافی را حذف کند یا اینکه چند شات را با هم ترکیب کند، حتی اگر این شاتهای گرفتهشده در فیلمنامهٔ مصور ابتدایی وجود داشت. اما با پیشرفتی که بونگ جون هو از فیلم «برفشکن» و فیلم «اوکجا» به فیلم «انگل» داشت، وی بیشتر و بیشتر بهفیلمنامههای مصور پایبند شد. دلیل این موضوع هم میتواند این باشد که فیلم «انگل» در مقایسه با فیلمهای قبلی این کارگردان در مقیاس بسیار کوچکتری روایت میشد. این فیلم برای بونگ جون هو، فیلمی محلی بهحساب میآید؛ بونگ داستان این فیلم را تنها محدود بهکشور خود کرد و درنتیجه وی استقلال کاری و آزادی بیشتری داشت.
و حتی با وجود این ماهیتِ بسیار سنجیده و دقیقِ روایتی که فیلم «انگل» دارد، فیلم با سرعتی زیاد و با نظمی فراوان از حجم زیادی که فیلمنامه دارد عبور میکند و همزمان هیچگونه سطحینگری و گذر عجولانه از صحنههای پرجوشوخروش در آن بهچشم نمیخورد. علاوهبراین فیلم «انگل» جذابیت و سرگرمکنندگی و هجوآمیزی و زبانِ کنایی خود را در تمام طول فیلم حفظ میکند. چطور توانستید بهظرافت مورد نیاز برای روایت داستانی این چنینی در شکلِ صحیح و شایسته آن دست پیدا کنید؟
کارگردان بونگ و ینگ در زمان تدوین فیلم «انگل»، بههدفی یکسان رسیده بودند. هدف این بود که فیلم ریتمِ رو بهرشدی داشته باشد، اگرچه درابتدا سرعت کمی داشت و اینکه فیلم نباید هرگز چنین حسی را بهتماشاچی بدهد که سرعتش پایین آمده و ملالتآور و خستهکننده بشود. ینگ جین مو همیشه نگران، درگیر و البته آگاه بهسرعت فیلم بود. سرعت روایت فیلم در اولویت و پيشاپيش تمامی چیزهای دیگر بود. حتی پیش از تدوین، کارگردان بونگ و ینگ جین مو در مورد اهمیتی که سرعت روایت فیلم دارد با یکدیگر صحبت میکردند. آنها اغلب اوقات تصمیماتی شجاعانه و جسورانه در مورد حذف شاتهایی که وقتهدرده بودند میگرفتند. بهعنوان مثال دو صحنه بود که درنهایت حذف شدند یا کوتاه شدند تنها بهاین دلیل که لحنِ روایی این دو صحنه درمقایسه با کلیت کار سرعت پایینتری داشت. این را هم بگویم میتوانید این دو صحنه را در صحنههای اضافی که در نسخهٔ بلوری وجود دارد تماشا کنید.
درکنار تبلیغ عالی که برای فیلم کردید، میخواهم دربارهٔ بازیگران نیز از شما سؤال بپرسم. درمجموع فیلم «انگل» فیلمی شخصیتمحور است، حتی با وجود شخصیتهای زیادی که فیلم دارد. باتوجه بهپیام کلی فیلم، هر کدام از شخصیتها نیز حرف مهمی برای گفتن دارند. نقشآفرینی بازیگران چگونه روی کیفیت تدوین تأثیر گذاشت؟
در فیلمهای کارگردان بونگ، معمولاً بازیگران معروفی از سینمای کره چون حضور دارند و بهایفای نقش میپردازند. کارگردان بونگ با سونگ کانگ هو رفتاری مطابقِ پرسونای وی داشت و البته بسیاری از این بازیگران سابقهٔ حضور در تئاتر را نیز دارند. از همین رو، تدوین کردن چنین نقشآفرینیهایی روش خاص خود را هم دارد. ینگ جین مو، موضوع تدوین نکردن داستانهای کوتاه مرتبط با یکدیگر را بهخاطر میآورد و میگوید در زمان برگزاری یکی از جلسات مراحل پیشتولید فیلم که وی همراهبا کارگردان بونگ جون هو بوده است، بونگ عکسی از شخصیت گیون سائه (با نقشآفرینی ) را بهوی نشان میدهد، همان شخصیتی که در زیرزمین خانهٔ ثروتمندان زندگی میکرد و از ینگ جین مو پرسید: «زیادی خوب و خوشقیانه بهنظر نمیرسد؟ شبیه (بازیگر معروف کرهای که دستمزد زیادی هم برای حضور در فیلمهای سینمایی دریافت میکند) است!». اگر بهتصویری که کارگردان بهتدوینگر نشان داد، از فاصلهٔ یک مایلی نگاه کنید، خب تا حدی شبیه جنگ دانگ گان است که بازیگر بسیار خوشقیافهای در سینمای کره است. ینگ میخواهد بگوید که کارگردان بونگ در انتخاب بازیگران عالی عمل میکند و همین موضوع بهسود تدوین است. اما در پاسخ بهسؤال شما باید بگویم، موضوعِ جالب در مورد شخصیت اصلی کی تائک (با نقشآفرینی سونگ کانگ هو) این است که وی در هر شاتی که گرفته میشد، همیشه ظرافت و تغییر کوچک و نامحسوسی در بازی خود دارد، از همین رو ینگ جین مو برای هر شات، چندین بازی متفاوت و البته هوشمندانه در دست داشت و متد بازی سونگ کانگ هو بهعنوان بازیگر همیشه این چنین بوده است. و تمام بازیگران جدید دیگری هم که در فیلم حضور داشتند، همیشه نقشآفرینی بدیع و میتوان گفت خام (مناسب برای کار تدوین) داشتند که این اتفاق بهندرت، آن هم در فیلمهای کارگردان بونگ دیده میشود. در مورد چنین نقشآفرینیهایی، وظیفهٔ جین مو انتخاب کردن بود، اینکه بهترین شاتِ متفاوت و بدیع را از میان چندین شاتِ متفاوتی که ممکن بود گرفته شود، انتخاب کند. در این مواقع معمولاً بهترین شات، همان شاتِ اول بود. و نکتهٔ جالب در مورد کارگردان بونگ و اینکه وی چگونه نقشآفرینیها را برای هر شات انتخاب میکند [جین مو با ظرافت طبع نظرات خود را با وی بهاشتراک میگذارد] این است که هر دوی آنها از نقشآفرینی بیعیبونقص و ماشینی خوششان نمیآید. ولواینکه نقشآفرینی بازیگران ممکن است دارای کموکاستی باشد، این دو نفر بهدنبال بازی زنده و بیغلوغش هستند. یک مثال ابتدایی برای توضیح این موضوع میزنم و آن صحنهای است که شاتی واید از خانواده داریم، بهشکلی برجسته از شخصیت کی تائک که در زمان وقوع توفان، بهسرعت در حال پایین رفتن از پلهها است و آنجا شاتهای متفاوتی گرفته شد، اما یک شات بود که شخصیت کی تائک سر خورد و تقریباً تعادل خود را از دست داد. باوجودآنکه از پیش برای چنین اتفاقی برنامهریزی نشده بود و هدف بازیگر هم این نبود و ناخواسته سُر خورد و افتاد، این همان شاتی شد که کارگردان بونگ و جین مو بیشتر از شاتهای دیگر دوست داشتند.
باتوجه بهطبیعی و ناخواسته رخ دادن چنین اتفاقاتی، خاطرهٔ جالب یا خاصی از زمان تدوین فیلم «انگل» دارید؟ اتفاق بجا و مناسبی که سبب شده باشد فیلم بیشتر بهسمت بداههپردازی برود.
بله، حضور سونگ کانگ هو!
البته که حضور سونگ کانگ هو اتفاقی جالب است! نقشآفرینی که وی داشت و همچنین دیگر بازیگران، همچون لنگری برای کشتی، ریتم فیلم را ثابت و محکم نگه داشت. باتوجه به تکنیکهای خاصی که در فیلم استفاده شد، علاقمندم بهبرخی از صحنههای برجستهٔ فیلم بیشتر بپردازیم. یکی از صحنههایی که در ذهنم حک شد، بخصوص پس از تماشای دوباره فیلم، صحنهٔ نفوذ آب بهخانه بود.
در کشور کرهٔ جنوبی ما بهاین اتفاقات میگوییم «دست سرنوشت» (نام یکی از ساندترکهای فیلم هم بود). حتی پیش از شروع مراحل فیلمبرداری، زمانیکه بونگ جون هو با ینگ جین مو صحبتهای اولیه را در رابطه با فیلم میکرد، بونگ همیشه نگران و تحت فشار این صحنه بود... و بیشتر نگرانی وی هم بابت تدوین آن بود. بهدلیل تأکید و پافشاری کارگردان بونگ، ینگ جین مو کاملاً از اهمیت این صحنه آگاه بود و دقتی فراوانی روی تدوین آن داشت، حتی در همان تدوین ابتدایی در پشت صحنهٔ فیلمبرداری، وی ضرباهنگ صحنه و موسیقی آن را در ذهن داشت. هدف ینگ جین مو پیدا کردن لحظات مهم در شاتهای گرفتهشده بود. از همین رو، وی بخشهایی را که اضافه بود حذف میکرد، تنها بهاین دلیل که گام و سرعت اجرای صحنه از دستش درنرود. اگر خوب بهآن صحنه نگاه کنید، میبینید که برای خلق آن تکنیکهای سینمایی مختلفی بکار برده شده است؛ از تکنیک پنینگ (تکنیک عکاسی و فیلمبرداری که سوژهها واضح و شارپ هستند و پسزمینه مات و بلوری بهتصویر کشیده میشود)، اسلوموشن و برخی جاها هم جامپ کات استفاده شده است، حتی باوجودآنکه پیوستگی استفاده از چنین تکنیکهایی سبب بروز خطا در کار میشد. هدف این بود که تجربهای همهجانبه برای تماشاچی خلق شود و خود را بخشی از صحنه احساس کند؛ گویی خودِ تماشاچی هم با خانه و خانوادهٔ کیم بهزیر فشارِ آب رفته باشد.
در مورد آن صحنهای که پیشتر بهتصویر کشیده شد و آنها در خانه بودند چطور؟ زمانیکه مستخدم قبلی خانه، شخصیت مونگ وانگ (با نقشآفرینی لی جانگ اون)، برای سر زدن بهشوهرش که در زیرزمین آنجا زندگی میکند بهخانهٔ خانوادهٔ پارک بازمیگردد، یک تفاوت آهنگی مشخص وجود دارد. از این صحنه بهبعد فیلم دچار فرگشت میشود که هرچه داستان جلوتر میرود، هجوآمیزی و خندهآوری و مضحکبودنی را که شاهدش بودیم بهاوضاعی درهموبرهم، نابسمان و دیوانهکننده تبدیل میشود. خیلی زود خشونت و پرخاشگری عریان و بیپردهای وارد داستان میشود و شدیداً موقعیت را پیچیده میکند. از کجا مطمئن بودید که چنین تغییر آهنگی از فیلمی که تا آنجا فیلمی با ژانر سرقت، از نوعِ نامأنوسش بود، به فیلمی که تماماً باید آن را درامِ محض خواند، تماشاچی را زده نمیکند؟
کاملاً صادقانه بگویم که این تغییر ژانری بهخودی خود آنچنان بهتدوین ربط نداشت. این دست اتفاقاتی که بهتدریج رخ دادند یا تغییر آهنگِ طبیعی که فیلم پیدا کرد، از قبل در دلِ داستان و فیلمنامه قرار داده شده بود، اما خب کاری که ما در زمان تدوین کردیم و کاری که کارگردان بونگ جون هو انجام داد، در شکل مثالی آن چنین بگویم که در زمان فیلمبرداری از خانهٔ خانوادهٔ پارک، هنگامی که برای اولین مرتبه خانه را نشان دادیم و هنگامی که از آشپزخانه رد شدیم، نمایی کوتاه و گذرا از آن بهاصطلاح بخش زیرین پلکان عمودی دادیم. این اطلاعات بهظاهر اندک و کم، حتی در بخشهای ابتدایی فیلم نیز وجود داشت.
این موضوع چگونه بهساختار کلی روایت داستانی فیلم «انگل» کمک کرد؟ زمانیکه فیلم را دوباره تماشا میکردم، شخصاً این ویژگی داستانمانند فیلم را همچون داستانی خیالی لایهبندیشده دیدم که مغایرتداشتنش را با تمِ واقعگرایانه میپوشاند، داستانی را روایت میکند که شخصیتها پیرامون وجود خود خلق کردهاند که کارهایی که میکنند را شدنی جلوه میدهد، حتی اگر این شخصیتها در جایگاهی که قرار گرفتهاند، ریشه در واقعیت نداشته باشد. چگونه توانستید این ویژگی را حفظ کنید؟
سؤال بینهایت سختی است؛ کمی زمان بدهید تا در مورد آن فکر کنیم.
اشکالی ندارد، راحت باشید!
تمام سعی خود را کردیم تا بهاین سؤال پاسخ دهیم و البته ممکن است پاسخ سرراستی نباشد. برای رسیدن بهچنین نتیجهای (نسخهٔ نهایی «انگل»)، ینگ جین مو اعتقاد دارد که شخصیتهای داستان پرترهای از تماشاچیان هستند. یکی از قوانین نانوشته برای ما این بود که موقعیتی که شخصیتها در آن قرار میگیرند، سبب میشود رفتاری قطعی از خود بروز دهند. بهعنوان مثال، سبب میشود شخصیتهای اصلی کارهای بدی انجام دهند و برخی اوقات این رفتارها آنها را تبدیل بهقربانی داستان میکند. در زمان تدوین این قانون نانوشته چنین بود که بهدنبال طبیعیترین و واقعیترین واکنشی که بازیگران نسبت بهموقعیت داشتند، باشیم. اینگونه نبود که پیرو ساختار داستانی باشیم؛ این نبود که پروتاگونیست یا آنتاگونیست چه کاری را حتماً باید انجام دهد. روش ما چنین بود که مناسبترین عکسالعمل که فلان شخصیت بهفلان موقعیت دارد را انتخاب کنیم.
از نظر من کاملاً تصمیمی منطقی بهنظر میرسد، خصوصاً که راهی برای بیان این موضوع نشان داده شده که کاپیتالیسم و نظام سرمایهداری میتواند مایهٔ فساد و شر باشد. آیا روشی که بکار بردید بهشما کمک کرد که همان فیلم هیولاسانی را بسازید که هست؟
صادقانه بگویم این موضوع بیشتر بهقدرت کارگردان بونگ جون هو در خلق دنیایی که تنها از آن خودش است مربوط میشود. او نمیخواست فیلمی زیادی ژرفنگرانه و دقیق از منظر باشد و میخواست وقایع را همانطور که هستند نشان دهد. اگرچه ینگ جین مو با درکی که بونگ جون هو از دنیای فیلم «انگل» داشت موافق است، اما هر دوی آنها با توضیح زیادی دادن بهتماشاچی مخالف بودند و میخواستند تماشاچی تنها نسبت بهموضوعات آگاهی بیابد. آنها تلاش میکردند همهچیز را بهشکلی ظریف و تا حدی نامحسوس بهتصویر بکشند.
موضوعی که بدان اشاره کردید من را بهنحوی یاد فیلم «اوکجا» میاندازد؛ فیلمی که سعی نمیکرد پند و اندرزی مشخص بدهد، ولی قطعاً تأثیری قوی روی تماشاچی میگذارد. آیا شخصاً خود شما یادداشت و نکتهای بوده است که از آن فیلم در فیلم «انگل» استفاده کرده باشید؟
بله. البته نه بدین صورت که پیامی از آن فیلم یا تکنیکی فنی از آن فیلم را در فیلم «انگل» استفاده کرده باشند، اما آقای ینگ جین مو چنین میگویند که همکاری ایشان در گذشته با بونگ جون هو، تجارب زیادی برایشان بههمراه داشته است و معتقدند ریتم و ضرباهنگی که آثار بونگ جون هو دارد، روی ایشان تأثیر گذاشته است. این موضوع در مورد فیلم «اوکجا» هم صدق میکند و همکاری پیوسته ینگ جین مو و بونگ جون هو، روی افکار هر دوی آنها تأثیر داشته و ظرافت طبعی که هر دو دارند، در یک نقطه با هم تلاقی داشته است. حال هر دوی آنها قبول دارند که تأثیری متقابل روی هم داشتهاند.
صحنهٔ مورد علاقهتان در زمان تدوین فیلم «انگل» کدام صحنه بود؟
باحالترین و جذابترین صحنه برای آقای ینگ جین مو در زمان تدوین فیلم، صحنهای بود که شخصیت چانگ سوک (با نقشآفرینی )، مادر بدشانس خانوادهٔ کیم، نودل را برای خانم پارک آماده میکند. جین مو چند صحنهٔ فوقالعاده را که در چند شات گرفته شده بود پیدا کرد و دستش باز بود تا آنطور که دوست دارد آنها را درکنار هم قرار بدهد و برای اینکه صحنه پر از هرجومرج باشد و دل تماشاچی را بهآشوب بیندازد، جین مو حتی تمپوی موسیقی را افزایش داد و آن را همگام با ریتم تصاویر تدوین کرد.
و آن صحنه هم بسیار عالی شد؛ تماشای آن صحنه نهایت حس سراسیمگی و آشفتگی و البته سرگرمکنندگی را بهتماشاچی میداد! حال در سمت مقابل کدام صحنه برایتان سختترین بود تا بهنتیجهٔ مدنظر برسد؟
صحنهٔ آخرین و اوج داستان، صحنهٔ مهمانی که شخصیت کی تائک بهشخصیت آقای پارک (با نقشآفرینی ) چاقو میزند. مهمترین وظیفهای که تدوینگر فیلم، ینگ جین مو بر عهده داشت این بود که بهتماشاچی بفهماند این اتفاقی است که ممکن است رخ دهد. و درابتدا جین مو کار بسیار ساختی برای ایجاد این حس داشت، اما او روی احساسات و حالتهای بیانی صورت شخصیتها تمرکز خود را گذاشت که ذهنِ تماشاچی را بهسمت اتفاقی که همان چاقوخوردن آقای پارک بود سوق دهد. جین مو دراینجا تنها بهمهارت نقشآفرینی سونگ کانگ هو اعتماد کرد و البته پیداکردن احساس مناسبی که با تدوین خود بهتماشاچی بدهد که این موضوع بهتغییر حسی که درون شخصیت کی تائک اتفاق میافتاد بستگی داشت و زمانیکه این شخصیت آقای پارک را با چاقو میزند، اگرچه صحنهای شوککننده را شاهد هستیم، آنچنان دور انتظار و مغایر با کلیت نبود.
خب، پروژهٔ بعدی شما چه خواهد بود؟
در حال حاضر آقای ینگ جین مو مشغول تدوین دنبالهٔ فیلم Train to Busan (قطار بوسان) هستند که عنوان آن Bando (باندو) است (لازم بهذکر است عنوان این فیلم به Peninsula (شبهجزیره) تغییر کرده است). ایشان همچنین بهدنبال فرصتی برای تدوین فیلمهای هالیوودی هستند، نه لزوماً فیلمهای هالیوودی، بلکه فیلمهای انگلیسیزبان که در ایالات متحده آمریکا ساخته میشوند و همچنین مثل همیشه فیلمهای بعدی کارگردان بونگ جون هو را تدوین خواهند کرد.