چرا فیلم The Matrix 4 میتواند به مراتب بهتر از قسمت های دوم و سوم مجموعه خود باشد؟
این بار نه دو واچوفسکی که تنها لانا واچوفسکی به کارگردانی فیلمی از سری «ماتریکس» میپردازد
مارکتینگ آثار بهخصوص چه در دنیای ویدیوگیم، چه در جهان سینما و چه در مدیوم تلویزیون گاهی میتواند به خوبی بر پایهی ایجاد رمزورازهای گوناگون برای مخاطب پیش برود؛ طوری که هر مرحله از دادن اطلاعات تازه به تماشاگر، هممعنی با خلق پرسشهایی گستردهتر در ذهن وی باشد و اصلا یکی از دلایل هیجانزدگی مخاطب برای محصول مورد اشاره همین است که میخواهد پاسخ سؤالهای خویش را پیدا کند. در همین حین اما گام زدن در مسیر تبدیل شدن به محصولات مورد انتظار مرموز همیشه میتواند به قدم برداشتن پراضطراب روی یک پل بسیار بسیار باریک تشبیه شود؛ اگر بیش از اندازه به مخاطب اطلاعات بدهید، از جایی به بعد دیگر مرموز نخواهید بود و اگر او را بیش از اندازه در تاریکی نگه دارید، به طرز حوصلهسربری معرفینشده، بیش از حد پیچیده و خستهکننده جلوه خواهید کرد. فیلم The Matrix 4 تا این لحظه به خوبی یکی از همین آثار است؛ فیلمی مرموز و مورد انتظار. ولی اثر تازهی مورد اشاره چگونه شانس بهرهجویی صحیح از این ویژگی را دارد تا حداقل به محصولی بهتر و موفقتر از دو قسمت قبلی سری «ماتریکس» تبدیل شود؟
(این مقاله بخشهایی از داستان سهگانهی آغازین سری فیلم The Matrix را اسپویل میکند)
بر کمتر کسی پوشیده است که در پایانبندی قابل پیشبینی و برای بسیاری از افراد، ناامیدکنندهی سهگانهی «ماتریکس»، محصول سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۳ میلادی نئو با نقشآفرینی کیانو ریوز جان داد. او همیشه قرار بود بمیرد و پیشگویی Oracle هم همین موضوع را تایید میکرد. ولی اکنون ما میدانیم کیانو ریوز و بازیگر نقش ترینیتی (Trinity) یا همان کری-ان ماس که به خاطر نقشآفرینی در «ممنتو» کریس نولان به یاد آورده میشود، هر دو در «ماتریکس 4» حضور دارند. پس باید پرسید چه اتفاقی رخ داده است؟ آیا این فیلم جدید که دیگر نه واچوفسکیها بلکه یک واچوفسکی که او هم لانا واچوفسکی است (لیلی واچوفسکی نقشی در این پروژه نخواهد داشت) آن را کارگردانی میکند، به گذشته بازمیگردد یا روشی برای زنده کردن نئو یافته است؟
تصور اصلی آن است که دقایق این فیلم یا حداقل بخشهایی از آن پس از پایان یافتن ماجراهای سهگانهی اصلی پیش میروند. ولی اگر نئو بازگردد، چگونه این اتفاق رخ میدهد؟ خبر خوب آن است که هنوز هیچکس به جز اعضای اصلی تیم ساخت فیلم سینمایی The Matrix 4 جواب این سؤال را نمیداند. تیم ساختی که اکنون به مراتب نسبت به گذشته پذیرای تغییرات بوده است؛ دیگر فقط یک واچوفسکی اثر را کارگردانی میکند و برخلاف سهگانهی اصلی که صرفا توسط واچوفسکیها نوشته شد، این اثر تازه به جز لانا واچوفسکی از دو نویسندهی دیگر با اسامی الکساندر همون و دیوید میشل نیز بهره میبرد.
طرفدارها از ماهها قبل مشغول تئوریپردازی دربارهی مسائل مختلف مرتبط با فیلمنامهی «ماتریکس ۴» از جمله چگونگی زنده ماندن ترینیتی و نئو شدهاند
برای درک نیاز «ماتریکس 4» به پیروی از برخی الگوها (دست کم در تبلیغات) به هدف رسیدن به موفقیت واقعی باید به این اندیشید که چرا نخستین «ماتریکس» در طول تاریخ تبدیل به موفقترین و بهترین «ماتریکس» شد؛ فیلمی که زندگی جان/نئو را دربرابر چشمهای مخاطب دگرگون ساخت، کاراکتری مشغول فعالیت در شغلی ساده را به جایگاه بر تن کردن لباسهای سایبرپانکی رساند و در دستانش به اندازهی کافی اسلحه قرار داد. از آنجایی که طرح داستانی هیجانانگیز شدنِ ناگهانی زندگی یک انسان و رانندگی او با اتومبیلهای فوقالعاده پس از سالها نشستن در ماشینهای ساده عدهی زیادی را جذب میکند، «ماتریکس» توانست جهانسازی خود را به شکلی عالی تحویل مخاطب عام بدهد. بالاخره هم در قسمتی از فیلمنامهی اپیزود اول، نئو واقعیت دروغین و به تکرار افتادهی پیرامون خود را خفه میکند و تصویر اصلی جهان را میبیند. در آن لحظه هم بزرگترین سؤال او چیزی نیست جز آن که اصلا ماتریکس یعنی چه؟ پرسشی که برای تماشاگر هم چه قبل از اکران و چه هنگام تماشای فیلم، مطرح میشود. حرف اصلی اما در پاسخ بیحوصلهی مورفیوس با بازی لارنس فیشبرن نهفته است:
تو نمیدانی ماتریکس چیست. اما آن همانجا است. مانند تراشهای قرارگرفته درون مغز تو که دیوانگی را تحویلت میدهد.
در همین حین فیلمهای بعدی یعنی The Matrix: Reloaded و The Matrix: Revolutions ماهیت پرسش را از صحنهی مجموعه محو میکنند و تا جای ممکن به تکتک سؤالها جواب میدهند. وقتی هم که دیگر ماهیت ماتریکس و ظاهر و باطن حضور نئو در مرکز آن بهشدت رازآلود و پرسشبرانگیز نیست، شاید بشود گفت که یک فیلم «ماتریکس» هم دیگر به آن معنا یک فیلم سینمایی در سری «ماتریکس» نیست. بهجای جواب درگیرکننده و خاص مورفیوس، در Matrix: Reloaded نئو با معمار (The Architect)، خالق ماتریکس که توسط تلویزیونها احاطه شده است، روبهرو میشود. پاسخ او به سؤالهای نئو اما بار رازآلود خاصی ندارد و دقیقا شرح میدهد که وی چه کسی است:
زندگی تو مجموعهای از مواردی است که همه را به یاد برابریِ ذاتا نامتعادل قرارگرفته در برنامهنویسی ماتریکس میاندازند. تو حاصل احتمال وجود یک ناهنجاری هستی؛ همان ناهنجاری که تمام تلاشهای صمیمانهی من نتوانستند آن را از بین ببرند. تنها ناهنجاری قرارگرفته در مجموعهای کاملا دقیق و هماهنگ از لحاظ ریاضی.
دقیقا در همین نقطه، بخشی از جادوی «ماتریکس» از بین میرود؛ عناصر جادویی فرو میریزند، بسیاری از جزئیات بیش از اندازه توضیح داده میشود و نئو برای عدهای حکم یک باگ در یک سیستم نرمافزاری قدرتمند را پیدا میکند. به همهی اینها پیشگویی عظیم را هم اضافه کنید؛ یک عنصر کنترلکنندهی تمام اجزای داستان که بارها نئو را از نقطهی الف به نقطهی ب میرساند. تازه اگر اطلاع داشتن Oracle از همهچیز کافی نبود، مورفیوس هم بارها با ذکر غیبگوییها داستان را پیش از روایت شدن، بیش از اندازه شرح میدهد و مثلا میگوید:
از راه رسیدنِ او برگزارکنندهی نابودی ماتریکس و پایانبخش جنگ خواهد بود؛ آورندهی صلح برای مردم ما.
صحبت دربارهی این موارد با نئو توسط مورفیوس درکنار انواعواقسام نشانههایی که به مرگ این پروتاگونیست اشاره داشتند و او را بارها با فرد انتخابشده و موجودی مسیحمانند مقایسه میکردند، درنهایت بسیاری از قصهگوییهای مجموعه را به طرزی حداقل آزاردهنده برای برخی افراد، قابل پیشبینی ساخت. حالا هم نئو همانگونه که ادیان از بازگشت ناجی میگویند، گویا یک بار در همان مسیر قرار میگیرد و با «ماتریکس 4» به زندگی بازمیگردد. ولی چگونه؟ راستش را بخواهید، توجه جدی سازندگان به پاسخ نداشتن فعلی این سؤال میتواند شانس فیلم The Matrix 4 برای موفقیت در تبلیغات، موفقیت در گیشه و موفقیت در جلب توجه منتقدها را به حداکثر خود برساند.
زیرا عملا اکنون «ماتریکس» پس از سالها با این فیلم ریبوت میشود و شانس خوبی برای بازتعریف برخی سنگبناهای سازندهی جهان و شخصیتهای خویش دارد.
شوربختانه باید پذیرفت که با شروع پخش تریلرهای فیلم، اعلام اطلاعات تازه و انتشار تصاویر رسمی آن بخشی از راز و رمز قدرتمند جریانیافته در حوالی «ماتریکس 4» از بین میرود. اما سازندگان باید تا جایی که میتوانند به معما نگه داشتن فیلم در ذهن تماشاگرها ادامه دهند و بگذارند مواردی مانند گزارش مرتبط با نسخهی جوانتر مورفیوس با بازی مایکل بی. جردن در تفکرات آنها بچرخند. تا لحظهای که مارکتینگ حقیقی محصول آغاز نشود، «ماتریکس 4» میتواند همزمان برای مخاطب یک پیشدرآمد، یک دنباله، یک قصهی جریانیافته در نسخهای موازی از جهان ماتریکس و چندین و چند اثر دیگر باشد. بالاخره ما میدانیم که ترینیتی که برخلاف نئو شخص بهخصوص انتخابشده نیست نیز در این فیلم بازمیگردد. حالا حدس بزنید برای این مورد چه توضیحی وجود دارد! تحلیلگر سینمایی مجلهی توتال فیلم اعتقاد دارد سازندگان میتوانند به سان تریلرهای بازیهای ویدیویی هیدئو کوجیما از جمله قسمتهای مختلف سری بازی Metal Gear حتی پس از آغاز ارائهی پیشنمایشها به تماشاگر هم او را به اشتباه بیاندازند و به سمت بعضی تئوریهای نادرستِ طرفدارها سوق بدهند. بردلی راسل میگوید هرچهقدر «ماتریکس 4» در هیجانزده کردن مخاطب بدون اسپویل و توضیح خود برای او موفق باشد، اکران عظیمتری خواهد داشت و افراد بیشتری را برای مواجهه با کدهای سبزرنگ و دنیای حقیقی به شور و شوق میاندازد. او در اینباره مینویسد:
در بخش قابل توجهی از کمپین تبلیغات منحصربهفرد ، ما هیچ ایدهای از برنامههای آن نداشتیم؛ گاهی یک تصویر منتشر شد، گاهی خود در یک توئیت نکتهای را توضیح داد و گاهی تریلرهایی طولانی به دست ما رسیدند که هیچ نکتهای را به شکل واضح توضیح نمیدادند. DS بارها و بارها بدون اسپویل کردن، هیجانزده کرد و باعث شد همه قدر کوچکترین دادههای ارائهشده به گیمر توسط خالق آن را بدانند. در عین حال طی ماههای پایانی شخص کارگردان بازی را بهصورت مفصل توضیح داد؛ تا باعث نشود که مارکتینگ قوی طولانیمدتی که توسط خود او رهبری شد، فردی را به اشتباه بیاندازد و باعث خریداری شدن اثر توسط انسانی خارج از گروه مخاطبهای هدف واقعی آن شود. ولی «ماتریکس 4» در مقام یک فیلم سینمایی و نه یک بازی ویدیویی ۶۰ دلاری حتی نیازی به انجام دقیق این کار هم ندارد. «ماتریکس 4» هم مثل آن بازی پرشده از ستارهها و تصاویر عجیب است؛ آنجا را داشتیم و اینجا مجددا کیانو ریوز محبوب را میبینیم. آنجا کودکی درون یک محفظهی وصلشده به قرار داشت و اینجا زمان کند میشود تا نئو فرصت جاخالی دادن را داشته باشد. در چنین شرایطی بهترین روش معرفی اثر هیجانزده کردن بیننده برای ناشناختهها است. به همین خاطر مارکتینگ فیلم «ماتریکس ۴» به خوبی نشان میدهد که باید از آن در مقام یک محصول سینمایی چه انتظاراتی داشت؛ یک ساختهشده برای فروش یا اثری مرموز و لایق کند و کاو مانند قسمت نخست؟
فارغ از تمامی موارد گفتهشده نباید فراموش کرد که ریوز اینروزها به اندازهی دوران بازیگری خود در دههی ۹۰ یک وزنهی سنگین و ارزشمند در گیشههای سینمایی است؛ اگر آن زمان او به خاطر Point Break و Speed شناخته میشد، امروز احتمالا کسی نیست که جاناتان ویک را نشناسد. پس «ماتریکس 4» انصافا پتانسیل بالایی برای درخشیدن دارد. بالاخره ما در دورانی زندگی میکنیم که به خاطر محبوبیت مجدد کیانو ریوز حتی سری فیلم Bill & Ted بهزودی مجددا بازمیگردد و امید به موفقیت دارد. چه برسد به The Matrix که محبوبیت و شناختهشدگی آن بدون کیانو ریوز هم قابلتوجه است.
فیلم سینمایی The Matrix 4 (ماتریکس ۴) لانا واچوفسکی، الکساندر همون و دیوید میشل باید در لحظه به لحظهی آمادهسازی و درنهایت هنگام ارائه شدن به تماشاگر، به یاد داشته باشد که اگر قرصهای آبی و قرمز را بیش از حد توضیح بدهیم، شاید بلعیدن تعداد زیادی از هرکدام از آنها نیز تغییر خاصی در درک مخاطب به وجود نیاورد. نئو برای جان ویک نبودن، نیازی به صد مدل دیالوگهای پیچیده در شرح اضافی و نالازم تمام جزئیات جهان پیرامون خود ندارد؛ جان/نئو در «ماتریکس» سال ۱۹۹۹ میلادی دقیقا با حرکت در خلاف این جهت و گم شدن زیبا درون دنیایی از توضیحدادهنشدهها بهعنوان یک شخصیت در مقامی ایستاد که به خاطر آن همچنان نمیتوان وی را فراموش کرد.