جالبترین ایستراگهای بازی The Last of Us Part 2؛ کرش، نیتن دریک و PS Vita
ناتی داگ دنبالهی بازی The Last of Us را با جهانی عرضه کرده است که در گوشه به گوشهی آن میتوان موارد بامزهای را پیدا کرد. ولی این مقاله نه میخواهد کار «راهنمای تروفی بازی The Last of Us Part 2» را انجام دهد و نه قصد اشاره به تکتک جزئیات خاص محصول مورد بحث دارد.
مثلا آیا میدانستید که اگر در TLoU Part II یک فرد آلودهشده یا دشمنی انسانی را روی آسفالت و در نزدیکی ورودی چاه بکشید، میتوانید پایین رفتن خون او از سوراخهای کوچک دریچه را ببینید؟ شاید از وجود این نکته در بازی خبر نداشتید اما در این مقاله قرار نیست به مواردی مانند آن بپردازیم. بلکه صرفا ۱۱ ایستراگ جالب و بعضا معنیدار را فهرست میکنیم که به شکلی تقریبا واضح، پیام خود را برای گیمر دارند. زیرا همانگونه که در مقالهی «آموزش کامل بازی لست آف آس ۲ از رمز گاو صندوقها تا محل مخفی شدن بهترین سلاح» خواندید، فقط خود بازیکنها میتوانند با دقت زیاد، برای داشتن کاملترین تجربهی ممکن از بازی The Last of Us Part 2 تلاش کنند.
(این مقاله بخشهایی از داستان سری بازی The Last of Us از جمله برخی از ماجراهای Part II را اسپویل میکند)
۱- پلیاستیشن ویتا، کالکشن «جک و دکستر» و از همه مهمتر، بازی Hotline Miami!
چه وقتی اِلی در اتاق خود داخل شهر جکسون از خواب برمیخیزد و چه زمانیکه او و دینا وارد مکان متعلق به یکی از اعضای سابق جامعهی شهر میشوند، شما میتوانید پلیاستیشن 3 را در جهان The Last of Us Part II ببینید. درکنار این دو PS3 خاکگرفته هم نسخههای فیزیکی قسمتهای مختلف دو سری بازی Jak and Daxter و «آنچارتد» به چشم میخورند.
همهی ما میدانیم که تنظیمات داستانی The Last of Us میگوید تا پیش از روز اوتبریک (Outbreak/آغاز آخرالزمان خاص دنیای بازی)، این جهان خیالی ناتیداگ دقیقا همان جهان ما بود و صرفا بعد از این روز وارد وضعیت متفاوتی شد. به همین خاطر تکتک آهنگها، بازیها و حتی کنسولهای حاضر در این دنیا آنهایی هستند که تا پیش از تاریخ ۲۶ سپتامبر سال ۲۰۱۳ میلادی (پنج شنبه، ۴ مهر ۱۳۹۲ خورشیدی) عرضه شدند. این یعنی اگر آخرالزمان چند هفته دیرتر از راه میرسید، اِلی و همهی اعضای جکسون و جوامعی مانند آن میتوانستند برخی از بازیهای نسل ۸ را تجربه کنند. اما حالا باید تا ابد راضی به گرافیک نسل ۷ باشند!
فارغ از این صحبتها نمیشود وجود یک کنسول دیگر یعنی پلیاستیشن ویتا در جهان بازی را از یاد برد. گیمرها دستکم دو مرتبه ویتا را در TLoU Part II مشاهده میکنند؛ یک بار وقتی ابی در آستانهی گفتوگو با آیزاک در روز اول سیاتل فردی را مشغول تجربهی کالکشن «جک و دکستر» میبیند و یک بار وقتی اِلی یک گیمر دارای پلیاستیشن ویتا را به شکل بدی میکشد.
ناتیداگ با قرار دادن بازیهای قدیمی خود در بازیهای جدید غریبه نیست و به همین خاطر ما هنگام تجربهی «آنچارتد 4» هم فرصت سر زدن کوتاه به «کرش بندیکوت» را داشتیم. پس حضور «هاتلاین میامی» در ساختهی ناتیداگ بهعنوان اثری از یک استودیو دیگر، نکتهی جالبی به نظر میرسد. مخصوصا به این خاطر که TLoU Part II خشونت عریان و آزاردهندهای دارد که برای داستانگویی از آن بهره میبرد و سری «هاتلاین میامی» شامل خشونت مفرح، کارتونی و جذاب مرسوم جهان هنر هشتم است. به عقیدهی برخی گیمرها، تجربهی این بازی توسط شخصی که چند ثانیهی بعد به شکلی دردناک با ضربهی چاقوی الی جان میدهد، طعنهی ناتیداگ به برداشتهای سطحی برخی افراد است که خشونت بازیهای ویدیویی را باعثوبانی ۹۰ درصد خشونتهای حاضر در جهان هستی میدانند.
۲- زرافهی عروسکی
اگر مقالهی «داستان کامل سری بازی The Last of Us تا پیش از TLoU Part II» را مطالعه کرده باشید، حتما میدانید که استفاده از زرافهها در جهان این مجموعه تبدیل به یک موتیف شده است؛ چه زمانیکه جول میتواند سلاح خود را به سمت عروسک یک زرافه بگیرد، چه وقتی سارا بعد از بیدار شدن درون اتاق خود عروسک بزرگ زرافه را میبیند، چه هنگامی که جول و الی با زرافههای زندهمانده مواجه میشوند و چه وقتی جول موقع فرار خونین از بیمارستان، روی دیوار نقاشی یک زرافه را مشاهده میکند.
به همین خاطر وجود عروسک زرافه در افتتاحیهی بازی آن هم در نقطهای که اکثر بازیکنان آن را میبینند، یادآور گذشته و روزهای روشنتر است. البته که الی هم به محض دیدن این عروسک، نکتهای در دفترچهی خود یادداشت کرد.
۳- نخستین بازی نیل دراکمن
همانگونه که زومجی در بیوگرافی کارگردان و یکی از نویسندگان اصلی بازی The Last of Us Part II نوشت، نیل دراکمن کار خود در ناتیداگ را با برنامهنویسی برای بازی Jak X: Combat Racing آغاز کرد. او درحالیکه هر روز باید به کد زدن برای این پروژهی بیهیجان میپرداخت، شبها در استودیو میماند تا بتواند خود را طی چند ماه وارد تیم طراحی مرحله کند. همچنین Jak X: Combat Racing ضعیفترین بازی تاریخ ناتیداگ براساس میانگین امتیازات منتقدها در متاکریتیک است. همهی اینها نیز درکنار یکدیگر باعث شدند دراکمن بارها به شوخی از Jak X: Combat Racing بهعنوان محبوبترین بازی خود نام ببرد.
در بازی The Last of Us Part II وقتی سوار بر قایق به محلی پرشده از دستگاههای بازی آرکید میرسید، میتوانید این بازی را هم ببینید. اصلا اگر یادتان باشد، در «لفت بیهایند» هم آن را دیدیم و شاهد رفتن الی به سراغ این دستگاه بودیم. بدون واکنش بودن الی نسبت به این دستگاه و بازی آرکید «ترنینگ» که در نزدیکی آن قرار میگیرد، به خوبی نشان میدهد که او در روز سوم سیاتل چهقدر آزاردیده و پرشده از سیاهی است؛ طوری که انگار راهی برای به یاد آوردن روزهای خوب گذشته هم ندارد.
ولی یک نکتهی جالب دیگر هم در دل این ماجرا پنهان شده است؛ بازی Jak X: Combat Racing هرگز برای پلتفرمی غیر از پلیاستیشن 2 سونی عرضه نشد. در حقیقت در جهان واقعی اصلا یک دستگاه آرکید این بازی وجود ندارد. شاید سازندگان هم با قرار دادن آن به این شکل در TLoU Part II طعنهای به وضعیت سالهای دور استودیو زدهاند؛ زمانیکه یک بازی مسابقهای عادی با طراحی مرحلهی مناسب برای دوران اوج بازیهای آرکید، صرفا با استفاده از نام مجموعهای محبوب وارد فضای کنسولها شد.
بازی The Last of Us Part II به اشکال مختلف از خجالت «کرش بندیکوت» و «جک و دکستر» درمیآید
نباید انکار کرد که کرش بندیکوت هم به اندازهی جک و دکستر در این بازی باید شوخیهای سازندگان را تحمل کند! وقتی با الی و دینا وارد اتاق پرشده از آن گیاه خاص میشوید، چند نوار فیلم را مییابید. یکی از آنها با اسم Dong of the Wolf به فیلم خیالی Dawn of the Wolf که مجموعهی محبوبی در جهان The Last of Us است، اشاره میکند؛ همان مجموعهای که الی و جول در بازی اول چند بار پوسترهای آن را دیدند. اما یک نوار VHS دیگر هم در این اتاق وجود دارد که بهتر است اسم آن را اینجا نیاوریم. اما اگر آن را پیدا کرده باشید، متوجه شوخی بزرگسالانه و عجیب اعضای ناتیداگ با سری بازی Crash Bandicoot میشوید.
۴- ماشین آرکید بازی The Turning؛ از «لفت بیهایند» تا کامیک شکستخورده
نیل دراکمن پیش از آن که بتواند ساخت بازی The Last of Us را آغاز کند، نسخهی سادهتر و سطحیتر از داستان آن را میخواست در یک کمیک ۶ قسمتی با نام The Turning منتشر کند. اما این کمیک توسط ناشرهای مختلف رد شد تا او در ناتیداگ بماند و سال ۲۰۱۳ میلادی همان اتفاقی که همه از آن خبر داریم، رخ بدهد. به همین خاطر در همان مکان پرشده از ماشینهای بازی آرکید، میتوان The Turning را هم دید. ولی الی که شاید در بهترین روز زندگی خود با رایلی مشغول تجربهی خیالی این بازی شده بود، حالا ساکت است و حرفی برای گفتن ندارد.
گشتوگذار در جهان The Last of Us Part II همیشه میتواند فارغ از هر تروفی و موارد سطحی، مخاطب را مقابل چنین جزئیات لایق توجهی قرار بدهد. مثلا در بازی یک تابلو نقاشی مینیاتوری و آراستهشده به اشعار فارسی پیدا میشود که ظاهرا برخی از ماجراهای کاموس یا «داستان خاقان چین» در شاهنامه، شاهکار ادبیِ حکیم سخن یعنی ابوالقاسم فردوسی طوسی را به تصویر میکشد؛ تابلویی که بدون شک دیدن آن مخصوصا برای من و شما جذبکننده و دوستداشتنی است. اگر میخواهید خودتان این تابلو را بیابید، موقع گشتوگذار درکنار دینا درون منطقهی تلهگذاریشده وارد Wellwishes Store & Donation Center شوید. سپس مسیر مستقیم خود از در ورودی را ادامه دهید تا به قفسهی چراغ خواب برسید و در سمت چپ و بالای دیوار پشت آن، این تابلو را مشاهده کنید.
از طرفی این گشتوگذارها میتوانند درک شما از وضعیت روحی شخصیتها و جزئیات داستانی جهان بازی را هم افزایش بدهند. مثلا وقتی مشغول جستوجوی پایینشهر سیاتل هستید، میتوانید وارد یک ایستگاه نظامی سابق شوید. حالا در این مکان باید یکی از دستگاههای چک کردن ابتلا یا عدم ابتلای فرد به بیماری قارچی را پیدا کنید؛ یکی از اسکنرهای FEDRA که در اوایل بازی سال ۲۰۱۳، مبتلا بودن الی به مریضی خاص را نشان داد. الی پس از برداشتن این جسم میگوید مدتها است که یکی از آنها را ندیده بود. مخاطب هم با شنیدن این جمله میفهمد یا اصلا دولت کنترلکنندهی ۵ سال قبل دیگر امروز قدرت آن زمان را ندارد یا حداقل اصلا از محل سابق خارج نشده است و حتی سربازهای آن، نزدیک جکسون هم نمیآیند.
۵- کارتهای ابرقهرمانها و ابرشرورها؛ هلی گروس، بزرگترین رقیب دکتر آکمن؟
Trading Cardهای حاضر در گوشه به گوشهی جهان بازی The Last of Us Part II شامل جزئیات و شوخیهای جالبی میشوند. این کارتها توسط جاش شر، عضو شناختهشده و قدیمی ناتیداگ نوشته شدند و طراحی بصری آنها هم با پل رینوند بوده است. اما در این بین دو کارت وجود دارند که هر دو شخصیتی ابرشرور را معرفی میکنند و جذابتر از مابقی به نظر میآیند. کارت اول در پایینشهر سیاتل و بخش شبه جهان-باز بازی پیدا میشود و فردی به نام دکتر آکمن (Dr. Uckmann) را بهعنوان یک دانشمند دیوانه معرفی میکند. مطابق اطلاعات این کارت، دکتر آکمن که مشخصا همان نیل دراکمن است، نسبت به به سگهای جدید (The New Dogs) وابستگی دارد. باتوجهبهمعنی اسم استودیو یعنی سگهای سرکش (Naughty Dog)، این عبارتی است که اعضای ناتیداگ به افراد تازه واردشده به این استودیو نسبت میدهند.
نوشتههای کارت میگویند که دکتر آکمن که روزگاری بهشدت تحسین میشد، انقدر با جاهطلبیهای خود به برخی انسانها فشار آورد که حالا حکم یک فراری را دارد؛ کسی که در آزمایشگاههای پنهانشده از چشم دیگران کار خود را انجام میدهد. حالا به کارت دوم میرسیم که شخصیتی مونث به اسم ایمپ (The Imp) را معرفی کرده است؛ بچهی شریر و شیطان. ایمپ که از نیروی عضلانی ۴۰ از ۱۰۰ و قدرت ذهنی ۱۰۰ از ۱۰۰ بهره میبرد، نه یک انسان که یک دیو به حساب میآید! موجودی از جنس ارواح که عدهای میگویند تحت تاثیر آزمایشهای کثیف دکتر آکمن خلق شد و بعضی معتقدند که از یک بعد موازی به اینجا آمده است.
همچنین این کارت میگوید اگر ایمپ را به چنگ بیاورید، پیروزی بزرگی کسب کردهاید. چرا؟ چون او تنها کسی است که همیشه از محل اختفای دکتر آکمن اطلاع دارد. اشتباه متوجه نشدید. ایمپ در حقیقت به هلی گروس اشاره میکند؛ نویسندهای ۳۵ساله که زیر نظر نیل دراکمن و در اولین پروژهی ویدیوگیمی خود موفق به مدیریت کامل تیم نویسندگی بازی The Last of Us Part II شد.
۶- Precursor Orb
اگر یکی از طرفدارهای قدیمی استودیو ناتیداگ باشید، حتما پس از برداشتن Strange Artefact (شی عجیب) و بهدست آوردن تروفی آن، به یاد خاطرات خود با سری بازی «جک و دکستر» افتادهاید. چون حتما میدانید که Precursor Orbها در Jak and Daxter حکم مهمترین آیتمهای جمعکردنی را داشتند. از آنجایی که انگار جمعآوری موارد مختلف از محیطهای متفاوت همیشه بخشی از سبک بازیسازی ناتیداگ بوده است، در تمامی قسمتهای سری بازی «آنچارتد» میشود Precursor Orbها را در قد و قامت یک ایستراگ پیدا کرد.
یکی از لذتهای بزرگ کشف ایستراگهای مختلف بازیهای ویدیویی، رسیدن به برداشت شخصی خود راجع به چرایی ساخته و مخفی شدن آنها است
اینکه میخواهید چه برداشتی از وجود جسم مورد بحث در بازی داشته باشید، به نظر شخصی شما مربوط است. مثلا عدهای در برداشتی شوخطبعانه، ضدضربه بودن پلیاستیشن ویتا دربرابر شلیک اسلحهی الی را نمادی از شکست ظاهری آن کنسول دستی توانمند و ماندگاری حقیقی آن میدانند! این وسط نبود حتی یک نسخه از بازی «آنچارتد 3» در بازی TLoU Part II هم بحثهای خاص خود را شکل داده است؛ هر گیمر توضیحی برای این عدم حضور دارد. مثلا تعدادی از بازیکنان معتقدند از آنجایی که بخش قابل توجهی از ناتیداگ امروز را تیم مقابل تیم ساخت بازی Uncharted 3: Drake's Deception تشکیل میدهند، افراد آفرینندهی TLoU Part 2 هیچ میلی به قرار دادن آن محصول در این بازی نداشتند.
۷- خرگوش تنها و استفاده از کد معروف دنیای بازیهای ویدیویی
بازی طی بعضی لحظات، دیگر ارجاعات غیرمستقیم را کنار میگذارد و بهصورت کاملا واضح برخی آثار را درون خود قرار میدهد. مثلا وقتی میبینید یکی از گاوصندوقها برخلاف تمام گاوصندوقهای دیگر رمز ۴ رقمی میخواهد، شاهد ارجاع ناتیداگ به «سیستم شاک» (System Shock)، سری بازی Thief و صد البته Deus Ex هستیم. چرا؟ چون رمز این گاوصندوق بهخصوص، 0451 است. 0451 رمزی بود که بازیکنها با آن اولین در قفلشدهی Deus Ex را باز میکردند.
به بیان واضحتر ماجرا از این قرار است که دفتر کمبریج Looking Glass Studios با سابقهی ساخت System Shock و Thief، گاوصندوقی داشت که با همین رمز باز میشد؛ رمزی که در دو بازی نامبرده هم قرار گرفت و بعد در Deus Ex و حتی «بایوشاک» نیز دیده شد. زیرا برخی از اعضای سابق آن استودیو تبدیل به بخشی از تیمهای ساخت Bioshock و Deus Ex شدند و این کد را هم آرامآرام به نماد بزرگتری در صنعت بازیهای ویدیویی تبدیل کردند.
یکی از ارجاعات مستقیم دیگر بازی، پیدا شدن صفحهای از یک کتاب داستان کودک به اسم The Velveteen Rabbit داخل مغازهای در شهر سیاتل است. این کتاب در سال ۱۹۲۲ میلادی و به قلم مارجری ویلیامز منتشر شد و مخاطبهای ایرانی هم آن را با اسم «خرگوش مخملی» میشناسند. زومجی در مقالهی تحلیل داستانی TLoU Part II از این گفت که محتوای همین صفحهی ساده چهقدر به بازینامهی اثر جدید ناتیداگ ارتباط دارد.
داستان The Velveteen Rabbit دربارهی خرگوشی عروسکی است که آرزویی واقعی شدن را در سر میپروراند؛ عروسکی که میخواهد با عشق صاحب خود تبدیل به یک خرگوش واقعی شود. اما زمان میگذرد و صاحب عروسک که کودکی بیش نیست، دچار بیماری مخملک یا تب اسکارلت میشود. به همین خاطر افراد پیرامون کودک تصمیم میگیرند که همهی لوازم متعلق به او از جمله خرگوش را بسوزانند. هرچند در آخرین لحظه موجودی خاص از راه میرسد، عروسک را نجات میدهد و او را تبدیل به یک خرگوش واقعی میکند.
راستی در TLoU Part II میشود یک خرگوش دیگر را نیز دید. بالاخره باتوجهبه افتتاحیهی دردناک فصل زمستان در بازی The Last of Us که کشته شدن یک خرگوش میان برف با تیر الی را نشان میداد، طبیعی است که این حیوان هم مثل زرافه برای مخاطبِ ناتیداگ معنیدار شده باشد. وقتی در افتتاحیهی بازی The Last of Us Part II کنترل الی را بهدست میگیرید و از خواب بلند میشوید، پشت پنجرهی خانهی او میتوان یک خرگوش را دید؛ شاید نمادی دردناک که میگوید فرار از گذشته برای الی و جول ممکن نیست.
۸- استیون اسپیلبرگ، پارک ژوراسیک و دنبالهها
دنبالهسازی در بسیاری اوقات مثل قدم زدن روی پلی بسیار باریک است؛ پلی که روی کاغذ شما را بسیار بسیار سریعتر از حالت عادی به مقصد میرساند و در حقیقت میتواند باعث و بانی تکهتکه شدن بدنتان باشد. چه در سینما، چه در جهان بازیهای ویدیویی و چه در تلویزیون که اصولا بر پایهی دنبالهسازی مداوم بنا شده است، دنبالهها غالبا بیشتر میفروشند. دنبالهها مخاطب بیشتری دارند و روی کاغذ موفقتر هستند. اما آنها باید به مراتب بیشتر از مجموعههای جدید زیر سؤال بروند. چرا که جامعهی مخاطب گستردهتری دارند و باید پاسخگوی طیف وسیعتری از انتظارات باشند.
به همین خاطر گفتوگوی کوتاه و سادهی جول و الی در موزه به شکلی استعاری در بازی TLoU Part II جا میگیرد. آنها بدون اسم آوردن مستقیم از ساختهی استیون اسپیلبرگ، از این میگویند که واکنشها به دنبالهی «پارک ژوراسیک» اصلا هماندازه با محصول اصلی مثبت نبود. بر کسی هم پوشیده نیست که بازی The Last of Us Part II بهعنوان یک دنباله، مخالفها و موافقهای زیادی را مقابل هم قرار داد.
اما وجود این ایستراگ در دل بازی وقتی منطقی میشود که بدانید سازندگان از مدتها قبل به بحثبرانگیزی TLoU Part II اشاره کرده بودند. مثلا در مصاحبهای متعلق به سال ۲۰۱۷ میلادی، آنها میگویند ۵۰ درصد افراد علاقهمند به قسمت اول، از قسمت دوم متنفر میشوند.
۹- پوستر گروه موسیقی راک Pearl Jam
آهنگی که جول برای اِلی ۱۴ساله میخواند و اِلی ۱۹ساله بالاخره میپذیرد که هرگز شانس نواختن آن را نخواهد داشت، در حقیقت Future Days از آلبوم Lightning Bolt است؛ آلبومی که به گروه موسیقی راک Pearl Jam تعلق دارد. ولی وقتی در مغازهی موسیقی به پوستر روی دیوار نگاه میکنید، میفهمید این آلبوم هرگز در جهان The Last of Us عرضه نشد. زیرا در دنیای واقعی، Lightning Bolt بعد از ۲۶ سپتامبر سال ۲۰۱۳ (روز آغاز آخرالزمان TLoU) به بازار آمد.
میپرسید پس چگونه جول این آهنگ را بلد بود و اجرا میکرد؟ واقعیت این است که Pearl Jam پیش از عرضهی اصلی آلبوم، در تاریخ ۲۳ آگست/اوت ۲۰۱۳ یعنی حدودا یک ماه قبل از روز اوتبریک، آهنگ Future Days را در اجرایی زنده که به یوتیوب هم رسید، تحویل طرفدارها داد. میدانم؛ شما هماکنون میخواهید بیشتر با سلیقهی جول هنگام هنگام سر زدن به یوتیوب آشنا شوید.
۱۰- اسباب بازی سم، برادر هنری
یادتان میآید که در بازی اول سم میخواست یک آدمآهنی را از روی قفسهی مغازه بردارد و به خاطر مخالفت هنری یعنی برادر بزرگتر خود، آن اسباب بازی را رها کرد؟ یادتان میآید که الی در آخرین شب زندگی سم به او گفت این آدمآهنی را برای او مخفیانه از فروشگاه برداشته است؟ یادتان میآید که الی در آن زمان به سم چه اعترافی کرد؟ الی گفت از هیچچیزی به اندازهی تنها ماندن و جداافتاده بودن نمیترسد.
دیدن این اسباب بازی در ابتدای بازی و داخل اتاق الی، معنای شدیدا تلخی دارد؛ هم مخاطب را به یاد فاجعهی رخداده برای آن دو انسان میاندازد و هم غیرمستقیم به پایانبندی TLoU Part II اشاره میکند. The Last of Us Part II الی را دقیقا در همان وضعیتی رها میکند که همیشه میترسید در دل آن قرار بگیرد. البته با امید به برگشتن، بخشیدن و بخشیده شدن.
۱۱- انگشتر نیتن دریک؛ Sic Parvis Magna
این جمله یعنی رسیدن به بزرگترینها با برداشتن گامهای کوچک
سیاتل، روز اول، بخش جهان-باز بازی، بانک متروکه و ورود به گاوصندوق عظیم آن. داخل گاوصندوق بانک، کشوهای دیواری و امن و زیادی وجود دارند؛ کشوهایی که داخل یکی از آنها انگشتر نیتن دریک، ماجراجوی دوستداشتنی پیدا میشود که عبارت Sic Parvis Magna روی آن به چشم میآید. البته شما میتوانید بستهی لباس نیتن دریک را هم داخل یک فروشگاه ببینید. برای پیدا کردن این لباسها نیز باید در همان روز اول سیاتل، به محض ورود به Capitol Hill از خیابان بگذرید و وارد اولین مغازه شوید. این مغازه محصولات مرتبط با هالووین را میفروشد و در آن هم لباسهای نیتن را میبینید و هم مجسمهی ترسناکی که مثل همین لباسها، پیشتر آن را در بستهی الحاقی Left Behind دیده بودیم.
جالبتر اینکه وقتی الی و دینا مجسمهی ترسناک را میبینند، دینا آن را بامزه صدا میزند و همزمان الی میگوید آنچنان علاقهای به مجسمه ندارد. گیمرها فراموش نکردهاند که این مجسمه او را به شکلی غمانگیز به یاد پاساژ و خوشترین روز زندگی درکنار رایلی میاندازد.
گفتوگویی مشابه با این صحبت دینا و الی هم بین الی و جول هنگام رفتن به موزه شکل میگیرد. اگر در آب شنا کنید و خود را به گوشه برسانید، میتوانید یک تختهچوب شبیه به تختهچوبهای پرمصرف بازی اول را ببینید. الی هم پس از مشاهدهی این جسم با شوخی به جول میگوید که میخواهی تختهچوب را نگه داری تا روی آن شناور شوم؟ جول جواب میدهد که آن روزها مدتها است که گذشتهاند. بازی حتی در ایستراگسازی و ارائهی جزئیات، از الگوهای مختلفی پیروی میکند تا به تکرار نیافتد؛ چه وقتی بهصورت مستقیم در دل صحبتی ساده به فیلم Point Break، محصول سال ۱۹۹۱ ارجاع میدهد و چه وقتی Engraved Ring معروف نیتن را داخل صندوق امن یک بانک نابودشده بهدست الی میرساند.
از ساعت و سلاح گرم جول که بهسادگی توسط مخاطب پیدا میشوند تا تصویر شاد سارا و پدر و ارجاعاتی که بازی به به آثار خیالیِ دنیای The Last of Us مانند کمیک Savage Starlight میدهد، همگی بیرونآمده از عشق ورزیدن به جزئیات هستند. همانگونه که نیتن دریک میگفت، Sic Parvis Magna یعنی رسیدن به بزرگترین دستاوردها با شروع کار به کمک برداشتن کوتاهترین گامها. بازیهای ویدیویی ماندگار هم اینگونه خلق میشوند؛ با ایجاد شدن قطاری از جزئیات، جزئیات و باز هم جزئیات.
حالا نوبت شما است. کدام مورد کوچک، جالب و نسبتا پنهانشده در بازی The Last of Us 2 را بیشتر از مابقی دوست داشتید؟
نظرات