چگونه کرونا سینما را حداقل تا ۵ سال تحت تاثیر خود قرار خواهد داد؟
یکی از پیچیدهترین بخشهای صنعت/هنر سینما را نحوهی جمعآوری بودجهی ساخت فیلمها تشکیل میدهد. در حقیقت برخلاف آنچه که مخاطبها فکر میکنند، هرچهقدر هم که فروش یک فیلم تضمینکننده باشد، باز هم باید با قرض گرفتن و ایجاد بدهی برای استودیو ساخته شود. حتی وقتی دیزنی میخواهد یک فیلم سینمایی جدید بسازد، باب ایگر (رئیس شرکت) دست در جیب خود نمیکند و ۲۰۰ میلیون دلار درنمیآورد تا خیال کارگردان را راحت کند.
ماجرا به مراتب پیچیدهتر از این حرفها است. به بیان واضحتر اگر سینمای مستقل را کنار بگذاریم، سیستم فیلمسازی استودیویی بهطور کامل بر پایهی وام گرفتن از بانکها، سودآوری، پرداخت بدهی به بانک و نگه داشتن سود باقیمانده جلو میرود. این یعنی تقریبا همیشه یک استودیو با ساخت یک فیلم، ریسک مالی بزرگی را به جان میخرد. زیرا باید در زمانهایی مشخصشده، مبالغی مشخص را به بانک بازگرداند.
در این بین آنچه که استودیوها از آن بهعنوان سود خالص فروش یک فیلم یاد میکنند، مبلغی است که پس از بازگرداندن کامل وامها و پرداخت دستمزدهای شخصی همهی افراد، برای خود استودیو باقی میماند. این مبلغ به منابع مالی شرکت میپیوندد و عملا آن را گسترش میدهد. اما باز هم دفعهی بعدی که همین استودیو قصد ساخت فیلمی بزرگ را داشته باشد، پروسهی وام گرفتن از بانک و بازگرداندن آن پول در موعد مشخص تکرار میشود. استودیوها صرفا زمانی به سراغ منابع مالی خود میروند که فیلم نفروشد و آنها مجبور به صاف کردن حساب خود با بانک باشند.
میپرسید پس چرا یک استودیو بسیار موفق از نظر مالی مثل دیزنی ترس کمتری از فروش کم چند فیلم دارد؟ چون منابع مالی آن انقدر گسترده شده است که اگر ۲ یا ۳ بار هم در طول سال مجبور به از جیب خرج کردن برای پس دادن پول بانکها باشد، تحت فشار مالی خاصی قرار نمیگیرد. اما در هر حالت همهی فیلمهای غیرمستقل گرفتار همین مدل قرضمحور هستند. آنها حداقل باید در زمان مشخص، مبالغی مشخص را به استودیو بدهند تا استودیو آنها را تقدیم بانک کند. اگر هم واقعا فیلمهای موفقی باشند، انقدر سودآوری میکنند که علاوهبر تسویهی حساب با همهی طرفها و پرداخت حقوقها، منابع مالی استودیو را نیز گسترش میدهند.
در همین چند ماه اخیر سینماها و استودیوها به قدری بدهکار شدهاند که تا مدتها باید با محافظهکاری شدید، فقط به درست کردن وضعیت مالی خود بپردازند
به همین خاطر در هر دو طرف قرارداد یعنی چه داخل استودیو سازندهی فیلم و چه درون بانک تأمینکنندهی وام، مشاورهای مالی سختگیری وجود دارند که فیلمها را از جوانب گوناگون میسنجند. آنها قبل از اینکه به یک فیلم و بودجهی درخواستشده توسط آن چراغ سبز بدهند، مطابق همهی آمار موجود، به محاسبهی احتمال موفقیت یا شکست مالی آن میپردازند. این وسط هیچکس هم پیدا نمیشود که مثلا بگوید کارگردان X انسان هنرمند و بزرگی است و به همین خاطر باید به او پول زیادی بدهیم. بلکه همهچیز در این بخش از صنعت سینما مطابق حسابوکتاب پیش میرود و به نتیجه میرسد. تازه با همهی این سختگیریها بارها و بارها دیدهایم که بعضی از فیلمها چگونه متحمل شکستهای مالی سنگینی میشوند. پس بگذارید پاسخ کوتاه پرسش مطرحشده در تیتر مقاله را همینجا بدهیم. چگونه ویروس کرونا/کووید 19 صنعت/هنر سینما را حداقل تا ۵ سال تحت تاثیر خود قرار خواهد داد؟ با سختتر کردن شدید پروسهی بودجه گرفتن فیلمهای مختلف به خاطر اتفاقات اخیر؛ با پایین آوردن غیرمستقیم شانس چندین و چند فیلم سینمایی در ۵ سال آینده برای کسب بودجه و رسیدن به مرحلهی اکران.
مثلا آیا هرگز از خود پرسیدهاید که واقعا چرا بالاخره برادران وارنر راضی به خرج ۳۰ الی ۸۰ میلیون دلار در پروژهی تکمیل فیلم Zack Snyder's Justice League شد؟ به عبارت بهتر آیا میدانید که چرا به نتیجه رسیدن درخواستهای پایانناپذیر طرفدارها برای پخش این فیلم زک اسنایدر انقدر طول کشید؟ مسئله اصلا مرتبط با اهمیت ندادن استودیو به خواستههای هواداران نبود.
اتفاقا همین که این فیلم بالاخره دارد مراحل پایانی ساخت خود را طی میکند، نشاندهندهی آن است که برادران وارنر ماهها حضور آن در مراسمهای گوناگون مثل کامیک-کان و شبکههای اجتماعی همچون توئیتر را با جدیت کامل دنبال کرد. در حقیقت اصلا سؤال درست این نیست که چرا برادران وارنر راضی به پرداخت این مبلغ شد. زیرا استودیوها به قدری با برنامهریزی جلو میروند که میتوان گفت این شرکت از ماهها قبل تصمیم خود برای تکمیل این فیلم و پرداخت چنین مبلغی را قطعی کرده بود. آنها فقط بهدنبال زمان درست برای در دست داشتن مبلغ لازم برای انجام این کار میگشتند و ناگهان با شبکه HBO Max، فرصت مورد نظر را به چنگ آوردند.
پس سؤال درست آن است که چرا برادران وارنر بالاخره توانست واقعا این پول را تأمین و به پروژه تزریق کند؟ پرسش اصلی اینجا است که ۳۰ تا ۸۰ میلیون دلارِ مورد بحث، دقیقا از کجا آمد؟
وقتی شبکهی اینترنتی/استریممحور اچ بی او مکس میخواهد کار خود را شروع کند، بودجهی عظیمی برای تبلیغات سال اول آن تهیه میشود؛ بودجهای که باید همانگونه که توضیح داده شد، با سودآوری بازگردد. در حقیقت برادران وارنر این پول را خرج میکند و امیدوار است که با هزینهی پرداختشده توسط مشترکین اچبیاو مکس بتواند هم آن را بازگرداند و هم خزانهی خود را پرپولتر کند. در همین حین و پس از تهیه شدن چند صد میلیون دلار بودجهی تبلیغاتی برای اچبیاو مکس، مثلا یکی از سران تیم مدیریت این بودجه به رئیس خود پیشنهاد میدهد که ۳۰ تا ۸۰ میلیون آن خرج نسخهی زک اسنایدر از فیلم «لیگ عدالت» شود؛ با این توجیه که پروژهی مورد بحث نقش پررنگی در شبکههای اجتماعی دارد و میتواند به سرعت نام HBO Max را در همهجا جار بزند. پس خرج کردن این پول از بودجهی تبلیغاتی واقعا در خدمت تبلیغات شبکه خواهد بود و احتمالا سودآور است. رئیس هم طبیعتا موافقت میکند. اینگونه آن همه درخواست طرفدارها جواب داد و Zack Snyder's Justice League توانست چراغ سبز بگیرد.
این فیلم در سیستم استودیویی هالیوود کوچکترین شانسی نداشت. چرا که روی کاغذ فقط میتواند نزدیک به ۶۰ میلیون دلار درآمد داشته باشد و عملا ضرر مالی خالص است. بانک هم به برادران وارنر نمیگوید که بیایید به درخواستهای طرفدارها احترام بگذاریم و فیلم را بسازیم! این تجارت براساس دقت پیش میرود و هیچ پولی بدون دلیل به هیچ پروژهای نمیرسد.
حالا که همهی نوشتههای قبلی را خواندیم و بهصورت کلی در جریان پروسهی تأمین بودجهی فیلمهای بزرگ و حتی نسبتا بزرگ قرار گرفتیم، بهتر میتوانیم به معانی عمیقتر نفهته در اخبار سینما و تلویزیون داغ روز پی ببریم؛ همان اخباری که مدام میگویند فیلم الف تأخیر خورد، فیلم ب از جدول اکران خارج شد، فیلم ج به اجبار در بازار خانگی پخش میشود و فلان فیلم که قرار بود ۲ سال بعد بیاید، دیگر ۳ سال بعد از راه میرسد.
بدهی بیشتر، فیلمهای کمتر
هنگام تعیین تاریخ اکران یک فیلم، به موارد متعددی توجه میشود. مطالعات آماری براساس میزان استقبال مخاطبان از آثار گوناگون در زمانهای مشخص، تقویم کاری کارگردان و حتی بودجهی زمانی و مالی پروژه، همگی در انتخاب شدن این تاریخ تاثیر دارند. ولی اصلیترین فاکتور باز هم زمانبندی پرداخت وامهای گرفتهشده از منبع مالی استودیو است. مثلا وقتی یک فیلم برای اکران در اولین روز ماه دسامبر برنامهریزی شد، احتمالا باید از اواسط ماه ژانویه مشغول صاف کردن حساب خود با بانک یا منبع مالی مشابه شود. این وسط در دوران عادی فیلمهایی استودیوها را دست در جیب میکنند که تا زمان تعیینشده پول لازم را بهدست نیاوردهاند.
ولی ما اکنون در جهانی عادی زندگی نمیکنیم و مدام با کووید 19 درگیری داریم. حالا فیلمها بارها و بارها به تأخیر میافتند. وقتی یک فیلم بیشتر از ۳ ماه یا حتی یک سال تأخیر میخورد، عملا موعد برگرداندن وام آن میرسد و هنوز اکران نشده است. استودیو ناگهان در شرایطی قرار میگیرد که یا باید رسما از منابع مالی درون-سازمانی خود ببرد و با بانک تسویه حساب کند یا زمان بخرد و در آینده مبلغی بیشتر را تحویل بانک دهد.
به یاد میآورید که پس از تأخیر مفصل فیلم «جیمز باند» جدید اعلام شد که یونیورسال فقط به خاطر همین عقب انداختنِ زمان اکران، حداقل ۵۰ میلیون دلار ضرر کرده است؟ ماجرا به احتمال بسیار زیاد از این قرار بود که استودیو از بانک تا تاریخ اکران جدید فیلم زمان گرفته است و حالا بهرهی بیشتری روی وام گرفتهشده برای ساخت فیلم اعمال میشود. در نتیجه همهی این تاخیرها یا منابع مالی استودیو را بهصورت مستقیم کاهش میدهند یا بدهیهای آن را بیشتر و بیشتر میکنند. در هر حالت قدرت ریسک استودیوها باتوجهبه وضعیت مالی جدید، پایین میآید. آنها اکنون باید ۲ سال بدوند تا تازه به وضعیت سابق برسند. پس از آنها انتظار کوچکترین ریسکی را نداشته باشید. هالیوودی که این اواخر بهشدت محافظهکار شده، حالا محافظهکارتر هم میشود. چون اصلا نمیتواند فیلم جدیدی را تاب بیاورد که در گیشه نفروشد و فقط وضعیت مالی را بدتر کند.
هر فیلمی با بودجهی ساخت بالاتر از ۷۵ میلیون دلار، بدون شک با پخش مستقیم در شبکهی خانگی ضرر میدهد و استودیو را برای تسویه حساب با بانک، مجبور به کاستن از منابع مالی داخلی میکند
به همین خاطر اگر در فرض محال، همین فردا همهچیز مثل قبل بشود، همهی سینماها رونق بگیرند و استودیوها هم بدون هیچ تأخیر مجددی فیلمهای خود را اکران کنند، چنان آسیب سنگینی طی همین چند ماه به هالیوود وارد شده است که تا مدتها تاثیر آن را میبینیم. تازه هر روز، هر هفته و هر ماهی که بگذرد و کسبوکار سینمایی به حالت سابق خود بازنگردد، بدهیها بیشتر، فشارهای مالی سنگینتر، محافظهکاریها جدیتر و فیلمهای جدیدِ بزرگ و متفاوت، کمتر میشوند.
به ماجرای دست بهدست شدن تازهترین فیلم پل توماس اندرسون نگاه کنید؛ اثری که استودیو خود را پیدا کرده بود، بودجهی آن مشخص شد و باید بهزودی به فاز فیلمبرداری میرفت. ولی اکنون چه اتفاقی افتاد؟ دیگر آن استودیو حاضر به ساخت فیلم نیست، یک استودیو جدید میخواهد محصول را بپذیرد، احتمالا بودجهی ساختش دچار تغییر میشود و خدا میداند که چه زمانی بالاخره فیلمبرداری را شروع میکند. همهی اینها هم برآمده از همین حقیقت هستند که استودیوها اکنون توانایی ریسک کمتری دارند. پروژهای که چند ماه قبل منطقی به نظر میرسید و صرفا شاید همزمان با کسب چند جایزه، ۲۰ میلیون دلار هم به استودیو ضرر ناقابل میزد، اکنون از نظر مالی ترسناک و غیر قابل اجرا شده است.
سینماهای کمتر، کسبوکار کوچکتر
اجازه ندهید که واکنشهای استودیوها به اکران نسبتا موفقیتآمیز فیلمهای سینمایی در شبکهی نمایش خانگی، حقیقت را پنهان کند؛ پخش مستقیم هر فیلم سینمایی با بودجهی بالاتر از ۷۵ میلیون دلار در شبکهی نمایش خانگی، چیزی به جز ضرر واضح را به همراه ندارد. ولی میدانید چرا استودیوها به انجام این کار تن میدهند؟ چون حداقل با پذیرش چند میلیون دلار ضرر، زودتر موفق به پس دادن برخی از وامها میشوند. مثلا فیلمی که ۱۵۰ میلیون دلار به بانک بدهکار است، در اکران خانگی نزدیک به ۱۰۰ میلیون دلار درمیآورد. حالا استودیو با پرداخت سریع مبلغ حاصلشده به بانک و کم کردن ۵۰ میلیون دلار از منبع مالی داخلی خود، در عامیانهترین بیان ممکن خود را از شر آن فیلم راحت میکند.
در چنین شرایط وحشتناکی استودیوها نمیخواهند فیلمهای بد یا حتی متوسط را نگه دارند. آنها فقط فیلمهایی را نگه میدارند که شانسی برای جلب توجه و از آن مهمتر، شانسی برای سودآوری در سالنهای سینما دارند. تازه پخش یک فیلم افتضاح هم در یک شبکهی استریممحور/اینترنتی تازهکار میتواند تعداد محصولات حاضر در آن پلتفرم را افزایش دهد و اندکی به نفع استودیو شود.
پس حقیقت مشخص است؛ هیچ استودیویی به اختیار خود و در صورتی که بهشدت تحت فشار نباشد، هیچ فیلم سینمایی کوچک یا بزرگی را بهصورت مستقیم وارد فاز اکران خانگی نخواهد کرد. این یک شلیک به پا است که برای استودیوها، صرفا بهتر از شلیک مستقیم به سر به نظر میرسد.
در صورت رفتن تا آستانهی ورشکستگی و ورشکسته نشدن، سالنهای سینمای بهشدت بدهکار پس از بازگشایی چه میکنند؟ همهی سانسهای مهم را فقط به فیلمهایی میدهند که کوچکترین شکی در سودآوری و فروش آنها وجود ندارد. پس متاسفانه استودیوها هم ناخواسته نسبت به فیلمهای کوچک یا اهل ریسک، سختگیرتر میشوند
اما تلاش استودیوها برای خلاص شدن از دست فیلمهای اضافی، فقط مرتبط با تسویه حساب سریعتر برخی وامها نیست. بلکه استودیوها حالا از کوچکتر بودن بازار برای ارائهی فیلم هم میترسند. در حقیقت فارغ از اینکه چند نفر از مردم به سینماها میروند و فیلمها را میبینند، یکی از تاثیرگذارترین فاکتورها در فروش یک فیلم آن است که اصلا چند سینما آن را پخش میکنند. پس حالا بهتر میتوانیم علت نگرانی استودیوها را درک کنیم. زیرا تا همین الآن درصدی از سینماهای جهان به خاطر تعطیلی موقت، برای همیشه تعطیل شدهاند.
سالنهای پخش فیلم در بسیاری از کشورهای دنیا از جمله آمریکا واقعا پیرو مدل مالی بسیار آسیبپذیری هستند که ابدا نمیتواند چند ماه تعطیلی را تاب بیاورد. سینماها به درآمد روزانهی اندک خود نیاز دارند و حتی تعطیلی یک هفتهای هم تاثیر واضحی روی آنها میگذارد. حالا حساب کنید وقتی تقریبا همهی آنها میفهمند پس از سالها فعالیت مداوم باید برای چندین و چند ماه تعطیل شوند، چه بلایی بر سر تجارتشان میآید.
برخی تحلیلگرها میگویند نزدیک به ۶۰۰۰ سالن سینما باید برای بازگشایی تا اواسط سال ۲۰۲۱ میلادی صبر کنند
امروز نسبت به قبل از آغاز درگیری جهان با ویروس کرونا/کووید 19، سینماهای کمتری در دنیا توانایی فعالیت را دارند. ولی اوضاع میتواند به مراتب بدتر شود. یکی از بزرگترین زنجیرههای سینمایی دنیا که ۴ ماه پیش قرار بود تقریبا همهی سینماهای کانادا را بخرد، حالا با بهانههای حقوقی آن قرارداد را نقض کرد و میگوید حتی اگر بتواند ۱۰۰۰ سینمای خود را تا ۲ ماه دیگر باز نگه دارد، معجزه کرده است! از بزرگترین زنجیرهی سینمایی دنیا چه خبر؟ AMC را میگویم که در آستانهی ورشکستگی کامل قرار دارد. این موضوع دیگر حتی در خفا هم گفته نمیشود و بین همه پخش شده است. در حقیقت تیم مدیریت ایامسی رسما اعلام کرد که اگر تا پایان سال ۲۰۲۰ به مبلغ مورد نیاز خود دست پیدا نکند، وادار به تعطیلی کامل است. اتفاقی که اگر رخ بدهد، بیشتر از ۵۰۰۰ سالن سینما حداقل برای نزدیک به یک سال تعطیل میشوند. شوک این تعطیلی به قدری بزرگ خواهد بود که همهچیز را عوض میکند. ناگهان استودیوها میبینند بازار بهمعنی واقعی کلمه کوچکتر شده است و دیگر شاید اصلا تولید فیلم ۲۰۰ میلیون دلاری بیمعنی باشد. چون بازار لازم برای پخش اینگونه فیلمها و رساندن آنها به سودآوری وجود ندارد.
تازه ماجرا وقتی ترسناکتر میشود که به تعداد فیلمهای تاخیرخورده فکر کنید؛ ۲۰۲۱ همین حالا انقدر پر از بلاکباستر است که حتی اگر تعداد سینماها هم دچار هیچ تغییری نشده بود، قطعا فروش یکدیگر را کاهش میدادند. چون اکنون ترافیک فیلم در سال ۲۰۲۱ سنگین است و از قضا سنگینتر هم میشود. زیرا در سال ۲۰۲۰ احتمالا فقط فیلمهایی چون «تنت» کریستوفر نولان شانس اکران دارند؛ فیلمهایی که تحلیلگرها مطابق آمار برای آنها در خارج از خاک آمریکا هم شانس قابل توجهی قائل شدهاند.
تحول احتمالی جدول اکران بینالمللی و قدم بعدی صنعت/هنر سینما
کیت فیپز، ژورنالیست حوزهی سینما در یادداشت جدید خود نوشت اتفاقی که طی هفتههای آتی برای Tenet میافتد، تاریخ نحوهی برخورد استودیوهای هالیوود با فیلمها را به قبل و بعد از خود تقسیم خواهد کرد. چرا که کریستوفر نولان در حالی میخواهد با فیلم خود بزرگترین ریسک را به هدف حمایت از سالنهای سینما بکند که کمتر اثری در چند سال اخیر، به اندازهی «تنت» با این نوع از اکران، انقدر در خطر قرار میگرفت. الآن همه میخواهند داستان «تنت» را بدانند و بسیاری از افراد تلاش حداکثری خود برای تماشای یک نسخهی غیرقانونی از فیلم در سریعترین زمان ممکن را به کار میگیرند. به همین خاطر پخش فیلم در آسیا و اروپا زودتر از آمریکا، برای هیچ فیلمی به اندازهی «تنت» ترسناک نیست. مخصوصا حالا که برادران وارنر تصمیم به اکران فیلم در تکتک سینماهای رسمی بازشده دارد و مثلا ممکن است باتوجهبه سطح خطر کووید 19 در شهرها و کشورهای مختلف، «تنت» در یک شهر ۴ ماه بعد از شهری دیگر اکران شود.
تحلیلگرها آرزو میکنند که این اکران به طرز عجیبوغریبی موفقیتآمیز باشد. زیرا اگر این اتفاق رخ بدهد، استودیوها دیگر حتی بعد از رفتن کرونا، کمتر به اکران همزمان در همهی نقاط جهان اهمیت خواهند داد؛ فیلمها باتوجهبه میزان شلوغی هر بازار سینمایی پخش میشوند، مدتزمان طولانیتری را روی پرده سپری میکنند و برای موفقیت، نیازی به فروشهای افتتاحیهی سرسامآور ندارند. در عین حال اگر «تنت» شکست بخورد، استودیوها نسبت به تاریخ اکران همزمان در همهی نقاط جهان سختگیرتر، محافظهکاری آنها بیشتر و تاخیرها شدیدتر و بلندمدتتر میشوند. پیشتر هم که خواندیم اگر تاخیرها بیشتر شوند، از آن طرف چه بلایی سر استودیوها و فیلمها میآید.
شاید یکی از معدود پیامدهای کاملا مثبت این دوران افزایش تاثیرگذاری رسانههای سینمایی غیرانگلیسیزبان باشد. زیرا متاکریتیک و راتن تومیتوز حالا مجبور به پوشش کاملتر نظر رسانههای اروپایی و آسیایی خواهند بود
اکنون کاملا متوجه شدهاید که چرا ساخت یک فیلم سال ۲۰۲۲ هم به خاطر ویروس کرونا/کووید 19 عقب میافتد و دیزنی تاریخ اکران «جنگ ستارگان/جنگهای ستارهای» سینمایی بعدی را تا آخر ۲۰۲۳ عقب میاندازد. تعدد و میزان وامهایی که باید به حساب بانک برگردند، انقدر زیاد شده است که استودیوها میخواهند تا جای ممکن، وامهای بعدی را دیرتر بگیرند. تازه آنها به این هم فکر میکنند که شاید واقعا سینماهای زیادی تعطیل بشوند و برای بازگشتن آنها به فعالیت نیاز به گذر چند سال باشد.
فارغ از تمامی موارد گفتهشده، یکی از معدود پیامدهای کاملا مثبت این دوران احتمالا افزایش تاثیرگذاری رسانههای سینمایی غیرانگلیسیزبان خواهد بود. چون مثلا وقتی «تنت» در آلمان اکران شود و هنوز در آمریکا هیچ راهی برای دیدن آن وجود نداشته باشد، هالیوودیها نیز میخواهند نظر منتقدها راجع به آن را بشنوند. پس متاکریتیک و راتن تومیتوز مجبور به پوشش کاملتر نظر رسانههای سینمایی اروپایی و آسیایی خواهند بود. همین هم به منتقدهای غیرانگلیسیزبان قدرتی را میبخشد که با پایان یافتن دوران مواجهه با ویروس کرونا/کووید 19 از بین نخواهد رفت.
عدهای بینهایت خوشبین هستند و میگویند این شرایط مالی سخت، استودیوها را به سمت حمایت بیشتر از پروژههای کوچکتر و فیلمسازهای کمتر شناختهشدهی خلاق میفرستد. برخی از افراد هم واقعگرایانهتر ماجرا را میبینند و میگویند حالا استودیوها به مراتب بیشتر از قبل در خطر لگد شدن توسط شبکههای استریممحور/اینترنتی قرار دارند و به همین خاطر، محافظهکارتر و هالیوودیتر میشوند!
بعضی واقعیتها را هم اصلا نمیتوان انکار کرد. مثلا اکنون هر سالن سینمایی هم که برنامهای برای بهبود بخشیدن تجربهی مخاطبها با بالاتر بردن کیفیت همهی اجزای ممکن داشت، حالا انقدر در فشار مالی است که مدتها از این خیالات به سرش نزند. ولی فارغ از اینکه کرونا دقیقا چه تاثیرات مثبت یا چه تاثیرات منفی بزرگی روی صنعت/هنر سینما دارد، یک نکته واضح است؛ هنر هفتم سالها تحت تاثیر رخدادهای پیشآمده در این دوران خواهد بود و قرار نیست طی چند ماه آنها را فراموش کند.
نظرات