سریال Dark بدون شک یکی از مهمترین و قویترین سریالهای سالهای اخیر نهتنها در ژانر رمزآلود و علمی تخیلی بلکه در میان تمام محصولات تلویزیونی بهشمار میرود. این سریال بهقدری اطلاعات ریز و درشت در اختیار شما قرار میدهد که در لحظاتی از آن باید سریال را متوقف کنید و به تجزیه و تحلیل اتفاقاتی بپردازید که لحظاتی پیش شاهد آنها بودید. باران بو اودار که کارگردان این اثر و درکنار یانتیه فریز نویسنده اصلی آن بهشمار میرود بیش از دو سال روی جزییات داستانی و اتفاقات این جهان پر رمز و راز کار کرده است. سریال تاریک برای نخستین بار در سال ۲۰۱۷ از شبکه استریم نتفلیکس پخش و فصل سوم و پایانی آن در سال ۲۰۲۰ (حدودا یک ماه پیش) منتشر شد. بازیگران اصلی این سریال را لوییز هافمن در نقش جوناس کانوالد، کارولینا ایکورن در نقش شارلوت داپلر و لیسا ویکاری در نقش مارتا نیلسن تشکیل میدهند؛ البته تعداد زیاد شخصیتهای کلیدی این سریال باعث میشود تا بهدرستی نتوانیم بازیگران نقشهای اصلی این سریال را مشخص کنیم.
برخلاف سایر مقالههای حقایق جالب در این مطلب علاوهبر بررسی نکات و حقایق جالب سریال Dark، بهبررسی قسمتی از اطلاعات پنهان در دل سریال، ارجاعات مختلف و اشارههای گوناگون آن به موضوعات مختلف هم خواهیم پرداخت؛ مطالبی که شاید از آنها اطلاعی نداشته باشید.
۱- دلیل انتخاب کلمه Dark بهعنوان اسم سریال
سیارهها، ستارهها، کهکشانها و تمام چیزهایی که انسان میتواند با چشم ببیند تنها پنج درصد از جهان هستی را تشکیل میدهند؛ خب پس سایر جهان از چه چیزی ساخته شده است؟ این سوالی است که شاید تا قرنها بعد هم جوابی برای آن پیدا نکنیم ولی درحالحاضر دانشمندان برای تمام جزییات جهان که برای ما قابل مشاهده نیستند یک اسم انتخاب کردهاند و آن را ماده تاریک (Dark Matter) نامیدهاند. ما قادر بهتماشای آن و انجام تحقیقات روی آن نخواهیم بود بنابراین نمیتوانیم آن را درک کنیم ولی بهطور حتم میدانیم که این ماده وجود دارد. این ماده مرموز حتی به نور هم عکسالعملی نشان نمیدهد و بهایندلیل تحقیق روی آن را تقریبا غیرممکن میکند. خب چگونه میدانیم مادهای وجود دارد که نه میتوانیم آن را ببینیم و نه میتوانیم روی آن تحقیق کنیم؟ این ماده بهطور عجیبی روی جهان هستی تاثیر میگذارد و این عاملی بهشمار میرود که میتوانیم آن را مشاهده کنیم.
این توضیحات را تعمیم دهید به این سریال؛ انگار داریم درباره آن صحبت میکنیم و نه جهان هستی! سریالی که تمام آن حول یک ماده تاریک میگردد و بهجرات میتوان گفت که بسیاری از جزییات آن را نمیتوان بهسادگی مشاهده کرد و متوجه آنها شد. انتخاب کلمه Dark برای عنوان این سریال یکی از بهترین تصمیمهای سازندگان آن قلمداد میشود که خیلی نامحسوس به شما اشاره میکنند که نمیتوانید تمام جزییات جهان سریال را متوجه شوید. همانطور که نمیدانیم ماده تاریک از چه چیزی تشکیل شده است، در خیلی از لحظات سریال نمیدانیم که دقیقا چه اتفاقی درحال افتادن است.
۲- چرا ویندن؟
در زبان آلمانی کلمه ویندن معانی زیادی دارد؛ این کلمه معنی باد، پیچش یا حتی مارپیچ میدهد. سازندگان سریال بیشک معنی پیچش را درنظر داشتن تا با آن پیچوخمهای بیشماری که در آن شهر جریان دارند را در اختیار مخاطب قرار دهند. پیچشهای داستانی این سریال که مانند معنی دیگر کلمه ویندن یعنی مارپیچ، در بسیاری از قسمتهای سریال درانتها بهخود برمیگردند؛ در مجموع میتوان گفت که شهر ویندن و افراد حاضر در آن بههیچوجه نمیتوانند از سرنوشت خود فرار کنند.
یانتیه فریزیکی از نویسندگان سریال در مصاحبهای با رادیو تایمز درباره شهر ویندن به گفتوگو پرداخت و گفت: «مانند بسیاری از شخصیتهای سریال که جهانی بدون ویندن را آرزو میکردند، ما هم نمیخواستیم این مکان در واقعیت وجود داشته باشد. این یک مکان خیالی است، ما بهعمد میخواستیم که این مکان خیالی باشد بهجای اینکه شهر را با خصوصیات باواراییها یا شهرهای شمالی آلمان بهتصویر بکشیم. ما اینکار را کردیم تا این مکان بتواند در هرجایی که مخاطب فکرش را میکند، حضور داشته باشد».
۳- محل فیلمبرداری سریال
شاید جالب باشد که بدانید محل فیلمبرداری سریال Dark تنها دقایقی با شهر برلین، پایتخت کشور آلمان فاصله دارد. زمانیکه تیم سازنده سریال شهر برلین را برای مشاهده چند مکان مختلف که از قبل مشخص کرده بودند، ترک کردند در اولین قدم به روستای براندنبرگ رفتند و پس از برخورد با خانهها، ساختمانها و مخصوصا جنگل اطراف آن، دیگر دلیلی برای بازدید از سایر مکانها نداشتند؛ آنها بهترین مکان را پیدا کرده بودند. حتما متوجه شدهاید که جنگل شهر ویندن نقش بسیار بسیار پررنگی در سریال Dark دارد و باران بو اودار، کارگردان این سریال بهمحض برخورد با جنگل سارموند در روستای براندنبرگ شیفته آن شد.
محل فیلمبرداری سریال Dark یعنی روستای براندنبرگ تنها دقایقی با شهر برلین، پایتخت کشور آلمان فاصله دارد
بو اودار در مصاحبهای درباره آن جنگل گفت: «بهمحض تماشای آن جنگل و محیط اطراف آن ایدهای در ذهن من شکل گرفت. خاک آنجا بسیار خشک بود و بهایندلیل درختهای مخطروطی شکل با تنههای کشیده و بسیار بلند در آنجا رشد کرده بودند. این درختها حس بسیار عجیبی را به من منتقل میکردند؛ دقیقا مانند داستانهای رویایی و جادویی. من عاشق آن درختها بودم، آنها مانند میلههای زندان بهنظر میآمدند که مردم زیادی آرزوی رهایی از آنها را دارند، دقیقا مانند مردم ویندن. از تمام اینها که بگذریم این درختها از لحاظ بصری بسیار زیبا هستند، اینطور نیست؟»
این تصویر از صفحه اینستاگرام Fotostrasse برداشته شده است
نکته دیگر درباره جزییات محل فیلمبرداری این سریال مربوطبه مدرسه و کلیسای شهر ویندن است؛ هیچکدام از آنها در محل اصلی فیلمبرداری سریال وجود نداشتند. نام آن مدرسه Reinfelder-Schule و درمرکز کشور آلمان یعنی شهر برلین واقع شده است. اگر میخواهید به آنجا بروید کافی است در ایستگاه Messe Südاز مترو خارج شوید و حدود ۳۰۰ متر بهسمت جنوب حرکت کنید؛ مدرسه شهر ویندن در جلوی شما قرار خواهد گرفت. کلیسای شهر ویندن دورترین محل فیلمبرداری این سریال محسوب میشود؛ این کلیسا در جنگل گرانوالد در منطقهای بهنام Steglitz-Zehlendorf قرار گرفته است که ازطریق یک راهآهن متروکه به محل اصلی فیلمبرداری سریال دسترسی دارد.
غار معروف سریال بههیچوجه واقعی نیست؛ نهتنها واقعی نیست بلکه اسکلت سنگی ظاهر بیرون آن در تمام آلمان وجود ندارد. این غار تنها حاصل ترکیب تکنولوژی موجود در برنامه CGI و یک صحنه آماده شده در جنگل سارموند در جنوب برلین است. بااینحال بعضی از سکانسهای سریال که شخصیتهای آن درون غار درحال ماجراجویی هستند، در غار Unicorn در منطقه هارز فیلمبرداری شده است.
۴- NO FUTURE - آیندهای در کار نیست
این اصطلاح مورد علاقه اولریک جوان در سال ۱۹۸۶ بود که میتوانستیم آن را روی دیوار اتاق خواب او و کاپشن او و حتی بهصورت گرافیتی روی دیوار نیروگاه هستهای مشاهده کنیم. این اصطلاح عنوان یک آهنگ هم بود که در سال ۱۹۷۷ منتشر شد و در آن این اصطلاح بارها بهکار رفته است. اصطلاح «آیندهای در کار نیست» یکی از مهمترین اصطلاحات این سریال قلمداد میشود. زمانیکه اولریک جوان از این اصطلاح روی کاپشن خود استفاده میکند هیچ ایدهای ندارد که خود او قربانی اصلی این اصطلاح خواهد بود؛ اولریک هیچ آیندهای نداشت، او ۳۳ سال را در زندان یا در بیمارستان بیمارهای روانی سپری کرد و بهاینخاطر آینده او بههیچوجه آینده خوبی محسوب نمیشود و هرگز نمیتواند از آیندهای که ندارد، فرار کند.
این اصطلاح در یک دید وسیعتر، خود شهر ویندن را هم شامل میشود. از هر زمانیکه به این شهر نگاه کنید، این شهر آیندهای نخواهد داشت. در سال ۲۰۲۰ در یک فاجعه هستهای همه چیز از بین میرود و عده بسیار کمی از مردم زنده میمانند. از طرفی آنتاگونیست اصلی فصل دوم سریال یعنی آدام، قصد دارد تا آخرالزمان را به واقعیت تبدیل کند تا پیچشهای زمانی ازمیان برداشته شوند. این اقدام او باعث خواهد شد تا همهچیز به پایان برسد. این دو موضوع بهخوبی اصطلاح «NO FUTURE» را برای شهر ویندن بهتصویر میکشند تا نشان دهند شهر ویندن و مردم آن آیندهای نخواهند داشت.
۵- اشاره کوچکی به هلگ سالخوره
در مطلبی که به ناپدید شدن مایکل اشاره میکند، در سمت چپ آن میتوانیم مطلبی را مشاهده کنیم که مرگ یک فرد سالخورده در یک صانحه رانندگی را بیان میکند. این موضوع که توسط یکی از کاربران آلمانی سایت ردیت کشف شده است بهاحتمال زیاد به هلگ سالخورده اشاره میکند. هلگ که در سال ۲۰۱۹ در پیری بهسر میبرد به سال ۱۹۸۶ سفر کرد تا بتواند جلوی نسخه میانسال خود را بگیرد تا او نتواند پسر بچهها را بدزدد. هلگ سالخورده برای انجام این کار با ماشین خود با سرعت بالا با ماشین نسخه جوانتر خود تصادف میکند که در این تصادف او جان خو را از دست میدهد. این موضوع در این قسمت روزنامه و درکنار مطلب ناپدید شدن مایکل بهخوبی قابل مشاهده است.
نکته بسیار جالب این قسمت از روزنامه، مطلب سمت راست آن است. در سمت راست این قسمت نه خبری دیده میشود و نه حتی به اتفاق مهمی از سریال اشاره میکند. مطلب سمت راست این قسمت روزنامه به تحسین تیم هنری این سریال میپردازد که علاوهبر این روزنامه جزییات بسیار زیادی در طول سریال را بهبهترین شکل ممکن در اختیار مخاطبان قرار دادهاند. تیم سازنده این سریال با اینکار یک جایزه ویژه به تیم هنری این سریال اعطا کرد تا آنها بتوانند تحسینهای زیبایی که درباره آنها وجود دارد را در آن قسمت روزنامه بنویسند.
۶- اسامی جالب سریال
بهطور حتم تا اینجای مقاله بهخوبی این موضوع را درک کردهاید که تمام جزییات این سریال برای خود دلیل و معنایی دارند. این موضوع مسلما شامل اسامی شخصیتهای این سریال هم میشود. در میان اسامی شخصیتهای این سریال چندتا از آنها معانی مهمتر و بسیار جالبتری نسبت به سایر اسامی موجود در سریال دارند که اچ جی تنهاوس بیشک یکی از آنها قلمداد میشود. نامساعتساز این سریال یعنی اچ جی تن هاوس، به نام نویسنده کتاب «The Time Machine» یعنی اچ جی ولز اشاره دارد تا با این کار علاوهبر تشویق کردن مخاطبان به خواندن این کتاب ادای احترام کوچکی به یکی از نخستین انسانهایی کرده باشد که زندگی خود را صرف مطالعه و تحقیق روی موضوع سفر در زمان کرده است.
یکی دیگر از اسامی جالب این سریال، نام خانوادگی خانواده داپلر (Doppler) است. داپلر در زبان آلمانی معنی دوگانه یا همزاد دارد که میتوان آن را بهراحتی در تمام سریال مشاهده کرد؛ جزییاتی مانند زندگیهای دوگانه، خطهای زمانی دوگانه و جهانهای دوگانه. درکنار معنی لغوی این کلمه میتوان آن را اشارهای به «اثر داپلر» قلمداد کرد. اثر داپلر کابرد بسیار زیادی در علم فیزیک و آکوستیک دارد. این اثر یکی از خواص بسیار مهم امواج صوتی است که بسامد یک موج بر اثر حرکت فرستنده یا گیرنده آن را مشخص میکند. نام خانوادگی داپلر در این سریال درکنار نشان دادن دوگانههای بسیار زیبا، ادای احترامی به کریستیان یوهان داپلر فیزیکدان آلمانی اتریشی محسوب میشود.
۷- معانی برخی واژهها و تاریخهای موجود در سریال
از معانی نامهای سریال که عبور کنیم به معانی اصطلاحات و حتی برخی از تاریخهای موجود در سریال میرسیم. همانطور که در مقدمه مقاله بهآن اشاره کردیم این سریال بهقدری جزییات دارد که تنها یک مقاله برای بررسی و توضیح دادن آنها کافی نخواهد بود. تا اینجای مقاله به توضیح اسم شهر ویندن و بررسی برخی اسامی موجود در سریال پرداختیم و در این قسمت بهبررسی برخی تاریخها و اصطلاحات مهم سریال خواهیم پرداخت. یکی از مهمترین تاریخهای سریال، ۱۲ نوامبر است. این تاریخ که بدون شک یکی از مهمترین تاریخهای این سریال بهشمار میرود، تاریخ بسیار مهمی در فیلم Back To the Future محسوب میشود. در این فیلم که یکی از فیلمهای بسیار جذاب در ژانر سفر در زمان است تاریخ ۱۲ نوامبر نقش بسیار پررنگی دارد؛ در این تاریخ تمام برخوردهای سفر در زمان پدیدار میشوند.
یکی از اصطلاحاتی که در طول سریال بهطور مداوم جلوی بیننده قرار میگیرد، عبارت Sic Mundus Creatus Est بود. این عبارت از کتابهای قدیمی و مذهبی آلمانی سرچشمه میگیرد و بهمعنی «و جهان اینگونه خلق شد» است. این عبارت که به دفعات زیاد در کلیسای شهر ویندن، در عمارت آدام و در کتابها و روی عکسهای مختلف قابل مشاهده است، معنای «آغاز» نیز میدهد و به آغاز تمام اتفاقات سریال اشاره میکند. دیگر عبارت جالبی که در سریال آن را دیدیم، عبارت Atomkraft, nein danke بود. این عبارت روی تیشرت کودکی که در جنگل پیدا شد، قابل مشاهده بود. این عبارت بهاین دلیل در سریال بسیار مهم قلمداد میشود که بهمعنی «نه به انرژی هستهای» است. این عبارت شعار اصلی گروه مخالف با انرژی هستهای در تظاهرات سال ۱۹۸۰ در کشور آلمان بود.
«در ادامه مقاله به ارجاعات مهم سریال و حقایق متفرقه آن خواهیم پرداخت و این مطالب ممکن است که بخشی از داستان سریال را لو بدهند. بنابراین اگر سریال را ندیدهاید و نمیخواهید قسمتی از آن برای شما لو برود پیشنهاد میکنیم پس از تماشای سریال Dark، ادامه مقاله را مطالعه کنید».
۸- ارجاعات و اشارههای مهم موجود در سریال
بدون شک مهمترین جنبه سریال Dark ارجاعات و اشارههای مختلف آن در موضوعات گوناگون است؛ موضوعاتی مانند اسطورهشناسی، اشارههایی به داستانهای مذهبی و داستانهای افسانهای و حتی اشارههای ریزی در طول سریال که داستان سریال را برای شما روشنتر میکنند. ارجاعات و اشارههای مهم موجود در این سریال بالغبر ۶۰ مورد است که مطمئنا نمیتوان بهتمام آنها در این مقاله اشاره کرد ولی سعی میکنیم بهبررسی مهمترین آنها بپردازیم. ادامه این مقاله مستلزم این است که جزییات سریال را هرچند کم، درخاطر داشته باشید. بنابراین اگر جزییات سریال را بهخوبی بهیاد نمیآورید، پیشنهاد میکنیم یک بار دیگر سریال را تماشا کنید تا با مطالعه ادامه این مقاله از جزییات لذتبخش بیشتری از این سریال جذاب مطلع شوید. همچنین لیست کامل ارجاعات و اشارههای موجود در سریال را میتوانید در این لینک ببینید.
- اشاره به سایر جهانهای سریال در تیتراژ اولین قسمت سریال
همانطور که درنهایت و در فصل سوم سریال متوجه این موضوع شدیم، در داستان سریال سه جهان گوناگون وجود دارد. دنیای اصلی که تنهاوس در آن یک وسیله سفر در زمان اختراع میکند تا بهوسیله آن پسر، عروس و نوه خود را نجات دهد اما ساخت آن دستگاه، باعث ایجاد دو جهان فاسد موازی میشود؛ جهان مارتا و جهان جوناس. این دو جهان در نهایت به جهانهای آدام و حوا تبدیل شدند. به این موضوع که در سریال شاهد وجود سه جهان مختلف هستیم در تیتراژ قسمت ابتدایی فصل اول آن اشاره شده است. در نخستین نمایش از عنوان سریال ما شاهد سه قطعه از یک خیابان واحد بودیم که بهصورت جالبی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند؛ دوتا از آنها بازتاب یکدیگر بودند که به جهان مارتا و جهان جوناس اشاره میکنند و دیگری جهان اصلی سریال یعنی جهان تنهاوس را بهمخاطب نشان میدهد.
- دیوار آشپرخانه خانواده نیلسن یک بانک از اطلاعات جالب است
در قسمت اول سریال و بعد از اینکه کاترینا به همسر خود شک کرده است که شاید در حال خیانت باشد، گرمکن او را بو میکند. پس از این لحظه دوربین برای یک لحظه بسیار کوتاه دیوار آشپزخانه خانواده نیلسن را نشان میدهد که پر است از اطلاعات و اشارههای جالب. روی دیوار ما یک طرح مارپیچ مانند میبینیم که اشاره واضحی به افسانه آریادنه و تسوس و هزارتوی موجود در این افسانه دارد (درباره این افسانه در ادامه بیشتر صحبت میکنیم و همچنین میتوانید توضیحات این افسانه را در برنامه فریم مربوطبه این سریال تماشا کنید).
روی این دیوار همچنین میتوانیم یک تکه کاغذ کوچک را ببینیم که روی آن با رنگ قرمز کلمه هلگ (HELGE) نوشته شده است. دلیلی برای وجود نام هلگ روی دیوار خانواده نیلسن وجود ندارد؛ کسی که در ادامه فصل اول نقش پررنگی در سریال دارد. این تکه کاغذ اشارهای به یکی از شخصیتهای اصلی سریال دارد که با نوآه همکاری میکند، بچهها را میدزد و بهوسیله آنها ماشین زمان را آزمایش میکند.
- موزیک ویدیوی مرموز سریال
این موزیک ویدیو با نام Irgendwie, Irgendwo, Irgendwann در سال ۱۹۸۴ توسط نِنا هنرمند آلمانی ساخته شد. این موزیک ویدیو را برای اولین بار در قسمت اول سریال در پناهگاه دیدیم و شنیدیم ولی این تنها باری نبود که این موزیک در این سریال پخش میشود. قسمتی از این موسیقی در پخشکنندهای که مدز همراه خود داشت، قابل شنیدن است. در قسمت پایانی فصل اول سریال در ماشین هلگ میانسال و دقیقا قبل از تصادف او با نسخه سالخورده خود، این موزیک درحال پخش شدن است. در تیتراژ قسمت آخر سریال و در طول آن قسمت نیز بار دیگر شاهد پخش این موزیک بودیم.
عنوان این آهنگ بهمعنی بهنحوی، در مکانی و در زمانی (Somehow, Somewhere, Sometime) بود که رابطه مستقیمی با داستان سریال دارد که اتفاقات گوناگونی در زمانهای مختلف در حال رخ دادن است و همچنین با شخصیتهای سریال رابطه مستقیمی دارد که مرتب در حال سفر در زمان دیده میشوند. متن این موسیقی نیز دقیقا با داستان سریال رابطه دارد؛ در متن این آهنگ به سقوط درون زمان و فضا و درنهایت به بینهایت اشاره میکند.
- اشاره مستقیم به افسانه آریادنه و تسوس
در سریال Dark به افسانه آریادنه و تسوس بارها و بارها اشاره شده است. آریادنه دختر پادشاه ماینوس و در ورودی یک هزارتو که در مرکز آن یک موجود شیطانی بهنام مینوتور زندگی میکند، مسئول قربانیهایی است که برای آن موجود آورده میشود. این موجود انسانها را میخورد و افراد مختلف مجبور به قربانی کردن خود و نزدیکانشان برای او هستند. براساس این افسانه، قهرمانی بهنام تسوس از راه میرسد تا با کشتن این موجود مردم را از دست او خلاص کند؛ افراد زیادی برای کشتن او تلاش کردند که هیچکدام از آنها موفق به انجام این کار نشدند. آریادنه با دیدن تسوس عاشق او میشود و تصمیم میگیرد تسوس را در این مسیر کمک کند. تسوس پس از کشتن آن موجود بهدلایلی آریادنه را ترک میکند که این موضوع باعث ناراحتی بسیار زیاد آریادنه میشود.
سریال Dark بهقدری به افسانه آریادنه و تسوس اشاره میکند که میتوان این افسانه را مهمترین منبع الهام سازندگان این سریال درنظر گرفت
ارجاعات این افسانه در این سریال بهقدری زیاد است که حتی میتوان از آن بهعنوان منبع اصلی الهام گرفتن سازندگان سریال برای ساخت سریال Dark نام برد. پس از آن طرح هزارتو روی دیوار آشپزخانه خانواده نیلسن، در قسمت دوم فصل اول سریال، بهوضوح میتوان یک پوستر از افسانه آریادنه را پشت سر شخصیت مارتا مشاهده کرد؛ این نخستین اشاره مستقیم سریال به این افسانه بهشمار میرود. در قسمت پنجم فصل ابتدایی نیز مارتا نمایشی از این افسانه را در مدرسه اجرا میکند؛ افسانهای که گوستاو تنهاوس نیز در سال ۱۸۹۰ به آن اشاره میکند.
- اشاره تنهاوس به دنیای سوم سریال در فصل نخست
ما در فصل اول و حتی در فصل دوم هیچ سرنخی درباره جهان سوم سریال نداشتیم ولی بااینحال اشارههای کوچکی در طول این دو فصل به جهان سوم سریال شده است. در یکی از سکانسهای قسمت هشتم فصل نخست که در سال ۱۹۸۶ جریان دارد، تنهاوس درحال توضیح دادن خصوصیات سیاهچاله به جوناس است. در این توضیحات ما شاهد جزییات بسیار جالبی بودیم؛ تنهاوس در این توضیحات به جوناس گفت: «ذهن ما براساس این موضوع شکل گرفته است که هر چیزی در جهان یک زوج دارد و تمام عوامل در جهان دوگانه هستند؛ ورود و خروج، سیاه و سفید، خیر و شر. همهچیز بهنظر دوگانه میآید ولی این باور اشتباه است، تا حالا چیزی درباره triquetra (آذین سه حلقه) شنیدهای؟ هیچ چیز در جهان بدون بعد سوم آن کامل نیست، هیچ چیز! ما تنها بالا و پایین نداریم، بالا و پایین بدون درنظر گرفتن مرکز هیچ معنایی نمیدهند». با اینکه در آن لحظه فکر میکردیم که این گفتوگو ربطی به جهانهای موازی ندارد ولی با دیدن کامل سریال میتوانیم متوجه این موضوع شویم که این گفتوگو یه سرنخ بسیار واضح درباره وجود داشتن سه جهان مختلف در سریال بوده است.
- تبلیغ شکلات ریدر در سال ۲۰۱۹
شکلات ریدر همان برند شکلات Twix است که تا سال ۱۹۹۱ در آلمان با نام تجاری Raider فروخته میشد. پیدا کردن کاغذ این شکلات در سال ۲۰۱۹ یکی از اشارههای مستقیم سریال بهحضور افرادی است که از سال ۱۹۸۶ به آینده سفر کردهاند. هلگ شاید مهمترین فردی باشد که عاشق شکلاتهای ریدر بود و زمانیکه کاغذ این شکلات را در سال ۲۰۱۹ میبینیم بهاین دلیل است که او پس از دزدیدن بچهای دیگر، آن را روی زمین انداخته است. دیدن کاغذ شکلات ریدر در سال ۲۰۱۹ با این توضیحات قابل درک است ولی چرا باید در سال ۲۰۱۹ شاهد تبلیغ شکلات ریدر در تلویزیون باشیم؟
در قسمت آخر فصل نخست و درست زمانیکه چراغها بهدلیل اینکه جوناس درون غار درحال ساخت کرمچاله بود خاموش و روشن میشدند، ناگهان فرانسیسکا و مگنوس با تبلیغ شکلات ریدر در تلویزیون روبهرو شدند. این نکته بهقدری عجیب بود که مگنس تلویزیون را خاموش کرد. شاید در سایر جهانهای این سریال شکلات ریدر در سال ۲۰۱۹ همچنان وجود داشته باشد و آن تبلیغ اشارهای باشد به برخورد جهانهای مختلف سریال با یکدیگر در آن لحظه بهدلیل ساخت کرمچاله توسط جوناس.
- اشارهای به کتاب روح (Ghost) اثر آنتونیا باربر
در قسمت سوم فصل دوم (که عنوان آن هم روح نامگذاری شده است) رجینای جوان را میبینیم که بهدنبال کتاب خود بهنام روح (Ghost) میگردد درحالیکه مادر او یعنی کلادیا درحال آماده شدن برای رفتن به نیروگاه هستهای است. در کتاب روح که در سال ۱۹۶۹ منتشر شد و آن را آنتونیا باربر نوشته است، داستان گروهی از کودکان را بیان میکند که برای حل یک سری مشکلات به آینده و گذشته سفر میکنند. عنوان «روح» برای رجینای جوان بسیار مناسب است، بهایندلیل که بهمدت چند دهه توسط مادر خود رها شده بود و بهتنهایی مسیر بالغ شدن را طی کرد. مادر او با سفر در زمان سعی در نجات جان رجینای میانسال را داشت که در این مسیر موفق نشد و تنها باعث شد تا دختر خود برای سالها تنها بماند.
- استفاده از جمله معروف آیزاک نیوتون، ریاضیدان برجسته انگلیسی
در فصل اول سریال و زمانیکه کلادیا برای نخستین بار از حادثه رخ داده در نیروگاه هستهای آگاه میشود، برند داپلر او را بهدرون غارها میبرد و بشکههای حاوی پسماندهای رادیواکتیو را به او نشان میدهد. زمانیکه برند بشکهها را به کلادیا نشان میدهد جمله معروف آیزاک نیوتون را به او میگوید: «چیزی که ما میدانیم یک قطره و چیزی که نمیدانیم یک اقیانوس است». این جمله معروف نیوتون چند بار در طول سریال تکرار میشود تا به یکی از مهمترین جملات سریال تبدیل شود. مرد ناشناسی که افراد مختلف را بهقتل میرساند، قبل از کشتن گوستاو تنهاوس در فصل سوم سریال، دقیقا همین جمله نیوتون را به او گفت. در قسمت پایانی سریال آدام قبل از فرستادن جوناس برای نجات خانواده تنهاوس این جمله را به او میگوید و جوناس نیز برای متقاعد کردن مارک برای بازگشت از پل این جمله را تکرار میکند.
- برعکس بودن جهان مارتا و جهان جوناس
در تمام مدت فصل سوم سریال که ما نظارهگر جهان مارتا درمقابل جهان جوناس بودیم، این نکته را بهوضوح متوجه شدهایم که این دو جهان مانند یک آینه در مقابل دیگری قرار دارد. تمام جزییات این دو جهان دقیقا برعکس دیگری است؛ شما اگر جهان مارتا را در مقابل یک آینه قرار دهید، درون آینه جهان جوناس را مشاهده خواهید کرد. در قسمتهای فصل سوم سریال مثالهای بسیار زیادی از این موضوع را مشاهده کردیم که در ادامه به سهمورد از آنها اشاره میکنیم.نخستین مثال این موضوع زخم روی دهان فرد ناشناس است که میتوانیم با دیدن زخم روی دهان آن متوجه شویم که او در چه جهانی قرار دارد. زخم روی دهان او در جهان مارتا در سمت چپ دهان او و این زخم در جهان جوناس در سمت راست دهان او قرار دارد.
مثال دیگر این موضوع بازهم یک مثال ظاهری است. زخم صورت خود مارتا که بهشکل عجیبی هیچوقت ذرهای بهبود پیدا نکرد و مثل اینکه سازندگان سریال تنها برای نشان دادن این موضوع این زخم را طراحی کرده بودند. زمانیکه مارتا در جهان خود قرار داشت، زخم روی صورتش در سمت راست قرار داشت و زمانیکه به جهان جوناس سفر میکرد این زخم در سمت چپ صورت او قابل مشاهده بود. مثال آخر یک موضوع ظاهری نیست و یک مثال از تفاوت کلی این دو جهان را بهتصویر میکشد. درب ورودی دروازه سفر در زمان که در غار وجود دارد، در جهان مارتا و در جهان جوناس متفاوت است. در جهان جوناس روی این در کلمه سیک موندوس (نام گروه زیر نظر آدام) بهچشم میخورد که این دروازه بهوسیله آنها ساخته شده است ولی در جهان مارتا روی درب ورودی کلمه Erit Lux را بهجای سیک موندوس میبینیم. این کلمه عنوان افرادی است که زیر نظر مارتای سالخورده یا همان حوا فعالیت میکنند و بهمعنای «اینجا نور وجود خواهد داشت» است.
۹- حقایق متفرقه سریال
- در مجموع سه فصل سریال دارک بالغبر ۲۰ شخصیت وجود دارد که تمام آنها حداقل در یک خط داستانی با یکدیگر در ارتباط بودهاند.
- نقاشی که در مقر گروه سیک موندوس وجود دارد و آدام مدام به آن نگاه میکند، اثر پیتر پال رابنز بهنام The Fall of the Damned است.
- در سال ۱۹۸۷ کاترینا قبل از مرگش گردنبند کریستوفر مقدس را زیر شنهای ساحل دفن کرد و بهاین ترتیب سالها بعد جوناس آن را در همان مکان و زیر شنها پیدا کرد.
- طناب قرمز رنگ درون غار که جوناس بهکمک آن توانست دروازه سفر در زمان را پیدا کند یکی دیگر از اشارات سریال به افسانه آریادنه و تسوس قلمداد میشود.
- لباسی که مایکل در فصل اول میپوشید و طرح یک اسکلت روی آن بهچشم میخورد در حقیقت اشارهای به فیلم Donnie Darko دارد که مانند سریال دارک در ژانر سفر در زمان ساخته شده است.
نظر شما همراهان
درباره این سریال پر رمز و راز چیست؟ اگر شما هم نکته جالبی درباره این سریال در ذهن دارید که در این مقاله اشارهای بهآن نشده است، آن را با ما و سایر خوانندگان سایت زومجی در میان بگذارید.
نظرات