سریال The Mandalorian چطور از بازی های ویدیویی الهام گرفته است؟
سریال مندلورین که جان فاورو را در قامت خالق، نویسنده و شورانر خود میبیند، سریالی ۲ فصلی است که ۱۶ اپیزود از آن در شبکهی «دیزنیپلاس» پخش شده و یک کتاب بههمراه پخش سومین فصل از آن، برایش تایید شده است. مندلورین سریالی تحسینشده است. چه طرفداران سری جنگ ستارگان (Star Wars) که از نگرش تازهی دیزنی به این سری کمی دلسرد شده بودند و چه اشخاصی که آشنایی کمتری با این سری داشتند، و صدالبته منتقدین، همگی از تماشا کردن مندلورین لذت بردند و این سری جدید را ستایش کردند. روایت سرراست، شخصیتپردازی درست و درگیرکننده و اکشنهای جذاب که همگی روی امواج نفسگیر موزیک لودویگ گورانسن نشستند، معجونی لذیذ و دلنشین با نام مندلورین را به تماشاگران خود، پیشکش میکردند.
در این مقاله قرار نیست پیرامون مولفههای سینمایی سریال مندلورین بحث کنیم. اگر شما یکی از تماشاگران سریال مورد بحثمان بوده باشید، و از قضا اگر گیمر هم هستید احتمالا حین تماشای سریال با لحظاتی مواجه شدهاید که این تفکر را در ذهن شما ایجاد کند که «چقدر نوع روایت مندلورین مثل روایت بازیهای ویدیویی است!». راستش را که بخواهید، مندلورین یکی از ویدیوگیمیترین محصولات سینمایی/تلوزیونی اخیر است. با وجود اینکه سریال نامبرده هرگز از روی یک منبع ویدیوگیمی اقتباس نشده اما، در تمامی لحظاتش میتوانید تاثیر ساختار روایی بازیهای ویدیویی روی نحوهی داستانگویی (و موارد بیشتر) مندلورین را حس بکنید. بهنوعی که گاهی اوقات حین تماشای مندلورین، یک شخص گیمر حس میکند که مشغول دنبال کردن کرد سینمایی/تلوزیونی یک بازی ویدیویی است! در این مقاله هم دقیقا میخواهیم همین مولفههای مشترک مابین ساختار سریال مندلورین و ساختار بازیهای ویدیویی را فهرست کنیم و آنها را زیر ذرهبین ببریم. همراه زومجی باشید.
برای همراهی بیشتر با محتوای این مقاله، بهتر است هر ۲ فصل سریال مندلورین را تماشا کرده باشید | متن حاوی اسپویلر برای ۲ فصل ابتدایی سریال است
۳ اپیزود آغازین سریال، ساختار سرراست و «ویدیوگیمی» قصهگویی مندلورین را نمایان میکنند
مأموریتهای اصلی و فرعی مندو
سریال با یکی از مأموریتهای خاص مندو شروع میشود. در این مأموریت، مندو باید یک شخص که برای سرش جایزه تعیین شده است را، زنده یا مرده به افراد مافوق، تحویل بدهد. مندلورین بهعنوان یک مرد جایزهبگیر در این سریال بهبینندگان معرفی میشود. یک هفتتیرکش تنها که به سیارههای مختلف سفر میکند، مأموریتهای مختلف با محوریت «جایزهبگیری» را از مافوقش دریافت کرده، آنها را نجام میدهد و در قبال زحماتش، دستمزد میگیرد. مأموریت اصلی مندلورین اما در دل اتفاقات ۸ قسمت فصل اول، شکل میگیرد. ماموریتی تحت عنوان «تحویل بیبییودا به همنوعانش در کهکشان». در طول هر قسمت، مندو بیشتر از قبل به عملی کردن این مهم، نزدیک میشود و برای تکمیل کردن آن، گاهی اوقات به کمک احتیاج پیدا میکند.
یک فعالیت جانبی در سریال مندلورین. مندو برای جلب اعتماد «جاوا»ها، باید هیولای حاضر در محل زندگی اینگونه را شکار کند. تا تخمهای مدنظر آنها را بهدست آورده و بهشان تحویل دهد (مأموریت جانبی). بلکه آنها دست از سر وسایل سفینهی مندو بردارند (پاداش مندو) تا این هفتتیرکش تنها، بتواند بیبییودا را بهمقصد برساند (انجام مأموریت اصلی)
مندو برای همراه کردن اشخاصی که کمک آنها را طلب کرده، باید در ابتدا برادری خود را ثابت کند. چطور؟ این اشخاص ابتدا درخواستشان را با مندو مطرح میکنند؛ بهاین صورت که اگر مرد مرموز و کلاه کاسکت برسر قصهی ما بتواند این خواسته را تماموکمال اجابت کند، آنها هم او را کمک خواهند کرد. اینجا است که یاد ساختار بازیهای ویدیویی میافتیم؛ (مأموریتهای Fetch Quest که معمولا برای کنترل سرعت پیشروی قصه/Pacing پیش پای گیمر قرار میگیرند) بهخصوص بازیهای جهانباز/RPG. مندو برای گرفتن مأموریتهای خاصی که محوریت جایزهبگیری دارند، همیشه باید به یک محفل خاص برود. هدفش را از یک شخص ثابت دریافت کند. و زمانیکه مأموریت تمام شد، مدرک اتمام مأموریت را به شخص مورد بحث تحویل داده، دستمزدش را از همان شخص بهخصوص که همیشه در یک جای ثابت از آن محفل مینشیند، دریافت میکند. دقیقا مثل موارد مشابهی که در بازیهای جهانآزاد/نقشآفرینی دیدهایم. مثل مأموریتهای جانبی سری فالاوت، بانتی هانتینگ (Bounty Hunting)های سری رد دد، شکار هیولا (Contractها) در سری ویچر و موارد مشابه پرتعدادی از همین جنس.
از شکار هیولاهای عظیم گرفته تا تحویل دادن بستهها و آیتمهای مختلف؛ همگی از فعالیتها و مأموریتهای جانبی هستند که مندلورین با انجام آنها، ضمن پاداش گرفتن، یک قدم در مسیر هدف اصلیاش جلو میافتد. موردی که با ساختار بازیهای جهانباز/RPG کاملا اشتراک دارد.
۳ اپیزود ابتدایی سریال، ساختار بهشدت سرراست و «ویدیوگیمی» قصهگویی مندلورین را نمایان و چشم گیمرها را گرد میکند! فعالیتهای جانبی مندلورین برای بهدست آوردن اعتماد دیگر کاراکتر فقط به تحویل دادن یک شخص فراری خلاصه نمیشوند؛ اعمالی مثل تلاش برای فراری دادن یک زندانی، شکار یک هیولای عظیم برای استخراج چند تخم و دادن این تخمها به جاواها(!)، شکار یک هیولای زیرزمینی برای بازگردادند امنیت یک محلهی مسکونی، محافظت از یک منطقهی مسکونی که تحت خطر سربازان امپراتوری است، حمل تخمهای بارور شدهی یک گونهی ماده از موجودات و رساندن او و تخمهایش به همسری که در انتظار او است(!)، و موارد بیشتر، همگی از فعالیتهای جانبی (بخوانید ساید کوئست)های سریال مندلورین هستند که با پاداش خود، مندو را یک قدم به هدف اصلی خود یعنی تحویل بیبییودا به خاندانش، نزدیک میکند.
همانطور که پیشتر اشاره شد، تمامی زحمات مندو با پاداشهایی بهخصوص مورد تقدیر شخصیتهای مختلف سریال قرار میگیرند. این پاداشها میتوانند اعتبارهای بهخصوص جهان سریال (همان پول رایج) باشند، میتوانند یک سلاح جدید باشند یا موارد دیگر. حالا سؤال اینجا است که مندو با این پاداشها چه میکند؟ چطور آنها را خرج میکند؟
خرید و ارتقاء زره/ادوات جنگی
انجام مأموریتهای سختتر و سنگینتر، پاداشهای باارزشتری را برای مندو به ارمغان میآورد. پاداشهایی حتی باارزشتر از پول. فولاد بسکار (Beskar) یکی از همین پاداشهایی است که حتی از پول هم ارزش آن بیشتر است! در همان ۳ اپیزود ابتدایی مندلورین، مندو پس از انجام چند مأموریت، فولاد بسکار را بهعنوان پاداش دریافت میکند. فرض کنید در یک بازی ویدیویی جهانباز/RPG، یک مأموریت بسیار سخت و پرتنش را انجام دادهاید و حالا پاداش آن مرحله در دستان شما است. با آن چه میکنید؟
یکی از اولین کارهایی که در چنین بازیها پس از پاداش گرفتن انجام میدهیم، ارتقاء زره و ادوات جنگیمان است. در سریال نیز دقیقا همین سناریو تکرار میشود. مندو پس از پاداش گرفتن، به پایگاه مندلوریها میرود و پس از پیدا کردن آهنگر، با در اختیار گذاشتن فولاد بسکار، منتظر میماند تا شخص آهنگر برود و از این فولاد، یک زره/ادوات جنگی بسازد. حرکت خلاقانهی نویسندگان سریال این است که حین ساخته شدن زره مندو، هر ضربهی چکش که توسط آهنگر به فولاد سرد بسکار نواخته میشود، برای مندو تداعیکنندهی لحظاتی تلخ از انفجارهایی است که کودکی او را به سیاهترین روزهای زندگیاش تبدیل کردند. و بدین صورت ما شاهد دادن اطلاعاتی جالب از قصهی کودکی قهرمان ماجرا هم هستیم.
زره تمام فولادی (فولاد بسکار) مندو بهشدت خاص، قدرتمند و نفیس است. البته که مندو با خطر کردنها و انجام آن مأموریتهای جنونآمیزش، لیاقت پوشیدن چنین زره باشکوهی را هم دارد! بههرحال، این راه و روش آنها است.
اما مندو در زمان خرید تجهیزات جدید، فقط به آپگرید کردن زره جنگی خود بسنده نمیکند. او در فصل ابتدایی سریال پس از دریافت ادوات پوششی و پولادین جدید، یکسری ابزار جنگی تازه را هم دریافت کرد؛ مثل یک جتپک که در همان اپیزودهای آغازین فصل ۱، بهذهنش رسید که یک روز باید از آن ابزارها را خریداری کند (دقیقا مثل بازیهای ویدیویی که به یک آپگرید که در مراحل بعدی بهدست میآوریم، اشاره میکنند!)، یا آن موشکانداز دستیاش که همیشه همراه خود دارد. مندو در فصل بعد هم آیتمهای جنگی مختلف و بهدرد بخوری را از آن خود میکند. از نیزهی فولاد بسکار گرفته تا لوازم دیگر، همگی دانه به دانه معرفی میشوند و در اختیار مندو قرار میگیرند. نکتهی جالبی که پیرامون تمامی آیتمهای مندو ایجاد میشود، این است که سریال تمامی این آیتمها و نحوهی استفادهی از آنها را به مخاطب معرفی میکند.
تنوع ادوات و تکنیکهای جنگی مندو
از همان قسمت اول سریال، مندو بهعنوان یک مبارز تنها و توانا در اجرای فنون مبارزات تنبهتن و استفاده از اسلحهی گرم، به مخاطبان معرفی میشود. نکتهی بسیار جالب پیرامون مبارزات مندو که این سریال را به یک تجربهی تعاملی همچون ویدیوگیم تبدیل میکند، این است که سریال تک تک تواناییها، تفنگها و آیتمهای بهخصوص مندو را بهبهترین و کاملترین شکل ممکن، بهتماشاچی معرفی کرده و هیچ چیزی را از او مخفی نمیکند. شاید برایتان سؤال شود که سریال این عمل را چطور انجام میدهد؟ از همان قسمتهای ابتدایی، تماشاچی با آیتمهای خاص مندو مثل «آتشافکنِ دستی»، «قلاب پرتابکنِ دستی»، «بمبافکنِ دستی» (که تمامی این ۳ آیتم در دستکش او تعبیه شدهاند)، اسلحهی کمری (بلستر/Blaster) و «تفنگ دورزن» او، آشنا میشود.
موشکهای دستی «SingingBirds» بههمراه سلاح آتشافکن دستی مندو، کنار سلاحهای کمری و دورزن او، از جمله ادوات جنگی مهم مندلورین هستند که کاربرد و نحوهی استفاده از آنها بهکاملترین شکل ممکن، بهتماشاچی معرفی میشود
تعریف، نمایش و پرداخت عالی تواناییهای مندو، تماشای ماجراجوییهای او را به یک تعامل تبدیل میکند. دقیقا مثل کاری که یک ویدیوگیم انجام میدهد
سریال هیچ یک از قابلیتهای مندو را از بیننده پنهان نمیکند؛ چه قابلیتهای تدافعی چه تهاجمی، همهی ویژگیهای بهخصوص مندو در یک سینی ریخته شده و به تماشاچی پیشکش میشود. همین که سریال پیرامون تواناییهای مندو هرگز پنهانکاری نمیکند، باعث میشود تا بیننده حین تماشای نبردهای مندو و دیگر لحظات از ماجراجوییهای این هفتتیرکش کهکشانی، دلیل و منطق پشت تک تک تصمیمگیریهای مندو را از اعماق وجودش درک و حتی خود بیننده بهجای مندو تصمیمگیری کند! دقیقا مثل یک بازی ویدیویی. احتمالا برای شما هم پیش آمده باشد که در زمان تماشای سریال و دقیقا در لحظات بهخصوص مبارزات مندو، یک دفعه فریاد بزنید که «از اون اسلحه آتشافکنت استفاده کن! - از اون بمبافکن دستیت استفاده کن!» و دقیقا همین موضوع، از جمله مواردی است که شیمی مابین تماشاچی و محتوای سریال را، به یک تعامل تبدیل میکند. دقیقا مثل کاری که یک ویدیوگیم انجام میدهد.
تمامی مهارتهای مندو اما صرفا به مواردی که ذکر شدند خلاصه نمیشوند. این کهنهسرباز فرقهی مندلور طی ۱۶ قسمت فصل یک و دو، ادوات جنگی تازهای بهدست میاورد که از میان آنها، میتوان به «نیزهی بسکاری» اشاره کرد. همین قضیه، تواناییهای جنگی مندو را به ۲ بخش استفاده از سلاحهای سرد و گرم تقسیم میکند. تجربهی بالای مندو در میدانهای جنگ، از او یک مبارز همهفنحریف ساخته است. شخصی که میتواند از سلاحهای سرد و گرم بهبهترین شکل ممکن بهره ببرد. این قضیه برای گیمرها آشنا است. مخصوصا گیمرهایی که تجربهی بازیهای نقشآفرینی و بالا بردن مهارت کاراکترشان در استفاده از سلاحهای سرد یا گرم را داشتهاند. اگر مندلورین یک بازی اکشن-نقشآفرینی/جهانباز بود، احتمالا در آن درخت مهارتهای بزرگی که شامل مهارتهای سلاح سرد/گرم میشود را شاهد میبودیم.
نمایش لحظاتی که مندو سفینهی خود را به تعمیرکارها تحویل میدهد و آن را شخصیسازی میکند، از آن لحظات آشنا برای گیمرها است
جهانِ باز و راههای انتقال در آن
دنیای مندلورین (و در کل دنیای سری استاروارز) تمامی مولفههای لازم برای آفرینش جهان یک اثر اوپنورلد را تیک میزند! از سرزمینهای صحرایی گرفته تا سیارههای یخی و سرسبز که با موجودات خاص خودشان پر شدهاند، همگی از جمله مواردی هستند که دنیای این سریال را به خوراک ساخت یک اثر جهانباز تبدیل میکنند. تماشای سریال مندلورین، حسوحال تجربهی یک اثر جهانباز را در تماشاچیای که گیمر است، زنده میکند.
قدم زدن مندو در بازارهای سیاره نِوارو (Nevarro)، تعامل او با رهگذرها، جایزهبگیرها، رفتن او به کافههای سیاره و گرفتن مأموریتهای مختلف از مردم، درگیر شدن با سایر جایزهبگیرها در سطح سیاره، رفتن و تماشای مبارزههای خیابانی، قدم زدن در محفلهای زیرزمینی اعضای فرقهی مندلور و تعامل مندو با همفرقهایهایش، تعامل با شخص آهنگر، خرید/ساخت زره، سفر به سیارههای دیگر و مواجهه با چالشهای ناشی از رفتار نهچندان دوستانهی موجودات آن سیارهها، همه و همه به گردآوری یک دنیای زنده و گیرا در سریال مندلورین منجر شدهاند. جهانی که یک تماشاچیِ گیمر را، بهیاد آثار جهانباز میاندازد. مسئلهی بعدی پیرامون این دنیا، این است که مندو چطور در آن جابهجا میشود؟
مندو برای سواری گرفتن از این دیوبَک (Dewback) ساعتها تمرین کردن و زمین خوردن را بهجان میخرد تا بالاخره مهارت کنترل کردن و سواری گرفتن این موجود را یاد بگیرد. بهطوری که انگار که یک Perk بهخصوص (سواری گرفتن از دیوبک) که توسط مندلورین باز شده است!
بسته به شرایط هر سیاره، مندو هم از یک سیستم بهخصوص برای حملونقل در کرات مختلف استفاده میکند. البته که وسیلهی نقلیهی اصی مندو برای انتقال مابین سیارههای مختلف، سفینهی ریزر کرست (Razer Crest) است؛ اما وقتی مندو به یک سیاره میرسد، چطور باید در آن جابهجا شود؟
بهعنوان مثال زمانیکه مندلورین به سیارهی تاتویین (Tatooine) میرسد، باید یک دیوبک را رام کند و از آن سواری بگیرد تا بتواند از ناهمواریهای سیارهی مورد بحث عبور کرده و به هدف خود نزدیک شود. در ابتدا مندو از انجام چنین کاری سرباز میزند اما از آنجایی که سواری گرفتن از دیوبکها قسمتی از راهورسم آئین مندلوریها است، او مجبور میشود تا این جاندار را آرام کرده و از آن سواری بگیرد. بهنوعی، مندو با انجام چنین کاری، مهارت (Perk) سواری گرفتن از دیوبک را آزاد میکند! یک مولفهی دیگر که نمایش بهخصوص آن در دنیای سریال مندلورین، تجربهی تماشای این سریال را به تجربهی بازیهای ویدیویی نزدیک کرده است.
شبیهترین مورد به رابطهی بیبییودا و مندلورین در دنیای ویدیوگیم، ارتباط سم پورتر بریجز و بیبی (BB) است
نحوهی پرداخت ارتباط با یار همراه
بیبییودا قلب تپندهی ۲ فصل ابتدایی سریال است. اتفاقات سری در زمانی جان میگیرند که مخاطب متوجه میشود که بیبییودا، یک کاراکتر ویژه است و صرفا قرار نیست وبال گردن مندلورین باشد. بیبییودا، که ۵۰ سال سن دارد، سالها زیر نظر اساتید فرقهی جدای تعلیم دیده و سطح بالایی از مهارتهای رزمیِ نیرومحور(Force) را آموخته است. همین موضوع، باعث میشود تا این موجود کوچک و دوستداشتنی دقیقا در لحظاتی که مندلورین به یک قدمی مرگ رسیده، به داد او برسد و تماشاچی را شگفتزده بکند. قضیهای که فراتر از نمایش قدرتهای بیبییودا، نمایانگر عمق رابطهی او و مندلورین است.
پیرامون این قضیه، موردی که تماشای مندلورین را به تجربهی یک بازی ویدیویی شبیه میکند، نحوهی نمایش پیشرفت عمق رابطهی بیبییودا و مندلورین (دین جارین) است. چه از نظر داستانی و چه از نظر نمودهای رفتاری، بیبییودا با پیشرفت داستان، قویتر و عمیقتر میشود. کاراکتری که در اپیزودهای ابتدایی فصل ۱ گاهی اوقات میتوانست یک موجود را بهصورت غیرارادی از روی زمین بلند کند و پس از انجام این کار بهشدت خسته میشد، رفتهرفته در ادامه روی قدرتهای خود مسلط میشود و با کارهای خاص خود، بیننده را شگفتزده میکند. این فرم از نمایش پیشرفت و پرداخت رابطهی کاراکتر اصلی و همراهش را معمولا در جهان بازیهای ویدیویی میبینیم و یکی دیگر از مولفههایی که مابین دنیای بازیها و چارچوب روایت سریال مندلورین مشترک است، همین جنس پرداخت رابطهی مندو و همراه کوچکش است.
اگر مندلورین یک بازی اکشن-RPG/جهانباز بود، احتمالا در آن درخت مهارتهای بزرگی که شامل مهارتهای سلاح سرد/گرم میشود را شاهد میبودیم.
سایر موارد جزئی و مشترک با دنیای گیم
مأموریت محافظت از در: مراحل محاظفت از در یا محافظت از شخصی که بهحالت ایستا درآمده و مشغول انجام دادن کاری است که مدتی طول میکشد، یکی از اجزای همیشگی آثار اکشن بوده و است. در صحنههای اکشن جاری در یک سوم پایانی اولین اپیزود از سریال، مندو برای باز کردن یک در بهخصوص، با قفل این در مشغول میشود. سناریوی مورد بحث، در این صحنه پربا میشود و مندو که برای باز کردن در با قفل آن مشغول شده و همزمان زیر باران آتش تفنگ گروهی از اشخاص متخاصم قرار گرفته، بهلطف محافظت و پوشش ربات آیجی-۱۱ (IG-11)، مندو موفق میشود از این حادثه جان سالم بهدر ببرد. البته که مندو در پایان خودش دستبهکار میشود و دشمنان را از بین میبرد.
مأموریت تعفیب/جاسوسی/استراق سمع و تحلیل محیط: سریال مندلورین به ما نشان میدهد که مندو از یک تکنولوژی دیداری بهخصوص در کلاهکاسکت خود بهره میبرد. یک تکنولوژی بسیار کارآمد که موارد محیطی بسیار مهم را در میدادن دید مندو، برایش هایلایت میکند. استفاده از این تکنولوژی در نقاط مختلف سریال، نشان میدهد که فناوری نامبرده دقیقا نقش همان ایگل ویژن (از سری اسسینز کرید)، دیتکتیو مود (از سری بتمن آرکام)، ویچر سنس (از سری ویچر) و موارد دیداری مشابه از دنیای ویدیوگیم را دارد. مندو اما از این تکنولوژی صرفا برای اسکن محیط استفاده نمیکند.
آن تکنولوژی دیداری ویژه که در کلاهکاسکت مندو تعبیه شده، یکی از ویدیوگیمیترین مولفههای موجود در سریال است
در قسمتهایی از سریال می بینیم که مندو با رسیدن به یک محیط جدید، سریع یا با استفاده از یک دوربین دستی یا با استفاده از دوربین اسلحهی دور زن خود، محیط و علائم حیاتی آن منطقه را بررسی میکند. دقیقا مثل موارد مشابهی که در بازیهای جهانباز/RPG تجربه کردهایم. استفادهی مندو از دوربینهای مجهز خود اما تنها به بررسی محیط خلاصه نمیشود. در قسمتهایی از سریال که مندو باید شخص/اشخاص مورد نظرش را تعقیب و صحبتهای آنها را استراق سمع کند، او بازهم از دوربینهای مهم خود بهره میبرد. جدا از اینکه مأموریتهای تعقیب و استراق سمع مندو چقدر به مأموریتهای مشابه در سری «اسسینز کرید» شباهت دارند، استفادهی او از دوربینها و تکنولوژیهای دیداری که در اختیار دارد، از مهمترین مولفههای ویدیوگیمی سریال هستند.
پلتفرمینگ: در یکی از قسمتهای سریال، مندو برای بازپسگیری وسایل دزدیده شدهاش (توسط جاواها) بهدنبال ماشین عظیمالجثهی اینگونهی خاص میافتد و درحالی که همهچیزش را دزدیده شده میبیند، برای پس گرفتنشان مجبور میشود از دیوار این ماشین عظیم بالا برود. مندو طی این حرکت، از قلاب ویژهاش که در دستکش خود جاسازی کرده، استفاده میکند تا یک نیروی تکیهگاه مناسب را برای خودش دستوپا کرده باشد. با اینکه پلتفرمینگ در سریال آنقدرها که در بازیهای ویدیوگیمی میبینیم مورد توجه قرار نگرفته اما، همین صحنه و صدالبته، قدرتهای قلاب مندو که بارها در سریال بهتصویر کشیده میشوند، این انگاشتهی ذهنی را در معز یک گیمر ایجاد میکند که دنیای مندلورین، خوراک پیادهسازی المانهای پلتفرمینگ است!
تماشای سریال مندلورین نشان میدهد که اگر Star Wars 1313 ساخته میشد، احتمالا با یک تجربهی مشابه سریال مندلورین طرف میبودیم. پتانسیل دنیای جنگ ستارگان برای آفرینش یک بازی اوپنورلد/RPG فوقالعاده بالا است
افراد بسیار زیادی در زمان پخش شدن سریال مندلورین، به این فکر افتاده بودند که دنیای جنگ ستارگان، عجب جای شگفتانگیزی برای آفرینش یک گیم اوپنورلد/RPG است. سریال مندلورین آنقدر مکانیزمها، سیستمها، قوانین و تعاریف دنیای خودش را خوب و حسابشده برای بینندهاش بازگو میکند که شکل تعامل مابین بیننده و سریال، بهسطحهایی تازه وارد شده و تجربهی تماشای سریال، بهتجربهی یک ویدیوگیم نزدیک شباهت دارد؛ بهخصوص برای یک گیمر. البته که هرگز نمیتوانیم تاثیر المانهای گیمدیزاین بر نحوهی شکلگیری روایت سریال را پنهان کنیم. شخصا شک ندارم که خالقان سریال، از نوع روایت و دنیاسازی بازیهای ویدیویی بسیار زیادی الگو گرفتهاند.
پیش از محصولات کموبیش سفارشی اخیر EA برای آیپی جنگ ستارگان، استودیوی ویسرالگیمز دست به ساخت یک بازی با محوریت جنگ ستارگان زد. بازی Star Wars 1313 که قرار بود اثری اوپنورلد در این جهان باشد و حتی یک قهرمان مندلوری برای آن اثر درنظر گرفته شده بود! تماشای سریال مندلورین نشان میدهد که اگر آن بازی ساخته میشد، احتمالا با یک تجربهی مشابه سریال مندلورین طرف میبودیم. دنیای جنگ ستارگان مثل سایر جهانهای عمیق و باشکوهی که آثار اوپنورلد پرتعدادی را در خود جای دادند، یک فضای فوقالعاده برای ساخت بازیهای ماجرایی/اکشن/RPG است. باتوجهبه شرایط موجود، فعلا باید صبر کنیم و ببینیم که کدام استودیو بالاخره به این پتانسیل پی میبرد و از دل آن، یک گیم فوقالعاده خوشساخت را استخراج میکند!